Let's Learn English Idioms on the Farm! A Fun Way to Learn Idioms!

Hi, Bob the Canadian here.

سلام، باب کانادایی اینجاست.

I know that all of you love learning English idioms,

من می دانم که همه شما عاشق یادگیری اصطلاحات انگلیسی هستید،

so I thought in this video, we would walk around the farm.

بنابراین فکر کردم در این ویدیو، در مزرعه قدم می زنیم.

As some of you know, I live on a flower farm.

همانطور که برخی از شما می دانید، من در یک مزرعه گل زندگی می کنم.

You can actually see some white flowers

در واقع می توانید چند گل سفید

on this rosehip bush behind me.

روی این بوته گل رز پشت سر من ببینید.

And you can see some dahlias

و شما می توانید تعدادی گل محمدی را ببینید

just starting to come out of the ground over there.

که تازه شروع به بیرون آمدن از زمین می کنند.

I thought I would walk around the farm

فکر می‌کردم در مزرعه قدم

and I would help you learn some idioms

بزنم و به شما کمک کنم اصطلاحاتی را یاد بگیرید

that kinda come from this world.

که به نوعی از این دنیا آمده‌اند.

Idioms that are about plants, about farming,

اصطلاحات مربوط به گیاهان، در مورد کشاورزی،

about the things that we produce on the farm,

در مورد چیزهایی که در مزرعه تولید می کنیم،

that we actually use in every day English.

که در واقع در هر روز انگلیسی استفاده می کنیم.

(gentle music)

(موسیقی ملایم)

Sometimes in English we'll say to someone

گاهی به زبان انگلیسی به کسی می

that they need to stop and smell the roses.

گوییم که باید بایستد و گل رز را بو کند.

Now, we don't have roses on our farm,

در حال حاضر، ما گل رز در مزرعه خود نداریم،

but we do have peonies, (inhales)

اما گل صد تومانی داریم، (استنشاق)

and they smell beautiful as well.

و آنها نیز بوی زیبایی دارند.

What this phrase means though,

معنی این عبارت این

is that if you are very busy,

است که اگر خیلی شلوغ هستید،

if you are working a lot,

اگر زیاد کار می کنید،

if you are in school and all you do is study,

اگر در مدرسه هستید و فقط درس می خوانید،

sometimes someone will say to you,

گاهی اوقات یکی به شما می

"Hey, you need to stop and smell the roses."

گوید: "هی، باید بایستی و بوی آن را بو کنی. گل رز."

It means that you need to stop working

این بدان معنی است که شما باید

every once in a while.

هر چند وقت یکبار کار را متوقف کنید.

You need to stop studying every once in a while.

شما باید هر چند وقت یکبار مطالعه را متوقف کنید.

And you just need to spend time with family or friends

و فقط باید با خانواده یا دوستان وقت بگذرانید

or have a good meal and enjoy life a little bit.

یا یک وعده غذایی خوب بخورید و کمی از زندگی لذت ببرید.

So when we say that you need to stop and smell the roses,

بنابراین وقتی می گوییم باید بایستی و گل رز را بو کنی، به

it means that you need to enjoy life.

این معنی است که باید از زندگی لذت ببری.

Speaking of roses, it reminds me of another phrase

صحبت از گل رز، من را به یاد عبارت دیگری می اندازد

that we use sometimes in English.

که گاهی اوقات در انگلیسی از آن استفاده می کنیم.

Sometimes we'll say that everything is coming up roses.

گاهی اوقات می گوییم که همه چیز در حال افزایش است.

This means that in someone's life,

این بدان معنی است که در زندگی یک نفر،

everything is now going really, really well.

همه چیز اکنون واقعاً، واقعاً خوب پیش می رود.

Maybe you have a friend who just got a new job

شاید دوستی داشته باشید که به تازگی شغل جدیدی پیدا کرده است

and they're making a lot more money now

و در حال حاضر پول بیشتری به دست می آورد

and they have a new girlfriend, and life is good.

و دوست دختر جدیدی دارد و زندگی خوب است.

You could say that for them, everything is coming up roses.

می توان گفت که برای آنها همه چیز در حال افزایش است.

In English, when we describe something

در زبان انگلیسی، وقتی چیزی را

as being garden variety, it simply means

به عنوان تنوع باغی توصیف می کنیم، به سادگی به

it's the normal or ordinary version of something.

این معنی است که نسخه معمولی یا معمولی چیزی است.

It doesn't mean that it grew in a garden.

این بدان معنا نیست که در باغ رشد کرده است.

So you can buy garden variety bluejeans.

بنابراین می توانید انواع بلوجین باغی را خریداری کنید.

Instead of spending a lot of money

به جای اینکه پول زیادی برای

on name brand, expensive bluejeans,

برند نام تجاری، بلوجین های گران قیمت خرج کنید،

you could just buy the store brand

فقط می توانید مارک فروشگاه

or a garden variety pair of bluejeans.

یا یک جفت بلوجین باغی را خریداری کنید.

So whenever we describe something in English

بنابراین هرگاه چیزی را به زبان انگلیسی

as being garden variety, it simply means

به عنوان تنوع باغی توصیف کنیم، به سادگی به این معنی است

it's the normal, ordinary, less expensive option.

که آن گزینه معمولی، معمولی و ارزان‌تر است.

So I have this log here

بنابراین من این لاگ را اینجا

and it has a few little bumps on it.

دارم و چند برآمدگی کوچک روی آن دارد.

So it's smooth and then there's a bump.

بنابراین صاف است و سپس یک برآمدگی وجود دارد.

You can see the bump right here.

شما می توانید برآمدگی را دقیقاً در اینجا ببینید.

You can describe a person though, as being a bump on a log.

با این حال، می‌توانید یک شخص را به‌عنوان یک برآمدگی در سیاهه‌های مربوط توصیف کنید.

If you say that someone is a bump on a log,

اگر می گویید یک نفر برآمدگی چوب است، به

it means that they're someone who just sits a lot

این معنی است که او کسی است که زیاد می نشیند

and doesn't do anything.

و کاری انجام نمی دهد.

It might even mean they're a little bit lazy.

حتی ممکن است به این معنی باشد که آنها کمی تنبل هستند.

Maybe you have a friend or a relative,

شاید شما یک دوست یا یکی از اقوام داشته باشید،

and when you try to do some work with them,

و زمانی که سعی می کنید با آنها کاری انجام دهید،

they're just like a bump on a log.

آنها دقیقاً مانند برآمدگی روی یک کنده هستند.

They just kinda sit there and they don't do a whole lot.

آنها فقط به نوعی آنجا می نشینند و کار زیادی انجام نمی دهند.

So if you describe a person as being a bump on a log,

بنابراین اگر شخصی را به عنوان یک دست انداز بر روی یک کنده توصیف کنید،

it's not a nice thing to say,

گفتن آن چیز خوبی نیست،

but basically you're just saying that they sit a lot,

اما اساساً شما فقط می گویید که آنها زیاد می نشینند،

they don't work very hard, and they're a little bit lazy.

خیلی سخت کار نمی کنند و کمی هم هستند. تنبل.

So this is a haystack and this is a needle.

بنابراین این یک انبار کاه است و این یک سوزن است.

You can imagine if you lost this needle in this haystack.

می توانید تصور کنید اگر این سوزن را در این انبار کاه گم کردید.

It would be incredibly hard to find it back.

بازیابی آن بسیار سخت خواهد بود.

When we lose things in English,

وقتی چیزهایی را در انگلیسی گم می

and we know that finding it back will be really difficult,

کنیم و می دانیم که پیدا کردن آن واقعاً دشوار خواهد بود

we often use the phrase,

، اغلب از این عبارت استفاده

it would be like finding a needle in a haystack.

می کنیم، مانند پیدا کردن یک سوزن در انبار کاه است.

Because, yeah, if you lost a needle in a haystack,

چون، بله، اگر یک سوزن را در انبار کاه

you would have a lot of trouble finding it back.

گم کنید، برای بازگرداندن آن مشکل زیادی خواهید داشت.

Sometimes at the end of a long evening,

گاهی اوقات در پایان یک عصر طولانی،

when you are hanging out with friends,

زمانی که با دوستان خود

someone might say, "Ah, I'm tired.

می گذرانید، ممکن است کسی بگوید: "آه، من خسته هستم.

"I'm going to hit the hay."

"من می روم به یونجه.

They don't actually mean that they're going to hit hay,

" رفتن به یونجه،

like I'm (laughs) hitting this bale of hay.

مثل اینکه من دارم (می خندد) به این یونجه می زنم

What they mean is that they are going to go to bed.

. منظور آنها این است که می خواهند به رختخواب بروند.

In English sometimes, instead of saying,

در انگلیسی گاهی اوقات به جای اینکه بگوییم

"Oh, I'm tired, I'm going to go to bed."

"اوه، خسته هستم، من خسته هستم" می‌روم بخوابم."

We'll say, "Oh, I'm really tired.

ما می‌گوییم: "اوه، من واقعاً خسته هستم.

"I'm going to hit the hay."

"من می روم به یونجه."

Behind me you can see a tree branch,

پشت سرم می توانی شاخه درختی را ببینی

and we sometimes will call a tree branch a limb.

و ما گاهی به شاخه درختی می گوییم اندام.

And we have an English idiom to go out on a limb.

و ما یک اصطلاح انگلیسی برای بیرون رفتن در اندام داریم.

When you say that you are going to go out on a limb,

وقتی می گویید با یک دست و پا بیرون می روید،

it doesn't mean you're going to climb a tree

به این معنی نیست که از درختی بالا

and go out on the branch.

می روید و روی شاخه بیرون می روید.

But it means that you're going to do something risky.

اما این بدان معناست که شما قرار است کار خطرناکی انجام دهید.

It means that you are going to take a chance.

این به این معنی است که شما از یک شانس استفاده خواهید کرد.

Maybe you have a new idea for a business.

شاید ایده جدیدی برای کسب و کار داشته باشید.

You have a new idea of something you could sell.

شما ایده جدیدی از چیزی دارید که می توانید بفروشید.

But you're not sure if people will buy it.

اما مطمئن نیستید که مردم آن را بخرند یا خیر.

You might go out on a limb,

ممکن است با یک دست و پا بیرون بروید،

and you might try to sell it anyways.

و به هر حال ممکن است سعی کنید آن را بفروشید.

So when you take a chance, when you take a risk,

بنابراین وقتی شانس می‌گیرید، وقتی ریسک می‌کنید،

in English, sometimes we'll say

به زبان انگلیسی، گاهی اوقات می‌گوییم

that you're going out on a limb.

که با دست و پا بیرون می‌روید.

As flowers grow, they eventually bloom.

همانطور که گل ها رشد می کنند، در نهایت شکوفا می شوند.

Sometimes you have a bud and sometimes you have a bloom.

گاهی جوانه داری و گاهی شکوفه.

You can see that this peony is open.

می بینید که این گل صد تومانی باز است.

It has bloomed,

شکوفه داده است،

but this one is a late bloomer.

اما این یکی دیر گل است.

And there is an English phrase late bloomer.

و یک عبارت انگلیسی late bloomer وجود دارد.

When you described someone as a late bloomer,

وقتی کسی را به‌عنوان دیرشکفته توصیف می‌کنید، به

it means that they get good at something late in life.

این معنی است که او در اواخر زندگی در چیزی خوب می‌شود.

Just like this flower will bloom later than this one,

همانطور که این گل دیرتر از این گل می دهد،

sometimes people bloom later in life.

گاهی اوقات مردم دیرتر از این گل می دهند.

Maybe they don't learn how to play the guitar

شاید آنها در جوانی نحوه نواختن گیتار را یاد

when they are young, but they learn how to play it

نگیرند، اما وقتی در 20 یا 30 سالگی هستند یاد می گیرند که چگونه آن

when they're in their 20s or 30s

را بنوازند

and they're really, really good at it.

و واقعاً در آن مهارت دارند.

We would describe that person as a late bloomer.

ما آن شخص را به عنوان یک فرد دیر شکوفا توصیف می کنیم.

This stick is in the mud.

این چوب در گل و لای است.

But you can also call a person a stick-in-the-mud.

اما شما می توانید یک شخص را چوب در گل نیز خطاب کنید.

If you say that someone is a stick-in-the-mud,

اگر شما می گویید که کسی یک چوب در گل است، به

it means they don't like change.

این معنی است که او تغییر را دوست ندارد.

They don't like doing new things.

آنها انجام کارهای جدید را دوست ندارند.

I am definitely not a stick-in-the-mud.

من قطعاً اهل لجن نیستم.

I love change and I love doing new things.

من عاشق تغییر هستم و عاشق انجام کارهای جدید هستم.

But, if you call someone a stick-in-the-mud,

اما، اگر شما به کسی می گویید که یک چوب در لجن است، به

it means they don't like change

این معنی است که او تغییر

and they don't like trying new things.

را دوست ندارد و دوست ندارد چیزهای جدید را امتحان کند.

Have you ever gotten the short end of the stick?

آیا تا به حال انتهای کوتاه چوب را گرفته اید؟

In English, if someone says

در زبان انگلیسی، اگر کسی بگوید

that they got the short end of the stick,

که انتهای کوتاه چوب را به دست آورده است، به

it means that they got a bad deal

این معنی است که معامله بدی دریافت کرده است

or it means that someone else got a better deal for sure.

یا به این معنی است که مطمئناً شخص دیگری معامله بهتری داشته است.

Let's imagine that you need to go to the store,

بیایید تصور کنیم که باید به فروشگاه بروید،

and you and your brother are going to both go,

و شما و برادرتان هر دو می روید،

but you only have one bicycle and your brother says,

اما شما فقط یک دوچرخه دارید و برادرتان می گوید:

"Because I'm older than you,

"چون من از شما بزرگتر هستم

"I get to take the bicycle and you need to walk."

، من دوچرخه را می گیرم و باید راه بروی."

We would say that in that situation,

ما می گوییم که در آن موقعیت

you got the short end of the stick.

، انتهای چوب را

You got a bad deal.

به دست آوردی. معامله بدی به دست آوردی.

It's nice to be out of the sun and in the shade.

بیرون از آفتاب و در سایه بودن خوب است.

I like it that this tree has lots of leaves.

من دوست دارم این درخت تعداد زیادی دارد. از برگ‌ها

You can see this nice maple leaf right here.

می‌توانید این برگ افرای زیبا را همین‌جا ببینید.

We have an idiom in English to turn a new leaf.

ما در انگلیسی اصطلاحی داریم که برگ جدیدی را برگرداند،

When you turn a new leaf,

وقتی برگ جدیدی را برمی‌گردانید به

it means that you change a bad behavior in your life

این معنی است که رفتار بدی را در زندگی خود تغییر

and you try to replace it with a good behavior.

می‌دهید و سعی می‌کنید آن را با آن جایگزین کنید. یک رفتار خوب.

So maybe you are trying to turn a new leaf.

پس شاید شما در حال تلاش برای برگرداندن برگ جدیدی هستید.

Maybe you are someone who complains a lot

شاید شما فردی هستید که زیاد شکایت می کنید

and maybe you think to yourself,

و شاید با خود فکر می کنید،

"You know, I should complain less.

"می دانید، من باید کمتر شکایت کنم.

"Maybe I should turn a new leaf

"شاید باید برگ جدیدی برگردانم

"and I should try to always say positive things

" و باید سعی کنم

"when I'm having conversations with people."

"هنگامی که با مردم صحبت می کنم همیشه چیزهای مثبت بگویم."

So, when you turn a new leaf,

بنابراین، وقتی برگ جدیدی را برمی گردانید، به

it means that you try to replace a bad behavior

این معنی است که سعی می کنید یک رفتار بد را

with a good behavior.

با یک رفتار خوب جایگزین کنید.

So this is a nut,

بنابراین این یک مهره است

and the outside of the nut is called the nutshell.

و قسمت بیرونی مهره را پوسته می گویند.

Sometimes in English

گاهی اوقات به زبان انگلیسی

when we tell someone about something we did,

وقتی به کسی درباره کاری که انجام داده‌ایم می‌گوییم،

we give them a really short version of the story,

نسخه واقعاً کوتاهی از داستان را به او

and we say, "That's it in a nutshell."

می‌دهیم و می‌گوییم: «به طور خلاصه همین است».

I could say, "Yesterday, I got up.

می‌توانستم بگویم: «دیروز بلند شدم

"I had breakfast, I read a book all day.

. صبحانه خوردم، تمام روز کتاب خواندم.

"That's all I did, that's it in a nutshell."

"این تمام کاری بود که انجام دادم، به طور خلاصه همین است."

So basically, when you say in a nutshell in English,

بنابراین، در اصل، وقتی به طور خلاصه به انگلیسی می گویید، به

it means you're giving a summary

این معنی است که شما یک خلاصه ارائه می دهید

or you're giving a short version of a description of events.

یا نسخه کوتاهی از شرح رویدادها را ارائه می دهید.

So, that's it in a nutshell.

بنابراین، به طور خلاصه همین است.

Well, hey, thank you so much for watching this video.

خوب، هی، خیلی ممنون که این ویدیو را تماشا کردید.

I hope you were able to learn a few more English idioms.

امیدوارم توانسته باشید چند اصطلاح انگلیسی دیگر را یاد بگیرید.

I know some of you probably were hoping to see more flowers.

می دانم که برخی از شما احتمالاً امیدوار بودید که گل های بیشتری ببینید.

They're still quite little,

آنها هنوز خیلی کوچک هستند،

but I will make another video later this summer,

اما من در اواخر این تابستان ویدیوی دیگری خواهم ساخت

where I'll show you lots of the flowers on our farm.

که در آن تعداد زیادی گل در مزرعه خود را به شما نشان خواهم داد.

Remember, if you're new here,

به یاد داشته باشید، اگر در اینجا تازه کار هستید،

don't forget to click that red subscribe button below

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز رنگ اشتراک زیر کلیک کنید

and give me a thumbs up if this video helped you learn

و اگر این ویدیو به شما کمک کرد تا کمی بیشتر انگلیسی بیاموزید، به من کمک کنید

just a little bit more English.

.

And if you have the time,

و اگر وقت دارید،

why don't you stick around and watch another video.

چرا نمی مانید و ویدیوی دیگری را تماشا نمی کنید.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)