Learn English Conversation…With MY MOM! English Lesson by Rachel’s English

For fluent English, you need vocabulary, common  phrases, idioms, phrasal verbs, even slang.  

برای روان انگلیسی، به واژگان، عبارات رایج، اصطلاحات، افعال عبارتی، حتی عامیانه نیاز دارید.

In this video, we're going to study real English  conversation to get all of these. We're sitting  

در این ویدیو، ما مکالمه واقعی انگلیسی را مطالعه می کنیم تا همه اینها را به دست آوریم. ما

down with my mom, we're working on a knitting  project, and you're going to hear her drop  

با مادرم نشسته‌ایم، داریم روی یک پروژه بافتنی کار می‌کنیم ، و شما می‌شنوید که او

some slang in our conversation. Lots of great  vocabulary here, idioms, learn them from my mom  

در مکالمه‌مان مقداری عامیانه می‌زند. بسیاری از واژگان عالی، اصطلاحات، آنها را از مادرم یاد بگیرید

and you'll never forget them. As always, if you  like this video, or you learn something new, or if  

و هرگز آنها را فراموش نخواهید کرد. مثل همیشه، اگر این ویدیو را دوست دارید، یا چیز جدیدی یاد می‌گیرید، یا اگر

you like my mom, give it a thumbs up and subscribe  with notifications. I'd love to see you back.

از مادرم خوشتان می‌آید، آن را تأیید کنید و با اعلان‌ها مشترک شوید. من دوست دارم شما را برگردم.

When I filmed this, Corona Virus was raging and I  was visiting my parents, so we wore masks inside.  

وقتی از این فیلم فیلم گرفتم، ویروس کرونا در حال خشم بود و من به ملاقات والدینم می رفتم، بنابراین داخل ماسک می زدیم.

My mom knit me a hat and we were going to make  a pom-pom to put on top but we didn't know how.

مامانم برایم کلاه بافت و ما می‌خواستیم یک پوم پوم درست کنیم تا روی آن بگذارم، اما نمی‌دانستیم چگونه.

But you've just never-- I've just never put a pom-pom on a hat. 

اما تو هرگز-- من فقط یک پوم پوم روی کلاه نبستم.

Okay, what do the instructions say?  This thing is not self-explanatory.

خوب، دستورالعمل ها چه می گویند؟ این موضوع به خودی خود قابل توضیح نیست.

If something needs instructions, that's the  opposite of self-explanatory. If something is  

اگر چیزی نیاز به دستورالعمل دارد، این برعکس خود توضیحی است. اگر چیزی

self-explanatory, that means you can understand  it by looking at it, it's easily understood,  

خود توضیحی است، به این معنی است که می‌توانید با نگاه کردن به آن آن را درک کنید، به راحتی قابل درک است

it's clear by looking at how to figure it  out, how to do it. If that's not the case,  

،   با نگاه کردن به اینکه چگونه آن را بفهمید ، چگونه آن را انجام دهید، واضح است. اگر اینطور نیست،

then you need instructions. A pompom is  exactly what you'll see us make here,  

به دستورالعمل‌هایی نیاز دارید. پومپوم دقیقاً همان چیزی است که ما در اینجا خواهید دید،

an ornamental ball. It's also used in  cheerleading. Let's see that clip again.

یک توپ زینتی. همچنین در تشویق کردن استفاده می‌شود. دوباره اون کلیپ رو ببینیم

But you've just never-- I've just never put a pom-pom on a hat. 

اما تو هرگز-- من فقط یک پوم پوم روی کلاه نبستم.

Okay, what do the instructions say?  This thing is not self-explanatory. 

خوب، دستورالعمل ها چه می گویند؟ این موضوع به خودی خود قابل توضیح نیست.

Okay, see, it says wind the yarn.

باشه ببین میگه نخ را باد کن.

Wind the yarn. The word wind is a verb. You wind  something. We'll see that later in the video.  

نخ را باد کنید. کلمه باد یک فعل است. چیزی را باد می کنی. بعداً در ویدیو خواهیم دید.

Wind. Wind. Wind. Past tense is wound. But  these four letters can also be pronounced  

باد. باد. باد. زمان گذشته زخم است. اما این چهار حرف را می توان

wind, the natural movement of air. Here it's wind,  wind the yarn, wrap it around this pompom maker.

باد، حرکت طبیعی هوا نیز تلفظ کرد. اینجا باد است، نخ را بپیچید، دور این پمپ‌ساز بپیچید.

Are they both out at the same time? Yeah, it looks like it. 

آیا هر دو به طور همزمان بیرون هستند؟ بله، به نظر می رسد.

So... And you start here  at the base, it looks like. 

بنابراین... و شما از اینجا در پایه شروع می‌کنید، به نظر می‌رسد.

Now hold on, there are four of these things.

حالا دست نگه دارید، چهار مورد از این موارد وجود دارد.

Twice there, I used the phrase 'it looks  like'. This means 'it seems like this is  

دو بار در آنجا، از عبارت "به نظر می رسد" استفاده کردم. این به این معنی است که «به نظر می‌رسد این

true' or 'this will be true' but it doesn't have  to be something you can see, that you can actually  

درست است» یا «این درست خواهد بود»، اما لازم نیست چیزی باشد که بتوانید ببینید، و واقعاً بتوانید به آن

look at. For example, I was talking to  my friend Laura on the phone in the fall.  

نگاه کنید. برای مثال، من در پاییز با دوستم لورا تلفنی صحبت می‌کردم.

We had a trip planned together and because of the  virus, we thought we were going to have to cancel.  

ما یک سفر با هم برنامه ریزی کرده بودیم و به دلیل ویروس، فکر می کردیم باید لغو کنیم.

It seemed like we would need to cancel. I said it  looks like we're going to have to cancel. And she  

به نظر می رسید که باید لغو کنیم. گفتم به نظر می‌رسد باید لغو کنیم. و او

said it looks that way. It seems that it will  be true, that we'll have to cancel our trip.  

گفت که اینطور به نظر می رسد. به نظر می رسد درست باشد که باید سفرمان را لغو کنیم.

I also said, now hold on. 'Hold  on' is a phrasal verb that means  

من هم گفتم حالا دست نگه دار. "Hold on" یک فعل عبارتی است که به معنای

two different things. Hold on, get a grip on  something, like a, here, a pencil, hold on.

دو چیز متفاوت است. دست نگه دارید، روی چیزی چنگ بزنید ، مثلاً یک مداد، دست نگه دارید.

It also means wait, stop. And that's how I mean  it here. Now hold on, wait, stop. There are four  

همچنین به معنای صبر، توقف است. و منظور من اینجاست. حالا صبر کن، صبر کن، بایست. چهار مورد

of these things. I thought there are only two. How  does that make sense with the directions? This is  

از این موارد وجود دارد. فکر کردم فقط دوتا هستن این با دستورالعمل‌ها چگونه معنا پیدا می‌کند؟

a phrase we use on the phone a lot too. 'Hold on'  means you're going to pause a phone conversation,  

این عبارتی است که ما نیز در تلفن زیاد استفاده می‌کنیم. «دست نگه دارید» به این معنی است که مکالمه تلفنی را موقتاً متوقف می‌کنید،

ask the person to wait while  you quickly attend to something.  

از فرد بخواهید منتظر بماند تا به سرعت به چیزی رسیدگی کنید.

Can you hold on a second? Could I please get  a latte to go? Okay, I’m back, for example.

آیا می توانید یک ثانیه صبر کنید؟ آیا می توانم لطفاً یک لاته برای رفتن تهیه کنم؟ خوب، برای مثال من برگشتم.

Are they both out at the same time? Yeah, it looks like it. 

آیا هر دو به طور همزمان بیرون هستند؟ بله، به نظر می رسد.

So, and you start here at the base, it looks like. Now, hold on. There are four of these things.  

بنابراین، و شما از اینجا در پایه شروع کنید، به نظر می رسد. حالا صبر کن چهار مورد از این موارد وجود دارد.

Maybe a YouTube video is in order.  What do you think? These are about  

شاید یک ویدیوی یوتیوب درست باشد. شما چی فکر میکنید؟ اینها به

as clear as mud in my opinion. Yeah, they're not very clear right.

نظر من تقریباً مثل گل شفاف هستند. بله، آنها خیلی واضح نیستند درست است.

Maybe a YouTube video is in order. 'In order'  has two different meanings. Here it means  

شاید یک ویدیوی یوتیوب درست باشد. «به ترتیب » دو ​​معنای متفاوت دارد. در اینجا به معنای

appropriate to the situation. The situation, the  directions were hard to understand. Watching a  

مناسب با موقعیت است. درک موقعیت، مسیرها سخت بود. تماشای یک

how-to video on YouTube was definitely appropriate  to the situation. Here's another example. Someone  

ویدئوی نحوه کار در YouTube قطعاً متناسب با موقعیت بود. در اینجا یک مثال دیگر است. فردی

has just announced their engaged. Someone  else might say champagne is in order.

به تازگی نامزدی خود را اعلام کرده است. ممکن است شخص دیگری بگوید شامپاین درست است.

Maybe a YouTube video is in  order. What do you think? 

شاید یک ویدیوی YouTube درست باشد. شما چی فکر میکنید؟

These are about as clear as mud in my opinion. Yeah, they're not very clear, right?

اینها به نظر من تقریباً مثل گل شفاف هستند. بله، آنها خیلی واضح نیستند، درست است؟

Let's study the phrase 'what do you think'? I  said 'what do you think' a little stress on the  

بیایید عبارت "تو چه فکر می کنی" را مطالعه کنیم؟ من گفتم «چه فکر می‌کنی» کمی تأکید روی

question word, wuh-- wuh-- stress on the verb  think, think, think. And I had some reductions.  

کلمه سؤالی، wuh-- wuh-- تأکید بر فعل think, think, think. و مقداری کاهش داشتم.

What do-- linked together: what do-- what do--  what do-- the vowel in 'do' changed to the schwa,  

What do-- مرتبط با هم: what do-- what do-- what do-- مصوت در "do" به schwa تغییر کرد،   در

same with you, it became ya ya. Whuh duh yah--  whuh duh yah-- whuh duh yah-- what do you think?

مورد شما نیز به ya ya تبدیل شد. واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا-- نظرت چیه؟

This is a common pronunciation of  a common phrase. What do you think?

این یک تلفظ رایج از یک عبارت رایج است. شما چی فکر میکنید؟

What do you think? These are about  as clear as mud in my opinion. 

شما چی فکر میکنید؟ به نظر من اینها تقریباً مثل گل شفاف هستند.

Yeah. They're not very clear.

آره خیلی واضح نیستن

I used the idiom 'as clear as  mud'. This means not clear at all,  

من از اصطلاح «به وضوح گل و لای» استفاده کردم. این به این معنی است که اصلاً واضح نیست،

not easy to understand. Mud is  opaque, you can't see through it,  

قابل درک نیست. گل و لای مات است، نمی‌توانی آن را ببینی،

it's not clear. Something that's  hard to understand is clear as mud.

واضح نیست. چیزی که درک آن سخت است مانند گل و لای واضح است.

These are about as clear as mud in my opinion. So she's holding it like this and she's  

اینها به نظر من تقریباً مثل گل شفاف هستند. بنابراین او آن را اینگونه نگه می‌دارد و

wrapping it around here. Right.

آن را اینجا می‌پیچد. درست.

My mom said 'wrapping it around'. Wrap around.  

مامانم گفت: دورش بپیچم. دور بپیچید.

Wind around. Coil around. Twist  around. These all mean the same thing.

باد در اطراف. دور تا دور بپیچید. به اطراف بپیچید. همه اینها به یک معنی است.

So she's holding it like this and  she's wrapping it around here. 

بنابراین او آن را اینگونه نگه می‌دارد و آن را اینجا می‌پیچد.

Right.

درست.

But then-- 

اما پس از آن--

I mean, I, apparently, I would say you do the  same for each one? But it doesn't say that.

منظورم این است که، ظاهراً، می‌توانم بگویم که شما برای هرکدام همین کار را انجام می‌دهید ؟ اما این را نمی گوید.

I used the adverb apparently. I was describing  what to do, what I thought the directions were  

من از قید ظاهرا استفاده کردم. داشتم توضیح می‌دادم که چه کار کنم، فکر می‌کردم دستورالعمل‌ها چه

saying, but I wasn't sure. The instructions didn't  actually say to do that. It's what I was guessing  

می‌گویند، اما مطمئن نبودم. دستورالعمل‌ها در واقع نگفتند که این کار را انجام دهید. این چیزی است که من

based on what I saw in the directions. Apparently  means as far as one can know, see, or understand.  

بر اساس آنچه در مسیرها می دیدم حدس می زدم. ظاهراً به معنای تا جایی است که فرد می تواند بداند، ببیند یا بفهمد.

For example, why did Amanda quit? Apparently,  she got another job that is, as far as I know,  

به عنوان مثال، چرا آماندا استعفا داد؟ ظاهراً او شغل دیگری پیدا کرده است که تا آنجایی که من می دانم،

I didn't hear it from Amanda, but this is what  I heard, this is what I understand to be true.

من آن را از آماندا نشنیدم، اما این چیزی است که شنیدم، این چیزی است که می فهمم درست است.

But then-- I mean, apparently, I would say  

اما پس از آن-- یعنی ظاهراً، می‌گویم

you do the same for each  one? But it doesn't say that. 

شما برای هر کدام همین کار را می‌کنید؟ اما این را نمی گوید.

Which is why I think we should go to YouTube. 

به همین دلیل است که فکر می کنم باید به YouTube برویم.

All right let's go to YouTube. Okay, where's your iPad?

باشه بریم یوتیوب خوب، آی پد شما کجاست؟

Isn't it funny? I make how-to videos here on  YouTube but I often don't think of it when  

خنده دار نیست؟ من در اینجا در YouTube ویدیوهایی درست می‌کنم، اما وقتی

I'm trying to learn how to do something. What's  something you've learned how to do by YouTube?  

سعی می‌کنم یاد بگیرم چگونه کاری را انجام دهم، اغلب به آن فکر نمی‌کنم. کاری که در YouTube یاد گرفتید چگونه انجام دهید چیست؟

My nephew learned how to play the ukulele,  and my friend learned how to repair upholstery  

برادرزاده ام نحوه نواختن یوکلل را یاد گرفت و دوستم یاد گرفت که چگونه اثاثه یا لوازم داخلی

on her couch. Tell me in the comments  what you've learned to do on YouTube.  

روی مبل خود را تعمیر کند. در نظرات به من بگویید چه کاری را در YouTube یاد گرفته‌اید.

So anyway, we found a video, and we  started copying what she was doing.

بنابراین به هر حال، ما یک ویدیو پیدا کردیم و شروع کردیم به کپی کردن کاری که او انجام می‌داد.

I mean she really filled it up. Yeah. So should I be... 

منظورم این است که او واقعاً آن را پر کرده است. آره من هم باید باشم...

Yeah. Okay. I hope we got enough yarn.

آره. باشه. امیدوارم نخ کافی داشته باشیم.

This is kind of fun. Stoney  and Sawyer could do this.  

این یک نوع سرگرم کننده است. استونی و سایر می توانند این کار را انجام دهند.

I think you might want the small one actually. I want a big pompom. I'm like, if you're  

من فکر می کنم شما ممکن است در واقع یک کوچک را بخواهید. من یک پومپوم بزرگ می خواهم. من می گویم، اگر

going to do a pompom, make it a big pompom. Okay.

می خواهید یک پومپوم انجام دهید، آن را یک پومپوم بزرگ کنید. باشه.

What does 'I'm like' mean? We use I'm like,  she's like, he's like a lot when we're  

"من شبیه هستم" به چه معناست؟ وقتی داریم داستان یک مکالمه گذشته را تعریف می‌کنیم، از من استفاده می‌کنیم ، او شبیه او است

telling the story of a past conversation. It's  equal to saying: I said, she said, and so on.  

. مساوی است با گفتن: گفتم، او گفت و غیره.

Here's an example from a YouTube video.  She's like 'Dad you can't believe it.'  

در اینجا یک نمونه از یک ویدیوی YouTube است. او مثل "بابا، باورت نمی شود."

I'm like 'what?' she said I think I’m  going to be a geneticist. I'm like 'what?'

من مثل "چی؟" او گفت فکر می‌کنم یک متخصص ژنتیک خواهم شد. من مثل "چی؟"

I'm like, she's like. Here, talking to  my mom, I’m not retelling a conversation. 

من مثل او هستم. اینجا، وقتی با مادرم صحبت می‌کنم، یک مکالمه را بازگو نمی‌کنم.

But we also use this to say our  opinion on something, our feelings.  

اما ما همچنین از این برای گفتن نظرمان در مورد چیزی، احساساتمان استفاده می‌کنیم.

My feeling was, if I was going to put a  pompom on a hat it might as well be a big one.

احساس من این بود که اگر بخواهم روی کلاهی پومپوم بگذارم ممکن است کلاه بزرگی باشد.

I think you might want the small one actually. I want a big pompom. I'm like, if you're  

من فکر می کنم شما ممکن است در واقع یک کوچک را بخواهید. من یک پومپوم بزرگ می خواهم. من می گویم، اگر

going to do a pompom, make it a big pompom. Okay. 

می خواهید یک پومپوم انجام دهید، آن را یک پومپوم بزرگ کنید. باشه.

I totally don't understand how this  is going to become a pompom, but... 

من کاملاً نمی‌دانم که چگونه این  قرار است به یک پومپوم تبدیل شود، اما...

Trust YouTube. That's right! 

به YouTube اعتماد کنید. درست است!

I trust she knows what she's doing.  How full did she end up getting it? 

من اطمینان دارم که او می داند چه کار می کند. او در نهایت چقدر کامل آن را دریافت کرد؟

Really full. Wow, oh.

واقعا پر شده وای، اوه

Wow, oh wow. Okay. 

وای، اوه وای. باشه.

Geez Louise.

گیز لوئیز.

Geez Louise.

گیز لوئیز.

Geez is an exclamation used to show surprise or  annoyance. It comes from Jesus which can offend  

Geez تعجبی است که برای نشان دادن تعجب یا عصبانیت استفاده می شود. این از عیسی می‌آید که

people when used in this context. Jesus, you don't  have to shout. So instead of that, you can say:  

وقتی در این زمینه استفاده می‌شود، می‌تواند مردم را آزار دهد. عیسی، لازم نیست فریاد بزنی. بنابراین به جای آن، می‌توانید بگویید:

geez, you don't have to shout! Adding Louise,  a first name that can be given to women,  

عزیزم، لازم نیست فریاد بزنی! اضافه کردن لوئیز ، نام کوچکی که می‌توان برای زنان گذاشت،

doesn't change the meaning. I would say  this is a little old-fashioned. Geez Louise,  

معنای آن را تغییر نمی‌دهد. من می‌توانم بگویم این کمی قدیمی است. Geez Louise،

but I still use it sometimes, it's definitely  way less common than just saying geez.

اما من هنوز هم گاهی از آن استفاده می‌کنم، قطعاً بسیار کمتر از گفتن geez رایج است.

Wow, oh wow. Okay. Geez Louise. 

وای، اوه وای. باشه. گیز لوئیز.

Yeah. It's completely beyond me to understand  how this is going to become a pompom.

آره درک این موضوع کاملاً فراتر از من است که چگونه این موضوع تبدیل به یک پومپوم می شود.

Completely beyond me. If you say something is  'beyond me' that means you don't understand it.  

کاملا فراتر از من اگر بگویید چیزی «فراتر از من» است، به این معنی است که آن را نمی‌فهمید.

Computer programming is beyond me. Or  why she wants to marry him is beyond me.

برنامه نویسی کامپیوتر فراتر از من است. یا اینکه چرا او می‌خواهد با او ازدواج کند فراتر از من است.

Yeah. It's completely beyond me to understand  how this is going to become a pompom. People  

آره درک این موضوع کاملاً فراتر از من است که چگونه این موضوع تبدیل به یک پومپوم می شود. مردم

love seeing you guys in my videos. Especially dad  should be in a video with this crazy Covid hair. 

دوست دارند شما را در ویدیوهای من ببینند. مخصوصاً پدر باید با این موهای کووید دیوانه در یک ویدیو باشد.

Yeah, that's what this is. Covid time. That'll be obvious because of the masks.

آره همینه زمان کووید. این به دلیل ماسک ها مشخص خواهد شد.

Obvious. This is something that is  easily understood, that is clear.  

واضح. این چیزی است که به راحتی قابل درک است، واضح است.

It's very different from using beyond me.  If it's beyond me, I don't understand it.  

با استفاده فراتر از من بسیار متفاوت است. اگر فراتر از من باشد، آن را درک نمی کنم.

If it's obvious, it's clear and I do understand  it. it's also the opposite of clear as mud,

اگر واضح است، واضح است و من آن را می‌فهمم. همچنین برعکس شفافیت گل و لای است،

I really couldn't believe how much winding I  had to do. But eventually I finished that side  

من واقعاً نمی‌توانستم باور کنم که چقدر باید پیچیدگی انجام دهم. اما در نهایت آن طرف را تمام کردم

and had to move on to the other side. I wasn't  quite sure how to move from one side to the next.

و مجبور شدم به طرف دیگر بروم. من کاملاً مطمئن نبودم که چگونه از یک طرف به سمت دیگر حرکت کنم.

Now, did she do it through the middle? No, right here. Just bring  

حالا، آیا او این کار را از وسط انجام داد؟ نه، همینجا فقط آن را بیاورید -

it around-- Like that? 

اینطور؟

Right there, yeah. Okay. 

همانجا، آره باشه.

Now, you're golden. Okay.

حالا تو طلایی شدی باشه.

My mom used some slang here: golden.  It's literal meaning is made of gold,  

مامانم اینجا از عامیانه استفاده کرد: طلایی. معنای تحت اللفظی آن از طلا،

or gold colored. But in slang, it means fine,  or great. Rachel, do you want another drink?  

یا طلایی رنگ ساخته شده است. اما در زبان عامیانه به معنای خوب، یا عالی است. راشل، آیا نوشیدنی دیگری می‌خواهی؟

No, thanks. I'm golden. Or maybe I'm giving you  directions to a movie theater. At the end I say,  

نه ممنون. من طلایی هستم یا شاید من به شما جهت رفتن به یک سینما را می‌دهم. در پایان می گویم،

After that, you're golden, because there's a big  sign where you need to turn into the parking lot.

بعد از آن، شما طلایی هستید، زیرا یک علامت  بزرگ وجود دارد که باید به پارکینگ بپیچید.

Now, did she do it through the middle? No, right here. Just bring it around-- 

حالا، آیا او این کار را از وسط انجام داد؟ نه، همینجا فقط آن را

Like that? 

Right there, yeah. Okay. 

بیاورید--  اینطور؟

همانجا، آره باشه.

Now, you're golden. Okay. 

حالا تو طلایی شدی باشه.

That looks like the same amount  that I wound on the first one. 

به نظر همان مقداری است که در مورد اول زخم کردم.

Okay. All right. Now we--

باشه. خیلی خوب. حالا ما --

Did you hear that? I used the  past tense of wind, wound.  

شنیدی؟ من از زمان گذشته باد، زخم استفاده کردم.

Now, I said before that WIND can  be wind or wind. In the past tense,  

اکنون، قبلاً گفتم که WIND می‌تواند باد یا باد باشد. در زمان گذشته،

WOUND, that's also two words. We have the past  tense of wind, wound, but it's also pronounced  

زخم، این هم دو کلمه است. ما گذشته باد، زخم را داریم، اما به   زخم نیز تلفظ می‌شود

wound, which means to injure someone, or an  injury. When you have a word like this that has  

، که به معنای آسیب رساندن به کسی یا جراحت است. وقتی کلمه ای مانند این دارید که دارای

two different pronunciations and meanings but  the same spelling, that's called a heteronym.

دو تلفظ و معنی متفاوت است اما املای یکسانی دارد، به آن دگرنام می گویند.

That looks like the same amount  that I wound on the first one. 

به نظر همان مقداری است که در مورد اول زخم کردم.

Okay. All right. Now we--

باشه. خیلی خوب. حالا ما--

Then we watched what to do next. We cut the  yarn, we tied a knot, and released the pompom. My  

سپس تماشا کردیم که بعداً چه کار کنیم. نخ را بریدیم، یک گره زدیم و پومپوم را رها کردیم.

dad will say: it's bigger than the hat. And he's  going to drop the TH sound in than. This reduction  

پدرم خواهد گفت: از کلاه بزرگتر است. و او صدای TH را به داخل می‌ریزد. این

is not all that common, but it's definitely  common to change the AA vowel to the schwa.  

کاهش   چندان رایج نیست، اما قطعاً تغییر واکه AA به schwa معمول است.

Bigger than, bigger than, and in this case you'll  hear: bigger nn-- bigger nn-- listen for that.

بزرگتر از، بزرگتر از، و در این مورد خواهید شنید: بزرگتر nn-- بزرگتر nn-- به آن گوش دهید.

It is one big pompom. That's awesome, isn't it? 

این یک پمپ بزرگ است. این عالی است، اینطور نیست؟

It's bigger than the hat! That's okay.

از کلاه بزرگتر است! اشکالی ندارد.

Bigger nn-- listen again to that phrase.

بزرگتر nn-- دوباره به آن عبارت گوش دهید.

It's bigger than the hat! That's okay. 

از کلاه بزرگتر است! اشکالی ندارد.

Evening it up.

شبش.

Even up. Phrasal verb.

حتی تا. فعل چند قسمتی.

To make everything even. Should we watch a tutorial  

تا همه چیز یکنواخت شود. آیا باید آموزش   را

on how to attach a pompom? I can figure this out.

در مورد نحوه چسباندن پومپوم تماشا کنیم؟ من می توانم این را بفهمم.

Figure out. Another phrasal verb.

کشف کردن. یک فعل عبارتی دیگر.

As my mom was attaching the pompom to the hat,  

همانطور که مادرم در حال وصل کردن پومپوم به کلاه بود،

she was having a difficult time. Listen to how  she described the experience of being filmed.

دوران سختی را سپری می کرد. به نحوه توصیف او از تجربه فیلمبرداری گوش دهید.

It's tough when you're being filmed, isn't it? Yeah. Nerve-racking.

وقتی از شما فیلم گرفته می شود سخت است، اینطور نیست؟ آره اعصاب خورد کن.

If something is nerve-racking, it's  distressing. You're nervous to do it.  

اگر چیزی اعصاب خردکن باشد، آزاردهنده است. شما عصبی هستید که این کار را انجام دهید.

There's pressure to get it right and that makes it  more difficult to do. It's a simple thing to do,  

برای درست کردن آن فشار وجود دارد و این انجام آن را دشوارتر می‌کند. این کار ساده ای است،

but I was filming her. It made her nervous. She  felt pressure to do it perfectly for the camera.

اما من داشتم از او فیلم می گرفتم. او را عصبی کرد. او فشار می‌آورد تا این کار را برای دوربین کاملاً انجام دهد.

It's tough when you're being filmed, isn't it? Yeah.

وقتی از شما فیلم گرفته می شود سخت است، اینطور نیست؟ آره

Nerve-racking. 

اعصاب خورد کن.

Now we can turn it inside out, and we're  going to just tie a couple of knots here,  

اکنون می‌توانیم آن را از داخل بچرخانیم، و فقط می‌خواهیم چند گره را در اینجا ببندیم،

and hope that holds it on. Yeah. Inside out and then we'll turn it right side  

و امیدواریم که آن را حفظ کنیم. آره از داخل به بیرون و سپس آن را به سمت راست می‌چرخانیم

out. Isn't it funny how one is in, and the other  is right? I guess you could say wrong side out,  

. خنده دار نیست که یکی در داخل است و دیگری درست می گوید؟ من حدس می‌زنم می‌توانی از طرف اشتباه بگوییم،

but usually, we say inside out. That's right, yeah.

اما معمولاً ما از درون به بیرون می‌گوییم. درست است، بله.

And then the opposite of inside out  is right side out. Not outside out. 

و سپس برعکس داخل به سمت راست به بیرون است. نه بیرون بیرون

Okay, now we're going to turn it and  see how it looks, and if it looks okay. 

بسیار خوب، اکنون می‌خواهیم آن را بچرخانیم و ببینیم چگونه به نظر می‌رسد، و آیا به نظر خوب می‌رسد.

Oh, perfection! It's so much cuter! And I’ve  got my matching scarf. My mom made these stuff  

اوه، کمال! خیلی بامزه تره و من روسری همسان خود را دارم. مادرم این چیزها را

for me. Isn't it great, guys? Gonna keep  me warm all winter long in Philadelphia. 

برای من درست کرده است. عالی نیست بچه ها؟ تمام زمستان در فیلادلفیا مرا گرم نگه خواهید داشت.

Oh, that's so cute! Thanks, mom! 

اوه، این خیلی ناز است! ممنون، مامان!

That was a fun little project. It was very fun.

این یک پروژه کوچک سرگرم کننده بود. خیلی سرگرم کننده بود.

So much love to my mom for not only making me  that hat and scarf, but also for agreeing to be  

خیلی به مادرم عشق می ورزم که نه تنها آن کلاه و روسری را برای من ساخت، بلکه موافقت کرد که

in this video with me. Keep your learning  going here with a playlist of my lessons  

در این ویدیو با من باشد. با فهرست پخشی از درس‌های من

teaching you real English, so many of my friends  and family have helped me make those videos.  

که به شما انگلیسی واقعی می‌آموزد، به یادگیری خود ادامه دهید، بنابراین بسیاری از دوستان و خانواده‌ام به من در ساختن آن ویدیوها کمک کرده‌اند.

Please don't forget to subscribe and  come back every week for new videos.  

لطفاً فراموش نکنید که مشترک شوید و هر هفته برای ویدیوهای جدید برگردید.

I love being your English teacher. That's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من دوست دارم معلم زبان انگلیسی شما باشم. همین و از اینکه از انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزاریم.