REAL ENGLISH CONVERSATION | Learn Real English From Real English Conversations Episode 3

Hey!

سلام!

Welcome to today's lesson.

به درس امروز خوش آمدید.

In today's lesson, I'm gonna help you master the English language

در درس امروز، من به شما کمک می‌کنم تا

by watching and breaking down a real English conversation.

با تماشای یک مکالمه انگلیسی واقعی، به زبان انگلیسی مسلط شوید.

This is going to help you sound more like a native English speaker.

این به شما کمک می کند که بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری باشید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well then.

خب پس

I'm Teacher Tiffani, let's jump right in.

من معلم تیفانی هستم، بیایید همین

Now what we're gonna do is look at different parts of a conversation.

الان وارد شویم.

And when we look at the conversation, we're gonna be listening for new

و وقتی به مکالمه نگاه می کنیم

words, new expressions, and also how the individuals express themselves.

، به کلمات جدید، عبارات جدید و همچنین نحوه بیان خود افراد گوش خواهیم داد.

That's how you get fluent in English.

به این ترتیب به زبان انگلیسی مسلط می شوید.

So, here's the first part of the conversation.

بنابراین، در اینجا اولین بخش از گفتگو است.

"When I was in high school, you know, I was a pretty good football player.

"زمانی که دبیرستان بودم، می دانید، من یک فوتبالیست بسیار خوب بودم.

But didn't get a scholarship and I was very disappointed.

اما بورس تحصیلی نگرفتم و بسیار ناامید شدم.

But, I got to go to England and play football again.

اما، باید به انگلیس بروم و دوباره فوتبال بازی کنم.

Pads and you know, (Nice!) the full thing.

پدس و می دانید، (خوب است!) همه چیز کامل است.

They treated me like a celebrity over there.

آنها با من مانند یک سلبریتی در آنجا رفتار می کردند.

So, it was, it was on.

پس، همینطور بود، روشن بود.

(Yeah!) And it was just, I just loved the English people.

(آره!) و فقط بود، من فقط مردم انگلیسی را دوست داشتم.

(Yeah!) Uh, I love the culture.

I mean, it was just a very nice environment for me and I thoroughly

منظورم این است که محیط بسیار خوبی برای من بود و من کاملاً

enjoyed it and didn't want to come back."

از آن لذت بردم و نمی خواستم برگردم."

So you see!

پس می بینی!

Again, a very short 32nd portion of the conversation but there were

باز هم، بخش 32 بسیار کوتاهی از مکالمه بود، اما

a lot of words and expressions used during the conversation.

کلمات و عبارات زیادی در طول مکالمه استفاده شد.

So, let's first look at the new words and expressions, and then we're gonna

بنابراین، اجازه دهید ابتدا به کلمات و عبارات جدید نگاه کنیم ، و سپس

break down how you can speak just like he was speaking during the conversation.

نحوه صحبت کردن شما را دقیقاً همانطور که او در طول مکالمه صحبت می‌کرد، بررسی می‌کنیم.

Now the first thing I want us to look at number one is when he said this,

حالا اولین چیزی که می‌خواهم به شماره یک نگاه کنیم این است که او این را گفت:

"When I was in high school, you know, I was a pretty good football player.

"وقتی دبیرستان بودم، می‌دانی که فوتبالیست خوبی

But I didn't get a scholarship and I was very disappointed."

بودم. اما بورس تحصیلی نگرفتم و بسیار ناامید شدم. "

Now, he didn't just say I was a good football player.

حالا فقط نگفت من فوتبالیست خوبی هستم.

He said pretty good and this is something that we as native

او گفت خیلی خوب است و این چیزی است که ما به عنوان زبان

English speakers use a lot.

مادری انگلیسی از آن استفاده زیادی می کنیم.

But in order for you to use it naturally, you have to understand the meaning.

اما برای اینکه بتوانید به طور طبیعی از آن استفاده کنید ، باید معنی آن را درک کنید.

So let me explain what this means.

بنابراین اجازه دهید توضیح دهم که این به چه معناست.

Pretty good actually means average or extremely good.

Pretty Good در واقع به معنای متوسط ​​یا بسیار خوب است.

I know it's a little confusing, don't worry I'll explain.

می دانم کمی گیج کننده است، نگران نباشید توضیح می دهم.

You see it all depends on the way it is used and the person's

می بینید که همه چیز بستگی به نحوه استفاده و حالت

facial expression when they use it.

چهره فرد هنگام استفاده از آن دارد.

So for example, let's say again.

بنابراین، برای مثال، دوباره بگوییم.

In the conversation he said, "You know, I was a pretty good football player."

او در این گفتگو گفت: می‌دانی، من فوتبالیست خوبی بودم.

His facial expression showed some confidence, right?

حالت صورت او کمی اعتماد به نفس را نشان می داد، درست است؟

He didn't say, "I was, I was pretty good."

او نگفت: "من بودم، خیلی خوب بودم."

You see how my facial expression suddenly changed the meaning.

می بینید که چگونه حالت صورت من ناگهان معنی را تغییر داد.

I was pretty good!

من خیلی خوب بودم!

Meaning I was average but if I say, "I mean, I was, I was pretty good."

یعنی من متوسط ​​بودم، اما اگر بگویم، "یعنی بودم، من خیلی خوب بودم."

You can tell by my facial expression that I knew I was real good.

از حالت چهره ام می توان فهمید که می دانستم واقعاً خوب هستم.

I was amazing.

من شگفت انگیز بودم.

Extremely good.

فوق العاده خوب

So that's how this expression can be used in two different ways.

به این ترتیب می توان از این عبارت به دو صورت مختلف استفاده کرد.

So let's look at an example sentence.

بنابراین بیایید به یک جمله مثال نگاه کنیم.

I was a pretty good baseball player when I was in high school.

من در دوران دبیرستان بازیکن بیسبال خوبی بودم.

Now again depending on the facial expression, the meaning can change

اکنون دوباره بسته به حالت چهره، معنی می تواند

either an average baseball player or an extremely good baseball player.

یک بازیکن بیسبال متوسط ​​یا یک بازیکن بیسبال بسیار خوب تغییر کند.

Make sense?

معنی دارد؟

All right, after me.

باشه بعد من

Pretty good.

خیلی خوب.

Excellent!

عالی!

Very good!

Now in the other part of the conversation, he also said, "It was on."

خیلی خوب!

حالا در قسمت دیگر گفت و گو هم گفت روشن بود.

You heard him say that part, right?

شنیدی که اون قسمت رو گفت، درسته؟

We'll watch it again, don't worry.

ما دوباره آن را تماشا خواهیم کرد، نگران نباشید.

He said, "It was on."

گفت: روشن بود.

Now, what does it mean when we as native English speaker say, "It was on.", you see

حالا، وقتی ما به عنوان انگلیسی زبان بومی می گوییم «روشن بود» به چه معناست، می بینید که

this expression is kind of a slang term.

این عبارت نوعی اصطلاح عامیانه است.

It means, this is what you say when the battle/showdown/project

یعنی زمانی که نبرد/نمایش/پروژه

is about to begin, or when you want to fight someone after school.

در شرف شروع است، یا زمانی که می خواهید بعد از مدرسه با کسی بجنگید، این را می گویید.

So let me explain.

پس بذار توضیح بدم

So for example, think about when you were in high school and let's say there

به عنوان مثال، به دوران دبیرستان فکر کنید و فرض کنید بین دو دانش آموز دبیرستانی

was a little disagreement between two high school students and they said,

کمی اختلاف نظر وجود داشت و آنها گفتند،

"Okay, I'm gonna see you after school.

"باشه، بعد از مدرسه می بینمت. بعد از

I'm gonna talk to you after school."

مدرسه با شما صحبت خواهم کرد. "

You could tell by their body language that they were probably going to fight.

از زبان بدنشان می شد فهمید که احتمالاً قرار است دعوا کنند.

When they went outside after school to fight.

وقتی بعد از مدرسه برای دعوا بیرون رفتند.

If someone says, "Hey, they're about to start."

اگر کسی بگوید، "هی، آنها در شرف شروع هستند."

They could say it was on meaning they were about to start the fight but the other

آنها می توانند بگویند که به این معنی است که می خواستند مبارزه را شروع کنند، اما

explanation again is when you're about to start a big battle, start a big project.

توضیح دیگر دوباره این است که وقتی می خواهید یک نبرد بزرگ را شروع کنید، یک پروژه بزرگ را شروع کنید.

So, he was talking about football.

بنابراین، او در مورد فوتبال صحبت می کرد.

He said, "Oh man!

They gave me the ball and it was on."

او گفت: "اوه مرد!

توپ را به من دادند و روشن بود."

He was about to accomplish something.

او در شرف انجام کاری بود.

So let's look at this example sentence right here.

بنابراین بیایید به این جمله مثال نگاه کنیم.

After he threw the first punch, it was on.

بعد از اینکه اولین مشت را زد روشن بود.

The fight began.

دعوا شروع شد.

It started.

آن آغاز شده.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

Okay.

So again, after me.

باشه.

پس دوباره بعد از من

It was on.

روشن بود.

Excellent!

عالی!

Very good!

And again, we're gonna watch the clip, the short clip again so you can

خیلی خوب!

و دوباره، کلیپ، کلیپ کوتاه را دوباره تماشا می کنیم تا

see how these words and expressions were used during the conversation.

بتوانید نحوه استفاده از این کلمات و عبارات را در طول مکالمه مشاهده کنید.

But the one I want us to look at before we go to that clip again is right here.

اما اونی که میخوام قبل از رفتن دوباره به اون کلیپ نگاه کنیم همینجاست.

Number three, he said, "I love their culture.

شماره سه، او گفت: "من عاشق فرهنگ آنها

I mean it was just a very nice environment for me and I thoroughly enjoyed it.

هستم. منظورم این است که محیط بسیار خوبی برای من بود و من کاملا از آن لذت بردم.

I didn't want to come back."

من نمی خواستم برگردم."

Now for pronunciation I want you to repeat after me.

حالا برای تلفظ می خواهم بعد از من تکرار کنید.

Thoroughly enjoyed.

کاملاً لذت برد.

Good!

خوب!

T H put your tongue to your teeth.

T H زبان خود را به دندان های خود بگذارید.

Thoroughly enjoyed.

کاملاً لذت برد.

Excellent!

عالی!

Now, this is something we use on a regular basis, thoroughly enjoying something.

اکنون، این چیزی است که ما به طور منظم از آن استفاده می کنیم و از چیزی کاملاً لذت می بریم.

It means to enjoy something completely, totally, or very much.

این به معنای لذت بردن از چیزی به طور کامل، کامل یا بسیار است.

For example, I thoroughly enjoy Indian food.

به عنوان مثال، من کاملاً از غذاهای هندی لذت می برم.

Y'all know that!

همه می دانید که!

I love Indian food.

من عاشق غذاهای هندی هستم.

I really enjoy it.

من واقعا از آن لذت می برم.

So I can say, I thoroughly enjoy Indian food.

بنابراین می توانم بگویم که از غذاهای هندی لذت می برم.

Again, to enjoy something completely.

باز هم، برای لذت بردن از چیزی کاملا.

Now look at this example sentence.

حالا به این جمله مثال نگاه کنید.

They thoroughly enjoyed her oatmeal this morning.

آنها امروز صبح از بلغور جو دوسر او کاملاً لذت بردند.

Make sense?

معنی دارد؟

They really liked it.

آنها واقعاً آن را دوست داشتند.

They really enjoyed it.

واقعا لذت بردند.

Thoroughly enjoyed.

کاملاً لذت برد.

This is what we say in English.

این چیزی است که ما در انگلیسی می گوییم.

So after me, thoroughly enjoy.

پس بعد از من، کاملا لذت ببرید.

Excellent!

عالی!

Now, let's check out the clip one more time and I want you to recognize all

حالا، اجازه دهید یک بار دیگر کلیپ را بررسی کنیم و می‌خواهم

of the expressions that were used.

تمام عباراتی که استفاده شده را بشناسید.

Here we go, one more time.

اینجا می رویم، یک بار دیگر.

"When I was in high school, you know, I was a pretty good football player.

"زمانی که دبیرستان بودم، می دانید، من یک فوتبالیست بسیار خوب

But I didn't get a scholarship and I was very disappointed.

بودم. اما بورس تحصیلی نگرفتم و بسیار ناامید شدم.

But, I got to go to England and play football again.

اما، مجبور شدم به انگلیس بروم و دوباره فوتبال بازی کنم.

Pads and you know, (Nice!) the full thing.

پدس و شما می دانید. , (خوب!) همه چیز.

They treated me like a celebrity over there.

آنها با من مانند یک سلبریتی در آنجا رفتار می کردند.

So, it was, it was on.

پس، بود، روشن بود.

(Yeah!) And it was just, I just loved the English people.

(آره!) و فقط، من فقط مردم انگلیسی را دوست داشتم.

(Yeah!) Uh, I love the culture.I mean, it was just a very nice environment

(آره!) این فرهنگ را دوست دارم. منظورم این است که محیط بسیار خوبی

for me and I thoroughly enjoyed it and didn't want to come back."

برای من بود و من کاملاً از آن لذت بردم و نمی خواستم برگردم."

So you caught all the words and expressions, right?

پس همه کلمات و عبارات را گرفتید، درست است؟

Thoroughly enjoyed.

کاملاً لذت برد.

It was on.

روشن بود.

But now that we understand the expressions and the words, I wanna break down

اما حالا که عبارات و کلمات را فهمیدیم، می‌خواهم

the conversation a little bit more.

مکالمه را کمی بیشتر بشکنم.

You see what was happening during this part of the conversation was that

می بینید که در این قسمت از گفتگو چه اتفاقی می افتاد این بود که

O.B., his name is O.B., family friend was reminiscing, was thinking about

O.B. نامش O.B است. دوست خانوادگی در حال مرور خاطرات بود، به

something from the past, a good memory.

چیزی از گذشته فکر می کرد، یک خاطره خوب.

You see in this part of the conversation, O.B.

در این قسمت از گفتگو مشاهده می کنید که O.B.

is talking about his past experience.

در مورد تجربه گذشته خود صحبت می کند.

But, you can tell that he is reminiscing because he goes into detail about

اما، می توانید بگویید که او در حال یادآوری خاطرات است، زیرا او به جزئیات

his feelings during that time.

احساسات خود در آن زمان می پردازد.

This is something that is very important to English fluency.

این چیزی است که برای تسلط به زبان انگلیسی بسیار مهم است.

Talking about your feelings during a past experience.

صحبت کردن در مورد احساسات خود در طول یک تجربه گذشته.

So let me explain.

پس بذار توضیح بدم

Things to remember when you're doing this in a conversation.

وقتی این کار را در مکالمه انجام می دهید، نکاتی را که باید به خاطر بسپارید .

Remember these three things when you speak about your experience.

وقتی در مورد تجربه خود صحبت می کنید این سه مورد را به خاطر بسپارید.

First, remember to talk about the experience.

اول، به یاد داشته باشید که در مورد تجربه صحبت کنید.

He talked about playing football.

او در مورد بازی فوتبال صحبت کرد.

He talked about his experience in London.

او از تجربه خود در لندن گفت.

Second, remember to talk about how you felt during the experience.

دوم، به یاد داشته باشید که در مورد احساس خود در طول تجربه صحبت کنید.

He talked about how he felt.

او در مورد احساسش صحبت کرد.

Again, you start with talking about your experience then you talk about

مجدداً با صحبت در مورد تجربه خود شروع می کنید و سپس در مورد

how you felt during the experience.

احساسی که در طول تجربه داشته اید صحبت می کنید.

And finally, remember to talk about how you felt after the experience.

و در نهایت، به یاد داشته باشید که در مورد احساس خود پس از تجربه صحبت کنید.

In that short 32nd clip, that 32nd portion of the conversation,

در آن کلیپ کوتاه 32، آن بخش 32 گفتگو،

he was able to do all of this.

او توانست همه اینها را انجام دهد.

That is why he's a native English speaker.

به همین دلیل است که او یک زبان مادری انگلیسی است.

Speaking English fluently, able to give enough information no

صحبت کردن به زبان انگلیسی روان، قادر به ارائه اطلاعات کافی

matter what you're discussing.

صرف نظر از آنچه که در حال بحث هستید.

So again, when you're talking about your experience, remember to talk about it.

بنابراین، دوباره، وقتی در مورد تجربه خود صحبت می کنید ، به یاد داشته باشید که در مورد آن صحبت کنید.

Talk about how you felt during the experience and how you

در مورد اینکه در طول تجربه چه احساسی داشتید و

felt after the experience.

بعد از تجربه چه احساسی داشتید صحبت کنید.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

Okay.

باشه.

Let's jump to the second part of the conversation.

بیایید به بخش دوم گفتگو بپردازیم.

Here's part two of our conversation.

این قسمت دوم گفتگوی ماست.

"And they shipped me to this place called Washington D.C.

"و آنها مرا به این مکان به نام واشنگتن دی سی فرستادند

that I fought (Where we love you.

که من جنگیدم (جایی که شما را دوست داریم.

We're so glad) you're here.

ما خیلی خوشحالیم) شما اینجا هستید

And I haven't been anywhere since.

. و من از آن زمان به جایی نرفته ام.

Man, now.

Okay now this is not really connected with the question.

با سوال مرتبط

But since you mentioned you were a football player and I do like football.

است.اما چون گفتی فوتبالیست هستی و من فوتبال را دوست دارم.تو

What position did you play?

چه پستی بازی میکردی؟

I played quarterback.

You mean I've never, I haven't showed you the press clippings of this?

من کوارتربازی کردم.یعنی هیچوقت نذاشتم، بریده مطبوعاتی این را به تو نشان ندادم

After we turn the camera off, (Show me!) I'll school a sister.

؟ ما دوربین را خاموش می کنیم، (به من نشان بده!) من برای یک خواهر مدرسه

(You were a quarterback.) I had it goin' on.

می روم.

I mean, you know I was pretty good.

(I respect that.) Yeah!

(I respect that.) Yeah!

(من به آن احترام می گذارم.) بله!

I know when I first told the dear wife, you know, back in the day, she

می دانم وقتی برای اولین بار به همسر عزیز گفتم ، می دانید، همان روز، او

looked at me, she looked up and down.

به من نگاه کرد، او به بالا و پایین نگاه کرد.

"Yeah right."

Then I broke out the press clippings on a sister.

یک خواهر.

(Then she believed you right?) You know, the press speaks for itself.

(بعد او شما را درست باور کرد؟) می دانید، مطبوعات برای خودشان صحبت می کنند.

(Yes!)"

All right.

Now I was smiling really big as I watched that clip.

(بله!)" بسیار

خوب.

حالا با تماشای آن کلیپ واقعاً لبخند بزرگی می زدم.

Again, you can tell that something was happening during

باز هم می توان گفت که در

this part of the conversation.

این قسمت از مکالمه اتفاقی در حال رخ دادن است.

A lot of laughter.

خنده زیاد.

But then there were a lot of extra expressions and some slang that

اما بعد از آن تعداد زیادی عبارات اضافی و برخی عامیانه

was used that for you as an English learner can be a little bit confusing

استفاده شد که برای شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی می تواند کمی گیج کننده باشد

if no one explains it to you.

اگر کسی آن را برای شما توضیح ندهد.

I'm gonna explain it to you and give you the tools you need to start using it

من آن را برای شما توضیح می‌دهم و ابزارهایی را که برای شروع استفاده از آن

and start sounding like a native English speaker each and every one of them.

و شروع به صدا درآوردن هر یک از آنها مانند یک انگلیسی زبان مادری نیاز دارید در اختیار شما قرار می‌دهم.

So the first one, right here.

پس اولی، همینجا.

Press clippings.

بریده ها را فشار دهید.

So he said, "I played quarterback."

بنابراین او گفت: "من کوارتربک بازی کردم."

Then he said, "Wait!

بعد گفت: "صبر کن

You mean I've never, I haven't shown you the press clippings of this?

! یعنی من هیچ وقت، بریده های مطبوعاتی این را به شما نشان ندادم؟

After we turn the camera off.

بعد از اینکه دوربین را خاموش کردیم.

Again, this is how he was talking to me, right?

باز اینطوری داشت با من صحبت می کرد، درست است؟

But what are press clippings.

اما مطبوعات چیست؟ بریده‌ها.

Press clippings.

بریده‌های مطبوعاتی.

Let me explain what press clippings are.

بگذارید توضیح بدهم که بریده‌های مطبوعاتی چیست

You see, press clippings.

. ببینید، بریده‌های مطبوعاتی.

Again, something very important.

باز هم چیز بسیار مهمی.

They literally are a compilation or it's a paragraph.

A paragraph or a short article that's cut out of a newspaper or magazine.

We call that a press clipping, a story from a magazine or from a newspaper

ما آن را یک بریده مطبوعاتی می نامیم، داستانی از یک مجله یا یک روزنامه

that has been cut out and taken out.

که بریده شده و خارج شده است.

Again, he said he had press clippings about when he used

او باز هم گفت که بریده های مطبوعاتی در مورد زمانی

to play high school football.

که فوتبال دبیرستان بازی می کرد داشته است.

When he played football when he was younger.

زمانی که او فوتبال بازی می کرد. جوانتر.

So, here's an example sentence.

بنابراین، این یک جمله مثال است.

His wallet was always full of press clippings of funny stories that

کیف پول او همیشه پر از بریده های مطبوعاتی از داستان های خنده دار بود که

he would read to fellow members.

برای اعضای دیگر می خواند.

You always had these little pieces of paper, these press clipping.

Stories from articles or articles from newspapers or magazines.

We say, press clippings.

ما می گوییم، بریده ها را فشار دهید،

Your turn.

Excellent job!

نوبت شماست ب

Very good!

خیلی خوب!

Now in the next part of the conversation, he also said this right here.

حالا در قسمت بعدی گفتگو هم همین جا این را گفت.

He said, "I'll school a sister."

گفت : یک خواهر مدرسه می گیرم .

And that's actually how he said it.

و در واقع اینگونه گفت.

Now this is slang.

حالا این عامیانه است.

So I'll say it again in the right way.

بنابراین من آن را دوباره به روش درست می گویم.

"Oh, I'll school a sister."

"اوه، من یک خواهر مدرسه می روم."

Now this is something again.

حالا این دوباره چیزی است.

I use it all the time.

من همیشه از آن استفاده می کنم.

I'm a school you.

من یک مدرسه هستم شما

I use it a lot when I played basketball.

وقتی بسکتبال بازی می کردم خیلی از آن استفاده می کنم.

Let me explain what this actually means.

اجازه دهید توضیح دهم که این در واقع چه معنایی دارد.

So the expression is school somebody and it means to educate or put a person in his

پس تعبیر مدرسه کسی است و به معنای تربیت کردن یا قرار دادن شخصی به

or her place; to teach someone something.

جای اوست. به کسی چیزی یاد دادن

All right.

خیلی خوب.

It's when you're in a position to teach someone else something that

زمانی است که در موقعیتی قرار می گیرید که به دیگران چیزی را آموزش می دهید

they don't know and it's kind of, you can use it in a funny way.

که او نمی داند و به نوعی است، می توانید از آن به شکلی خنده دار استفاده کنید.

"Oh, I'll school you on that.

"اوه، من شما را در مورد آن آموزش خواهم داد

Don't worry.

I'll school you on that.

. نگران نباشید.

من شما را در مورد آن

I'll teach you that.

آموزش خواهم داد. من به شما یاد خواهم داد.

I'll inform you of that."

من به شما از آن اطلاع خواهم داد."

I'm going to teach you something and it's slang.

یه چیزی بهت یاد میدم عامیانه.

So here's the example sentence right here.

بنابراین در اینجا مثالی جمله درست در اینجا آمده است.

I'm about to school you.

من در حال رفتن به مدرسه شما هستم.

Now again, I told you when I played basketball, I used to this all the time.

حالا دوباره به شما گفتم وقتی بسکتبال بازی می کردم، همیشه به این عادت داشتم.

So I enjoyed dribbling like I was a point guard I could shoot really well.

بنابراین از دریبل زدن لذت می بردم، مثل اینکه یک گارد امتیازی بودم که می توانستم خیلی خوب شوت بزنم.

So, depending on who I was playing if I was talking trash or just

بنابراین، بسته به اینکه در حال بازی با چه کسی بودم، در حال صحبت کردن با سطل زباله بودم یا فقط

playing around with my friends.

با دوستانم بازی می کردم.

I say, "Okay, I'm about to school you and I would take the ball down and shoot.

من می گویم، "باشه، من می خواهم شما را به مدرسه برسانم و توپ را پایین می آورم و شوت می کنم.

And again, it just means I'm about to teach you something.

و دوباره، این فقط به این معنی است که می خواهم چیزی به شما یاد

I'm about to teach you how to play basketball, right?

بدهم. من به شما یاد می دهم که چگونه بسکتبال بازی کنید. درسته؟

But you can use it in any situation, but it's slang.

اما تو هر شرایطی میتونی ازش استفاده کنی،اما عامیانه.خیلی

All right.

I wish I had a basketball right now.

خب.کاش همین الان یه بسکتبال داشتم

Okay.

So again, after me school somebody.

Excellent job!

Very good!

All right.

The next thing he used, he used a lot of expressions.

استفاده کرد، او از عبارات زیادی استفاده کرد.

To have it goin' on.

برای

He said, "I had it goin' on.

اینکه ادامه داشته باشد.

I mean, you know, I was pretty good."

منظورم این است که می دانید، من خیلی خوب بودم.

You remember we learned that right from the first clip.

" یادتان می آید که ما این را از همان اولین کلیپ یاد گرفتیم.

Pretty good.

خیلی خوب است.

And you see the way he's talking, he's speaking in a very confident way.

و می بینید که او چگونه صحبت می کند، او با اعتماد به نفس صحبت می کند.

So it means he was extremely good but what does it mean to have it goin' on.

پس یعنی او فوق العاده خوب بود اما ادامه دادن به چه معناست

Here's the meaning of this one as well, it's also slang.

. معنی این یکی نیز همین است، عامیانه نیز هست

To be attractive or socially successful, or to have an aura of

. جذاب بودن یا از نظر اجتماعی موفق یا داشتن هاله ای از

success like I know I'm really good.

موفقیت که می دانم واقعاً خوبم.

I know I'm amazing.

"شگفت‌انگیز است.

I have it goin' on.

من آن را ادامه می‌دهم.

That's what he was saying, "Hey!

این همان چیزی بود که او می‌گفت: "هی!

I was good in football.

من در فوتبال خوب بودم.

Everybody knew it.

همه آن را می دانستند.

I had it goin' on.

داشتم ادامه میداد

I was amazing.

من شگفت انگیز بودم.

I was socially successful.

من از نظر اجتماعی موفق بودم.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

So let me show you an example sentence.

بنابراین اجازه دهید یک جمله مثال را به شما نشان دهم.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

He really had it going on when he was in high school and he did, right?

او واقعاً زمانی که دبیرستان بود این اتفاق می افتاد ، درست است؟

He played football really well.

او واقعاً خوب فوتبال بازی کرد.

He had it going on.

او آن را در جریان بود.

Now again, this is slang.

حالا دوباره این عامیانه است.

But Hey!

اما هی!

If you know how to use it properly, you'll sound more like a native English speaker.

اگر بدانید چگونه از آن به درستی استفاده کنید، بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری خواهید بود.

Now the other thing he said was break out something.

حالا دیگر چیزی که او گفت این بود که چیزی را شکست.

He said, "Yeah.

گفت: آره

You know, when I first told the dear wife, (his wife) you know back in the

، میدونی، وقتی برای اولین بار به همسر عزیز گفتم (همسرش) تو همون

day, (long time ago when he was younger).

روزها (خیلی وقت پیش که جوونتر بود) میدونی.

She looked at me, looked up and down, and said, "Yeah, right!"

اون به من نگاه کرد، بالا و پایین نگاه کرد و گفت "آره، درست است!"

Then I broke out the press clippings on a sister.

سپس من بریده های مطبوعاتی را در مورد یک خواهر پخش کردم.

Again, he's speaking about his ability and then his wife kinda

دوباره او در مورد توانایی خود صحبت می کند و سپس همسرش به

doubts him so he broke out something.

او شک می کند بنابراین او

What does broke out to break out something?

چیزی را ترک کرد.

So this expression break out something, it means to present something for use

شکستن چیزی، به معنای ارائه چیزی برای استفاده

especially something that had been stored out of sight or concealed.

به ویژه چیزی است که دور از چشم یا پنهان شده است.

His wife had never seen the press clippings, right?

همسرش هرگز بریده های مطبوعات را ندیده بود، درست است؟

They were somewhere concealed or out of sight.

آنها در جایی پنهان یا دور از دید بودند.

So he said, "Let me take them out.

بنابراین او گفت: "اجازه دهید من آنها را بیرون بیاور

I'm going to break out the press clippings.

من می خواهم بریده های مطبوعات را بشکنم.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

Let me break out the proof.

اجازه دهید من اثبات کنم.

All right.

خیلی خوب.

So here we go.

پس بزن که بریم.

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

I dove (dove) under the counter when the robber broke out a gun.

وقتی دزد اسلحه را شکست، زیر پیشخوان کبوتر کردم.

The gun had been concealed with the robber.

اسلحه نزد سارق مخفی شده بود.

Broke out the gun.

اسلحه را شکست.

That make sense, right?

این منطقی است، درست است؟

So again, I want you to repeat after me.

پس دوباره می خواهم بعد از من تکرار کنید.

Break out something.

چیزی را بشکن

Excellent job!

کارت عالی بود!

Very good!

خیلی خوب!

Now there's one other expression he used that is also very important.

حالا یک عبارت دیگر وجود دارد که او استفاده کرده است که بسیار مهم است.

He said, "Yeah, you know the press speaks for itself."

او گفت: بله، می دانید که مطبوعات برای خودشان صحبت می کنند.

Now this expression speaks for itself.

حالا این عبارت برای خودش صحبت می کند.

What does it mean when you say speaks for itself?

وقتی می گویید خودش صحبت می کند یعنی چه؟

Let me break it down.

Here we go!

بگذار آن را بشکنم.

در اینجا ما می رویم!

Speaks for itself.

برای خودش صحبت می کند.

Now this just means if something speaks for itself, it is clear

حالا این فقط به این معنی است که اگر چیزی برای خودش صحبت کند، واضح است

and needs no further explanation.

و نیازی به توضیح بیشتر ندارد.

Everything make sense.

همه چیز منطقی است

"Hey, listen!

"هی، گوش کن!

My English speaks for itself.

انگلیسی من خودش صحبت می کند.

I'm a native English speaker."

من یک انگلیسی زبان مادری هستم."

And you after this lesson, someone will say, "Wow, your English is really good."

و شما بعد از این درس، یکی می گوید: "وای، انگلیسی شما واقعا خوب است."

And you say, "Yeah, my English speaks for itself."

و شما می گویید: "آره، انگلیسی من خودش صحبت می کند."

It's good.

خوبه.

You don't need any other explanation.

شما نیاز به توضیح دیگری ندارید

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

The schools excellent record speaks for itself.

رکورد عالی مدارس برای خود صحبت می کند.

No other explanation or details are needed.

هیچ توضیح یا جزئیات دیگری لازم نیست.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

So after me.

پس بعد از من

Speaks for itself.

برای خودش صحبت می کند.

Excellent job!

کارت عالی بود!

Very good!

So now that we know these new expressions, I want us to listen

خیلی خوب!

پس حالا که این عبارات جدید را می دانیم ، می خواهم

to the clip one more time.

یک بار دیگر به کلیپ گوش کنیم.

Here we go!

Pay attention, here we go!

در اینجا ما می رویم!

توجه کنید، ما می رویم!

"And they shipped me to this place called Washington D.C.

"و آنها مرا به این مکان به نام واشنگتن دی سی فرستادند

that I fought (Where we love you.

که من جنگیدم (جایی که شما را دوست داریم.

We're so glad) you're here.

And I haven't been anywhere since.

ما خیلی خوشحالیم) شما اینجا هستید

. و من از آن زمان به جایی نرفته ام.

Man, now.

Okay now this is not really connected with the question.

با سوال مرتبط

But since you mentioned you were a football player and I do like football.

است.اما چون گفتی فوتبالیست هستی و من فوتبال را دوست دارم.تو

What position did you play?

I played quarterback.

چه پستی بازی میکردی؟

You mean I've never, I haven't showed you the press clippings of this?

من کوارتربازی کردم.یعنی هیچوقت نذاشتم، بریده مطبوعاتی این را به تو نشان ندادم

After we turn the camera off, (Show me!) I'll school a sister.

؟ ما دوربین را خاموش می کنیم، (به من نشان بده!) من برای یک خواهر مدرسه

(You were a quarterback.) I had it goin' on.

I mean, you know I was pretty good.

می روم.

(I respect that.) Yeah!

(I respect that.) Yeah!

(من به آن احترام می گذارم.) بله!

I know when I first told the dear wife, you know, back in the day, she

می دانم وقتی برای اولین بار به همسر عزیز گفتم ، می دانید، همان روز، او

looked at me, she looked up and down.

به من نگاه کرد، او به بالا و پایین نگاه کرد.

"Yeah right."

Then I broke out the press clippings on a sister.

یک خواهر.

(Then she believed you right?) You know, the press speaks for itself.

(بعد او شما را درست باور کرد؟) می دانید، مطبوعات برای خودشان صحبت می کنند

(Yes!)"

Alright, so you caught him this time, right?

.

All of the new expressions, the slang terms.

تمام عبارات جدید، اصطلاحات عامیانه.

Again, used in a real English conversation but I want us to look at this right here

باز هم در یک مکالمه انگلیسی واقعی استفاده می‌شود، اما می‌خواهم این موضوع را در اینجا بررسی کنیم،

because I want you to understand what happened in this part of the conversation.

زیرا می‌خواهم متوجه شوید که در این بخش از مکالمه چه اتفاقی افتاده است.

You see, he was providing support and proof for what he was telling me.

می بینید، او برای آنچه به من می گفت حمایت و مدرک می کرد.

In this part of the conversation, O.B.

در این قسمت از گفتگو ا.ب.

starts to present information that proves he was good at playing football.

شروع به ارائه اطلاعاتی می کند که ثابت می کند او در فوتبال خوب بوده است.

He says that he will show me some press clippings.

او می گوید که بریده های مطبوعاتی را به من نشان می دهد.

These clippings were the proof his wife needed to believe his story.

این بریده‌ها مدرکی بود که همسرش برای باور داستان او به آن نیاز داشت.

Again, you're seeing English fluency is not just about

باز هم می بینید که تسلط انگلیسی فقط

the number of words you use.

به تعداد کلماتی که استفاده می کنید نیست.

It's about being able to support your answer, give proof for what you're

این در مورد این است که بتوانید پاسخ خود را پشتیبانی کنید، آنچه را که می گویید اثبات کنید

saying and when you learn this strategy, you'll be able to speak English fluently.

و هنگامی که این استراتژی را یاد گرفتید، می توانید انگلیسی را روان صحبت کنید.

So things to remember, this rule, when you are giving your opinion or a story.

بنابراین مواردی که باید به خاطر داشته باشید، این قانون، زمانی که نظر یا داستانی را ارائه می دهید.

Here we go!

در اینجا ما می رویم!

Always provide supporting information and details that will help people

همیشه اطلاعات و جزئیاتی را ارائه دهید که به مردم کمک می کند

believe what you are saying.

آنچه را که می گویید باور کنند.

Again, as an English learner, I know you may be a little nervous

باز هم، به عنوان یک زبان آموز انگلیسی، می دانم که ممکن است

sometimes to speak in English.

گاهی اوقات برای صحبت کردن به زبان انگلیسی کمی عصبی شوید.

Don't worry about making mistakes, instead, focus on providing information

نگران اشتباه کردن نباشید، در عوض روی ارائه اطلاعاتی تمرکز کنید

that supports what you're saying.

که از گفته های شما پشتیبانی می کند.

I've had so many students especially when I was in Korea.

من شاگردان زیادی داشته ام به خصوص زمانی که در کره بودم.

They came to me for an interview and they had to figure out which level they

آنها برای مصاحبه نزد من آمدند و باید

were going to go into when I worked to the Institute and the students that

بفهمند که وقتی من در مؤسسه کار می کردم و دانش آموزانی که

made grammar mistakes, however, but they were able to support their answers

اشتباهات گرامری داشتند، قرار است در کدام سطح بروند، اما آنها می توانستند پاسخ های خود را پشتیبانی کنند

and give me details and information.

و جزئیات را به من بدهند. اطلاعات

Those students were placed higher than students that made

آن دسته از دانش‌آموزانی بالاتر از دانش‌آموزانی قرار گرفتند

no mistakes but were not able to give me supporting information.

که اشتباهی مرتکب نشدند، اما نتوانستند اطلاعات حمایتی به من بدهند.

It's really about your ability to give supporting information

این واقعاً به توانایی شما در ارائه اطلاعات پشتیبانی کننده

for what your saying.

برای آنچه می گویید مربوط می شود.

Now honestly, I hope this lesson really helped you.

حالا راستش، امیدوارم این درس واقعا به شما کمک کرده باشد.

I hope you enjoyed the conversations.

امیدوارم از گفتگوها لذت برده باشید.

I hope you enjoyed my conversation with my family friend O.B.

امیدوارم از گفتگوی من با دوست خانوادگی ام O.B لذت برده باشید.

and I hope to see you next time.

و امیدوارم دفعه بعد ببینمت

Keep studying hard.

به شدت به مطالعه ادامه دهید.

Now remember, I do have a free PDF for you.

حالا به یاد داشته باشید، من یک PDF رایگان برای شما دارم.

If you wanna keep studying and mastering the English language and you wanna

اگر می‌خواهید به مطالعه و تسلط بر زبان انگلیسی ادامه دهید و می‌خواهید

speak like a native, hit the link right in the description, it's for the speak

مانند یک بومی صحبت کنید، روی لینک درست در توضیحات کلیک کنید، این برنامه برای افرادی است که

English like a native, the action plan.

مانند یک بومی انگلیسی صحبت می‌کنند.

A totally free PDF that will take you through the steps you need to

یک PDF کاملا رایگان که شما را با مراحلی که باید

follow in order to speak English like a native English speaker.

دنبال کنید تا مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید، راهنمایی می کند.

I hope you enjoy the lesson again and I will talk to you next time.

امیدوارم دوباره از درس لذت ببرید و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

Here we go!

It's story time.

در اینجا ما می رویم!

زمان داستان است

Hey!

I said it's story time.

سلام!

گفتم وقت داستان است.

All right.

خیلی خوب.

Today's story is actually about something you all know that I love.

داستان امروز در واقع در مورد چیزی است که همه شما می دانید که من عاشق آن هستم.

So, Christmas.

بنابراین، کریسمس.

Now, Christmas was a few weeks ago and my family and I, we

حالا کریسمس چند هفته پیش بود و من و خانواده ام لحظات

had a wonderful time together.

فوق العاده ای را با هم داشتیم.

So during the day we actually, we had wonderful food together.

بنابراین در طول روز ما واقعاً با هم غذای فوق العاده ای می خوردیم.

We decided to make Mexican food.

تصمیم گرفتیم غذای مکزیکی درست کنیم.

It was delicious.

خوشمزه بود.

And we had worshiped together.

و با هم عبادت کرده بودیم.

We talked about all the things that we appreciated that God had given us

ما در مورد همه چیزهایی که از خدا به ما قدردانی کرده بود صحبت کردیم

and then we went to open up the gifts.

و سپس رفتیم تا هدایا را باز کنیم.

So my parents and I, my sister, my brother-in-law and my nieces, we all went

بنابراین من و پدر و مادرم، خواهرم، برادر شوهرم و خواهرزاده هایم، همه

to the family room where the big tree was and we were all opening up our gifts.

به اتاق خانواده که درخت بزرگ آنجا بود رفتیم و همه در حال باز کردن هدایای خود بودیم.

Everyone was opening up gifts.

همه در حال باز کردن هدایا بودند.

And my sister and I, we were in shock because usually my nieces, they're the

و من و خواهرم، ما در شوک بودیم، زیرا معمولاً خواهرزاده‌های من، آن‌ها بچه‌هایی هستند

kids that get a lot more gifts because you know, we're older and it's fine.

که هدایای بیشتری دریافت می‌کنند، زیرا می‌دانی، ما بزرگ‌تر هستیم و خوب است.

The kids can have it.

بچه ها می توانند آن را داشته باشند.

But this year, my parents decided to get my sister and I, a lot of

اما امسال پدر و مادرم تصمیم گرفتند برای من و خواهرم

gifts so I'm not gonna lie to you.

هدایای زیادی بگیرند تا من به شما دروغ نگویم.

I was happy.

خوشحال بودم.

My sister and I were extremely happy this year.

من و خواهرم امسال خیلی خوشحال بودیم.

And of course we got our parents gifts too, but it was really nice.

و البته ما هم هدایایی برای والدینمان گرفتیم، اما واقعاً خوب بود.

So everyone was happy.

بنابراین همه خوشحال بودند.

I gave my family members some paintings I did and they were happy.

به اعضای خانواده ام چند نقاشی دادم که انجام دادم و آنها خوشحال شدند.

I had them framed and everything.

من آنها را قاب کرده بودم و همه چیز را.

So we came to what we thought was the end of our gift giving time.

بنابراین به چیزی رسیدیم که فکر می کردیم پایان زمان دادن هدیه ما بود.

And we were just sitting there talking and my dad suddenly stood up and said, "Hey!

و ما فقط آنجا نشسته بودیم و صحبت می کردیم و پدرم ناگهان بلند شد و گفت: "هی!

So, I have something else that I want to bring out and it's for the entire family.

پس، من چیز دیگری دارم که می خواهم بیاورم و برای کل خانواده است.

So I need you guys to go to the other room.

پس من به شما بچه ها نیاز دارم که به اتاق دیگر بروید.

Now let me just give you a little bit of history.

حالا بگذارید کمی از تاریخ را به شما

My dad for honestly the last, I think 15 years has always bought himself a gift and

بگویم، صادقانه بگویم، بابای من برای آخرین سال، فکر می‌کنم 15 سال همیشه برای خودش یک هدیه خریده

put one of our names on it and said, "Oh!

و اسم یکی از ما را روی آن گذاشته و گفته است: "اوه!

Thank you.

متشکرم.

Tiff, I didn't know you bought this for me."

تیف، نمی‌دانستم این را برای من خریدی."

And I didn't buy it for him.

و من آن را برای او نخریدم.

He bought it for himself.

او آن را برای خودش خرید.

So we had this ongoing joke that my dad likes to buy himself gifts

بنابراین ما این شوخی را داشتیم که پدرم دوست دارد برای خودش هدیه بخرد

and put one of our names on it.

و اسم یکی از ما را بگذارد.

So we just expected it to be another one of those because up until

بنابراین ما فقط انتظار داشتیم که یکی دیگر از آن ها باشد، زیرا تا

that point, he had not open the gift that he bought for himself.

آن لحظه، او هدیه ای را که برای خودش خریده بود باز نکرده بود.

So he said, "I have a gift that's for the whole family."

بنابراین او گفت: "من هدیه ای دارم که برای تمام خانواده است.

So we're like, "Huh!

" مثل: "هه!

What could this be?"

این چه می تواند باشد؟»

So he said, "Hey!

Everybody go to the living room?"

پس گفت: «هی!

همه به اتاق نشیمن بروند؟»

So we went to the living room, we're just sitting there.

پس ما به اتاق نشیمن رفتیم، ما فقط آنجا نشسته ایم.

Wait maybe about five minutes and we're like, "What is daddy getting?"

شاید حدود پنج دقیقه صبر کنید و می گوییم: «بابا چی می گیره؟»

And he comes downstairs with a big black thing.

و او با یک چیز سیاه بزرگ می آید طبقه پایین.

It was a karaoke machine and he had a microphone.

این یک دستگاه کارائوکه بود و او یک میکروفون داشت.

Now let me explain something.

حالا بگذارید چیزی را توضیح دهم

You guys know, I like singing.

. بچه ها می دانید، من آواز خواندن را

I love music.

دوست دارم. من عاشق موسیقی هستم.

My entire family.

تمام خانواده ام.

Everyone in my family loves music.

همه اعضای خانواده من عاشق موسیقی هستند.

So we said, "Oh, yeah!"

بنابراین ما گفتیم: "اوه، آره! "

I mean it had lights and everything.

منظورم این است که چراغ‌ها و همه چیز داشت.

Now, here's the thing.

حالا موضوع اینجاست

My family we're very loving.

. ما خانواده‌ام را خیلی دوست

We're cool.

داریم. ما باحالیم.

Put a mic in our hand, we go put a show on.

یک میکروفون در دستمان بگذار، می‌رویم نمایش بگذاریم.

So anyways.

به هر حال.

So my dad said, "All right!"

پس پدرم گفت: "بسیار خوب!"

So he had everybody's favorite song.

پس او آهنگ مورد علاقه همه را داشت.

So my parents went first, my dad and mom sing a song and

بنابراین پدر و مادرم اول رفتند، پدر و مامانم آهنگی می خوانند و

they were just dancing around.

آنها فقط دور هم می رقصیدند.

And then he said, "All right baby girl."

و بعد او گفت: "خوب دخترم."

talking to me.

با من صحبت کرد.

He said, "Tiff, it's your turn."

او گفت: "تیف، نوبت توست."

And there's this song that I really liked when I was in Korea, I sang it all

و این آهنگی هست که وقتی در کره بودم خیلی دوستش داشتم،

the time we went to the karaoke place.

تمام مدتی که به محل کارائوکه می رفتیم آن را می خواندم.

So, I sing a little bit of it for you.

بنابراین، من کمی از آن را برای شما می خوانم.

You say I'm crazy but you don't really know what you've done.

شما می گویید من دیوونه ام اما تو اینطور نیستی واقعا میدونی چیکار کردی

I'll stop there.

من در آنجا توقف خواهم کرد.

But I sang the whole song and I mean, I was giving it my all and

ولی من کل آهنگ رو خوندم و یعنی داشتم همه چیو میدادم و

then my sister went and she was singing to my brother-in-law went up.

بعد خواهرم رفت و داشت برای داداشم میخوند بالا.

We had an amazing time.

زمان شگفت انگیزی داشتیم.

And we laughed so hard because the year we thought my dad was going to

و ما خیلی خندیدیم زیرا سالی که فکر می‌کردیم پدرم می‌خواهد

get himself something really big is the year he bought something big that

چیزی واقعاً بزرگ برای خودش بخرد، سالی است که او چیز بزرگی خرید

the entire family could really enjoy.

که تمام خانواده واقعاً از آن لذت ببرند.

And it was a great memory singing on Christmas night with my family.

و این یک خاطره عالی بود که در شب کریسمس با خانواده ام خواندم.

Hopefully you also had some wonderful memories, made some wonderful memories

امیدوارم شما هم خاطرات فوق العاده ای داشته باشید، خاطرات فوق العاده ای

with your family on Christmas.

را در کریسمس با خانواده خود رقم بزنید.

Yeah!

آره

I hope you enjoy the story and I'll talk to you guys next time.

امیدوارم از داستان لذت ببرید و دفعه بعد با شما بچه ها صحبت خواهم کرد.