English Conversation Lesson: Learn 3 advanced expressions

Dan: Hello.

دن: سلام.

Vanessa: Hello, hello.

ونسا: سلام، سلام.

Welcome to today's live English lesson here on the Speak English With Vanessa YouTube

به درس زنده انگلیسی امروز در اینجا در کانال YouTube Speak English With Vanessa خوش آمدید

channel.

.

I'm here with my husband, Dan.

من اینجا با شوهرم دن هستم.

Dan: Hi, everybody.

دن: سلام به همگی.

Vanessa: Today, we're going to be explaining three important expressions.

ونسا: امروز سه عبارت مهم را توضیح خواهیم داد.

One of them is an idiom.

یکی از آنها یک اصطلاح است.

One of them is a phrasal verb, and one of them is kind of a slang expression, would

یکی از آنها فعل عبارتی است و یکی از آنها به نوعی اصطلاح عامیانه است، می

you say?

توانید بگویید؟

Dan: Yeah, definitely slang, but good slang.

دن: بله، قطعاً عامیانه، اما عامیانه خوب است.

Vanessa: Yes, slang that you can use in your daily life.

ونسا: بله، زبان عامیانه ای که می توانید در زندگی روزمره خود از آن استفاده کنید .

I hope that these expressions will be useful to you.

امیدوارم این عبارات برای شما مفید باشد .

We're going to ask some questions, so make sure that you interact and try to make your

ما می خواهیم چند سوال بپرسیم، بنابراین مطمئن شوید که با هم تعامل دارید و سعی کنید جملات خود را بسازید

own sentences and use them.

و از آنها استفاده کنید.

That's the easiest and fastest way to remember is to use it yourself.

این ساده ترین و سریع ترین راه برای به خاطر سپردن این است که خودتان از آن استفاده کنید.

Please, answer our questions and participate.

لطفا به سوالات ما پاسخ دهید و شرکت کنید.

Thank you, everyone, who's here live with us.

با تشکر از شما، همه کسانی که اینجا هستند با ما زندگی می کنند .

Do you want to say hi to some friends?

آیا می خواهید به برخی از دوستان سلام کنید؟

Dan: Yeah, we got people from India, I see.

دن: آره، ما از هندوستان گرفتیم.

Vanessa: Oh, yes.

ونسا: اوه، بله.

Dan: Where else is everybody from?

دان: همه اهل کجا هستند؟

I see some Korean.

من کره ای می بینم.

Vanessa: Vietnam, Algeria, Brazil, Japan, Mexico.

ونسا: ویتنام، الجزایر، برزیل، ژاپن، مکزیک.

Dan: All right.

دن: خیلی خب.

Vanessa: Welcome.

ونسا: خوش اومدی.

Thank you so much for joining us.

خیلی از شما ممنونیم که به ما ملحق شدید.

Dan: Around the world.

دان: در سراسر جهان.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Thank you for joining us live.

از اینکه به صورت زنده به ما پیوستید متشکریم.

If you would like a notification about future live lessons, make sure that you subscribe

اگر می‌خواهید درباره درس‌های زنده آینده اعلان دریافت کنید، حتماً در

to my YouTube channel and click the bell notification.

کانال YouTube من مشترک شوید و روی اعلان زنگ کلیک کنید.

You'll get a little notification when we're live and also whenever I have a new lesson.

هنگامی که ما زنده هستیم و همچنین هر زمان که درس جدیدی داشته باشم، یک اعلان کوچک دریافت خواهید کرد.

Today, are you ready to start with the first expression that we're going to talk about?

امروز، آیا آماده اید که با اولین عبارتی که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم، شروع کنید؟

Dan: Yes, I'm ready.

دن: بله، من آماده ام.

This is kind of like a sneak preview for our vocabulary lessons.

این به نوعی مانند یک پیش نمایش مخفیانه برای درس های واژگان ما است.

Vanessa: Yes because every month in the Fearless Fluency Club, which is my premium paid course,

ونسا: بله، چون هر ماه در Fearless Fluency Club، که دوره پریمیوم من است

we have about 15 to 20 new expressions that we explain together every month.

، حدود 15 تا 20 عبارت جدید داریم که هر ماه با هم توضیح می دهیم.

These are three of the expressions that are in the November lesson set, which is coming

این سه مورد از عباراتی است که در مجموعه درس آبان ماه قرار دارد که به

soon in November.

زودی در آبان ارائه می شود.

If you join the Fearless Fluency Club now, you'll get the October lesson set, and then

اگر اکنون به «باشگاه تسلط بی باک» بپیوندید ، مجموعه درس اکتبر و سپس

November 1st, you'll get the November set, and learn 17 words, three from today, plus

1 نوامبر، مجموعه نوامبر را دریافت خواهید کرد و 17 کلمه، سه کلمه از امروز، به اضافه

14 others.

14 کلمه دیگر را یاد خواهید گرفت.

I hope that you enjoy this lesson and if you want more, feel free to join us in the month

امیدوارم از این درس لذت ببرید و اگر بیشتر می خواهید، در

of November.

ماه نوامبر با ما همراه باشید.

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: Are you ready for the first question?

ونسا: برای اولین سوال آماده ای؟

Dan: I'm ready, yes.

دن: من آماده ام، بله.

We're going to put the vocabulary in a question.

واژگان را در یک سوال قرار می دهیم.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

I want to know what are you going to do on your day off?

من می خواهم بدانم در روز تعطیل خود چه کار می کنید؟

Dan: What am I going to do?

دن: من چیکار کنم؟

I'm going to make a day of something.

قراره یه روز از یه چیزی درست کنم

This is our expression.

این بیان ماست.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: So, because it's October, I'm going to make a day of going to the pumpkin patch.

دن: بنابراین، چون ماه اکتبر است، می‌خواهم روزی را برای رفتن به پچ کدو حلوایی درست کنم.

Vanessa: Oh, make a day of something.

ونسا: اوه، روزی را با چیزی درست کن.

This is the expression that Dan used here.

این عبارتی است که دن در اینجا به کار برده است.

A lovely expression.

یک بیان دوست داشتنی

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: What does this mean to make a day of going to, you can see our pumpkins here,

ونسا: این به چه معناست که یک روز برای رفتن به آنجا بسازید، می توانید کدو تنبل های ما را اینجا ببینید،

to the pumpkin patch?

به تکه کدو تنبل؟

Dan: Yeah, so first of all, a pumpkin patch is a place where you go and pick out a pumpkin,

دن: بله، پس اول از همه، یک تکه کدو تنبل جایی است که می روید و کدو تنبل را انتخاب می کنید،

usually for Halloween.

معمولاً برای هالووین.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: It's a common tradition in America.

دن: این یک سنت رایج در آمریکا است.

Vanessa: Yeah, especially because tonight we're going to be having a pumpkin carving

ونسا: بله، مخصوصاً به این دلیل که امشب قرار است با دوستانمان جشن حکاکی کدو تنبل داشته

party with our friends, so we had to choose some pumpkins to carve.

باشیم، بنابراین مجبور شدیم چند کدو تنبل را برای حک کردن انتخاب کنیم.

Dan: Yes.

دن: بله.

If you make a day of something, this means that you're going to stretch out the time

اگر یک روز را از کاری بسازید، این بدان معناست که زمان انجام کاری را طولانی

you're doing something.

خواهید کرد.

You could go to the pumpkin patch for ten minutes and get your pumpkin like that.

می توانید ده دقیقه به پچ کدو تنبل بروید و کدو تنبل خود را همینطور تهیه کنید.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: Get it really quickly.

دن: خیلی سریع بگیر.

Vanessa: That's fine, just buy a pumpkin, go to the grocery store, not a big deal.

ونسا: خوب است، فقط یک کدو تنبل بخر، به خواربارفروشی برو، چیز مهمی نیست.

Dan: But, in America, it's very common to make a day of it.

دن: اما، در آمریکا، ساختن یک روز از آن بسیار معمول است.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: You go to the pumpkin patch, you look at all the pumpkins, you take your children,

دن: تو میری تو وصله کدو تنبل، به همه کدو تنبل ها نگاه میکنی، بچه

and they go on a hayride, so they're on a tractor, and they're riding on the hay.

هایت رو میبری ، و اونها سوار تراکتور میشن و سوار یونجه میشن.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: Maybe you drink some apple cider.

دن: شاید مقداری آب سیب بخوری.

You could pick some apples.

می توانید چند سیب بچینید.

Vanessa: Yeah, we also bought some apples, and played in some of the outdoor games.

ونسا: آره، ما هم چند سیب خریدیم و در بعضی از بازی های بیرون از خانه بازی کردیم.

This expression, to make a day of it, or to make a day of something, is an excellent expression

این عبارت، برای ساختن یک روز از آن، یا ساختن یک روز از چیزی، یک عبارت عالی است

that you can use.

که می توانید از آن استفاده کنید.

You can answer this question as well.

می توانید به این سوال نیز پاسخ دهید.

What are you going to do this weekend?

این آخر هفته قراره چیکار کنی؟

Today is Friday, so what are you going to do tomorrow?

امروز جمعه است، پس فردا چه کار خواهی کرد؟

Are you going to do some activity that you can do all day?

آیا قصد دارید فعالیتی را انجام دهید که بتوانید در طول روز انجام دهید؟

Maybe we're going to go for a hike and we are going to make a day of it.

شاید قرار باشد برای کوهنوردی برویم و یک روز از آن بسازیم.

I want to challenge you to write our question and also write our sample sentences in the

میخوام ازتون دعوت کنم که سوال ما رو بنویسید و همچنین جملات نمونه ما رو تو

chat and in the description, or in the comments so that you can see it.

چت و توضیحات یا در کامنت بنویسید تا بتونید ببینید.

Vanessa: We're live, unfortunately, I can't add beautiful words on the screen.

ونسا: ما زنده هستیم، متاسفانه، نمی توانم کلمات زیبایی را روی صفحه اضافه کنم.

That's one of the negatives about being live, but there are many positives as well.

این یکی از نکات منفی زنده بودن است، اما نکات مثبت زیادی نیز وجود دارد.

I want to know, what are you going to do this weekend and are you going to make a day of

می‌خواهم بدانم این آخر هفته چه کار می‌کنی و می‌خواهی یک روز از

it?

آن بسازی؟

I have a quick example, as well that I can use for this.

من یک مثال سریع دارم، همچنین می توانم برای این مورد استفاده کنم.

I recently had a doctor's appointment that was about 30 minutes away or so.

من اخیراً وقت دکتر داشتم که حدود 30 دقیقه یا بیشتر فاصله داشت.

30 minutes isn't so far to drive, but I don't often drive.

30 دقیقه برای رانندگی خیلی دور نیست، اما من اغلب رانندگی نمی کنم.

I'm not a big fan of driving, so when I drove to the doctor's appointment, I thought, oh,

من طرفدار زیادی از رانندگی نیستم، بنابراین وقتی به وقت دکتر رفتم، فکر کردم، اوه،

I'm in a new area, maybe I should make a day of it.

من در یک منطقه جدید هستم، شاید باید یک روز از آن بسازم.

Vanessa: This doesn't mean that I'm going to stay at the doctor's office all day.

ونسا: این به این معنی نیست که من تمام روز را در مطب دکتر می مانم.

This means that I'm going to maybe go to a restaurant for lunch that's close to the doctor's

این به این معنی است که من می روم شاید برای ناهار به رستورانی بروم که نزدیک مطب دکتر است

office.

.

I'm going to enjoy that area.

من از آن منطقه لذت خواهم برد.

I'm going to take that event, going to the doctor's office, and I'm going to make more

من قصد دارم آن رویداد را انجام دهم، به مطب دکتر خواهم رفت و بیشتر

of it.

از آن استفاده خواهم کرد.

I'm going to enjoy a park that's nearby.

من می روم از پارکی که در آن نزدیکی است لذت ببرم.

I'm going to enjoy the restaurant.

من می روم از رستوران لذت ببرم.

Maybe I'll call a friend who lives nearby.

شاید به دوستی که در نزدیکی زندگی می کند زنگ بزنم.

I have a doctor's appointment, but do you know what?

من وقت دکتر دارم ولی میدونی چیه؟

I'm going to make a day of it.

قراره یه روز ازش درست کنم

I'm going to enjoy that area and do as much as I can.

من از آن منطقه لذت خواهم برد و تا جایی که بتوانم انجام خواهم داد.

Dan: Yeah, so making a day of something, it doesn't have to be an extravagant thing.

دن: آره، بنابراین ساختن یک روز از چیزی، لازم نیست که یک چیز ولخرجی باشد.

You could even say, "I'm going to make a day of watching TV."

حتی می توانید بگویید: "من می خواهم یک روز را با تماشای تلویزیون بسازم."

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: I'm just going to stay home and watch TV.

دن: من فقط میخوام تو خونه بمونم و تلویزیون ببینم .

I'll make a day of it.

یه روز ازش درست میکنم

Vanessa: Take a simple activity and just kind of prolong it a little bit.

ونسا: یک فعالیت ساده انجام دهید و فقط کمی آن را طولانی کنید.

I could be going to the doctor's office.

میتونم برم مطب دکتر

It could be going to the pumpkin patch to get a pumpkin.

ممکن است برای تهیه کدو تنبل به پچ کدو تنبل بروید.

Dan: It could be sitting on the couch and being lazy.

دن: ممکن است روی مبل نشسته و تنبل باشد.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: Who does that?

دن: کی اینکارو میکنه؟

Vanessa: Yeah, or you could just watch TV all day and make a day of it.

ونسا: آره، یا فقط می‌توانی تمام روز تلویزیون تماشا کنی و یک روز از آن بگذرانی.

It's rainy outside, it's cold, I'm going to make some coffee, maybe eat some unhealthy

بیرون هوا بارانی است، هوا سرد است، می خواهم قهوه درست کنم، شاید

snacks, and just make a day of it.

میان وعده های ناسالم بخورم و فقط یک روز از آن درست کنم.

I'm just going to sit on the couch.

من فقط میرم روی مبل بشینم

You might have noticed that Dan used this a lot when he said, "Make a day of it."

شاید متوجه شده باشید که دن وقتی گفت: "یک روز از آن بساز."

You could say, "I'm going to make a day of going to the pumpkin patch."

می توانید بگویید: "من می خواهم یک روز را با رفتن به تکه کدو حلوایی درست کنم."

You could add that activity at the end, but if you already know the context, I'm going

می توانید آن فعالیت را در پایان اضافه کنید، اما اگر از قبل زمینه را می دانید، من

to watch TV.

قصد تماشای تلویزیون را دارم.

I'm going to make a day of it.

قراره یه روز ازش درست کنم

We already know that the context is watching TV.

ما قبلاً می دانیم که زمینه تماشای تلویزیون است.

You could just say, "Make a day of it."

شما فقط می توانید بگویید: "یک روز از آن بسازید."

And it resembles the activity that you're doing.

و شبیه فعالیتی است که شما انجام می دهید.

I'm going to make a day of it.

قراره یه روز ازش درست کنم

When we went to the pumpkin patch, we certainly made a day of it.

وقتی به پچ کدو تنبل رفتیم، مطمئناً یک روز از آن درست کردیم.

Dan: We did, yes.

دن: انجام دادیم، بله.

Vanessa: I'd say, yes.

ونسا: من می گویم، بله.

This is our idiom that we used today.

این اصطلاح ما است که امروز استفاده می کنیم.

A lot of you are writing some excellent sentences here.

بسیاری از شما در اینجا جملات عالی می نویسید .

Dan: Oh, somebody said, "A couch potato."

دن: اوه، یکی گفت: "یک سیب زمینی نیمکت."

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: That's a good expression.

دن: این تعبیر خوبی است.

Vanessa: Yes, I'm going to make a day of studying in the library.

ونسا: بله، من می خواهم یک روز در کتابخانه درس بخوانم.

Beautiful sentence, [inaudible 00:06:51].

جمله زیبا، [نامفهوم 00:06:51].

This is wonderful.

این فوق العاده است.

You're going to the library.

شما به کتابخانه می روید.

You're not just going to get a book and go, you're going to look around, maybe you'll

قرار نیست فقط کتابی بگیری و بروی، به اطرافت نگاه کنی، شاید

write while you're there.

وقتی آنجا هستی بنویسی.

Maybe you'll read the book.

شاید شما کتاب را بخوانید.

Dan: Do some homework.

دان: یک تکلیف انجام بده.

Vanessa: Do some homework.

ونسا: چند تکلیف انجام بده.

That's excellent.

عالی است.

I'm going to make a day of studying at the library.

قرار است یک روز در کتابخانه درس بخوانم .

Provine says, "I'm going to make a day learning English with Vanessa."

پرواین می‌گوید: «من می‌خواهم یک روز را با ونسا یاد بگیرم.»

All right.

خیلی خوب.

Dan: That's a good day.

دان: روز خوبی است.

Vanessa: So, you're not just watching this video.

ونسا: بنابراین، شما فقط این ویدیو را تماشا نمی کنید .

Maybe you're doing to watch it again when it finishes, you're going to write down these

شاید می خواهید دوباره آن را تماشا کنید وقتی تمام شد، می خواهید این

expressions, you're going to make your own sentences, you're going to read them out loud,

عبارات را بنویسید، جملات خود را بسازید ، آنها را با صدای بلند بخوانید،

that's what I recommend doing.

این کاری است که من انجامش را توصیه می کنم.

That's excellent.

عالی است.

Dan: You're doing to watch 100 Speak English With Vanessa videos in one sitting.

دن: شما می خواهید 100 ویدیوی Speak English With Vanessa را در یک جلسه تماشا کنید.

Vanessa: Oh, man.

ونسا: اوه، مرد.

Can you explain that expression, in one sitting?

آیا می توانید آن عبارت را در یک جلسه توضیح دهید؟

Dan: In one sitting, that means you don't get up.

دان: در یک جلسه، این یعنی شما بلند نمی شوید.

You don't go to the bathroom.

تو دستشویی نمیری

You don't get a snack.

شما یک میان وعده نمی گیرید.

It's in one sitting.

در یک جلسه است.

Vanessa: Yes, in one sitting, you watch ... I think there's over 300, maybe almost 400 videos

ونسا: بله، در یک جلسه، شما تماشا می کنید... فکر می کنم اکنون بیش از 300، شاید تقریباً 400

now on this channel, so you could spend a lot of time.

ویدیو در این کانال وجود دارد، بنابراین می توانید زمان زیادی را صرف کنید.

You could really make a day of learning English on my YouTube channel, certainly.

مطمئناً می توانید یک روز را برای یادگیری زبان انگلیسی در کانال YouTube من بسازید.

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: All right, let's go onto the second one, which is a phrasal verb.

ونسا: بسیار خب، بیایید به مورد دوم برویم ، که یک فعل عبارتی است.

I want to ask you a quick question about helping someone.

من می خواهم از شما یک سوال سریع در مورد کمک به کسی بپرسم.

I want to know when was a time that you needed to talk someone through something.

من می خواهم بدانم چه زمانی لازم بود با کسی در مورد چیزی صحبت کنید.

Dan: Our expression is, talk through.

دن: بیان ما این است که صحبت کنید.

Vanessa: That's the phrasal verb, talk through.

ونسا: این فعل عبارتی است، صحبت کن.

Dan: Or, talk somebody through.

دن: یا با کسی صحبت کن.

If you say, "I'm going to talk somebody through something."

اگر بگویید، "من قصد دارم با کسی در مورد چیزی صحبت کنم."

This would mean you're going to explain to them very thoroughly and help them.

این بدان معناست که شما به طور کامل به آنها توضیح خواهید داد و به آنها کمک خواهید کرد.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: My example is when I worked at a coffee shop, I used to be a manager at a coffee shop

دن: مثال من زمانی است که در یک کافی شاپ کار می کردم، قبلاً مدیر یک کافی شاپ

and I would have to train new people on the espresso machine.

بودم و باید افراد جدیدی را روی دستگاه اسپرسوساز آموزش می دادم .

Anybody here like coffee?

کسی اینجا قهوه دوست داره؟

Vanessa: Not me.

ونسا: نه من.

Dan: Like your Americanos your latte's.

دن: مثل آمریکایی های شما لاته شما.

Vanessa: Dan's worked in so many coffee shops.

ونسا: دن در بسیاری از کافی شاپ ها کار کرده است.

Dan: I have a lot of coffee experience.

دن: من تجربه زیادی از قهوه دارم.

Vanessa: I don't like coffee at all, so it's such a shame.

ونسا: من اصلا قهوه دوست ندارم، پس خیلی شرم آور است.

He gets so much free coffee.

او خیلی قهوه مجانی می گیرد.

Dan: I drink coffee all the time.

دن: من همیشه قهوه میخورم.

Vanessa: But, I can't benefit from it.

ونسا: اما، من نمی توانم از آن سود ببرم.

Dan: Anyway, I would have to talk to new people through making espresso.

دن: به هر حال، من باید از طریق تهیه اسپرسو با افراد جدید صحبت کنم.

So, learning how to put the espresso in the machine, how long to steam the milk.

بنابراین، یادگیری نحوه قرار دادن اسپرسو در دستگاه، مدت زمان بخارپز کردن شیر.

I would have to show them step by step.

باید قدم به قدم به آنها نشان دهم.

This would be talking somebody through, explaining it to them.

این به معنای صحبت کردن با کسی و توضیح دادن آن به آنها است.

Vanessa: Yes, yes.

ونسا: بله، بله.

There's actually two expressions that mean the same thing and they're quite similar,

در واقع دو عبارت وجود دارد که معنی یکسانی دارند و کاملاً شبیه هم هستند،

so I wanted to just share both of them through, with you.

بنابراین من می‌خواستم هر دوی آنها را از طریق، با شما به اشتراک بگذارم .

You could say, "Dan talked the new employee through how to make espresso."

می توانید بگویید: "دن با کارمند جدید درباره نحوه تهیه اسپرسو صحبت کرد."

Or, you could say, "He walked them through the steps."

یا می توانید بگویید: "او آنها را از طریق پله ها طی کرد."

Dan: Walked them through.

دن: با آنها رد شد.

Vanessa: This means, you are talking something through the steps, or you're walking them

ونسا: این به این معنی است که شما در حال صحبت کردن چیزی از طریق پله‌ها هستید، یا آنها را

through the steps.

از طریق پله‌ها عبور می‌دهید.

This is the exact same thing.

این دقیقاً همان چیزی است.

You don't really have to be psychically walking, but it just means you're explaining step by

شما واقعاً لازم نیست روانی راه بروید، بلکه فقط به این معنی است که گام به گام توضیح

step, you're talking through every step so that the other person, the new employee can

می دهید، در هر مرحله صحبت می کنید تا فرد مقابل، کارمند جدید

understand exactly how to make a good espresso drink.

دقیقاً بفهمد که چگونه یک نوشیدنی اسپرسوی خوب درست کند .

Dan: Yeah and you could even use this as a request.

دن: بله و حتی می توانید از این به عنوان یک درخواست استفاده کنید.

You could say, "Hey, can you please talk me through this?"

می توانید بگویید: "هی، لطفاً می توانی در این مورد با من صحبت کنی ؟"

Vanessa: That is so polite, yeah.

ونسا: خیلی مؤدبانه است، بله.

Dan: It'd be very polite.

دن: خیلی مودبانه خواهد بود.

That means, help me, talk me through, this is confusing, I need more details.

یعنی به من کمک کن، با من صحبت کن، این گیج کننده است، به جزئیات بیشتری نیاز دارم.

Maybe you have a math problem in your homework.

شاید در تکالیف خود مشکل ریاضی دارید.

I used to ask my dad to talk me through the problem.

من از پدرم می خواستم که مشکل را با من در میان بگذارد.

Vanessa: Me too.

ونسا: منم همینطور.

Dan: Because it was confusing.

دن: چون گیج کننده بود.

Vanessa: Every night.

ونسا: هر شب.

Dan: Do you have an example?

دن: مثالی داری؟

Vanessa: Well, I could say, "Often, I get emails from you all, students, who are learning

ونسا: خوب، می‌توانم بگویم، "اغلب از همه شما، دانش‌آموزانی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، ایمیل دریافت می‌کنم

English."

."

And maybe, actually the other day I got an email from a student who couldn't log into

و شاید، در واقع روز گذشته ایمیلی از دانش آموزی دریافت کردم که نتوانست

to study their lesson set and this month we're studying the October lesson set and because

برای مطالعه مجموعه درس خود وارد شود و این ماه در حال مطالعه مجموعه دروس اکتبر هستیم و چون

October is coming to a close, coming to a close means finishing soon.

ماه اکتبر رو به پایان است، پایان یافتن به معنای پایان یافتن است. به زودی تمام می شود

Because October is finishing soon, this student wanted to make sure that they could study

از آنجایی که اکتبر به زودی تمام می شود، این دانش آموز می خواست مطمئن شود که آنها می توانند

all the material before November.

تمام مطالب را قبل از نوامبر مطالعه کنند.

You can access all the material forever, but they wanted to make sure they could access

شما می‌توانید برای همیشه به همه مطالب دسترسی داشته باشید، اما آنها می‌خواستند مطمئن شوند که می‌توانند به آن دسترسی داشته باشند

it, but they couldn't log in, and they couldn't find the right website, and couldn't find

، اما نتوانستند وارد سیستم شوند و وب‌سایت مناسب را پیدا

their passwords.

نکردند و رمز عبور خود را پیدا نکردند.

Vanessa: I had to talk them through how to access the lesson set.

ونسا: باید با آنها در مورد نحوه دسترسی به مجموعه درس صحبت می کردم.

In my email I wrote, number one, do this.

در ایمیلم نوشتم شماره یک، این کار را انجام دهید.

Number two, do this.

شماره دو، این کار را انجام دهید.

Number three, do this.

شماره سه، این کار را انجام دهید.

If you have any other questions, feel free to ask me.

اگر سوال دیگری دارید از من بپرسید.

This really helped them step by step understand how to just access the material.

این واقعاً به آنها کمک کرد تا گام به گام بفهمند که چگونه فقط به مطالب دسترسی داشته باشند.

You could teach someone in that way.

شما می توانید به کسی از این طریق آموزش دهید.

Dan: Yeah, we'd usually use this is something more detailed.

دن: آره، ما معمولاً از این چیزی استفاده می کنیم که جزئیات بیشتری دارد.

It's not usually simple things.

معمولا چیزهای ساده ای نیستند.

Vanessa: Yeah, it's more detailed things.

ونسا: آره، چیزهای مفصل تری است.

I saw a great sentence here, Sule says, "I'm going to talk my patients through their problems."

من یک جمله عالی را اینجا دیدم، سوله می گوید: "من می خواهم در مورد مشکلات بیمارانم صحبت کنم."

I'm going to talk my patients through their problems.

من می خواهم در مورد مشکلات بیمارانم صحبت کنم .

I imagine maybe you're a doctor of some sort.

من تصور می کنم شاید شما یک نوع دکتر هستید.

You have patients.

شما بیماران دارید.

Dan: Maybe a therapist.

دن: شاید یک درمانگر.

Vanessa: Maybe a therapist and you are explaining to them step by step.

ونسا: شاید یک درمانگر و شما قدم به قدم به آنها توضیح می دهید.

First, we're going to check your heartbeat and then, we're going to check your pulse,

ابتدا، ضربان قلب شما را بررسی می کنیم و سپس، نبض شما را بررسی می کنیم،

and then we're going to do this.

و سپس این کار را انجام می دهیم.

You're talking them through each step.

شما در هر مرحله با آنها صحبت می کنید.

Dan: Or you're explaining after you check those things, what the problem is.

دن: یا بعد از بررسی این موارد توضیح می دهید که مشکل چیست.

You have a heart condition and you have 25 days to live.

شما ناراحتی قلبی دارید و 25 روز دیگر زنده هستید.

Vanessa: Oh, I hope that's not the case.

ونسا: اوه، امیدوارم اینطور نباشد.

Dan: That was a little too harsh maybe.

دن: شاید خیلی خشن بود.

Vanessa: Oh, I hope that's the case for you.

ونسا: اوه، امیدوارم برای شما هم همینطور باشد.

Dan: You have 25 years to live.

دن: تو 25 سال دیگه زندگی داری.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Vanessa: Okay, that's a little bit better.

ونسا: باشه، کمی بهتر است.

If you're a doctor, this is a great expression to use.

اگر پزشک هستید، این یک عبارت عالی برای استفاده است.

Let me talk you through the procedure.

اجازه دهید در مورد روند کار با شما صحبت کنم.

Let me talk you through what's going on.

بگذارید درباره آنچه که در حال رخ دادن است با شما صحبت کنم.

Like Dan said, it's an excellent question you can ask, if you need to use English at

همانطور که دان گفت ، اگر نیاز به استفاده از زبان انگلیسی در

your job, or maybe you interact with anyone who speaks English at work.

شغل خود دارید، یا شاید با هر کسی که در محل کار انگلیسی صحبت می کند، تعامل دارید، می توانید از آن بپرسید.

You can say, "Can you talk me through the new marketing plan?

می‌توانید بگویید، "آیا می‌توانی در مورد طرح بازاریابی جدید

Can you talk me through what happened at the meeting because I missed it?"

با من صحبت کنی؟ آیا می‌توانی درباره آنچه در جلسه رخ داد، به دلیل از دست دادن آن صحبت کنی؟"

Dan: Yes, that'd be very useful.

دن: بله، خیلی مفید خواهد بود.

Vanessa: So useful and it's really polite and professional.

ونسا: بسیار مفید و واقعاً مؤدبانه و حرفه ای است.

It's not just saying "Can you tell me what happened?"

فقط گفتن "می تونی به من بگی چه اتفاقی افتاده" نیست؟

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: Can you talk me through it, please?

ونسا: میشه با من صحبت کنی لطفا؟

Can you walk me through it?

آیا می توانید من را از طریق آن راهنمایی کنید؟

Dan: It sounds less helpless than, help me, please?

دن: به نظر کمتر ناتوان به نظر می رسد، لطفاً کمکم کنید؟

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

Dan: That sounds kind of desperate.

دن: این یه جورایی ناامید کننده به نظر میاد.

Maybe like you can't figure it out yourself enough and just, please help me?

شاید مثل اینکه خودتان نمی توانید آن را به اندازه کافی بفهمید و فقط لطفا به من کمک کنید؟

So yeah, can you please talk me through this.

پس بله، لطفاً می توانید در این مورد با من صحبت کنید.

I saw a couple of other great expressions.

من چند عبارت عالی دیگر را دیدم.

Nigah says, "You're talking us through this lesson."

نگاه میگه تو داری از این درس با ما حرف میزنی .

Excellent.

عالی

We are.

ما هستیم.

Yeah.

آره

Vanessa: We are.

ونسا: ما هستیم.

Vanessa: We're talking you through this lesson.

ونسا: ما در مورد این درس با شما صحبت می کنیم.

Sebehat, I hope I said that correctly, said, "I'll talk through the chemical experiments

صبحات، امیدوارم درست گفته باشم، گفت: آزمایشات شیمیایی را با شاگردانم صحبت خواهم کرد

with my students."

.

I want to ask you, do you think we can put, talk through together if we have the person

می‌خواهم از شما بپرسم، آیا فکر می‌کنید اگر در پایان آن شخص را داشته باشیم، می‌توانیم با هم صحبت کنیم

at the end?

؟

In the sentence, he said, "I'll talk through the experiments with my students."

او در این جمله گفت: "از طریق آزمایشات با دانش آموزانم صحبت خواهم کرد."

Dan: I think I would understand that.

دان: فکر می کنم این را بفهمم.

Vanessa: Yeah, but how would you say that sentence?

ونسا: آره، اما چطوری این جمله رو میگی؟

Dan: I'd probably say, "I'm going to talk my students through ... talk my students through

دان: احتمالاً می‌گویم، "می‌خواهم با دانش‌آموزانم صحبت کنم... با دانش‌آموزانم از

the chemical experiments."

طریق آزمایش‌های شیمیایی صحبت کنم."

Vanessa: So, the person who you're talking to needs to go in the middle of that phrasal

ونسا: بنابراین، شخصی که با او صحبت می کنید باید وسط آن فعل عبارتی برود

verb.

.

That's a really good grammar point because sometimes with phrasal verbs, they don't know,

این یک نکته گرامری واقعاً خوب است زیرا گاهی اوقات با افعال عبارتی، آنها نمی دانند،

can I split it up?

آیا می توانم آن را تقسیم کنم؟

Should I put it together?

باید جمعش کنم؟

What should I do?

باید چکار کنم؟

Thank you for writing that and for explaining it.

ممنون که نوشتی و توضیح دادی

Dan: Right.

دن: درسته

If you say, "I'll talk through the chemical experiments."

اگر بگویید، "از طریق آزمایش های شیمیایی صحبت خواهم کرد ."

That probably means that you're just, you know, talking in detail about the specific

احتمالاً این بدان معناست که شما فقط، می دانید، در مورد آزمایش های خاص با جزئیات صحبت می کنید

experiments, not necessarily helping your students.

، نه لزوماً به دانش آموزان خود کمک می کنید .

Vanessa: Yeah, you're just explaining it in general.

ونسا: بله، شما فقط به طور کلی توضیح می دهید .

Yes, thank you so much for everyone who is writing wonderful sentences.

بله، از همه کسانی که جملات فوق العاده ای می نویسند بسیار سپاسگزارم.

I'd like to go on to our slag expression of the day.

من می خواهم به بیان سرباره روز خود ادامه دهم.

It is, mind blown.

این است، ذهن منفجر شده است.

Dan: Mind blown.

دن: ذهن منفجر شد.

Vanessa: Yeah, so I want to know when was a time that you were mind blown.

ونسا: آره، پس من می‌خواهم بدانم چه زمانی از این کار ناراحت شدی.

Dan: This is a very fun expression.

دن: این یک بیان بسیار سرگرم کننده است.

Vanessa: I love it.

ونسا: من آن را دوست دارم.

Dan: Yeah.

دن: آره

Basically, if you are mind blown, this means you are just very, very, very amazed.

اساساً، اگر شما متعجب هستید، این بدان معناست که شما فقط بسیار، بسیار، بسیار شگفت زده شده اید.

Vanessa: Yes, incredibly amazed.

ونسا: بله، فوق العاده شگفت زده شدم.

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: So, your mind is your brain and blown means exploded.

ونسا: بنابراین، ذهن شما مغز شماست و منفجر شده یعنی منفجر شده است.

It's kind of like your brain is exploding with amazement.

انگار مغز شما از شگفتی منفجر می شود .

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: Wow.

ونسا: وای.

Dan: It's very vivid.

دن: خیلی واضح است.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

Dan: You could even say, "It's mind-blowing."

دن: حتی می‌توان گفت: "این حیرت‌انگیز است."

Vanessa: Let's talk about this in an example.

ونسا: بیایید در این مورد در یک مثال صحبت کنیم.

When was a time that you were personally mind blown?

چه زمانی زمانی بود که شما شخصاً ناراحت شدید؟

Dan: I've only been mind blown a few times, I'd say.

دن: من فقط چند بار ناراحت شدم.

Vanessa: You got a high expectation of life.

ونسا: توقع زیادی از زندگی داری.

Dan: Yes.

دن: بله.

It has to be something very amazing.

باید چیزی بسیار شگفت انگیز باشد.

When I was mind blown recently was when my baby was born.

زمانی که من اخیراً ناراحت شدم، زمانی بود که کودکم به دنیا آمد.

When Theo was born, I was mind blown because you know what's coming.

وقتی تئو به دنیا آمد، من متعجب بودم زیرا می دانید چه چیزی در راه است.

The baby is going to be born, but the feeling you have when you see your baby, and he comes

بچه قرار است به دنیا بیاید، اما احساسی که وقتی بچه تان را می بینید و او بیرون می آید

out, and it's just there's a baby.

، دارید، و فقط یک بچه وجود دارد.

The baby was inside her and now the baby is here.

بچه درونش بود و الان بچه اینجاست.

It's mind-blowing.

حواس پرت کننده است

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

Vanessa: If you have ever experienced your child being born, you understand that feeling.

ونسا: اگر تا به حال تولد فرزند خود را تجربه کرده باشید ، این احساس را درک می کنید.

You were mind blown.

تو هول شدی

Dan was mind blown.

دن هول شده بود.

I remember ... Dan: I shed a tear.

یادمه... دن: اشک ریختم.

Vanessa: Yes, that precious moment when I held Theo the first time and I looked at you,

ونسا: بله، آن لحظه گرانبهایی که اولین بار تئو را در آغوش گرفتم و به تو نگاه کردم،

I was in a tub actually of really hot water.

در وان واقعاً آب داغ بودم.

I was in a tub and I was holding Theo, and I looked over at Dan and Dan was holding my

من در وان بودم و تئو را در آغوش گرفته بودم و به دن نگاه کردم و دن بازویم را گرفته

arm, and his face was so precious.

بود و صورتش خیلی باارزش بود.

Dan: I don't know what I looked like.

دن: نمی دانم چه شکلی بودم.

Vanessa: Oh, you were crying, and you were just amazed.

ونسا: اوه، تو داشتی گریه می‌کردی، و فقط تعجب کردی.

I could tell by the look in your eyes that you were mind blown.

از نگاه چشمانت می‌توانستم بفهمم که گیج شده‌ای.

That's something that's really special to me that I'll never forget.

این چیزی است که واقعاً برای من خاص است و هرگز فراموش نخواهم کرد.

On a maybe less sentimental note, one time when I was mind blown was last year on August

در یک یادداشت شاید کمتر احساسی، یک بار که من از خودم غافلگیر شده بودم سال گذشته در 21 آگوست بود

21st.

.

In the US, I think it was kind of international news, there was a full, is it the solar eclipse?

تو آمریکا فکر کنم یه جورایی خبر بین المللی بود، کامل بود، خورشید گرفتگیه؟

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: Not the lunar.

ونسا: نه قمری.

Dan: It was a solar eclipse.

دن: خورشید گرفتگی بود.

Vanessa: Full solar eclipse, total solar eclipse.

ونسا: خورشید گرفتگی کامل، خورشید گرفتگی کامل.

We got to see this.

ما باید این را ببینیم

If you have ever seen this, you know exactly the feeling when you see a full solar eclipse.

اگر تا به حال این را دیده اید، دقیقاً احساسی که هنگام مشاهده خورشید گرفتگی کامل دارید را می دانید.

This is nothing like a lunar eclipse.

این چیزی شبیه ماه گرفتگی نیست.

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: Everything was unlike reality because all of a sudden, in the middle of the day,

ونسا: همه چیز بر خلاف واقعیت بود، زیرا ناگهان، در وسط روز

the sun of covered.

، خورشید پوشانده شد.

You can see just a bright crown of light around the sun.

شما می توانید فقط یک تاج روشن از نور در اطراف خورشید ببینید.

It was mind-blowing.

حواس پرت کننده بود

Dan: It's like Twilight.

دن: مثل گرگ و میش است.

The moon was slowly coming over the sun and that's mind-blowing because there's the moon

ماه به آرامی از روی خورشید می آمد و این مایه ی شگفتی است زیرا ماه

over the sun.

روی خورشید قرار دارد.

It's crazy.

این دیوانه است.

Vanessa: Yes.

ونسا: بله.

I remember after that happened, it only lasted for less than a minute, I think.

یادم می آید بعد از این اتفاق ، فکر می کنم کمتر از یک دقیقه طول کشید.

Dan: Yeah, it was maybe a minute and 45 seconds.

دن: آره، شاید یک دقیقه و 45 ثانیه بود.

Vanessa: Yeah, about ... it was pretty exact.

ونسا: آره، تقریباً... خیلی دقیق بود.

I remember after that happened, we went to the grocery store and I had a difficult time

یادم می‌آید بعد از این اتفاق، به خواربارفروشی رفتیم و من به سختی

looking around and realizing that this is the same world that we live.

به اطراف نگاه کردم و فهمیدم که این همان دنیایی است که ما زندگی می‌کنیم.

This wonderful, amazing, mind-blowing experience just happened and we're at the grocery store.

این تجربه شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز و شگفت‌انگیز به تازگی اتفاق افتاده است و ما در فروشگاه مواد غذایی هستیم.

Dan: Yeah, now we're living a regular life.

دن: آره، الان داریم یک زندگی معمولی داریم.

Vanessa: It felt so weird.

ونسا: خیلی عجیب بود.

I'm curious for you, have you ever been mind blown?

من برای شما کنجکاو هستم، آیا تا به حال عصبانی شده اید؟

When you have a mind-blowing experience, it's weird to go back to normal life because you've

وقتی تجربه‌ای شگفت‌انگیز دارید، بازگشت به زندگی عادی عجیب است زیرا

had this thing that happened.

این اتفاق را برایتان پیش آمده است.

It's weird to see that real life is still continuing.

عجیب است که ببینیم زندگی واقعی هنوز ادامه دارد.

Dan: Yes.

دن: بله.

Vanessa: I hope for you if you have the chance to experience, whether it's your child being

ونسا: من به شما امیدوارم اگر شانس تجربه کردن را داشته باشید، چه تولد فرزندتان

born, or a full total solar eclipse.

باشد یا یک خورشید گرفتگی کامل.

Those things are mind-blowing.

این چیزها حواس پرت کننده است

Dan: I think people are mind blown every day by your lessons.

دن: من فکر می کنم مردم هر روز از درس های شما غافلگیر می شوند.

Vanessa: Oh, I see.

ونسا: اوه، می بینم.

Fazel says, "Your lessons are mind-blowing."

فاضل می گوید: درس هایت حواس پرتی است.

Dan: Mind-blowing, yes.

دن: خیره کننده، بله.

Actually, this phrase, you can use this in a kind of hyperbolic way.

در واقع، این عبارت، شما می توانید این را به نوعی هذلولی استفاده کنید.

Vanessa: Can you explain hyperbolic really quick?

ونسا: آیا می توانی خیلی سریع هذلولی را توضیح بدهی ؟

Dan: It's not really, really mind-blowing, but you say it.

دن: واقعاً، واقعاً آزاردهنده نیست، اما شما آن را می گویید.

Vanessa: Exaggeration maybe.

ونسا: اغراق شاید.

Dan: Yeah, you're exaggerating.

دن: آره، اغراق میکنی.

If somebody tells you about something fun they did, you could say, "Wow, that's mind-blowing."

اگر کسی در مورد کار سرگرم کننده ای که انجام داده است به شما می گوید، می توانید بگویید: "وای، این حیرت آور است."

Vanessa: So, maybe just something simple like, oh, I hiked and I saw a bear.

ونسا: بنابراین، شاید فقط یک چیز ساده مانند، اوه، پیاده روی کردم و یک خرس دیدم.

Okay, it's cool, but it's not, you know, your child being born.

خوب، خیلی خوب است، اما اینطور نیست که فرزند شما به دنیا بیاید.

Dan: Or, if you think like ... if you went on a hike and you saw the view from the mountain

دان: یا اگر فکر می‌کنی... اگر به پیاده‌روی رفتی و منظره‌ای از کوه دیدی

and you said, "Man, it was mind-blowing."

و گفتی: "مرد، این حیرت‌انگیز بود."

Yeah, it actually might be, but you could use that to just really let people know it

بله، در واقع ممکن است اینطور باشد، اما شما می توانید از آن استفاده کنید تا به مردم بفهمانید

was really cool.

که واقعا عالی است.

It was amazing.

شگفتآور بود.

Vanessa: Yeah.

ونسا: آره.

You can exaggerate and use this.

می توانید اغراق کنید و از این استفاده کنید.

I think this is something that people who speak American English, American's often use

فکر می‌کنم این چیزی است که افرادی که انگلیسی آمریکایی صحبت می‌کنند، معمولاً آمریکایی‌ها از

exaggerations in speech, so it's pretty common that we might use something like the expression,

اغراق در گفتار استفاده می‌کنند، بنابراین بسیار رایج است که ما ممکن است از چیزی مانند عبارت استفاده

mind blown, for something that's a little bit less exciting, but we enjoy saying that.

کنیم که کمی هیجان‌انگیزتر است، اما ما از گفتن آن لذت می‌بریم.

Like, oh, it's mind-blowing.

مثل، اوه، این حیرت آور است.

Maybe for you, Nasima here says, "I agree.

شاید برای شما نسیما اینجا بگوید من موافقم درس های شما حواس پرتی است

Your lessons are mind-blowing."

.

Maybe this is a little bit of an exaggeration.

شاید این کمی اغراق آمیز باشد.

Dan: I don't know.

دن: نمی دونم.

Pretty mind-blowing.

خیلی ذهن گیره

Vanessa: I'm glad that you enjoy them and I'm glad that you all enjoy them as well.

ونسا: خوشحالم که از آنها لذت می برید و خوشحالم که همه شما نیز از آنها لذت می برید.

You might say, "Oh, my team ... " I see here, Guillermo says, "The Toronto Rapture's is

شما ممکن است بگویید، "اوه، تیم من..." من اینجا را می بینم، گیلرمو می گوید: "Rapture's Toronto یک تیم شگفت انگیز است

a mind-blowing team."

."

Dan: Oh, basketball.

دن: اوه بسکتبال.

Vanessa: For you, when you watch their skills, and you watch their ...

ونسا: برای شما، وقتی مهارت‌های آنها را تماشا می‌کنید، و آنها را تماشا می‌کنید

Dan: Donald Trump is mind-blowing.

.

Vanessa: Oh, maybe you think that he's mind-blowing.

ونسا: اوه، شاید فکر می‌کنی که او حواس پرتی است.

Dan: I think the fact that Donald Trump is president is mind-blowing.

دن: من فکر می‌کنم این واقعیت که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور است، حیرت‌انگیز است .

Like, what is going on in America?

مثلاً در آمریکا چه خبر است؟

Vanessa: Shocking, and surprising.

ونسا: تکان دهنده و تعجب آور.

Dan: Mind blowing.

دن: ذهن منفجر.

True statement.

بیانیه درست

Vanessa: So, Ganet here says, "My mind was blown when I heard something new."

ونسا: بنابراین، گانت در اینجا می‌گوید: " وقتی چیز جدیدی شنیدم ذهنم متحیر شد."

This is an excellent way to use this expression and you can use it in different places in

این یک روش عالی برای استفاده از این عبارت است و می توانید آن را در جاهای مختلف

the sentence and I think a lot of you are using that correctly, so congratulations.

جمله استفاده کنید و فکر می کنم بسیاری از شما به درستی از آن استفاده می کنید، بنابراین تبریک می گویم.

If you enjoy learning these types of expressions, today we talked about to make a day of something.

اگر از یادگیری این نوع عبارات لذت می برید، امروز در مورد ساختن یک روز چیزی صحبت کردیم.

This lovely idiom.

این اصطلاح دوست داشتنی

Talked about talking through something.

در مورد صحبت کردن از طریق چیزی صحبت کرد.

Today, we talked through these three expressions with you.

امروز از طریق این سه عبارت با شما صحبت کردیم.

And to be mind blown.

و از ذهن منفجر شدن.

We talked through how to use the expression, mind blown.

ما در مورد نحوه استفاده از بیان صحبت کردیم، ذهن منفجر شده است.

Dan: You don't even have to say sometimes.

دن: حتی گاهی لازم نیست بگی.

You can just go like this and people will know what you mean.

شما فقط می توانید به این شکل بروید و مردم متوجه منظور شما خواهند شد.

Vanessa: Do you think someone who is 60 or 50 years old could do that?

ونسا: فکر می‌کنید کسی که 60 یا 50 سال دارد می‌تواند این کار را انجام دهد؟

Dan: Oh, well no.

دن: اوه، نه.

Probably not.

احتمالا نه.

They still might understand you.

آنها هنوز هم ممکن است شما را درک کنند.

Vanessa: Oh, they would understand, but I think that mainly younger people use only

ونسا: اوه، آنها متوجه خواهند شد، اما من فکر می کنم که افراد جوان تر فقط

the hand movement.

از حرکت دست استفاده می کنند.

I think anyone can use that expression.

من فکر می کنم هر کسی می تواند از این عبارت استفاده کند.

Dan: It's a joke.

دان: این یک شوخی است.

It's, you know, it's not common.

می دانید، معمول نیست.

Vanessa: But, you might see younger people just doing this and it means mind blown, like

ونسا: اما، شما ممکن است افراد جوان‌تری را ببینید که این کار را انجام می‌دهند و این به معنای گیج شدن است، مثل

whoa, I'm amazed.

اوه، من شگفت‌زده هستم.

How did that happen?

چطور اتفاق افتاد؟

Dan: Yeah, that's the hand gesture.

دن: آره، این حرکت دست است.

Vanessa: Like an explosion in your brain.

ونسا: مثل یک انفجار در مغز شما.

If you see younger people do that, that's what it means.

اگر می بینید جوان ترها این کار را می کنند، معنایش همین است.

If you're a younger person, you can do that, no problem.

اگر جوان تر هستید، می توانید این کار را انجام دهید، مشکلی نیست.

If you're an older person, I wouldn't really recommend it.

اگر شما یک فرد مسن هستید، من واقعا آن را توصیه نمی کنم.

It might be a little bit weird.

شاید کمی عجیب باشد.

Dan: Yeah.

دن: آره

Vanessa: But, you know, it's up to you.

ونسا: اما، می‌دانی، این به تو بستگی دارد.

It's your personal choice.

این انتخاب شخصی شماست.

If you would like to continue to learn English with us and learn 14 more useful expressions

اگر دوست دارید به یادگیری زبان انگلیسی با ما ادامه دهید و امروز ۱۴ عبارت مفید دیگر از

like these today, I recommend that you join us in the Fearless Fluency Club.

این قبیل را بیاموزید، توصیه می‌کنم در باشگاه تسلط بی‌باک به ما بپیوندید.

You can join in October.

شما می توانید در ماه اکتبر بپیوندید.

Now is October 25th.

الان 25 اکتبر است.

Let's imagine, let's say that you decide to join October 25th, you'll get the October

بیایید تصور کنید، فرض کنید تصمیم دارید به 25 اکتبر بپیوندید، مجموعه درس اکتبر را دریافت خواهید کرد

lesson set and then in five, six days, you'll get the November lesson set, which includes,

و سپس در پنج، شش روز، مجموعه درس نوامبر را دریافت خواهید کرد، که شامل،

to make a day of it, to talk through, to be mind blown, the November lesson set.

ساختن یک روز از آن، صحبت کردن است. از طریق، به ذهن منفجر، مجموعه درس نوامبر.

You'll be able to get two lesson sets within about one week.

شما می توانید در عرض یک هفته دو مجموعه درسی دریافت کنید .

Vanessa: If you use the coupon code, new, you can get it for just $5.00.

ونسا: اگر از کد کوپن جدید استفاده می کنید، می توانید آن را فقط با 5 دلار دریافت کنید.

This is for the first month.

این برای ماه اول است.

It's a really good deal.

این یک معامله واقعا خوب است.

You can get two different lesson sets.

می توانید دو مجموعه درسی مختلف دریافت کنید.

Check out the course, if you like it, you can continue and get a lesson set every month.

دوره را بررسی کنید، اگر آن را دوست دارید، می توانید ادامه دهید و هر ماه یک مجموعه درسی بگیرید.

If it's not a good fit for you, no worries.

اگر برای شما مناسب نیست، نگران نباشید.

It was just $5.00.

فقط 5.00 دلار بود.

Dan: Yeah, it only cost $5.00 to be mind blown day after day.

دن: آره، فقط 5 دلار هزینه دارد که روز به روز غافلگیر شویم.

Vanessa: If you are mind blown, you can stay in the course.

ونسا: اگر ناراحت هستید، می توانید در دوره بمانید.

I'd like to share with you actually, what we're going to be talking about, some other

من می خواهم در واقع با شما به اشتراک بگذارم، آنچه که قرار است در مورد آن صحبت کنیم، برخی

things that we're going to be talking about in November, so you can get kind of a sneak

چیزهای دیگر که قرار است در نوامبر در مورد آنها صحبت کنیم ، بنابراین شما می توانید یک

preview of what we're going to do.

پیش نمایش مخفیانه از آنچه که قرار است انجام دهیم، دریافت کنید. انجام دادن.

I'm going to share my screen with you here.

من می خواهم صفحه نمایش خود را در اینجا با شما به اشتراک بگذارم.

You can see that we are here on the November lesson set page.

می بینید که ما اینجا در صفحه مجموعه درس های نوامبر هستیم.

In November, our topic is actually massage and relaxation.

در ماه نوامبر موضوع ما در واقع ماساژ و ریلکسیشن است.

I talked with my friend here, you can see in this quick little video clip.

من با دوستم در اینجا صحبت کردم، می توانید در این کلیپ ویدیویی کوچک سریع ببینید.

Vanessa: You can see that I talk with my friend, Sarah, who is a massage therapist.

ونسا: می بینید که من با دوستم سارا که یک ماساژور است صحبت می کنم.

She explains about different types of massage that she does.

او در مورد انواع مختلف ماساژی که انجام می دهد توضیح می دهد.

She works at a really popular kind of famous, almost, resort in my city.

او در یک تفریحگاه بسیار محبوب ، تقریباً معروف در شهر من کار می کند.

We talk about here different massage techniques, and we talk about a lot of different expressions

ما در اینجا در مورد تکنیک‌های مختلف ماساژ صحبت می‌کنیم، و در مورد بسیاری از عبارات مختلف صحبت

like you can see here, to be draped.

می‌کنیم که می‌توانید در اینجا ببینید، که باید پوشانده شوند.

We talk about this great verb, draping something.

ما در مورد این فعل عالی صحبت می کنیم، چیزی را می پوشانیم.

We have a conversation.

ما یک گفتگو داریم.

Vanessa: What we've been doing today is the vocabulary lesson.

ونسا: کاری که ما امروز انجام دادیم، درس واژگان است.

You can see, well, we have two different parts, actually.

می توانید ببینید، خوب، ما در واقع دو بخش متفاوت داریم .

You can see that Dan and I, just like today in this live lesson, explain for about one

می توانید ببینید که من و دن، درست مثل امروز در این درس زنده، حدود یک

hour these 17 different expressions so that you can learn about how to use them, and study

ساعت این 17 عبارت مختلف را توضیح می دهیم تا بتوانید نحوه استفاده از آنها را یاد بگیرید و

them yourself, and hopefully feel comfortable integrating them into your conversations.

خودتان آنها را مطالعه کنید و امیدوارم احساس راحتی کنید که آنها را در مکالمات خود ادغام کنید. .

You can watch the videos.

می توانید ویدیوها را تماشا کنید.

You can download them.

می توانید آنها را دانلود کنید.

You can download the MP3.

می توانید MP3 را دانلود کنید.

A lot of my students choose to do this so that they can study on the train, or in the

بسیاری از دانش‌آموزان من این کار را انتخاب می‌کنند تا بتوانند در قطار یا

car, or maybe if they're family doesn't want to listen to the lessons, they can just listen

ماشین درس بخوانند، یا شاید اگر خانواده‌شان نمی‌خواهند به درس‌ها گوش دهند، فقط می‌توانند با

to it on their headphones.

هدفون به آن گوش دهند.

Vanessa: There's a full transcript as well so that you can catch every expression and

ونسا: یک متن کامل نیز وجود دارد تا بتوانید هر عبارتی را

understand everything that we're talking about.

درک کنید و همه چیزهایی را که در مورد آن صحبت می کنیم را درک کنید.

Every month as well, there is a grammar lesson.

هر ماه نیز یک درس گرامر وجود دارد.

This month in November, we're talking about something kind of nerdy.

در این ماه در نوامبر، ما در مورد یک چیز عجیب و غریب صحبت می کنیم.

A little bit for those of you who are interested, quite interested in grammar, we're talking

کمی برای کسانی از شما که به گرامر علاقه مند هستند، ما در

about how to use 'a', 'and', and 'the'.

مورد نحوه استفاده از «a»، «and» و «the» صحبت می کنیم.

In this grammar lesson, I explain in detail about using 'a', 'and' and 'the', hopefully

در این درس گرامر، در مورد استفاده از «a»، «and» و «the» به تفصیل توضیح می دهم، امیدوارم

in a clear and concise way.

به صورت واضح و مختصر.

Vanessa: And then, we have the pronunciation lesson, where you get a chance to shadow,

ونسا: و سپس، ما درس تلفظ را داریم ، که در آن شما فرصتی برای سایه دارید،

and focus on pronouncing exactly like me and exactly like my friend Sarah, who is a native

و تمرکز خود را بر تلفظ دقیقاً مانند من و دقیقاً مانند دوستم سارا، که انگلیسی زبان مادری است، می‌کنید

English speaker.

.

You can enjoy the conversation.

می توانید از گفتگو لذت ببرید.

We also have a story, which is a fun combination of all of these things that we've learned,

ما همچنین یک داستان داریم که ترکیبی سرگرم کننده از همه این چیزهایی است که یاد گرفته ایم،

vocabulary, grammar, pronunciation.

واژگان، دستور زبان، تلفظ.

It's a short story, about one page that includes all of these things together so that you can

این یک داستان کوتاه است، در مورد یک صفحه که همه این موارد را با هم شامل می شود تا بتوانید

practice them.

آنها را تمرین کنید.

I hope that this will be useful so that you can just repeat the material and study it

امیدوارم مفید واقع شود تا بتوانید مطالب را تکرار کنید و

as much as you can.

تا جایی که می توانید مطالعه کنید.

Vanessa: All right, thank you, everyone, for joining us today.

ونسا: بسیار خوب، از همه شما متشکرم که امروز به ما ملحق شدید.

If you would like to join Dan and I in the Fearless Fluency Club to study about relaxation,

اگر مایلید به من و دن در باشگاه تسلط بی باک بپیوندید تا درباره آرامش

and massage, and vocabulary, and grammar, every month there is a new lesson set, so

، ماساژ، واژگان و دستور زبان مطالعه کنید، هر ماه یک مجموعه درسی جدید وجود دارد، بنابراین

if you join before November, you'll get October and November, or if you join in November,

اگر قبل از نوامبر ملحق شوید، اکتبر و نوامبر، یا اگر در نوامبر ملحق شوید،

and then eventually December's lesson set as well.

و در نهایت مجموعه درس دسامبر نیز.

I appreciate your time.

قدردان وقت شما هستم.

Thank you so much for learning with us.

از اینکه با ما یاد گرفتید بسیار سپاسگزاریم.

Dan: Thanks, everybody.

دن: ممنون، همه.

Vanessa: Yes and before we go, let's practice a little pronunciation for one of these expressions.

ونسا: بله و قبل از رفتن، بیایید کمی تلفظ یکی از این عبارات را تمرین کنیم.

Let's go back to the first expression, make a day of it.

بیایید به بیان اول برگردیم، یک روز از آن بسازید.

We're going to say the sentence a couple of times slowly, and I want you to repeat it

این جمله را چند بار آهسته می گوییم و از شما می خواهم آن را

with us.

با ما تکرار کنید.

Can you do that?

میتونی انجامش بدی؟

It is, I'm gonna, we're going to link together going to, to make gonna.

این است، من می خواهم، ما قصد داریم با هم ارتباط برقرار کنیم، تا بتوانیم.

I'm gonna make a day of learning English.

من روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم ساخت.

I'm gonna make a day of learning English.

من روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم ساخت.

Dan: I'm gonna make a day of learning English.

دن: من روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم ساخت.

Vanessa: Yes, so I challenge you to say that as well.

ونسا: بله، پس من شما را هم به گفتن آن دعوت می کنم .

When you say it out loud, you're using your pronunciation muscles, but you're also repeating

وقتی آن را با صدای بلند می گویید، از ماهیچه های تلفظ خود استفاده می کنید ، اما در عین حال

that vocabulary expression.

آن عبارت واژگانی را نیز تکرار می کنید.

Let's say it together, are you ready?

بیا با هم بگوییم، آماده ای؟

I'm gonna make a day of learning English.

من روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم ساخت.

Do you want to say it with me?

میخوای با من بگی؟

I'm gonna make a day of learning English.

من روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم ساخت.

Dan: I'm gonna make a day of learning English.

دن: من روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی خواهم ساخت.

Vanessa: I hope that you can say that out loud, practice it, and I hope it's true for

ونسا: امیدوارم بتوانید آن را با صدای بلند بگویید، تمرین کنید، و امیدوارم برای شما هم صادق باشد

you.

.

You're going to make a day of learning English.

قرار است روزی را برای یادگیری زبان انگلیسی بسازید.

We talked you through a lot of expressions today.

ما امروز با عبارات زیادی با شما صحبت کردیم .

Maybe you were mind blown at our explanations.

شاید از توضیحات ما ناراحت شدید.

Thank you, Dan, for joining me.

ممنون دن، که به من ملحق شدی.

Dan: You're welcome.

دن: خوش اومدی.

Vanessa: I appreciate it.

ونسا: قدردانش هستم.

I hope that our explanations have been helpful to you and we'll see you again the next time.

امیدوارم توضیحات ما برای شما مفید بوده باشد و دفعه بعد دوباره شما را ببینیم.

Makes sure that you subscribe so that you can get notifications anytime there's a new

مطمئن شوید که مشترک می شوید تا بتوانید هر زمان که درس جدیدی وجود دارد اعلان دریافت

lesson and we'll see you the next time.

کنید و دفعه بعد شما را خواهیم دید.

Bye.

خدا حافظ.

Dan: Bye.

دن: خداحافظ.