Don't Make These Mistakes When Using English Adjectives!

There is a mistake that I make quite often

when I am speaking French,

زمانی که فرانسوی صحبت می‌کنم اشتباهی مرتکب می‌شوم

and it makes me laugh at myself.

و این باعث می‌شود به خودم بخندم.

And I've noticed that people who are learning English,

و من متوجه شده ام که افرادی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند،

people who are learning to speak English,

افرادی که در حال یادگیری صحبت کردن به زبان انگلیسی هستند،

sometimes make the same mistake,

گاهی اوقات همان اشتباه را مرتکب می شوند،

even though it's a different language.

حتی اگر یک زبان متفاوت باشد.

And that mistake is this.

و آن اشتباه این است.

When they are using adjectives that end in -ed or -ing,

وقتی از صفاتی استفاده می‌کنند که به -ed یا -ing ختم می‌شوند، صفتی

they choose the wrong one

اشتباه را انتخاب می‌کنند

and it can make for some humorous results.

و می‌تواند نتایج طنزآمیز ایجاد کند.

I don't think people should laugh at people

به نظر من مردم نباید به افرادی

who are learning English.

که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند بخندند.

But certainly when I explain this to you,

اما مطمئناً وقتی این را برای شما توضیح می دهم

you might laugh at yourself

، ممکن است

when you realize what you are saying.

وقتی متوجه شوید چه می گویید به خودتان بخندید.

It's the difference between saying things like this.

این تفاوت بین گفتن چنین چیزهایی است.

I am terrified, which means you are scared,

I am terrify یعنی شما می ترسید

or I am terrifying, which means you scare other people.

یا I am terrifying یعنی شما دیگران را می ترسانید.

(upbeat playful music)

(موسیقی شاد و شاد)

Let's talk a little bit

بیایید کمی

about when you should use the adjectives

در مورد اینکه چه زمانی باید از صفاتی

that I'm going to teach you in this lesson

که در این درس به شما یاد می دهم

that end in -ed versus the adjectives that end in -ing.

که به -ed ختم می شوند در مقابل صفاتی که به -ing ختم می شوند، استفاده کنید صحبت کنیم.

Let's use the adjectives bored and boring.

بیایید از صفت های خسته کننده و خسته کننده استفاده کنیم.

When we use the -ed version of the adjective,

وقتی از نسخه -ed صفت استفاده می

we're talking about something we are feeling.

کنیم، در مورد چیزی صحبت می کنیم که احساس می کنیم.

We are talking about an emotion.

ما در مورد یک احساس صحبت می کنیم.

If I say I'm bored, it means that I'm feeling bored.

اگر بگویم حوصله ام سر رفته به این معناست که احساس بی حوصلگی می کنم.

I'm probably watching something or listening to something

من احتمالاً دارم چیزی را تماشا می کنم یا به چیزی گوش می دهم

that I don't find very interesting, and I am bored.

که به نظرم خیلی جالب نیست و حوصله ام سر رفته است.

When we use the -ing versions of these adjectives,

وقتی از نسخه های -ing این صفت ها استفاده می

we are talking about the characteristic

کنیم، در مورد

of something or someone.

ویژگی چیزی یا شخصی صحبت می کنیم.

So if I say I'm boring,

بنابراین اگر بگویم کسل کننده هستم، به

it means that I'm not very interesting.

این معنی است که من زیاد جالب نیستم.

It means that whatever I'm talking about

این بدان معناست که هر چیزی که من در مورد آن صحبت می کنم در

is actually causing other people to be bored.

واقع باعث بی حوصلگی دیگران می شود.

So once again, we use the -ed version

بنابراین یک بار دیگر، ما از نسخه -ed

to talk about a feeling or an emotion.

برای صحبت در مورد یک احساس یا یک احساس استفاده می کنیم.

We use the -ing version to talk about a characteristic

ما از نسخه -ing برای صحبت در مورد ویژگی

of someone or something.

های کسی یا چیزی استفاده می کنیم.

When I watch my favorite television show, I'm excited.

وقتی برنامه تلویزیونی مورد علاقه ام را تماشا می کنم، هیجان زده می شوم.

I am very happy and I have a lot of positive energy

من خیلی خوشحالم و

when I watch my favorite TV show, I'm excited.

وقتی برنامه تلویزیونی مورد علاقه ام را می بینم انرژی مثبت زیادی دارم، هیجان زده می شوم.

I want to be careful here though.

من می خواهم اینجا مراقب باشم.

I don't want to say I'm exciting.

نمی خواهم بگویم هیجان انگیز هستم.

That means that when other people watch me,

این بدان معناست که وقتی دیگران من را تماشا می کنند،

they would be happy and have lots of positive energy.

خوشحال می شوند و انرژی مثبت زیادی دارند.

And that's not what I'm trying to say.

و این چیزی نیست که من می خواهم بگویم.

If I did want to use the adjective exciting though,

اگر بخواهم از صفت هیجان انگیز

I could use it to describe the television show.

استفاده کنم، می توانم از آن برای توصیف برنامه تلویزیونی استفاده کنم.

I could say I'm excited to watch my favorite TV show

می توانم بگویم از تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه ام هیجان زده هستم

because my favorite TV show is exciting.

زیرا برنامه تلویزیونی مورد علاقه من هیجان انگیز است.

If someone starts talking about history, I'm interested.

اگر کسی شروع به صحبت در مورد تاریخ کند، من علاقه مند هستم.

I love learning about the past.

من عاشق یادگیری در مورد گذشته هستم.

But if I had said I'm interesting,

اما اگر گفته بودم جالب هستم، به

it means that other people find me fascinating,

این معنی است که دیگران مرا جذاب می‌دانند

that people like watching me

، مردم دوست دارند من را تماشا کنند،

because there's something interesting about me.

زیرا چیز جالبی در من وجود دارد.

That has a completely different meaning.

که معنای کاملا متفاوتی دارد.

Here is a sentence where I'll use

در اینجا یک جمله است که در آن من

interested and interesting together.

علاقه مند و جالب با هم استفاده می کنم.

I could say this.

میتونستم اینو بگم

When someone starts talking about history,

وقتی کسی شروع به صحبت در مورد تاریخ می کند،

I'm interested because I think history is interesting.

من علاقه مند می شوم زیرا فکر می کنم تاریخ جالب است.

Sometimes at work, I'm frustrated.

گاهی اوقات در محل کار، من ناامید هستم.

That means things aren't going well

یعنی اوضاع خوب پیش نمی رود

and I'm getting a little bit upset.

و من کمی ناراحت می شوم.

I'm frustrated.

من ناامید هستم.

But if I was to say I'm frustrating,

اما اگر بخواهم بگویم ناامید هستم،

it would mean that I bother other people.

به این معنی است که دیگران را اذیت می کنم.

It would mean that other people get annoyed with me.

این بدان معنی است که دیگران از من عصبانی می شوند.

It would mean that I am aggravating,

این بدان معناست که من در حال تشدید هستم،

that I am not someone who is fun to work with.

کسی نیستم که کار کردن با او لذت بخش باشد.

So again, a completely different meaning.

پس باز هم معنایی کاملا متفاوت.

So, here's a better sentence.

بنابراین، این یک جمله بهتر است.

I could say this.

میتونستم اینو بگم

Sometimes at work, I'm frustrated

گاهی اوقات در محل کار، ناامید می شوم

because the job I am doing is frustrating.

زیرا کاری که انجام می دهم ناامید کننده است.

Sometimes when I read a story, I'm confused.

گاهی وقتی داستانی را می خوانم، گیج می شوم.

Sometimes it's hard to understand

گاهی اوقات درک

what's happening in the story that I'm reading.

اینکه در داستانی که می خوانم چه اتفاقی می افتد دشوار است.

I'm confused.

من گیج شدم.

But if I was to say, I'm confusing,

اما اگر بخواهم بگویم گیج می‌کنم،

it would mean that other people

به این معنی است که

have trouble understanding me when I talk

وقتی صحبت می‌کنم

or when I explain something.

یا وقتی چیزی را توضیح می‌دهم، دیگران در درک من مشکل دارند.

Let's use both adjectives though in the same sentence.

بیایید هر دو صفت را در یک جمله به کار ببریم.

I could say this.

میتونستم اینو بگم

Sometimes when I read a story,

گاهی وقتی داستانی را

I'm confused because the story is confusing.

می خوانم گیج می شوم چون داستان گیج کننده است.

When I watch a really good movie, I'm amused,

وقتی یک فیلم واقعاً خوب می بینم، سرگرم می شوم،

I'm entertained, I find it enjoyable.

سرگرم می شوم، آن را لذت بخش می دانم.

But if I was to say I'm amusing,

اما اگر بخواهم بگویم سرگرم کننده هستم،

it would mean that I'm acting in a way

به این معنی است که به گونه ای رفتار می کنم

that makes people smile and laugh.

که باعث لبخند و خنده مردم می شود.

Again, a completely different meaning.

باز هم معنی کاملا متفاوت.

I could say this though.

هرچند میتونم اینو بگم

I could say, when I watch a movie, I am amused

می توانم بگویم وقتی فیلمی را تماشا می کنم، سرگرم می شوم

because the movie is amusing.

زیرا فیلم سرگرم کننده است.

Speaking of movies, sometimes I watch a movie

وقتی صحبت از فیلم شد، گاهی اوقات فیلمی

and it's not very good, and then I'm disappointed.

را می بینم که خیلی خوب نیست و بعد ناامید می شوم.

But if I was to say I'm disappointing,

اما اگر بخواهم بگویم ناامید هستم،

it would mean that I'm not very good.

به این معنی است که خیلی خوب نیستم.

It would mean that other people are sad

این بدان معناست که دیگران

when they have to hang around with me,

وقتی باید با من هم‌نشینی کنند، غمگین می‌شوند،

that I'm just not a very nice person to be with.

که من آدم خیلی خوبی نیستم .

I'm disappointing.

من ناامید کننده هستم.

Let's use both adjectives though in the same sentence.

بیایید هر دو صفت را در یک جمله به کار ببریم.

We could say this.

می توانستیم این را بگوییم.

Sometimes when I watch a movie,

گاهی وقتی فیلمی را

I'm disappointed because the movie is disappointing.

می بینم ناامید می شوم چون فیلم ناامید کننده است.

When I make videos outside,

وقتی در بیرون ویدیو می‌سازم،

sometimes there's lots of traffic and I'm annoyed.

گاهی اوقات ترافیک زیادی وجود دارد و من اذیت می‌شوم.

It bothers me because it's really loud

من را آزار می دهد زیرا صدای آن واقعاً بلند است

and there's just vehicles going by all the time

و فقط وسایل نقلیه همیشه در راه هستند

while I'm trying to make an English lesson.

در حالی که من سعی می کنم یک درس انگلیسی بسازم.

But if I was to say, I'm annoying,

اما اگر بخواهم بگویم من آزاردهنده هستم،

it would mean that other people don't like being around me,

به این معنی است که دیگران دوست ندارند در کنار من باشند،

that somehow I'm not a very nice person.

به نوعی من آدم خوبی نیستم.

It would have a completely different meaning.

معنای کاملاً متفاوتی خواهد داشت.

I could say this though.

هرچند میتونم اینو بگم

I could say I'm annoyed because there's lots of traffic,

می توانم بگویم اذیت شده ام چون ترافیک زیاد است

and the sound the traffic makes is annoying.

و صدای ترافیک آزاردهنده است.

When I was younger, my friends took me to see a scary movie

وقتی کوچکتر بودم دوستانم مرا به دیدن فیلم ترسناک بردند و من فیلم ترسناک را

and I don't like scary movies.

دوست ندارم.

While I was watching the movie,

در حالی که داشتم فیلم را تماشا

I could have said I'm frightened.

می کردم، می توانستم بگویم که ترسیده ام.

That means I was expressing

این بدان معناست که من بیان

that I was feeling the emotion of fear.

می کردم که احساس ترس دارم.

If I had said, though, I'm frightening,

با این حال، اگر می‌گفتم می‌ترسم، به

It would mean that other people would get afraid

این معنی بود که

when I was around, a completely different meaning.

وقتی من در اطراف بودم، دیگران می‌ترسیدند، معنایی کاملاً متفاوت.

If we wanted to use both these adjectives

اگر بخواهیم از هر دو این صفت ها

in a sentence, though, I could say this.

در جمله استفاده کنیم، می توانم این را بگویم.

I could say I'm frightened

می توانم بگویم می ترسم

because the movie is frightening.

چون فیلم ترسناک است.

At work, I have a lot of work to do,

در محل کار، کارهای زیادی برای انجام دادن

and sometimes I'm overwhelmed.

دارم و گاهی اوقات غرق می شوم.

There's too much work

کار خیلی زیاد است

and it feels like I'm never going to get it done.

و به نظر می رسد که هرگز آن را انجام نخواهم داد.

I'm overwhelmed.

من غرق شدم.

But if I was to say, I'm overwhelming,

اما اگر بخواهم بگویم من بسیار زیاد هستم،

it would mean that other people find me

به این معنی است که دیگران من

to be a little bit much, we would say in English.

را کمی زیاد می دانند، به انگلیسی می گوییم.

They would find me to be someone who talks too much

آن‌ها من را فردی می‌دانند که بیش از حد حرف می‌زند

or someone who expects too much from them,

یا کسی که بیش از حد از آنها انتظار دارد

a completely different meaning.

، معنایی کاملاً متفاوت.

But I could say this if I wanted to use both adjectives.

اما اگر بخواهم از هر دو صفت استفاده کنم، می توانم این را بگویم .

I could say I'm overwhelmed at work

می توانم بگویم که در کار غرق شده

because I find the project I'm working on is overwhelming.

ام زیرا پروژه ای که روی آن کار می کنم طاقت فرسا است.

When I'm done exercising, I'm exhausted.

وقتی ورزش را تمام می کنم، خسته می شوم.

I don't have any energy left when I'm done exercising.

بعد از تموم شدن ورزش انرژی دیگه ای ندارم.

I'm exhausted.

من خسته ام

But if I was to say, I'm exhausting,

اما اگر بخواهم بگویم من خسته ام،

it would mean that when other people are with me,

به این معنی است که وقتی دیگران با من هستند،

I kind of steal their energy.

انرژی آنها را می دزدم.

It's not a very nice thing to be exhausting

وقتی در کنار دیگران هستید خسته کننده بودن چیز خوبی نیست

when you're around other people.

.

But again, if we wanted to use both words,

اما باز هم اگر بخواهیم از هر دو کلمه،

both adjectives in the same sentence, I could say this.

هر دو صفت در یک جمله استفاده کنیم، می توانم این را بگویم.

I'm exhausted when I'm done exercising

وقتی ورزش را تمام می کنم خسته می شوم

because exercising is exhausting.

زیرا ورزش خسته کننده است.

When I look up at the night sky, I'm fascinated.

وقتی به آسمان شب نگاه می کنم، مجذوب می شوم.

I love looking at the stars and the moon.

من عاشق نگاه کردن به ستاره ها و ماه هستم.

I'm fascinated when I look at the night sky.

وقتی به آسمان شب نگاه می کنم مجذوب می شوم .

But if I was to say, I'm fascinating,

اما اگر بخواهم بگویم من جذاب هستم،

it would mean that I think when I'm around other people,

به این معنی است که فکر می کنم وقتی در اطراف دیگران هستم،

they are in awe of me.

آنها از من می ترسند.

They just love watching what I do and seeing what I do.

آنها فقط دوست دارند کارهای من را تماشا کنند و کارهای من را ببینند.

I'm fascinating.

من جذابم

It's kind of an arrogant thing to say.

این یک جور حرف متکبرانه است.

But let's use both adjectives in one sentence.

اما بیایید هر دو صفت را در یک جمله به کار ببریم.

I could say this.

میتونستم اینو بگم

I'm fascinated by the night sky

من شیفته آسمان شب هستم

because the stars are fascinating.

زیرا ستاره ها جذاب هستند.

When I'm sure of something, I'm convinced.

وقتی از چیزی مطمئن می شوم، متقاعد می شوم.

I'm convinced that this pandemic will be over someday.

من متقاعد شده ام که این بیماری همه گیر روزی تمام خواهد شد.

But if I was to say I'm convincing,

اما اگر بخواهم بگویم قانع کننده هستم، به

it means that I'm good at arguing with people

این معنی است که من در بحث کردن با مردم

so that they eventually agree with me,

خوب هستم تا در نهایت با من موافق باشند

a completely different meaning.

، معنایی کاملاً متفاوت.

So if I wanted to use both of these in the same sentence,

بنابراین اگر بخواهم از هر دوی اینها در یک جمله استفاده

I could say this.

کنم، می توانم این را بگویم.

I'm convinced the pandemic will be over soon

من متقاعد شده ام که همه گیری به زودی تمام می شود

because the news articles I've been reading

زیرا مقالات خبری که خوانده ام

are very convincing.

بسیار متقاعد کننده هستند.

Jen grows flowers on our farm,

جن در مزرعه ما گل می‌کارد،

and I'm amazed when she plants seeds in the ground

و من شگفت‌زده می‌شوم که او دانه‌هایی را در زمین می‌کارد

and eventually they grow

و در نهایت رشد

and they bloom into a beautiful flower.

می‌کنند و به یک گل زیبا شکوفا می‌شوند.

I'm amazed.

من در شگفتم.

But if I was to say I'm amazing,

اما اگر بخواهم بگویم شگفت‌انگیز هستم، به

it means that I think I'm just all that.

این معناست که فکر می‌کنم فقط همین هستم.

That's another way to say it in English.

این روش دیگری برای بیان آن به زبان انگلیسی است.

It means that I think I'm just the coolest,

این بدان معناست که من فکر می‌کنم باحال‌ترین و

most awesome person in the world.

عالی‌ترین فرد دنیا هستم.

I'm amazing, obviously a completely different meaning.

من شگفت انگیزم، واضح است که معنایی کاملاً متفاوت دارد.

But if I wanted to use both adjectives

اما اگر بخواهم از هر دو صفت

in the same sentence, I could say this.

در یک جمله استفاده کنم، می توانم این را بگویم.

I'm amazed when a seed grows into a flower

وقتی یک دانه به گل تبدیل می شود شگفت زده می شوم

because plants are amazing.

زیرا گیاهان شگفت انگیز هستند.

Hey, thank you so much for watching this lesson

سلام، بسیار متشکرم که این درس

on adjectives that end in -ed and -ing.

در مورد صفت هایی را که به -ed و -ing ختم می شوند، تماشا کردید.

If this is your first time here,

اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button over there.

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید.

And give me a thumbs up if this video helped you learn

و اگر این ویدیو به شما کمک کرد

just a little bit more English.

تا کمی بیشتر انگلیسی یاد بگیرید، به من کمک کنید.

And if you have a little bit more time,

و اگر کمی بیشتر وقت دارید،

why don't you stick around and watch another English lesson?

چرا نمی مانید و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید؟

(upbeat playful music)

(موسیقی شاد و شاد)