Let's Learn English! Topic: Confusing Word Pairs 🍰🏜️ (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this English lesson on confusing

خوب، سلام و به این درس انگلیسی در مورد

word pairs. Now, this is a lesson where I will talk about

جفت کلمات گیج کننده خوش آمدید. اکنون، این درسی است که در آن در مورد چند همفون صحبت خواهم کرد

some homophones. Words that are spelled differently but sound

. کلماتی که املای متفاوتی دارند اما

the same. Sometimes, they're even spelled the same but they

صدایی مشابه دارند. گاهی اوقات حتی املای آنها یکسان است اما

have different meanings. But mostly, this will be a lesson

معانی متفاوتی دارند. اما بیشتر، این درسی است

about words I've collected over the last couple of years where

در مورد کلماتی که در چند سال گذشته جمع آوری کرده ام ، جایی که

people have asked me either what the difference is in how

مردم از من می پرسند که تفاوت آنها در نحوه

they sound uh or in pronunciation or meaning or

صدا یا تلفظ یا معنی چیست یا

maybe they just get them confused with each other

شاید آنها فقط آنها را با یکدیگر اشتباه گرفته اند.

easily. There are words that are very similar in spelling

به آسانی. کلماتی هستند که از نظر املایی بسیار شبیه هستند

but usually different in a little bit different in

اما معمولاً در

pronunciation and in usage. Um so I will look at words for

تلفظ و کاربرد کمی متفاوت هستند. اوم پس من به

sure like can and can't. Um I'm over pronouncing it right now

کلماتی مانند can و can't نگاه خواهم کرد. امم من در حال حاضر بیش از حد تلفظ آن را انجام داده ام،

but that was a word pair on my list that people often have

اما این یک جفت کلمه در لیست من بود که مردم اغلب

trouble understanding when they hear someone speaking English

وقتی می شنوند که کسی به سرعت انگلیسی صحبت می کند در درک آن مشکل دارند

quickly. They're not sure if the person has says, has said

. آنها مطمئن نیستند که آیا شخص گفته است، گفته

can or can't. So, once again, welcome to this English lesson

می تواند یا نمی تواند. بنابراین، یک بار دیگر، به این درس انگلیسی

about confusing word pairs. So, I'm gonna show you two words at

در مورد گیج کننده جفت کلمات خوش آمدید. بنابراین، من می خواهم دو کلمه را در

a time. And I'm going to talk about how each word is

یک زمان به شما نشان دهم. و من قصد دارم در مورد نحوه تلفظ هر کلمه صحبت کنم

pronounced if they have different pronunciation and

اگر تلفظ متفاوتی داشته باشد و

then I'll talk a little bit about the meaning of each. So,

سپس کمی در مورد معنای هر یک صحبت خواهم کرد. بنابراین

the first word pair, we're going to look at is the word

، اولین جفت کلمه ای که می خواهیم به آن نگاه کنیم، کلمه

pair shade and shadow. So, obviously, these words are

جفت سایه و سایه است. بنابراین، بدیهی است که این کلمات از نظر

completely different in spelling and completely

املایی کاملاً

different in pronunciation but what makes this word pair

متفاوت هستند و در تلفظ کاملاً متفاوت هستند، اما چیزی که این جفت کلمه را

confusing for people is often in your own language you don't

برای مردم گیج کننده می کند، اغلب در زبان خودتان است که

have two words for shade and shadow so in English if you

شما دو کلمه برای سایه و سایه ندارید، بنابراین در انگلیسی اگر

stand under a tree you are in the shade sometimes when you're

زیر یک کلمه بایستید. درختی که در سایه هستید گاهی وقتی

talking to someone and you're in the sun you might say let's

با کسی صحبت می کنید و زیر آفتاب هستید ممکن است بگویید بیا

go stand in the shade over there and you might walk and

برویم در سایه بایستیم و ممکن است راه بروی و

stand in the shade under a tree or beside a building the key

زیر سایه یک درخت یا در کنار کلید ساختمان بایستی

with the word shade is to know that you are usually in it,

با کلمه سایه این است که بدانید که معمولاً در آن هستید،

okay? You can be in the shade or you can go in the shade. The

خوب؟ می توانید در سایه باشید یا می توانید در سایه بروید.

shade is falling on you from something large, usually like a

سایه از چیزی بزرگ، معمولاً مانند

tree. Your shadow on the other hand is made by your body or by

درخت، روی شما می‌افتد. از طرف دیگر سایه شما توسط بدن یا

your hands. Have you ever made um I was gonna try to do shadow

دست شما ساخته می شود. آیا تا به حال ساخته اید که من سعی می کردم عروسک های سایه ای انجام دهم

puppets. Have you ever done shadow puppets? You can see

. آیا تا به حال عروسک های سایه کار کرده اید؟ می توانید ببینید

there's a shadow on my shirt a little bit from the butterfly

که سایه ای روی پیراهن من کمی از پروانه

I'm trying to make. But your shadow is on the ground. When a

ای که می خواهم بسازم وجود دارد. اما سایه تو روی زمین است. وقتی

person walks along, you can see that there's a shadow beside

شخصی قدم می زند، می بینید که سایه ای در کنار

them. Um so, again, probably the best way to remember it is

او وجود دارد. اوم، دوباره، احتمالاً بهترین راه برای به خاطر سپردن آن

this, you can stand in the shade and your body casts a

این است که می توانید در سایه بایستید و بدن شما

shadow. Um hopefully, that helps you understand the

سایه می اندازد. ام، امیدوارم، این به شما کمک کند تفاوت را درک کنید

difference. The next two word pairs are listen and hear. So,

. دو جفت کلمه بعدی گوش دادن و شنیدن هستند. بنابراین،

again, these are not um related in the sense of how they are

دوباره، اینها از نظر نحوه

spelled or their pronunciation. They're quite different words

املا یا تلفظ آنها به um مرتبط نیستند. آنها کلمات کاملاً متفاوتی هستند،

but we have and we have here. Listening is something you

اما ما داریم و اینجا داریم. گوش دادن کاری است که شما

choose to do. You can listen to some music. You can listen for

انتخاب می کنید. می توانید کمی موسیقی گوش دهید. شما می توانید

the sound of your alarm clock in the morning. When you

به صدای ساعت زنگ دار خود در صبح گوش دهید. وقتی

listen, you are deciding to use your ears to either hear

گوش می‌دهید، تصمیم می‌گیرید از گوش‌هایتان برای شنیدن

something or wait to hear something. Okay? So, sometimes

چیزی استفاده کنید یا برای شنیدن چیزی منتظر بمانید . باشه؟ بنابراین، گاهی اوقات

in the morning, if I listen uh really carefully, I can hear

صبح، اگر واقعاً با دقت گوش کنم، می توانم صدای باران را بشنوم

the rain. So, notice I used both words differently there.

. بنابراین، توجه داشته باشید که من در آنجا از هر دو کلمه متفاوت استفاده کردم.

When you hear something, the sound comes to you, okay? Right

وقتی چیزی می شنوید، صدا به شما می آید، باشه؟ در

now, I can hear the rain outside. Right now, I can hear

حال حاضر صدای باران را از بیرون می شنوم. در حال حاضر، می توانم

the wind outside but notice I can change it. If I decide that

صدای باد را از بیرون بشنوم، اما متوجه می شوم که می توانم آن را تغییر دهم. اگر تصمیم

I like the sound that the rain makes, I can say, Jen and I

بگیرم که صدای باران را دوست دارم، می توانم بگویم، جن و من

might sit outside later and listen to the rain. So, there's

ممکن است بعداً بیرون بنشینیم و به باران گوش کنیم. بنابراین،

an element in the word listen where the person is deciding to

یک عنصر در کلمه گوش دادن وجود دارد که در آن شخص تصمیم به

do it. You decide to listen to music. You decide to listen to

انجام آن دارد. شما تصمیم می گیرید به موسیقی گوش دهید . تصمیم گرفتی به صدای باران گوش کنی

the rain. Sometimes, it's nice to listen to the sound of waves

. گاهی اوقات، شنیدن صدای امواج

but if I was walking along the beach and then all of a sudden

خوب است، اما اگر در کنار ساحل قدم می‌زدم و

the waves got really big I could say oh I all all of the

ناگهان امواج بسیار بزرگ می‌شدند، می‌توانستم بگویم اوه،

sudden I heard the waves I was able to hear the waves

ناگهان من امواج را شنیدم، می‌توانستم صدا را بشنوم.

hopefully that was a good explanation we'll see Let me

اميدوارم كه توضيح خوبي

see here. So the next two are suit and sweet. So suit and

بود. بنابراین دو مورد بعدی کت و شلوار و شیرین هستند. خیلی کت و شلوار و

sweet. They are very close in spelling. They are very

شیرین. از نظر املایی خیلی به هم نزدیک هستند . آنها

different in pronunciation. So when I go somewhere formal I

در تلفظ بسیار متفاوت هستند. بنابراین وقتی به جایی رسمی می روم

often wear a suit. Um a suit is a really nice outfit. You have

اغلب کت و شلوار می پوشم. اوم کت و شلوار واقعاً لباس زیبایی است.

a suit, jacket, you have pants. You wear a nice dress shirt and

کت و شلوار داری، کت، شلوار داری. شما یک پیراهن لباس زیبا و

a tie. When you go somewhere formal like a wedding you

یک کراوات می پوشید. وقتی به جایی رسمی مثل عروسی می روید

usually will wear a suit. When you go to a hotel, you might

معمولا کت و شلوار می پوشید. وقتی به هتل می روید، ممکن است

stay in a suite. So, this is actually pronounced the same

در یک سوئیت اقامت کنید. بنابراین، این در واقع به همان روشی تلفظ می

way as, you know, sugar is sweet. That's SWEE T. Um but a

شود که می دانید شکر شیرین است. SWEE T. Um اما

suite is uh a small room or collections, a collection of

سوئیت یک اتاق یا مجموعه کوچک است ، مجموعه ای از

rooms in a place like a hotel. So, if I wanna look good, I

اتاق ها در مکانی مانند یک هتل. بنابراین، اگر می خواهم خوب به نظر برسم،

wear a suit. Um if I want to stay somewhere nice, I might

کت و شلوار می پوشم. امم اگر بخواهم در جای خوب بمانم، ممکن است

rent a suite at a hotel. Um sometimes, people even build

سوئیت در هتلی اجاره کنم. اوم گاهی اوقات، مردم حتی در خانه خود

what's called an in-law suite on their house. So, they'll add

چیزی به نام سوئیت خانواده می سازند. بنابراین، آنها

like a small kitchen and a bathroom and a bedroom and they

مانند یک آشپزخانه کوچک و یک حمام و یک اتاق خواب اضافه

will have their father, their elderly father or mother live

می کنند و پدر، پدر یا مادر سالخورده خود

in the in-law suite. We sometimes call it a granny flat

را در سوئیت همسرشان زندگی می کنند. ما گاهی اوقات به آن خانه مادربزرگ

as well. So, you wanna look nice, you wear a suit. If you

نیز می گوییم. بنابراین، شما می خواهید زیبا به نظر برسید، کت و شلوار می پوشید. اگر

go somewhere, you might rent a suite. And then I see keypark

به جایی بروید، ممکن است یک سوئیت اجاره کنید . و سپس در چت کلید پارک را می بینم

in the chat say listen is active. Hear is passive.

که می گوید گوش دادن فعال است. شنیدن منفعل است.

Exactly. Yes. Hearing is something that happens to you.

دقیقا. آره. شنیدن چیزی است که برای شما اتفاق می افتد.

Listening is something you choose to do. So here's the

گوش دادن کاری است که شما انتخاب می کنید. بنابراین در اینجا

classic one and some of you were puzzling over the

یک کلاسیک است و برخی از شما در مورد

thumbnail of this video because it has a picture of the desert

تصویر کوچک این ویدیو گیج شده بودید، زیرا تصویری از صحرا

and it has a dessert as well. This has a very subtle

و همچنین دسر دارد. این تفاوت بسیار ظریفی

difference in spelling and pronunciation. So desert has

در املا و تلفظ دارد. پس صحرا

one S and dessert has two S's. Uh the desert of course is a

یک S و دسر دو S دارد. البته بیابان مکانی

very hot, dry place with lots of sand. Um it gets very hot

بسیار گرم و خشک با شن های فراوان است. اوم

during the day and it can get very cold at night. I've never

در طول روز بسیار گرم است و ممکن است در شب بسیار سرد شود. من

been to the desert. Um apparently, it's a very cool

هرگز به صحرا نرفته ام. اوم ، ظاهراً، دیدن آن چیز بسیار جالبی

thing to see. I did fly over the desert once from uh on my

است. من یک بار در

way from Paris to South Africa to Johannesburg. Um there was

مسیرم از پاریس به آفریقای جنوبی به ژوهانسبورگ بر فراز صحرا پرواز کردم. اوم

just miles and miles of sand in the desert below us but

فقط مایل ها و مایل ها در بیابان زیر ما شن بود، اما

sometimes, after supper, we might have dessert. Um it's

گاهی اوقات، بعد از شام، ممکن است دسر بخوریم.

nice to have a little bit of dessert. Sometimes we'll have

خوب است که کمی دسر بخورید. گاهی اوقات

something called jello. I'm not sure if you've ever had that or

چیزی به نام ژله داریم. من مطمئن نیستم که آیا شما تا به حال آن را خورده اید یا

pudding or maybe Jen will bake a pie. We'll have some dessert

پودینگ یا شاید جن یک پای بپزد. بعد از غذا مقداری دسر

after we eat. This one uh made my list because it came up a

می خوریم. این یکی در لیست من قرار گرفت زیرا

couple of times during my live lessons. The difference between

چند بار در طول درس های زنده من آمد . تفاوت بین

accept and accept. So there is in my opinion a slight

قبول و قبول بنابراین به نظر من تفاوت جزئی

difference in pronunciation. When you have accept. So if

در تلفظ وجود دارد. وقتی قبول کردی بنابراین اگر

someone gives me a gift, I will accept the gift. I'm over

کسی به من هدیه دهد، هدیه را می پذیرم. من

pronouncing it a little bit. It does start with an A sound but

کمی تلفظش را زیاد کردم. با صدای A شروع می شود، اما

if you were to hand me a gift, I would accept your gift. I

اگر بخواهید هدیه ای به من بدهید، من هدیه شما را می پذیرم.

would take the gift from you, okay? So often um politicians

من هدیه را از شما می گیرم، باشه؟ بنابراین غالباً سیاستمداران

do not accept gifts um because it's not good because they

هدایایی را قبول نمی‌کنند چون خوب نیست، زیرا

might be um people might be trying to bribe them. So, they

ممکن است آنها هدایایی باشند که ممکن است به آنها رشوه بدهند. بنابراین، آنها

usually don't accept gifts but if you look at this picture,

معمولا هدیه نمی پذیرند، اما اگر به این تصویر نگاه کنید،

all of the circles are orange except one. So, notice II

همه دایره ها نارنجی هستند به جز یک. بنابراین، Notice II

pronounced that with a softened E sound. A little bit of an E

آن را با صدای ملایم E تلفظ کرد. کمی E

instead of an A. So, you accept gifts. I'm over pronouncing it

به جای A. بنابراین، شما هدیه می پذیرید . من تلفظ آن

and everything in this picture, all the circles, um most of the

و همه چیز در این تصویر را تمام کرده ام، همه دایره ها، امم اکثر

circles are orange except one which is okay? So, accept and

دایره ها نارنجی هستند به جز یکی که اشکالی ندارد؟ پس بپذیر و

accept. If you accidentally pronounce these the same, I

بپذیر. اگر تصادفاً اینها را یکسان تلفظ

guarantee you, no one will notice, okay? Um it's a very

کنید، به شما تضمین می‌کنم که هیچ‌کس متوجه نمی‌شود، باشه؟ اوم، این یک

subtle difference and I wouldn't get too worried about

تفاوت بسیار ظریف است و من زیاد نگران

it but for those of you who want to uh speak perfect

آن نمی‌شوم، اما برای کسانی از شما که می‌خواهید انگلیسی کامل صحبت کنید

English, certainly work on saying, politicians do not

، مطمئناً روی این موضوع کار کنید که سیاستمداران

accept gifts. Uh most of the circles are orange except one

هدایایی را قبول نمی‌کنند. اوه اکثر دایره ها نارنجی هستند به جز

is red. So, there's a couple examples again for you. Let's

یکی قرمز. بنابراین، دوباره چند مثال برای شما وجود دارد.

talk a little bit about borrow and lend. This can kind of um

بیایید کمی در مورد قرض گرفتن و قرض دادن صحبت کنیم. این می تواند یک جورهایی مردم را سرگردان

trip people up. When something trips you up, it's an English

کند. وقتی چیزی شما را غافلگیر می کند، یک عبارت انگلیسی است

phrase that means it it causes you confusion or you're not

که به این معنی است که باعث سردرگمی شما می شود یا

sure which one to use. When you borrow money, it means that you

مطمئن نیستید که از کدام یک استفاده کنید. وقتی پول قرض می کنید به این معنی است که

are receiving money from someone. Kids often borrow

از کسی پول دریافت می کنید. بچه ها اغلب

money from their parents. Sometimes, people will have

از والدین خود پول قرض می گیرند. گاهی اوقات، افراد

someone in their family who likes to borrow money all the

در خانواده خود فردی را دارند که دوست دارد همیشه پول قرض

time. It means they're always asking for money. They're

کند. یعنی همیشه پول می خواهند. آنها

always wanting money and they're always saying, hey, can

همیشه پول می خواهند و همیشه می گویند، هی، می

you lend me some money. So, when you lend money, you are

توانی به من پول قرض بدهی. بنابراین، وقتی پول قرض می دهید، شما

the person giving the money. When you borrow money, you are

فردی هستید که پول را می دهید. وقتی پول قرض می‌گیرید، این شما هستید که پول را می‌گیرید

the person taking the money. Often times, people will go to

. اغلب اوقات، مردم

the bank because they want the bank to lend them money. They

به بانک مراجعه می کنند زیرا می خواهند بانک به آنها پول وام دهد.

go to the bank because they want to borrow money from the

آنها به بانک می روند چون می خواهند از بانک وام بگیرند

bank. So again, when you are borrowing money, you are, you

. پس دوباره، وقتی پول قرض می‌گیرید، شما

are the person taking the money, okay? Um when I was a

کسی هستید که پول را می‌گیرد، خوب؟ اوم وقتی

kid, I borrowed money from my parents. They gave me money to

بچه بودم از پدر و مادرم پول قرض گرفتم. آنها به من پول دادند تا

pay for college but I had to pay them Back later. So, they

هزینه کالج را پرداخت کنم اما مجبور شدم بعداً به آنها بازپرداخت کنم. بنابراین، آنها

gave me money or they lend me money past tense. So, when you

به من پول دادند یا به من پول قرض دادند . بنابراین، وقتی

lend, you are the person giving the money. When you borrow, you

وام می دهید، شما فردی هستید که پول را می دهد. وقتی قرض می‌گیرید، شما

are the person taking the money. Um this one came up a

کسی هستید که پول را می‌گیرد. امم این یکی

few times and I think I talked about this in another lesson

چند بار مطرح شد و فکر می کنم یک بار در یک درس دیگر در این مورد صحبت کردم

once but collar and color. So people ask about the difference

اما یقه و رنگ. بنابراین مردم در مورد

in pronunciation between collar and color. So a collar is

تفاوت تلفظ بین یقه و رنگ می پرسند. بنابراین قلاده

something a dog wears or a pet often times. Um Oscar has a

چیزی است که سگ یا حیوان خانگی اغلب اوقات می پوشد. ام اسکار یک

collar and it gets a little bit loose and sometimes it falls

یقه دارد و کمی شل می شود و گاهی اوقات می

off and then we can't find it on the farm. That happened once

افتد و بعد در مزرعه نمی توانیم آن را پیدا کنیم . این یک

or twice when he was younger. Um because you don't want the

یا دو بار در جوانی اتفاق افتاد. امم چون نمیخوای

collar too tight. Um so we left a a little loose and then we

یقه خیلی تنگ باشه اوم پس کمی شل گذاشتیم و بعد

had to buy another one. Um but colour is just red, white,

مجبور شدیم یکی دیگر بخریم. ام اما رنگ فقط قرمز، سفید،

blue, purple, green, yellow. I don't know if I've said all the

آبی، بنفش، سبز، زرد است. نمی دانم همه رنگ ها را گفته ام یا نه

colors. I think there's eight or fifteen distinct colors

. من فکر می کنم

depending on how you define them. Um but colour and collar.

بسته به اینکه چگونه آنها را تعریف کنید، هشت یا پانزده رنگ متمایز وجود دارد. اما رنگ و یقه.

Notice the collar sounds a lot like the verb to call. You know

توجه کنید که صدای یقه بسیار شبیه فعل call است. میدونی

I'm going to call my brother. My dog wears a collar. And

که به برادرم زنگ میزنم سگ من قلاده دارد. و

color um just has a little bit of a slight difference to the

رنگ um فقط کمی تفاوت جزئی با

beginning of the pronunciation call. It's called more like the

شروع فراخوانی تلفظ دارد . این بیشتر شبیه فعل call نامیده می شود

verb to call which means you know sometimes we have 100 um

که به این معنی است که می دانید گاهی اوقات ما 100 میکرومتر

flower 100 plants and three aren't doing well so we'll call

گل 100 گیاه داریم و سه گیاه خوب کار نمی کنند بنابراین آنها را صدا می زنیم

them. That's it's a very unique verb. You might not know that

. این یک فعل بسیار منحصر به فرد است . ممکن است آن

verb. But collar is something a dog wears and color is

فعل را ندانید. اما قلاده چیزی است که سگ می پوشد و رنگ

something that refers to all of the shades and tones that we

چیزی است که به تمام سایه ها و رنگ هایی که می

see. So this came up in a previous lesson where I talked

بینیم اشاره دارد. بنابراین در درس قبلی که

about breath and breathe. So, breath refers to the actual air

در مورد نفس و نفس کشیدن صحبت کردم این موضوع مطرح شد. بنابراین، نفس به هوایی اشاره دارد

that's coming out of your mouth. They have very similar

که از دهان شما خارج می شود. آنها املای بسیار مشابهی دارند

spellings. Breathe has an E on the end. Breath does not. In

. Breathe دارای یک E در انتهای آن است. نفس نمی کند. در

Canada, when it's really cold out in the winter, you can see

کانادا، وقتی در زمستان واقعاً سرد است، می توانید

your breath. In this picture, you can see this person's

نفس خود را ببینید. در این تصویر نفس این فرد را مشاهده می کنید

breath. It's so cold that the moisture in your breath can be

. هوا آنقدر سرد است که رطوبت موجود در نفس شما

can be seen in the air. So, that's one of the good ways to

در هوا قابل مشاهده است. بنابراین، این یکی از راه‌های خوب برای

remember the difference that in cold weather, you can see your

یادآوری تفاوت است که در هوای سرد، می‌توانید نفس خود را ببینید

breath. To breathe or breathe is the verb. When you breathe,

. نفس کشیدن یا نفس کشیدن فعل است. وقتی نفس می‌کشید

it means you take air into your lungs, you inhale, and then you

، یعنی هوا را وارد ریه‌های خود می‌کنید، دم می‌دهید و سپس

exhale when you breathe. So, when someone is in an accident,

هنگام نفس کشیدن بازدم می‌کنید. بنابراین، هنگامی که شخصی در تصادف است

they always check to see if the person is breathing. They want

، همیشه بررسی می کند که آیا فرد نفس می کشد یا خیر. آنها می خواهند

to make sure the person is breathing. They'll check their

مطمئن شوند که فرد نفس می کشد. آنها نبض خود را بررسی می کنند

pulse to make sure their is beating and they might listen

تا مطمئن شوند که آنها می تپد و ممکن است گوش دهند

to see if they can hear the person breathing, okay? So once

تا ببینند آیا می توانند نفس فرد را بشنوند، خوب؟ بنابراین یک بار

again, breath, no E on the end, and it's just pronounced

دیگر، نفس، بدون E در انتها، و آن را فقط تنفس تلفظ می شود

breath. In the winter, you can see your breath. And when you

. در زمستان می توانید نفس خود را ببینید. و هنگامی که

inhale and exhale, that's what we say when someone is

دم و بازدم می کنید، این همان چیزی است که وقتی کسی نفس می کشد می گوییم

breathing. So, to breathe means to inhale and then exhale.

. پس نفس کشیدن به معنای دم و سپس بازدم است.

There, you learn three words on one slide. Good job, miss. Good

در آنجا سه ​​کلمه را در یک اسلاید یاد می گیرید . کار خوبه خانم

job, Bob the Canadian. Um so, immigrate and immigrate are are

کار خوب، باب کانادایی. اوم، مهاجرت و مهاجرت در

next to. These two words to me sound very different but to

کنار هم هستند. این دو کلمه برای من بسیار متفاوت به

some people they can sound similar. Immigrate starts with

نظر می رسند اما برای برخی افراد ممکن است شبیه به هم به نظر برسند. مهاجرت با

kind of AA hard E, immigrate and immigrate starts with an I.

یک نوع AA سخت E شروع می شود، مهاجرت و مهاجرت با یک I شروع می شود.

And this is how it works. I am in Canada. If I wanted to, I

و این روش کار می کند. من در کانادا هستم. اگر می خواستم

could immigrate, okay? So when you immigrate, it means you

می توانستم مهاجرت کنم، باشه؟ بنابراین وقتی مهاجرت می کنید به این معنی است که

leave a country. So a lot of people when a country is not

کشوری را ترک می کنید. بنابراین بسیاری از مردم وقتی کشوری

having is if a country's having a lot of political unrest or if

ندارد، اگر کشوری ناآرامی سیاسی زیادی داشته باشد یا

there is war, people are eager to immigrate. They're eager to

جنگ باشد، مردم مشتاق مهاجرت هستند. آنها مشتاق هستند

move away from that country. When you immigrate though, it

که از آن کشور دور شوند. هر چند وقتی مهاجرت می کنید به این

means you come to a country. When someone moves to Canada

معنی است که به کشوری آمده اید. وقتی شخصی

from another country, we are saying that they immigrated to

از کشور دیگری به کانادا مهاجرت می کند، می گوییم که به کانادا مهاجرت کرده است

Canada. Um my grandparents immigrated to Canada. So, let

. اوم پدربزرگ و مادربزرگ من به کانادا مهاجرت کردند. بنابراین، اجازه دهید

me give you um the formal definition um of each of So

تعریف رسمی هر یک از So

meaning of immigrate. So let me make sure I'm on the right

به معنای مهاجرت را به شما ارائه دهم. بنابراین اجازه دهید مطمئن شوم که در اسلاید سمت راست

slide here. So immigrate to leave one's own country in

اینجا هستم. پس مهاجرت کنید تا کشور خود را ترک کنید

order to settle permanently in another. So immigrate. To leave

تا به طور دائم در کشور دیگری ساکن شوید . پس مهاجرت کن

one's own country in order to settle permanently in another.

ترک کشور خود به منظور اقامت دائم در کشور دیگر.

And then of course we have immigrate. Um clicking on the

و البته ما مهاجرت داریم. ام با کلیک بر روی

wrong slides here. So, formal definition of immigrant come to

اسلایدهای اشتباه اینجا. بنابراین، تعریف رسمی از مهاجر برای

live permanently in a foreign country. So, this is why, I

زندگی دائم در یک کشور خارجی آمده است. بنابراین، به همین دلیل، من

went too far. Um this is why we have the word immigrant. When

بیش از حد رفتم. اوم به همین دلیل است که ما کلمه مهاجر را داریم.

you move to another country, when you arrive there, they

وقتی به کشور دیگری نقل مکان کردید، وقتی به آنجا رسیدید،

will call you an immigrant. So, my grandparents were

شما را مهاجر صدا می کنند. بنابراین، پدربزرگ و مادربزرگ من

immigrants. They are people who moved from another country to

مهاجر بودند. آنها افرادی هستند که از کشور دیگری به کانادا نقل مکان کرده اند

Canada. Um let's see here. Principal and principle. So,

. بیا اینجا ببینیم اصل و اصل. بنابراین،

here we have true homophones. These words sound exactly the

در اینجا ما همفون واقعی داریم. این کلمات دقیقاً

same. They have slightly different spellings. A

شبیه هم هستند. املای آنها کمی متفاوت است.

principal is someone who is in charge of a school. So, my boss

مدیر کسی است که مسئول مدرسه است. بنابراین، رئیس من

is the principal of our school. He is the person who runs the

مدیر مدرسه ما است. او فردی است که نمایش را اجرا می

show. He is the boss. He is the principal of a school. But a

کند. او رئیس است. او مدیر یک مدرسه است. اما یک

principal is like a concept or a truth, you know? I have

اصل مانند یک مفهوم یا یک حقیقت است، می دانید؟ من

certain I live by. I live by the principle that even though

مطمئن هستم که با آن زندگی می کنم. من بر اساس این اصل زندگی می کنم که با وجود اینکه

I'm not good at it, I should try to be nice to people every

در آن خوب نیستم، باید سعی کنم هر روز با مردم مهربان باشم

day. That's one of the principles that I live by. It's

. این یکی از اصولی است که من با آن زندگی می کنم. این

one of the ideas or thoughts maybe rule that I live by. But

یکی از ایده ها یا افکاری است که شاید بر اساس آن زندگی می کنم. اما

I work for my principal. When I go to work, I say hi to the

من برای مدیرم کار می کنم. وقتی سر کار می روم،

principal every morning. Children in school are always

هر روز صبح به مدیر مدرسه سلام می کنم. بچه های مدرسه همیشه

worried that if they do something bad, they'll have to

نگران این هستند که اگر کار بدی انجام دهند، باید

go to the principal's office. It's never a good idea to be a

به دفتر مدیر بروند. این هرگز ایده خوبی

bad kid 'cuz you might have to go see the principal. The

نیست که بچه بدی باشید، زیرا ممکن است مجبور شوید به دیدن مدیر بروید.

teacher might say, you need to go to the principal's office.

معلم ممکن است بگوید، باید به دفتر مدیر بروید.

I'm tired of dealing with you. You're gonna have to talk to

من از برخورد با تو خسته شدم شما باید با مدیر صحبت کنید

the principal and then, a principal is simply, yeah, an

و سپس، یک مدیر به سادگی، بله، یک

idea or rule or code of conduct. Some people are very

ایده یا قانون یا منشور رفتار است. بعضی ها خیلی

principled. They have certain principles that they live by.

اصولی هستند. آنها اصول خاصی دارند که بر اساس آن زندگی می کنند.

Um let's see here. Sensible, and sensitive. This came up in

بیا اینجا ببینیم معقول و حساس این در

a lesson a few months ago on describing people and I have to

یک درس چند ماه پیش در مورد توصیف افراد مطرح شد و باید

admit, I do get these wrong in French all the time as well.

اعتراف کنم، من همیشه اینها را در فرانسه اشتباه می‌کنم.

But a sensible person is a practical person. A sensible

اما آدم عاقل آدم عملی است. یک فرد عاقل

person would have an umbrella with on a day when it might

در روزی که ممکن است

rain. A sensible person would wear winter boots in the middle

باران ببارد چتر به همراه دارد. یک فرد عاقل در

of the winter instead of running shoes. A sensible

وسط زمستان به جای کفش دویدن، چکمه های زمستانی می پوشد. یک

person does logical, practical, normal things, okay? So they

آدم عاقل کارهای منطقی، عملی، عادی انجام می دهد، باشه؟ بنابراین

are someone who they they look at the weather forecast and

آنها کسانی هستند که به پیش بینی آب و هوا نگاه

they make a decision um based on that. They are sensible,

می کنند و بر اساس آن تصمیم می گیرند. آنها معقول هستند،

they are practical. A sensitive person on the other hand and

آنها عملی هستند. یک فرد حساس از طرف دیگر و

this can have two meanings. A sensitive person can themselves

این می تواند دو معنی داشته باشد. یک فرد حساس خودش می

be very emotional. So, if you were a sensitive child, it

تواند بسیار احساساتی باشد. بنابراین، اگر بچه حساسی بودید،

might mean that you cried very easily, okay? You were very

ممکن است به این معنی باشد که خیلی راحت گریه کردید ، باشه؟ تو خیلی

sensitive. Um if someone said something mean, you would cry.

حساس بودی اوم اگر کسی چیز بدی می گفت، گریه می کردی.

You were able to um as you went through life, you were, you

وقتی زندگی را پشت سر می گذاشتی،

expressed emotions quickly, okay? You were very sensitive

توانستی به سرعت احساسات خود را ابراز کنی، باشه؟ شما بسیار حساس بودید

but a sensitive person can also be a person who can sense other

اما یک فرد حساس می تواند فردی باشد که می تواند احساسات دیگران را حس

people's emotions and then feels sympathy or empathy.

کند و سپس احساس همدردی یا همدلی کند.

Sympathy is when you feel bad for someone. Empathy is when

همدردی زمانی است که نسبت به کسی احساس بدی داشته باشید. همدلی زمانی است

you know how they feel. So, two meanings for sensitive. A

که بدانی چه احساسی دارند. بنابراین، دو معنی برای حساس. یک

sensible person, we even have the um we even say sensible

آدم عاقل، ما حتی کفش های معقولی هم داریم که می گوییم

shoes. Um a sensible person wears sensible shoes. They wear

. اوم آدم عاقل کفش عاقل می پوشد. آنها

the right footwear for the right weather. They buy the

برای آب و هوای مناسب کفش مناسب می پوشند. آنها

right vehicle. Um if you were a farmer and you bought a

وسیله نقلیه مناسبی می خرند. اوم اگر کشاورز بودید و

Ferrari, that's not very sensible. Uh if you were a

فراری خریدید، این خیلی معقول نیست. اوه اگر شما

farmer and you had a pickup truck, that would be very

کشاورز بودید و یک وانت بار داشتید ، بسیار

sensible. And again, a sensible person is very emotional or

معقول بود. و باز هم، یک فرد عاقل بسیار احساساتی است یا می

able to sense other people's emotions. Adverse and adverse.

تواند احساسات دیگران را حس کند. نامطلوب و نامطلوب.

So, adverse means not favorable, not nice. We use

بنابراین، نامطلوب به معنای مطلوب نیست، خوب نیست.

this word a lot when we are talking about the weather in

وقتی از آب و هوای زمستان صحبت می کنیم از این کلمه زیاد استفاده می کنیم

the winter. Sometimes, there are adverse weather conditions.

. گاهی اوقات، شرایط آب و هوایی نامطلوب وجود دارد.

So, notice there's just one letter difference, averse,

بنابراین، توجه کنید که فقط یک حرف تفاوت وجود دارد، مخالف،

adverse. So, often on the news in January or February, they

مخالف. بنابراین، اغلب در اخبار ژانویه یا فوریه، آنها

will say, it's going to be a slow drive to work this

می گویند، امروز صبح به سمت محل کار آهسته

morning. It will be a slow commute. There is a snowstorm,

خواهد بود. رفت و آمد کندی خواهد بود . یک طوفان برف

there are adverse weather conditions. So, again, adverse

وجود دارد، شرایط آب و هوایی نامساعد وجود دارد . بنابراین، باز هم، نامطلوب

means not favorable, not nice, not good. A verse, we almost

به معنای مطلوب نیست، خوب نیست، خوب نیست. یک آیه، ما تقریبا

always use this in the negative with the word not in front of

همیشه این را به صورت منفی با کلمه نه در مقابل

it, at least I do. So, I don't smoke but when I go to an

آن استفاده می کنیم، حداقل من این کار را می کنم. بنابراین، من سیگار نمی کشم، اما وقتی به یک

outdoor social gathering, I'm not a verse to other people

اجتماع اجتماعی در فضای باز می روم ، برای دیگران که

smoking. When you are a verse to something, it means you're

سیگار می کشند آیه نیستم. وقتی شما آیه ای برای چیزی هستید، به این معنی است که شما

against it. When you're not a verse to something, it means

مخالف آن هستید. وقتی آیه چیزی

you're, it doesn't bother you, okay? Um so, I'm not a verse to

نیستی، یعنی هستی، اذیتت نمی کند، باشه؟ اوم، من آیه

getting gifts from students at the end of the year um but I am

هدیه گرفتن از دانش آموزان در پایان سال نیستم، اما

a verse to getting gifts from students before the school year

آیه هدیه گرفتن از دانش آموزان قبل از پایان سال تحصیلی

is over. What that means is that when I am done grading and

هستم. معنی آن این است که وقتی نمره دادن من تمام شد و

the student has gotten their final grade and if they want to

دانش آموز نمره نهایی خود را گرفت و اگر بخواهد

give me a gift a week later, that's fine with me. What I'm

یک هفته بعد به من هدیه بدهد، برای من خوب است. چیزی که من از آن

averse to is, sometimes students want to give teachers

متنفرم این است که گاهی دانش‌آموزان می‌خواهند

gifts before they've graded everything, before they've

قبل از اینکه همه چیز را نمره‌دهی کنند، قبل از اینکه

marked everything and that feels a little bit like

همه چیز را علامت‌گذاری کنند، به معلمان هدیه بدهند و این کمی شبیه

bribery. So, a verse means to be against and not of a means

رشوه است. پس آیه به معنای مخالف بودن است نه وسیله ای

to be in favor of. So I'm not a verse to students giving me

برای موافق بودن. بنابراین من برای دانش آموزانی که

gifts after I've given them their final grade for the

بعد از اینکه نمره نهایی ترم را به آنها دادم، به من هدیه بدهند

semester. Uh aisle and aisle. So, aisle is spelled with an A

. آه راهرو و راهرو. بنابراین، راهرو در ابتدا با A نوشته می شود

at the beginning and aisle is not. They are pronounced by me

و راهرو نه. آنها توسط من

exactly the same way. I'm not sure if there's any place where

دقیقاً به همین شکل تلفظ می شوند. مطمئن نیستم جایی وجود دارد که

people speak English where they are pronounced differently but

مردم انگلیسی صحبت کنند که تلفظ آنها متفاوت باشد، اما

in the grocery store, there are many aisle. Okay? When people

در فروشگاه مواد غذایی، راهروهای زیادی وجود دارد. باشه؟ وقتی مردم

get married in a church, they walk down the aisle. So, an

در کلیسا ازدواج می کنند ، از راهرو راه می روند. بنابراین، یک

aisle is just a walkway. Aisle, on the other hand, is just a

راهرو فقط یک راهرو است. از طرف دیگر، ایسل فقط یک

small island, okay? So, I'm not sure if that's an island and it

جزیره کوچک است، خوب است؟ بنابراین، من مطمئن نیستم که آیا این یک جزیره است

has a few aisle around it but an aisle is simply a small

و چند راهرو در اطراف آن وجود دارد، اما یک راهرو به سادگی یک

island. Uh let's see. Just looking at the question from

جزیره کوچک است. اوه ببینیم فقط نگاه کردن به سوال از طرف

adverse is don't like something and don't agree. Yes. Well, no.

مخالف این است که چیزی را دوست ندارید و موافق نیستید. آره. خب نه.

Adverse means unfavorable. Okay? So, don't get them too

نامطلوب به معنای نامطلوب است. باشه؟ بنابراین، آنها را زیاد

confused, Jake. Um you might have to listen to my

گیج نکن، جیک. اوم ممکن است مجبور شوید

explanation one more time. That might help. Um but yes, there

یک بار دیگر به توضیحات من گوش دهید. این ممکن است کمک کند. اوم، اما بله،

is an aisle, there are many aisle in the grocery store. In

یک راهرو وجود دارد، راهروهای زیادی در فروشگاه مواد غذایی وجود دارد. در

fact, the common question in a grocery store is, can you tell

واقع، سوال رایج در یک فروشگاه مواد غذایی این است که آیا می توانید به

me what aisle aisle the butter is in. Can you tell me what

من بگویید که کره در کدام

aisle the cereal is in? And they'll say oh it's in aisle

راهرو قرار دارد؟ و می گویند آه این در

six or aisle seven. And then if you're really rich you might

راهرو شش یا هفت است. و سپس اگر واقعاً ثروتمند هستید،

have uh you might have purchased an aisle. A small

ممکن است یک راهرو خریداری کرده باشید. یک جزیره کوچک در

island somewhere. I don't know. Maybe. I don't think any of us

جایی. من نمی دانم. شاید. فکر نمی کنم هیچ کدام از ما

are doing that anytime soon. Um loose and loose. So when

به این زودی ها این کار را انجام دهیم. اوم شل و گشاد بنابراین وقتی

something is loose, it needs to be tightened. The knot on this

چیزی شل است، باید سفت شود. گره روی این

bolt. Maybe it's loose. So this person has a wrench and they're

پیچ شاید شل باشد. بنابراین این شخص یک آچار دارد و می

going to tighten it. When you lose weight, sometimes your

خواهند آن را سفت کنند. وقتی وزن کم می کنید، گاهی

pants become loose. So I just used both words there. When you

شلوارتان گشاد می شود. بنابراین من فقط از هر دو کلمه در آنجا استفاده کردم. وقتی

lose weight, sometimes your pants become loose. Um so,

وزن کم می کنید، گاهی شلوارتان گشاد می شود. اوم،

that's when something is not tight. Um my jeans got a little

آن وقت است که چیزی سفت نیست. اوم شلوار جین من

bit loose a few months ago but now, they fit again. So, think

چند ماه پیش کمی گشاد شد، اما اکنون، دوباره جا می‌شود. بنابراین،

I've put weight back on. Um when you lose, it means that

فکر کنید که وزنم را دوباره افزایش داده ام. امم وقتی میبازی

you don't win. If a soccer team or football team plays another

یعنی برنده نمیشی اگر یک تیم فوتبال یا تیم فوتبال با تیم فوتبال دیگری

football team and they don't win, we would say that they uh

بازی کند و آنها برنده نشوند، ما می گوییم که

they have lost. So, to lose is the opposite of to win. Um but

آنها شکست خورده اند. بنابراین، باخت برعکس برنده شدن است. امم اما

it can also mean um like when you're talking about weight,

می تواند به این معنی باشد که وقتی در مورد وزن صحبت

you can lose weight. So, lose And lose. Can and can't. So

می کنید، می توانید وزن کم کنید. بنابراین، از دست دادن و از دست دادن. می تواند و نمی تواند. پس

these are opposites of each other. This person can ski.

اینها متضاد یکدیگرند. این شخص می تواند اسکی کند.

This person can't ski. I'm probably over pronouncing a

این شخص نمی تواند اسکی کند.

little bit when we speak very quickly in English. We say

وقتی خیلی سریع به زبان انگلیسی صحبت می کنیم، احتمالاً در تلفظ کمی زیاده روی کرده ام . ما می گوییم

things like um can you ski? Yeah I can ski. And then can

چیزهایی مانند اوم می توانید اسکی کنید؟ آره میتونم اسکی کنم و بعد

you ski? No I can't ski. So you see how can't that T at the end

میتونی اسکی کنی؟ نه من نمی توانم اسکی کنم. بنابراین می بینید که چگونه ممکن است که T در پایان

is sometimes under pronounced. We don't enunciate it very

گاهی اوقات زیر تلفظ می شود. ما آن را خیلی خوب بیان نمی کنیم

well. I can ski I can't ski. I can ski. I can't ski. I can

. من می توانم اسکی کنم نمی توانم اسکی کنم. من میتوانم اسکی کنم. من نمی توانم اسکی کنم. من میتوانم

ski. Can you ski? I can I can ski. He can ski. She can ski.

اسکی کنم. میتونی اسکی کنی؟ من می توانم می توانم اسکی کنم. او می تواند اسکی کند. او می تواند اسکی کند.

We can all ski. Can you ski? No, I can't ski. So, when I say

همه ما می توانیم اسکی کنیم. میتونی اسکی کنی؟ نه، من نمی توانم اسکی کنم. بنابراین، وقتی می‌گویم

can't, when I speak quickly and when I speak in my normal,

نمی‌توانم، وقتی سریع صحبت می‌کنم و وقتی با زبان عادی و غیررسمی خود صحبت می‌کنم،

informal Bob the Canadian uh English uh speed and

باب کانادایی uh انگلیسی uh سرعت و

pronunciation, it's hard to hear the T. The best way to

تلفظ، شنیدن T سخت است. بهترین راه برای

practice this is to say it yourself a lot. I can walk. I

تمرین این است که خودتان آن را بگویید. زیاد. می توانم راه بروم. من

can't walk. Sorry, I can run. I can't run um and then listen to

نمی توانم راه بروم. ببخشید من میتونم بدوم من نمی توانم اجرا کنم و سپس گوش

try to listen actively. There's a there's a website called

کنم تا فعالانه گوش کنم. یک وب سایت به نام

Uglish. I don't know if you've ever used it but you is a great

Uglish وجود دارد. نمی‌دانم تا به حال از آن استفاده کرده‌اید یا نه، اما شما یک وب‌سایت عالی هستید

website because it lets you type in a word and then it will

زیرا به شما امکان می‌دهد یک کلمه را تایپ کنید و سپس

find YouTube videos and it will let you listen to a bunch of

ویدیوهای YouTube را پیدا می‌کند و به شما امکان می‌دهد به دسته‌ای از

YouTube videos where someone's using that word. Um it's called

ویدیوهای YouTube گوش دهید که در آن شخصی از آن کلمه استفاده می‌کند. . اوم اسمش

Uglish Maybe I should put that in the chat. So it's called

Uglish است شاید باید آن را در چت قرار دهم. بنابراین به آن

Yuglish. Think I spelled it right. Uglish dot com. It's a

یوگلیش می گویند. فکر کن درست نوشتم دات کام زشت. این یک

cool website. So you can type in the word can't. And then it

وب سایت باحال است. بنابراین می توانید کلمه can't را تایپ کنید. و سپس

will find like 500 YouTube videos and then it will

500 ویدیوی یوتیوب را پیدا می‌کند و

actually be at the spot where a person is using can't in a

در واقع در جایی قرار می‌گیرد که شخص در یک

sentence. And then you can just click forward forward and

جمله از cant استفاده می‌کند. و سپس می توانید روی جلو به جلو کلیک کنید و

listen to a bunch of it. Word and world. This is another

به تعدادی از آن گوش دهید. کلمه و جهان. این یک

classic word pair. This is one of the first word pairs that

جفت کلمه کلاسیک دیگر است. این یکی از اولین جفت کلماتی است که

someone asked me about when I started teaching English

وقتی شروع به تدریس انگلیسی آنلاین کردم، شخصی از من پرسید

online. Word. This is the word hello. Word. Add an L and we

. کلمه. این کلمه سلام است. کلمه. یک L اضافه کنید و

have world. World is a challenging word to say for

جهان داریم. World یک کلمه چالش برانگیز برای

people who are learning English. Word is not. It's

افرادی است که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند. کلمه نیست.

usually fairly easy to say word. I've learned five words

معمولاً گفتن کلمه نسبتاً آسان است. امروز پنج کلمه یاد گرفتم

today. How many words have you learned? I've learned over a

چند کلمه یاد گرفتی؟ من بیش از

thousand words in English. World though has an a weird

هزار کلمه به زبان انگلیسی یاد گرفته ام. اگرچه دنیا پایان عجیبی

ending to it. The RLD is very challenging to pronounce.

دارد. تلفظ RLD بسیار چالش برانگیز است.

You're making two different sounds really close to each

شما در حال ساختن دو صدای متفاوت واقعاً نزدیک به

other World. So it starts with but it ends with world. So I'm

هم دنیا هستید. بنابراین با دنیا شروع می شود اما با دنیا تمام می شود. بنابراین من

actually saying an L and AD really close together. World.

در واقع می گویم یک L و AD بسیار نزدیک به هم. جهان.

I'm not gonna say anymore. I think you know the difference

دیگه نمیگم من فکر می کنم شما

in meaning between word and world. But world is definitely

تفاوت معنی بین کلمه و جهان را می دانید. اما جهان قطعاً

a tricky one. Um and it's hard sometimes for people to say but

یک دنیای دشوار است. ام و گاهی اوقات برای مردم سخت است که بگویند،

sometimes it can be hard for people to understand when uh

اما گاهی اوقات برای مردم سخت است که بفهمند وقتی

someone is speaking quickly as well. Um Brake and brake. So,

کسی سریع صحبت می کند. ام ترمز و ترمز. بنابراین،

on a car, you have brakes. When you hit the brakes, the brake

در یک ماشین، شما ترمز دارید. وقتی ترمز می زنید،

lights come on at the back of your car. Sometimes, you go to

چراغ های ترمز پشت ماشین شما روشن می شود. گاهی اوقات شما به

the mechanic and the mechanic needs to fix your brakes. So,

مکانیک مراجعه می کنید و مکانیک باید ترمزهای شما را تعمیر کند. بنابراین،

spelled differently, exactly the same pronunciation as

املای متفاوت، دقیقا همان تلفظ

brake. These people are on a brake. Sometimes, um you might

ترمز. این افراد در حال ترمز هستند. گاهی

have an accident and you might break your arm, okay? That

ممکنه تصادف کنی و دستت بشکنه، باشه؟ این

means that you have to get a cast, not a very nice thing. Um

بدان معناست که شما باید یک بازیگر انتخاب کنید، نه چیز خیلی خوبی. اوم

it's better uh you're better off having to get your brakes

بهتر است اوه شما بهتر است ترمزهای خود را

fixed um than breaking your arm, okay? So again, brakes are

تعمیر کنید تا بازوی خود را بشکنید، باشه؟ بنابراین باز هم، ترمز

what make a vehicle stop, okay? You have to hit the brakes.

چیزی است که یک وسیله نقلیه را متوقف می کند، خوب؟ باید ترمز بزنی

BRAKE and brake is a word that has many meanings but the two

ترمز و ترمز واژه‌ای است که معانی زیادی دارد اما دو مورد

main ones would be to take a break. Um after I'm done this

اصلی، استراحت کردن است. امم بعد از تموم شدن این

lesson, I have to teach a class and then I'm going to take a

درس باید یه کلاس درس بدم و بعد

break. Jen will come in in about 2 hours and we'll have a

استراحت کنم. جن حدود 2 ساعت دیگر وارد می شود و ما یک

coffee break. Um and then sometimes uh thing Sometimes

استراحت قهوه خواهیم داشت. اوم و سپس گاهی اوقات چیزی گاهی اوقات

your computer will break. That's never fun. I never enjoy

کامپیوتر شما خراب می شود. این هرگز سرگرم کننده نیست. وقتی کامپیوترم خراب است هرگز از آن لذت نمی برم

it when my computer is broken. Um give and take. This is

. اوم بده و بگیر این

similar to lend and borrow. So in this picture the person on I

شبیه قرض دادن و قرض گرفتن است. بنابراین در این تصویر فردی که در آن قرار دارد

don't wanna say left or right. The person on this side of the

نمی‌خواهم بگویم چپ یا راست. فردی که در این طرف

picture is giving the person on the other side their flowers.

تصویر قرار دارد، گل های خود را به طرف مقابل می دهد.

So the person on the far side is taking the flowers. The

بنابراین فردی که در سمت دور قرار دارد گل ها را می گیرد.

person on this side is giving the flowers, okay? Um so,

اون طرف داره گل میده، باشه؟ اوم،

hopefully that made some sense. I'm not sure I put the arrows

امیدوارم که تا حدودی منطقی باشد. مطمئن نیستم وقتی عکس‌ها را ساختم، فلش‌ها را

in the best place when I made the pictures um but when you

در بهترین مکان قرار داده باشم، اما وقتی

give something, you have it and you are handing it to someone

چیزی می‌دهی، آن را در اختیار داری و به

else. When you take something, someone is handing it to you

دیگری می‌سپاری. وقتی چیزی را می گیرید، یک نفر آن را به شما می دهد

and you take it from them. Let's see here. This one um I

و شما آن را از او می گیرید. بیایید اینجا را ببینیم. این یکی

chose different and difference because this comes up a lot in

متفاوت و متفاوت را انتخاب کردم زیرا این موضوع در

how people ask their questions when they're watching my live

نحوه پرسیدن سؤالات افراد هنگام تماشای پخش زنده من بسیار مطرح می

streams. Many of you who have been around for a while will

شود. خیلی از شما که مدتی است می

say, what is the difference between this word and this

گویید فرق این کلمه با این

word? But some people will use the word different which is

کلمه چیست؟ اما برخی افراد از کلمه متفاوت استفاده می کنند که

incorrect. So, if you look at this picture, I'll give you

نادرست است. بنابراین، اگر به این تصویر نگاه کنید،

some example sentences. Um the red um what are those? Game

چند جمله مثال برای شما می‌آورم. اوم قرمز اوم اینها چیست؟ مهره های بازی با

pieces are different than the black game piece, okay? There's

قطعه سیاه بازی متفاوت است، خوب؟

something different about them. So, you might ask this

چیز متفاوتی در مورد آنها وجود دارد. بنابراین، ممکن است این

question, what is the difference? Okay, so notice

سوال را بپرسید، تفاوت چیست؟ خوب، پس توجه کنید

something is different. When you look outside, you'll notice

که چیزی متفاوت است. وقتی به بیرون نگاه می کنید، متوجه خواهید شد

that there are different kinds of trees. You might see two

که انواع درختان وجود دارد. ممکن است دو

trees that are different and you might ask yourself, what is

درخت را ببینید که متفاوت هستند و ممکن است از خود بپرسید

the difference? The difference is one is an evergreen tree and

که تفاوت آنها چیست؟ تفاوت این است که یکی درخت همیشه سبز است و

one has leaves that fall off every year. So, notice a subtle

یکی دارای برگ هایی است که هر سال می ریزد. بنابراین، به

difference between these two. I didn't mean to use the word to

تفاوت ظریف بین این دو توجه کنید. من قصد نداشتم از کلمه برای

define the word but if you look at this, something is

تعریف کلمه استفاده کنم، اما اگر به این نگاه کنید، چیزی

different, okay? So, you might look at two words and think

متفاوت است، خوب؟ بنابراین، ممکن است به دو کلمه نگاه کنید و فکر کنید

something is different about this word. And then you might

چیزی در مورد این کلمه متفاوت است. و سپس ممکن است

ask, what is the difference? So, when you, the difference is

بپرسید، تفاوت چیست؟ بنابراین، زمانی که شما، تفاوت در

when you define what is different between the two.

زمانی است که شما تعریف می کنید که چه چیزی بین این دو متفاوت است.

Hopefully, that made some sense. Um thank you Stool for

امیدوارم که تا حدودی منطقی باشد. اوم از شما متشکرم استول

the super chat. Very awesome of you. Thank you very much for

برای سوپر چت. خیلی از شما عالیه از اینکه

supporting me in the work that I do. Past and past these are

در کاری که انجام می دهم از من حمایت می کنید بسیار سپاسگزارم. گذشته و گذشته

said exactly the same way. Technically, past ends in a T,

اینها دقیقاً به همین صورت گفته می شود. از نظر فنی، گذشته به T ختم می‌شود

a hard T and past ends in a hard D but when I am talking

، T سخت و گذشته به D سخت ختم می‌شود، اما زمانی که من صحبت

and I'll just talk about me. I say these exactly the same way.

می‌کنم و فقط درباره خودم صحبت می‌کنم. من اینها را دقیقاً به همین صورت می گویم.

He passed the ball to the other player. Um he passed and then

او توپ را به بازیکن دیگر پاس داد . اوم پاس داد و بعد

he passed to someone else and then they scored. In the past,

به دیگری پاس داد و بعد گل زدند. در گذشته،

I've done a lot of different types of jobs. So, the past is

من انواع مختلفی از مشاغل را انجام داده ام . بنابراین، گذشته

time that is behind me and past is the past tense of to pass.

زمانی است که پشت سر من است و گذشته زمان گذشته برای گذشتن است.

So, he passed the ball um and then in the past, people

بنابراین، او توپ را پاس داد و سپس در گذشته، مردم

Yeah, I'm trying to think of an example sentence. In the past,

بله، من سعی می کنم به یک جمله مثال فکر کنم. در گذشته،

life was a lot more difficult than it is now and then, here

زندگی بسیار دشوارتر از این بود که اکنون و پس از آن، در اینجا

we go, man and men. Man and men. There is one man at the

می رویم، انسان و مرد. مرد و مرد. یک مرد در

store. There were many men at the store. This is one where

فروشگاه است. مردان زیادی در مغازه بودند. این یکی از مواردی است

the difference in meaning is very clear. Man is singular.

که تفاوت معنا در آن بسیار واضح است. انسان مفرد است.

Man is plural. Um when you have one single man, you say man and

انسان جمع است. ام، وقتی یک مرد مجرد دارید، می گویید مرد و

when there's many of them, you say man but it can set very

وقتی تعدادشان زیاد است، می گویید مرد، اما

similar when um an English speaker speaks very quickly. Um

زمانی که یک انگلیسی زبان خیلی سریع صحبت می کند، می تواند بسیار شبیه باشد. اوم

and so I think you have to listen to the other words in

و بنابراین من فکر می کنم شما باید به کلمات دیگر

the sentence, okay? There was a man at the store the other day.

جمله گوش دهید، خوب؟ روز پیش مردی در مغازه بود.

There was a man. There was a man at the store the other day.

مردی بود. روز پیش مردی در مغازه بود.

Um there were many men at the store the other day. So notice

اوم مردهای زیادی در فروشگاه بودند. بنابراین توجه

you might have to look at the words around it and as I say

داشته باشید که ممکن است مجبور شوید به کلمات اطراف آن نگاه کنید و همانطور که من

them quickly they do start to sound very similar. Okay. I'm a

آنها را به سرعت می گویم آنها بسیار شبیه به نظر می رسند. باشه. من یک

man. My brothers and I are men. I'm a man. My brother and I are

مرد هستم. من و برادرانم مرد هستیم. من یک مرد هستم. من و برادرم

men. Man, Hopefully that made some sense. It was uh the more

مردیم. مرد، امیدوارم که تا حدودی منطقی باشد. اوهوم هر چه بیشتر

I say these words, the more they sound strange to me. Do

این کلمات را می گویم برایم عجیب تر به نظر می رسد.

you ever have that? Where the more you pronounce something,

آیا تا به حال آن را دارید؟ جایی که هر چه چیزی را بیشتر تلفظ کنید

the stranger it sounds? That's what can happen sometimes.

، عجیب تر به نظر می رسد؟ این چیزی است که گاهی اوقات ممکن است اتفاق بیفتد.