Fewer or Less? Bored or Boring? An English Lesson on Confusing Word Pairs!

Hi, Bob the Canadian here.

سلام، باب کانادایی اینجاست.

Welcome to this English lesson about confusing word pairs.

به این درس انگلیسی در مورد گیج کردن جفت کلمات خوش آمدید.

When you are learning English, sometimes you will learn

وقتی در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، گاهی اوقات دو کلمه را یاد می گیرید

two words that maybe have slightly different meanings.

که ممکن است معانی کمی متفاوت داشته باشند.

Maybe they have slightly different pronunciations,

شاید تلفظ آنها کمی متفاوت باشد،

but you kind of get confused sometimes.

اما گاهی اوقات گیج می شوید.

You're not sure when to use one word,

شما مطمئن نیستید که چه زمانی از یک کلمه استفاده کنید

and when to use the other.

و چه زمانی از کلمه دیگر استفاده کنید.

So in this English lesson, I'll go over a number

بنابراین در این درس انگلیسی، من به تعدادی

of confusing English word pairs.

از جفت کلمات انگلیسی گیج کننده می پردازم.

The first pair I want to start with is the word shade

اولین جفتی که می خواهم با آن شروع کنم کلمه سایه

and the word shadow.

و کلمه سایه است.

So I am standing under a tree right now,

پس من الان زیر درختی ایستاده ام،

because it is a sunny day, I am in the shade of the tree.

چون روز آفتابی است، زیر سایه درخت هستم.

So the sun hits the tree and it creates this beautiful area

بنابراین خورشید به درخت برخورد می کند و این منطقه زیبا را در زیر درخت ایجاد می کند

under the tree where there's lots of shade.

که در آن سایه زیادی وجود دارد.

If you stand beside a building on a sunny day,

اگر در یک روز آفتابی در کنار ساختمان بایستید،

you can also stand in the shade of a building.

می توانید در سایه ساختمان نیز بایستید.

But a shadow is something like this.

اما سایه چیزی شبیه به این است.

It's very similar.

خیلی شبیه است.

If you look on the ground behind me, you can see

اگر پشت سرم به زمین نگاه کنی، می بینی

that I have a shadow.

که سایه دارم.

You can even see the shadow of the camera a little bit

حتی

if I point down a little further.

اگر کمی جلوتر به پایین اشاره کنم، می توانید سایه دوربین را کمی ببینید.

So again, the difference between the first two

بنابراین، دوباره، تفاوت بین دو

confusing words, shade is something that you find

کلمه گیج کننده اول، سایه چیزی است که

underneath a tree or beside a building on a sunny day.

در یک روز آفتابی زیر درخت یا در کنار ساختمان پیدا می کنید.

And a shadow is what the sun creates on the ground

و سایه همان چیزی است که

when you walk outside on a sunny day.

وقتی در یک روز آفتابی بیرون می روید، خورشید روی زمین ایجاد می کند.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

So the next two words I wanted to talk about

بنابراین دو کلمه بعدی که می خواستم در مورد

are the words collar, and color.

آنها صحبت کنم کلمات یقه و رنگ هستند.

You'll notice we actually spell the word color

متوجه خواهید شد که ما در واقع کلمه رنگ را

with a u here in Canada.

با u در اینجا در کانادا می نویسیم.

But collar and color can be hard for people to pronounce.

اما تلفظ یقه و رنگ برای افراد ممکن است سخت باشد.

They have a slightly different pronunciation.

آنها کمی تلفظ متفاوت دارند.

You'll notice that Oscar is wearing a collar.

متوجه خواهید شد که اسکار یقه بسته است.

I'm not sure he's too happy to show you his collar,

من مطمئن نیستم که او خیلی خوشحال باشد که قلاده اش را به شما نشان دهد،

but dogs and cats often wear collars.

اما سگ ها و گربه ها اغلب قلاده می پوشند.

The color of my shirt is blue.

رنگ پیراهن من آبی است.

Oscar is wearing a collar, I am wearing a shirt

اسکار یقه پوشیده است، من پیراهن پوشیده ام

and the color of my shirt is blue.

و رنگ پیراهنم آبی است.

And just to confuse things a little bit, my shirt also

و فقط برای اینکه کمی مسائل را گیج کنم، پیراهن من

has a collar.

هم یقه دارد.

So the next two words I wanted to talk to you about

بنابراین دو کلمه بعدی که می خواستم با شما صحبت کنم

are the words word and world.

کلمات کلمه و جهان هستند.

Sometimes when you're listening to a native English speaker,

گاهی اوقات وقتی به یک انگلیسی زبان مادری گوش می دهید،

they'll speak so quickly that you won't be sure if they said

آنقدر سریع صحبت می کنند که مطمئن نخواهید بود

word or world and sometimes when you are speaking English,

کلمه یا دنیا را گفته اند و گاهی اوقات وقتی انگلیسی صحبت می کنید،

it's hard to pronounce each word properly,

تلفظ صحیح هر کلمه

and to pronounce them in a way where they sound different

و تلفظ آن سخت است. آنها به گونه ای که صداهای متفاوتی دارند،

because they do sound different.

زیرا صداهای متفاوتی دارند.

So I think I'll just say each word a few times.

بنابراین فکر می کنم هر کلمه را چند بار بگویم.

In fact, this bike has a word on the front it says magic.

در واقع، این دوچرخه در جلو یک کلمه دارد که می گوید سحر و جادو.

Apparently it's a magic bike.

ظاهراً یک دوچرخه جادویی است.

And we all live in the world.

و همه ما در دنیا زندگی می کنیم.

So this bike has a word on the front and we all live

بنابراین این دوچرخه یک کلمه در جلو دارد و همه ما

in the world.

در دنیا زندگی می کنیم.

So the next two words are the words brake and break.

بنابراین دو کلمه بعدی کلمات ترمز و شکستن هستند.

You could see that I was just driving my van

می‌بینید که من فقط در حال رانندگی با وانت هستم

and in order to stop my van, I need to push the brake pedal.

و برای اینکه وانت را متوقف کنم، باید پدال ترمز را فشار دهم.

A brake is something that will stop a vehicle

ترمز چیزی است که خودرو را

from going forward.

از حرکت به جلو باز می دارد.

But if I had a stick and I wanted to make the stick smaller,

اما اگر چوب داشتم و می خواستم چوب را کوچکتر

I would break the stick.

کنم، چوب را می شکستم.

Hopefully I'm strong enough to do this.

امیدوارم برای انجام این کار به اندازه کافی قوی باشم.

There we go.

ما میرویم آنجا.

So I was able to break the stick.

بنابراین توانستم چوب را بشکنم.

If I wanted to make it smaller again,

اگر می خواستم دوباره کوچکش

I could break it again.

کنم، می توانستم دوباره آن را بشکنم.

So when you drive a vehicle and you want to stop,

بنابراین وقتی وسیله نقلیه ای را رانندگی می کنید و می خواهید بایستید،

you need something called a brake.

به چیزی به نام ترمز نیاز دارید.

And when you have a stick or something else

و وقتی چوب یا چیز دیگری

and you want to make it smaller, you can break it.

دارید و می خواهید آن را کوچکتر کنید، می توانید آن را بشکنید.

I want almost didn't break.

من می خواهم تقریبا شکسته نشد.

There we go.

ما میرویم آنجا.

The next two words I want to talk about

دو کلمه بعدی که می خواهم در مورد آنها صحبت کنم

are the words give and take.

، کلمات دادن و گرفتن هستند.

And I thought I would use this basketball

و فکر کردم از این

in order to demonstrate their meaning.

بسکتبال برای نشان دادن معنای آنها استفاده کنم.

I have the basketball I can give the basketball to someone.

من بسکتبالی دارم که می توانم بسکتبال را به کسی بدهم.

And if I don't want them to have it anymore,

و اگر دیگر نمی خواهم آن را داشته باشند،

I can take it from them.

می توانم آن را از آنها بگیرم.

So once again, give and take, if I have a basketball,

پس یک بار دیگر بده و بگیر، اگر توپ بسکتبال داشته باشم،

I can give it to someone.

می توانم آن را به کسی بدهم.

And then if I don't want them to have it anymore,

و سپس اگر دیگر نمی خواهم آن را داشته باشند،

I can take it away from them again.

می توانم دوباره آن را از آنها بگیرم.

The next two words are the words high and tall.

دو کلمه بعدی کلمات بلند و بلند هستند.

When you climb a ladder, you climb a ladder

وقتی از یک نردبان بالا می روید، از یک نردبان بالا می روید،

because you want to go somewhere high in the air.

زیرا می خواهید به جایی بلند در هوا بروید.

So when you use the word high, you're talking about

بنابراین وقتی از کلمه بالا استفاده می کنید، در مورد مکانی صحبت می کنید

a location that's far above the ground.

که بسیار بالاتر از سطح زمین است.

If you use the word tall, though, you're simply talking

با این حال، اگر از کلمه قد بلند استفاده می کنید ، به سادگی در

about how tall someone is.

مورد قد یک نفر صحبت می کنید.

So I am five foot 11 inches tall.

بنابراین من پنج فوت 11 اینچ قد دارم.

I know it's kind of weird we use metric in Canada,

می دانم که استفاده از متریک در کانادا به نوعی عجیب است،

but when we talk about height, we still use feet and inches.

اما وقتی در مورد قد صحبت می کنیم، هنوز از پا و اینچ استفاده می کنیم.

So I'm five foot 11 inches tall, but if I climb this ladder,

بنابراین من پنج فوت و 11 اینچ قد دارم، اما اگر از این نردبان بالا

I can go somewhere high in the air.

بروم، می‌توانم به جایی بلند در هوا بروم.

The next two words that you might find confusing,

دو کلمه بعدی که ممکن است برای شما گیج کننده باشد

are the words loose and lose.

، کلمات شل و شکست هستند.

The best way for me to demonstrate that is with my belt.

بهترین راه برای من برای نشان دادن آن کمربند من است.

My belt is actually loose, I need to tighten my belt.

کمربند من در واقع شل است ، باید کمربندم را ببندم.

Because it's a little bit loose.

چون کمی شل است.

You can see I can do this my belt is loose.

می بینید که من می توانم این کار را انجام دهم کمربندم شل است.

My belt is loose because I walk a lot

کمربندم گشاد است چون زیاد

and I'm starting to lose weight.

راه میروم و در حال کاهش وزن هستم.

So notice the difference in meaning

پس به تفاوت معنا

and pronunciation between the two.

و تلفظ بین این دو توجه کنید.

My belt is loose, because I exercise a lot

کمربندم شل است، چون زیاد ورزش

and I am getting thinner I am starting to lose weight.

می کنم و لاغرتر می شوم، شروع به کاهش وزن می کنم.

The next two words I wanted to talk about

دو کلمه بعدی که می خواستم در مورد

are the words different and difference.

آنها صحبت کنم کلمات متفاوت و تفاوت هستند.

I've noticed that sometimes when people

من متوجه شده ام که گاهی اوقات زمانی که مردم

are learning English, they will confuse these two words

در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند، این دو کلمه را با هم اشتباه می

and use them improperly.

گیرند و آنها را نادرست به کار می برند.

These wrenches are different, these wrenches

این آچارها با هم فرق دارند، این آچارها

are not the same.

یکی نیستند.

So when I want to describe the fact that they do not

بنابراین وقتی می خواهم این واقعیت را توصیف کنم که آنها

look alike, I would say that these wrenches are different.

شبیه هم نیستند، می گویم که این آچارها متفاوت هستند.

If I wanted to talk about it in detail, though, I could say

اگر بخواهم در مورد آن با جزئیات صحبت کنم، می توانم بگویم

the difference between these two wrenches

که تفاوت این دو آچار

is that this wrench is black, and this wrench is silver.

این است که این آچار سیاه است و این آچار نقره ای است.

Another difference between these two wrenches

تفاوت دیگر این دو آچار

is that this wrench is small, and this wrench is big.

این است که این آچار کوچک است و این آچار بزرگ است.

So these wrenches are different.

بنابراین این آچارها متفاوت هستند.

And you'll notice they have a lot of differences.

و متوجه خواهید شد که آنها تفاوت های زیادی دارند.

So the next two words I wanted to talk about

بنابراین دو کلمه بعدی که می خواستم در مورد آنها صحبت کنم

are the words fewer and less.

، کلمات کمتر و کمتر هستند.

You can see that I have two stacks of pails here.

می بینید که من دو دسته سطل در اینجا دارم.

But this stack of pails has fewer pails than this stack.

اما این پشته سطل سطل های کمتری نسبت به این پشته دارد.

Because we can count the number of pails because pails

از آنجا که می توانیم تعداد سطل ها را بشماریم زیرا سطل

are countable, we would use the word fewer.

ها قابل شمارش هستند، از کلمه کمتر استفاده می کنیم.

So there are fewer pails in this stack

بنابراین سطل های کمتری در این پشته

than there are in this deck.

نسبت به این عرشه وجود دارد.

But oops.

اما اوه

If I show you these two pails, this pail is heavier

اگر این دو سطل را به شما نشان دهم، این سطل از این سطل سنگین تر است،

than this pail because this pail has less water in it.

زیرا این سطل آب کمتری دارد.

Sorry I can hardly hold this pail up

ببخشید من به سختی می توانم این سطل را بالا نگه دارم

this pail has more water and this pail has less water

این سطل آب بیشتری دارد و این سطل آب کمتری دارد

so it's lighter.

بنابراین سبک تر است.

So because water is not countable,

بنابراین چون آب قابل شمارش نیست،

we would use the word less.

از کلمه کمتر استفاده می کنیم.

So there were fewer pails in one stack,

بنابراین سطل های کمتری در یک پشته

but there is less water in this pail

وجود داشت، اما در این سطل

compared to the other pail.

در مقایسه با سطل دیگر آب کمتری وجود دارد.

The next two words are the words passed and past.

دو کلمه بعدی کلمات گذشت و گذشته است.

You can see that they are spelled differently,

می بینید که املای آنها متفاوت است،

but they sound almost exactly the same.

اما تقریباً یکسان هستند.

In fact, when we speak English quickly,

در واقع، وقتی ما به سرعت انگلیسی صحبت می کنیم،

they sound identical.

صدای آنها یکسان است.

Do you want the ball? Okay?

آیا شما توپ را می خواهید؟ باشه؟

You can see that I just passed the ball to someone.

می بینید که من فقط توپ را به کسی پاس دادم.

Someone over there wanted the ball,

یک نفر در آنجا توپ را می خواست،

so I passed the ball to them.

بنابراین من توپ را به آنها پاس دادم.

But if I was talking about something I did yesterday,

اما اگر در مورد کاری که دیروز انجام دادم صحبت می کردم،

I would say that I did it in the past.

می گویم که آن را در گذشته انجام داده ام.

I might start a sentence by saying in the past,

ممکن است جمله‌ای را با این جمله شروع کنم که در گذشته

I used to be a lot funnier, and now as I get older,

، قبلاً خیلی بامزه‌تر بودم و حالا که بزرگ‌تر می‌شوم،

I'm a little more serious.

کمی جدی‌تر هستم.

That's not true, by the way, but it was a good example

اتفاقاً این درست نیست، اما این جمله مثال خوبی بود

sentence between talking about today

بین صحبت کردن درباره امروز

and talking about the past.

و صحبت کردن در مورد گذشته.

The next two words are the words man and men.

دو کلمه بعدی کلمه man و men هستند.

Man is singular, men is plural.

مرد مفرد است، مردان جمع است.

But I have to apologize because native English speakers

اما من باید عذرخواهی کنم زیرا انگلیسی زبانان مادری

sometimes speak so quickly.

گاهی اوقات خیلی سریع صحبت می کنند.

It's hard to tell whether we said man or men.

گفتن مرد یا مرد سخت است.

But I am a man, my brothers are men.

اما من یک مرد هستم، برادرانم مرد هستند.

So notice the singular form, I am a man,

پس به صورت مفرد توجه کنید من مرد هستم

and my brothers are men.

و برادرانم مرد هستند.

So I know you understand the difference between

بنابراین من می دانم که شما تفاوت بین

man being singular meaning one person, and men being plural,

مرد مفرد به معنای یک نفر و مردان جمع

meaning two or more men.

به معنای دو یا چند مرد را درک می کنید.

But I just know that sometimes even when I speak quickly,

اما من فقط می دانم که گاهی حتی وقتی سریع صحبت می کنم،

people who are listening to me can't understand

افرادی که به من گوش می دهند نمی توانند بفهمند

whether I said man, or men.

که من گفتم مرد یا مرد.

The next two words are the words come and go.

دو کلمه بعدی کلمات آمدن و رفتن هستند.

So let's imagine you and I are having

پس بیایید تصور کنیم من و شما در

an actual conversation.

حال گفتگوی واقعی هستیم.

You're standing or sitting right there and I am right here.

شما همانجا ایستاده اید یا نشسته اید و من همین جا هستم.

The simplest explanation that I can give you is this.

ساده ترین توضیحی که می توانم به شما بدهم این است.

You are there I am here and now I am going to leave

شما آنجا هستید من اینجا هستم و اکنون می روم و

I am going to go that direction.

می خواهم به آن سمت بروم.

So it's important that you think about the fact

بنابراین مهم است که به این واقعیت فکر کنید

that we are in the same place.

که ما در یک مکان هستیم.

And now I'm going to go.

و حالا من می روم.

Now that I'm over here and you are over there,

حالا که من اینجام و تو اونجا،

I am now going to come towards you.

من الان میام سمتت.

So I am going to come towards the camera,

بنابراین من می خواهم به سمت دوربین

and I'm going to come towards you and now we are both

بیایم و به سمت شما بیایم و اکنون دوباره هر دو

in the same place again.

در یک مکان هستیم.

So hopefully, that helped you understand a little bit

بنابراین امیدوارم، این به شما کمک کرد تا

the difference between come and go.

کمی تفاوت بین آمدن و رفتن را درک کنید.

I do have to apologize again though, because in English

با این حال، باید دوباره عذرخواهی کنم، زیرا در زبان انگلیسی

we do use these in a variety of ways.

ما از این موارد به طرق مختلف استفاده می کنیم.

But that is the most basic and clearest explanation

اما این ابتدایی ترین و واضح ترین توضیحی است

that I can give you.

که می توانم به شما بدهم.

The next two words are the words fun and funny.

دو کلمه بعدی کلمات سرگرم کننده و خنده دار هستند.

When you describe someone, or when you describe an event

وقتی کسی را توصیف می کنید، یا زمانی که یک رویداد

or something and you use the word fun, it means one thing

یا چیزی را توصیف می کنید و از کلمه سرگرم کننده استفاده می کنید، یک چیز است

and if you use the word funny, it means something different.

و اگر از کلمه خنده دار استفاده می کنید به معنای چیز دیگری است.

So here's the best way to remember

بنابراین بهترین راه برای یادآوری

if you say that Bob the Canadian is fun, you would smile.

این است که اگر بگویید باب کانادایی سرگرم کننده است، لبخند خواهید زد.

Okay, that would mean that Bob the Canadian

خوب، این بدان معناست که باب

is a nice person.

کانادایی فرد خوبی است.

When you are hanging out with Bob the Canadian

وقتی با باب کانادایی وقت می گذرانید به

you have a good time, you enjoy yourself, you smile a lot.

شما خوش می گذرد، از خودتان لذت می برید ، لبخند زیادی می زنید.

So when you say that someone is fun, or when you say that

بنابراین وقتی می گویید کسی سرگرم کننده است، یا وقتی می گویید

something is fun, it means that you enjoy it,

چیزی سرگرم کننده است، به این معنی است که از آن لذت می برید، به

it means that you smile a lot.

این معنی است که خیلی لبخند می زنید.

If you say a person is funny, it means you laugh a lot.

اگر می گویید فردی بامزه است، به این معنی است که زیاد می خندید.

So if you say Bob, the Canadian is funny,

بنابراین اگر می گویید باب، کانادایی خنده دار است، به

it means you're like, you're just always laughing,

این معنی است که شما همیشه می خندید،

whenever you are talking to me.

هر زمان که با من صحبت می کنید.

It would mean that I tell a lot of jokes.

این بدان معناست که من جوک های زیادی می گویم.

And it would mean that I make you laugh.

و این بدان معنی است که من شما را می خندانم.

If you say that you went and did something and it was funny,

اگر می گویید که رفتید و کاری انجام دادید و خنده دار بود، به

it also means that it made you laugh.

این معنی است که شما را خندانده است.

So think about it this way, a smile is smaller than a laugh

پس اینگونه فکر کنید، لبخند کوچکتر از خنده است

and the word fun is smaller than the word funny.

و کلمه سرگرمی کوچکتر از کلمه خنده دار.

So if you say something is fun, or if you say

بنابراین اگر بگویید چیزی سرگرم کننده است، یا اگر بگویید

someone is fun, you smile.

کسی سرگرم کننده است، لبخند می زنید.

And if you say something is funny, or you say someone

و اگر شما بگویید چیزی خنده دار است، یا بگویید

is funny, it makes you laugh.

کسی خنده دار است، باعث خنده شما می شود.

That was a really fake laugh.

واقعا خنده ساختگی بود

Sorry about that but it's hard to laugh on cue, isn't it?

با عرض پوزش، اما خندیدن از روی سر و صدا سخت است، اینطور نیست؟

The next two words are the words interesting and interested.

دو کلمه بعدی کلمات جالب و جالب هستند.

And I need to confess that when I speak French,

و باید اعتراف کنم که وقتی فرانسوی صحبت می

I usually get these words mixed up.

کنم، معمولاً این کلمات را با هم مخلوط می کنم.

And I usually use the wrong one.

و من معمولا اشتباه استفاده می کنم.

But I could say that this tree is interesting.

اما می توانم بگویم که این درخت جالب است.

When you say that something is interesting,

وقتی می گویید چیزی جالب است، به

it means that there's something cool about it.

این معنی است که چیز جالبی در آن وجود دارد.

You could say, that person is interesting,

می توان گفت، آن شخص جالب است،

that tree is interesting.

آن درخت جالب است.

But when you start to talk about yourself, and the things

اما وقتی شروع به صحبت در مورد خودتان و چیزهایی

that you think are interesting,

که فکر می کنید جالب هستند،

you can then use the word interested.

می توانید از کلمه علاقه مند استفاده کنید.

So I could say, I am interested in studying trees.

بنابراین می توانم بگویم، من به مطالعه درختان علاقه مند هستم.

I am interested in taking classes.

من علاقه مند به شرکت در کلاس هستم.

So a person or a thing can be interesting.

بنابراین یک شخص یا یک چیز می تواند جالب باشد.

But you yourself can be interested if you like those things

اما اگر آن چیزها را دوست دارید

and want to study about them more, or read about them more.

و می خواهید بیشتر در مورد آنها مطالعه کنید یا بیشتر در مورد آنها مطالعه کنید، می توانید علاقه مند شوید .

So I would say, this tree is interesting.

بنابراین من می گویم، این درخت جالب است.

But if I really like trees, I could say I'm interested

اما اگر من واقعاً درختان را دوست دارم، می توانم بگویم که به

in trees and I'm interested in studying trees.

درختان علاقه مند هستم و به مطالعه درختان علاقه مند هستم .

The next two words are the words boring and bored.

دو کلمه بعدی کلمات خسته کننده و خسته کننده هستند.

The best way to describe this would be what happens to you

بهترین راه برای توصیف این موضوع این است که

if you think I am boring?

اگر فکر می کنید من خسته کننده هستم چه اتفاقی برای شما می افتد؟

So you would use the word boring to describe someone

بنابراین شما از کلمه خسته کننده برای توصیف کسی

or something or an event.

یا چیزی یا یک رویداد استفاده می کنید.

You could say, Bob, the Canadian is boring.

می توان گفت، باب ، کانادایی خسته کننده است.

So you are describing me.

پس داری منو توصیف میکنی

Now let's talk about what happens if I'm boring.

حالا بیایید در مورد اینکه اگر کسل کننده باشم چه اتفاقی می افتد صحبت کنیم.

If I am boring, you might be bored.

اگر من کسل کننده باشم، ممکن است شما خسته شوید.

Okay, so get the difference.

خوب، پس تفاوت را دریافت کنید.

If I am boring, you might be bored.

اگر من کسل کننده باشم، ممکن است شما خسته شوید.

If you go and do something fun with someone,

اگر می روید و با کسی کار سرگرم کننده ای

and you don't find it that exciting, you might say,

انجام می دهید، و آن را آنقدرها هم هیجان انگیز نمی بینید، ممکن است بگویید،

this is boring.

این خسته کننده است.

I really don't like doing this.

من واقعا دوست ندارم این کار را انجام دهم.

This is boring.

این خسته کننده است.

So you are describing the activity as being boring.

بنابراین شما این فعالیت را خسته کننده توصیف می کنید.

You yourself though, would say I'm bored.

با این حال خود شما می گویید من حوصله ام سر رفته است.

Okay, so the activity is boring.

خوب، پس فعالیت خسته کننده است.

And it makes you bored.

و شما را خسته می کند.

Well, hey, thanks for watching this little English lesson

خوب، هی، برای تماشای این درس کوچک انگلیسی

about confusing word pairs.

در مورد گیج شدن جفت کلمات متشکرم.

I hope I was able to clarify some things for you.

امیدوارم تونسته باشم مواردی رو براتون روشن کنم.

I'm Bob the Canadian.

من باب کانادایی هستم.

If you're new here, don't forget to click

اگر در اینجا تازه کار هستید، فراموش نکنید که روی دکمه

that red subscribe button below.

قرمز اشتراک زیر کلیک کنید.

Give me a thumbs up if this video helped you learn

اگر این ویدیو به شما کمک کرد کمی بیشتر انگلیسی بیاموزید، به من کمک کنید

just a little bit more English and if you have the time,

و اگر وقت دارید،

why don't you stick around and watch another English lesson.

چرا نمی مانید و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)