How You Can Become a Fluent English Speaker ALONE

Now, I'm sure that you have had moments in your learning where you have felt like

اکنون، من مطمئن هستم که شما لحظاتی را در یادگیری خود داشته اید که در آن احساس کرده اید که

you progressed very quickly.

خیلی سریع پیشرفت کرده اید.

It comes easily. You're motivated, it's fun.

به راحتی می آید. شما با انگیزه هستید، این سرگرم کننده است.

But at some point you hit a wall and you feel like you'll never speak

اما در نقطه‌ای به دیوار برخورد می‌کنید و احساس می‌کنید هرگز

fluently, confidently and naturally. You are not alone.

روان، با اطمینان و طبیعی صحبت نخواهید کرد. تو تنها نیستی.

This feeling of being stuck is often called the intermediate plateau

این احساس گیر افتادن را اغلب فلات میانی می نامند

and I've been there. It can be a comfortable place.

و من آنجا بوده ام. می تواند یک مکان راحت باشد.

You can speak and understand in many situations.

شما می توانید در بسیاری از موقعیت ها صحبت کنید و درک کنید.

But for most of us, it's not enough.

اما برای بسیاری از ما، این کافی نیست.

We want to enjoy the language as freely as we do our mother tongue. As a native

ما می خواهیم از زبان به همان اندازه که از زبان مادری خود لذت می بریم آزادانه لذت ببریم. به عنوان یک بومی،

I've never had the experience of learning English as a second language.

هرگز تجربه یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم را نداشته ام.

So I want to bring you an expert who has successfully navigate

بنابراین می‌خواهم متخصصی را به شما معرفی کنم که با موفقیت از

this challenge of breaking out of the intermediate plateau without ever

این چالش خارج شدن از فلات متوسط ​​بدون

living in or even traveling to an English speaking country.

زندگی یا حتی سفر به یک کشور انگلیسی زبان عبور کرده است.

So I'm excited to introduce you to Thiago, who works with me here

بنابراین من هیجان زده هستم که شما را با تیاگو آشنا کنم، کسی که در اینجا با من کار می

t Real Life English.

کند.

I greatly admire what Thiago has been able to achieve in terms

من آنچه را که تیاگو توانسته است

of an effortless use of the language that is rare to find.

از نظر استفاده بی دردسر از زبانی که کمتر پیدا می شود به دست آورد، بسیار تحسین می کنم.

Thiago is going to share with you exactly how he got to where he is today.

تیاگو قرار است دقیقاً با شما در میان بگذارد که چگونه به جایی که امروز است رسیده است.

My hope is that by hearing his story, you will not only gain motivation

امیدوارم با شنیدن داستان او ، نه تنها

for your own journey, but also advice on how you too can achieve mastery.

انگیزه سفر خود را به دست آورید، بلکه در مورد اینکه چگونه می توانید به تسلط خود نیز دست پیدا کنید، توصیه هایی به دست آورید.

Take it away, Thiago.

ولش کن تیاگو

Thank you, Ethan.

متشکرم، ایتان.

And hey, everybody, I'm super excited to be here today.

و سلام، همه، من بسیار هیجان زده هستم که امروز اینجا هستم.

Like Ethan said, we work together here, at Real Life English.

همانطور که ایتان گفت، ما اینجا با هم کار می کنیم، در Real Life English.

And if you listen to our podcast chances are you have already heard me on there.

و اگر به پادکست ما گوش دهید، احتمالاً قبلاً من را در آنجا شنیده اید.

But today I'm here to tell a little bit of my story and how I went

اما امروز اینجا هستم تا کمی از داستانم بگویم و اینکه چگونه

from speaking zero English to the level of English I have today.

از صحبت کردن به زبان انگلیسی صفر به سطح انگلیسی امروزی رسیدم.

I'm just like you.

من هم مثل شما هستم

I'm an English learner

من خودم زبان آموز انگلیسی

myself, and I had to learn English from scratch in my country.

هستم و مجبور بودم در کشورم انگلیسی را از ابتدا یاد بگیرم.

Here in Brazil, I've never been abroad, so when I tell you how I did it,

اینجا در برزیل، من هرگز خارج از کشور نرفته‌ام، بنابراین وقتی به شما می‌گویم چگونه این کار را انجام دادم،

and hopefully

و امیدوارم

that's going to give us some ideas and inspiration for your English journey.

که ایده‌ها و الهام‌بخشی برای سفر انگلیسی شما به ما بدهد.

But before we get started,

اما قبل از شروع،

make sure you hit that subscribe button and the bell down below because every week

مطمئن شوید که دکمه اشتراک و زنگ زیر را فشار داده اید زیرا هر

we put out videos to help you speak English with confidence and naturally.

هفته ویدیوهایی را منتشر می کنیم تا به شما کمک کنیم با اطمینان و به طور طبیعی انگلیسی صحبت کنید.

So now let's get started

پس حالا بیایید شروع کنیم

So my story with English began when I was 15 years old.

بنابراین داستان من با زبان انگلیسی از 15 سالگی شروع شد.

And as I told you, I come from Brazil, and at that time

و همانطور که به شما گفتم من از برزیل آمده ام و در آن زمان

I knew zero English you know, I couldn't speak anything.

زبان انگلیسی را صفر می دانستم، نمی توانستم چیزی صحبت کنم.

I couldn't read, I couldn't write.

نمی توانستم بخوانم، نمی توانستم بنویسم.

But at 15 something magical kind of happened

اما در 15 سالگی یک چیز جادویی اتفاق افتاد،

because I started to have this desire to become bilingual.

زیرا این تمایل برای دوزبانه شدن در من ایجاد شد.

I don't know exactly why that was, but the idea of using two languages

دقیقاً نمی‌دانم چرا اینطور بود، اما ایده استفاده از دو زبان

to communicate, to express myself was very attractive to me.

برای برقراری ارتباط و بیان خودم برایم بسیار جذاب بود.

And I remember also that I looked around me and I saw my family,

و همچنین به یاد دارم که به اطرافم نگاه کردم و خانواده

my friends, you know, my social circle, and I realized that no one knew English.

ام، دوستانم، می دانید، حلقه اجتماعی من را دیدم و متوجه شدم که هیچکس انگلیسی نمی داند.

So I started to associate also the idea of knowing English

بنابراین من شروع به پیوند دادن ایده دانستن انگلیسی

with having a better life or having more opportunities for my life.

با داشتن زندگی بهتر یا داشتن فرصت های بیشتر برای زندگی خود کردم.

So I started to develop this feeling of wanting to learn the language.

بنابراین من شروع به توسعه این احساس کردم که می خواهم زبان را یاد بگیرم.

Right.

And at that time, I couldn't articulate it as well as today.

درست.

و در آن زمان نمی توانستم آن را به خوبی امروز بیان کنم.

But today with a little more experience, I can tell you that.

اما امروز با کمی تجربه بیشتر می توانم این را به شما بگویم.

I guess that feeling that I felt was me

حدس می‌زنم آن احساسی که در آن زمان احساس می‌کردم،

trying to transcend my reality at that time.

تلاش من برای فراتر رفتن از واقعیتم در آن زمان بود.

I wanted something different for myself.

من برای خودم چیز متفاوتی می خواستم.

I wanted something better.

من چیز بهتری می خواستم

So I saw English as the vehicle for that

بنابراین من زبان انگلیسی را وسیله ای برای آن

But there was a problem because my parents

دیدم اما مشکلی وجود داشت زیرا والدینم

couldn't pay for an English course for myself, you know?

نمی توانستند هزینه یک دوره زبان انگلیسی را برای خودم بپردازند، می دانید؟

So I actually had to learn English on my own.

بنابراین در واقع مجبور شدم زبان انگلیسی را به تنهایی یاد بگیرم.

So I decided to take on the responsibility to learn this language by myself

بنابراین تصمیم گرفتم مسئولیت یادگیری این زبان را خودم

because there was no other way.

به عهده بگیرم زیرا راهی جز این وجود نداشت.

But I had a friend who actually studied at a language school.

اما من دوستی داشتم که در واقع در یک آموزشگاه زبان درس می خواند.

He took an English course, and he was really helpful because I talked to him

او یک دوره زبان انگلیسی گذراند و واقعاً مفید بود زیرا من با او صحبت کردم

and he was kind enough to lend me his old course books,

و او لطف کرد و کتاب های درسی قدیمی خود را به من قرض داد،

you know, because every semester his school would change the books.

می دانید، زیرا هر ترم مدرسه اش کتاب ها را تغییر می داد.

So the books that he wouldn't use anymore, he would lend them to me.

بنابراین کتاب هایی که دیگر استفاده نمی کرد، آنها را به من قرض می داد.

So that's how I started.

بنابراین من اینگونه شروع کردم.

I started by studying with old course books from my friend and the grammar book

با مطالعه کتاب های درسی قدیمی دوستم و کتاب دستور زبانی

that he had lend me.

که به من امانت داده بود شروع کردم.

And then I started studying by myself and those old books, you know,

و بعد شروع کردم به مطالعه خودم و آن کتاب‌های قدیمی،

and I remember that I was really fascinated

و یادم می‌آید که واقعاً مجذوب بودم

because English was always interesting to me.

زیرا انگلیسی همیشه برایم جالب بود.

I always loved the language, but I was then actively studying it, right?

من همیشه زبان را دوست داشتم، اما در آن زمان به طور فعال آن را مطالعه می کردم، درست است؟

I mean, I was reading stuff in English.

منظورم این بود که داشتم مطالب را به زبان انگلیسی می خواندم.

I was copying stuff from the book that I saw,

من در حال کپی کردن مطالبی از کتابی بودم که دیدم،

and I was already very excited because I was using another language

و از قبل بسیار هیجان زده بودم، زیرا از زبان دیگری

to write or to communicate or to express myself.

برای نوشتن یا برقراری ارتباط یا بیان خودم استفاده می کردم.

My speaking was really bad at that time, so I couldn't speak yet,

صحبت کردن من در آن زمان واقعاً بد بود، بنابراین هنوز نمی توانستم صحبت کنم،

even though I grew up kind of watching movies with my parents

حتی با وجود اینکه به نوعی با پدر و مادرم به زبان انگلیسی فیلم تماشا می کردم

in English and listening to music in English as well.

و همچنین به موسیقی انگلیسی گوش می کردم .

I didn't have my speaking skills so developed yet

مهارت‌های گفتاری‌ام آنقدر توسعه نیافته بود، هنوز

I remember that I would try to read

یادم می‌آید که سعی می‌کردم

stuff aloud from the books that I was studying with,

از کتاب‌هایی که با آن‌ها مطالعه می‌کردم مطالبی را با صدای بلند بخوانم،

and it was a disaster because, you know, the words wouldn't flow.

و این یک فاجعه بود، زیرا، می‌دانی ، کلمات جاری نمی‌شدند.

I had no idea how to pronounce certain words, for example, low, loud,

نمی‌دانستم چگونه برخی کلمات را تلفظ کنم ، مثلاً کم، بلند،

dull, you know, it was really bad and frustrating, but I kept going

کسل‌کننده، می‌دانی، واقعاً بد و خسته‌کننده بود، اما ادامه دادم

because at the end of the day, I was having fun.

چون در پایان روز داشتم سرگرم می‌شدم.

You know, I loved the language.

میدونی من عاشق این زبان بودم

I loved learning about the language.

من عاشق یادگیری زبان بودم.

So I was enjoying myself.

پس من از خودم لذت می بردم.

And also I was very curious about the language. Yes.

و همچنین در مورد زبان بسیار کنجکاو بودم . آره.

So, you know, that's what kept me going in those days.

بنابراین، می دانید، این چیزی بود که من را در آن روزها ادامه داد.

And at that time, that was when I had my first realization

و در آن زمان، اولین بار متوجه

that English, especially the pronunciation of English,

شدم که انگلیسی، به ویژه تلفظ انگلیسی،

was very different from my own language, my Portuguese native language.

با زبان خودم، زبان مادری پرتغالی من، بسیار متفاوت است.

So I told myself that I was going to have

بنابراین به خودم گفتم که

to be open and flexible to learn this language.

برای یادگیری این زبان باید باز و انعطاف پذیر باشم .

Because everything would be different, the sounds of the words,

زیرا همه چیز متفاوت خواهد بود ، صداهای کلمات

the pronunciation, how the words were used.

، تلفظ، نحوه استفاده از کلمات.

So I had to tell myself that it was important

بنابراین باید به خودم می گفتم

to keep an open mind and flexible attitude when learning English.

که داشتن ذهنی باز و نگرش انعطاف پذیر هنگام یادگیری زبان انگلیسی مهم است.

And that was all I did for pretty much three years, you know, from 15 to 18.

و این تمام کاری بود که تقریباً سه سال انجام دادم، می دانید، از 15 تا 18 سالگی.

Most of the time I would study with books and that was the first mistake I made.

بیشتر اوقات با کتاب مطالعه می کردم و این اولین اشتباهی بود که مرتکب شدم.

And I'm here to tell you this because I took way too much time,

و من اینجا هستم تا این را به شما بگویم زیرا زمان زیادی را صرف

too long to start speaking.

شروع صحبت کردن کردم.

You don't want to do that.

شما نمی خواهید این کار را انجام دهید.

And at that time, 20 years ago,

و در آن زمان، 20 سال پیش،

it was much more difficult to find people to practice my speaking with.

پیدا کردن افرادی برای تمرین صحبت کردن با آنها بسیار دشوارتر بود.

So I just studied with books at that time, but nowadays

بنابراین من در آن زمان فقط با کتاب ها مطالعه می کردم، اما

we have so many more cool resources, you know, like apps and thinking of apps

امروزه منابع بسیار جالب دیگری داریم، همانطور که احتمالاً می دانید، مانند برنامه ها و فکر کردن به برنامه ها،

I can tell you about the Real Life English app, as you probably know.

می توانم در مورد برنامه Real Life English به شما بگویم.

But then something magical happened in my life.

اما بعد یک اتفاق جادویی در زندگی من افتاد.

When I turned 18, I started working and I have to say that my work experience,

وقتی 18 ساله شدم، شروع به کار کردم و باید بگویم که تجربه کاری من،

you know, the jobs that I've had in my life,

می دانید ، مشاغلی که در زندگی ام داشته ام،

they were crucial in my English development,

در پیشرفت زبان انگلیسی من بسیار مهم بودند،

especially the speaking and the listening skills.

به ویژه مهارت های گفتاری و شنیداری.

Let me explain my first job was at a drugstore

بگذارید توضیح بدهم که اولین کارم در یک داروخانه بود

and I worked as a cashier there.

و در آنجا به عنوان صندوقدار کار می کردم.

But there was something interesting about that drugstore

اما چیز جالبی در مورد آن داروخانه وجود داشت

because that drugstore was located in a rich neighborhood in Sao Paulo.

زیرا آن داروخانه در محله ای ثروتمند در سائوپائولو قرار داشت.

You know, the city where I'm from and because it was a very well developed

می دانید، شهری که من اهل آن هستم و به دلیل اینکه محله بسیار توسعه یافته

neighborhood, there were many hotels around that drugstore,

ای بود، هتل های زیادی در اطراف آن داروخانه وجود داشت،

which means that it was common for us to receive customers

به این معنی که برای ما معمول بود

who are foreigners, you know, people who are traveling or visiting

که مشتریان خارجی را دریافت کنیم، می دانید، افرادی که در حال مسافرت هستند. یا بازدید

and who are staying in the hotels nearby.

و چه کسانی در هتل های اطراف اقامت دارند.

That was when a started to put my English to use,

این زمانی بود که شروع کردم به استفاده از زبان انگلیسی ام،

you know, all those years that I spent studying now was the moment that I started

می دانید، تمام آن سال هایی که اکنون صرف مطالعه کردم، لحظه ای بود که

to actually speak with people, you know, and it was funny

من واقعاً با مردم صحبت کردم، می دانید، و خنده دار

because I would still take my grammar book and my books to the drugstore

بود زیرا هنوز کتاب گرامر خود را می گرفتم. و کتابهایم را به داروخانه

and my colleagues and all my peers, they would see me at lunch time.

و همکارانم و همه همسالانم، موقع ناهار مرا می دیدند.

Kind of eating and studying at the same time.

نوعی غذا خوردن و مطالعه همزمان.

So pretty quickly I became the English guy at the drugstore.

خیلی سریع من به مرد انگلیسی داروخانه تبدیل شدم.

So every time a foreign customer came in I was the one to be called, Hey, Thiago,

بنابراین هر بار که یک مشتری خارجی وارد می شد، من بودم که به من می گفتند، هی، تیاگو

there's a there's a foreign person there, a foreign customer, go help that person.

، یک فرد خارجی آنجا است، یک مشتری خارجی، برو به آن شخص کمک کن.

And then I would go there and then speak in English

و سپس به آنجا می رفتم و سپس با آن افراد به زبان انگلیسی صحبت می

with those people and trying to help them out. Right.

کردم و سعی می کردم به آنها کمک کنم. درست.

I remember one time it was kind of funny, you know, I was at the cash register

یادم می آید یک بار خیلی خنده دار بود، می دانید، من پشت صندوق

and I was talking to this American customer, which was a lady and then,

بودم و داشتم با این مشتری آمریکایی صحبت می کردم که یک خانم بود و بعد،

you know, I was trying to talk to her in English and explain to her that

می دانید، سعی می کردم با او به انگلیسی صحبت کنم و به او توضیح دهم. او که

I had never been abroad and everything, but I was still learning the language.

من هرگز خارج از کشور نرفته بودم و همه چیز، اما هنوز در حال یادگیری زبان بودم.

And then I said, Oh, yeah, I've never been abroad.

و بعد گفتم: اوه، بله، من هرگز خارج از کشور نبودم.

And then she

و سپس او به

kind of stopped me and she said, Oh, I think you mean abroad.

نوعی جلوی من را گرفت و گفت: اوه، فکر می کنم منظور شما خارج از کشور است.

And I was like, All abroad.

و من مثل همه خارج از کشور بودم.

Oh, thank you very much for the correction. I appreciate that.

اوه، خیلی ممنون بابت اصلاح ممنونم از.

So that was one example

بنابراین این یکی

of how having these little interactions with these customers

از نمونه‌های این بود که چگونه داشتن این تعاملات کوچک با این مشتریان

helped me because sometimes I would say something wrong, like abroad

به من کمک کرد زیرا گاهی اوقات اشتباه می‌گفتم، مانند خارج از کشور

and then the person would help me by correcting me.

و سپس آن شخص با اصلاح من به من کمک می‌کرد .

And I had many of these small interactions at that time that were really useful.

و من در آن زمان بسیاری از این تعاملات کوچک را داشتم که واقعاً مفید بودند.

And this is another tip that I can give you.

و این نکته دیگری است که می توانم به شما بدهم.

Be open to correction, because if somebody corrects for English

برای تصحیح آماده باشید، زیرا اگر کسی انگلیسی

or your pronunciation or the way you use a word,

یا تلفظ شما یا نحوه استفاده از یک کلمه را تصحیح کند

this is actually great for you because the person is taking time to correct you

، در واقع برای شما عالی است زیرا آن شخص برای تصحیح شما

and to help you.

و کمک به شما وقت می گذارد.

So be thankful for those corrections because that's how you improve.

بنابراین برای این اصلاحات سپاسگزار باشید زیرا اینگونه پیشرفت می کنید.

And then I got my second job.

و بعد شغل دومم را گرفتم.

I got my second job at 19 years old, and that was a very interesting job.

من در 19 سالگی شغل دومم را گرفتم و این کار بسیار جالبی بود.

It was a job as a bilingual customer service representative.

این یک کار به عنوان نماینده خدمات مشتری دو زبانه بود .

I know it's a gigantic name, but basically the idea was this there was this

می‌دانم که نام غول‌پیکری است، اما اساسا ایده این بود که این

American company that provided cable TV services in the U.S.

شرکت آمریکایی وجود دارد که خدمات تلویزیون کابلی را در ایالات متحده ارائه می‌کند.

Imagine an American customer who had a problem with the cable TV there.

تصور کنید یک مشتری آمریکایی با تلویزیون کابلی آنجا مشکل داشت. می دانید،

They would call us in Sao Paulo in Brazil for help,

آنها با ما در سائوپائولو در برزیل برای کمک تماس

you know, because the company outsourced or hired us to provide this service.

می گیرند، زیرا شرکت ما را برای ارائه این خدمات برون سپاری یا استخدام کرده است.

So that was a very nice experience for me because it meant speaking

بنابراین این تجربه بسیار خوبی برای من بود، زیرا به این معنا بود که

to Americans on the phone 6 hours a day, six days a week.

6 ساعت در روز و شش روز در هفته با آمریکایی ها تلفنی صحبت کنم.

For a year.

برای یک سال.

So that in a way, it was my version

به طوری که به نوعی، این نسخه من

of living abroad.

از زندگی در خارج از کشور بود.

You know, it was my version of having an exchange program

می دانید، این نسخه من از داشتن یک برنامه تبادل بود،

because I was really speaking to natives for a year.

زیرا من واقعاً یک سال با بومیان صحبت می کردم.

Yeah.

And that really helped me with my speaking skills and my listening skills.

آره

و این واقعاً به من در مهارت های گفتاری و مهارت های شنیداری ام کمک کرد.

But it's important to mention that I only got that job

اما ذکر این نکته ضروری است که من فقط آن شغل را پیدا

because I already knew English enough to get that job.

کردم زیرا قبلاً به اندازه کافی انگلیسی می دانستم که بتوانم آن شغل را بدست بیاورم.

So all those years that I spent before, you know, working and studying

بنابراین، تمام آن سال‌هایی که قبلاً گذرانده‌ام، می‌دانید، کار و مطالعه

and learning paid off because those years allowed me to get this job.

و یادگیری نتیجه داد زیرا آن سال‌ها به من اجازه داد که این شغل را پیدا کنم.

And then I proved even more.

و سپس من حتی بیشتر ثابت کردم.

So here's what I have to say to you.

پس این چیزی است که باید به شما بگویم.

Keep learning keep developing yourself and start looking for job opportunities

به یادگیری ادامه دهید و خودتان را توسعه دهید و شروع به جستجوی فرصت های شغلی کنید

that allow you to use your English on a daily basis

که به شما امکان می دهد از انگلیسی خود به طور روزانه استفاده کنید

because then you're going to improve even more

زیرا در این صورت حتی بیشتر

and between those jobs.

و بین آن مشاغل پیشرفت خواهید کرد.

That was actually the moment when I really started to create my own

این در واقع همان لحظه ای بود که من واقعاً شروع به ایجاد

immersion in English, you know, because I was

غوطه وری خودم در انگلیسی کردم، می دانید، زیرا من

already kind of using English on my daily routine there at work.

قبلاً به نوعی از انگلیسی در برنامه روزانه خود در محل کار استفاده می کردم.

And then I was really serious about it, like, you know, everything

و سپس من واقعاً در مورد آن جدی بودم، مانند، می دانید، هر

I made sure that I did in English.

کاری که مطمئن شدم که به زبان انگلیسی انجام داده ام.

So watching movies

بنابراین تماشای فیلم

in English series, listening to music, I love rock and roll, for example.

در سریال های انگلیسی، گوش دادن به موسیقی ، مثلا راک اند رول را دوست دارم.

So I always listen to my favorite bands in English.

بنابراین من همیشه به گروه های مورد علاقه ام به زبان انگلیسی گوش می دهم .

And with my very first paychecks

و در واقع با اولین چک های حقوقم

actually, that's what I did.

، این کاری بود که انجام دادم.

We didn't have Netflix at that time or streaming service.

ما در آن زمان نتفلیکس یا سرویس استریم نداشتیم.

And so I actually would go to video stores and buy DVDs

و بنابراین من واقعاً به فروشگاه‌های ویدیویی می‌رفتم و دی‌وی‌دی‌ها

and those box sets of DVDs from my favorites

و آن جعبه‌های دی‌وی‌دی را از مجموعه‌های مورد علاقه‌ام

series like Friends or, you know, Two and a Half Men, for example.

مانند Friends یا ، مثلاً، Two and a Half Men می‌خرم.

And that was really cool

و این واقعا عالی بود

because the DVD allows you to change the language, right?

زیرا DVD به شما اجازه می دهد زبان را تغییر دهید، درست است؟

I mean, you could change the subtitles to English.

منظورم این است که می توانید زیرنویس را به انگلیسی تغییر دهید.

You could take out the subtitles

شما می توانید زیرنویس ها را بردارید

because before that we had the VHS tapes and you know, that wasn't possible.

زیرا قبل از آن نوارهای VHS را داشتیم و می دانید، این امکان پذیر نبود.

But nowadays with the streaming services, we have, it's so much easier for you

اما امروزه با خدمات پخش ما،

to access thousands of movies and series and watch them in English, right?

دسترسی به هزاران فیلم و سریال و تماشای آنها به زبان انگلیسی برای شما بسیار آسان تر است، درست است؟

So we really have so many more resources nowadays

بنابراین ما امروزه منابع بسیار بیشتری داریم،

so movies and TV series, they were really important to me.

بنابراین فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی واقعاً برای من مهم بودند.

I really leverage the power of using the media to learn English.

من واقعاً از قدرت استفاده از رسانه برای یادگیری زبان انگلیسی استفاده می کنم.

By the way, if you want to learn or to know my exact step by step process

ضمناً اگر می خواهید مراحل دقیق مرحله به مرحله

that I used to improve my English with movies and TV series,

من را که برای بهبود زبان انگلیسی خود با فیلم و سریال انجام

let us know in the comments.

دادم را یاد بگیرید یا بدانید در نظرات به ما اطلاع دهید.

Maybe I can make another video in the future for you

شاید بتوانم در آینده ویدیوی دیگری برای شما

explaining how I did it. All right.

بسازم که چگونه این کار را انجام دادم. خیلی خوب.

Finally, there is one more

در نهایت، یک

thing that happened in my life that really helped me

اتفاق دیگر در زندگی من افتاد که واقعاً به من کمک کرد

take my English to the next level, and that was becoming an English teacher.

زبان انگلیسی خود را به سطح بالاتری برسانم، و آن تبدیل شدن به یک معلم انگلیسی بود.

You know, I started teaching English

می دانید، من از 21 سالگی شروع به تدریس زبان انگلیسی کردم

at 21 years old, so it's been 14 or 15 years now already.

، بنابراین الان 14 یا 15 سال از آن زمان می گذرد.

And I have to say that teaching English and helping people with their English

و باید بگویم که آموزش زبان انگلیسی و کمک به مردم با زبان انگلیسی آنها

was actually an experience that really helped me master

در واقع تجربه ای بود که واقعاً به من کمک کرد

the English language to a whole nother level.

تا در سطح دیگری به زبان انگلیسی تسلط پیدا کنم .

Because, you know, when you teach, it's like you are learning again, you know,

چون میدونی وقتی تدریس میکنی مثل اینه که دوباره یاد میگیری، میدونی،

because if I have to teach a class or help someone, I have to prepare, right?

چون اگه بخوام یه کلاس درس بدم یا به کسی کمک کنم، باید آماده بشم، درسته؟

I have to study the topic myself, I have to be familiar with the topic.

من باید خودم موضوع را مطالعه کنم، باید با موضوع آشنا باشم.

I have to think of different ways to explain things, to give examples,

من باید به راه های مختلفی برای توضیح چیزها فکر کنم، مثال بزنم،

and that mental process really helps me better understand the topic.

و این روند ذهنی واقعاً به من کمک می کند تا موضوع را بهتر درک کنم.

So then I can explain that to my students.

بنابراین می توانم آن را برای دانش آموزانم توضیح دهم.

So it's a win win.

بنابراین یک برد برد است.

If you teach somebody, you win because you are kind of revising information

اگر به کسی آموزش دهید، برنده می شوید زیرا به نوعی در حال تجدید نظر در اطلاعات

and studying it again.

و مطالعه مجدد آنها هستید.

And the other person is also benefiting because the person is learning new stuff

و شخص دیگر نیز سود می برد زیرا شخص در حال یادگیری مطالب جدید

with you.

با شماست.

And I've had the pleasure of working with wonderful, more experienced teachers,

و من از کار با معلمان فوق‌العاده و با تجربه‌تر لذت برده‌ام،

you know, over the years,

می‌دانید، در طول سال‌ها،

you know, people who were like ten, 20, 30 years more experienced than me

می‌دانید، افرادی که ده، 20، 30 سال از من

and who were amazing speakers back in the day much better than I was.

باتجربه‌تر بودند و سخنرانان شگفت‌انگیزی در آن روزگار بودند. بهتر از من

And that helped me.

و این به من کمک کرد.

For example, once I remember that I was, you know, in this teachers meeting, right?

مثلاً یک بار یادم می آید که در این جلسه معلمان بودم، درست است؟

We were having this teacher meeting at the school and after the meeting,

این جلسه معلم را در مدرسه داشتیم و بعد از جلسه،

one of my fellow teachers,

یکی از معلمان همکارم

she was, I think, 20 years older and more experienced than me.

، فکر می کنم 20 سال از من بزرگتر و با تجربه تر بود.

She had been teacher for many years.

او سالها معلم بود.

She came to me and she said, Hey, Thiago, do you mind if I correct you on something?

او نزد من آمد و گفت: هی، تیاگو، اشکالی داری اگر تو را در موردی اصلاح کنم؟

And then I said, No, not at all. What is it?

و بعد گفتم: نه، اصلا. چیست؟

And then she said, You know, I noticed that during the meeting you said basic,

و سپس او گفت، می دانید، متوجه شدم که در طول جلسه شما گفتید پایه،

but actually the S sound here sounds like a S.

اما در واقع صدای S در اینجا شبیه S به نظر می رسد.

Not like Z.

نه مانند Z.

We don't say bay-sic we say bay-zic.

ما نمی گوییم bay-sic بلکه می گوییم bay-zic.

And then I was like, Oh, really?

و بعد من اینطور گفتم، اوه، واقعا؟

That kind of it was mind blowing to me.

اینجوری ذهنم را درگیر کرده بود.

And then she went on to explain to me how usually nouns and adjectives

و سپس برای من توضیح داد که چگونه معمولاً اسم ها و صفت هایی

with S you pronounce the S as a S right,

که با S دارند ، S را به صورت S درست،

as a sound, and verbs with S usually are pronounced with a Z.

به عنوان صدا تلفظ می کنند، و افعال با S معمولاً با Z تلفظ می شوند.

So just to give an example. Yeah.

بنابراین فقط برای مثال زدن. آره

We have the adjective close.

ما صفت نزدیک داریم.

For example, I live close to work. Right.

مثلا من نزدیک به کار زندگی می کنم. درست.

And we have the verb close with a Z sound.

و فعل بستن را با صدای Z داریم.

So you close the door.

پس شما در را ببندید.

And then I remember listening to that.

و بعد یادم می‌آید که به آن گوش کردم.

And first, of course, I thanked her.

و البته ابتدا از او تشکر کردم.

Yeah. For the feedback and the correction.

آره برای بازخورد و اصلاح.

And then I think I spent, I don't know, one or two months

و بعد فکر می‌کنم یک یا دو ماه

after that, just thinking about that sound,

بعد از آن، فقط به آن صدا فکر کردم،

thinking about the letter S and when does it sound like a Z?

به حرف S فکر کردم و اینکه چه زمانی شبیه یک Z می‌شود؟

When does it sound like a S?

چه زمانی صدای آن شبیه S است؟

So I made sure I spend time after that correction to really incorporate that.

بنابراین مطمئن شدم که بعد از آن تصحیح زمان می‌گذارم تا واقعاً آن را بگنجانم.

Because remember, at that time I already spoke English.

چون به یاد داشته باشید، در آن زمان من قبلاً انگلیسی صحبت می کردم.

You know, I had been speaking English for years, but still

می‌دانی، من سال‌ها بود که انگلیسی صحبت می‌کردم ، اما

I was making this mistake and she really helped me with that.

با این حال این اشتباه را انجام می‌دادم و او واقعاً در این امر به من کمک کرد.

So I spent the next couple months trying to break the habit

بنابراین من چند ماه آینده را صرف این کردم که عادت

of pronouncing basic, for example, and saying basic. And Here I am.

به عنوان مثال تلفظ پایه و گفتن پایه را ترک کنم. و من اینجا هستم.

I've been teaching English now for 15 years already, and after 15 years

من الان 15 سال است که به تدریس زبان انگلیسی می پردازم و بعد از 15 سال،

nowadays I have the pleasure of working with Real Life English and being here,

امروز از کار کردن با Real Life English لذت می برم و اینجا هستم

you know, shooting this video for you and creating these lessons for you.

، می دانید که این ویدیو را برای شما فیلمبرداری می کنم و این درس ها را برای شما ایجاد می کنم.

So I'm very thankful for my journey.

بنابراین من از سفرم بسیار سپاسگزارم.

I think it was an amazing journey,

فکر می‌کنم سفر شگفت‌انگیزی بود،

and I hope that my story inspired you a little bit in your journey.

و امیدوارم داستان من کمی در سفر شما الهام بخش باشد.

And I hope also that you got some ideas and tips of things

و همچنین امیدوارم که ایده ها و نکاتی در مورد چیزهایی

you can apply in your own English development.

که می توانید در توسعه زبان انگلیسی خود به کار ببرید، داشته باشید.

And if you're looking to get even more inspired, check out this video

و اگر به دنبال الهام گرفتن بیشتر هستید، این ویدیو را ببینید

that is and did explaining the number one reason why you should learn English.

که دلیل شماره یک برای یادگیری زبان انگلیسی را توضیح می دهد.

I'm sure you are gonna like it.

من مطمئن هستم که شما آن را دوست خواهید داشت.

Thank you so much for watching me and for listening to my story.

از اینکه من را تماشا کردید و به داستان من گوش دادید بسیار سپاسگزارم.

And I'll talk to you soon.

و من به زودی با شما صحبت خواهم کرد.