WHY YOU FORGET ENGLISH WORDS And HOW TO FINALLY REMEMBER THEM

- Hey, when I was studying Korean,

- هی وقتی کره ای

I forgot words all the time.

می خوندم مدام کلمات رو فراموش می کردم.

Now, don't get me wrong.

حالا اشتباه نکن

I could memorize hundreds and hundreds of words in Korean,

می توانستم صدها و صدها کلمه را به زبان کره ای حفظ کنم،

but I would still forget them.

اما باز هم آنها را فراموش می کردم.

Maybe you've experienced the same challenge,

شاید شما هم همین چالش

the same difficulty, forgetting words all the time.

، همان سختی، فراموش کردن کلمات را همیشه تجربه کرده اید.

Well, today, I wanna tell you the five reasons

خب، امروز، می‌خواهم پنج دلیلی

why you keep forgetting words,

که چرا دائماً کلمات را فراموش می‌کنید به شما بگویم،

and I also wanna give you the five solutions.

و همچنین می‌خواهم پنج راه‌حل را به شما بگویم.

I'm Teacher Tiffani.

من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

(upbeat rock music)

(موسیقی راک شاداب) بسیار

All right, reason number one, connections.

خوب، دلیل شماره یک، ارتباطات.

When you learn a word,

وقتی یک کلمه را یاد می گیرید،

you don't provide your brain with enough connections,

به مغز خود ارتباطات کافی،

visual, audible, and mental.

بصری، شنیداری و ذهنی نمی دهید.

This is what happens, when you're studying a word,

این چیزی است که اتفاق می افتد، زمانی که شما یک کلمه را مطالعه می کنید،

and again, I remember when I was studying Korean,

و دوباره، یادم می آید زمانی که من کره ای مطالعه می کردم

you probably look in the dictionary,

، احتمالاً به فرهنگ لغت نگاه می کنید،

and you see the breakdown of the word.

و شکسته شدن کلمه را می بینید.

You see how the word is explained.

می بینید که چگونه این کلمه توضیح داده می شود.

You see the meaning,

شما معنی را می بینید،

but you don't make any other connections.

اما هیچ ارتباط دیگری برقرار نمی کنید.

For example, I remember when I was younger,

به عنوان مثال، زمانی که جوانتر بودم، به یاد دارم،

this is something I do remember.

این چیزی است که به یاد دارم.

I remember when I was about three years old.

یادم می آید که حدود سه ساله بودم.

That's right, three years old.

درسته سه ساله

I remember literally like it was yesterday,

به معنای واقعی کلمه به یاد دارم که انگار دیروز بود،

sitting in the kitchen,

در آشپزخانه

watching my mom take out the banana nut bread,

نشسته بودم و مادرم را تماشا می کردم که نان مغز موزی،

one of my favorite desserts, out of the oven.

یکی از دسرهای مورد علاقه من را از فر بیرون می آورد.

I remember the aroma that was, whoo,

به یاد دارم عطری

going throughout the entire kitchen.

که در کل آشپزخانه پخش می شد.

I remember her slicing the bread

یادم می‌آید که او نان را برش می‌داد

and putting it on a plate for me

و برایم در بشقاب می‌گذاشت

and then taking a fork and putting it in my mouth.

و سپس یک چنگال برداشت و در دهانم گذاشت.

I was three years old when that happened,

من سه ساله بودم که این اتفاق افتاد،

but I still remember it now, why?

اما هنوز آن را به یاد دارم، چرا؟

Because there was a visual connection.

چون ارتباط بصری وجود داشت.

I also remember hearing my mom take it out of the oven.

یادم می آید که شنیدم مادرم آن را از فر بیرون آورده است.

I remember what it tasted like.

یادمه چه مزه ای داشت

So all of these connections that are in my brain,

بنابراین تمام این ارتباطاتی که در مغز من وجود دارد،

in my memory, make it easy for me to remember what happened,

در حافظه من، به یاد آوردن آنچه اتفاق افتاده است را برای من آسان می کند،

even though I was three years old.

حتی اگر سه ساله بودم.

The connections are important.

ارتباطات مهم هستند.

But when it comes to remembering words,

اما وقتی صحبت از به خاطر سپردن کلمات می شود

a lot of times we don't make those connections,

، بسیاری از اوقات ما آن ارتباط ها را برقرار نمی کنیم

and you probably struggle with that.

و احتمالاً شما با آن مشکل دارید.

Again, when I was studying Korean,

باز هم وقتی داشتم کره ای می

I remember when I took my graduate exam.

خواندم یادم می آید زمانی که در آزمون فارغ التحصیلی شرکت کردم.

I was trying to graduate from a really prestigious

من سعی می کردم از یک دانشگاه واقعاً معتبر

Korean university, and my exam was all in Korean.

کره ای فارغ التحصیل شوم و امتحانم تماماً به زبان کره ای بود.

Very difficult.

خیلی سخت.

There were so many words that I had to know.

کلمات زیادی بود که باید می دانستم.

Now, when I was preparing for the test,

حالا وقتی برای آزمون آماده می

I was just reading the information

شدم، فقط اطلاعات را می خواندم

and writing it down and trying to memorize it.

و یادداشت می کردم و سعی می کردم آن ها را حفظ کنم.

I wasn't making any connections.

من هیچ ارتباطی برقرار نکردم

Unfortunately, I did not pass the first time.

متأسفانه بار اول قبول نشدم.

Fast forward to the third time I took the exam.

سریع جلو بروید تا سومین باری که امتحان دادم.

Now, in preparation for the exam the third time,

حالا برای آمادگی برای امتحان سومین بار،

I changed the way I studied.

روش مطالعه ام را تغییر دادم.

I realized that the reason I forgot so much information

متوجه شدم دلیل اینکه

the first time was because I hadn't made connections.

بار اول این همه اطلاعات را فراموش کردم این بود که ارتباطی برقرار نکرده بودم.

So, in preparation for the third exam, you know what I did?

بنابراین، در آمادگی برای امتحان سوم، می دانید چه کار کردم؟

I got a notebook, I got a sketchbook,

یک دفترچه گرفتم، یک دفترچه طراحی گرفتم و چیزهایی را یادداشت می کردم و بعد نقاشی

and I would write things down and then draw pictures.

می کشیدم .

Then I would visualize the information.

سپس اطلاعات را تجسم می کردم.

It took a little bit longer,

کمی بیشتر طول کشید،

but when I got to the exam, I passed.

اما وقتی به امتحان رسیدم، قبول شدم.

I was able to see everything I studied

می‌توانستم همه چیزهایی را که مطالعه می‌کردم ببینم،

because I started making connections in my brain

زیرا شروع کردم به ایجاد ارتباط در مغزم

to what I was learning, what was happening in my life,

با آنچه یاد می‌گرفتم، آنچه در زندگی‌ام اتفاق می‌افتاد،

and how I could use it in real life.

و اینکه چگونه می‌توانم از آن در زندگی واقعی استفاده کنم.

So the test was a lot easier than the first time.

بنابراین آزمون بسیار ساده تر از بار اول بود.

The same is true when you're trying to remember words.

همین امر زمانی صادق است که شما سعی می کنید کلمات را به خاطر بسپارید.

You have to make connections.

شما باید ارتباط برقرار کنید.

So, how do you do this?

بنابراین چطور اینکار انجام میدی؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Whenever you learn a new word,

هر زمان که یک کلمه جدید یاد می گیرید،

make sure to find three personal connections.

مطمئن شوید که سه ارتباط شخصی پیدا کرده اید .

In other words, you need to document where you learned it,

به عبارت دیگر، باید مستند کنید که آن را کجا یاد گرفته اید،

how it applies to your life, and when you can use it.

چگونه در زندگی شما کاربرد دارد و چه زمانی می توانید از آن استفاده کنید.

This is going to be a game changer for you

هنگامی که کلمات انگلیسی را مطالعه می کنید، این یک تغییر بازی برای

as you study English words.

شما خواهد بود.

The thing is, when you learn a new word, for example,

مسئله این است که وقتی یک کلمه جدید یاد می گیرید، مثلاً

when you're watching one of my video lessons on YouTube,

وقتی در حال تماشای یکی از درس های ویدیویی من در یوتیوب هستید،

I'm so happy to be your teacher,

بسیار خوشحالم که معلم شما

I use words that maybe you don't know sometimes.

هستم، از کلماتی استفاده می کنم که شاید گاهی اوقات ندانید.

So when you watch my videos, if you hear a word,

بنابراین وقتی ویدیوهای من را تماشا می کنید ، اگر کلمه ای شنیدید،

"Oh, (Tiffani snaps)

"اوه، (تیفانی می زند)

"Teacher Tiffani used a word that I don't know."

"معلم تیفانی از کلمه ای استفاده کرد که من نمی دانم."

Write it down.

آن را یادداشت کنید.

Then write where you learned it.

سپس بنویسید که آن را در کجا یاد گرفته اید.

"I learned it while watching Teacher Tiffani's

"من آن را زمانی یاد گرفتم. تماشای

"YouTube video lesson," and then write the title.

«درس ویدیویی یوتیوب» معلم تیفانی، و سپس عنوان آن را بنویسید.

Then, how it applies to your life.

سپس، چگونه در زندگی شما اعمال می شود.

Think about your life.

به زندگیت فکر کن

Make a connection.

ارتباط برقرار کنید.

Think about the word or expression, and then your life.

به کلمه یا عبارت و سپس زندگی خود فکر کنید.

How does this word relate to my life?

این کلمه چه ارتباطی با زندگی من دارد؟

How does this expression relate to my life?

این عبارت چگونه با زندگی من مرتبط است؟

You're literally creating connections in your brain.

شما به معنای واقعی کلمه در مغز خود ارتباطات ایجاد می کنید.

Your brain is amazing, and now you're gonna be able

مغز شما شگفت‌انگیز است، و اکنون می‌توانید

to remember words because you're making the effort

کلمات را به خاطر بسپارید، زیرا

to create those connections.

برای ایجاد آن ارتباطات تلاش می‌کنید.

Then think about when you can use it.

سپس به این فکر کنید که چه زمانی می توانید از آن استفاده کنید.

This is also very important.

این نیز بسیار مهم است.

Think about when you can kind of put your skills to the test

به این فکر کنید که چه زمانی می توانید مهارت های خود را امتحان کنید

and show off a little bit and explain it to your friends.

و کمی خود را نشان دهید و آن را برای دوستان خود توضیح دهید.

So again, the first reason you forget

پس باز هم، اولین دلیلی که فراموش

is because there are no connections,

می کنید این است که هیچ اتصالی وجود ندارد،

so the solution, start making those connections.

بنابراین راه حل، شروع به ایجاد این اتصال کنید.

Now, reason number two, interests.

حالا دلیل شماره دو، علایق.

You see, you aren't learning words

می بینید، شما در حال یادگیری کلماتی نیستید

that are interesting to you.

که برای شما جالب باشد.

Remember that even in your own language,

به یاد داشته باشید که حتی در زبان خودتان،

there are certain words you like to use.

کلمات خاصی وجود دارد که دوست دارید استفاده کنید.

This is something that I mentioned to my students

این چیزی است که من

a few weeks ago when we were in class.

چند هفته پیش زمانی که در کلاس بودیم به دانش آموزانم اشاره کردم.

I explained to them that, hey,

من به آنها توضیح دادم که

first of all, you are intelligent.

اولاً شما باهوش هستید.

Second of all, even in your own language,

دوم اینکه، حتی در زبان خودتان

there are words you know, but you don't use them.

، کلماتی هستند که می دانید، اما از آنها استفاده نمی کنید.

You kind of have a database of words

شما به نوعی پایگاه داده ای از کلمات

that you enjoy using already.

دارید که قبلاً از استفاده از آنها لذت می برید.

Well, that's the same thing for English.

خوب، برای انگلیسی هم همینطور است.

If you learn words that are connected to your interests,

اگر کلمات مرتبط با علایق

you will remember them a lot faster.

خود را یاد بگیرید، آنها را خیلی سریعتر به خاطر خواهید آورد.

I remember when I was studying Korean.

یادمه وقتی کره ای می خوندم.

So, I told you all before

بنابراین، قبلاً به همه شما گفتم

that I love to exercise and I love sports.

که من عاشق ورزش هستم و ورزش را دوست دارم.

I've played basketball my entire life.

من تمام عمرم بسکتبال بازی کرده ام.

So when I was studying Korean,

بنابراین زمانی که در حال مطالعه زبان کره ای

I realized that I could learn faster

بودم، متوجه شدم که می توانم

by learning the words that were connected to what I liked.

با یادگیری کلماتی که به آنچه دوست داشتم، سریعتر یاد بگیرم.

So I remember literally in class one day,

بنابراین یادم می آید که یک روز در کلاس به معنای واقعی کلمه

the teacher was teaching us vocabulary words,

، معلم به ما لغات واژگان یاد می داد

and she said "nong-gu."

و او گفت "nong-gu".

And I was like, "Oh, what's that?"

و من مثل "اوه، این چیست؟"

She's like, "Oh, that means basketball in English."

او مانند "اوه، این به معنای بسکتبال در انگلیسی است."

(Tiffani snaps) I remember that word, why?

(تیفانی می زند) من آن کلمه را به خاطر می آورم، چرا؟

Because in my brain,

چون در

I already have a section for basketball.

مغزم قسمتی برای بسکتبال دارم.

I'm connected; I love the game.

من متصل هستم من عاشق بازی هستم.

I love to play.

دوست دارم بازی کنم.

I have so many memories.

من خیلی خاطره دارم

So when I just add this word that is already connected here,

بنابراین وقتی این کلمه را که قبلاً به اینجا متصل است اضافه می کنم،

it's easier for me to remember it.

به خاطر سپردن آن برای من آسان تر است.

So I'll never forget "nong-gu" when I'm trying to think

بنابراین وقتی می‌خواهم به یک کلمه کره‌ای فکر کنم، هرگز «nong-gu» را فراموش نمی‌کنم

of a Korean word, because it means basketball.

، زیرا به معنای بسکتبال است.

However, when I was learning random Korean vocabulary words

با این حال، وقتی داشتم لغات واژگان کره ای تصادفی را

for an exam, again, I told you all before.

برای امتحان یاد می گرفتم، دوباره همه را قبلاً به شما گفتم.

I was getting up at 4:00 a.m.,

ساعت 4 صبح از خواب بیدار می شدم و

studying hundreds of vocabulary words

صدها لغت واژگان را مطالعه می کردم تا

in preparation for our vocabulary tests.

برای تست های لغت خود آماده شوم.

I can't tell you half the words I was studying, why?

من نمی توانم نیمی از کلماتی را که مطالعه می کردم به شما بگویم ، چرا؟

Because there was no connection.

چون ارتباطی وجود نداشت.

I wasn't interested in what I was studying.

من به چیزی که مطالعه می کردم علاقه ای نداشتم.

Again, the words were important, but they were not connected

باز هم کلمات مهم بودند، اما

to anything going on in my life at that time.

به هیچ اتفاقی در زندگی من در آن زمان ربط نداشتند.

So it's very important to learn words

بنابراین یادگیری کلماتی

that are connected to your interests.

که با علایق شما مرتبط هستند بسیار مهم است.

So let me show you how you can do this.

بنابراین اجازه دهید به شما نشان دهم که چگونه می توانید این کار را انجام دهید.

Here's what you have to do.

در اینجا کاری است که شما باید انجام دهید.

Whenever you learn a new word,

هر زمان که کلمه جدیدی یاد گرفتید

make sure to add it to a database.

، حتما آن را به پایگاه داده اضافه کنید.

Now, I mention this, for those of you that joined

حالا، من این را ذکر می کنم، برای کسانی از شما که

a few days ago, I actually had a live class where I talked

چند روز پیش پیوستید، من در واقع یک کلاس زنده داشتم که در آن

about the English database, the database method

در مورد پایگاه داده انگلیسی صحبت کردم، روش پایگاه داده ای

that I came up with after studying Korean.

که پس از مطالعه زبان کره ای به آن دست یافتم.

So for those of you that weren't able to attend the class,

بنابراین برای کسانی از شما که قادر به شرکت در کلاس

you guys can join weeklyenglishwords.com

نبودند، می‌توانید به کوپن weeklyenglishwords.com بپیوندید

Coupon is "LEARN."

: "LEARN".

You can join for a dollar for the first month

if you wanna check it out.

اگر می‌خواهید آن را بررسی کنید، می‌توانید با یک دلار برای ماه اول بپیوندید.

But I taught this database method,

اما من این روش پایگاه داده را آموزش دادم

and this method actually shows you

و این روش در واقع به شما نشان می دهد که

how to create your own database in your mind,

چگونه پایگاه داده خود را در ذهن خود ایجاد کنید

and I have vocabulary words

و من هر هفته لغات واژگانی را

every single week in that membership.

در آن عضویت دارم.

So here's the thing.

بنابراین موضوع اینجاست.

In other words, you need to add the word

به عبارت دیگر، شما باید بر اساس علایق خود کلمه را

to a specific category based on your interests.

به یک دسته بندی خاص اضافه کنید.

For example, food words, art words,

به عنوان مثال، کلمات غذایی، کلمات هنری،

exercise words, et cetera.

کلمات تمرین، و غیره.

So think about your interests.

پس به علایق خود فکر کنید.

Again, you guys know I love food, I love sports,

باز هم، شما بچه ها می دانید که من عاشق غذا هستم، من عاشق ورزش

I love spending time with family, I love art,

هستم، من عاشق وقت گذرانی با خانواده، عاشق هنر هستم،

so I can have these categories in my notebook.

بنابراین می توانم این دسته ها را در دفترچه ام داشته باشم.

So when I learn a new word,

بنابراین وقتی یک کلمه جدید یاد می‌گیرم،

I add it to the category that it belongs to.

آن را به دسته‌ای که به آن تعلق دارد اضافه می‌کنم.

You can do the same thing as you learn English.

شما می توانید همان کاری را که انگلیسی یاد می گیرید انجام دهید.

So, think about your interests,

بنابراین، در مورد علایق خود فکر کنید

and then figure out which interest the word relates to.

و سپس بفهمید که این کلمه به کدام علاقه مربوط می شود.

All right, number three, the third reason is usage.

بسیار خوب، شماره سه، دلیل سوم استفاده است.

Now, you don't use the words enough

حالا به اندازه کافی از کلمات استفاده نمی کنید

so that they can go into your permanent memory.

تا بتوانند به حافظه دائمی شما بروند.

In other words, if you don't use them, you will lose them.

به عبارت دیگر، اگر از آنها استفاده نکنید، آنها را از دست خواهید داد.

So when I was studying Korean,

بنابراین زمانی که من کره ای

now, when I first started studying Korean,

می خواندم، اکنون که برای اولین بار شروع به مطالعه کره ای

it was around 2009 or '10, but I was studying alone.

کردم، حدود سال 2009 یا 10 بود، اما من به تنهایی درس می خواندم.

Now, at that time, I was really a beginner.

حالا در آن زمان من واقعا مبتدی بودم.

I really couldn't have a conversation.

من واقعاً نمی توانستم صحبت کنم.

I could only say basic things,

من فقط می‌توانستم چیزهای اساسی بگویم،

but I still remember the first two words I learned,

اما هنوز دو کلمه اولی را که یاد گرفتم،

not including "hello,"

بدون «سلام»

(Tiffani speaking in foreign language)

(تیفانی که به زبان خارجی صحبت می‌کند)

not including that.

به یاد دارم.

The first two words I learned were "jinjja" and "jeongmal,"

دو کلمه اولی که یاد گرفتم "جینجا" و "جئونگمال"، "جینجا

"jinjja" and "jeongmal."

" و "جئونگ مال" بود.

Now, these two words just mean "really, for real?"

حال، این دو کلمه فقط به معنای "واقعا، برای واقعی؟"

And I'll show them to you real quick.

و من آنها را به سرعت به شما نشان خواهم داد.

Look right here on the screen.

همین جا روی صفحه را نگاه کنید.

You'll see "jeongmal" and "jinjja."

"جئونگمال" و "جینجا" را خواهید دید.

So, I learned these words.

بنابراین، من این کلمات را یاد گرفتم.

I will never forget these two words, and do you know why?

این دو کلمه را هرگز فراموش نمی کنم و می دانید چرا؟

I used them every single day,

من هر روز از آنها استفاده می کردم،

probably about 10 to 15 times a day,

احتمالاً حدود 10 تا 15 بار در روز،

so much so that my Korean friends were like,

به حدی که دوستان کره ای من می گفتند،

"Yo Tiff, your favorite word is jinjja

"یو تیف، کلمه

"or your favorite word is jeongmal."

مورد علاقه شما jinjja است "یا کلمه مورد علاقه شما jeongmal است."

Again, I was just learning, and I really wanted

باز هم، من تازه یاد می گرفتم. و من واقعاً

to engross myself and dive right into the language,

می خواستم خودم را غرق کنم و درست در زبان فرو

but I only knew those words at that time,

بروم، اما آن زمان فقط آن کلمات را می دانستم،

so I used them over and over and over again.

بنابراین بارها و بارها از آنها استفاده کردم .

But what happened?

Those words are now lodged in my permanent memory.

It's almost impossible for me to forget them,

فراموش کردن آنها برای من تقریبا غیرممکن است،

because I use them so often.

زیرا من اغلب از آنها استفاده می کنم

Now, on the other hand, there are other words

، از طرف دیگر، کلمات دیگری وجود دارد

that I learned in Korean that since I've been back

که به زبان کره ای یاد گرفتم که از زمانی که

in America, I haven't used them in a long time.

به آمریکا برگشته ام، آنها را در یک مورد استفاده نکرده ام.

So when I have conversations with my Korean friends

پس وقتی با دوستان کره‌ای‌ام صحبت می‌کنم

and we're speaking, there are moments

و داریم صحبت می‌کنیم،

more often than in the past (Tiffani laughs)

بیشتر از گذشته لحظاتی پیش می‌آید (تیفانی می‌خندد)

where I'll say, (Tiffani snapping)

که در آن می‌گویم (تیفانی در حال تکان خوردن)

"Ah, what's the word again?"

"آه، دوباره این کلمه چیست؟"

I'll forget a word because I haven't used it in a long time,

من یک کلمه را فراموش می کنم زیرا مدت زیادی است که از آن استفاده نکرده ام،

but I'll never forget "jinjja" or "jeongmal"

اما هرگز "jinjja" یا "jeongmal" را فراموش

because I used it so much.

نمی کنم زیرا آن را بسیار استفاده کرده ام

So the same is true for you.

. برای شما هم همینطور است

Usage is one of the reasons why you're forgetting words.

استفاده یکی از دلایلی است که شما کلمات را فراموش می کنید.

So what's the solution?

پس راه حل چیست؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Whenever you learn a new word,

هر زمان که یک کلمه جدید یاد گرفتید،

make sure to use it three times within the first 24 hours.

مطمئن شوید که در 24 ساعت اول سه بار از آن استفاده کنید .

I cannot stress this enough.

لازم به تاکید بیشتر نیست - بیشترازاین سفارش نمی کنم.

Within the first 24 hours of learning a word,

در 24 ساعت اول یادگیری یک کلمه

you must use it three times.

، باید سه بار از آن استفاده کنید.

Figure out how to use it three times,

نحوه استفاده از آن را سه بار بیاموزید،

and you'll be amazed how much easier it is

و متعجب خواهید شد که چقدر راحت تر

for you to remember words moving forward.

به خاطر سپردن کلمات در حال حرکت رو به جلو برای شماست.

So in other words, you can use it in a comment

بنابراین به عبارت دیگر، می توانید از آن در یک نظر

under a video like this video.

در زیر ویدیویی مانند این ویدیو استفاده کنید.

Go ahead and comment if you learn a new word.

اگر کلمه جدیدی یاد گرفتید ادامه دهید و نظر بدهید.

Next, explain the word to a friend,

در مرحله بعد، کلمه را برای یک دوست توضیح دهید

and finally, write a sentence about your day using it.

و در نهایت، یک جمله در مورد روز خود با استفاده از آن بنویسید.

Here's the deal: the more you use something,

موضوع این است: هرچه بیشتر از چیزی استفاده کنید،

the easier it will be for you to remember it

به خاطر سپردن آن

and use it in a real conversation later.

و استفاده از آن در یک مکالمه واقعی برایتان آسان‌تر خواهد بود.

So if you feel like you're always forgetting words

بنابراین اگر احساس می کنید همیشه

in English, try this solution right here.

کلمات انگلیسی را فراموش می کنید، این راه حل را همینجا امتحان کنید. درست پس

Use the word three times in 24 hours

از یادگیری کلمه در 24 ساعت سه بار استفاده

right after you learn it.

کنید.

Now, the fourth reason why you're forgetting words often

حالا، چهارمین دلیلی که چرا اغلب کلمات را فراموش

is right here, interference.

می کنید، همین جاست، تداخل.

Real quick, pronunciation.

سریع واقعی، تلفظ.

"Inter," good, "ference," good.

«اینتر»، خوب، «فرانس»، خوب.

That F sound, "inter-ference," excellent.

این صدای F، "تداخل"، عالی است.

All together, "interference."

همه با هم «تداخل».

Good, last time, "interference."

خوب، آخرین بار، "تداخل".

Good, now interference, here's the breakdown.

خوب، حالا تداخل، خرابی اینجاست.

Sometimes you learn something else

گاهی اوقات

before you use what you already learned.

قبل از استفاده از چیزهایی که قبلاً آموخته اید چیز دیگری یاد می گیرید.

This interferes with your brain's ability

این در توانایی مغز شما

to store and remember things.

برای ذخیره و به خاطر سپردن چیزها اختلال ایجاد می کند.

So let me explain what I mean.

پس اجازه دهید منظورم را توضیح دهم.

"Interfere" just means to interrupt

«تداخل» فقط به معنای قطع کردن

or to halt the progress of something.

یا توقف پیشرفت چیزی است.

So again, when I was studying Korean,

پس باز هم وقتی کره ای می

when I started, I was working and studying at the same time.

خواندم، وقتی شروع کردم، همزمان کار می کردم و درس می خواندم.

Now, for the beginner level, it was hard, but it was okay.

حالا برای سطح مبتدی سخت بود ولی خوب بود.

I was learning and working and everything was okay.

داشتم یاد می گرفتم و کار می کردم و همه چیز خوب بود.

I was able to remember the information.

من توانستم اطلاعات را به خاطر بسپارم.

But as I progressed to the intermediate level,

اما وقتی به سطح متوسط

I started realizing

رفتم، متوجه شدم

that we were learning a lot more in class.

که در کلاس چیزهای بیشتری یاد می‌گیریم.

We were learning a lot more difficult topics, words,

ما موضوعات، کلمات

expressions, and grammar rules.

، عبارات و قواعد گرامری بسیار دشوارتر را یاد می گرفتیم.

So what was happening was I was learning

بنابراین اتفاقی که می افتاد این بود که من

all of this information in class, coming home,

تمام این اطلاعات را در کلاس یاد می گرفتم، به خانه می آمدم،

(Tiffani snaps) and immediately going to work.

(تیفانی عکس می گیرد) و بلافاصله به سر کار می رفتم.

Then I'd come home late at night,

بعد از آن شب دیر به خانه می آمدم،

try to review a little bit, get up the next morning,

سعی می کردم کمی مرور کنم، صبح روز بعد بیدار می

review a little bit, and go right to class and learn more.

شدم، کمی مرور می کردم و مستقیماً سر کلاس می رفتم و بیشتر یاد می گرفتم.

So this is what was happening to me:

بنابراین این چیزی است که برای من اتفاق می افتد:

Lots of information, lots of information,

اطلاعات زیاد، اطلاعات زیاد،

and I was getting overwhelmed,

و من در حال غرق شدن

because I was never getting the opportunity

بودم، زیرا هرگز فرصتی

to learn the information and use the information.

برای یادگیری اطلاعات و استفاده از اطلاعات پیدا نمی کردم.

So there was interference.

بنابراین تداخل وجود داشت.

All of the information had gone into my brain,

تمام اطلاعات وارد مغز من شده بود،

but it was being pushed out by the next information,

اما با اطلاعات بعدی

and that was being pushed out

بیرون فرستاده می شد، و این اطلاعات

by the next group of information topics

توسط گروه بعدی از موضوعات اطلاعاتی

the teacher would give us each day in class.

که معلم هر روز در کلاس به ما می داد، بیرون می رفت.

Maybe that's happening to you as well.

شاید این اتفاق برای شما هم بیفتد.

You're learning so much and not giving yourself

شما خیلی چیزها را یاد می گیرید و به

the opportunity to use what you're learning.

خودتان فرصت نمی دهید از آنچه یاد می گیرید استفاده کنید.

So here's what you need to do.

بنابراین در اینجا چیزی است که شما باید انجام دهید.

Whenever you learn a new word,

هر زمان که یک کلمه جدید یاد می گیرید،

make sure you understand it before adding new words.

قبل از افزودن کلمات جدید مطمئن شوید که آن را متوجه شده اید.

In other words, you need to make sure you understand

به عبارت دیگر، باید مطمئن شوید

the meaning, understand the usage,

که معنی آن را درک کرده اید، کاربرد آن را درک کرده اید

and understand how to use it in your own life.

و نحوه استفاده از آن را در زندگی خود می دانید.

Remember, it's not about the number of words you know.

به یاد داشته باشید، این به تعداد کلماتی که می دانید نیست.

It's about the number of words you know, and can use,

این مربوط به تعداد کلماتی است که شما می دانید و می توانید استفاده کنید،

because if you can't use them,

زیرا اگر نتوانید از آنها استفاده کنید

then nobody knows you actually know them.

، هیچ کس نمی داند که شما واقعا آنها را می شناسید.

So interference is one of the main reasons

بنابراین تداخل یکی از دلایل اصلی است

that I realized I was forgetting words in Korean,

که متوجه شدم کلمات را در زبان کره ای فراموش می کنم

and maybe for you, one of the main reasons

و شاید برای شما یکی از دلایل اصلی

why you forget English words is because of interference.

فراموشی کلمات انگلیسی به دلیل تداخل باشد.

So you must start using this solution

بنابراین شما باید قبل از حرکت، استفاده از این راه حل

and understanding before you move on.

و درک را شروع کنید.

Now, the next reason why you're experiencing

حال، دلیل بعدی که چرا شما

this challenge of forgetting words is stress.

این چالش فراموشی کلمات را تجربه می کنید، استرس است.

You are too stressed to retain information.

شما بیش از حد استرس دارید که نمی توانید اطلاعات را حفظ کنید.

When I was studying Korean, I told you I was working

زمانی که کره ای می خواندم، به شما گفتم که در ابتدای شروع کارم همزمان کار می کردم

and studying at the same time when I first started,

و درس می خواندم

and when I got to that intermediate level

و زمانی که به سطح متوسطی

where I was not able to retain information

رسیدم که به دلیل تداخل و زیاد، قادر به حفظ یا نگهداری اطلاعات نبودم.

or hold the information in because of interference

and a lot of information coming in,

با دریافت اطلاعات،

I realized that I was getting stressed.

متوجه شدم که استرس دارم.

I would go to work, and in my mind, I would say,

می رفتم سر کار و در ذهنم می گفتم

"Man, I have a test tomorrow.

مرد، فردا امتحان دارم

"Man, the teacher taught us 30 new words today,

، آقا معلم امروز 30 کلمه جدید را به ما

"and I can't remember them,"

یاد داد، "و یادم نمی آید"

when I was in the middle of my class trying to teach,

وسط کلاس من سعی می‌کردم تدریس کنم،

so there was stress upon stress upon stress.

بنابراین استرس روی استرس روی استرس وجود داشت.

So then when I did try to go study,

بنابراین وقتی سعی کردم بروم مطالعه

I wasn't able to retain the information.

کنم، نتوانستم اطلاعات را حفظ کنم.

I kept forgetting, because I was so stressed.

مدام فراموش می کردم، چون خیلی استرس داشتم.

It was like a lock was on my brain.

انگار قفلی روی مغزم بود.

So in response to that, fast forward a year or two.

بنابراین در پاسخ به آن، یک یا دو سال سریع جلو بروید.

I actually went back to America.

من در واقع به آمریکا برگشتم.

I'm in America now, and I stayed here America

من الان در آمریکا هستم و شش ماه در آمریکا ماندم

for six months because I wanted to focus on my test.

چون می‌خواستم روی آزمونم تمرکز کنم.

This is when I was studying for graduate school.

این زمانی بود که در مقطع کارشناسی ارشد درس می خواندم.

For six months, I didn't work at all; I only studied.

شش ماه اصلاً کار نکردم . من فقط درس خوندم

Praise God for good parents.

خدا را به خاطر پدر و مادر خوب شکر کن.

They let me stay at their house.

اجازه دادند در خانه آنها بمانم.

They let me stay here, and everything was okay.

آنها به من اجازه دادند اینجا بمانم و همه چیز خوب بود.

But for six months, I only focused on learning,

اما به مدت شش ماه فقط روی یادگیری تمرکز کردم

and what happened?

و چه شد؟

The stress went away.

استرس از بین رفت.

Now, I'm not telling you to quit your job.

حالا من به شما نمی گویم کارتان را رها کنید.

Don't do that.

این کار را نکن

I'm not telling you to stop everything and just study.

من به شما نمی گویم همه چیز را متوقف کنید و فقط مطالعه کنید.

The point I'm trying to make is when I removed

نکته ای که سعی می کنم به آن اشاره کنم این است که وقتی

the element of stress away, I was able to retain

عنصر استرس را از بین بردم، توانستم

the information I needed to pass my Korean exam.

اطلاعاتی را که برای قبولی در امتحان کره ای نیاز داشتم، حفظ کنم.

I was able to remember words, ideas, and concepts in Korean.

من توانستم کلمات، ایده ها و مفاهیم را به زبان کره ای به خاطر بسپارم.

The same is true for you.

در مورد شما هم همینطور است.

The reason, one of the reasons why you keep forgetting words

دلیل، یکی از دلایلی که دائماً کلمات را فراموش

is you're probably stressed.

می کنید این است که احتمالاً استرس دارید.

Maybe you're preparing for an English exam.

شاید برای امتحان زبان انگلیسی آماده می شوید.

Maybe you wanna get a job,

شاید بخواهید شغلی پیدا کنید

and you have an English interview.

و یک مصاحبه انگلیسی داشته باشید.

Maybe there's something pressing that you have to do

شاید کاری ضروری باشد که باید انجام دهید

and English is necessary.

و انگلیسی لازم است.

So there's a stress element,

بنابراین یک عنصر استرس وجود دارد،

and that's causing you to forget words.

و این باعث می شود کلمات را فراموش کنید.

So what's the solution?

پس راه حل چیست؟

Here we go, how to stop feeling stressed.

در اینجا به این می پردازیم که چگونه احساس استرس را متوقف کنیم.

Change your focus.

تمرکز خود را تغییر دهید.

Focus on how the words will help you reach your goal.

بر این تمرکز کنید که کلمات چگونه به شما کمک می کنند تا به هدف خود برسید.

Don't focus on failing.

روی شکست تمرکز نکنید.

Again, for me, when I was working and studying,

باز هم، برای من، زمانی که کار می‌کردم و درس می‌خواندم،

I kept thinking, "Oh my goodness,

مدام فکر می‌کردم: «وای خدای من،

"I'm not gonna be able to get the information.

«نمی‌توانم اطلاعات را به دست بیاورم.

"Oh my goodness, I'm so tired, I'm so stressed."

وای خدای من خیلی خسته ام خیلی استرس دارم.

I was focused on failing.

من روی شکست تمرکز کرده بودم.

You have to stop focusing on failing.

باید از تمرکز بر شکست دست بردارید.

Change your focus.

تمرکز خود را تغییر دهید.

Next, take periodic breaks.

بعد، استراحت های دوره ای داشته باشید.

This can help you relax and give your brain

این می تواند به شما کمک کند آرامش داشته باشید و به مغز شما

an opportunity to process the words you just learned.

فرصتی بدهد تا کلماتی را که تازه یاد گرفته اید پردازش کند.

And finally, remember that people want to listen to you.

و در نهایت، به یاد داشته باشید که مردم می خواهند به شما گوش دهند.

The words you are learning

کلماتی که یاد

will help others understand you more.

می گیرید به دیگران کمک می کند تا شما را بیشتر درک کنند.

The fact of the matter is, you are awesome; you are amazing.

واقعیت این است که شما عالی هستید. شما شگفت انگیز هستید

Stress can actually hurt you.

استرس در واقع می تواند به شما آسیب برساند.

Let the stress go.

استرس را رها کنید.

Realize that you can learn lots of words.

درک کنید که می توانید کلمات زیادی را یاد بگیرید.

Realize that people do want to listen to you.

درک کنید که مردم می خواهند به شما گوش دهند.

Even if you are preparing for a test

حتی اگر برای یک آزمون

or preparing for an interview, focus on success.

آماده می شوید یا برای مصاحبه آماده می شوید ، روی موفقیت تمرکز کنید.

Focus on the fact that, "Wait a minute,

روی این واقعیت تمرکز کنید که «یک دقیقه صبر کنید،

"I am actually studying another language.

«من در واقع در حال مطالعه زبان دیگری هستم.

"I can do this," and your brain will relax as well

"من می توانم این کار را انجام دهم" و مغز شما نیز آرام می شود

and let the words come in and sink in.

و اجازه می دهد کلمات وارد شوند و غرق شوند.

These are the reasons why you're forgetting words.

اینها دلایلی هستند که شما کلمات را فراموش می کنید.

I hope this lesson helped you.

امیدوارم این درس به شما کمک کرده باشد.

I hope these solutions help you just like they helped me.

امیدوارم این راه حل ها به شما کمک کنند، همانطور که به من کمک کردند.

Again, if you really are trying to improve your vocabulary,

مجدداً، اگر واقعاً می‌خواهید دایره لغات خود را بهبود ببخشید،

like I mentioned earlier,

همانطور که قبلاً ذکر کردم،

I talked about this English database that I've created

در مورد این پایگاه داده انگلیسی که

with another teacher, weeklyenglishwords.com

با معلم دیگری به نام weeklyenglishwords.com ایجاد

I'd love for you to check it out.

کرده‌ام صحبت کردم، دوست دارم آن را بررسی کنید.

The coupon is "LEARN,"

کوپن "LEARN" است

and you can get the first month for one dollar.

و می توانید ماه اول را با یک دلار دریافت کنید.

Again, if you're focused on improving your vocabulary words

باز هم، اگر روی بهبود دایره لغات خود

and you're tired of forgetting words,

تمرکز کرده اید و از فراموشی کلمات خسته شده اید،

this database will help you a lot.

این پایگاه داده کمک زیادی به شما خواهد کرد.

Well, guys, I hope you enjoy today's lesson.

خوب، بچه ها، امیدوارم از درس امروز لذت ببرید.

Thank you so much for joining.

از پیوستن شما بسیار سپاسگزارم

Remember to like, share, subscribe.

به یاد داشته باشید که لایک کنید، به اشتراک بگذارید، مشترک شوید.

I will see you next week,

هفته آینده شما را می بینم،

but as always, remember to speak English.

اما مثل همیشه یادتان باشد که انگلیسی صحبت کنید.

(upbeat rock music)

(موسیقی راک شاد)

You still there?

هنوز آنجا هستید؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time! (Tiffani snaps)

زمان داستان است! (تیفانی می زند)

♪ Hey, I said it's story time ♪

♪ هی، گفتم وقت داستان است ♪ خیلی

All right guys, so for today's story, again,

خوب بچه ها، پس برای داستان امروز، دوباره،

we're talking about forgetting words and remembering words.

ما در مورد فراموش کردن کلمات و به خاطر سپردن کلمات صحبت می کنیم.

So this is a story that happened.

پس این داستانی است که اتفاق افتاده است.

I was in Korea, and there are two words,

من در کره بودم و دو کلمه وجود دارد،

two other words in Korean.

دو کلمه دیگر در کره ای.

I mentioned earlier "jinjja" and "jeongmal,"

قبلاً به "جینجا" و "جئونگمال" اشاره کردم،

but there are two other words, "ung" and "ne."

اما دو کلمه دیگر وجود دارد ، "ung" و "ne".

They both mean "yes" or "yeah."

هر دو به معنای "بله" یا "بله" هستند.

So when I first got to Korea,

بنابراین وقتی برای اولین بار به کره

I learned "ung," and I learned "ne."

رسیدم، "ung" را یاد گرفتم و "ne" را یاد گرفتم.

Now in English, if you say, "Nay,"

حالا در انگلیسی، اگر بگویید «نه»،

you're basically saying "no."

اساساً «نه» می‌گویید.

However, in Korean, and I know my Korean students watching,

با این حال، در زبان کره ای، و من می دانم که دانش آموزان کره ای من در حال تماشا هستند،

you know what I mean, "ne" means "yes."

منظور من را می دانید، "ne" به معنای "بله" است.

Like, it's the polite way of saying "yes,"

مثلاً، این روش مودبانه گفتن «بله» است،

and "ung" is more of the, not impolite,

و «ونگ» بیشتر

but more than the casual way of saying "yes,"

از روش معمولی «بله» گفتن است، نه بی ادبانه، و

more like, "Yeah, that's cool, okay."

بیشتر شبیه «آره، عالی است، خوب است».

So I had to learn those two words,

بنابراین من مجبور شدم این دو کلمه را یاد بگیرم،

and because "ne" is so opposite of English,

و از آنجا که "ne" بسیار متضاد انگلیسی،

the English meaning, I made it a point to use it often.

معنای انگلیسی است، استفاده مکرر از آن را ضروری دانستم.

Remember, I taught you.

یادت باشه من بهت یاد دادم

I realized that I have to use this often,

فهمیدم که باید اغلب از این استفاده

or I will forget, and that's what happened.

کنم وگرنه فراموش خواهم کرد و همین شد.

In the very beginning,

در همان ابتدا،

I was saying, "ne" when I meant "yes" or "no,"

وقتی به معنای «بله» یا «نه» بود، می‌گفتم «نه»

and it was getting confusing when I was in Korea.

و وقتی در کره بودم گیج‌کننده می‌شد.

But, I eventually mastered it.

اما، در نهایت به آن مسلط شدم.

I know "ne," and I know "ung."

من "ne" را می دانم و "ung" را می دانم.

So fast forward now.

خیلی سریع به جلو در حال حاضر.

I've learned to speak Korean fluently,

من یاد گرفتم به زبان کره ای روان صحبت

and I was living in Korea still, and I called home.

کنم و هنوز در کره زندگی می کردم و به خانه زنگ زدم.

I called a business, a company,

من به یک تجارت، یک شرکت

because I was still paying bills in America.

زنگ زدم، زیرا هنوز در آمریکا قبوض پرداخت می کردم.

And it was, was it a credit card company?

و این بود، آیا این یک شرکت کارت اعتباری بود؟

I don't remember the exact company.

شرکت دقیقش یادم نیست

But anyways, I called,

اما به هر حال من تماس گرفتم

and the representative got on the phone and she was like,

و نماینده با تلفن تماس گرفت و او گفت:

"Hello, Ms. Claiborne, how can I help you?"

"سلام خانم کلیبورن، چگونه می توانم به شما کمک کنم؟"

So I explained what was going on,

بنابراین من توضیح دادم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است،

and then she proceeded to tell me what I needed to do.

و سپس او به من گفت که چه کاری باید انجام دهم.

And then she asked me, "Ms. Claiborne,

و سپس از من پرسید: "خانم کلیبورن،

"would you like me to do this for you?"

"آیا دوست دارید این کار را برای شما انجام دهم؟"

And I said, "Ne."

و من گفتم: "نه."

Without even thinking about it, it naturally just came out.

Like, I literally wasn't even thinking.

I was mixing English and Korean.

من داشتم انگلیسی و کره ای را با هم قاطی می کردم،

So she said, "Oh, okay,

پس او گفت: "اوه، باشه،

"so you don't want me to do it for you?"

"پس نمی خواهی این کار را برایت انجام دهم؟"

And I was like, "No, no, no, ne, ne, ne."

و من اینطور گفتم: "نه، نه، نه، نه، نه، نه."

She was like, "But you keep saying no."

او می گفت: "اما تو مدام نه می گویی."

(Tiffani laughs)

(تیفانی می خندد)

And that's when I realized, "Oh my goodness,

و آنجا بود که فهمیدم: "وای خدای من،

"I'm speaking Korean to this lady."

"من با این خانم کره ای صحبت می کنم."

I didn't even realize

حتی متوجه

that I was saying "ne" over and over again.

نشدم که بارها و بارها "نه" را می گویم .

So I explained, I said, "No, ma'am, I'm so sorry.

بنابراین توضیح دادم و گفتم. "نه خانم، خیلی متاسفم.

"Ne means yes in Korean, and I was trying to say yes."

"Ne در کره ای به معنای بله است، و من سعی می کردم بله بگویم."

She was like, "Oh, okay."

او مثل "اوه، باشه."

So it was funny, but I never forgot that,

بنابراین خنده دار بود، اما هرگز آن را فراموش نکردم،

because I did it unconsciously.

زیرا ناخودآگاه این کار را انجام دادم.

I really didn't realize that I was mixing the two languages,

من واقعاً متوجه نمی‌شدم که دارم این دو زبان را با هم ترکیب می‌کنم،

but because I had used "ne" so much over and over

اما از آنجایی که از "ne" بارها و بارها در

trying to improve my Korean skills,

تلاش برای بهبود مهارت‌های کره‌ای خود استفاده کرده بودم،

it naturally came out before "yes."

به طور طبیعی قبل از "بله" ظاهر شد.

Interesting, right?

جالبه، درسته؟

English is my first language, but because I used "ne"

انگلیسی زبان اول من است، اما چون خیلی از "ne" استفاده می‌کردم

so much, it came out first when I was on the phone.

، وقتی تلفنی بودم، اول از همه بیرون آمد .

Now fast forward even more to today.

در حال حاضر سریعتر به جلو به امروز.

I say "ne" and I say "ung" all the time,

من می گویم "نه" و می گویم "ونگ"

so much so that I don't even realize it,

آنقدر که حتی متوجه نمی شوم،

but my friends just understand and they accept it.

اما دوستانم فقط می فهمند و قبول می کنند.

If I'm on the phone with one of my friends

اگر من با یکی از دوستانم تلفنی صحبت می

and she's telling me a story,

کنم و او برایم داستانی تعریف می کند

I'm like, "Ung, ung, uh-huh, ung, ung."

، می گویم: "Ung, ung, uh-huh, ung, ung."

The thing is in English, in American culture, that's rude.

موضوع به زبان انگلیسی است، در فرهنگ آمریکایی، این بی ادبی است.

It's kind of like you're interrupting someone.

انگار داری حرف کسی را قطع می کنی.

But my friends know that I lived in Korea

اما دوستان من می دانند که من در کره

and that I was in the Korean culture and I learned Korean,

زندگی می کردم و در فرهنگ کره بودم و کره ای یاد گرفتم،

so they understand that I'm not being rude.

بنابراین آنها می فهمند که من بی ادب نیستم.

But again, because I used it so much,

اما باز هم، چون خیلی از آن استفاده کردم،

it became a part of me, to the point that I do it

بخشی از وجود من شد، تا جایی که

even when I'm speaking in English.

حتی زمانی که به زبان انگلیسی صحبت می کنم، این کار را انجام می دهم.

Part of the Korean comes out.

بخشی از کره ای بیرون می آید.

So it's funny, but it's like, I can't change it.

بنابراین خنده دار است، اما مثل این است که نمی توانم آن را تغییر دهم.

It's just naturally how it happens.

این به طور طبیعی چگونه اتفاق می افتد.

So, hopefully this encourages you.

بنابراین، امیدوارم این شما را تشویق کند.

The more you use English, the more you practice,

هرچه بیشتر از انگلیسی استفاده کنید ، هر چه بیشتر تمرین کنید،

it will start to come out naturally.

به طور طبیعی شروع به بیرون آمدن می کند.

Don't stress.

استرس نداشته باش

Use it often.

اغلب از آن استفاده کنید.

Remember to let it set in.

به یاد داشته باشید که اجازه دهید وارد شود.

Use the words, expressions three times in 24 hours,

از کلمات، عبارات سه بار در 24 ساعت استفاده کنید،

and I guarantee you will stop forgetting words.

و من تضمین می کنم که دیگر کلمات را فراموش نخواهید کرد.

Remember, guys, if you are interested in learning more words

به یاد داشته باشید، بچه ها، اگر شما علاقه مند به یادگیری کلمات بیشتر در

every single week, you wanna improve your vocabulary,

هر هفته هستید، می خواهید دایره لغات خود را بهبود ببخشید،

please go to weeklyenglishwords.com.

لطفا به weeklyenglishwords.com بروید.

Use the coupon code "LEARN," L-E-A-R-N,

از کد کوپن "LEARN"، L-E-A-R-N استفاده

and get the first month for a dollar.

کنید و ماه اول را با یک دلار دریافت کنید.

I want you guys to try it out and see how you can improve

از شما دوستان می‌خواهم آن را امتحان کنید و ببینید چگونه می‌توانید

your vocabulary by watching English conversations,

با تماشای مکالمات انگلیسی،

looking at vocabulary explanation videos,

تماشای ویدیوهای توضیح واژگان،

and getting a print out of all the words

و گرفتن پرینت از تمام کلماتی

you learn in the conversation videos.

که در ویدیوهای مکالمه یاد می‌گیرید، دایره لغات خود را بهبود ببخشید.

All right, guys, I will see you next week.

باشه بچه ها هفته دیگه میبینمتون

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

I love you all.

من همه شما را دوست دارم.

Have a good one.

یک خوب.