10 English Phrases About Change

There's a saying in English

ضرب المثلی در زبان انگلیسی وجود دارد که می گوید

that one of the only things

یکی از تنها چیزهایی

that remains the same in life,

که در زندگی ثابت می ماند،

one of the only things that is constant is change.

یکی از تنها چیزهایی که ثابت است تغییر است.

Things change.

اوضاع عوض میشود.

It's fall here in Ontario, Canada,

اینجا در انتاریو، کانادا پاییز است

and as you can see, the leaves are changing color.

و همانطور که می بینید، برگ ها در حال تغییر رنگ هستند.

Everything around me is changing.

همه چیز در اطراف من در حال تغییر است.

So I thought this would be a good time

بنابراین فکر کردم که این زمان مناسبی

to do an English lesson about change.

برای آموزش زبان انگلیسی در مورد تغییر است.

So stick around for this English lesson,

بنابراین در این درس انگلیسی بمانید،

I'll help you learn about 10 different English phrases

من به شما کمک خواهم کرد تا در مورد 10 عبارت مختلف انگلیسی یاد بگیرید

that we use to talk about all kinds

که ما از آنها برای صحبت در مورد انواع

of different changes that happen in life.

تغییرات مختلفی که در زندگی رخ می دهد استفاده می کنیم.

(cheerful music)

(موسیقی شاد

The first phrase I wanted to teach you to talk about change

) اولین عبارتی که می خواستم به شما یاد بدهم که در مورد تغییر صحبت

is the phrase like night and day.

کنید، جمله شب و روز است.

We use this phrase to talk about something

ما از این عبارت برای صحبت در مورد چیزی استفاده

that's changed quite a bit.

می کنیم که کمی تغییر کرده است.

The best example I can give you is this.

بهترین مثالی که می توانم برای شما بیاورم این است.

Sometimes my kids have messy rooms.

گاهی اوقات بچه های من اتاق های نامرتب دارند.

They leave everything on the floor and it's a real mess.

آنها همه چیز را روی زمین می گذارند و این یک آشفتگی واقعی است.

And then I tell them on a Saturday,

و سپس در روز شنبه به آنها می گویم:

"You need to clean your room

"شما باید اتاق خود را تمیز کنید

or you can't play computer games later today."

وگرنه امروز نمی توانید بازی های رایانه ای انجام دهید."

And then they clean their room.

و بعد اتاقشان را تمیز می کنند.

And then the difference between when their room was messy

و سپس تفاوت بین زمانی که اتاق آنها به هم ریخته بود

and when their room is clean is like night and day.

و زمانی که اتاق آنها تمیز است مانند شب و روز است.

The difference is so great

تفاوت آنقدر زیاد است

that I would walk in the room and say,

که در اتاق راه می‌رفتم و می‌گفتم:

"Wow, the difference, it's like night and day.

"وای تفاوت ، مثل شب و روز است

It's so much nicer when your room is clean."

. وقتی اتاقت تمیز باشد خیلی خوب است."

So when you say that something is like night and day,

بنابراین وقتی می گویید چیزی شبیه شب و روز است،

you mean that it's changed so much

منظورتان این است که آنقدر تغییر کرده است

that it looks completely different now.

که اکنون کاملاً متفاوت به نظر می رسد.

The next phrase I wanted to teach you is a phrase

عبارت بعدی که می‌خواستم به شما یاد بدهم، عبارتی

that we use to describe when someone's appearance changes,

است که برای توصیف زمانی که ظاهر کسی تغییر می‌کند، استفاده می‌کنیم

and it's the phrase to barely recognize someone.

و آن عبارت است که به سختی کسی را می‌شناسید.

Now, this phrase, I actually saw in the comments

حالا این عبارت را

in a video a number of months ago.

چند ماه پیش در کامنت های ویدیویی دیدم.

Because I shaved off my beard and my mustache,

چون ریش و سبیلم را تراشیدم

and then when I made a video with no beard or mustache,

و بعد وقتی ویدیویی بدون ریش و سبیل گرفتم

in the comments, a few people said,

در کامنت ها چند نفر

"I barely recognized you."

گفتند به سختی شما را شناختم.

What they were saying is that

چیزی که آنها می گفتند این بود که

because my appearance had changed so much,

چون ظاهر من خیلی تغییر کرده بود،

it was hard for them to tell that I was Bob, the Canadian.

برایشان سخت بود که بگویند من باب کانادایی هستم.

They thought maybe I was another person,

آنها فکر می کردند شاید من شخص دیگری هستم،

or maybe I was Bob's brother or something,

یا شاید من برادر باب یا چیز دیگری هستم،

but it was actually me.

اما در واقع من بودم.

Now, be careful when you use this phrase,

حال، هنگام استفاده از این عبارت مراقب باشید،

because you don't want to use it

زیرا نمی خواهید از آن

in a way that sounds negative.

به گونه ای استفاده کنید که منفی به نظر برسد.

You might wanna add a positive phrase

ممکن است

before you use this phrase

بخواهید قبل از استفاده از این عبارت یک عبارت مثبت اضافه کنید

because it can be misinterpreted.

زیرا ممکن است اشتباه تعبیر شود.

So you could say something like this.

بنابراین شما می توانید چیزی شبیه به این بگویید.

"Oh, I can tell you've been exercising.

"اوه، می توانم بگویم که شما ورزش کرده اید.

You look amazing. I barely recognized you."

شما فوق العاده به نظر می رسید. من به سختی شما را شناختم."

Or, "Wow, your new haircut looks great.

یا، "وای، مدل موی جدیدت عالی به نظر می رسد.

I barely recognized you."

من به سختی شما را شناختم."

So when you use this phrase, you're simply talking

بنابراین وقتی از این عبارت استفاده می کنید ، به سادگی در

about how someone's appearance has changed.

مورد اینکه چگونه ظاهر یک فرد تغییر کرده است صحبت می کنید.

Hi, Bob, the Canadian here,

سلام، باب، کانادایی اینجا،

just jumping into the middle of this lesson

فقط به وسط این درس می پرد

to ask you to do one thing, actually two.

تا از شما بخواهد یک کار انجام دهید، در واقع دو کار.

If you are not a subscriber, please consider clicking

اگر مشترک نیستید، لطفاً روی

that red subscribe button over there.

دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید.

And if this video is helping you learn

و اگر این ویدیو به شما کمک می

a little bit of English, please give me a thumbs up.

کند تا کمی زبان انگلیسی را یاد بگیرید، لطفاً به من کمک کنید.

Now, back to the lesson.

حالا برگردیم به درس.

I don't know if you've noticed this,

نمی‌دانم متوجه این موضوع شده‌اید یا نه،

but sometimes kids go through a growth spurt,

اما گاهی اوقات بچه‌ها دچار جهش رشد می‌شوند،

and we use the phrase to grow like a weed

و ما از عبارت رشد مانند علف هرز

to describe this change.

برای توصیف این تغییر استفاده می‌کنیم.

A weed is a plant that grows in a garden or a field,

علف هرز گیاهی است که در باغ یا مزرعه رشد می کند

and it's a plant you don't want there,

و گیاهی است که شما در آنجا نمی خواهید

and they usually grow really, really quickly.

و معمولاً خیلی سریع رشد می کنند .

So we use this comparison to talk about how fast kids grow.

بنابراین ما از این مقایسه برای صحبت در مورد سرعت رشد بچه ها استفاده می کنیم.

Maybe you have a nephew

شاید خواهرزاده

or a niece who you haven't seen for a year or two

یا خواهرزاده ای داشته باشید که یکی دو سال است که آنها را ندیده اید

and the next time you see them, you could say,

و دفعه بعد که آنها را دیدید، می توانید بگویید:

"Wow, you're growing like a weed.

"وای، تو مثل علف هرز بزرگ

You're so much taller now."

می شوی، حالا خیلی بلندتر شده ای. "

In fact, at some point they might even be taller than you.

در واقع، در برخی مواقع ممکن است حتی از شما بلندتر باشند.

That's happened to me with a few of my nephews and nieces

در یکی دو سال گذشته این اتفاق برای من با چند برادرزاده و خواهرزاده‌ام افتاده است

in the last year or two.

.

I'm starting to feel a little bit short.

کم کم دارم احساس کوتاهی می کنم.

So when you're describing a child who is growing quickly

بنابراین وقتی در حال توصیف کودکی هستید که به سرعت رشد می کند

or a child who you haven't seen for a while

یا کودکی که مدتی است ندیده اید

and they're much taller now, you could say to them,

و اکنون بسیار بلندتر شده است ، می توانید به آنها بگویید:

"Wow, you're growing like a weed."

"وای، تو مثل علف هرز رشد می کنی."

The English phrase to change your tune means

عبارت انگلیسی to change your song به معنای

to change your behavior, usually in a positive direction.

تغییر رفتار خود، معمولاً در جهت مثبت است.

Sometimes people do bad things.

گاهی اوقات مردم کارهای بد می کنند.

Sometimes people do things that they're not supposed to do

گاهی اوقات مردم کارهایی را انجام می دهند که قرار نیست انجام دهند

and you wish that they would change their tune.

و شما آرزو می کنید که آهنگ خود را تغییر دهند.

I have this sometimes in my classroom.

من گاهی اوقات این را در کلاس خود دارم.

Sometimes I have students who don't listen

گاهی دانش‌آموزانی دارم که گوش نمی‌دهند

and they misbehave, and just day after day,

و بدرفتاری می‌کنند و روز به روز

their behavior is not very good.

رفتارشان خیلی خوب نیست.

Their behavior is bad.

رفتارشان بد است.

So I wish that they would change their tune.

پس ای کاش لحنشان را عوض کنند.

I might even say to them, "You know what?

حتی ممکن است به آنها بگویم، "می دانید چیست؟

You need to change your tune

if you want to do well in this class.

اگر می خواهید در این کلاس

If you want to succeed, you need to change your tune."

خوب کار کنید، باید آهنگ خود را تغییر دهید. اگر می خواهید موفق شوید، باید آهنگ خود را تغییر دهید."

So the English phrase to change your tune means

بنابراین عبارت انگلیسی برای تغییر آهنگ به معنای

to change your behavior in a way

تغییر رفتار خود به گونه ای است

that you are now doing things in a more positive way.

که اکنون کارها را به شیوه ای مثبت تر انجام می دهید.

Instead of doing bad things, you're doing good things.

به جای انجام کارهای بد ، کارهای خوب انجام می دهید.

The next two English phrases about change

دو عبارت انگلیسی بعدی در مورد تغییر

have the same meaning.

معنی مشابهی دارند.

They are the phrases to do a 180

آنها عباراتی برای انجام یک 180

and to have a change of heart.

و تغییر قلب هستند.

The best example I can give for these two phrases

بهترین مثالی که می‌توانم برای این دو عبارت بزنم این

is if you think about a professional athlete

است که اگر به ورزشکاری حرفه‌ای فکر می‌کنید

who announced their retirement,

که بازنشستگی خود را اعلام کرد

an athlete who decided not to play anymore

، ورزشکاری که تصمیم گرفت دیگر بازی نکند

because they thought they were getting too old,

زیرا فکر می‌کرد خیلی پیر شده‌اند

and then after being retired for a little while,

و بعد از مدتی بازنشستگی،

they decide to come back, they decide to play again.

آنها تصمیم می گیرند که برگردند، آنها تصمیم می گیرند دوباره بازی کنند.

In that situation,

در آن شرایط،

we would say that the player did a 180.

ما می گوییم که بازیکن یک 180 انجام

They've reversed their decision.

داده است. آنها تصمیم خود را تغییر داده اند.

Or we would say that the player had a change of heart;

یا می‌توانیم بگوییم که بازیکن تغییر عقیده داشت.

they reversed their decision.

تصمیم خود را تغییر دادند

So instead of doing what they were going to do,

بنابراین به جای انجام کاری که قرار بود انجام دهند،

instead of doing what they decided to do,

به جای انجام کاری که تصمیم گرفتند،

they've decided to reverse their decision

تصمیم گرفته اند تصمیم خود را تغییر دهند

and come back and play again.

و برگردند و دوباره بازی کنند.

It's always cool when your favorite athlete retires

همیشه جالب است که ورزشکار مورد علاقه شما بازنشسته شود

and then does a 180 or has a change of heart

و سپس 180 را انجام دهد یا تغییر کند

and decides to play again.

و تصمیم بگیرد دوباره بازی کند.

This next English phrase is a phrase we use

این عبارت انگلیسی بعدی عبارتی است که ما از آن

to talk about the change in someone's appearance,

برای صحبت در مورد تغییر ظاهر

and it's a phrase that we use maybe

یک نفر استفاده می‌کنیم، و این عبارتی است که ممکن است

to bug someone a little bit or in a humorous way,

برای ایجاد اشکال در یک نفر یا به شکلی طنزآمیز به کار ببریم،

and it's the phrase to clean up nicely.

و این عبارت پاک کردن زیباست.

Sometimes Jen and I have to go to a wedding,

گاهی اوقات من و جن باید به عروسی برویم

and so I get a haircut

و بنابراین من موهایم را کوتاه

and I shave my beard or trim my beard,

می‌کنم و ریش‌هایم را اصلاح می‌کنم یا ریش‌هایم را کوتاه

and I put on a suit and tie, and Jen will then say,

می‌کنم و کت و شلوار می‌پوشم و کراوات می‌پوشم و جن می‌گوید:

"Wow, you clean up nicely."

«وای، خوب تمیز می‌کنی. "

And what she's talking about is the change

و چیزی که او در مورد آن صحبت می کند

from how I normally look

تغییر ظاهر من به حالت عادی

to how I look after I get a haircut,

بعد از کوتاه کردن مو، کوتاه کردن

and trim my beard, and put on a suit and tie

ریش و پوشیدن کت و شلوار و کراوات است

makes me look really, really good.

که باعث می شود من واقعاً خیلی خوب به نظر برسم.

So, remember, this is a phrase you use

بنابراین، به یاد داشته باشید، این عبارتی است که شما

with someone you know well.

با کسی که به خوبی می شناسید استفاده می کنید.

It's a phrase you use

این عبارتی است که

to kinda jokingly give someone a compliment,

برای تعریف و تمجید از کسی استفاده می‌کنید،

I hope that makes sense, but you would say,

امیدوارم منطقی باشد، اما می‌گویید:

"Wow, you clean up nicely."

"وای، خوب تمیز کردی."

Hi, I thought I should pop into the lesson

سلام، فکر کردم باید

with my suit and tie on just to show you

با کت و شلوار و کراواتم وارد درس شوم تا به شما نشان

that I do actually clean up nicely.

دهم که واقعاً خوب تمیز می کنم.

The English phrase out with the old, in with the new

عبارت انگلیسی out with the old, in with the

is a phrase we use to talk about change

new عبارتی است که

in almost any situation when we think change is important.

تقریباً در هر موقعیتی که فکر می کنیم تغییر مهم است برای صحبت درباره تغییر استفاده می کنیم.

I don't know if you noticed,

نمی‌دانم متوجه شده‌اید یا نه،

but the intro to my English lessons

اما مقدمه درس‌های انگلیسی من

on YouTube changed about a month and a half ago

در یوتیوب حدود یک ماه و نیم پیش تغییر کرد،

because it was time

زیرا

to make it look a little more fresh and new.

زمان آن رسیده بود که کمی تازه‌تر و جدیدتر به نظر برسد.

It was time for me to get rid of the old

وقت آن بود که از شر قدیمی خلاص شوم

and bring in something new.

و چیز جدیدی بیاورم.

The way I would describe that is I would say,

روشی که من آن را توصیف می‌کنم این است که می‌گویم:

"You know, out with the old, in with the new.

"می‌دانی، با قدیمی‌ها، با جدید وارد شویم.

It was time to make a change

وقت آن بود که تغییری

so that things would look just a little bit better."

ایجاد کنیم تا اوضاع کمی بهتر به نظر برسد."

So when you say out with the old, in with the new,

بنابراین، وقتی می‌گویید قدیمی‌ها، با

it's used any time you want to talk about the reason

جدیدها وارد می‌شوید، هر زمانی که بخواهید درباره

why you're changing something.

دلیل تغییر چیزی صحبت کنید، از آن استفاده می‌شود.

If someone at work was saying,

اگر کسی در محل کار می گفت:

"Why are we doing it this way now?"

"چرا الان این کار را انجام می دهیم؟"

You could say, "You know, out with the old,

می‌توانید بگویید: " می‌دانی، با قدیمی‌ها

in with the new.

، با جدید وارد

We have to keep up with the times."

شویم. ما باید همگام با زمانه باشیم."

Sometimes you need to make changes to stay current.

گاهی اوقات لازم است تغییراتی ایجاد کنید تا به روز بمانید.

So, out with the old, in with the new.

بنابراین، بیرون از قدیمی، با جدید.

Have you ever had a job that you didn't like?

آیا تا به حال شغلی داشته اید که دوست نداشته باشید؟

Or maybe there's a room in your house

یا شاید یک اتاق در خانه

and you just don't like how it looks?

شما وجود دارد و شما ظاهر آن را دوست ندارید؟

You might use this English phrase

ممکن است از این عبارت انگلیسی

to describe either of those situations.

برای توصیف هر یک از آن موقعیت ها استفاده کنید.

You might say it's time for a change.

شاید بگویید زمان تغییر فرا رسیده است.

In English when you say it's time for a change,

در زبان انگلیسی وقتی می گویید زمان تغییر فرا رسیده است، به

it means that you want to change your situation

این معنی است که می خواهید وضعیت خود را تغییر دهید

or you want to change something to look more pleasing

یا می خواهید چیزی را تغییر دهید تا خوشایندتر به نظر برسد

or just to be more pleasing.

یا فقط برای اینکه خوشایندتر به نظر برسد.

So the best example would probably be the job.

بنابراین بهترین مثال احتمالاً شغل خواهد بود.

Sometimes people work at a certain job for a long time

گاهی اوقات افراد برای مدت طولانی در یک شغل خاص کار می کنند

and then they start to not enjoy it.

و سپس از آن لذت نمی برند.

And then the best phrase to describe that would be to say,

و سپس بهترین عبارت برای توصیف آن این است که بگوییم

"It's time for a change."

"زمان تغییر فرا رسیده است."

In fact, you might have a friend in that situation

در واقع، ممکن است در آن موقعیت دوستی داشته

and you might say to them,

باشید و به آنها بگویید:

"Hey, I know you've been complaining

"هی، می دانم که

about your job a lot lately, maybe it's time for a change.

اخیراً از شغل خود بسیار شکایت کرده اید، شاید زمان تغییر فرا رسیده باشد.

Maybe it's time for you to look for a different job.

شاید وقت آن رسیده است که به دنبال آن بگردید. یک شغل متفاوت.

That might make you happy."

این ممکن است شما را خوشحال کند."

The English phrase to shake things up means

عبارت انگلیسی to shake things up به معنای

to do something differently than how you have been doing it.

انجام کاری متفاوت از روشی است که قبلاً آن را انجام می دادید.

Here's a good example.

در اینجا یک مثال خوب است.

My sister and brother-in-law

خواهر و برادر شوهرم

go to the same campground every year,

هر سال به یک اردوگاه می روند،

but this year when they went camping,

اما امسال که به اردو رفتند،

they decided to shake things up.

تصمیم گرفتند اوضاع را به هم بزنند.

They decided to go to a completely different campground.

آنها تصمیم گرفتند به یک اردوگاه کاملاً متفاوت بروند.

We use this phrase when we decide

زمانی که تصمیم می‌گیریم

to do something differently than how we've been doing it.

کاری را متفاوت از آنچه قبلاً انجام می‌دادیم انجام دهیم، از این عبارت استفاده می‌کنیم.

Maybe you've become bored with doing something the same way.

شاید حوصله شما سر رفته از انجام کاری به همین صورت.

Maybe you've become bored with the place

شاید از

where you've been going.

جایی که رفته اید خسته شده اید.

Maybe you've become bored

شاید

with the kind of food you've been eating,

از نوع غذایی که خورده اید خسته شده اید

and then you decide to shake things up.

و بعد تصمیم می گیرید که اوضاع را به هم بزنید.

You decide to change how you do something

شما تصمیم می گیرید نحوه انجام کاری را تغییر دهید

so it's a little more exciting.

تا کمی هیجان انگیزتر باشد.

A long time ago,

خیلی وقت پیش،

if you wanted to communicate with someone far away,

اگر می خواستید با یک نفر از راه دور ارتباط برقرار کنید،

you would make a long distance phone call.

یک تماس تلفنی از راه دور برقرار می کردید.

But times have changed.

اما زمانه تغییر کرده است.

Now you would probably send them a text message

اکنون احتمالاً برای آنها پیامک ارسال می کنید

or just send them an email.

یا فقط برای آنها ایمیل می فرستید.

The English phrase times have changed is used

عبارت انگلیسی times have change

to describe big changes

برای توصیف تغییرات بزرگی

that we have all experienced as humans

که همه ما به عنوان انسان

over the course of time.

در طول زمان تجربه کرده ایم استفاده می شود.

Probably the smartphone is the biggest change

احتمالاً گوشی هوشمند بزرگترین تغییری است

that I can think of when I use this phrase.

که با استفاده از این عبارت می توانم به آن فکر کنم.

Many years ago, no one had a smartphone in their pocket,

سال‌ها پیش هیچ‌کس گوشی هوشمند در جیب خود

but times have changed.

نداشت، اما زمانه تغییر کرده است.

Now, almost everyone has a smartphone with them

در حال حاضر تقریباً همه به صورت روزانه یک گوشی هوشمند همراه خود دارند

on a daily basis and uses it for all kinds of things.

و از آن برای انواع کارها استفاده می کنند.

Wow, times have changed.

عجب روزگار عوض شده

Well, hey, thank you so much

خوب، هی، بسیار متشکرم که

for watching this English lesson about change.

این درس انگلیسی در مورد تغییر را تماشا کردید.

I hope you were able

امیدوارم توانسته

to learn just a few more English phrases that you can use

باشید فقط چند عبارت انگلیسی دیگر را یاد بگیرید که بتوانید از آنها

to talk about the things in life that change.

برای صحبت در مورد چیزهایی که در زندگی تغییر می کنند استفاده کنید.

Remember, if this is your first time here,

به یاد داشته باشید، اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button over there,

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید،

and give me a thumbs up

و

if this video helped you learn

اگر این ویدیو به شما کمک کرد

just a little bit more English.

تا کمی بیشتر انگلیسی بیاموزید، به من کمک کنید.

And if you have the time, why don't you stick around

و اگر وقت دارید، چرا نمی نشینید

and watch another English lesson?

و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید؟

(cheerful music)

(موسیقی شاد)