10 English Idioms About Revenge & Getting Back at Someone | English Vocabulary Lesson

- You can find a lesson worksheet for this lesson

- با عضویت در Patreon من یا عضویت در این کانال می توانید یک کاربرگ درسی برای این درس

and many other lessons by joining my Patreon

و بسیاری از درس های دیگر پیدا کنید

or joining this channel as a member.

.

Let's start the lesson.

بیایید درس را شروع کنیم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Okay, I ask you to follow me here or here, for example,

بسیار خوب، من از شما می خواهم که مثلاً من را در اینجا یا اینجا دنبال کنید،

but when you follow someone in real life, that's not fun.

اما وقتی کسی را در زندگی واقعی دنبال می کنید، جالب نیست.

The extreme version is called

نسخه افراطی نامیده می شود

to stalk someone.

تا کسی را زیر پا بگذارد.

Pronunciation, you don't pronounce the L.

تلفظ، شما L. Stalk را تلفظ نمی

Stalk, it's like walk.

کنید، مثل walk است.

You don't pronounce that L.

شما L. را تلفظ نمی کنید

In a sentence, she is stalking him.

در یک جمله، او او را تعقیب می کند.

She follows him, she wants to know

او را دنبال می کند، او می خواهد

everything about his life.

همه چیز را در مورد زندگی او بداند.

She is obsessed.

او وسواس دارد.

Where's he going?

کجا می رود؟

What is he doing?

داره چیکار میکنه؟

What's he eating?

داره چی میخوره

Who's he eating that with?

با کی داره میخوره؟

But weirdly, we use this word in also a joking way.

اما به طور عجیبی، ما از این کلمه به صورت شوخی نیز استفاده می کنیم.

You know when you're in Instagram?

آیا می دانید چه زمانی در اینستاگرام هستید؟

Oh my god, are you looking at his Instagram again?

وای خدای من دوباره به اینستاگرامش نگاه میکنی؟

No.

نه.

Stop stalking him, it's weird.

تعقیبش نکن، عجیب است.

What?

چی؟

I'm just liking some of his beach photos

من فقط برخی از عکس های ساحل او را دوست

'cause he's not wearing a shirt.

دارم، زیرا او پیراهن نپوشیده است.

So yeah, we can use this in a more casual jokey way.

بنابراین بله، ما می‌توانیم از این به روشی معمولی‌تر استفاده کنیم.

Like you're always looking at someone's Instagram,

مثل اینکه همیشه به اینستاگرام یک نفر نگاه می کنید،

or you're always checking what someone's doing.

یا همیشه چک می کنید که یک نفر چه می کند.

And we also use the word to creep.

و همچنین از کلمه خزش استفاده می کنیم.

Hah, Becky just liked like 20 of my Instagram.

هه، بکی فقط 20 مورد از اینستاگرام من را لایک کرد.

Oh, they're all shirtless, okay.

اوه، همه آنها بدون پیراهن هستند، باشه.

Yeah, Becky's creeping on me.

آره، بکی روی من می خزند.

If you use this verb, you need the preposition on.

اگر از این فعل استفاده می کنید، به حرف اضافه on نیاز دارید.

She is creeping on him.

دارد روی او می خزند.

To creep on someone,

خزیدن بر روی کسی،

that has a more playful casual feeling than stalk.

احساس گاه به گاه بازیگوشی بیشتری نسبت به ساقه دارد.

Again, just be careful, be clear, which context you mean.

باز هم، فقط مراقب باشید، واضح باشید، منظور شما کدام زمینه است.

Is it that obsession thing that no one wants

آیا آن چیز وسواسی است که هیچ کس نمی خواهد

or is it something more playful like this?

یا چیزی شبیه به بازیگوش تر است؟

Don't worry, I'll send her a message.

نگران نباش من بهش پیام میدم

Hi, Becky, were you creeping on my Instagram?

سلام، بکی، آیا در اینستاگرام من خزیده بودید؟

Because I kinda liked it.

چون یه جورایی دوستش داشتم

You see, it all depends on the context.

ببینید، همه چیز به زمینه بستگی دارد.

Okay, these next three, they all have similar meanings.

خوب، این سه بعدی، همه آنها معانی مشابهی دارند.

So, for example, someone does something bad to you.

بنابراین، برای مثال، یک نفر با شما کار بدی انجام می دهد.

Usually, if you are like me,

معمولاً اگر شما هم مثل من

you want something bad to happen to that person in return.

هستید، می خواهید در ازای آن یک اتفاق بد برای آن شخص بیفتد.

Of course, we're talking about revenge!

البته ما در مورد انتقام صحبت می کنیم!

(dramatic rock music)

(موسیقی راک دراماتیک)

For example, if you are in a relationship

به عنوان مثال، اگر در یک رابطه هستید

and the other person kisses someone else,

و طرف مقابل شخص دیگری را می بوسد،

the phrasal verb is to cheat on.

فعل عبارتی عبارت است از تقلب کردن.

So if this person cheats on you, you can get revenge.

بنابراین اگر این شخص به شما خیانت کند ، می توانید انتقام بگیرید.

And we will change the word revenge with a phrasal verb.

و کلمه revenge را با فعل عبارتی تغییر می دهیم.

The phrasal verb is to get back at someone.

فعل عبارتی برگشتن به کسی است.

Again, that replaces revenge, to get revenge.

دوباره، این جایگزین انتقام می شود، انتقام گرفتن.

So, for example, he got back at his ex by, the reason,

بنابراین، برای مثال، او به دلیل،

what he did, putting hair removal cream in her shampoo.

کاری که انجام داد، گذاشتن کرم موبر در شامپوی او به همسر سابقش برگشت.

Genius!

نابغه!

That's not what happened here, by the way.

اتفاقاً این چیزی نیست که اینجا اتفاق افتاده است.

I just, I heard it as it came out of my mouth.

من فقط، آن را شنیدم که از دهانم بیرون آمد.

It's not related.

ربطی نداره

Okay now, this phrasal verb, if you get back at someone,

خوب حالا، این فعل عبارتی، اگر به کسی برگردی، به

this means that you take revenge.

این معنی است که انتقام می گیری.

Yourself, you do something in return

خودت، در

to the person who did something bad.

مقابل کسی که کار بدی کرده، کاری انجام می دهی.

Let me know how you have got back at someone

در نظرات به من اطلاع دهید که چگونه به کسی پاسخ داده اید

in the comments.

.

Either you or someone else, I wanna hear your stories.

یا شما یا شخص دیگری، من می خواهم داستان های شما را بشنوم.

How have you been creative in your revenge?

چگونه در انتقام جویی خلاق بوده اید؟

But, these next two expressions,

اما، این دو عبارت بعدی

they describe life getting revenge for you.

، زندگی را برای انتقام گرفتن از شما توصیف می کنند.

(snaps) Think karma.

(فیلم می زند) به کارما فکر کنید.

Just to note, there is one variation of get back at someone.

فقط باید توجه داشته باشید، یک نوع از بازگشت به کسی وجود دارد.

For example, if you want to tell someone,

به عنوان مثال، اگر می خواهید به کسی بگویید

"I will get revenge on you,"

"از شما انتقام می گیرم"،

you could say, "I'll get back at you."

می توانید بگویید "من به شما پاسخ خواهم داد."

You could, but more commonly we would say this,

شما می توانید، اما معمولاً ما این را می گوییم:

"I'm gonna get you back."

"من تو را برمی گردانم."

"I'm gonna get you back."

"من تو را برمی گردانم."

In other words, "I'm gonna get revenge on you."

به عبارت دیگر، "من از شما انتقام خواهم گرفت."

Yes, you are right, this same sentence could also mean

بله، شما درست می گویید، همین جمله می تواند به معنای

"I'm gonna get back together as a couple with you."

"من به عنوان یک زوج با شما برگردم."

But, look at the context, look at her face.

اما، به زمینه نگاه کنید، به چهره او نگاه کنید.

She's shouting, she's angry.

فریاد می زند، عصبانی است.

Of course, she doesn't mean

البته، او به این معنی نیست

we're gonna get our relationship back.

که ما رابطه خود را برگردانیم.

She's angry, she wants revenge.

او عصبانی است، او می خواهد انتقام بگیرد.

But her friend Maria, she doesn't want any trouble here.

اما دوستش ماریا، او هیچ مشکلی در اینجا نمی خواهد.

Maria tells her, "Don't worry,

ماریا به او می گوید: «نگران نباش،

"you don't have to do anything.

«تو مجبور نیستی کاری بکنی.

"Because, I believe in karma,

"چون، من به کارما اعتقاد دارم،

"and life will get revenge on him."

"و زندگی از او انتقام خواهد گرفت."

"So you don't do anything, just wait."

"پس تو هیچ کاری نکن، فقط صبر کن."

"Forever back, don't worry, he'll get his."

"برای همیشه برگرد، نگران نباش، او کارش را خواهد گرفت.

This is a fixed expression.

" عبارات ثابت.

Obviously, you can change the pronouns.

بدیهی است که می‌توانید ضمایر را تغییر دهید.

"She'll get hers, they'll get theirs," whatever you want.

"او را می‌گیرد، آن‌ها مال آنها را می‌گیرند" هر چه شما بخواهید.

The other expression is this.

عبارت دیگر این است.

"What goes around comes around."

Which one is more common?

Neither of them, they're both fine.

از بین آنها، هر دو خوب هستند

Okay, so how do we talk about your feelings

، خوب، پس چگونه در مورد احساسات شما

towards the other person when your relationship goes bad,

نسبت به طرف مقابل صحبت کنیم، زمانی که رابطه شما خراب می شود،

maybe you stop being friends,

شاید شما دیگر دوست

maybe you stop being together as a couple,

نباشید، شاید شما به عنوان یک زوج با

how do you discuss your feelings towards that person?

هم نباشید، چگونه در مورد احساسات خود صحبت کنید. نسبت به آن شخص؟

Hm, you know when you feel like

هوم، می‌دانی وقتی

(grunts) about someone,

در مورد کسی (غرغر می‌کنی) دلت می‌خواهد (غرغر می‌کنی)،

just hearing their name makes you feel like (groans).

فقط با شنیدن نام او احساس (نال) می‌کنی،

So maybe they did something personally to you

پس شاید او شخصاً کاری را با شما انجام داده

that made you angry, maybe they're just an idiot in general,

که باعث عصبانیت شما شده است، شاید آنها فقط یک احمق هستند. به طور کلی، در

either way, they make you do this face.

هر صورت، آنها شما را مجبور می کنند این چهره را انجام دهید

The adjective to describe the way you feel

. صفت برای توصیف احساس شما

at someone is this.

به کسی این است.

Salty.

نمکی.

Yeah, usually it's because you are annoyed at them

به این

because they did something bad to you,

دلیل که آنها کار بدی با شما انجام دادند،

but yes it could extend to,

اما بله، این می تواند به آن تسری پیدا کند،

well, they're just an idiot in general.

خوب، آنها به طور کلی فقط یک احمق هستند.

As a sentence,

به عنوان یک جمله

"Yeah, I know I'm salty with him.

"آره میدونم باهاش ​​شورم

"Don't invite him to your parties anymore.

" دیگه به ​​مهمانی هاتون دعوتش نکنید.

"He's an idiot."

"او یک احمق است."

Okay, when you break up with someone, usually you feel bad,

خوب، وقتی از کسی جدا می‌شوید ، معمولاً احساس بدی دارید،

and it takes time for those bad feelings

و زمان می‌برد تا آن احساسات بد

to disappear, to fade.

ناپدید شوند، محو شوند.

This process has a phrasal verb.

این فرآیند یک فعل عبارتی دارد.

To get over someone.

غلبه بر کسی.

So this again, it describes the process

بنابراین این دوباره، روند

of losing your bad feelings after a breakup,

از دست دادن احساسات بد خود را پس از جدایی،

after something bad happened

پس از اتفاق بدی که

and you have bad feelings about someone

در مورد کسی یا رابطه خود احساس بدی دارید

or about your relationship,

، توصیف می‌کند،

and we can use this in different ways.

و ما می‌توانیم از آن به روش‌های مختلف استفاده کنیم.

For example, someone wants a relationship with you,

به عنوان مثال، شخصی می خواهد با شما رابطه برقرار کند،

but you still have feelings for your ex.

اما شما هنوز نسبت به سابق خود احساس دارید.

So those feelings, they haven't faded yet.

بنابراین این احساسات، هنوز محو نشده اند.

They haven't disappeared yet.

آنها هنوز ناپدید نشده اند.

They are disappearing so you're in that process.

آنها در حال ناپدید شدن هستند، بنابراین شما در این روند هستید.

How do we say that?

چگونه این را بگوییم؟

"I'm sorry I can't be with you

"متاسفم که نمی توانم با شما باشم

"because I'm still getting over my ex."

"چون هنوز دارم از پیشینم غلبه می کنم."

You see, we used the continuous form,

می بینید که ما از شکل پیوسته استفاده می کنیم،

I'm getting over my ex.

I'm get over my ex.

It means I still have feelings.

این یعنی من هنوز احساسات دارم.

Yeah, they're disappearing, but I'm not ready,

آنها ناپدید می شوند، اما من آماده نیستم،

but how do we say, "Nah, it's finished.

اما چگونه می توانیم بگوییم، "نه، تمام شد.

"I don't have any feelings anymore." (blows raspberry)

"من دیگر هیچ احساسی ندارم." (تمشک باد می کند)

When you are finished with those feelings, we say this.

وقتی با آن احساسات تمام شد، این را می گوییم.

For example, your friend is having a birthday party

به عنوان مثال، دوست شما در حال برگزاری جشن تولد است

and she wants to invite your ex.

و او می خواهد سابق شما را دعوت کند.

"Oh, is it okay if I invite your ex to the party?"

"اوه، اشکالی ندارد اگر سابقت را به مهمانی دعوت کنم؟"

"That's gonna be awkward,"

"این بد خواهد بود"

but no she wants to say, "Eh, it's fine.

اما نه، او می خواهد بگوید: "اوه، خوب است.

"I have no feelings about that good or bad.

" "من هیچ احساسی نسبت به این خوب یا بد ندارم.

"I have no feelings, I'm okay."

"من هیچ احساسی ندارم، من خوبم."

"Meh, I'm over it, I don't care."

"مه، من تمومش کردم، برام مهم نیست."

Again, no feelings good or bad, "I am over it."

باز هم، هیچ احساس خوب یا بدی وجود ندارد، "من از آن گذشته ام."

Notice we didn't use get here.

توجه داشته باشید که ما از get here استفاده نکردیم.

If you want to give the specific time,

اگر می خواهید زمان مشخصی را بدهید،

for example,

برای مثال،

"I got over him ages ago."

"من از او گذشتم".

If you don't know to say ages ago,

اگر نمی‌دانید سن‌های پیش را بگویید، به

it means a long time in the past, a long time ago, ages ago.

این معنی است که زمان زیادی در گذشته، مدت‌ها پیش، سن‌ها پیش است.

"Meh, I got over him ages ago, I'm fine."

"مه، من چند سال پیش از او گذشتم، حالم خوب است."

But again, if you don't want to say a time,

اما باز هم، اگر نمی‌خواهید زمانی را بگویید،

you just want to say, "Hm, I don't care.

فقط می‌خواهید بگویید: "هوم،

"I'm over it."

من اهمیتی نمی‌دهم."

A quick note is if you say I got over him,

it does sound better if you put the specific time as well.

اگر زمان مشخصی را نیز قرار دهید، بهتر به نظر می رسد.

I got over him ages ago.

من از سنین قبل غلبه کردم.

Okay, now talking about exes

بسیار خوب، اکنون در مورد

and people who you had something spicy with in the past,

افراد سابق و افرادی صحبت می کنم که در گذشته با آنها چیز تند

but now you don't or maybe you do

داشتید، اما اکنون این کار را نمی کنید یا شاید دارید

or maybe you want something again with them in the future,

یا شاید شما. در آینده دوباره با آنها چیزی بخواهید،

but anyway, this person from your past

اما به هر حال، به این شخص از گذشته

that you had some kind of romantic thing with

شما که نوعی رابطه عاشقانه با

that person is called an old flame.

آن شخص داشتید، یک شعله قدیمی می گویند، به

For example, an ex or someone who you used to date

عنوان مثال، یک سابق یا کسی که مدت ها پیش با او قرار ملاقات داشتید.

a long time ago, but now they came back into your life.

اما حالا آنها دوباره به زندگی شما برگشتند.

They are an old flame.

آنها یک شعله قدیمی هستند.

For example, "I'm seeing an old flame tonight."

مثلاً "امشب دارم یک شعله قدیمی می بینم."

Of course, we would understand

البته ما می فهمیدیم

that they're probably going to

که آنها احتمالاً

have something,

چیزی خواهند داشت،

something's gonna happen

یک اتفاقی می افتد

because they used to have something.

زیرا آنها قبلاً چیزی داشتند.

They're meeting tonight, so.

آنها امشب با هم ملاقات می کنند، بنابراین

To describe your feelings or relationship with someone

برای توصیف احساسات یا رابطه خود با کسی

after something ends, for example, you leave a job.

پس از پایان چیزی ، مثلاً یک کار را ترک می کنید.

What's your relationship now with your ex boss.

نسبت شما چیست؟ اکنون با رئیس سابق خود کشتی بگیرید.

You break up, you don't see a friend anymore.

جدا میشی، دیگه دوستی نمیبینی.

What's that relationship like?

آن رابطه چگونه است؟

We describe this as being on good terms

ما این را به عنوان داشتن شرایط خوب

or being on bad terms.

یا بد بودن توصیف می کنیم.

For example,

مثلاً

"We broke up."

«از هم جدا شدیم».

"It took ages to get over the relationship."

گذشت زمان برای از بین بردن این رابطه.

You already know this vocabulary, ages,

شما قبلاً این واژگان را می‌شناسید،

it's a long time to get over the relationship,

با گذشت سن، زمان زیادی است که رابطه

to lose your feelings good or bad about that relationship,

را پشت سر بگذارید، احساسات خوب یا بد خود را نسبت به آن رابطه از دست بدهید

but, "We're on good terms."

، اما "ما با هم رابطه خوبی داریم."

This just means, "Ah, we're fine with each other.

این فقط به این معنی است که "آه، ما با هم خوب هستیم.

"We're cool, there's no bad feelings.

" ما باحالیم، هیچ احساس بدی نداریم.

"We're on good terms."

ما شرایط خوبی داریم.»

But what if you end something in a bad way

اما چه می شود اگر کاری را به طرز بدی به پایان برسانید

and both of you feel pretty salty at each other maybe.

و هر دوی شما نسبت به یکدیگر احساس شوری داشته باشید.

For example, you leave your job in a very bad way.

مثلاً کارتان را به طرز بسیار بدی ترک می کنید.

(growls) "You're a rubbish boss!"

(غرغر می کند) "تو یک رئیس زباله هستی!"

"You're a rubbish worker!"

"تو یک کارگر زباله هستی!"

You can imagine that after this,

می توانید تصور کنید که بعد از این،

they're not going to be friends.

آنها با هم دوست نیستند.

They're going to maybe be salty with each other.

آنها احتمالاً با یکدیگر شور خواهند شد.

They're going to have bad feelings with each other.

آنها قرار است احساسات بدی با یکدیگر داشته باشند.

We could say this.

می توانستیم این را بگوییم.

"I left my job on bad terms."

من کارم را با شرایط بد ترک کردم.»

Notice that here he isn't talking about his feelings

توجه داشته باشید که در اینجا او در مورد

so he didn't use the verb to be.

احساسات خود صحبت نمی کند بنابراین از فعل to استفاده نکرده است.

He's describing how he left his job.

او توضیح می دهد که چگونه کار خود را ترک کرده است.

"I left my job on bad terms."

من کارم را با شرایط بد ترک کردم.»

Definitely never do this.

قطعا هرگز این کار را نکنید.

I have done something similar.

من کاری مشابه انجام داده ام.

Yeah, when you quit your job, don't leave on bad terms.

بله، وقتی کارتان را ترک کردید، با شرایط بد آن را ترک نکنید.

Even if you hate your boss,

حتی اگر از رئیس خود متنفر باشید،

you never know if you need a reference from them later.

هرگز نمی دانید که آیا بعداً به یک مرجع از او نیاز دارید یا خیر.

So I wanna know about you.

بنابراین من می خواهم در مورد شما بدانم.

Are you on good or bad terms with your ex?

آیا با سابق خود رابطه خوبی دارید یا بد؟

If an old flame contacted you today to meet,

اگر امروز یک شعله قدیمی برای ملاقات با شما تماس بگیرد،

would you go meet them?

آیا به ملاقات آنها می روید؟

Who are you salty at?

به کی شوری؟

Let me know, use your examples in the comments

به من اطلاع دهید، از نمونه های خود در کامنت ها استفاده کنید

or in your Instagram stories tag me @papateachme

یا در استوری های اینستاگرام خود مرا papateachme@ را تگ

and I'll repost the best ones.

کنید تا بهترین ها را مجدداً ارسال کنم.

Again, you can find a worksheet for this

باز هم می توانید

and many other lessons by joining my Patreon

با عضویت در Patreon من

or joining this channel as a member,

یا عضویت در این کانال یک کاربرگ برای این و بسیاری از درس های دیگر پیدا کنید

and I'll see you in the next class.

و من شما را در کلاس بعدی می بینم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)