3 Simple Habits to Improve Your English Every Day for FREE

You might have a nephew, for example, you don't  see it for a few months and then you see him and  

شما ممکن است یک برادرزاده داشته باشید، برای مثال، چند ماه آن را نمی بینید و بعد او را می بینید

it's like, "Wow he's changed! He's a  completely different person," you know? 

و مثل این است که "وای او تغییر کرده است! او یک فرد کاملاً متفاوت است."

Because they grow so fast, right? And kind  of the same thing when you're learning a lot,  

چون آنها خیلی سریع رشد می کنند، درست است؟ و همینطور وقتی چیزهای زیادی یاد

you kind of, you're too myopic,  you're too close to your own self  

می‌گیرید، خیلی نزدیک‌بین هستید، خیلی به خودتان نزدیک هستید

and your learning you can't see  your own improvement, right? 

و یادگیری‌تان نمی‌توانید پیشرفت خودتان را ببینید، درست است؟

Unless you kind of step back  and see those snapshots, right?

مگر اینکه کمی به عقب برگردید و آن عکس های فوری را ببینید، درست است؟

Welcome back to Beyond  Borders! Today you will learn  

به Beyond  Borders خوش آمدید ! امروز

three powerful habits for success with  RealLife English CEO Justin Murray.

سه عادت قدرتمند برای موفقیت را با مدیر عامل انگلیسی RealLife جاستین موری یاد خواهید گرفت.

Justin, welcome to the show! 

جاستین، به نمایش خوش آمدید!

Aw yeah! What is up, Ethan? I've  been really looking forward to this.

اوه بله! چه خبر، ایتان؟ من واقعاً منتظر این بودم.

And if you would like to understand  fast speech, be understood by  

و اگر می‌خواهید گفتار سریع را بفهمید، هر کسی شما را درک

anyone and connect to the world just like  RealLifer Steve who says that our lessons  

کند و با دنیا ارتباط برقرار کنید، درست مانند استیو RealLifer که می‌گوید درس‌های ما

help him to take his learning outside of the  classroom and immerse himself in English. 

به او کمک می‌کند تا یادگیری خود را خارج از کلاس درس ببرد و خود را در زبان انگلیسی غرق کند.

Then I want to help you on your journey too, but  I can only do that if you hit the Subscribe button  

سپس من می‌خواهم در سفرتان هم به شما کمک کنم، اما فقط در صورتی می‌توانم این کار را انجام دهم که دکمه اشتراک

and the Bell down below, so that you  don't miss any of our new lessons.

و زنگ پایین را فشار دهید تا هیچ یک از درس‌های جدید ما را از دست ندهید.

I was just curious if there's any way that you  think that practice could be applied to learning  

من فقط کنجکاو بودم که آیا راهی وجود دارد که فکر می‌کنید این تمرین می‌تواند برای یادگیری

a language, so for example for English  learners is there a way they can be more  

یک زبان به کار رود، بنابراین برای مثال برای زبان‌آموزان انگلیسی راهی وجود دارد که بتوانند

meticulous with the data of their learning to  see patterns and to to cultivate improvements. 

با داده‌های یادگیری خود دقیق‌تر باشند تا الگوها را ببینند و پیشرفت‌ها را پرورش دهند. .

Yeah, definitely I think it goes back to like you  and I teaching you know, we had our students do  

بله، قطعاً فکر می‌کنم به دوست داشتن شما برمی‌گردد و من به شما آموزش می‌دهم، ما از دانش‌آموزانمان خواستیم

their learning logs, like what are you doing  every day, just documenting it, like how much  

گزارش‌های یادگیری خود را انجام دهند، مثلاً هر روز چه کار می‌کنید، فقط مستندسازی آن، مانند میزان

you are you doing of each activity, how much  you're listening, how much you're speaking,  

که از هر فعالیت انجام می‌دهید، چگونه چقدر گوش می‌دهی، چقدر حرف می‌زنی،

how much you're writing, what  are you doing every day, right? 

چقدر می‌نویسی، هر روز چه کار می‌کنی، درست است؟

Just that's really important for motivation first  of all. I mean it just makes you do it. This is  

فقط این اول از همه برای انگیزه مهم است . منظورم این است که شما را مجبور به انجام آن می کند. این

part of your process makes you reflective, right? Setting goals it's kind of the same thing, you set  

بخشی از فرآیند شما است که شما را به تفکر وا می دارد، درست است؟ هدف‌گذاری دقیقاً یکسان است، شما

those goals, you plan ahead, you make sure it  fits into your life, but I would say there is  

آن اهداف را تعیین می‌کنید، از قبل برنامه‌ریزی می‌کنید، مطمئن می‌شوید که با زندگی‌تان مطابقت دارد، اما من می‌توانم بگویم

that angle too, like being data driven in your  learning, like how much are you listening and how  

که این زاویه نیز وجود دارد، مانند اینکه در یادگیری‌تان به داده‌ها هدایت می‌شوید، مثلاً چقدر هستید. گوش دادن و این که

does this reflect and improve listening ability. How much you're speaking,  

چگونه این توانایی شنیداری را منعکس می‌کند و بهبود می‌بخشد. چقدر صحبت می‌کنید،

how does this reflect in your ability to  speak better, more clearly, more confidently. 

این موضوع چگونه در توانایی شما برای صحبت کردن بهتر، واضح‌تر و مطمئن‌تر منعکس می‌شود.

Because ultimately you need to do it every day.  We know that, right? Like anything that you  

زیرا در نهایت باید هر روز این کار را انجام دهید. ما این را می دانیم، درست است؟ مانند هر چیزی که

want to be at your best at rather than just  an amateur. I mean if you want to turn pro,  

می‌خواهید در آن بهترین باشید و نه فقط یک آماتور. منظورم این است که اگر می‌خواهید حرفه‌ای شوید،

you want to make it a part of who  you are, you need to do it every day. 

می‌خواهید آن را به بخشی از شخصیت خود تبدیل کنید، باید هر روز این کار را انجام دهید.

And it doesn't need to be like speaking every  day, that can be hard to find that opportunity,  

و نیازی نیست که مثل صحبت کردن هر روز باشد، یافتن این فرصت ممکن است سخت باشد،

unless you download the RealLife App, and  go and press that button and connect with  

مگر اینکه برنامه RealLife را دانلود کنید، و بروید و آن دکمه را فشار دهید و با

partners from all around the world, right? But yeah, that's actually keeping it simple,  

شرکا از سراسر جهان ارتباط برقرار کنید، درست است؟ اما بله، این در واقع ساده نگه داشتن آن است،

having a four minute conversation, you know? Having a four minute conversation,  

داشتن یک مکالمه چهار دقیقه ای، می دانید؟ داشتن یک مکالمه چهار دقیقه ای،

that's once per day, really simple,  write it down in your in your log. 

که یک بار در روز است، بسیار ساده است ،  آن را در گزارش خود بنویسید.

But yeah, going back to just the main ideas is  making sure that you're cultivating a nice mixture  

اما بله، بازگشت به ایده‌های اصلی این است که مطمئن شوید ترکیب خوبی از فعالیت‌ها را پرورش می‌دهید

of activities: listening to podcasts, watching TV  series, talking with people, think really deeply  

: گوش دادن به پادکست‌ها، تماشای سریال‌های تلویزیونی، صحبت کردن با مردم، عمیقاً فکر کردن

about what you want to accomplish and even imagine  yourself at the end of your life, all the people,  

درباره آنچه می‌خواهید انجام دهید و حتی خودتان را در آن تصور کنید. پایان زندگی شما، همه مردم

your friends, your family, your workmates,  the people from your spiritual community,  

،   دوستانتان، خانواده شما، همکارهایتان ،  افراد جامعه روحانی شما،

what are they going to say at your funeral? And to think really where are you going and so  

در مراسم تشییع جنازه شما قرار است چه بگویند؟ و اینکه واقعاً به کجا می‌روید و به

that really puts things into perspective to write  a mission, a clear mission, to really refine it  

این ترتیب   که واقعاً همه چیز را در چشم انداز برای نوشتن یک مأموریت، یک مأموریت روشن، برای اصلاح واقعی آن

and then keep coming back to that and so that's  one thing you can do when you're journaling. 

و سپس ادامه دادن به آن و بنابراین کاری است که می‌توانید هنگام ثبت خاطرات انجام دهید.

You can refine that mission,  you can come back to it.

می‌توانید آن مأموریت را اصلاح کنید، می‌توانید به آن بازگردید.

Another thing they talk about in that book as  well is breaking your life into dimensions,  

موضوع دیگری که در آن کتاب درباره آن صحبت می‌کنند این است که زندگی شما را به ابعاد مختلف تقسیم می‌کنند،

right? So you think about your body, your  mind, your spirit, your social life and so. 

درست است؟ بنابراین به بدن، ذهن، روح، زندگی اجتماعی و غیره فکر می‌کنید.

This is something I do, so I kind  of like having each dimension,  

این کاری است که من انجام می‌دهم، بنابراین به نوعی دوست دارم هر بعد را داشته

like my spiritual practice: meditation.  From there it's like my exercise, right? 

باشم، مانند تمرین معنوی‌ام: مدیتیشن. از آنجا مثل ورزش من است، درست است؟

So it's like my health and vitality and  there's work as well, so it's like my craft  

بنابراین مانند سلامتی و سرزندگی من است و همچنین کار وجود دارد، بنابراین مانند مهارت

and calling and each of those areas I kind of  clarify what I want for my life and of course  

و فراخوانی من است و هر یک از آن زمینه‌ها را به نوعی روشن می‌کنم که برای زندگی‌ام چه می‌خواهم و

there's a social aspect of everything, and then  there's the learning aspect of everything, right? 

البته   یک جنبه اجتماعی از همه چیز وجود دارد، و سپس  یادگیری است. جنبه همه چیز، درست است؟

So it's like you constantly need to be learning  to be curious, to be developing, and this is  

بنابراین مثل این است که شما دائماً باید یاد بگیرید که کنجکاو باشید، در حال پیشرفت باشید، و اینجاست

where reading books comes in, but apart from  that journaling is like really useful because,  

که خواندن کتاب مطرح می‌شود، اما جدای از آن، ژورنال‌نویسی واقعاً مفید است، زیرا،

I mean, first of all there's  so much you can do in there, 

منظورم این است که اول از همه چیزهای زیادی می‌توانید انجام دهید. آنجا،

and it's like each each page of your journal  is a canvas. So you can do gratitude practice,  

و مثل این است که هر صفحه از مجله شما یک بوم است. بنابراین می توانید تمرین شکرگزاری انجام دهید،

just sit down and think about, "Hmm,  what am I grateful for in my life?"

فقط بنشینید و به این فکر کنید: "هوم، برای چه چیزی در زندگی ام سپاسگزار هستم؟"

There's a ton more for you to learn with Justin  and other incredible teachers and experts.  

چیزهای بیشتری برای یادگیری با جاستین و سایر معلمان و کارشناسان باورنکردنی وجود دارد.

You can get the full interviews from Beyond  Borders anywhere where you listen to podcasts. 

می‌توانید مصاحبه‌های کامل را از Beyond Borders در هر جایی که به پادکست گوش می‌دهید، دریافت کنید.

However I would recommend that you listen on the  RealLife English App. It is the only place where  

با این حال توصیه می‌کنم به برنامه انگلیسی RealLife گوش دهید. این تنها جایی است

you can get a transcript for the full episode and  learn all the most important vocabulary and more. 

که   می‌توانید متنی برای قسمت کامل دریافت کنید و  مهم‌ترین واژگان و موارد دیگر را یاد بگیرید.

Plus, many learners like you tell me that they  are frustrated that they don't have anyone to  

به علاوه، بسیاری از یادگیرندگان مانند شما به من می گویند که از اینکه کسی را ندارند که با

practice what they are learning with. Well on  the RealLife App you can have conversations in  

آن چیزی را که می آموزند تمرین کنند، ناامید هستند. خوب، در برنامه RealLife، می‌توانید

English with people from all around the world at  the touch of a button and discover new cultures. 

با فشار یک دکمه به زبان انگلیسی با مردم از سراسر جهان مکالمه داشته باشید و فرهنگ‌های جدید را کشف کنید.

So if you are ready to step outside the  classroom and live your English then  

بنابراین، اگر آماده هستید که از کلاس خارج شوید و به زبان انگلیسی خود زندگی کنید

download the app now by searching for RealLife  English in the Apple App or Google Play Store  

، اکنون با جستجوی RealLife English در Apple App یا Google Play Store ، برنامه را دانلود کنید

or simply click on the link up  here or down the description below.

یا به سادگی روی پیوند بالا اینجا یا پایین توضیحات زیر کلیک کنید.

It's not waking up every day and believing that  loving what you're doing, because it's not always  

این نیست که هر روز از خواب بیدار شوید و باور داشته باشید که عاشق کاری هستید که انجام می دهید، زیرا همیشه

fun, right? Sometimes it's difficult, it's hard,  you know, just like running, waking up and going  

سرگرم کننده نیست، درست است؟ گاهی اوقات سخت است، سخت است، می‌دانید، درست مثل دویدن، بیدار شدن و رفتن

for a long run and you're hurting and you don't  want to and you failed, your body sore, right? 

برای مدت طولانی و درد می‌کشید و نمی‌خواهید و شکست خورده‌اید، بدنتان درد می‌کند، درست است؟

Kind of the same thing-- like lighting that fire,  you know? Having that fire, keeping that lit,  

یک جور چیزهای مشابه - مثل روشن کردن آن آتش ، می‌دانی؟ داشتن آن آتش، روشن

keep staying passionate about it,  um, there's a deliberate practice,  

نگه داشتن آن،   به آن علاقه مند باشید، اوم، تمرین عمدی وجود دارد،

which is actually mastering the skills, and  I felt like we didn't really give it a go. 

که در واقع تسلط بر مهارت هاست، و احساس می کردم که واقعاً آن را انجام نداده ایم.

We had a lot of things going for us at that  time, right? But we were immature, like we had  

ما در آن زمان چیزهای زیادی داشتیم، درست است؟ اما ما نابالغ بودیم، مثل اینکه

too much going on, we were trying to do events,  we were trying to do podcasts, we were trying to  

خیلی اتفاقات زیادی داشتیم، سعی می‌کردیم رویدادهایی انجام دهیم، سعی می‌کردیم پادکست‌ها را

do the, you know, YouTube videos, trying to do  like blog posts and we were a small team, right? 

انجام دهیم، می‌دانید، ویدیوهای YouTube را انجام می‌دادیم، سعی می‌کردیم پست‌های وبلاگ را دوست داشته باشیم و ما یک نفر بودیم. تیم کوچک، درست است؟

So it's like, we're trying to do too much, there's  so much we're trying to do and we just had so much  

بنابراین، مثل این است که ما سعی می‌کنیم کارهای زیادی انجام دهیم، کارهای زیادی داریم که می‌خواهیم انجام دهیم و فقط چیزهای زیادی

to learn, so I would say like just coming back  and having that humility, looking at ourselves  

برای یادگیری داشتیم، بنابراین من می‌گویم دوست دارم همین الان برگردیم و آن فروتنی را داشته باشیم و به خودمان نگاه کنیم

taking responsibility for our own failures,  right? And then experimenting, you know, 

که مسئولیت آن را بر عهده می‌گیریم. شکست های خودمان، درست است؟ و سپس آزمایش کنید، می‌دانید،

if something's not working, if Plan A doesn't  workm try Plan B, if Plan B doesn't work try Plan  

اگر چیزی کار نمی‌کند، اگر طرح A جواب نمی‌دهد، طرح B را امتحان کنید، اگر برنامه B جواب نداد، برنامه C را امتحان کنید

C, keep going. And if you keep doing, if you keep  doing the same thing you get lost in that and that  

، ادامه دهید. و اگر به انجام دادن ادامه دهید، اگر همان کار را ادامه دهید، در آن گم می شوید و

becomes the path to failure because you're not  experimenting, you're not changing, but if you're  

این مسیر شکست می شود زیرا آزمایش نمی کنید، تغییر نمی کنید، اما اگر در

changing and experimenting, that gives you hope. Because you start building, you start building new  

حال تغییر و آزمایش باشید، این به شما می دهد. امید. چون شروع به ساختن می‌کنید، شروع به ساختن

strategies, you start discovering new paths,  for example, like in that same time period  

استراتژی‌های جدید می‌کنید، شروع به کشف مسیرهای جدید می‌کنید ، مثلاً در همان دوره زمانی

there was reason for hope because we  we had started Learn English with TV  

، دلیلی برای امیدواری وجود داشت، زیرا ما یادگیری انگلیسی را با سریال‌های تلویزیونی شروع کرده بودیم

Series. Perseverance is the answer, right? So it's really hard to say, um you know,  

. پشتکار راه حل است، درست است؟ بنابراین واقعاً سخت است که بگوییم، اوم می دانید،

when the right time to keep going isn't when the  right time to quit is, but in our case there was  

زمانی که زمان مناسب برای ادامه دادن، زمانی نیست که زمان مناسب برای ترک است، اما در مورد ما،

just a lot going well and I thought we really  hadn't like learned and grown to the point where  

خیلی چیزها خوب پیش می رفت و من فکر می کردم که واقعاً دوست نداشتیم یاد بگیریم. و تا جایی رشد

we were really masters of our own craft. And that we needed to really give it an  

کردیم که   ما واقعاً در کار خود استاد بودیم. و اینکه ما باید واقعاً یک

honest chance before we could stop and say "Oh  this didn't work out and feel good about it." 

فرصت صادقانه به آن بدهیم قبل از اینکه بتوانیم توقف کنیم و بگوییم "اوه، این کار درست نشد و احساس خوبی نسبت به آن داشته باشیم."

Yeah and we're always learning, it's  not like we've figured it out now and  

بله، و ما همیشه در حال یادگیری هستیم، اینطور نیست که اکنون آن را فهمیده

and we're just laying back and waiting for the  the money to roll in, or the success to roll in,  

باشیم و فقط در حال استراحت باشیم و منتظر باشیم تا پول به دست بیاید، یا موفقیت به دست بیاید،

or whatever the case is. It's like always  an uphill battle but it's one, I think like,  

یا هر چه که هست. مثل همیشه یک نبرد سربالایی است، اما من فکر می‌کنم یکی است،

you said it's the passion that we've cultivated,  that passion that we're willing to keep rolling  

شما گفتید این شور و اشتیاق است که ما پرورش داده‌ایم، آن شور و شوقی است که مایلیم به

the boulder up the hill in some sense, even  when it's difficult we're willing to push. 

نوعی به چرخاندن سنگ به بالای تپه ادامه دهیم، حتی وقتی سخت است. مایل به فشار دادن

And something else you said there, the  focus too, at that in that moment that  

و چیز دیگری که در آنجا گفتید، تمرکز نیز، در آن لحظه ای

was like about four and a half years ago or so  that we stopped doing the podcast for a while,  

که تقریباً چهار سال و نیم پیش بود که ما برای مدتی پادکست را متوقف کردیم،

dedicate yourself and focus yourself on  something, even if it's maybe-- it's not the  

خودتان را وقف کنید و روی چیزی تمرکز کنید ، حتی اگر ممکن است -- این

absolute best thing, but just the fact that  you're showing up every day or every week,  

بهترین کار مطلق نیست، بلکه فقط این واقعیت است که هر روز یا هر هفته ظاهر می‌شوید،

whatever the case is, and you're doing that, you  know, you're continuing to do it, um like you said  

هر طور که باشد، و این کار را انجام می‌دهید ، می‌دانید که به انجام آن ادامه می‌دهید.

until you've become a master of it in some sense.

گفتی تا زمانی که به نوعی در آن استاد شدی.

I want to know are there any habits that you  have found to help set you up for success.  

می‌خواهم بدانم آیا عادت‌هایی وجود دارد که پیدا کرده‌اید تا به شما کمک کند تا برای موفقیت آماده شوید.

Is there something you absolutely have to  do every day like journaling or meditating?  

آیا کاری وجود دارد که باید حتماً هر روز انجام دهید، مانند یادداشت روزانه یا مدیتیشن؟

Comment it down below for me and your fellow  learners and see what other people have said.  

آن را در زیر برای من و دانش‌آموزان خود کامنت کنید و ببینید دیگران چه گفته‌اند.

Maybe you will discover an exciting new hobby. 

شاید یک سرگرمی هیجان انگیز جدید کشف کنید.

Now let's see what Justin's  final favorite habit is.

حالا بیایید ببینیم آخرین عادت مورد علاقه جاستین چیست.

It's just so much to be grateful for and  if you sit down and make a practice out of  

خیلی جای شکرگزاری است و اگر بنشینید و تمرینی را انجام دهید،

actually just writing it down, even just a couple  minutes a day, uh it's actually scientifically  

در واقع فقط چند دقیقه در روز آن را یادداشت کنید ، اوه واقعاً از نظر علمی

proven that it's going to drastically change  your general feeling of well-being in life. 

ثابت شده است که احساس عمومی شما را به شدت تغییر خواهد داد. بودن در زندگی

It's kind of like, I've read that we're evolved  for to feel fear, to look out for danger,  

مثل این است که من خوانده ام که ما برای احساس ترس، مراقبت از خطر تکامل یافته ایم،

right? To constantly be kind of  pessimistic. But gratitude kind of  

درست است؟ دائماً به نوعی بدبین باشید. اما قدردانی به نوعی

trains your brain to be like velcro for  the positive things, because normally  

مغز شما را آموزش می‌دهد تا برای چیزهای مثبت مانند نوار چسب باشد، زیرا معمولاً

we're like velcro for the negative things, right? We have a built-in negativity, but we can train  

ما برای چیزهای منفی مانند نوار چسب هستیم، درست است؟ ما منفی‌گرایی درونی داریم، اما می‌توانیم

our brain to be positive about things  and to kind of deflect the negativity.

مغزمان را طوری تربیت کنیم که در مورد چیزها مثبت باشد و به نوعی منفی‌گرایی را منحرف کند.

Yeah, most of our default program tends to be to  complain about things when things aren't going  

بله، بیشتر برنامه‌های پیش‌فرض ما این است که از چیزهایی شکایت کنند، وقتی همه چیز

exactly how we want them to go. When we feel  something is unfair a lot of us will default to  

دقیقاً آنطور که ما می‌خواهیم پیش نمی‌رود. وقتی احساس می‌کنیم چیزی ناعادلانه است، بسیاری از ما به‌طور پیش‌فرض

complaining or to feeling victimized and I  think when you start practicing gratitude  

شکایت می‌کنیم یا احساس می‌کنیم قربانی شده‌ایم، و من فکر می‌کنم وقتی شروع به تمرین قدردانی

it really helps you to flip that around, so that instead of complaining maybe if  

می‌کنید، واقعاً به شما کمک می‌کند که آن را تغییر دهید، به‌طوری که به جای شکایت، شاید

you you start complaining about something you  catch yourself you can turn that into, "Well,  

اگر شروع به شکایت از چیزی کنید که می‌گیرید. خودتان می‌توانید آن را به «خوب،

what am I grateful for in this situation or  this moment?" or whatever the case is, and if  

در این موقعیت یا در این لحظه برای چه چیزی سپاسگزارم ؟» تبدیل کنید؟ یا هر موردی که هست، و اگر

you can-- I think having the concrete practice  of doing it every single day, like writing it  

شما می توانید-- فکر می کنم تمرین مشخص انجام آن هر روز، مانند نوشتن آن

in your journal or just taking a few minutes  to reflect on it at the same time every day,  

در مجله خود یا صرف چند دقیقه برای تأمل در آن در همان زمان هر روز،

that can be really good to build a habit but  then you can start to branch that out and  

می تواند برای ایجاد یک عادت واقعاً خوب

to try to think of it in other moments of your  life, if you find yourself complaining or you  

باشید، اما اگر متوجه شدید

find that you feel something is unfair or  whatever the case is even before a meal  

که چیزی ناعادلانه است یا هر چیزی که هست قبل از یک وعده غذایی

like you can stop close your eyes and just  like just connect to yourself, connect to the  

مانند شما می توانید چشمان خود را ببندید و درست مانند اینکه به خودتان متصل شوید، به

moment connect to the food, the smells, the  presence of the people that are around you. 

لحظه اتصال به غذا، بوها، حضور افرادی که در اطراف شما هستند متصل شوید.

I think it's very powerful if you can make that a  practice, it's mindfulness in some sense, right?  

من فکر می‌کنم اگر بتوانید آن را به یک تمرین تبدیل کنید بسیار قدرتمند است، این به نوعی تمرکز حواس است، درست است؟

I think you're right Ethan, and it's so true.  I think it comes back to this idea that we have  

من فکر می کنم حق با شما اتان است، و این بسیار درست است. من فکر می‌کنم این به این ایده برمی‌گردد که

total control over what we focus on in any  given moment, so maybe they are judging you  

ما کنترل کاملی بر آنچه در هر لحظه روی آن تمرکز می‌کنیم داریم ، بنابراین شاید آنها شما را قضاوت می‌کنند،

but if you're not thinking about that, that  doesn't have to hinder your connection with  

اما اگر به آن فکر نمی‌کنید، این نباید مانع ارتباط شما با

them. It's about what you say, right? It's  about what you do that opens the connection.

آنها شود. . این مربوط به چیزی است که شما می گویید، درست است؟ این مربوط به کاری است که شما انجام می دهید که اتصال را باز می کند.