25 Life-Changing Phrases: Say THIS When You DON’T Understand!

I’m sorry, I don’t understand.

متاسفم، من نمی فهمم.

What?

چی؟

I’m not sure I’m following.

من مطمئن نیستم که دنبال می کنم.

Miscommunications happen, especially in  a foreign language. What are some good  

ارتباطات نادرست، به خصوص در یک زبان خارجی اتفاق می افتد. برخی از

English phrases you can use when you don’t  understand something? Today we’re going over  

عبارات انگلیسی خوب هستند که می توانید وقتی چیزی را متوجه نمی شوید استفاده کنید؟ امروز ما بیش از

25 phenomenally useful English phrases you  can use to ask for clarification. Either  

25 عبارت فوق العاده مفید انگلیسی را مرور می کنیم که می توانید برای توضیح بیشتر از آنها استفاده کنید. یا

you didn’t understand the words someone  said, a listening comprehension issue,  

کلماتی را که کسی گفته است، مشکل درک شنیداری،

or you understood the words but you  don’t know what they mean.

یا کلمات را متوجه نشده‌اید، اما معنی آنها را نمی‌دانید.

The most basic thing to say is “what?”, but you  can level up politeness by adding I’m sorry. So,  

ابتدایی‌ترین چیزی که می‌توان گفت «چی؟» است، اما می‌توانید با اضافه کردن متاسفم، ادب را ارتقا دهید. بنابراین،

you can say either, "I’m sorry,  what?" Or, "What? I’m sorry."

می‌توانید یکی از این دو را بگویید: «متاسفم، چی؟» یا "چی؟ متاسفم."

Perhaps Lieutenant Lamar could be of help.

شاید ستوان لامار بتواند کمک کند.

I’m, I’m sorry, what?

من، متاسفم، چی؟

You know your mother redid the hallway bathroom?

میدونی مادرت حمام راهرو رو دوباره درست کرده؟

What? I’m sorry, what?

چی؟ متاسفم، چی؟

He’s scamming you.

او از شما کلاهبرداری می کند

I know.

میدانم.

I’m sorry, what?

متاسفم، چی؟

You remember how gangly he was?

یادت می آید که او چقدر بدجنس بود؟

I’m sorry, what?

متاسفم، چی؟

He showed up with flowers and  he apologized. So, thank you.

او با گل حاضر شد و عذرخواهی کرد. بنابراین، متشکرم.

I’m sorry, what?

متاسفم، چی؟

Or you can expand this with “What’d you say?”  You’re asking someone to repeat themselves.

یا می توانید این را با "چه گفتید؟" گسترش دهید. شما از کسی می خواهید که خودش را تکرار کند.

My mom’s going through menopause too.

مامان من هم در حال یائسگی است.

What’d you say?

چی گفتی

Maybe next time, don’t overextend yourself.

شاید دفعه بعد، خودتان را زیاده روی نکنید.

What’d you say?

چی گفتی

It’s their store now.

الان فروشگاه آنهاست

What’d you say?

چی گفتی

Fix his own drink, I’m not a bartender.

نوشیدنی خودش را درست کند، من ساقی نیستم.

What’d you say?

Can we play darts?

چی گفتی

آیا می توانیم دارت بازی کنیم؟

What’d you say?

چی گفتی

You can also say, "What was that?"  This means you didn’t understand all  

شما همچنین می توانید بگویید "این چی بود؟" این بدان معناست که شما همه

the words they said. Or "What was that  last word?" Or last phrase? last idea?

کلماتی که آنها گفته اند را متوجه نشده اید. یا "این کلمه آخر چه بود؟" یا عبارت آخر؟ آخرین ایده؟

If you’re not sure how someone is using a word,  you can say: What exactly does “...” mean to  

اگر مطمئن نیستید که شخصی چگونه از یک کلمه استفاده می‌کند، می‌توانید بگویید: «...» دقیقاً برای شما چه معنایی دارد

you? Or, what do you mean by “...”  Insert the word you’re unsure of?

؟ یا، منظورتان از «...» چیست کلمه ای را که از آن مطمئن نیستید وارد کنید؟

They’re gonna have to take their chances.

آنها باید از شانس خود استفاده کنند.

What does that mean exactly, take their chances?

این دقیقاً به چه معناست، از شانس آنها استفاده کنید؟

What does feminism mean to you?

فمینیسم برای شما چه معنایی دارد؟

What exactly do you mean by “democratizing?”

منظور شما از «دموکراتیزه کردن» دقیقاً چیست؟

This store has definitely turned my life around.

این فروشگاه قطعا زندگی من را تغییر داده است.

Yep! I’m off the hook now.

بله! من الان از قلاب خارج شدم

What do you mean by that?

منظور شما از آن چیست؟ می

You could say, “could you repeat that?” or  “Would you repeat that please?” or maybe  

توانید بگویید، "می توانید آن را تکرار کنید؟" یا «لطفاً این را تکرار می‌کنید؟» یا شاید

“Would you mind repeating that?” We use this  one when we didn’t understand the words they  

«دوست دارید آن را تکرار کنید؟» وقتی کلماتی را که آنها می‌گفتند متوجه نشدیم، از این یکی استفاده می‌کنیم

said. Maybe they were speaking too quickly,  or they used some vocabulary you don’t know.

. شاید خیلی سریع صحبت می‌کردند یا از واژگانی استفاده می‌کردند که شما نمی‌دانید.

The question about NATO.

سوال در مورد ناتو

Unfortunately, my Spanish is no longer  as good. Can you repeat the question?

متأسفانه، اسپانیایی من دیگر به خوبی نیست. میشه سوال رو تکرار کنید

He’s trying to kill me.

او در حال تلاش برای کشتن من است.

Could you repeat that, please?

امکان دارد دوباره تکرار کنید؟ سازمان

Orange County Oceanic and  Ornithological Organization.

اقیانوسی و پرنده‌شناسی اورنج کانتی .

Counselor, you’re mumbling.

مشاور، داری زمزمه می کنی.

Can you repeat that?

آیا می توانید آن را تکرار کنید؟

Breaking and entering in a school to retrieve  confidential and extremely personal files.

شکستن و ورود به مدرسه برای بازیابی فایل‌های محرمانه و بسیار شخصی.

Can you repeat that?

آیا می توانید آن را تکرار کنید؟

Today we have spaghetti, linguini, fettuccini,  ravioli, rigatoni, bucatini, lasagna.

امروز ما اسپاگتی، لینگوئینی، فتوچینی، راویولی، ریگاتونی، بوکاتینی، لازانیا داریم.

Could you repeat that?

می تونی دوباره اون رو تکرار کنی؟

You can ask someone to elaborate.  You understood the words they said,  

می توانید از کسی بخواهید که توضیح بیشتری بدهد. شما کلمات آنها را فهمیدید،

but you don’t know what they mean. To elaborate  means to add more detail. So you could say,  

اما معنی آنها را نمی دانید. توضیح دادن به معنای افزودن جزئیات بیشتر است. بنابراین می توانید بگویید،

"Can you elaborate?" or, “I think I know what you  mean, but please elaborate a little.” or,  

"می توانید توضیح دهید؟" یا «فکر می‌کنم منظور شما را می‌دانم، اما لطفاً کمی توضیح دهید». یا،

“Would you mind elaborating on that?” Notice  we use the preposition ‘on’ with this verb.

«می‌خواهید درباره آن توضیح دهید؟» توجه داشته باشید که ما از حرف اضافه "on" با این فعل استفاده می کنیم.

Ramon feels the phone is ‘stupid”.

رامون احساس می کند که تلفن "احمقانه" است.

Could you elaborate, Ramon?

میشه بیشتر توضیح بدی رامون؟

He might change his mind.

ممکنه نظرش عوض بشه

And that is exactly what I don’t want.

و این دقیقا همان چیزی است که من نمی خواهم.

Elaborate.

دارای جزئیات - بسیط. در

It says here you were the  CEO of Snap Time industries.

اینجا می‌گوید که شما مدیر عامل صنایع Snap Time بودید.

Care to elaborate on that?

آیا می خواهید در مورد آن توضیح دهید؟

It’s much more than that.

خیلی بیشتر از این است.

Could you elaborate?

ممکن است توضیح دهید؟

The other end apparently  shifts positions periodically.

طرف دیگر ظاهراً موقعیت‌های خود را به صورت دوره‌ای تغییر می‌دهد.

Elaborate!

دارای جزئیات - بسیط!

Another way to say ‘understand’ is ‘catch’.

راه دیگر برای گفتن «فهمیدن» «گرفتن» است.

If you don’t know what they said, you can  say, “I didn’t catch that.” or “Sorry,  

اگر نمی‌دانید آنها چه گفتند، می‌توانید بگویید: "من متوجه نشدم." یا «متاسفم،

I didn’t catch all of that.” It’s just like  saying, “could you repeat that, please?”

همه اینها را متوجه نشدم». درست مثل این است که بگویی: «لطفا می‌توانی آن را تکرار کنی؟»

Well, where do they make pancakes?

خوب، کجا پنکیک درست می کنند؟

I didn’t catch that.

من آن را نگرفتم

Can you tell us his name?

میشه اسمش رو بگید

Ahhh...hmmm...

آه...همم...

Nah. I didn’t catch it.

نه. من آن را نگرفتم.

And what your goals in your classes.

و اهداف شما در کلاس های خود چیست.

We didn’t catch that.

ما آن را نگرفتیم.

What changes can we make so that our  political system serves us better?

چه تغییراتی می‌توانیم ایجاد کنیم تا سیستم سیاسی ما بهتر به ما خدمت کند؟

In your first sentence you said  a word that I didn’t catch.

در اولین جمله‌تان کلمه‌ای گفتید که من متوجه نشدم.

Clear or clarity.

واضح یا شفاف.

I feel uncertain about what you said.  Please help to make that clear for me.

من در مورد آنچه شما گفتید تردید دارم. لطفا کمک کنید تا آن را برای من روشن کنم.

I’m not sure I understand. Please be more  specific. Could you please clarify a bit?

من مطمئن نیستم که بفهمم. لطفاً دقیق تر باشید . میشه لطفا کمی توضیح بدید

It’s a little bit confusing. So, please help  me clarify if I mess this up a little bit.

کمی گیج کننده است. بنابراین، لطفاً به من کمک کنید اگر کمی این موضوع را به هم ریخته‌ام روشن کنم.

For the record, do you support a duty to  intervene or not? Because that wasn’t clear to me.

برای ثبت، آیا از وظیفه مداخله حمایت می کنید یا خیر؟ چون برای من واضح نبود

We need ot have more clarity on this.

ما باید در این مورد شفافیت بیشتری داشته باشیم.

I’m confused about a couple of things and  I just want you to clarify, one is that...

من در مورد چند چیز گیج شده‌ام و فقط می‌خواهم شفاف‌سازی کنید، یکی این است که...

Maybe someone is simply speaking too  fast for you to catch all the words.  

شاید کسی خیلی سریع صحبت می‌کند تا شما نتوانید همه کلمات را درک کنید.

It’s definitely appropriate  to ask someone to slow down.

مطمئناً مناسب است از کسی بخواهید سرعت خود را کم کند. دو ساعت

I waited outside the diner for  two hours for you to pick me up.

بیرون از غذاخوری منتظر ماندم تا مرا ببری.

Oh, oh, okay. Slow down, I don’t understand.

اوه، اوه، باشه. آهسته، من نمی فهمم.

Oh. Ho..ho..hold on! Slow down!

اوه هو..هو..دست نگه دار! آهسته!

Called fusiform gyrus which  is analyzing the white..

به نام شکنج دوکی شکل که در حال تجزیه و تحلیل رنگ سفید است.

What? Slow down.

What did you just say?

آهسته تر.

الان چی گفتی؟

A lot of people have been sort of saying, “Wait a  minute. Slow down, what would be the effect?”

بسیاری از مردم به نوعی می‌گویند: «یک دقیقه صبر کنید . آهسته تر، چه تأثیری خواهد داشت؟»

You can also use the verb ‘follow’. This  implies that you understood the words,  

همچنین می توانید از فعل "دنبال کردن" استفاده کنید. این نشان می‌دهد که شما کلمات را فهمیده‌اید،

but you don’t understand the meaning.

اما معنی آن را نمی‌فهمید.

“I’m not following.” or “I’m  not sure I’m following you.”

"من دنبال نمی کنم." یا « مطمئن نیستم که شما را دنبال می‌کنم».

Joe reversed into his submission  finisher, the Coquina Clutch.

جو به سمت تکمیل کننده ارسال خود، کلاچ کوکینا، برعکس شد.

Okay, I, I’m not sure I follow.

خوب، من مطمئن نیستم که دنبال کنم.

I’ve lost my train of thought.

من رشته فکرم را گم کرده ام

I’m not following.

من دنبال نمی کنم

Now I’m seeing that same oddball  thing in more than one person.

اکنون من همان چیز عجیب و غریب را در بیش از یک نفر می بینم.

I’m not following.

من دنبال نمی کنم

They’re the fabric of the natural world.

آنها تار و پود دنیای طبیعی هستند.

I’m still not following.

من هنوز دنبال نمی کنم

I think I have to break up with Doctor Ron.

فکر می کنم باید از دکتر رون جدا شوم.

Why?

چرا؟

Apparently, he loves me.

ظاهراً او مرا دوست دارد.

I’m sorry, I’m not following.

متاسفم، من دنبال نمی کنم.

Come again? This is another phrase that means  

دوباره بیا؟ این عبارت دیگری است که به معنای

“please repeat yourself.” You  don’t know the words they said.

«لطفاً خودتان را تکرار کنید» است. شما کلماتی را که آنها گفته اند نمی دانید.

Danny’s at his wedding.

دنی تو عروسیش

Come again?

دوباره بیا؟

Feel as one Mrs. Burbank would  feel for another Mrs. Burbank.

احساسی که یک خانم بربنک نسبت به خانم بربنک دیگری احساس می کند.

Come again?

Two men are coming to kill you.

دوباره بیا؟

دو مرد می آیند تو را بکشند.

Come again?

دوباره بیا؟

I don’t think she ever got over those...rumors.

من فکر نمی کنم که او هرگز بر آن ... شایعات غلبه کرد.

Come again?

دوباره بیا؟

Then we should have killed each other.

آن وقت باید همدیگر را می کشتیم.

Come again?

دوباره بیا؟

I don’t get it. Use this when you don’t  understand the meaning of what someone  

من متوجه نمی شوم. زمانی که معنای چیزی را که کسی

is trying to say or explain. This  signals they need to explain more.

می‌خواهد بگوید یا توضیح دهد متوجه نمی‌شوید از این استفاده کنید. این نشان می‌دهد که آنها باید بیشتر توضیح دهند.

They’re charging a $50 late fee. I don’t  get it, I thought you paid on time.

آنها 50 دلار هزینه تاخیر دریافت می کنند. متوجه نشدم، فکر کردم به موقع پرداخت کردی.

You’re a nice-looking man and all.  But seriously? I don’t get it!

تو مرد خوش قیافه ای هستی و همه چیز. اما جدی؟ متوجه نمیشم!

You created the super majority?

شما اکثریت فوق العاده را ایجاد کردید؟

I don’t get it!

متوجه نمیشم!

I don’t get it!

متوجه نمیشم!

I don’t get it!

متوجه نمیشم!

Tangent X.

مماس ایکس

Dad!!

بابا!!

Someone poisoned Emilio  before he got into the trunk.

شخصی امیلیو را قبل از اینکه وارد صندوق عقب شود مسموم کرد.

I don’t get it!

متوجه نمیشم!

Hey! That’s it!

سلام! خودشه!

What? I don’t get it.

چی؟ من متوجه نمی شوم.

Me neither.

من هم نه.

Or you can say What do you mean? What do you mean you quit your job?

یا می‌توانید بگویید منظورتان چیست؟ منظورت چیه که کارتو ترک کردی؟

I thought you loved working there!

فکر کردم دوست داری آنجا کار کنی!

That’s actually Josh’s record.

این در واقع رکورد جاش است.

What do you mean?

منظورت چیه؟

The man’s a mercenary.

مرد مزدور است

What do you mean?

منظورت چیه؟

So when are you going back? Actually, I’m...I’m not.

پس کی برمیگردی؟ در واقع، من... نیستم.

What do you mean?

منظورت چیه؟

She thinks we just fell off the turnip truck.

او فکر می کند ما فقط از کامیون شلغم افتادیم.

What do you mean?

منظورت چیه؟

She doesn’t want to see you today.

او نمی خواهد شما را امروز ببیند.

What do you mean?

منظورت چیه؟

Explain. To make plain or clear, to  make known in detail. You could say,  

توضیح. برای واضح یا روشن کردن، برای مشخص کردن جزئیات. می‌توانید بگویید،

“Explain that.” or “Could you please  explain a bit more?” or “Could you  

«این را توضیح دهید». یا "میشه لطفاً کمی بیشتر توضیح دهید؟" یا «آیا می‌توانید

explain that in a different way?” or “It’d  help me if you would explain that, please.

آن را به روش دیگری توضیح دهید؟» یا « لطفاً به من کمک خواهد کرد.

Explain the verb, and “Explanation”  the noun. You can say, “Explanation,  

فعل را توضیح دهید و «تبیین» اسم را توضیح دهید. می‌توانید بگویید: «توضیح،

please.” or “I’m going to need  another or more explanation.”

لطفاً». یا "من به توضیح دیگری یا بیشتر نیاز دارم."

The guy without a daddy is  the one with daddy issues.

پسری که بابا ندارد همان کسی است که مشکلات پدری دارد.

Explain that logic!

این منطق را توضیح دهید!

Positive. I just saw him  leave about five minutes ago.

مثبت. من همین الان دیدم که حدود پنج دقیقه پیش رفت.

Explanation, Mr. Paris.

توضیح جناب پاریس.

I think it’s the same, Mike.

من فکر می کنم همین طور است، مایک.

What! Can you explain that to me, please?

چی! میشه برام توضیح بدی لطفا؟

I want an explanation Hogan, and I want it now!

من یک توضیح می خواهم هوگان، و من آن را در حال حاضر می خواهم!

Suddenly changed her mind about the whole thing.

ناگهان نظرش در مورد همه چیز تغییر کرد.

No explanation?

بدون هیچ توضیحی؟

Okay you three, let’s see you petrify.

خوب شما سه نفر، بیایید ببینیم که متحجر می شوید.

Sir, would you mind explaining  that statement, please?

آقا، لطفاً این جمله را توضیح دهید؟

Ok, now someone has just told you  something, and you understood the words,  

خوب، حالا یک نفر به تازگی به شما چیزی گفته است ، و شما کلمات را درک کرده اید،

but you don’t get what they were thinking or  why they said what they said. You could say,  

اما نمی دانید که آنها به چه فکر می کنند یا چرا چیزی گفته اند. می توانید بگویید،

“That doesn’t make sense to me.” For example,

"این برای من معنی ندارد." به عنوان مثال،

I’m dreading this test.

من از این آزمون می ترسم.

That doesn’t make sense!

این منطقی نیست!

You’ve studied hard and you  understand all the material.  

شما سخت مطالعه کرده‌اید و همه مطالب را می‌فهمید.

This can then prompt the person to explain more.  “Yeah, but I have a lot of anxiety about tests.”

سپس این می تواند فرد را وادار به توضیح بیشتر کند. "بله، اما من در مورد آزمایشات اضطراب زیادی دارم."

In Sheldon’s spot.

در محل شلدون

That doesn’t make sense.  Sheldon doesn’t have a spot.

این معنا ندارد شلدون نقطه ای ندارد.

Word on the street is, someone’s  selling off a block of this stock.

کلمه در خیابان این است که کسی در حال فروش یک بلوک از این سهام است.

That doesn’t make sense.

این معنا ندارد

He could be after the VP nomination.

او می تواند پس از نامزدی معاون وزیر باشد.

That doesn’t make sense though.

هر چند این منطقی نیست.

And forever am at work here.

و برای همیشه اینجا سر کار هستم

That doesn’t make any sense.

این هیچ معنایی ندارد

If Barney sets foot on Fred’s property,

اگر بارنی پا به ملک فرد بگذارد،

He’ll cool him.

او را خنک می کند.

That doesn’t make sense.

این معنا ندارد

This next one you can use if you don’t  understand but also if you just forgot:

اگر متوجه نشدید، اما همچنین اگر فراموش کردید، می‌توانید از این مورد بعدی استفاده کنید :

“Tell me that again.” or “Tell  one more time.” or “Could you  

«دوباره به من بگو». یا « یک بار دیگر بگویید». یا «می‌توانید

tell me again, just a little slower, please?”

دوباره به من بگویید، لطفاً کمی آهسته‌تر؟»

Just asking, Jay.

فقط میپرسم جی

Well, tell me again.

خب بازم بگو

It is not Sharia Law.

شرع نیست.

Yeah yeah yeah.

آره آره آره

Tell me again, but slower.

بازم بگو ولی آهسته تر

In your head, was that an answer to my question?

در ذهن شما، این پاسخی به سوال من بود؟

Tell me the question again?

دوباره سوال را بگو؟

You didn’t understand me the first time?

بار اول منو نفهمیدی؟

Tell me again.

دوباره به من بگو.

Yeah, I got it.

بله، متوجه شدم.

Tell me one more time.

یه بار دیگه بگو

If you don’t understand the meaning of  what someone is saying, you could ask:

اگر معنای حرف های شخصی را نمی فهمید، می توانید بپرسید:

“Another way of saying that would be?” or  if you didn’t catch the words someone said,  

«راه دیگری برای گفتن این است؟» یا اگر کلماتی را که کسی گفته است متوجه نشدید،

you can say “Say that again, please?”

می‌توانید بگویید «لطفا دوباره این را بگو؟»

Enough in the fight against terrorism.

در مبارزه با تروریسم بس است.

I’m sorry, the masks always make it hard to hear  

متاسفم، ماسک‌ها همیشه شنیدن

people in the way back. Can  you say that one more time?

افراد را در مسیر برگشت سخت می‌کنند. می‌توانید یک بار دیگر این را بگویید؟

Lungs, kidneys and brain. Stopped working.

ریه ها، کلیه ها و مغز. دست از کار کشید.

Another way of saying that would be...?

راه دیگری برای گفتن این است که ...؟

They didn’t bring us here to change the past.

آنها ما را به اینجا نیاوردند تا گذشته را تغییر دهیم.

Say that again.

دوباره بگو.

Is that now Coalition policy?

آیا اکنون این سیاست ائتلاف است؟

Uh, I’m sorry. Can you say that on more time?

اوه، متاسفم. آیا می توانید این را در زمان بیشتری بگویید؟

When you don’t understand someone’s  meaning, you can say, “In other words?”

وقتی معنای کسی را نمی‌فهمید ، می‌توانید بگویید: «به عبارت دیگر؟»

You can leave it at that, asking them  to explain it a different way. Or you  

می‌توانید آن را کنار بگذارید و از آن‌ها بخواهید به روش دیگری توضیح دهند. یا

could guess their meaning: In other  words, you think this is a bad idea.

می‌توانید معنای آنها را حدس بزنید: به عبارت دیگر، فکر می‌کنید این ایده بدی است.

So, in other words, I’m rolling out this way.

بنابراین، به عبارت دیگر، من این راه را پیش می برم.

Does it get very heated?

خیلی گرم میشه؟

How does that work?

چطور کار میکند؟

You know, taking cases, in other words?

می دانید، به عبارت دیگر، گرفتن پرونده؟

We pay up premiums on these swaps

ما حق بیمه این مبادلات را پرداخت می کنیم

Till the mortgages fail?

تا زمانی که وام مسکن شکست بخورد؟

In other words, we lose millions.

به عبارت دیگر، ما میلیون ها نفر را از دست می دهیم.

Maybe that is what’s moving you.

شاید این چیزی است که شما را به حرکت در می آورد.

So it’s a routine of hope, in other words.

بنابراین، به عبارت دیگر، این یک روال امید است.

And from there it goes right downhill.

و از آنجا به سمت پایین می رود.

In other words, you’re not interested.

به عبارت دیگر، شما علاقه ای ندارید.

You can also say, “Help me understand ____.”.  “Help me understand what you’re saying,  

همچنین می توانید بگویید: "به من کمک کنید ____ را بفهمم." «به من کمک کنید بفهمم چه می‌گویید،

or help me understand what you  mean, or just help me out here.

یا به من کمک کنید منظورتان را بفهمم ، یا فقط در اینجا به من کمک کنید.

What you and your brother  stole from all four banks.

آنچه شما و برادرتان از هر چهار بانک دزدیدید.

Help me understand that.

کمکم کن بفهمم

I don’t understand...

من نمی فهمم...

Help me understand.

کمکم کن بفهمم.

It’s going to be really hard to fill her shoes.

پر کردن کفش های او واقعاً سخت خواهد بود.

Yeah. Help me out here.

آره اینجا به من کمک کن

Eat..walk..

بخور.. راه برو..

Help me understand.

کمکم کن بفهمم.

It can’t be true.

نمی تواند درست باشد.

Anything to help me understand.

هر چیزی که به درک من کمک کند.

Hear.

شنیدن.

I hear what you’re saying.

میشنوم چی میگی

Let me tell you what I think you mean.

بگذارید به شما بگویم که فکر می کنم منظور شما چیست.

Stanley has to go. That’s final.

استنلی باید برود. این نهایی است.

So I’m hearing you says is.

بنابراین من می شنوم که شما می گویید.

I need to look like I...

من باید شبیه خودم باشم...

I don’t have money.

پول ندارم.

What I’m hearing you say.

آنچه می شنوم شما می گویید.

I just don’t think I can take  another second of you whining.

فقط فکر نمی کنم بتوانم یک ثانیه دیگر از شما ناله کنید.

Now let me make sure I’m hearing this right.

حالا بگذارید مطمئن شوم که این را درست می شنوم.

I got school.

من مدرسه شدم

So, skip it.

بنابراین، از آن بگذرید.

How often do you get to spend  the day with your grandfather?

چند وقت یکبار می توانید روز را با پدربزرگتان بگذرانید؟

Wait a minute. Did I hear you right?

یک دقیقه صبر کن. درست شنیدم؟ به

You’re telling me to skip school?

من می گویید مدرسه را رها کنم؟

You hearing me?

صدای من را می شنوی؟

Yeah, I’m hearing you.

آره دارم میشنوم

If you don’t follow the meaning, you can  ask for an example, or another example.

اگر معنی را دنبال نمی‌کنید، می‌توانید مثال یا مثال دیگری بخواهید.

She has abilities.

او توانایی هایی دارد.

Can you give us an example?

آیا می توانی برای ما یک مثال بزنی؟

It’s very different than that.

خیلی با اون فرق داره

Different in what way? Give us an example.

از چه نظر متفاوت است؟ برای ما مثال بزنید.

It’s also about synchronicity.

همچنین در مورد همزمانی است.

Can you give us an example?

آیا می توانی برای ما یک مثال بزنی؟

Talk things through more.

درباره مسائل بیشتر صحبت کنید.

Give me an example.

برای من یک مثال بزن.

You can also ask someone to paraphrase something.  This is another way to ask them to use different  

همچنین می‌توانید از کسی بخواهید چیزی را بازنویسی کند. این روش دیگری است که از آنها بخواهید

words for clarity. This is like asking someone  to explain something a different way. This is  

برای وضوح از کلمات مختلف استفاده کنند. این مانند این است که از کسی بخواهید چیزی را به روش دیگری توضیح دهد.

great to use when someone has used vocabulary  words that you don’t know or don’t understand.

وقتی کسی از واژگانی استفاده می‌کند که شما نمی‌دانید یا نمی‌فهمید، این بسیار عالی است. آیا

Can we read it?

می توانیم آن را بخوانیم؟

No.

نه.

Can you paraphrase it for us?

می توانید آن را برای ما ترجمه کنید؟

The first question has to do  with, if I could paraphrase you.

سوال اول مربوط به این است که اگر بتوانم شما را بازنویسی کنم.

Not about us, but suddenly  you’re talking about options.

در مورد ما نیست، اما ناگهان درباره گزینه‌ها صحبت می‌کنید.

Don’t paraphrase what I said.

آنچه را که گفتم تعبیر نکنید.

That’s a very, very good question.

این یک سوال بسیار بسیار خوب است.

If you could paraphrase.

اگر می توانید ترجمه کنید.

Please take her out.

لطفا او را بیرون بیاورید

But you threatened to bury me in the woods.

اما تو مرا تهدید کردی که در جنگل دفن می‌کنی.

You did what??

چیکار کردی؟؟

He’s paraphrasing.

او در حال تفسیر است.

You can ask someone to verify your understanding.  You want to confirm you understood them.

می توانید از کسی بخواهید که درک شما را تأیید کند. شما می خواهید تأیید کنید که آنها را درک کرده اید.

Can you verify my understanding here?

آیا می توانید درک من را در اینجا تأیید کنید؟

Let’s just go through this together because  a couple things I need some verification on.

بیایید این را با هم مرور کنیم، زیرا چند مورد نیاز به تأیید دارم.

So they’d really want some  verification of the information.

بنابراین آنها واقعاً خواهان تأیید صحت اطلاعات هستند.

When you just don’t understand,  you can say, “I don’t get it” or,  

وقتی متوجه نمی‌شوید،  می‌توانید بگویید: «نمی‌فهمم» یا

“I’m not getting it.” This will  prompt them to explain further.

«نمی‌فهمم». این باعث می‌شود که بیشتر توضیح دهند.

One continuous loop.

یک حلقه پیوسته

I don’t get it.

من متوجه نمی شوم.

This isn’t over.

این تمام نشده است

I...I don’t get it.

من... متوجه نشدم.

That’s what she said.

این چیزی است که او گفت.

Ha!

ها!

I don’t get it.

من متوجه نمی شوم. به

Give yourself the old low five.

خودت پنج کم قدیمی بده.

I’m not getting it.

من آن را دریافت نمی کنم.

You could also say, “Could you  help me put two and two together?”

همچنین می‌توانید بگویید: «آیا می‌توانید به من کمک کنید دو و دو را کنار هم بگذارم؟»

Use this when there’s a conclusion you don’t  understand. You don’t understand a situation,  

وقتی نتیجه‌ای وجود دارد که نمی‌فهمید، از این استفاده کنید . شما یک موقعیت را نمی‌فهمید،   اینکه

how one thing leads to another.  These examples are of people talking  

چگونه یک چیز به چیز دیگری منجر می‌شود. این مثال‌ها مربوط به افرادی است که

about putting two and two together,  realizing something, understanding it

درباره کنار هم قرار دادن دو و دو صحبت می‌کنند، چیزی را متوجه می‌شوند، آن را درک می‌کنند

He saw that notice and, putting two  and two together, guessed the truth.

.

He didn’t say that in so many words, but  I’m putting two and two together here.

او این را با این همه کلمه نگفته است، اما من در اینجا دو و دو را با هم می‌چینم.

I put two and two together and  thought the “L” stood for Larry.

دو و دو را کنار هم گذاشتم و فکر کردم که "L" مخفف لری است.

You put together your two and two even  quicker than I put together my two and two.

تو حتی سریع‌تر از اینکه من دو و دو را کنار هم می‌گذارم، دو و دو را کنار هم قرار می‌دهی.

The same homicide unit that can’t put  two and two together and pick up a phone.

همان واحد قتل که نمی تواند دو و دو را کنار هم بگذارد و گوشی را بردارد.

Sometimes, you may have an  idea about what was said  

گاهی اوقات، ممکن است ایده ای درباره آنچه گفته شد داشته باشید،

but you need time to contemplate  and fully understand its meaning.

اما برای تفکر و درک کامل معنای آن به زمان نیاز دارید.

I need some time to think about that.

من به مدتی نیاز دارم تا در مورد آن فکر کنم.

It’ll take a few moments to process this.

پردازش این چند لحظه طول می کشد.

Synonyms absorb, digest.

مترادف ها جذب، هضم.

Wow! That was very hard to  hear. So many negative words.

وای! شنیدن آن بسیار سخت بود . اینهمه حرف منفی

I just need to process this.

من فقط باید این را پردازش کنم.

They died being helpful.

آنها در حال کمک به جان باختند.

You look stricken, Deputy Inspector.  Are you absorbing my meaning here?

قائم مقام بازرس به نظر میرسی. آیا معنای من را در اینجا جذب می کنید؟

And I’m sorry for the misunderstanding.

و برای سوء تفاهم متاسفم.

It’s quite alright.

کاملاً خوب است.

I suppose I’ll need some time to think.

فکر می کنم برای فکر کردن به زمان نیاز دارم. مال

It’s ours.

ماست

I need a minute to process this.

من یک دقیقه برای پردازش این موضوع نیاز دارم.

We could maybe even use some of the proceeds  to, you know, fund my new record label.

حتی می‌توانیم برخی از درآمدها را برای تامین مالی شرکت موسیقی جدیدم استفاده کنیم.

Alright, let me contemplate.

باشه بذار فکر کنم

Bonus!

جایزه!

Now, here’s a phrase you can use if  

اکنون، اگر

you want to make sure someone  understands you: Are you with me?

می‌خواهید مطمئن شوید کسی شما را می‌فهمد، می‌توانید از آن استفاده کنید: با من هستید؟

That’s it. That’s my eggs done.

خودشه. این تخم مرغ من تمام شد.

Are you with me?

حواست به منه؟

I’m trying to read the  signs here. Are you with me?

من سعی می کنم علائم را در اینجا بخوانم. حواست به منه؟

The processes is literally there. Are you with me?

فرآیندها به معنای واقعی کلمه وجود دارد. حواست به منه؟

Are you with me still? Let’s keep going.

هنوز با من هستی؟ بیا ادامه بدیم.

The key to healing many diseases.  Are you with me this far?

کلید شفای بسیاری از بیماری ها. تا اینجا با من هستی؟

Are you with me? Have you got all that?  What a long list of phrases you can use  

حواست به منه؟ آیا همه اینها را دارید؟

if someone is talking too quickly,  using vocabulary you don’t know,  

اگر کسی خیلی سریع صحبت می‌کند، از واژگانی که نمی‌دانید استفاده می‌کند،

or explaining something in a way that doesn’t  make sense to you. Keep your learning going  

یا چیزی را به گونه‌ای توضیح می‌دهد که برای شما منطقی نیست، چه فهرست طولانی از عباراتی که می‌توانید استفاده کنید.

now with this video and don’t forget to  subscribe with notifications on. I love  

اکنون با این ویدیو به یادگیری خود ادامه دهید و فراموش نکنید که با اعلان‌ها مشترک شوید. من دوست دارم که

being your English teacher. That’s it and  thanks so much for using Rachel’s English.

معلم انگلیسی شما باشم. همین است و بسیار سپاسگزارم که از انگلیسی راشل استفاده کردید.