English Job Interview Dos & Dont's! | English Conversation Practice

It’s one of my most popular series ever  here on Youtube. Today it’s a compilation  

این یکی از محبوب‌ترین سریال‌های من در اینجا در یوتیوب است. امروز مجموعه‌ای از

interviewing for a job in America. If English  isn’t your native language, you’re going to  

مصاحبه برای شغلی در آمریکا است. اگر انگلیسی زبان مادری شما نیست، می‌خواهید

learn some English and some important phrases  to know for interviewing and everybody is  

چند زبان انگلیسی و عبارات مهمی را یاد بگیرید که برای مصاحبه باید بدانید و

going to learn that you can prepare for and  ace your next job interview, let’s do this.

همه یاد می‌گیرند که می‌توانید برای مصاحبه شغلی بعدی خود آماده شوید و آن را آماده کنید، بیایید این کار را انجام دهیم.

You’re hired! Two words everybody loves  to hear. But before we hear these words  

شما استخدام شده اید! دو کلمه که همه دوست دارند بشنوند. اما قبل از اینکه این کلمات

comes (dun dun duuuuhn!) the  

را بشنویم، مصاحبه فرا می رسد (dun dun duuuuhn!)

interview. Today’s video is part one in a series  that’s all about preparing for a job interview.

ویدیوی امروز قسمت اول از مجموعه‌ای است که تماماً درباره آماده شدن برای یک مصاحبه شغلی است.

This is part one of a five part series on  preparing for an interview. Interviewing  

این قسمت اول از مجموعه پنج قسمتی درباره آماده شدن برای مصاحبه است. مصاحبه

for a new job can be a huge  source of stress and anxiety.  

برای یک شغل جدید می‌تواند منبع بزرگی از استرس و اضطراب باشد.

And if you’re interviewing for a job in a  non-native language, the stress can be even  

و اگر برای شغلی به زبان غیر مادری مصاحبه می کنید ، استرس می تواند حتی

higher. In this video you’ll see me interview for  a job. Throughout the interview, we’ll discuss  

بیشتر شود. در این ویدیو مصاحبه من را برای یک شغل خواهید دید. در طول مصاحبه، درباره

some of the most common interview questions and  how to answer them. You’ll also learn some basic  

برخی از رایج‌ترین سؤالات مصاحبه و نحوه پاسخ به آنها بحث خواهیم کرد. همچنین برخی از اطلاعات اولیه را یاد خواهید گرفت

information to get you started on creating your  own answers to these questions. Let’s begin.

تا بتوانید پاسخ‌های خود را برای این سؤالات ایجاد کنید. شروع کنیم.

TK: Hello Ms. Smith, I’m Tom Kelley.  Thanks so much for coming in.

TK: سلام خانم اسمیت، من تام کلی هستم. خیلی ممنون که وارد شدید.

RS: It’s my pleasure, thanks  so much for meeting with me.

RS: خوشحالم، خیلی ممنون از ملاقات با من.

TK: Of course. Did you have  any trouble finding the office?

TK: البته. آیا برای پیدا کردن دفتر مشکلی نداشتید؟

Small Talk. Most interviews will start out  with a handshake and some small talk – this  

صحبت های کوچک. بیشتر مصاحبه‌ها با یک دست دادن و صحبت‌های کوچک شروع می‌شوند - این

may include questions about how you’re doing,  your travel to the interview, the weather,  

ممکن است شامل سؤالاتی در مورد نحوه انجام کار، سفر شما به مصاحبه، آب و هوا،

how your weekend went, and more. All you  need to do is be polite and friendly.  

نحوه گذراندن آخر هفته و موارد دیگر باشد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که مودب و دوستانه باشید.

Keep your answers short. You can  also feel free to turn the question  

پاسخ های خود را کوتاه نگه دارید. همچنین می‌توانید با خیال راحت سؤال

back to the interviewer. For instance, if the  interviewer asks you how your weekend was,  

را به مصاحبه‌گر برگردانید. برای مثال، اگر مصاحبه‌کننده از شما بپرسد آخر هفته‌تان چطور بود

you might respond, “It was great, we celebrated my  Mom’s birthday. How was your weekend?” Small talk  

، ممکن است پاسخ دهید: «عالی بود، ما تولد مادرم را جشن گرفتیم . آخر هفته ات چطور بود؟" صحبت های کوچک

is used to build a more comfortable environment  before the interview begins. It may seem silly,  

برای ایجاد یک محیط راحت تر قبل از شروع مصاحبه استفاده می شود. ممکن است احمقانه به نظر برسد،

but you can practice small talk on your own  by asking yourself simple, easy-to-answer,  

اما می‌توانید با پرسیدن سؤال‌های ساده، پاسخ‌دهی آسان و غیرشخصی، صحبت‌های کوچک را خودتان تمرین کنید

non-personal questions. You could also practice  with a friend. Here is an example of small talk:

. همچنین می‌توانید با یک دوست تمرین کنید. در اینجا نمونه ای از صحبت های کوچک آورده شده است:

>> How are you doing?

>> حال شما چطور است؟

>> I’m great, thank you, and you?

>> من عالی هستم، متشکرم و شما؟

>> How are you doing?

>> حال شما چطور است؟

>> I’m doing really well. It’s  such a nice day out there.

>> من واقعاً خوب هستم. خیلی روز خوبی است.

>> It is! It was perfect weather all weekend.

>> این است! تمام آخر هفته هوا عالی بود.

>> It was.

>> بود.

>> Did you do anything  interesting over the weekend?

>> آیا در آخر هفته کار جالبی انجام دادید؟

>> Yes, I went to the park  with my family for a picnic.

>> بله، من با خانواده ام برای پیک نیک به پارک رفتم.

>> That sounds nice.

>> به نظر خوب می رسد.

>> It was. And you?

>> بود. و شما؟

>> I worked this weekend, but I  got a lot done, so that was good.

>> من این آخر هفته کار کردم، اما کارهای زیادی انجام دادم، بنابراین خوب بود.

>> It does feel good to get work done!

>> انجام کار احساس خوبی دارد!

You can see we haven’t said much of importance,  but the conversation is friendly and open,  

می‌بینید که ما چیز زیادی از اهمیت نگفته‌ایم، اما گفتگو دوستانه و باز است،

and can make two people feel more  comfortable in each other’s presence.

و می‌تواند باعث شود دو نفر در حضور یکدیگر احساس راحتی بیشتری کنند.

TK: Hello Ms. Smith, I’m Tom Kelley.  Thanks so much for coming in.

TK: سلام خانم اسمیت، من تام کلی هستم. خیلی ممنون که وارد شدید.

RS: It’s my pleasure, thanks  so much for meeting with me.

RS: خوشحالم، خیلی ممنون از ملاقات با من.

TK: Of course. Did you have  any trouble finding the office?

TK: البته. آیا برای پیدا کردن دفتر مشکلی نداشتید؟

RS: Nope. The directions  on the website were great.

RS: نه. مسیرهای موجود در وب‌سایت عالی بودند.

TK: Good. Would you like some  coffee or water before we begin?

TK: خوب. آیا قبل از شروع، کمی قهوه یا آب میل دارید؟

RS: I’m okay, thank you.

RS: من خوبم، ممنون.

TK: Alright. So, to get started, why don’t  you tell me a little bit about yourself.

TK: باشه. بنابراین، برای شروع، چرا کمی درباره خودتان به من بگویید.

RS: Sure.

RS: حتما.

Common Question: Tell me a little bit about  yourself. It’s very common for interviewers  

سؤال متداول: کمی درباره خودتان بگویید. بسیار معمول است که مصاحبه کنندگان

to simply ask you to tell them about yourself.  That can feel overwhelming! But don’t worry;  

به سادگی از شما بخواهند که در مورد خودتان به آنها بگویید. که می تواند احساس طاقت فرسا کند! اما نگران نباشید؛

what they really want you to focus on is  your education and work history. You can  

چیزی که آنها واقعاً می خواهند شما روی آن تمرکز کنید، تحصیلات و سابقه کاری شماست. هنگام پاسخ دادن به این سؤال، می‌توانید

also let them know what areas you have a lot  of experience in, or what your interests are  

همچنین به آنها اطلاع دهید که در چه زمینه‌هایی تجربه  زیادی دارید، یا علائق شما در چه زمینه‌هایی است

when answering this question. Here are a  few different ways to begin your answer.

. در اینجا چند روش مختلف برای شروع پاسخ شما وجود دارد.

I studied at Harvard University and  graduated 2012 with a degree in business.

من در دانشگاه هاروارد تحصیل کردم و در سال 2012 در رشته تجارت فارغ التحصیل شدم.

I’ve been working at Smith  Incorporated for 10 years as a manager.

من به مدت 10 سال در Smith  Incorporated به عنوان مدیر کار کرده ام.

I have 12 years of experience in graphic design.

من 12 سال سابقه کار در زمینه طراحی گرافیک دارم.

Because of my time at Verizon, I have a lot  of experience in providing customer service.

به دلیل زمانم در Verizon، تجربه زیادی در ارائه خدمات به مشتریان دارم.

If you're preparing for an interview, practice  talking about yourself and your work history.   

اگر برای مصاحبه آماده می‌شوید، صحبت درباره خودتان و سابقه کاری خود را تمرین کنید.

Record yourself with a video camera if possible.   Make sure it's not too long, maybe around a  

در صورت امکان از خود با دوربین فیلمبرداری فیلمبرداری کنید. مطمئن شوید که خیلی طولانی نیست، شاید حدود یک

minute.  Go back and listen or watch, and write  down phrases that worked well to use again.  If  

دقیقه. به عقب برگردید و گوش دهید یا تماشا کنید، و عباراتی را یادداشت کنید که برای استفاده دوباره مفید هستند.

there was anything you stumbled over or left out,  write down some possible phrases you could have  

اگر موردی بود که به طور تصادفی به آن توجه کردید یا آن را کنار گذاشتید ، عبارات احتمالی را که می توانستید

used.  The next day, do the same exercise.  It's  important that you don't just write a paragraph  

استفاده کنید بنویسید. روز بعد همین تمرین را انجام دهید. مهم است که فقط یک پاراگراف

and memorize it, but simply practice free-talking  with some key phrases. The more you practice  

ننویسید و آن را به خاطر بسپارید، بلکه صرفاً با عبارات کلیدی آزادانه صحبت کنید. هرچه

before the interview, the more comfortable you’ll  feel answering the questions during the interview.

قبل از مصاحبه بیشتر تمرین کنید، احساس راحتی بیشتری برای پاسخ دادن به سوالات در طول مصاحبه خواهید داشت.

TK: So, to get started, why don’t you  tell me a little bit about yourself.

TK: بنابراین، برای شروع، چرا کمی درباره خودتان به من بگویید.

RS: Sure. I studied at the University of Florida  and graduated in 2010 with a Masters Degree in  

RS: حتما. من در دانشگاه فلوریدا تحصیل کردم و در سال 2010 با مدرک کارشناسی ارشد در

Toy Design. After graduation, I was hired at  Happy Kid’s Creative. I’ve been there for the  

طراحی اسباب بازی فارغ التحصیل شدم. پس از فارغ التحصیلی، در Happy Kid’s Creative استخدام شدم. من در

past five years and am currently the Director  of Toy Production. During that time sales have  

پنج سال گذشته آنجا بودم و در حال حاضر مدیر تولید اسباب‌بازی هستم. در این مدت فروش به

grown steadily. It’s been a great experience,  but I’ve run out of room to grow with HKC and  

طور پیوسته رشد کرده است. این یک تجربه عالی بود، اما فضای من برای رشد با HKC تمام شده است و

I’m looking for new opportunities. I have a lot of  experience leading teams in the creative process  

به دنبال فرصت‌های جدید هستم. من تجربه زیادی از رهبری تیم‌ها در فرآیند خلاقانه

and finding new markets for  the products that we create.

و یافتن بازارهای جدید برای محصولاتی که ایجاد می‌کنیم دارم.

TK: That’s great. Can you tell me  how you heard about this position?

TK: این عالی است. می‌توانید به من بگویید چگونه درباره این موقعیت شنیده‌اید؟

Can you tell me how you heard about this  position? This is a common question that  

می‌توانید به من بگویید چگونه درباره این موقعیت شنیدید؟ این یک سوال رایج است که

you’ll hear in interviews. It’s a chance to share  a little bit about the research that you’ve done  

در مصاحبه ها می شنوید. این فرصتی است تا کمی درباره تحقیقاتی که انجام داده‌اید

in order to learn about the position you are  applying for. It’s also a chance to share if  

به اشتراک بگذارید تا درباره موقعیتی که برای آن درخواست می‌دهید بدانید. همچنین اگر

someone from inside the company let you know about  the position. Here are some example responses:

فردی از داخل شرکت به شما درباره این موقعیت اطلاع دهد، فرصتی برای اشتراک‌گذاری است. در اینجا چند نمونه از پاسخ ها آمده است:

I heard about the position from one  of your current employees, Bob Greene.

من در مورد این موقعیت از یکی از کارمندان فعلی شما، باب گرین، شنیدم.

I heard about the position from my friend  Liz Miller, who works in Accounting.

من درباره این موقعیت از دوستم لیز میلر که در حسابداری کار می کند، شنیدم.

I saw this position on LinkedIn.

من این موقعیت را در لینکدین دیدم.

I read about the position on your website.

من در مورد موقعیت در وب سایت شما مطالعه کردم.

Since this is a simple question with a simple  answer, think about your answer and practice  

از آنجایی که این یک سوال ساده با یک پاسخ ساده است ، در مورد پاسخ خود فکر کنید و

it out loud before your interview. Record  yourself and listen. Are you easy to understand?  

قبل از مصاحبه آن را با صدای بلند تمرین کنید. خودتان ضبط کنید و گوش دهید. آیا درک شما آسان است؟

Are there any words that are challenging for  you? Practice these words separately, slowly,  

آیا کلماتی وجود دارد که برای شما چالش برانگیز باشد ؟ این کلمات را جداگانه، به آرامی و با

thinking about the mouth position.  As it becomes more comfortable,  

فکر کردن به موقعیت دهان تمرین کنید. وقتی راحت‌تر می‌شود،

speed it up. You’re going to want to practice  tough words 10, 20, 30 times in a row.  

سرعت آن را افزایش دهید. می خواهید کلمات سخت را 10، 20، 30 بار پشت سر هم تمرین کنید.

Build your muscle memory, so in the interview  it will naturally be easier to pronounce.

حافظه عضلانی خود را بسازید، بنابراین در مصاحبه به طور طبیعی تلفظ آن آسان تر خواهد بود.

TK: That’s great. Can you tell me  how you heard about this position?

TK: این عالی است. می‌توانید به من بگویید چگونه درباره این موقعیت شنیده‌اید؟

RS: Of course. A friend of mine saw the position  listed on LinkedIn and forwarded it to me,  

ر.س: البته. یکی از دوستانم موقعیت فهرست شده در لینکدین را دید و آن را برای من ارسال کرد،

so I spent some time on your website learning  about the position and the company. I also  

بنابراین مدتی را در وب سایت شما گذراندم در مورد موقعیت و شرکت یاد گرفتم.

read an article in Business Weekly about  your work that really got me interested.

همچنین مقاله‌ای در بیزینس ویکلی درباره کار شما خواندم که واقعاً من را علاقه مند کرد.

TK: What attracted you to our company?

TK: چه چیزی شما را به شرکت ما جذب کرد؟

Common Question: What  attracted you to our company?  

سؤال متداول: چه چیزی شما را به شرکت ما جذب کرد؟

This question gives you the opportunity  to share what you know about the company,  

این سؤال به شما این فرصت را می‌دهد تا آنچه را که درباره شرکت می‌دانید،

and why you would like to work there. Some ways  to begin your response include the following.  

و اینکه چرا می‌خواهید در آنجا کار کنید به اشتراک بگذارید. برخی از راه‌های شروع پاسخ شامل موارد زیر است.

Notice that most responses show that you have a  strong feeling about what you learned. This will  

توجه داشته باشید که اکثر پاسخ‌ها نشان می‌دهند که شما نسبت به آنچه یاد گرفته‌اید، احساس قوی دارید. این

give the interviewer more information about who  you are and what you might bring to the position.

به مصاحبه کننده اطلاعات بیشتری در مورد اینکه چه کسی هستید و چه چیزی ممکن است به آن موقعیت بیاورید، می دهد.

I was really impressed with your  commitment to renewable energy.

من واقعاً تحت تأثیر تعهد شما به انرژی‌های تجدیدپذیر قرار گرفتم.

I was very excited to learn that you support  your research department so strongly.

بسیار هیجان‌زده شدم که فهمیدم شما به شدت از بخش تحقیقات خود حمایت می‌کنید.

I read that you encourage employees  to spend time with each other  

خوانده‌ام که شما کارمندان را تشویق می‌کنید که

outside the workplace, and that  is something I really appreciate.

در خارج از محل کار با یکدیگر وقت بگذرانند، و این چیزی است که من واقعاً از آن قدردانی می‌کنم.

Again, think about the answer to this question  before your interview, and practice your  

مجدداً، قبل از مصاحبه به پاسخ این سؤال فکر کنید و

responses using recordings and repetition.  Even if this question is not asked, the time  

پاسخ‌های خود را با استفاده از ضبط و تکرار تمرین کنید. حتی اگر این سوال پرسیده نشود،

spent practicing the response will be helpful when  you answer other questions during the interview.

زمانی که در طول مصاحبه به سوالات دیگر پاسخ می‌دهید، زمانی که برای تمرین پاسخ صرف می‌شود مفید خواهد بود .

TK: What attracted you to our company?

TK: چه چیزی شما را به شرکت ما جذب کرد؟

RS: To be honest, what really caught my eye was  your focus on growth. I was really impressed with  

RS: صادقانه بگویم، چیزی که توجه من را جلب کرد تمرکز شما بر رشد بود. من واقعاً تحت تأثیر

your ambitious goals and the clear plan you  have for achieving those goals. I also like  

اهداف بلندپروازانه شما و برنامه روشنی که برای دستیابی به آن اهداف دارید قرار گرفتم. من

the support you provide for your employees.  I love your continuing education initiatives,  

همچنین حمایتی را که برای کارمندان خود ارائه می‌دهید دوست دارم. من عاشق ابتکارات آموزش مداوم شما هستم،

where you pay for employees to learn new techniques and skill sets.  

جایی که برای کارمندان برای یادگیری تکنیک‌ها و مجموعه مهارت‌های جدید پول می‌دهید.

I think that really helps to build  employee satisfaction and loyalty.

فکر می‌کنم این واقعاً به ایجاد رضایت و وفاداری کارکنان کمک می‌کند.

TK: You’ve obviously done your homework.  What would you say is your greatest strength?

TK: واضح است که شما تکالیف خود را انجام داده اید. به نظر شما بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟

Common Question: What would you say is your  greatest strength? This question gives you the  

سوال متداول: به نظر شما بزرگترین قدرت شما چیست؟ این سؤال به شما

chance to talk about what you do really well as an  employee, and as a person. You can share what your  

فرصت می‌دهد تا در مورد کارهایی که به‌عنوان یک کارمند و به‌عنوان یک شخص واقعاً خوب انجام می‌دهید، صحبت کنید . می‌توانید بزرگترین قدرت خود را به اشتراک بگذارید

greatest strength is, then explain how that helps  you in your current job or life. For example:

، سپس توضیح دهید که چگونه در شغل یا زندگی فعلی‌تان به شما کمک می‌کند. به عنوان مثال:

My greatest strength is _________. I find  that this is very important when I _______.

بزرگترین قدرت من _________ است. وقتی من _______ می‌بینم این خیلی مهم است.

My greatest strength is flexibility.  I find that this is very important  

بزرگترین قدرت من انعطاف پذیری است. وقتی با افراد و نظرات مختلف کار می کنم، متوجه می شوم که این بسیار مهم است

when I’m working with lots of  different people and opinions.

.

To practice answering this question,  write down: My greatest strength is  

برای تمرین پاسخ دادن به این سوال، بنویسید: بزرگترین قدرت من این است

(blank). Then, fill in your strength. Write down  how this strength is demonstrated in your life and  

(جای خالی). سپس، قدرت خود را پر کنید. نحوه نشان دادن این قدرت در زندگی و

work. You may come up with several  different strengths you want to highlight.  

کارتان را بنویسید. ممکن است به چندین نقطه قوت مختلف برسید که بخواهید برجسته کنید.

That’s great, practice them all. But in  the interview, you’ll only want to use  

این عالی است، همه آنها را تمرین کنید. اما در مصاحبه، فقط می‌خواهید از

one or two answers. Practice answering the  questions out loud, based on what you wrote  

یک یا دو پاسخ استفاده کنید. بر اساس آنچه یادداشت کرده‌اید، پاسخ دادن به سؤالات را با صدای بلند تمرین کنید

down. But don’t just memorize written text.  Practice speaking freely on these ideas.

. اما فقط متن نوشته شده را حفظ نکنید. صحبت آزادانه در مورد این ایده ها را تمرین کنید.

TK: What would you say is your greatest strength?

TK: به نظر شما بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟

RS: I would say, my greatest strength is a  combination of enthusiasm and persistence.  

RS: می‌توانم بگویم، بزرگترین قدرت من ترکیبی از اشتیاق و پشتکار است.

My work ethic won’t let me settle for less  than my best. I’m able to persevere through  

اخلاق کاری من به من اجازه نمی دهد به کمتر از بهترین خود رضایت بدهم. من می‌توانم در

challenges and setbacks without falling  into frustration or anger. I’ve noticed  

چالش‌ها و ناکامی‌ها بدون اینکه دچار ناامیدی یا خشم شوم، پشتکار داشته باشم. متوجه شده‌ام

that this tends to keep those around me  in good spirits as well, which is a plus.

این امر باعث می‌شود اطرافیانم نیز روحیه خوبی داشته باشند، که این یک امتیاز مثبت است.

TK: That’s very good.

TK: این خیلی خوب است.

TK: Can you tell me about  a time where you suffered  

TK: آیا می‌توانید درباره زمانی به من بگویید که در آن

a setback and had to maintain your enthusiasm?

شکست خوردید و مجبور بودید اشتیاق خود را حفظ کنید؟

Common Question: Can you tell me about  a time when you suffered a setback and  

سؤال متداول: آیا می‌توانید درباره زمانی به من بگویید که در آن شکست خوردید و

had to maintain your enthusiasm? The  interviewer may ask questions like  

مجبور شدید شور و شوق خود را حفظ کنید؟ مصاحبه‌کننده ممکن است سؤالاتی از این قبیل بپرسد

this to get a better sense of how you behave  and perform in certain stressful situations.  

تا درک بهتری از نحوه رفتار و عملکرد شما در موقعیت‌های استرس‌زا داشته باشد.

The question may be about your actual past  experiences, or a hypothetical situation,  

سوال ممکن است در مورد تجربیات واقعی گذشته یا یک موقعیت فرضی باشد

to see how you would respond. Here are examples  of other questions that are similar to this one:

تا ببینیم چگونه پاسخ می‌دهی. در اینجا نمونه‌هایی از سؤالات دیگر وجود دارد که مشابه این سؤال هستند:

Tell me about a time when you had to  deal with a difficult client or coworker.

درباره زمانی به من بگویید که مجبور بودید با یک مشتری یا همکار مشکل سر و کار داشته باشید.

Tell me about a time when you  had to respond to a crisis.

درباره زمانی به من بگویید که مجبور بودید به یک بحران پاسخ دهید.

Tell me about a time when you  had to give difficult feedback.

درباره زمانی به من بگویید که مجبور شدید بازخورد دشواری ارائه دهید.

How would you handle a situation  where you and your supervisor  

با موقعیتی که در آن شما و

disagreed about an issue or course of action?

سرپرستتان درباره یک موضوع یا مسیر عمل اختلاف نظر دارید، چگونه برخورد می‌کنید؟

You can see, there’s a lot of variety  in the kind of way question is asked,  

می‌بینید، تنوع زیادی در نوع سؤال پرسیده می‌شود،

so it’s impossible to know exactly  what you might need to say.  

بنابراین نمی‌توان دقیقاً آنچه را که ممکن است لازم باشد بگویید.

In the days leading up to your interview, practice  responding to several different versions of this  

در روزهای منتهی به مصاحبه، هر روز تمرین کنید که به چندین نسخه مختلف از این

question every day. This will help build important  vocabulary you might need in the interview,  

سؤال پاسخ دهید. این به ایجاد واژگان مهمی که ممکن است در مصاحبه به آن نیاز داشته

and will also help you feel ready  to answer questions like these.

باشید کمک می‌کند و همچنین به شما کمک می‌کند برای پاسخ دادن به سؤالاتی مانند این احساس آمادگی کنید.

TK: Can you tell me about  a time where you suffered  

TK: آیا می‌توانید درباره زمانی به من بگویید که در آن

a setback and had to maintain your enthusiasm?

شکست خوردید و مجبور بودید اشتیاق خود را حفظ کنید؟

RS: Sure. One definitely comes to mind. Last year  a project for a new toy was in its final stages  

RS: حتما. قطعا یکی به ذهنم میرسه سال گذشته پروژه‌ای برای یک اسباب‌بازی جدید

after two years of work. As we were looking at the  branding and working up a final marketing plan,  

پس از دو سال کار در مراحل پایانی خود بود. همانطور که در حال بررسی نام تجاری و کار بر روی یک برنامه بازاریابی نهایی بودیم،

a competitor launched a version of the  exact same toy that we were launching.  

یکی از رقبا نسخه‌ای از همان اسباب‌بازی‌ای را عرضه کرد که ما عرضه می‌کردیم.

As the leader of the project, I knew that my  reaction would set the tone for the group.  

به‌عنوان رهبر پروژه، می‌دانستم که واکنش من، لحن گروه را تعیین می‌کند.

I acknowledged that it was a setback, but  challenged the group to think of this as a  

من تصدیق کردم که این یک شکست بود، اما گروه را به چالش کشیدم تا به این به عنوان یک

blessing in disguise. I asked them to go out  and buy the competitor’s product and make a  

نعمت در مبدل فکر کنند. از آنها خواستم بیرون بروند و محصول رقیب را بخرند و

list of anything they wished the toy could do  that it didn’t. It turned out that the list was  

فهرستی از هر کاری که دوست دارند اسباب‌بازی می‌تواند انجام دهد تهیه کنند. معلوم شد که فهرست

pretty long. We added these items to our toy, and  launched a far superior product 6 months later.  

بسیار طولانی است. ما این موارد را به اسباب‌بازی‌مان اضافه کردیم و ۶ ماه بعد محصولی بسیار برتر را عرضه کردیم.

So, in many ways, the competitor’s  product became the key to our success.

بنابراین، از بسیاری جهات، محصول رقیب کلید موفقیت ما شد.

TK: That sounds like a great victory. Now.  What would you consider your greatest weakness?

TK: این یک پیروزی بزرگ به نظر می رسد. اکنون. بزرگترین نقطه ضعف خود را چه می دانید؟

Common Question: What do you consider to be your  greatest weakness? This question can be a tough  

سوال متداول: به نظر شما بزرگترین نقطه ضعف خود چیست؟ این سوال می‌تواند سخت

one. You want to be as honest as possible when  answering this question. This is an opportunity  

باشد. می‌خواهید هنگام پاسخ دادن به این سؤال تا حد امکان صادق باشید. این فرصتی است

to show a future employer that you know yourself,  and are willing to work to improve yourself.  

برای اینکه به کارفرمای آینده نشان دهید که خودتان را می شناسید و مایلید برای بهبود خود تلاش کنید.

Share a weakness, like public speaking, or  attention to detail, fear of failure. And  

نقطه ضعفی مانند سخنرانی عمومی، یا توجه به جزئیات، ترس از شکست را به اشتراک بگذارید. و

then talk about ways you’ve worked on improvement  in that area. Here is a way to start a response:

سپس در مورد روش هایی که روی بهبود در آن زمینه کار کرده اید صحبت کنید . در اینجا راهی برای شروع پاسخ وجود دارد:

My greatest weakness is ___.

بزرگترین نقطه ضعف من ___ است.

It shows up in my work when __.

زمانی که __ در کار من ظاهر می شود.

The ways I’ve worked to  improve in this area are __.

روش هایی که من برای بهبود در این زمینه کار کرده ام __ است.

Take a moment to think about something  you’ve struggled with in your work life.  

لحظه ای به چیزی فکر کنید که در زندگی کاری خود با آن مشکل داشته اید.

Think of ways that you’ve worked to improve, any  books that you’ve read, classes you’ve taken,  

به روش‌هایی که برای بهبود آنها کار کرده‌اید، کتاب‌هایی که خوانده‌اید، کلاس‌هایی که شرکت کرده‌اید

and so on. These are the things you want to share  with the interviewer when answering this question.  

و غیره فکر کنید. اینها چیزهایی است که می خواهید هنگام پاسخ دادن به این سؤال با مصاحبه کننده به اشتراک بگذارید.

Remember, the important thing is  to show that you are aware of your  

به یاد داشته باشید، نکته مهم این است که نشان دهید از

weak spots – and that you are already  working at improving in these areas.

نقاط ضعف خود آگاه هستید - و در حال حاضر روی بهبود در این زمینه‌ها کار می‌کنید.

TK: Now, what do you consider  your greatest weakness?

TK: حالا، بزرگترین نقطه ضعف خود را چه می‌دانید؟

RS: Chocolate. Just kidding! No, my biggest  weakness is public speaking. It’s something  

RS: شکلات. شوخی کردم! نه، بزرگترین ضعف من سخنرانی در جمع است. این چیزی است

that I’ve spent a lot of time working on  and in which I’ve improved a great deal.  

که من زمان زیادی را صرف آن کرده‌ام  و در آن پیشرفت زیادی کرده‌ام.

I’m very comfortable in smaller meetings  with my teams. But when I present an idea  

من در جلسات کوچکتر با تیم‌هایم خیلی راحت هستم. اما وقتی ایده

or concept to a larger audience, I still  experience some stage fright. At this point,  

یا مفهومی را به مخاطبان بزرگ‌تری ارائه می‌کنم، هنوز ترس از صحنه را تجربه می‌کنم. در این مرحله،

I can handle these situations professionally,  but I would like to be more comfortable in these  

می‌توانم این موقعیت‌ها را به‌طور حرفه‌ای مدیریت کنم، اما دوست دارم در این

moments so I can really enjoy the experience  of presenting, rather than just survive it.

لحظات راحت‌تر باشم تا بتوانم واقعاً از تجربه ارائه لذت ببرم ، نه اینکه فقط از آن زنده بمانم.

TK: Fear of public speaking is a very common  fear; I’m in the same boat on that one!

TK: ترس از سخنرانی در جمع یک ترس بسیار رایج است . من در همان قایق هستم!

TK: Where do you see yourself in five years?

TK: خودت را در پنج سال دیگر کجا می بینی؟

Common Question: Where do you see yourself in  five years? This is a chance to share your goals  

سؤال متداول: پنج سال دیگر خود را کجا می‌بینید ؟ این فرصتی است برای به اشتراک گذاشتن اهداف خود

for the future. You want to demonstrate that  you understand what is realistically achievable  

برای آینده. می‌خواهید نشان دهید که می‌دانید چه چیزی به‌طور واقع بینانه

over a certain period of time. You’ll also be  letting the interviewer know how ambitious you are  

در یک دوره زمانی مشخص قابل دستیابی است. همچنین با این پاسخ، به مصاحبه‌گر اجازه خواهید داد تا بداند چقدر جاه‌طلب هستید

with this answer. If you haven’t thought about  this question at all, it can be a great idea  

. اگر اصلاً به این سؤال

to think about this before your interview.  Also, think about answers to two variations:  

فکر نکرده‌اید، فکر کردن به این موضوع قبل از مصاحبه می‌تواند ایده خوبی باشد. همچنین، به پاسخ‌های دو تغییر

where do you see yourself in one year,  where do you see yourself in 10 years.

فکر کنید:   خودتان را در یک سال کجا می‌بینید،  خودتان را در ۱۰ سال دیگر کجا می‌بینید.

You start this response by saying:

شما این پاسخ را با گفتن این جمله شروع می کنید:

In five years I would like to be ___.

پنج سال دیگر دوست دارم ___ باشم.

Practice answering this question out  loud as you prepare for your interview.  

در حالی که برای مصاحبه آماده می شوید، پاسخ دادن به این سوال را با صدای بلند تمرین کنید.

If you only practice your answers in your head,  it will be much more stressful when you’re in  

اگر پاسخ‌های خود را فقط در ذهن خود تمرین کنید، وقتی با مصاحبه‌گر در اتاق هستید و برای اولین بار با صدای بلند صحبت می‌کنید، استرس بسیار بیشتری خواهد داشت

the room with the interviewer, speaking out loud  for the first time. Record yourself. Critique your  

. خودت ضبط کن گفتار خود را نقد کنید

own speech. What was unclear? How you could you  clarify, or say more concisely, your thoughts?

. چه چیزی نامشخص بود؟ چگونه می‌توانید افکارتان را روشن کنید یا مختصرتر بگویید؟

TK: Where do you see yourself in five years?

TK: خودت را در پنج سال دیگر کجا می بینی؟

RS: As I mentioned before, I’m interested in  growth. In five years I would like to be a part  

RS: همانطور که قبلاً اشاره کردم، من به رشد علاقه دارم . در پنج سال دیگر می‌خواهم بخشی

of a company growing its business  on a regular and consistent basis.  

از شرکتی باشم که کسب‌وکار خود را به‌طور منظم و پیوسته توسعه می‌دهد.

I’d like to be in a Vice President position  with a focus on development. And while I know  

من می خواهم در یک موقعیت معاون رئیس جمهور با تمرکز بر توسعه باشم. و در حالی که می‌دانم

that would require much more public speaking,  in five years I plan on being ready for it.

این به سخنرانی عمومی خیلی بیشتری نیاز دارد، در پنج سال آینده تصمیم دارم برای آن آماده باشم.

TK: Okay, well, I have everything I need,  

TK: خوب، خوب، من همه چیز مورد نیازم را

but do you have any questions for me,  about the company or the position?

دارم،   اما آیا سؤالی درباره شرکت یا موقعیت از من دارید؟

Common Question: Do you have any questions for me?  So far, the interview has been about whether or  

سوال متداول: آیا سوالی از من دارید؟ تا کنون، مصاحبه در مورد این بوده است که آیا

not you would be a good fit for the company. With  the question “Do you have any questions for me?”,  

شما برای شرکت مناسب هستید یا نه. با سؤال «آیا سؤالی از من دارید؟»،

it’s your turn to find out if the company is a  good fit for you. The questions you ask will also  

نوبت شماست که بفهمید آیا شرکت برای شما مناسب است یا خیر. سؤالاتی که می‌پرسید همچنین

show how well you know their company  and the requirements of the position.

نشان می‌دهد که چقدر شرکت آنها و الزامات موقعیت را می‌شناسید.

Before the interview, write down any questions  you have about the position, the company,  

قبل از مصاحبه، هر سوالی درباره موقعیت، شرکت،

or the work environment. Then practice those  questions out loud. Chances are, you won’t need  

یا محیط کار دارید بنویسید. سپس آن سوالات را با صدای بلند تمرین کنید. به احتمال زیاد، نیازی نیست

to ask all of them. Some might be answered  during the earlier parts of the interview.

که همه آنها را بپرسید. ممکن است در قسمت‌های قبلی مصاحبه به برخی از آنها پاسخ داده شود .

TK: Okay, well, I have everything I need,  

TK: خوب، خوب، من همه چیز مورد نیازم را

but do you have any questions for me,  about the company or the position?

دارم،   اما آیا سؤالی درباره شرکت یا موقعیت از من دارید؟

RS: Yes. Imagine you're looking back on this  hiring decision in a year. The person you hired  

RS: بله. تصور کنید که یک سال دیگر به این تصمیم استخدام نگاه می‌کنید. فردی که استخدام کردید

has exceeded your expectations. What did  he or she do that impressed you the most?

از انتظارات شما فراتر رفته است. او چه کاری انجام داد که بیش از همه شما را تحت تأثیر قرار داد؟

TK: That’s a great question.  

TK: این یک سوال عالی است.

I think in one year the person would have come  in and spent some time learning from the team and  

من فکر می‌کنم در یک سال آن فرد وارد می‌شد و مدتی را از تیم و

people that have been here a while. Then, she or  he will begin making changes in an informed way.  

افرادی که مدتی اینجا بودند، یاد می‌گرفت. سپس، او یا او به روشی آگاهانه شروع به ایجاد تغییرات می کند.

In one year I want this person’s team to  be a well-oiled machine. I want them to  

در عرض یک سال می‌خواهم تیم این شخص یک ماشین روغن‌کاری شده باشد. من می‌خواهم که

be bouncing ideas off each other, coming up with  new designs and making headway into new markets.

آن‌ها ایده‌های خود را از یکدیگر پر کنند، طرح‌های جدیدی ارائه کنند و به بازارهای جدید پیشرفت کنند.

RS: That’s helpful. It’s good to  know what the expectations are.  

RS: این مفید است. خوب است بدانیم انتظارات چیست.

Can you tell me a little bit more about the team  that I would be working with?

می‌توانید کمی بیشتر در مورد تیمی که قرار است با آن کار کنم به من بگویید؟

TK: Sure. I believe all of them have been with the  company for over five years and know the ropes. I  

TK: مطمئنا. من معتقدم که همه آنها بیش از پنج سال در شرکت بوده اند و طناب ها را می شناسند. من   می‌توانم

would say there’s a little bit of frustration  currently because of our lack of growth.  

بگویم که در حال حاضر به دلیل عدم رشد ما کمی ناامیدی وجود دارد.

This will be the third time we’ve brought  in a new team leader in four years.

این سومین باری است که در چهار سال اخیر یک رهبر تیم جدید وارد می‌کنیم.

RS: Do you know what’s causing  that kind of rapid turn over?

RS: آیا می‌دانید چه چیزی باعث این نوع چرخش سریع می‌شود؟

T: To be honest, the last three team leaders  have been hired from within the company.  

T: صادقانه بگویم، سه رهبر تیم آخر از داخل شرکت استخدام شده اند.

And sometimes it’s hard to think outside the  box when you’ve been inside the box for awhile.  

و گاهی اوقات زمانی که برای مدتی در داخل جعبه بوده اید، فکر کردن خارج از جعبه سخت است.

We’re hoping to bring in some new ideas and  energy and get our development team back on track.

امیدواریم ایده‌ها و انرژی‌های جدید را وارد کنیم و تیم توسعه خود را به مسیر خود بازگردانیم.

RS: That makes sense. I really appreciate  that you’re considering me for the position.  

RS: این منطقی است. من واقعاً از اینکه من را برای این موقعیت در نظر می گیرید سپاسگزارم.

I’d love to be a part of the  company achieving its goals.

من دوست دارم بخشی از  شرکتی باشم که به اهدافش دست می یابد.

TK: Very good. Okay. That’s great,  thanks so much for coming in,  

TK: خیلی خوب است. باشه. این عالی است، بسیار متشکرم که وارد شدید،

Rachel. It’s great to meet you. I’ll  give you a call in the next three days.

راشل. از آشنایی با شما عالی است طی سه روز آینده با شما تماس خواهم گرفت.

RS: Sounds good, I look  forward to it. Thanks again.

RS: خوب به نظر می رسد، مشتاقانه منتظر آن هستم. بازم ممنون

TK: My pleasure.

TK: خوشحالم.

Notice that the interview  ends with another handshake.  

توجه داشته باشید که مصاحبه با یک دست دادن دیگر به پایان می رسد.

You may have some more small talk at the end  of the interview as well. Hopefully by the  

همچنین ممکن است در پایان مصاحبه صحبت های کوچک دیگری نیز داشته باشید. امیدواریم در

end of the interview you feel more comfortable  and confident than you did when you arrived.

پایان مصاحبه احساس راحتی و اعتماد به نفس بیشتری نسبت به زمانی که وارد شدید.

Today we’ll discuss things like body language,  

امروز در مورد مواردی مانند زبان بدن،

humor, and expression, and how to use  them to your advantage in an interview.

شوخ طبعی، و بیان و نحوه استفاده از آنها به نفع خود در مصاحبه بحث خواهیم کرد.

First, let’s look at the complete mock interview  from the series. What do you notice about how  

ابتدا، بیایید به مصاحبه ساختگی کامل سریال نگاه کنیم. در مورد اینکه چگونه

I present myself, and the interviewer? What do  our postures and facial expressions say to you?

خودم و مصاحبه کننده را چگونه معرفی می کنم، متوجه می شوید؟ حالت‌ها و حالات صورت ما به شما چه می‌گویند؟

TK: Hello Ms. Smith, I’m Tom Kelley.  Thanks so much for coming in.

TK: سلام خانم اسمیت، من تام کلی هستم. خیلی ممنون که وارد شدید.

RS: It’s my pleasure, thanks  so much for meeting with me.

RS: خوشحالم، خیلی ممنون از ملاقات با من.

TK: Of course. Did you have  any trouble finding the office?

TK: البته. آیا برای پیدا کردن دفتر مشکلی نداشتید؟

RS: Nope. The directions  on the website were great.

RS: نه. مسیرهای موجود در وب‌سایت عالی بودند.

TK: Good. Would you like some  water or coffee before we begin?

TK: خوب. آیا قبل از شروع کمی آب یا قهوه میل دارید؟

RS: I’m okay, thank you.

RS: من خوبم، ممنون.

TK: Alright. So, to get started, why don’t  you tell me a little bit about yourself.

TK: باشه. بنابراین، برای شروع، چرا کمی درباره خودتان به من بگویید.

RS: Sure. I studied at the University of  Florida and graduated in 2010 with a Masters  

RS: حتما. من در دانشگاه فلوریدا تحصیل کردم و در سال 2010 با مدرک کارشناسی

Degree in Toy Design. After graduation,  I was hired at Happy Kid’s Creative.  

ارشد در طراحی اسباب بازی فارغ التحصیل شدم. پس از فارغ التحصیلی، در Happy Kid’s Creative استخدام شدم.

I’ve been there for the past five years and am  currently the Director of Toy Production. During  

من در پنج سال گذشته آنجا بودم و در حال حاضر مدیر تولید اسباب‌بازی هستم. در طی

that time sales have grown steadily. It’s been a  great experience, but I’ve run out of room to grow  

آن زمان، فروش به طور پیوسته افزایش یافته است. این یک تجربه عالی بود، اما فضای من برای رشد

with HKC and I’m looking for new opportunities.  I have a lot of experience leading teams  

با HKC تمام شده است و به دنبال فرصت‌های جدید هستم. من تجربه زیادی در رهبری تیم‌ها

in the creative process and finding new  markets for the products that we create.

در فرآیند خلاقیت و یافتن بازارهای جدید برای محصولاتی که ایجاد می‌کنیم، دارم.

T: That’s great. Can you tell me  how you heard about this position?

T: این عالی است. می‌توانید به من بگویید چگونه درباره این موقعیت شنیده‌اید؟

RS: Of course. A friend of mine saw the position  listed on LinkedIn and forwarded it to me,  

ر.س: البته. یکی از دوستانم موقعیت فهرست شده در لینکدین را دید و آن را برای من ارسال کرد،

so I spent some time on your website learning  about the position and the company. I also  

بنابراین مدتی را در وب سایت شما گذراندم در مورد موقعیت و شرکت یاد گرفتم.

read an article in Business Weekly about  your work that really got me interested.

همچنین مقاله‌ای در بیزینس ویکلی درباره کار شما خواندم که واقعاً من را علاقه مند کرد.

TK: What attracted you to our company?

TK: چه چیزی شما را به شرکت ما جذب کرد؟

RS: To be honest, what really caught my eye was  your focus on growth. I was really impressed with  

RS: صادقانه بگویم، چیزی که توجه من را جلب کرد تمرکز شما بر رشد بود. من واقعاً تحت تأثیر

your ambitious goals and the clear plan you  have for achieving those goals. I also like  

اهداف بلندپروازانه شما و برنامه روشنی که برای دستیابی به آن اهداف دارید قرار گرفتم. من

the support you provide for your employees.  I love your continuing education initiatives,  

همچنین حمایتی را که برای کارمندان خود ارائه می‌دهید دوست دارم. من عاشق ابتکارات آموزش مداوم شما هستم،

where you pay for employees to learn new techniques and skill sets.  

جایی که برای کارمندان برای یادگیری تکنیک‌ها و مجموعه مهارت‌های جدید پول می‌دهید.

I think that really helps to build  employee satisfaction and loyalty.

فکر می‌کنم این واقعاً به ایجاد رضایت و وفاداری کارکنان کمک می‌کند.

TK: You’ve obviously done your homework.  What would you say is your greatest strength?

TK: واضح است که شما تکالیف خود را انجام داده اید. به نظر شما بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟

RS: I would say, my greatest strength is a  combination of enthusiasm and persistence.  

RS: می‌توانم بگویم، بزرگترین قدرت من ترکیبی از اشتیاق و پشتکار است.

My work ethic won’t let me settle for less  than my best. I’m able to persevere through  

اخلاق کاری من به من اجازه نمی دهد به کمتر از بهترین خود رضایت بدهم. من می‌توانم در

challenges and setbacks without falling  into frustration or anger. I’ve noticed  

چالش‌ها و ناکامی‌ها بدون اینکه دچار ناامیدی یا خشم شوم، پشتکار داشته باشم. متوجه شده‌ام

that this tends to keep those around me  in good spirits as well, which is a plus.

این امر باعث می‌شود اطرافیانم نیز روحیه خوبی داشته باشند، که این یک امتیاز مثبت است.

TK: That’s very good. Can you tell me about a time  

TK: این خیلی خوب است. آیا می‌توانید درباره زمانی به من بگویید   که در

where you suffered a setback and  had to maintain your enthusiasm?

آن شکست خوردید و مجبور شدید اشتیاق خود را حفظ کنید؟

RS: Sure. One definitely comes to mind. Last year  a project for a new toy was in its final stages  

RS: حتما. قطعا یکی به ذهنم میرسه سال گذشته پروژه‌ای برای یک اسباب‌بازی جدید

after two years of work. As we were looking at the  branding and working up a final marketing plan,  

پس از دو سال کار در مراحل پایانی خود بود. همانطور که در حال بررسی نام تجاری و کار بر روی یک برنامه بازاریابی نهایی بودیم،

a competitor launched a version of the  exact same toy that we were launching.  

یکی از رقبا نسخه‌ای از همان اسباب‌بازی‌ای را عرضه کرد که ما عرضه می‌کردیم.

As the leader of the project, I knew that my  reaction would set the tone for the group.  

به‌عنوان رهبر پروژه، می‌دانستم که واکنش من، لحن گروه را تعیین می‌کند.

I acknowledged that it was a setback, but  challenged the group to think of this as a  

من تصدیق کردم که این یک شکست بود، اما گروه را به چالش کشیدم تا به این به عنوان یک

blessing in disguise. I asked them to go out  and buy the competitor’s product and make a  

نعمت در مبدل فکر کنند. از آنها خواستم بیرون بروند و محصول رقیب را بخرند و

list of anything they wished the toy could do  that it didn’t. It turned out that the list was  

فهرستی از هر کاری که دوست دارند اسباب‌بازی می‌تواند انجام دهد تهیه کنند. معلوم شد که فهرست

pretty long. We added these items to our toy, and  launched a far superior product 6 months later.  

بسیار طولانی است. ما این موارد را به اسباب‌بازی‌مان اضافه کردیم و ۶ ماه بعد محصولی بسیار برتر را عرضه کردیم.

So, in many ways, the competitor’s  product became the key to our success.

بنابراین، از بسیاری جهات، محصول رقیب کلید موفقیت ما شد.

TK: That sounds like a great victory. Now.  What would you consider your greatest weakness?

TK: این یک پیروزی بزرگ به نظر می رسد. اکنون. بزرگترین نقطه ضعف خود را چه می دانید؟

RS: Chocolate. Just kidding! No, my biggest  weakness is public speaking. It’s something  

RS: شکلات. شوخی کردم! نه، بزرگترین نقطه ضعف من سخنرانی در جمع است. این چیزی است

that I’ve spent a lot of time working on  and in which I’ve improved a great deal.  

که من زمان زیادی را صرف آن کرده‌ام  و در آن پیشرفت زیادی کرده‌ام.

I’m very comfortable in smaller meetings  with my teams. But when I present an idea  

من در جلسات کوچکتر با تیم‌هایم خیلی راحت هستم. اما وقتی ایده

or concept to a larger audience, I still  experience some stage fright. At this point,  

یا مفهومی را به مخاطبان بزرگ‌تری ارائه می‌کنم، هنوز ترس از صحنه را تجربه می‌کنم. در این مرحله،

I can handle these situations professionally,  but I would like to be more comfortable in these  

می‌توانم این موقعیت‌ها را به‌طور حرفه‌ای مدیریت کنم، اما دوست دارم در این

moments so I can really enjoy the experience  of presenting, rather than just survive it.

لحظات راحت‌تر باشم تا بتوانم واقعاً از تجربه ارائه لذت ببرم ، نه اینکه فقط از آن زنده بمانم.

TK: Fear of public speaking is a very common  fear; I’m in the same boat on that one!  

TK: ترس از سخنرانی در جمع یک ترس بسیار رایج است . من در همان قایق هستم!

Where do you see yourself in five years?

پنج سال دیگر خودت را کجا می بینی؟

RS: As I mentioned before, I’m interested in  growth. In five years I would like to be a part  

RS: همانطور که قبلاً اشاره کردم، من به رشد علاقه دارم . در پنج سال دیگر می‌خواهم بخشی

of a company growing its business  on a regular and consistent basis.  

از شرکتی باشم که کسب‌وکار خود را به‌طور منظم و پیوسته توسعه می‌دهد.

I’d like to be in a Vice President position  with a focus on development. And while I know  

من می خواهم در یک موقعیت معاون رئیس جمهور با تمرکز بر توسعه باشم. و در حالی که می‌دانم

that would require much more public speaking,  in five years I plan on being ready for it.

این به سخنرانی عمومی خیلی بیشتری نیاز دارد، در پنج سال آینده تصمیم دارم برای آن آماده باشم.

TK: Okay, well, I have everything I need,  but do you have any questions for me,  

TK: خوب، خوب، من همه چیزهایی را که نیاز دارم دارم، اما آیا

about the company or the position?

در مورد شرکت یا موقعیت، سؤالی از من دارید؟

RS: Yes. Imagine you're looking back on this  hiring decision in a year. The person you  

RS: بله. تصور کنید که یک سال دیگر به این تصمیم استخدام نگاه می‌کنید. فردی که

hired has exceeded your expectations. What  did he or she do that impressed you most?

استخدام کردید فراتر از انتظارات شما بوده است. او چه کاری انجام داد که بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داد؟

TK: That’s a great question. I think in  one year the person would have come in  

TK: این یک سوال عالی است. فکر می‌کنم در یک سال آن شخص وارد می‌شد

and spent some time learning from the team  and people that have been here a while.  

و مدتی را صرف یادگیری از تیم و افرادی می‌کرد که مدتی اینجا بودند.

Then, she or he will begin making  changes in an informed way.  

سپس، او شروع به ایجاد تغییرات به روشی آگاهانه خواهد کرد.

In one year I want this person’s team to  be a well-oiled machine. I want them to  

در عرض یک سال می‌خواهم تیم این شخص یک ماشین روغن‌کاری شده باشد. من می‌خواهم که

be bouncing ideas off each other, coming up with  new designs and making headway into new markets.

آن‌ها ایده‌های خود را از یکدیگر پر کنند، طرح‌های جدیدی ارائه کنند و به بازارهای جدید پیشرفت کنند.

RS: That’s helpful. It’s good to  know what the expectations are.  

RS: این مفید است. خوب است بدانیم انتظارات چیست.

Can you tell me a little bit about the team  that I would be working with?

می‌توانید کمی درباره تیمی که قرار است با آن کار کنم به من بگویید؟

TK: Sure. I believe all of them have  been with the company for over five years  

TK: مطمئنا. من معتقدم که همه آنها بیش از پنج سال است که در شرکت بوده اند

and know the ropes. I would say there’s a little  bit of frustration currently because of our lack  

و طناب ها را می شناسند. من می‌توانم بگویم در حال حاضر به دلیل عدم رشد ما کمی ناامیدی وجود

of growth. This will be the third time we’ve  brought in a new team leader in four years.

دارد. این سومین باری خواهد بود که در چهار سال گذشته یک رهبر تیم جدید را وارد می‌کنیم.

RS: Do you know what’s causing  that kind of rapid turn over?

RS: آیا می‌دانید چه چیزی باعث این نوع چرخش سریع می‌شود؟

T: To be honest, the last three team leaders  have been hired from within the company.  

T: صادقانه بگویم، سه رهبر تیم آخر از داخل شرکت استخدام شده اند.

And sometimes it’s hard to think outside the  box when you’ve been inside the box for awhile.  

و گاهی اوقات زمانی که برای مدتی در داخل جعبه بوده اید، فکر کردن خارج از جعبه سخت است.

We’re hoping to bring in some new ideas and  energy and get our development team back on track.

امیدواریم ایده‌ها و انرژی‌های جدید را وارد کنیم و تیم توسعه خود را به مسیر خود بازگردانیم.

RS: That makes sense. I really appreciate  that you’re considering me for the position.  

RS: این منطقی است. من واقعاً از اینکه من را برای این موقعیت در نظر می گیرید سپاسگزارم.

I’d love to be a part of the  company achieving its goals.

من دوست دارم بخشی از  شرکتی باشم که به اهدافش دست می یابد.

TK: Very good. Okay. That’s great,  thanks so much for coming in,  

TK: خیلی خوب است. باشه. این عالی است، بسیار متشکرم که وارد شدید،

Rachel. It’s great to meet you. I’ll  give you a call in the next three days.

راشل. از آشنایی با شما عالی است طی سه روز آینده با شما تماس خواهم گرفت.

RS: Sounds good, I look  forward to it. Thanks again.

RS: خوب به نظر می رسد، مشتاقانه منتظر آن هستم. بازم ممنون

TK: My pleasure.

TK: خوشحالم.

First let’s talk about the handshake. A long  time ago, women used to shake hands more like  

ابتدا اجازه دهید در مورد دست دادن صحبت کنیم. مدت‌ها پیش، زنان بیشتر از این دست دست می‌دادند

this. But now, men and women alike use the same  handshake, putting your right hand forward. Make  

. اما اکنون، مردان و زنان به طور یکسان از همان دست دادن استفاده می‌کنند و دست راست شما را جلو می‌برند.

it firm but not too tight or aggressive. A firm  handshake makes a good first impression.

آن را محکم کنید اما نه خیلی سفت یا تهاجمی. یک دست دادن محکم اولین تاثیر خوبی دارد.

TK: Hello Ms. Smith, I’m Tom Kelley.  Thanks so much for coming in.

TK: سلام خانم اسمیت، من تام کلی هستم. خیلی ممنون که وارد شدید.

RS: It’s my pleasure, thanks  so much for meeting with me.

RS: خوشحالم، خیلی ممنون از ملاقات با من.

TK: Of course.

TK: البته.

Let’s look at my posture. It’s good to sit upright and look alert. You  

بیایید به وضعیت من نگاه کنیم. خوب است که صاف بنشینید و هوشیار به نظر برسید. شما

don’t want to slump back or slouch, that’s  a bit too casual for a job interview.

نمی‌خواهید به عقب برگردید یا خم شوید، این برای یک مصاحبه شغلی کمی غیر عادی است.

Don’t sit stiffly, but do sit upright with a  good energy. Let’s look at facial expressions.

سفت ننشینید، اما با انرژی خوب عمودی بنشینید . بیایید به حالات چهره نگاه کنیم.

Notice that my face is very  engaged. I look excited and happy.  

توجه کنید که صورت من بسیار درگیر است. من هیجان زده و خوشحال به نظر می رسم.

That’s the message you want to send.  It’s not unprofessional to be energized.

این پیامی است که می خواهید بفرستید. داشتن انرژی غیر حرفه ای نیست.

In some cultures, it might be professional to  be more reserved, but in America, a friendly,  

در برخی فرهنگ‌ها، ممکن است محتاط‌تر بودن حرفه‌ای باشد، اما در آمریکا، رفتار دوستانه و

engaged demeanor is important. Watch my  face as I listen to the interview questions.

فعال مهم است. وقتی به سؤالات مصاحبه گوش می‌دهم، به چهره‌ام نگاه کنید.

Smiling and nodding are a way to show  that you’re engaged and listening.

لبخند زدن و تکان دادن سر راهی برای نشان دادن اینکه درگیر هستید و گوش می دهید.

When watching the interview,  did you notice I made a joke?

هنگام تماشای مصاحبه، متوجه شدید که من شوخی کردم؟

TK: Now, what would you  consider your greatest weakness?

TK: حالا، بزرگترین نقطه ضعف خود را چه می دانید؟

RS: Chocolate.

RS: شکلات.

Using humor or making a joke in an interview  can show your personality. But limit it to maybe  

استفاده از طنز یا شوخی کردن در مصاحبه می تواند شخصیت شما را نشان دهد. اما آن را به

one or two moments. Otherwise, it will distract  from the other important things you want to say.

یک یا دو لحظه محدود کنید. در غیر این صورت، حواس‌تان را از چیزهای مهم دیگری که می‌خواهید بگویید منحرف می‌کند.

This wraps up our interview series. I hope  it helps you prepare for job or school  

این مجموعه مصاحبه ما را به پایان می رساند. امیدوارم به شما کمک کند برای مصاحبه شغلی یا مدرسه

interviews in the US. How does this compare  to your culture? Are interviews more casual,  

در ایالات متحده آماده شوید. چگونه این با فرهنگ شما مقایسه می شود؟ آیا مصاحبه‌ها معمولی‌تر،

or more formal? Let me know in the comments below.

یا رسمی‌تر هستند؟ با گذاشتن کامنت در ادامه به من اطلاع دهید.

To close, here’s the full interview one more time.

برای پایان، یک بار دیگر مصاحبه کامل را در اینجا آورده ایم.

TK: Hello Ms. Smith, I’m Tom Kelley.  Thanks so much for coming in.

TK: سلام خانم اسمیت، من تام کلی هستم. خیلی ممنون که وارد شدید.

RS: It’s my pleasure, thanks  so much for meeting with me.

RS: خوشحالم، خیلی ممنون از ملاقات با من.

TK: Of course. Did you have  any trouble finding the office?

TK: البته. آیا برای پیدا کردن دفتر مشکلی نداشتید؟

RS: Nope. The directions  on the website were great.

RS: نه. مسیرهای موجود در وب‌سایت عالی بودند.

TK: Good. Would you like some  water or coffee before we begin?

TK: خوب. آیا قبل از شروع کمی آب یا قهوه میل دارید؟

RS: I’m okay, thank you.

RS: من خوبم، ممنون.

TK: Alright. So, to get started, why don’t  you tell me a little bit about yourself.

TK: باشه. بنابراین، برای شروع، چرا کمی درباره خودتان به من بگویید.

RS: Sure. I studied at the University of  Florida and graduated in 2010 with a Masters  

RS: حتما. من در دانشگاه فلوریدا تحصیل کردم و در سال 2010 با مدرک کارشناسی

Degree in Toy Design. After graduation,  I was hired at Happy Kid’s Creative.  

ارشد در طراحی اسباب بازی فارغ التحصیل شدم. پس از فارغ التحصیلی، در Happy Kid’s Creative استخدام شدم.

I’ve been there for the past five years and am  currently the Director of Toy Production. During  

من در پنج سال گذشته آنجا بودم و در حال حاضر مدیر تولید اسباب‌بازی هستم. در طی

that time sales have grown steadily. It’s been a  great experience, but I’ve run out of room to grow  

آن زمان، فروش به طور پیوسته افزایش یافته است. این یک تجربه عالی بود، اما فضای من برای رشد

with HKC and I’m looking for new opportunities.  I have a lot of experience leading teams  

با HKC تمام شده است و به دنبال فرصت‌های جدید هستم. من تجربه زیادی در رهبری تیم‌ها

in the creative process and finding new  markets for the products that we create.

در فرآیند خلاقیت و یافتن بازارهای جدید برای محصولاتی که ایجاد می‌کنیم، دارم.

T: That’s great. Can you tell me  how you heard about this position?

T: این عالی است. می‌توانید به من بگویید چگونه درباره این موقعیت شنیده‌اید؟

RS: Of course. A friend of mine saw the position  listed on LinkedIn and forwarded it to me,  

ر.س: البته. یکی از دوستانم موقعیت فهرست شده در لینکدین را دید و آن را برای من ارسال کرد،

so I spent some time on your website learning  about the position and the company. I also  

بنابراین مدتی را در وب سایت شما گذراندم در مورد موقعیت و شرکت یاد گرفتم.

read an article in Business Weekly about  your work that really got me interested.

همچنین مقاله‌ای در بیزینس ویکلی درباره کار شما خواندم که واقعاً من را علاقه مند کرد.

TK: What attracted you to our company?

TK: چه چیزی شما را به شرکت ما جذب کرد؟

RS: To be honest, what really caught my eye was  your focus on growth. I was really impressed with  

RS: صادقانه بگویم، چیزی که توجه من را جلب کرد تمرکز شما بر رشد بود. من واقعاً تحت تأثیر

your ambitious goals and the clear plan you  have for achieving those goals. I also like  

اهداف بلندپروازانه شما و برنامه روشنی که برای دستیابی به آن اهداف دارید قرار گرفتم. من

the support you provide your employees.  I love your continuing education initiatives,  

همچنین   حمایتی را که از کارمندان خود ارائه می‌کنید، دوست دارم. من عاشق ابتکارات آموزش مداوم شما هستم،

where you pay for employees to learn new techniques and skill sets.  

جایی که برای کارمندان برای یادگیری تکنیک‌ها و مجموعه مهارت‌های جدید پول می‌دهید.

I think that really helps to build  employee satisfaction and loyalty.

فکر می‌کنم این واقعاً به ایجاد رضایت و وفاداری کارکنان کمک می‌کند.

TK: You’ve obviously done your homework.  What would you say is your greatest strength?

TK: واضح است که شما تکالیف خود را انجام داده اید. به نظر شما بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟

RS: I would say, my greatest strength is a  combination of enthusiasm and persistence.  

RS: می‌توانم بگویم، بزرگترین قدرت من ترکیبی از اشتیاق و پشتکار است.

My work ethic won’t let me settle for less  than my best. I’m able to persevere through  

اخلاق کاری من به من اجازه نمی دهد به کمتر از بهترین خود رضایت بدهم. من می‌توانم در

challenges and setbacks without falling  into frustration or anger. I’ve noticed  

چالش‌ها و ناکامی‌ها بدون اینکه دچار ناامیدی یا خشم شوم، پشتکار داشته باشم. متوجه شده‌ام

that this tends to keep those around me  in good spirits as well, which is a plus.

این امر باعث می‌شود اطرافیانم نیز روحیه خوبی داشته باشند، که این یک امتیاز مثبت است.

TK: That’s very good. Can you tell me about a time  

TK: این خیلی خوب است. آیا می‌توانید درباره زمانی به من بگویید   که در

where you suffered a setback and  had to maintain your enthusiasm?

آن شکست خوردید و مجبور شدید اشتیاق خود را حفظ کنید؟

RS: Sure. One definitely comes to mind. Last year  a project for a new toy was in its final stages  

RS: حتما. قطعا یکی به ذهنم میرسه سال گذشته پروژه‌ای برای یک اسباب‌بازی جدید

after two years of work. As we were looking at the  branding and working up a final marketing plan,  

پس از دو سال کار در مراحل پایانی خود بود. همانطور که در حال بررسی نام تجاری و کار بر روی یک برنامه بازاریابی نهایی بودیم،

a competitor launched a version of the  exact same toy that we were launching.  

یکی از رقبا نسخه‌ای از همان اسباب‌بازی‌ای را که ما عرضه می‌کردیم عرضه کرد.

As the leader of the project, I knew that my  reaction would set the tone for the group.  

به‌عنوان رهبر پروژه، می‌دانستم که واکنش من، لحن گروه را تعیین می‌کند.

I acknowledged that it was a setback, but  challenged the group to think of this as  

من تصدیق کردم که این یک شکست بود، اما گروه را به چالش کشیدم تا به این به عنوان

a blessing in disguise. I asked them to  go out and buy the competitor’s product  

یک نعمت در مبدل فکر کنند. از آنها خواستم بیرون بروند و محصول رقیب را بخرند

and make a list of anything they wished the toy  could do that it didn’t. It turned out that the  

و فهرستی از هر کاری که دوست داشتند اسباب‌بازی بتواند انجام دهد تهیه کنند. معلوم شد که

list was pretty long. We added these items to our  toy, and launched a far superior product 6 months  

فهرست   بسیار طولانی است. ما این موارد را به اسباب‌بازی‌مان اضافه کردیم و ۶ ماه بعد محصول بسیار برتری را عرضه کردیم

later. So, in many ways, the competitor’s  product became the key to our success.

. بنابراین، از بسیاری جهات، محصول رقیب کلید موفقیت ما شد.

TK: That sounds like a great victory. Now.  What would you consider your greatest weakness?

TK: این یک پیروزی بزرگ به نظر می رسد. اکنون. بزرگترین نقطه ضعف خود را چه می دانید؟

RS: Chocolate. Just kidding! No, my biggest  weakness is public speaking. It’s something  

RS: شکلات. شوخی کردم! نه، بزرگترین نقطه ضعف من سخنرانی در جمع است. این چیزی است

that I’ve spent a lot of time working on  and in which I’ve improved a great deal.  

که من زمان زیادی را صرف آن کرده‌ام  و در آن پیشرفت زیادی کرده‌ام.

I’m very comfortable in smaller meetings  with my teams. But when I present an idea  

من در جلسات کوچکتر با تیم‌هایم خیلی راحت هستم. اما وقتی ایده

or concept to a larger audience, I still  experience some stage fright. At this point,  

یا مفهومی را به مخاطبان بزرگ‌تری ارائه می‌کنم، هنوز ترس از صحنه را تجربه می‌کنم. در این مرحله،

I can handle these situations professionally,  but I would like to be more comfortable in these  

می‌توانم این موقعیت‌ها را به‌طور حرفه‌ای مدیریت کنم، اما دوست دارم در این

moments so I can really enjoy the experience  of presenting, rather than just survive it.

لحظات راحت‌تر باشم تا بتوانم واقعاً از تجربه ارائه لذت ببرم ، نه اینکه فقط از آن جان سالم به در ببرم.

TK: Fear of public speaking is a very common  fear; I’m in the same boat on that one!  

TK: ترس از سخنرانی در جمع یک ترس بسیار رایج است . من در همان قایق هستم!

Where do you see yourself in five years?

پنج سال دیگر خودت را کجا می بینی؟

RS: As I mentioned before, I’m interested in  growth. In five years I would like to be a part  

RS: همانطور که قبلاً اشاره کردم، من به رشد علاقه دارم . در پنج سال دیگر می‌خواهم بخشی

of a company growing its business  on a regular and consistent basis.  

از شرکتی باشم که کسب‌وکار خود را به‌طور منظم و پیوسته توسعه می‌دهد.

I’d like to be in a Vice President position  with a focus on development. And while I know  

من می خواهم در یک موقعیت معاون رئیس جمهور با تمرکز بر توسعه باشم. و در حالی که می‌دانم

that would require much more public speaking,  in five years I plan on being ready for it.

این به سخنرانی عمومی خیلی بیشتری نیاز دارد، در پنج سال آینده تصمیم دارم برای آن آماده باشم.

TK: Okay, well, I have everything I need,  

TK: خوب، خوب، من همه چیز مورد نیازم را

but do you have any questions for me,  about the company or the position?

دارم،   اما آیا سؤالی درباره شرکت یا موقعیت از من دارید؟

RS: Yes. Imagine you're looking back on this  hiring decision in a year. The person you hired  

RS: بله. تصور کنید که یک سال دیگر به این تصمیم استخدام نگاه می‌کنید. فردی که استخدام کردید

has exceeded your expectations. What did  he or she do that impressed you most?

از انتظارات شما فراتر رفته است. او چه کاری انجام داد که بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داد؟

TK: That’s a great question.  

TK: این یک سوال عالی است.

I think in one year the person would have come  in and spent some time learning from the team and  

من فکر می‌کنم در یک سال آن فرد وارد می‌شد و مدتی را از تیم و

people that have been here a while. Then, she or  he will begin making changes in an informed way.  

افرادی که مدتی اینجا بودند، یاد می‌گرفت. سپس، او یا او به روشی آگاهانه شروع به ایجاد تغییرات می کند.

In one year I want this person’s team to  be a well-oiled machine. I want them to  

در عرض یک سال می‌خواهم تیم این شخص یک ماشین روغن‌کاری شده باشد. من می‌خواهم که

be bouncing ideas off each other, coming up with  new designs and making headway into new markets.

آن‌ها ایده‌های خود را از یکدیگر پر کنند، طرح‌های جدیدی ارائه کنند و به بازارهای جدید پیشرفت کنند.

RS: That’s helpful. It’s good to  know what the expectations are.  

RS: این مفید است. خوب است بدانیم انتظارات چیست.

Can you tell me a little bit about the team  that I would be working with?

می‌توانید کمی درباره تیمی که قرار است با آن کار کنم به من بگویید؟

TK: Sure. I believe all of them have been with  the company for over five years and know the  

TK: مطمئنا. من معتقدم که همه آنها بیش از پنج سال است که در شرکت بوده اند و طناب ها را می شناسند

ropes. I would say there’s a little bit of  frustration currently because of our lack  

. من می‌توانم بگویم در حال حاضر به دلیل عدم رشد ما کمی ناامیدی وجود

of growth. This will be the third time we’ve  brought in a new team leader in four years.

دارد. این سومین باری خواهد بود که در چهار سال گذشته یک رهبر تیم جدید را وارد می‌کنیم.

RS: Do you know what’s causing  that kind of rapid turn over?

RS: آیا می‌دانید چه چیزی باعث این نوع چرخش سریع می‌شود؟

T: To be honest, the last three team leaders  have been hired from within the company.  

T: صادقانه بگویم، سه رهبر تیم آخر از داخل شرکت استخدام شده اند.

And sometimes it’s hard to think outside the  box when you’ve been inside the box for awhile.  

و گاهی اوقات زمانی که برای مدتی در داخل جعبه بوده اید، فکر کردن خارج از جعبه سخت است.

We’re hoping to bring in some new ideas and  energy and get our development team back on track.

امیدواریم ایده‌ها و انرژی‌های جدید را وارد کنیم و تیم توسعه خود را به مسیر خود بازگردانیم.

RS: That makes sense. I really appreciate  that you’re considering me for the position.  

RS: این منطقی است. من واقعاً از اینکه من را برای این موقعیت در نظر می گیرید سپاسگزارم.

I’d love to be a part of the  company achieving its goals.

من دوست دارم بخشی از شرکتی باشم که به اهدافش دست می یابد.

TK: Very good. Okay. That’s great,  thanks so much for coming in,  

TK: خیلی خوب است. باشه. این عالی است، بسیار متشکرم که وارد شدید،

Rachel. It’s great to meet you. I’ll  give you a call in the next three days.

راشل. از آشنایی با شما عالی است طی سه روز آینده با شما تماس خواهم گرفت.

RS: Sounds good, I look  forward to it. Thanks again.

RS: خوب به نظر می رسد، مشتاقانه منتظر آن هستم. بازم ممنون

TK: My pleasure.

TK: خوشحالم.

Thank you so much for watching,  I make new videos every Tuesday  

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم، من هر سه‌شنبه ویدیوهای جدیدی

and I love to see you back here, please  like and subscribe with notifications,  

می‌سازم و دوست دارم دوباره شما را در اینجا ببینم، لطفاً لایک کنید و با اعلان‌ها مشترک شوید،                                                                                                    من هر سه شنبه ویدیوهای جدیدی می‌سازم و دوست دارم دوباره

you can keep your learning going right now with  this video. I make new videos every Tuesday,  

شما را اینجا ببینم. من هر سه‌شنبه ویدیوهای جدیدی می‌سازم،

I’ll see you next week. That’s it and thanks  so much for using Rachel’s English.

هفته آینده شما را می‌بینم. همین است و بسیار سپاسگزارم که از انگلیسی Rachel استفاده کردید.