English Phrases for TIME

In this American English pronunciation video, I am filming from Umbria, on a farm, here

در این ویدئو برای صحبت کردن به انگیسی با لهجه آمریکایی، من از اومبریا فیلم برداری می کنم، در این مزرعه

in Italy and I'm going to talk a little bit about my experience in Italy and also we're

در ایتالیا و می خواهم اندکی در باره تجربه ام در ایتالیا صحبت کنم و همچنین ما

going to talk about phrases that Americans use when talking about time.

می خواهیم در باره اصطلاحاتی که آمریکایی ها هنگامی که در باره زمان صحبت میکنند به کار میبرند.

We'll go over phrases that use these verbs: kill, waste, spend, save, bank, take, give, and buy.

ما اصطلاحاتی را مطرح می کنیم که در آنها از افعال: کشتن، تلف کردن، مصرف کردن، پس انداز کردن یا حفظ کردن، دربانک گذاشتن، گرفتن، دادن و خریدن به کار رفته است.

First, let me show you where I am.

در ابتدا اجازه دهید به شما نشان بدهم که کجا هستم.

It's too beautiful not to show.

اینقدر زیباست که نمی توانم نشانش ندهم.

The breeze is blowing.

نسیم در حال وزیدن است.

The farm is quiet. Everyone's on their siesta.

مزرعه ساکت است. همه در خواب نیمروزی شان هستند.

I have decided to do a little bit of work and share with you a video that I'm going

من تصمیم گرفته ام که در رابطه با شغلم یک ویدئو تهیه کرده و با شما تقسیم کنم.

to make here with some reflections on my time in Italy and also doing a contrast with some,

این ویدئو چگونگی گذران وقت را در ایتالیا بازتاب می دهد و همچنین مقایسه ای باشد با

something cultural about America, the way we use and talk about time.

فرهنگ آمریکایی، آنطور که ما در باره زمان صحبت می کنیم و آن را به کار می بریم.

As David and I were getting ready to go on this trip, we listened to some podcasts, we

همانطور که من و دیوید در حال آماده شدن برای سفر بودیم، به چند پادکست گوش دادیم، ما

watched a lot of videos, travel videos, some movies that were filmed here.

ویدئوهای زیادی را دیدیم، ویدئوهای سفر، فیلم هایی که در اینجا فیلم برداری شده بودند.

We were so excited to get to know a little bit about culture in Italy and how it's different

ما برای دانستن در باره فرهنگ ایتالیا خیلی هیجان داشتیم و این که چه تفاوتی

from American culture and one of the podcasts that we listened to was an interview that

با فرهنگ آمریکایی دارد و یکی از پادکست هایی که گوش دادیم، مصاحبه ای بود

someone was doing for an American who has moved to Italy and she was pointing out that

که یک نفر برای آمریکایی هایی که به ایتالیا نقل مکان کرده بودند، انجام شده بود و خانم مصاحبه کننده اشاره کرده بود به این که

in America, we have all of these different phrases that we use, all of these different

در آمریکا، ما این همه اصطلاح به کار می بریم، این همه

verbs that we use with time that they don't use in Italy.

فعل های مختلف که با زمان استفاده می کنیم، در حالی که در ایتالیا اینطور نیست.

In Italy, there seems to be more of a relaxed feeling around time than there is in the US

در ایتالیا به نظر می رسد با زمان راحت تر کنار می آیند تا در ایالات متحده

where being on time is very important and we don't want to waste time. That would be terrible.

در حالی که می خواهیم به موقع رسیدن خیلی مهم است و نمی خواهیم وقت را تلف کنیم. این وحشتناک است.

Time is a commodity. So it, it made me think a lot about just the cultural difference is

زمان یک کالاست. بنابراین فقط به لحاظ فرهنگی به این تفاوت خیلی فکر کردم.

there and then I was thinking it's so interesting the words people use, the verbs people use

بعد فکر می کردم در باره این که کلماتی که مردم به کار می برند بسیار جالب است، فعل هایی که استفاده می کنند

when talking about time. Waste.

وقتی در باره زمان سخن می گویند. تلف کردن.

So we have the phrase ‘waste time’ which means we think it is possible to waste time.

چنان که ما اصطلاح "تلف کردن وقت" را داریم که معنایش این است که وقت را می شود تلف کرد.

Not all time is equal.

همه وقت ها ارزش برابر ندارند.

We have the phrase: to kill time, to bank time, to spend time.

ما اصطلاح "کشتن وقت"، "تایم بنکینگ" صرف کردن وقت را داریم.

These really sounds like money kind of terms, don't they?

این ها واقعا کلماتی هستند که ما برای پول و نظایر آن استفاده می کنیم. اینطور نیست؟

So I found this interesting and I was very excited to come here to Italy to sort of absorb

این برای من جالب بود و مشتاق بودم که به ایتالیا بیایم و آن را فرا بگیرم

what does it mean to not think about time in these terms because I am definitely guilty

اگر در باره وقت و زمان اینطوری فکر نکینم چه معنایی دارد، چون من کاملا احساس گناه می کنم

of thinking about wasting time. So before I go any further, I want to say that I have

یا در باره تلف کردن وقت فکر نکنیم. پس پیش از ادامه این بحث، می خواهم بگویم که

prepared a podcast that David and I are going to record and actually, we think we're going

یک پادکست تهیه کرده ام که دیوید و من می خواهیم ضبط کنیم، و در واقع به این فکر میکنیم که

to record three that have to do with our time in Italy and they're gonna focus on three things.

سه تا از آنها در باره وقت در ایتالیا هستند و روی سه موضوع تمرکز دارند.

One of them is going to be just what has it been like to not be a native speaker, what

یکی از آنها در باره این خواهد بود که کسی که به زبان اولش صحبت نمی کند چه احساسی دارد،

have we learned from that experience, and what might you learn as a non-native speaker

چیزی که ما از آن تجربه آموختیم، و چیزی که شما به عنوان کسی که به زبان اول خود حرف نمی زنید، ممکن است یاد بگیرید

of English when you're in America.

از انگلیسی، وقتی که در آمریکا هستید.

The next podcast will be on what does it felt like as a person to be somewhere different,

پادکست بعدی در باره این است که کسی که در یک جای متفاوت زندگی می کند چه احساسی دارد،

cultural differences, what's it like as our personalities being an outsider or someone

تفاوت فرهنگی، ما به عنوان افرادی که از بیرون آمده ایم چه حسی داریم،

who's not from here, and then the third one is we both have terrible Italian skills and

کسی اهل اینجا نیست، و بعد سومین موضوع که هر دو ما در حرف زدن به زبان ایتالیایی مهارت بسیار کمی داریم و

so we have sort of struggled with speaking and one of our main concerns is being polite.

تلاش زیادی می کنیم تا حرف بزنیم و یکی از بزرگترین نگرانی مان این است که مؤدب باشیم.

So the third podcast, that's going to come out of this time in Italy, is how to be polite

بنابراین سومین پادکست، که در ایتالیا بیرون می آید، این است که چگونه می توان مؤدب بود،

in English when you're asking for something.

وقتی که می خواهید سؤالی را به انگلیسی بپرسید.

So the first podcast comes out tomorrow and then the next ones will come out in the future.

پس اولین پادکست فردا بیرون می آید و بعدی ها در آینده.

Make sure you check these out. They're going to be so useful.

اطمینان حاصل کنید که به آنها دسترسی پیدا خواهید کرد. قرار است خیلی کمک کننده باشند.

www.rachelsenglish.com/ podcast

www.rachelsenglish.com/ podcast

You can also search for my podcast in the

شما همچنین می توانید پادکست مرا در

iTunes Store or also Stitcher.

iTunes Store or also Stitcher. پیدا کنید

But now, let's come back to this video and talk about this topic.

ولی حالا، بگذارید برگردیم به ویدئو و در باره موضوع صحبت کنیم.

Phrases that we might use when we're talking about time.

اصطلاحاتی که ما هنگام صحبت کردن در باره وقت از آنها استفاده می کنیم

Studying vocabulary is very important and interesting but also studying whole phrases

مطالعه و یادگیری لغت خیلی مهم و جالب است ولی مطالعه عبارت ها و اصطلاحاتی

that we use will really aid in your conversational ability.

که ما به کار می بریم واقعا در توانایی سخن گفتنبه شما کمک می کند.

So in this video, we're going to go over phrases that we use when we're talking about time

پس در این ویدئو، ما می خواهیم از اصلاحاتی که در باره وقت به کار می بریم صحبت کنیم

in American English.

در انگلیسی آمریکایی.

Kill time.

کشتن وقت.

We use this term to mean find something to do while we wait for something else.

ما این اصطلاح را به کار می بریم وقتی که کاری را انجام می دهیم در حالی که منتظر چیز دیگری هستیم.

For example, let's say I'm meeting a friend for lunch but I arrive 30 minutes early.

مثلا، من با دوستم قرار ناهار دارم ولی 30 دقیقه زودتر می رسم.

What will I do for those 30 minutes?

در این 30 دقیقه چه کار خواهم کرد؟

I might kill time looking in some shops in the area.

ممکن است برای گذران وقت به چند فروشگاه در همان دور و بر سر بزنم.

With my son, I might say ‘We're going to the playground to kill time before his nap.’

با پسرم، یک نمونه دیگر، "ما به یک زمین بازی می رویم تا وقت استراحت او برسد."

This phrase is neutral it's not really positive or negative but ‘wasting time’ now, that is negative.

این اصطلاح بار مثبت یا منفی ندارد ولی "اتلاف وقت" بار منفی دارد.

We do not like to waste time.

ما دوست نداریم، وقتمان را تلف کنیم.

If we're wasting time, we're doing something that in the end, doesn't matter.

اگر کاری را انجام می دهیم که دست آخر اهمیتی ندارد، وقت تلف کرده ایم.

For example, I don't want to waste time working on this report if no one's going to read it.

مثلا، من نمی خواهم روی این گزارش کار کنم، اگر هیچ کس علاقمند به خواندنش نباشد.

Or a parent might say to a kid ‘Stop wasting time and do your homework.’

یا پدر و مادر ممکن است به بچه شان بگویند، "وقت تلف نکن و تکلیفت را انجام بده."

We might also accuse someone else of wasting our time.

ما ممکن است به کسی اتهام بزنیم که وقت ما را تلف می کند.

My client keeps changing her mind on what she wants, it's a complete waste of my time.

مشتری من دائم فکرش را عوض می کند، با این کار کاملا وقت مرا تلف می کند.

Spend time.

صرف وقت.

The idea here is that time is precious so what we do if it matters:

معنایش این است که وقت گرانبهاست، بنابراین کاری که انجام می دهیم اهمیت دارد.

I want to spend time with my son this weekend.

من می خواهم درآخر هفته وقتم را صرف پسرم بکنم.

I don't want to spend time cleaning the house.

نمی خواهم وقت را صرف تمیز کردن خانه بکنم.

I'd rather be outside enjoying the sunshine.

ترجیح می دهم در بیرون از خانه از گرمای آفتاب لذت ببرم.

He spends a lot of time exercising.

او وقت زیادی صرف ورزش کردن می کند.

Notice with the word ‘spend’ and ‘time’, when I say them together: spend time,

توجه کنید، وقتی دو کلمه "صرف کردن" و "وقت" با هم می گویم، "صرف وقت"

I tend to drop the D.

تمایل دارم که D را از قلم بیندازم.

This is because it comes between two consonants.

دلیلش این است که بین دو حرف بی صدا قرار گرفته است.

And I linked the N into the T. Spend time.

و N وT را با هم پیوند زدم. صرف وقت.

I love to spend time practicing the piano.

من دوست دارم وقت صرف تمرین پیانو بکنم.

Save time.

در وقت صرفه جویی کردن.

We use this when we're able to do something faster than we thought.

وقتی می توانیم کاری را سریع تر از آنچه فکر می کردیم انجام دهیم، از این اصطلاح استفاده می کنیم.

I can skip grocery shopping today so that will save time.

من می توانم از خرید مواد غذایی صرفنظر کنم، به این صورت در وقت صرفه جویی می کنم.

If you use our software, you'll save time scheduling the meetings.

اگر شما ار نرم افزار ما استفاده کنید، در زمانی که می خواهید صرف برنامه ریزی ملاقات هایتان بکنید، صرفه جویی خواهید کرد.

Saving time is always seen as a positive.

صرفه جویی در وقت همیشه به عنوان یک نکته مثبت مورد توجه قرار گرفته.

Bank time.

بانک وقت

This is something you do when you're saving and it's usually used with a set amount of

وقتی کاری را انجام می دهیم که به وسیله آن وقت را نگه می داریم و معمولا هنگامی استفاده می شود که مقداری از

time like your vacation time at work.

وقت مرخصی را به کار اختصاص دهید.

I'm going to bank time so I can take a long vacation over the holidays.

من می خواهم وقتم را جمع کنم تا بتوانم یک مرخصی طولانی هنگام تعطیلات داشته باشم.

That means you're not going to take much time off until then so you can take a really long

به این معنی که شما از مرخصی استفاده نمی کنید تا وقتی که بتوانید یک

and nice vacation.

مرخصی واقعا طولانی و عالی داشته باشید.

Take time.

زمان بردن.

This can be used to show that something isa sacrifice, or it's for something that requires some effort.

این اصطلاح هنگامی که یک نوع فداکاری انجام شده باشد، یا انجام کاری که نیاز به تلاش دارد.

It's not necessarily a negative.

لزوما بار منفی ندارد.

It can be something you really enjoy.

می تواند کاری باشد که واقعا از انجام آن لذت می برید.

For example: tending my garden does take time but I do love it.

مثلا: مراقبت از باغچه زمان می برد ولی من عاشق این کار هستم.

Making a good YouTube video takes time with all the planning and editing.

تهیه یک ویدئو در یوتیوب با طراحی و تنظیم زمان می برد.

Fixing my car will take too much time I'm going to take it to the mechanic instead.

تعمیر ماشین من زمان زیادی خواهد برد، من می خواهم آن را نزد یک مکانیک ببرم.

If you ‘give something time’ that means you have to be patient with something.

اگر شما "به چیزی زماان بدهید"، معنایش این است که برای انجام این کار صبور بوده اید.

It may require no effort or taking a break from working on something.

ممکن است نیاز به تلاش نداشته باشد یا دست کشیدن از انجام کاری.

For example: I’ve been trying so hard to come up with a topic for my book.

مثلا: من بسیار کوشیده ام تا یک موضوع برای کتابم انتخاب کنم.

Now I'm just going to give it some time and see if a great idea comes to me.

حالا فقط مقداری وقت باید به آن اختصاص دهم تا ببینم اندیشه ای عالی به ذهنم برسد.

But giving time can also mean being patient while you continue to work on something.

ولی دادن وقت همچنین به معنی شکیبا بودن هنگام اجرای کار است.

I just started taking piano lessons again.

من به تازگی دوباره به آموختن درس پیانو روی آورده ام.

I have to give it time to feel confident in playing.

من باید برای آن وقت بگذارم تا با اطمینان بنوازم.

Give it time, your boss will notice how hard you're working.

برای کارت وقت بگذار، رئیس شما به این نکته توجه دارد که چقدر سخت کوش هستی.

Buy time.

خرید وقت.

This means you're delaying something.

معنایش این است که چیزی را به تأخیر می اندازی.

Let's say you're supposed to give a presentation but the projector isn't working, everyone's already there.

اگر قبول کنیم که از شما انتظار می رود که یک سخنرانی داشته باشی ولی پروژکتور کار نکند، همه آنجا جمع شده اند.

You may ‘buy time’ by serving snacks while you try to figure out the projector.

شما ممکن است با پذیرائی از حاضران "وقت بخرید" در حالی که مشغول رفع اشکال پروژکتور هستید.

They want the first draft of my paper but it's not ready yet.

آنها اولین پیش نویس مقاله ام را می خواهند ولی آن هنوز آماده نیست.

I'm going to try to buy some time by telling them I'm sick.

من می خواهم به آنها بگویم بیمار هستم تا به این وسیله اندکی زمان بخرم.

Kill, waste, spend, save, bank, take, give, buy.

کشتن، تلف کردن، صرف کردن، اندوختن، روی هم انباشتن، گرفتن، دادن، خریدن.

Do any of these translate directly into your language?

آیا این اصطلاحات مستقیما در زبان شما وجود دارد؟

Okay, guys that's it.

خوب، بچه ها، تمام شد.

I hope you've learned some useful phrases that you may want to use when you're talking

امیدوارم اصطلاحات مفیدی در باره زمان را یاد گرفته باشید که ممکن است هنگام صحبت کردن

to Americans about time and also maybe this has shed a little light.

با آمریکایی ها از آن استفاده کنید و نیز شاید موضوع اندکی برایتان روشن شده باشد.

There's an idiom for you.

این یک اصطلاح است برای شما.

To shed light on.

نور انداختن روی چیزی.

Maybe this video has shed a little light on American culture and how we relate to time.

شاید این ویدئو باعث شود درک بهتری از فرهنگ آمریکایی در رابطه با زمان داشته باشید.

Alright guys, that's it.

بسیار خوب، بچه ها، همین بود.

And so from the beautiful Umbria countryside,

و از اینجا در حومه زیبای ییلاق اومبریا،

that's it and thanks so much for using Rachel's English!

تمام شد و بسیار متشکرم که از کلاس انگلیسی ریچل استفاده می کنید!