Learn English with News: English Conversation & Vocabulary Training | Speaking English Lesson

I’m feeling the heat this summer – and I  will say it really helps to hit the pool or  

این تابستان گرما را احساس می‌کنم – و می‌گویم که رفتن به استخر

the beach. Today we’re going to study English  with a story about a lifeguard shortage in the US.  

یا ساحل بسیار مفید است. امروز قصد داریم انگلیسی را با داستانی درباره کمبود نجات غریق در ایالات متحده مطالعه کنیم.

You’ll learn some more advanced vocabulary  as well as phrasal verbs and idioms,  

واژگان پیشرفته‌تر و همچنین افعال و اصطلاحات عبارتی

and we’ll also break down some grammar.  Click here or in the video description  

را یاد خواهید گرفت و همچنین مقداری دستور زبان را تجزیه خواهیم کرد.

to get my free cheat sheet, the sounds of  American English, an illustrated guide to  

برای دریافت برگه تقلب رایگان من، صداهای انگلیسی آمریکایی، راهنمای مصور برای

all the sounds. It’s a great reference  tool and even I use it quite a bit.

همه صداها، اینجا یا در توضیحات ویدیو کلیک کنید. این یک ابزار مرجع عالی است و حتی من کمی از آن استفاده می کنم.

This clip is from the morning  show Good Morning America,  

این کلیپ مربوط به برنامه صبح بخیر آمریکاست،

and I’ll link to the full news  story in the video description.

و من به داستان کامل خبر در توضیحات ویدیو پیوند خواهم داد.

Now with a new warning as America heads  back to beaches and pools this summer,  

اکنون با هشدار جدیدی که آمریکا در تابستان امسال به سواحل و استخرها برمی‌گردد،

there’s a nation-wide lifeguard shortage.

کمبود نجات غریق در سراسر کشور وجود دارد.

“Nation-wide” simply means across the nation, the  whole nation. You may have also heard city-wide,  

«در سراسر کشور» به سادگی به معنای در سراسر کشور، کل ملت است. همچنین ممکن است در سطح شهر،   در سطح

school-wide, or company-wide.  The changes to the dress code are  

مدرسه، یا در سطح شرکت شنیده باشید. تغییرات در کد لباس مربوط به

school-wide. That means every child, in every  grade, has to follow the new dress code.

مدرسه است. این بدان معناست که هر کودک، در هر کلاس، باید از کد لباس جدید پیروی کند.

Why the hyphen here? This means it’s a  compound adjective. Both words go together  

چرا خط فاصله اینجاست؟ این به این معنی است که یک صفت مرکب است. هر دو کلمه با هم ترکیب می‌شوند

to describe the noun, which in this case  is ‘shortage’. It’s not a nation shortage,  

برای توصیف اسم، که در این مورد «کمبود» است. این کمبود

it’s not a wide shortage, it’s a nation-wide  shortage. Since the two go together to describe  

یک کشور نیست، کمبود گسترده نیست، یک کمبود در سراسر کشور است . از آنجایی که این دو با هم برای

the noun, you want a hyphen and not a comma. Some  other phrases with hyphenated compound adjectives:

توصیف اسم همراه هستند، شما باید خط فاصله داشته باشید نه کاما. برخی از عبارات دیگر با صفت‌های ترکیبی خط فاصله:

an ice-cold drink

یک نوشیدنی سرد

deep-fried onion rings

پیاز حلقه‌ای حلقه‌های پیاز سرخ‌شده با یخ،

A tight-knit community

جامعه‌ای تنگ بافته

Now with a new warning as America heads  back to beaches and pools this summer,  

اکنون با هشداری جدید در حالی که آمریکا تابستان امسال به سواحل و استخرها برمی‌گردد،

there’s a nation-wide lifeguard shortage.

کمبود نجات غریق در سراسر کشور وجود دارد.

A shortage is something that there’s  not enough of. Right now in the US,  

کمبود چیزی است که به اندازه کافی وجود ندارد. در حال حاضر در ایالات متحده،

there’s a big staffing shortage. A lot  of companies can’t fill open positions;  

کمبود نیروی زیادی وجود دارد. بسیاری از شرکت‌ها نمی‌توانند موقعیت‌های باز را پر کنند؛

there aren’t enough workers. At the beginning of  the pandemic, a lot of people bought a bunch of  

کارگر کافی وجود ندارد در آغاز همه‌گیری، بسیاری از مردم دسته‌ای از

toilet paper, so that meant for everyone  else, there was a toilet paper shortage.

کاغذ توالت خریدند، به طوری که برای بقیه، کمبود دستمال توالت وجود داشت.

A huge thanks to all my supporters here  on YouTube and my subscribers on Facebook,  

از همه حامیان من در اینجا در YouTube و مشترکین من در فیس بوک،

everyone who has joined my channel. Youtube gives  you special badges to make your comments pop,  

همه کسانی که به کانال من پیوسته اند، تشکر فراوان دارم. YouTube نشان‌های ویژه‌ای به شما می‌دهد تا نظراتتان را برجسته کنید،

early release of videos when available,  access to members-only posts and videos,  

انتشار زودهنگام ویدیوها در صورت موجود بودن، دسترسی به پست‌ها و ویدیوهای مختص اعضا،

and the top tier gets a free monthly audio  lesson. Thank you! Click JOIN to learn more.

و سطح برتر یک درس صوتی ماهانه رایگان دریافت می‌کند . متشکرم! برای کسب اطلاعات بیشتر روی JOIN کلیک کنید.

Now with a new warning as America heads  back to beaches and pools this summer,  

اکنون با هشدار جدیدی که آمریکا در تابستان امسال به سواحل و استخرها برمی‌گردد،

there’s a nation-wide lifeguard shortage.

کمبود نجات غریق در سراسر کشور وجود دارد.

When talking about not having enough of something,  you might also hear the phrase to “run short  

وقتی در مورد کمبود چیزی صحبت می‌کنید، ممکن است عبارت «کوتاه

on” – this means that the number has decreased  to very few and is almost zero. I’m running  

را ادامه دهید» را نیز بشنوید - این به این معنی است که این تعداد به تعداد بسیار کمی کاهش یافته و تقریباً صفر است. من

short on cash. I’m running short on time today; I don’t  have any free time. You might also see ‘run low  

پول نقد کم دارم. امروز وقتم کم است وقت آزاد ندارم. همچنین ممکن است «run low

on’. The store asked if I could pay with credit  card because they were running low on change.

on» را ببینید. فروشگاه پرسید که آیا می‌توانم با کارت اعتباری پرداخت کنم، زیرا پول نقد رو به اتمام است.

Let’s continue.

بیا ادامه بدهیم.

There are 36 of these lifeguard stations  up and down beautiful Miami beach,  

36 مورد از این ایستگاه‌های نجات غریق در ساحل زیبای میامی در بالا و پایین وجود دارد که

manned by nearly twice as many  lifeguards during the day.

در طول روز تقریباً دوبرابر تعداد ناجیان غریق در آن سرنشین هستند.

“Up and down.” You’ve probably heard  this as a reference to vertical space.  

"بالا و پایین." احتمالاً این را به عنوان اشاره ای به فضای عمودی شنیده اید.

Up and down the stairs. Up and down the  elevator. But we also use it to describe  

از پله ها بالا و پایین. بالا و پایین آسانسور. اما ما همچنین از آن برای توصیف

horizontal space. Up and down the beach. Along  the coast. Up and down the aisle. Usually,  

فضای افقی استفاده می‌کنیم. بالا و پایین ساحل. در امتداد ساحل. بالا و پایین راهرو. معمولاً،

it describes a shape of land or space that  is long and narrow. Up and down the highway.

شکلی از زمین یا فضایی را توصیف می‌کند که طولانی و باریک است. بالا و پایین بزرگراه.

He says the beach’s lifeguard stands are  “manned” by lifeguards. If something is manned,  

او می‌گوید غرفه‌های نجات غریق ساحل توسط ناجیان غریق «سرنشین» می‌شوند. اگر چیزی سرنشین دار باشد، به

that means there are humans present, usually it  means working there. In other words, staffed.  

این معنی است که انسان‌هایی در آنجا حضور دارند، معمولاً به این معنی است که در آنجا کار می‌کنند. به عبارت دیگر پرسنل.

Manned does not mean only men – women too. An  unmanned space mission would be when something is  

منظور از سرنشین فقط مردان نیست بلکه زنان نیز هستند. یک مأموریت فضایی بدون سرنشین زمانی است که چیزی

sent into space without a human crew. In this  case, the stations are manned by lifeguards.

بدون خدمه انسانی به فضا فرستاده شود. در این مورد، ایستگاه‌ها توسط ناجیان غریق هدایت می‌شوند.

Manned is the same thing as staffed, and earlier,  I said there is a staffing shortage. Staff has a  

سرنشین دار همان کارمندی است و قبلاً گفتم کمبود نیرو وجود دارد. کارکنان

couple different meanings, like in sheet music,  the staff is the structure that the notes are  

چند معانی مختلف دارند، مانند نت‌های موسیقی، چوب ساختاری است که نت‌ها

on, and it’s also a long stick used for walking,  or even as a weapon. But the most common meaning  

روی آن قرار دارند، و همچنین چوب بلندی است که برای راه رفتن یا حتی به عنوان سلاح استفاده می‌شود. اما رایج‌ترین

is how we’re using it here: the people employed  by an organization. The staff meeting is at 8. The  

معنی   نحوه استفاده ما از آن در اینجا است: افرادی که توسط یک سازمان استخدام شده‌اند. جلسه کارکنان ساعت 8 است.

faculty and staff have the week off. Faculty would  be professors at a college, and the staff would be  

اعضای هیئت علمی و کارکنان این هفته تعطیل هستند. اعضای هیئت علمی در یک کالج استاد خواهند بود و کارکنان

the people who support the university in offices.  All the staff needs to be available the week of  

آن افرادی هستند که از دانشگاه در دفاتر حمایت می کنند. همه کارکنان باید در هفته کریسمس در دسترس باشند

Christmas: the dishwashers, servers, managers,  line cooks, and so on. All the restaurant’s staff.

: ماشین ظرفشویی، سرورها، مدیران ، آشپزهای خط و غیره. همه کارکنان رستوران

There are 36 of these lifeguard stations  

36 مورد از این ایستگاه‌های نجات غریق  در

up and down beautiful Miami beach, manned by  nearly twice as many lifeguards during the day.

بالا و پایین ساحل زیبای میامی وجود دارد که در طول روز تقریباً دوبرابر تعداد ناجیان غریق در آن سرنشین هستند.

Thirty-six stands manned by  nearly twice as many lifeguards.  

سی و شش غریق با تقریباً دو برابر تعداد ناجیان غریق سرنشین هستند.

Do the math. He means the beach has almost  72 lifeguards on duty. Nearly twice as many.  

حساب کن او به این معنی است که ساحل تقریباً ۷۲ نجات غریق در حال انجام وظیفه است. نزدیک به دو برابر.

Other ways to say ‘twice as many’: double;  twice the number of; or two times as many.

راه های دیگر برای گفتن «دو برابر بیشتر»: دو برابر؛ دو برابر تعداد؛ یا دو برابر بیشتر

There are 36 of these lifeguard stations  up and down beautiful Miami beach,  

36 مورد از این ایستگاه‌های نجات غریق در ساحل زیبای میامی در بالا و پایین وجود دارد که

manned by nearly twice as many  lifeguards during the day.

در طول روز تقریباً دوبرابر تعداد ناجیان غریق در آن سرنشین هستند.

This summer, swim at your own risk. That’s the  urgent message from several beaches and pools  

این تابستان، با مسئولیت خود شنا کنید. این پیام فوری از سواحل و استخرهای متعدد

across the country that are left unguarded  because of a critical lack of lifeguards.

در سراسر کشور است که به دلیل کمبود شدید ناجی غریق بدون محافظت رها شده‌اند .

Urgent. What a great adjective! Let’s look at  some synonyms that could be used in this context:

فوری چه صفت عالی! بیایید به برخی از مترادف‌هایی که می‌توان در این زمینه استفاده کرد نگاه کنیم:

vital; serious; pressing; crucial; important.  Urgent carries the idea that something is  

حیاتی؛ جدی؛ فشار دادن؛ حیاتی؛ مهم. فوری این ایده را به همراه دارد که چیزی به

time-sensitive. You get an urgent phone call  from a family member. You should answer the call  

زمان حساس است. یک تماس تلفنی فوری از یکی از اعضای خانواده دریافت می‌کنید. باید به تماس پاسخ دهید

because something needs your attention right away.  Alternatively, you send an email request to a  

زیرا چیزی فوراً به توجه شما نیاز دارد. از طرف دیگر، یک درخواست ایمیل برای یک

coworker, but write “not urgent” in the subject  line because the issue can wait a few days.

همکار ارسال می‌کنید، اما در قسمت موضوع می‌نویسید «فوری نیست » زیرا مشکل ممکن است چند روز صبر کند.

That’s the urgent message from several  beaches and pools across the country  

این پیام فوری از چندین سواحل و استخر در سراسر کشور است

that are left unguarded because  of a critical lack of lifeguards.

که به دلیل کمبود شدید ناجی غریق بدون محافظت رها شده‌اند .

Unguarded. Adding the prefix  -un to the beginning of a word  

بدون محافظ افزودن پیشوند -un به ابتدای

is one of the most common ways to negate the  meaning of a word, the opposite. Usual--unusual.  

کلمه یکی از رایج‌ترین راه‌ها برای نفی معنای کلمه است، برعکس. معمولی -- غیر معمول

Interesting–uninteresting. Important–unimportant.  So, unguarded tells us that these areas are  

جالب-غیر جالب. مهم - بی اهمیت. بنابراین، unguarded به ما می‌گوید که این مناطق

not protected by lifeguards. I also hear the  word “unguarded” used to describe whether someone  

توسط ناجیان غریق محافظت نمی‌شوند. همچنین می‌شنوم که کلمه «بی‌حفاظ‌شده» برای توصیف اینکه آیا شخصی

shares something private or personal. When I first  started dating my husband, I was pretty guarded.  

چیزی خصوصی یا شخصی را به اشتراک می‌گذارد استفاده می‌شود. وقتی برای اولین بار با شوهرم آشنا شدم، بسیار مراقب بودم.

It takes me a while to get comfortable with  people and start sharing more of myself,  

مدتی طول می‌کشد تا با مردم راحت باشم و بیشتر از خودم به اشتراک

it takes time for me to become  more unguarded. To be unguarded  

بگذارم، مدتی طول می‌کشد تا بی‌حفاظ‌تر شوم. بی‌حفاظ بودن

means that you are candid; accessible;  direct, you share a lot about yourself.

به این معنی است که شما رک هستید. در دسترس؛ مستقیم، شما چیزهای زیادی درباره خودتان به اشتراک می گذارید.

And before we move on from this segment,  did you catch a synonym for “shortage” here?

و قبل از اینکه از این بخش ادامه دهیم، آیا مترادفی برای «کمبود» در اینجا پیدا کردید؟

That’s the urgent message from several  beaches and pools across the country  

این پیام فوری از چندین سواحل و استخر در سراسر کشور است

that are left unguarded because  of a critical lack of lifeguards.

که به دلیل کمبود شدید ناجی غریق بدون محافظت رها شده‌اند .

A lack of something is a shortage, absence,  or scarcity of something. There’s a lack of  

فقدان چیزی، کمبود، نبود، یا کمبود چیزی است. فقدان

motivation among students at the end of  the semester. They don’t feel like doing  

انگیزه در بین دانشجویان در پایان ترم وجود دارد. آنها تمایلی به انجام

anything–especially studying. He lacks  confidence. He doesn’t feel like he can do it.

هر کاری ندارند – به خصوص مطالعه. او فاقد اعتماد به نفس است. او احساس نمی کند که می تواند این کار را انجام دهد.

The adjective here, critical, is really  interesting, it can be used in a lot of  

صفت در اینجا، انتقادی، واقعاً جالب است، می‌توان آن را به

different ways. One meaning is when someone is  quick to judge or find fault in something. Parents  

روش‌های مختلف استفاده کرد. یک معنی این است که کسی به سرعت در مورد چیزی قضاوت کند یا ایراد بگیرد. والدینی

who are too critical can make their children  anxious. Critical thinking is a skill I wish  

که بیش از حد انتقادی هستند می توانند فرزندانشان را مضطرب کنند. تفکر انتقادی مهارتی است که آرزو

we’d teach more of in schools. That’s when you  learn how to judge the truth or merit of an idea,  

می‌کنم   بیشتر آن را در مدارس آموزش دهیم. آن وقت است که یاد می گیرید چگونه درباره حقیقت یا شایستگی یک ایده،

critical thinking. A different meaning,  which is the one used in this news story,  

تفکر انتقادی قضاوت کنید. معنای متفاوتی که در این خبر استفاده می‌شود،

indicates a threatening or grave outcome.  A critical shortage of lifeguards.  

نشان‌دهنده یک پیامد تهدیدآمیز یا شدید است. کمبود شدید نجات غریق

There aren’t enough lifeguards, so swimmers face  potential danger. You might also hear the phrase  

نجات غریق کافی وجود ندارد، بنابراین شناگران با خطر بالقوه روبرو هستند. همچنین ممکن است عبارت

‘critical acclaim’. This means critics have  praised the work. For example, a movie,  

«تحسین انتقادی» را بشنوید. این بدان معناست که منتقدان کار را تحسین کرده‌اند. برای مثال، یک فیلم

play, or restaurant can have critical acclaim.  Critics are people who work for an organization,  

،   نمایشنامه یا رستوران می‌تواند مورد تحسین منتقدان قرار گیرد. منتقدان افرادی هستند که برای یک سازمان کار می کنند،

like a newspaper, who judge how  good something is. For example,  

مانند یک روزنامه، که در مورد خوب بودن یک چیز قضاوت می کنند. به عنوان مثال،

a restaurant critic would work for a newspaper,  visit various restaurants throughout the city  

یک منتقد رستوران برای یک روزنامه کار می‌کند، از رستوران‌های مختلف در سراسر شهر بازدید می‌کند

to rate them and write articles about  certain dishes, and so on. A critic.

تا به آن‌ها امتیاز دهد و درباره غذاهای خاص مقاله بنویسد و غیره. یک منتقد

There’s no substitute for safety. And the  lifeguards are a part of the safety chain.

هیچ جایگزینی برای ایمنی وجود ندارد و ناجیان غریق بخشی از زنجیره ایمنی هستند.

If there’s no substitute for something, that  means there’s no backup, no replacement,  

اگر جایگزینی برای چیزی وجود نداشته باشد، به این معنی است که هیچ نسخه پشتیبان، هیچ جایگزینی،

no stand-in. Nothing else that works to the  same goal. Either we’re practicing safety  

هیچ stand-in وجود ندارد. هیچ چیز دیگری که در راستای همان هدف باشد. یا ما ایمنی را رعایت می

or we’re not. I often hear this  usage of substitute as a motivator:

کنیم   یا نه. من اغلب این استفاده از جایگزین را به عنوان انگیزه می‌شنوم:

There’s no substitute for hardwork. This means  

هیچ جایگزینی برای سخت‌کوشی وجود ندارد. این بدان معناست

there’s no other way to success. You  have to put in the time and hard work.

که راه دیگری برای موفقیت وجود ندارد. شما باید زمان و کار سختی را صرف کنید.

There’s no substitute for experience.

هیچ جایگزینی برای تجربه وجود ندارد

There’s no substitute for safety. And the  lifeguards are a part of the safety chain.

هیچ جایگزینی برای ایمنی وجود ندارد و ناجیان غریق بخشی از زنجیره ایمنی هستند.

Safety chain. He’s using the image of a chain  metaphorically. Each link or piece of a chain  

زنجیر ایمنی. او از تصویر یک زنجیره به صورت استعاری استفاده می‌کند. هر پیوند یا تکه‌ای از یک زنجیره

holds onto the other. Lifeguards are part  of the chain–along with EMS workers, police,  

روی دیگری می‌چسبد. ناجیان غریق بخشی از زنجیره هستند – همراه با کارگران EMS، پلیس،

other medical professionals, and even the  general public. We all need to make smart  

سایر متخصصان پزشکی و حتی عموم مردم. همه ما باید در

decisions when it comes to swimming. You’ll  hear the word “chain” used in other ways too:

مورد شنا تصمیمات هوشمندانه بگیریم. کلمه «زنجیره» را به روش‌های دیگری نیز می‌شنوید:

the food chain

زنجیره غذایی

the supply chain

زنجیره تأمین

They all reference several steps or  parts that make up the flow of a process.

همه آنها به چندین مرحله یا قسمت‌هایی اشاره می‌کنند که جریان یک فرآیند را تشکیل می‌دهند.

There’s no substitute for safety. And the  lifeguards are a part of the safety chain.

هیچ جایگزینی برای ایمنی وجود ندارد و ناجیان غریق بخشی از زنجیره ایمنی هستند.

Areas are not able to hire and  certify lifeguards fast enough–just  

مناطق قادر به استخدام و صدور گواهینامه ناجی غریق به اندازه کافی سریع نیستند - درست

as more Americans are flocking  to water-front destinations.

زمانی که آمریکایی‌های بیشتری به مقصدهای ساحلی هجوم می‌آورند .

Hire and certify. Hire is  to be offered a job for pay.  

استخدام کنید و گواهی دهید. استخدام باید با دستمزد به شما شغلی پیشنهاد شود.

The process of someone becoming employed by you.  If you hire someone, they become staff. Certified  

فرآیند استخدام شخصی توسط شما. اگر فردی را استخدام کنید، کارمند می شود. گواهی

includes all the training, licensing,  and approval you need to do a specialized  

شامل همه آموزش‌ها، مجوزها و تأییدیه‌هایی است که برای انجام یک کار یا کار تخصصی به آن نیاز دارید

job or task. I’m pretty good at  excel, but I haven’t been certified.

. من در اکسل خیلی خوب هستم ، اما گواهینامه دریافت نکرده ام.

Some jobs might require some certifications.

برخی از مشاغل ممکن است به برخی گواهینامه ها نیاز داشته باشند.

For example, to work at the daycare,  she needed to be certified in CPR.  

به عنوان مثال، برای کار در مهدکودک ،  باید گواهینامه CPR داشته باشد.

So, she took a class to become CPR certified:  watched videos, took tests, and demonstrated  

بنابراین، او برای دریافت گواهینامه CPR در کلاس شرکت کرد: ویدیوها را تماشا کرد، آزمایش‌ها را انجام داد،

skills on a dummy and so on. She’ll need  to renew her certification every two years.

مهارت‌های خود را در یک ساختگی نشان داد و غیره. او باید هر دو سال یکبار گواهینامه خود را تمدید کند.

Areas are not able to hire and  certify lifeguards fast enough–just  

مناطق قادر به استخدام و صدور گواهینامه ناجی غریق به اندازه کافی سریع نیستند - درست

as more Americans are flocking  to water-front destinations.

زمانی که آمریکایی‌های بیشتری به مقصدهای ساحلی هجوم می‌آورند .

Flocking. I love this use of “flock!” It’s  a verb or noun we typically associate with  

گله. من عاشق این استفاده از "گله!" این یک فعل یا اسم است که ما معمولاً با پرندگان مرتبط می‌کنیم

birds. A group of birds is a flock. And  “flocking” describes their movement as a group.  

. گروهی از پرندگان گله هستند. و "Flocking" حرکت آنها را به عنوان یک گروه توصیف می کند.

My neighbor throws peanuts on the  street and the birds flock to it. So,  

همسایه‌ام در خیابان بادام زمینی پرتاب می‌کند و پرندگان به سمت آن جمع می‌شوند. بنابراین،

if people are “flocking to  water-front destinations,”  

اگر مردم «به مقصدهای ساحلی هجوم می‌آورند »، به

that means large numbers are going there. Everyone  wants it, kind of like hungry birds for peanuts.

این معنی است که تعداد زیادی به آنجا می‌روند. همه آن را می خواهند، مانند پرندگان گرسنه برای بادام زمینی.

Areas are not able to hire and  certify lifeguards fast enough–just  

مناطق قادر به استخدام و صدور گواهینامه ناجی غریق به اندازه کافی سریع نیستند - درست

as more Americans are flocking to water-front  destinations. No fun in the sun at this pool in  

زمانی که آمریکایی‌های بیشتری به مقصدهای کنار آب هجوم می‌آورند . در این استخر در پارک ایالتی لاکاوانا در پنسیلوانیا، در زیر نور آفتاب هیچ تفریحی وجود ندارد

Lackawanna State Park in Pennsylvania.  It closed due to staffing shortages.

. به دلیل کمبود نیرو تعطیل شد.

There’s our noun again–shortages.  This time it’s “staffing shortages.”  

دوباره اسم ما وجود دارد - کمبودها. این بار «کمبود نیروی انسانی» است.

Not enough staff, not enough  workers to safely open.

کارکنان کافی، کارگران کافی برای باز کردن ایمن وجود ندارد.

No fun in the sun at this pool in  Lackawanna State Park in Pennsylvania.  

در این استخر در پارک ایالتی لاکاوانا در پنسیلوانیا، در زیر نور آفتاب هیچ تفریحی ندارید.

It closed due to staffing shortages.

به دلیل کمبود نیرو تعطیل شد.

In Ohio, notices like these on  Facebook turning away eager pool-goers.

در اوهایو، اعلامیه‌هایی از این دست در فیس‌بوک که گردشگران مشتاق استخر را دور می‌کند.

What’s the Facebook notice doing?

اطلاعیه فیسبوک چه می کند؟

In Ohio, notices like these on  Facebook turning away eager pool-goers.

در اوهایو، اعلامیه‌هایی از این دست در فیس‌بوک که گردشگران مشتاق استخر را دور می‌کند.

Turning away. A phrasal verb. In this case,  

روی برگرداندن. یک فعل عبارتی در این مورد،

to turn away means to refuse to let anyone  enter. The notice turned people away.

روگردانی به معنای امتناع از اجازه ورود کسی است . اطلاعیه مردم را دور کرد.

In Ohio, notices like these on  Facebook turning away eager pool-goers.

در اوهایو، اعلامیه‌هایی از این دست در فیس‌بوک که گردشگران مشتاق استخر را دور می‌کند.

Someone who is eager wants to do or have  something very much. Someone who is eager  

کسی که مشتاق است خیلی می خواهد کاری انجام دهد یا داشته باشد. کسی که

to learn really wants to learn. An eager  pool-goer really wants to go to the pool.

مشتاق یادگیری است واقعاً می خواهد یاد بگیرد. یک استخر مشتاق واقعاً می‌خواهد به استخر برود.

In Ohio, notices like these on  Facebook turning away eager pool-goers.

در اوهایو، اعلامیه‌هایی از این دست در فیس‌بوک که گردشگران مشتاق استخر را دور می‌کند.

And in Austin, they’re struggling to stay  afloat. Just 250 lifeguards this summer  

و در آستین، آن‌ها در تلاش هستند که سرپا بمانند. فقط 250 نجات غریق در این تابستان

compared to 750 in a typical year.

در مقایسه با 750 در یک سال معمولی.

Struggling to stay afloat. He’s using a play  on words here. We think afloat, we think water,  

تلاش برای سرپا ماندن. او در اینجا از بازی با کلمات استفاده می‌کند. ما شناور فکر می کنیم، به آب فکر می کنیم،

and think lifeguards, we think water. Afloat means  floating in water, not sinking. But actually, we  

و به نجات غریق فکر می کنیم، ما به آب فکر می کنیم. شناور به معنای شناور در آب است، نه غرق شدن. اما در واقع، ما

can use ‘afloat’ with situations that have nothing  to do with water. It’s used a lot with businesses  

می‌توانیم از «آب شناور» برای موقعیت‌هایی استفاده کنیم که ربطی به آب ندارند. برای کسب‌وکارهایی

that aren’t doing well, that may have to close.  We would say ‘they’re struggling to stay afloat.”  

که خوب کار نمی‌کنند، که ممکن است مجبور به تعطیلی شوند، بسیار استفاده می‌شود. ما می گوییم "آنها در تلاش هستند تا سرپا بمانند."

They’re struggling to make their business  model work. During the pandemic, a lot of  

آن‌ها در تلاش هستند تا مدل کسب‌وکارشان را عملی کنند. در طول همه‌گیری، بسیاری از

restaurants and local shops couldn’t  stay afloat, they permanently closed.

رستوران‌ها و مغازه‌های محلی نتوانستند سرپا بمانند، برای همیشه تعطیل شدند.

Or we could use it with ourselves:  

یا می‌توانیم از آن برای خودمان استفاده کنیم:

I’m working 45 hours this week and have two exams;  I’m just struggling to stay afloat this week.

من این هفته 45 ساعت کار می‌کنم و دو امتحان دارم. من فقط در تلاشم تا این هفته سرپا بمانم.

And in Austin, they’re struggling to stay  afloat. Just 250 lifeguards this summer  

و در آستین، آن‌ها در تلاش هستند که سرپا بمانند. فقط 250 نجات غریق در این تابستان

compared to 750 in a typical year.

در مقایسه با 750 در یک سال معمولی.

We just don’t have the time to get the lifeguards  trained and on payroll for this summer.

ما فقط برای آموزش ناجیان غریق و حقوق و دستمزد تابستان امسال نداریم.

Payroll is a list of a company's employees  and the amount of money they are to be paid.  

حقوق و دستمزد فهرستی از کارکنان یک شرکت و مقدار پولی است که باید به آنها پرداخت شود.

We often use the preposition “on” with this noun.  The school has 150 teachers and staff on payroll.

ما اغلب با این اسم از حرف اضافه "on" استفاده می کنیم. این مدرسه 150 معلم و پرسنل حقوق و دستمزد دارد.

We just don’t have the time to get the lifeguards  trained and on payroll for this summer.

ما فقط برای آموزش ناجیان غریق و حقوق و دستمزد تابستان امسال نداریم.

We’re seeing dangerous rescues and even  fatal encounters in areas normally covered  

ما شاهد نجات‌های خطرناک و حتی برخوردهای مرگبار در مناطقی هستیم که معمولاً

by lifeguards. Like along Lake Michigan,  where over the weekend a 14-year-old girl  

توسط ناجیان غریق تحت پوشش قرار می‌گیرند. مانند در امتداد دریاچه میشیگان، جایی که در آخر هفته یک دختر 14 ساله

had to be airlifted to the hospital in critical  condition. It sounds like a wave struck them,  

مجبور شد در شرایط وخیم با هواپیما به بیمارستان منتقل شود. به نظر می رسد که موجی به آنها برخورد کرده است،

and they ended up going into  some deeper water and getting  

و آنها در نهایت وارد آب های عمیق تر شده و

into problems. There were no lifeguards on  duty. Instead, these towers stand empty.

دچار مشکلاتی می شوند. هیچ نجات غریق در حال انجام وظیفه نبود. در عوض، این برج ها خالی هستند.

Let’s look at the grammar here. The voiceover  said “a 14 year-old girl had to be airlifted to  

بیایید در اینجا به دستور زبان نگاه کنیم. صداپیشه گفت: «دختری 14 ساله باید با هواپیما

the hospital.” Then the person interviewed  said “It sounds like a wave struck them,  

به بیمارستان منتقل می‌شد.» سپس فرد مصاحبه‌شده گفت: «به نظر می‌رسد موجی به آنها برخورد کرده است،

and they ended up going into some  deeper water.” Them, they. ‘Them’  

و در نهایت به داخل آب عمیق‌تر رفتند.» آنها، آنها «آنها» به

traditionally has been used to refer to a group,  more than one person, but more and more it’s being  

طور سنتی برای اشاره به یک گروه، بیش از یک نفر استفاده می‌شود، اما اگر جنسیت را نمی‌دانید، بیشتر و بیشتر

used to refer to a single person if you don’t know  the gender. For example, take this conversation:

برای اشاره به یک فرد استفاده می‌شود . به عنوان مثال، این مکالمه را در نظر بگیرید:

“I talked with someone at the insurance agency.”

"من با شخصی در آژانس بیمه صحبت کردم."

“What did they say?”

"چه گفتند؟"

At first I said someone, someone, a  single person at the insurance agency.  

ابتدا گفتم یک نفر، یک نفر، یک فرد مجرد در آژانس بیمه.

But in this conversation the person I’m talking  to has no idea who that person is. Knows nothing  

اما در این مکالمه فردی که با او صحبت می‌کنم نمی‌داند آن شخص کیست. چیزی

about that person, so using ‘they’ would be  very natural here. “They” for a single person,  

درباره آن شخص نمی‌داند، بنابراین استفاده از «آنها» در اینجا بسیار طبیعی است. «آنها» برای یک فرد مجرد،

for one person can also be used if you want to  use a more general term or don’t want to make  

برای یک نفر نیز می‌تواند استفاده شود اگر می‌خواهید از یک اصطلاح کلی‌تر استفاده کنید یا نمی‌خواهید

assumptions about someone, and also, some people  chose ‘they’ as their pronoun. In this case,  

درباره شخصی فرضیاتی ایجاد کنید، و همچنین، برخی افراد «آنها» را به عنوان ضمیر خود انتخاب کرده‌اند. در این مورد

the conservation officer may not have known  the details of the person who was airlifted,  

، ممکن است افسر حفاظت از جزئیات فردی که با هواپیما منتقل شده است، ندانسته باشد،

or he may have simply chosen  to use a more general term.

یا ممکن است به سادگی از یک اصطلاح کلی تر استفاده کند.

It sounds like a wave struck  them, and they ended up  

به نظر می رسد که موجی به آنها برخورد کرده است، و آنها در

going into some deeper water  and getting into problems.

نهایت وارد آب عمیق تری شده و دچار مشکل می شوند.

Earlier in that segment, we heard the  word ‘critical’ again. Remember it has  

قبلاً در آن بخش، کلمه «بحرانی» را دوباره شنیدیم. به یاد داشته باشید

a couple definitions: it can mean  the potential to become dangerous  

که چند تعریف دارد: می‌تواند به معنای احتمال خطرناک شدن

or disastrous, and it can mean judging  disapprovingly. Which one is it here?

یا فاجعه‌آمیز شدن باشد، و می‌تواند به معنای عدم تأیید باشد. کدام یک اینجاست؟

Like along Lake Michigan, where  over the weekend a 14-year-old  

مانند در امتداد دریاچه میشیگان، جایی که در آخر هفته یک دختر 14 ساله

girl had to be airlifted to the  hospital in critical condition.

مجبور شد در شرایط وخیم با هواپیما به بیمارستان منتقل شود.

B. The girl was in a threatening or grave  condition. She had almost drowned. The  

ب. دختر در وضعیت تهدیدآمیز یا وخیم بود. تقریباً غرق شده بود.

conservation officer said a “wave struck  them.” “Struck” is the past tense of  

افسر حفاظت از محیط زیست گفت: «موجی به آنها برخورد کرد». «ضربه زده» زمان گذشته

“strike.” A strong force that pushes against  something. Some synonyms for this could be:

«اعتصاب» است. نیروی قوی که به چیزی فشار می آورد. برخی از مترادف‌های آن می‌تواند این باشد:

it crashed over them

روی آن‌ها برخورد کرد، آنها

it knocked them down, it knocked them over

را زمین زد، آن‌ها را بر روی آن‌ها کوبید و آنها را کوبید و

it pummeled them

آنها را کلافه

it clobbered them

It sounds like a wave struck them,  

and they ended up going into some  deeper water and getting into problems.

کرد.

There were no lifeguards on duty.  Instead, these towers stand empty.

هیچ ناجی غریق در حال انجام وظیفه نبود. در عوض، این برج ها خالی هستند.

On duty: On the job, on the  clock, at work, present at work.

در حین انجام وظیفه: در محل کار، در ساعت، در محل کار، حاضر در محل کار.

When you have a job to do, particularly a  job where you’re responsible for taking care  

وقتی کاری دارید که باید انجام دهید، به ویژه شغلی که در آن مسئول مراقبت

of other people or the security of something,  you can say, “I’m on duty.” Or, “I’m off duty.”  

از افراد دیگر یا امنیت چیزی هستید، می‌توانید بگویید: «من در حال انجام وظیفه هستم». یا "من خارج از وظیفه هستم."

Actually, my husband and I use this to talk  about which one of us is responsible for  

در واقع، من و شوهرم از این برای صحبت درباره اینکه کدام یک از ما مسئول

taking care of our kids. For example, “I’d  like to go for a walk. Will you be on-duty?”

مراقبت از فرزندانمان است استفاده می کنیم. به عنوان مثال، «می‌خواهم به پیاده‌روی بروم. آیا شما در حال انجام وظیفه هستید؟»

Ok, let’s go to our final segment.

خوب، بیایید به بخش پایانی خود برویم.

People that think they don’t need lifeguards–that  they’re probably overestimating their abilities.

افرادی که فکر می کنند به نجات غریق نیازی ندارند – احتمالاً توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی می کنند.

Our drone, now showing you the vantage  point from one of those lifeguard stands.  

پهپاد ما، اکنون نقطه برتری یکی از آن غریق غریق را به شما نشان می‌دهد.

They have a better perspective because  they’re elevated. And in many places,  

آنها چشم‌انداز بهتری دارند، زیرا آن‌ها برتر هستند. و در بسیاری از مکان‌ها،

they’re now using drones  in life-saving situations.

آنها اکنون از هواپیماهای بدون سرنشین در موقعیت‌های نجات جان خود استفاده می‌کنند.

Overestimating their abilities. Estimate is  one of the academic words we studied in my  

بیش از حد توانمندی هایشان. برآورد یکی از کلمات آکادمیکی است که ما در مجموعه‌ی

“LEARN 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS”  series. Click here for that playlist.

«Learn 105 ENGLISH VOCABULARY WORDS» من مطالعه کردیم . برای آن لیست پخش اینجا را کلیک کنید.

When you overestimate your abilities, you think  you can do more than you can. You have more  

وقتی توانایی‌های خود را بیش از حد ارزیابی می‌کنید، فکر می‌کنید که می‌توانید بیش از آنچه که می‌توانید انجام دهید. شما

confidence than actual skill. That can be very  dangerous when you’re swimming in the ocean.

اعتماد به نفس بیشتری نسبت به مهارت واقعی دارید. وقتی در اقیانوس شنا می‌کنید، می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

He also uses the word “drone.” You probably  know this word as an unmanned aircraft or a  

او همچنین از کلمه "پهپاد" استفاده می کند. احتمالاً این کلمه را به‌عنوان هواپیمای بدون سرنشین یا

flying robot, used to get aerial video footage as  well as other tasks. Notice: unmanned, that is,  

ربات پرنده می‌شناسید که برای دریافت فیلم‌های هوایی و همچنین کارهای دیگر استفاده می‌شود. توجه: بدون سرنشین، یعنی

without a human present, in the aircraft. A human  might be operating it from a different location,  

بدون حضور انسان، در هواپیما. ممکن است یک انسان از مکان دیگری آن را اداره کند،

but the drone itself is unmanned. The news crew  has a camera attached to a remote-controlled drone  

اما خود پهپاد بدون سرنشین است. خدمه خبری دوربینی دارند که به یک پهپاد کنترل‌شده از راه دور متصل است

that they’re using to get these aerial shots.  But drone has a few other meanings too. A drone  

که از آن برای گرفتن این عکس‌های هوایی استفاده می‌کنند. اما پهپاد معانی دیگری نیز دارد.

is also a stingless male bee. Maybe that’s  why they decided to name this thing a drone.

پهپاد   نیز یک زنبور نر بدون نیش است. شاید به همین دلیل است که تصمیم گرفتند نام این مورد را پهپاد بگذارند.

But it also means a tone, a sound,  a buzzing, kind of like a bee makes!  

اما همچنین به معنای یک لحن، یک صدا، یک وزوز، مانند یک زنبور است!

The drone of the A/C is ruining my  audio track. Or you might hear someone  

پهپاد تهویه مطبوع در حال خراب کردن تراک صوتی من است. یا ممکن است بشنوید که شخصی

talk about the drone of traffic in the  distance. Continuous, low, humming sound.  

درباره هواپیمای بدون سرنشین ترافیک در دوردست صحبت می کند. صدای پیوسته، کم و زمزمه.

Now, if someone who is speaking is using sort  of a flat, monotone, or talking for a long time about  

اکنون، اگر فردی که در حال صحبت است از حالتی صاف، یکنواخت یا برای مدت طولانی در مورد

something very boring, you could say “He’s  droning on about his stamp collection again.”

چیزی بسیار کسل کننده صحبت می کند، می توانید بگویید «او دوباره در مورد مجموعه تمبرهایش غوغا می کند».

Our drone, now showing you the vantage  point from one of those lifeguard stands.

پهپاد ما، اکنون نقطه برتری را از یکی از آن غرفه‌های نجات غریق به شما نشان می‌دهد.

Vantage point. This is a position from  which you can see or consider something.  

نقطه برتری این موقعیتی است که از آن می‌توانید چیزی را ببینید یا در نظر بگیرید.

Similar to perspective, point of view, or angle.

مشابه پرسپکتیو، نقطه دید یا زاویه.

In recent years, scientists have  gained a new vantage point on Mars.

در سال‌های اخیر، دانشمندان به نقطه برتری جدیدی در مریخ دست یافته‌اند.

Your vantage point is going to be  completely different after you live abroad.

بعد از زندگی در خارج از کشور، موقعیت شما کاملاً متفاوت خواهد بود.

Our drone, now showing you the vantage  point from one of those lifeguard stands.

پهپاد ما، اکنون نقطه برتری را از یکی از آن غرفه‌های نجات غریق به شما نشان می‌دهد.

Thanks for studying with me. If you  want to go beyond learning and move into  

ممنون که با من مطالعه کردید اگر می‌خواهید فراتر از یادگیری بروید و به سمت

training your American voice, check out my  online courses at RachelsEnglishAcademy.com.  

آموزش صدای آمریکایی بروید، دوره‌های آنلاین من را در RachelsEnglishAcademy.com بررسی کنید.

Keep your learning going now with this  video, and don’t forget to subscribe with  

اکنون با این ویدیو به یادگیری خود ادامه دهید و فراموش نکنید که با

notifications on on YouTube and Facebook. I  love being your English teacher. That’s it,  

اعلان‌ها در YouTube و Facebook مشترک شوید. من دوست دارم معلم انگلیسی شما باشم. همین است،

and thanks so much for using Rachel’s English.

و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده می‌کنید بسیار سپاسگزارم.