How To Speak FAST ENGLISH: A Step-By-Step CONVERSATION LESSON

Today we’re going to study fast English.

امروز قصد داریم سریع انگلیسی را مطالعه کنیم.

In today’s video we’re looking at a conversation I had with friends,

در ویدیوی امروز ما به مکالمه ای که با دوستانم

where we made my husband David taste a watermelon, even though we know he hates watermelon.

داشتم نگاه می کنیم، جایی که شوهرم دیوید را وادار به طعم هندوانه کردیم، حتی اگر می دانیم که او از هندوانه متنفر است.

You’ll hear words to describe qualities of food, whether you like it or hate it, and so on.

کلماتی را برای توصیف کیفیت غذا می شنوید، چه آن را دوست داشته باشید یا از آن متنفر باشید و غیره.

As we go, we’ll stop to talk about these terms, and also useful phrases or interesting pronunciations.

همانطور که پیش می رویم، در مورد این اصطلاحات و همچنین عبارات مفید یا تلفظ های جالب صحبت خواهیم کرد.

This conversation is fast English.

این مکالمه سریع انگلیسی است.

We are all native speakers speaking casually to each other, we’re all friends, this is just the pace of it.

همه ما زبان مادری هستیم که به طور معمول با یکدیگر صحبت می کنیم، همه ما دوستان هستیم، این فقط سرعت آن است.

But it is very fast.

اما خیلی سریع است.

Together, we’ll take a few of the sentences

با هم، تعدادی از جملات را می‌گیریم

and break them down to figure out how we’re speaking English fast,

و آن‌ها را تجزیه می‌کنیم تا بفهمیم چگونه سریع انگلیسی صحبت می‌کنیم،

and also to figure out why it’s still easily understood by native speakers.

و همچنین بفهمیم که چرا هنوز برای افراد بومی به راحتی قابل درک است.

And what you can do to speak fast English and sound natural speaking English.

و برای صحبت کردن سریع انگلیسی و صدای طبیعی صحبت کردن انگلیسی چه کاری می توانید انجام دهید.

Uhm, David hates watermelon, he thinks.

اوهوم، دیوید از هندوانه متنفر است، او فکر می کند.

I know, but I want to try it again, you said it was the best one you've ever had.

می دانم، اما می خواهم دوباره آن را امتحان کنم، تو گفتی که بهترین چیزی بود که تا به حال داشتی.

I didn't say that.

من این را نگفتم.

So we start here by debating what I said.

بنابراین ما در اینجا با بحث در مورد آنچه من گفتم شروع می کنیم.

If someone says you said something that you didn’t, you can say

اگر کسی بگوید شما چیزی را گفتید که نگفتید، می توانید بگویید

I didn’t say that.

من آن را نگفتم.

I didn’t say that.

من این را نگفتم

The N’T ending can be pronounced several ways.

پایان N’T را می توان به روش های مختلفی تلفظ کرد.

I think I’m doing a really quick Stop T, I didn’t say that.

فکر می‌کنم دارم یک Stop T خیلی سریع انجام می‌دهم، این را نگفتم.

I say this phrase pretty quickly, don’t I?

من این عبارت را خیلی سریع می گویم، نه؟

I didn’t say that. I didn’t say that. I didn’t say that.

من این را نگفتم من این را نگفتم من این را نگفتم

But it wasn’t too fast.

اما خیلی سریع نبود

It was the pace of conversational English.

سرعت مکالمه انگلیسی بود.

Let’s listen again.

دوباره گوش کنیم

The clearest longer word was ‘say’.

واضح ترین کلمه طولانی تر «گفتن» بود.

I didn’t say that.

من این را نگفتم

I didn’t say that.

من این را نگفتم

I didn’t say that.

من این را نگفتم

When you listen to it on a loop,

وقتی به آن در یک حلقه گوش می‌دهید،

it’s easier to hear all the pieces you need to simplify, isn’t it?

شنیدن تمام قطعاتی که برای ساده‌سازی نیاز دارید آسان‌تر است، اینطور نیست؟

I did not is ‘I didn’t’.

من نکردم "نکردم" است.

SAY is the peak of that sentence.

SAY اوج آن جمله است.

--say --say

--بگو --بگو

I didn’t say that. I didn’t say that. I didn’t say that.

من این را نگفتم. من این را نگفتم من این را نگفتم

You can even completely drop the T in didn’t, if this helps with the simplification.

حتی می‌توانید T را به طور کامل در does not رها کنید، اگر این به ساده‌سازی کمک می‌کند.

You’ll hear it again five times.

شما دوباره آن را پنج بار خواهید شنید.

Then you try it.

سپس شما آن را امتحان کنید.

Don’t think about the words, but think about what you hear.

به کلمات فکر نکنید، بلکه به آنچه می شنوید فکر کنید.

I didn’t say that.

من این را نگفتم

I didn’t say that.

من این را نگفتم

I didn’t say that.

من این را نگفتم

I didn’t say that.

من این را نگفتم

I didn’t say that.

من این را نگفتم

Ok, let’s go back and listen to the beginning of the conversation again.

خوب، بیایید به عقب برگردیم و دوباره به ابتدای مکالمه گوش دهیم.

Uhm, David hates watermelon, he thinks.

اوهوم، دیوید از هندوانه متنفر است، او فکر می کند.

I know but I want to try it, and you said it was the best one you've ever had.

می‌دانم اما می‌خواهم آن را امتحان کنم، و تو گفتی که بهترین چیزی است که تا به حال داشته‌ای.

I didn't say that.

من این را نگفتم.

You said 'one of the best'?

گفتی یکی از بهترین ها؟

I probably said that it's an amazing watermelon and if you're going to try it again, now is the time time to try it.

احتمالاً گفتم که هندوانه شگفت انگیزی است و اگر می خواهید دوباره آن را امتحان کنید، اکنون زمان آن است که آن را امتحان کنید.

So we’ve said a few words to describe food and if we like that food.

بنابراین ما چند کلمه برای توصیف غذا و اینکه آیا آن غذا را دوست داریم گفتیم.

David hates watermelon.

دیوید از هندوانه متنفر است.

We can say ‘hates’.

می توانیم بگوییم «نفرت دارد».

We can also say 'doesn't like' but it's not as strong and David feels very strongly about watermelon.

همچنین می‌توانیم بگوییم «دوست ندارد»، اما آنقدر قوی نیست و دیوید احساس شدیدی نسبت به هندوانه دارد.

David hates watermelon.

دیوید از هندوانه متنفر است.

I called it an amazing watermelon.

من آن را یک هندوانه شگفت انگیز نامیدم.

Very good.

خیلی خوب.

Don’t you love amazing food?

آیا غذاهای شگفت انگیز را دوست ندارید؟

We had an amazing meal.

ما یک غذای شگفت انگیز خوردیم.

The wine was amazing!

شراب شگفت انگیز بود!

I said It's an amazing watermelon and if you're going to try it again, now is the time time to try it.

گفتم هندوانه شگفت انگیزی است و اگر می خواهید دوباره آن را امتحان کنید، اکنون وقت آن است که آن را امتحان کنید.

Are you just going to have a bite of mine?

فقط قراره یه لقمه از من بخوری؟

- Yeah! - Oh!

- آره! - اوه!

So I kept waiting for him to cut a piece of watermelon,

بنابراین منتظر ماندم تا او یک تکه هندوانه را برش دهد،

but he didn’t do it because he didn’t want a whole piece.

اما او این کار را نکرد زیرا یک تکه کامل را نمی‌خواست.

He decided just to have a bite of mine.

او تصمیم گرفت فقط یک گاز از من بخورد.

Listen to how I said that.

گوش کن که چطور گفتم

Oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط میخوای از من لقمه بگیری؟

Again, I feel like I’m speaking quickly, and I am, but also, that’s just conversational English.

باز هم، احساس می‌کنم که دارم سریع صحبت می‌کنم، اما همینطور، این فقط انگلیسی مکالمه‌ای است.

It is fast.

سریع است.

Let’s listen to this one on a loop and see if we can figure out which words are the most stressed,

بیایید به این یکی در یک حلقه گوش کنیم و ببینیم که آیا می توانیم بفهمیم کدام کلمات بیشترین استرس را دارند

and where you can simplify.

و کجا می توانید ساده کنید.

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

I hear more stress on OH, you’re, and ‘bite’ and ‘mine’.

من استرس بیشتری روی OH، تو هستی، و «نیش» و «مال من» می‌شنوم.

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

Notice how all the words run together smoothly with no breaks.

توجه کنید که چگونه همه کلمات به آرامی و بدون وقفه با هم اجرا می شوند.

That’s an important characteristic of American English.

این یک ویژگی مهم انگلیسی آمریکایی است.

The contraction “you are” to “you’re” is pronounced “yer”.

انقباض "تو هستی" به "تو هستی" "yer" تلفظ می شود.

That’s how it’s almost always pronounced in conversational English, that’s a common reduction.

تقریباً همیشه در مکالمه انگلیسی اینگونه تلفظ می شود، این یک کاهش رایج است.

yer, yer.

آره، آره

Oh yer, oh yer.

اوه، اوه.

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

The words ‘just going to have a’ we have a few reductions there.

کلمات "فقط به داشتن یک" ما چند کاهش داریم.

The T in JUST is dropped

T در JUST حذف می شود

We do that when the next word begins with a consonant.

ما این کار را زمانی انجام می دهیم که کلمه بعدی با یک صامت شروع شود.

The vowel reduces to the schwa.

مصوت به schwa کاهش می یابد.

IT’s not ‘just’, it’s ‘jus’.

IT "فقط" نیست، "jus" است.

GOING TO becomes ‘gonna’.

GOING TO تبدیل به "gonna" می شود.

HAVE A is ‘have a’.

HAVE A به معنای "داشتن یک" است.

All of these words are lower in pitch, flatter, and said very quickly.

همه این کلمات در زیر زبان پایین تر، صاف تر، و بسیار سریع گفته می شود.

‘just going to have a’

«فقط می خواهم یک داشته باشم

‘just going to have a’‘

» «

just going to have a’

‘just going to have a’

فقط می خواهم یک داشته باشم»

«فقط می خواهم یک داشته باشم»

This is what happens in conversational English.

این چیزی است که در مکالمه انگلیسی اتفاق می افتد.

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

‘Bite of mine’ becomes ‘bite a’ mine’.

«نیش من» به «گاز من» تبدیل می‌شود.

The word ‘of’ is reduced to the schwa, and the T in BITE is a Flap T linking the two together.

کلمه "of" به schwa کاهش می یابد و T در BITE یک Flap T است که این دو را به هم مرتبط می کند.

Bite of mine, bite of mine.

نیش من، نیش من.

Again, these changes are typical of conversational English.

باز هم، این تغییرات برای مکالمه انگلیسی معمولی است.

They're a part of what helps us make English fast.

آنها بخشی از چیزی هستند که به ما کمک می کند زبان انگلیسی را سریع کنیم.

A T is a Flap T when it comes between two vowels or diphthongs,

T زمانی که بین دو مصوت یا دوفاته قرار می گیرد یک Flap T است

and that's true even in two different words when the T links the two words.

و این حتی در دو کلمه مختلف زمانی که T دو کلمه را به هم پیوند می دهد نیز صادق است.

Bite of mine.

نیش من

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

oh, you’re just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط می خوای از من لقمه بگیری؟

Ok, let’s move on. David will try the watermelon.

باشه، ادامه بدیم دیوید هندوانه را امتحان خواهد کرد.

Will he be convinced that this is an ‘amazing’ watermelon?

آیا او متقاعد خواهد شد که این یک هندوانه "شگفت انگیز" است؟

What?

چی؟

No!

نه!

It's awful.

افتضاح است.

No, David was not convinced.

نه، دیوید متقاعد نشد.

He called it ‘awful’.

او آن را "وحشتناک" نامید.

I’ve also heard him use the term ‘disgusting’.

من همچنین شنیده ام که او از اصطلاح "منزجر کننده" استفاده می کند.

What foods do you think are awful or disgusting?

به نظر شما چه غذاهایی افتضاح یا منزجر کننده هستند؟

Put them in the comments.

آنها را در نظرات قرار دهید.

What? I don't get it!

چی؟ من آن را نمی فهمم!

The melon-iness. It's...

خربزه. این...

Is it the texture? Or the...

آیا این بافت است؟ یا...

No. Just the flavor.

نه. فقط طعم.

Our friend off camera asked if it was texture or taste.

دوست خارج از دوربین ما پرسید که آیا این بافت است یا طعم؟

The texture of the food is how it feels in your mouth, or in your hands.

بافت غذا به این صورت است که در دهان یا دستان شما احساس می شود.

It can be hard, soft, mushy, crunchy, slippery, smooth, and so on.

این می تواند سخت، نرم، لطیف، ترد، لغزنده، صاف و غیره باشد.

Some people might not like a food for its texture more than it’s taste.

برخی افراد ممکن است یک غذا را به دلیل بافت آن بیشتر از طعم آن دوست نداشته باشند.

David said, in this case, it was not the texture, it was the taste, the flavor.

دیوید گفت، در این مورد، این بافت نیست، طعم و مزه است.

- Is it the texture? Or the taste? - No. Just the flavor.

- آیا این بافت است؟ یا طعمش؟ - نه. فقط طعم.

It's like uh...

انگار اوه...

- I don't know. - It's such a good one.

- نمی دونم. - خیلی خوبه

No you guys are crazy.

نه بچه ها دیوونه اید

Like you literally had to spit it out?

مثل اینکه مجبور شدی به معنای واقعی کلمه آن را تف کنی؟

Let’s talk for a second about the word ‘literally’ and how it’s used.

بیایید یک لحظه در مورد کلمه "به معنای واقعی کلمه" و نحوه استفاده از آن صحبت کنیم.

In British English it sounds more like three syllables.

در انگلیسی بریتانیایی بیشتر شبیه سه هجا به نظر می رسد.

Literally. Literally.

به معنای واقعی کلمه. به معنای واقعی کلمه.

In American English it sounds like four, and we flap the T.

در انگلیسی آمریکایی به نظر می رسد مانند چهار، و ما به معنای واقعی کلمه T را می زنیم

Literally.

.

Literally.

به معنای واقعی کلمه.

Literally.

به معنای واقعی کلمه.

Literally.

به معنای واقعی کلمه.

Now, this word is over used in American English.

در حال حاضر، این کلمه در انگلیسی آمریکایی بیش از حد استفاده می شود.

The meaning has morphed as a result.

در نتیجه معنا شکل گرفته است.

It’s used often for emphasis.

اغلب برای تاکید استفاده می شود.

For example, I once heard someone say:

به عنوان مثال، یک بار شنیدم که یکی می گوید:

I was so tired, I literally slept all day.

من خیلی خسته بودم، به معنای واقعی کلمه تمام روز را خوابیدم.

Now, I know that person didn’t sleep all day. She slept a lot of day, certainly she was very tired.

حالا، می دانم که آن شخص تمام روز را نخوابیده است. او روز زیادی می خوابید، مطمئناً خیلی خسته بود.

But she did not literally sleep all day.

اما او به معنای واقعی کلمه تمام روز را نخوابید.

She did not actually sleep from sun up to sun down.

او در واقع از آفتاب تا غروب نخوابید.

She slept a lot that day.

اون روز خیلی خوابید.

So she's using 'literally' here for emphasis.

بنابراین او در اینجا از "به معنای واقعی کلمه" برای تاکید استفاده می کند.

I can also picture someone saying, “I literally fell out of my chair when I heard the news.”

همچنین می‌توانم کسی را تصور کنم که می‌گوید: «وقتی این خبر را شنیدم به معنای واقعی کلمه از صندلیم پایین افتادم».

This would in no way mean that someone did literally fall out of a chair,

این به هیچ وجه به این معنی نیست که کسی به معنای واقعی کلمه از صندلی پایین

it just adds emphasis to say how amazed they were, how caught off guard they were.

افتاده است، فقط تاکید می کند که چقدر شگفت زده شده اند، چقدر غافلگیر شده اند.

I’m going to put a link in the video description to some articles about the word ‘literally’

من قصد دارم در توضیحات ویدیو پیوندی به چند مقاله در مورد کلمه "به معنای واقعی کلمه"

and how its use has changed and its meaning has changed.

و چگونگی تغییر استفاده از آن و تغییر معنای آن قرار دهم.

Now, how did I use it?

حالا چطوری ازش استفاده کردم؟

like, you literally had to spit it out?”

مثل اینکه، به معنای واقعی کلمه باید آن را تف کنی؟»

There I am using it to mean ‘actually’.

در آنجا من از آن به معنای "در واقع" استفاده می کنم.

I’m not just adding emphasis.

من فقط تاکید نمی کنم.

I’m asking, you had no other options than to actually, physically spit it out?

من می پرسم، شما هیچ گزینه دیگری نداشتید جز اینکه واقعاً به طور فیزیکی آن را تف کنید؟

He claims he didn’t.

او ادعا می کند که این کار را نکرده است.

like, you literally had to spit it out?

مثل اینکه، به معنای واقعی کلمه مجبور شدی آن را تف کنی؟

Can you do it again without spitting it?

آیا می توانید دوباره آن را بدون تف کردن انجام دهید؟

I don't want any more try. Ever.

دیگه نمیخوام تلاش کنم همیشه.

- I'm done trying. - You'll never be convinced again?

- تلاشم تموم شد - دیگه هیچوقت قانع نمیشی؟

No, this is one of the best you've ever had and I had a vomit reaction.

نه، این یکی از بهترین هایی است که تا به حال داشته اید و من واکنش استفراغ داشتم.

Is there an agreement here?

آیا توافقی در اینجا وجود دارد؟

He said he had ‘a vomit reaction’.

او گفت که "واکنش استفراغ" داشته است.

Another way to say vomit is to say throw up, which is a phrasal verb,

راه دیگر برای گفتن استفراغ این است که بگوییم پرتاب کردن، که یک فعل عبارتی است، به

which means your food comes back up out of you.

این معنی که غذای شما از شما بیرون می‌آید.

He had a vomit reaction to watermelon.

نسبت به هندوانه واکنش استفراغ داشت.

This guy really hates watermelon.

این مرد واقعا از هندوانه متنفر است.

- It's an excellent melon. - It's a tasty one.

- خربزه عالی است. -خوشمزه است.

So there we just heard two other opinions, and two other descriptors:

بنابراین ما فقط دو نظر دیگر و دو توصیف دیگر شنیدیم:

excellent, and tasty.

عالی و خوشمزه.

Everyone else seems to really like this watermelon.

به نظر می رسد که دیگران واقعاً این هندوانه را دوست دارند.

I thought it was a very good watermelon. I only like watermelon really this time of year,

به نظر من هندوانه خیلی خوبی بود. من هندوانه را واقعاً در این فصل از سال دوست دارم،

when they're the real sweet, juicy ones. I find, you know, watermelon in the off season to be pretty terrible.

زمانی که هندوانه واقعاً شیرین و آبدار است. می دانید، هندوانه در فصل خارج از فصل بسیار وحشتناک است.

More descriptors: very good, sweet, juicy.

توضیحات بیشتر: بسیار خوب، شیرین، آبدار.

Also, terrible.

همچنین، وحشتناک.

In the off season in the US, when they’re imported from farther away.

در فصل خارج از ایالات متحده، زمانی که آنها از دورتر وارد می شوند.

I'm all in favor of this watermelon.

من همه طرفدار این هندوانه هستم.

She is all in favor of watermelon.

او همه طرفدار هندوانه است.

She thinks it’s a great one.

او فکر می کند که این یکی عالی است.

We often use the term ‘all in favor of’

ما اغلب زمانی از اصطلاح "همه به نفع" استفاده

when we need to challenge something, or part of something.

می کنیم که باید چیزی یا بخشی از چیزی را به چالش بکشیم.

For example, I’m all in favor of less screen time for kids, but when we’re flying, I do let him use my iPad.

به عنوان مثال، من همه طرفدار زمان کمتری برای بچه ها با صفحه نمایش هستم، اما وقتی در حال پرواز هستیم، به او اجازه می دهم از iPad من استفاده کند.

Or, I’m all in favor of exercising more, but I can’t make myself do it five times a week.

یا، من همه طرفدار ورزش بیشتر هستم، اما نمی توانم خودم را مجبور به انجام آن پنج بار در هفته کنم.

I’m all in favor of--

من همه طرفدار --

I’m all in favor of this watermelon.

من همه طرفدار این هندوانه هستم.

I am grateful that everyone like the watermelon

سپاسگزارم که همه هندوانه‌ای را دوست دارند که

I bought the watermelon at the Woods Edge farmstand

من هندوانه را از مزرعه Woods Edge خریداری کردم

which is about a mile from here

که حدوداً یک مایل از اینجا فاصله دارد.

It started out as a guy just selling stuff that he grew

این به عنوان یک مرد شروع شد که فقط چیزهایی را می فروخت که به

sort of greenhouse, greens and vegetables

نوعی گلخانه، سبزی و سبزیجات پرورش می داد،

but now they buy things from the produce auction including from farther afield

اما اکنون آنها چیزهایی را از اینجا می خرند. حراج تولید از جمله از دورتر،

So this is a Virginia-grown watermelon but uh, from the produce auction

بنابراین این هندوانه ای است که در ویرجینیا رشد کرده است، اما اوه، از حراج محصولات

and I found it pretty delicious

و من آن را بسیار خوشمزه

I thought it was good.

یافتم، فکر کردم خوب است.

My friend Jacob used the phrase ‘farther afield.’

دوست من یعقوب از عبارت "فورتر دورتر" استفاده کرد.

You can also say ‘further afield’.

همچنین می توانید بگویید "فورتر دورتر".

This means not the nearest, closest, or most obvious place.

این به معنای نزدیکترین، نزدیکترین یا آشکارترین مکان نیست.

For example, we didn’t find a solution to the problem with our preliminary research,

به عنوان مثال، ما با تحقیقات اولیه خود راه حلی برای این مشکل پیدا نکردیم،

so we’ll have to look further afield.

بنابراین باید به دورتر نگاه کنیم.

OR, there isn’t a pet adoption agency in our neighborhood, so we’ll have to look further afield.

یا، آژانسی برای پذیرش حیوانات خانگی در همسایگی ما وجود ندارد، بنابراین باید دورتر را جستجو کنیم.

As Jacob used it, the watermelon was not grown there on that local farm,

همانطور که جیکوب از آن استفاده کرد، هندوانه در آن مزرعه محلی کاشته نشد،

but brought in from somewhere further afield, somewhere else in Virginia.

بلکه از جایی دورتر، جایی دیگر در ویرجینیا آورده شد.

But now they also buy things from the produce auction, including from father afield.

اما اکنون آنها از حراج محصولات نیز چیزهایی می خرند، از جمله از پدر خارج.

So this is a Virginia-grown watermelon but from the produce auction and I found it pretty delicious.

بنابراین این هندوانه ای است که در ویرجینیا رشد کرده است، اما از حراج محصولات و من آن را بسیار خوشمزه یافتم.

I thought it was good.

فکر کردم خوب بود

Two more positive descriptors for the watermelon: delicious, and good.

دو توصیف مثبت دیگر برای هندوانه: خوشمزه و خوب.

So let’s review our descriptors. The people who liked it said it was amazing,

پس بیایید توصیف های خود را مرور کنیم. افرادی که آن را دوست داشتند می‌گویند شگفت‌انگیز است،

one of the best I’ve ever had, excellent, tasty, very good

یکی از بهترین‌هایی که تا به حال داشته‌ام، عالی، خوشمزه، بسیار خوب

Words to describe not liking it were: hate, awful, vomit reaction, disgusting, and terrible.

کلماتی برای توصیف دوست نداشتن آن عبارتند از: نفرت، افتضاح، واکنش استفراغ، نفرت انگیز و وحشتناک.

Okay, now this video is not over, but since I’m hungry,

خوب، حالا این ویدیو تمام نشده است، اما از آنجایی که من گرسنه هستم،

right now, I’m going to ask you for one of your favorite foods.

در حال حاضر، یکی از غذاهای مورد علاقه تان را از شما می خواهم.

Put it in the comments below. If there is a recipe is involved,

آن را در نظرات زیر قرار دهید. اگر دستور پختی وجود دارد

put a link to a YouTube video where someone is making that.

، پیوندی به یک ویدیوی YouTube قرار دهید که در آن شخصی آن را درست می کند.

I love watching YouTube videos of people making food, like Pasta Grannies and Joshua Weismann.

من عاشق تماشای ویدیوهای یوتیوب از افرادی هستم که غذا درست می کنند، مانند مادربزرگ های پاستا و جاشوا ویزمان.

Ok, now that we got that taken care of, let’s review this whole short conversation again.

خوب، حالا که به این مهم توجه کردیم، بیایید کل این گفتگوی کوتاه را دوباره مرور کنیم.

Notice the descriptive words for food,

به کلمات توصیفی غذا توجه کنید

and think about how you would talk about your very favorite and least favorite foods in English.

و به این فکر کنید که چگونه در مورد غذاهای بسیار مورد علاقه و کم علاقه خود به زبان انگلیسی صحبت می کنید.

Uhm, David hates watermelon, he thinks.

اوهوم، دیوید از هندوانه متنفر است، او فکر می کند.

I know, but I want to try it again. You said it was 'the best one you've ever had'.

می دانم، اما می خواهم دوباره آن را امتحان کنم. گفتی این بهترین چیزی بود که تا به حال داشتی.

I didn't say that.

من این را نگفتم.

You said 'one of the best'.

گفتی یکی از بهترین ها

I probably said that. I said it's an amazing watermelon and if you're going to try it again, now is the time time to try it.

احتمالاً این را گفتم. گفتم هندوانه شگفت انگیزی است و اگر می خواهید دوباره آن را امتحان کنید، اکنون وقت آن است که آن را امتحان کنید.

Oh, you're just going to have a bite of mine?

اوه، تو فقط میخوای یه لقمه از من بخوری؟

- Yeah! - Oh!

- آره! - اوه!

What? No!

چی؟ نه!

That is awful.

این افتضاح است.

What? I don't get it!

چی؟ من آن را نمی فهمم!

The meloniness, it's...

خربزه، این است...

- Is it the texture? Or the taste? - No, just the flavor.

- آیا این بافت؟ یا طعمش؟ - نه، فقط طعم.

It's like a...

مثل یک...

- I don't know. - It's such a good one.

- نمی دانم. - خیلی خوبه

No you guys are crazy.

نه بچه ها دیوونه اید

Like you really had to spit it out?

مثل اینکه واقعا مجبور شدی آن را تف کنی؟

Can you do it again without spitting it?

آیا می توانید دوباره آن را بدون تف کردن انجام دهید؟

No, I don't want any more try.

نه، دیگر نمی‌خواهم تلاش کنم.

Ever.

همیشه.

- I'm done trying. - You'll never be convinced again?

- تلاشم تموم شد - دیگه هیچوقت قانع نمیشی؟

No, this is one of the best you've ever had.

نه، این یکی از بهترین هایی است که تا به حال داشته اید.

And I had a vomit reaction.

و من واکنش استفراغ داشتم.

Is there an agreement here?

آیا توافقی در اینجا وجود دارد؟

- It's an excellent melon. - It's a tasty watermelon.

- خربزه عالی است. - هندوانه خوش طعمی است.

It's a tasty watermelon.

هندوانه خوش طعمی است.

I thought it was a very good watermelon.

به نظر من هندوانه خیلی خوبی بود.

I only like watermelon really this time of the year when they're the real, sweet, jucy ones.

من هندوانه را واقعاً در این زمان از سال دوست دارم که هندوانه واقعی، شیرین و آبدار است.

I find, you know, watermelon in the off season to be pretty terrible.

می دانید، هندوانه در فصل خارج از فصل بسیار وحشتناک است.

I'm all in favor of this watermelon.

من همه طرفدار این هندوانه هستم.

I'm grateful the everyone like the watermelon. I bought the watermelon at the woods edge farm stand

من از همه کسانی که هندوانه را دوست دارند سپاسگزارم. من هندوانه را از غرفه مزرعه جنگلی

which is about a mile from here.

که حدود یک مایل از اینجا فاصله دارد خریدم.

It started out as a guy just selling stuff that he grew in a greenhouse, greens and vegetables, but now,

این کار از زمانی شروع شد که فقط چیزهایی را که در گلخانه پرورش داده بود، سبزی و سبزیجات می فروخت، اما اکنون،

they also buy things from the produce auction, including from father field.

آنها چیزهایی را از حراج محصولات، از جمله از مزرعه پدر، می خرند.

So this is a Virginia-grown watermelon but from the produce auction and I found it pretty delicious.

بنابراین این هندوانه ای است که در ویرجینیا رشد کرده است، اما از حراج محصولات و من آن را بسیار خوشمزه یافتم.

I thought it was good.

فکر کردم خوب بود

That was fun.

I love making food and I love teaching English,

جالب بود.

من عاشق درست کردن غذا هستم و عاشق آموزش زبان انگلیسی هستم

check out this video I made with my friend Laura where we made an apple pie and an English lesson

، این ویدیو را که با دوستم لورا درست کردم، ببینید که در آن یک پای سیب و یک درس انگلیسی درست

at the same time.

کردیم.

If you’ve already seen that, please check out another Rachel’s English video

اگر قبلاً آن را دیده‌اید، لطفاً یک ویدیوی انگلیسی دیگر راشل را

from your suggested videos,

از ویدیوهای پیشنهادی خود ببینید

keep this studying going!

، این مطالعه را ادامه دهید!

I love being here, I love teaching you English,

من عاشق اینجا هستم، دوست دارم به شما انگلیسی

that’s it guys, and thanks so much for using Rachel’s English.

یاد بدهم، بچه ها همین، و از اینکه از زبان انگلیسی Rachel استفاده می کنید بسیار سپاسگزارم.