English Conversation Lesson: Learn 3 advanced expressions

Dan: Hello.

دن: سلام.

Vanessa: Hello, hello.

ونسا: سلام، سلام.

Welcome to today's live English lesson here on the wonderful Speak English with Vanessa

به درس زنده انگلیسی امروز در اینجا در صفحه کانال فوق العاده Speak English with Vanessa

YouTube channel page.

YouTube خوش آمدید.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

I'm Vanessa and this is my husband, Dan.

من ونسا هستم و این شوهرم دن است.

Dan: I'm Dan.

دن: من دن هستم.

You might know me well.

شاید مرا خوب بشناسی

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan is going to help today to explain three valuable English expressions.

Dan امروز به توضیح سه عبارت ارزشمند انگلیسی کمک خواهد کرد.

One of them is a phrasal verb.

یکی از آنها فعل عبارتی است.

One of them is an idiom and what's the last one?

یکی از آنها یک اصطلاح است و آخرین آن چیست؟

Dan: We got slang as well.

دن: ما زبان عامیانه هم داریم.

We like slang around here.

ما اینجا دوست داریم عامیانه.

Vanessa: Yes, so we're hopefully help you to expand your vocabulary and also just see

ونسا: بله، بنابراین امیدواریم به شما کمک کنیم تا دایره لغات خود را گسترش دهید و همچنین فقط

some specific examples when you can use this in your daily conversations or in your writing

چند نمونه خاص را مشاهده کنید، زمانی که می توانید از آن در مکالمات روزانه یا در نوشتن

or in your job or in your travels, anytime that you use English.

یا در شغل یا در سفرهای خود، هر زمان که از انگلیسی استفاده می کنید استفاده کنید.

If you're joining us live, thanks so much.

اگر به صورت زنده به ما ملحق می شوید، بسیار متشکرم.

Let us know where you're from and let us know in the chat box.

به ما اطلاع دهید اهل کجا هستید و در کادر چت به ما اطلاع دهید .

We're going to be asking a lot of questions today so make sure that you interact and participate.

امروز قرار است سوالات زیادی بپرسیم، بنابراین مطمئن شوید که تعامل و مشارکت دارید.

You can write out the questions.

می توانید سوالات را بنویسید.

You can write out your answers even if you're not watching live, if you're watching the

می‌توانید پاسخ‌های خود را بنویسید حتی اگر زنده تماشا نمی‌کنید، اگر در حال تماشای

replay, you can do the same thing.

پخش مجدد هستید، می‌توانید همین کار را انجام دهید.

Write out the questions.

سوالات را بنویسید

Write out your own answers.

پاسخ های خود را بنویسید

Try to use these because that's the best way to remember what you're learning.

سعی کنید از اینها استفاده کنید زیرا این بهترین راه برای به خاطر سپردن مطالبی است که یاد می گیرید.

Dan: Yes, and a happy, early, Merry Christmas, if anybody has noticed our Christmas tree

دن: بله، و کریسمس مبارک، اوایل، مبارک، اگر کسی متوجه درخت کریسمس ما

back here.

در اینجا شده باشد.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: I love Christmas.

دن: من عاشق کریسمس هستم.

It's my favorite time of year.

زمان مورد علاقه من از سال است.

Vanessa: Yeah so we decided to open the door so that you could get a little sneak preview

ونسا: بله، بنابراین ما تصمیم گرفتیم در را باز کنیم تا بتوانید پیش نمایش کوچکی

of our Christmas tree.

از درخت کریسمس ما داشته باشید.

That was Dan's idea.

این ایده دن بود.

Thanks.

با تشکر.

Dan: Yes.

دن: بله.

You need the sneak preview.

شما به پیش‌نمایش پنهانی نیاز دارید.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Yes.

آره.

Thank you, everyone who's joining us from Mexico, India, Brazil.

از همه کسانی که از مکزیک، هند، برزیل به ما می‌پیوندید، متشکرم.

Dan: Japan.

دان: ژاپن.

Vanessa: Yemen, Columbia.

ونسا: یمن، کلمبیا.

Dan: Egypt.

دان: مصر.

Vanessa: Hungary.

ونسا: مجارستان

Thank you so much for joining us.

خیلی از شما ممنونیم که به ما ملحق شدید.

Peru, Turkey, Morocco.

پرو، ترکیه، مراکش.

Wow.

وای.

Dan: Kurdistan, never been there.

دان: کردستان، هرگز آنجا نبودم.

Vanessa: From everywhere.

ونسا: از همه جا.

Everywhere around the world.

در همه جای دنیا.

Thanks so much.

خیلی ممنون.

I'd like to start by asking you the first question.

من می خواهم با پرسیدن اولین سوال از شما شروع کنم .

Dan: Okay.

دن: باشه.

Vanessa: My first question is, what has to do with something that happened this week.

ونسا: اولین سوال من این است که چه ربطی به اتفاقی که این هفته افتاد دارد.

We had a friend who invited us to an escape room for her birthday but I had never heard

دوستی داشتیم که ما را برای تولدش به اتاق فرار دعوت کرده بود، اما من هرگز در

of that so could you explain it to me?

مورد آن چیزی نشنیده بودم، پس می توانید آن را برای من توضیح دهید؟

What's in an escape room, because if my friend's inviting me there for her birthday, I want

چه چیزی در اتاق فرار وجود دارد، زیرا اگر دوستم من را برای تولدش به آنجا دعوت کند، می خواهم

to know what I'm going to do.

بدانم که قرار است چه کار کنم.

Dan: Yeah.

دن: آره

An escape room, I don't know if they do this in other countries yet, but it's started to

یک اتاق فرار، نمی‌دانم هنوز در کشورهای دیگر این کار را انجام می‌دهند یا نه ، اما

get kind of popular in America so you actually pay to get locked up in a room.

در آمریکا به نوعی محبوبیت پیدا کرده است، بنابراین شما در واقع برای حبس کردن در یک اتاق پول می‌دهید.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: It's filled with puzzles so you have to, one might say figure out some puzzles.

دن: پر از پازل است، بنابراین شما مجبورید، شاید بتوان گفت چند پازل را پیدا کنید.

I've done one before and I remember they started me off in the room in handcuffs with all the

من قبلاً یکی را انجام داده‌ام و یادم می‌آید که با دستبند و تمام چراغ‌های خاموش مرا در اتاق

lights off.

شروع کردند.

Vanessa: You were with other people or were you alone?

ونسا: با افراد دیگری بودی یا تنها بودی؟

Dan: I was with other people.

دان: من با افراد دیگر بودم.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Dan: It'd be a little scary alone I think.

دن: فکر می کنم تنهایی کمی ترسناک خواهد بود.

Vanessa: Yeah, I guess you could do it alone but it's fun as maybe a group activity.

ونسا: بله، من حدس می‌زنم که می‌توانی به تنهایی این کار را انجام دهی، اما این سرگرم‌کننده است، شاید یک فعالیت گروهی باشد.

That's why we got invited to a friend's house.

برای همین به خانه یکی از دوستان دعوت شدیم.

Dan: Right, and they call it an escape room because you're supposed to escape the room,

دن: درسته، و اسمش رو میذارن اتاق فرار چون قراره از اتاق فرار کنی،

that's the point of the game so I don't know.

نکته بازی همینه پس من نمی دونم.

Do they have that in your countries?

آیا آنها در کشورهای شما چنین چیزی دارند؟

Vanessa: Yeah, are escape rooms becoming popular in your country?

ونسا: بله، آیا اتاق های فرار در کشور شما محبوب می شوند؟

The kind of principle of this type of activity is that you have to figure out how to get

نوع اصل این نوع فعالیت این است که شما باید بفهمید که چگونه

out of the room.

از اتاق خارج شوید.

What is this lovely phrasal verb here?

این فعل عبارتی دوست داشتنی در اینجا چیست؟

Figure out.

کشف کردن.

Dan: Figure out, that means to learn how to do something.

دن: بفهم، یعنی یاد بگیری چطور کاری انجام بدی.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: It usually means it's a little difficult.

دن: معمولاً به این معنی است که کمی سخت است.

You're working on something.

داری روی یه چیزی کار میکنی

Maybe you have a really hard math problem.

شاید شما یک مشکل ریاضی واقعا سخت دارید.

This happened to me all the time when I was in school.

همیشه وقتی مدرسه بودم این اتفاق برای من می افتاد .

Math was not my strong suit so I had to figure out how to solve the problem.

ریاضی کت و شلوار قوی من نبود، بنابراین باید دریابیم که چگونه مسئله را حل کنم.

Vanessa: Yes, you had to figure out so this kind of implies a process.

ونسا: بله، شما باید متوجه می شدید، بنابراین این نوع از فرآیندی را شامل می شود.

It's difficult, maybe you have to look from one resource to the next resource and ask

سخت است، شاید باید از یک منبع به منبع بعدی نگاه کنید و از

someone.

کسی بپرسید.

You have to do some problem solving, kind of like you can imagine if Dan's in a dark

شما باید مقداری مشکل را حل کنید، به نوعی می توانید تصور کنید که اگر دن با دوستانش در یک اتاق تاریک باشد

room with his friends, handcuffed, and they have to figure out how to get out of the room,

، دستبند بسته باشد، و آنها باید بفهمند که چگونه از اتاق خارج شوند،

that involves a process.

که شامل یک فرآیند است.

You have to problem solve and figure out other things so I want to know for you, my question

شما باید مشکل را حل کنید و چیزهای دیگری را کشف کنید، بنابراین من می خواهم برای شما بدانم، سوال من

for you is when was a time you had to figure out how to solve a problem.

از شما این است که چه زمانی باید بفهمید که چگونه یک مشکل را حل کنید.

Dan: You can also say, figure it out.

دان: شما همچنین می توانید بگویید، آن را دریابید.

Vanessa: Figure it out, so when would we use figure it out?

ونسا: آن را دریابید، پس چه زمانی از آن استفاده کنیم؟

Dan: Yeah.

دن: آره

If you're already in the process of working on something, you might just say to yourself,

اگر قبلاً در حال کار روی چیزی هستید، ممکن است فقط به خود بگویید،

oh, man, I really need to figure it out.

اوه، مرد، من واقعاً باید آن را بفهمم.

Vanessa: Yeah, so the other day.

ونسا: آره، روز قبل.

Dan: I need to figure this out.

دان: من باید این را بفهمم.

Vanessa: I was in the office, in this room and I think I made some kind of sound like,

ونسا: من در دفتر بودم، در این اتاق و فکر می کنم یک جور صدایی

some kind of frustrated sound and you said from the other room.

شبیه صدای ناامید کردم و تو از اتاق دیگر گفتی.

Hey, Vanessa, are you okay?

هی، ونسا، حالت خوبه؟

I said, I was fine.

گفتم خوبم

I'll figure it out.

من آن را کشف خواهم کرد.

I didn't tell him any specifics.

چیز خاصی بهش نگفتم

I didn't say I'm working on this problem on the website and technical things are sometimes

من نگفتم که دارم روی این مشکل در وب سایت کار می کنم و موارد فنی گاهی اوقات

frustrating to me.

برای من ناامید کننده است.

I didn't give him any details.

من هیچ جزئیاتی به او ندادم.

I just said, oh, I'll figure it out.

من فقط گفتم اوه، من آن را دریابیم.

Dan: She knew I wouldn't be able to figure it out so.

دن: او می‌دانست که من نمی‌توانم آن را بفهمم .

Vanessa: I didn't want to explain those details.

ونسا: من نمی خواستم این جزئیات را توضیح دهم.

Dan: She figured it out on her own.

دن: خودش متوجه شد.

Vanessa: Yes, so do you think that this is an expression and a phrasal verb that you

ونسا: بله، پس آیا فکر می کنید که این یک عبارت و یک فعل عبارتی است که

could use in a workplace situation?

می توانید در موقعیت های محل کار استفاده کنید؟

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: If you have some kind of problem?

ونسا: اگر مشکلی دارید؟

Dan: Absolutely.

دن: قطعا.

Yeah.

آره

Vanessa: It's useful for those kind of professional situations, certainly so maybe if you have

ونسا: این برای آن نوع موقعیت‌های حرفه‌ای مفید است، مطمئناً اگر

a problem on some kind of report that you're working on and you want to ask a coworker

در گزارشی که در حال کار روی آن هستید مشکلی دارید و می‌خواهید از یک همکار

about it.

در مورد آن بپرسید.

Dan: Can you help me figure this out?

دن: میشه کمکم کنی بفهمم؟

Vanessa: Figure this out.

ونسا: این را بفهم.

Dan: That would be polite and it's acceptable.

دن: این مودبانه است و قابل قبول است.

It's not slang.

این عامیانه نیست.

Vanessa: Yeah, it's not slang.

ونسا: آره، این عامیانه نیست.

It can be polite and you can split this phrasal verb like Dan just did, figure it out or figure

می‌تواند مؤدبانه باشد و می‌توانید این فعل عبارتی را مانند دان تقسیم کنید، آن را بفهمید یا

this out or figure this problem out, figure this thing out so you can split it or you

این را بفهمید یا این مشکل را حل کنید، این چیز را بفهمید تا بتوانید آن را تقسیم کنید یا بتوانید

can keep it together, no problem.

آن را با هم نگه دارید، مشکلی نیست.

We've got two different choices.

ما دو انتخاب متفاوت داریم

A lot of you are writing wonderful expressions here.

بسیاری از شما در اینجا عبارات فوق العاده ای می نویسید .

I see, Zahira says, I will figure out how to get confident in English.

ظهیرا می‌گوید، می‌بینم، من متوجه خواهم شد که چگونه به زبان انگلیسی اعتماد به نفس داشته باشم.

Dan: That's a good one.

دن: این یکی خوبه.

Vanessa: That is a great one.

ونسا: این عالی است.

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: Here, we can kind of imagine that you're solving the problem.

ونسا: در اینجا، ما می توانیم به نوعی تصور کنیم که شما دارید مشکل را حل می کنید.

You're working through this issue and you're going to figure it out.

شما در حال کار بر روی این موضوع هستید و آن را کشف خواهید کرد.

I will figure it out.

راهی پیدا می کنم.

I know I'll do it.

من می دانم که آن را انجام خواهم داد.

Dan: I couldn't figure out what my boss was talking about as I don't speak Mongolian.

دن: نمی‌توانستم بفهمم رئیسم درباره چه چیزی صحبت می‌کند، زیرا من مغولی صحبت نمی‌کنم.

That's a good one too.

اون هم خوبه

I couldn't figure it out, in the negative.

من نتونستم بفهمم، منفی.

Vanessa: Yes, so when you're using this in the negative version, just like we saw here

ونسا: بله، پس وقتی از این در نسخه منفی استفاده می کنید، دقیقاً همانطور که در اینجا

in the sample sentence from those of you who are here live with us, saying I couldn't figure

در جمله نمونه از کسانی از شما که اینجا با ما زندگی می کنید دیدیم، که می گویند من نمی

out what my boss was saying or maybe if you had an English teacher who just talked way

توانم بفهمم رئیسم چه می گوید یا شاید اگر یک معلم انگلیسی داشتید که

too fast and talked about too many complex things, then maybe you would say, oh, I can't

خیلی سریع صحبت می کرد و در مورد چیزهای پیچیده زیادی صحبت می کرد، شاید می گفتید، اوه، من نمی توانم

figure out what Vanessa is saying.

بفهمم ونسا چه می گوید.

She's just talking too fast.

او فقط خیلی سریع صحبت می کند.

Dan: We have a question.

دان: ما یک سوال داریم.

Is find out, similar?

آیا پیدا کردن، مشابه است؟

Vanessa: Oh, this is a great question.

ونسا: اوه، این یک سوال عالی است.

Dan: Find out.

دن: بفهم

Vanessa: I want to give you a little tip, maybe a year ago, over a year ago or maybe

ونسا: من می‌خواهم یک نکته کوچک به شما بدهم، شاید یک سال پیش، بیش از یک سال پیش یا شاید

less than a year ago, I'm not sure.

کمتر از یک سال پیش، مطمئن نیستم.

I made a video comparing figure out and find out.

من یک ویدیو ساختم که با هم مقایسه کردم و فهمیدم.

After this has finished, I'll link this video up here and then also in the description but

پس از پایان این کار، این ویدیو را به اینجا و سپس در توضیحات پیوند

I want you to get some more details about that.

خواهم داد، اما می‌خواهم جزئیات بیشتری در مورد آن به دست آورید.

If I said, I'm going to find out who is at the door.

اگه بگم میرم ببینم کی دم در.

Dan: That means you're going to discover, you're going to see, find out.

دن: یعنی میخوای کشف کنی، ببینی، بفهمی.

You don't know right now and then you're going to find out, you're going to discover.

شما در حال حاضر نمی دانید و پس از آن خواهید فهمید، شما کشف خواهید کرد.

Vanessa: It kind of doesn't imply that process.

ونسا: به نوعی به این روند دلالت نمی کند.

You're searching a difficult thing.

شما به دنبال یک چیز دشوار هستید.

Instead, it's an instant thing like, a-ha.

در عوض، این یک چیز فوری است مانند، a-ha.

I opened the door, and I can see who's there.

در را باز کردم، می توانم ببینم چه کسی آنجاست.

I'm going to find out who's there.

من می روم تا بفهمم چه کسی آنجاست.

Dan: Yeah, maybe if you said, I'm going to figure out who's at the door, maybe you hear

دن: آره، شاید اگر می گفتی، من می خواهم بفهمم چه کسی دم در است، شاید

a knock on the door and you look through the hole and you don't see anybody or maybe somebody

صدای ضربه ای به در بشنوی و از سوراخ نگاه کنی و کسی را نبینی یا شاید

is wearing a mask and then they give you a puzzle.

کسی ماسک زده است و سپس آنها به شما یک پازل می دهند.

Vanessa: Yes, so it is kind of implies a process.

ونسا: بله، پس به نوعی مستلزم یک فرآیند است.

Dan: It needs to be more involved.

دن: باید بیشتر درگیر شود.

Vanessa: Yes, so if you would like some more details about figure out versus find out,

ونسا: بله، بنابراین اگر می‌خواهید جزئیات بیشتری در مورد پیدا کردن در مقابل پیدا کردن اطلاعات داشته باشید،

feel free to check out that video but in general, figure out means there's some process, you're

به راحتی آن ویدیو را بررسی کنید، اما به طور کلی، بفهمید به این معنی است که فرآیندی وجود دارد، شما در حال

searching, you're figuring out how to do something.

جستجو هستید، شما در حال کشف کردن نحوه انجام آن هستید. چیزی

We often add how at the end, figure out how to escape from the room, figure out how to

ما اغلب در پایان اضافه می کنیم که چگونه از اتاق فرار کنیم، بفهمیم

become a confident English speaker and find out is just the solution.

چگونه یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس شویم و بفهمیم که تنها راه حل است.

Find out what is happening.

دریابید چه اتفاقی دارد می افتد.

Find out who is at the door.

دریابید که چه کسی دم در است.

Dan: I want to find out what presents are under my Christmas tree.

دن: می‌خواهم بفهمم زیر درخت کریسمس چه هدایایی وجود دارد .

Vanessa: Are there any presents under our Christmas tree?

ونسا: آیا زیر درخت کریسمس ما هدیه ای هست؟

Dan: There are no presents.

دن: هیچ هدیه ای وجود ندارد.

Vanessa: maybe someday there will be presents under the Christmas tree.

ونسا: شاید روزی هدایایی در زیر درخت کریسمس وجود داشته باشد.

Dan: Christmas is ruined.

دن: کریسمس خرابه.

Vanessa: Oh, well when you have a toddler.

ونسا: اوه، خوب وقتی یک کودک نوپا دارید.

Dan: It's still early.

دن: هنوز زوده.

Vanessa: You can't put Christmas presents under the tree early.

ونسا: شما نمی توانید هدایای کریسمس را زودتر زیر درخت بگذارید.

It's a recipe for getting them opened.

این یک دستور العمل برای باز کردن آنها است.

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: All right.

ونسا: خیلی خب.

I'd like to go to the second expression, which is an idiom.

من می خواهم به عبارت دوم بروم که یک اصطلاح است.

This past week, our car was doing some kind of funny things, making some funny sounds

این هفته گذشته، ماشین ما کارهای خنده‌داری انجام می‌داد، صداهای خنده‌داری می‌داد

and I noticed that you didn't fix the car yourself.

و من متوجه شدم که خودت ماشین را درست نکردی .

Dan: No.

دن: نه.

Vanessa: You took it to the mechanic.

ونسا: تو بردی پیش مکانیک.

Why did you take the car to the mechanic?

چرا ماشینو بردی پیش مکانیک؟

Dan: Well, I'm not a mechanic.

دن: خب، من مکانیک نیستم.

I'm not very handy.

من زیاد دستی نیستم

Handy means you can fix a lot of things.

دستی به این معنی است که می توانید بسیاری از چیزها را اصلاح کنید.

I'm kind of handy but not with cars so I am in over my head when it comes to fixing cars.

من یک جورهایی خوش دست هستم، اما در مورد ماشین ها نه، بنابراین وقتی نوبت به تعمیر ماشین ها می رسد، سر خودم هستم.

I would be in over my head if I tried to fix my car.

اگر بخواهم ماشینم را تعمیر کنم، بالای سرم خواهم بود.

In over my head.

بالای سرم

Vanessa: A lovely idiom.

ونسا: یک اصطلاح دوست داشتنی.

In over my head.

بالای سرم

We need four words here.

ما در اینجا به چهار کلمه نیاز داریم.

Dan: In what?

دن: در چی؟

Vanessa: Well, we can kind of imagine the feeling of being overwhelmed.

ونسا: خوب، ما می توانیم احساس غرق شدن را تصور کنیم.

You're completely surrounded or covered in the problem so here we can imagine Dan opening

شما کاملاً محاصره شده‌اید یا تحت پوشش مشکل قرار گرفته‌اید، بنابراین در اینجا می‌توانیم تصور کنیم دن در حال باز

the car, trying to fix the problem.

کردن ماشین است و سعی می‌کند مشکل را برطرف کند.

He's trying to figure out what's making that strange sound.

او در تلاش است تا بفهمد چه چیزی این صدای عجیب را تولید می کند.

He's trying to look around.

او سعی می کند به اطراف نگاه کند.

Dan: I'm ripping pieces out of the car.

دن: دارم تکه ها رو از ماشین بیرون می کنم.

Vanessa: Oh, and he thinks, oh, it's going to be a disaster.

ونسا: اوه، و او فکر می کند، اوه، این یک فاجعه خواهد بود.

I should just go to the mechanic because I am in over my head.

من فقط باید برم مکانیک چون بالای سرم هستم.

It's a problem that's too big.

مشکلی است که خیلی بزرگ است.

Dan: You can think of swimming in the ocean.

دن: می توانید به شنا در اقیانوس فکر کنید.

If you're drowning, the waters over your head.

اگر در حال غرق شدن هستید، آب بالای سر شماست.

You're in trouble.

تو دردسر افتادی.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: You're you're struggling.

دن: تو داری سختی می کشی.

Vanessa: I think that's a great image.

ونسا: فکر می‌کنم این تصویر عالی است.

Dan: I think this is where this comes from.

دن: فکر می‌کنم این از همین جا می‌آید.

Vanessa: Yeah, when I think of this expression, I do think of water that you're in the swimming

ونسا: آره، وقتی به این عبارت فکر می کنم، به آب فکر می کنم که شما در

pool or in the ocean and the water's getting higher and higher and when the water is over

استخر یا اقیانوس هستید و آب بالاتر و بالاتر می رود و وقتی آب بالای

your head, bad news.

سر شماست، خبر بد.

Dan: Yeah, I mean really, that probably means you're going to die.

دن: آره، منظورم واقعاً، احتمالاً به این معنی است که تو خواهی مرد.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: This is a little bit of an expression that's not literal, obvious.

دن: این کمی تعبیری است که تحت اللفظی نیست، واضح است.

That's why it's idiom right?

به همین دلیل است که این اصطلاح درست است؟

You're just in trouble.

فقط تو دردسر داری

You're in big trouble.

تو دردسر بزرگی داری

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

In over your head.

بالای سرت

I want to know for you, when was a situation that was just too much for you and you felt

من می خواهم برای شما بدانم، چه زمانی موقعیتی برای شما زیاد بود و احساس

like you were in over your head.

می کردید که در بالای سر خود هستید.

What was a time?

چه زمانی بود؟

Maybe you decided to volunteer at your job to be the person who helps the American director

شاید تصمیم گرفتید در کارتان داوطلب شوید و به کارگردان

who's coming to your office and you said, sure, I'll talk to the American director.

آمریکایی که به دفتر شما می آید کمک کنید و گفتید ، مطمئناً با کارگردان آمریکایی صحبت خواهم کرد.

I'll take him out to dinner, I'll guide him around the office.

من او را برای شام بیرون می برم، او را در دفتر راهنمایی می کنم .

I can speak English.

من میتوانم انگلیسی صحبت کنم.

This is fine, and then you meet him and you realize he has a strong Southern accent.

این خوب است، و بعد با او ملاقات می کنید و متوجه می شوید که لهجه جنوبی قوی دارد.

Dan: Howdy, folks.

دن: سلام، مردم.

Vanessa: Maybe at the end of that day, you feel like I was in over my head.

ونسا: شاید در پایان آن روز، احساس کنید که من در بالای سرم هستم.

This situation was too much for me.

این وضعیت برای من خیلی زیاد بود.

I can understand English, but I didn't realize that his accent would be so strong.

من می توانم انگلیسی را بفهمم، اما نمی دانستم که لهجه او اینقدر قوی باشد.

I was in over my head.

من بالای سرم بودم

Dan: Yeah, I have a personal example.

دن: آره، من یک مثال شخصی دارم.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

What was your personal example?

مثال شخصی شما چه بود؟

Dan: We used to teach English in South Korea, you probably know this.

دن: ما قبلاً در کره جنوبی انگلیسی تدریس می کردیم ، احتمالاً این را می دانید.

I had never taught children before so the first time I had to teach a class of children,

من قبلاً هرگز به بچه‌ها آموزش نداده بودم، بنابراین اولین باری که مجبور شدم به کلاسی از بچه‌ها تدریس

I was in over my head.

کنم، بالای سرم بودم.

In over my head because the children, they didn't necessarily respect me yet.

در بالای سر من چون بچه ها، لزوماً هنوز به من احترام نمی گذاشتند.

I'm different looking in South Korea, my red hair and my freckles.

من در کره جنوبی از نظر ظاهری متفاوت هستم، موهای قرمز و کک و مک هایم.

They thought it was weird.

آنها فکر می کردند عجیب است.

They didn't take me seriously, they started yelling and screaming.

آنها مرا جدی نگرفتند، شروع به داد و فریاد کردند.

I was in over my head because I didn't know what to do about it so.

من در بالای سرم بودم چون نمی دانستم با آن چه کنم.

Vanessa: Yes, and over time, you learned more and more what to do but that's a perfect situation

ونسا: بله، و با گذشت زمان، شما بیشتر و بیشتر یاد گرفتید که چه کاری انجام دهید، اما این یک موقعیت عالی

and perfect expression to use especially for your first day at school, your first day as

و بیان عالی برای استفاده به خصوص برای اولین روز در مدرسه، اولین روز به

a teacher, your first day at your job, maybe your first day living in the U.S. or if you

عنوان معلم، اولین روز در کارتان، شاید اولین روز زندگی در ایالات متحده یا

move to Australia.

اگر به استرالیا مهاجرت می کنید.

Dan: This happens a lot.

دان: این خیلی اتفاق می افتد.

Vanessa: I was in over my head that first day, but eventually it got better so I want

ونسا: من آن روز اول در بالای سرم بودم ، اما در نهایت اوضاع بهتر شد، بنابراین می‌خواهم

to know for you, when was a situation when you were in over your head?

برای شما بدانم، زمانی که شما بالای سرتان بودید، چه زمانی موقعیتی وجود داشت؟

Dan: Tell us about it.

دن: در موردش به ما بگو.

Vanessa: Yes, yes.

ونسا: بله، بله.

Let us know in the comments.

در نظرات به ما اطلاع دهید.

Make sure that you use this expression as much as you can.

اطمینان حاصل کنید که تا جایی که می توانید از این عبارت استفاده کنید .

I'd like to read a sentence that one of you wrote, I was in over my head.

دوست دارم جمله ای را بخوانم که یکی از شما نوشته بود، من بالای سرم بودم.

I was stressed.

استرس داشتم

I couldn't do it.

من نمی توانستم این کار را انجام دهم.

Oh, stress is usually associated with being in over your head.

آه، استرس معمولاً با قرار گرفتن در بالای سر شما همراه است.

You're stressed.

شما استرس دارید

You're overwhelmed.

شما غرق شده اید.

Yes, it's just too much.

بله، خیلی زیاد است.

I'm in over my head.

من بالای سرم هستم

Khaled says, I'm in over my head.

خالد می گوید: من بالای سرم هستم.

The American director speaks too fast.

کارگردان آمریکایی خیلی سریع صحبت می کند.

Dan: That's a good example.

دن: این یک مثال خوب است.

Vanessa: I hope that that didn't happen to you but if this happened, you're going to

ونسا: امیدوارم این اتفاق برای شما نیفتاده باشد، اما اگر این اتفاق افتاده باشد،

use a beautiful idiom to describe it, oh, I'm in over my head.

از یک اصطلاح زیبا برای توصیف آن استفاده خواهید کرد، اوه، من در بالای سرم هستم.

Dan: Are you in over your head when you watch Vanessa's videos?

دن: آیا وقتی ویدیوهای ونسا را ​​تماشا می‌کنید، در بالای سر خود هستید؟

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

Vanessa: Oh, yes.

ونسا: اوه، بله.

I hope that you can easily understand and you're not too cool for my videos.

امیدوارم که بتوانید به راحتی متوجه شوید و برای ویدیوهای من خیلی باحال نباشید.

Dan: She's a little advanced.

دن: او کمی پیشرفته است.

Vanessa: Sure, if you're here.

ونسا: حتماً، اگر اینجا هستید.

That means you can already understand two native English speakers.

این بدان معناست که شما می توانید دو زبان مادری انگلیسی را درک کنید.

Congratulations, but hopefully it means that you're learning something new while also understanding

تبریک می‌گوییم، اما امیدواریم این بدان معناست که شما در حال یادگیری چیز جدیدی هستید و در عین حال

most of our explanations.

بیشتر توضیحات ما را درک می‌کنید.

I just used our third expression.

من فقط از عبارت سوم خود استفاده کردم.

Dan: You did?

دن: تو انجام دادی؟

Vanessa: The slang expression.

ونسا: عبارت عامیانه.

I hope you're not too cool for these videos.

امیدوارم برای این ویدیوها خیلی باحال نباشید.

Dan: Too cool for.

دن: خیلی باحاله.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

I want to know when you were a teenager, what was something that you decided that you didn't

می‌خواهم بدانم وقتی نوجوان بودی، چه کاری را به این نتیجه رساندی که

want to do anymore?

دیگر نمی‌خواهی انجام دهی؟

Dan: Yeah, I can actually go back to when I was younger.

دن: آره، من واقعاً می توانم به زمانی که جوانتر بودم برگردم.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Dan: Even when I was a kid, when I was eight years old, I was too cool for Barney.

دن: حتی وقتی بچه بودم، وقتی هشت ساله بودم، برای بارنی خیلی باحال بودم.

You know Barney is?

میدونی بارنی هست؟

Vanessa: Barney is a kids TV show.

ونسا: بارنی یک برنامه تلویزیونی برای کودکان است.

It's probably popular around the world.

احتمالاً در سراسر جهان محبوب است.

It's a big purple dinosaur.

این یک دایناسور بزرگ بنفش است.

Dan: He's a big purple dinosaur in a big costume and he's, I'm happy, you know and I remember

دن: او یک دایناسور بزرگ بنفش با لباس بزرگ است و او، خوشحالم، می‌دانی و یادم می‌آید

being as a kid, I was too cool for Barney and this means that I thought it was dumb.

که در کودکی بودم، من برای بارنی خیلی باحال بودم و این بدان معنی است که فکر می‌کردم احمق است.

I wouldn't watch it myself.

من خودم آن را تماشا نمی کنم.

If somebody was watching this show, I would maybe look down on them.

اگر کسی این نمایش را تماشا می کرد، شاید به او از تحقیر نگاه می کردم.

Vanessa: They're too like, they're children.

ونسا: آنها خیلی شبیه هستند، بچه هستند.

Children, watch this.

بچه ها اینو ببینید

I'm too old and too cool for this.

من خیلی پیر هستم و برای این کار خیلی باحالم.

Dan: I don't watch Barney.

دن: من بارنی را تماشا نمی کنم.

I'm too cool for Barney.

من برای بارنی خیلی باحالم.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

I feel like this slang expression, too cool.

من احساس می کنم این عبارت عامیانه، خیلی جالب است.

Dan: Barney, B-A-R-N-Y.

دان: بارنی، B-A-R-N-Y.

Vanessa: N-E-Y?

ونسا: N-E-Y؟

Dan: Y?

دن: ای؟

E-Y?

E-Y؟

Vanessa: E-Y?

ونسا: ای-ای؟

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

I'm sure you'll find the big purple dinosaur online.

من مطمئن هستم که دایناسور بزرگ بنفش را آنلاین خواهید یافت.

Dan: That's it.

دن: همین.

Vanessa: Well, when you say too cool for something, it's pretty self explanatory.

ونسا: خوب، وقتی برای چیزی خیلی جالب می گویید، کاملاً توضیحی است.

You feel like, this is for children.

شما احساس می کنید، این برای کودکان است.

This is for someone who is less than me so it's a slang expression where you feel like

این برای کسی است که کمتر از من است، بنابراین یک عبارت عامیانه است که در آن شما احساس

you're above some kind of item or activity or concept.

می کنید بالاتر از یک مورد یا فعالیت یا مفهوم هستید.

Oftentimes, teenagers feel like this.

اغلب اوقات، نوجوانان چنین احساسی دارند.

Maybe when you were a teenager, you felt like you were too cool to hold hands with your

شاید زمانی که نوجوان بودید، وقتی به خیابان می روید، احساس می کردید آنقدر خونسرد هستید که نمی توانید دست مادرتان را بگیرید

mom when you cross to the street.

.

You said, I'm a teenager.

گفتی من یک نوجوان هستم.

I can handle this.

می توانم از پسش بربیایم.

I'm too cool for that and you kind of feel like that's for children.

من برای آن خیلی باحالم و شما به نوعی احساس می کنید که این برای بچه هاست.

Dan: Yes, and this slang term definitely implies attitude.

دن: بله، و این اصطلاح عامیانه قطعاً دلالت بر نگرش دارد.

You're not just saying, oh no, I don't like that.

شما فقط نمی گویید، اوه نه، من این را دوست ندارم.

You're saying, that's stupid.

شما می گویید، این احمقانه است.

Vanessa: Yeah, I'm too cool for that.

ونسا: آره، من برای آن خیلی باحالم.

Dan: That's dumb.

دن: این احمقانه است.

I wouldn't listen to that music anymore, loser.

من دیگر به آن موسیقی گوش نمی دهم، بازنده.

Vanessa: Yeah, so you might hear this often used by kids, like in Dan's example about

ونسا: بله، پس ممکن است این را بشنوید که اغلب توسط بچه‌ها استفاده می‌شود، مانند مثال دن در مورد

the children's TV show or by teenagers but we can use this as adults in a joking way

برنامه تلویزیونی کودکان یا نوجوانان، اما ما می‌توانیم در بزرگسالی از آن به شکلی شوخی استفاده

because we often take expressions that are strong and then use them in lighter situations

کنیم، زیرا اغلب عبارات قوی را می‌گیریم و سپس از آن‌ها استفاده می‌کنیم. موقعیت‌های سبک‌تر

where it's not as serious.

که در آن‌ها چندان جدی نیست.

For example, maybe if I want to watch, I don't know if you've seen the, I think it's a Pixar

مثلاً، شاید اگر بخواهم تماشا کنم، نمی‌دانم آن را دیده‌اید یا نه، فکر می‌کنم یک

movie, Coco.

فیلم پیکسار، کوکو است.

It's really cute and I enjoyed it a lot.

واقعا زیباست و خیلی لذت بردم.

If I asked Dan, hey, do you want to watch Coco tonight?

اگر از دن بپرسم، هی، می‌خواهی امشب کوکو را تماشا کنی؟

He might say.

او ممکن است بگوید.

Dan: I would say.

دان: من می گویم.

Vanessa: He would say yes.

ونسا: او می گفت بله.

Let's imagine that he might say no and let's say-

بیایید تصور کنیم که او ممکن است نه بگوید و بگوییم -

Dan: Let's say I'm too cool.

دن: بیایید بگوییم من خیلی باحالم.

Vanessa: Yeah, I might say, what?

ونسا: آره، شاید بگم چی؟

Dan: Coco.

دن: کوکو.

Vanessa: Are you too cool to watch Coco?

ونسا: آیا تو خیلی باحالی که نمی‌توانی کوکو را تماشا کنی؟

Dan: I don't watch cartoons.

دن: من کارتون نمی بینم.

Vanessa: That's not true but in this situation.

ونسا: این درست نیست اما در این شرایط.

Dan: I actually love cartoons.

دن: من واقعا عاشق کارتون هستم.

Vanessa: We might say, I might say to Dan, are you too cool for Coco?

ونسا: ممکن است بگوییم، ممکن است به دن بگویم، آیا تو برای کوکو خیلی باحالی؟

Dan: Too cool for Coco.

دن: برای کوکو خیلی باحاله.

Vanessa: Are you too cool for Pixar movies?

ونسا: آیا برای فیلم های پیکسار خیلی باحالی؟

Are you to cool for more animated movies?

آیا برای فیلم های انیمیشنی بیشتر دلسرد هستید؟

Here, we're using this not in a, like a teenager or childish way, but just in a joke kind of

در اینجا، ما از این نه به شیوه ای نوجوانانه یا کودکانه، بلکه فقط به شکلی شوخی استفاده می

way.

کنیم.

Dan: It's kind of a joke.

دن: این یه جوری شوخیه.

Vanessa: Yeah, to say oh, you think you're better than this movie?

ونسا: آره، برای گفتن اوه، فکر می کنی از این فیلم بهتری؟

It's great for everybody.

برای همه عالی است.

I enjoy it.

من از آن لذت می برم.

I think a lot of people have enjoyed it so you can use too cool for something in a lot

فکر می‌کنم خیلی‌ها از آن لذت برده‌اند، بنابراین می‌توانید در بسیاری

of situations.

از موقعیت‌ها از آن برای چیزی استفاده کنید.

Dan: By the way, the original expression I think from too cool is too cool for school.

دن: اتفاقاً، من فکر می‌کنم عبارت اصلی از too cool برای مدرسه خیلی جالب است.

We actually say that still.

ما در واقع هنوز این را می گوییم.

Sometimes people even say that like as a good thing, like, wow, that's too cool for school.

گاهی اوقات مردم حتی می گویند که مانند یک چیز خوب است، مانند، وای، برای مدرسه خیلی جالب است.

Vanessa: When would you use that?

ونسا: چه زمانی از آن استفاده می کنید؟

This is taking slang to the next level, extra slang.

این باعث می‌شود که زبان عامیانه به سطح بعدی برسد، عامیانه اضافی.

Dan: If you saw maybe like an outfit that was really cool.

دن: اگر دیدی شاید شبیه لباسی باشد که واقعا عالی بود.

You'd say, that's too cool, or that's too cool for school.

شما می گویید، این خیلی باحال است، یا برای مدرسه خیلی جالب است.

I wouldn't say this is extremely common but it's, people would understand you're not being

نمی‌توانم بگویم این بسیار رایج است ، اما مردم می‌فهمند که شما

rude.

بی‌ادب نیستید.

Vanessa: Yeah, so I imagine if you heard this in a TV show or a movie, now you'll feel a

ونسا: بله، بنابراین تصور می‌کنم اگر این را در یک برنامه تلویزیونی یا یک فیلم شنیده باشید، اکنون

little more comfortable with too cool and also too cool for school, which is just the

با خیلی باحال و همچنین خیلی باحال برای مدرسه، که فقط

rhyming original expression.

عبارت اصلی قافیه‌ای است، احساس راحتی بیشتری خواهید کرد.

Dan: Yeah, the original expression was, you would say somebody is too cool for school.

دن: آره، تعبیر اصلی این بود، شما می گویید کسی برای مدرسه خیلی باحال است.

He's too cool for school.

او برای مدرسه خیلی باحال است.

He doesn't like to go to school.

او دوست ندارد به مدرسه برود.

He is unhappy at school.

او در مدرسه ناراضی است.

Vanessa: He has an attitude.

ونسا: او نگرش دارد.

Dan: He doesn't like reading, that kind of thing.

دن: او از خواندن خوشش نمی آید، از این جور چیزها.

That's the original source.

منبع اصلی همینه

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Well, we have a lot of great sentences here from those of you who are joining us live,

خوب، ما در اینجا جملات بسیار خوبی از شما داریم که به طور زنده به ما ملحق می شوند و

talking about- Dan: Your grandma's too cool to watch Coco.

در مورد آن صحبت می کنید - دن: مادربزرگ شما برای تماشای کوکو خیلی باحال است.

Vanessa: Oh, no.

ونسا: اوه، نه.

Well, Sylvester says I will never be too cool to watch cartoons.

خوب، سیلوستر می گوید من هرگز برای تماشای کارتون خیلی باحال نخواهم بود .

Dan: I agree.

دن: موافقم.

Vanessa: I'll never be too cool for cartoons.

ونسا: من هرگز برای کارتون خیلی باحال نخواهم بود.

Dan: Maybe it's because I was a child with cartoons.

دان: شاید به این دلیل است که من بچه کارتون بودم.

I still like cartoons especially Miyazaki, does anybody watching Miyazaki, Japanese animation.

من هنوز کارتون ها را به خصوص میازاکی دوست دارم، آیا کسی میازاکی، انیمیشن ژاپنی را تماشا می کند.

Vanessa: Very cool.

ونسا: خیلی باحاله.

Dan: I like that.

دان: من این را دوست دارم.

Vanessa: Very cool or another great comment we've got here is, I'm too cool for dancing.

ونسا: خیلی باحاله یا یکی دیگه از نظرات عالی که ما اینجا داریم اینه که من برای رقصیدن خیلی باحالم.

Oh, so maybe if your friend asked you to go to a concert to dance or a club or somewhere

اوه، پس شاید اگر دوستتان از شما خواسته که برای رقصیدن به یک کنسرت یا باشگاه یا جایی

to dance on, I'm too cool for dancing.

برای رقصیدن بروید، من برای رقصیدن خیلی باحال هستم.

Dan: I'm not too cool for dancing but I'm bad at dancing so.

دن: من برای رقصیدن خیلی باحال نیستم اما در رقصیدن بد هستم.

Vanessa: There are lots of excuses you can give, various excuses.

ونسا: بهانه های زیادی می توانید بیاورید، بهانه های مختلف.

Dan: Too cool for Brad Pitt?

دن: برای برد پیت خیلی باحالی؟

Vanessa: Oh, maybe there's a lot of different ways that you can use too cool for something.

ونسا: اوه، شاید راه‌های مختلفی وجود داشته باشد که بتوانید از آنها برای چیزی استفاده کنید.

Well, I'd like to thank you so much for joining us to learn about phrasal verbs, idioms and

خب، می‌خواهم از شما بسیار سپاسگزارم که امروز با ما همراه شدید تا با افعال عبارتی، اصطلاحات و

the slang expression today.

اصطلاحات عامیانه آشنا شوید.

Figure out, in over my head and too cool for something.

بفهم، بالای سرم و برای چیزی خیلی سرد است.

If you enjoyed Dan and I's explanation and our little stories about this, we do this

اگر از توضیحات من و دن و داستان های کوچک ما در این مورد لذت بردید، ما این کار را

every month in The Fearless Fluency Club.

هر ماه در باشگاه تسلط بی باک انجام می دهیم.

We make a vocabulary lesson that's about, how long would you say?

ما یک درس واژگان درست می کنیم که در مورد آن، شما می گویید تا کی؟

Dan: That's like 30, 40 minutes.

دن: یعنی 30، 40 دقیقه.

Vanessa: Oh, I'd say it's about an hour.

ونسا: اوه، می توانم بگویم حدود یک ساعت است.

Usually there's two parts.

معمولاً دو قسمت است.

There's two 30 minute parts that we have for the vocabulary lessons.

دو قسمت 30 دقیقه ای برای درس های واژگان داریم.

Dan: Okay, that's true.

دن: باشه، درسته.

We cut it in half.

نصفش می کنیم.

Vanessa: Yeah, we cut it in half and make two different parts so you'll get an hour

ونسا: بله، ما آن را از وسط نصف کردیم و دو قسمت مختلف ساختیم تا هر ماه یک ساعت

of about 15 to 20 vocabulary expressions every month.

از 15 تا 20 عبارات واژگانی دریافت کنید .

For the month of December, you got a sneak preview about these expressions.

برای ماه دسامبر، یک پیش‌نمایش پنهانی درباره این عبارات دریافت کردید.

In December, three of the 17 or 18 expressions are figure out something, in over my head

در ماه دسامبر، سه مورد از 17 یا 18 عبارت ، چیزی را درک می کنند، بالای سر من

and too cool for something.

و برای چیزی خیلی جالب است.

Dan: Too cool.

دن: خیلی باحاله

Vanessa: These are three expressions that we talk about in the December lesson set for

ونسا: اینها سه عبارتی هستند که ما در مجموعه درس دسامبر برای The Fearless Fluency Club در مورد آنها صحبت می کنیم،

The Fearless Fluency Club so I'd like to show you really quick and give you a quick sneak

بنابراین می خواهم خیلی سریع به شما نشان دهم و یک پیش نمایش سریع به شما ارائه دهم

preview.

.

Dan: Yes, so Let's take a look.

دن: بله، پس بیایید نگاهی بیندازیم.

Vanessa: Yes, of this wonderful monthly lesson set so that you can see here.

ونسا: بله، از این مجموعه آموزشی ماهانه فوق العاده که می توانید اینجا را ببینید.

We have the December 2018 lesson set that's going to come out tomorrow.

مجموعه درس دسامبر 2018 را داریم که قرار است فردا منتشر شود.

If you join in December, you'll get access to the December lesson set and you can use

اگر در ماه دسامبر بپیوندید، به مجموعه درس دسامبر دسترسی خواهید داشت و می توانید از

the coupon code NEW, N-E-W to get it for only $5 and I'd like to show you here, we have

کد کوپن NEW، N-E-W استفاده کنید تا آن را تنها با 5 دلار دریافت کنید و من می خواهم اینجا به شما نشان دهم،

the vocabulary that we just mentioned.

ما واژگانی را داریم که به آن اشاره کردیم. .

The vocabulary part one, you can see, oh we're going to put this on.

بخش اول واژگان، می توانید ببینید، اوه ما این را قرار می دهیم.

Dan: I had a haircut.

دن: من موهامو کوتاه کردم.

Vanessa: On mute, just so that you can see it.

ونسا: خاموش، فقط برای اینکه بتوانید آن را ببینید.

We talk about a lot of different expressions and then you can see the clips from the original

ما در مورد بسیاری از عبارات مختلف صحبت می کنیم و سپس می توانید کلیپ های

conversation when it was used so here, you're getting great explanations from Dan and I.

مکالمه اصلی را ببینید، بنابراین در اینجا ، توضیحات عالی از دان و من دریافت می کنید.

Two different parts and then we go on to the grammar lesson and in December, you're going

دو قسمت مختلف و سپس به درس گرامر می رویم و در ماه دسامبر،

to get one of the longest grammar lessons that I've ever made.

یکی از طولانی‌ترین درس‌های دستور زبانی را که تا به حال ساخته‌ام، دریافت خواهید کرد.

It's 34 minutes but you're going to get access to this grammar lesson where we're going to

34 دقیقه است، اما شما به این درس گرامر دسترسی خواهید داشت، جایی که ما قصد داریم در

discuss some excellent expressions with would have.

مورد عبارات عالی صحبت کنیم.

Would have, oh, this is a complex verb.

اوه، این یک فعل پیچیده است.

It seems simple but it's quite complex so we break it down, go through it step by step

ساده به نظر می رسد اما بسیار پیچیده است، بنابراین ما آن را تجزیه می کنیم، مرحله به مرحله آن را مرور می کنیم

and I try to help you use it naturally.

و سعی می کنم به شما کمک کنم از آن به طور طبیعی استفاده کنید.

Then in the next section in December, we talk about pronunciation.

سپس در بخش بعدی در ماه دسامبر، در مورد تلفظ صحبت می کنیم .

This pronunciation lesson is extra special because we're going to be focusing on a lot

این درس تلفظ بسیار خاص است زیرا ما بر روی

of sentences.

جملات زیادی تمرکز خواهیم کرد.

Oh, here we have a sentence with figure out, they can figure things out.

اوه، در اینجا ما یک جمله با figure out داریم، آنها می توانند چیزها را بفهمند.

We go through this step by step and you can figure out how to pronounce this sentence

ما مرحله به مرحله این را طی می کنیم و شما می توانید نحوه تلفظ این جمله

as accurately as possible and then you get to watch the conversation with my friend,

را تا حد امکان دقیق بیان کنید و سپس مکالمه با دوستم Faith را تماشا کنید

Faith.

.

You get to hear her naturally say this originally in the conversation because the last video

به طور طبیعی می‌شنوید که او این را در ابتدا در مکالمه می‌گوید، زیرا آخرین

is the conversation where we have a 30 minute chat together about her interesting job, working

ویدیو مکالمه‌ای است که در آن ما یک گفتگوی 30 دقیقه‌ای با هم درباره شغل جالب او داریم، کار

for AmeriCorps, which is a nonprofit in the U.S.

برای AmeriCorps، که یک سازمان غیرانتفاعی در ایالات متحده است.

She volunteers at different schools, at different organizations and has interesting perspective

او در مدارس مختلف داوطلب می‌شود. سازمان های مختلف و دیدگاه جالبی

about education.

نسبت به آموزش دارد.

We're going to talk about some wonderful ideas there.

ما در آنجا در مورد چند ایده فوق العاده صحبت خواهیم کرد.

We also focus on a story that includes all of the vocabulary and grammar.

ما همچنین روی داستانی تمرکز می کنیم که شامل تمام واژگان و دستور زبان است.

All of the would have expressions.

همه از عبارات.

Some new expressions as well that are in the story.

برخی از عبارات جدید نیز که در داستان هستند.

This is a fun Christmas story because it's the December lesson set and you can study

این یک داستان کریسمس سرگرم کننده است زیرا مجموعه درس دسامبر است و شما می توانید

this all together.

این را با هم مطالعه کنید.

I hope that this lesson set overall will help you to feel comfortable using English and

امیدوارم که این مجموعه درس به طور کلی به شما کمک کند تا با استفاده از زبان انگلیسی احساس راحتی کنید و

really trying to incorporate it into your daily life so if you enjoyed today's lesson,

واقعاً سعی کنید آن را در زندگی روزمره خود بگنجانید، بنابراین اگر از درس امروز لذت بردید،

feel free to join us every month in The Fearless Fluency Club.

هر ماه در The Fearless Fluency Club به ما بپیوندید .

There is a link in the description.

یک لینک در توضیحات وجود دارد.

You can continue learning with Dan and I. Dan: You can figure out English with us.

شما می توانید با Dan and I به یادگیری ادامه دهید. دان: می توانید با ما زبان انگلیسی را بفهمید.

Vanessa: Yes, you can figure out how to use it.

ونسا: بله، شما می توانید نحوه استفاده از آن را بیابید.

Dan: If you're not too cool for school.

دن: اگر برای مدرسه خیلی باحال نیستی.

Vanessa: Yeah, don't be too cool for school.

ونسا: آره، برای مدرسه خیلی باحال نباش.

Before we go today, I'd like to practice pronouncing a final sentence that uses two of the expressions

قبل از رفتن به امروز، می خواهم تلفظ یک جمله پایانی را تمرین کنم که از دو عبارتی

we talked about today.

که امروز در مورد آن صحبت کردیم استفاده می کند.

I wrote it down here so that we can practice it together.

اینجا نوشتم تا با هم تمرین کنیم.

It is, I would like to say it slowly, and then we're going to speed it up and I want

این است، من می خواهم آن را به آرامی بگویم، و سپس ما آن را سرعت می دهیم و

you to say it out loud so that you can use your speaking muscles.

می خواهم آن را با صدای بلند بگویید تا بتوانید از عضلات صحبت کردن خود استفاده کنید.

I'd like you to join me too, Dan.

دوست دارم تو هم به من بپیوندی دن.

Dan: Okay.

دن: باشه.

Vanessa: Okay.

ونسا: باشه.

Dan: I'm nervous.

دن: من عصبی هستم.

Vanessa: All right, we got this.

ونسا: باشه، اینو گرفتیم.

The sentence is, I was in over my head before.

جمله این است که من قبلاً بالای سرم بودم.

Dan: In over my head.

دن: بالای سرم.

Vanessa: Now I figured out how to learn English.

ونسا: حالا فهمیدم چطور انگلیسی یاد بگیرم.

I was in over my head before, but now I figured out how to learn English.

قبلاً در بالای سرم بودم، اما حالا فهمیدم چگونه انگلیسی یاد بگیرم.

What does the sentence mean?

جمله به چه معناست؟

I was in over my head before, but now I figured out how to learn English.

قبلاً در بالای سرم بودم، اما حالا فهمیدم چگونه انگلیسی یاد بگیرم.

Dan: Well, this means that before today maybe, you didn't know how to speak English at all.

دن: خب، این بدان معناست که شاید قبل از امروز، اصلاً نمی دانستی چگونه انگلیسی صحبت کنی.

You didn't understand me.

تو منو نفهمیدی

You didn't understand Vanessa, but now you have figured it out.

تو ونسا را ​​نفهمیدی، اما حالا فهمیدی.

Vanessa: Yes, you have figured out the best path and the best method is with Vanessa and

ونسا: بله، شما بهترین مسیر را مشخص کرده اید و بهترین روش با ونسا و

Dan.

دن است.

Dan: This is true.

دان: این درست است.

Vanessa: Let's speed this sentence up and I want you to pronounce it clearly and then

ونسا: بیایید این جمله را تندتر کنیم و از شما می خواهم که آن را واضح تلفظ کنید و سپس

use it yourself.

خودتان از آن استفاده کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

I was in over my head before, but now I figured out how to learn English.

قبلاً در بالای سرم بودم، اما حالا فهمیدم چگونه انگلیسی یاد بگیرم.

Let's say it faster.

سریعتر بگوییم.

I was in over my head before, but now I've figured out how to learn English.

قبلاً در بالای سرم بودم، اما اکنون فهمیده ام که چگونه انگلیسی را یاد بگیرم.

I wasn't over my head before, but now I figured out how to learn English.

قبلاً زیاد سرم نبود، اما حالا فهمیدم چگونه انگلیسی یاد بگیرم.

Can you say it?

میشه بگی؟

Dan: I was in over my head before, but now I have figured out how to learn English.

دن: من قبلاً در ذهنم بودم، اما اکنون فهمیده ام که چگونه انگلیسی را یاد بگیرم.

Vanessa: I was in over my head before, but now I have figured out how to learn English,

ونسا: من قبلاً در ذهنم بودم، اما اکنون با ونسا و دن متوجه شده ام که چگونه انگلیسی یاد بگیرم

with Vanessa and Dan.

.

Thanks so much for learning English with us.

از اینکه با ما انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزاریم.

I hope that you enjoyed this lesson.

امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

This live lesson you can join me for a new lesson every Friday and you just can subscribe

این درس زنده شما می توانید هر جمعه برای یک درس جدید به من بپیوندید و فقط می توانید در

to my YouTube channel and click the bell to get a notification every time there's a live

کانال YouTube من مشترک شوید و روی زنگ کلیک کنید تا هر بار که یک درس زنده وجود دارد یک اعلان دریافت کنید

lesson.

.

I hope that you'll continue to enjoy these and we'll see you again next Friday for a

امیدوارم همچنان از اینها لذت ببرید و جمعه آینده دوباره شما را برای یک

new lesson here on this YouTube channel.

درس جدید در اینجا در این کانال YouTube خواهیم دید.

Thanks so much.

خیلی ممنون.

We'll see you again later.

بعداً دوباره شما را می بینیم.

Dan: Thanks, everybody.

دن: ممنون، همه.

Vanessa: Bye.

ونسا: خداحافظ.

Dan: Bye.

دن: خداحافظ.