Improve Your Spoken English with Vague Language - English Speaking Lesson

Hi, I’m Martin.

سلام، من مارتین هستم.

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn how to use vague language in English.

در این درس می توانید نحوه استفاده از زبان مبهم در انگلیسی را بیاموزید.

What’s vague language, and why do you need it?

زبان مبهم چیست و چرا به آن نیاز دارید؟

Here’s a question: do you ever feel like you can’t find the right word to express

در اینجا یک سوال وجود دارد: آیا تا به حال احساس می کنید که نمی توانید کلمه مناسبی برای بیان

what you want to say?

آنچه می خواهید بگویید پیدا کنید؟

We’ve got good news!

خبر خوبی داریم!

You don’t always need to find exactly the right word.

همیشه لازم نیست دقیقا کلمه مناسب را پیدا کنید .

The word ‘vague’ means that something is not clear or detailed.

کلمه «مبهم» به این معنی است که چیزی روشن یا جزئی نیست.

In spoken, informal English, fluent speakers often use vague language.

در زبان انگلیسی گفتاری و غیررسمی، سخنرانان مسلط اغلب از زبان مبهم استفاده می کنند.

For example, if you ask me what I did yesterday, and I reply, “Just some stuff at home,”

به عنوان مثال، اگر از من بپرسید که دیروز چه کار کردم، و من پاسخ دادم: "فقط چند چیز در خانه"،

that is a vague answer.

این پاسخ مبهم است.

I’m not giving you details.

من به شما جزئیات نمی دهم.

Using vague language will make your English sound more natural.

استفاده از زبان مبهم باعث می شود انگلیسی شما طبیعی تر به نظر برسد.

It will also make it easier to speak fluently, because you can communicate without needing

همچنین روان صحبت کردن را آسان تر می کند، زیرا می توانید بدون نیاز

to use precise vocabulary.

به استفاده از واژگان دقیق ارتباط برقرار کنید.

Don’t forget to check out our website to learn more about spoken English and how you

فراموش نکنید که برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد مکالمه انگلیسی و اینکه چگونه می

can speak better English.

توانید انگلیسی بهتر صحبت کنید، وب سایت ما را بررسی کنید.

Oxford Online English dot com.

Oxford Online English dot com.

You can also improve your English in online classes with one of our professional teachers.

همچنین می توانید زبان انگلیسی خود را در کلاس های آنلاین با یکی از معلمان حرفه ای ما تقویت کنید.

But now, let’s look at how you can use vague language when you speak.

اما اکنون، بیایید ببینیم که چگونه می‌توانید هنگام صحبت از زبان مبهم استفاده کنید.

So, what are your plans for tomorrow?

خب، برای فردا چه برنامه ای دارید؟

First, I’m going into the city centre.

ابتدا به مرکز شهر می روم.

I need to buy a shirt and some toothpaste, then at 10.30 I’m meeting William Bukowski

من باید یک پیراهن و مقداری خمیر دندان بخرم، سپس ساعت 10:30 با ویلیام بوکوفسکی

for coffee at the café on Gloucester Square.

برای قهوه در کافه ای در میدان گلاستر ملاقات می کنم.

What about you?

تو چطور؟

I have to spend two hours working in the morning, then I’m meeting six old friends.

صبح باید دو ساعت کار کنم، سپس با شش دوست قدیمی آشنا می شوم.

We’re going to go for a drink, then to an Italian restaurant where they serve 44 different

می‌رویم برای نوشیدنی، سپس به یک رستوران ایتالیایی که در آنجا 44 نوع پیتزا سرو می‌کنند

kinds of pizza.

.

Really?

واقعا؟

I love Italian food.

من عاشق غذای ایتالیائی هستم.

I especially like caprese salad, spaghetti vongole, pizza romana, ravioli, tiramisu,

من به خصوص سالاد کاپرز، اسپاگتی فونگوله، پیتزا رومانا، راویولی، تیرامیسو،

panna cotta…

Did that sound like a natural conversation to you?

پاناکوتا را دوست دارم... آیا این یک مکالمه طبیعی به نظرتان آمد؟

Hopefully it didn't.

امیدواریم اینطور نبود.

Why do you think that is?

به نظر شما چرا اینطور است؟

What made it sound slightly weird?

چه چیزی باعث شد کمی عجیب به نظر برسد؟

The problem was that there was too much detail.

مشکل این بود که جزئیات بیش از حد وجود داشت.

If someone asks you an everyday question like “What are your plans for tomorrow?”, you

اگر کسی از شما یک سوال روزمره مانند "برنامه های شما برای فردا چیست؟" می پرسد،

don’t need to give *every* detail of your plans.

نیازی نیست *همه* جزئیات برنامه های خود را بیان کنید .

This is where vague language can be useful.

اینجاست که زبان مبهم می تواند مفید باشد.

Vague language lets you avoid unnecessary detail, which allows you to express your ideas

زبان مبهم به شما امکان می دهد از جزئیات غیر ضروری اجتناب کنید ، که به شما امکان می دهد ایده های خود را کارآمدتر بیان کنید

more efficiently.

.

Let’s see another version of this conversation.

بیایید نسخه دیگری از این گفتگو را ببینیم.

This time, we’ll use vague language to avoid unnecessary detail.

این بار برای جلوگیری از جزئیات غیر ضروری از زبان مبهم استفاده خواهیم کرد .

So, what are your plans for tomorrow?

خب، برای فردا چه برنامه ای دارید؟

I’m going into the city centre to buy some stuff, then I’m meeting a friend for a coffee.

من به مرکز شهر می روم تا چیزهایی بخرم، سپس با یک دوست برای صرف قهوه ملاقات می کنم.

You?

شما؟

I have to do some work in the morning, then I’m meeting a few old friends later.

صبح باید کمی کار انجام دهم، بعداً با چند دوست قدیمی ملاقات خواهم کرد.

We’re going for a drink, then to an Italian restaurant where they have lots of different

ما برای نوشیدنی می رویم، سپس به یک رستوران ایتالیایی می رویم که در آنجا

kinds of pizza.

انواع مختلف پیتزا دارند.

Really?

واقعا؟

I love Italian food, especially the pasta.

من عاشق غذاهای ایتالیایی مخصوصا پاستا هستم.

I really like spaghetti vongole and things like that.

من واقعاً اسپاگتی فونگوله و چیزهایی از این قبیل را دوست دارم.

Here’s a question: can you remember all of the differences between the two dialogues?

در اینجا یک سوال وجود دارد: آیا می توانید تمام تفاوت های بین این دو دیالوگ را به خاطر بسپارید؟

Let’s look at some of the language you heard.

بیایید به برخی از زبان هایی که شنیده اید نگاه کنیم.

First, the words ‘thing’ and ‘stuff’ are useful.

اول، کلمات "چیز" و "چیز" مفید هستند.

In the dialogue, you heard ‘I’m going into the city centre to buy some stuff’.

در دیالوگ، شنیدید که «من به مرکز شهر می روم تا چیزهایی بخرم».

You can use thing or things to refer to an object or objects.

شما می توانید از چیز یا چیزهایی برای اشاره به یک شی یا اشیا استفاده کنید.

For example: ‘Give me that thing to clean the window.’

به عنوان مثال: «آن چیز را به من بده تا پنجره را تمیز کنم.»

‘Don’t forget to take your things with you.’

«فراموش نکن که وسایلت را با خودت ببری.»

You can also use stuff in a similar way.

همچنین می‌توانید از چیزهایی به روشی مشابه استفاده کنید.

Remember that stuff is uncountable.

به یاد داشته باشید که چیزها غیرقابل شمارش هستند.

For example: ‘We’re only going for two days, so we don’t need much stuff.’

به عنوان مثال: "ما فقط برای دو روز می رویم، بنابراین به چیزهای زیادی نیاز نداریم." "

‘Every time I move apartments, I throw loads of stuff away.’

هر بار که آپارتمان ها را جابجا می کنم، وسایل زیادی را دور می اندازم."

Both words, ‘thing’ and ‘stuff’, can also be used to talk about things you have

هر دو کلمه، "چیز" و "مواد" می توانند همچنین برای صحبت در مورد کارهایی که

to do.

باید انجام دهید استفاده شود.

For example: ‘I have to go to that thing tonight.’

به عنوان مثال: «امشب باید به سراغ آن کار بروم .»

‘I have a lot of stuff to do next week.’

«هفته آینده چیزهای زیادی برای انجام دادن دارم.»

You can also use vague language when talking about numbers.

همچنین می‌توانید هنگام صحبت درباره اعداد از زبان مبهم استفاده کنید .

When talking about numbers or quantities, you can avoid unnecessary detail by using

هنگام صحبت در مورد اعداد یا کمیت ها، می توانید با استفاده از

expressions like lots of, loads of, a few, a couple, and so on.

عباراتی مانند lots of، loads of، a few، a couple و غیره از جزئیات غیر ضروری جلوگیری کنید.

For example, instead of saying ‘They sent me 34 emails yesterday.’

برای مثال، به‌جای گفتن « دیروز ۳۴ ایمیل برای من ارسال کردند.»

You can say ‘They sent me loads of emails yesterday.’

می‌توانید بگویید «دیروز ایمیل‌های زیادی برای من ارسال

Instead of saying ‘I saw six of my old school friends last night.’

You can say ‘I saw a few of my old school friends last night.’

کردند». چند تا از دوستان مدرسه قدیمی ام دیشب.»

And, instead of saying ‘I have to finish three more things, and then we can go.’

و به جای گفتن «باید سه کار دیگر را تمام کنم، و سپس می توانیم برویم.»

You can say ‘I have to finish a couple more things, and then we can go.’

می توانید بگویید «من باید چند کار دیگر را تمام کنم، و سپس می توانیم برویم».

In these cases, it’s more natural to avoid giving the exact number unless the number

در این موارد، طبیعی‌تر است که از دادن عدد دقیق خودداری کنیم، مگر اینکه عدد

is somehow important.

به نحوی مهم باشد.

Finally, another way to use vague language is when shortening a list.

در نهایت، راه دیگری برای استفاده از زبان مبهم ، کوتاه کردن یک لیست است.

Imagine that your friend just came back from vacation, and you ask, ‘What did you do?’

تصور کنید که دوستتان به تازگی از تعطیلات برگشته است ، و شما می‌پرسید، «چه کار کردید؟

Your friend says ‘We went swimming in the sea, sunbathed on the beach, read books, ate

» دوستتان می‌گوید «ما رفتیم در دریا شنا کردیم ، در ساحل آفتاب گرفتیم، کتاب خواندیم،

in restaurants, took a surfing lesson, visited different villages, slept a lot, went for

در رستوران‌ها غذا خوردیم، درس موج‌سواری گرفتیم، بازدید کردیم. روستاهای مختلف، زیاد خوابیدند،

a bike ride and spent one day sightseeing in the city.’

برای دوچرخه سواری رفتند و یک روز را به گشت و گذار در شهر گذراندند.»

That doesn’t sound good, right?

خوب به نظر نمی رسد، درست است؟

It sounds quite robotic.

کاملا رباتیک به نظر می رسد.

In informal speech, we usually shorten long lists by using a phrase on the end like: ‘…and

در گفتار غیررسمی، ما معمولاً فهرست‌های طولانی را با استفاده از عبارتی در انتهای آن کوتاه می‌کنیم: «...و

that kind of thing’, ‘…and things like that’, ‘…and so on’, ‘…or something

آن نوع چیزها»، «...و چیزهایی مانند آن»، «...و غیره»، «...یا چیزی

like that’.

شبیه به آن».

So, your friend might say ‘We went to the beach, did some sightseeing and things like

بنابراین، دوست شما ممکن است بگوید "ما به ساحل رفتیم، گشت و گذار و چیزهایی از این قبیل انجام

that.’

دادیم."

This is more natural.

این طبیعی تر است.

It’s also more polite in a way.

همچنین به نوعی مؤدبانه تر است.

When you say something like this, you’re giving some details but not every detail.

وقتی چیزی شبیه به این را می گویید، جزئیاتی را بیان می کنید، اما نه همه جزئیات.

This shows that you’re engaged in the conversation, but it also shows that you understand that

این نشان می‌دهد که شما درگیر مکالمه هستید، اما همچنین نشان می‌دهد که

the person you’re talking to probably doesn’t want to hear every single detail.

می‌دانید شخصی که با او صحبت می‌کنید احتمالاً نمی‌خواهد تک تک جزئیات را بشنود.

Using vague language to avoid unnecessary details is common, but vague language also

استفاده از زبان مبهم برای جلوگیری از جزئیات غیر ضروری رایج است، اما زبان مبهم

has other uses. Let's look.

کاربردهای دیگری نیز دارد. بیایید نگاه کنیم.

How about going to the cinema tomorrow?

فردا به سینما رفتن چطور؟

Could do.

می تواند انجام دهد.

What were you thinking?

به چی فکر می کردی؟

We could see that documentary about climbing in Yosemite.

ما می توانستیم آن مستند در مورد کوهنوردی در یوسمیتی را ببینیم.

It looks really interesting.

واقعا جالب به نظر می رسد.

I’m not interested in seeing that.

من علاقه ای به دیدن آن ندارم.

I’d choose to watch something else, like that Japanese horror film everyone’s talking

من ترجیح می دهم چیز دیگری را تماشا کنم، مانند آن فیلم ترسناک ژاپنی که همه درباره آن صحبت می

about.

کنند.

I guess we could do that.

من حدس می زنم که ما می توانستیم این کار را انجام دهیم.

What time should we meet?

چه ساعتی باید ملاقات کنیم؟

Come to my place at four o’clock, then we can walk down together.

ساعت چهار به محل من بیا، سپس با هم پیاده می شویم.

Alright.

بسیار خوب.

Of course, in some situations, vagueness is bad.

البته در برخی شرایط، ابهام بد است.

For example, if you have a contract or a legal document, it shouldn’t be vague!

مثلاً اگر قرارداد یا سند قانونی دارید ، مبهم نباشد!

In general, we prefer to avoid vagueness in writing.

به طور کلی ترجیح می دهیم از ابهام در نوشتن پرهیز کنیم .

However, in everyday speech, using vague, indirect language can help you to sound more

با این حال، در گفتار روزمره، استفاده از زبان مبهم و غیرمستقیم می تواند به شما کمک کند مودب تر به نظر برسید

polite.

.

In this dialogue, I was direct.

در این دیالوگ من مستقیم بودم.

This might be fine if you’re talking to someone you know well, but being so direct

اگر با کسی که خوب می‌شناسید صحبت می‌کنید، ممکن است خوب باشد ، اما این‌قدر مستقیم بودن

could seem rude in another situation.

در موقعیت دیگری می‌تواند بی‌ادب به نظر برسد.

Let’s see how you could use vague language to sound more polite in the same situation.

بیایید ببینیم چگونه می توانید از زبان مبهم استفاده کنید تا در یک موقعیت مودبانه تر به نظر برسید.

How about going to the cinema tomorrow?

فردا به سینما رفتن چطور؟

Could do.

می تواند انجام دهد.

What were you thinking?

به چی فکر می کردی؟

We could see that documentary about climbing in Yosemite.

ما می توانستیم آن مستند در مورد کوهنوردی در یوسمیتی را ببینیم.

It looks really interesting.

واقعا جالب به نظر می رسد.

That’s not really my thing.

این واقعاً کار من نیست.

I’d kind of prefer to watch something else, like that Japanese horror film everyone’s

من ترجیح می دهم چیز دیگری را تماشا کنم، مانند آن فیلم ترسناک ژاپنی که همه

talking about.

درباره آن صحبت می کنند.

I guess we could do that.

من حدس می زنم که ما می توانستیم این کار را انجام دهیم.

What time should we meet?

چه ساعتی باید ملاقات کنیم؟

You could come to my place around four o’clock, then we can walk down together?

می تونی حوالی ساعت چهار بیای خونه من، بعد با هم پیاده بشیم؟

Alright.

بسیار خوب.

What changed?

چه چیزی تغییر کرد؟

If you just look at the words, it’s almost the same, but nonetheless the tone is quite

اگر فقط به کلمات نگاه کنید، تقریباً یکسان است، اما با این وجود لحن کاملاً

different.

متفاوت است.

Here, Marie was more indirect.

در اینجا، ماری بیشتر غیر مستقیم بود.

Instead of saying ‘I’m not interested in seeing that’, she said ‘That’s not

به جای گفتن "من علاقه ای به دیدن آن ندارم"، او گفت "این

really my thing’ Instead of saying ‘I’d choose to watch

واقعاً چیز من نیست" به جای این که بگویم "من ترجیح می

something else’, I said ‘I’d kind of prefer to watch something else’.

دهم چیز دیگری را تماشا کنم"، گفتم "به نوعی ترجیح می دهم چیز دیگری تماشا کنم". '.

Instead of saying ‘Come to my place at four o’clock’, she said ‘You could come to

او به جای گفتن «ساعت چهار به جای من بیا»، گفت «

my place around four o’clock’.

می‌توانی حدود ساعت چهار به خانه من بیایی».

Let’s see what’s happening here.

ببینیم اینجا چه خبر است.

Imagine that a friend comes to your home.

تصور کنید که دوستی به خانه شما می آید.

You notice your friend looks cold, so you ask, ‘Shall I turn on the heater?’

متوجه می‌شوید که دوستتان سرد به نظر می‌رسد، بنابراین می‌پرسید: "آیا بخاری را روشن کنم؟"

Compare two answers: ‘Yes, please.

دو پاسخ را با هم مقایسه کنید: "بله، لطفا.

It’s cold in here.’

اینجا سرد است.»

‘Yes, please.

«بله، لطفا.

It’s kind of cold in here.’

اینجا یه جورایی سرده.»

What’s the difference?

فرقش چیه؟

The first answer sounds very direct, which could sound impolite.

پاسخ اول بسیار مستقیم به نظر می رسد، که می تواند بی ادبانه به نظر برسد.

It sounds a bit like a criticism.

کمی شبیه انتقاد به نظر می رسد.

By using the phrase ‘kind of’, you make the second answer vaguer and therefore more

با استفاده از عبارت "نوعی"، پاسخ دوم را مبهم تر و در نتیجه غیر مستقیم تر می کنید

indirect.

.

You can use the phrases ‘kind of’ or ‘sort of’ in this way.

می توانید از عبارات "نوعی" یا " نوعی" به این ترتیب استفاده کنید.

For example: ‘Can I have some milk?

به عنوان مثال: "می توانم کمی شیر بخورم؟"

The food’s kind of spicy.’

غذا به نوعی تند است.»

Here’s another example: ‘I kind of just want to stay in tonight.’

در اینجا مثال دیگری وجود دارد: «من فقط می‌خواهم امشب در آنجا بمانم.»

Saying ‘I want to stay in tonight’ sounds direct.

گفتن «می‌خواهم امشب در آنجا بمانم» مستقیم به نظر می‌رسد.

Adding ‘kind of’ makes it sound softer.

اضافه کردن "نوعی" باعث می شود صدای آن نرم تر باشد.

You might also use this with times.

شما همچنین ممکن است از این با زمان استفاده کنید.

For example, you can use the words ‘about’ or ‘around’ when arranging to meet someone,

برای مثال، می‌توانید هنگام قرار ملاقات با کسی از کلمات «درباره» یا «در اطراف» استفاده کنید،

especially if it’s a casual meeting.

به‌خصوص اگر این یک ملاقات غیر عادی باشد.

For example: ‘Let’s meet at four.’

به عنوان مثال: "بیا ساعت چهار ملاقات کنیم."

This is more direct, which could sound like an order.

این مستقیم تر است، که می تواند مانند یک دستور به نظر برسد.

‘Let’s meet at about four.’

«بیایید حدود ساعت چهار همدیگر را ملاقات کنیم.»

This is more indirect, so it sounds more like a suggestion.

این بیشتر غیرمستقیم است، بنابراین بیشتر شبیه یک پیشنهاد به نظر می رسد.

Of course, you don’t always want to use vague language.

البته، شما همیشه نمی خواهید از زبان مبهم استفاده کنید.

If your friend needs to be here by ten o’clock at the latest, then you shouldn’t say ‘Can

اگر دوست شما باید حداکثر تا ساعت ده اینجا باشد ، نباید بگویید «

you get here around ten?’

می‌توانی حدود ده به اینجا برسی؟»

But in other cases, using vague language will make you sound more indirect, which often

اما در موارد دیگر، استفاده از زبان مبهم باعث می‌شود صدای شما غیرمستقیم‌تر شود، که اغلب

sounds more polite.

بیشتر به نظر می‌رسد. با ادب.

Have you seen their apartment?

آیا آپارتمان آنها را دیده اید؟

It’s amazing!

این شگفت انگیز است!

Who do you mean?

منظورت کیه؟

Julia and her husband, … Ah, you know, whatsisname…

جولیا و شوهرش، ... آه، می دانید، نام چیست ...

Can’t remember.

یادم نمی آید.

Anyway, you know them, right?

به هر حال، شما آنها را می شناسید، درست است؟

Vaguely.

به طور مبهم.

I haven’t been to their place.

من جای آنها نرفته ام

It’s incredible.

باورنکردنیه.

It’s like something out of a sci-fi film.

شبیه چیزی از یک فیلم علمی تخیلی است.

They have that thing, you know…

آنها آن چیز را دارند، می دانید ...

I don’t know.

من نمی دانم.

That whatchamacallit, I’ve never seen one before.

اون چیچاماکالیت، من تا حالا ندیده بودم .

I have no idea what you’re talking about.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

Ah…

آه

It has some weird name…

... اسم عجیبی دارد...

It’ll come to me in a minute.

یک دقیقه دیگر به سراغم می آید.

Often, English learners speak about ‘native speakers’ as if native English speakers

اغلب، زبان آموزان انگلیسی در مورد «زبان های بومی» طوری صحبت می کنند که انگار انگلیسی زبانان

are all-knowing, but that isn’t the case.

بومی همه چیز را می دانند، اما اینطور نیست.

No native speaker knows every word in English; people also forget words all the time.

هیچ زبان مادری همه کلمات انگلیسی را نمی داند. مردم همچنین کلمات را همیشه فراموش می کنند.

So what can you do if you can’t remember the word for something?

بنابراین اگر نمی توانید کلمه چیزی را به خاطر بسپارید، چه کاری می توانید انجام دهید ؟

Vague language can be your friend!

زبان مبهم می تواند دوست شما باشد!

Take a look: ‘What does this thingy do?’

نگاهی بیندازید: «این کار چه کار می‌کند؟»

‘You can use this little whatsit to take the back off your phone.’

«می‌توانید از این وسیله کوچک برای برداشتن پشت تلفنتان استفاده کنید.»

‘I found a little metal thingamajig in my desk drawer.

«یک چیز فلزی کوچک در کشوی میزم پیدا کردم.

No idea where it came from.’

نمی دانم از کجا آمده است.»

Words like ‘thingy’, ‘whatsit’ or ‘thingamajig’ are not normally used in

کلماتی مانند «thingy»، «whatsit» یا «thingamajig» معمولاً در انگلیسی نوشتاری استفاده نمی شوند

written English.

.

You can use them when you’re speaking if you don’t know what something is called.

اگر نمی دانید نام چیزی چیست، می توانید هنگام صحبت از آنها استفاده کنید .

You can also do this with people if you’ve forgotten someone’s name.

همچنین اگر نام شخصی را فراموش کرده اید، می توانید این کار را با افراد انجام دهید .

For example: ‘I’ve got a meeting with whatsisface from the ad company tomorrow.’

به عنوان مثال: "من فردا از شرکت تبلیغاتی با whatsisface ملاقات دارم." "

‘He’s moving in with whatsername—that girl he met at his friend’s wedding.’

او با نام خانوادگی نقل مکان می کند - آن دختری که در عروسی دوستش ملاقات کرده است."

'Whatsisface’ is a word made from the question ‘What is his face,’ which makes no sense,

"Whatsisface" کلمه ای است که از سوال " او چیست" ساخته شده است. چهره، که هیچ معنایی ندارد،

and it’s not really clear where it comes from.

و واقعاً مشخص نیست که از کجا آمده است.

‘Whatsername’ is easier to understand: it’s made from the question ‘What is her

«Whatsername» راحت‌تر قابل درک است : از سؤال «

name?’

نام او چیست؟»

You can change the words to talk about men or women: ‘whatsisface’ or ‘whatserface’

می‌توانید کلمات را برای صحبت در مورد مردان یا زنان تغییر دهید: «Whatsisface» یا «Whatserface»

‘Whatsisname’ or ‘whatsername’.

«Whatsisname» یا «Whatsername».

Again, these words cannot be used in written English!

باز هم این کلمات را نمی توان در انگلیسی نوشتاری استفاده کرد !

They’re also informal, so you shouldn’t use them unless you know the person you’re

آنها همچنین غیررسمی هستند، بنابراین نباید از آنها استفاده کنید مگر اینکه فردی را که با او

talking to well.

صحبت می کنید به خوبی بشناسید.

You should also never use these words directly to someone’s face.

همچنین هرگز نباید این کلمات را مستقیماً به صورت شخصی استفاده کنید.

You can’t say: ‘Hey, whatsisface!

شما نمی توانید بگویید: "هی، چه چهره ای!

Good to see you, but I’ve forgotten your name.’

از دیدنت خوشحالم، اما نامت را فراموش کرده ام .»

This does not sound good!

این خوب به نظر نمی رسد!

Could vague language be helpful for you when you’re speaking English?

آیا زمانی که انگلیسی صحبت می کنید، زبان مبهم می تواند برای شما مفید باشد ؟

How do you think it could help?

به نظر شما چگونه می تواند کمک کند؟

Please share your ideas in the comments—can you think of anything we haven’t mentioned

لطفاً نظرات خود را در نظرات به اشتراک بگذارید - آیا می توانید به چیزی فکر کنید که ما

in this video?

در این ویدیو به آن اشاره نکرده ایم؟

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!