10 Phrases Only Americans Use | **How American Are You?**

Hi.

سلام.

I'm Vanessa from SpeakEnglishwithVanessa.com.

من ونسا هستم از SpeakEnglishwithVanessa.com.

Are you American?

آیا شما آمریکایی هستید؟

Let's find out.

بیایید دریابیم.

Today, you're going to learn 10 very American phrases.

امروز، شما 10 عبارت بسیار آمریکایی را یاد خواهید گرفت .

These are phrases that Americans use in daily conversation.

اینها عباراتی است که آمریکایی ها در مکالمات روزانه استفاده می کنند.

You will hear them in pop culture, TV shows, movies, songs.

آنها را در فرهنگ پاپ، برنامه های تلویزیونی، فیلم ها، آهنگ ها خواهید شنید.

If you visit the U.S. you will hear them.

اگر به ایالات متحده سفر کنید آنها را خواهید شنید.

And also if you want to sound a little more American, you are welcome to use them.

و همچنین اگر می خواهید کمی آمریکایی تر به نظر برسید، می توانید از آنها استفاده کنید.

Some of them are a little regional meaning that people in the North will use them, but

برخی از آنها کمی منطقه ای هستند به این معنی که مردم شمال از آنها استفاده می کنند، اما

people in the South won't use them.

مردم جنوب از آنها استفاده نمی کنند.

Or people in the South will use that expression and people in the North won't.

یا مردم جنوب از این عبارت استفاده خواهند کرد و مردم شمال این کار را نخواهند کرد.

So make sure you listen carefully for where you're going to hear these expressions.

بنابراین مطمئن شوید که به دقت به جایی که قرار است این عبارات را بشنوید گوش دهید.

Are you ready to get started with the first one?

آیا برای شروع با اولین مورد آماده هستید؟

Listen carefully, because at the end, there is a quiz to see if you are really American.

با دقت گوش کنید، زیرا در پایان ، یک مسابقه برای بررسی اینکه آیا واقعاً آمریکایی هستید وجود دارد.

Let's listen.

بیا گوش بدهیم.

To table something.

برای سفره چیزی

Does this mean you put it on the table?

این به این معنی است که آن را روی میز گذاشته اید؟

Actually, it means that you don't discuss something.

در واقع به این معنی است که شما در مورد چیزی بحث نمی کنید.

Let's look at this example.

بیایید به این مثال نگاه کنیم.

"Every time I mention adopting a new dog, my husband tables the discussion."

"هر بار که به فرزندخواندگی یک سگ جدید اشاره می کنم، شوهرم بحث را مطرح می کند."

That means he does not want to adopt a dog, or he does not want to talk about it ever

این بدان معناست که او نمی‌خواهد سگی را به فرزندی قبول کند، یا نمی‌خواهد هرگز یا در حال حاضر در مورد آن صحبت کند

or right now.

.

So he tables the discussion.

بنابراین او بحث را مطرح می کند.

This is something you can use in daily life.

این چیزی است که می توانید در زندگی روزمره از آن استفاده کنید.

Or you can use this in the office.

یا می توانید از آن در دفتر استفاده کنید.

If there is a topic that you want to avoid at the moment during a meeting, because it's

اگر موضوعی وجود دارد که می‌خواهید در حال حاضر در طول جلسه از آن اجتناب کنید، زیرا

not relevant, or you don't have enough information, you could say, "All right.

مرتبط نیست یا اطلاعات کافی ندارید، می‌توانید بگویید: «بسیار خوب،

Let's table this discussion and come back to it tomorrow."

بیایید این بحث را مطرح کنیم و فردا به آن بازگردیم. "

Great.

عالی.

You are kind of avoiding it until later.

شما تا بعداً از آن اجتناب می کنید.

Number two, to shoot the breeze.

شماره دو، برای شلیک نسیم.

Well, this is a kind way of saying the original expression, which is to shoot the shit.

خوب، این یک روش مهربانانه برای گفتن عبارت اصلی است، یعنی شلیک به جهنم.

And it means just to have a casual conversation with someone.

و این به این معنی است که فقط یک مکالمه معمولی با کسی داشته باشید.

There's not a plan.

برنامه ای نیست

You're just kind of chit-chatting.

تو فقط یه جورایی چت میکنی

In the South where I live, it's more common to say shoot the shit.

در جنوب جایی که من زندگی می کنم، رایج تر است که می گویند شلیک کن.

But for me, I don't in my personal life, I don't really swear that much.

اما برای من، در زندگی شخصی ام نیست، واقعاً آنقدر فحش نمی دهم.

So I just say shoot the breeze.

بنابراین من فقط می گویم به نسیم شلیک کنید.

"Yeah, it was nice to get together with you at the coffee shop today.

"آره، خیلی خوب بود که امروز با شما در کافی شاپ دور هم جمع

I'm so glad we got to just shoot the breeze together."

شدیم. خیلی خوشحالم که فقط با هم به نسیم شلیک کردیم."

Spend some time chit-chatting.

مدتی را صرف چت کردن کنید.

Or if you're describing a situation, you might say "The old men meet at the diner every morning

یا اگر موقعیتی را توصیف می کنید، ممکن است بگویید "پیرمردها هر روز صبح در ناهارخوری ملاقات می کنند

to shoot the breeze before work."

تا قبل از کار به نسیم شلیک کنند."

They're just getting together casually and enjoying talking together.

آنها به طور معمولی دور هم جمع می شوند و از صحبت کردن با هم لذت می برند.

Number three is to plead the fifth,`` plead the fifth.

شماره سه این است که پنجمین را دعا کنید.

This refers to the Fifth Amendment to the U.S. Constitution, which means that you have

این به اصلاحیه پنجم قانون اساسی ایالات متحده اشاره دارد، به این معنی که شما

the right to remain silent, to not say anything.

حق دارید سکوت کنید و چیزی نگویید.

Let me give you this in a kind of legal context.

اجازه بدهید این را در یک نوع زمینه حقوقی به شما بدهم.

And then I'll show you how you can use it in daily life.

و سپس به شما نشان خواهم داد که چگونه می توانید از آن در زندگی روزمره استفاده کنید.

If you've ever watched legal or courtroom TV dramas, you might have seen it used in

اگر تا به حال درام های تلویزیونی قانونی یا دادگاهی را تماشا کرده باشید، ممکن است دیده باشید که در

this type of situation.

این نوع موقعیت ها از آن استفاده می شود.

When the officer pulled me over, I was driving.

وقتی افسر من را کشید، من در حال رانندگی بودم.

The officer pulled me over and asked, "Do you know what you were doing?"

افسر مرا کنار کشید و پرسید: می دانی چه کار می کردی؟

I said, "I plead the fifth" because I didn't want to incriminate myself.

گفتم: پنجمین را خواهش می کنم چون نمی خواستم خودم را متهم کنم.

This fancy word, incriminate, means that if I say "I was driving too fast" or "I just

این کلمه تخیلی، مجرمانه، به این معنی است که اگر بگویم "من خیلی سریع رانندگی می کردم" یا "من

did some drugs" or "Oh, I was drinking too much," something illegal.

فقط مواد مخدر مصرف کردم" یا "اوه، من زیاد مشروب می خوردم "، چیزی غیرقانونی است.

Well, I am incriminating myself.

خب من خودم را متهم می کنم.

So why would I say that?

پس چرا این را بگویم؟

I need him to tell me because I don't want to go to jail.

باید به من بگوید چون نمی‌خواهم به زندان بروم.

I don't want to pay a fine.

من نمی خواهم جریمه ای پرداخت کنم.

So I have the right to say nothing.

پس من حق دارم چیزی نگویم.

I could say "I plead the fifth" and it means I don't need to say anything.

می توانم بگویم "من پنجمین را درخواست می کنم" و این بدان معناست که نیازی به گفتن چیزی ندارم.

Legally I don't need to say anything until there is a lawyer or some kind of legal situation

از نظر قانونی تا زمانی که وکیل یا شرایط قانونی پیش نیاید نیازی به گفتن ندارم

happening.

.

But this is usually more in a legal sense.

اما این معمولاً بیشتر در مفهوم حقوقی است.

What about in daily life?

در زندگی روزمره چطور؟

Check out this situation.

این وضعیت را بررسی کنید.

If your friend says to you, "You look hung over.

اگر دوستتان به شما بگوید: "به نظر می‌آیند.

Did you drink too much last night?"

آیا دیشب زیاد مشروب خوردی؟"

You might say, "Oh, I plead the fifth."

شما ممکن است بگویید، "اوه، من از پنجمین درخواست دارم."

And that means, "Yes, I drank too much.

و این یعنی "بله، من زیاد مشروب خوردم.

Yes, I am hungover.

بله، من خمار هستم.

But I don't want to tell you."

اما نمی خواهم به شما بگویم."

And in daily life, I just want to let you know the implication here is that you don't

و در زندگی روزمره، فقط می‌خواهم به شما اطلاع دهم که مفهوم اینجا این است که شما

want to say yes or no directly, but it's almost always you are right.

نمی‌خواهید مستقیماً بله یا نه بگویید، اما تقریباً همیشه حق با شماست.

So when someone says, "Oh, you've gone on so many dates with her.

بنابراین وقتی کسی می گوید: "اوه، شما با او قرارهای زیادی رفته اید.

And when you're together, you're just so happy.

و وقتی با هم هستید، خیلی خوشحال هستید.

Do you love her?"

آیا او را دوست دارید؟"

You might say, "I plead the fifth."

ممکن است بگویید، "من پنجمین را درخواست می کنم."

That means you don't want to say, but you're right.

یعنی نمی خوای بگی ولی حق با توست .

I do love her.

من او را دوست دارم

So usually in casual conversation, even though you're saying "I want to remain silent, I

بنابراین معمولاً در مکالمه‌های غیررسمی، حتی اگر می‌گویید "می‌خواهم سکوت کنم،

don't want to tell you", there is a little undertone here that, "Yeah, you're right.

نمی‌خواهم به شما بگویم"، در اینجا یک زمخت وجود دارد که "آره، حق با شماست.

But I don't want to say it out loud.

اما من نمی‌گویم" نمی خواهم با صدای بلند بگویم.

I don't want to say out loud that I'm drunk and hung over.

نمی خواهم با صدای بلند بگویم که مست و آویزان هستم.

I don't want to say out loud that I love her.

نمی خواهم با صدای بلند بگویم که او را دوست دارم.

So I'm just going to use this clever expression, say 'I plead the fifth.'"

بنابراین من فقط از این عبارت هوشمندانه استفاده خواهم کرد. بگویید «من پنجمین را درخواست می‌کنم».

Our next very American expression is to duke it out.

This is strange to me because dukes, as in a king and an earl and a duke, this kind of

این برای من عجیب است زیرا دوک ها، مانند یک پادشاه، یک ارل و یک دوک، این نوع

royalty term is more related to England, I would imagine, than the U.S.

اصطلاح سلطنتی بیشتر به انگلستان مربوط می شود تا ایالات متحده،

But in the U.S. we use this as a verb, actually as a phrasal verb, to duke out something,

اما در ایالات متحده ما از این به عنوان یک فعل استفاده می کنیم، در واقع به عنوان یک فعل عبارتی، چیزی را دوک کردن،

to duke it out.

بیرون کردن آن.

Look at this sentence and try to guess what it means.

به این جمله نگاه کنید و سعی کنید معنی آن را حدس بزنید.

The American football fans were ready to duke it out when their rivals won the game.

هواداران فوتبال آمریکایی آماده بودند تا زمانی که رقبایشان در بازی پیروز شدند، آن را از بین ببرند.

Can you get from my gestures?

آیا می توانید از حرکات من دریافت کنید؟

To duke it out, this means to fight.

از بین بردن آن، این به معنای مبارزه است.

Not always physically fight.

همیشه دعوای فیزیکی نیست.

It could be verbally fight as well, but it has that idea of aggression.

می تواند به صورت لفظی نیز دعوا شود، اما این تصور از پرخاشگری را دارد.

We're going to duke it out.

ما قصد داریم آن را دوک کنیم.

We can use this in a less physical way to talk about politics or an argument.

ما می توانیم از این به روشی کمتر فیزیکی برای صحبت در مورد سیاست یا بحث استفاده کنیم.

Take a look at this sentence.

به این جمله دقت کنید.

Everyone tuned in to the TV to watch the politicians duke it out during the debate.

همه به تلویزیون متصل شدند تا سیاستمداران را در جریان مناظره تماشا کنند.

The politicians are not physically fighting, but they're arguing with their words.

سیاستمداران دعوای فیزیکی ندارند، اما با حرف هایشان بحث می کنند.

They're duking it out on the stage with their words.

آنها با حرف هایشان آن را روی صحنه نشان می دهند .

They're using that as an argument to try to win.

آنها از آن به عنوان یک استدلال برای برنده شدن استفاده می کنند.

All right.

خیلی خوب.

Let's go to our next very American expression, to wait in line.

بیایید به عبارت بعدی آمریکایی خود برویم، تا در صف منتظر بمانیم.

In the U.S. if you need to buy tickets for something that's really popular, what do you

در ایالات متحده اگر نیاز به خرید بلیط برای چیزی که واقعاً محبوب است دارید، چه کاری

need to do?

باید انجام دهید؟

You need to wait in line.

باید در صف منتظر بمانید.

In the U.K. in British English, they're more likely to say queue or to queue up.

در بریتانیا در انگلیسی بریتانیایی، آنها به احتمال زیاد می گویند queue یا to queue up.

But we don't use that in the U.S. at least nowhere that I've lived.

اما ما از آن در ایالات متحده استفاده نمی کنیم، حداقل در هیچ جایی که من زندگی کرده ام.

Is that more common than saying to wait in line, go get in line.

آیا این رایج‌تر از این است که بگوییم در صف منتظر بمان، برو در صف بنشین.

I was in line for five hours.

پنج ساعت در صف بودم.

You might say "I had to wait in line at the grocery store because there was only one cashier

ممکن است بگویید "من مجبور شدم در صف خواربارفروشی منتظر بمانم زیرا فقط یک صندوقدار

working."

کار می کرد."

You had to wait in line at the grocery store.

باید در صف خواربارفروشی منتظر می ماندی.

Our next expression is to be pissed.

عبارت بعدی ما عصبانی شدن است.

In the U.S., this means that you are really angry.

در ایالات متحده، این به این معنی است که شما واقعا عصبانی هستید.

We have a lot of variations of this, to be pissed off, to be pissed at someone, or just

ما انواع زیادی از این داریم، عصبانی شدن، عصبانی شدن از کسی، یا

to be pissed.

فقط عصبانی شدن.

But they all involve anger.

اما همه آنها شامل خشم هستند.

This is different than the British English version of the word pissed.

این با نسخه انگلیسی انگلیسی کلمه pissed متفاوت است.

And that means that you're drunk.

و این بدان معنی است که شما مست هستید.

You drank a lot of alcohol, and now you're pissed.

الکل زیاد خوردی و حالا عصبانی شدی.

I remember the first time that I heard that in British English.

اولین باری را به یاد دارم که آن را به انگلیسی بریتانیایی شنیدم.

I was talking to a guy from Ireland and he was showing me something that he wrote.

داشتم با مردی از ایرلند صحبت می کردم و او چیزی را که نوشته بود به من نشان می داد.

And he said, "Oh yeah.

و او گفت: "اوه بله.

I'm sorry if there's some bad spelling.

ببخشید اگر املای بدی وجود دارد.

I wrote it when I was pissed."

من آن را وقتی نوشتم که عصبانی بودم."

And I thought, "What?

و من فکر کردم، "چی؟

When you're angry, you can't spell things, right?

وقتی عصبانی هستی، نمی توانی چیزها را هجی کنی، درست است؟

I don't get it."

متوجه نمی شوم."

And I asked him that and he said, "Huh?

و من این را از او پرسیدم و او گفت: "ها؟

No, I was drunk.

نه، مست بودم.

I had too much alcohol and I can't spell."

الکل زیادی داشتم و نمی توانم املا کنم."

And I thought, "Oh."

و من فکر کردم: "اوه."

I was probably 21 years old at the time.

من در آن زمان احتمالا 21 ساله بودم.

And I had never heard that before.

و من قبلاً چنین چیزی نشنیده بودم.

So I want to introduce that to you, that in the U.S. when we say I'm pissed or he's pissed

بنابراین می‌خواهم آن را به شما معرفی کنم، که در ایالات متحده وقتی می‌گوییم من عصبانی هستم یا او عصبانی است

or he's pissed off, it means angry.

یا او عصبانی است، به معنای عصبانی است.

Let's look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

I was pissed when I realized that my vacation plans were canceled.

وقتی فهمیدم برنامه های تعطیلاتم لغو شده عصبانی شدم.

The fans were pissed at the referee for the bad call that cost them the game.

هواداران به خاطر تماس بدی که به قیمت بازی تمام شد از داور عصبانی شدند.

I don't know if this needs to be said, but I might as well say this.

نمی‌دانم که آیا این نیاز به گفتن دارد یا خیر، اما ممکن است این را هم بگویم.

This is an English lesson.

این یک درس انگلیسی است.

This is a casual expression.

این یک بیان معمولی است.

You do not want to use this in a business setting.

شما نمی خواهید از این در یک محیط تجاری استفاده کنید.

When you're giving a presentation and you say, "Oh, our clients canceled their contract

وقتی ارائه می دهید و می گویید: "اوه، مشتریان ما قرارداد خود را

with us.

با ما لغو کردند.

I'm really pissed."

من واقعاً عصبانی هستم."

No.

نه.

You only want to use this in a casual situation with friends or with family, not in a business

شما فقط می خواهید از این در یک موقعیت معمولی با دوستان یا خانواده استفاده کنید، نه در یک

situation.

موقعیت تجاری.

A Hail Mary.

سلام مریم.

Do you think this has to do with being Catholic?

به نظر شما این ربطی به کاتولیک بودن دارد؟

Nope.

جواب منفی.

Instead, this has to do with American football.

در عوض، این به فوتبال آمریکایی مربوط می شود.

So in American football, just like in regular football or soccer, you try to get the ball

بنابراین در فوتبال آمریکایی، درست مانند فوتبال معمولی یا فوتبال، شما سعی می کنید توپ را

at the end of the field.

در انتهای زمین به دست آورید.

Whether it's just at the end of the field or in the net, like in soccer, you try to

چه در انتهای زمین باشد و چه در تور، مانند فوتبال، شما سعی می

get it to the other side.

کنید آن را به طرف دیگر برسانید.

But if it's the end of the game, the score is not looking too good for your team.

اما اگر پایان بازی باشد، امتیاز برای تیم شما خیلی خوب به نظر نمی رسد.

You, in American football, are going to throw a Hail Mary pass.

شما در فوتبال آمریکایی می خواهید پاس درود مری را پرتاب کنید.

That means that the quarterback, that's the guy that throws the ball, is just going to

این بدان معناست که کوارتربک، آن مردی است که توپ را پرتاب می‌کند، فقط می‌خواهد

throw the ball as far as he can and hope "Please, somebody catch it."

توپ را تا جایی که می‌تواند پرتاب کند و امیدوار باشد "لطفا، کسی آن را بگیرد."

It's not a very strategic move.

این یک حرکت خیلی استراتژیک نیست.

It's desperation.

این ناامیدی است.

"We have 10 seconds left.

"ما 10 ثانیه فرصت

We're going to lose the game.

داریم. بازی را باختیم.

What can I do?"

چه کاری می توانم انجام دهم؟"

The only thing he can do is throw a Hail Mary pass.

تنها کاری که او می تواند انجام دهد پرتاب پاس درود مری است .

So we use this American football expression in daily life to talk about doing something

بنابراین ما از این عبارت فوتبال آمریکایی در زندگی روزمره استفاده می کنیم تا در مورد انجام کاری

desperate, something that is probably going to fail, but you're doing just because you're

ناامید کننده صحبت کنیم، کاری که احتمالاً شکست خواهد خورد، اما شما فقط به این دلیل که ناامید هستید انجام می دهید

desperate.

.

So let's take a look at some examples.

پس بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

The shy guy threw a Hail Mary and asked the pretty girl on a date.

مرد خجالتی یک سلام مریم انداخت و از دختر زیبا خواست که قرار بگذارند.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

She accepted.

او قبول کرد.

Well, in this situation, this shy guy is desperate.

خوب، در این شرایط، این مرد خجالتی مستاصل است.

He thinks she's going to say no, but he has nothing to lose.

او فکر می کند که او نه می گوید، اما او چیزی برای از دست دادن ندارد.

So he asks her on a date and guess what?

بنابراین از او در یک قرار می پرسد و حدس می زنم چه چیزی؟

She says, yes.

او می گوید، بله.

It's shocking.

تکان دهنده است.

You don't actually need to use the word throw every time you use a Hail Mary.

شما در واقع نیازی به استفاده از کلمه پرتاب هر بار که از Hail Mary استفاده می کنید ندارید.

Let's take that same example.

بیایید همین مثال را در نظر بگیریم.

The guy asked the pretty girl on a date.

پسر از دختر زیبا برای قرار ملاقات پرسید.

In this situation, his friend might say, "Hey, why'd you ask her on a date?

در این شرایط، دوستش ممکن است بگوید: "هی، چرا از او خواستی قرار بگذاری؟

That was kind of surprising."

این یک جور تعجب آور بود."

He might say, "Yeah.

او ممکن است بگوید: "آره.

It was just a Hail Mary.

این فقط یک درود مریم بود.

I wanted to give it a try.

می خواستم آن را امتحان کنم.

It was just a Hail Mary."

این فقط یک سلام مریم بود."

This means final, desperate attempt that's probably going to fail, but we'll try it again.

این به معنای تلاش نهایی و ناامیدانه است که احتمالاً شکست خواهد خورد، اما ما دوباره آن را امتحان خواهیم کرد.

Bless your heart.

قلبت مبارک

I love this one.

من این یکی را دوست دارم.

It is only in the South of the U.S. and that's where I live.

فقط در جنوب ایالات متحده است و من آنجا زندگی می کنم.

So sometimes I hear other people saying this.

بنابراین گاهی اوقات می شنوم که دیگران این را می گویند.

It seems like it should be positive.

به نظر می رسد باید مثبت باشد.

You're blessing someone, encouraging them, but don't be fooled.

شما به کسی برکت می دهید، او را تشویق می کنید، اما گول نخورید.

This is a sly or sneaky way of saying "You're so stupid.

این یک روش حیله گرانه یا یواشکی برای گفتن "تو خیلی احمقی.

You're not so smart."

تو خیلی باهوش نیستی" است.

There are a couple different tones that are used with this expression.

چند لحن مختلف وجود دارد که با این عبارت استفاده می شود.

One might be pity like, "Oh, bless your heart."

ممکن است یک نفر مثل "آه، قلبت مبارک باد."

But if you want to be a little sharper or cutting a little bit more, we might say, "Well,

اما اگر می خواهید کمی تیزتر باشید یا کمی بیشتر برش دهید، ممکن است بگوییم: "خوب،

bless your heart."

به قلبت برکت بده."

You can tell from the tone of my voice and my eyes that I think you're really stupid.

از لحن صدای من و چشمانم می توان فهمید که فکر می کنم واقعاً احمقی هستید.

"Well, bless your heart."

"خب، به قلبت برکت بده."

This is one of the 10 very American expressions that I recommend you not using.

این یکی از 10 عبارت بسیار آمریکایی است که توصیه می کنم از آن استفاده نکنید.

Only people who live in the South of the U.S. can use this.

فقط افرادی که در جنوب ایالات متحده زندگی می کنند می توانند از این استفاده کنند.

Even for me, I was born in the North.

حتی برای من، من در شمال به دنیا آمدم.

I have lived in the South almost my entire life, but even I don't use this expression.

من تقریباً تمام عمرم را در جنوب زندگی کرده ام ، اما حتی خودم هم از این عبارت استفاده نمی کنم.

But it is essential to understand.

اما درک آن ضروری است.

So that's why I wanted to share it with you today because if someone says this to you

به همین دلیل می خواستم آن را امروز با شما به اشتراک بگذارم زیرا اگر کسی این را به شما می گوید

or in the situation that you're in, you need to know what it means.

یا در موقعیتی که در آن هستید، باید بدانید که چه معنایی دارد.

Or if you see it in a TV show or a movie, you need to know that they're not saying something

یا اگر آن را در یک برنامه تلویزیونی یا یک فیلم می بینید، باید بدانید که آنها چیز خوبی نمی

kind.

گویند.

They're really saying something else.

واقعا چیز دیگری می گویند.

Let me give you some examples.

اجازه بدهید به شما چند مثال بزنم.

"Look at your outfit.

"به لباست نگاه کن. قلبت

Bless your heart.

Did you get dressed in the dark today?"

مبارک باشه. امروز تو تاریکی لباس پوشیدی؟"

That means your clothes are not matching.

یعنی لباس شما با هم هماهنگ نیست.

Maybe they're inside out.

شاید آنها از درون بیرون هستند.

She's not saying...

او نمی گوید...

And usually this is women who say this.

و معمولا این زنان هستند که این را می گویند.

She's not saying, "Oh, your clothes are not matching.

او نمی‌گوید: "اوه، لباس‌هایت جور نیستند .

They look awful."

افتضاح به نظر می‌رسند."

Instead she says, "Well, bless your heart.

در عوض او می گوید: "خب، به قلبت رحمت کن.

Did you get dressed in the dark today?"

امروز در تاریکی لباس پوشیدی؟"

Very indirect.

خیلی غیر مستقیم

Right?

درست؟

But now you know what it means?

اما حالا می دانید معنی آن چیست؟

Let's look at this example, "Oh, you brought those vegan brownies again.

بیایید به این مثال نگاه کنیم، "اوه، دوباره آن براونی های گیاهی را آوردی.

Bless your heart."

قلبت مبارک."

This implies that that person does not like the vegan brownies.

این بدان معناست که آن شخص قهوه‌ای وگان را دوست ندارد.

Something about them is not good to her.

چیزی در مورد آنها برای او خوب نیست.

So she's saying, "Oh, that's such a silly thing to do.

بنابراین او می‌گوید: "اوه، این کار احمقانه‌ای است.

Bless your heart.

به قلبت

You brought those vegan brownies again."

رحم کن. دوباره آن قهوه‌های وگان را آوردی."

I hope you can understand this tone underneath this.

امیدوارم بتوانید این لحن را در زیر آن درک کنید.

All right.

خیلی خوب.

Let's go to our next expression, out the wazoo.

بیایید به عبارت بعدی خود برویم، خارج از وازو.

Wazoo here is kind of an indirect or a little more kind way of saying your butt.

Wazoo در اینجا نوعی روش غیرمستقیم یا کمی مهربان‌تر برای گفتن باسن است.

But it is much more common to say wazoo, out the wazoo.

اما بسیار رایج تر است که می گویند wazoo، out the wazoo.

And it's not really even rude to say this.

و گفتن این حرف واقعاً حتی بی ادبانه نیست.

If you said butt, it might be a little more rude.

اگر گفتید باسن، ممکن است کمی بی ادبانه تر باشد.

But let's take a look at a couple of examples so that you can see how to use out the wazoo.

اما بیایید به چند مثال نگاهی بیندازیم تا بتوانید نحوه استفاده از wazoo را ببینید.

It means there is an over abundance of something, so much of something.

این بدان معناست که چیزی بیش از حد زیاد است، چیزی بسیار زیاد.

Let's look.

بیایید نگاه کنیم.

There were kids out the wazoo at the park.

بچه ها بیرون از وازو در پارک بودند.

It was finally a beautiful day and there was no school.

بالاخره روز قشنگی بود و مدرسه نبود.

So there were kids out the wazoo at the park.

بنابراین بچه‌هایی بیرون از وازو در پارک بودند.

They were everywhere.

همه جا بودند.

Or you can say "When I was sick, friends and family came over to give me food.

یا می توانید بگویید "وقتی من مریض بودم، دوستان و خانواده آمدند تا به من غذا بدهند.

Now I have cans of soup out the wazoo."

حالا من قوطی سوپ از وازو دارم."

Everyone brought me a can of soup.

همه برای من یک قوطی سوپ آوردند.

So now I have cans of soup out the wazoo.

بنابراین اکنون من قوطی سوپ از وازو دارم.

My whole closet is filled with cans of soup.

تمام کمد من پر از قوطی سوپ است.

I'm going to be eating soup for months.

قراره ماه ها سوپ بخورم

Out the wazoo.

خارج از وازو

Expression number 10 is a buck.

عبارت شماره 10 یک دلار است.

A buck.

یک دلار

A buck could be a male deer, this kind of animal that has big antlers.

جفتک می تواند یک گوزن نر باشد، این نوع حیوان که شاخ های بزرگی دارد.

But in this situation, we're going to be talking about it as a dollar.

اما در این شرایط، ما در مورد آن به عنوان یک دلار صحبت خواهیم کرد.

It's a casual way to talk about money.

این یک روش معمولی برای صحبت در مورد پول است.

Let's look at these examples.

بیایید به این نمونه ها نگاه کنیم.

"Can you believe that they're charging 20 bucks for a hamburger?

باورتان می شود که برای یک همبرگر 20 دلار می گیرند؟

That's so expensive."

این خیلی گران است.

20 bucks?

20 دلار؟

You didn't say 20 dollars.

نگفتی 20 دلار.

You could say that, but it's just a casual way to talk about money.

شما می توانید این را بگویید، اما این فقط یک روش معمولی برای صحبت در مورد پول است.

"I paid five bucks for a coffee that I accidentally spilled on myself."

من برای قهوه ای که تصادفا روی خودم ریختم پنج دلار پرداخت کردم.

You wasted your money.

پولت رو هدر دادی

You spent five bucks, pretty expensive for a cup of coffee, at least in the U.S.

شما پنج دلار خرج کردید، بسیار گران برای یک فنجان قهوه، حداقل در ایالات متحده،

And then you spilled it on yourself.

و سپس آن را روی خودتان ریختید.

There is a little bit of an underlying tone with the word buck.

لحن زیرینی با کلمه باک وجود دارد.

It can be used in two opposite ways.

می توان از آن به دو صورت متضاد استفاده کرد.

So you saw in these examples that something was expensive.

بنابراین در این مثال ها دیدید که چیزی گران بود.

20 bucks for a hamburger.

20 دلار برای یک همبرگر.

The coffee was five bucks.

قهوه پنج تومن بود.

That means it's expensive.

یعنی گران است.

But we could also use the word buck to make something seem cheaper.

اما می‌توانیم از کلمه باک نیز استفاده کنیم تا چیزی ارزان‌تر به نظر برسد.

Let's take a look at this example.

بیایید نگاهی به این مثال بیندازیم.

"For only 35 bucks a month, you can have my English course delivered to you each month."

"فقط با 35 دلار در ماه، می توانید دوره زبان انگلیسی من را هر ماه به شما تحویل دهید."

Wow.

وای.

This means that I'm trying to make the price of my course seem not too expensive.

این بدان معنی است که من سعی می کنم قیمت دوره ام خیلی گران به نظر برسد.

When I say for only 35 bucks, we might say, "Oh wow. 35 dollars is so expensive.

وقتی می گویم فقط 35 دلار، ممکن است بگوییم: "اوه وای. 35 دلار خیلی گران است.

35 bucks.

35 دلار.

That's outrageous.

این ظالمانه است.

That's so much money."

این خیلی پول است."

Or maybe for you, you might say, "35 bucks.

یا شاید برای شما، ممکن است بگویید: "35 دلار.

That's nothing."

این چیزی نیست."

So it just depends on your tone of voice.

بنابراین این فقط به لحن صدای شما بستگی دارد.

We can use the word buck to talk about something that is expensive, you think is expensive.

ما می توانیم از کلمه باک برای صحبت در مورد چیزی استفاده کنیم که گران است، شما فکر می کنید گران است.

Or something that's cheap.

یا چیزی که ارزان است.

You're trying to make it seem like it's not much money.

شما سعی می کنید کاری کنید که به نظر برسد پول زیادی نیست.

So this is true.

پس این درست است.

My course, the Fearless Fluency Club, is 35 dollars per month.

دوره من، باشگاه تسلط بی باک، 35 دلار در ماه است.

If you use the coupon code new on the checkout page, it's only five bucks for the first month.

اگر از کد کوپن جدید در صفحه پرداخت استفاده می کنید، برای ماه اول فقط پنج دلار است.

It's kind of like the trial price.

شبیه قیمت آزمایشی است.

If you like it, you can stay and then it's 35 bucks per month.

اگر آن را دوست دارید، می توانید بمانید و سپس 35 دلار در ماه است.

But if you want to cancel, no problem, just five bucks.

اما اگر می خواهید لغو کنید، مشکلی نیست، فقط پنج دلار.

This is a way of making customers feel like, "It's not too expensive.

این راهی است که باعث می شود مشتریان احساس کنند، "خیلی گران نیست.

Just five bucks.

فقط پنج دلار.

That's nothing.

این چیزی نیست.

I got five bucks.

من پنج دلار گرفتم.

Let's try it."

بیایید آن را امتحان کنیم."

So we can either make something seem expensive or seem not expensive, depending on the tone

بنابراین، بسته به لحن صدایی که استفاده می‌کنید، می‌توانیم چیزی را گران به نظر برسانیم یا گران به نظر نرسد

of voice that you use.

.

Before we go on to our quiz, let's talk about a bonus phrase that is very American.

قبل از اینکه به مسابقه خود ادامه دهیم، اجازه دهید در مورد یک عبارت جایزه صحبت کنیم که بسیار آمریکایی است.

And it is to talk trash or trash talking.

و صحبت از سطل زباله یا سطل زباله است.

Can you imagine what this means?

آیا می توانید تصور کنید که این به چه معناست؟

Trash.

زباله ها.

It's probably not a good thing to be trash talking.

احتمالاً حرف زدن در مورد سطل زباله چیز خوبی نیست .

Look at this sentence.

به این جمله نگاه کن

The other team's fans were trash talking until we pulled ahead and beat them.

هواداران تیم دیگر در حال صحبت کردن با آشغال بودند تا اینکه ما جلو آمدیم و آنها را کتک زدیم.

So the other team's fans were trash talking.

بنابراین هواداران تیم دیگر در حال صحبت کردن با زباله بودند.

They were saying, "Your team's awful.

آنها می گفتند: "تیم شما افتضاح است.

Do you even know what a ball is?

اصلا می دانید توپ چیست؟

What are you doing?"

چه کار می کنید؟"

You are saying rude or mean things.

شما چیزهای بی ادبانه یا بدی می گویید.

You're trying to put the other person down.

شما سعی می کنید طرف مقابل را پایین بیاورید.

This means you're trying to make them feel less.

این بدان معنی است که شما سعی می کنید آنها را کمتر احساس کنید .

You are trash talking.

تو داری آشغال حرف میزنی

Usually this is kind of a light-hearted thing like with sports, but if somebody is feeling

معمولاً این یک چیز ساده مانند ورزش است، اما اگر کسی در

serious about it, well, it could also be hurtful to trash talk.

مورد آن احساس جدی می کند، خوب، صحبت های بی ارزش نیز می تواند مضر باشد.

Like in this situation, you could say, "It's unprofessional to trash talk your last boss.

مانند این موقعیت، می‌توانید بگویید: "این غیرحرفه‌ای است که درباره آخرین رئیس خود صحبت کنید.

Who knows?

چه کسی می‌داند؟

Someone might know him at your current workplace.

ممکن است کسی او را در محل کار فعلی شما بشناسد.

Or you might need to use him as a reference for a new job."

یا ممکن است لازم باشد از او به عنوان مرجعی برای شغل جدید استفاده کنید."

It's unprofessional to trash talk your boss.

این غیرحرفه ای است که صحبت های رئیس خود را بی ارزش کنید.

That means if you say, "Oh yeah.

این بدان معناست که اگر بگویید: "اوه بله.

My last boss, he was so unorganized.

آخرین رئیس من، او خیلی بی نظم بود.

He just always came to work late."

او همیشه دیر سر کار می آمد."

This is trash talking.

این حرف های آشغال است.

Maybe it's true things, but it's not professional to trash talk your boss in any situation.

شاید این چیزها درست باشد، اما این حرفه ای نیست که در هر شرایطی با رئیس خود صحبت های آشغالی انجام دهید.

All right, let's go on to a little quiz where I'm going to see how many of these expressions

بسیار خوب، بیایید به یک مسابقه کوچک برویم که در آن می خواهم ببینم شما چند تا از این عبارات

you understand.

را درک می کنید.

How American are you?

چقدر آمریکایی هستی؟

Let's listen to these sentences and try to guess what it means.

بیایید به این جملات گوش کنیم و سعی کنیم معنی آن را حدس بزنیم.

My friend and I were sitting in a bar, shooting the breeze and watching the football game

من و دوستم در یک بار نشسته بودیم، نسیم را شلیک می کردیم و بازی فوتبال

on TV.

را از تلویزیون تماشا می کردیم.

There was a guy waiting in line for a beer and he was cheering for the other team.

مردی در صف منتظر نوشیدن آبجو بود و تیم دیگر را تشویق می کرد.

He wanted to duke it out over whose team was better.

او می خواست به این موضوع فکر کند که تیم چه کسی بهتر است.

But I proposed a bet instead.

اما من به جای آن یک شرط بندی پیشنهاد دادم.

Five bucks that my team would win.

پنج دلار که تیم من می برد.

He agreed and thought he was going to win until my team threw a Hail Mary with seconds

او قبول کرد و فکر کرد که می‌خواهد برنده شود تا اینکه تیم من در ثانیه‌های مانده به ساعت یک تگرگ مری پرتاب کرد

left on the clock and won the game.

و بازی را برد.

He was pissed.

او عصبانی شده بود.

I gave him a pat on the back and said "bless your heart" while I accepted his five bucks.

دستی به پشتش زدم و گفتم: «خوشحالت باد » در حالی که پنج دلارش را قبول کردم.

Did you get it?

گرفتی؟

I hope that this little story was understandable for you.

امیدوارم این داستان کوچک برای شما قابل درک بوده باشد.

You're welcome to go back and repeat this story.

خوش آمدید به عقب برگردید و این داستان را تکرار کنید.

Try to understand it.

سعی کنید آن را درک کنید.

I hope you enjoyed all of these very American phrases as you travel and as you were exposed

امیدوارم در سفر و زمانی که در معرض

to American media.

رسانه های آمریکایی قرار گرفتید از تمام این عبارات آمریکایی لذت برده باشید.

Now they will become clear to you.

حالا آنها برای شما روشن می شوند.

So I have a question for you.

بنابراین من یک سوال از شما دارم.

Who do you like to shoot the breeze with?

دوست داری با کی به نسیم شلیک کنی؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Try to use this American expression.

سعی کنید از این عبارت آمریکایی استفاده کنید.

I look forward to seeing your sentences.

منتظر دیدن جملات شما هستم

And thank you so much for learning English with me.

و خیلی ممنون که با من انگلیسی یاد گرفتید .

I'll see you again next Friday for a new lesson here on my YouTube channel.

جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.