Do you EVEN understand EVEN?

(upbeat swing music)

(موسیقی نوسان شاد)

- This is our last tenner.

- این آخرین تندر ماست.

- Yeah, you're right.

- اره حق با توئه.

What should we bet it on, odds or evens?

روی چه چیزی شرط بندی کنیم، شانس یا زوج؟

- It doesn't even matter, the odds are even.

- حتی مهم نیست ، شانس زوج است.

- They're not, but if we bet on zero, we'll be rich.

- نیستند، اما اگر روی صفر شرط بندی کنیم، ثروتمند می شویم.

- Zero is a very odd thing to bet on.

- صفر چیز بسیار عجیبی است که می توان روی آن شرط بندی کرد.

- Yeah, you're right.

- اره حق با توئه.

All right, we'll bet five on zero,

بسیار خوب، ما پنج را روی صفر شرط می بندیم

and then the other five on double zero.

و سپس پنج نفر دیگر را روی صفر دو برابر می کنیم.

- That's even more stupid.

- این احمقانه تر است.

- Do you even have the smallest bit of faith in me?

- تو حتی یه ذره به من ایمان داری؟

- Not even a little bit.

- بهیچوجه حتا یک کم.

You've even sold our wedding rings

شما حتی حلقه های ازدواج ما را فروخته اید

and then gambled that money.

و سپس آن پول را قمار کرده اید.

- What are you even talking about right now?

- در حال حاضر در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟

I'm gonna win everything back and even more, just watch.

من همه چیز را پس خواهم گرفت و حتی بیشتر، فقط تماشا کنید.

- [Man] No more of that. - Even if you win,

- [مرد] دیگر از آن خبری نیست. -حتی اگه برنده بشی

I'm breaking up with you.

من دارم ازت جدا میشم.

(ball rattling)

(صدای توپ)

I can't even look.

حتی نمی توانم نگاه کنم.

(upbeat swing music)

(موسیقی نوسانی شاد)

- [Man] Black six.

- [Man] Black شش.

- Shit. - Idiot.

- لعنتی - ادم سفیه و احمق.

- There are so many ways that we can use the word even.

- راه های زیادی وجود دارد که می توانیم از کلمه زوج استفاده کنیم.

I didn't realize how many

until I started writing this video.

من تا زمانی که شروع به نوشتن این ویدیو نکردم متوجه نشدم چند نفر است.

So you might know a few of them,

بنابراین ممکن است تعدادی از آنها را بشناسید،

you probably don't know all of them,

احتمالاً همه آنها را نمی دانید،

so any new information from today's video,

بنابراین هر گونه اطلاعات جدید از ویدیوی امروز،

make a note of them, write your own examples

آنها را یادداشت کنید، نمونه های خود را

of that meaning of even in your notes

حتی در یادداشت های خود

or in the comments of this video, and then I can check.

یا در نظرات خود بنویسید. این ویدیو، و سپس می توانم بررسی کنم.

So very quickly, an even number,

خیلی سریع، یک عدد زوج،

that's a number like two, four, six, eight, 10,

این عددی است مانند دو، چهار، شش، هشت، 10،

blah, blah, blah, blah, blah.

بل، بل، بل، بل، بلا، بلا.

The other numbers are odd numbers.

اعداد دیگر اعداد فرد هستند.

One, three, five, seven, nine, da-da-da-da-da.

یک، سه، پنج، هفت، نه، دا-دا-دا-دا.

Actually, odd is also interesting,

در واقع، عجیب و غریب نیز جالب است،

because we have a few meanings for this word as well.

زیرا ما برای این کلمه نیز چند معنی داریم.

Not just the numbers, but also, one is when

نه فقط اعداد ، بلکه یکی این است که وقتی

you talk about the odds, that's a noun.

در مورد شانس صحبت می کنید، این یک اسم است.

This is talking about the chances of something.

این در مورد شانس چیزی صحبت می کند.

So for example, if I'm at hospital

به عنوان مثال، اگر در بیمارستان

and I want to know, am I going to live or die?

باشم و بخواهم بدانم که آیا زندگی می کنم یا می میرم؟

What are the chances?

چه شانسی وجود دارد؟

You might often hear this in TV shows or movies as well.

ممکن است اغلب این را در برنامه های تلویزیونی یا فیلم ها نیز بشنوید.

What are my I odds, just be honest with me.

شانس من چقدر است، فقط با من صادق باشید.

I'm just asking, what are my chances,

من فقط می پرسم،

in this case, of survival?

در این مورد، شانس من برای زنده ماندن چقدر است؟

So my doctor might reply,

بنابراین دکتر من ممکن است پاسخ دهد،

well, you adjust a head,

خوب، شما یک سر را تنظیم کنید،

so the odds aren't good, I'm afraid.

بنابراین شانس خوب نیست، می ترسم.

A side note, when we say I'm afraid,

یک نکته جانبی، وقتی می گوییم می ترسم،

we're not really saying I'm ugh, I'm scared.

واقعاً نمی گوییم من اوه هستم، من می ترسم.

It's a polite way of saying I'm sorry, or unfortunately.

این یک روش مودبانه برای گفتن متاسفم یا متأسفانه است.

For example, if you have to cancel on plans,

به عنوان مثال، اگر مجبور شوید برنامه ها را لغو کنید،

oh, I'm afraid I can't come to your thing, it's boring.

اوه، می ترسم نتوانم به سراغ کار شما بیایم ، خسته کننده است.

Again, this is a noun, the odds, my odds,

باز هم، این یک اسم است، شانس، شانس من،

and it's always plural.

و همیشه جمع است.

It's never the odd, my odd, no, odds.

این هرگز عجیب نیست، عجیب من، نه، شانس.

What are the odds that you will come to London this year?

چه شانسی دارید که امسال به لندن بیایید؟

Another meaning of odd could just mean, hmm, strange.

معنای دیگر فرد فقط می تواند به معنای، هوم، عجیب باشد.

Like if someone is acting odd, they're acting strange.

مثلاً اگر کسی عجیب رفتار می کند، عجیب رفتار می کند.

If they look odd, they look strange.

اگر عجیب به نظر برسند، عجیب به نظر می رسند.

Really easy, right?

واقعا آسان است، درست است؟

An example.

یک مثال.

Huh, that guy doesn't have a head.

آخه اون پسر سر نداره

That's odd.

این عجیب است.

Strange.

عجیب.

But back to even, the main use of even is as an adverb,

اما برگردیم به زوج، کاربرد اصلی حتی به عنوان قید است،

so it changes the feeling of that verb,

بنابراین احساس آن فعل را تغییر می‌دهد

and the main feeling of it is surprise at something,

و احساس اصلی آن تعجب از چیزی

or to emphasize something, or sometimes confusion.

یا تأکید بر چیزی یا گاهی سردرگمی است.

I'll show you later.

بعدا بهت نشون میدم

Basic example, if you are feeling happy,

مثال اصلی، اگر احساس خوشحالی می‌کنید،

but then you see someone that you like

اما کسی را می‌بینید که دوستش دارید

and they always make you feel happy,

و او همیشه به شما احساس خوشحالی می‌کند،

but you're already happy, so you could reply

اما از قبل خوشحال هستید، بنابراین می‌توانید

to, "Hey, how's your day," with

به «هی، روزت چطور است» با

"Even better now."

«حتی بهتر» پاسخ دهید. اکنون."

Your day was really good,

روزت واقعاً خوب بود،

but then you saw your friend, and now it's better.

اما بعد دوستت را دیدی و الان بهتر است.

We don't say more better, but we do say even better.

ما نمی گوییم بیشتر بهتر است، اما می گوییم حتی بهتر.

So if you want to say more,

بنابراین اگر می‌خواهید چیزی بیشتر، بیشتر بگویید

more something, use even more something.

، از چیزی حتی بیشتر استفاده کنید.

And it's the same for less as well.

و برای کمتر هم همینطور است.

We don't say less less, we say even less.

کمتر نمی گوییم، کمتر می گوییم.

For example, in my last job, I didn't earn much,

مثلاً در آخرین کارم درآمد چندانی نداشتم،

but in my current job, I earn even less.

اما در شغل فعلی، درآمدم کمتر است.

Again, I'm emphasizing that comparison.

باز هم بر آن مقایسه تاکید می کنم.

It was bad before, but now it's more more bad.

قبلا بد بود ولی الان بدتر شده.

I earn even less, eh.

من حتی کمتر درآمد دارم، آه.

Or maybe we're surprised

یا شاید ما تعجب کرده ایم

because it's more than you expected.

زیرا بیشتر از آن چیزی است که شما انتظار داشتید.

For example, if you have to work every day this week

مثلاً اگر این هفته باید هر روز کار کنید

and you don't have any free time,

و وقت آزاد ندارید،

ah, I have to work so much this week.

آهان، من باید این هفته خیلی کار کنم.

I even have to work the whole weekend.

حتی باید تمام آخر هفته کار کنم.

So it's already a lot.

بنابراین در حال حاضر زیاد است.

I have to work so much, but there's more, more,

من باید خیلی کار کنم، اما چیزهای بیشتری وجود دارد، بیشتر،

again, we're emphasizing the amount.

دوباره، ما روی مقدار آن تاکید می کنیم.

So in this case, it's more than she expected.

بنابراین در این مورد، بیش از آن چیزی است که او انتظار داشت.

I even have to work the whole weekend.

حتی باید تمام آخر هفته کار کنم.

This doesn't have to be a bad thing.

این نباید چیز بدی باشد.

It could be for a good thing.

این می تواند برای یک چیز خوب باشد.

It could be, wow, I don't have to work this week,

ممکن است، وای، من مجبور نیستم این هفته کار کنم،

and I'm even getting paid, this is great.

و حتی حقوق می‌گیرم، این عالی است.

So it could be emphasizing a bad on top of a bad.

بنابراین می تواند تاکید بر یک بد در بالای یک بد باشد.

It could be emphasizing a very good on top of a very good.

این می تواند تاکید بر یک بسیار خوب در بالای یک بسیار خوب باشد.

How could we use that in an example?

چگونه می توانیم از آن در یک مثال استفاده کنیم؟

Tell me about a really good friend of yours,

به من در مورد یک دوست واقعاً خوب خود،

or your boyfriend, girlfriend, husband, wife,

یا دوست پسر، دوست دختر، همسر، همسرتان بگویید

I don't care who they are,

، برای من مهم نیست که آنها چه کسانی هستند،

tell me why they're really good,

به من بگویید چرا آنها واقعاً خوب هستند،

tell me why they're really bad.

به من بگویید چرا آنها واقعاً بد هستند.

For example, oh my God, I have the best girlfriend.

مثلا خدایا من بهترین دوست دختر را دارم.

She tells me I'm handsome and,

او به من می گوید من خوش تیپ هستم و

I don't know why you would have this voice, but,

نمی دانم چرا این صدا را دارید، اما

she she even has a dog.

او حتی یک سگ دارد.

So you could list why they're amazing, amazing, amazing,

بنابراین می‌توانید فهرست کنید که چرا آنها شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز،

and even more amazing, or why they're just really rubbish.

و حتی شگفت‌انگیزتر هستند، یا چرا آنها واقعاً مزخرف هستند.

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Hmm, maybe you're surprised that

هوم، شاید تعجب کرده باشید

the minimum amount of something didn't happen,

که حداقل چیزی اتفاق نیفتاده،

or it doesn't exist, or it's not there.

یا وجود ندارد، یا وجود ندارد.

For example, you have a date with someone,

به عنوان مثال، شما با کسی قرار ملاقات

you expect that the person, at least they smell nice.

دارید، انتظار دارید که آن شخص حداقل بوی خوبی داشته باشد.

They don't smell like hot vomit.

بوی استفراغ داغ نمی دهند.

You know, that's the smallest bit of effort

می دانید، این کوچکترین تلاشی است

that someone can make on a date, so.

که یک نفر در یک قرار می تواند انجام دهد، بنابراین.

You meet the date, and hi,

به تاریخ می رسی و سلام

their breath smells like a dead fish.

نفسشان بوی ماهی مرده می دهد.

Again, the minimum effort for a date is brush your teeth,

باز هم، حداقل تلاش برای یک خرما مسواک زدن دندان‌هایتان است،

and when the minimum amount of something didn't happen,

و زمانی که حداقل چیزی اتفاق نیفتاد

then you can use even.

، می‌توانید از حتی استفاده کنید.

Oh my God, he didn't even brush his teeth.

وای خدای من حتی دندوناش رو هم مسواک نزد.

Remember, in a negative, he didn't even brush his teeth.

به یاد داشته باشید، از نظر منفی، او حتی دندان های خود را مسواک نمی زد.

We're emphasizing that, come on,

ما تاکید می کنیم که، بیا،

this is the minimum amount, at least.

این حداقل مقدار است، حداقل.

The very, very minimum, but it didn't happen.

بسیار بسیار حداقل، اما این اتفاق نیفتاد.

Have you ever had a date like this?

آیا تا به حال چنین قراری داشته اید؟

Luckily I haven't, but if you have a story like this,

خوشبختانه من نداشتم، اما اگر شما هم چنین داستانی دارید،

I'd love to hear it.

دوست دارم آن را بشنوم.

Remember, we're talking about minimum amounts,

به یاد داشته باشید، ما در مورد حداقل مقادیر صحبت می کنیم،

in this case an action, but it could be things.

در این مورد یک اقدام، اما ممکن است چیزهایی باشد.

If you want to say the minimum amount

اگر می خواهید بگویید که حداقل

of a thing doesn't exist, even.

مقدار یک چیز وجود ندارد، حتی.

Ah, I'm so thirsty, can I have a drink?

آه، من خیلی تشنه ام، می توانم یک نوشیدنی بخورم؟

I'm sorry, I don't have any drinks.

متاسفم، من هیچ نوشیدنی ندارم.

Ah, not even water?

آه، نه حتی آب؟

No, sorry.

نه متاسفم

In that situation, we're surprised

در آن شرایط، ما از کمبود چیزی شگفت زده می

about a lack of something, again,

شویم، باز

the minimum amount of something.

هم حداقل مقدار چیزی.

If you're noticing a pattern, then great,

اگر متوجه الگویی می‌شوید، عالی است،

because it's kind of showing extremes,

زیرا به نوعی افراطی‌ها را نشان می‌دهد،

either a lot more than you expected,

یا بسیار بیشتر از آنچه انتظار داشتید

or a lot less than you expected.

یا بسیار کمتر از آنچه انتظار داشتید.

And thinking of this idea of extremes,

و با فکر کردن به این ایده از افراط،

we could use even in examples like this.

می‌توانیم حتی در مثال‌هایی مانند این استفاده کنیم.

He wants to date her, but she would never date him.

او می خواهد با او قرار بگذارد، اما او هرگز با او قرار ملاقات نمی گذارد.

It doesn't matter if he, something ridiculous and extreme,

مهم نیست که او، چیزی مضحک و افراطی،

gave her a million pounds for one date.

یک میلیون پوند به او برای یک قرار داد.

Nope, doesn't matter, no date.

نه مهم نیست تاریخ نداره

And when we say this, it doesn't matter.

و وقتی این را می گوییم، مهم نیست.

It means nothing.

معنی نداره

That is the key bit of information.

این بیت کلیدی اطلاعات است.

We say even if.

می گوییم حتی اگر.

And two things, you're using it with a conditional sentence,

و دو چیز، شما آن را با یک جمله شرطی استفاده می کنید،

because even if, in this case a second conditional,

زیرا حتی اگر، در این مورد شرط دوم،

and it's really extreme.

و واقعاً افراطی است.

So it's not just something little, doesn't matter.

بنابراین این فقط یک چیز کوچک نیست، مهم نیست.

We're taking an extreme example and saying,

ما یک مثال افراطی می گیریم و می گوییم،

in this extreme example that I've imagined,

در این مثال افراطی که من تصور کرده ام،

that doesn't matter, because I still won't date you.

این مهم نیست، زیرا من هنوز با شما قرار ملاقات نخواهم گذاشت.

So try to make your own even if sentence in the comments.

بنابراین سعی کنید جمله خود را حتی اگر در نظرات بنویسید.

If this is new, or if you didn't know

اگر این جدید است، یا اگر قبلا نمی دانستید

how to use it before, make a sentence.

چگونه از آن استفاده کنید، یک جمله بسازید.

Okay, now why doesn't she want to date him?

خوب، حالا چرا او نمی خواهد با او قرار بگذارد؟

Is it because of his looks?

آیا به خاطر قیافه اش است؟

No, it's because he's really stupid.

نه، به این دلیل است که او واقعاً احمق است.

You should date him because he's so hot, look at him!

باید باهاش ​​قرار بذاری چون خیلی داغونه، نگاهش کن!

But she's like, I don't care.

اما اون مثل اینه که برام مهم نیست

Yes, he's hot, but he's still stupid.

بله، او داغ است، اما او هنوز هم احمق است.

Nah, he's an idiot.

نه، او یک احمق است.

She could just say this, but she'll say,

او فقط می‌توانست این را بگوید، اما می‌گوید، نه

nah, even so, he's an idiot.

، با این حال، او یک احمق است.

When we say even so, you're saying yes, I agree,

وقتی می گوییم با این حال، شما می گویید بله، موافقم،

yes, that's true, but this is more important.

بله، درست است، اما این مهم تر است.

Like, eh, yeah, he's hot, but that doesn't matter.

مثل، اوه، بله، او داغ است، اما این مهم نیست.

He's an idiot, is basically the feeling with this.

او یک احمق است، اساساً این احساس است.

Even though, this has the same feeling as even so,

اگرچه، این همان حسی است که با این حال،

we just use it slightly different.

ما فقط از آن کمی متفاوت استفاده می کنیم.

For example.

مثلا.

This guy, he just ate, but he wants to order pizza.

این پسر، او تازه خورده است، اما می خواهد پیتزا سفارش دهد.

Now, usually when you just finish eating,

حالا، معمولاً وقتی تازه غذا خوردن را تمام می کنید،

you don't want to eat again.

دیگر نمی خواهید غذا بخورید.

I do actually, I always wanna eat again,

در واقع، همیشه می‌خواهم دوباره غذا بخورم،

but in this case he wants to say,

اما در این مورد می‌خواهد بگوید،

yeah, I know I just ate,

بله، می‌دانم که تازه خوردم،

but that doesn't really affect this.

اما این واقعاً تأثیری بر این موضوع ندارد.

This is maybe more important than this.

این شاید مهمتر از این باشد.

Even though, even though I just ate, I wanna order pizza.

حتی با وجود اینکه تازه خوردم، می‌خواهم پیتزا سفارش بدهم.

The fact that I just ate doesn't really matter,

این واقعیت که من تازه خوردم واقعاً مهم نیست،

because I still wanna order pizza.

زیرا هنوز هم می خواهم پیتزا سفارش دهم.

And also, this sentence and this sentence could switch,

و همچنین، این جمله و این جمله می تواند تغییر کند،

but always remember, put even though

اما همیشه به یاد داشته باشید، حتی اگر

with the sentence which doesn't matter.

با جمله ای که مهم نیست قرار دهید.

I wanna order pizza even though I just ate.

من می خواهم پیتزا سفارش بدهم حتی اگر تازه خوردم.

I'm still hungry.

من هنوز گرسنه هستم.

Try your own even though sentence in the comments.

حتی جمله خود را در نظرات امتحان کنید.

Also very common in casual conversation,

همچنین در مکالمه گاه به گاه،

not formal conversation, you might hear even

نه مکالمه رسمی، بسیار رایج است ، ممکن است بشنوید که حتی

used as an adverb to show confusion.

به عنوان یک قید برای نشان دادن سردرگمی استفاده می شود.

Something like this, for example,

یه چیزی مثل این مثلا

you are sitting in a very advanced maths class

تو یه کلاس ریاضی خیلی پیشرفته نشستی

and nothing makes sense.

و هیچی معنی نداره.

You're so confused.

خیلی گیج شدی

You're gonna emphasize that confusion with even.

شما می خواهید بر این سردرگمی با حتی تاکید کنید.

As a normal sentence, he could just say

به عنوان یک جمله معمولی، او فقط می تواند بگوید

what is he talking about, I don't understand,

در مورد چه چیزی صحبت می کند، من متوجه نمی شوم،

but we'll use the adverb even

اما ما از قید حتی

to emphasize how confused I am.

برای تأکید بر اینکه چقدر گیج هستم استفاده می کنیم.

What is he even talking about?

او حتی در مورد چه چیزی صحبت می کند؟

I don't understand anything.

من هیچی نمیفهمم

And finally, even has some basic meanings

و در نهایت، حتی دارای چند معانی اساسی

like equal or balanced.

مانند برابر یا متعادل است.

For example, if your friend is making drinks

به عنوان مثال، اگر دوست شما نوشیدنی درست می کند

and she wants to make sure the amounts are equal,

و می خواهد مطمئن شود که مقدار آن برابر است،

they're balanced, hmm, do they look even?

آنها متعادل هستند، هوم، آیا آنها یکدست به نظر می رسند؟

Now, not only amounts of a physical thing,

اکنون، نه تنها مقادیری از یک چیز فیزیکی،

it could be something more abstract.

بلکه می تواند چیزی انتزاعی تر نیز باشد.

(sharp slap)

(سیلی تند)

For example, if you punch your friend,

مثلاً اگر دوستت را مشت کنی،

well, that's not equal.

خوب، مساوی نیست.

To make things equal, your friend has to

برای مساوی کردن همه چیز، دوستتان باید

punch you back in return.

در ازای آن با مشت به شما ضربه بزند.

This makes you equal.

این شما را برابر می کند.

This makes things balanced.

این باعث می شود همه چیز متعادل شود.

Now we're even.

حالا بی حساب شدیم.

Now everything is equal and balanced.

اکنون همه چیز برابر و متعادل است.

You have done to me the same

تو با من همون کاری کردی

that I have done to you, we're even.

که من با تو کردم، ما هم همینطوریم.

Ooh, okay, a great way to practice this one.

اوه، بسیار خوب، یک راه عالی برای تمرین این یکی.

Has someone ever done something bad to you,

آیا تا به حال کسی به شما بدی کرده است

and you got revenge?

و شما انتقام گرفته اید؟

How did you get even with that person?

حتی با آن شخص چطور برخورد کردی؟

Let me know.

خبرم کن.

So which of those meanings of even was new for you?

پس کدام یک از آن معانی زوج برای شما جدید بود؟

Or odd as well?

یا عجیب است؟

Make your own examples in your notes,

نمونه های خود را در یادداشت های خود،

in the comments, or on your Instagram Stories.

در نظرات یا در استوری های اینستاگرام خود بسازید.

Tag me at @papateachme, and I'll repost you,

من را در @papateachme تگ کنید، و من شما را مجددا پست

and I'll see you in the next class.

خواهم کرد و شما را در کلاس بعدی می بینم.

(mellow music)

(موسیقی دلنشین)