Fun Announcement from Rachel's English

Hey fans! This is a special Rachel’s English video, um, where I’m going to tell you something

هی طرفداران! این یک ویدیوی انگلیسی ویژه ریچل است ، اوم، که در آن می خواهم چیز

really exciting!

بسیار هیجان انگیزی را به شما بگویم!

This is my boyfriend David. You guys might recognize him because we did go on a big road

این دوست پسر من دیوید است. شما بچه ها ممکن است او را بشناسید زیرا ما در تابستان امسال به یک سفر جاده ای بزرگ رفتیم

trip this summer, and I did talk about it a lot on Rachel’s English. But the thing

، و من در مورد آن به زبان انگلیسی ریچل زیاد صحبت کردم. اما چیزی

that’s exciting, that I wanted to tell you, is that he’s not my boyfriend anymore. He’s

که هیجان انگیز است، که می خواستم به شما بگویم، این است که او دیگر دوست پسر من نیست. او

my fiancé. We decided to get married.

نامزد من است تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.

So, we’re going to get married this January. And, one of the things that, um, culture,

بنابراین، ما در ژانویه امسال ازدواج خواهیم کرد. و یکی از چیزهایی که

I think, is focused around, is big events like weddings. And so, I’m going to talk

من فکر می کنم فرهنگ روی آن متمرکز شده است، رویدادهای بزرگی مانند عروسی است. و بنابراین، من می خواهم

a little bit about my wedding, and about how I’m preparing for it, we’re preparing

کمی در مورد عروسی خود صحبت کنم، و در مورد اینکه چگونه برای آن آماده می شوم، ما برای آن آماده می شویم،

for it, um, as a way to, sort of, talk about American culture. So I’m going to make a

امم، به عنوان راهی برای صحبت در مورد فرهنگ آمریکایی. بنابراین من قصد دارم

couple YouTube videos over the next couple months, maybe two or three. And, I’m hoping

چند ویدیوی یوتیوب را در چند ماه آینده بسازم، شاید دو یا سه. و، من امیدوارم

that you guys will also share stories about your cultures, and what weddings are like

که شما بچه‌ها نیز داستان‌هایی درباره فرهنگ‌های خود و اینکه عروسی‌ها در آنجا چگونه است به اشتراک بگذارید

there.

.

Um, so to begin, we’re just going to talk for a little bit about how we got engaged,

اوم، برای شروع، ما فقط می خواهیم کمی در مورد نحوه نامزدیمان

and, what is, sort of, tradition, as far as that’s concerned, in America. So, David

و به نوعی سنت، تا آنجایی که مربوط به آمریکاست، صحبت کنیم. بنابراین، دیوید

did one thing that’s pretty traditional, that I was a little surprised about, which

یک کار بسیار سنتی انجام داد، که من کمی در مورد آن متعجب شدم، که

is … do you know what it is?

... آیا می دانید آن چیست؟

>> I bought you a ring. >> Yes, two things, actually. The buying of

>> برایت انگشتر خریدم. بله، دو چیز، در واقع. خرید

a ring is pretty standard. >> ‘kay.

انگشتر کاملا استاندارد است. >> "کی.

>> I, I didn’t necessarily think I needed one. I didn’t need one, but it was really

>> من، لزوماً فکر نمی کردم که به یکی نیاز دارم . من به یکی نیاز نداشتم، اما

awesome when he gave me one. Very pretty. The diamond ring is typical in America, and

وقتی او به من یکی داد واقعا عالی بود. خیلی زیبا. انگشتر الماس در آمریکا معمولی است و

you wear it on this finger of your left hand. But the thing I was thinking of, actually,

شما آن را روی این انگشت دست چپ خود می بندید. اما چیزی که در واقع به آن فکر می کردم این بود

is that you got down on one knee. >> Oh, um-hmm.

که تو روی یک زانو افتادی. >> اوه، اوهوم.

>> Which is pretty traditional, and, I think it’s less frequent for that to happen than

>> که بسیار سنتی است، و من فکر می کنم کمتر از

for a ring to be presented. >> You’re probably right. [4x]

ارائه یک حلقه اتفاق می افتد. >> احتمالاً حق با شماست. [4x]

>> But the thing I was thinking of, actually, is that you got down on one knee.

>> اما چیزی که من به آن فکر می کردم، در واقع، این بود که شما روی یک زانو افتادید.

>> Oh, um-hmm. >> Which is pretty traditional, and, I think

>> اوه، اوهوم. >> که بسیار سنتی است، و من فکر می کنم

it’s less frequent for that to happen than for a ring to be presented.

کمتر از ارائه یک حلقه اتفاق می افتد.

>> You’re probably right. >> Yeah. But he did it. He’s just such a

>> احتمالاً حق با شماست. >> آره اما او این کار را کرد. او فقط یک

traditional guy. Not really. >> Not really.

مرد سنتی است. نه واقعا. >> واقعا نه.

Not really. Did you notice how we both dropped the T in ‘not’ in the phrase ‘not really’?

نه واقعا. آیا دقت کردید که چگونه هر دوی ما در عبارت "نه واقعا" T را در "نه" انداختیم؟

Not really, not really. This doesn’t follow any of the rules for pronouncing T. According

نه واقعا، نه واقعا. این از هیچ یک از قوانین برای تلفظ T پیروی نمی کند.

to the rules, this should be a stop T because the next sounds is a consonant, not really,

طبق قوانین، این باید یک توقف T باشد زیرا صداهای بعدی یک صامت است، نه واقعاً،

not really. But, because it’s such a common phrase, you will hear Americans simplify it

نه واقعاً. اما، از آنجایی که این یک عبارت بسیار رایج است، خواهید شنید که آمریکایی‌ها آن را

even further, like we just did, dropping the T altogether. Not really, not really. Listen

حتی بیشتر ساده‌تر می‌کنند، همانطور که ما انجام دادیم، و T را به‌کلی حذف می‌کنند. نه واقعا، نه واقعا. دوباره گوش کن

again.

.

>> Not really. [6x]

>> واقعا نه. [6x]

>> Um, but one tradition that David didn’t do, is he didn’t ask my parents for permission,

>> اوم، اما یک سنت که دیوید انجام نداد، این بود که او از والدینم اجازه نخواست،

which I think is a much less strong tradition now than it probably was 50 years ago. Although,

که فکر می‌کنم در حال حاضر سنت بسیار ضعیف‌تری نسبت به 50 سال پیش است. هرچند از

I asked my Dad, and he said he did not ask my mom’s parents for permission, either.

پدرم پرسیدم و او گفت که از پدر و مادر مادرم هم اجازه نگرفته است.

So. And that was almost 50 years ago. Um, but also, part of it is just where we are

بنابراین. و این تقریبا 50 سال پیش بود. اوم، اما بخشی از آن دقیقاً جایی است که ما

in life. We’re…older. And so, it, I’m not, like, I don’t know. I’m not so closely

در زندگی هستیم. ما… پیرتر هستیم و بنابراین، من نیستم، مانند، نمی دانم. من آنقدر

tied to my parents in that familial kind of way. You know, I mean, I’m not as young,

با پدر و مادرم به آن شکل خانوادگی وابسته نیستم . می دانید، منظورم این است که من آنقدرها هم جوان نیستم،

I’m more independent now. So, asking them for permission also might have been a little

الان بیشتر مستقل هستم. بنابراین، درخواست اجازه از آنها نیز ممکن است به

bit weird because of that. >> Mm-hmm.

همین دلیل کمی عجیب باشد. >> ام-هوم.

>> Um, why don’t you just say…

>> اوم، چرا فقط نمی گویید... آیا

Did you notice how ‘you’ sounded like ‘chew’? Americans will do this sometimes

متوجه شدید که "شما" چه صدایی شبیه "جویدن" دارد؟ آمریکایی‌ها این کار را گاهی انجام می‌دهند

when there’s an ending T followed by the word ‘you’. Instead of a T sound, it’s

که یک پایان T و کلمه «شما» به دنبال آن باشد. به جای صدای T،

more of a CH sound. Don’t you, don’t you, why don’t you. Listen again.

بیشتر صدای CH است. نکن، نکن، چرا نکنی. دوباره گوش کن.

>> Um, why don’t you just [3x] say, for a minute or two, about where and how we got

>> اوم، چرا فقط [3x] برای یک یا دو دقیقه نمی گویید کجا و چگونه

engaged. >> Sure. So, we got engaged on a—Wednesday

نامزد کردیم. >> حتما. بنابراین، ما در یک - عصر چهارشنبه نامزد کردیم

evening? >> Mm-hmm.

؟ >> ام-هوم.

>> And, basically, I had gotten the ring, I was feeling pretty good about the ring.

>> و اساساً حلقه را گرفته بودم، احساس خوبی در مورد حلقه داشتم.

And decided that I would ask you in the park. So, I made some dinner reservations and tried

و تصمیم گرفتم که در پارک از شما بپرسم. بنابراین، من مقداری شام رزرو کردم و سعی کردم در

to be casual about it. I was trying to surprise her a little bit. And so, we rode our bikes

این مورد معمولی باشم. سعی کردم کمی غافلگیرش کنم. و به این ترتیب، ما با دوچرخه

to dinner, but I had told her that I wanted to stop in the park for a little bit, and

برای شام رفتیم، اما به او گفته بودم که می‌خواهم کمی در پارک توقف کنم و

just hang out. >> When he told me that, I thought, maybe

فقط با هم بنشینم. >> وقتی او این را به من گفت، فکر کردم، شاید

he’s got something up his sleeve. >> So I sort of, I, I tipped my hand a little

او چیزی در آستین خود دارد. بنابراین من مرتب کردن بر اساس، من، من نوک دست من

bit there. But, um, yeah, we sat down in the park, on a park bench. And, I didn’t know

کمی وجود دارد. اما، اوم، آره، ما در پارک، روی یک نیمکت پارک نشستیم. و من نمی دانستم

how to start. So, I just at some point, just kind of got to the point. And, yeah. Then

چگونه شروع کنم. بنابراین، من فقط در یک نقطه، به نوعی به نقطه اصلی رسیدم. و آره سپس

I sort of slid off the bench and I got onto one knee, and I asked you if you would marry

به نوعی از روی نیمکت سر خوردم و روی یک زانو نشستم و از تو پرسیدم که آیا با من ازدواج می کنی یا نه

me. >> And I said, “Mm-hmm.” Just kidding.

. >> و من گفتم، "مممم." شوخی کردم

I said “Yes!” And probably there were people in the park that were noticing this

من گفتم بله!" و احتمالاً افرادی در پارک بودند که متوجه این

was happening, but we didn’t notice them. And then we rode our bikes to dinner, and

اتفاق بودند، اما ما متوجه آنها نشدیم. و بعد سوار دوچرخه شدیم تا شام بخوریم و

had a great, a great dinner. >> We did.

یک شام عالی و عالی خوردیم. >> انجام دادیم.

>> So, it was also, it was in Rittenhouse Square, which is a very cute little park in,

>> بنابراین، آن را نیز در میدان Rittenhouse بود ، که یک پارک کوچک بسیار زیبا در،

um, in Philadelphia. And it was just, it was a special place for that to happen, because

ام، در فیلادلفیا است. و فقط، مکان ویژه ای برای این اتفاق بود، زیرا

it’s just, I don’t know. It’s beautiful, outdoors, very cute. And somehow it was very

فقط، من نمی دانم. این زیبا است، در فضای باز، بسیار زیبا. و به نوعی بسیار

personal even though it was in a public space. So I thought that was really sweet.

شخصی بود حتی اگر در یک فضای عمومی بود. بنابراین فکر کردم که واقعا شیرین است.

>> So, we’re going to get married in January, and that’s a pretty short engagement period

>> بنابراین، ما در ژانویه ازدواج خواهیم کرد، و این یک دوره نامزدی بسیار کوتاه

in America. In America, I think a year is a little bit more standard. But, we’re just

در آمریکا است. در آمریکا، من فکر می کنم یک سال کمی استانداردتر است. اما، ما فقط

not standard people. So we’re getting married in January instead, which means, um, first

افراد استاندارد نیستیم. بنابراین به جای آن در ژانویه ازدواج می کنیم، به این معنی که، اول

of all, it’s probably going to be a less formal event because of the timing of it.

از همه، احتمالاً به دلیل زمان بندی آن، یک رویداد کمتر رسمی خواهد بود.

And also, um, yeah. Just means less time to stress, which is always good.

و همچنین، اوم، آره. فقط به معنی زمان کمتر برای استرس است که همیشه خوب است.

>> Um, so. So in order to help this still be an English exercise, a pronunciation exercise,

>> ام، پس. بنابراین برای اینکه کمک کنم که این یک تمرین انگلیسی باشد، یک تمرین تلفظی، در حین

I noticed as we were talking that we did some sort of fun idioms, so stay tuned and I’m

صحبت متوجه شدم که اصطلاحات سرگرم کننده ای انجام می دهیم، پس با ما همراه باشید و من

going to go over those. And, that’s it guys. I do want to add, if you’re interested in

قصد دارم آنها را بررسی کنم. و، بچه ها همین است. من می خواهم اضافه کنم، اگر شما علاقه مند به

joining the conversation and learning about American culture through the process of getting

پیوستن به گفتگو و یادگیری فرهنگ آمریکایی از طریق فرآیند

married and of weddings, then I invite you to sign up for my mailing list if you haven’t

ازدواج و عروسی هستید، از شما دعوت می کنم در لیست پستی من ثبت نام کنید اگر قبلاً ثبت نام نکرده اید

already. I’m probably going to post…

. احتمالاً می‌خواهم پست کنم…

>> I’m probably going to post [3x]

>> احتمالاً [3x] پست می‌کنم

“As I said, some people will reduce this to two syllables. So, you might hear ‘pro-bly’.”

«همانطور که گفتم، برخی افراد این را به دو هجا کاهش می‌دهند. بنابراین، شما ممکن است "طرفدار" را بشنوید."

>> I’m probably going to post a few extra pictures and write a little bit more about

>> احتمالاً قصد دارم چند عکس اضافی پست کنم و کمی بیشتر از

my experience there than I will, um, on my Facebook page, for example. So, click on this

تجربه خود در آنجا بنویسم، مثلاً در صفحه فیس بوک خود. بنابراین، روی این

link or in the description to go sign up for my mailing list. It’s free. And, yeah. I

لینک یا در توضیحات کلیک کنید تا در لیست پستی من ثبت نام کنید. رایگان است. و آره

guess, until the next video. That’s it guys, and thanks so much for using Rachel’s English.

حدس می زنم تا ویدیوی بعدی. بچه ها همین است و از اینکه از انگلیسی Rachel استفاده می کنید بسیار سپاسگزارم.

Let’s learn the idiom to have something up your sleeve. I said, “Maybe he’s got

بیایید این اصطلاح را یاد بگیریم که چیزی در آستین شما باشد. گفتم: «شاید

something up his sleeve”.

چیزی در آستینش داشته باشد».

>> Maybe he’s got something up his sleeve.

>> شاید او چیزی در آستین خود دارد.

This is a hidden or a secret plan or idea. In this case, I was pretty sure he didn’t

این یک نقشه یا ایده پنهان یا مخفی است. در این مورد، من تقریباً مطمئن بودم که او نمی‌خواهد

want to stop by the park just to enjoy the park, I thought he might have a plan in mind,

فقط برای لذت بردن از پارک در پارک توقف کند، فکر کردم او ممکن است برنامه‌ای در ذهن داشته باشد و

proposing.

پیشنهاد دهد.

>> Maybe he’s got something up his sleeve.

>> شاید او چیزی در آستین خود دارد.

This idiom comes from card playing, when one might cheat by hiding a card up their sleeve

این اصطلاح از بازی با ورق می آید، زمانی که ممکن است کسی با پنهان کردن کارتی در آستین خود

to his or her advantage.

به نفع خود تقلب کند.

A variation to this idiom, to having something up your sleeve, is to have a trick up your

یک تغییر در این اصطلاح، یعنی داشتن چیزی در آستین، این است که یک ترفند در آستین خود داشته باشید

sleeve.

.

In response to my idiom, David also used a card playing idiom: I tipped my hand a little

دیوید در پاسخ به اصطلاح من، از اصطلاح کارت بازی نیز استفاده کرد: دستم را کمی به آنجا نوک دادم

bit there.

.

>> So I sort of, I, I tipped my hand a little bit there.

بنابراین من مرتب کردن بر اساس، من، من نوک دست من کمی وجود دارد.

If you’re playing cards, you want to keep your hand of cards hidden, of course. If you

اگر ورق بازی می‌کنید، البته می‌خواهید که دستتان را پنهان نگه دارید. اگر

tip your hand, you intentionally or not let people see what cards you have. The idiom

دستتان را نوک بزنید، عمداً یا نه اجازه می دهید مردم ببینند چه کارت هایی دارید. اصطلاح

to tip your hand means revealing your plans.

نوک دست به معنای آشکار کردن برنامه های شماست.

Let’s listen to this exchange of idioms again.

بیایید دوباره به این مبادله اصطلاحات گوش کنیم .

>> Maybe he’s got something up his sleeve. >> So I sort of, I, I tipped my hand a little

>> شاید او چیزی در آستین خود دارد. بنابراین من مرتب کردن بر اساس، من، من نوک دست من

bit there.

کمی وجود دارد.

I’d love to hear about the ritual of engagements in your culture. Tell me about it in the comments

من دوست دارم در مورد آیین نامزدی در فرهنگ شما بشنوم. در نظرات زیر در مورد آن به من بگویید

below, or share your personal engagement story.

یا داستان نامزدی شخصی خود را به اشتراک بگذارید.