IELTS Speaking Band 9 Sample Test

Hi, I’m Stephanie.

سلام، من استفانی هستم.

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can see a model IELTS speaking exam with band 9 language.

در این درس نمونه آزمون اسپیکینگ آیلتس با زبان باند 9 را مشاهده می کنید.

You’ll see each section of the IELTS speaking test, and after each section we’ll highlight

شما هر بخش از آزمون اسپیکینگ آیلتس را می بینید و بعد از هر

the features that could help you to improve your IELTS speaking score.

بخش ویژگی هایی را که می تواند به شما در بهبود نمره اسپیکینگ آیلتس کمک کند را برجسته می کنیم.

If you’re watching on YouTube, you should check out the full lesson on our website.

اگر در YouTube تماشا می کنید، باید درس کامل را در وب سایت ما بررسی کنید.

There’s a link underneath the video.

لینک زیر ویدیو هست

The full lesson includes a transcript, so you can study the answers in your own time.

درس کامل شامل رونوشت است، بنابراین می توانید پاسخ ها را در زمان خود مطالعه کنید.

Let’s start with part one, where I’ll be the examiner.

بیایید با قسمت اول شروع کنیم، جایی که من ممتحن خواهم بود.

Hello, my name is Stephanie.

سلام، اسم من استفانی است.

This is the IELTS speaking test.

این آزمون اسپیکینگ آیلتس است.

Can you tell me your full name, please?

میشه اسم کاملتو بگی لطفا

My name’s Olivier Guiberteau.

اسم من اولیویه گیبرتو است.

And can you tell me where you’re from?

و می توانید به من بگویید اهل کجا هستید؟

I’m from a small town near Northampton, in the UK.

من از یک شهر کوچک در نزدیکی نورث همپتون، در بریتانیا هستم.

Can I see your identification, please?

آیا می توانم مدارک شناسایی شما را ببینم، لطفا؟

Yes, of course.

بله حتما.

Here you are.

بفرمایید.

Okay, thank you very much.

باشه خیلی ازت ممنونم.

Now, in this first part I’d like to know something about you.

حالا، در این قسمت اول، من می خواهم چیزی در مورد شما بدانم.

First of all, can you tell me about the kind of music you like?

قبل از هر چیز می توانید در مورد نوع موسیقی که دوست دارید بگویید؟

Sure, well, I’m a big fan of what you might call alternative electronica.

مطمئنا، خوب، من از طرفداران پر و پا قرص چیزی هستم که شما ممکن است الکترونیک جایگزین نامید.

It’s hard to classify, because when you say ‘electronica’, people think of dance

طبقه بندی سخت است، زیرا وقتی می گویید «الکترونیکا»، مردم به موسیقی رقص فکر می کنند

music, but I wouldn’t call it that.

، اما من آن را اینطور نمی نامم.

Basically, I listen to a lot of stuff with hip-hop, funk or disco influences, but most

اصولاً من چیزهای زیادی با تأثیرات هیپ هاپ، فانک یا دیسکو گوش می دهم، اما

of my friends think my taste in music is a bit weird.

بیشتر دوستانم فکر می کنند سلیقه من در موسیقی کمی عجیب است.

I see.

می بینم.

And, where do you like to listen to music?

و کجا دوست داری موسیقی گوش کنی؟

I listen to music pretty much any time that I’m at home.

تقریباً هر زمانی که در خانه هستم به موسیقی گوش می دهم.

So, if I’m doing housework, or cooking, or anything like that, I’ll put some music

بنابراین، اگر در حال انجام کارهای خانه یا آشپزی یا هر چیز دیگری هستم، کمی موسیقی می گذارم

on.

.

Sometimes I also listen to music on the bus.

گاهی در اتوبوس هم به موسیقی گوش می دهم.

Especially if I’m going to play sport or to the gym, I’ll listen to some high-energy

مخصوصاً اگر قرار باشد ورزش کنم یا به باشگاه بروم، در راه به آهنگ‌های پر انرژی گوش

tunes on the way to get myself pumped up.

می‌دهم تا خودم را تقویت کنم.

Yeah, okay.

آره باشه

Why do you think music is so important in many people’s lives?

به نظر شما چرا موسیقی در زندگی بسیاری از مردم اینقدر مهم است؟

Hmm…

هوم...

That’s a big question…

این یک سوال بزرگ است...

Well, first of all music has always been part of human culture, so in that sense obviously

خوب، اول از همه، موسیقی همیشه بخشی از فرهنگ بشری بوده است، بنابراین از این نظر واضح

it’s an important part of our lives.

است که بخش مهمی از زندگی ما است.

I guess that’s because music can have such a powerful effect on our emotions.

من حدس می‌زنم این به این دلیل است که موسیقی می‌تواند تأثیر قدرتمندی بر احساسات ما داشته باشد.

Music can lift you up, or inspire you, or make you feel sad.

موسیقی می تواند شما را بالا ببرد، یا به شما الهام بخشد، یا شما را غمگین کند.

I’d certainly find it hard to live without it!

مطمئنا زندگی بدون آن برایم سخت است !

Uh-huh.

آهان.

I’d like to move on and talk about transport.

من می خواهم ادامه دهم و در مورد حمل و نقل صحبت کنم.

What’s the best way to get around your city?

بهترین راه برای گردش در شهر شما چیست؟

I live in quite a small town, so it’s very easy to get around.

من در یک شهر کوچک زندگی می کنم، بنابراین رفت و آمد در آن بسیار آسان است.

You can walk or cycle to a lot of places, although some roads are a bit dangerous for

شما می توانید به مکان های زیادی پیاده روی یا دوچرخه سواری کنید، اگرچه برخی از جاده ها برای دوچرخه ها کمی خطرناک هستند

bikes.

.

There are buses which are fairly reliable, but they’re not the fastest way to get around.

اتوبوس هایی وجود دارند که نسبتاً قابل اعتماد هستند، اما آنها سریع ترین راه برای رفت و آمد نیستند.

Finally, you can take a taxi or an Uber if you want to get somewhere fast and you don’t

در نهایت، اگر می‌خواهید سریع به جایی برسید، می‌توانید از تاکسی یا اوبر استفاده کنید و

mind paying a bit extra.

بدتان نمی‌آید که کمی اضافی بپردازید.

Alright.

بسیار خوب.

And, have you ever learned to drive?

و آیا تا به حال رانندگی یاد گرفته اید؟

Yes, I learned in the UK as soon as I was old enough, although I have to say I haven’t

بله، من به محض اینکه به سن کافی رسیدم در بریتانیا یاد گرفتم ، اگرچه باید بگویم

driven for several years!

چندین سال است که رانندگی نکرده ام!

I’m not sure if you’d want to get in a car with me, but I guess I’d pick it up

مطمئن نیستم که بخواهید با من سوار ماشین شوید یا نه ، اما حدس می‌زنم که

again quite quickly.

خیلی سریع دوباره آن را بردارم.

There’s just not much point in having a car where I am now, because I can walk or

صرفاً داشتن ماشین در جایی که الان هستم فایده ای ندارد، زیرا اگر بخواهم به جای دیگری بروم، برای آخر هفته یا هر چیز دیگری می توانم پیاده روی یا

ride my bike around town, and take public transport if I want to go somewhere else,

دوچرخه سواری در شهر داشته باشم و از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنم

for the weekend or whatever.

.

I see.

می بینم.

Do you think everybody should learn to drive?

آیا فکر می کنید همه باید رانندگی را یاد بگیرند؟

Er…

That’s a strange idea.

آره…

این ایده عجیبی است.

I think it’s up to each person to decide.

من فکر می کنم این بستگی به تصمیم هر فردی دارد.

It can be very useful in some places.

در بعضی جاها می تواند بسیار مفید باشد.

For example, where I grew up in the UK…

برای مثال، جایی که من در بریتانیا بزرگ شدم...

It’s a rural area, and if you don’t have a car you’re pretty isolated.

این یک منطقه روستایی است، و اگر ماشین نداشته باشید، بسیار منزوی هستید.

If you live somewhere like that, you should probably learn to drive.

اگر در چنین جایی زندگی می کنید، احتمالاً باید رانندگی را یاد بگیرید.

But, it’s still a choice, right?

اما، هنوز یک انتخاب است، درست است؟

Let’s look at some key points from this part of the speaking exam.

بیایید به چند نکته کلیدی از این بخش از امتحان اسپیکینگ نگاه کنیم.

First, to get a high score in IELTS speaking—band seven or above—you need to speak fluently,

ابتدا، برای کسب نمره بالا در اسپیکینگ آیلتس – گروه هفت یا بالاتر – باید بدون تردید روان صحبت کنید

without hesitation.

.

That doesn’t mean you can never pause or hesitate, but your hesitations should not

این بدان معنا نیست که هرگز نمی توانید مکث کنید یا تردید کنید، اما تردیدهای شما نباید

be language-related.

به زبان مرتبط باشد.

So, if you’re pausing or stopping because you can’t remember vocabulary, or because

بنابراین، اگر به دلیل اینکه نمی‌توانید واژگان را به خاطر بسپارید، یا به دلیل

you can’t build a sentence fast enough, that will make it difficult to get a high

اینکه نمی‌توانید یک جمله را سریع بسازید، مکث یا توقف می‌کنید، کسب امتیاز بالا را دشوار می‌کند

score.

.

Secondly, Oli’s answers were all relevant and appropriately developed.

ثانیاً، پاسخ‌های اولی همگی مرتبط و به‌طور مناسب توسعه یافته بودند.

He gave full answers to every question and added extra detail, but he never went off-topic.

او به هر سوالی پاسخ‌های کامل می‌داد و جزئیات بیشتری اضافه می‌کرد، اما هرگز از موضوع خارج نشد.

This is also essential: you need to do both of these things to get a high score in your

این نیز ضروری است: برای کسب نمره بالا در آزمون اسپیکینگ آیلتس باید هر دوی این موارد را

IELTS speaking test.

انجام دهید.

He also used linking words and connecting devices well.

او همچنین از کلمات پیوند دهنده و دستگاه های اتصال به خوبی استفاده می کرد.

Let’s look at one answer as an example:

بیایید به یک پاسخ به عنوان مثال نگاه کنیم:

Notice that I didn’t use a lot of linking words here.

توجه کنید که من در اینجا از کلمات پیوند دهنده زیادی استفاده نکردم .

IELTS students often overuse linking words, and they end up getting a lower score because

دانش‌آموزان آیلتس اغلب در استفاده بیش از حد از کلمات پیوند دهنده استفاده می‌کنند و در نهایت به

they make errors or sound unnatural.

دلیل خطا یا غیرطبیعی بودن آنها، نمره کمتری می‌گیرند.

You need to connect your ideas, but you don’t get a higher score for using more linking

شما باید ایده های خود را به هم متصل کنید، اما برای استفاده از کلمات پیوند دهنده بیشتر نمره بالاتری دریافت نمی کنید

words.

.

It’s more important to use linking words accurately and naturally.

استفاده از کلمات پیوند دهنده به طور دقیق و طبیعی مهم تر است.

Looking at vocabulary, Oli used a wide range of words and phrases in his answers, including

با نگاهی به واژگان، اولی از طیف وسیعی از کلمات و عبارات در پاسخ‌های خود استفاده کرد، از

some good collocations like alternative electronica, disco influences, or a powerful effect on

جمله ترکیب‌های خوب مانند الکترونیک جایگزین، تأثیرات دیسکو، یا تأثیر قدرتمندی بر

our emotions.

احساسات ما.

He also used some idiomatic language in a correct, natural way.

او همچنین برخی از زبان های اصطلاحی را به شیوه ای صحیح و طبیعی به کار برد.

For example, I’m a big fan of…, get myself pumped up, lift you up, or I’d pick it up

به عنوان مثال، من یکی از طرفداران پر و پا قرص … هستم، به خودم فشار بیاورم، شما را بلند کنم، یا

again quite quickly.

خیلی سریع دوباره آن را برمی دارم.

Finally, I got a question at the end which was harder to answer: Do you think everybody

در نهایت، یک سوال در پایان داشتم که پاسخ دادن به آن سخت تر بود: آیا فکر می کنید همه

should learn to drive?

باید رانندگی را یاد بگیرند؟

You might have to answer some strange questions in your IELTS speaking exam, or talk about

ممکن است مجبور شوید در امتحان اسپیکینگ آیلتس به سوالات عجیبی پاسخ دهید یا در مورد

something you haven’t thought about before.

چیزی صحبت کنید که قبلاً به آن فکر نکرده اید.

The examiner follows a script, and has no choice about what to ask you.

ممتحن یک اسکریپت را دنبال می کند و هیچ انتخابی در مورد اینکه چه چیزی از شما بخواهد ندارد.

Many IELTS candidates have problems because they try to answer questions they have no

بسیاری از داوطلبان آیلتس با مشکلاتی روبرو هستند زیرا سعی می کنند به سوالاتی پاسخ دهند که هیچ

idea about.

ایده ای در مورد آنها ندارند.

In this situation, it’s better to react naturally.

در این شرایط بهتر است واکنش طبیعی نشان دهید .

For example, you could say: that’s a weird question; hmm… that’s a tricky one, or

به عنوان مثال، می توانید بگویید: این یک سوال عجیب است . هوم… این یک مشکل است، یا

something like that.

چیزی شبیه به آن.

Then, if you have no idea what to say, say so!

بعد اگه نمیدونی چی بگی، بگو!

So long as you explain why, this is fine, and it won’t affect your score.

تا زمانی که دلیل آن را توضیح دهید، خوب است و بر امتیاز شما تأثیری نخواهد داشت.

Your score depends on your ability to communicate, not on your ideas and knowledge.

امتیاز شما به توانایی شما در برقراری ارتباط بستگی دارد نه به ایده ها و دانش شما.

Let’s look at the next part of the test.

بیایید قسمت بعدی آزمون را بررسی کنیم.

We’re going to swap roles here, so I’ll be the candidate.

ما در اینجا نقش ها را عوض می کنیم، بنابراین من نامزد خواهم بود.

Now, I’m going to give you a topic and I’d like you to talk about it for one to two minutes.

حالا می‌خواهم موضوعی را به شما بگویم و می‌خواهم یک تا دو دقیقه در مورد آن صحبت کنید.

You have one minute to think about what you are going to say.

شما یک دقیقه فرصت دارید به آنچه می خواهید بگویید فکر کنید.

You can make some notes to help you if you wish.

در صورت تمایل می توانید برای کمک به شما یادداشت بردارید.

Are you ready?

اماده ای؟

Yes.

آره.

Okay, please tell me about something difficult you learned to do.

بسیار خوب، لطفاً در مورد کار دشواری که انجامش را یاد گرفتید به من بگویید.

So, I’m going to tell you about learning to drive a car with manual transmission.

بنابراین، من قصد دارم در مورد یادگیری رانندگی ماشین با گیربکس دستی به شما بگویم.

I’m from the States, and almost no one drives a manual there; most cars are automatic.

من اهل ایالات متحده هستم و تقریباً هیچ کس دفترچه راهنما را در آنجا رانندگی نمی کند. اکثر خودروها اتوماتیک هستند

When I came to Europe, I found it was totally the opposite here; driving a manual is the

وقتی به اروپا آمدم، متوجه شدم که اینجا کاملا برعکس است. رانندگی با یک دستی یک امر

norm, and automatics are rare.

عادی است، و خودکار نادر است.

I guess here they’re associated with very expensive, luxury cars.

حدس می‌زنم در اینجا با خودروهای بسیار گران قیمت و لوکس مرتبط هستند.

Anyway, I had to learn to drive stick, and it was so difficult!

به هر حال من باید چوب رانندگی یاد می گرفتم و این خیلی سخت بود!

It was doubly hard because I already knew how to drive, so it felt extra frustrating

دوبرابر سخت بود زیرا از قبل رانندگی بلد بودم، بنابراین

to be behind the wheel but unable to do the things I would normally do.

پشت فرمان بودن، اما ناتوانی در انجام کارهایی که معمولاً انجام می‌دادم، احساس ناامیدی بیشتری می‌کردم.

Maybe it wasn’t a good idea but I didn’t get any help; I could have gone to a driving

شاید ایده خوبی نبود اما هیچ کمکی دریافت نکردم. می توانستم به یک

school but I didn’t.

آموزشگاه رانندگی بروم اما نرفتم.

I just practiced and tried to learn by myself, by driving around car parks and open spaces

من فقط تمرین کردم و سعی کردم خودم یاد بگیرم، با رانندگی در پارکینگ ها و فضاهای باز

and things like that.

و چیزهایی از این قبیل.

That was okay, but when I went out and drove properly, on the streets with traffic, it

خوب بود، اما وقتی که من بیرون رفتم و درست رانندگی کردم ، در خیابان های پر ترافیک

was super stressful.

، فوق العاده استرس زا بود.

I just couldn’t get the clutch right, and then I’d stall and I’d be stressing out

نمی‌توانستم کلاچ را درست ببندم، و سپس

while everyone was honking at me.

در حالی که همه به من بوق می‌زدند، متوقف می‌شدم و استرس داشتم.

I can’t say that I’m glad that I learned it.

نمی توانم بگویم که خوشحالم که آن را یاد گرفتم.

I mean, I just learned to do it because I had to, and I didn’t enjoy the experience!

منظورم این است که من فقط یاد گرفتم که این کار را انجام دهم زیرا مجبور بودم، و از این تجربه لذت نبردم!

If it were up to me, I’d rather just have an automatic car.

اگر به من بستگی داشت، ترجیح می دادم فقط یک ماشین اتوماتیک داشته باشم.

Thank you.

متشکرم.

So, what do you use your car for?

بنابراین، از ماشین خود برای چه استفاده می کنید؟

Mostly for getting to work.

بیشتر برای رسیدن به محل کار

I live quite far from the nearest metro station and the bus lines aren’t good, so it’s

من بسیار دور از نزدیکترین ایستگاه مترو زندگی می کنم و خطوط اتوبوس خوب نیستند، بنابراین

much easier to drive.

رانندگی با آن بسیار آسان تر است.

Sometimes we go out of town for the weekends, too.

گاهی اوقات آخر هفته ها هم به خارج از شهر می رویم .

Next, let’s look at some of the positive points which Stephanie showed in this section.

در ادامه، اجازه دهید به برخی از نکات مثبتی که استفانی در این بخش نشان داد نگاه کنیم.

First, she chose a very specific topic.

اول، او موضوع بسیار خاصی را انتخاب کرد.

This meant she needed a lot of specialised vocabulary to talk about it, like transmission,

این بدان معنی بود که او برای صحبت در مورد آن به واژگان تخصصی زیادی نیاز داشت، مانند گیربکس،

drive stick, clutch, stall, honking and so on.

درایو، کلاچ، استال، بوق زدن و غیره.

If you’re aiming for a high score, you need to choose a topic which lets you go into more

اگر به دنبال نمره بالا هستید، باید موضوعی را انتخاب کنید که به شما امکان می دهد به

depth and use some more varied language.

عمق بیشتری بروید و از زبان متنوع تری استفاده کنید.

If you choose a very simple topic, it’ll be difficult to get top scores for language.

اگر موضوع بسیار ساده ای را انتخاب کنید، به دست آوردن امتیازات برتر برای زبان دشوار خواهد بود.

You can also see that I covered all of the points from the cue card in detail, and

همچنین می توانید ببینید که من تمام نکات مربوط به کارت نشانه را با جزئیات پوشش

didn’t add any irrelevant information or go off topic.

دادم و هیچ اطلاعات نامربوطی اضافه نکردم یا از موضوع خارج نشدم.

Oli already mentioned the specialised vocabulary, but I also used some idiomatic language, like

اولی قبلاً به واژگان تخصصی اشاره کرد، اما من از زبان اصطلاحی هم استفاده کردم، مثل

I guess, doubly hard, extra frustrating, super stressful, or get the clutch right.

حدس می‌زنم، دو برابر سخت، بسیار خسته‌کننده، فوق‌العاده استرس‌زا، یا کلاچ را درست می‌گویم.

You need to use idiomatic language naturally and accurately to get a top score in IELTS

شما باید از زبان اصطلاحی به طور طبیعی و دقیق استفاده کنید تا در اسپیکینگ آیلتس امتیاز بالایی کسب کنید

speaking.

.

Idiomatic language doesn’t just mean idioms like “raining cats and dogs”; it also

زبان اصطلاحی فقط به معنای اصطلاحاتی مانند "باران گربه و سگ" نیست. همچنین

includes conversational words and phrases that are common in native English speech.

شامل کلمات و عبارات محاوره ای است که در گفتار بومی انگلیسی رایج است.

Don’t forget about the follow-up questions in part two.

سوالات بعدی قسمت دوم را فراموش نکنید.

After you finish speaking, the examiner will ask one or two simple follow-up questions

پس از اتمام صحبت، ممتحن یک یا دو سؤال ساده بعدی در

about what you said.

مورد آنچه گفتید می پرسد.

You don’t need long answers here, but you should give focused, well-developed answers,

در اینجا نیازی به پاسخ های طولانی ندارید، اما باید مانند هر سوال آیلتس، پاسخ های متمرکز و توسعه یافته ای بدهید

like with every IELTS question!

!

Finally, let’s look at part three of the IELTS speaking test.

در نهایت، اجازه دهید قسمت سوم آزمون اسپیکینگ آیلتس را بررسی کنیم.

Right, I’d like to ask some questions related to this topic.

درست است، من می خواهم چند سوال در رابطه با این موضوع بپرسم.

First, let’s talk about learning new things.

اول، بیایید در مورد یادگیری چیزهای جدید صحبت کنیم.

What motivates people to learn new things?

انگیزه افراد برای یادگیری چیزهای جدید چیست؟

Wow… that’s a big question!

وای… این یک سوال بزرگ است!

Well, there are lots of reasons.

خوب، دلایل زیادی وجود دارد.

The main one I guess is just necessity.

من حدس می‌زنم اصلی‌ترین آن فقط ضرورت است.

For example, if you want to work in a particular field, you’ll need some specific training,

به عنوان مثال، اگر می‌خواهید در یک زمینه خاص کار کنید، به آموزش،

skills, qualifications…

مهارت‌ها، صلاحیت‌های خاصی نیاز دارید…

Then, when you start a new job, you generally have to adapt and learn a lot of new things,

سپس، زمانی که یک کار جدید را شروع می‌کنید، عموماً باید چیزهای جدیدی را تطبیق دهید و یاد بگیرید،

even if you came in with a lot of theoretical knowledge.

حتی اگر با دانش نظری فراوان وارد شد .

What else?

چه چیز دیگری؟

I think also interest is important…

من فکر می‌کنم علاقه نیز مهم است...

I mean, people learn to do new things because they’re interested in them or they find

منظورم این است که مردم یاد می‌گیرند کارهای جدید انجام دهند زیرا به آن‌ها علاقه دارند یا

something enjoyable.

چیزی لذت‌بخش می‌یابند.

For example, no one needs to learn to play a musical instrument, but a lot of people

به عنوان مثال، هیچ کس نیازی به یادگیری نواختن یک آلات موسیقی ندارد، اما بسیاری از مردم

do so because it brings them pleasure.

این کار را انجام می دهند، زیرا برای آنها لذت به ارمغان می آورد.

Do you think the way that people learn new things has changed compared to the past?

آیا فکر می کنید روشی که مردم چیزهای جدید یاد می گیرند نسبت به گذشته تغییر کرده است؟

Absolutely.

کاملا.

Of course, the Internet and the development of smartphones and other new technologies

البته اینترنت و توسعه تلفن های هوشمند و سایر فناوری های جدید

have had a huge influence.

تأثیر زیادی داشته است.

We all have easy access to so much information now, which wasn’t the case in the past at

همه ما اکنون به اطلاعات زیادی دسترسی داریم ، که در گذشته اصلاً اینطور نبود

all.

.

Before, people would need to dedicate a lot of time and effort to finding an expert, or

قبل از این، مردم باید زمان و تلاش زیادی را برای یافتن یک متخصص یا

doing research in order to learn about something new.

انجام تحقیقات برای یادگیری چیزهای جدید اختصاص دهند.

Now, you can find tutorials online, ask people for help in discussion forums, and things

اکنون، می‌توانید آموزش‌های آنلاین را پیدا کنید، از افراد در انجمن‌های گفتگو کمک بخواهید و مواردی از این

like that.

قبیل.

So, it’s a big difference, but I think it’s mostly for the better.

بنابراین، این یک تفاوت بزرگ است، اما من فکر می کنم بیشتر برای بهتر شدن است.

How do you think technology will change the way people learn new things in the future?

فکر می‌کنید فناوری چگونه روشی را که مردم در آینده چیزهای جدید یاد می‌گیرند تغییر خواهد داد؟

Hmm…

هوم…

I’m not sure.

مطمئن نیستم.

I think we’ll see the same trends developing…

من فکر می‌کنم که ما شاهد رشد همان روند خواهیم بود

What I mean is: the big changes have already happened, but I don’t think they’ve run

... منظور من این است: تغییرات بزرگ قبلاً اتفاق افتاده است، اما فکر نمی‌کنم

their course yet.

هنوز مسیر خود را طی کرده باشند.

So, a lot of people still have the idea that you learn something by going to a class, reading

بنابراین، بسیاری از مردم هنوز این ایده را دارند که شما با رفتن به کلاس، خواندن

books, and so on, and they haven’t realised that you just have more options nowadays.

کتاب و غیره چیزی یاد می‌گیرید، و متوجه نشده‌اند که امروزه گزینه‌های بیشتری دارید.

To tie all this together, I think that in the future, education and learning will be

برای گره زدن همه اینها، فکر می‌کنم در آینده، آموزش و یادگیری

more globalised and democratic, in that everybody will have similar opportunities to learn.

جهانی‌تر و دموکراتیک‌تر خواهد شد، زیرا همه فرصت‌های مشابهی برای یادگیری خواهند داشت.

I suppose that might mean that formal education diminishes in significance, but I’m not

فکر می‌کنم این ممکن است به این معنی باشد که آموزش رسمی از اهمیت خود کاسته می‌شود، اما

sure that will actually happen.

مطمئن نیستم که واقعاً این اتفاق بیفتد.

Okay, let’s move on to talk about school and education.

خوب، بیایید در مورد مدرسه و آموزش صحبت کنیم.

How can parents or students choose the best school or university?

چگونه والدین یا دانش آموزان می توانند بهترین مدرسه یا دانشگاه را انتخاب کنند؟

In my experience, the only way to know what a school or university is really like is to

طبق تجربه من، تنها راه برای دانستن اینکه واقعاً یک مدرسه یا دانشگاه چگونه است این است

talk to people who already study there and see what they say.

که با افرادی که قبلاً در آنجا تحصیل کرده اند صحبت کنید و ببینید آنها چه می گویند.

Of course, you can go and look around, but I don’t think you can learn very much just

البته، می‌توانید بروید و به اطراف نگاه کنید، اما فکر نمی‌کنم فقط

by walking around a school.

با قدم زدن در مدرسه چیزهای زیادی یاد بگیرید.

If you talk to some of the staff and students, you can get a feel of what kind of establishment

اگر با برخی از کارکنان و دانش‌آموزان صحبت کنید، می‌توانید این احساس را داشته باشید که چه نوع موسسه‌ای

it is, and whether it’s a good fit for you, or your child, whoever you’re talking about.

است، و اینکه آیا برای شما مناسب است یا فرزندتان، هر کسی که در مورد آن صحبت می‌کنید.

Mm-hmm.

مممم

How do people in your country feel about private education?

مردم کشور شما در مورد آموزش خصوصی چه احساسی دارند؟

Huh…

هه…

I really don’t know.

من واقعاً نمی دانم.

I went to a public school, and so did everyone I know.

من به یک مدرسه دولتی رفتم، و همه کسانی را که می شناسم.

It’s not really a topic which comes up that much, you know?

واقعاً موضوعی نیست که زیاد مطرح شود، می دانید؟

Personally, I don’t have strong opinions; if someone wants to pay to send their child

من شخصاً نظرات محکمی ندارم. اگر کسی بخواهد برای فرستادن فرزندش

to a private school, then why not?

به مدرسه خصوصی پول بدهد، پس چرا که نه؟

Given that there aren’t that many private schools, it’s just not something that people

با توجه به اینکه تعداد مدارس خصوصی زیادی وجود ندارد ، این چیزی نیست که

are so aware of.

مردم آنقدر از آن آگاه باشند.

I see.

می بینم.

Do you think that university education should be free?

به نظر شما تحصیل در دانشگاه باید رایگان باشد؟

Definitely, yes.

قطعا، بله.

In the USA, university is insanely expensive; parents have to start saving up from the moment

در ایالات متحده آمریکا، دانشگاه بسیار گران است. والدین باید از لحظه تولد فرزندشان پس انداز را شروع

their child is born.

کنند.

I think this leads to elitist outcomes…

من فکر می‌کنم این منجر به نتایج نخبه‌گرایانه می‌شود...

I mean that the richest kids go to the best universities, and if you don’t have a lot

منظورم این است که ثروتمندترین بچه‌ها به بهترین دانشگاه‌ها می‌روند، و اگر

of money behind you, your options are more limited.

پول زیادی پشت سر خود نداشته باشید، گزینه‌های شما محدودتر است.

That said, I realize that graduates tend to earn more, so it might be fairer to have some

گفتنی است، من متوجه هستم که فارغ التحصیلان تمایل به کسب درآمد بیشتری دارند، بنابراین ممکن است عادلانه تر باشد که

kind of graduate tax, so that the people who erm… benefit from higher education also

نوعی مالیات فارغ التحصیل وجود داشته باشد، به طوری که افرادی که ... از آموزش عالی بهره مند می شوند نیز

help to fund it.

به تامین مالی آن کمک کنند.

That seems to me to be the fairest solution.

به نظر من این عادلانه ترین راه حل است.

Thank you.

متشکرم.

That’s the end of the speaking test.

این پایان آزمون اسپیکینگ است.

So, let’s look at these answers more closely, and see what made them effective.

بنابراین، بیایید به این پاسخ‌ها دقیق‌تر نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی آنها را مؤثر کرده است.

Many things here you’ve already heard.

چیزهای زیادی در اینجا شنیده اید.

Stephanie’s answers were fluent, relevant, well-developed and clear.

پاسخ های استفانی روان، مرتبط، توسعه یافته و واضح بود.

She used a wide range of grammar and vocabulary accurately, including idiomatic language.

او طیف وسیعی از گرامر و واژگان را با دقت به کار برد، از جمله زبان اصطلاحی.

She also used linking phrases and fillers to keep her answers fluent, even when she

او همچنین از عبارات پیوند دهنده و پرکننده‌ها استفاده می‌کرد تا پاسخ‌هایش را روان نگه دارد، حتی

was dealing with more difficult answers.

زمانی که با پاسخ‌های سخت‌تر سر و کار داشت.

For example: At the start, she used fillers to give herself

به عنوان مثال: در ابتدا، او از پرکننده‌ها استفاده

thinking time without leaving an unnatural pause.

می‌کرد تا بدون ایجاد مکث غیرطبیعی به خود فرصت فکر کردن بدهد .

She also used linking phrases, like what I mean is and to tie this all together to focus

او همچنین از عبارات پیوند دهنده استفاده کرد، مانند آنچه منظور من این است و برای گره زدن همه اینها به یکدیگر

her answer when she wasn’t sure how to finish a sentence or an idea.

تا زمانی که مطمئن نبود که چگونه یک جمله یا یک ایده را تمام کند، پاسخ خود را متمرکز کند .

Remember that you can read the full script of this video on our website: Oxford Online

به یاد داشته باشید که می توانید متن کامل این ویدیو را در وب سایت ما بخوانید: Oxford Online

English dot com.

English dot com.

You can read the answers and see exactly what words, phrases and structures I used to answer

می توانید پاسخ ها را بخوانید و ببینید دقیقاً از چه کلمات، عبارات و ساختارهایی برای پاسخ به این سؤالات استفاده کردم

these questions.

.

Have you taken the IELTS speaking exam recently?

آیا اخیرا در آزمون اسپیکینگ آیلتس شرکت کرده اید؟

Please share your experiences in the comments: what went well, and what did you find difficult?

لطفا تجربیات خود را در نظرات به اشتراک بگذارید: چه چیزی خوب بود و چه چیزی برای شما دشوار بود؟

Good luck if you have an IELTS test coming up soon!

اگر به زودی آزمون آیلتس دارید موفق باشید !

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!