How many meanings of "GO THROUGH"!?!? - Phrasal verbs with "Through"

- So yes, I know I didn't have a video for you last weekend,

- پس بله، می دانم که آخر هفته گذشته ویدیویی برای شما

but don't worry,

نداشتم، اما نگران نباشید،

I have come through with an amazing video for you today.

امروز با یک ویدیوی شگفت انگیز برای شما آشنا شدم.

Phrasal verbs with 'through'.

افعال عبارتی با "از طریق".

Also, thank you to sponsor of the today's video

همچنین با تشکر از اسپانسر ویدیوی امروز

Skillshare, you can improve your English

Skillshare، شما می توانید

in the best way possible, by learning a new skill in English

با یادگیری یک مهارت جدید به زبان انگلیسی

for free, for two months,

به صورت رایگان، به مدت دو ماه،

by using my link in the description

با استفاده از لینک من در توضیحات

or skip to this time in the video to learn more.

و یا رفتن به این زمان، انگلیسی خود را به بهترین شکل ممکن بهبود بخشید. ویدیو برای کسب اطلاعات بیشتر

First, pronunciation, say these words with me and practice.

ابتدا تلفظ، این کلمات را با من بگویید و تمرین کنید.

Tough.

سخت است.

Though.

اگر چه.

Through.

از طریق.

Thought.

فکر.

Thorough.

کامل

Throughth.

از طریق.

I'm kidding, that's not a word.

شوخی کردم، این یک کلمه نیست.

Let's practice with a sentence.

بیایید با یک جمله تمرین کنیم.

This one.

این یکی.

My plan didn't work,

با این حال، برنامه من عملی نشد،

I thought it through thoroughly, though!

اما به طور کامل به آن فکر کردم!

I thought it through thoroughly, though.

هر چند من به طور کامل به آن فکر کردم.

Now you say it.

حالا تو بگو

(upbeat jazz)

(جاز شاد)

I'm sure you're perfect.

من مطمئن هستم که شما عالی هستید.

(clapping)

(کف زدن)

That's for you.

این برای شماست.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Okay, first I need to explain that phrasal verb,

خوب، ابتدا باید آن فعل عبارتی را توضیح دهم،

you don't know that one.

شما آن یکی را نمی دانید.

Okay, well this phrasal verb, it's a bit flexible.

خوب، خوب این فعل عبارتی ، کمی انعطاف پذیر است.

Basically, basically it means someone really needs something

اساساً، اساساً به این معنی است که کسی واقعاً به چیزی نیاز دارد

and you give it to them.

و شما آن را به او می دهید.

For example,

به عنوان مثال،

"Oh, hey!

"اوه، هی!

"I heard you needed a phone charger,

" شنیدم که شما به یک شارژر تلفن نیاز دارید،

"so I brought you one from home."

"بنابراین من برای شما یک شارژر از خانه آوردم."

"Oh you legend, thank you so much.

"اوه ای افسانه، خیلی ازت ممنونم.

"What a mate, whenever I need a phone charger,

"

"he always comes through."

Or maybe someone really needs your help

یا شاید کسی واقعاً به کمک شما نیاز داشته باشد

and you support them.

و شما از او حمایت کنید.

For example, she was very, very sick

به عنوان مثال، او بسیار بسیار بیمار بود

and her friend

و

brought her soup everyday,

دوستش هر روز برایش سوپ می آورد،

really took care of her.

واقعاً از او مراقبت می کرد.

So, she really needed his support

بنابراین، او واقعاً به حمایت او نیاز داشت

and he gave her support.

و او از او حمایت کرد.

He really came through for her.

او واقعاً به خاطر او آمد.

Notice that we used 'for'.

توجه داشته باشید که ما از "برای" استفاده کردیم.

She can simply say,

او به سادگی می تواند بگوید:

"I needed support and he really came through."

"من به حمایت نیاز داشتم و او واقعاً از راه رسید."

But, to be specific

اما، به طور خاص،

she's saying,

او می‌گوید:

"He really came through for me."

"او واقعاً به خاطر من آمد."

So, if you put the person or the receiver of the support,

بنابراین، اگر شخص یا گیرنده پشتیبانی را قرار دهید

you need 'for', for me, for the person.

، برای من، برای شخص به «برای» نیاز دارید.

Also, also, notice this isn't for something small.

همچنین، توجه داشته باشید که این برای چیز کوچکی نیست.

For example, like we go for coffee and you pay for me,

برای مثال، مثل اینکه ما برای قهوه می رویم و شما برای من پول می دهید،

it's very nice,

خیلی خوب است،

but that's not exactly

اما این دقیقاً

to come through for me.

برای من نیست.

No, if we go for coffee and I'm like,

نه، اگر بریم قهوه بخوریم و بگویم:

"Oh my god! I forgot my wallet,

"اوه خدای من! کیف پولم را فراموش کردم،

"I don't have any money.

"پول ندارم.

"Shit, I'm so sorry."

"لعنتی، خیلی متاسفم."

I'm worried, I really need some help here

من نگرانم، من واقعاً به کمک نیاز دارم اینجا

and you, because you're amazing,

و شما، چون شما فوق العاده هستید،

you say,

می گویید،

"Don't worry, I've got these coffees

"نگران نباش، من این قهوه ها را دارم

"and here's some money so you can get home."

"و اینم مقداری پول تا بتوانید به خانه برگردید.

In that case, you come through for me

" ، شما به دنبال من هستید

because it's something I really, really need.

زیرا چیزی است که من واقعاً، واقعاً به آن نیاز دارم.

In another context, perhaps more common context,

در زمینه دیگری، شاید در زمینه رایج تر،

you know when you send someone a message

می دانید وقتی به شخصی پیامی می فرستید

and your WiFi goes down.

و وای فای شما قطع می شود.

Your WiFi stops working and you're not sure

وای فای شما کار نمی کند و مطمئن نیستید که

if your message sent to the person or not.

آیا پیامی برای شخص ارسال شده است یا نه.

You want to know, hey, did my message send to you?

می خواهید بدانید، هی، آیا پیام من برای شما ارسال شده است؟

You'll ask this,

شما این را خواهید پرسید:

"Hey! I sent you a message, did it go through?"

"هی! من به شما پیام دادم، آیا انجام شد؟"

Did it send, did it go through?

آیا ارسال شد، انجام شد؟

But, when you talk about receiving

اما وقتی در مورد دریافت

a digital message,

پیام دیجیتال،

text, email, application form.

متن، ایمیل، فرم درخواست صحبت می کنید.

"Huh, no, I didn't receive anything, nothing came through."

"اوه، نه، من چیزی دریافت نکردم. ، هیچ چیز از راه نرسید."

Go through, it sends.

برو، آن را می فرستد.

Come through, you receive the message.

بیا، پیام را دریافت می کنی

A really common use of a verb plus 'through',

. استفاده واقعاً رایج از فعل به اضافه "through"،

it means movement

به معنای حرکت

in the middle of something.

در وسط چیزی است.

For example,

به عنوان مثال،

(upbeat jazz)

(جاز شاد)

"Oh my God, to get here it was so busy.

"اوه خدای من، برای رسیدن به اینجا خیلی شلوغ بود.

"I walked through the streets and I had to push through

"من در خیابان ها راه می رفتم و مجبور شدم از میان

"a bunch of people."

"یک دسته از مردم" عبور کنم.

So, you walk in the middle of the streets,

you push in the middle of a bunch of people.

You can change this verb and that changes how you move.

شما حرکت می کنید

Run through the streets, walk through the streets,

در خیابان ها بدوید، در خیابان ها راه بروید، در خیابان ها

jump through the streets, dance through the streets,

بپرید، در خیابان ها برقصید،

if you really want to.

اگر واقعاً می خواهید.

(upbeat dance music)

Nice and easy, you change this verb,

you change the type of movement.

Another way that a verb with 'through' works

راه دیگری که یک فعل با «از طریق» کار می‌کند

is you want to explain to or show someone

این است که می‌خواهید به کسی توضیح دهید یا نشان دهید

what is going to happen.

که قرار است چه اتفاقی بیفتد

For example, at an event, at a meeting,

، مثلاً در یک رویداد، در یک جلسه،

or you have plans,

یا برنامه‌هایی دارید

or a list of things going to happen.

یا فهرستی از چیزهایی که قرار است اتفاق بیفتد.

You want to explain that to someone.

شما می خواهید آن را برای کسی توضیح دهید، به

For example, a colleague at work wants to know,

عنوان مثال، یک همکار در محل کار می خواهد بداند

what is going to happen at tomorrow's meeting.

که در جلسه فردا چه اتفاقی قرار است بیفتد ،

They might say, "Can you run me through tomorrow's meeting?"

آنها ممکن است بگویند، "می توانید من را در جلسه فردا اجرا کنید؟"

In other words, can you explain to me all the things

به عبارت دیگر، می توانید به او توضیح دهید. همه چیزهایی

that are going to happen.

که قرار است اتفاق بیفتد، برای

Other ways you can say this exact same thing.

Can you talk me through, can you walk me through

من از طریق من بپرسید

or can you go through.

یا می توانید از آن عبور کنید.

In this case with 'go through',

در این مورد با 'گذر از'،

don't put me or an object in the middle.

من یا یک شی را در وسط قرار ندهید.

So, "Can you go me through tomorrow's meeting?"

بنابراین، "آیا می توانید من را از طریق جلسه فردا راهنمایی کنید؟"

That doesn't make sense.

این معنا ندارد.

But can you talk me through,

اما آیا می‌توانی با من صحبت کنی،

can you walk me through

tomorrow's meeting.

می‌توانی در جلسه فردا با من صحبت کنی.

Again, all of this means can you explain

باز هم، همه اینها به این معنی است که می توانید

to me or can you show me what's going to happen tomorrow.

برای من توضیح دهید یا می توانید به من نشان دهید که فردا چه اتفاقی می افتد.

At the meeting, at this event, for this plan.

در جلسه، در این رویداد، برای این طرح.

And you can kind of understand the differences.

و شما می توانید به نوعی تفاوت ها را درک کنید.

There are little differences between the verbs.

تفاوت های کمی بین افعال وجود دارد.

This, from the context, you know it means explain

این، از روی زمینه، می دانید که به معنای توضیح دادن است

and the verb changes how you explain.

و فعل نحوه توضیح شما را تغییر می دهد.

For example,

به عنوان مثال،

'run me through', that's fast.

"دور من از طریق"، که سریع است.

Okay, so explain quickly.

باشه پس سریع توضیح بده

'Talk me through', explain using your words.

با من صحبت کن، با استفاده از کلماتت توضیح بده.

'Walk me through',

"از طریق من عبور کن"،

maybe not necessarily with your words

شاید لزوماً با کلمات تو نباشد،

maybe it means show me,

شاید به این معنی است که به من نشان بده، به

show me what's going to happen.

من نشان بده که قرار است چه اتفاقی بیفتد.

'Go through', that's more general,

"گذر کن"، این کلی تر است،

it could mean talk, it could mean show.

می تواند به معنای صحبت باشد، می تواند به معنای نمایش باشد.

Basically, explain to me what's gonna happen.

در اصل، برای من توضیح دهید که چه اتفاقی قرار است بیفتد.

So, he could reply,

بنابراین، او می‌تواند پاسخ دهد،

"Ya, ya, yeah, give me 5 minutes.

"بله، بله، بله، به من 5 دقیقه فرصت دهید.

"I'll go through everything in detail."

"من همه چیز را با جزئیات مرور خواهم کرد."

These next few verbs plus 'through' imply a bad experience,

a bad time, a difficult situation.

For example, 'to go through'.

به عنوان مثال، "گذراندن"

I know 'to go through' has so many meanings,

من می دانم که "گذر کردن" معانی زیادی دارد،

but in this context,

اما در این زمینه،

'go through' means you have a difficult situation.

"گذراندن" به این معنی است که شما شرایط سختی دارید.

In general, a very bad experience.

به طور کلی، یک تجربه بسیار بد.

For example, this person has a bad illness

مثلاً این شخص بیماری بدی دارد

or someone she knows has died.

یا کسی که می‌شناسد فوت کرده است.

She feels really bad,

او واقعاً احساس بدی دارد

it's a bad situation.

، موقعیت بدی است.

Use 'go through' to describe the situation.

برای توصیف وضعیت از «گذر» استفاده کنید.

For example,

برای مثال،

"Oof, she's really going through a tough time."

«اووف، او واقعاً دوران سختی را سپری می‌کند.»

Two things,

دو چیز،

one, 'going through' I have used the continuous,

یکی , 'گذراندن' من از استمرار استفاده کرده ام،

because she is,

چون او هست،

she is really going through a tough time.

او واقعاً دوران سختی را سپری می کند.

Second, 'tough'.

دوم، 'سخت'.

It means difficult.

به معنای دشوار است.

Pronunciation, tough.

تلفظ، سخت.

"I feel bad for her,

"من برای او احساس بدی دارم،

"she's really going through a tough time."

"او واقعاً در حال عبور دوران سختی."

"I'm sorry, I'm going through a lot at the moment."

"متاسفم، من در حال حاضر با مشکلات زیادی روبرو هستم."

She could even be specific about what the bad situation is.

او حتی می‌تواند در مورد اینکه وضعیت بد چیست، مشخص کند.

For example, you break up with your boyfriend/girlfriend,

به عنوان مثال، شما از دوست پسر/دوست دختر خود جدا می شوید

whatever, you could say,

، هر چیزی که می توانید بگویید،

"I'm sorry, I'm really sad, I'm going through a breakup."

"متاسفم، من واقعاً ناراحت هستم، من در حال جدایی هستم."

Now when you hear that someone is going through something,

حالا وقتی می شنوید که کسی در حال گذراندن چیزی است،

it's not something small like a cold,

آن چیز کوچکی مثل سرماخوردگی نیست

it's probably something more serious.

، احتمالاً چیز جدی تری است.

So just to keep that in mind.

پس فقط این را در نظر داشته باشید.

So, let's imagine this guy, last year,

بنابراین، بیایید تصور کنیم این مرد، سال گذشته،

he was very, very sick.

او بسیار بسیار بیمار بود.

Maybe he had cancer, that's quite serious.

شاید سرطان داشت، این کاملا جدی است.

We could say,

می‌توانیم بگوییم،

"Last year he went through a lot,

"سال گذشته او از مشکلات زیادی گذشت،

"I mean, the man had cancer."

"یعنی آن مرد سرطان داشت."

But, what happened next?

اما، بعداً چه اتفاقی افتاد؟

He got better, now he's completely fine.

او بهتر شد، اکنون کاملاً خوب است.

So, when someone had a very serious illness,

بنابراین، وقتی کسی یک بیماری بسیار جدی داشت،

then they get better and now they're fine,

پس آنها حالشان خوب شد،

we say,

ما می گوییم:

"Yeah, he had cancer last year, he went through a lot but,

"آره، او پارسال سرطان داشت، خیلی چیزها را پشت سر گذاشت، اما

"whew, he pulled through and he's fine."

"اوووو، او از پسش برآمد و حالش خوب است."

So to pull through, yeah, it means you had something bad

بنابراین، برای گذراندن، بله، به این معنی است که شما چیز بدی داشتید،

but that's finished and now you're great,

اما این کار تمام شد و اکنون شما عالی هستید،

you pulled through.

از پس آن برآمدید.

And finally, if you cause someone else

و در نهایت، اگر باعث می‌شوید که شخص دیگری

to have a bad situation

در موقعیت بدی قرار بگیرد،

then you put them through something.

او را با چیزی مواجه می‌کنید.

For example, he broke up with his girlfriend,

مثلا از دوست دخترش جدا شد،

on her birthday, that is terrible, that's terrible!

در روز تولدش، این وحشتناک است، وحشتناک است!

He caused her to have a bad situation,

او باعث شد که او یک موقعیت بد،

a bad experience.

یک تجربه بد داشته باشد.

So, her friend will say,

بنابراین، دوست او خواهد گفت:

"How could you put her through this?"

"چطور توانستی او را از پس این مشکل برگردانی؟"

In other words, how could you cause her this bad situation.

به عبارت دیگر، چگونه می توانید باعث این وضعیت بد او شوید.

Actually, this is not always that you cause someone else

در واقع، همیشه اینطور نیست که باعث می‌شوید فرد دیگری

to have a bad situation,

موقعیت بدی داشته باشد،

it could mean you create a bad situation for yourself.

بلکه می‌تواند به این معنا باشد که موقعیت بدی برای خود ایجاد می‌کنید.

If this happens,

اگر این اتفاق بیفتد،

they just broke up, he put her through some heart break

آنها به تازگی از هم جدا شده اند، او او را در یک دل شکستگی قرار داده است،

but then he's all like,

اما بعد از آن همه می

"Oh, take me back, I still love you."

گوید: "اوه، من را برگردان، من هنوز تو را دوست دارم."

And she's like, "yeah, of course, because whatever."

و او مانند "آره، البته، زیرا هر چه باشد."

I agree.

موافقم.

Why?

چرا؟

"Ah, you getting back together?

"آه، دوباره دور هم جمع شدی؟

"Don't put yourself through this again!"

" "دیگر خودت را در این شرایط قرار نده!"

In other words, she is saying,

به عبارت دیگر، او می‌گوید، دوباره

don't give yourself that bad situation again.

آن وضعیت بد را به خود نده . مورد

The next one.

بعدی.

You have a plan with your mates,

your friends to go on holiday.

دوستان برای رفتن به تعطیلات.

Then, you are about to book the tickets to fly.

سپس، شما در شرف رزرو بلیط برای پرواز هستید.

Then your mate texts you,

سپس همسرتان به شما پیامک می دهد،

"Hey, sorry, I can't go anymore, something came up, bye."

"هی، ببخشید، من دیگر نمی توانم بروم، چیزی پیش آمد، خداحافظ."

So if you have plans but those plans fail,

پس اگر برنامه هایی جز این دارید. برنامه ها شکست می خورند،

we say that those plans fall through.

ما می گوییم که آن برنامه ها از بین می روند.

So, if a friend asks, "Aren't you going on holiday?"

بنابراین، اگر یکی از دوستان از شما بپرسد: "مگر به تعطیلات نمی روی؟"

"No, not anymore, the plans fell through."

"نه، دیگر نه، برنامه ها از بین رفتند."

Practice this vocabulary in the comments,

tell me about a time when you had plans

زمانی که برنامه‌هایی داشتید

but they fell through.

اما شکست خوردند.

What happened?

چه اتفاقی افتاد؟

Why?

چرا

Who is to blame?

؟ مقصر

Who's the bad friend?

کیست؟ دوست بد کیست

The next one.

؟ نفر بعدی.

Okay, if you've seen this video,

بسیار خوب، اگر این ویدیو را دیده‌اید،

then you already know that 'see through'

از قبل می‌دانید که «دیدن از طریق»

means when someone lies to you, you understand their lies.

به معنای وقتی کسی به شما دروغ می‌گوید، دروغ‌های او را می‌فهمید،

You don't believe it for a second.

یک لحظه هم آن را باور نمی‌کنید

For example,

، مثلاً،

"Yeah of course I love you, I love only you.

"آره، البته که دوستت دارم، فقط تو را دوست دارم.

"In fact, I would never even look at another girl.

"در واقع، من هرگز حتی به دختر دیگری نگاه

"I love only you.

نمی کنم. "من فقط تو را دوست دارم.

"You're my angel, my princess."

"تو فرشته من هستی، شاهزاده خانم."

Please, everyone sees through your lies.

لطفا همه دروغ های شما را می بینند.

And finally, my favorite one,

و در نهایت، مورد مورد علاقه من،

'to sleep through'.

"به خواب رفتن".

Now, you're asleep and some noise is happening,

الان خوابی و سروصدایی داره میاد

but you don't hear it,

ولی نمیشنوی،

you continue to sleep

in the middle of this noise.

وسط این صدا به خوابت ادامه میدی.

"Oh my God, how did you sleep through that last night?

"اوه خدای من، دیشب چطور خوابیدی؟

"Those two, they were banging all night."

" "آن دو، آنها تمام شب را می زدند.

More commonly it's with your alarm.

" معمولاً با زنگ شماست.

"Oh my god! Oh my god!

"اوه خدای من! اوه خدای من!

"I slept through my alarm."

"من با زنگ ساعتم خوابیدم."

Now be careful, we don't separate this.

حالا مراقب باشید، ما این را جدا نمی کنیم.

It's not 'I slept my alarm through'.

این "من زنگ ساعتم را خوابیدم" نیست.

No.

نه.

We don't separate that.

ما آن را از هم جدا نمی کنیم.

I slept through my alarm,

من از طریق زنگ ساعت خود

I slept through all the noise last night,

خوابیدم، دیشب با تمام سروصدا خوابیدم،

I slept through the storm.

در میان طوفان خوابیدم.

So also maybe you notice that some of these phrasal verbs

بنابراین همچنین ممکن است متوجه شده باشید که برخی از این افعال عبارتی

have multiple meanings,

دارای معانی متعددی هستند،

like 'go through'.

مانند «گذراندن».

That has a few different meanings,

این چند معانی مختلف دارد،

but don't worry,

اما نگران نباشید،

with the context, people will understand you.

با زمینه، مردم شما را درک خواهند کرد.

Also, maybe you notice that I like to tell teeny tiny

همچنین، شاید متوجه شده باشید که من دوست دارم در درس‌هایم داستان‌های خلاقانه کوچکی تعریف

creative stories in my lessons

کنم

to help you learn the vocabulary better.

تا به شما در یادگیری بهتر واژگان کمک کنم.

I think being creative is super important in life

من فکر می کنم خلاق بودن در زندگی بسیار مهم است

and I love anything and anyone who is creative.

و من هر چیزی و هر کسی که خلاق باشد را دوست دارم.

So, I want to recommend that you take

بنابراین، من می خواهم به شما توصیه کنم که

this creative writing course by Yiyun Li.

این دوره نویسندگی خلاقانه توسط Yiyun Li را بگذرانید.

She teaches you how to create character driven short stories

او به شما می آموزد که چگونه داستان های کوتاه شخصیت محور بسازید

that'll really improve,

که واقعاً بهبود می بخشد،

not only your creative writing and creativity in general,

نه تنها نوشتن خلاقانه و خلاقیت شما به طور کلی

but, you're learning a new skill in English.

، بلکه شما در حال یادگیری یک مهارت جدید در زبان انگلیسی هستید.

As you know, I only work with brands which I trust

همانطور که می دانید من فقط با برندهایی کار می کنم که به آنها اعتماد

and I personally use and like.

دارم و شخصا از آنها استفاده می کنم و دوست دارم.

And the sponsor of today's video, Skillshare is a great way

و اسپانسر ویدیوی امروز، Skillshare یک راه عالی برای

of improving your English in a really natural way

بهبود زبان انگلیسی شما به روشی واقعا طبیعی

by learning a new skill in English.

با یادگیری یک مهارت جدید در زبان انگلیسی است.

And Skillshare has over 30,000 online classes

و Skillshare بیش از 30000 کلاس آنلاین

for you to choose from, covering lifestyle, business,

برای انتخاب شما دارد که شامل سبک زندگی، کسب و کار،

cooking, technology, illustration and animation,

آشپزی، فناوری، تصویرسازی و انیمیشن است،

that's obviously my personal favorite.

که بدیهی است مورد علاقه شخصی من است.

And if you use my link in the description,

و اگر از لینک من در توضیحات استفاده کنید،

you'll get a two month free trial

یک دوره آزمایشی رایگان دو ماهه

with access to all of these really great courses.

با دسترسی به همه این دوره های واقعا عالی دریافت خواهید کرد.

Of course, I know that trust is important,

البته می دانم که اعتماد مهم است،

that's why I only promote brands that I trust.

به همین دلیل فقط برندهایی را تبلیغ می کنم که به آنها اعتماد دارم.

So, don't worry, if you don't like it,

بنابراین، نگران نباشید، اگر آن را دوست ندارید،

it's very easy to cancel.

لغو آن بسیار آسان است.

But, I think like me,

اما، من فکر می کنم مانند من،

you'll really like it and continue to use it.

شما واقعاً آن را دوست خواهید داشت و به استفاده از آن ادامه می دهید.

And to learn a bunch of really cool things

و برای یادگیری یک سری چیزهای واقعا جالب و

while improving your English.

در عین حال بهبود انگلیسی خود.

So again, let me know in the comments,

بنابراین، دوباره در نظرات به من بگویید،

when has a plan, fallen through for you?

چه زمانی برنامه ای برای شما از بین رفته است؟

If you feel comfortable,

اگر احساس راحتی می کنید

tell me about a difficult situation that you went through.

، از شرایط سختی که پشت سر گذاشته اید به من بگویید.

How did you pull through?

چطور از پسش برآمدی؟

Or, do you often sleep through your alarms?

یا، آیا اغلب از طریق آلارم خود می خوابید؟

I know I do, I hit that snooze button millions of times.

من می دانم که دارم، میلیون ها بار دکمه snooze را زدم.

I'm trying though, it's tough!

هر چند دارم تلاش می کنم، سخت است!

I'll see you in the next class.

در کلاس بعدی می بینمت.

(upbeat instrumental)

(نوازنده ساز)