Let's Learn English Idioms Outside! A Fun Way to Learn Idioms!

Hi, Bob the Canadian here.

سلام، باب کانادایی اینجاست.

I thought I would start this video by letting you

فکر کردم این ویدیو را با اجازه دادن به شما

have a nice look at the country lane behind me.

که نگاهی زیبا به خط روستایی پشت سر من داشته باشید شروع کنم.

When I was out on a walk the other day,

زمانی که روز پیش در حال پیاده روی بودم،

I found this country lane across the road from me

این خط روستایی را در آن سوی جاده پیدا

and I thought,

کردم و به این فکر

I should do a video outside where

کردم که باید یک ویدیو در خارج از خانه انجام دهم که در آن

I go to a bunch of different places

به یکسری مکان های مختلف بروم

and teach you a bunch of different English idioms.

و یک سری اصطلاحات مختلف انگلیسی را به شما آموزش دهم .

So welcome to this video.

پس به این ویدیو خوش آمدید.

We're going to do just that.

ما قرار است این کار را انجام دهیم.

But I'm gonna step out of the frame again so you

اما من دوباره از چارچوب خارج می‌شوم تا

can have a nice look at the country lane behind me.

بتوانید نگاهی زیبا به کانتری پشت سر من بیندازید.

When I come back,

وقتی برگشتم

we'll get started.

شروع می کنیم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

So there are two idioms that I want to teach you

بنابراین دو اصطلاح وجود دارد که می‌خواهم وقتی به

as we look at this country lane behind me,

این کانتری پشت سرم نگاه می‌کنیم، به شما یاد بدهم،

but before we get started with that though,

اما قبل از شروع کار با آن،

if you are new here,

اگر در اینجا تازه

don't forget to click that red subscribe button below

کار هستید، فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید. در زیر

and give me a thumbs up if this video

و اگر این ویدیو

helps you learn just a little bit more English.

به شما کمک می کند کمی زبان انگلیسی را بیشتر یاد بگیرید، به من کمک کنید.

So we have a country lane.

بنابراین ما یک خط کشور داریم.

The first English idiom that I wanted

اولین اصطلاح انگلیسی که می خواستم

to teach you is a trip down memory lane

به شما یاد بدهم یک trip down memory lane

or a walk down memory lane.

یا walk down memory lane است.

We refer to memory lane as the place

we go when we're talking about something

هنگامی که در مورد اتفاقی که در گذشته با شخص دیگری رخ داده صحبت می کنیم، به خاطره به مکانی اشاره می کنیم که می رویم

that happened in the past with someone else.

.

So when I sit down and have tea with my mom,

بنابراین وقتی با مادرم می‌نشینم و چای می‌خورم،

if we talk about what it was like when I was a kid,

اگر در مورد دوران کودکی‌ام صحبت

we would say that my mom

کنیم، می‌گوییم که من

and I are going for a trip down memory lane

و مادرم برای یک سفر به

or a walk down memory lane.

مموری لین یا یک قدم زدن در حافظه‌ای می‌رویم.

So whenever you sit with someone

بنابراین هر زمان که با کسی می نشینید

and you talk about things that have happened in the past,

و در مورد چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده صحبت می کنید،

we call that a trip down memory lane

ما به آن می گوییم سفر به

or a walk down memory lane.

پایین حافظه یا راه رفتن در مسیر حافظه.

The other thing I wanted to talk

مورد دیگری که می خواستم در

about with this lane behind me,

مورد این خط پشت سرم صحبت کنم،

if you notice, it goes uphill.

اگر متوجه شدید سربالایی می رود.

We have another phrase in English called an uphill battle.

یک عبارت دیگر در انگلیسی داریم به نام نبرد بالا.

So when you are doing something

بنابراین وقتی کاری را انجام می دهید

that's very, very difficult,

که بسیار بسیار دشوار است

it can be like fighting an uphill battle.

، می تواند مانند جنگیدن در یک نبرد سخت باشد.

If you could imagine it was a long time ago

اگر می‌توانستید تصور کنید که مدت‌ها پیش بود

and if there was an army coming from the top

و اگر ارتشی از بالا می‌آمد

and I had to not only climb the hill,

و من مجبور بودم نه تنها از تپه بالا

but I had to fight my way up the hill,

بروم، بلکه مجبور بودم تا بالای تپه بجنگم،

we would call that a literal uphill battle.

ما آن را به معنای واقعی کلمه نبرد سربالایی می‌نامیم.

But in life,

اما در زندگی،

sometimes you have situations

گاهی اوقات موقعیت

where your life feels like an uphill battle.

هایی دارید که زندگی شما مانند یک نبرد سخت به نظر می رسد.

So that's two phrases

بنابراین این دو عبارتی است

that I've now taught you out on this country lane.

که من اکنون در این خط کشور به شما آموزش داده ام.

Let's go somewhere else on the farm

بیایید به جای دیگری در مزرعه

and in the surrounding countryside to learn a couple more.

و حومه اطراف برویم تا چند چیز دیگر یاد بگیریم.

So you can see down here

بنابراین می توانید در اینجا ببینید

that this water is flowing in one direction.

که این آب در یک جهت جریان دارد.

There's a bit of an echo because

کمی پژواک وجود دارد زیرا

I'm under the bridge right now.

من در حال حاضر زیر پل هستم.

We have two phrases in English,

ما دو عبارت در انگلیسی داریم،

two sayings about water and flow.

دو جمله در مورد آب و جریان.

One of them is to say that you go with the flow.

یکی از آنها این است که بگوییم با جریان می روی.

When you go with the flow in life,

وقتی در زندگی با جریان پیش می روید، به

it means that you don't put up much resistance,

این معنی است که زیاد مقاومت نمی کنید،

that you just do what other people want

فقط کاری را انجام می دهید که دیگران می خواهند

and you just enjoy life

و فقط از زندگی لذت می برید

and you don't argue a lot.

و زیاد دعوا نمی کنید.

So you often just go with the flow.

بنابراین شما اغلب فقط با جریان حرکت می کنید.

But if you go against the flow

اما اگر خلاف جریان

or if you go against the stream,

هستید یا خلاف جریان هستید، به

it means that you argue a lot,

این معناست که زیاد بحث می کنید،

that you sometimes disagree with people

گاهی با مردم مخالف هستید

and sometimes you are someone who takes a contrary opinion

و گاهی مخالف

or the opposite opinion.

یا مخالف هستید.

So when you go with the flow,

بنابراین وقتی با جریان پیش

you are very agreeable,

می روید، بسیار موافق هستید،

when you go against the flow,

وقتی خلاف جریان می روید،

or when you go against the stream,

یا وقتی خلاف جریان

you are very disagreeable.

می روید، بسیار مخالف هستید.

So behind me you see a bridge

بنابراین پشت سر من یک پل را می بینید

and there are two English idioms,

و دو اصطلاح انگلیسی وجود دارد،

two English phrases I wanted

دو عبارت انگلیسی که می خواستم

to talk about that have the word bridge in it.

در مورد آنها صحبت کنم که کلمه bridge در آن وجود دارد.

The first is the phrase water under the bridge.

اولین عبارت آب زیر پل است.

When we say something is water under the bridge,

وقتی می گوییم چیزی آب زیر پل است،

we're actually talking about something

در واقع در مورد چیزی صحبت می کنیم

that happened in the past

که در گذشته اتفاق افتاده است

that we don't think we need to worry about

که فکر نمی کنیم دیگر نیازی به نگرانی

or think about anymore.

یا فکر کردن در مورد آن باشیم.

Let's pretend that you

بیایید وانمود کنیم که شما

and a friend had a big fight three years ago,

و یکی از دوستانتان سه سال پیش دعوای شدیدی

but now you wanna go on a vacation together,

داشتید، اما اکنون می خواهید با هم به تعطیلات بروید،

but you might be worried that your friend

اما ممکن است نگران باشید که

is still angry about the fight you had.

دوستتان هنوز از دعوای شما عصبانی است.

You could say to them,

شما می توانید به آنها بگویید،

let's just consider that water under the bridge.

بیایید فقط آن آب زیر پل را در نظر بگیرید.

When water flows under a bridge,

وقتی آب از زیر پل می گذرد،

it starts on one side,

از یک طرف شروع می شود،

it goes out the other

از طرف دیگر بیرون می رود

and then it's gone.

و بعد از بین می رود.

And we're talking about the same thing here.

و ما در اینجا در مورد همین موضوع صحبت می کنیم.

Let's think about the conflict in the past

بیایید به درگیری در گذشته

as water under the bridge.

مانند آب زیر پل فکر کنیم.

It came,

it flowed under

آمد،

زیر آن جاری شد

and it left.

Let's not worry about it anymore.

و رفت.

دیگه نگرانش نباشیم

The second phrase with bridge is the phrase

عبارت دوم با پل عبارت است

we'll cross that bridge when we get there

از آن پل که به آنجا

or we'll cross that bridge when we come to it.

رسیدیم یا وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل عبور خواهیم کرد.

This refers to a situation where if a couple

این به وضعیتی اشاره دارد که اگر

of people are working on something

چند نفر روی چیزی کار می‌کنند

and one person keeps thinking about step three

و یک نفر مدام به مرحله سه پروژه فکر می‌کند

of the project and you still haven't done step one,

و شما هنوز مرحله یک را انجام نداده‌اید،

you could say,

می‌توانید بگویید،

hey, we'll cross that bridge when we come to it

هی، وقتی از آن پل رد می‌شویم. به آن بیایید

or we'll cross that bridge when we get to it.

وگرنه وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل عبور خواهیم کرد.

Basically what you're saying is don't

اساساً آنچه شما می گویید این است که

worry about step three or four or five,

نگران مرحله سه یا چهار یا پنج

just worry about step one right now.

نباشید، فقط همین الان نگران مرحله یک باشید.

We'll cross that bridge when we come to it,

وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل رد می‌شویم، وقتی به

we'll take care of step three when we get there.

آنجا رسیدیم مراقب مرحله سه خواهیم بود.

So this bush has a lot of thorns on it.

بنابراین این بوته خارهای زیادی روی خود دارد.

It's really sharp,

واقعا تیز است،

ow.

اوه

I should be more careful.

من باید بیشتر مراقب باشم.

It has a lot of thorns on it

خارهای زیادی روی آن است

and it reminds me of the English phrase

و من را به یاد عبارت انگلیسی می اندازد

that we use sometimes to describe someone who's annoying.

که گاهی برای توصیف فردی که آزاردهنده است استفاده می کنیم.

We say that they are a thorn in our side.

می گوییم خاری در چشم ما هستند.

If you work with someone who is always being difficult

اگر با کسی کار می کنید که همیشه سخت است

and makes your job really, really hard to do,

و کار شما را واقعاً سخت می کند،

you could say that that person is a thorn in your side,

می توانید بگویید که آن شخص خاری در چشم شما است،

like one of these sharp thorns here.

مانند یکی از این خارهای تیز اینجا.

So you can see on this tree

بنابراین می توانید روی این درخت ببینید

that the buds are starting to open.

که جوانه ها شروع به باز شدن می کنند.

Let me try to get them in focus for you.

اجازه دهید سعی کنم آنها را برای شما متمرکز کنم.

This tree had small buds last week

این درخت هفته گذشته جوانه های کوچکی داشت

and they're slowly opening.

و به آرامی در حال باز شدن هستند.

And that reminded me of an English phrase,

و این من را به یاد یک عبارت انگلیسی

nip it in the bud.

انداخت، آن را در جوانی نیپ کرد.

When you say that you need to nip something in the bud,

وقتی می گویید که باید چیزی را در جوانه بچکانید، به

it means that you want to get rid

این معنی است که می خواهید

of a problem before it gets too big.

قبل از بزرگ شدن مشکل، از شر آن خلاص شوید.

When you nip something in the bud,

وقتی چیزی را در

when you nip, it usually means

جوانه می کوبید، وقتی نیش می زنید، معمولاً به این معنی است

that you pull something off or get rid of it,

که چیزی را بیرون می آورید یا از شر آن خلاص می شوید، به

it means that you are early

این معنی است که شما زود

and you are solving the problem

هستید و دارید مشکل را حل می کنید در

when it's still really, really small.

حالی که هنوز واقعاً بسیار کوچک است.

Some people say nip it in the bud,

بعضی ها می گویند آن را در غنچه نیش بزن،

some people mistakenly say nip it in the butt.

بعضی ها به اشتباه می گویند آن را در غنچه نیش بزن.

That's not the actual phrase.

این عبارت واقعی نیست.

By the way,

در ضمن،

your butt is down here.

باسن شما اینجا پایین است.

I'm not gonna pan the camera down so you can see it,

نمی‌خواهم دوربین را پایین بیاورم تا بتوانید آن را ببینید،

but if you nip something in the bud,

اما اگر چیزی را در جوانه‌های خود فرو کنید، به

it means that you get rid of the problem

این معنی است که از شر مشکل خلاص شده‌اید

or solve the problem when it's still really, really small.

یا مشکل را حل می‌کنید در حالی که هنوز واقعاً بسیار کوچک است.

So winter is over

پس زمستان تمام شد

and you can see that this bush

و می بینید که این بوته

is starting to get a little bit green,

کمی سبز

and that reminded me of the English phrase

می شود و این مرا به یاد عبارت انگلیسی

to beat around the bush.

to beat around the bush انداخت.

When someone beats around the bush,

وقتی کسی دور بوته می زند، به

it means that when they're talking to you

این معنی است که وقتی با شما صحبت می کند

or when they're asking you about something,

یا در مورد چیزی از شما می پرسد،

they don't get to the point.

به اصل مطلب نمی رسد.

Let's imagine you really want to take a day off work

بیایید تصور کنیم که واقعاً می‌خواهید یک روز مرخصی

and you go to your boss

بگیرید و به سراغ رئیس خود می‌روید

and you say,

و می‌گویید،

hey, I've worked really hard lately

هی، من اخیراً خیلی سخت کار

and I've noticed that the other people

کرده‌ام و متوجه شده‌ام که دیگران

take days off every once in a while.

هر چند وقت یک‌بار روزهای مرخصی می‌گیرند.

As you say those things,

همانطور که شما آن چیزها

your boss could say to you,

را می گویید، رئیستان می تواند به شما بگوید،

just stop beating around the bush

فقط از زدن دور بوته دست بردارید

and ask me what you want to ask me.

و از من بپرسید که چه می خواهید از من بپرسید.

So basically, when you beat around the bush,

بنابراین، اساساً، وقتی دور بوته می کوبید، به

it means you kinda talk about

این معنی است

a whole bunch of other things instead

که به

of talking about the main thing

جای صحبت در مورد موضوع اصلی

that you should be talking about.

که باید در مورد آن صحبت کنید، در مورد یک سری چیزهای دیگر صحبت می کنید.

So you can see beside me here is a field.

بنابراین می توانید ببینید در کنار من اینجا یک میدان است.

This one has hay growing in it or grass,

این یکی یونجه یا علف دارد،

this one doesn't have anything planted in it yet.

این یکی هنوز چیزی در آن کاشته نشده است.

But when I came out here to look at my field,

اما وقتی به اینجا آمدم تا به رشته خود نگاه کنم،

it reminded me of the English phrase

من را به یاد عبارت انگلیسی

outstanding in their field.

برجسته در زمینه آنها انداخت.

When someone is outstanding in their field,

وقتی فردی در زمینه کاری خود برجسته است، به

it means that they are really,

این معنی است که

really good at the job they do.

در کاری که انجام می دهد واقعاً بسیار خوب است.

Maybe you know someone who is a scientist

شاید کسی را بشناسید که دانشمند است

and they are one of the best scientists

و یکی از بهترین

in the field that they study in.

دانشمندان رشته ای است که در آن تحصیل می کند.

Maybe they are in the field of medicine or research

شاید در زمینه پزشکی یا تحقیقاتی باشد

and you would say

و شما بگویید

that that person is outstanding in their field.

که آن فرد در رشته خود برجسته است.

It means that they are better

یعنی

than a lot of the other people in that field

از خیلی از افراد دیگر در آن زمینه بهتر هستند

and it means that they are well

و به این معنی است که

respected in that field as well.

در آن زمینه نیز به خوبی مورد احترام هستند.

So this creek behind me floods every year,

بنابراین این نهر پشت سر من هر سال سیل می‌آید،

but because this tree has really good roots,

اما چون این درخت ریشه‌های بسیار خوبی دارد

it stays where it is.

، همان‌جا می‌ماند.

There are two English phrases

دو عبارت انگلیسی وجود دارد

that I wanna teach you

که می‌خواهم به شما یاد بدهم

that have the word root or roots in it.

که ریشه یا ریشه کلمه در آن وجود دارد.

The first is in English when you

اولی به انگلیسی است وقتی می

say that you put down roots,

گویید ریشه گذاشتید یعنی

it means that you have decided to live somewhere.

تصمیم گرفته اید جایی زندگی کنید.

If I was to move to Toronto,

اگر قرار بود به تورنتو نقل مکان کنم،

and if I was to put down roots,

و اگر بخواهم ریشه‌ها

it would mean that I moved there permanently,

را رها کنم، به این معنی است که برای همیشه به آنجا نقل مکان کرده‌ام،

that I decided that I wanted to leave the farm,

تصمیم گرفتم که می‌خواهم مزرعه را ترک کنم،

that'll never happen,

این هرگز اتفاق نمی‌افتد،

and move to Toronto

و به تورنتو نقل مکان می‌کنم

and put down roots.

و زمین می‌گذارم. ریشه ها

So the English phrase,

بنابراین عبارت انگلیسی

to put down roots,

to put down root

means that you have moved somewhere permanently.

به این معنی است که شما برای همیشه به جایی نقل مکان کرده اید .

The other phrase I wanted to teach you

عبارت دیگری که می خواستم به شما یاد

is the phrase to get to the root of the problem.

بدهم عبارت برای رسیدن به ریشه مشکل است.

So when you have a problem in your life

بنابراین وقتی مشکلی در زندگی خود

and you want to figure out why you have that problem,

دارید و می خواهید بفهمید که چرا این مشکل را دارید،

what you do is you try to get to the root of the problem.

کاری که انجام می دهید این است که سعی کنید ریشه مشکل را پیدا کنید.

So again, roots are what are in the ground

پس باز هم ریشه همان چیزی است که در زمین

under a plant or a tree,

زیر یک گیاه یا درخت وجود دارد

and when you put down roots,

و وقتی ریشه می گذارید به

it means that you settle somewhere

این معنی است که در جایی ساکن شده اید

or go to live somewhere permanently,

یا می روید جایی برای همیشه زندگی کنید

and when you try to get to the root of the problem,

و وقتی سعی می کنید ریشه مشکل را پیدا کنید.

you try to figure out the reason why you have that problem.

شما سعی می کنید دلیل این مشکل را پیدا کنید.

So a long time ago,

خیلی وقت پیش،

my brother-in-law and I built this fence,

من و برادر شوهرم این حصار را ساختیم،

and there are three phrases,

و سه عبارت،

three idioms I wanna teach you

سه اصطلاح وجود دارد که می خواهم به شما یاد بدهم

that have the word fence in it.

که کلمه حصار در آن وجود دارد.

The first is that in English,

اولین مورد این است که در زبان انگلیسی

we sometimes say that good fences

گاهی اوقات می گوییم که

make good neighbors.

حصارهای خوب همسایه های خوبی را ایجاد می کنند.

What we mean by that is that when you live somewhere

منظور ما از آن این است که وقتی در جایی زندگی می‌کنید

and there is a fence between you and your neighbor,

و بین شما و همسایه‌تان حصاری وجود دارد،

when people have something that separates them physically,

وقتی مردم چیزی دارند که آنها را از نظر فیزیکی جدا می‌کند،

it can actually be a good thing.

در واقع می‌تواند چیز خوبی باشد.

It can help them get along

این می تواند به آنها کمک کند تا با هم کنار بیایند

and it can help them enjoy each other's

و می تواند به آنها کمک کند بهتر از همراهی یکدیگر لذت ببرند،

company better because there

is a physical barrier that prevents them from,

زیرا یک مانع فیزیکی

oh, maybe taking each other's stuff

وجود دارد که آنها را از بردن وسایل یکدیگر

and those kinds of things.

و این قبیل چیزها باز می دارد.

So that's the first one.

پس این اولی است.

The second one I wanted to teach you is the phrase

دومین موردی که می خواستم به شما یاد بدهم عبارت

the grass is always greener on the other side of the fence.

است که در آن طرف حصار، چمن همیشه سبزتر است .

What that means is that a lot of times,

معنی آن این است که بسیاری از مواقع،

literally, if you look at your neighbor's yard,

به معنای واقعی کلمه، اگر به حیاط همسایه خود نگاه کنید

you might think that their grass is greener than yours,

، ممکن است فکر کنید که چمن آنها سبزتر از مال شما است،

but we really use this phrase to talk about times

اما ما واقعاً از این عبارت برای صحبت در مورد

when we are jealous about what someone else has.

مواقعی استفاده می کنیم که نسبت به آنچه که دیگران دارد حسادت می کنیم. .

So maybe someone has a nicer house than us

بنابراین شاید کسی خانه ای زیباتر از ما داشته باشد

and someone might say to you,

و یکی به شما بگوید،

you know, when you keep talking about your neighbor's house,

می دانید، وقتی مدام در مورد خانه همسایه خود صحبت می کنید

it sounds like you are jealous,

، حسادت می کند،

but, you know, the grass is always greener

اما، می دانید، چمن آن طرف خانه همیشه سبزتر

on the other side of the fence.

است. نرده.

So that could mean that even though

بنابراین این می تواند به این معنی باشد که حتی اگر

your neighbor has a nicer house than you,

همسایه شما خانه زیباتری از شما دارد،

his life might not be that much better.

زندگی او ممکن است خیلی بهتر نباشد.

So that's two phrases that have the word fence in it.

بنابراین این دو عبارت است که کلمه حصار در آن وجود دارد.

And then the last phrase,

و سپس آخرین عبارت،

I actually have to look at my paper.

من در واقع باید به مقاله خود نگاه کنم.

I forgot the last phrase.

جمله آخر را فراموش کردم

Oh, the last phrase in English is to be on the fence.

اوه، آخرین عبارت در انگلیسی این است که در حصار باشید.

When we say that someone is on the fence about something,

وقتی می گوییم کسی در مورد چیزی در حصار است، به

it means that they are undecided

این معنی است که او

one way or the other.

یک طرف یا آن طرف بلاتکلیف است.

So let's say someone says to me,

پس فرض کنید یکی به من می گوید،

hey, do you wanna go to a movie Friday night?

هی، می خواهی جمعه شب به سینما بروی؟

I could say,

می توانم بگویم،

I'm kind of on the fence about that.

من در این مورد به نوعی در حصار هستم.

I have two other things that I could do

من دو کار دیگر دارم که

and I haven't really decided which one I want to do.

می‌توانم انجام دهم و واقعاً تصمیم نگرفته‌ام که کدام یک را می‌خواهم انجام دهم.

So I'm on the fence.

So anyways, that was three idioms involving a fence.

پس من روی حصار هستم.

بنابراین به هر حال، این سه اصطلاح بود که شامل یک حصار بود.

Well, hey,

خوب، هی،

thank you so much for watching

بسیار متشکرم که

this video on some English phrases

این ویدیو را در مورد برخی از عبارات

and idioms that I was able

و اصطلاحات انگلیسی تماشا کردید که توانستم

to teach you in the great outdoors.

در فضای باز به شما آموزش دهم.

I hope that you were able to learn just

امیدوارم در این ویدیو توانسته باشید زبان

a little bit more English in this video.

انگلیسی را کمی بیشتر یاد بگیرید.

I'm Bob the Canadian,

من باب کانادایی هستم،

thanks again for watching.

باز هم ممنون که تماشا کردید.

If you're new here,

اگر در اینجا تازه کار هستید،

don't forget to click that red subscribe button down there

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در پایین کلیک کنید

and give me a thumbs up if this video

و اگر این ویدیو

helped you learn just a little bit more English.

به شما کمک کرد تا کمی بیشتر انگلیسی بیاموزید، به من کمک کنید .

And while you're here,

و در حالی که اینجا هستید،

why don't you stick around

چرا نمی‌نشینید

and watch another video?

و ویدیوی دیگری را تماشا نمی‌کنید؟

(upbeat music)

(موسیقی شاد)