Free English Class! ⏰🚨 Topic: Stressful Things (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson about stressful

سلام و به این درس انگلیسی در مورد چیزهای استرس زا خوش آمدید

things. Life has a funny way of being stressful sometimes. And

. زندگی یک راه خنده دار دارد که گاهی اوقات استرس زا است. و

I guess it's not actually funny is it? Stress is not a nice

حدس می‌زنم واقعاً خنده‌دار نیست، اینطور است؟ استرس چیز خوبی

thing. You might have stress in life. You might have stress at

نیست ممکن است در زندگی استرس داشته باشید. ممکن است در محل کار استرس داشته باشید

work. You might have stress at school. In this English lesson

. ممکن است در مدرسه استرس داشته باشید . در این درس انگلیسی

I'm going to talk about all of those stressful things that we

می خواهم در مورد تمام آن چیزهای استرس زا که ما

have in life as human beings. All of these stressful

به عنوان انسان در زندگی داریم صحبت کنم. همه این

situations. Um hopefully you understand what stress is.

موقعیت های استرس زا. اميدوارم بفهمي استرس چيه

Stress is a feeling of worry. A feeling of anxiety. Um the most

استرس یک احساس نگرانی است. یک احساس اضطراب. متداول ترین

common way to describe it in English of course is to say

راه برای توصیف آن به زبان انگلیسی البته این است که بگوییم

that you are stressed. You're feeling stressed. Um I have a

استرس دارید. شما احساس استرس می کنید اوم من

few things I have to do today and I'm a little bit stressed

امروز چند کار دارم که باید انجام دهم و کمی

about them. So I'm a little bit worried. I have a little bit of

در مورد آنها استرس دارم. بنابراین من کمی نگران هستم. من کمی

anxiety. But today I just hope that you're able to learn a lot

اضطراب دارم. اما امروز فقط امیدوارم که بتوانید

of new English words and phrases while we talk about

کلمات و عبارات جدید انگلیسی زیادی را یاد بگیرید در حالی که ما در مورد

stressful things. A job interview. So I picked this one

چیزهای استرس زا صحبت می کنیم. مصاحبه شغلی . بنابراین من این مورد را انتخاب

because I was trying to think of one of the most stressful

کردم زیرا سعی می کردم به یکی از استرس زاترین

things that I've experienced in my life. And I must say that a

چیزهایی که در زندگی ام تجربه کرده ام فکر کنم. و باید بگویم که

job interview is very very stressful. You go to a place

مصاحبه شغلی بسیار بسیار استرس زا است. شما به جایی می روید

where they are hiring people. You apply for a job. They might

که دارند افراد را استخدام می کنند. شما برای کار درخواست می دهید. ممکن است به

call you and say hey we'd like you to come in for an

شما زنگ بزنند و بگویند مایلیم برای مصاحبه بیایید

interview. And you go in and you talk to a few of the people

. و شما وارد می شوید و با چند نفر از افرادی

who work there. They ask you lots of questions and you try

که آنجا کار می کنند صحبت می کنید. آنها از شما سوالات زیادی می پرسند و شما تمام تلاش

your best to explain who you are and how you could be a

خود را می کنید تا توضیح دهید که چه کسی هستید و چگونه می توانید

benefit to their So a job interview definitely stressful.

برای آنها سودمند باشید، بنابراین یک مصاحبه شغلی قطعا استرس زا است.

By the way I do have a an English lesson about job

به هر حال من یک درس انگلیسی در مورد مصاحبه شغلی دارم

interviews. Maybe Dave or Todd could dig that up and link it

. اگر به دنبال آن هستید، شاید دیو یا تاد بتوانند آن را کشف کنند و در چت پیوند دهند

in the chat if you're looking for it. Common job interview

. سوالات رایج مصاحبه شغلی

questions and maybe if you prepare for an interview it's

و شاید اگر برای مصاحبه آماده می شوید

less stressful. I think that's how it works. The first day of

استرس کمتری داشته باشد. فکر می کنم اینطوری کار می کند. اولین روز

school. So I don't experience this the same way a student

مدرسه. بنابراین من این را به همان شکلی که یک دانش آموز تجربه می کند، تجربه

would. But if any of you are students or if you have kids

نمی کنم. اما اگر هر یک از شما دانش آموز است یا اگر بچه هایی دارید

who still go to school the First day of school can be very

که هنوز به مدرسه می روند، روز اول مدرسه می تواند بسیار

stressful. In Ontario Canada kids spend most of the summer

استرس زا باشد. در انتاریو کانادا، بچه ها بیشتر تابستان را به

playing and enjoying themselves and then as the end of August

بازی و لذت می گذرانند و بعد از پایان ماه

comes they might start to feel a bit of stress because the

اوت ممکن است کمی استرس داشته باشند زیرا

first day of school is usually the day after Labor Day. We

اولین روز مدرسه معمولاً روز بعد از روز کارگر است.

have a holiday in September and then school begins. I know in

ما در ماه سپتامبر تعطیل هستیم و سپس مدرسه شروع می شود. من می دانم که در

other places in North America school starts a few days or

جاهای دیگر در آمریکای شمالی مدرسه چند روز یا

weeks earlier. But here the first day of school can

چند هفته زودتر شروع می شود. اما در اینجا روز اول مدرسه

certainly be a stressful event. And of course the first day of

مطمئناً می تواند یک رویداد استرس زا باشد. و البته روز اول

work. Let's say you go to a job interview. And they call and

کار. فرض کنید به یک مصاحبه شغلی می روید . و زنگ

say you got the job. You would be excited but you might be a

می زنند و می گویند کار را گرفتی. شما هیجان زده خواهید بود اما ممکن است

little bit nervous for your first day of work. Because you

برای اولین روز کاری خود کمی عصبی باشید . چون

don't know anyone. Necessarily. Uh you're not sure what they're

کسی رو نمیشناسی لزوما. اوه شما مطمئن نیستید که آنها

going to ask you to do maybe. So your first day of work can

قرار است از شما چه کاری بخواهند انجام دهید. بنابراین اولین روز کاری شما می

be very stressful. I know for me when I started my current

تواند بسیار استرس زا باشد. می‌دانم که وقتی کار فعلی‌ام را شروع

job I was very stressed on my first day of work because I

کردم، در روز اول کارم خیلی استرس داشتم، زیرا

wasn't sure how well the were going to like me or listen to

مطمئن نبودم که چقدر از من خوششان می‌آید یا در کلاس‌هایم به حرف‌هایم گوش می‌دهند

me in my classrooms. So the first day of work can be very

. بنابراین اولین روز کاری می تواند بسیار

very stressful. Well this is kind of the opposite isn't it?

بسیار استرس زا باشد. خوب این یک جورهایی برعکس است، اینطور نیست؟

The opposite of the first day of work would be getting fired

برعکس روز اول کار، اخراج

or losing your job. And let me explain the difference between

یا از دست دادن شغلتان است. و بگذارید تفاوت بین

the two. When you get fired it means your boss talks to you

این دو را توضیح دهم. وقتی اخراج می شوید به این معنی است که رئیستان با شما صحبت می کند

and says we are we no longer need you. And generally you get

و می گوید ما دیگر به شما نیاز نداریم. و عموماً

fired after you've done something wrong at work. So

بعد از اینکه کار اشتباهی انجام داده اید اخراج می شوید . بنابراین

maybe you're building things at work and you build it wrong all

شاید شما در حال ساختن چیزهایی در محل کار هستید و همیشه آن را اشتباه

the time and your boss has told you over and over again how to

می سازید و رئیستان بارها و بارها به شما گفته است که چگونه

do it correctly. Um and you keep doing it wrong they might

آن را به درستی انجام دهید. ام و تو به اشتباه ادامه می دهی، ممکن است

eventually just fire you. When you lose your job it doesn't

در نهایت اخراجت کنند. وقتی شغل خود را از دست می دهید به این

mean you were doing anything wrong. Although it could mean

معنی نیست که کار اشتباهی انجام داده اید. اگرچه می تواند به

that. But maybe they just don't need you anymore. Maybe there

این معنی باشد. اما شاید آنها دیگر به شما نیازی نداشته باشند.

there are 500 people at the factory. And they only need 450

شاید 500 نفر در کارخانه باشند. و آنها فقط به 450

people next year. So they might come to you and say look we are

نفر در سال آینده نیاز دارند. بنابراین آنها ممکن است پیش شما بیایند و بگویند ببین ما می

going to you're going to be laid off we would say in

رویم پیش شما قرار است اخراج شوید، به

English in my part of the world. You would lose your job.

انگلیسی در قسمت من از جهان می گوییم. شما شغل خود را از دست می دهید.

But definitely Losing your job or getting fired is very

اما قطعاً از دست دادن شغل یا اخراج شدن بسیار

stressful because you're not sure where are you going to get

استرس زا است زیرا مطمئن نیستید کجا می خواهید

another job? How are you going to pay your bills if you don't

شغل دیگری پیدا کنید؟ اگر فیش حقوقی ندارید، چگونه قبض های خود را پرداخت می کنید

have a paycheck? Losing something. This is a general

؟ از دست دادن چیزی این یک

statement. Um I have in the past lost my phone. I have in

بیانیه کلی است. اوم من در گذشته گوشی خود را گم کرده ام. من

the past lost my keys. Uh I have in the I've never lost any

در گذشته کلیدهایم را گم کرده ام. اوه من در هیچ یک

of my children. Although once at the mall one of our children

از فرزندانم را از دست نداده ام. اگرچه یک بار در مرکز خرید یکی از فرزندانمان

was gone for like 30 seconds and we panicked. It's very

برای 30 ثانیه رفته بود و ما وحشت کردیم. خیلی

stressful. Um but we're talking about things not people. Um

استرس داره اوم اما ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم نه مردم. اوم

when you lose your keys when you lose your phone when you

وقتی کلیدهایت را گم می کنی وقتی وقتی

lose your wallet. That is very very stressful. I think the

کیف پولت را گم می کنی گوشیت را گم می کنی. این خیلی استرس زا است. من فکر می کنم

most stress full of all of those would be when you lose

بیشترین استرس پر از همه اینها زمانی است که

your wallet. Uh and you try to figure out where did I use my

کیف پول خود را گم کنید. اوه و شما سعی می کنید بفهمید من آخرین بار از کیف پولم کجا استفاده کرده ام

wallet last. Um what's the last thing I did with it? Definitely

. اوم آخرین کاری که باهاش ​​کردم چی بود؟ قطعا

a very very stressful situation. Running late. So

یک موقعیت بسیار بسیار استرس زا. دیر دویدن پس

this morning I was running late. Jen and I were both

امروز صبح دیر می دویدم. من و جن هر دو

trying to brush our teeth at the same time. Uh Jen was

سعی می‌کردیم دندان‌هایمان را همزمان مسواک بزنیم . اوه

heading out this morning to bring the kids to school. Uh

جن امروز صبح داشت بیرون می رفت تا بچه ها را به مدرسه بیاورد. اوه

and I was trying to get ready for my live lesson. Um and so I

و من سعی می کردم برای درس زنده ام آماده شوم. اوم و بنابراین من دارم

is running late. When you are late for work, when you're late

دیر می کنم. وقتی سر کار دیر

for an appointment, when you're late for a meeting, sometimes

می‌آیید، وقتی برای قرار دیر می‌آیید، وقتی برای جلسه دیر می‌آیید، گاهی

I'm late for class at school, the bell goes at our school

اوقات من در مدرسه دیر به کلاس می‌رسم ، زنگ مدرسه ما به صدا در می‌آید

saying that class class has begun and I'm still running

که کلاس کلاس شروع شده است و من من هنوز

down the hallway with my books and laptop. So definitely yes

با کتاب ها و لپ تاپم در راهرو می دوم . بنابراین قطعا بله

running late is very very very stressful. Car won't start. So

دیر دویدن بسیار بسیار بسیار استرس زا است. ماشین روشن نمی شود بنابراین

this is one that I think causes a lot of stress. Especially if

این یکی از مواردی است که به نظر من باعث استرس زیادی می شود. به خصوص اگر

this is happening at the same time. If your car won't start

این اتفاق در همان زمان رخ دهد. اگر ماشین شما روشن نمی شود

and you need your car to start it can be very stressful.

و نیاز دارید ماشین خود را روشن کند، ممکن است بسیار استرس زا باشد.

Sometimes you get up in the morning and you're running a

گاهی صبح از خواب بیدار می شوید و کمی دیر می دوید

bit late and you jump in your car and you turn the key and

و سوار ماشینتان می شوید و کلید را می چرخانید و

instead of starting the car doesn't make any sound at all.

به جای استارت زدن ماشین اصلا صدایی در نمی آورد.

Um that's stressful. And then you have to call a tow truck or

اوم استرس داره و سپس باید با یک کامیون یدک کش تماس بگیرید

you have to try and get your car to a garage. Or maybe

یا باید سعی کنید ماشین خود را به گاراژ ببرید. یا شاید

someone needs to come with booster cables and hook their

کسی باید با کابل های تقویت کننده بیاید و

car to your car so that they can boost you. So anyways

ماشین خود را به ماشین شما قلاب کند تا بتواند شما را تقویت کند. بنابراین به هر حال

having a car that won't start. Certainly a stressful

داشتن ماشینی که روشن نمی شود. مطمئنا یک

situation. Being broke or having no money which are is

موقعیت استرس زا. خراب بودن یا نداشتن پول

it's the same thing. Um when I was a lot younger there was a

همین است. اوم وقتی خیلی جوانتر بودم،

time where I lived in Quebec City. Um I worked in a

زمانی در شهر کبک زندگی می کردم . اوم من در یک

restaurant and I was very broke. I did not have a lot of

رستوران کار می کردم و خیلی بی حال بودم. من پول زیادی نداشتم

money. I had enough money to pay rent. Um but sometimes at

. پول کافی برای پرداخت اجاره بها داشتم. اوم اما گاهی در

end of the month I would eat oatmeal for a few days in a

آخر ماه چند روز پشت سر هم بلغور جو می

row. Because I didn't have enough money to buy groceries.

خوردم. چون پول کافی برای خرید مواد غذایی نداشتم.

So that's when I was about I think twenty-two twenty-one

بنابراین آن زمانی بود که من حدوداً فکر می‌کنم بیست و دو، بیست و یک،

twenty-two. Uh I lived in Quebec. I had a nice job. But

بیست و دو. اوه من در کبک زندگی می کردم . من کار خوبی داشتم

it was only three nights a week. And once I paid my rent

اما فقط سه شب در هفته بود. و یک بار کرایه ام را پرداخت کردم

and paid my bills. I didn't always have a lot of money left

و قبوضم را پرداخت کردم. همیشه پول زیادی برایم باقی نمی

over. So that was stressful. Um it's stressful when you don't

ماند. پس استرس داشت اوم ، وقتی

have enough money or when you are broke. You. Death. So I've

پول کافی ندارید یا زمانی که از کار افتاده اید استرس زا است . شما. مرگ. بنابراین من

been meaning to do a lesson on this at some point but I just

قصد داشتم در مقطعی درسی در این مورد

don't know how to do it in a way that's respectful. It's a

انجام دهم، اما نمی دانم چگونه آن را به روشی محترمانه انجام دهم.

difficult topic. I do want to cover all the topics in life.

موضوع سختی است. من می خواهم تمام موضوعات زندگی را پوشش دهم.

But certainly when you have when someone you know passes

اما مطمئناً وقتی کسی را می‌شناسید که می‌میرد

away that's another way in English that we talk about

، راه دیگری در انگلیسی است که در مورد مرگ صحبت می‌کنیم

death. Or we might say the family is sad because there was

. یا ممکن است بگوییم خانواده غمگین هستند زیرا

a death in the family. Which means maybe an uncle or a

یک مرگ در خانواده رخ داده است. یعنی شاید عمو یا

cousin or a grandparent passed away. But death is certainly

پسر عمو یا پدربزرگ و مادربزرگ فوت کرده باشد. اما مرگ قطعا

very very stressful. Especially when someone die very young.

بسیار بسیار استرس زا است. مخصوصاً وقتی کسی خیلی جوان می میرد.

When someone dies and they're in their thirties or 40s or

وقتی کسی می میرد و در دهه سی، چهل و

50s. Especially if they're married and have children. It's

پنجاه سالگی است. مخصوصا اگر متاهل باشند و بچه داشته باشند. این برای فردی که پشت

very very stressful on the person who's left behind. So

سر گذاشته بسیار بسیار استرس زا است . پس

death I'm not going to say that one kind of death is more

مرگ من نمی گویم که یک نوع مرگ

stressful than another. But certainly a death of a friend.

استرس زاتر از دیگری است. اما قطعا مرگ یک دوست.

Death in the family. Uh when someone you know passes away it

مرگ در خانواده اوه وقتی کسی که می‌شناسید فوت می‌کند،

causes stress in all of the people who are connected to the

باعث ایجاد استرس در همه افرادی می‌شود

person who has died. Injury. So I had an injury like this when

که با فرد فوت شده مرتبط هستند. جراحت. بنابراین من در کودکی چنین آسیب دیدگی

I was a kid. Uh an injury can cause a lot of stress. When I

داشتم. اوه یک آسیب می تواند استرس زیادی ایجاد کند. وقتی بچه

was a kid I had a cast like that on my right hand or right

بودم روی دست راست یا

arm and that's also the hand that I write with. I'm right

بازوی راستم یک گچ گرفته بودم و همینطور دستی است که با آن می نویسم. من راست دستم

handed. So when you have an injury it's stressful. When you

بنابراین وقتی آسیبی دارید استرس زا است. هنگامی که به

injure something like your hand or one of your legs it's even

چیزی مانند دست یا یکی از پاهای خود آسیب می رسانید،

more stressful. Because if you injure the hand that you use

استرس حتی بیشتر است. چون اگر دستی را که مدام برای نوشتن از آن استفاده می‌کنید زخمی کنید،

all the time to write you can't write. Or maybe you can't use

نمی‌توانید بنویسید. یا شاید نتوانید

the mouse on the computer. If you injure legs you can't walk.

از ماوس روی کامپیوتر استفاده کنید. اگر به پاها صدمه می زنید نمی توانید راه بروید.

And so not only is there the stress caused from the pain of

و بنابراین نه تنها استرس ناشی از

the injury there's the stress caused by having a difficult

درد آسیب وجود دارد، بلکه استرس ناشی از گذراندن دوران دشوار

time leading a normal life. So injuries definitely stressful

زندگی عادی نیز وجود دارد. بنابراین صدمات قطعا استرس زا

as well. And then a bad I feel bad for this this is a picture

نیز هستند. و بعد از آن احساس بدی دارم که این تصویری

from a free picture website but I've used this picture a lot. I

از یک وب سایت رایگان عکس است اما من از این عکس زیاد استفاده کرده ام. من

usually use this picture when I have to when someone angry when

معمولا از این تصویر زمانی استفاده می کنم که مجبورم وقتی کسی عصبانی است

I need a picture of someone angry. But a bad boss or a bad

وقتی نیاز به عکس کسی عصبانی دارم. اما یک رئیس بد یا یک

manager at work can cause a lot of stress. If you work

مدیر بد در محل کار می تواند استرس زیادی ایجاد کند. اگر جایی کار می

somewhere where your boss yells at you all the time. If you

کنید که رئیستان همیشه سر شما فریاد بزند. اگر در

work somewhere where you can you do everything to the of

جایی کار می کنید که بتوانید همه کارها را در حد

your abilities but your boss still finds something wrong

توانایی های خود انجام دهید، اما رئیس شما هنوز اشتباهی را

that you've done. If you have a boss who tells you what to do

که شما انجام داده اید، می یابد. اگر رئیسی دارید که هر دقیقه از روز به شما می گوید به

every minute of the day instead of trusting you to do the work

جای اعتماد به شما برای انجام کارهایی

that can cause a lot of stress. And we would call that a bad

که می تواند باعث استرس زیادی شود، چه کاری انجام دهید. و ما آن را یک

boss. Um and the strong phrase in English that people would

رئیس بد بنامیم. ام و عبارت قوی در انگلیسی که مردم می

say if they were talking with a friend they would just say ah

گویند اگر با یک دوست صحبت می کردند فقط می گفتند آه

hate my boss. Now hate is a very strong word. But we often

از رئیس من متنفرم. در حال حاضر نفرت کلمه بسیار قوی است. اما ما اغلب

use it in English to talk about situations like that. Do you

از آن در انگلیسی برای صحبت در مورد موقعیت هایی مانند آن استفاده می کنیم.

want pizza? No no I hate pizza. How's work? Oh I hate my boss.

پیتزا میخوای؟ نه نه من از پیتزا متنفرم کارت چطوره؟ اوه من از رئیسم متنفرم

He's driving me crazy. So it doesn't mean you actually like

داره دیوونم میکنه بنابراین به این معنی نیست که شما واقعاً دوست دارید

hate them. Like you're not going to yell at them or

از آنها متنفر باشید. مثل اینکه قرار نیست سر آنها فریاد بزنی یا

anything like that. It just means you have a bad boss and

چیزی شبیه این. این فقط به این معنی است که شما یک رئیس بد دارید و

they are not very pleasant. Illness or sickness. So

آنها خیلی خوشایند نیستند. بیماری یا بیماری. بنابراین

sometimes people ask what's the difference between illness and

گاهی اوقات مردم می پرسند که تفاوت بین بیماری و

sickness. They are the same thing. Um we usually in English

بیماری چیست؟ آنها یک چیز هستند. اوم معمولاً به

instead of saying he has an illness or they have a

جای اینکه بگوییم او یک بیماری دارد یا آنها بیماری دارند، به انگلیسی می گوییم

sickness. We usually just say they're sick. Um but if you

. ما معمولا فقط می گوییم آنها بیمار هستند. امم، اما

have an illness or if you have sickness it could be very

اگر بیماری دارید یا بیماری دارید، می تواند بسیار

stressful. Most people like to live a normal life. I think

استرس زا باشد. اکثر مردم دوست دارند یک زندگی عادی داشته باشند. فکر می کنم

everyone likes to live a normal life. When you are sick and you

همه دوست دارند یک زندگی عادی داشته باشند. وقتی مریض هستید و وقتی مریض

can't go to work when you are sick And you can't look at a

هستید نمی توانید سر کار بروید و نمی توانید به

computer screen because it makes your head feel funny.

صفحه کامپیوتر نگاه کنید زیرا باعث خنده دار شدن سر شما می شود.

That's what I had when I had COVID. I couldn't look at a

این چیزی است که من در زمان ابتلا به کووید داشتم. نمی توانستم به

computer screen. It could be very very stressful and very

صفحه کامپیوتر نگاه کنم. این می تواند بسیار بسیار استرس زا و بسیار

very challenging. Moving. So my British cousins say move house.

بسیار چالش برانگیز باشد. در حال حرکت. بنابراین پسرعموهای انگلیسی من می گویند خانه را تغییر دهید.

He's going to move house. I don't know the exact phrase. In

او قصد دارد خانه را تغییر دهد. عبارت دقیقش را نمی دانم. در

Canada we just say moving. He's moving. She's moving. When are

کانادا فقط می گوییم جابجایی. او در حال حرکت است. او در حال حرکت است.

you moving? I'm going to be moving this summer. I I'm not

کی حرکت میکنی؟ من تابستون جابه جا میشم من اتفاقا

by the way. That's just an example. But moving be very

نیستم این فقط یک مثال است. اما حرکت بسیار

stressful. When you live in an apartment or a house and you

استرس زا است. وقتی در یک آپارتمان یا خانه زندگی می کنید و

have to pack up all your things and then move to another place

مجبور هستید همه وسایل خود را جمع کنید و سپس برای زندگی به مکان دیگری بروید

to live it can be very stressful. You don't know who

، ممکن است بسیار استرس زا باشد. شما نمی دانید

your neighbors are going to be. You don't know necessarily what

همسایه های شما قرار است چه کسانی باشند. شما لزوما نمی دانید

the neighborhood is like. So moving can be very very

محله چگونه است. بنابراین حرکت می تواند بسیار بسیار

stressful as well. Um thankfully Jen and I have only

استرس زا نیز باشد. اوم خوشبختانه من و جن فقط یک بار جابه جا شدیم

moved once. We used to live in town and then we moved to the

. ما قبلاً در شهر زندگی می کردیم و سپس به مزرعه نقل مکان

Farm and I don't think we're going to move anytime soon.

کردیم و فکر نمی کنم به این زودی ها نقل مکان کنیم.

We're going to be here for quite a while. Social

قرار است برای مدتی طولانی اینجا باشیم.

situations. So I actually have a social situation next

موقعیت های اجتماعی بنابراین من در واقع یک وضعیت اجتماعی در

weekend. And I haven't actually been in a social situation for

آخر هفته آینده دارم. و من واقعاً چند سالی است که در موقعیت اجتماعی نبوده ام

a a couple of years. Uh because of COVID. But social

. اوه به خاطر کووید اما

situations. Parties. Uh work parties. Um when you need to go

موقعیت های اجتماعی. مهمانی. اوه مهمانی های کاری امم وقتی باید

somewhere where there's a lot of people and you need to talk

بری جایی که افراد زیادی هستند و باید با آنها صحبت کنی

to them. Social situations can be awkward. That means you

. موقعیت های اجتماعی می توانند ناخوشایند باشند. یعنی شما

don't know what to talk about. It can be stressful because

نمی دانید در مورد چه چیزی صحبت کنید. این می تواند استرس زا باشد زیرا

people might ask you a lot of questions or you might be

ممکن است مردم از شما سوالات زیادی بپرسند یا ممکن است

worried what if noone talks to me? Right? Because in a social

نگران باشید اگر کسی با من صحبت نکند چه؟ درست؟ زیرا در یک

situation there's little groups of people talking and you might

موقعیت اجتماعی، گروه‌های کمی از مردم صحبت می‌کنند و شما ممکن

not know who to talk to when you are there. But definitely

است ندانید که وقتی آنجا هستید با چه کسی صحبت کنید. اما قطعا

social situations can cause stress. Having a baby. So

موقعیت های اجتماعی می تواند باعث استرس شود. بچه دار شدن پس

having a baby. So we have five kids. Having a baby is

بچه دار شدن پس ما پنج تا بچه داریم. بچه دار شدن فوق

incredibly in like it's incredibly joyful. It's it

العاده لذت بخش است. این

brings a lot of happiness into your home. Having a baby is a

شادی زیادی را به خانه شما می آورد. بچه دار شدن

wonderful thing. But at the same time it's very stressful.

چیز شگفت انگیزی است. اما در عین حال بسیار استرس زا است.

Um and especially the day you go to the hospital. So each

اوم و مخصوصا روزی که به بیمارستان می روید. بنابراین هر

time we went to the hospital when Jen was giving birth to

بار که جن در حال زایمان

one of our kids. Um I'm not going to give too much

یکی از بچه هایمان بود به بیمارستان می رفتیم. اوم من قصد ندارم

information but each birth happened completely differently

اطلاعات زیادی ارائه کنم، اما هر تولد کاملا متفاوت

than the other. So it was always a stressful situation

از دیگری اتفاق افتاد. بنابراین همیشه یک موقعیت استرس زا

for us. Um pregnancy itself I think our first pregnancy when

برای ما بود. اوم حاملگی من فکر می کنم اولین بارداری ما زمانی

Jen was first pregnant with our first child. It was Stressful

بود که جن اولین فرزندمان را باردار شد . استرس‌زا بود،

but Jen read a lot of books and she had friends who are also

اما جن کتاب‌های زیادی خواند و دوستانی داشت که در همان

having babies around the same time. But actually going to the

زمان بچه‌دار می‌شوند. اما در واقع رفتن به

hospital I think was more stressful for me than Jen.

بیمارستان برای من استرس‌زاتر از جن بود.

Maybe we'll do a maybe we'll do an English lesson together

شاید روزی با هم یک درس انگلیسی

about pregnancy and giving birth someday. Well I'll talk

درباره بارداری و زایمان انجام دهیم. خوب من با جن صحبت خواهم کرد

to Jen and see if she'll agree to that. She might be stressed

و ببینم آیا او با آن موافقت خواهد کرد یا خیر . اگرچه ممکن است او

to be in a video though. Getting married. So this was

از حضور در یک ویدیو استرس داشته باشد. ازدواج کردن بنابراین این

mentioned earlier. Um there's a number of stresses with getting

قبلا ذکر شد. اوم استرس های زیادی برای

married. There's the actual wedding day. The day you get

ازدواج وجود دارد. روز عروسی واقعی است . روزی که

married can be very stressful. When you go to a church or a

ازدواج می کنید می تواند بسیار استرس زا باشد. وقتی برای عروسی به کلیسا یا

temple or the city hall or wherever you're going to to go

معبد یا تالار شهر یا هر جایی که قرار است بروید

for the wedding. Um depending on your religion or if it's

. بسته به دین شما یا

non-religious. Um it can be stressful there's lots of

غیر مذهبی بودن. اوم این می تواند استرس زا باشد که تعداد زیادی

family. There's lots of friends. Sometimes the parents

خانواده وجود دارد. دوستان زیادی وجود دارد گاهی اوقات

of the groom and the parents of the bride have their own ideas

والدین داماد و والدین عروس نظرات خود را

about how the wedding should go. Um and then actually being

در مورد نحوه برگزاری عروسی دارند . متاهل بودن

married can be stressful. Um after the wedding day once you

می تواند استرس زا باشد. اوم پس از روز عروسی، هنگامی که

start to live together the first few months it can be

در چند ماه اول زندگی مشترک را آغاز کردید،

stressful learning to live with another person. But I think

یادگیری زندگی با شخص دیگری می تواند استرس زا باشد. اما به نظر من

it's worth it by the way. Uncertainty. So I just put a

اتفاقا ارزشش را دارد. عدم قطعیت. بنابراین من فقط یک

big question mark for this one. Uncertainty is when you are not

علامت سوال بزرگ برای این یکی گذاشتم. عدم اطمینان زمانی است که در

certain about something in the future. Maybe you are in school

مورد چیزی در آینده مطمئن نیستید. شاید شما در مدرسه

and you don't know if you're going to get a job after you

هستید و نمی دانید بعد از فارغ التحصیلی می خواهید شغلی پیدا کنید یا خیر

graduate. So there's uncertainty there. Maybe you

. بنابراین عدم اطمینان وجود دارد. شاید شما به

just bought a used car. And you're not sure if it's going

تازگی یک ماشین دست دوم خریده اید. و مطمئن نیستید که قرار

to break down on you. You're there's some uncertainty there.

است روی شما خراب شود یا خیر. شما یک مقدار عدم اطمینان وجود دارد.

Um maybe you lost your job and you're not sure if you'll be

امم شاید شما شغل خود را از دست داده اید و مطمئن نیستید که

able to find another one. There's uncertainty. So

بتوانید شغل دیگری پیدا کنید. عدم قطعیت وجود دارد بنابراین

uncertainty is any time in life when you're not sure what the

عدم اطمینان هر زمانی از زندگی است که مطمئن نیستید

future holds. Okay. Um I even have it as a farmer. Sometimes

آینده چه خواهد بود. باشه. اوم من حتی به عنوان یک کشاورز آن را دارم. گاهی اوقات

I'm trying to do things where we need it to be sunny for

سعی می‌کنم کارهایی را انجام دهم که نیاز داریم برای

three or four days in a row and then I have some uncertainty

سه یا چهار روز متوالی آفتابی باشد و سپس کمی

whether I should start outdoor work because sometimes the

تردید دارم که آیا باید کار در فضای باز را شروع کنم زیرا گاهی اوقات

weather changes. Divorce. So we've gone to the other end of

هوا تغییر می‌کند. طلاق. بنابراین ما به آن طرف ازدواج رفته ایم

marriage. So getting married or being in a marriage can be

. بنابراین ازدواج یا ازدواج می تواند

stressful. Hopefully it's not. Um but certainly divorce is

استرس زا باشد. امیدوارم اینطور نباشد. اوم اما مطمئناً طلاق

stressful. Divorce is more stressful. I think if there are

استرس زا است. طلاق استرس بیشتری دارد . فکر می‌کنم اگر

children involved sometimes people get married and they

بچه‌هایی در کار باشند گاهی افراد ازدواج می‌کنند

have some children and then they get a divorce. Um so

و بچه‌دار می‌شوند و بعد طلاق می‌گیرند. اوم، بنابراین

that's how we talk about it in English as well. We say oh Joe

ما به زبان انگلیسی نیز در مورد آن صحبت می کنیم . ما می گوییم اوه جو

and Jill are getting a divorce. Um before you're divorced

و جیل طلاق می گیرند. قبل از اینکه طلاق بگیرید

usually couples will be separated. When you're

معمولاً زوج ها از هم جدا می شوند. وقتی از

separated it means that you're just not living together

هم جدا می شوید به این معنی است که دیگر با هم زندگی

anymore. So often when a couple starts to fight one of one of

نمی کنید. بنابراین اغلب وقتی زن و شوهر شروع به دعوا می کنند، یکی

the spouses will move out and they will be separated. Maybe

از همسران از خانه خارج می شود و از هم جدا می شوند.

the the husband will get an apartment somewhere or maybe

شاید شوهر در جایی آپارتمان بگیرد یا شاید

yeah maybe someone will move back in with their parents in

بله، شاید کسی با والدینش

the relationship. So they'll be separated then eventually they

در رابطه به خانه برگردد. بنابراین آنها از هم جدا می شوند و در نهایت

might be divorced. So separation is the choice to not

ممکن است طلاق بگیرند. پس جدایی انتخابی برای عدم

live together. Divorce is the legal separation so that you

زندگی مشترک است. طلاق جدایی قانونی است

are no longer married. Getting arrested. I don't know a lot

تا دیگر ازدواج نکنید. دستگیر شدن من چیز زیادی

about one but I think getting arrested it's probably

در مورد یکی نمی دانم اما فکر می کنم دستگیر شدن ممکن است

stressful. Um if you've lived a life of crime if you've

استرس زا باشد. امم، اگر شما یک عمر جنایتکارانه زندگی کرده اید، اگر

committed a lot of crime I think that you would be really

جنایات زیادی مرتکب شده اید، فکر می کنم اگر دستگیر شوید واقعاً

stressed if you got arrested. If the police came to your door

استرس خواهید داشت. اگر پلیس به در خانه شما می آمد

and put handcuffs on you I think you would feel like oh no

و دستبند به شما می زد، فکر می کنم احساس می کنید اوه نه

I've done something horribly wrong and now I am going to

من کار وحشتناکی انجام داده ام و اکنون به زندان می روم

jail. Retirement. So interestingly enough a lot of

. بازنشستگی. بنابراین جالب است که بسیاری از

people look forward to being retired. Um and I think that

مردم مشتاقانه منتظر بازنشستگی هستند. ام و من فکر می کنم که

sometimes people retire and they don't know what to do with

گاهی اوقات مردم بازنشسته می شوند و نمی دانند با

themselves. That's how we would describe it. Maybe they've gone

خودشان چه کنند. ما آن را اینگونه توصیف می کنیم. شاید

to work every day for 35 years. And they really enjoy their

35 سال است که هر روز سر کار رفته اند. و واقعا از کارشان لذت می برند

job. And now they're 65 or 70 and they're retired and they

. و حالا آنها 65 یا 70 ساله هستند و بازنشسته شده اند و

don't know what to do every morning. They have breakfast

نمی دانند هر روز صبح چه کنند. آنها صبحانه

and they're kind of bored. So retirement I think is 99%

می خورند و به نوعی حوصله شان سر رفته است. بنابراین من فکر می کنم بازنشستگی 99٪

awesome. But for well of the people it might be a little bit

عالی است. اما برای افراد خوب ممکن است کمی

stressful. Where they maybe they don't have friends to hang

استرس زا باشد. جایی که شاید دوستانی برای معاشرت ندارند

out with. Maybe their friends are still working. But

. شاید دوستانشان هنوز کار می کنند. اما

definitely it can be a bit stressful. And then going

قطعا می تواند کمی استرس زا باشد. و بعد

bankrupt. So this is when you are running a business. And you

ورشکست شدن بنابراین این زمانی است که شما یک کسب و کار را اداره می کنید. و

aren't making enough money to pay your bills. Um and then

شما پول کافی برای پرداخت قبوض خود را ندارید. ام و

eventually your business might declare bankruptcy. When you're

در نهایت کسب و کار شما ممکن است اعلام ورشکستگی کند. وقتی

bankrupt it means you don't have any money. You you you

ورشکست شدی یعنی هیچ پولی نداری. شما

can't pay your rent. You can't pay your bills. Um and it's

نمی توانید اجاره خود را پرداخت کنید. شما نمی توانید قبوض خود را پرداخت کنید. اوم،

just very very difficult and challenging and certainly

خیلی خیلی سخت و چالش برانگیز است و مطمئناً

extremely stressful. Dropping your phone. I put the what did

بسیار استرس زا است. انداختن گوشیت من آنچه انجام داد را

because I see this happen at school about once a month I

گذاشتم زیرا می بینم که این اتفاق در مدرسه تقریباً ماهی یک بار می افتد،

will see a student drop their phone and they don't always

دانش آموزی را می بینم که گوشی خود را رها می کند و آنها همیشه

break phones are actually quite durable now but the look on

تلفن هایشان خراب نمی شود در واقع الان کاملاً بادوام هستند، اما ظاهر

someone's face when they're on their phone and then they drop

یک نفر در هنگام استفاده از تلفنش. و سپس آن را رها می

it. They're the look on their face is like oh no I just

کنند. قیافه‌شان مثل اوه نه من همین الان

dropped my phone because phones are very very expensive. It's

گوشیم را انداختم چون گوشی‌ها بسیار گران هستند. اگر

very very expensive if you drop your phone and break it. In

گوشی خود را بیاندازید و بشکنید بسیار بسیار گران است. در

fact many students well not many. A few have phones where

واقع بسیاری از دانش آموزان خوب نه تعداد زیادی. تعدادی گوشی دارند که

the screen is cracked but the phone still works. And then

صفحه نمایش آن ترک خورده است اما گوشی هنوز کار می کند. و

they probably breathe a sigh of relief. That after dropping

بعد احتمالاً نفس راحتی می کشند . که بعد از انداختن

their phone it still works. Um sending a text or a email or a

گوشی آنها همچنان کار می کند. امم ارسال پیامک یا ایمیل یا

text message to the wrong person. Um I don't know if

پیامک به شخص اشتباهی . اوم من نمی دانم

you've ever done this. Um I've done this but usually the

تا به حال این کار را کرده اید یا نه اوم من این کار را انجام دادم اما معمولاً

message isn't that big of a deal. But I found this picture

پیام آنقدرها مهم نیست. اما من این عکس

on the internet. Accidentally text boss complaining I'm stuck

را در اینترنت پیدا کردم. به طور تصادفی رئیس پیامک داد که من

in a pointless meeting. So that would be stressful if you're in

در یک جلسه بیهوده گیر کرده ام. بنابراین اگر در

a meeting and your boss is talking and you think you're

یک جلسه هستید و رئیستان صحبت می کند و فکر می کنید به

texting a colleague wow this meeting is boring send and then

یک همکار پیام می دهید استرس زا خواهد بود، وای این جلسه خسته کننده است و سپس

you hear your boss's phone go and your boss is like basically

می شنوید که تلفن رئیستان می رود و رئیستان اساساً

looking at you. So sending a message or text to the wrong

به شما نگاه می کند. بنابراین ارسال پیام یا پیامک به شخص نامناسب

person. This is a relatively new stressful thing. Um I mean

. این یک چیز استرس زا نسبتا جدید است. اوم یعنی

2030 years ago you couldn't really do this but now we live

2030 سال پیش شما واقعا نمی توانستید این کار را انجام دهید اما اکنون ما

in a world where we send messages so quickly. It can be

در دنیایی زندگی می کنیم که در آن پیام ها را خیلی سریع ارسال می کنیم.

quite stressful when you hit send and you realize you've

زمانی که ارسال را فشار می‌دهید و متوجه می‌شوید

sent a message to the wrong person. A test. So tests are

که پیامی برای شخص اشتباهی ارسال کرده‌اید، می‌تواند بسیار استرس‌زا باشد. آزمون. بنابراین تست ها

very very stressful. Um writing the test is stressful. But the

بسیار استرس زا هستند. امم نوشتن تست استرس زا است. اما

days leading up to this test are stressful as well. If you

روزهای منتهی به این آزمون نیز استرس زا هستند.

are planning to take an english test let's say you register to

اگر قصد شرکت در آزمون انگلیسی را دارید، فرض کنید برای

take an English test in June. And we're sitting here in

شرکت در آزمون انگلیسی در ماه ژوئن ثبت نام کرده اید. و ما در ماه مارس اینجا نشسته ایم

March. Your stress is very low. But every week your stress will

. استرست خیلی کمه اما هر هفته

get bigger as the test approaches. Tests can be very

با نزدیک شدن به آزمون استرس شما بیشتر می شود. مطمئناً آزمایش ها می توانند

stressful for people for sure. Uh public speaking this is a

برای افراد بسیار استرس زا باشند. اوه، صحبت کردن در جمع، این یک مورد

very common one. It can be very stressful to talk in front of

بسیار رایج است. صحبت کردن در مقابل مردم می تواند بسیار استرس زا باشد

people. Um when you know that you have to give a speech when

. اوم وقتی میدونی باید سخنرانی کنی وقتی

you know you have to stand in front of 50 or 100 or a000

میدونی باید جلوی 50 یا 100 یا هزار

people. It can be very very stressful. Um and again being

نفر بایستی. می تواند بسیار بسیار استرس زا باشد. اوم و دوباره

prepared is a great way to reduce the stress a little bit.

آماده بودن یک راه عالی برای کاهش اندکی استرس است.

As someone mentioned having an English conversation can be

همانطور که شخصی اشاره کرد مکالمه انگلیسی می تواند

stressful. Again two things that can reduce the stress of

استرس زا باشد. باز هم دو چیز که می تواند استرس مکالمه انگلیسی را کاهش دهد

an English conversation. Number one make sure you're having

. شماره یک مطمئن شوید که

regular conversations each week with someone. Use preply.

هر هفته مکالمه منظمی با کسی دارید. از preply استفاده کنید.

There's a link in the description below. Um find

یک لینک در توضیحات زیر وجود دارد. اوم

someone who you can pay to talk to you for 30 minutes or an

کسی را پیدا کنید که بتوانید هر هفته 30 دقیقه یا یک ساعت با شما صحبت کند

hour each week. Um that regular weekly practice will reduce the

. امم، تمرین منظم هفتگی باعث کاهش

stress you have when you speak English to someone else. And

استرس شما در هنگام صحبت کردن انگلیسی با شخص دیگری می شود. و

then number two prepare for your conversations. Always try

سپس شماره دو برای مکالمات خود آماده شوید. همیشه سعی کنید

to think of things that you can talk about. A disagreement. So

به چیزهایی فکر کنید که بتوانید در مورد آنها صحبت کنید. یک اختلاف نظر بنابراین

sometimes you and a friend might disagree. Maybe you and

گاهی ممکن است شما و یکی از دوستانتان با هم اختلاف نظر داشته باشید. شاید شما و

your brother disagree. Maybe you and your spouse disagree. A

برادرتان با هم مخالف باشید. شاید شما و همسرتان اختلاف نظر داشته باشید.

disagreement is never enjoyable. Maybe you have a

اختلاف نظر هرگز لذت بخش نیست. شاید در محل کار شما

disagreement with someone at work and the two of you just

با کسی اختلاف نظر داشته باشید و شما دو نفر با

don't get along. It can be very stressful to go to work

هم کنار بیایید. رفتن به سر کار

everyday knowing that someone you work with disagrees with

هر روز با دانستن اینکه شخصی که با او کار

you on a certain matter. A child moving out. So this is

می کنید در مورد موضوع خاصی با شما مخالف است، می تواند بسیار استرس زا باشد. کودکی که بیرون می رود بنابراین این

when your kids get older. And this would be something

زمانی است که فرزندان شما بزرگتر می شوند. و این چیزی

stressful that's unique to parents. But all of us had

استرس زا خواهد بود که مخصوص والدین است. اما همه ما

parents. So we might be somewhat familiar with this.

پدر و مادر داشتیم. بنابراین ممکن است تا حدودی با این موضوع آشنا باشیم.

When kids start to move out when a kid goes to university.

وقتی بچه ها شروع به کوچ کردن می کنند وقتی بچه ای به دانشگاه می رود.

Or when a child is 17 or 18 or nineteen and they move out of

یا وقتی بچه ای 17 یا 18 یا نوزده ساله است و

the house. It could be very stressful for the parents. It

از خانه بیرون می رود. ممکن است برای والدین بسیار استرس زا باشد.

could be stressful for the kids. But in my experience I

ممکن است برای بچه ها استرس زا باشد . اما در تجربه من

think the kids are more excited to move out and the parents are

فکر می‌کنم بچه‌ها برای بیرون رفتن هیجان‌زده‌تر هستند و

more stressed when kids move out. Will they find a job? Will

وقتی بچه‌ها بیرون می‌روند والدین استرس بیشتری دارند . آیا آنها کار پیدا خواهند کرد؟

they do well at school? Will they find friends? Will they

آیا آنها در مدرسه خوب عمل خواهند کرد؟ آیا آنها دوستانی پیدا خواهند کرد؟ آیا آنها

meet someone? All of those things are what parents think

با کسی ملاقات خواهند کرد؟ همه این چیزها همان چیزی است که

about when kids move out. Getting evicted. So this is not

والدین وقتی بچه ها را ترک می کنند به آن فکر می کنند. اخراج شدن بنابراین این

the same as moving but this will cause you to move. When

همان حرکت نیست بلکه باعث حرکت شما می شود. وقتی

you get evicted it means that your landlord the person who

شما را بیرون می کنند به این معنی است که صاحبخانه شما، شخصی که

owns the house or apartment that you live in has decided

صاحب خانه یا آپارتمانی است که در آن زندگی می کنید، تصمیم گرفته است

that you can't live there anymore. And then you get

که دیگر نمی توانید در آنجا زندگی کنید . و بعد

evicted. So when you live in an apartment if you don't pay your

اخراج میشی بنابراین وقتی در یک آپارتمان زندگی می کنید، اگر

rent for a few months in Canada you will get evicted. Um

چند ماه اجاره خود را در کانادا نپردازید ، اخراج خواهید شد. امم

sometimes the landlord needs to renovate the And so they might

گاهی صاحبخانه نیاز به نوسازی دارد و به این ترتیب ممکن است

evict you while they do some repair work in there. But

شما را در حین انجام تعمیرات در آنجا اخراج کنند. اما

definitely getting evicted would be super super stressful.

قطعا اخراج شدن فوق العاده استرس زا خواهد بود.

Math. I put this on here just to be funny but some students

ریاضی. من این را اینجا گذاشتم فقط برای خنده دار بودن، اما برخی از دانش

find math very very stressful. They like reading stories. They

آموزان ریاضی را بسیار استرس زا می دانند. آنها داستان خواندن را دوست دارند. آنها

like learning about history but math in particular can be very

دوست دارند در مورد تاریخ یاد بگیرند، اما ریاضی به طور خاص می تواند

stressful for students. So this is a bit of a joke but there's

برای دانش آموزان بسیار استرس زا باشد. بنابراین این کمی شوخی است

some truth to it. Math can be stressful for people. Debt so

اما حقیقتی در آن وجود دارد. ریاضی می تواند برای مردم استرس زا باشد. بدهی بنابراین

we Talked about going broke. We talked about having no money.

ما در مورد شکستن صحبت کردیم. در مورد بی پولی صحبت کردیم.

Certainly when you're in a lot of debt it means you have

مطمئناً وقتی بدهی زیادی دارید به این معنی است که

borrowed money. So maybe you have a loan that you took out a

پول قرض کرده اید. پس شاید شما وامی دارید که

loan to buy a car and so you owe the bank ten thousand

برای خرید ماشین وام گرفته اید و ده هزار دلار به بانک بدهکار هستید

dollars. Maybe you took out a loan that's called a mortgage

. شاید برای خرید خانه وامی گرفته اید که به آن وام مسکن می گویند

to buy a house and so you owe the bank money. When you borrow

و بنابراین به بانک بدهکار هستید. وقتی

money you are in debt and having a lot of debt can be

پول قرض می‌دهید، بدهکار هستید و داشتن بدهی زیاد می‌تواند

very very Stressful. In-laws. I've put this one on here just

بسیار استرس‌زا باشد. خویشاوندان سببی. من این یکی را اینجا قرار داده ام فقط

to kind of be funny. I have really nice in-laws. But when

برای خنده دار بودن. من همسرم واقعا خوبه اما وقتی

you get married the parents and brothers and sisters of the

ازدواج می کنید والدین و برادران و خواهران

person you marry are called your in-laws. So you have your

فردی که با او ازدواج می کنید، نامزد شما می گویند. پس شما

father-in-law, your mother-in-law and those kinds

پدرشوهرت، مادرشوهرت و این

of things. Brother-in-law, sister-in-law. Uh and sometimes

جور چیزها را داری. برادر شوهر، خواهر شوهر. اوه و گاهی اوقات

that can be stressful. Um I luckily Jen's family is very

این می تواند استرس زا باشد. ام من خوشبختانه خانواده جن

very nice. So my mother-in-law and father-in-law all my

بسیار خوب هستند. پس مادرشوهر و پدرشوهرم همه

brother-in-laws and sister-in-laws are wonderful

برادرشوهرها و خواهرشوهرهای من آدم های فوق العاده ای

people. Um but it can be Stressful when you get married

هستند. اوم اما وقتی ازدواج می کنید ممکن است استرس زا باشد

because sometimes maybe you have disagreements with your

زیرا گاهی اوقات ممکن است با همسرتان اختلاف نظر داشته باشید

in-laws. Maybe you don't get along with your in-laws and

. شاید شما با همسرتان کنار نمی آیید و

that can cause a lot of stress. And to extend that sometimes a

این می تواند استرس زیادی ایجاد کند. و برای گسترش آن گاهی اوقات یک

family gathering. This is similar to the stress you would

جمع خانوادگی. این شبیه استرسی است که

feel in a social situation. But maybe once a year your whole

در یک موقعیت اجتماعی احساس می کنید. اما شاید سالی یک بار تمام

family gets together at one person's house. All of your

خانواده شما در خانه یک نفر جمع شوند . همه

uncles and aunts and cousins and grandparents. And it maybe

دایی ها و خاله ها و عمه ها و پدربزرگ ها و مادربزرگ های شما. و شاید

it's just an awkward Family gathering where maybe you don't

این فقط یک گردهمایی خانوادگی ناخوشایند باشد که شاید

get along with your uncle. Maybe you and your cousin have

با عمویتان کنار بیایید. شاید شما و پسرخاله تان با هم

been arguing. So family gatherings can be somewhat

دعوا کرده اید. بنابراین گردهمایی های خانوادگی می تواند تا حدودی

stressful for people. I talked a little bit about this

برای افراد استرس زا باشد. قبلاً کمی در این مورد صحبت

earlier. Insomnia. Insomnia is when you go to bed and you just

کردم. بیخوابی. بی خوابی زمانی است که به رختخواب می روید و

can't sleep. Maybe you sleep for an hour or two and then

نمی توانید بخوابید. شاید یک یا دو ساعت بخوابید و بعد از آن

you're just wide awake for a couple hours. Maybe you go to

فقط چند ساعت بیدار باشید. شاید به

bed and you just can't fall asleep till two or three in the

رختخواب بروید و تا دو یا سه

morning. Maybe you go to bed and you sleep till three and

صبح نتوانید بخوابید. شاید شما به رختخواب بروید و تا سه بخوابید

you wake up and you just lay there with your eyes open for

و بیدار شوید و فقط سه ساعت دیگر با چشمان باز دراز بکشید

three more hours and then you get up and have breakfast.

و سپس بلند شوید و صبحانه بخورید.

Insomnia is how we describe the inability to sleep at night and

بی خوابی نحوه توصیف ناتوانی در خواب شبانه است و

it can cause huge amounts of stress for people. And then the

می تواند باعث استرس زیادی برای افراد شود. و بعد

last one being overweight. So I think depending on you know how

آخرین مورد اضافه وزن. بنابراین من فکر می کنم بسته به اینکه شما می دانید که

you live each day depending on your daily routine. Um

چگونه زندگی می کنید هر روز بسته به برنامه روزانه خود. امم

sometimes people tend to be a little heavier than they should

گاهی اوقات افراد تمایل دارند کمی سنگین تر از آنچه باید

be. When they go to the doctor the doctor might say you need

باشند. هنگامی که آنها به پزشک مراجعه می کنند ، ممکن است پزشک بگوید که شما

to lose 10 pounds or you need to lose 20 pounds. Or you need

باید 10 پوند وزن کم کنید یا باید 20 پوند وزن کم کنید. یا

to lose five kilos kilograms. Um so being overweight usually

باید پنج کیلو وزن کم کنید. اوم، بنابراین اضافه وزن معمولاً

results from having a stressful life your stressful life causes

ناشی از داشتن یک زندگی پر استرس است زندگی پر استرس

you to eat more because sometimes eating reduces stress

شما باعث می شود بیشتر غذا بخورید زیرا گاهی غذا خوردن استرس را کاهش می دهد

but it can make you a little bit overweight and so it can

اما می تواند شما را کمی اضافه وزن کند و بنابراین اضافه وزن

just be stressful to be overweight. Not only that when

فقط می تواند استرس زا باشد . نه تنها زمانی

you're overweight I think you're stressed about your own

که اضافه وزن دارید، فکر می کنم در مورد سلامت خود نیز استرس دارید

health as well. So I'm honestly I am overweight right now. Um I

. پس راستش من الان اضافه وزن دارم. اوم

mean maybe you don't think so but I know when I go to the

یعنی شاید شما اینطور فکر نمی کنید، اما می دانم وقتی به

doctor he's going to say that I'm 15 to 20 pounds overweight.

دکتر می روم او می گوید که من 15 تا 20 پوند اضافه وزن دارم.

Uh so I'm I guess I should work on that. I should I guess this

اوه پس فکر می کنم باید روی آن کار کنم. باید حدس بزنم این

image is for me. So because I want to be a healthy active

تصویر برای من است. بنابراین چون من می خواهم برای مدت بسیار طولانی یک فرد فعال سالم باشم

person for a very very long time. I want to get old and I

. من می خواهم پیر شوم و

want to be healthy when I'm old. And in order to do that I

می خواهم وقتی پیر شدم سالم باشم . و برای انجام این کار

need to make sure I stay fit. That means that I don't get too

باید مطمئن شوم که تناسب اندام دارم. یعنی من زیاد

overweight.

اضافه وزن ندارم.