How You Can Reduce Your ACCENT in English (...and Should You?)

When it's cold, I like to eat "soap"  for dinner. This is an example of a  

وقتی هوا سرد است، دوست دارم برای شام «صابون» بخورم . این نمونه‌ای از

mispronunciation problem there. There's no such thing as speaking  

مشکل تلفظ اشتباه است. چیزی به نام انگلیسی صحبت کردن

English with no accent, because,  you know, everybody has an accent. 

بدون لهجه وجود ندارد، زیرا، می دانید، همه لهجه دارند.

I believe that your accent can also  be changed and altered if you want to.

من معتقدم که اگر بخواهید لهجه شما نیز قابل تغییر و تغییر است.

I'm joined here in the global  studio by the one the only,  

من اینجا در استودیوی جهانی تنها کسی هستم که

and appropriately sporting his GunsN'Roses shirt,  Axl Pose, of course, otherwise known as Thiago. 

پیراهن GunsN'Roses خود را به تن می کند، البته Axl Pose که به نام تیاگو نیز شناخته می شود.

Hey, Ethan. What's up? How's it going, man? 

هی، ایتان چه خبر؟ چطوره مرد؟

I'm good. I'm good. Actually, you know, something  funny happened the other, the other day. You know,  

من خوبم. من خوبم. در واقع، می دانید، آن روز یک اتفاق خنده دار رخ داد. می‌دانی،

I was trying to watch Peaky Blinders this week  with my wife, and we tried doing it without  

من سعی می‌کردم این هفته Peaky Blinders را با همسرم تماشا کنم، و سعی کردیم آن را بدون

subtitles, and man, it was, it was tough, you  know. I felt like I didn't know any English. 

زیرنویس انجام دهیم، و مرد، سخت بود، می‌دانی . احساس می کردم انگلیسی بلد نیستم.

That is what we would call a rookie's  mistake. Do you know what that means? 

این همان چیزی است که ما آن را اشتباه یک تازه کار می نامیم . آیا میدانید چه معنایی میدهد؟

Right. Like a beginner's mistake.  An amateur's (Exactly) mistake. 

درست. مثل اشتباه یک مبتدی. اشتباه یک آماتور (دقیقا).

Yeah. I believe that comes from baseball, we  would say. Uh, but even, yeah, for me too,  

آره ما معتقدم که از بیسبال می آید . اوه، اما حتی، بله، برای من هم،

I have to watch Peaky Blinders. It's like the, the  Birmingham, the old Birmingham accent. I miss a  

باید Peaky Blinders را تماشا کنم. این مانند لهجه بیرمنگامی قدیمی است.

lot of it if I watch Peaky Blinders without,  without subtitles. So definitely, definitely  

اگر Peaky Blinders را بدون زیرنویس تماشا کنم، خیلی از آن را از دست می‌دهم . بنابراین قطعاً، قطعاً به

need those subtitles. It has to be one of the most  complicated accents, which of course, today we're  

آن زیرنویس‌ها نیاز دارید. این باید یکی از پیچیده‌ترین لهجه‌ها باشد، که البته امروز

talking all about accents. Uh, I actually saw a  comment the other day, and I grabbed it because  

همه درباره لهجه‌ها صحبت می‌کنیم. اوه، من در واقع یک کامنت روز دیگر دیدم، و آن را پذیرفتم، زیرا

I thought it'd be a nice place for us to start.  It comes from Marcy who wrote this on one of our,  

فکر می‌کردم این مکان خوبی برای شروع است. این از مارسی می‌آید که

uh, few weeks ago on one of our past lessons,  saying, "One more wonderful lesson. It's amazing  

چند هفته پیش در یکی از درس‌های گذشته‌مان این را نوشت و گفت: "یک درس فوق‌العاده دیگر.

hearing Thiago's English, his pronunciation  and confidence to speak inspire us to keep  

شنیدن انگلیسی تیاگو، تلفظ او و اعتماد به نفس او برای صحبت کردن، الهام بخش ما برای ادامه

learning and improve our speaking skills. I hope  that I am able to reach it one day too." So,  

یادگیری و یادگیری است. مهارت‌های گفتاری خود را بهبود بخشیم. امیدوارم من هم بتوانم روزی به آن برسم." بنابراین، البته،

of course, every single week we try to help you  to achieve your goals, to go from being a lost,  

هر هفته ما سعی می‌کنیم به شما کمک کنیم به اهدافتان دست یابید، از یک

insecure English learner, to be a confident  natural English speaker, exactly what we wanted  

زبان‌آموز گمشده و ناامن انگلیسی، تبدیل به یک انگلیسی زبان طبیعی با اعتماد به نفس شوید، دقیقاً همان کاری که می‌خواستیم

to do in today's lesson. So be sure to hit that  subscribe bell, the subscribe button, and the bell  

در درس امروز انجام دهیم. بنابراین حتماً زنگ اشتراک، دکمه اشتراک و زنگ

down below so you don't miss a single new lesson. All right. First of all, Marcy, thank you so much  

زیر را فشار دهید تا حتی یک درس جدید را از دست ندهید. خیلی خوب. اول از همه، مارسی، از نظر شما بسیار سپاسگزارم

for the comment. I really appreciate that. And  yes, you can do it. Yeah. Just keep practicing.  

. من واقعاً از آن قدردانی می کنم. و بله، شما می توانید آن را انجام دهید. آره فقط به تمرین ادامه بده

But Ethan, I actually have a question  for you because it is true. Yeah. I mean,  

اما ایتان، من در واقع یک سوال از شما دارم زیرا درست است. آره منظورم این است،

I have heard so many learners saying that they  wanna speak English like a native speaker. They  

بسیاری از زبان‌آموزان را شنیده‌ام که می‌گویند می‌خواهند مانند یک زبان مادری انگلیسی صحبت کنند. آن‌ها

wanna sound like a native speaker. But as a  native speaker yourself, what do you think  

می‌خواهند مانند یک زبان مادری به نظر برسند. اما خودتان به‌عنوان یک زبان مادری،

about this? I mean, this goal or this, um, way  of thinking about the language? Any thoughts? 

درباره این موضوع چه فکر می‌کنید؟ یعنی این هدف یا این طرز تفکر درباره زبان؟ هر فکری؟

I think someone like Marcy, or a lot of people  who are watching, they see you, and it's very  

فکر می‌کنم فردی مانند مارسی، یا بسیاری از افرادی که در حال تماشای شما هستند، شما را می‌بینند، و بسیار

admirable to want to, to speak like you. All the  hard work that you've put in. It's not something  

تحسین برانگیز است که بخواهید، مثل شما صحبت کنید. تمام تلاش‌های سختی که انجام داده‌اید. این چیزی نیست

that just comes overnight right into having  really confident, natural sounding English that,  

که فقط یک شبه برای داشتن یک انگلیسی کاملاً مطمئن و طبیعی که،   می‌دانید،

you know, almost sounds like a native. I don't  think, you know, your accent is not very clear,  

تقریباً شبیه به یک زبان بومی به نظر می‌رسد، می‌آید. فکر نمی‌کنم، می‌دانید، لهجه‌تان خیلی واضح نیست،

like, you know, he's from New York, or he's from  LA, or he's from this part, but you have done a  

مثل، می‌دانید، او اهل نیویورک است، یا اهل لس آنجلس، یا اهل این بخش است، اما شما

really good job at imitating a pretty standard  American accent, and that's something that a lot  

در تقلید از یک استاندارد بسیار خوب کار کرده‌اید. لهجه آمریکایی، و این چیزی است که بسیاری

of learners I've noticed aspire to. However, I  think that it depends a lot on your goals, first  

از یادگیرندگان من متوجه شده ام که آرزوی آن را دارند. با این حال، من فکر می‌کنم که این موضوع تا حد زیادی به اهداف شما بستگی دارد، اول

of all, because I think it's, it's, it's something  that's, that's kind of sexy, right? It's to sound  

از همه، زیرا فکر می‌کنم این است، این است، چیزی است که به نوعی سکسی است، درست است؟ به نظر می رسد که

like a native, but most people don't actually  think about, first of all, all the hard work that  

یک بومی باشد، اما اکثر مردم در واقع به تمام کارهای سختی که برای

goes into doing that. It's not just something  like, you know, if you study and everything,  

انجام این کار انجام می شود، فکر نمی کنند. این فقط چیزی نیست مثل، می‌دانی، اگر درس بخوانی و همه چیز را بخوانی،

you're gonna get this accent. There's a lot of  precision that has to go into that, which we'll  

این لهجه را می‌گیری. دقت زیادی در این مورد وجود دارد که

talk more about today. But for a lot of people,  it's just not necessary to put in all that hard  

امروز درباره آن بیشتر صحبت خواهیم کرد. اما برای بسیاری از مردم، انجام این همه کار سخت ضروری نیست

work. So I think it's really important that you  actually think about what are my objectives with  

. بنابراین، فکر می‌کنم واقعاً مهم است که

my English before you say I wanna sound like a  native, because maybe it's not actually something  

قبل از اینکه بگویید می‌خواهم مانند یک بومی به نظر برسم، واقعاً به اهداف من از انگلیسی من فکر کنید ، زیرا شاید در واقع چیزی نباشد

that deep down is the best thing for you. That's so true. Yeah. And sometimes I hear  

که عمیقاً بهترین چیز برای شما باشد. این خیلی درست است. آره و گاهی اوقات می‌شنوم که

learners going, Oh, I wanna speak English  with no accent, but there's no such thing as  

زبان‌آموزان می‌گویند، اوه، می‌خواهم انگلیسی بدون لهجه صحبت کنم، اما چیزی به نام

speaking English, let me say that again. There's  no such thing as speaking English with no accent,  

انگلیسی صحبت کردن وجود ندارد، اجازه دهید دوباره این را بگویم. چیزی به نام انگلیسی صحبت کردن بدون لهجه وجود ندارد،

because, you know, everybody has an accent.  Yeah? I mean, I, I I, I look at accent Ethan as,  

زیرا، می دانید، همه لهجه دارند. آره؟ منظورم این است که من، من، من به لهجه ایتان نگاه می کنم،

uh, your style of speaking, you know,  it's how your English sounds in general.  

اوه، سبک صحبت کردن شما، می دانید، به طور کلی انگلیسی شما چگونه به نظر می رسد.

You know, it's how you dress your English, you  know, to present it to people or to the world. And  

می دانید، نحوه پوشیدن انگلیسی خود را به مردم یا به جهان ارائه می دهید. و

just like, maybe you can, you are free to  choose what clothing you're gonna wear today,  

درست مانند، شاید شما بتوانید، شما آزاد هستید انتخاب کنید چه لباسی را امروز بپوشید،

you can also choose how you wanna sound in the  language. is the presentation of it. Right?  

همچنین می‌توانید انتخاب کنید که چگونه می‌خواهید در زبان به صدا درآیید. ارائه آن است. درست؟

Um, a great example that one of our team members  gave about this the other day, Izzy, was comparing  

اوم، یک مثال عالی که یکی از اعضای تیم ما در مورد آن روز گذشته ارائه کرد، ایزی،

your accent with a font on the computer.  Imagine you have a Google Doc open there,  

لهجه شما را با یک فونت در رایانه مقایسه کرد. تصور کنید یک Google Doc در آنجا باز است،   در حال

you are writing a text and you are using the  font Times New Roman. And then you go, you know,  

نوشتن متنی هستید و از قلم Times New Roman استفاده می‌کنید. و سپس می روی، می دانی،   من

I don't want that font, you know, I want, I want  my text to look differently. Maybe Helvetica  

آن فونت را نمی خواهم، می دانم، می خواهم، می خواهم متن من متفاوت به نظر برسد. شاید Helvetica

or, you know what, come to think of it, I guess  Century Gothic, you know, Century Gothic is really  

یا، می دانید چه چیزی، به آن فکر کنید، حدس می زنم Century Gothic، می دانید، Century Gothic واقعاً

beautiful font. I want that font for my text. So  just like a font or even, you know, your fashion  

فونت زیبایی است. من آن فونت را برای متنم می خواهم. بنابراین، درست مانند یک فونت یا حتی، می‌دانید، سبک مد شما،

style, yeah, Just, just like those can be changed  and modified. I believe that your accent can also  

بله، درست مانند آن‌ها قابل تغییر و اصلاح هستند. من معتقدم که لهجه شما نیز می‌تواند

be changed and altered if you want to, according  to your preferences or goals with English. 

تغییر کند و در صورت تمایل، با توجه به اولویت‌ها یا اهداف شما از انگلیسی.

There's this whole thing too, between, you  know, you want to speak with no accent.  

کل این موضوع نیز وجود دارد، می‌دانید، می‌خواهید بدون لهجه صحبت کنید.

What does that exactly mean? For most people,  it's probably in some sense that you can fit in,  

این دقیقا به چه معناست؟ برای اکثر مردم، احتمالاً به نوعی می‌توانید با آن جا شوید،

that people can easily understand you, is more  what they're trying to get out from there. And  

اینکه مردم به راحتی می‌توانند شما را درک کنند، بیشتر از آن چیزی است که آنها سعی می‌کنند از آنجا بیرون بیایند. و

in most cases, I find that what people really are  more needing the, the, the, the, the desire that  

در بیشتر موارد، من متوجه می‌شوم که چیزی که مردم واقعاً به خواسته‌ای که در

they have deep down is to have clear, accurate  pronunciation. Because if you have clear,  

اعماق وجود دارند، بیشتر به آن نیاز دارند، داشتن تلفظ واضح و دقیق است . زیرا اگر

accurate pronunciation, then you know anyone, at  least from most dialects of English, or if, at  

تلفظ دقیق و واضحی داشته باشید، هر کسی را می‌شناسید، حداقل از اکثر گویش‌های انگلیسی، یا اگر،

least if it's global English, will understand  you. So what exactly are the differences between  

حداقل اگر انگلیسی جهانی باشد، شما را می‌فهمد. بنابراین دقیقاً چه تفاوت هایی بین

pronunciation and accent? Because people  tend to confuse these two terms, right? 

تلفظ و لهجه وجود دارد؟ چون مردم تمایل دارند این دو عبارت را اشتباه بگیرند، درست است؟

Yeah, that's a great question.  I look at pronunciation more as,  

بله، این یک سوال عالی است. من به تلفظ بیشتر به این شکل نگاه می‌کنم که،

uh, how you pronounce individual words or how you  pronounce, uh, certain sounds, individual sounds,  

اوه، چگونه تک تک کلمات را تلفظ می‌کنید یا چگونه، آواهای خاص، صداهای جداگانه،

you know, and accent is more like the whole thing.  Yeah. Your accent is influenced by many things.  

شما می‌دانید، و لهجه بیشتر شبیه به کل موضوع است. آره لهجه شما تحت تأثیر چیزهای زیادی است.

Yes. It is influenced by your pronunciation  knowledge. It is influenced by your connected  

آره. تحت تأثیر دانش تلفظ شماست . تحت تأثیر

speech knowledge and application. It  is influenced by your native country,  

دانش و کاربرد گفتاری مرتبط شما است. این کشور تحت تأثیر کشور مادری شما است، از

where you come from and what your mother tongue  is. It is influenced by, uh, the type of English  

کجا آمده‌اید و زبان مادری شما چیست . این تحت تأثیر، آه، نوع انگلیسی   که

you consume most of the time. So your accent is  a combination, it's a sum of all those things.  

بیشتر اوقات مصرف می کنید، می باشد. بنابراین لهجه شما ترکیبی است، این مجموعه ای از همه آن چیزها است.

That's what makes you sound, you know, in English.  Now, pronunciation is more specific things. For  

این چیزی است که شما را به زبان انگلیسی صدا می کند. حال، تلفظ چیزهای خاص تری است. برای

example, imagine I say, um, when it's cold, I like  to eat, uh, "soap" for dinner. When it's cold, I  

مثال، تصور کنید می‌گویم، اوم، وقتی هوا سرد است، دوست دارم برای شام «صابون» بخورم. وقتی هوا سرد است،

like to eat "soap" for dinner. This is an example  of a mispronunciation problem there, because,  

دوست دارم برای شام «صابون» بخورم. این مثالی از یک مشکل تلفظ نادرست در آنجاست، زیرا،   می‌دانید،

you know, I guess as a native you'll hear me and  then you go like, yeah, that sounds kind of silly,  

حدس می‌زنم به‌عنوان یک بومی، صدای من را می‌شنوید و سپس می‌گویید، بله، به نظر احمقانه،

or funny or weird. But I think what Thiago  is trying to say is he, he likes to eat soup  

یا خنده‌دار یا عجیب می‌آید. اما من فکر می کنم آنچه تیاگو می خواهد بگوید این است که او دوست دارد

when it's cold. So instead of saying "soup" I said  "soap". Yeah. I mean, I view pronunciation more  

وقتی هوا سرد است سوپ بخورد. بنابراین به جای گفتن "سوپ" گفتم "صابون". آره منظورم این است که من تلفظ را بیشتر به

as that - individual sounds, individual  words. The cool thing about that though  

این صورت می‌بینم - صداهای فردی، کلمات فردی. نکته جالب در مورد آن

is that, um, depending on how you work on the  pronunciation sounds and which sound you focus on,  

این است که، اوم، بسته به اینکه چگونه روی صداهای تلفظ کار می‌کنید و روی کدام صدای تمرکز می‌کنید،

your accent might change also just by working  on those sounds. Let's take the schwa sound  

ممکن است لهجه شما نیز فقط با کار کردن روی آن صداها تغییر کند. بیایید صدای schwa   را

for example, which at least last time I checked  it was the most common vowel sound in English,  

به عنوان مثال در نظر بگیریم، که حداقل آخرین باری که بررسی کردم رایج‌ترین صدای مصوت در انگلیسی،

in spoken English. If you start pronouncing  the schwa sounds more often, your accent as  

در انگلیسی گفتاری بود. اگر شروع به تلفظ بیشتر صداهای schwa کنید، فقط با استفاده از آن صدای تلفظ، لهجه شما در

a whole will already sound very different  just by applying that pronunciation sound. 

کل بسیار متفاوت خواهد بود .

I think one of the really important things there  as well with you, you mentioned the schwa sound,  

فکر می‌کنم یکی از چیزهای واقعاً مهم در مورد شما، این است که به صدای شوا اشاره کردید،

there's the dreaded "th" sound for many people  as well, right? That maybe all these sounds that  

صدای وحشتناک "th" برای بسیاری از مردم نیز وجود دارد، درست است؟ شاید همه این صداهایی که

we have in English or in your target language  don't exist in your native language. And so,  

ما در انگلیسی یا در زبان مقصد شما داریم در زبان مادری شما وجود نداشته باشد. و بنابراین،

even part of having accurate pronunciation,  of course, many people will understand you,  

حتی بخشی از داشتن تلفظ دقیق، البته، بسیاری از مردم شما را درک خواهند کرد،

even if you don't always have accurate  pronunciation, if you say thing instead of thing,  

حتی اگر شما همیشه تلفظ  دقیق نداشته باشید ، اگر به جای یک چیز،

or thing instead of thing. If you're not saying,  depending on the language people come from as  

یا چیزی به جای چیز بگویید. اگر نمی‌گویید، بسته به زبانی که مردم از آن به عنوان

their mother tongue, they might inaccurately  pronounce that "th" in different ways.  

زبان مادری خود آمده‌اند، ممکن است به روش‌های مختلف آن «th» را اشتباه تلفظ کنند.

But some people, some natives especially, and  even some, you know, English learners might  

اما برخی از مردم، به ویژه برخی از بومیان، و حتی برخی، می‌دانید، زبان‌آموزان انگلیسی ممکن است

not understand you because they're waiting for the  word thing, not the word thing, or the word thing.  

شما را درک نکنند زیرا منتظر کلمه چیز هستند، نه کلمه چیز یا کلمه چیز.

Or there's even other cases where it actually, if  you mispronounce something, it changes the word,  

یا حتی موارد دیگری وجود دارد که در واقع، اگر چیزی را اشتباه تلفظ کنید، کلمه را تغییر می‌دهد،

like you said, soap and soup. If you're getting  that wrong, you're communicating a different  

مانند شما، صابون و سوپ. اگر اشتباه می‌کنید، در حال برقراری ارتباط با موضوع دیگری هستید

object. And depending if you're talking to an  English teacher, we tend to be used to these  

. و بسته به اینکه با یک معلم انگلیسی صحبت می‌کنید، ما به این

kind of cases, right? But if you're talking to  someone who's not so used to speaking to English  

موارد عادت داریم، درست است؟ اما اگر با فردی صحبت می‌کنید که چندان عادت به صحبت با

learners or non-native English speakers, then  that might not be the case. And so they might  

زبان‌آموزان انگلیسی یا غیر انگلیسی زبان‌ها ندارد، ممکن است اینطور نباشد. و بنابراین ممکن است برای

have more trouble wrapping their head around that  you like to eat soap on cold winter evenings.  

پیچیدن سرشان به دور مشکل بیشتری داشته باشند که شما دوست دارید در عصرهای سرد زمستان صابون بخورید.

Um, I thought something that might be useful here  is, is even giving an example of, because we have  

اوم، من فکر کردم چیزی که در اینجا ممکن است مفید باشد ، مثال زدن آن است، زیرا ما

different accents. You have, for example, the  most common that people learn British or American  

لهجه‌های متفاوتی داریم. برای مثال، شما رایج‌ترین زبان انگلیسی انگلیسی یا آمریکایی را دارید

English. But even if you say you're learning  American English, are you learning southern  

. اما حتی اگر بگویید در حال یادگیری انگلیسی آمریکایی هستید، آیا

American English? Are you learning northeastern  American English? If you're learning northeastern  

انگلیسی آمریکایی جنوبی را یاد می‌گیرید؟ آیا در حال یادگیری زبان انگلیسی شمال شرقی آمریکایی هستید؟ اگر در حال یادگیری شمال شرقی

American English, are you learning, you know, from  Boston, from New York, from Pennsylvania, there's  

انگلیسی آمریکایی هستید، آیا از بوستون، از نیویورک، از پنسیلوانیا یاد می‌گیرید،

all sorts of different accents. And even within,  you start getting smaller and smaller, people have  

همه انواع لهجه‌ها وجود دارد. و حتی در درون، شما شروع به کوچک‌تر شدن و کوچک‌تر شدن می‌کنید، افراد

their friend groups that they'll use different  vocabulary with, right? That they'll have inside  

گروه‌های دوستان خود را دارند که از واژگان متفاوتی استفاده می‌کنند ، درست است؟ اینکه آنها جوکهای درونی داشته باشند

jokes or they'll have certain terms that only  with that group of friends would be understood.  

یا اصطلاحات خاصی داشته باشند که فقط با آن گروه از دوستان قابل درک است.

So you always have these, these details and stuff  to pay attention to. But if we're looking at more,  

بنابراین شما همیشه باید به این موارد، این جزئیات و چیزهایی توجه کنید. اما اگر به موارد بیشتری نگاه کنیم،

let's look at a broader one, like British versus  American, you have pronunciation differences  

بیایید به یک لهجه گسترده تر نگاه کنیم، مانند انگلیسی در مقابل آمریکایی، شما تفاوت تلفظی

between these two accents, right? For example, an  American, most Americans would say the word dog,  

بین این دو لهجه دارید، درست است؟ برای مثال، یک آمریکایی، اکثر آمریکایی‌ها کلمه سگ را می‌گویند،

like this with a /ɔː/ sound - dog. However, Brits,  most British people will say, dog, like they say,  

مانند این با صدای /ɔː/ - سگ. با این حال، بریتانیایی‌ها، اکثر مردم بریتانیا می‌گویند، سگ، همانطور که می‌گویند،

a true /ɒ/, and we say an /ɔː/ sound. That's not  actually an /ɒ/. So that's just one example with  

یک صدای /ɒ/ واقعی است، و ما صدای /ɔː/ را می‌گوییم. این در واقع یک /ɒ/ نیست. بنابراین این فقط یک مثال با

pronunciation, there are many between British  and American English. Then you have vocabulary,  

تلفظ است، بین انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی تعداد زیادی وجود دارد. سپس واژگان دارید،

you know, for example. So just top of mind, one  word that would be different, for example, shag.  

مثلاً می دانید. بنابراین فقط در بالای ذهن، یک کلمه متفاوت است، به عنوان مثال، shag.

Now, this is something that has a very different  meaning between the two countries, because if you  

اکنون، این چیزی است که معنای بسیار متفاوتی بین دو کشور دارد، زیرا اگر می‌گویید، می‌دانید

say, you know, shag in the States, people tend to  think of a type of carpet. It's a, the carpet that  

، در ایالات متحده خم می‌شوید، مردم تمایل دارند به یک نوع فرش فکر کنند. این فرشی است که

was very popular in the 1970s, that's super long.  But if you say this in, in the UK, it means that  

در دهه 1970 بسیار محبوب بود، بسیار بلند است. اما اگر این را در بریتانیا بگویید، به این معنی است که در

it's talking about sexual intercourse, of course  is a slang word for sexual intercourse. So very  

مورد آمیزش جنسی صحبت می‌شود، البته کلمه‌ای عامیانه برای آمیزش جنسی است.

different meanings there. Uh, and even there's  some cultural and, and cultural differences,  

معانی بسیار متفاوتی وجود دارد. اوه، و حتی برخی تفاوت‌های فرهنگی و فرهنگی وجود دارد،

of course, because they're, they're very different  countries and, and grammar differences that affect  

البته،  ، زیرا این‌ها، کشورهای بسیار متفاوتی هستند و تفاوت‌های دستور زبانی که بر

the accent. The grammar, for example, uh, the,  the present perfect is used differently in British  

لهجه تأثیر می‌گذارد. گرامر، برای مثال، uh, the, present perfect در

and American English. So as you can see, like an  accent, it's not just about pronunciation. It's  

انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی به طور متفاوتی استفاده می شود. بنابراین همانطور که می بینید، مانند یک لهجه، این فقط در مورد تلفظ نیست. این

about so many different things that you have to  consider. And if you really want to have a native  

درباره چیزهای مختلفی است که باید در نظر بگیرید. و اگر واقعاً می‌خواهید یک لهجه بومی داشته باشید

accent, if you really want to have an American  accent, there's all of these things that are  

، اگر واقعاً می‌خواهید یک لهجه آمریکایی داشته باشید، همه این موارد

bundled up within that. And of course, English is  the global language. So when it comes to accents,  

در آن وجود دارد. و البته، انگلیسی زبان جهانی است. بنابراین، وقتی صحبت از لهجه‌ها به میان می‌آید،

maybe you're not going to adopt an accent from a  country where English isn't the native language,  

شاید قصد ندارید لهجه‌ای را از کشوری انتخاب کنید که زبان انگلیسی در آن زبان مادری نیست،

but it is important as English is the global  language that you are prepared to understand  

اما مهم است زیرا انگلیسی زبان جهانی است که آماده درک

all sorts of different accents. Because without  a doubt, if you're planning to work in English or  

انواع لهجه‌های مختلف باشید. . زیرا بدون شک، اگر قصد دارید به زبان انگلیسی کار کنید یا

to travel to different places, you're going to  have all these different ways of modifying the  

به مکان‌های مختلف سفر کنید، همه این روش‌های مختلف را برای تغییر

English language thrown at you. So, for example,  you know, you might be working in a business and  

زبان انگلیسی در پیش خواهید داشت. بنابراین، برای مثال، می‌دانید، ممکن است در یک کسب‌وکار کار کنید و

you have a meeting with different, uh, branches  of your company. And there's someone in India,  

جلسه‌ای با شعبه‌های مختلف شرکت خود داشته باشید. و یک نفر در هند،   یک

there's someone in Germany, there's someone in  China, there's someone in the United States. And  

نفر در آلمان، یک نفر در چین، یک نفر در ایالات متحده وجود دارد. و

you need to be able to adapt to understanding all  these different ways of interpreting the English  

باید بتوانید با درک همه این روش‌های مختلف تفسیر

language. So one really great way to do this is by  having conversations with people from many, many  

زبان انگلیسی سازگار شوید. بنابراین یکی از راه‌های واقعا عالی برای انجام این کار، گفتگو با مردم بسیاری از

different countries. And a really great way to do  that is with the RealLife English app, of course,  

کشورهای مختلف است. و البته یک راه بسیار عالی برای انجام این کار، برنامه RealLife English است،

where it's the only place where at the touch  of a button you can connect to another English  

جایی که تنها جایی است که با لمس یک دکمه می‌توانید به زبان انگلیسی دیگری

learner in another part of the world for a fun and  dynamic conversation. And the really great thing,  

در نقطه‌ای دیگر از جهان برای مکالمه‌ای سرگرم‌کننده و پویا متصل شوید. و چیز واقعاً عالی،

they're just four to eight minutes each. So, you  know, after each conversation, you're jumping to  

آنها فقط چهار تا هشت دقیقه زمان دارند. بنابراین، می دانید، بعد از هر مکالمه، به

another part of the world virtually. It's almost  like, you know, virtually grabbing your passport  

طور مجازی به قسمت دیگری از جهان می پرید. تقریباً مثل این است که، می دانید، تقریباً پاسپورت خود را می گیرید

and taking a trip around the world. So you'll  get to encounter all these different accents  

و به دور دنیا سفر می کنید. بنابراین با این همه لهجه‌های مختلف مواجه خواهید شد

and you're really going to be tuning your ears to  so many different ways of speaking. So, you know,  

و واقعاً گوش‌های خود را روی روش‌های مختلف صحبت کردن تنظیم خواهید کرد. بنابراین، می‌دانید،

even if your goal is to speak like an native  speaker, it's still really good to focus on  

حتی اگر هدف شما این باشد که مانند یک زبان مادری صحبت کنید ، باز هم بسیار خوب است که بر روی

understanding all sorts of different, uh, English.  And this can also kind of put to the test on like,  

درک انواع مختلف، آه، انگلیسی تمرکز کنید. و این می‌تواند به نوعی مورد آزمایش قرار گیرد،   اینکه

how clear is your pronunciation. Because you  want to find out if a lot of different people,  

تلفظ شما چقدر واضح است. زیرا می‌خواهید بفهمید که آیا افراد مختلف،

no matter where they're coming from, can  understand you pretty clearly. Right? 

بدون توجه به اینکه از کجا آمده‌اند، می‌توانند شما را کاملاً واضح درک کنند. درست؟

That's a great point actually. Yeah. So, um,  developing a new accent is something that happens  

این در واقع یک نکته عالی است. آره بنابراین، اوم، ایجاد یک لهجه جدید چیزی است که

when you get exposed to that accent frequently.  So, um, what I think it's cool about this is that,  

زمانی اتفاق می‌افتد که مکرراً در معرض آن لهجه قرار می‌گیرید. بنابراین، اوم، چیزی که به نظر من در این مورد جالب است این است که،   می‌دانید

you know, if you reflect on the kinds of  movies you typically watch, or the kinds of  

، اگر به انواع فیلم‌هایی که معمولاً تماشا می‌کنید، یا انواع

series or music you listen to, or the kinds of, of  material that you normally consume in English, uh,  

سریال‌ها یا موسیقی‌هایی که به آن گوش می‌دهید، یا انواع مطالبی که معمولاً می‌بینید فکر کنید. به انگلیسی مصرف کن، اوه،

where is that English from, yeah, that you consume  most of the time? So usually your accent tends to  

آن انگلیسی از کجاست، آره، که بیشتر اوقات مصرف می‌کنی؟ بنابراین معمولاً لهجه شما

be influenced by that, by, uh, the type of English  that you consume daily, because it connects also  

متأثر از آن نوع انگلیسی است که روزانه مصرف می کنید، زیرا

with your identity. Think about it, if you consume  those videos or those topics frequently is because  

با هویت شما نیز مرتبط است. در مورد آن فکر کنید، اگر آن ویدیوها یا آن موضوعات را به طور مکرر مصرف می‌کنید به این دلیل است که

they are relevant to you, so they connect to your  identity to your preferences. Yeah. So it's almost  

آنها به شما مرتبط هستند، بنابراین هویت شما را به ترجیحات شما متصل می‌کنند. آره بنابراین تقریباً

like a child who grows up, you know, uh, in a  family and the child tends to speak just like  

مانند یک کودک است که در یک خانواده بزرگ می‌شود و کودک تمایل دارد دقیقاً مانند                      که

the parents, you know, or the family, the  immediate family around the child, because  

والدین یا خانواده ، خانواده نزدیک اطراف کودک صحبت می کند ، زیرا

it's what you are exposed to daily. So  naturally you will sound more like your  

این چیزی است که شما در معرض آن هستید. روزانه. بنابراین طبیعتاً شما بیشتر شبیه والدین خود خواهید بود

parents. So it's something similar to that.  Yeah. Your accent is heavily influenced by, uh,  

. بنابراین چیزی شبیه به آن است. آره لهجه شما به شدت تحت تأثیر

what you consume daily in English. The main point  that we are trying to make here in this episode is  

آنچه روزانه در انگلیسی مصرف می‌کنید قرار دارد. نکته اصلی که در اینجا در این قسمت سعی می‌کنیم به آن اشاره کنیم این است

everybody has an accent, and you're free to let  your accent in English change if you'd like,  

همه لهجه دارند، و شما می‌توانید در صورت تمایل به اجازه دهید لهجه‌تان در انگلیسی تغییر کند،

because first you're connected with your identity  and then with other people. So by choosing,  

زیرا ابتدا با هویت خود و سپس با دیگران مرتبط هستید. مردم. بنابراین، فرض کنید، با انتخاب

let's say, one specific type of English  you wanna focus on this is connecting it to  

یک نوع خاص از زبان انگلیسی که می‌خواهید روی آن تمرکز کنید، ابتدا آن را به

your identity first. Once you do that, then you  connect with other people by, uh, communicating  

هویت خود متصل کنید. هنگامی که این کار را انجام دادید، با برقراری ارتباط با افراد دیگر

with them and being understood by them. I just wanna take a quick parenthesis here, cuz I  

و درک شدن توسط آنها، با دیگران ارتباط برقرار می کنید. من فقط می‌خواهم یک پرانتز سریع در اینجا بگذارم، چون

think that's so interesting. And I'm curious if it  all, if people are new here, they might not know  

فکر می‌کنم خیلی جالب است. و من کنجکاو هستم که آیا همه اینها ، اگر مردم اینجا تازه کار هستند، ممکن است ندانند

that you have a great affinity, a great, like for  American rock music, right? Do you think that your  

که شما علاقه زیادی دارید، مانند موسیقی راک آمریکایی، درست است؟ آیا فکر می‌کنید که

accent, has at all been, you know, influenced by  that genre of music and that maybe those artists,  

لهجه‌تان اصلاً تحت تأثیر آن سبک موسیقی و شاید آن هنرمندان،

that way of speaking from that time period? Oh, absolutely. For sure. Because, you know,  

این شیوه صحبت از آن دوره بوده است؟ اوه، قطعا. مطمئنا. چون می‌دانی،

again, like, aside from the movies and the  series, I love rock and roll, and, I don't  

دوباره، جدای از فیلم‌ها و سریال‌ها، من عاشق راک اند رول هستم، و نمی‌دانم،

know, I, I, growing up I had the dream of becoming  a rock star, then I would imagine myself, you  

من، من، وقتی بزرگ شدم، رویای تبدیل شدن به یک ستاره راک را داشتم، سپس می‌دانی، خودم را به عنوان یک ستاره راک در حال

know, giving those talk shows, those interviews  as a rock star. So they do have a way of speaking.  

انجام آن برنامه‌های گفتگو، آن مصاحبه‌ها تصور کن . بنابراین آنها روشی برای صحبت کردن دارند.

First, most of them come from the US, yeah, most  of the bands that I like to listen to. And yeah,  

اول، بیشتر آنها از ایالات متحده آمده اند، بله، بیشتر گروه هایی که من دوست دارم به آنها گوش دهم. و بله،

I mean, it's that way of speaking that you wanna  sound cool, kind of more laid-back and yeah,  

منظورم این است که شما می‌خواهید باحال ، آرام‌تر به نظر برسید،

because that album, when I wrote that song, I  was thinking about this, this, and that. So yeah,  

زیرا آن آلبوم، وقتی آن آهنگ را نوشتم، به این، این و آن فکر می‌کردم. بنابراین بله،

definitely it was, um, a factor. But that's one  example of something that connects to who you are. 

قطعاً این یک عامل بود. اما این یکی از نمونه‌هایی است که به آنچه که هستید متصل می‌شود.

I think that's a, that's a great example. So  you could have a, maybe you don't just wanna  

من فکر می کنم که این یک مثال عالی است. بنابراین، شما می‌توانید لهجه‌ای داشته باشید، شاید نه فقط می‌خواهید

have an American accent, you wanna have  like an American rockstar accent, right? 

لهجه آمریکایی داشته باشید، بلکه می‌خواهید مانند یک لهجه آمریکایی راک استار داشته باشید، درست است؟

Yeah, exactly. You see, it's much  more than, than what it seems. 

بله دقیقا. می بینید، خیلی بیشتر از چیزی است که به نظر می رسد.

So we had another interesting  story from our producer, Ice T,  

بنابراین، ما داستان جالب دیگری از تهیه‌کننده‌مان، آیس تی، داشتیم

who is here in the studio listening to us as we  speak. And he was sharing when we're preparing  

که اینجا در استودیو است و در حین صحبت کردن به ما گوش می‌دهد . و وقتی داشتیم

for this episode that he had a friend, uh,  a friend who is married to an American who  

برای این قسمت آماده می شدیم، داشت می گفت که دوستی دارد، اوه، دوستی که با یک آمریکایی ازدواج کرده است که

has really fantastic Brazilian Portuguese.  Ice T, of course is also from Brazil. So  

پرتغالی برزیلی واقعاً فوق العاده ای دارد. آیس تی البته برزیلی هم هست. بنابراین

he had a recent experience, and I'll  let him tell you guys more about that. 

او یک تجربه اخیر داشت، و من  به او اجازه می‌دهم در مورد آن بیشتر به شما بگویم.

Hey guys. So this friend of mine, she's married  with an American guy and we were here in Brazil  

سلام بچه ها. بنابراین این دوست من، او با یک پسر آمریکایی ازدواج کرده است و ما برای کارناوال اینجا در برزیل بودیم

for the carnival. So we were just speaking  Portuguese and he was all the time asking  

. بنابراین ما فقط به پرتغالی صحبت می‌کردیم و او همیشه

about his pronunciation. And he has amazing  Portuguese, almost no American accent. So I  

درباره تلفظش می‌پرسید. و او پرتغالی شگفت انگیزی دارد ، تقریبا هیچ لهجه آمریکایی ندارد. بنابراین از

asked him why did he do such effort to speak with  no accent and trying to sound more Brazilian? And  

او پرسیدم که چرا چنین تلاشی کرد تا بدون لهجه صحبت کند و سعی کرد بیشتر برزیلی به نظر برسد؟ و

he told me that it's because he wants to  feel Brazilian, not just sound Brazilian,  

او به من گفت که به این دلیل است که می‌خواهد احساس برزیلی کند، نه فقط برزیلی به نظر برسد،

but feel Brazilian, and language is a  very important aspect of that for him. 

بلکه احساس برزیلی کند، و زبان برای او جنبه بسیار مهمی از آن است.

Yeah. So I feel like when I was a bit younger, my  feelings were very similar when I was learning a  

آره بنابراین احساس می‌کنم زمانی که کمی جوان‌تر بودم، وقتی در حال یادگیری یک زبان بودم، احساساتم بسیار شبیه بود

language, probably even today to some extent. But  every time I was learning a language, anytime I'd  

، احتمالاً حتی امروز تا حدودی. اما هر بار که زبانی یاد می‌گرفتم، هر زمان که به

move somewhere, really, I wanted to learn the, the  native language. And part of this was because I  

جایی می‌رفتم، واقعاً می‌خواستم آن زبان مادری را یاد بگیرم. و بخشی از این به این دلیل بود که

didn't want to feel like a foreigner. I didn't  want to open my mouth in a conversation with a  

نمی‌خواستم مانند یک خارجی احساس کنم. من نمی‌خواستم دهانم را در گفتگو با یک

stranger and for them right away to be like, oh,  this guy is an American, you know, he's, he's not  

غریبه باز کنم و آنها فوراً مثل این باشند، اوه، این مرد آمریکایی است، می‌دانی، او

from here and stuff. So I had this need to fit  in and language was a way to fit in. And part  

از اینجا نیست و این‌ها. بنابراین من این نیاز را داشتم که در آن جا بیفتم و زبان راهی برای جا افتادن بود. و بخشی

of that was sounding very native. My feelings  towards this have changed a little bit because,  

از آن بسیار بومی به نظر می رسید. احساسات من نسبت به این موضوع کمی تغییر کرده است، زیرا،

well, I'm not learning languages so actively  nowadays, but it's also because I think a part  

خوب، امروزه زبان‌ها را آنقدر فعالانه یاد نمی‌گیرم ، اما همچنین به این دلیل است که فکر می‌کنم بخشی

of that was the language being wrapped up in  some sense with my ego, not wanting people  

از آن زبانی بود که به نوعی با نفس من در هم پیچیده شده بود و نمی‌خواستم مردم

to recognize me as someone who is different or  being a foreigner or something like that. And I  

من را به عنوان فردی که متفاوت است یا خارجی بودن یا چیزی شبیه آن را بشناسید. و من

think nowadays I don't care so much about that. In  fact, even in some situations, if it's a stranger,  

فکر می‌کنم امروزه چندان به این موضوع اهمیت نمی‌دهم. در واقع، حتی در برخی موقعیت‌ها، اگر غریبه باشد،

I don't really care because I'm not gonna see  them again. But in some situations, maybe you're  

واقعاً اهمیتی نمی‌دهم زیرا دیگر آنها را نخواهم دید. اما در برخی موقعیت‌ها، ممکن است با

meeting someone new or you go to a networking  event, or you go to wherever where you're meeting  

فرد جدیدی ملاقات کنید یا به یک رویداد شبکه‌ای بروید ، یا به هر جایی که با

people and you're speaking for a little bit, you  know, I'll be speaking Spanish for a little bit,  

افراد ملاقات می‌کنید می‌روید و برای مدتی صحبت می‌کنید، می‌دانید، من اسپانیایی صحبت خواهم کرد. برای مدتی،

say they're going to notice that I'm not from  here at some point, and they'll ask me like,  

بگویید که آنها متوجه خواهند شد که من اهل اینجا نیستم، و از من خواهند پرسید که

where are you from? So in that case, it can be  a nice icebreaker, especially because I'm, I'm  

اهل کجایی؟ بنابراین، در آن صورت، می‌تواند یک یخ‌شکن خوب باشد، به‌ویژه به این دلیل که من

pretty shy and stuff when it comes to meeting new  people. And so it opens up the whole thing about,  

خیلی خجالتی هستم و وقتی نوبت به ملاقات با افراد جدید می‌رسد. و بنابراین همه چیز را در

about living in different places. You'll ask me a  lot of follow up questions. So I even see nowadays  

مورد زندگی در مکان‌های مختلف باز می‌کند. شما از من سؤالات بعدی زیادی خواهید پرسید. بنابراین حتی امروزه می بینم

that having an accent in some cases can be an  advantage. It can make you seem more exotic, for  

که داشتن لهجه در برخی موارد می تواند یک مزیت باشد. مثلاً می‌تواند عجیب‌تر به نظر بیایید

example. You know, you're not from here. That can  be a negative thing, but it can also be a positive  

. میدونی اهل اینجا نیستی این می تواند یک چیز منفی باشد، اما همچنین می تواند یک چیز مثبت باشد

thing. Where I come from is also a part of my  identity. We were talking about identity, right? 

. جایی که من از آنجا آمده‌ام نیز بخشی از هویت من است . ما در مورد هویت صحبت می کردیم، درست است؟

That's certainly true. And the same thing  happened to me too when I was younger. I,  

این قطعا درست است. و همین اتفاق برای من هم در جوانی افتاد. من،

I think I used to be more obsessed with sounding  a certain way in English, but as time passed,  

فکر می‌کنم قبلاً وسواس بیشتری داشتم که به زبان انگلیسی به نوعی به زبان بیاورم، اما با گذشت زمان،

I realized that there are so many people who even  though they have an accent, like a clear, even  

متوجه شدم که افراد زیادی هستند که حتی اگر لهجه‌ای دارند، مانند لهجه‌ای واضح و حتی

strong accent, they can still sound intelligible  and clear. You know, you can understand everything  

قوی، اما همچنان می‌توانند قابل فهم و واضح باشد. می دانید، شما می توانید همه چیزهایی که

they say, and they can use grammar correctly.  They can use vocabulary accurately, even though,  

آنها می گویند را درک کنید، و آنها می توانند از دستور زبان درست استفاده کنند. آن‌ها می‌توانند واژگان را با دقت به کار ببرند، حتی اگر

the accent is not maybe what we are used  to hearing in the movies, for example,  

ممکن است لهجه آن چیزی نباشد که ما عادت کرده‌ایم در فیلم‌ها بشنویم، برای مثال،

or from native speakers. So nowadays, also, I  have become more, um, maybe more flexible about  

یا از زبان مادری. بنابراین، امروزه، من نیز در این مورد انعطاف‌پذیرتر شده‌ام

this. Yeah. And, you know, really focus on what is  the message there? What is the interaction about?  

. آره و، می دانید، واقعاً روی پیامی که وجود دارد تمرکز کنید؟ تعامل در مورد چیست؟ به

Rather than what does this person sound like? You know, we're, we're all on our own journeys.  

جای اینکه این شخص چه صدایی دارد؟ می دانید، ما هستیم، همه ما در سفرهای خودمان هستیم.

It doesn't matter where you're at on that journey  or what your goals are on that journey, we're all,  

مهم نیست که در آن سفر در کجا هستید یا اهداف شما در آن سفر چیست، ما همه،   می

you know, just focus on you. So I thought it could  be interesting - I, I've had some experiences  

دانید، فقط روی شما تمرکز می کنیم. بنابراین فکر کردم می‌تواند جالب باشد - من، من تجربیاتی داشته‌ام.

though, where I think at the same point, you do  need to focus on it a little bit. We've talked  

ما

about you, you used the word, uh, intelligibility.  Intelligibility, it's a hard word to say. 

درباره شما صحبت کرده‌ایم، شما از کلمه، اوه، قابل فهم استفاده کردید. قابل فهم بودن، گفتن این کلمه سخت است.

It's a mouthful. Being intelligible. Yeah. What does that mean? 

این یک لقمه است. قابل فهم بودن آره معنی آن چیست؟

It's a long word that is difficult to  pronounce. It feels like her mouth is full,  

این کلمه طولانی است که تلفظ آن دشوار است . احساس می کند دهانش پر است،

because it's so many words and syllables,  yeah? That is a mouthful to speak. 

چون کلمات و هجاهای زیادی دارد، آره؟ این یک لقمه برای صحبت کردن است.

So intelligibility is, is how easily you're  understood. And some people's accents can get  

بنابراین قابل فهم بودن این است که شما چقدر راحت درک می شوید. و لهجه‌های برخی افراد می‌تواند

in the way of that. So I think that there's a  fine line there. You need to make sure that,  

مانع این کار شود. بنابراین من فکر می‌کنم که یک خط خوب وجود دارد. باید مطمئن شوید که

again, we talked about, for example, going on  your app or going somewhere else where you're  

مجدداً در مورد اینکه مثلاً به برنامه خود بروید یا به جای دیگری بروید که

speaking English with many different people  to see, can people understand me? And if not,  

با افراد مختلف انگلیسی صحبت می کنید، صحبت کردیم تا ببینید آیا مردم می توانند مرا درک کنند؟ و اگر نه،

don't take it as like a, a hit to your ego or  something. Take it as a piece of information of,  

آن را به عنوان ضربه ای به نفس خود یا چیزی تلقی نکنید . آن را به عنوان یک اطلاعات در نظر بگیرید،

okay, this is interesting. Like, what do I have  to improve? Why are they not understanding me? 

باشه، این جالب است. مثلاً، چه چیزی برای بهبود وجود دارد؟ چرا آنها مرا درک نمی کنند؟

Ethan, you said something nice there:  A fine line. What's a fine line? 

ایتان، تو آنجا چیز خوبی گفتی: یک خط خوب. خط ظریف چیست؟

A fine line we use when there's two things  that you have to balance, right? And there's  

خط ظریفی که زمانی استفاده می‌کنیم که دو چیز وجود دارد که باید آن‌ها را متعادل کنید، درست است؟ و

a fine line between them. There's a line that you  have to, it requires some tact, it requires some  

یک خط باریک بین آنها وجود دارد. خطی وجود دارد که باید انجام دهید ، به کمی درایت نیاز دارد، نیاز به کمی

digging around and really feeling out to make  sure that you're in the right, the right side.  

حفاری کردن و واقعاً احساس کردن دارد تا مطمئن شوید که در سمت راست، سمت راست هستید.

That you have a good balance there between those  two things. So there's the side where maybe being  

اینکه شما تعادل خوبی بین این دو چیز دارید. بنابراین، جنبه‌ای وجود دارد که شاید

really focused on getting that native accent,  and there's the side where you don't care about  

واقعاً روی به‌دست آوردن آن لهجه بومی تمرکز کنید، و جنبه‌ای وجود دارد که اصلاً به آن اهمیت نمی‌دهید

it at all. And there's a fine line where for  most of us, we want to be more in the middle,  

. و یک خط ظریف وجود دارد که برای اکثر ما، می‌خواهیم بیشتر در وسط باشیم،

where maybe we don't wanna have a super strong  accent, or at least we wanna have intelligibility.  

جایی که شاید نمی‌خواهیم لهجه بسیار قوی داشته باشیم ، یا حداقل می‌خواهیم قابل فهم باشیم.

We don't wanna completely ignore that, right?  And when you don't strike that balance, it can,  

ما نمی‌خواهیم آن را کاملاً نادیده بگیریم، درست است؟ و وقتی این تعادل را رعایت نکنید، می تواند،   می

it can hurt your, your connection with people.  And, actually it was interesting when I was  

تواند به ارتباط شما با مردم آسیب برساند. و در واقع زمانی که من

living in Brazil myself, when I was living in Belo  Horizonte, I had two instances of this in the, the  

خودم در برزیل زندگی می‌کردم جالب بود، زمانی که در بلو هوریزونته زندگی می‌کردم، در زمانی که آنجا زندگی می‌کردم، دو مورد از آن را داشتم

time I was living there. So one was, I made some  Spanish friends there, and they were a couple,  

. یکی از آنها این بود که من چند دوست اسپانیایی در آنجا پیدا کردم و آنها یک زن و شوهر بودند،

a man and a woman. And the woman, she was like,  you know, so open and really enjoying herself  

یک مرد و یک زن. و آن زن، آنقدر باز بود و واقعاً از

speaking the language. And she, she adapted to  it pretty well. And I'm sure she didn't have,  

صحبت کردن به این زبان لذت می برد. و او، به خوبی با آن سازگار شد. و من مطمئن هستم که او نداشت،

people didn't, uh, confuse her with the native,  but she was having fun with it. She was trying  

مردم او را با بومی اشتباه نگرفتند، اما او با آن سرگرم می شد. او سعی می کرد

to sound Brazilian and everything. And she, she  seemed so natural when she spoke Portuguese. The  

به زبان برزیلی و همه چیز به نظر برسد. و او وقتی پرتغالی صحبت می کرد خیلی طبیعی به نظر می رسید.

guy on the other hand, he made no effort. He, he,  he was learning Portuguese and everything, so he  

از طرف دیگر، مرد هیچ تلاشی نکرد. او، او، داشت پرتغالی و همه چیز را یاد می‌گرفت، بنابراین می‌دانست

knew, you know, he knew the words, he knew how to,  to speak it, maybe at a, at a lower intermediate  

، می‌دانید، کلمات را می‌دانست، می‌دانست چگونه آن را صحبت کند، شاید در سطح متوسط ​​پایین‌تر

level, but he made no effort whatsoever to pick  up the accent. And this made, when he spoke it,  

، اما هیچ تلاشی برای انتخاب نکرد. بالا لهجه و این باعث شد وقتی او آن را صحبت می‌کرد،

he spoke exactly the same as he would when he was  speaking Spanish. And this made him sound really  

دقیقاً همان چیزی را که وقتی اسپانیایی صحبت می‌کرد صحبت می‌کرد. و این باعث شد که او واقعاً غیرطبیعی به نظر برسد

unnatural. And I think it hurt his ability to  connect with Brazilians in the same way that his  

. و من فکر می‌کنم این به توانایی او برای برقراری ارتباط با برزیلی‌ها به همان شکلی که

girlfriend could. Oh, and the other story I was  gonna share from this. So when I was in Brazil,  

دوست دخترش می‌توانست آسیب وارد کرد. اوه، و داستان دیگری که می‌خواستم از آن به اشتراک بگذارم. بنابراین وقتی در برزیل بودم،

I also like started learning French. I guess I  really wanted to give myself a hard time living  

دوست دارم زبان فرانسه را شروع کنم. حدس می‌زنم واقعاً می‌خواستم زندگی

in Brazil, learning Portuguese and also learning  French. But I made a French friend there and we  

در برزیل، یادگیری پرتغالی و همچنین یادگیری فرانسوی را برای خودم سخت کنم. اما من در آنجا یک دوست فرانسوی پیدا کردم و در

did language exchange where we'd, we'd switch off  between French and and English. And he was kind of  

آنجا تبادل زبان انجام دادیم، بین فرانسوی و انگلیسی را خاموش می‌کردیم. و او همان

the same thing that like, one day I, I asked him,  he had, uh, a fairly strong French accent. I said,  

چیزی بود که یک روز از او پرسیدم، او لهجه فرانسوی نسبتاً قوی داشت. گفتم، می‌دانی،

you know, uh, why don't you try to put on more  of an American accent? And I remember we were  

اوه، چرا سعی نمی‌کنی بیشتر لهجه آمریکایی داشته باشی؟ و یادم می‌آید که

sitting down like having some burgers and, and  he's like, oh, you know, I'll, I'll try it. And  

نشسته بودیم مثل خوردن همبرگر، و او می‌گوید، اوه، می‌دانی، من امتحانش می‌کنم. و

he actually did, he sounded like really great,  like really, really American when he actually  

او واقعاً این کار را کرد، او واقعاً عالی به نظر می‌رسید، مانند واقعاً، واقعاً آمریکایی بود، وقتی در واقع   برای

put some effort into it, I was like, why don't  you speak like that all the time? He's like,  

آن تلاش کرد، من می‌گفتم، چرا همیشه اینطور صحبت نمی‌کنی؟ او انگار،

oh man, it's, it's so challenging. Like, I have  to really, really think about it. Well, there,  

اوه مرد، این خیلی چالش برانگیز است. مثلاً، باید واقعاً، واقعاً به آن فکر کنم. خب،

there's two things that I wanted to kind of take  away from those stories is, on the one hand, it  

دو چیز هست که می‌خواستم از آن داستان‌ها حذف کنم، این است که از یک طرف،

was like the, the Spanish couple that one of them  was willing to feel, feel silly and, and have fun  

مثل زوج اسپانیایی بود که یکی از آن‌ها حاضر بود احساس کند، احمقانه و با آن‌ها سرگرم شود.

with it. The other one wasn't like he, he was just  insecure. He wasn't having fun with it at all. He  

آی تی. دیگری مثل او نبود، فقط ناامن بود. او اصلاً با آن سرگرم نبود. او

wasn't willing to make himself feel awkward or  make himself seem foolish. And the other one is  

حاضر نبود احساس ناجوری کند یا خود را احمق نشان دهد. و دیگری

putting the effort. So sometimes we use this term  practice like you play. So I think when you're,  

تلاش می کند. بنابراین گاهی اوقات ما از این اصطلاح استفاده می‌کنیم، مثل اینکه شما بازی می‌کنید. بنابراین فکر می‌کنم وقتی این کار را انجام می‌دهید،

if you're never trying to do that, and then you  try to do it of adapting more to the accent,  

اگر هرگز سعی در انجام این کار ندارید، و سپس سعی می‌کنید این کار را با تطبیق بیشتر با لهجه،

imitating more using mimicry, then it's going to  be really difficult because your, your mouth and  

تقلید بیشتر با استفاده از تقلید انجام دهید، در این صورت واقعاً دشوار خواهد بود زیرا دهان شما،

your brain and everything aren't used to it. But  if you actually practice, you know, if when you're  

مغز شما و همه چیز به آن عادت نکرده است. اما اگر واقعاً تمرین می‌کنید، می‌دانید، اگر وقتی در

home alone, or even when you're just watching a  TV series, you really like how that actor speaks  

خانه تنها هستید، یا حتی وقتی دارید یک سریال تلویزیونی تماشا می‌کنید، واقعاً از نحوه صحبت آن بازیگر خوشتان می‌آید

and you stop it and you try to just imitate it  a few times, and you, you do this every day,  

و آن را متوقف می‌کنید و سعی می‌کنید فقط چند بار آن را تقلید کنید. و شما، هر روز این کار را انجام می‌دهید،

it's going to become easier. Your mouth's going to  get used to it. Your brain will start, you know,  

آسان‌تر می‌شود. دهان شما به آن عادت خواهد کرد. می دانید مغز شما شروع به

picking up on that music more of the language. So  

شنیدن آن موسیقی بیشتر از زبان می کند. بنابراین

I think that those are two things that  you can adapt more is the, the silliness,  

من فکر می‌کنم که اینها دو چیز هستند که شما می‌توانید بیشتر آنها را تطبیق دهید، حماقت،

the willingness to seem a little bit like,  uh, a little bit foolish. Just have fun with  

تمایل به کمی احمقانه به نظر رسیدن. ازش لذت ببر

it. It's part of the adventure. And also just  putting in that effort when you're practicing,  

. این بخشی از ماجراجویی است. و همچنین وقتی تمرین می‌کنید،

if that is something that's important to you. Guys, your voice is so powerful. Your voice is  

اگر این چیزی است که برایتان مهم است، این تلاش را انجام دهید. بچه ها، صدای شما بسیار قدرتمند است. صدای شما

so powerful, you know, play with it. You know,  you can make voices like this and then you can  

بسیار قدرتمند است، می دانید، با آن بازی کنید. می‌دانی، می‌توانی چنین صداهایی دربیاوری و سپس می‌توانی به

go like this and you know, it's fun. Yeah. So I  guess people, some people are not open, yeah, to,  

این شکل بروی و می‌دانی، این سرگرم‌کننده است. آره بنابراین، من حدس می‌زنم که مردم، برخی افراد

to do that. They, they, they, they, they  feel stupid. You know, think of yourself as  

برای انجام این کار، بله، باز نیستند. آنها، آنها، آنها، آنها، آنها احساس حماقت می کنند. می دانید، خودتان را به عنوان یک بازیگر در نظر بگیرید

an actor. Imagine you were an actor prepping for  a role, and then you have to speak in a certain  

. تصور کنید بازیگری هستید که برای یک نقش آماده می‌شوید، و سپس باید به روشی خاص صحبت کنید

way. That's what actors do. They modulate or they  modify their voices to match that accent or speak  

. این کاری است که بازیگران انجام می دهند. آن‌ها صدایشان را تغییر می‌دهند یا صدایشان را طوری تغییر می‌دهند که با آن لهجه مطابقت داشته باشد یا

more closely to that accent. Think of yourself  as an actor. Yeah. And use your body, your voice,  

بیشتر با آن لهجه صحبت کنند. خودتان را به عنوان یک بازیگر در نظر بگیرید. آره و از بدنتان، صدایتان،

yeah, to, uh, communicatie in various ways. This, this actually reminded me of, uh,  

بله، برای برقراری ارتباط به طرق مختلف استفاده کنید. این، در واقع من را به یاد

a really funny scene from the movie Inglorious  Bastards. Have you seen that? (I have. ) I, I said  

صحنه‌ای واقعا خنده‌دار از فیلم حرامزاده‌های بی‌شکوه انداخت. آیا شما آن را دیده اید؟ (دارم. ) من، گفتم

the scene is funny. I guess it's, it's, it's, it's  also pretty intense and stuff. So I dunno if funny  

صحنه خنده دار است. حدس می‌زنم این است، این است، این است، همچنین بسیار شدید است و چیزهای دیگری. بنابراین نمی‌دانم که خنده‌دار

is the right word, but kind of the situation is  very interesting and in a sense funny because the,  

کلمه درستی است یا نه، اما این وضعیت بسیار جالب و به یک معنا خنده‌دار است، زیرا،

so, so there's a British guy who's spy, he's,  he's like spying on the, on the Germans. And  

بنابراین، یک مرد بریتانیایی وجود دارد که جاسوسی می‌کند، او مانند جاسوسی از آلمانی‌ها است. و

he's with a, a German actress who is basically,  she's being a traitor to the Germans and she's  

او با یک هنرپیشه آلمانی است که اساساً او خائن به آلمانی‌ها است و

helping out the, the Americans. And then there's  a German colonel who, who walks in, like sits down  

به آمریکایی‌ها کمک می‌کند. و سپس یک سرهنگ آلمانی است که وارد می شود، دوست دارد

with and starts drinking with him. He notices the  guy's accent is like a little bit off in German.  

با او بنشیند و شروع به نوشیدن کند. او متوجه می‌شود که لهجه آن مرد در آلمانی کمی ضعیف است.

So this guy he's a spy, so he has to have, have  really, really, uh, advanced German, right? But  

پس این مرد جاسوس است، پس باید آلمانی پیشرفته داشته باشد، درست است؟ اما

his accent's a little off, and the guy gives an  excuse. He says, oh, I'm from this small village  

لهجه‌اش کمی ضعیف است و آن مرد بهانه‌ای می‌آورد. او می‌گوید، آه، من اهل این روستای کوچک هستم که

called this in the mountains. Everyone there  speaks like this. And the guy buys it. The, the  

در کوهستان به آن می‌گویند. همه آنجا اینطور صحبت می‌کنند. و آن پسر آن را می خرد.

colonel buys it, and they're, you know, they're  having a chat and everything and, and they're  

سرهنگ آن را می‌خرد، و می‌دانید، دارند گپ می‌زنند و همه چیز دارند، و می‌خندند

laughing. So he's, he's the, the spy is doing a  good job. But then they order drinks, and the guy,  

. بنابراین او، او، جاسوس کار خوبی انجام می دهد. اما بعد نوشیدنی سفارش می‌دهند، و آن

the, the British guy asks for glasses. So let's,  let's watch what happens when he asks for glasses  

مرد بریتانیایی لیوان می‌خواهد. پس بیایید، تماشا کنیم وقتی او برای نوشیدنی‌ها لیوان می‌خواهد چه اتفاقی می‌افتد

for the drinks. So if you're just listening to  the audio, you can't see what is happening in  

. بنابراین اگر فقط به صدا گوش می‌دهید، نمی‌توانید ببینید در

this scene. The English spy here asks for three  glasses, in German, of course. At the same time,  

این صحنه چه اتفاقی می‌افتد. جاسوس انگلیسی اینجا سه لیوان می‌خواهد، البته به زبان آلمانی. در همان زمان،

he gestures three using his index, middle and  ring fingers. That's the three fingers in the  

او با استفاده از انگشت اشاره، وسط و انگشت حلقه‌اش سه اشاره را انجام می‌دهد. این سه انگشت در

middle of the hand. However, Germans use their  thumb, index finger and middle finger to indicate  

وسط دست است. با این حال، آلمانی‌ها از شست، اشاره و انگشت میانی خود برای نشان دادن

the number three in a gesture with their hands.  So the difference is quite obvious, right? So  

عدد سه در ژست دست‌هایشان استفاده می‌کنند. بنابراین تفاوت کاملاً آشکار است، درست است؟ بنابراین

this actually gives him away. We'll, let's  watch, there's a, another clip that I have  

این در واقع او را از دست می دهد. ما، بیایید تماشا کنیم، یک کلیپ دیگر وجود دارد که

here where the German actress explains what  happened, how he gave, how the British guy  

اینجا دارم که در آن بازیگر آلمانی توضیح می‌دهد که چه اتفاقی  افتاده، چگونه داده است، چگونه مرد بریتانیایی

gave himself away, which basically leads to  a gunfight that this woman, uh, survived.  

خود را تسلیم کرده است، که اساساً منجر به درگیری با اسلحه می‌شود که این زن، اوه، جان سالم به در برده است. به

That's why she's, she's on a medical table. How the shooting start. Englishman gave himself  

همین دلیل است، او روی میز پزشکی است. نحوه شروع تیراندازی انگلیسی خودش را داد

away. How he do that? He ordered three glasses.  He ordered three glasses. That's the German three.  

. او چگونه این کار را انجام می دهد؟ سه لیوان سفارش داد. سه لیوان سفارش داد. این سه آلمانی است.

The other looks odd. Germans  would indeed notice it. 

دیگری عجیب به نظر می رسد. آلمانی‌ها واقعاً متوجه آن می‌شوند.

Okay? So this is really interesting. I saw this  movie after having lived in Germany. So actually  

باشه؟ پس این واقعا جالب است. من این فیلم را بعد از زندگی در آلمان دیدم. بنابراین در واقع

this is something that I knew and I saw, the first  time I saw this that he gestured like, and like  

این چیزی است که من می‌دانستم و دیدم، اولین باری که این را دیدم که او مانند شما اشاره کرد، و همانطور   که

you said, as soon as he made the face, I realized  that it's, oh, the guy did that at the numbers in  

شما گفتید، به محض اینکه چهره را درست کرد، متوجه شدم که اوه، آن مرد این کار را با اعداد انجام داد. به

the wrong way. So this is something that's, it's  a really interesting example. Again, this guy,  

روش اشتباه. بنابراین این چیزی است که هست، یک مثال واقعا جالب است. باز هم، این پسر،

he has a good accent. He's, he's able to get away  with being a native speaker. He speaks excellent,  

لهجه خوبی دارد. او می‌تواند با زبان مادری خود کنار بیاید. او عالی صحبت می‌کند،

you know, he's, he's not making grammar mistakes.  He speaks the language just like a native would,  

می‌دانید، او اشتباهات گرامری نمی‌کند. او این زبان را درست مثل یک بومی صحبت می کند،

more or less. But he gave himself away because  he was lacking in some cultural insight about how  

کم و بیش. اما او خود را تسلیم کرد زیرا فقدان بینش فرهنگی در مورد اینکه چگونه

they show the numbers, something so simple, right?  And these kind of things happen all the time in a  

اعداد را نشان می‌دهند، چیزی بسیار ساده بود، درست است؟ و این نوع چیزها همیشه در یک زبان اتفاق می افتد

language. So it's, it's really interesting, small  thing. But there's other things like this too.  

. بنابراین، واقعاً جالب است، چیز کوچکی. اما موارد دیگری مانند این نیز وجود دارد.

For example, I've met a lot of English learners or  English speakers, non-native English speakers who  

برای مثال، من با بسیاری از زبان‌آموزان انگلیسی یا انگلیسی‌زبان‌ها، انگلیسی‌زبان‌های غیربومی آشنا شده‌ام که

have exceptional skills in the language, and  they really sound like a native, but they're  

مهارت‌های استثنایی در این زبان دارند، و واقعاً شبیه یک زبان بومی به نظر می‌رسند، اما آنها

lacking some cultural insights. For example,  cursing too much, cursing too lightly, depending  

فاقد برخی بینش‌های فرهنگی هستند. به عنوان مثال، فحش دادن بیش از حد، ناسزاگویی بیش از حد، بسته

of course where you go, uh, within, even within  a country, maybe different parts of the country,  

به   البته که به کجا می روید، آه، در داخل، حتی در داخل یک کشور، شاید در نقاط مختلف کشور،

people will curse more lightly in different parts  of the country people will not curse at all. You  

مردم در نقاط مختلف کشور به آرامی فحش می دهند، مردم به آنها فحش نمی دهند. همه. می‌دانید،

know, it's kind of really seen as taboo. So this  depends a lot. I know that happens, for example,  

واقعاً به‌عنوان یک تابو در نظر گرفته می‌شود. بنابراین این بسیار بستگی دارد. می‌دانم که مثلاً

in Spain, if you go to the south, they're  much more, it's much more common, much more,  

در اسپانیا این اتفاق می‌افتد، اگر به جنوب بروید، آن‌ها خیلی بیشتر می‌شوند، بسیار رایج‌تر است، خیلی بیشتر،

people are much more liberal with their cursing.  But in the north of the country, people tend to  

مردم با فحش دادنشان بسیار آزادتر هستند. اما در شمال کشور، مردم تمایل دارند در مورد

be more tactful with their cursing. So this is  something that I've seen that's kind of like a,  

فحش دادن خود با تدبیر بیشتری رفتار کنند. بنابراین این چیزی است که من دیده‌ام که به نوعی شبیه به یک

it's a giveaway for some non-native English  speakers because they're not tactful. They  

هدایایی است برای برخی از انگلیسی‌زبان‌های غیر بومی، زیرا آنها درایت ندارند. آنها

haven't really learned, they don't associate the  curse words the same way they would in their,  

واقعاً یاد نگرفته‌اند، کلمات نفرین‌کننده را به همان شکلی که در

their mother tongue. So that's another example  of something you need to be careful about. 

زبان مادری‌شان انجام می‌دهند، مرتبط نمی‌کنند. بنابراین این مثال دیگری از چیزی است که باید مراقب آن باشید.

I guess that's why we say that it's  a life thing. It's a lifelong process  

حدس می‌زنم به همین دلیل است که می‌گوییم این یک چیز زندگی است. این یک فرآیند مادام العمر است

because no matter how advanced you are or  how clearlyor great you sound, there is all,  

زیرا مهم نیست چقدر پیشرفته هستید یا چقدر واضح یا عالی به نظر می‌رسید، همه چیز وجود دارد،

there's always gonna be something that you didn't  know or that you learn. Yeah. So yeah. Embracing  

همیشه چیزی وجود خواهد داشت که نمی‌دانستید یا یاد می‌گیرید. آره پس آره. پذیرفتن

the learning like that, yeah, That it's for life. So we thought it would be really interesting to  

چنین یادگیری، بله، این برای مادام العمر است. بنابراین ما فکر کردیم که واقعاً جالب است

actually look at some non-natives who speak  English well. And there's a lot of celebrities,  

به برخی افراد غیربومی که به خوبی انگلیسی صحبت می کنند نگاه کنیم . و افراد مشهور زیادی هستند،

right, who can be really great models for this.  We wanted to look at someone who communicates  

درست است که می‌توانند الگوهای بسیار خوبی برای این کار باشند. ما می‌خواستیم به کسی نگاه کنیم که

really well, but has a very strong accent  from his country. And we wanted to look at  

واقعاً خوب ارتباط برقرار می‌کند، اما لهجه‌ای قوی از کشورش دارد. و ما می‌خواستیم به

someone who has a more native-like accent. So  first of all, we have a clip with an interview  

شخصی نگاه کنیم که لهجه‌ای شبیه به بومی دارد. بنابراین، اول از همه، ما کلیپی داریم با مصاحبه ای

with Arnold Schwartzenegger, has a very famous  ac..., uh, accent. I'm sure everyone listening  

با آرنولد شوارتزنگر، که لهجه بسیار معروفی دارد . مطمئنم همه کسانی که گوش می‌کنند

is aware of it, but let's take a look. Jim Cameron is just a genius writer. Because  

از آن آگاه هستند، اما بیایید نگاهی بیندازیم. جیم کامرون فقط یک نویسنده نابغه است. زیرا

to come up with this idea to make the Terminator  become a protector that hangs out with this kid,  

برای رسیدن به این ایده که ترمیناتور تبدیل به محافظی شود که با این بچه معاشرت می‌کند،

and because of that relationship, he starts  learning human behavior, how to be more cool  

و به خاطر آن رابطه، او شروع به یادگیری رفتارهای انسانی می‌کند، چگونه باحال‌تر باشد

and how to high five and, you know, and how  to say certain things, certain sayings and  

و چگونه به بالای پنج برسد و، می‌دانی، و چگونه به نظر من، گفتن برخی چیزها، سخنان خاص و

all this made it very, very precious, I  think, because he was trying very hard. 

همه اینها آن را بسیار بسیار ارزشمند کرد، زیرا او خیلی تلاش می کرد.

So even if you're just listening to the audio,  this podcast, and I had not told you who this was,  

بنابراین حتی اگر فقط به صدا، این پادکست گوش می‌دهید، و من به شما نگفته بودم که این کیست،

you would know right away by that accent  who that is. Right? It's just so iconic.  

فوراً با آن لهجه متوجه می‌شوید که کیست. درست؟ این خیلی نمادین است.

But it's very clear, he's, it's  very clear he's not American, right?  

اما خیلی واضح است، او، کاملاً واضح است که او آمریکایی نیست، درست است؟

Despite that. One thing that I think is really  interesting here is he does have a very masterful  

با وجود آن. یکی از چیزهایی که فکر می‌کنم در اینجا واقعاً جالب است این است که او

use of the language, many of the aspects of the  language, the same way that a native would, right?  

از زبان، بسیاری از جنبه‌های زبان، به همان شیوه‌ای که یک بومی استفاده می‌کند، بسیار استادانه استفاده می‌کند، درست است؟

Um, for example, connected speech, I  thought we could look at, at some of  

مثلاً، یک سخنرانی مرتبط، فکر می‌کردم می‌توانیم به برخی از

the ways he said different things. So I noticed  for example, that he says in the beginning, uh,  

روش‌هایی که او چیزهای مختلف می‌گفت نگاه کنیم. بنابراین متوجه شدم مثلاً او در ابتدا می‌گوید، اوه،

he doesn't say "just a", he says "just-uh". Jim Cameron is just a genius writer. 

او نمی‌گوید "فقط یک"، بلکه می‌گوید "فقط آه". جیم کامرون فقط یک نویسنده نابغه است.

That's, that's exactly how a, a native  would say that, right? "Just a" ,turning  

این دقیقاً همان چیزی است که یک بومی این را می‌گوید، درست است؟ "فقط یک"، تبدیل

that - we talked about the schwa sound  earlier - so turning that a into a schwa,  

آن - قبلاً در مورد صدای schwa صحبت کردیم - بنابراین تبدیل آن a به schwa،

this is definitely something people who master  English really have that schwa sound down. "Just  

این قطعاً چیزی است که افرادی که به انگلیسی تسلط دارند واقعاً صدای schwa را پایین می آورند. "فقط

uh". He says to come up with talking about the,  the director or the, the, the, the person who came  

آه". او می‌گوید باید درباره کارگردان یا کسی که

up with the script for Terminator two. Because to come up with this idea to  

فیلمنامه «ترمیناتور دو» را ساخته است صحبت کنم. زیرا برای رسیدن به این ایده برای

make the Terminator. So to come up with,  

ساختن ترمیناتور. بنابراین برای رسیدن به نتیجه،

he doesn't say "to come up with" - this happens  with phrasal verbs a lot. Phrasal verbs pretty  

او نمی گوید "to come up with" - این اتفاق در مورد افعال عبارتی زیاد می افتد. افعال عبارتی

much always have this connected speech, right?  So he says "to come up with" reducing the,  

تقریباً همیشه این گفتار متصل را دارند، درست است؟ بنابراین او می‌گوید «به‌آیند» با کاهش صدای

the To to a schwa sound. Come up with. Even the meaning of that phrasal verb, yeah, to  

To به صدای شوا. رسیدن به. حتی معنای آن فعل عبارتی، بله، به

come up with something. This is something that  a typical native would, would speak, right,  

آمدن با چیزی. این چیزی است که یک بومی معمولی می‌گوید، درست می‌گوید،

or would say. Yeah. He doesn't, he didn't say, oh,  uh, he created the script, or he wrote the script.

یا می‌گوید. آره او نمی کند، او نگفت، اوه، اوه، او فیلمنامه را خلق کرد، یا او فیلمنامه را نوشت.

Or he invented it would be a lot of... He invented it. Right. Yeah. So even that,  

یا او آن را اختراع کرد خیلی از... او آن را اختراع کرد. درست. آره بنابراین حتی آن،

like the use of the phrasal verb. I also notice too, something else he uses a  

مانند استفاده از فعل عبارتی. همچنین متوجه شدم، چیز دیگری که او زیاد استفاده می‌کند،

lot is the American T, which is is, a lot of, even  a lot of people who have really masterful use of  

T آمریکایی است، یعنی بسیاری، حتی بسیاری از افرادی که واقعاً از

the language that are living in the States might  not adopt this American T. So he has an accent,  

زبانی که در ایالات متحده زندگی می‌کنند استفاده استادانه دارند، ممکن است از این T آمریکایی استفاده نکنند. بنابراین او لهجه دارد،

but he still has adopted this American T on  the words he says. So things like writer,  

اما همچنان این T آمریکایی را روی کلماتی که می‌گوید اقتباس کرده است. بنابراین چیزهایی مانند نویسنده،

Terminator. So a British person would say, writer,  terminator. Probably not. That's like a horrible  

ترمیناتور. بنابراین یک فرد بریتانیایی می‌گوید، نویسنده، پایان‌دهنده. احتمالا نه. این شبیه یک

impersonation, but more or less. The final one I  took note of was he said, "how to be more cool". 

جعل هویت وحشتناک است، اما کم و بیش. آخرین موردی که به آن توجه کردم این بود که او گفت: "چگونه باحال تر باشیم".

How to be more cool. So there's an American T here,  

چگونه باحال تر باشیم بنابراین یک T آمریکایی در اینجا وجود دارد،

there's linking: how to be, how to be  more cool, how to be. And he, he said  

پیوندی وجود دارد: چگونه بودن، چگونه باحال تر بودن، چگونه بودن. و او،

this several times. So it's another important  thing to notice here is that he has really  

این را چندین بار گفت. بنابراین نکته مهم دیگری که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که او واقعاً

learned this specific chunk, right? It's important  to learn word chunks, not to just learn individual  

این بخش خاص را یاد گرفته است، درست است؟ مهم این است که تکه‌های کلمه را یاد بگیرید، نه اینکه صرفاً

words, which is much more difficult to learn  connected speech, to learn how the words kind  

تک تک کلمات را یاد بگیرید،

of flow together if you're just learning word by  word. But he said over and over again, this how to  

که یادگیری گفتار مرتبط بسیار دشوارتر است . اما او بارها و بارها گفت، این چگونه

be, how to be, how to be. So he really has that  chunk down that it's not supposed to be "how to  

بودن، چگونه بودن، چگونه بودن. بنابراین او واقعاً آن قسمت را دارد که قرار نیست "چگونه بودن" باشد،

be" supposed to be "how to be, how to be", right? I think Arnold is a great example of someone who  

قرار نیست "چگونه بود، چگونه بود"، درست است؟ من فکر می‌کنم آرنولد نمونه‌ای عالی از کسی است که

speaks with an accent. Clearly he  speaks with an accent, but, you know,  

با لهجه صحبت می‌کند. واضح است که او با لهجه صحبت می کند، اما، می دانید،

his proficiency level of English is great. You  know, he uses great phrasal verbs and words,  

سطح مهارت او در زبان انگلیسی عالی است. می‌دانید ، او از افعال و کلمات عباراتی عالی استفاده می‌کند،

and the way he uses grammar as well. So, uh, you  can still communicate confidently and naturally,  

و از روشی که از دستور زبان استفاده می‌کند نیز استفاده می‌کند. بنابراین، اوه، شما هنوز می توانید با اطمینان و طبیعی ارتباط برقرار کنید،

even though you have an accent. Yeah. So here,  not even though you have an accent, but even  

حتی اگر لهجه دارید. آره بنابراین در اینجا، حتی اگر لهجه دارید، حتی

though you have a strong accent, let's say. And I, I'm pretty sure I've heard some  

اگر لهجه قوی دارید، فرض کنید. و من، تقریباً مطمئن هستم که چند

different interviews with him, and I'm pretty  sure that this is something intentional.  

مصاحبه مختلف با او شنیده‌ام، و کاملاً مطمئن هستم که این یک چیز عمدی است.

He used that as like a calling card, his accent.  He took advantage of that to differentiate himself  

او از لهجه خود مانند کارت تلفن استفاده کرد. او از آن استفاده کرد تا خود را

from everyone else in Hollywood. Even later  going on to be governor of California. He was,  

از همه افراد هالیوود متمایز کند. حتی بعداً فرماندار کالیفرنیا شد. او به

he was very famous for this, he's just such an  iconic person. He has, he's a, he's a big guy too,  

این دلیل بسیار مشهور بود، او یک فرد نمادین است. او هم دارد، او یک مرد بزرگ است،

right? And he has this present and the accent just  really a, it really adds on top of his identity  

درست است؟ و او این حال و لهجه را دارد، واقعاً به هویت او افزوده می‌شود

like we were talking about, right? So that's  something to, to, to reflect on, right, is maybe  

، درست است؟ بنابراین، این چیزی است که باید، به آن، فکر کرد، درست است، شاید

my accent is an interesting part of my identity. And you don't wanna lose it. Right? 

لهجه من بخش جالبی از هویت من باشد. و شما نمی خواهید آن را از دست بدهید. درست؟

Exactly. If you're from Brazil, for example,  you might say that's an important part of who  

دقیقا. برای مثال، اگر اهل برزیل هستید، ممکن است بگویید این بخش مهمی از

I am. I was born in Brazil, I want people  to know that I was in Brazil. So I'm going  

شخصیت من است. من در برزیل متولد شدم، می‌خواهم مردم بدانند که من در برزیل بودم. بنابراین من می‌خواهم

to dawn a very Brazilian accent, even though  I'm going to really focus on intelligibility.  

لهجه‌ای برزیلی پیدا کنم، حتی اگر واقعاً روی قابل فهم بودن تمرکز کنم.

All right, so we mentioned that we were going to  also look at someone who has a more native-like  

بسیار خوب، بنابراین اشاره کردیم که می‌خواهیم به فردی هم نگاه کنیم که لهجه‌ای شبیه به بومی دارد

accent. You can probably still, if you pay close  attention, tell that she isn't a native, but she,  

. احتمالاً هنوز هم می‌توانید، اگر دقت کنید، بگویید که او بومی نیست، اما او،

she has very excellent, excellent accent in  English. So let's take a look at Gisele Bündchen. 

او لهجه بسیار عالی و عالی در انگلیسی دارد. پس بیایید نگاهی به Gisele Bündchen بیاندازیم.

And by the way, is it true you gave a copy of the  Mastery of Love to all of your wedding guests at  

و به هر حال، آیا درست است که شما یک کپی از Mastery of Love را به همه مهمانان عروسی خود در

your wedding? Yes, I have. It's one of my  favorite books. And today, what is a book  

عروسی خود دادید؟ بله دارم. این یکی از کتاب‌های مورد علاقه من است. و امروز، کتابی

that you would give friends and family? The last  one I read, uh, is called The Infinite View. Have  

که به دوستان و خانواده می دهید چیست؟ آخرین موردی که خواندم، نمای بی نهایت نام دارد. آیا

you read it? I have not read that, no. I have  an extra copy. Would you like one? Oh! Well,  

آن را خوانده‌اید؟ من آن را نخوانده ام، نه. من یک نسخه اضافی دارم. شما یکی می خوای؟ اوه! خوب،

thank you. Yeah, sure. Right here. Oh, all  right. This is my, uh, summer reading. And  

متشکرم. اره حتما. درست همین جا. اوه درسته. این کتاب خواندن تابستانی من است. و

how would you describe yourself to people  who don't know you? Loving, creative, and  

خودتان را برای افرادی که شما را نمی شناسند چگونه توصیف می کنید؟ عشق، خلاق و

my natural speed is about a hundred miles an hour. All right. One thing interesting, I I noticed is  

سرعت طبیعی من حدود صد مایل در ساعت است. خیلی خوب. یک چیز جالب، من متوجه شدم این است که، می

that, you know, the pronunciation of certain  words. Like, you know, she pronounces book,  

دانید، تلفظ برخی از کلمات است. مثلاً، می‌دانید، او کتاب را تلفظ می‌کند،

uh, Brazilian learners typically say book,  book, you know, book or even booky, depending,  

اوه، زبان‌آموزان برزیلی معمولاً می‌گویند کتاب، کتاب، می‌دانید، کتاب یا حتی کتاب، بسته به این،

but book, yeah. My books. But you know,  she pronounces it correctly. The word.  

اما کتاب، بله. کتاب های من. اما می دانید، او آن را درست تلفظ می کند. کلمه

Yeah. The pronunciation book. The book, book. Yes, I have, it's one of my favorite books. 

آره کتاب تلفظ. کتاب، کتاب بله، دارم، یکی از کتاب های مورد علاقه من است.

So she's really learned those individual,  I believe you say phonemes, right,  

بنابراین او واقعاً این افراد را یاد گرفته است، من معتقدم که شما واج ها را می گویید، درست است،

like the individual sounds really well. And she  does the connected speech really well, as, as  

مثل اینکه آن فرد واقعاً خوب به نظر می رسد. و او گفتار متصل را به خوبی انجام می‌دهد،

well. We don't have to go into all of it, but  at the end, for example, it really stuck out  

همینطور. لازم نیست به همه آن بپردازیم، اما در پایان، برای مثال، واقعاً

to me that for various reasons that she said "a  hundred miles an hour, a hundred miles an hour." 

برایم جالب بود که به دلایل مختلف گفت: « صد مایل در ساعت، صد مایل در ساعت».

My natural speed is about a hundred miles an hour. On the one hand that she comes from Brazil, where  

سرعت طبیعی من حدود صد مایل در ساعت است. از یک طرف که او از برزیل آمده است، جایی که

you don't use, uh, you use kilometers, not miles,  right? There's just, she, she's mastered the schwa  

شما از آن استفاده نمی کنید، اوه، از کیلومترها استفاده می کنید، نه مایل، درست است؟ فقط، او به صدای شوا تسلط دارد

sound also, right? A hundred miles an hour, and  there's all sorts of connected speech in there.  

، درست است؟ صد مایل در ساعت، و انواع سخنرانی‌های مرتبط در آن وجود دارد.

So, uh, yeah, that's, that's really fantastic.  You couldn't say one of them speaks English better  

بنابراین، اوه، بله، این واقعاً فوق العاده است. نمی توانید بگویید یکی از آنها بهتر از دیگری انگلیسی صحبت می کند،

than the other, right? We could put (No.) them  both down for a test maybe and, and, and actually  

درست است؟ ما می‌توانیم (نه.) هر دوی آنها را برای یک آزمون قرار دهیم، شاید و، و، و در واقع،

test their, their English abilities, but at  face value, right, they both seem to have really  

توانایی‌های انگلیسی‌شان را آزمایش کنیم، اما از نظر ظاهری، درست است، به نظر می‌رسد که هر دو واقعاً

exceptional mastery of the language. Yeah. And they have both, they have  

تسلط استثنایی بر زبان دارند. آره و آنها هر دو را دارند، هر

both used, uh, English to advance their  careers, you know, their lives. Yeah. So,  

دو از انگلیسی برای پیشرفت شغل خود استفاده کرده اند ، می دانید، زندگی خود را. آره بنابراین،

you know, in, we can see that language at least  nowadays is not a barrier for either of them.  

می‌دانید، ما می‌توانیم ببینیم که زبان حداقل امروزه مانعی برای هیچ یک از آنها نیست.

Yeah. So, I guess one takeaway also that we  can have here is what's the identity you want  

آره بنابراین، حدس می‌زنم یکی از نکاتی که می‌توانیم اینجا داشته باشیم این است که هویتی که می‌خواهید

to craft for yourself? Because, you know, you  can have a stronger accent and still, you know,  

برای خودتان بسازید چیست؟ زیرا، می‌دانید، می‌توانید لهجه قوی‌تری داشته باشید و همچنان، می‌دانید،

communicate confidently. Or you can maybe have  a more native-like accent and also communicate  

با اطمینان ارتباط برقرار کنید. یا شاید بتوانید لهجه بومی تری داشته باشید و همچنین

confidently. But what do you want? Yeah. What's  the identity that you want to create for yourself?  

با اطمینان ارتباط برقرار کنید. اما شما چه می خواهید؟ آره هویتی که می خواهید برای خود بسازید چیست؟

By the way, we're gonna discuss more about that,  but just after a message to some of our listeners. 

به هر حال، ما بیشتر در مورد آن بحث خواهیم کرد، اما فقط پس از ارسال پیام به برخی از شنوندگانمان.

All right. And we have now a  5-star review from Jessica.

خیلی خوب. و اکنون یک بررسی 5 ستاره از جسیکا داریم.

Alright, now it's time for the RealLife Way  moment. And Ethan, I would first of all say  

بسیار خوب، اکنون نوبت لحظه RealLife Way است . و ایتان، اول از همه می‌گویم

that it's important to live your English daily.  Yeah. So, um, if you're not leaving your English  

مهم است که روزانه انگلیسی خود را زندگی کنید. آره بنابراین، اوم، اگر قبلاً انگلیسی خود را ترک نمی‌کنید

already, you have to start there. Yeah. So  ideally you are consuming lots of content  

، باید از آنجا شروع کنید. آره بنابراین در حالت ایده‌آل شما در

in English already, but then what is the next  step? The next step is reflect and ask yourself  

حال حاضر محتوای زیادی را به زبان انگلیسی مصرف می‌کنید، اما مرحله بعدی چیست ؟ گام بعدی این است که فکر کنید و از خود بپرسید

what kind of English have I been consuming  most? Because in my case, for example, uh,  

چه نوع انگلیسی را بیشتر مصرف کرده‌ام؟ برای مثال، در مورد من، آه،

it was always maybe easy for me to figure that  out because I looked at the movies I watched and  

شاید همیشه فهمیدن آن برای من آسان بود، زیرا به فیلم‌هایی که تماشا می‌کردم و

the series I watched and the bands I listened  to, and most of them were Americans. Yeah. So  

سریال‌هایی که تماشا می‌کردم و گروه‌هایی که گوش می‌دادم نگاه می‌کردم ، و بیشتر آنها آمریکایی بودند. آره بنابراین

it was a natural thing that happened to me in  terms of choosing maybe to base my English more  

این یک اتفاق طبیعی بود که برای من اتفاق افتاد  از این نظر که شاید زبان انگلیسی خود را بیشتر

on American English. Yeah. And then I developed  this affinity mostly because of the content that  

بر مبنای انگلیسی آمریکایی قرار دهم. آره و سپس این تمایل را بیشتر به دلیل محتوایی که

I was consuming already when I was, uh, learning  English. So that's the point. Living your English  

قبلاً هنگام یادگیری انگلیسی مصرف می کردم، ایجاد کردم . پس نکته اینجاست.

if you're not doing it yet. What else would  you say about the RealLife Way here, Ethan? 

اگر هنوز آن را انجام نمی‌دهید، انگلیسی خود را زندگی کنید. چه چیز دیگری در مورد RealLife Way اینجا می‌گویید، ایتان؟

So we've been talking a lot about identity, right?  Which is part of connecting English to your life,  

بنابراین ما در مورد هویت زیاد صحبت کرده ایم، درست است؟ که بخشی از اتصال انگلیسی به زندگی شماست،

connecting your life to English. And one thing  that I used to do with my students, for example,  

پیوند زندگی شما به انگلیسی. و یکی از کارهایی که برای مثال با دانش‌آموزانم انجام می‌دادم و به

which would help them to build more of this  identity, was actually having them, you know,  

آنها کمک می‌کرد تا این هویت را بیشتر بسازند، داشتن آنها بود، می‌دانید،

when you learn your native language,  all of us have our mother or our father,  

وقتی زبان مادری خود را یاد می‌گیرید، همه ما مادر یا پدرمان را داریم. ،

we talked about this earlier, right? That we're  exposed to them a lot. We tend to end up speaking  

قبلاً در مورد این صحبت کردیم، درست است؟ اینکه ما بسیار در معرض آنها هستیم. ما تمایل داریم که در

a lot like them. We end up speaking a lot like our  friends that we spend the most time with and so  

نهایت مانند آنها صحبت کنیم. ما در نهایت مانند دوستانمان که بیشترین زمان را با آنها می گذرانیم و

on. And even the people that we see on TV who we  admire. So I would have my students deliberately  

غیره صحبت می کنیم. و حتی افرادی که در تلویزیون می بینیم و تحسینشان می کنیم. بنابراین از دانش‌آموزانم می‌خواهم که عمداً

choose an English-speaking mother and father.  For example, I had one student who loved Oprah,  

یک مادر و پدر انگلیسی زبان را انتخاب کنند. برای مثال، من یک دانش آموز داشتم که عاشق اپرا بود،

and she loved Oprah's way of speaking.  Oprah is like a really great speaker,  

و او عاشق شیوه صحبت کردن اپرا بود. اتفاقا اپرا مانند یک سخنران واقعا عالی است

by the way. So it was a great choice, but she  chose her as her English-speaking mother. So  

. بنابراین این انتخاب عالی بود، اما او او را به عنوان مادر انگلیسی زبان خود انتخاب کرد. بنابراین

she would watch interviews with Oprah every single  week. She'd listen to her podcast and so on. And  

او هر هفته مصاحبه‌های اپرا را تماشا می‌کرد . او به پادکست خود و غیره گوش می داد. و

she would mimic the way that Oprah spoke. And it  was like amazing because over the, the weeks and  

او از شیوه صحبت اپرا تقلید می کرد. و شگفت‌انگیز بود، زیرا در طول هفته‌ها و

the months that we were doing class together, her  English started sounding more and more American  

ماه‌هایی که با هم کلاس می‌گذراندیم، زبان انگلیسی او بیشتر و بیشتر آمریکایی به نظر می‌رسد

and like specifically, specifically like Oprah.  So it can be really powerful if you really focus  

و به‌طور خاص، به‌ویژه شبیه اپرا. بنابراین اگر واقعاً

in like that into one person who you really like  the way that they speak. Maybe you really like  

روی فردی متمرکز شوید که واقعاً طرز صحبت کردن او را دوست دارید، می‌تواند واقعاً قدرتمند باشد. شاید شما واقعاً انگلیسی تیاگو را دوست داشته باشید

Thiago's English, maybe you're, you know, you're  Brazilian, you're like, oh, just like, uh, the,  

، شاید شما، می دانید، شما برزیلی هستید، شما مانند، اوه، درست مانند، اوه، ،

the learner that we talked about at the beginning,  they're like, oh, I really wanna speak like  

یادگیرنده ای هستید که در ابتدا در مورد آن صحبت کردیم، آنها مانند، اوه ، من واقعاً می خواهم مانند تیاگو صحبت کنم

Thiago. You could be listening to this. Or maybe  you wanna speak like me. You could be listening  

. شما ممکن است به این گوش دهید. یا شاید بخواهید مثل من صحبت کنید. شما ممکن است

to this and trying to mimic us, trying to sound  more like we speak, or it doesn't even have to be,  

به این گوش دهید و سعی کنید از ما تقلید کنید، سعی کنید بیشتر به نظر برسید که ما صحبت می کنیم، یا حتی لازم نیست که اینطور باشد،

it could be someone famous. It could be Gisele  Bündchen, it could be Arnold Schwarzenegger,  

ممکن است فرد مشهوری باشد. این می تواند ژیزل بوندشن باشد، می تواند آرنولد شوارتزنگر باشد،

maybe someone wants to sound, sound like that.  It can be a native speaker, of course. So just  

شاید کسی بخواهد اینطور صدا کند. البته می تواند یک زبان مادری باشد. بنابراین فقط

having more of a deliberate focus on that  identity side of it, of who is that fluent,  

تمرکز عمدی بر روی آن جنبه هویتی آن،

natural, confident version of me speaking English?  What do they sound like? And being more deliberate  

نسخه روان، طبیعی و مطمئن من که انگلیسی صحبت می کنم، کیست؟ صدای آنها چگونه است؟ و

about seeking out how you can get closer to that. I love this idea of having a, an English-speaking  

در مورد اینکه چگونه می توانید به آن نزدیکتر شوید، سنجیده تر باشید. من این ایده برای داشتن یک مادر یا پدر انگلیسی زبان را دوست دارم

mother or father. Yeah. And the cool thing  is that you can have multiple fathers and  

. آره و نکته جالب این است که در این مورد می‌توانید چند پدر و

multiple mothers in this case. Right? So I  guess the question is who is, or who are your  

چند مادر داشته باشید. درست؟ بنابراین حدس می‌زنم سوال این است که پدر و مادر انگلیسی‌زبان شما چه کسی هستند یا چه کسانی هستند

English-speaking fathers and mothers? The other  people who you look up to and you go like, oh,  

؟ بقیه افرادی که به آنها نگاه می‌کنید و می‌روید می‌گویند، اوه،

I wanna sound like that. I wanna speak like  that. So let me imitate them a little bit. 

من می‌خواهم اینطور صدا کنم. من می‌خواهم اینطور صحبت کنم . پس بگذارید کمی از آنها تقلید کنم.

And that basically feeds back into living  it again, right? Because you're being more  

و این اساساً به زندگی دوباره آن باز می گردد، درست است؟ زیرا شما

deliberate. So you're, you're starting to  filter more the things that you're living  

سنجیده تر عمل می کنید. بنابراین، شما شروع به فیلتر کردن بیشتر چیزهایی می‌کنید که

your English with by having those very  specific. And you can make that time,  

انگلیسی خود را با آن‌ها زندگی می‌کنید، با داشتن موارد بسیار خاص. و شما می‌توانید آن زمان،

even you, you could even use it to activate  it, which another part of the real life way,  

حتی شما، حتی می‌توانید از آن برای فعال کردن آن استفاده کنید، که بخشی دیگر از روش زندگی واقعی است،

by using those times to deliberately be those  people recording yourself, comparing that to  

با استفاده از آن زمان‌ها برای اینکه عمداً آن افرادی باشید که خودتان را ضبط می‌کنند، و آن را با

the original and so on. So depending on what  your goals are, of course you've got to know  

نسخه اصلی و غیره مقایسه کنید. بنابراین بسته به اینکه اهدافتان چه هستند، مطمئناً باید

your goals. But if you're really wanting to  have that native-like accent, or you really  

اهدافتان را بشناسید. اما اگر واقعاً می‌خواهید آن لهجه بومی‌مانند را داشته باشید، یا واقعاً می‌خواهید

wanna have an accent like such and such person,  then this is a great way for you to get started.  

لهجه‌ای مانند فلان شخص داشته باشید، این یک راه عالی برای شروع است.

Let's jump into today's Big Challenge. So today we  want to challenge you to actually sit down - could  

بیایید وارد چالش بزرگ امروز شویم. بنابراین امروز می‌خواهیم شما را به چالش بکشیم که واقعاً بنشینید - ممکن است

just be for a few minutes - and actually reflect  a bit about this whole question of identity and  

فقط چند دقیقه باشد - و در واقع کمی درباره کل این مسئله هویت و

accent. So we have some questions here that you  could use for, you know, jumping off points for  

لهجه تأمل کنید. بنابراین، ما در اینجا چند سؤال داریم که می‌توانید از آنها برای پرش از نقاط برای

your reflection. First of all, you might have  come into this podcast with a certain perspective,  

بازتاب خود استفاده کنید. اول از همه، ممکن است با دیدگاه خاصی وارد این پادکست شده باشید،

maybe even a certain reason that you were drawn  into listening to this podcast because you want to  

شاید حتی به دلیل خاصی که جذب این پادکست شده اید زیرا می خواهید

have a native-like accent, or maybe you don't, it  could have just been curiosity. So is it important  

لهجه ای شبیه به بومی داشته باشید، یا شاید نداشته باشید، می تواند  فقط کنجکاوی کرده اند بنابراین آیا

for you to sound like a native? That's something  to, for you to think about. We would love to hear  

برای شما مهم است که مانند یک بومی به نظر برسید؟ این چیزی است که باید به آن فکر کنید. ما دوست داریم

why or why not. You can let us know down in the  comments if you're watching this on YouTube,  

چرا یا چرا نه را بشنویم. اگر این را در YouTube تماشا می‌کنید، می‌توانید در نظرات به ما اطلاع دهید،

or you can send us an email if you're just  listening to the audio: [email protected].  

یا اگر فقط به صدا گوش می‌دهید، می‌توانید ایمیلی برای ما ارسال کنید : [email protected].

And one thing that we're really curious about is  whether or not your mind might have changed while  

و یک چیزی که ما واقعاً در مورد آن کنجکاو هستیم این است که آیا ممکن است در حین گوش دادن به این، ذهن شما تغییر کرده باشد یا خیر

listening to this. You can also let us know  why your mind changed or why you still think  

. همچنین می‌توانید به ما بگویید که چرا ذهنتان تغییر کرده است یا چرا هنوز هم

the same. So yeah, we're really looking forward  to hearing your answers. Helps us become better  

همین فکر را می‌کنید. بنابراین بله، ما واقعاً منتظر شنیدن پاسخ‌های شما هستیم. به ما کمک می‌کند

to what we do. Do you have any last words,  Thiago, before we wrap up today's podcast,  

در کاری که انجام می‌دهیم بهتر شویم. آیا شما آخرین کلمه را دارید، تیاگو، قبل از پایان پادکست امروز،

which is already becoming quite long winded. Yeah. Yeah. Uh, one final message I have is maybe,  

که در حال حاضر بسیار طولانی شده است. آره آره اوه، آخرین پیامی که دارم این است که شاید،   می‌دانید،

you know, don't obsess so much about your  accent, but worry more about becoming a better  

اینقدر در مورد لهجه‌تان وسواس نداشته باشید ، بلکه بیشتر نگران تبدیل شدن به یک

communicator. By becoming a better communicator,  you speak English better and you also speak  

ارتباط‌گر بهتر باشید. با تبدیل شدن به یک ارتباط‌دهنده بهتر، انگلیسی بهتر صحبت می‌کنید و همچنین به

your native language better. What do I mean by  communication skills? The way you use your voice,  

زبان مادری خود بهتر صحبت می‌کنید. منظور من از مهارت های ارتباطی چیست؟ روشی که از صدایتان استفاده می‌کنید،   می‌دانید،

you know, modulate more, go up a little bit and  then go down, the way you use positives when  

بیشتر تعدیل می‌کنید، کمی بالا می‌روید و سپس پایین می‌روید، روشی که هنگام صحبت کردن از نکات مثبت استفاده می‌کنید

you speak. Yeah. Or the way you use your body  language or gestures or facial expressions, the  

. آره یا نحوه استفاده از زبان بدن یا حرکات یا حالات چهره،

way you project your voice. Because maybe if you  speak like this, you know, your voice is a little  

روشی که صدای خود را به نمایش می گذارید. چون شاید اگر اینطور صحبت می‌کنید، می‌دانید، صدایتان

bit weak and airy, you know, you might not sound  or feel so confident when you speak, you know,  

کمی ضعیف و مطبوع است، می‌دانید، ممکن است وقتی صحبت می‌کنید، صدا نداشته باشید یا آنقدر اعتماد به نفس نداشته باشید، می‌دانید،

so also learning how to project your voice. So  I guess working on your, on your communication  

بنابراین یاد می‌گیرید که چگونه صدای خود را پخش کنید. بنابراین، حدس می‌زنم کار روی

skills might actually be more beneficial to you  than obsessing so much about sounding like that  

مهارت‌های ارتباطی‌تان ممکن است در واقع برایتان مفیدتر از وسواس زیاد در مورد به نظر رسیدن آن

native accent that you're trying to sound like. It's a great place for us to wrap up,  

لهجه بومی‌ای باشد که می‌خواهید شبیه آن به نظر برسید. این یک مکان عالی برای ما است که می‌توانیم آن را جمع بندی کنیم،

not just the accent that you're trying to have,  but actually just like Thiago said, the way you're  

نه فقط لهجه‌ای که شما سعی می‌کنید داشته باشید، بلکه در واقع درست همانطور که تیاگو گفت، نحوه

communicating. And you said body language, the  way that you're holding yourself when you're in,  

برقراری ارتباط شما. و شما گفتید زبان بدن، روشی که در هنگام ورود خود را نگه می دارید،

because if you seem really shy, if you seem really  insecure, you're communicating something, even if  

زیرا اگر واقعا خجالتی به نظر می رسید، اگر واقعاً ناامن به نظر می رسید، در حال برقراری ارتباط با چیزی هستید، حتی اگر

you have the perfect accent, even if you don't  open your mouth, right? So be aware of all these  

لهجه کاملی داشته باشید، حتی اگر دهانت را باز نکن، درست است؟ بنابراین از همه این چیزها آگاه باشید،

things because they're, they're all so important.  It's all about communication, the accent you have,  

زیرا آنها بسیار مهم هستند. همه چیز در مورد ارتباطات، لهجه ای که دارید،

how you pronounce things, how intelligible you  are, but also things like how do you seem like  

نحوه تلفظ چیزها، میزان قابل درک بودن شما ، اما همچنین مواردی مانند اینکه چگونه به نظر می رسید

someone who's confident? Do you seem like someone  who's approachable and friendly and all these  

فردی با اعتماد به نفس هستید؟ آیا به نظر می‌رسد که فردی خوش برخورد و دوستانه و همه این

things. And definitely I can say from personal  experience, you might say the same for your  

چیزها هستید؟ و قطعاً از تجربه شخصی می‌توانم بگویم ، شما ممکن است در مورد انگلیسی خود نیز همین را بگویید،

English, I bet, that learning other languages for  me helped me to also become a better communicator  

شرط می‌بندم که یادگیری زبان‌های دیگر برای من به من کمک کرد تا

in my native language. So think of it as a huge  opportunity for yourself. And that's a great place  

در زبان مادری خود ارتباط بهتری داشته باشم. بنابراین به آن به عنوان یک فرصت بزرگ برای خود فکر کنید. و این یک مکان عالی

for us to end, I think is very deserving of an  Aww. Yeah. So 1, 2, 3. (Aww,) Aww yeah. (yeah.)

برای پایان دادن به ما است، به نظر من بسیار سزاوار یک اوو است. آره بنابراین 1، 2، 3. (اوو،) اوه بله. (آره.)