An English Lesson about Idioms and Tiny Things!

Hi, Bob the Canadian here.

سلام، باب کانادایی اینجاست.

Welcome to this English lesson

به این درس انگلیسی

where I'm going to talk about,

که در آن قرار است در

a few really little things.

مورد چند چیز کوچک صحبت کنم، خوش آمدید.

I'm going to talk about some tiny things.

من قصد دارم در مورد چند چیز کوچک صحبت کنم.

And not only will I tell you what it is,

و نه تنها به شما خواهم گفت که چیست،

but I'm also going to teach you a few English phrases,

بلکه چند عبارت انگلیسی

or a few English idioms

یا چند اصطلاح انگلیسی

that use the name of that tiny thing.

که از نام آن چیز کوچک استفاده می کنند را نیز به شما آموزش خواهم داد.

(pop music)

(موسیقی پاپ)

Well hey, welcome to this English lesson

خوب هی، به این درس انگلیسی

about tiny tiny things.

در مورد چیزهای کوچک خوش آمدید.

Before we get started though,

با این حال، قبل از شروع،

if you are new here,

اگر اینجا تازه کار

please click that red subscribe button below

هستید، لطفا روی دکمه قرمز اشتراک زیر کلیک کنید

and give me a thumbs up if this video helps you learn

و اگر این ویدیو به شما کمک

just a little bit more English.

می‌کند کمی بیشتر انگلیسی را بیاموزید، به من کمک کنید.

(paper rustles softly)

One of the first small things I wanted to talk about,

(کاغذ به آرامی خش خش می کند)

یکی از اولین چیزهای کوچکی که می خواستم در مورد آن صحبت کنم

is the dot on an i.

، نقطه روی یک i است.

You can see here that this dot is rather large

در اینجا می توانید ببینید که این نقطه نسبتاً بزرگ است

because I printed out the word it,

زیرا من کلمه it را

in a really really large font.

با فونت واقعاً بزرگ چاپ کردم.

But, one really tiny thing is,

اما یک چیز بسیار کوچک

the dot on the letter i.

، نقطه روی حرف i است.

And this reminded me of an English phrase,

و این مرا به یاد یک عبارت انگلیسی انداخت

to dot your i's, and to cross your t's.

، نقطه گذاری i's خود و عبور از t's.

Notice there's a t here as well.

توجه داشته باشید که یک t در اینجا نیز وجود دارد.

So, this i has a dot

بنابراین، این i یک نقطه دارد

and this t is crossed.

و این t ضربدر است.

When we say that someone dots their i's

وقتی می گوییم شخصی علامت i خود را نقطه گذاری

and crosses their t's.

می کند و t های خود را خط می کشد.

It means that they've done a job thoroughly

این بدان معناست که آنها یک کار را به طور کامل

and completely,

و کامل

and that they've done the job well.

انجام داده اند و کار را به خوبی انجام داده اند.

We say that they did the job so well,

ما می گوییم که آنها کار را به قدری خوب انجام

that they dotted all their i's

دادند که تمام i های خود را نقطه گذاری

and they crossed all their t's.

کردند و تمام t های خود را رد کردند.

So this is the salt shaker from my kitchen.

پس این نمکدان از آشپزخانه من است.

In English, we call this a salt shaker.

در انگلیسی به این کار نمکدان می گوییم.

And you can see there's little holes in the top

و می توانید ببینید که سوراخ های کوچکی در بالا وجود دارد

and if I shake it,

و اگر آن را تکان دهم

then some salt will come out onto my hand.

، مقداری نمک روی دستم می آید.

These are called grains of salt

به این دانه‌های نمک

and they are really, really tiny.

می‌گویند و واقعاً بسیار کوچک هستند.

And they make food taste really good.

و طعم غذا را واقعاً خوب می کنند.

But there's three phrases I wanted to talk about

اما سه عبارت وجود دارد که می خواستم در مورد آنها صحبت

that have the word salt in them.

کنم که کلمه نمک در آنها وجود دارد.

I'll just put this salt down here.

من فقط این نمک را اینجا می گذارم.

The first is, if you describe someone

اولین مورد این است که اگر کسی

as being the salt of the earth,

را نمک زمین توصیف کنید، به

it means that they are just a really

این معنی است که او فقط یک

honest, hard working person.

شخص صادق و سخت کوش است.

I would describe my grandparents

من پدربزرگ و مادربزرگم را

when they were alive as being the salt of the earth.

زمانی که زنده بودند به عنوان نمک زمین توصیف می کردم.

They were people who worked hard,

آنها افرادی بودند که زحمت

and they were honest in all their dealings with people.

کشیدند و در تمام برخوردهایشان با مردم صادق بودند.

The second phrase I wanted to teach you

دومین عبارتی که می خواستم

with the word salt in it,

با کلمه نمک به شما یاد بدهم

is the phrase to rub salt in someone's wounds.

، عبارت نمک مالیدن به زخم کسی است.

If you have something bad happen to you in life,

اگر اتفاق بدی در زندگی برای شما بیفتد،

maybe you have a car accident

شاید تصادف کنید

and then your friend keeps talking about the car accident

و بعد دوستتان مدام در مورد تصادف صحبت می کند،

we would say that he is rubbing salt in your wounds

ما می گوییم که او به زخم شما نمک می مالد،

because the car accident was already a bad thing.

زیرا تصادف رانندگی قبلاً چیز بدی بوده است.

And you feel bad

و شما احساس بدی دارید

because your car is wrecked.

زیرا ماشین شما خراب شده است.

But now your friend keeps talking about it.

اما اکنون دوست شما در مورد آن صحبت می کند.

So, we would refer to that as,

بنابراین، ما از آن به عنوان

rubbing salt in your wounds.

نمک مالیدن به زخم های خود یاد می کنیم.

It is not a very nice thing to do.

کار خیلی خوبی نیست.

The last phrase I wanna teach you

آخرین جمله ای که می خواهم

with the word salt in it is,

با کلمه نمک به شما یاد بدهم این

to take something with a grain of salt.

است که چیزی را با یک دانه نمک بگیرید.

So, if someone tells you something

بنابراین، اگر کسی چیزی به شما بگوید

and you are a little bit skeptical,

و شما کمی مشکوک

you don't really believe them right away,

باشید، واقعاً فوراً آنها را باور نمی کنید،

we would say that you are taking what they say

ما می گوییم که آنچه را که می گویند را

with a grain of salt.

با نمک می گیرید.

In English when you take something with a grain of salt,

در زبان انگلیسی وقتی چیزی را با یک دانه نمک می گیرید، به

it means you don't believe it right away,

این معنی است که فوراً آن را باور نمی کنید،

but you take a little bit of time to think about it

اما کمی وقت می گذارید تا درباره آن فکر کنید

to make sure that it is true information.

تا مطمئن شوید که اطلاعات واقعی است.

So this is a Canadian penny.

بنابراین این یک پنی کانادا است.

It is our one cent coin.

سکه یک سنت ماست.

And, it actually has a maple leaf on one side

و، در واقع یک برگ افرا در یک طرف

and then on the other side,

و سپس در طرف دیگر دارد،

hopefully this focuses,

امیدواریم این تمرکز داشته باشد،

you can see that it has Queen Elizabeth.

می توانید ببینید که ملکه الیزابت را دارد.

So, a penny is worth one cent.

بنابراین، یک پنی یک سنت ارزش دارد.

Here is a cool fact,

در اینجا یک واقعیت جالب وجود دارد،

we don't actually use pennies in Canada anymore.

ما در واقع دیگر در کانادا از پنی استفاده نمی کنیم.

You can use them if you want.

در صورت تمایل می توانید از آنها استفاده کنید.

But when you're at the store,

اما وقتی در فروشگاه هستید،

everything always rounds off

همه چیز همیشه

to the closest five cent mark now.

به نزدیک‌ترین علامت پنج سنت می‌رسد.

Anyways, a couple phrases

به هر حال، چند عبارت

with the word penny in it.

با کلمه پنی در آن.

The one is, you can say to someone,

یکی این است که می توانید به کسی بگویید،

a penny for your thoughts.

یک پنی برای افکارتان.

So let's say you are with a friend,

بنابراین فرض کنید شما با یک دوست هستید

and they are not very talkative.

و آنها خیلی پرحرف نیستند.

You could say to them,

شما می توانید به آنها بگویید،

hey, penny for your thoughts.

هی، یک پنی برای افکار خود.

And basically what that means is, hey,

و اساساً معنی آن این است که، هی،

can you just tell me what you're thinking about?

می توانید فقط به من بگویید به چه چیزی فکر می کنید؟

I'll jokingly give you some money.

من به شوخی به شما پول می دهم.

I'll give you a penny if you tell me

اگر به من بگویید در مورد چه چیزی فکر می کنید، یک پنی به شما می دهم

what you're thinking about.

.

So, if someone is sitting

بنابراین، اگر کسی نشسته است

and not talking much,

و زیاد صحبت نمی‌کند،

and you think they have something cool to say,

و فکر می‌کنید حرف جالبی برای گفتن دارد

you can say to them, hey, penny for your thoughts.

، می‌توانید به او بگویید: هی، یک پنی برای افکارتان.

And basically, you're just welcoming them

و اساساً، شما فقط از آنها استقبال می کنید

to kind of talk about what they are thinking about.

تا در مورد چیزی که به آن فکر می کنند صحبت کنند.

The second phrase with the word penny in it is the phrase,

عبارت دوم که کلمه پنی در آن وجود دارد عبارت است،

a penny saved, is a penny earned.

یک پنی ذخیره شده، یک پنی به دست آمده است.

And what this phrase means in English

و معنی این عبارت در انگلیسی

and it would mean the same in any language is that,

و در هر زبانی به همین معنی است این است که

if you don't spend money,

اگر پول خرج

it is almost the same as making money.

نکنید تقریباً مانند پول درآوردن است.

So, if you have a penny,

بنابراین، اگر یک پنی دارید،

and the weekend comes

و آخر هفته فرا می‌رسد

and you don't spend the penny,

و آن پنی را خرج نمی‌کنید،

or maybe you're talking more like $10.

یا شاید بیشتر از 10 دلار صحبت می‌کنید.

If you don't spend it,

اگر آن را خرج نکنید

it's almost the same as if you have earned an extra penny.

، تقریباً مانند یک پنی اضافی است.

So a penny saved, is a penny earned basically means,

بنابراین یک پنی پس انداز شده، یک پنی است که اساساً به این معنی است که

if you don't spend your money,

اگر پول خود را خرج نکنید

it's a lot like making extra money.

، بسیار شبیه به دست آوردن پول اضافی است.

It's not exactly the same thing.

دقیقاً همان چیزی نیست.

But I think you get the point.

اما من فکر می کنم شما متوجه موضوع شده اید.

So, this is my wedding ring.

خب این حلقه ازدواج منه

The wedding ring by the way goes on the ring finger.

به هر حال حلقه ازدواج روی انگشت حلقه می رود.

Oh, if you didn't know the names

of the fingers in English, I'll tell you.

آخه اگه اسم انگشتا رو به انگلیسی نمیدونستی بهت میگم.

This is your thumb.

این انگشت شست شماست

This is your index finger.

این انگشت اشاره شماست.

This is your middle finger,

این انگشت وسط شماست

which is a bad thing if you turn this way

که اگر به این سمت بچرخید

and only show this finger.

و فقط این انگشت را نشان دهید چیز بدی است.

That's a bad thing in English.

این در انگلیسی چیز بدی است.

This is your middle finger.

این انگشت وسط شماست

This is your ring finger,

این انگشت حلقه شماست

and this is your pinkie or pinky finger.

و این انگشت صورتی یا صورتی شماست.

By the way, a ring is a very tiny thing.

به هر حال، حلقه چیز بسیار کوچکی است.

And, your pinky finger is also a very small thing.

و انگشت صورتی شما نیز چیز بسیار کوچکی است.

There's two phrases I wanna teach you

دو عبارت وجود دارد که می خواهم

with the word ring in it.

با کلمه حلقه در آن به شما یاد بدهم.

They don't have to do exactly with a wedding ring.

آنها دقیقاً با حلقه ازدواج کاری ندارند.

But the first phrase I wanted to teach you is,

اما اولین جمله ای که می خواستم به شما یاد

to give someone a ring.

بدهم این است که به کسی انگشتر بدهید.

So, if you hear

بنابراین، اگر شنیدید

that someone has given someone a ring,

که شخصی به کسی انگشتر داده است

it usually means that they are engaged,

، معمولاً به این معنی است که آنها نامزد کرده اند،

to be married.

برای ازدواج.

So, if I think about

بنابراین، اگر به زمانی فکر کنم

when I was a much younger Bob the Canadian

که باب کانادایی بسیار جوان‌تر

there was a time when I gave Jen a ring.

بودم، زمانی یک حلقه به جن دادم.

I asked Jen to marry me and I gave her a ring.

من از جن خواستم با من ازدواج کند و به او حلقه دادم.

But, you know, the same phrase,

اما، می دانید، همان عبارت،

to give someone a ring

دادن انگشتر به کسی،

means something else as well.

معنای دیگری نیز دارد.

I could say that the other day I gave Jen a ring,

می توانم بگویم که روز گذشته به جن زنگ

which means, that I gave her a phone call.

زدم، یعنی به او تلفن زدم.

So the phrase to give someone a ring,

بنابراین عبارت برای دادن انگشتر به کسی

can mean that two people got engaged.

می تواند به معنای نامزدی دو نفر باشد.

That one of the couple gave the other one a ring,

این که یکی از زوجین به دیگری انگشتر داد

and they are now engaged to be married.

و اکنون نامزد کرده اند.

Or if you say,

یا اگر می گویی

the other day I gave someone a ring,

روز دیگر به یکی زنگ زدم، یعنی به او زنگ زدی

it means that you gave them a phone call.

.

So this is a pin.

پس این یک پین است.

In English, we call this a pin.

در زبان انگلیسی به این پین می گوییم.

And we use this to hang things,

و ما از این برای آویزان کردن وسایل،

sometimes on the wall.

گاهی اوقات به دیوار استفاده می کنیم.

So, if you had a piece of paper

بنابراین، اگر یک تکه کاغذ

that you wanted to put on the wall,

داشتید که می خواستید آن را روی دیوار قرار دهید،

you might put a pin in it

ممکن است یک سنجاق در آن قرار دهید

to hold it on the wall.

تا آن را روی دیوار نگه دارید.

We also use pins sometimes

when we are sewing or tailoring clothes.

ما گاهی هنگام دوخت یا دوخت لباس هم از سنجاق استفاده می کنیم.

But this is a pin.

اما این یک سنجاق است.

And the phrase I wanted to teach you

و جمله ای که می خواستم

with the word pin in it is,

با کلمه پین ​​به شما یاد بدهم این است که

sometimes it's so quiet,

گاهی آنقدر آرام است

that you can hear a pin drop.

که می توانید صدای ریزش پین را بشنوید.

(pinging softly)

(به آرامی زنگ می زند)

I'm not sure you heard that.

مطمئن نیستم که این را شنیده باشید.

I was trying to be quiet while I did it.

سعی می کردم در حین انجام این کار ساکت باشم.

So, if you are somewhere

بنابراین، اگر جایی هستید

where it's really, really quiet,

که واقعاً، واقعاً ساکت است،

you could say to the person you are with,

می‌توانید به کسی که با

it's so quiet in here,

او هستید بگویید، اینجا آنقدر خلوت است

you could hear a pin drop.

که می‌توانید صدای افتادن سنجاق را بشنوید.

Which basically is just a way of describing

که اساساً راهی برای توصیف

how quiet a place is.

میزان آرام بودن یک مکان است.

So, do you wanna have another look at this pin?

بنابراین، آیا می خواهید دوباره به این پین نگاه کنید؟

Let me see if I can get it in focus.

بگذار ببینم آیا می توانم آن را در کانون توجه قرار دهم.

It's a really cute pin

این یک سنجاق بسیار زیبا

with a really nice pink head on it.

با یک سر صورتی واقعا زیبا روی آن است.

So, this is a seed.

بنابراین، این یک دانه است.

It is a very tiny thing

این یک چیز بسیار کوچک است

that nature produces

که طبیعت

when a plant reproduces.

هنگام تولید مثل یک گیاه تولید می کند.

It makes seeds.

دانه می سازد.

And if you plant the seed in the ground,

و اگر بذر را در زمین بکارید،

it will grow into another version

به نسخه دیگری

of the same plant.

از همان گیاه تبدیل می شود.

And there is one phrase, English phrase

و یک عبارت هست، عبارت انگلیسی

that I wanted to teach you about seeds

که می خواستم در مورد دانه ها به شما یاد بدهم

and that's to plant a seed,

و آن کاشتن دانه است

which I know you think means

که می دانم به نظر شما به معنای

to put a seed in the ground.

گذاشتن دانه در زمین است.

But, did you know that you can also,

اما آیا می‌دانستید که می‌توانید

plant a seed in someone's mind.

بذری در ذهن کسی بکارید.

It means that you are giving them an idea.

یعنی شما به آنها ایده می دهید.

So let's say, I really wanted

بنابراین بیایید بگوییم، من واقعاً

to get a raise at work.

می خواستم در محل کار افزایش حقوق بگیرم.

I could plant the seed in my boss's mind,

می‌توانم بذر را در ذهن رئیسم بکارم،

by just mentioning

فقط با ذکر

that other people who do the same job as me,

این نکته که افراد دیگری که کار مشابه من

make a lot more money.

را انجام می‌دهند، پول بسیار بیشتری به دست می‌آورند.

So when you plant a seed,

بنابراین وقتی بذری

it means that you literally take a seed

را می کارید به این معناست که به معنای واقعی کلمه یک دانه

and put it in the ground.

را می گیرید و در زمین می گذارید.

But, it can also mean

اما، همچنین می تواند به این معنی باشد

that you are giving someone an idea.

که شما به کسی ایده می دهید.

So hair, is another very, very tiny thing

بنابراین، مو، چیز بسیار بسیار ریز دیگری است

and you can see that I got a haircut, this past weekend.

و می توانید ببینید که من در آخر هفته گذشته یک مدل مو کوتاه کردم.

Many of you said it looked really good.

خیلی از شما گفتید که واقعا خوب به نظر می رسید.

So thank you

بنابراین از شما

for saying that in the last live English lesson.

برای گفتن این موضوع در آخرین درس زنده انگلیسی متشکرم.

There are three phrases

سه عبارت وجود دارد

that I want to talk about that involve hair.

که می خواهم در مورد آنها صحبت کنم که شامل مو می شود.

And the first is, what we call a bad hair day.

و اولین مورد این است که ما آن را روز بد مو می نامیم.

I will not have any bad hair days

من تا چند هفته آینده هیچ روز موی بدی

for the next couple of weeks

because my hair is so short,

نخواهم داشت زیرا موهایم خیلی کوتاه هستند و

it just looks the same all the time.

همیشه یکسان به نظر می رسند.

But sometimes, you go out

اما گاهی اوقات، شما بیرون می روید

and your hair gets blown around by the wind,

و موهایتان در اثر باد به اطراف می زند،

and it just doesn't look good.

و ظاهر خوبی ندارد.

And we would describe that as,

و ما آن را به عنوان

a bad hair day.

یک روز بد مو توصیف می کنیم.

The second phrase I wanted to teach you

دومین عبارتی که می خواستم

with the word hair in it is the phrase,

با کلمه مو به شما یاد بدهم عبارت است

get out of my hair

از موهایم بیرون برید

or to ask someone to get out of your hair.

یا از کسی بخواهید که از موهایتان خارج شود.

If someone is bothering you

اگر در حین انجام کاری کسی شما را اذیت می

while you're doing a job,

کند،

you can say to them, hey, just get out of my hair.

می توانید به او بگویید، هی، فقط از موهای من بیرون بیایید.

I'm trying to do something here.

من سعی می کنم اینجا کاری انجام دهم.

This happens to me sometimes in the kitchen

این اتفاق گاهی برای من در آشپزخانه

when I am making supper.

وقتی که دارم شام درست می کنم پیش می آید.

Sometimes the kids are all in the kitchen with me,

بعضی اوقات بچه ها همه در آشپزخانه با من هستند و

trying to get a snack

سعی می کنند یک میان وعده

or trying to get a drink

بخورند یا نوشیدنی بخورند

and I'll just say, hey,

و من فقط می گویم،

can you guys get out of my hair for a little bit?

بچه ها می توانید کمی از موهای من بیرون بیایید؟

I need space.

من به فضا نیاز دارم

I need the room

من به اتاق نیاز دارم

to make supper for you.

تا برای شما شام درست کنم.

So please get out of my hair.

پس لطفا از موهای من بیرون بیایید.

The third phrase I wanted to teach you

سومین عبارتی که می خواستم

with the word hair in it is,

با کلمه مو به شما یاد بدهم این

to let your hair down.

است که موهایتان را پایین بیاورید.

In English when you let your hair down,

در زبان انگلیسی وقتی موهایتان را رها می کنید به

it means that you have decided to relax.

این معنی است که تصمیم گرفته اید آرام شوید.

So, if you come home from work

بنابراین، اگر از سر کار به خانه می‌آیید

and you decide to let your hair down,

و تصمیم می‌گیرید موهایتان را ریزش کنید،

it simply means that you are going to relax

به این معنی است که برای مدتی آرام

and enjoy yourself for a little while.

و لذت خواهید برد.

This is a cookie.

این یک کوکی است.

If I break the cookie in half,

اگر کلوچه را از وسط نصف

there will be some crumbs.

کنم، مقداری خرده می شود.

You can see here.

می توانید اینجا ببینید.

I'm not sure if it will focus,

مطمئن نیستم که فوکوس کند یا

but there is a little cookie crumb there.

نه، اما یک خرده کوکی در آنجا وجود دارد.

And a crumb, is a very tiny thing.

و یک خرده، چیز بسیار کوچکی است.

And I wanted to teach you a few phrases

و من می خواستم به شما چند عبارت

with the word crumb or cookie in it.

با کلمه خرده یا کوکی را آموزش دهم.

The first one is the phrase,

اولین مورد عبارت است،

that's the way the cookie crumbles.

این روشی است که کوکی خرد می شود.

This is a phrase that we say to people,

این جمله ای است که ما به مردم می گوییم، در

when life is just not great.

حالی که زندگی فقط عالی نیست.

Or when something doesn't go the way they planned.

یا زمانی که چیزی آنطور که آنها برنامه ریزی کرده اند پیش نمی رود.

We will say that's the way the cookie crumbles.

ما خواهیم گفت که این روشی است که کوکی خرد می شود.

It's basically the same as saying to them,

اساساً مثل این است که به آنها

that's life

بگوییم، زندگی

or that's the way it goes sometimes.

همین است یا گاهی اوقات این طور می شود.

It's just a little English phrase

این فقط یک عبارت انگلیسی کوچک است

we say sometimes,

که ما گاهی اوقات می گوییم،

when someone is having a moment in their life

زمانی که کسی لحظاتی را در زندگی خود می گذراند

that isn't going well.

که خوب پیش نمی رود.

We'll just say well,

ما فقط خوب می گوییم،

that's the way the cookie crumbles.

این روشی است که کوکی خرد می شود.

The second phrase I wanted to teach you

دومین عبارتی که می خواستم

with the word cookie in it,

با کلمه کوکی به شما یاد

is the phrase tough cookie.

بدهم عبارت سخت کوکی است.

A tough cookie is a way we describe someone

کوکی سخت روشی است که ما فردی را توصیف می کنیم

who is physically strong

که از نظر جسمی قوی

and emotionally strong.

و از نظر احساسی قوی است.

So, if you know someone

بنابراین، اگر کسی را می شناسید

who is just physically strong

که فقط از نظر جسمی

and emotionally strong,

و احساسی قوی است،

we would say that they are a tough cookie.

می گوییم که او یک کلوچه سخت است.

My mom is a tough cookie.

مامان من کوکی سختیه

She is a physically strong person,

او از نظر جسمی فردی قوی است،

but she's also very emotionally strong

اما از نظر عاطفی نیز

when things go wrong in life.

زمانی که در زندگی چیزهایی اشتباه پیش می‌رود، بسیار قوی است.

She is not someone

او کسی

to get overly emotional about it.

نیست که در مورد آن بیش از حد احساساتی شود.

She is very physically strong

او از نظر جسمی بسیار قوی

and very emotionally strong.

و از نظر عاطفی بسیار قوی است.

She is a tough cookie.

او یک کلوچه سخت است.

And the last phrase I wanted to teach you

و آخرین جمله ای که می خواستم

with the word cookie in it is,

با کلمه کوکی به شما یاد بدهم این است

to get caught with your hand in the cookie jar.

که با دست خود در ظرف کوکی گیر کنید.

This simply means

این به سادگی به این معنی است

that you get caught doing something

که شما در حال انجام کاری

that you probably weren't supposed to be doing

که احتمالاً در

while you were doing it.

حین انجام آن کار قرار نبوده اید، گرفتار می شوید.

So you didn't get caught afterwards,

بنابراین شما بعد از آن گرفتار نشدید،

you got caught while you were doing it.

در حالی که این کار را انجام می دادید گرفتار شدید.

You got caught with your hand in the cookie jar.

با دستت در ظرف کوکی گیر افتادی.

Well hey, thank you for watching this little English lesson

خوب هی، از شما برای تماشای این درس کوچک انگلیسی

about tiny things.

در مورد چیزهای کوچک متشکرم.

And I hope you were able

و من امیدوارم که توانسته باشید در حین تماشا کردن،

to learn some cool new English phrases

عبارات جدید و جالب انگلیسی را یاد بگیرید

while you were watching.

.

If you're new here, don't forget to click

اگر در اینجا تازه کار هستید، فراموش نکنید که روی دکمه

that red subscribe button below

قرمز اشتراک زیر کلیک کنید

and give me a thumbs up if this video helped you learn

و اگر این ویدیو به شما کمک کرد تا کمی بیشتر انگلیسی را بیاموزید، به من کمک کنید

just a little bit more English.

.

And while you're here,

و در حالی که اینجا هستید،

why don't you stick around

چرا نمی مانید

and watch another English lesson.

و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید.

(pop music)

(موسیقی پاپ)