Learn American English with Breaking Bad | Practice English Pronunciation with TV

We’re learning English with TV today. I asked you  

ما امروز در حال یادگیری زبان انگلیسی با تلویزیون هستیم. من از شما پرسیدم

what movies and TV you wanted to study  for English and you said “Breaking Bad”.

چه فیلم‌ها و تلویزیونی می‌خواهید برای انگلیسی مطالعه کنید و گفتید «بریکینگ بد».

Today’s clip is an intense scene that  was recommended by one of my followers  

کلیپ امروز یک صحنه شدید است که یکی از فالوورهای من

on Instagram, thank you for suggesting this scene.  

در اینستاگرام توصیه کرده است، از شما برای پیشنهاد این صحنه متشکرم.

It’s got some great phrases to study.  As always, if you like this video or  

عبارات عالی برای مطالعه دارد. مثل همیشه، اگر این ویدیو را دوست دارید یا

you learn something new, give it a thumbs up and  subscribe with notifications. Thank you so much.

چیز جدیدی یاد می‌گیرید، آن را تأیید کنید و با اعلان‌ها مشترک شوید. خیلی ممنونم.

First, let’s look at the scene together. As  we watch, you’ll see on-screen the words we  

ابتدا بیایید با هم به صحنه نگاه کنیم. همانطور که ما تماشا می‌کنیم، کلماتی

will pull out to study together. If you’re not  familiar with the storyline, here are the basics.

را که برای مطالعه با هم بیرون می‌کشیم، روی صفحه می‌بینید. اگر با خط داستان آشنایی ندارید، در اینجا اصول اولیه وجود دارد.

Walt is a high school chemistry teacher. He was  diagnosed with cancer and money got really tight.  

والت معلم شیمی دبیرستان است. او به سرطان مبتلا شد و پول بسیار تنگ شد.

If money gets tight, that means you don’t have  a lot of money. It’s hard to pay all your bills.  

اگر پول کم شود، به این معنی است که شما پول زیادی ندارید. پرداخت تمام قبوض شما سخت است.

So he ended up making the street drug meth.  Turns out with his chemistry background,  

بنابراین او به ساخت مواد مخدر خیابانی ختم شد. معلوم شد با سابقه شیمی اش،

he’s really good at it. He became powerful and  important, this changed him. Now his wife, Skyler,  

او واقعاً در آن مهارت دارد. او قدرتمند و مهم شد، این او را تغییر داد. حالا همسرش، اسکایلر،

she knows he’s got into something but  she doesn’t know the whole picture.  

او می‌داند که او درگیر چیزی شده است، اما از کل تصویر نمی‌داند.

She wants to involve the police in an attempt to  get Walt out of the situation. Here’s the scene.

او می‌خواهد پلیس را درگیر کند تا والت را از وضعیت خارج کند. این صحنه است.

Walt, I’ve said it before. If you  are in danger, we go to the police.

والت، قبلاً گفته بودم. اگر در خطر هستید، به پلیس می‌رویم.

No, no, I don’t want to hear about the police!

نه، نه، من نمی خواهم در مورد پلیس بشنوم!

I do not say that lightly. I know what it  could do to this family. But if it’s the only  

این را ساده نمی گویم. من می دانم چه کاری می تواند با این خانواده انجام دهد. اما اگر این تنها

real choice we have, if it’s either that or you  getting shot when you walk in your front door

انتخاب واقعی ما باشد، اگر این باشد یا وقتی وارد در ورودی خانه می‌شوید به شما شلیک می‌شود،

I don’t want to hear about the police!

من نمی‌خواهم در مورد پلیس بشنوم!

You’re not some hardened criminal  Walt! You are in over your head.  

تو یک جنایتکار سرسخت والت نیستی! تو بالای سرت هستی

That’s what we tell them! That’s the truth!

این چیزی است که ما به آنها می گوییم! این حقیقت است!

No, it’s not the truth.

نه، این حقیقت نیست.

Of course, it is! A school teacher  cancer desperate for money?

البته که هست! یک معلم مدرسه سرطان از جان گذشته است؟

Okay, we’re done.

Roped into working for, unable to even  quit? You told me that yourself Walt.

باشه، کارمون تموم شد

آیا می خواهید کار کنید، حتی نمی توانید ترک کنید؟ تو خودت به من گفتی والت.

Jesus, what was I thinking?

عیسی، من به چه فکر می کردم؟

Walt, please, let’s both of us stop  trying to justify this whole thing  

والت، لطفاً، بیایید هر دوی ما از تلاش برای توجیه همه چیز دست

and admit you’re in danger.

برداریم و بپذیریم که در خطر هستید.

Who are you talking to right now?

الان با کی حرف میزنی؟

Who is it you think you see?

فکر میکنی کی میبینی؟

Do you know how much I make a year?

میدونی سالی چقدر درآمد دارم؟

I mean if I told you, you wouldn’t believe it.  

یعنی اگه بهت میگفتم باور نمیکنی

Do you know what would happen if I  suddenly decided to stop going into work?

آیا می‌دانید اگر ناگهان تصمیم بگیرم سر کار نروم چه اتفاقی می‌افتد؟

A business big enough that it could be listed  on the NASDAQ goes belly up, disappears! It  

کسب‌وکاری به اندازه‌ای بزرگ که بتوان آن را در NASDAQ فهرست کرد، به‌طور کامل ناپدید می‌شود!

ceases to exist without me, no. You clearly don’t  know who you’re talking to so let me clue you in.

بدون من دیگر وجود ندارد، نه. واضح است که نمی‌دانی با چه کسی صحبت می‌کنی، پس اجازه بده من به تو بگویم.

I am not in danger Skyler, I am  

من در خطر نیستم اسکایلر، من

the danger. A guy opens his door and  get shot, you think that was me? No.

خطر هستم. مردی درش را باز می‌کند و تیراندازی می‌شود، فکر می‌کنید من بودم؟ نه

I am the one who knocks!

منم که در میزنم!

Intense right? Now, let’s look at some of the  phrases we learned. Skyler tells Walt he’s not  

شدید درسته؟ اکنون، بیایید به برخی از عباراتی که یاد گرفتیم نگاه کنیم. اسکایلر به والت می گوید که او

a hardened criminal. What is a hardened criminal?  Hardened has a couple of different meanings. It  

یک جنایتکار سرسخت نیست. جنایتکار سختگیر چیست؟ سخت شده چند معانی مختلف دارد. این

means unlikely to change, it means someone who  is toughened by seeing a lot of horrible stuff.  

به معنای بعید است که تغییر کند، یعنی کسی که با دیدن بسیاری از چیزهای وحشتناک سخت می‌گیرد.

For example, a war reporter might be hardened. He  isn’t as affected anymore with all the suffering.  

به عنوان مثال، یک گزارشگر جنگ ممکن است سختگیر شود. او دیگر با این همه رنج تحت تأثیر قرار نمی گیرد.

A hardened criminal is a criminal  that doesn’t have remorse,  

جنایتکار سرسخت جنایتکاری است که پشیمان نیست، از

doesn’t feel bad for what he does.  He’s used to that way of life.

کاری که انجام می دهد احساس بدی ندارد. او به این شیوه زندگی عادت کرده است.

Skyler is saying, sure Walt is doing something  illegal but he kind of slipped into this crime  

اسکایلر می‌گوید، مطمئناً والت دارد کاری غیرقانونی انجام می‌دهد، اما به‌خاطر شرایطش به نوعی وارد این جنایت شد

because of his circumstances. He doesn’t want  to continue, he doesn’t want to be a criminal.  

. او نمی‌خواهد ادامه دهد، نمی‌خواهد جنایتکار باشد.

She doesn’t quite understand  his circumstances, does she?

او کاملاً شرایط او را درک نمی کند، درست است؟

She thinks of him as being a nice guy. A  chemistry teacher trying to do the right thing.

او او را پسر خوبی می داند. یک معلم شیمی که تلاش می‌کند کار درست را انجام دهد.

You’re not some hardened criminal Walt!  

تو یک جنایتکار سرسخت والت نیستی!

You are in over your head. That’s  what we tell them, that’s the truth!

تو بالای سرت هستی این چیزی است که ما به آنها می گوییم، این حقیقت است!

No, it’s not the truth.

نه، این حقیقت نیست.

She uses the phrase “In over your head”.  

او از عبارت "در بالای سر شما" استفاده می کند.

This is an idiom that means a situation has  gotten too complicated for you to handle.

این اصطلاحی است که به این معنی است که وضعیت آنقدر پیچیده شده است که نمی‌توانید آن را مدیریت کنید.

When I was in college, I tested out at  first year Physics. And they put me in an  

وقتی در کالج بودم، سال اول فیزیک امتحان دادم . و آنها من را در یک

upper-level Physics class my freshman year. But I  really didn’t get it. I was definitely in over my  

کلاس فیزیک سطح بالای سال اول من قرار دادند. اما واقعاً متوجه نشدم. من قطعاً بالای سرم بودم

head so I dropped that class. I actually thought  I want to be a Physics major but even just one  

بنابراین آن کلاس را رها کردم. در واقع فکر می‌کردم که می‌خواهم یک رشته فیزیک شوم، اما حتی یک

week of that class was enough to change my mind. I  was so in over my head. Let’s see that clip again.

هفته از آن کلاس برای تغییر نظرم کافی بود. خیلی بالای سرم بودم. دوباره آن کلیپ را ببینیم

You’re not some hardened criminal  Walt! You are in over your head.  

تو یک جنایتکار سرسخت والت نیستی! تو بالای سرت هستی

That’s what we tell them, that’s the truth!

این چیزی است که ما به آنها می گوییم، این حقیقت است!

No it’s not the truth.

نه حقیقت نیست

Walt doesn’t like that she sees him  as weak. She goes on describing.

والت دوست ندارد که او را ضعیف ببیند. او به توصیف ادامه می دهد.

A school teacher cancer desperate for money?

سرطان معلم مدرسه از جان گذشته برای پول؟

Okay, we’re done.

Roped into working for, unable to even quit?

باشه، کارمون تموم شد

طناب به کار کردن، حتی قادر به ترک؟

Roped into working. If you’re  roped into something, it means  

طناب زده به کار. اگر شما را به کاری واداشته اند، به این معنی است

you were made to do something you didn’t really  want to do. Or you agreed to do something you  

که شما برای انجام کاری ساخته شده اید که واقعاً نمی خواهید انجام دهید. یا قبول کردید کاری را انجام دهید که

didn’t actually want to do because someone  kept pestering you or you felt bad saying no.

در واقع نمی‌خواستید انجام دهید زیرا کسی مدام شما را آزار می‌داد یا احساس بدی داشتید که نه گفتید.

Can you think of something you were roped into  lately? Anything you think you couldn’t say no to.  

آیا می‌توانید به چیزی فکر کنید که اخیراً به آن غلبه کرده‌اید؟ هر چیزی که فکر می کنید نمی توانید به آن نه بگویید.

I really do my best at this  point in life not to get  

من واقعاً در این مرحله از زندگی تمام تلاشم را می‌کنم تا

roped into things. I’ve gotten a lot better  into saying no, sorry I can’t do that.

درگیر مسائل نباشم. من در نه گفتن خیلی بهتر شده ام، متاسفم که نمی توانم این کار را انجام دهم.

Skyler thinks Walt fell into this job because  of his circumstances and that he’s trapped in  

اسکایلر فکر می‌کند که والت به دلیل شرایطش و اینکه در آن گرفتار شده است، وارد این شغل شده است

it. He feels that he can’t quit. He got roped  into position and he can’t make it change.  

. او احساس می کند که نمی تواند دست از کار بکشد. او در موقعیت قرار گرفت و نمی تواند آن را تغییر دهد.

Walt doesn’t like her having this picture of him.

والت دوست ندارد این عکس از او داشته باشد.

A school teacher cancer desperate for money?

سرطان معلم مدرسه از جان گذشته برای پول؟

Okay, we’re done.

باشه، کارمون تموم شد

Roped into working for, unable to even quit?

طناب به کار کردن، حتی قادر به ترک؟

Let’s keep going.

بیا ادامه بدیم.

Jesus, what was I thinking?

عیسی، من به چه فکر می کردم؟

Walt, please, let’s both of us stop  

والت، لطفاً، بیایید هر دوی ما از

trying to justify this whole  thing and admit you’re in danger.

تلاش برای توجیه همه چیز دست برداریم و بپذیریم که در خطر هستید.

If you justify something, you explain why  you did it. It’s your reason. We justified  

اگر چیزی را توجیه می کنید، دلیل انجام آن را توضیح می دهید. دلیل شماست ما

buying expensive champagne because  we were celebrating our anniversary.

خرید شامپاین گران قیمت را توجیه کردیم زیرا سالگرد خود را جشن می گرفتیم.

Or, the punishment wasn’t justified. What  the kid did wasn't really all that bad.

یا، مجازات موجه نبود. کاری که بچه انجام داد واقعاً آنقدرها هم بد نبود.

Skyler wants him to quit justifying Walt making  drugs. They were justifying it because he was  

اسکایلر از او می خواهد که از توجیه والت برای ساخت مواد مخدر دست بردارد. آنها آن را توجیه می کردند زیرا او

really sick. They really needed money. It  was tempting to justify doing something wrong  

واقعاً بیمار بود. آنها واقعاً به پول احتیاج داشتند. وسوسه انگیز بود که انجام کاری اشتباه را توجیه کنیم

that made a lot of money. But she’s  tired of making excuses for it. Of  

که پول زیادی به همراه داشت. اما او از بهانه آوردن برای آن خسته شده است.

coming up with reasons why it’s okay to do  it. She doesn’t feel okay doing it anymore.

از   دلایلی که برای انجام آن مشکلی ندارد. او دیگر با انجام این کار احساس خوبی ندارد.

Who are you talking to right now?

الان با کی حرف میزنی؟

Who is it you think you see?

فکر میکنی کی میبینی؟

Do you know how much I make a year?

میدونی سالی چقدر درآمد دارم؟

I mean if I told you, you wouldn’t believe it.  

یعنی اگه بهت میگفتم باور نمیکنی

Do you know what would happen if I  suddenly decided to stop going into work?

آیا می‌دانید اگر ناگهان تصمیم بگیرم سر کار نروم چه اتفاقی می‌افتد؟

A business big enough that it could  be listed on the NASDAQ goes belly up.

کسب‌وکار به اندازه‌ای بزرگ که بتوان آن را در NASDAQ فهرست کرد، دچار مشکل می‌شود.

Listed on the NASDAQ.

فهرست شده در NASDAQ.

The NASDAQ is an electronic marketplace for buying  and selling securities. An index that investors  

NASDAQ یک بازار الکترونیکی برای خرید و فروش اوراق بهادار است. شاخصی که سرمایه‌گذاران

can track. It's like the Dow. Is it down? is it  up? Did it crash? Did we lose all our savings?  

می‌توانند آن را ردیابی کنند. مثل داو است. من می نشینم؟ آیا بالاست؟ تصادف کرد؟ آیا ما همه پس انداز خود را از دست دادیم؟

Walt is saying the company he  works for, the secret company  

والت می‌گوید شرکتی که برای آن کار می‌کند، شرکت مخفی

making and selling all the  meth is huge. So profitable,  

ساخت و فروش تمام مواد معدنی بسیار بزرگ است. خیلی سودآور،

so much money. It’s equal to the companies listed  on the NASDAQ. If he quits, it goes belly up.

پول زیاد. این برابر با شرکت‌های فهرست‌شده در NASDAQ است. اگر ترک کند شکمش بالا می رود.

We use this phrase to describe  a business or organization  

ما از این عبارت برای توصیف یک کسب‌وکار یا سازمان

when it can’t make it financially anymore.  When it goes bankrupt or it has to close  

استفاده می‌کنیم که دیگر نمی‌تواند از نظر مالی به آن برسد. زمانی که ورشکست می شود یا باید

down. A lot of business went belly up in the  pandemic. Where does this phrase come from?  

تعطیل شود. بسیاری از کسب و کارها در این بیماری همه گیر دچار مشکل شدند. این عبارت از کجا آمده است؟

Think of a fish. If it’s dead, it floats  in the water on its side or belly up.

به ماهی فکر کن اگر مرده باشد، از پهلو یا شکمش در آب شناور می‌شود.

Do you know what would happen if I  suddenly decided to stop going into work?

آیا می‌دانید اگر ناگهان تصمیم بگیرم سر کار نروم چه اتفاقی می‌افتد؟

A business big enough that it could be listed  on the NASDAQ goes belly up, disappears! It  

کسب‌وکاری به اندازه‌ای بزرگ که بتوان آن را در NASDAQ فهرست کرد، به‌طور کامل ناپدید می‌شود!

ceases to exist without me, no. You clearly don’t  know who you’re talking to so let me clue you in.

بدون من دیگر وجود ندارد، نه. واضح است که نمی‌دانی با چه کسی صحبت می‌کنی، پس بگذار سرنخی بزنم.

Wow. I do not want to make Walt mad. Let me clue  you in. This means let me help you understand  

وای. من نمی خواهم والت را دیوانه کنم. اجازه دهید به شما سرنخ بزنم. این بدان معناست که اجازه دهید به شما کمک کنم

something you don’t understand. Let me give you  the information you’re missing. So, you can use  

چیزی را که نمی‌فهمید درک کنید. اجازه دهید اطلاعاتی را که از دست داده‌اید به شما بدهم. بنابراین، می‌توانید از

it as a phrasal verb. Why are you so upset?  Let me clue you in. But also as an adjective.  

آن به عنوان یک فعل عبارتی استفاده کنید. چرا انقدر ناراحتی؟ اجازه دهید به شما اشاره کنم. بلکه به عنوان یک صفت.

I’m not clued in. Or, he’s really clued in  to the kinds of toys kids like. He gets it.

من نمی دانم. یا، او واقعاً به انواع اسباب بازی هایی که بچه ها دوست دارند می شناسد. او آن را دریافت می کند.

You clearly don’t know who you’re  talking to so let me clue you in.

واضح است که نمی‌دانی با چه کسی صحبت می‌کنی، پس اجازه بده من به تو بگویم.

I am not in danger Skyler, I am  

من در خطر نیستم اسکایلر، من

the danger. A guy opens his door and  get shot, you think that was me? No.

خطر هستم. مردی درش را باز می‌کند و تیراندازی می‌شود، فکر می‌کنید من بودم؟ نه

I am the one who knocks!

من هستم که در می زنم!

I’m the one who knocks. He’s the one  on the other side of the door knocking.  

منم که در میزنم او آن طرف در است که در می زند.

Not the one inside in danger which is her  idea of him. He set her straight. He’s  

نه آن کسی که در خطر است که تصور او از اوست. او را صاف کرد. او او را

clued her in. She has no idea  who he is or what he is doing.

سرنخ کرده است. او نمی‌داند او کیست یا چه می‌کند.

Have you seen this show? I watched it a few years  ago and I really liked it. Violence, graphic,  

آیا این نمایش را دیده اید؟ من آن را چند سال پیش تماشا کردم و واقعاً آن را دوست داشتم. خشونت، گرافیک،

I didn’t like that part but I did love how the  characters change and the situations evolved.  

آن قسمت را دوست نداشتم، اما عاشق تغییر شخصیت‌ها و تغییر موقعیت‌ها بودم.

Now, pick a scene from TV or movies,  

اکنون، یک صحنه از تلویزیون یا فیلم را انتخاب کنید

put it in the comments below. What other  clips would you like to study English with?

،   آن را در نظرات زیر قرار دهید. دوست دارید با چه کلیپ های دیگری انگلیسی بخوانید؟

Thank you so much for learning with me. Keep it  going now with this video and don’t forget to  

خیلی ممنون که با من یاد گرفتید همین حالا با این ویدیو ادامه دهید و فراموش نکنید که

subscribe with notifications. I make new videos  every Tuesday and I love to see you back here.  

با اعلان‌ها مشترک شوید. من هر سه‌شنبه ویدیوهای جدیدی می‌سازم و دوست دارم دوباره شما را اینجا ببینم.

That’s it and thanks so much  for using Rachel’s English.

همین است و بسیار سپاسگزارم برای استفاده از انگلیسی Rachel.