Learn English conversation skills & easy idioms + get vocabulary and English speaking practice

Hi guys! Welcome to the video series Idioms We Heard This Week.

سلام بچه ها! به مجموعه ویدیویی اصطلاحاتی که این هفته شنیدیم خوش آمدید.

Today, I'm sitting down with my husband David

امروز، من با شوهرم دیوید نشسته‌ام

and we're going to talk about some interesting idioms, phrasal verbs, vocabulary words,

و می‌خواهیم در مورد اصطلاحات جالب، افعال عبارتی، واژگانی که

that came up that made us go hmm this week.

این هفته مطرح شد و ما را وادار به رفتن به آن کنیم صحبت کنیم.

So to start, I want to talk about some visitors we had.

بنابراین برای شروع، می‌خواهم در مورد بازدیدکنندگانی که داشتیم صحبت کنم.

Tom Kelly, who a lot of you might know, and he's been on this channel quite a bit,

تام کلی، که ممکن است بسیاری از شما او را بشناسید، و او تا حد زیادی در این کانال حضور داشته است،

he and his wife Julie came to visit us this past weekend.

او و همسرش جولی آخر هفته گذشته به دیدن ما آمدند.

So fun!

خیلی جالب!

They're just so fun! There's such good people.

آنها فقط بسیار سرگرم کننده هستند! آدم های خوبی هستن

So anyway, there was a birthday party that we had to go to,

بنابراین به هر حال، یک جشن تولد بود که باید به آن می رفتیم،

for one of Stoney's friend. Someone turning 2 years old.

برای یکی از دوستان استونی. کسی که 2 ساله میشه

So, David, Stoney, and I went there,

بنابراین، دیوید، استونی، و من به آنجا رفتیم،

and Tom and Julie went out exploring in the neighborhood

و تام و جولی برای کاوش در محله بیرون رفتند

and he texted me: We're out and about.

و او به من پیام داد: ما بیرون رفتیم.

Is there anything you need?

آیا چیزی وجود دارد که شما نیاز دارید؟

Like, should…can we pick up something for dinner or whatever?

مثلاً، آیا می‌توانیم برای شام چیزی برداریم یا هر چیز دیگری؟

And I texted him back: No, we're all set.

و من به او پیامک دادم: نه، ما آماده ایم.

And then I thought, oh, all set. That's sort of an interesting phrase

و بعد فکر کردم، اوه، همه چیز آماده است. این یک نوع عبارت جالب است

that we use.

که ما استفاده می کنیم.

And when I did a little bit of research about it online,

و زمانی که من کمی در مورد آن به صورت آنلاین تحقیق کردم،

people seem to imply that it was a little bit regional,

به نظر می‌رسد که مردم به این نتیجه می‌رسند که کمی منطقه‌ای بود،

that it was more of a New England thing. But…

که بیشتر یک چیز نیوانگلند بود. اما…

Really?

Yeah. But I grew up in Florida, you grew up in PA,

واقعا؟

آره اما من در فلوریدا بزرگ شدم، شما در PA بزرگ شده‌اید،

I didn't feel that it was really a regional thing.

من احساس نمی‌کردم که واقعاً یک چیز منطقه‌ای است.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

So when you're ‘all set’, it means you don't need anything,

بنابراین وقتی «همه چیز آماده هستید»، به این معنی است که به چیزی نیاز ندارید،

something is finished,

چیزی تمام شده است، به

you don't need help or assistance.

کمک یا کمک نیاز ندارید.

So what would be another case which you might use or hear the phrase ‘all set’?

پس مورد دیگری که ممکن است از عبارت "همه چیده" استفاده کنید یا بشنوید چیست؟

Yeah, the one that I thought of was when you are at a restaurant,

آره، چیزی که من به آن فکر کردم این بود که شما در یک رستوران هستید،

and the server comes and says ‘Would you like anything else?'

و سرور می آید و می گوید: "چیز دیگری می خواهید؟"

This is at the end of the meal.

این در پایان غذا است.

I often find myself saying ‘Oh no, we're all set.’

من اغلب متوجه می شوم که می گویم "اوه نه،

And it's, I'm implying we're all set or I might even say:

ما همه چیز

'And we're ready for the check.'

آماده ایم."

Yeah.

آره

So it's like ‘Nope, we're done, and we're ready to go.’

بنابراین مانند "نه، کارمان تمام شد و آماده رفتن هستیم."

Yeah, we don't need anything more.

آره، ما به چیزی بیشتر نیاز نداریم.

This is actually reminding me when I was in graduate school,

این در واقع به من یادآوری می کند که وقتی در مقطع کارشناسی ارشد بودم،

I tutored a girl in high school.

در دبیرستان به دختری آموزش می دادم.

And her mom was asking me about a phrase

و مادرش از من درباره عبارتی می‌پرسید

that the high schoolers were using and that was ‘I'm good.’

که دبیرستانی‌ها از آن استفاده می‌کردند و آن

Like if the high schoolers were at her house, and she would say,

عبارت بود: «من خوبم».

you know, 'Can I get you a soda or whatever?'

یا هر چیز دیگری؟

And they would say ‘I'm good’

و آنها می گفتند "من خوبم"

and she didn't know, does that mean yes? Or does that mean no?

و او نمی دانست، آیا این یعنی بله؟ یا این یعنی نه؟

And I explained it means ‘No, it's sort of like I'm all set, I'm good, I don't need anything.’

و من توضیح دادم که به این معنی است که "نه، این طوری است که من کاملا آماده هستم، من خوب هستم، من به چیزی نیاز ندارم."

Right.

درست است.

No, thank you.

نه ممنون

Mm-hmm

مم-هوم

Okay, another word that jumped out at me this week was,

باشه، کلمه دیگری که این هفته به ذهنم خطور کرد این بود،

Stoney has a book with little flaps that you can lift which, of course, he loves

استونی کتابی دارد با فلپ های کوچک که می توانید آن را بلند کنید که البته او دوست دارد

and there are 100 animals to learn in this book and one of them is badger.

و در این کتاب 100 حیوان برای یادگیری وجود دارد و یکی از آنها گورکن است. .

And I was thinking about how I actually saw a badger in real life, probably

و داشتم به این فکر می‌کردم که واقعاً چگونه یک گورکن را در زندگی واقعی دیدم، احتمالاً

six or eight years ago,

شش یا هشت سال پیش،

I was by myself walking in the woods in western Massachusetts and this huge thing

من به تنهایی در جنگل‌های غرب ماساچوست قدم می‌زدم و این چیز عظیم

walked across the trail in front of me and I was like:

از مسیر جلوی من عبور کرد و من اینطور بودم:

“What was that?”

"آن چه بود؟"

And I never even knew what it was until I saw Stoney's book.

و من تا زمانی که کتاب استونی را دیدم هرگز نمی دانستم آن چیست.

‘Huge’ meaning what?

"بزرگ" یعنی چی؟

Like four or five feet long.

تقریباً چهار یا پنج فوت طول دارد.

- Wow. - Yes.

- وای. - آره.

Larger than a dog?

بزرگتر از سگ؟

Oh yeah. I mean, way, way shorter.

اوه بله. منظورم این است که خیلی کوتاهتر است.

- Yeah. - Way more squat.

- آره - چمباتمه زدن خیلی بیشتر.

Wow.

وای.

Yes and I didn't know what it was

بله و من نمی دانستم آن چیست

even and until I was looking at Stoney’s book

و تا زمانی که داشتم به کتاب استونی نگاه می کردم

and there was a picture of it. I was like, ‘Oh, it was a badger.’

و عکسی از آن وجود داشت. من می‌گفتم: «اوه، این یک گورکن بود.»

And then I was thinking, you know,

و بعد داشتم فکر می‌کردم، می‌دانی،

I kind of know a little bit about otters.

کمی درباره سمورها می‌دانم.

They swim and the river,

آنها شنا می کنند و رودخانه،

badgers, they like to make dams.

گورکن، آنها دوست دارند سد بسازند.

What— oh no, sorry.

چه - اوه نه، متاسفم.

- Beavers. - Beavers.

- بیورها - بیورها

Beavers like to make dams.

بیش از حد دوست دارند سد بسازند.

But what is the deal with a badger?

اما معامله با گورکن چیست؟

Like, what does a badger do? What's...

مثلاً گورکن چه کار می کند؟ چیست ...

What should I know about badgers? And then,

در مورد گورکن چه باید بدانم؟ و

then I thought about how we use the word badger

سپس به این فکر کردم که چگونه از کلمه گورکن

in a negative way.

به صورت منفی استفاده می کنیم.

And it means like to pester somebody, to keep bothering somebody about something.

و این به معنای آزار دادن کسی، مدام اذیت کردن کسی در مورد چیزی است.

For example,

به عنوان مثال، به

I told David that I wanted to make this video,

دیوید گفتم که می‌خواهم این ویدیو را بسازم

and I sort of badgered you to cut your hair.

و یک جورهایی تو را با گور زدم که موهایت را کوتاه کنی. آیا

Did you feel a little badgered?

کمی احساس بدبختی کردید؟

Like, every day, I was like ‘Don't forget to cut your hair before Thursday.’

مثل اینکه، هر روز، مثل «فراموش نکن قبل از پنج‌شنبه موهایت را کوتاه کنی» می‌گفتم

I just— I felt openly badgered.

.

You did. Yes.

شما انجام دادید. آره.

So it wasn't just like—

بنابراین فقط اینطور نبود—

It wasn't slightly badgered…

کمی گور نبود...

It was like ‘Shut up Rachel, I get it.’

مثل «خفه شو راشل، متوجه شدم.»

Yeah. Mm-hmm.

بله. مممم

I badgered you.

من تو را بدجنس زدم

You badgered me.

تو منو بد کردی

Well, the reason why I badgered him, for the record, is because he kept not doing it.

خوب، دلیل اینکه من او را برای ثبت نام نشان دادم، این است که او این کار را انجام نمی داد.

That's classic badger mentality.

این ذهنیت کلاسیک گورکن است.

Another word for it would be ‘nag’.

کلمه دیگر برای آن "نق" خواهد بود.

- Yeah. - I nagged.

- آره - ناله کردم

I was a nag. I was nagging him a little bit. I was badgering him

من ناله بودم داشتم کمی اذیتش می کردم. داشتم بهش میگفتم که

to cut his hair. He did. Doesn't he look nice?

موهاشو کوتاه کنه. او انجام داد. به نظر قشنگ نمیاد؟

That makes up for it. Yeah.

که آن را جبران می کند. آره

Okay, so then I was also thinking about what other animal words do we use this way?

خوب، پس من هم به این فکر می کردم که از چه کلمات حیوانی دیگری به این شکل استفاده کنیم؟

When we're talking about an animal

وقتی در مورد یک حیوان صحبت می کنیم

or we use something relating to an animal to describe a human

یا از چیزی مربوط به یک حیوان برای توصیف یک انسان

or something human and I thought of the word ‘bear hug’.

یا چیزی استفاده می کنیم و من به کلمه "آغوش خرس" فکر کردم.

Do you guys know this term?

بچه ها این اصطلاح را می شناسید؟

It's when you give like a big,

این زمانی است که شما مانند یک

huge embrace of somebody.

آغوش بزرگ و بزرگ کسی را در آغوش می گیرید.

There are different ways you can hug, right?

راه های مختلفی برای در آغوش گرفتن وجود دارد، درست است؟ می‌توانی

You can be like a little light hug, or like I hardly want to touch you hug.

مثل یک بغل کوچک باشی، یا مثل اینکه من به سختی می‌خواهم تو را لمس کنم.

That is not a bear hug. A bear hug is...

این بغل خرس نیست. آغوش خرس

like a huge embrace. Lots of body contact in a bear hug.

مثل یک آغوش بزرگ است. تماس بدنی زیاد در آغوش خرس.

And Stoney, who's two years old, is just learning about hugging.

و استونی، که دو ساله است، به تازگی در مورد در آغوش گرفتن یاد می گیرد.

Yeah.

آره

And I was just saying that to him.

و من فقط همین را به او می گفتم.

No, I want a bear hug. He gave me kind of a light one

نه، من یک خرس را در آغوش می خواهم. او به من یک جورایی سبک داد

and I wanted him to really hug me.

و من می خواستم او واقعاً مرا در آغوش بگیرد.

Yeah. We're trying to get him to give us a really good hugs

آره ما سعی می کنیم او را وادار کنیم تا ما را در آغوش بگیرد

while we can and we're like teaching him.

تا جایی که می توانیم و مانند آموزش دادن او هستیم.

No, put your arms around my neck and squeeze.

نه، دستت را دور گردنم بگذار و بفشار.

We’re badgering him into it.

ما او را به این موضوع سوق می دهیم.

We are. We are badgering Stoney into giving us bear hugs.

ما هستیم. ما به استونی گور می زنیم که ما را در آغوش بگیرد.

Okay, we also thought about, you had brought up sheepish.

خوب، ما هم به این فکر کردیم که شما گوسفند بزرگ کرده اید.

- Sheepish. - Mmm-hmm.

- گوسفند. - مممممم

Yeah. I think it means that you're feeling a little bit

آره فکر می کنم به این معنی است که شما کمی

cautious or a little shy. A little bit anxious.

محتاط یا کمی خجالتی هستید. کمی مضطرب

Hesitant, maybe.

مردد، شاید

- Yeah. - Yeah.

- آره - آره

It often comes up in

اغلب در

how someone answers a question.

نحوه پاسخ دادن به یک سوال مطرح می شود.

Mm-hmm.

مممم

They answered sheepishly,

آنها با لجبازی پاسخ دادند،

like, sort of, they hesitated in their answer that they weren't sounding confident.

مثل اینکه در پاسخشان تردید داشتند که مطمئن به نظر نمی رسیدند.

Yeah. Now, our chairs, our dining room chairs, are squeaky.

آره حالا صندلی‌هایمان، صندلی‌های غذاخوری‌مان، جیرجیر هستند.

Sure are.

حتما هستن

We'll have to get them re-glued.

ما باید آنها را دوباره بچسبانیم.

Okay, another animal one I thought of was ‘squirrely’.

خوب، یکی دیگر از حیواناتی که فکر کردم "سنجاب" بود.

So you could use this to describe a person

بنابراین می توانید از این برای توصیف یک شخص استفاده کنید

and basically it means they're sort of acting like a squirrel,

و اساساً به این معنی است که آنها به نوعی مانند یک سنجاب عمل می کنند،

which is like moving a lot. Quick movements.

که مانند حرکت زیاد است. حرکات سریع

I read that it can also mean odd or eccentric.

خواندم که می تواند به معنای عجیب و غریب یا غیرعادی نیز باشد.

Eccentric.

عجیب و غریب.

Eccentric. Is that how you say that?

عجیب و غریب. اینطوری میگی؟

Yeah.

آره

I don't say it that way.

اینجوری نمیگم

I think I'm right.

فکر می کنم حق با من است.

Well, I'll have to look it up.

خوب، من باید آن را جستجو کنم.

David is correct.

دیوید درست میگه

The pronunciation of this word is: eccentric.

تلفظ این کلمه این است: عجیب و غریب.

Eccentric.

عجیب و غریب.

So another one I was thinking of this week was,

بنابراین یکی دیگر از مواردی که این هفته به آن فکر می کردم این بود که

I was typing an email to my assistant

داشتم ایمیلی را برای دستیارم تایپ می کردم که

talking about an email that had not been sent properly

در مورد ایمیلی صحبت می کرد که به درستی ارسال نشده بود

and I said ‘Was it an oversight?’

و گفتم "آیا این یک نادیده گرفتن بود؟"

And then I was thinking about oversight and overlook

و سپس به نظارت و نادیده گرفتن فکر می کردم

and how they mean the same thing but ‘oversight’

و اینکه چگونه معنی آنها یکسان است اما "نظارت"

is the noun version.

نسخه اسمی است.

An ‘oversight’ is something that you failed to notice

«ناقص» چیزی است که شما متوجه آن نشدید

and the verb of it would be ‘I overlooked that, I'm sorry, I missed it.’

و فعل آن عبارت است از: «متوجه شدم، ببخشید، آن را از دست دادم.»

But overlook is also a noun and it has nothing to do with missing something.

اما چشم پوشی نیز یک اسم است و ربطی به از دست دادن چیزی ندارد.

Not noticing something.

متوجه نشدن چیزی

But an overlook would be like a Vista,

اما یک چشم انداز مانند Vista است،

a visual over a cliff, overlooking something below.

تصویری بر فراز یک صخره، مشرف به چیزی زیر.

Right. Right.

درست. درست.

Yeah. That's tough. That those two are verb and noun.

آره این سخت است. که آن دو فعل و اسم هستند.

Yeah.

آره

They are really different.

آنها واقعا متفاوت هستند.

So when you fail to notice something,

بنابراین هنگامی که شما متوجه چیزی نمی شوید،

the noun is: It was an oversight.

اسم این است: این یک غفلت بود.

The verb is:

فعل این است:

I overlooked that. Overlook.

من آن را نادیده گرفتم. چشم پوشی کنید.

But ‘overlook’ as a noun, is like a viewpoint.

اما «نادیده گرفتن» به عنوان یک اسم، مانند یک دیدگاه است.

For example, if you're driving along the highway, you might see

برای مثال، اگر در امتداد بزرگراه رانندگی می‌کنید، ممکن است

Scenic Overlook Ahead.

Scenic Overlook Ahead را ببینید.

A sign for that and then you can pull over, take a break, take in the view, that's an overlook.

نشانه ای برای آن و سپس می توانید جلو بروید، استراحت کنید، به منظره نگاه کنید، این یک چشم پوشی است.

Those are always good. Not always. But they're almost always worth it.

اینا همیشه خوبن نه همیشه. اما آنها تقریبا همیشه ارزش آن را دارند.

- Yeah. - To stop.

- آره - برای متوقف کردن.

You might as well.

شما نیز ممکن است.

Take a little break.

کمی استراحت کنید.

We did that a lot on our road trip.

ما در سفر جاده ای خود این کار را زیاد انجام دادیم.

Well, yeah because that was the whole point of the road trip,

خب، بله، چون این تمام هدف سفر جاده ای بود، این

was to like take our time on the road.

بود که دوست داشته باشیم در جاده وقت بگذاریم.

I feel like growing up,

احساس می‌کنم بزرگ‌تر شدم،

my family used to take monster road trips,

خانواده‌ام به سفرهای جاده‌ای هیولایی می‌رفتند،

because we lived so far from all of our family.

زیرا ما خیلی دور از خانواده‌مان زندگی می‌کردیم.

We were always going somewhere. We always had like a destination in mind.

ما همیشه جایی می رفتیم. ما همیشه یک مقصد در ذهن داشتیم.

We're always trying to get there quickly,

ما همیشه سعی می کنیم به سرعت به آنجا برسیم،

which might be 18 hours.

که ممکن است 18 ساعت باشد.

Like it took 18 hours to drive from our house to my grandparents’ house.

مثل اینکه رانندگی از خانه ما تا خانه پدربزرگ و مادربزرگم 18 ساعت طول کشید.

So there was no stopping for overlooks.

بنابراین هیچ توقفی برای نادیده گرفتن وجود نداشت.

It's my childhood.

دوران کودکی من است.

We just had to get there because there is already so much driving involved.

ما فقط باید به آنجا می رسیدیم زیرا در حال حاضر رانندگی زیادی درگیر است.

The last thing I noticed this week that I thought, ‘Oh! I want to teach that in a video.’

آخرین چیزی که این هفته متوجه شدم این بود که فکر کردم: "اوه! من می خواهم این را در یک ویدیو آموزش دهم. "آیا

is it's cold in Philly, and I was walking down the street,

در فیلی سرد است، و من در خیابان راه می رفتم،

and someone was walking towards me and we were all kind of huddled into our jackets

و یکی به سمت من می رفت و همه ما به نوعی در کت هایمان جمع شده بودیم

and she said something to me and I didn't understand

و او چیزی به من گفت و من گفتم" متوجه نشدم

and I said ‘Sorry’ and then she repeated herself and I thought

و گفتم "متاسفم" و سپس او خودش را تکرار کرد و من فکر کردم "

‘Sorry’, that's such a good word to know because

متاسفم"، این کلمه بسیار خوبی برای دانستن است زیرا

when I've been in another country,

وقتی در کشور دیگری بوده ام و

trying to speak and learn and study another language,

سعی می کنم زبان دیگری را یاد بگیرم و یاد بگیرم،

I've always struggled to know the quickest, most efficient way

همیشه تلاش می‌کردم سریع‌ترین و کارآمدترین راه را بشناسم

to let someone know that you didn't understand what they said.

تا به کسی بفهمانیم که شما چه می‌گوید را متوجه نشده‌اید.

And so I thought I've got to tell my students about this, if they're not already using it.

و بنابراین فکر کردم که اگر قبلاً از آن استفاده نمی‌کنند، باید در مورد این موضوع به دانش‌آموزانم بگویم.

If someone says something and you don't understand,

اگر کسی چیزی می‌گوید و شما متوجه نمی‌شوید،

you can simply say the word ‘Sorry’ with your intonation going up.

می‌توانید به سادگی کلمه «متاسفم» را با بالا رفتن لحن خود بگویید.

And that's like saying ‘I am sorry, I didn't understand.’ Could you please repeat yourself?

و این مثل این است که بگویید «متاسفم، متوجه نشدم.» آیا می‌توانید خودتان را تکرار کنید؟

It's like saying all of that in one simple word: sorry.

مثل این است که همه اینها را در یک کلمه ساده بگویم: متاسفم.

And also it's, it's, you're not standing out as a non-native speaker by doing that.

و همچنین این است که شما با انجام این کار به عنوان یک فرد غیر بومی متمایز نمی شوید.

- Right. - People say that for different reasons.

- درست. - مردم به دلایل مختلف این را می گویند.

It might mean that it just wasn't quite loud enough.

ممکن است به این معنی باشد که به اندازه کافی بلند نبود.

Mm-hmm.

مممم

Saying ‘sorry’

گفتن «متاسفم»

as in ‘I need a little more volume’ but it can also be

مانند «من به حجم بیشتری نیاز دارم»، اما می‌تواند

sorry...

متأسفانه باشد...

as in ‘Sorry, I wasn't… sorry, I wasn't quite paying attention. Can you tell me again?’

مانند «ببخشید، من نبودم... متاسفم، من کاملاً توجه نداشتم. آیا می توانید دوباره به من بگویید؟”

Sorry?

ببخشید؟

Mm-hmm.

مممم

That's a great trick.

این یک ترفند عالی است.

Yeah. So native speakers use that one all the time too.

آره بنابراین گویشوران بومی همیشه از آن استفاده می کنند.

So that is a good one to have on-hand when you're speaking with Americans.

بنابراین وقتی با آمریکایی‌ها صحبت می‌کنید، این موضوع خوبی است.

So guys I think I forgot to introduce my husband David at the beginning of this video.

پس بچه ها فکر می کنم در ابتدای این ویدیو فراموش کردم شوهرم دیوید را معرفی کنم.

So this is my husband David.

پس این شوهر من دیوید است.

Hey, everybody.

سلام به همگی.

And we got the idea to make a series of videos like this

و ما این ایده را گرفتیم که مجموعه‌ای از ویدئوهایی مانند این بسازیم

that are a little bit more conversational, that are discussing

که کمی محاوره‌ای‌تر هستند و در مورد

interesting things with English that we noticed throughout our week.

چیزهای جالبی با زبان انگلیسی صحبت می‌کنند که در طول هفته متوجه آن‌ها شده‌ایم.

So that we can be teaching you idioms or interesting words that

تا بتوانیم اصطلاحات یا کلمات جالبی را که

we’re actually using in our daily conversational lives.

در زندگی روزمره خود از آنها استفاده می کنیم به شما آموزش دهیم.

The idea for this came out of our podcast.

ایده این کار از پادکست ما بیرون آمد.

We had a podcast going last year

ما سال گذشته پادکستی داشتیم

which we discontinued because of not quite having enough time

که به دلیل نداشتن زمان کافی آن را متوقف کردیم

but we made 25 episodes and they're, they're pretty good.

اما 25 قسمت ساختیم و آنها بسیار خوب هستند. می‌توانید

You can get a free transcript for any of those

برای هر یک از آن‌ها متن رایگان دریافت کنید،

so if you want to go back and listen to some of those podcasts,

بنابراین اگر می‌خواهید به برخی از آن پادکست‌ها برگردید و به برخی از آن پادکست‌ها گوش دهید،

you can go to RachelsEnglish.com/podcast

می‌توانید به RachelsEnglish.com/podcast بروید

Also let me know what you thought of the format of this video.

همچنین نظر خود را درباره قالب این ویدیو به من بگویید.

Something more conversational. Was that helpful for you?

یه چیز محاوره ای تر آیا این برای شما مفید بود؟

And I think we can even ask people if they hear an idiom or phrasal verb,

و من فکر می‌کنم حتی می‌توانیم از مردم بپرسیم که آیا یک اصطلاح یا فعل عبارتی را می‌شنوند،

and they're not quite sure the meaning or how it's used,

و کاملاً از معنی یا نحوه استفاده آن مطمئن نیستند،

that they can comment below and we can think about using that also in one of our videos.

که می‌توانند در زیر نظر بدهند و ما می‌توانیم در مورد استفاده از آن در یکی از ویدیوهایمان فکر کنیم.

Yeah. That'd be great.

Yeah. So please feel free to do that

آره این عالی خواهد بود

آره بنابراین لطفاً

if you hear something you're not quite sure what it means or why it was used like that.

اگر چیزی شنیدید که کاملاً مطمئن نیستید به چه معناست یا چرا از آن استفاده شده است، این کار را انجام دهید.

Then put it in the comments below and we'll read those and

سپس آن را در نظرات زیر قرار دهید تا آن‌ها را بخوانیم و

might be able to answer it in a future video.

شاید بتوانیم در ویدیوی بعدی به آن پاسخ دهیم.

So that's it guys, and thanks so much for using Rachel's English.

پس بچه ها تمام، و از اینکه از زبان انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزارم.