REAL ENGLISH CONVERSATION | Learn Real English From Real English Conversations Episode 1

Hey today, I'm going to help you sound more like a native English

سلام، امروز به شما کمک خواهم کرد که بیشتر شبیه یک انگلیسی

speaker in order to do that, you must have natural English conversations.

زبان مادری باشید تا این کار را انجام دهید، باید مکالمات طبیعی انگلیسی داشته باشید.

So today I'm going to show you two real English conversations

بنابراین امروز قصد دارم دو مکالمه انگلیسی واقعی

between two native English speakers.

بین دو زبان مادری انگلیسی را به شما نشان دهم.

I'm going to break down the conversations, explain the words and expressions

من قصد دارم مکالمات را تجزیه کنم، کلمات و عباراتی را

that were used and help you finally have a real English conversation.

که استفاده شده است توضیح دهم و به شما کمک کنم در نهایت یک مکالمه انگلیسی واقعی داشته باشید.

Like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher, Tiffani let's jump right in.

خب، پس من معلمم، تیفانی بیا بریم داخل

All right.

. خیلی خب.

So the first English conversation that we're going to look at

بنابراین اولین مکالمه انگلیسی که می خواهیم به آن نگاه کنیم،

was actually a conversation I had with my good friend Chanel.

در واقع مکالمه ای بود که با دوست خوبم شانل داشتم.

Now we started off the conversation like this.

حالا بحث را اینگونه شروع کردیم.

I said, Chanel, how is communication changing between people Chanel responded.

گفتم شانل، ارتباط بین مردم چگونه تغییر می کند، شانل پاسخ داد.

So first off.

پس اول از همه

Communication is not happening at all.

ارتباط اصلا اتفاق نمی افتد.

Now let me pause really quickly, because maybe you've never

حالا اجازه دهید خیلی سریع مکث کنم، زیرا شاید

heard this expression first off.

این عبارت را هرگز نشنیده باشید.

Maybe it's not in one of your English books.

شاید در یکی از کتاب های انگلیسی شما نباشد.

So let me explain in English.

پس اجازه دهید به زبان انگلیسی توضیح دهم.

We use this a lot when we are first starting a conversation

زمانی که برای اولین بار مکالمه را شروع می

and we have multiple ideas or.

کنیم و ایده های متعددی داریم، از این بسیار استفاده می کنیم.

So really quickly, let me show you the meaning of this expression.

خیلی سریع، اجازه دهید معنی این عبارت را به شما نشان دهم.

First off you see this meaning is used for introducing the first of a series

ابتدا ببینید این معنی برای معرفی اولین مورد از یک

of things that you are going to say.

سری مطالبی که قرار است بگویید به کار می رود.

So my friend Chanel, after I asked her a question, she said, oh, TIF, first off,

پس دوستم شنل، بعد از اینکه من از او سوالی پرسیدم ، گفت، اوه، TIF، اول،

Hey, I'm about to tell you my main point.

هی، من می خواهم نکته اصلی خود را به شما بگویم.

This is the first in a series of things that I'd like to see.

این اولین مورد از یک سری چیزهایی است که من دوست دارم ببینم.

In English, we say first off, one more time after me for

در انگلیسی برای تمرین تلفظ first off، یک بار دیگر بعد از من می گوییم

pronunciation practice first off.

.

Excellent.

عالی

All right, now let's look at this example sentence.

بسیار خوب، حالا بیایید به این جمله مثال نگاه کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

First off.

اول از همه.

I want to tell you how much I like your work.

می خواهم به شما بگویم که چقدر کار شما را دوست دارم.

Make sense.

معنی دارد.

Hey, the first one.

هی، اولی

First, Hey, to start, I'd like to say.dot dot.

اول، هی، برای شروع، می خواهم بگویم نقطه نقطه.

So in English conversations, we use this very often.

بنابراین در مکالمات انگلیسی، ما اغلب از این استفاده می کنیم.

My friend said first off, and then she continued her statement.

دوستم اول حرفش را زد و بعد حرفش را ادامه داد.

So again, we have first off in our conversation.

بنابراین، دوباره، ما در ابتدا در گفتگوی خود هستیم.

Now our conversation continued, I listening to Chanel responded, right.

حالا مکالمه ما ادامه پیدا کرد، من با گوش دادن به Chanel پاسخ دادم، درست است.

But I want to give you this tip really quick.

اما من می خواهم این نکته را خیلی سریع به شما بدهم.

You see, she started off by saying first off and it let me know that

ببینید، او با گفتن حرف اول شروع کرد و به من گفت که

even though she had other points, this was her strongest point or opinion.

با وجود اینکه نکات دیگری هم داشت، این قوی ترین نقطه یا نظر او بود.

When you put emphasis on a specific point, it lets the other person know

وقتی روی یک نکته خاص تاکید می کنید، به طرف مقابل می

that they need to listen more intense.

فهمد که باید با شدت بیشتری گوش کند.

This shows that you have thought about your response and it

این نشان می دهد که شما به پاسخ خود فکر کرده اید و

reveals your English fluency.

تسلط شما به زبان انگلیسی را نشان می دهد.

So again, this is why this expression is so important.

بنابراین باز هم به همین دلیل است که این عبارت بسیار مهم است.

When you let someone know, Hey, I have quite a few ideas in my head,

وقتی به کسی اطلاع می‌دهی، هی، من ایده‌های زیادی در سر دارم،

but this first one it's important.

اما این اولی مهم است.

They are ready to listen to you even more.

آنها حاضرند حتی بیشتر به شما گوش دهند.

So we continued our conversation and I said, At all now look again at what

بنابراین ما به گفتگوی خود ادامه دادیم و من گفتم، اصلاً حالا دوباره به صحبت های شانل نگاه کنید

Chanel said, she said, so first off communication is not happening at all.

، بنابراین ابتدا ارتباط اصلاً اتفاق نمی افتد.

This is her opinion.

این نظر اوست

And I asked her a question.

و من از او یک سوال پرسیدم.

I said at all, now this is what happens when you're having a conversation.

من اصلاً گفتم، حالا این چیزی است که شما در حال گفتگو هستید.

You know, sometimes you don't want to ask someone to repeat themselves, right?

می‌دانی، گاهی اوقات نمی‌خواهی از کسی بخواهی حرف‌هایش را تکرار کند، درست است؟

You feel a little shy, a little embarrassed because you're in English.

شما کمی خجالتی، کمی خجالت زده می شوید زیرا انگلیسی هستید.

But look during this conversation, I'm a native English speaker.

اما در طول این مکالمه نگاه کنید، من یک انگلیسی زبان مادری هستم.

My friend is a native English speaker, and I asked her to clarify at all.

دوست من یک زبان مادری انگلیسی است و من از او خواستم که اصلاً توضیح دهد.

So in English, when we do this during the conversation, when we

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی این کار را در حین مکالمه انجام می‌دهیم، وقتی چیزی

repeat what someone has just said, it means that it's almost unbelievable.

را که کسی گفته است تکرار می‌کنیم، به این معنی است که تقریباً غیرقابل باور است.

For example, let's say you and me, that's right.

مثلاً فرض کنید من و شما درست است.

You and me, we are going to go out to eat, right?

من و تو قراره بریم بیرون غذا بخوریم درسته؟

And I say, Hey, what do you want to eat?

و من می گویم، هی، چه می خواهی بخوری؟

And you say, Hmm, teacher, Tiffani, I really love Indian food.

و شما می گویید، هوم، معلم، تیفانی، من واقعا غذاهای هندی را دوست دارم.

And I say, Indian food.

و من می گویم، غذای هندی.

Now I asked you a question, I repeated what you said, because

حالا یک سوال از شما پرسیدم، حرف شما را تکرار کردم،

it was almost unbelievable.

چون تقریبا غیر قابل باور بود.

Why, as you know, Indian food is my favorite food.

چرا همانطور که می دانید غذاهای هندی غذای مورد علاقه من است.

So now I'm shocked that you also like Indian food.

حالا من شوکه شدم که شما هم غذاهای هندی دوست دارید.

So again, you can do the same thing during an English conversation.

بنابراین باز هم می توانید همین کار را در طول مکالمه انگلیسی انجام دهید.

Don't be shy to ask someone to repeat themselves.

از اینکه از کسی بخواهید حرف خود را تکرار کند خجالت نکشید.

And if they say something that is shocking or almost unbelieving, All

و اگر چیزی می‌گویند که تکان‌دهنده یا تقریباً غیرباورانه است، تنها

you have to do is repeat what they said with a question mark, like I did here.

کاری که باید انجام دهید این است که آنچه را که گفته‌اند با علامت سؤال تکرار کنید، مثل من در اینجا.

So after I said at all Chanel responded, Nope.

بنابراین بعد از اینکه اصلاً گفتم شانل پاسخ داد، نه.

In my opinion, it really doesn't happen.

به نظر من واقعاً این اتفاق نمی افتد.

She doesn't think communication really happens well between people nowadays.

او فکر نمی کند که امروزه ارتباط بین مردم واقعاً خوب اتفاق می افتد.

Then I said, wow, can you dive into that idea a little bit?

سپس گفتم، وای، می‌توانی کمی در این ایده فرو بروی؟

Now, maybe this is an expression you haven't heard before.

حالا، شاید این عبارتی است که قبلاً نشنیده اید.

Dive into, I'm basically asking Chanel to give me some more details to explain her

وارد شوید، من اساساً از شانل می‌خواهم که جزئیات بیشتری به من بدهد تا

idea or her opinion a little bit more.

ایده یا نظرش را کمی بیشتر توضیح دهم.

And let me give you this tip, why I asked her right.

و اجازه دهید این نکته را به شما بگویم که چرا از او حق پرسیدم.

Dive into your point a little bit more.

کمی بیشتر در مورد نظر خود غوطه ور شوید.

This let Chanel know that I was curious about what she did.

این به شانل اجازه داد که بداند من در مورد کاری که او انجام داده کنجکاو هستم.

Remember that English fluency is not just about speaking.

به یاد داشته باشید که تسلط به زبان انگلیسی فقط صحبت کردن نیست.

Listening is also an important skill to master in order to

گوش دادن همچنین مهارت مهمی برای تسلط

be a fluent English speaker.

بر زبان انگلیسی است.

So when there is something that catches your attention,

بنابراین وقتی چیزی وجود دارد که توجه شما را به خود جلب می کند،

ask the person to explain it.

از شخص بخواهید آن را توضیح دهد.

It's totally okay.

کاملاً اشکالی ندارد.

To ask the person to explain a little bit more.

برای اینکه از شخص بخواهید کمی بیشتر توضیح دهد.

You want to understand their point.

شما می خواهید منظور آنها را بفهمید.

All right.

خیلی خوب.

So I said, Hm, can you dive into that a little bit more?

بنابراین من گفتم، هوم، می‌توانی کمی بیشتر به آن بپردازی؟

So that's exactly what she did.

پس این دقیقاً همان کاری است که او انجام داد.

She dove into it and Chanel said, You know, TIFF, usually we don't have time.

او در آن فرو رفت و شانل گفت، می‌دانی، TIFF، معمولاً ما وقت نداریم.

So we just ask people to text us the information we say, email me

بنابراین ما فقط از مردم می خواهیم اطلاعاتی را که می گوییم برای ما پیامک کنند، اطلاعات را برای من ایمیل

the information, or I'll see it online somewhere, for example.

کنند، یا مثلاً در جایی آنلاین آن را ببینم.

Oh, Tiffani went to Korea.

اوه، تیفانی به کره رفت.

I found that out on Facebook.

من این را در فیس بوک فهمیدم.

We didn't talk about you going to Korea.

ما در مورد رفتن شما به کره صحبت نکردیم.

So yes, I have definitely seen the shift in the way we communicate.

بنابراین بله، من قطعاً تغییر در نحوه برقراری ارتباط را دیده ام.

There's not as much actual back and forth face to face conversation.

گفت و گوی رودررو و رو در رو چندان واقعی نیست.

Now I want to show you something before I explain those expressions.

حالا می خواهم قبل از توضیح آن عبارات چیزی را به شما نشان دهم.

Did you notice what happened when Chanel responded?

آیا متوجه شدید که چه اتفاقی افتاد که Chanel پاسخ داد؟

Remember in our previous lesson, if you haven't watched it, watch

در درس قبلی ما به یاد داشته باشید، اگر آن را تماشا نکرده اید،

the previous YouTube lesson.

درس قبلی یوتیوب را تماشا کنید.

I taught the three, the simple rule of threes in Chanel's response.

من این سه را آموزش دادم، قانون ساده سه تایی در پاسخ شانل.

She naturally started to give a real life example.

او به طور طبیعی شروع به ارائه یک مثال از زندگی واقعی کرد.

This is why looking at real English conversations will help you

به همین دلیل است که نگاه کردن به مکالمات واقعی انگلیسی به شما کمک می‌کند تا

speak English with more fluency.

انگلیسی را با تسلط بیشتری صحبت کنید.

Look at how she responded.

ببین چطور جواب داد

Chanel immediately said we email information.

Chanel بلافاصله گفت ما اطلاعات را ایمیل می کنیم.

We text people and sometimes we see things online, three examples, and then

ما به مردم پیام می دهیم و گاهی اوقات چیزهایی را آنلاین می بینیم، سه نمونه، و سپس

she immediately went into a situation.

او بلافاصله وارد موقعیتی می شود.

Tiffani went to Korea.

تیفانی به کره رفت.

I saw that on Facebook.

من آن را در فیس بوک دیدم.

That was a real example.

این یک مثال واقعی بود.

So again, with English fluency, you have to add things from real life.

بنابراین، دوباره، با تسلط به زبان انگلیسی، باید چیزهایی از زندگی واقعی اضافه کنید.

And that's exactly what happened in this real English conversation.

و این دقیقاً همان چیزی است که در این مکالمه واقعی انگلیسی رخ داد.

Now, there were a few things that Chanel said at the end

حالا چند تا نکته بود که شانل در آخر

that I want to explain to you.

گفت که میخوام براتون توضیح بدم.

You see, at the end, she said, shift and back and forth.

ببینید، در پایان، او گفت، جابجایی و عقب و جلو.

So, let me explain to you what these two expressions actually mean.

بنابراین، اجازه دهید به شما توضیح دهم که این دو عبارت در واقع به چه معنا هستند.

We already had first off, I explained that one to you.

ما قبلاً اولین مورد را داشتیم، آن را برای شما توضیح دادم.

Let's look at shift now shift after me, pronunciation shift.

بیایید به Shift now shift after me، pronunciation shift نگاه کنیم.

Excellent.

عالی

Last time shift.

آخرین نوبت.

Very good.

خیلی خوب.

Now this just means referring to an idea and opinion or things of that nature.

حال این فقط به معنای رجوع به یک ایده و نظر یا چیزهایی با آن ماهیت است.

It means to change.

به معنای تغییر دادن است.

There was a shift.

یک جابجایی بود.

In the opinion, there was a shift in something.

به نظر ، یک جابجایی در چیزی وجود داشت.

So we say a change, but she used the word shift.

بنابراین ما می گوییم تغییر، اما او از کلمه تغییر استفاده کرد.

Now I want to show you an example sentence using this word.

اکنون می خواهم یک جمله مثال با استفاده از این کلمه به شما نشان دهم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Society's attitudes toward women have shifted enormously over the last century.

نگرش جامعه نسبت به زنان در طول قرن گذشته به شدت تغییر کرده است.

I'm going to say it one more time.

یه بار دیگه میگم

Society's attitudes toward women.

نگرش جامعه نسبت به زنان

Have shifted enormously over the last century, I could change the

در طول قرن گذشته بسیار تغییر کرده‌ام، می‌توانم کلمه تغییر را تغییر دهم و

word shifted and put the word change.

کلمه تغییر را بگذارم.

Women have changed enormously over the last century.

زنان در طول قرن گذشته به شدت تغییر کرده اند .

So you see similar meaning to the word change, but it's another very useful word

بنابراین معنایی مشابه کلمه تغییر می بینید ، اما این کلمه بسیار مفید دیگری

to use in a real English conversation.

برای استفاده در یک مکالمه واقعی انگلیسی است.

Now another thing that she said that was also very useful, she said

حالا یه چیز دیگه که گفت خیلی هم مفید بود رفت

back and forth, back and forth.

و برگشت و رفت و برگشت.

Now, remember I've taught you.

حالا یادت باشه بهت یاد دادم

I taught you in a previous lesson about the conversation.

در درس قبلی در مورد مکالمه به شما آموزش دادم .

English conversations are kind of like a tennis match.

مکالمات انگلیسی به نوعی مانند یک مسابقه تنیس هستند.

I hit the ball to you.

توپ را به تو زدم

You receive it, you send it back.

شما آن را دریافت می کنید، آن را پس می فرستید.

We go back and forth back.

به عقب و جلو می رویم.

That represents two fluent English speakers.

این نشان دهنده دو زبان انگلیسی مسلط است.

So back and forth, it's actually an argument or discussion in

بنابراین، این در واقع یک بحث یا بحث است

which two or more people alternate in sharing their perspectives.

که در آن دو یا چند نفر به طور متناوب دیدگاه های خود را به اشتراک می گذارند.

I said, Chanel, what do you think?

گفتم شنل نظرت چیه؟

She gave me her opinion.

او نظر خود را به من داد.

I said, wow, can you dive into that a little bit deeper?

گفتم وای، می‌توانی کمی عمیق‌تر در آن فرو بروی؟

We went back and forth.

رفتیم و برگشتیم.

This is back and forth.

این رفت و برگشت است.

And it happens all the time in English conversation.

و همیشه در مکالمه انگلیسی این اتفاق می افتد .

Now, let me show you an example sentence that you can use this expression in there,

اکنون، اجازه دهید یک جمله مثال به شما نشان دهم که می توانید از این عبارت در آنجا استفاده کنید،

having a real back and forth up there.

با داشتن یک عقب و جلو واقعی در آنجا.

Can you hear them yelling once again, they're having a

آیا می توانی صدای فریاد آنها را یک بار دیگر بشنوی، آنها در

real back and forth up there.

آن بالا عقب و جلوی واقعی دارند.

Can you hear them yelling again?

آیا می توانی دوباره فریاد آنها را بشنوی؟

I'm just saying, Hey, they're upstairs having a heated discussion or an

من فقط می گویم، هی، آنها در طبقه بالا بحث و

argument they're going back and forth.

جدل می کنند و دارند این طرف و آن طرف می روند.

Kind of makes sense, right?

به نوعی منطقی است، درست است؟

Again, think about tenants.

باز هم به فکر مستاجران باشید.

Now.

This is something that you must practice in order to be more fluent in it.

اکنون.

این چیزی است که برای تسلط بیشتر در آن باید تمرین کنید.

And this brings us to our sponsor for today.

و این ما را به حامی مالی امروزمان می‌رساند.

You all know how much I love Cambridge.

همه شما می دانید که من چقدر کمبریج را دوست دارم.

We have worked together many times and I love Kimberly because their

ما بارها با هم کار کرده‌ایم و من کیمبرلی را دوست دارم زیرا

main job, their main desire is to help you, the English learner,

شغل اصلی آنها، آرزوی اصلی آنها این است که به شما، زبان‌آموز انگلیسی کمک کنند تا بر

master your English skills.

مهارت‌های انگلیسی خود مسلط شوید.

They want you to speak English like a native English speaker.

آنها از شما می خواهند که مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

So Kimberly is offering you that's right.

بنابراین کیمبرلی به شما پیشنهاد می کند که درست است.

You a free 10 minute lesson.

شما یک درس 10 دقیقه ای رایگان.

You need to practice this back and forth so that you can have a really

شما باید این را پشت سر هم تمرین کنید تا بتوانید یک

good English conversation and they want to give you a free 10 minute lesson,

مکالمه انگلیسی واقعاً خوب داشته باشید و آنها بخواهند یک درس 10 دقیقه ای رایگان به شما بدهند،

or if you really want to practice and really be serious, you can get 40%

یا اگر واقعاً می خواهید تمرین کنید و واقعاً جدی باشید، می توانید 40٪ تخفیف دریافت کنید.

off of any of their 12 month plans.

از برنامه های 12 ماهه آنها

Now, the amazing, the amazing thing about Kimberly is all of your lessons.

اکنون، چیز شگفت انگیز و شگفت انگیز در مورد کیمبرلی، تمام درس های شماست.

When you study with.

وقتی با.

They are recorded.

ثبت می شوند.

Their tutors are available 24 7.

معلمان آنها در دسترس هستند 24 7.

So it doesn't matter where you live after you watch my lessons, you can go with your

بنابراین مهم نیست که کجا زندگی می کنید بعد از تماشای درس های من، می توانید با معلم خود بروید

tutor and practice any time of the day and they offer one-on-one private lessons.

و در هر زمانی از روز تمرین کنید و آنها درس های خصوصی را به صورت انفرادی ارائه می دهند.

Now there are tutors.

در حال حاضر معلمان وجود دارد.

This is amazing.

این شگفت انگیز است.

They don't just have tutors in America.

آنها فقط در آمریکا معلم ندارند.

They have tutors in America, the UK, Canada, Australia, and you can study.

آنها در آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا معلم دارند و شما می توانید تحصیل کنید.

Whichever tutor you desire.

هر معلمی که بخواهید

Now the link is in the description again, Kimberly, thank you so much

اکنون پیوند دوباره در توضیحات است ، کیمبرلی، از شما

for sponsoring this video for working together so that we can help our English

برای حمایت مالی از این ویدیو برای همکاری با یکدیگر بسیار سپاسگزاریم تا بتوانیم به زبان آموزان انگلیسی خود در

learners master the English language.

تسلط بر زبان انگلیسی کمک کنیم.

So again, everyone hit the link in the description, get your free

پس دوباره همه لینک توضیحات را بزنید،

10 minute lesson so that you can practice what I am teaching you.

درس 10 دقیقه ای رایگان خود را بگیرید تا بتوانید آنچه را که به شما یاد می دهم تمرین کنید.

Thank you so much, Katie.

خیلی ممنون کتی

All right, guys.

So again, I want you to practice this back and forth so that you

باشه بچه ها

بنابراین باز هم از شما می‌خواهم که این کار را پشت سر هم تمرین کنید تا بتوانید بر

can master it and speak English like a native English speaker.

آن مسلط شوید و مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

Now let's go to the next conversation again.

حالا دوباره بریم سراغ گفتگوی بعدی.

This conversation, same topic, my friend Chanel, and I were talking

این مکالمه همون موضوع من و دوستم چانیول در

about communication and I'm breaking it down so that you can see.

مورد ارتباط صحبت میکردیم و دارم خرابش میکنم تا شما ببینید.

Just how native English speakers have real conversations.

چقدر انگلیسی زبانان بومی مکالمات واقعی دارند.

So our dialogue continued conversation.

بنابراین گفتگوی ما ادامه یافت.

Number two.

شماره دو.

Now this time I also started the conversation and I asked her,

حالا این بار من هم صحبت را شروع کردم و از او پرسیدم،

I said, Chanel, what are your thoughts on talking to strangers?

گفتم شانل، نظرت در مورد صحبت با غریبه ها چیست؟

Now just very quickly to make sure you know, what a stranger is.

حالا خیلی سریع مطمئن شوید که می دانید غریبه چیست.

A stranger is someone you don't know someone on the street.

غریبه کسی است که کسی را در خیابان نمی‌شناسید.

Someone you've never met before we say stranger in English.

کسی که تا به حال ندیده اید به انگلیسی می گوییم غریبه.

So I asked her, what are your thoughts on talking to strangers?

بنابراین از او پرسیدم، نظر شما در مورد صحبت با غریبه ها چیست؟

She never responded.

او هرگز پاسخ نداد.

So I don't really think it's good to talk to strangers.

بنابراین من واقعاً فکر نمی کنم صحبت با غریبه ها خوب باشد.

That's her opinion.

این نظر اوست

Now I know some of the older people like those in their late

اکنون برخی از افراد مسن تر را می شناسم مانند کسانی که در اواخر

sixties or early seventies.

دهه شصت یا اوایل دهه هفتاد هستند.

They will talk to any and everybody she's giving an example.

آنها با هرکسی که او مثال بزند صحبت خواهند کرد.

It doesn't matter what you're doing.

مهم نیست که شما چه کار می کنید.

You could be smoking on the side of the street.

شما ممکن است در کنار خیابان سیگار بکشید.

They'll stop you and talk to you.

آنها شما را متوقف می کنند و با شما صحبت می کنند.

What just happened?

چه اتفاقی افتاده؟

Remember I taught you last week in a natural English conversation.

به یاد داشته باشید که هفته گذشته در یک مکالمه طبیعی انگلیسی به شما آموزش دادم.

When you're giving a fluent English response, you must either give

هنگامی که به انگلیسی روان پاسخ می دهید، باید

details, reasons or examples.

جزئیات، دلایل یا مثال ها را ارائه دهید.

And Chanel naturally went right into.

و Chanel به طور طبیعی وارد شد.

An example.

یک مثال.

She said, yeah, I don't think it's okay to talk to strangers.

او گفت، بله، من فکر نمی کنم صحبت با غریبه ها درست باشد.

However, people in their sixties and seventies they'll talk to anybody.

با این حال، افراد شصت و هفتاد ساله با هر کسی صحبت می کنند.

She talks about half your smoking on the street.

او در مورد نیمی از سیگار کشیدن شما در خیابان صحبت می کند.

They'll stop you and talk to you.

آنها شما را متوقف می کنند و با شما صحبت می کنند.

Think you can visualize what she's saying again, supporting her opinion.

فکر کنید می توانید آنچه را که او می گوید دوباره تجسم کنید و از نظر او حمایت کنید.

Right?

درست؟

So again, how did I respond to her idea?

پس دوباره، چگونه به ایده او پاسخ دادم؟

Now?

You notice though really quickly she said any and everybody, I

اکنون؟

متوجه شدید هر چند که او خیلی سریع به هر کسی گفت، من

want to explain that to you.

می خواهم آن را برای شما توضیح دهم.

This is something you won't see in an English book and the, and everybody,

این چیزی است که در یک کتاب انگلیسی و همه افراد نمی بینید،

but it's something that native English speakers use when we're having natural

اما چیزی است که انگلیسی زبانان بومی از آن استفاده می کنند زمانی که ما

and real English conversations.

مکالمات طبیعی و واقعی انگلیسی را انجام می دهیم.

So in the end, everybody here.

بنابراین در پایان، همه اینجا هستند.

This is kind of a slang term or informal expression.

این نوعی اصطلاح عامیانه یا عبارت غیررسمی است.

And it emphasizes that all types of people are included.

و تاکید می کند که همه نوع افراد را شامل می شود.

Not excluding anyone.

نه مستثنی کردن کسی

Hey, any, and everybody can come here.

سلام، هر کسی، و همه می توانند به اینجا بیایند.

For example, any and everyone.

به عنوان مثال، همه و همه.

Can study using my English lessons.

می توانم با استفاده از درس های انگلیسی خود مطالعه کنم.

I hope you guys love them right in the end, everybody.

من امیدوارم که شما بچه ها آنها را در نهایت دوست داشته باشید ، همه.

And stay till the end for story time, because I'm going to tell you about

و تا انتها برای زمان داستان بمانید، زیرا می خواهم در مورد

one of my friends and how any, and everybody connects to my friends.

یکی از دوستانم و چگونه آن را به شما بگویم، و همه با دوستان من ارتباط برقرار می کنند.

So stay tuned.

پس با ما همراه باشید.

All right.

So let me show you an example sentence.

خیلی خوب.

بنابراین اجازه دهید یک جمله مثال را به شما نشان دهم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

My friend talks to any and everybody, this is a true statement.

دوست من با هر کسی صحبت می کند، این یک جمله واقعی است.

I have a friend that we'll talk to in me and.

من یک دوست دارم که در من با او صحبت خواهیم کرد و.

Means she will talk to anyone.

یعنی با هر کسی صحبت خواهد کرد.

All right.

خیلی خوب.

So in English, after me, we say in the end, everybody.

بنابراین در انگلیسی، بعد از من، در پایان می گوییم همه.

Excellent.

عالی

Last time.

آخرین بار.

Any end, everybody.

هر پایانی، همه

Good job.

Good job.

آفرین.

آفرین.

All right.

خیلی خوب.

So let's keep going with the conversation again.

پس بیایید دوباره به گفتگو ادامه دهیم.

Chanel told me that, Hey, you know, older people will talk to any and everybody.

شانل به من گفت که، هی، می‌دانی، افراد مسن‌تر با هر کسی صحبت خواهند کرد.

So how did I respond?

پس من چگونه پاسخ دادم؟

Well before, excuse me, let me give you this English tip real quick.

خوب قبل از این، ببخشید، اجازه دهید این نکته انگلیسی را خیلی سریع به شما بدهم.

Notice how Chanel immediately went into a real example.

توجه کنید که چگونه Chanel بلافاصله به یک مثال واقعی تبدیل شد.

I mentioned that this is something again, that happens in

اشاره کردم که این دوباره چیزی است که در

natural English conversations.

مکالمات طبیعی انگلیسی اتفاق می افتد.

You make your point and then immediately support it with either

شما نظر خود را بیان می کنید و بلافاصله آن را با

an example, reason or detail.

یک مثال، دلیل یا جزئیات پشتیبانی می کنید.

I just wanted to emphasize that 0.1 more time.

من فقط می خواستم تاکید کنم که 0.1 بار دیگر.

All right, here we go guys.

خیلی خب، بچه ها ما بریم.

Come on.

All right, so we have this one right here.

بیا دیگه.

بسیار خوب، پس ما این یکی را در اینجا داریم.

How did I respond?

چگونه پاسخ دادم؟

Wow.

وای.

That is so true.

این خیلی درست است.

They talked to you and you know that you have no other choice, but to answer

با شما صحبت کردند و می دانید که چاره دیگری ندارید جز اینکه به

out of respect, what happened this time?

احترام پاسخ دهید این بار چه شد؟

And forth, back and forth, back and forth what Chanel said.

و عقب و جلو، جلو و عقب آنچه شانل گفت.

I understood it.

من آن را درک کردم.

I agree with it all.

من با همه آن موافقم.

That's so true.

این خیلی درست است.

And I responded, my response was related to what she said.

و من پاسخ دادم، پاسخ من مربوط به گفته او بود.

So how did Chanel respond after I said that, then Chanel said he, yup.

پس بعد از اینکه من این را گفتم، شانل چگونه پاسخ داد، سپس شانل گفت، بله.

And that's why they do it.

و به همین دلیل این کار را انجام می دهند.

But to go back to your question as for me and my house or for me and my family,

اما برای بازگشت به سوال شما در مورد من و خانه ام یا برای من و خانواده ام،

We do not talk to strangers because there are some crazy people in this world.

ما با غریبه ها صحبت نمی کنیم زیرا دیوانه هایی در این دنیا هستند.

How about you?

در مورد شما چطور؟

You see now she sent the ball, the tennis ball back to my court.

می بینید که او توپ را فرستاد ، توپ تنیس را به زمین من بازگرداند.

She gave her opinion.

او نظر خود را داد.

Then she summarized.

سپس او خلاصه کرد.

You noticed how at the end, she said her opinion.

متوجه شدید که چطور در آخر نظرش را گفت.

Once again, at the beginning, she said, I don't think it's good to talk

یک بار دیگر، در ابتدا، او گفت، به نظر من صحبت کردن

to strangers, even though old people.

با غریبه ها خوب نیست، حتی اگر افراد مسن باشند.

My household, we won't do it.

خانواده من، ما این کار را نمی کنیم.

So it's always good.

پس همیشه خوبه

When you're giving an answer to sandwich it, your opinion

وقتی به ساندویچ کردن جواب می‌دهید، نظر شما

support, and then your opinion.

تایید می‌شود و سپس نظر شما.

Again, this is something that happened naturally in this conversation.

باز هم این چیزی است که به طور طبیعی در این گفتگو اتفاق افتاد.

Then she said, TIFF, how about you?

سپس او گفت، TIFF، شما چطور؟

So how did I respond after she put the ball in my court?

پس پس از اینکه او توپ را در زمین من قرار داد، چگونه پاسخ دادم؟

I said, okay, I see exactly where you are coming from.

گفتم باشه، دقیقا میبینم از کجا میای.

Hold on to you.

تو را نگه دار

What does that mean?

معنی آن چیست؟

I see exactly where you are coming from.

من دقیقا می بینم که از کجا می آیی.

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

Don't worry.

It's not as hard as it seems.

نگران نباشید.

آنقدرها هم که به نظر می رسد سخت نیست.

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

So see where you're coming from to see where someone is coming from.

پس ببینید از کجا می آیید تا ببینید کسی از کجا می آید.

It just means that you understand.

این فقط به این معنی است که شما درک می کنید.

Why that person has a particular opinion often, although you

چرا آن شخص اغلب نظر خاصی دارد، اگرچه شما

do not have that opinion.

آن نظر را ندارید.

For example, I am a vegetarian, I love food, but I don't eat meat.

مثلا من گیاهخوارم، عاشق غذا هستم، اما گوشت نمی خورم.

And I also am basically a vegan.

و همچنین اساساً یک گیاهخوار هستم.

I don't eat cheese.

من پنیر نمیخورم

Now.

اکنون.

I have friends who love me.

دوستانی دارم که دوستم دارند.

And that's okay.

So they'll tell me, Tiffani girl, this steak is amazing and they'll

و این اشکالی ندارد.

بنابراین آنها به من می گویند، دختر تیفانی، این استیک شگفت انگیز است و

tell me all the seasonings that were put in the steak and all the flavors.

همه ادویه هایی که در استیک گذاشته شده و همه طعم ها را به من می گویند.

I don't eat meat, but I can say, Hey, Hey, I see what you're coming from.

من گوشت نمی خورم، اما می توانم بگویم هی، هی، می بینم از چه می آیی.

I know it's probably delicious.

می دانم که احتمالاً خوشمزه است.

It's not for me, but I can see where you're coming from.

این برای من نیست، اما می توانم ببینم از کجا می آیی.

I see that you have that particular opinion and I understand.

من می بینم که شما این نظر خاص را دارید و می فهمم.

It may not be my opinion, but I see where you're coming from.

شاید این نظر من نباشد، اما می بینم که شما از کجا آمده اید.

Kind of makes sense.

یه جورایی منطقیه

Right.

All right.

درست.

خیلی خوب.

So let me show you an example sentence.

بنابراین اجازه دهید یک جمله مثال را به شما نشان دهم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Here's an example sentence.

در اینجا یک جمله مثال است.

I would have taken the dog to the vet, but I could see where they were coming from.

من سگ را پیش دامپزشک می بردم، اما می توانستم ببینم از کجا می آیند.

So maybe somebody told us individual don't take the dog to the vet.

بنابراین شاید کسی به ما گفته است که سگ را نزد دامپزشک نبرید.

It's not that serious.

آنقدرها هم جدی نیست.

All you have to do is give your dog this medicine and he'll be okay.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به سگ خود این دارو را بدهید و او خوب می شود.

So I would have taken the dog, but I could see where they were coming from.

بنابراین من سگ را می بردم، اما می توانستم ببینم آنها از کجا می آیند.

I didn't agree.

من موافق نبودم

Totally.

کاملا.

But I could see, I could understand this is a very, very commonly

اما می‌توانستم ببینم، می‌توانم بفهمم که این یک

used English expression, even in natural English conversation.

عبارت انگلیسی بسیار بسیار رایج است، حتی در مکالمه طبیعی انگلیسی.

So not just in.

بنابراین نه فقط in.

In natural English conversations.

در مکالمات طبیعی انگلیسی.

So once again, let's look and see what Chanel said.

پس بیایید یک بار دیگر نگاه کنیم و ببینیم شانل چه گفته است.

Excuse me, what I said.

ببخشید چی گفتم

Cause I used it one more time.

چون یه بار دیگه استفاده کردم

Here we go.

So again, I said, okay, I see exactly where you are coming from.

در اینجا ما می رویم.

پس دوباره گفتم باشه، دقیقا میبینم از کجا میای.

So my opinion is a bit split.

بنابراین نظر من کمی دوگانه است.

It means it has two sides.

یعنی دو طرف دارد.

On one hand, I am aware of the fact that talking to strangers can be dangerous

از یک طرف، من از این واقعیت آگاه هستم که صحبت کردن با غریبه ها به

because of the world that we live.

دلیل دنیایی که در آن زندگی می کنیم می تواند خطرناک باشد.

But on the other hand, people are losing communication skills

اما از سوی دیگر، مردم به دلیل بهبود تکنولوژی مهارت های ارتباطی خود را از دست می دهند

due to improving technology.

.

Now, wait a minute.

حالا، یک دقیقه صبر کنید.

I said something on one hand.

از یک طرف چیزی گفتم.

Why did I say on one hand, whoa, stay with me.

چرا از یک طرف گفتم وای پیش من بمان.

How many hands do you have?

چند دست داری؟

You have two hands, right?

دو دست داری، درسته؟

You have a left and a right hand.

شما یک دست چپ و یک دست راست دارید.

You may be watching it and it's flipped for you.

ممکن است در حال تماشای آن باشید و برای شما برگردانده شده باشد.

But my left and my right hand, two different hands.

اما دست چپ و راست من ، دو دست متفاوت.

So I can say on one hand, one opinion dot, dot dot, but on the other hand,

بنابراین می‌توانم از یک طرف بگویم، یک نقطه نظر، نقطه نقطه، اما از طرف دیگر،

second opinion.dot dot visuals, kind of help you understand, but let me show you

دیدگاه دوم

exactly how to understand this expression.

.

On one hand, it's used to introduce a statement that is followed by another

از یک طرف، از آن برای معرفی عبارتی استفاده می‌شود که به دنبال آن

contrasting or opposite statement, which is typically introduced.

عبارت متضاد یا مخالف دیگری قرار می‌گیرد که معمولاً معرفی می‌شود.

On the other hand.

از سوی دیگر.

So on one hand.dot dot, but on the other hand.dot dot make sense.

بنابراین از یک طرف نقطه نقطه، اما از طرف دیگر نقطه نقطه معنا دارد.

All right.

Let me show you an example.

خیلی خوب.

بگذارید یک مثال به شما نشان دهم.

Sentence really quickly.

جمله خیلی سریع

Here's the example sentence right here.

در اینجا مثالی از جمله در اینجا آمده است.

On one hand, I really ought to support my team.

از یک طرف، واقعا باید از تیمم حمایت کنم.

On the other hand, I don't have the time to attend all the games.

از طرفی وقت حضور در همه بازی ها را ندارم.

Two opposing opinions.

دو نظر مخالف

I should support them.

من باید از آنها حمایت کنم.

I can't support them because I don't have time.

چون وقت ندارم نمی توانم از آنها حمایت کنم.

So in English we say on one hand may sense, right?

بنابراین در انگلیسی ما می گوییم از یک طرف ممکن است حس کند، درست است؟

Again, natural English expression that comes out in real English conversation.

باز هم، بیان طبیعی انگلیسی که در مکالمه واقعی انگلیسی ظاهر می شود.

So let's go again, back to the conversation, right?

پس بیایید دوباره به گفتگو برگردیم، درست است؟

We have back to the conversation.

ما به گفتگو برگشتیم.

I wanted to show you that one again.

میخواستم دوباره اون یکی رو بهت نشون بدم

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So again, continuing.

پس دوباره، ادامه.

In the past, you could sit down next to a stranger and have a full-on conversation

در گذشته، می‌توانستید کنار یک غریبه بنشینید و یک گفتگوی کامل در

about the weather that doesn't happen as often now, because it's hard to gauge.

مورد آب و هوا داشته باشید که اکنون زیاد اتفاق نمی‌افتد ، زیرا اندازه‌گیری آن سخت است.

If someone is a good person or a bad person.

اگر کسی آدم خوب یا بدی است.

Now I want to pause really quickly because I'm giving my opinion, but I

الان میخوام خیلی سریع مکث کنم چون نظرم رو میگم ولی

use another expression and another one.

از یه تعبیر دیگه و یکی دیگه استفاده میکنم.

We used to have full on conversations, but now we can't gauge if someone

قبلاً صحبت‌هایمان را کامل می‌کردیم، اما حالا نمی‌توانیم

is good or bad again, I'm giving supports for my answer, for my opinion.

دوباره خوب یا بد بودن یک نفر را بسنجیم، من برای نظرم از پاسخم حمایت می‌کنم.

But what does full on actually mean?

اما در واقع full on به چه معناست؟

Here we go full on means it's used to describe things or activities

در اینجا به طور کامل ادامه می دهیم یعنی برای توصیف چیزها یا فعالیت

that have all the characteristics of their type or are done in the

هایی استفاده می شود که همه ویژگی های نوع خود را دارند یا به

strongest or most extreme way possible.

قوی ترین یا شدیدترین شکل ممکن انجام می شوند.

I said a full on conversation.

یک مکالمه کامل گفتم

That means we're going deep.

یعنی داریم به عمق می رویم.

We're talking for a long time.

ما برای مدت طولانی صحبت می کنیم.

It's a really good back and forth.

این یک رفت و برگشت خوب است.

We're going back and forth in this conversation.

ما در این گفتگو به عقب و جلو می رویم .

That's a full on conversation.

این یک مکالمه کامل است.

And that's what I was saying in the past, man.

و این چیزی است که من در گذشته می گفتم، مرد.

We used to have really full on conversations.

ما قبلاً گفتگوهای زیادی داشتیم .

Now let me show you any the other examples and then using this expression.

حالا اجازه دهید نمونه های دیگر را به شما نشان دهم و سپس از این عبارت استفاده کنم.

He wanted to do a full on documentary, but he wanted it to span over a long time.

او می‌خواست یک مستند کامل بسازد، اما می‌خواست مدت‌ها طول بکشد.

So he wanted to do everything.

بنابراین او می خواست همه چیز را انجام دهد.

He wanted to include everything that's normally in a full documentary.

او می خواست همه چیزهایی را که به طور معمول در یک مستند کامل وجود دارد بگنجاند.

What happened in the beginning and the middle and the end of a person's life

اتفاقی که در ابتدا و میانه و پایان زندگی یک فرد افتاد

or whatever he was actually following for the documentary we say full on.

یا هر چیزی که در واقع برای مستندی که می گوییم کامل دنبال می کرد.

So for pronunciation after me, Oh on.

بنابراین برای تلفظ بعد از من، Oh on.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So we have full on and I said a full on conversation, but I said, nowadays,

بنابراین ما کامل صحبت کردیم و من یک مکالمه کامل را گفتم، اما گفتم این روزها تشخیص

it's hard to gauge if a person is good or bad, what does the word gauge mean?

خوب یا بد بودن یک فرد سخت است ، کلمه گیج به چه معناست؟

It means to estimate or determine the magnitude amount or volume of something.

به معنای تخمین یا تعیین مقدار یا حجم چیزی است.

It means to make a judgment about something.

به معنای قضاوت در مورد چیزی است.

Usually people's feelings.

معمولا احساسات مردم.

Watch,

ببینید،

can you gauge if I'm upset or how.

آیا می توانید بسنجید که آیا من ناراحت هستم یا چگونه؟

You can say, ah, it's a little hard to gauge what teacher Tiffani is feeling,

می توان گفت، آه، سنجش احساس معلم تیفانی کمی سخت است،

but I think she's not happy right now.

اما فکر می کنم او در حال حاضر خوشحال نیست.

Now I was just acting, you know, that I'm happy all the time.

حالا من فقط بازیگری می کردم، می دانید که همیشه خوشحالم.

All right.

So we say gage in English.

خیلی خوب.

بنابراین به انگلیسی gage می گوییم.

Let me give you an example sentence.

بگذارید یک جمله مثال بزنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Here's the.

اینجاست.

It's hard to gauge what he is really thinking.

سنجش اینکه او واقعاً به چه چیزی فکر می کند دشوار است.

It's hard to determine what he is really thinking.

تعیین اینکه او واقعاً به چه چیزی فکر می کند دشوار است.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

All right.

Good.

So let's go back to my opinion again.

خیلی خوب.

خوب

پس بیایید دوباره به نظر من برگردیم.

I said, Hm, that doesn't happen as often.

گفتم، هوم، این به این اندازه اتفاق نمی افتد.

Now these conversations, because it's hard to gauge.

حالا این مکالمات، چون سنجش آن سخت است.

If someone is a good person or a bad person, people are becoming

اگر کسی آدم خوب یا بدی باشد، مردم

much more isolated or to them.

خیلی بیشتر منزوی می شوند یا نسبت به آنها.

So for that reason alone, I think it's okay to talk to

بنابراین فقط به همین دلیل، فکر می‌کنم صحبت با

strangers in certain situations.

غریبه‌ها در موقعیت‌های خاص اشکالی ندارد.

So again, we'd had this great back and forth.

بنابراین دوباره، ما این عقب و جلوی عالی را داشتیم.

She gave her opinion.

او نظر خود را داد.

Then she asked me, Hey, TIFF, how about you?

سپس از من پرسید، هی، TIFF، تو چطور؟

I gave my opinion and I supported it.

من نظرم را گفتم و از آن حمایت کردم.

Right.

And then at the very end, I restated my point.

درست.

و سپس در پایان، من مجدداً نظر خود را بیان کردم.

So there are so many things in this lesson that I want you to practice and to.

بنابراین چیزهای زیادی در این درس وجود دارد که از شما می خواهم تمرین کنید و انجام دهید.

Remember, we learned lots of words and vocab expressions, but I want

به یاد داشته باشید، ما کلمات و اصطلاحات واژگان زیادی را یاد گرفتیم ، اما می

you to remember always support your answers, always go back and forth.

خواهم به یاد داشته باشید که همیشه از پاسخ های خود حمایت کنید، همیشه به عقب و جلو بروید.

And when you start with your opinion, give supports, and then end with your opinion.

و وقتی با نظر خود شروع کردید ، حمایت کنید و سپس با نظر خود پایان دهید.

Once again, I really hope you enjoyed this episode of real English conversations.

یک بار دیگر، واقعاً امیدوارم از این قسمت از مکالمات واقعی انگلیسی لذت برده باشید.

I hope it helps you master English conversations and finally

امیدوارم به شما کمک کند در مکالمات انگلیسی تسلط داشته باشید و در

start sounding like a native.

نهایت مانند یک بومی به نظر برسید.

Speaker and speaking English fluently.

گوینده و مسلط به انگلیسی صحبت می کند.

Once again, I want to thank for sponsoring this video.

یک بار دیگر می خواهم از حمایت مالی این ویدیو تشکر کنم.

Don't forget to get your free 10 minute lesson.

فراموش نکنید که درس 10 دقیقه ای رایگان خود را دریافت کنید.

The link is right in the description.

لینک درست در توضیحات موجود است.

I hope you all have a wonderful day, a wonderful week, but as

امیدوارم همه شما روز فوق العاده ای داشته باشید، هفته ای فوق العاده داشته باشید، اما مثل

always remember to speak English.

همیشه به یاد داشته باشید که انگلیسی صحبت کنید.

You still there, you know what time it is?

هنوز آنجایی، می‌دانی ساعت چند است؟

It's story time.

زمان داستان است

I said it's story time.

گفتم وقت داستان است.

Alright.

بسیار خوب.

So remember, during the lesson I taught you all the expressions.

پس به یاد داشته باشید، در طول درس من تمام عبارات را به شما آموزش دادم.

In me and everybody.

در من و همه

And I promised you that during story time, I would tell you about one of my friends

و من به شما قول دادم که در طول زمان داستان، در مورد یکی از دوستانم

and how Emmy and everybody relates to her.

و نحوه ارتباط امی و همه با او به شما بگویم.

So when I was in South Korea, this was during my last two years in South

بنابراین زمانی که من در کره جنوبی بودم، این در دو سال آخر من در

Korea, maybe last two or three years in South Korea, one of my closest

کره جنوبی بود، شاید دو یا سه سال گذشته در کره جنوبی، یکی از نزدیکترین

friends from college, she also came to Korea and she was an English

دوستان من از دانشگاه، او نیز به کره آمد و او یک

teacher, a missionary English teacher.

معلم انگلیسی بود. معلم انگلیسی مبلغ

My friend, myself and three, actually three other friends and

دوستم، من و سه نفر، در واقع سه دوست دیگر و

then one of their boyfriends.

سپس یکی از دوست پسرهایشان.

So it, where there were two couples and then my best friend and I, so

بنابراین، جایی که دو زوج و سپس من و بهترین دوستم بودیم، بنابراین

we all decided to go on a vacation together on vacation together.

همه تصمیم گرفتیم با هم به تعطیلات با هم برویم.

We wanted to, excuse me, I'll get some water.

خواستیم ببخشید آب بیارم.

We wanted to rent an RV and RV.

می خواستیم RV و RV اجاره کنیم.

So an RV is kind of like a mobile home, like a home on wheels.

بنابراین RV به نوعی مانند یک خانه متحرک است ، مانند یک خانه روی چرخ.

It's a vehicle that had.

وسیله نقلیه ای است که داشت.

A bathroom, a shower, a kitchen, everything inside bedrooms and everything.

حمام، دوش، آشپزخانه، همه چیز داخل اتاق خواب و همه چیز.

So we all decided to go to the beach and the beach actually had

بنابراین همه ما تصمیم گرفتیم به ساحل برویم و ساحل در واقع

mobile homes right at the beach.

خانه های متحرک درست در ساحل داشت.

So we were so excited, right?

پس ما خیلی هیجان زده بودیم، درست است؟

We've all been working hard and we were ready to go on this trip.

همه ما سخت کار کرده ایم و برای رفتن به این سفر آماده بودیم.

So we all traveled the three hours by train to get to the beach we got there.

بنابراین همه ما سه ساعت را با قطار طی کردیم تا به ساحلی که به آنجا رسیدیم برسیم.

We were planning to be there for about four days, three nights and four days.

قرار بود حدود چهار روز و سه شب و چهار روز آنجا باشیم.

So we got to the mobile home.

بنابراین به خانه نقلیه رسیدیم.

Now you have six adults, right?

حالا شما شش بزرگسال دارید، درست است؟

In this small area, we were all very close.

در این منطقه کوچک همه ما خیلی به هم نزدیک بودیم.

So we weren't worried about having any, you know, arguments or anything.

بنابراین ما نگران این نبودیم که هیچ، می‌دانید، بحث یا هر چیز دیگری داشته باشیم.

We were all very close.

همه ما خیلی به هم نزدیک بودیم.

So, and my best friend and I had been friends since college.

بنابراین، من و بهترین دوستم از دوران دانشگاه با هم دوست بودیم.

So no one was worried.

بنابراین هیچ کس نگران نبود.

So my, one of the couples, they actually were married.

بنابراین من، یکی از زوج ها، آنها در واقع ازدواج کرده بودند.

So we said, Hey, you guys can have a large room.

بنابراین ما گفتیم، بچه ها می توانید یک اتاق بزرگ داشته باشید.

You guys are married.

شما بچه ها متاهل هستید

The other couple, they were just dating.

زوج دیگر، آنها فقط با هم قرار داشتند.

So they bunked in the same room with myself and my best friend with me.

بنابراین آنها با من و بهترین دوستم با من در یک اتاق خوابیدند.

So everything was going well.

پس همه چیز خوب پیش می رفت.

We were having a good time.

داشتیم خوش می گذشت.

The food was good.

غذا خوب بود.

My best friend likes to cook.

بهترین دوست من آشپزی را دوست دارد.

I like to cook.

من دوست دارم آشپزی کنم.

My other friend likes to cook, so it was great.

دوست دیگرم آشپزی را دوست دارد ، پس عالی بود.

We'd watch movies together.

با هم فیلم می دیدیم

And it was really a time for us all to bond.

و واقعاً زمانی بود که همه ما به هم پیوند بخوریم.

We had a wonderful time one night, uh, late at night, uh, we decided to go

یک شب به ما خوش گذشت، اوه، اواخر شب، اوه، تصمیم

out on the beach and we had fireworks.

گرفتیم به ساحل برویم و آتش بازی داشتیم.

I mean, it was great even now thinking about it.

یعنی حتی الان که بهش فکر میکردم عالی بود.

I'm realizing how much fun.

دارم میفهمم چقدر لذت بخشه

So on the day, I think the day before we left, we had to leave

بنابراین آن روز، فکر می‌کنم روز قبل از حرکت، باید

the next morning we decided, Hey, let's just chill on the beach this

صبح روز بعد می‌رفتیم و تصمیم گرفتیم، هی، بیایید امروز

afternoon for like two or three hours.

بعدازظهر فقط دو یا سه ساعت در ساحل استراحت کنیم.

Just chill, relax, talk, have some snacks.

فقط آرام باشید، استراحت کنید، صحبت کنید، کمی میان وعده بخورید.

All of a sudden.

یکدفعه.

Okay.

باشه.

That's cool.

باحاله.

But my best friend from college.

اما بهترین دوست من در دانشگاه.

She is a very outgoing person.

او فردی بسیار برون‌گرا است.

She's a very, she's the epitome of an extrovert.

او بسیار است، او مظهر یک برون گرا است.

If you look in the dictionary, you'll see her picture.

اگر به فرهنگ لغت نگاه کنید، تصویر او را خواهید دید.

She's really an extrovert.

او واقعا یک برونگرا است.

She loves people like you all would love her.

او افرادی را دوست دارد که همه شما دوستش دارید.

So we get to the beach, you know, just, uh, maybe about a two minute

پس می‌رسیم به ساحل، می‌دانی ، شاید حدود دو دقیقه

walk from our mobile home and we're setting out our blankets

پیاده از خانه نقلیه‌مان فاصله داریم

and everything and my best friend.

و پتوها و همه چیز و بهترین دوستم را می‌چینیم.

Then she, she then asked one our other friend's boyfriend.

سپس او، او سپس از یکی از دوست پسر دوست دیگرمان پرسید.

Don't you want to go do something?

نمیخوای بری کاری انجام بدی؟

And he was like, what do you mean?

و او مثل این بود که منظورت چیست؟

And she asked us guys don't you want to do something?

و او از ما بچه ها پرسید آیا نمی خواهید کاری انجام دهید؟

And we said, well, we are doing something.

و ما گفتیم خوب ما داریم کاری می کنیم.

We're going to sit on the beach and just talk and bond and have a good time.

قرار است در ساحل بنشینیم و فقط با هم صحبت کنیم و با هم خوش بگذرانیم.

She said, no, but I don't want it to sit on the beach.

او گفت، نه، اما من نمی خواهم آن را در ساحل بنشینم.

Like, we're on vacation.

I want to do something.

مثلا ما در تعطیلات هستیم

می خواهم کاری انجام بدهم.

So we said, Hey, um, we just want to sit on the beach.

بنابراین ما گفتیم، اوم، ما فقط می خواهیم در ساحل بنشینیم.

Now I know her very well.

حالا من او را به خوبی می شناسم.

And I knew what she was asking.

و من می دانستم که او چه می پرسد.

She did not just want to sit on the beach because she was going to be bored.

او فقط نمی خواست در ساحل بنشیند زیرا حوصله اش سر می رفت.

So she said, And I said, okay.

بنابراین او گفت، و من گفتم، باشه.

And my other friends looked at me, they said, TIFF.

و دوستان دیگرم به من نگاه کردند و گفتند TIFF.

I said, she's fine.

گفتم حالش خوبه

She's fine.

She just wants to go explore.

او خوب است.

او فقط می خواهد برود کاوش کند.

So we sat on the beach for like two or three hours and she

بنابراین ما حدود دو یا سه ساعت در ساحل نشستیم و

was gone for that entire time.

او تمام آن مدت را نرفت.

So right when we were about to go back to the mobile home, we see her walking toward

بنابراین درست زمانی که می‌خواستیم به خانه نقلیه برگردیم، او را می‌بینیم که به سمت

us and she has this big smile on her face.

ما می‌رود و این لبخند بزرگ روی صورتش است.

And she said, oh my goodness guys.

و او گفت، خدای من بچه ها.

I went over there.

رفتم اونجا

I went around the beach and down there, and there were so many people and I

من دور ساحل رفتم و آنجا پایین، و تعداد زیادی نفر بودند و

was just hanging out with them and we were talking, laughing and joking,

من فقط با آنها در حال رفت و آمد بودم و داشتیم صحبت می کردیم، می خندیدیم و شوخی می کردیم،

and apparently they were having some party outside, just the beach party.

و ظاهراً آنها بیرون یک مهمانی داشتند، فقط مهمانی ساحلی.

And I could tell by the look on her face that she had the best time of her life.

و از قیافه‌اش می‌توانستم بفهمم که بهترین دوران زندگی‌اش را سپری کرده است.

So my other friend looked at me and said to me, She really

بنابراین دوست دیگرم به من نگاه کرد و به من گفت، او

had the best time of her life.

واقعاً بهترین دوران زندگی خود را سپری کرد.

I said, listen, she can talk to any and everybody.

گفتم، گوش کن، او می تواند با هرکسی صحبت کند.

So I know that she was not shy and that she had an awesome time.

بنابراین من می دانم که او خجالتی نبود و اوقات بسیار خوبی را سپری کرد.

She said, well, you're right, TIFF.

او گفت، خوب، حق با شماست، TIFF.

She had never, my friend had never seen my other friend in that situation where she

او هرگز، دوست من هرگز دوست دیگرم را در آن موقعیت ندیده بود که

just wanted to go and be around people.

فقط می خواست برود و اطراف مردم باشد.

So we had a great time.

پس به ما خوش گذشت.

It was interesting when she left us, when we were all by.

زمانی که او ما را ترک کرد، زمانی که ما همه کنار هم بودیم، جالب بود.

But I said, listen, this is the beauty of different personalities.

اما گفتم گوش کن این زیبایی شخصیت های مختلف است.

Some people just like to stay with the group.

برخی افراد فقط دوست دارند در گروه بمانند.

And some people like to be within me and every body.

و برخی از مردم دوست دارند درون من و هر بدنی باشند.

So maybe that's what you are like, maybe that's your personality.

پس شاید این همان چیزی است که شما هستید، شاید این شخصیت شماست.

You just want to explore and meet new people.

شما فقط می خواهید کاوش کنید و با افراد جدید ملاقات کنید.

That's cool.

باحاله.

Or maybe you're like us.

یا شاید شما هم مثل ما هستید.

You just want to relax, spend time with your clothes.

شما فقط می خواهید استراحت کنید، با لباس های خود وقت بگذرانید.

Both are a, okay.

هر دو یک هستند، باشه

All right, guys.

باشه بچه ها

I hope you enjoyed this story and thank you again for watching this lesson.

امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و باز هم از تماشای این درس تشکر می کنم.

Remember to practice.

به یاد داشته باشید که تمرین کنید.

Remember you can speak English and I am your teacher to help you along the way.

به یاد داشته باشید که می توانید انگلیسی صحبت کنید و من معلم شما هستم تا در این راه به شما کمک کنم.

I'll see you next time.

دفعه بعد میبینمت