English Topics - Misconceptions about America

Alisha: Hi, everybody! My name is Alisha.

علیشاه: سلام به همه! اسم من علیشاه است.

I'm joined again in the studio by…

Michael: Michael. Hello.

مایکل: مایکل دوباره به استودیو پیوستم. سلام.

Alisha: And today, we're going to be talking about some misconceptions about America.

علیشاه: و امروز، ما در مورد برخی تصورات غلط در مورد آمریکا صحبت خواهیم کرد.

So, let's get right into it.

بنابراین، بیایید مستقیماً وارد آن شویم.

Let's start with you, Michael.

بیایید با شما شروع کنیم، مایکل.

What is your first misconception that you've heard about America?

اولین تصور اشتباهی که در مورد آمریکا شنیده اید چیست؟

Michael: I’m going to have to start with the “arrogant American stereotype.”

مایکل: من باید با "کلیشه متکبرانه آمریکایی" شروع کنم.

This, I think, maybe in the past had been a little bit more accurate but ever since

من فکر می‌کنم این شاید در گذشته کمی دقیق‌تر بود، اما از

the internet and ever since the 60s, with the Vietnam War and the hippie movement and

زمان اینترنت و از دهه 60، با جنگ ویتنام و جنبش هیپی‌ها و

everything going on then, this has really died down a bit.

همه چیز در آن زمان، این واقعاً کمی از بین رفته است.

I'm proud to be an American, but I'm not one of the stereotypical Americans that, “We’re

من به آمریکایی بودنم افتخار می کنم، اما جزو آمریکایی های کلیشه ای نیستم که «ما

number one.

شماره یک هستیم.

We’re the best.”

ما بهترینیم."

This really has died down.

این واقعاً از بین رفته است.

I hear this a lot on the internet and whatnot.

من این را زیاد در اینترنت می شنوم و چه چیز دیگری.

Alisha: Yeah, I know what you mean.

علیشا: آره، میدونم منظورت چیه.

Then the whole number one thing—at least for me, one of the things that...

سپس کل چیز شماره یک - حداقل برای من، یکی از چیزهایی که...

I feel like if you say that there's a greatest country in the world.

احساس می کنم اگر بگویید بزرگترین کشور در جهان وجود دارد.

I think that's a silly thing to say, that you're the greatest country in the world.

من فکر می‌کنم این حرف احمقانه‌ای است که شما بهترین کشور جهان هستید.

Not that I don't support America or appreciate all the things that America does for me and

نه اینکه من از آمریکا حمایت نکنم یا از همه کارهایی که آمریکا برای من

for people around the world.

و مردم سراسر جهان انجام می دهد قدردانی نکنم.

I feel like I'm treading in dangerous waters right now.

احساس می کنم در حال حاضر در آب های خطرناک قدم می گذارم .

There are plenty of good things about other countries, too.

در مورد کشورهای دیگر نیز چیزهای خوبی وجود دارد .

I'm going to stop here before I offend anyone.

قبل از اینکه به کسی توهین کنم اینجا توقف می کنم.

Anyway, I'm going to go to my first one.

به هر حال من میرم سراغ اولین.

My first one is--maybe this is one that you've got as well.

اولین مورد من این است - شاید این موردی است که شما هم دارید.

“Hamburgers are the only American food.”

همبرگر تنها غذای آمریکایی است.

This is a misconception that I have heard a lot.

این یک تصور اشتباه است که من زیاد شنیده ام.

Hamburgers and variations of hamburgers.

همبرگر و انواع همبرگر.

Cheeseburgers, bacon cheeseburgers, avocado burgers, veggie burgers, whatever.

چیزبرگر، چیزبرگر بیکن، همبرگر آووکادو، همبرگر گیاهی، هر چیز دیگری.

Anything burger is not the only American food.

هر چیزی برگر تنها غذای آمریکایی نیست.

There are plenty of other American foods.

غذاهای آمریکایی زیاد دیگری نیز وجود دارد.

Even if you just stick around the fast food ballpark for a while, there are hotdogs, there

حتی اگر برای مدتی در سالن فست فود بمانید، هات داگ ها وجود دارد، استیک

are Philly cheesesteaks, which are delicious.

های فیلی وجود دارد که خوشمزه هستند.

If you go to the South, there are all kinds of interesting, like Louisianan food that

اگر به جنوب بروید، انواع غذاهای جالب مانند غذاهای لوئیزیانا وجود دارد که

you can try on there.

می توانید در آنجا امتحان کنید.

You can eat crocodile, you can eat frog legs, which, I mean, probably borrowed to some extent

شما می توانید کروکودیل بخورید، می توانید پاهای قورباغه بخورید ، که منظورم این است که احتمالا تا حدودی از غذاهای فرانسوی قرض گرفته شده است

from French cuisine.

.

There are lots of fresh fish, like salmon from Washington, Oregon.

ماهی های تازه زیادی مانند ماهی آزاد از واشنگتن، اورگان وجود دارد.

Where I'm from, we talked a lot about Tex-Mex and California burrito culture.

جایی که من اهل آن هستم، درباره فرهنگ بوریتو در تکس-مکس و کالیفرنیا صحبت کردیم.

There's so much good stuff to try in America, and it's not just burgers.

چیزهای بسیار خوبی برای امتحان کردن در آمریکا وجود دارد، و این فقط همبرگر نیست.

American food is more than just burgers.

غذای آمریکایی چیزی فراتر از همبرگر است.

That drives me crazy when people say, “Oh, you're Americans!

این من را دیوانه می کند وقتی مردم می گویند: "اوه، شما آمریکایی هستید!

You must love hamburgers, right?”

شما باید همبرگر را دوست داشته باشید، درست است؟»

Well, they're great, but there's so much other good stuff to try.

خوب، آنها عالی هستند، اما چیزهای خوب دیگری برای امتحان کردن وجود دارد.

Michael: Yes, likewise just with the hamburger thing, when you think hamburgers, you think

مایکل: بله، همین طور فقط در مورد همبرگر، وقتی به همبرگر فکر می کنید، به فست فود فکر می کنید

fast food, right?

، درست است؟

And so, that's the other stereotype.

و بنابراین، این کلیشه دیگر است.

Even if you want a good, authentic American hamburger, don't go to one of the fast food

حتی اگر یک همبرگر خوب و اصیل آمریکایی می خواهید، به یکی از

restaurants.

رستوران های فست فود نروید.

That's what they think: “Oh, you're American.

این چیزی است که آنها فکر می کنند: "اوه، شما آمریکایی هستید.

You can't appreciate the real good, high-quality cheese and blah blah blah.”

شما نمی توانید قدر پنیر خوب و باکیفیت واقعی و بله بلا بلا را بدانید.»

If you have a really good authentic American hamburger, you'll be really happy.

اگر یک همبرگر اصیل آمریکایی واقعاً خوب داشته باشید، واقعاً خوشحال خواهید شد.

You'll be really happy.

شما واقعا خوشحال خواهید شد.

It's really good.

واقعا خوبه.

Alisha: Did I miss any key American foods?

علیشاه: آیا غذاهای کلیدی آمریکایی را از دست دادم؟

I feel like I had the big ones.

احساس می کنم بزرگ ها را داشتم.

Just like region-centric foods that are big.

درست مثل غذاهای منطقه محور که بزرگ هستند.

Michael: That was the first thing I thought of, and you got to it with Louisiana, as far

مایکل: این اولین چیزی بود که به آن فکر کردم، و شما با لوئیزیانا به آن رسیدید، تا

as something that people don't usually think about when they think about American food.

جایی که مردم معمولاً وقتی به غذاهای آمریکایی فکر می کنند به آن فکر نمی کنند.

And that's amazing food.

و این غذای شگفت انگیز است.

And I think, to take that a little bit further, while traveling and teaching, people would

و فکر می‌کنم، اگر کمی جلوتر برویم، در حین سفر و تدریس، مردم

say, “Oh, your name's not a really American name,” because my last name is German.

می‌گویند: "اوه، نام تو واقعاً یک نام آمریکایی نیست "، زیرا نام خانوادگی من آلمانی است.

But I would tell them that there is no American name.

اما من به آنها می گویم که هیچ نام آمریکایی وجود ندارد .

A truly American name would be like the Native Americans’ from way back when.

یک نام واقعاً آمریکایی مانند بومیان آمریکایی از زمان گذشته خواهد بود.

And one of the beauties of America is that it's the “melting pot,” as you always

و یکی از زیبایی های آمریکا این است که همانطور که همیشه می شنوید "دیگ ذوب" است

hear.

.

And then it's a lot of different cultures, so as you were saying about Louisiana food,

و پس از آن فرهنگ‌های مختلف زیادی وجود دارد، بنابراین همانطور که در مورد غذاهای لوئیزیانا گفتید

it's probably borrowed from French, and American food isn't just hamburgers.

، احتمالاً از فرانسوی قرض گرفته شده است، و غذای آمریکایی فقط همبرگر نیست.

There's a whole wide array, and as we talked about before, the Mexican food.

مجموعه گسترده ای وجود دارد، و همانطور که قبلا در مورد آن صحبت کردیم، غذاهای مکزیکی.

So, absolutely, there's a big variety, and it's not just one thing.

بنابراین، قطعاً، تنوع زیادی وجود دارد، و این فقط یک چیز نیست.

Alisha: Yeah, explore.

علیشا: آره، کاوش کن.

Explore American cuisine.

غذاهای آمریکایی را کاوش کنید.

There's a lot of it to explore.

چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد.

Alright. What's your next misconception?

بسیار خوب. تصور اشتباه بعدی شما چیست؟

Michael: Next misconception is...

مایکل: تصور اشتباه بعدی این است که...

Well, this one's a little bit specific to where I'm from.

خب، این یکی کمی مختص به جایی است که من اهل آن هستم.

It’s that “everybody skis or snowboards in Colorado.”

این است که «همه در کلرادو اسکی یا اسنوبرد می‌روند».

This is something--I think this is natural when you meet somebody from any different

این چیزی است - فکر می‌کنم این طبیعی است وقتی با کسی از هر

state, province, whatever, is that you think about the tourist attractions of that place

ایالت، استان، هر چه که باشد، به جاذبه‌های گردشگری آن مکان

and you say, so I meet another American, even within America, they say, “Oh, you're from

فکر می‌کنید و می‌گویید، بنابراین من با یک آمریکایی دیگر، حتی در داخل آمریکا، ملاقات می‌کنم. "اوه، شما اهل

Colorado!

کلرادو هستید!

Do you ski and snowboard?”

اسکی و اسنوبرد می کنی؟»

Sometimes, just because I'm from there doesn't mean I'd do it, and to me, I think it's kind

گاهی اوقات، فقط به این دلیل که من اهل آنجا هستم، به این معنا نیست که این کار را انجام می‌دهم، و برای من، فکر می‌کنم این

of a rough analogy, but it'd be like meeting someone from France and be like, “Oh, do

یک قیاس خشن است، اما مانند ملاقات با کسی از فرانسه است و اینطور می‌گوییم: «اوه، انجام بده

you go to the Eiffel Tower every day?”

هر روز به برج ایفل می روی؟

“Yeah, once when I was a kid.”

"آره، یک بار وقتی بچه بودم."

Same thing with America.

در مورد آمریکا هم همینطور.

Just as the whole country, it's what the Statue of Liberty and these kinds of things you ever

درست مثل کل کشور، مجسمه آزادی و این چیزها را

get that.

می‌بینید.

Alisha: Every once in a while.

علیشاه: هر چند وقت یکبار.

I'm from Oregon, so we have ski and snowboard culture there, but I'm trying to think of

من اهل اورگان هستم، بنابراین فرهنگ اسکی و اسنوبرد را در آنجا داریم، اما سعی می کنم به آن فکر

it.

کنم.

There's this one when I say that I was raised in Oregon, if there's something that I usually

این یکی وجود دارد که می گویم در اورگان بزرگ شده ام ، اگر چیزی باشد که معمولاً آن را پس می

get back and I don't think I do.

گیرم و فکر نمی کنم انجام دهم.

I think California maybe more so.

من فکر می کنم کالیفرنیا شاید بیشتر از این باشد.

If you say you're from California, it might be something like, “Oh, do you surf?

اگر بگویید اهل کالیفرنیا هستید، ممکن است چیزی شبیه این باشد: «اوه، موج‌سواری می‌کنی؟

Or do you go to the beach?”

یا به ساحل می روی؟»

I think that it's really easy to kind of make an image of that state or what that state’s

من فکر می‌کنم ساختن تصویری از آن ایالت یا اینکه

people might be like and then to ask a question about that, but I don't think that it's necessarily

مردم آن ایالت چگونه هستند و سپس در مورد آن سؤال بپرسید، واقعاً آسان است، اما من فکر نمی‌کنم که لزوماً

out of malice that people say such things.

از روی بدخواهی باشد که مردم چنین چیزهایی را بیان می‌کنند.

I think it's just trying to make a connection like, “Oh, I'm familiar to some degree with

من فکر می‌کنم این فقط تلاش برای برقراری ارتباطی است مانند «اوه، من تا حدودی با

your state,” or “I know something about your state.

وضعیت شما آشنا هستم» یا «من چیزی در مورد ایالت شما می‌دانم.

Maybe this is the way we can have a conversation about it.”

شاید این راهی باشد که بتوانیم درباره آن گفتگو کنیم.»

But yeah, kind of pigeonholing people, like trying to stereotype people based on where

اما بله، به نوعی افراد کبوترهول، مانند تلاش برای کلیشه سازی افراد بر اساس

they're from and what you presume they might like to do, I guess it could come off as a

این که از کجا آمده اند و فکر می کنید چه کارهایی ممکن است انجام دهند، من حدس می زنم که ممکن است

little irritating for some.

برای برخی کمی آزاردهنده باشد.

Michael: Yeah, I don't mind it because I know that it's good intentions.

مایکل: آره، برایم مهم نیست زیرا می دانم که این نیت خوبی است.

They're just trying to make a connection, and I do the same thing that I think of all

آنها فقط سعی می کنند ارتباط برقرار کنند و من همان کاری را انجام می دهم که به

the musicians or famous actors or actresses from whatever country they're from and I'll

همه موسیقی دان ها یا بازیگران یا بازیگران مشهور از هر کشوری که باشند فکر می کنم و این را خواهم

say that.

گفت.

And they’re just trying to make conversation, so it's not a big deal.

و آنها فقط سعی می کنند مکالمه ایجاد کنند، بنابراین مشکل بزرگی نیست.

But again, it's a stereotype, and just try to relate it and put yourself in the shoes

اما باز هم، این یک کلیشه است، و فقط سعی کنید آن را ربط دهید و خود را در جای خود قرار دهید

like, “What kind of tourist attractions and stereotypes do I not relate?”

، مانند: "من به چه نوع جاذبه های گردشگری و کلیشه ای ربط ندارم؟"

Alisha: Or saying, “Oh, I've been there to such-and-such attraction before.

علیشاه: یا می‌گوید: «اوه، من قبلاً به چنین جاذبه‌ای رفته‌ام.

It was really nice,” that kind of...

واقعاً خوب بود،» به این شکل...

I think it isn’t just certainly bad.

من فکر می‌کنم که مطمئناً بد نیست.

It's just one of those things.

این فقط یکی از آن چیزهاست.

Next one.

بعدی.

Let's see the next one that I have.

ببینیم بعدی که دارم.

I've heard this now and now and then.

من این را شنیده ام و اکنون و پس از آن.

This one that I've heard is “Americans all own guns.”

این یکی که من شنیده ام این است که "آمریکایی ها همه اسلحه دارند."

I've heard this.

من این را شنیده ام

Michael: Me too.

مایکل: من هم همینطور.

Alisha: Samesies.

علیشاه: سامسیس.

Michael: Samesies.

مایکل: سامزیس.

Alisha: We both have this one, but this is one that I think--maybe it's because of action

علیشاه: هر دوی ما این یکی را داریم، اما این یکی از مواردی است که من فکر می کنم - شاید به خاطر فیلم های اکشن باشد

movies, maybe it's because of the news stories that come out about shootings in America,

، شاید به خاطر اخباری باشد که در مورد تیراندازی در آمریکا منتشر می شود،

which are horribly tragic and unfortunate, but for some reason, some people have this

که به طرز وحشتناکی غم انگیز و تاسف بار است، اما به دلایلی برخی از مردم این

image that Americans all own guns.

تصور را دارند که آمریکایی ها همه اسلحه دارند.

I don't own a gun.

من اسلحه ندارم

Michael: Me either.

مایکل: من هم.

Alisha: There's one person, two people who do not own guns, and I know that there are

علیشاه: یک نفر، دو نفر هستند که اسلحه ندارند، و من می دانم که تعداد آنها

plenty more.

زیاد است.

There are a lot of people who do not own guns.

افراد زیادی هستند که اسلحه ندارند.

I mean, whether or not you support guns, maybe that's a different issue.

منظورم این است که آیا شما از اسلحه حمایت می کنید یا نه، شاید این موضوع متفاوتی باشد.

But this is one point that's always just a little bit confusing to me.

اما این نکته ای است که همیشه برای من کمی گیج کننده است.

Maybe this comes from old western movies, where we're cowboys in this gun-toting, gun-loving,

شاید این از فیلم‌های وسترن قدیمی آمده باشد، جایی که ما گاوچرانی هستیم در این کشور تفنگ‌باز، دوستدار تفنگ،

shoot-them-up sort of country, but I don't think that it's that.

و به آنها شلیک می‌کنیم، اما فکر نمی‌کنم اینطور باشد.

I don't think that that's America.

من فکر نمی کنم که آن آمریکا باشد.

Well, all of America.

خوب، تمام آمریکا.

There are parts of America.

بخش هایی از آمریکا وجود دارد.

There are some people in America who like guns.

عده ای در آمریکا هستند که اسلحه دوست دارند .

That's your thing.

این موضوع شماست.

It's just not mine, and it's not some other people's.

این فقط مال من نیست و مال برخی دیگر نیست.

Michael: I think the fact that we both have to stop and hesitate, it is an issue.

مایکل: فکر می‌کنم این واقعیت که ما هر دو باید بایستیم و تردید کنیم، یک مسئله است.

It's a hot topic.

موضوع داغی است.

It's a second amendment right, so people are constantly debating this.

این یک اصلاحیه دوم است، بنابراین مردم دائماً در مورد آن بحث می کنند.

But I tell people, I can't think of five people in all of my friends and family.

اما من به مردم می گویم، نمی توانم به پنج نفر از همه دوستان و خانواده ام فکر کنم.

I can't think of five who own a gun.

من نمی توانم به پنج نفری فکر کنم که اسلحه دارند.

There are some people who are military something, but for private people, that's really not

برخی از افراد هستند که چیزی نظامی هستند، اما برای افراد خصوصی، واقعاً

common.

معمول نیست.

There's only a handful of people I know that own a gun, and they go out shooting.

تنها تعداد انگشت شماری از مردم هستند که من می شناسم که اسلحه دارند و بیرون می روند و تیراندازی می کنند.

It's not a big deal, but it is a hot topic.

موضوع مهمی نیست، اما موضوع داغی است.

But I hate this, every time I hear, “Oh, America—cowboys, guns, this kind of...”

اما من از این متنفرم، هر بار که می شنوم، "اوه، آمریکا - کابوی ها، تفنگ ها، این نوع..."

No, I'm not a cowboy, don't have guns.

نه، من یک گاوچران نیستم، اسلحه ندارم.

Have you ever gone shooting though?

آیا تا به حال برای تیراندازی رفته اید؟

Alisha: My parents had—Do you know clay pigeons?

علیشاه: پدر و مادرم کبوترهای سفالی می‌شناسید ؟

Clay pigeon shooting?

تیراندازی با کبوتر سفالی؟

My parents used to do that with their friends.

پدر و مادرم با دوستانشان این کار را می کردند.

They would just go to a small shooting range, and it's just this little disc made of clay,

آنها فقط به یک میدان تیراندازی کوچک می رفتند، و این فقط یک دیسک کوچک از خاک رس است

and it was just a sport.

و فقط یک ورزش بود.

It was just for sport.

فقط برای ورزش بود

They'd shoot it, they fly—what do you call it?

آنها به آن شلیک می‌کردند، پرواز می‌کردند - اسمش را چیست؟

Fling?

پرت کردن؟

Fling, I guess.

فلینگ، حدس می زنم.

They throw this clay pigeon in the air, and then you'd aim and try to shoot it.

آنها این کبوتر سفالی را به هوا پرتاب می کنند، و بعد شما هدف می گیرید و سعی می کنید به آن شلیک کنید.

It was a sport.

این یک ورزش بود.

And so, my parents had a couple for that, and then I think they sold them after a while

و بنابراین، والدین من یک زوج برای این کار داشتند، و بعد فکر می‌کنم بعد از مدتی آنها را فروختند،

because they just didn't do it very often.

زیرا اغلب این کار را انجام نمی‌دادند.

I fired that a couple times, and I really didn't like it.

من آن را چند بار شلیک کردم، و واقعاً آن را دوست نداشتم.

It just made me feel really uncomfortable.

این فقط باعث شد من واقعاً احساس ناراحتی کنم.

Michael: How old were you?

مایکل: چند ساله بودی؟

Alisha: I was probably 17, 18 or so.

علیشاه: من احتمالاً 17، 18 یا بیشتر بودم.

Michael: About the age you would know if you liked it or you don't.

مایکل: در مورد سنی که می‌دانی دوستش داری یا نه.

Alisha: I suppose, but it just made me really uncomfortable.

علیشاه: فکر می‌کنم، اما این باعث شد که من واقعاً ناراحت باشم.

I didn't like it, but I've known people who use them for hunting.

من آن را دوست نداشتم، اما افرادی را می شناسم که از آنها برای شکار استفاده می کنند.

I knew somebody in high school, in college.

من کسی را در دبیرستان و در دانشگاه می شناختم.

His dad had one, but he'd go out hunting every year, and he'd go out and kill a deer, and

پدرش یکی داشت، اما او هر سال برای شکار بیرون می رفت ، و بیرون می رفت و یک آهو را می کشت، و

then they'd bring it home, and they'd prepare it, and the family would have that to eat

سپس آن را به خانه می آوردند، و آن را آماده می کردند، و خانواده آن را برای خوردن دارند.

throughout the winter.

در طول زمستان

That was just one of their family's traditions.

این فقط یکی از سنت های خانواده آنها بود.

But as far as a handgun, I don't think I've ever met anyone that I know of.

اما در مورد تفنگ دستی، فکر نمی‌کنم تا به حال با کسی که او را می‌شناسم ملاقات کرده باشم.

No, wait I did know one guy.

نه، صبر کن من یک پسر را می شناختم.

He was a little---I'm not going to say anything.

او کمی بود --- من چیزی نمی گویم.

I'm really uncomfortable on this video.

من در این ویدیو واقعا ناراحت هستم.

I feel like it's getting controversial.

احساس میکنم داره بحث برانگیز میشه

Michael: Yeah, yeah.

مایکل: آره، آره.

Alisha: Let's go to the last one because it's not controversial.

عالیشاه: بریم سراغ آخری چون جنجالی نیست.

It's going to be the last one.

این آخرین مورد خواهد بود.

My last one is it'll be “quick and easy to see the whole country.”

آخرین مورد من این است که "سریع و آسان برای دیدن کل کشور خواهد بود."

No, America is huge!

نه، آمریکا بزرگ است!

Compared to a lot of other countries around the world, America is very, very large.

در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر در سراسر جهان، آمریکا بسیار بسیار بزرگ است.

I've heard of people saying they're going to visit New York, and then they say, “Okay,

من از مردم شنیده ام که می گویند می خواهند از نیویورک دیدن کنند، و سپس می گویند: "بسیار خوب،

and then we're going to rent a car, and we're going to drive to California.”

و سپس ما یک ماشین کرایه می کنیم و به کالیفرنیا می رویم."

And the Americans in the room will go, “You know how long it's going to take you, right?

و آمریکایی‌های حاضر در اتاق خواهند گفت: « می‌دانی چقدر طول می‌کشد، درست است؟

You have some concept of how far that is?”

شما تصوری دارید که چقدر فاصله دارد؟»

“You know, a few hours or a couple days.”

"میدونی، چند ساعت یا چند روز."

“No!”

"نه!"

It’s far.

دور است.

It’s like 5,000 miles across the country so you should plan some time.

این مانند 5000 مایل در سراسر کشور است، بنابراین باید برای مدتی برنامه ریزی کنید.

I heard about a guy recently who took like a month to bicycle from New York to California.

اخیراً در مورد مردی شنیدم که حدود یک ماه طول کشید تا از نیویورک به کالیفرنیا دوچرخه سواری کند.

It's crazy.

این دیوانه است.

He had some people giving him car rides along the way.

او در طول مسیر چند نفر را به او سوار ماشین می‌کرد .

But have you ever run into somebody who has no concept of how large the country is?

اما آیا تا به حال با کسی برخورد کرده اید که تصوری از بزرگی کشور نداشته باشد؟

Michael: All the time.

مایکل: همیشه.

Alisha: Really?

علیشاه: واقعا؟

Michael: Usually.

مایکل: معمولا.

I mean, again we're talking about the--you want to make a connection.

منظورم این است که ما دوباره در مورد آن صحبت می کنیم - شما می خواهید ارتباط برقرار کنید.

So, usually, they just name--everyone knows New York, Texas, California, that's pretty

بنابراین، معمولاً آنها فقط نام می‌برند - همه نیویورک، تگزاس، کالیفرنیا را می‌شناسند،

much it when you think America.

وقتی به آمریکا فکر می‌کنید تقریباً همینطور است.

Even Americans I know, you really don't put it on scale of how big it is unless you look

حتی آمریکایی‌هایی که من می‌شناسم، شما واقعاً آن را در مقیاس بزرگی آن قرار نمی‌دهید، مگر اینکه به

at a picture and you place Europe on top and you go, “Wow, this is pretty huge!”

یک عکس نگاه کنید و اروپا را در بالای صفحه قرار دهید و بگویید: "وای، این خیلی بزرگ است!"

Generally, though, I haven't met anybody who's planning a trip and going.

با این حال، به طور کلی، من کسی را ندیده ام که قصد سفر و رفتن داشته باشد.

I think when you plan a trip, they make a little more preparations.

فکر می‌کنم وقتی برای سفر برنامه‌ریزی می‌کنید، کمی بیشتر آماده می‌شوند.

But yeah, same thing.

اما آره همین

They really have no idea, no frame of reference, I guess, because it's kind of its own.

آنها واقعاً هیچ ایده ای، هیچ چارچوب مرجعی ندارند، حدس می زنم، زیرا به نوعی خودش است.

Alisha: And then if you even want to include Alaska and Hawaii, which are just way out

آلیشا: و اگر حتی می‌خواهید آلاسکا و هاوایی را

there.

هم بگنجانید.

It's quite large.

این کاملا بزرگ است.

Good luck with that.

موفق باشید با آن.

Your weeklong trip.

سفر یک هفته ای شما

Alright.

بسیار خوب.

Those are some common misconceptions about America.

اینها برخی از تصورات غلط رایج در مورد آمریکا هستند.

Anything else you want to add to this or anything else you would like to clear up?

چیز دیگری که می خواهید به این اضافه کنید یا هر چیز دیگری که می خواهید روشن کنید؟

Michael: Don't you dare say anything about America because it's not true.

مایکل: جرات نکن در مورد آمریکا چیزی بگی چون این درست نیست.

Alisha: My, gosh.

علیشاه: من، خدایا.

What just happened?

چه اتفاقی افتاده؟

Those are some misconceptions about America.

اینها برخی تصورات غلط در مورد آمریکا است.

Maybe we've cleared up a few things about America or maybe we've only intensified a

شاید ما چند چیز را در مورد آمریکا روشن کرده‌ایم یا شاید فقط

few of your misconceptions about America.

برخی از تصورات غلط شما را در مورد آمریکا تشدید کرده‌ایم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

But thanks very much for joining us this time, and we will see you again when we have another

اما از اینکه این بار به ما ملحق شدید بسیار متشکریم و زمانی که موضوع سرگرم کننده دیگری برای بحث داشته باشیم دوباره شما را خواهیم دید

fun topic to discuss.

.

Bye!

خدا حافظ!