Talking About Crime and Court in English - Spoken English Lesson

Hi, I’m Gina. Welcome to Oxford Online English!  

سلام من جینا هستم به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn to talk about crime  in English. You’ll learn vocabulary you can use  

در این درس، می‌توانید یاد بگیرید که درباره جرم به زبان انگلیسی صحبت کنید. واژگانی را می‌آموزید که می‌توانید از آن

to talk about crime, criminals  and the justice system in English.

برای صحبت درباره جرم، جنایتکاران و سیستم قضایی به زبان انگلیسی استفاده کنید.

Before we begin, check out our website: Oxford  Online English dot com. Do you want to see a  

قبل از شروع، وب سایت ما را بررسی کنید: Oxford Online English dot com. آیا می‌خواهید

range of video and listening lessons to improve  your English, all 100% free? We have that!  

طیف وسیعی از درس‌های ویدیویی و شنیداری را برای بهبود زبان انگلیسی خود ببینید، همگی 100٪ رایگان؟ ما آن را داریم!

Do you want to take online classes  with a professional teacher?  

آیا می‌خواهید با یک معلم حرفه‌ای در کلاس‌های آنلاین شرکت کنید؟

We can do that, too! Oxford  Online English dot com.

ما نیز می توانیم آن را انجام دهیم! Oxford English online dot com.

Let’s start with part one, where you’ll hear a  conversation about being a victim of a crime. 

بیایید با قسمت اول شروع کنیم، جایی که مکالمه ای درباره قربانی شدن در یک جنایت خواهید شنید.

How was your trip?

سفرت چطور بود؟

My trip was good… But my house  was burgled while I was gone.

سفر من خوب بود... اما خانه ام در حالی که نبودم دزدیده شد.

Oh no!

وای نه!

Yeah… I came back to find the back window  broken, and everything was messed up inside.

آره... برگشتم دیدم شیشه پشتی شکسته است، و همه چیز داخل به هم ریخته بود.

I’m so sorry to hear that.  Do you know when it happened?

خیلی متاسفم که این را می شنوم. میدونی کی اتفاق افتاد؟

Not exactly. Apparently there have been  several break-ins in the area recently, though.

نه دقیقا. با این حال، ظاهراً اخیراً چندین حمله در این منطقه رخ داده است.

Did they take much stuff?

آیا آنها چیزهای زیادی برداشتند؟

Some electronics, a laptop, a few other  small things. It’s all replaceable,  

مقداری لوازم الکترونیکی، لپ‌تاپ، چند چیز کوچک دیگر. همه چیز قابل تعویض است،

but it’s still not a good feeling.

اما هنوز احساس خوبی نیست.

I’m sure. Still, maybe the police will  catch them and you’ll get it back.

من مطمئن هستم. با این حال، شاید پلیس آنها را بگیرد و شما آن را پس بگیرید.

Maybe, but I doubt it. They  came and dusted for prints,  

شاید، اما من شک دارم. آنها آمدند و گردگیری کردند،

but they said that there was almost  no chance of recovering my things.

اما گفتند که تقریباً هیچ شانسی برای بازیابی وسایلم وجود ندارد.

Really?

واقعا؟

They say that stolen goods tend to be moved  out of the city and sold somewhere else,  

آنها می گویند که اجناس دزدیده شده معمولاً به خارج از شهر منتقل می شوند و در جای دیگری فروخته می شوند،

so they’re very difficult to trace. The  detective told me that there’s a whole  

بنابراین ردیابی آنها بسیار دشوار است. کارآگاه به من گفت که یک

network of fences around the country,  and they move stolen items between them.

شبکه کامل از حصارها در سراسر کشور وجود دارد و آنها وسایل دزدیده شده را بین آنها جابجا می کنند.

Sounds like big business.

به نظر می رسد تجارت بزرگ است.

Look at a sentence you heard  at the start of the dialogue. 

به جمله ای که در ابتدای گفتگو شنیدید نگاه کنید.

Do you remember the missing word? The word was ‘burgled’, from the verb ‘to burgle’.

آیا کلمه گم شده را به خاطر دارید؟ این کلمه "دزدیده شده" بود، از فعل "دزدیدن".

With crime vocabulary, you often  need to learn words in threes. 

با واژگان جنایی، اغلب باید کلمات را سه تایی یاد بگیرید.

Do you know the noun forms? Here they are. 

آیا اشکال اسمی را می شناسید؟ اینجا اند.

You need to know one noun for the person,  one noun for the activity, and the verb.

باید یک اسم برای شخص، یک اسم برای فعالیت و فعل بدانید.

Sometimes, some of the forms might be the  same. For example: murder, murderer, murder.

گاهی ممکن است برخی از فرم‌ها یکسان باشند. مثلاً: قتل، قاتل، قتل.

Sometimes, one of the forms might be a completely  different word, like this: steal, thief, stealing. 

گاهی اوقات، یکی از اشکال ممکن است یک کلمه کاملاً متفاوت باشد، مانند این: دزدی، دزد، دزدی.

Keep this in mind when learning crime vocabulary.

این را در هنگام یادگیری واژگان جنایی در نظر داشته باشید.

Let’s look at some other useful  vocabulary from the dialogue. 

بیایید به واژگان مفید دیگری از دیالوگ نگاه کنیم.

Here’s a task for you: look at the definitions.  Can you match the words to the definitions?

در اینجا یک وظیفه برای شما وجود دارد: به تعاریف نگاه کنید. آیا می توانید کلمات را با تعاریف مطابقت دهید؟

Pause the video and find your answers. Could you do it? Let’s look! 

ویدیو را مکث کنید و پاسخ های خود را بیابید. می توانید آن را انجام دهید؟ بیایید نگاه کنیم!

‘Break-in’ and ‘burglary’ have a similar meaning;  you could use either word in this sentence. 

«دزدی» و «سرقت» معنای مشابهی دارند. در این جمله می توانید از هر دو کلمه استفاده کنید.

‘Fence’ is a colloquial word,  but it’s useful sometimes  

"حصار" یک کلمه محاوره ای است، اما گاهی اوقات مفید است

as there’s no single word with the same meaning.

زیرا هیچ کلمه ای با همان معنی وجود ندارد.

Let’s move on to part two. Don’t forget that  you can always review a dialogue or a section  

بریم سراغ قسمت دوم فراموش نکنید که همیشه می‌توانید یک گفتگو یا یک بخش

as many times as you need.

را هر چند بار که نیاز دارید مرور کنید.

That was fun!

جالب بود!

Yes, we should do it again some time.

بله، باید مدتی دوباره این کار را انجام دهیم.

By the way, how are you getting home?

راستی چطوری به خونه میرسی؟

I’ll walk through the park,  and then get the bus, I think.

فکر می‌کنم در پارک قدم می‌زنم و سپس اتوبوس را می‌گیرم.

Maybe get a taxi instead? My colleague  was mugged near here last week.

شاید به جای آن تاکسی بگیرید؟ هفته گذشته همکارم در نزدیکی اینجا دزدیده شد.

Really? I didn’t think there  was much street crime here.

واقعا؟ فکر نمی‌کردم اینجا جرم خیابانی زیاد باشد.

No, me neither, but it’s better to be careful.  

نه، من نه، اما بهتر است مراقب باشید.

She was robbed at knifepoint.  She’s fine but it was scary.

او با ضربات چاقو مورد سرقت قرار گرفت. او خوب است اما ترسناک بود.

I bet. I know there’s a lot of  pickpocketing on public transport  

شرط میبندم. من می‌دانم که جیب‌ بری‌های زیادی در حمل‌ونقل عمومی

here, but I didn’t think  there was much violent crime.

در اینجا انجام می‌شود، اما فکر نمی‌کردم جنایت خشونت‌آمیز زیادی وجود داشته باشد.

Well, maybe it was just bad luck,  but better to be safe, I think.

خب، شاید این فقط بدشانسی بود، اما فکر می‌کنم ایمن بودن بهتر است.

Yeah, I’ll get a taxi.

آره تاکسی می گیرم

Let’s see if you can remember the key  vocabulary you heard. Look at some sentences.

بیایید ببینیم آیا می‌توانید واژگان کلیدی را که شنیده‌اید به خاطر بسپارید. به چند جمله نگاه کن

Can you remember the missing words?  Pause the video and think about it.  

آیا می توانید کلمات گم شده را به خاطر بسپارید؟ ویدیو را متوقف کنید و در مورد آن فکر کنید.

If you want, go back and listen to  the dialogues again, and find them! 

اگر می‌خواهید، برگردید و دوباره به دیالوگ‌ها گوش دهید و آنها را پیدا کنید!

Ready? Let’s look. 

آماده؟ بیایید نگاه کنیم.

Did you get them right? Next,  can you explain what they mean? 

آیا آنها را درست متوجه شدید؟ بعد، می‌توانید منظور آنها را توضیح دهید؟

Mugging is a kind of robbery. In general,  ‘robbery’ means stealing by using violence or the  

دزدی نوعی سرقت است. به طور کلی، «سرقت» به معنای سرقت با استفاده از خشونت یا

threat of violence. Mugging is robbery which takes  place on the street, or in another public place. 

تهدید به خشونت است. دزدی سرقتی است که در خیابان یا در مکان عمومی دیگری صورت می گیرد.

‘Street crime’ includes crimes like mugging,  

«جنایت خیابانی» شامل جرائمی مانند سرقت،

pickpocketing, graffiti, and so on. In general,  it refers to crimes which are committed in public. 

جیب بری، گرافیتی و غیره است. به طور کلی، به جرایمی اطلاق می شود که در ملاء عام انجام می شود.

‘She was robbed at knifepoint’ means that someone  threatened her with a knife. You can also use the  

"او با ضربات چاقو دزدیده شد" به این معنی است که شخصی او را با چاقو تهدید کرده است. همچنین می‌توانید از

word ‘gunpoint’. For example, ‘The gang held  the bank staff at gunpoint during the robbery.’ 

کلمه «نیاز تفنگ» استفاده کنید. به‌عنوان مثال، « باند هنگام سرقت، کارکنان بانک را با اسلحه نگه داشتند.»

Pickpocketing means stealing from someone’s bag  or wallet, usually in a crowded public place. 

جیب بری به معنای سرقت از کیف یا کیف پول شخصی است، معمولاً در مکان‌های عمومی شلوغ.

Here’s an important point: in English, there  are many different words for different types  

در اینجا یک نکته مهم وجود دارد: در انگلیسی، واژه‌های مختلفی برای انواع

of stealing. You’ve heard some of  them already: burglary, robbery,  

مختلف سرقت وجود دارد. برخی از آنها را قبلاً شنیده‌اید: دزدی، سرقت،

mugging and pickpocketing. There’s also  shoplifting which means stealing from shops.

سرقت و جیب بری. دزدی از مغازه نیز وجود دارد که به معنای دزدی از مغازه‌ها است.

It’s more common to use these  specific words when possible,  

استفاده از این کلمات خاص در صورت امکان رایج تر است،

instead of using general words like ‘stealing’.

به جای استفاده از کلمات عمومی مانند "دزدی".

Don’t forget also to learn the three words for  each crime. For example: mug, mugger, mugging. 

همچنین فراموش نکنید که سه کلمه را برای هر جرم یاد بگیرید. به عنوان مثال: لیوان، قاتل، قاتل.

Is there much street crime or  pickpocketing where you live?  

آیا جنایات خیابانی یا جیب بری در محل زندگی شما زیاد است؟

How can you protect yourself from this?  Think about what you could say on this topic. 

چگونه می توانید از خود در برابر این محافظت کنید؟ در مورد آنچه می توانید در مورد این موضوع بگویید فکر کنید.

OK? Let’s move on.

خوب؟ بیایید ادامه دهیم.

Where’s John? He’s twenty minutes late!

جان کجاست؟ او بیست دقیقه دیر کرد!

He probably underestimated how long  it would take to get here on the bus.

او احتمالاً چقدر طول می‌کشد تا با اتوبوس به اینجا برسد.

Why’s he taking the bus?

چرا او سوار اتوبوس می شود؟

Oh, you didn’t hear? He was done for DUI.

اوه، نشنیدی؟ او برای DUI تمام شد.

No way!

به هیچ وجه!

Yeah. He got a twelve-month driving ban, and  he has to do some community service, too.

آره او دوازده ماه محرومیت از رانندگی گرفت و باید خدمات اجتماعی نیز انجام دهد.

Wow! He’s such a car nut, too.  That must really hurt him.

وای! او هم چنین مهره ماشینی است. این باید واقعاً به او آسیب برساند.

I’m sure. I think it’s worse because he  got a couple of speeding tickets last year,  

من مطمئن هستم. فکر می‌کنم این بدتر است، زیرا او سال گذشته چند بلیط سرعت گرفت،

so he already had some points on his license.

بنابراین او قبلاً چند امتیاز در گواهینامه خود داشت.

Well, he can’t really complain.

خوب، او واقعاً نمی تواند شکایت کند.

Let’s see three sentences from the dialogue. What do these phrases mean? Could you explain  

بیایید سه جمله از دیالوگ را ببینیم. این عبارات به چه معناست؟ آیا می توانید

them to someone? Try it now. 

آنها را برای کسی توضیح دهید؟ الآن امتحانش کن.

Try to complete these sentences. Pause  the video and say your answers out loud,  

سعی کنید این جملات را کامل کنید. ویدیو را مکث کنید و پاسخ‌هایتان را با صدای بلند بگویید،

or write them down, or both. Could you do it? Let’s check!

یا آن‌ها را یادداشت کنید یا هر دو را. می توانید آن را انجام دهید؟ بیایید بررسی کنیم!

‘Done’ is British slang. It means ‘convicted’,  meaning that you are found guilty in court. ‘DUI’  

«انجام شد» یک زبان عامیانه بریتانیایی است. این به معنای «محکوم» است، به این معنی که در دادگاه مجرم شناخته می‌شوید. «DUI»

stands for ‘driving under the influence’,  which means driving while drunk or on drugs.

مخفف «رانندگی تحت تأثیر» است که به معنای رانندگی در حالت مستی یا مواد مخدر است.

If you wanted to say this in a more formal  way, you could say ‘He was convicted of DUI’.

اگر می‌خواهید این را به شیوه‌ای رسمی‌تر بگویید، می‌توانید بگویید «او به اتهام DUI محکوم شد».

If you want to say this in a neutral style,  you could say ‘He was arrested for DUI.’

اگر می‌خواهید این را به سبک خنثی بگویید، می‌توانید بگویید «او برای DUI دستگیر شد.»

‘Arrested’ and ‘convicted’ aren’t the  same. ‘Arrested’ means when the police  

«دستگیر» و «محکوم» یکسان نیستند. «دستگیر شده» یعنی زمانی که پلیس

first find you and take you to the police station.  ‘Convicted’ is when you are found guilty in court.  

برای اولین بار شما را پیدا کرده و به ایستگاه پلیس می برد. "محکوم" زمانی است که در دادگاه مجرم شناخته می شوید.

However, in everyday conversation, people  might not use these words so precisely.  

با این حال، در مکالمات روزمره، افراد ممکن است از این کلمات به این دقت استفاده نکنند.

People might say ‘arrested’ when the  real meaning is ‘convicted in court’. 

وقتی معنای واقعی «محکوم شدن در دادگاه» باشد، ممکن است مردم بگویند «دستگیر شده».

A driving ban means that you are forbidden  from driving for a period of time. 

ممنوعیت رانندگی به این معنی است که برای مدتی از رانندگی منع شده اید.

Community service is a punishment,  usually for less serious crimes.  

خدمات اجتماعی یک مجازات است، معمولاً برای جنایات کمتر جدی.

It means you have to spend a certain  number of hours working for free.  

این بدان معناست که باید تعداد مشخصی از ساعت‌ها را به صورت رایگان صرف کنید.

For example, you might have to  pick up litter on the street. 

برای مثال، ممکن است مجبور شوید زباله را در خیابان جمع کنید.

If you have points on your license, you have been  caught breaking the law while driving before.  

اگر امتیازی در گواهینامه خود دارید، قبلاً هنگام رانندگی در حال نقض قانون دستگیر شده اید.

Many countries use a points system. If  you, for example, break the speed limit  

بسیاری از کشورها از سیستم امتیازدهی استفاده می کنند. برای مثال، اگر شما محدودیت سرعت را بشکنید

and the police catch you, you get points on  your license. If you get too many points,  

و پلیس شما را بگیرد، گواهینامه خود امتیاز می گیرید . اگر امتیازهای زیادی کسب کنید

you might lose your driver’s license, or you  might be banned from driving for some time.

، ممکن است گواهینامه رانندگی خود را از دست بدهید، یا ممکن است برای مدتی از رانندگی محروم شوید.

Clear? To practise, try answering some questions. Think about your answers to these questions.  

روشن؟ برای تمرین، سعی کنید به چند سوال پاسخ دهید. در مورد پاسخ های خود به این سوالات فکر کنید.

Pause the video, make your answers, and say  them out loud. If you want extra practice,  

ویدیو را مکث کنید، پاسخ‌هایتان را بنویسید و با صدای بلند بگویید. اگر تمرین بیشتری می‌خواهید

write your answers in the comments  and share them with other learners! 

، پاسخ‌های خود را در نظرات بنویسید و با سایر زبان‌آموزان به اشتراک بگذارید!

Could you do it? Great!  Let’s look at one more point. 

می توانید آن را انجام دهید؟ عالی! بیایید یک نکته دیگر را بررسی کنیم.

Before you listen to the dialogue,  we have a challenge for you:  

قبل از اینکه به گفتگو گوش دهید، ما یک چالش برای شما داریم:

try to find words with these  meanings in the dialogue. 

سعی کنید کلماتی با این معانی در گفتگو پیدا کنید.

Got it? Try to find these words as you listen.

فهمیدم؟ سعی کنید در حین گوش دادن این کلمات را پیدا کنید.

Could I ask a favour? Could I  take half a day off on Wednesday?

آیا می توانم خواهش کنم؟ آیا می‌توانم روز چهارشنبه نیم‌روز مرخصی بگیرم؟

Should be OK. Can I ask what it’s for?

باید خوب باشه. میتونم بپرسم برای چیه؟

Well… I have a friend who  was arrested for shoplifting.  

خب... من دوستی دارم که به دلیل دزدی از مغازه دستگیر شد.

She says she didn’t do it, and  for what it’s worth I believe her,  

او می‌گوید که این کار را نکرده است، و به خاطر چیزی که ارزشش را دارد، من او را باور می‌کنم،

but anyway, Wednesday is her court date  and I said I’d go along to support her.

اما به هر حال، چهارشنبه تاریخ دادگاه اوست و من گفتم برای حمایت از او همراهی می‌کنم.

Sure, no problem. How long is the trial?

البته مشکلی نیست مدت زمان محاکمه چقدر است؟

It’s at the magistrates’ court, so as I understand  

این در دادگاه قاضی است، بنابراین همانطور که می‌دانم

it it’s pretty quick. It’s not a  full trial with a jury and so on.

خیلی سریع است. این یک محاکمه کامل با هیئت منصفه و غیره نیست.

Do you think she’ll get off?

آیا فکر می کنید او پیاده می شود؟

I don’t know. Even if not, she has a  clean record so I don’t think she’ll  

من نمی دانم. حتی اگر اینطور نباشد، او سابقه خوبی دارد، بنابراین فکر نمی‌کنم

get more than a slap on the  wrist, figuratively speaking.

به معنای واقعی کلمه بیش از یک سیلی به مچ دستش بزند.

Yes, I mean, I don’t think people  go to prison for shoplifting, right?

بله، منظورم این است که فکر نمی‌کنم مردم برای دزدی از مغازه به زندان بروند، درست است؟

I don’t think so. At least, not  for a first offense. Anyway,  

من اینطور فکر نمی کنم. حداقل، نه برای اولین تخلف. به هر حال،

that’s not really my concern. I’m just going  to support her, and whatever happens, happens.

این واقعاً دغدغه من نیست. من فقط می‌خواهم از او حمایت کنم، و هر اتفاقی بیفتد، اتفاق می‌افتد.

Before you listen to the dialogue,  we have a challenge for you: try to  

قبل از اینکه به دیالوگ گوش دهید، ما یک چالش برای شما داریم: سعی

find words with these meanings in the dialogue. Got it? Try to find these words as you listen. 

کنید کلماتی را با این معانی در گفتگو پیدا کنید. فهمیدم؟ سعی کنید این کلمات را در حین گوش دادن پیدا کنید.

Could you do it? Let’s see the answers.

می توانید آن را انجام دهید؟ جواب ها را ببینیم

‘Get off’ is slang. More formally,  you could say ‘be found innocent’.  

«پیاده شو» عامیانه است. به‌طور رسمی‌تر، می‌توانید بگویید «بی‌گناه شناخته شو».

So, in the dialogue I asked ‘Do you think she’ll get off?’  

بنابراین، در دیالوگ پرسیدم «آیا فکر می‌کنی که او پیاده می‌شود؟»

In formal English, you’d say ‘Do  you think she’ll be found innocent?’ 

در انگلیسی رسمی، شما می‌گویید «آیا فکر می‌کنید که او بی‌گناه شناخته می‌شود؟»

‘A slap on the wrist’ is an idiom. Often, it’s  used to refer to a punishment which is less  

«یک سیلی به مچ دست» یک اصطلاح است. اغلب، از آن برای اشاره به مجازاتی استفاده می‌شود که

serious than it should have been. So,  if some people commit a serious crime,  

جدی‌تر از آن چیزی است که باید باشد. بنابراین، اگر برخی افراد مرتکب جرمی جدی شوند،

but only receive a light punishment, you could  say ‘They got away with a slap on the wrist.’

اما فقط مجازات خفیفی دریافت کنند، می‌توانید بگویید «آنها با یک سیلی از دستشان فرار کردند.»

Different countries have different justice  systems. In the UK, there are two levels of court:  

کشورهای مختلف سیستم‌های قضایی متفاوتی دارند . در بریتانیا دو سطح دادگاه وجود دارد:

magistrates’ court and Crown Court.  

دادگاه قاضی و دادگاه تاج.

Magistrates’ courts deal with things like theft,  traffic offenses, minor assault, and so on.  

دادگاه‌های قاضی به مواردی مانند سرقت، جرایم رانندگی، حمله جزئی و غیره رسیدگی می‌کنند.

More serious crimes go to Crown Court, where  trials are held with a jury of twelve citizens.

جرایم جدی‌تر به دادگاه سلطنتی می‌رود، جایی که محاکمه‌ها با هیئت منصفه دوازده شهروند برگزار می‌شود.

There’s much more useful language relating  to crime and punishment in the dialogues,  

در دیالوگ‌ها زبان بسیار مفیدتری در رابطه با جرم و مجازات وجود دارد،

so we recommend reviewing them at least once,  

بنابراین توصیه می‌کنیم حداقل یک بار آنها را مرور کنید

and writing down words or  phrases you want to remember.

و کلمات یا عباراتی را که می‌خواهید به خاطر بسپارید، یادداشت کنید.

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!