How to Talk About Time in English - Time Prepositions and Phrases

Hi, I’m Oli.

سلام من اولی هستم

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn how to talk about time in English.

در این درس می توانید یاد بگیرید که چگونه در مورد زمان به زبان انگلیسی صحبت کنید.

You’ll learn how to use prepositions, conjunctions and other useful words and phrases to talk

شما یاد خواهید گرفت که چگونه از حروف اضافه، حروف ربط و سایر کلمات و عبارات مفید برای صحبت

about time.

در مورد زمان استفاده کنید.

If you’re watching on YouTube, don’t forget to check out the full version of this lesson

اگر در یوتیوب تماشا می کنید، فراموش نکنید که نسخه کامل این درس را

on our website: Oxford Online English dot com.

در وب سایت ما بررسی کنید: Oxford Online English dot com.

The full lesson contains the script and a quiz to help you practice what you’ve learned.

درس کامل شامل اسکریپت و مسابقه ای است که به شما کمک می کند آنچه را که یاد گرفته اید تمرین کنید.

Go to Oxford Online English dot com and try it!

به Oxford Online English dot com بروید و آن را امتحان کنید!

The things you’ll learn in this lesson will help you in many situations: telling stories,

چیزهایی که در این درس یاد خواهید گرفت در بسیاری از موقعیت‌ها به شما کمک می‌کنند: داستان‌گویی،

saying when things happen, talking about the future, describing how long something lasted,

گفتن اینکه چه زمانی اتفاق می‌افتد، صحبت کردن در مورد آینده، توصیف مدت زمانی که چیزی طول کشیده

and many more.

و بسیاری موارد دیگر.

Let’s start with one of the most basic ways to talk about time.

بیایید با یکی از اساسی ترین راه های صحبت در مورد زمان شروع کنیم.

When’s her birthday?

تولدش کی است؟

How many times have you asked me that?

چند بار این را از من پرسیدی؟

It’s in December.

در ماه دسامبر است.

Are you sure?

مطمئنی؟

I thought it was in January.

فکر کردم ژانویه بود.

No, it’s definitely in December, on the 23rd.

نه، قطعاً در 23 دسامبر است.

But that can’t be right.

اما این نمی تواند درست باشد.

Her birthday was on a Saturday last year, and this year the 23rd is a Wednesday.

سال گذشته تولد او یک شنبه بود و امسال 23 روز چهارشنبه است.

You’re thinking of her birthday *party.* She had it on the weekend before her birthday.

شما به جشن تولد او فکر می‌کنید. او در آخر هفته قبل از تولدش جشن گرفته بود.

Don’t you remember?

یادت نمیاد؟

Our car broke down and we got there at eleven.

ماشین ما خراب شد و ساعت یازده رسیدیم.

Oh yeah!

اوه بله!

And then we had to stay the night there because we couldn’t drive back.

و بعد مجبور شدیم شب را آنجا بمانیم زیرا نمی‌توانستیم برگردیم.

That’s right!

درست است!

Then, in the morning, remember that we had to try to call a tow truck, and we couldn’t

سپس، صبح، به یاد داشته باشید که ما باید سعی می‌کردیم با یک کامیون یدک‌کش تماس بگیریم، و نتوانستیم

find anyone who was working?

کسی را که کار می‌کرد پیدا کنیم؟

Of course!

البته!

What a nightmare!

چه کابوسی!

What time did we get home in the end?

بالاخره ساعت چند رسیدیم خونه؟

Five?

پنج؟

Six?

شش؟

It was in the evening, but not too late.

عصر بود، اما دیر نشده بود.

Maybe at six, yeah.

شاید در شش، آره.

Was that the second time we went?

بار دومی بود که رفتیم؟

No, we’ve been three times.

نه، ما سه بار بودیم.

The first was in 2015, we were away in 2016, and then we went in 2017 and 2018.

اولین بار در سال 2015 بود، ما در سال 2016 دور بودیم، و سپس در سال های 2017 و 2018 رفتیم.

So, if we go this year, it’ll be the fourth time.

بنابراین، اگر امسال برویم، این چهارمین بار خواهد بود.

Has she invited us?

آیا او ما را دعوت کرده است؟

Yeah, she’s having her party on the Friday before her birthday.

بله، او در جمعه قبل از تولدش جشن می گیرد.

So, on the 18th?

بنابراین، در 18؟

That’s right.

درست است.

In the dialogue, you heard many examples of using ‘at’, ‘on’ and ‘in’ to talk

در دیالوگ، مثال‌های زیادی از استفاده از «at»، «on» و «in» برای صحبت

about when things are.

در مورد زمانی که همه چیز درست است شنیدید.

Can you remember any?

آیا می توانید هر کدام را به خاطر بسپارید؟

Do you know any rules about using ‘at’, ‘on’ and ‘in’ to talk about time?

آیا قوانینی در مورد استفاده از «at»، «on» و «in» برای صحبت در مورد زمان می دانید؟

Use ‘in’ for months and years.

برای ماه‌ها و سال‌ها از «in» استفاده کنید.

For example: ‘in December’, ‘in January’, ‘in 2016’ or ‘in 1999.’

برای مثال: «در دسامبر»، «در ژانویه»، « در سال 2016» یا «در سال 1999».

You can also use ‘in’ for parts of the day: ‘in the morning,’ ‘in the afternoon’,

همچنین می‌توانید از «in» برای بخش‌هایی از روز استفاده کنید: «صبح، بعد از ظهر»،

or ‘in the evening’.

یا « دربعدازظهر'.

Use ‘on’ with days and dates.

از «روشن» با روز و تاریخ استفاده کنید.

For example: ‘on Saturday’, ‘on Friday’, ‘on the 3rd’, or ‘on the 20th of November’.

به عنوان مثال: «روز شنبه»، «روز جمعه»، «در سوم» یا «در 20 نوامبر».

Use ‘at’ with times.

از «at» با زمان استفاده کنید.

For example: ‘at six o’clock’, ‘at five thirty’, or ‘at twelve forty-five’.

برای مثال: «ساعت شش»، «ساعت پنج و نیم» یا «ساعت دوازده و چهل و پنج».

There are a few exceptions and flexible cases.

چند استثنا و موارد قابل انعطاف وجود دارد.

In British English, you say: ‘at the weekend’ and ‘at Christmas’, but in American English,

در انگلیسی بریتانیایی می‌گویید: «در آخر هفته» و «در کریسمس»، اما در انگلیسی آمریکایی

you say ‘on the weekend’ and ‘on Christmas’.

، «در آخر هفته» و «در کریسمس» می‌گویید.

Also, although you say ‘in the morning’, ‘in the afternoon’ and ‘in the evening’,

همچنین، اگرچه می گویید «صبح»، «بعدازظهر» و «شب»،

you also say ‘at night’.

«شب» هم می گویید.

It’s an exception.

یک استثناست

Let’s practice quickly!

سریع تمرین کنیم!

We’re going to ask you four questions.

چهار سوال از شما می پرسیم.

After each question, pause the video and answer with a full sentence.

بعد از هر سوال، ویدیو را مکث کنید و با یک جمله کامل پاسخ دهید.

Ready?

آماده؟

When’s your birthday?

تولدت کی هست؟

What time did you get up this morning?

امروز صبح چه ساعتی بیدار شدی؟

When’s the last time you went on vacation?

آخرین باری که به تعطیلات رفتی کی بود؟

When’s your next day off?

روز بعد تعطیلی شما کی است؟

How was that?

چطور بود؟

Could you answer all the questions?

آیا می توانید به همه سوالات پاسخ دهید؟

Of course, there are many possible answers, but here are some suggestions.

البته، پاسخ های ممکن زیادی وجود دارد، اما در اینجا چند پیشنهاد وجود دارد.

You could say, ‘My birthday’s on the eighth of June.’

می توانید بگویید، "تولد من در هشتم ژوئن است."

You could say, ‘I got up at half past seven.'

می توانید بگویید، "ساعت هفت و نیم از خواب بیدار شدم."

You could say, ‘The last time I went on vacation was in May.’

می‌توانید بگویید، «آخرین باری که به تعطیلات رفتم در ماه می بود.»

You could say, ‘My next day off is on Saturday.’

می‌توانید بگویید، «روز تعطیل بعدی من شنبه است.»

Could you answer all the questions?

آیا می‌توانید به همه سؤالات پاسخ دهید؟

Remember that you can go back and review this section if you need to!

به یاد داشته باشید که در صورت نیاز می توانید به عقب برگردید و این بخش را مرور کنید!

Let’s move on to our next point.

بیایید به نکته بعدی خود برویم.

I can’t work like this!

من نمیتونم اینجوری کار کنم!

This is ridiculous!

این مسخرست!

What’s the problem now?

الان مشکل چیه؟

The network’s not working again.

شبکه دوباره کار نمی کند

I’ve spent the whole morning dealing with this.

من تمام صبح را صرف این موضوع کرده ام.

I can’t even log in.

من حتی نمی توانم وارد سیستم

How’m I supposed to work?

شوم. چگونه باید کار کنم؟

Have you called the IT department?

آیا با بخش فناوری اطلاعات تماس گرفته اید؟

Of course!

البته!

They’re useless!

آنها بی فایده هستند!

They told me it’d be fixed in an hour, but it wasn’t.

به من گفتند یک ساعت دیگر درست می شود، اما نشد.

I called again and they promised that it’d be done by midday at the latest, but now it’s

دوباره تماس گرفتم و قول دادند که حداکثر تا ظهر انجام می شود، اما الان

nearly two and so far nothing seems to have happened.

نزدیک به دو است و تا الان به نظر می رسد هیچ اتفاقی نیفتاده است.

Well, I’m sure it’ll be fixed in the next few hours.

خوب، من مطمئن هستم که در چند ساعت آینده درست خواهد شد .

Can’t you do some other work in the meantime?

آیا نمی توانید در این مدت کار دیگری انجام دهید؟

I need the image files, which are in a shared folder.

من به فایل های تصویری نیاز دارم که در یک پوشه مشترک هستند .

I promised my client this would be done by the end of today.

من به مشتریم قول دادم که تا پایان امروز این کار انجام شود .

Now I’m going to look bad because we can’t make our computer systems work.

حالا من بد به نظر می‌رسم، زیرا نمی‌توانیم سیستم‌های رایانه‌ای خود را عملی کنیم.

You should take this more seriously, you know.

شما باید این موضوع را جدی تر بگیرید، می دانید.

I am taking it seriously, but we don’t have these problems all the time.

من آن را جدی می‌گیرم، اما ما همیشه این مشکلات را نداریم.

Until recently, everything worked pretty well, right?

تا همین اواخر، همه چیز به خوبی کار می کرد، درست است؟

I wouldn’t say that.

من این را نمی گویم.

We’ve had at least five days this month when things weren’t available for an hour

ما حداقل پنج روز در این ماه داشته ایم که برای یک ساعت یا بیشتر همه چیز در دسترس نبود

or more.

.

In the long run, that lost time adds up.

در دراز مدت، زمان از دست رفته اضافه می شود.

I agree; it’s not ideal, but look: in the short term, there’s not much I can do.

موافقم؛ ایده آل نیست، اما نگاه کنید: در کوتاه مدت، کار زیادی نمی توانم انجام دهم.

I’ll talk to the IT department and try to move things along.

من با بخش فناوری اطلاعات صحبت خواهم کرد و سعی می کنم همه چیز را پیش ببرم.

I can also call your client to explain the situation and apologise, if you like.

من همچنین می توانم با مشتری شما تماس بگیرم تا شرایط را توضیح دهم و در صورت تمایل عذرخواهی کنم.

How does that sound?

این صدا چگونه است؟

Sounds good.

به نظر خوب می رسد.

OK, so we’ll talk in an hour and I’ll give you an update.

خوب، پس یک ساعت دیگر صحبت می کنیم و من به شما به روز رسانی می کنم.

Sure.

مطمئن.

In this section, you’re going to learn how to use the prepositions ‘in’, ‘by’,

در این بخش، نحوه استفاده از حروف اضافه «in»، «by»

and ‘until’.

و «تا» را یاد خواهید گرفت.

In this dialogue, you saw a different way to use ‘in’.

در این دیالوگ، روش دیگری برای استفاده از «in» مشاهده کردید.

Do you remember what you heard?

یادت هست چی شنیدی؟

You heard: ‘They told me it’d be fixed in an hour’, and ‘We’ll talk in an hour.’

شنیده‌اید: «به من گفتند تا یک ساعت دیگر درست می‌شود» و «یک ساعت دیگر صحبت می‌کنیم.»

What does ‘in’ mean here?

«در» در اینجا به چه معناست؟

You can use ‘in’ plus a time period to say when something will happen.

می توانید از «in» به اضافه یک بازه زمانی برای بیان اینکه چه زمانی اتفاقی می افتد استفاده کنید.

It’s most often used to talk about the future, although you might use it in the past if you’re

اغلب برای صحبت در مورد آینده استفاده می شود، اگرچه اگر در مورد صحبت های شخصی صحبت می کنید ممکن است در گذشته از آن استفاده کنید

talking about what someone said.

.

For example, ‘We’ll arrive in three days.’

به عنوان مثال، «ما سه روز دیگر می رسیم.»

This means that we’ll arrive three days from now.

این بدان معناست که سه روز دیگر می رسیم .

If today is Tuesday, I mean we’ll arrive on Friday.

اگر امروز سه شنبه است، منظورم این است که ما جمعه می رسیم.

Here’s another example: ‘Your car will be ready in 30 minutes.’

مثال دیگری در اینجا آمده است: «ماشین شما 30 دقیقه دیگر آماده خواهد شد.»

That means, if it’s one o’clock now, your car will be ready at one-thirty.

یعنی اگر ساعت یک است، ماشین شما ساعت یک و نیم آماده خواهد شد.

There are also phrases with ‘in’, like ‘in the short term’, or ‘in the long

همچنین عباراتی با «در» وجود دارد، مانند «در کوتاه مدت» یا «در بلند

run’.

مدت».

‘In the short term’ means you’re talking about the near future.

"در کوتاه مدت" به این معنی است که شما در مورد آینده نزدیک صحبت می کنید.

‘In the long run’ has the opposite meaning: you’re talking about the distant future.

"در درازمدت" معنای مخالف دارد: شما در مورد آینده ای دور صحبت می کنید.

For example: ‘In the short term, he needs to focus on getting out of debt.’

به عنوان مثال: «در کوتاه مدت، او باید روی خروج از بدهی تمرکز کند.»

This means that in the near future, paying off his debt should be his priority.

این بدان معناست که در آینده نزدیک، پرداخت بدهی او باید در اولویت باشد.

Next, let’s think about ‘by’ and ‘until’.

در مرحله بعد، بیایید به «by» و «تا» فکر کنیم.

Do you know the difference between these two prepositions?

آیا تفاوت این دو حرف اضافه را می دانید؟

Look at two sentences: ‘She’ll be here by Friday.’

به دو جمله نگاه کنید: "او تا جمعه اینجا خواهد بود ."

‘She’ll be here until Friday’.

"او تا جمعه اینجا خواهد بود".

What’s the difference?

تفاوت در چیست؟

‘By Friday’ means ‘any time before Friday’.

«به جمعه» به معنای «هر زمان قبل از جمعه» است.

If you say, ‘She’ll be here by Friday’, you mean that she’s not here now, and she’ll

اگر بگویید، "او تا جمعه اینجا خواهد بود" ، به این معنی است که او اکنون اینجا نیست، و او

arrive some time between now and Friday.

مدتی بین الان و جمعه خواهد آمد.

You don’t know exactly when she’ll arrive, but you’re sure that she won’t arrive

شما دقیقا نمی دانید که او چه زمانی می رسد، اما مطمئن هستید که او

later than Friday.

دیرتر از جمعه نخواهد رسید.

‘Until Friday’ means ‘continuously from now up to Friday’.

«تا جمعه» به معنای «به طور مستمر از هم اکنون تا جمعه» است.

If you say, ‘She’ll be here until Friday’, you mean that she’s here now, but she’ll

اگر بگویید، "او تا جمعه اینجا خواهد بود"، منظورتان این است که او اکنون اینجاست، اما

leave on Friday.

او جمعه می‌رود.

So, the two sentences have very different meanings.

بنابراین، این دو جمله معانی بسیار متفاوتی دارند.

Does your language have different words for ‘by’ and ‘until’ with these meanings?

آیا زبان شما کلمات متفاوتی برای «by» و «تا» با این معانی دارد؟

Some languages use one preposition for both meanings; if this is the case in your language,

برخی از زبان ها از یک حرف اضافه برای هر دو معنا استفاده می کنند. اگر در زبان

you’ll need to be careful using ‘by’ and ‘until’ in English!

شما اینطور است، باید مراقب استفاده از «by» و «تا» در انگلیسی باشید!

Let’s do a quick test.

بیایید یک آزمایش سریع انجام دهیم.

Look at four sentences.

به چهار جمله نگاه کنید.

Pause the video if you need more thinking time.

اگر به زمان بیشتری برای فکر کردن نیاز دارید، ویدیو را متوقف کنید.

Ready?

آماده؟

Let’s look at the answers.

بیایید به پاسخ ها نگاه کنیم.

Did you get them all right?

آیا همه آنها را درست فهمیدید؟

If so, well done!

اگر چنین است، آفرین!

If not, remember that you can review each section as many times as you need to.

اگر نه، به یاد داشته باشید که می توانید هر بخش را هر چند بار که لازم است مرور کنید.

What’s next?

بعد چی؟

Where’s Georgia?

گرجستان کجاست؟

Weren’t you meeting her at the airport?

در فرودگاه با او ملاقات نکردی؟

Uhh…

اوه...

It’s a nightmare!

این یک کابوس است!

Uh-oh!

اوه اوه!

What happened?

چی شد؟

I was waiting for her in the arrivals hall, but I needed the toilet.

من در سالن ورودی منتظر او بودم، اما به توالت نیاز داشتم.

I guess while I was in there, she came out, didn’t see me and went outside.

حدس می زنم وقتی من آنجا بودم، او بیرون آمد، من را ندید و بیرون رفت.

These things happen.

این اتفاقات می افتد.

Anyway, I went back and waited for a while.

به هر حال برگشتم و کمی صبر کردم.

Then, I realised that she must have arrived already, so I went outside to look for her.

سپس، متوجه شدم که او باید از قبل آمده باشد، بنابراین برای جستجوی او به بیرون رفتم.

You won’t believe it: as I was going down in the elevator, she was going up in the elevator

باورتان نمی شود: همان طور که من در آسانسور پایین می رفتم، او در آسانسور

on the other side, trying to find me.

آن طرف بالا می رفت و سعی می کرد مرا پیدا کند.

How do you know?

از کجا می دانی؟

She called me later; we’ll get to that.

بعداً با من تماس گرفت. ما به آن خواهیم رسید

So, I looked around for her near the train station, but I couldn’t see her.

بنابراین، در نزدیکی ایستگاه قطار به دنبال او گشتم، اما نتوانستم او را ببینم.

Just as I was going to go back to arrivals, she called me.

درست زمانی که می خواستم به ورودی ها برگردم، او با من تماس گرفت.

And?

و

The signal was really bad, so I couldn’t really hear her.

سیگنال واقعاً بد بود، بنابراین من واقعاً نمی توانستم او را بشنوم.

I ran outside to get a better signal, and at the exact moment I got out of the doors,

دویدم بیرون تا سیگنال بهتری بگیرم و دقیقا همون لحظه ای که از درها بیرون اومدم باتریم خاموش شد

my battery died.

.

That’s bad luck!

این بدشانسی است!

So I went back up to arrivals, but it turns out she was going down at the same time, so

بنابراین من به مقصد برگشتم، اما معلوم شد که او در همان زمان پایین می‌رفت، بنابراین

we missed each other again.

دوباره دلتنگ یکدیگر شدیم.

It’s like a comedy film!

مثل یک فیلم کمدی است!

I wasn’t laughing at the time.

من در آن زمان نمی خندیدم.

I figured that she’d catch the train into the city, so I decided to just go to her hotel

من فکر کردم که او قطار را به شهر خواهد رساند، بنابراین تصمیم گرفتم فقط به هتل او بروم

and wait for her there.

و آنجا منتظر او باشم.

So did you meet her?

پس با او آشنا شدید؟

No, but I did find somewhere to charge my phone, so I called her.

نه، اما جایی پیدا کردم که تلفنم را شارژ کنم ، بنابراین با او تماس گرفتم.

She was still at the airport.

او هنوز در فرودگاه بود.

And where is she now?

و او الان کجاست؟

She said she’d take the train into the centre, so she’ll call me as soon as she arrives.

او گفت که با قطار وارد مرکز می شود، بنابراین به محض رسیدن با من تماس می گیرد.

I hope she doesn’t fall asleep during the journey and miss her stop…

امیدوارم در طول سفر خوابش نبرد و توقفش را از دست

Don’t even joke about it!

ندهد... حتی با آن شوخی نکنید!

Look at two sentences you heard in the dialogue.

به دو جمله ای که در دیالوگ شنیدید نگاه کنید.

Here’s a question: what’s the difference between ‘during’ and ‘while’?

در اینجا یک سوال وجود دارد: تفاوت بین "در زمان" و "در حالی که" چیست؟

Both words are used to say *when* something happened.

هر دو کلمه برای گفتن *زمانی که* اتفاقی افتاد استفاده می شود.

Specifically, you use them to talk about two things which happened at the same time, or

به طور خاص، شما از آنها برای صحبت در مورد دو چیز که در یک زمان اتفاق افتاده یا

something that happened in the middle of something else.

چیزی که در میانه چیز دیگری رخ داده است استفاده می کنید.

However, they’re used in different ways.

با این حال، آنها به روش های مختلف استفاده می شوند.

After ‘during’, use a noun.

بعد از "در طول"، از یک اسم استفاده کنید.

For example, ‘My phone rang during the film’; ‘During my presentation, there was a power

به عنوان مثال، "تلفن من در طول فیلم زنگ خورد"؛ "در حین ارائه من، برق

cut’; ‘I met my husband during my trip to Corsica.’

قطع شد"؛ «در سفر به کورس با شوهرم ملاقات کردم.»

After ‘while’, use a clause; that means you use a subject and a verb.

بعد از «while» از یک بند استفاده کنید. یعنی از فاعل و فعل استفاده می کنید.

For example, ‘I wasn’t paying attention while he was explaining what to do’;

به عنوان مثال، "در حالی که او توضیح می داد که چه کاری باید انجام دهم، توجه نمی کردم".

‘While I’m out, can you tidy up the living room?'

"وقتی من بیرون هستم، می توانید اتاق نشیمن را مرتب کنید ؟"

‘I like listening to music while I’m working.’

"من دوست دارم در حین کار به موسیقی گوش کنم."

You can also use ‘at’ to talk about things which happened at the same time.

همچنین می توانید از "at" برای صحبت در مورد چیزهایی که همزمان رخ داده اند استفاده کنید.

For example: ‘At the exact moment I got out of the doors, my battery died;’

به عنوان مثال: «دقیقاً در لحظه‌ای که از درها بیرون آمدم، باتریم تمام شد؛»

‘I went back up to arrivals, but it turns out she was going down at the same time.’

«به ورودی‌ها برگشتم، اما معلوم شد که او در همان زمان پایین می‌رفت.»

You could use these in different ways; for example, ‘At the exact moment the train

می‌توانید از این موارد به روش‌های مختلفی استفاده کنید. به عنوان مثال، "در لحظه ای که قطار

left, I saw her running into the station’.

حرکت کرد، او را دیدم که به سمت ایستگاه می دوید".

‘You can’t study and watch TV at the same time.’

"شما نمی توانید همزمان مطالعه کنید و تلویزیون تماشا کنید ."

Finally, you can use ‘as’ to talk about the moment when something happened.

در نهایت، می توانید از "as" برای صحبت در مورد لحظه ای استفاده کنید که اتفاقی افتاده است.

In the dialogue, you heard these.

در دیالوگ اینها را شنیدید.

‘As’ means ‘at the moment when’.

"As" به معنای "در لحظه ای که".

So, the first sentence means that at the moment when I was going down in the elevator, she

بنابراین، جمله اول به این معنی است که در لحظه ای که من در آسانسور پایین می رفتم،

was going up in the other elevator.

او در آسانسور دیگر بالا می رفت.

‘Just as’ has the same meaning, but it’s more emphatic.

«همانطور که» به همین معنی است، اما تأکید بیشتری دارد.

Use ‘just as’ to mean that two things happened at *exactly* the same time.

از "just as" به این معنی استفاده کنید که دو چیز دقیقاً در یک زمان اتفاق افتاده است.

‘As soon as’ also has the same meaning, but it’s used to talk about the future.

"به محض" نیز به همین معنی است، اما برای صحبت در مورد آینده استفاده می شود.

You use it to say that two things *will* happen at the same time.

شما از آن برای گفتن اینکه دو چیز *در یک زمان* اتفاق می افتد استفاده می کنید.

You can make more examples with this language, like this: ‘As I was walking down the street,

می‌توانید با این زبان مثال‌های بیشتری بسازید، مانند این: «وقتی در خیابان راه

I heard thunder in the distance’; ‘I got to the airport just as they closed

می‌رفتم، صدای رعد و برق را از دور شنیدم». من به فرودگاه رسیدم درست زمانی که

the gate for my flight’; ‘We’ll leave as soon as you’re ready.'

دروازه پروازم را بستند. "به محض اینکه آماده شدی ما می‌رویم."

So, in this section, you saw how to use ‘during’, ‘while’, ‘at’ and ‘as’ to talk

بنابراین، در این بخش، نحوه استفاده از «در حین»، «در حالی»، «در» و «مانند» را برای صحبت

about things which happen at the same time.

در مورد چیزهایی که همزمان اتفاق می‌افتند، دیدید.

Note that ‘during’ and ‘at’ are prepositions here, whereas ‘while’ and ‘as’ are

توجه داشته باشید که "در طول" و "at" در اینجا حروف اضافه هستند، در حالی که "while" و "as" حروف

conjunctions.

ربط هستند.

Let’s look at one more thing.

بیایید یک چیز دیگر را بررسی کنیم.

Can we stop for something to eat?

آیا می توانیم برای خوردن چیزی توقف کنیم؟

I didn’t have lunch and I’m starving!

من ناهار نخوردم و دارم از گرسنگی میمیرم!

I’ve been waiting for you for ages!

من سالهاست منتظرت هستم!

We’re already going to be late.

ما در حال حاضر دیر می رسیم.

I think we should go straight there.

فکر می کنم باید مستقیم به آنجا برویم.

Come on, it won’t take long.

بیا زیاد طول نمیکشه

You always say that, and then you take forever.

شما همیشه این را می گویید و سپس برای همیشه می گیرید.

That’s not fair!

عادلانه نیست!

Well, hey, you should’ve been on time.

خوب، هی، شما باید به موقع می بودید.

It’s not my fault you’re always late…

تقصیر من نیست که شما همیشه دیر می آیید...

I’m really punctual these days.

من این روزها واقعا وقت شناس هستم.

This is the first time I’ve been late for a while.

این اولین باری است که مدتی است دیر می کنم.

Are you serious?

جدی میگی؟

Every time I met you over the summer, you were at least half an hour late.

هر بار که در تابستان با شما ملاقات کردم، حداقل نیم ساعت تاخیر داشتید.

Yes, but since then, I’ve been mostly on time, right?

بله، اما از آن به بعد، من بیشتر به موقع آمده ام، درست است؟

You’ve been less late.

کمتر دیر کردی

During the last few weeks, I’ve really been trying to be on time.

در چند هفته گذشته، من واقعاً سعی کردم به موقع برسم.

I know it’s a bad habit to turn up late everywhere, but it’s a tough habit to break…

می‌دانم که دیر آمدن در همه جا عادت بدی است ، اما ترک عادت سختی است…

Anyway, I don’t want to be even later than we already are.

Everyone will be wondering what’s happened.

همه تعجب خواهند کرد که چه اتفاقی افتاده است.

Let’s just go, and you can get some food there.

بیایید برویم، و شما می توانید مقداری غذا در آنجا تهیه کنید.

But I haven’t eaten anything since this morning!

اما من از صبح هیچی نخوردم !

Just stop at a shop and let me buy a snack or something.

فقط در یک مغازه توقف کنید و اجازه دهید یک میان وعده یا چیزی بخرم.

It’ll take less than five minutes, I promise.

کمتر از پنج دقیقه طول می کشد، قول می دهم.

Oh, alright.

اوه، باشه

If you want to describe how long something continued, what can you use?

اگر می خواهید توضیح دهید که چه مدت چیزی ادامه داشت، از چه چیزی می توانید استفاده کنید؟

Can you remember any of the examples you heard in the dialogue?

آیا می توانید نمونه هایی را که در دیالوگ شنیدید به خاطر بیاورید ؟

Often, to describe a period of time, you use the preposition ‘for’.

اغلب، برای توصیف یک دوره زمانی، از حرف اضافه «برای» استفاده می کنید.

For example, ‘I’ve been waiting for you for ages’.

به عنوان مثال، "من سالهاست منتظر شما هستم".

You can use this in many different ways in the past, present and future; for example,

شما می توانید از این به طرق مختلف در گذشته، حال و آینده استفاده کنید. به عنوان مثال،

‘I’ve worked here for 10 years’; ‘I’ll be staying here for six weeks’;

"من 10 سال اینجا کار کرده ام"؛ "من شش هفته اینجا خواهم ماند"

‘She lived in Paris for several months.’

«چند ماه در پاریس زندگی کرد.»

There are also many common phrases with ‘for’, like ‘for ages’ or ‘for a while’.

همچنین عبارات رایج بسیاری با «برای» وجود دارد، مانند «برای سنین» یا «برای مدتی».

‘For ages’ means for a long time; ‘for a while’ means for some time.

"برای اعصار" به معنای برای مدت طولانی است. " برای مدتی" به معنای مدتی است.

‘A while’ means a time period which is not very short and not very long.

«مدت» یعنی مدت زمانی که نه خیلی کوتاه و نه خیلی طولانی است.

It’s not very specific, but it’s useful and common in spoken English.

این خیلی خاص نیست، اما در گفتار انگلیسی مفید و رایج است.

Here’s a question: can you complete the missing verb in this sentence?

در اینجا یک سوال وجود دارد: آیا می توانید فعل گم شده را در این جمله کامل کنید؟

The missing verb is ‘take’.

فعل مفقود "گرفتن" است.

You can use ‘take’ to say how long something will continue.

می‌توانید از «طول» برای گفتن اینکه چیزی چقدر ادامه خواهد داشت استفاده کنید.

In the dialogue, you also heard, ‘It won’t take long’;

در دیالوگ، شما همچنین شنیدید، " زمانی طول نمی کشد"؛

‘It’ll take less than five minutes, I promise.’

قول می‌دهم کمتر از پنج دقیقه طول بکشد .»

You can use ‘take’ in many different situations.

می‌توانید در موقعیت‌های مختلف از «take» استفاده کنید.

For example, ‘How long does it take you to get to work?’;

به عنوان مثال، "چقدر طول می کشد تا به محل کار خود برسید؟"؛

‘Getting to the airport takes about 45 minutes if the traffic’s not too bad.’

«اگر ترافیک خیلی بد نباشد، رسیدن به فرودگاه حدود 45 دقیقه طول می‌کشد .»

If you want to talk about something which happened within a longer period of time, you can use

اگر می‌خواهید درباره چیزی که در مدت زمان طولانی‌تری اتفاق افتاده صحبت کنید، می‌توانید از

‘over’.

«over» استفاده کنید.

In the dialogue, you heard, ‘Every time I met you over the summer, you were at least

در دیالوگ، شنیدید: "هر بار که در تابستان با شما ملاقات کردم، حداقل

half an hour late’; ‘Over the last few weeks, I’ve been really

نیم ساعت تاخیر داشتید". «در چند هفته گذشته، من واقعاً سعی کرده‌ام به موقع باشم

trying to be on time.’

.»

‘Over’ has a similar meaning to ‘during’, but it’s more conversational, and you use

«بیش از حد» معنایی مشابه با «طول» دارد، اما بیشتر محاوره‌ای است و شما

it only with longer time periods.

فقط در بازه‌های زمانی طولانی‌تر از آن استفاده می‌کنید.

You might also see the phrase ‘over time’, which means ‘gradually.’

همچنین ممکن است عبارت "در طول زمان" را مشاهده کنید که به معنای "تدریج" است.

For example, ‘Over time, cars are getting more efficient, and therefore cheaper to run.’

به عنوان مثال، "به مرور زمان، خودروها کارآمدتر می شوند و در نتیجه کارکرد آنها ارزان تر می شود.

This is a big topic, and there’s a lot we weren’t able to fit into this video!

" نمی توانم در این ویدیو جا بیفتم!

Are there other time prepositions or phrases you’d like to know more about?

آیا حروف اضافه یا عبارات زمانی دیگری وجود دارد که مایلید درباره آنها بیشتر بدانید؟

Please leave your suggestions in the comments!

لطفا پیشنهادات خود را در نظرات بگذارید!

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!