Advanced Spoken English Class Ep. 2 | Topic: Luck, superstition | IELTS Speaking, Fluency, Vocab

Hello, and welcome back.

سلام و خوش آمدید.

This is episode number two in our advanced spoken English series.

این قسمت شماره دو در مجموعه انگلیسی گفتاری پیشرفته ما است.

These lessons are designed to help you improve your listening and take your speaking skills

این درس ها برای کمک به شما در بهبود شنیداری و ارتقاء مهارت های گفتاری خود

to the next level by teaching you advanced vocabulary and conversation phrases.

با آموزش لغات پیشرفته و عبارات مکالمه به شما طراحی شده اند.

Our topic for this lesson is luck and superstition.

موضوع ما برای این درس شانس و خرافات است.

You will listen to a conversation on this topic for about 10 minutes.

حدود 10 دقیقه به مکالمه ای درباره این موضوع گوش خواهید داد .

You will see lots of useful vocabulary underlined throughout the video.

واژگان مفید زیادی را خواهید دید که زیر آنها خط کشیده شده است.

After the conversation ends, I will teach you the most useful and important vocabulary

پس از پایان مکالمه، مفیدترین و مهم ترین واژگان درس را به شما آموزش می دهم

from the lesson.

.

So, let’s begin.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

We’re going to talk about luck now.

اکنون در مورد شانس صحبت خواهیم کرد.

Do you believe in luck?

آیا به شانس اعتقاد داری؟

Well, that’s a tricky question.

خوب، این یک سوال پیچیده است.

Because it depends on how you define luck.

زیرا بستگی به تعریف شما از شانس دارد.

I mean, we can’t deny that improbable events do happen to people in the world.

منظورم این است که ما نمی توانیم انکار کنیم که اتفاقات غیرمحتمل برای مردم دنیا رخ می دهد.

From time to time, we do hear people say things like “I got lucky” in response to something

گاهی اوقات، ما می شنویم که مردم در پاسخ به چیزی که اتفاق افتاده، جملاتی مانند "من خوش شانس بودم" می

that happened.

گویند.

What sorts of occurrences make people say that?

چه نوع اتفاقاتی باعث می شود مردم چنین حرفی بزنند؟

For example, when someone miraculously survives a car accident that should have been fatal,

به عنوان مثال، وقتی شخصی به طور معجزه آسایی از یک تصادف رانندگی که باید کشنده

you might hear that person say, “I could have died in that accident.

می شد جان سالم به در می برد، ممکن است بشنوید که آن شخص می گوید: «من می توانستم در آن تصادف بمیرم.

I got lucky there!”

من آنجا شانس آوردم!»

Or, if a student takes an exam, and they think they’re sure to fail, you might see them

یا اگر دانش‌آموزی در امتحانی شرکت کند و فکر کند مطمئناً مردود می‌شود، ممکن است ببینید که

moping around for a while thinking about it.

برای مدتی به این موضوع فکر می‌کند.

But then they get their result and find out that they passed!

اما بعد نتیجه خود را می گیرند و متوجه می شوند که پاس کرده اند!

They might say they got lucky.

شاید بگویند خوش شانس بوده اند.

So, is luck about managing to avoid something negative?

بنابراین، آیا شانس در مورد مدیریت برای جلوگیری از چیزی منفی است؟

Well, that’s one side of it.

خوب، این یک طرف آن است.

The other side of that coin is obviously when something positive happens, when someone makes

روی دیگر این سکه آشکارا زمانی است که اتفاق مثبتی می افتد، زمانی که

a gain.

کسی سود می برد.

Like if somebody wins the lottery, or let’s say a person starts up a small business, and

مثلاً اگر کسی در بخت آزمایی برنده شود، یا فرض کنید شخصی یک کسب و کار کوچک راه اندازی کند، و

then that takes off all of a sudden and makes that person rich beyond their wildest dreams,

سپس ناگهان از بین می رود و آن فرد را فراتر از رویاهای وحشیانه اش ثروتمند می کند،

even if that entrepreneur him- or herself believes that all that success was a result

حتی اگر آن کارآفرین خودش باور داشته باشد که این همه موفقیت

of their own hard work, other people looking on from the outside might say that luck must

نتیجه کار سخت خودشان بود، افراد دیگری که از بیرون به آن نگاه می‌کنند ممکن است بگویند که شانس

have been involved.

هم در کار بوده است.

Because how can somebody get so rich so quickly?

چرا که چگونه یک نفر می تواند اینقدر سریع ثروتمند شود؟

It must have been luck!

حتما شانس بوده!

The opposite of this is obviously when something negative happens in the place of a positive

برعکس این بدیهی است که در جای یک

result that was expected.

نتیجه مثبت که مورد انتظار بود، اتفاق منفی بیفتد.

Then that person would consider themselves unlucky.

آن وقت آن شخص خود را بدشانس می دانست.

How would you define luck?

شانس را چگونه تعریف می کنید؟

I think there are two ways to define it.

من فکر می کنم دو راه برای تعریف آن وجود دارد.

One is to say that sometimes certain events happen in people´s lives that don’t conform

یکی این است که بگوییم گاهی وقایع خاصی در زندگی افراد اتفاق می افتد که با

to our expectations.

انتظارات ما مطابقت ندارد.

These can be the getting rich overnight variety, or they can be the “Phew!

اینها می توانند انواع ثروتمند شدن یک شبه، یا می توانند "Phew!

I dodged a bullet there” kind of experience.

من در آنجا از یک گلوله طفره رفتم» نوعی تجربه.

But in either case, we’re saying that something happened for which we don’t have an immediate

اما در هر صورت، ما می گوییم اتفاقی افتاده است که توضیح فوری برای آن نداریم

explanation.

.

And the thing that we can’t explain we call luck.

و چیزی را که نمی توانیم توضیح دهیم، شانس می نامیم.

And we just leave it at that.

و ما فقط آن را رها می کنیم.

That’s one way to define it.

این یک راه برای تعریف آن است.

The other way to define it is when an event happens that seems improbable, to say that

راه دیگر برای تعریف آن این است که وقتی رویدادی اتفاق می افتد که غیرمحتمل به نظر می رسد، گفتن اینکه

something supernatural must have had a hand in bringing that about.

چیزی ماوراء طبیعی باید در ایجاد آن نقش داشته باشد.

And people who believe this typically also tend to believe that they can influence the

و افرادی که به این اعتقاد دارند معمولاً معتقدند که می توانند

normal course of events by doing certain things that bring them luck.

با انجام کارهای خاصی که برای آنها شانس می آورد بر روند عادی رویدادها تأثیر بگذارند.

What sorts of things do they do?

چه جور کارهایی انجام می دهند؟

A simple example is lucky charms that people carry around.

یک مثال ساده، طلسم های خوش شانسی است که مردم با خود حمل می کنند.

You know, coins, stones, or other little trinkets that they believe either attract good luck

می‌دانید، سکه‌ها، سنگ‌ها یا دیگر ریزه کاری‌ها که به اعتقاد آنها یا باعث جذب شانس

to them or ward off bad luck.

برای آنها می‌شود یا از بدشانسی جلوگیری می‌کند.

Another example is I’m sure you’ve seen those laughing Buddha statues that people

مثال دیگر این است که مطمئنم شما مجسمه های خنده بودا را دیده اید که مردم

keep in their homes.

در خانه های خود نگه می دارند.

I get that some people might keep them for decorative reasons, but there’s also the

من متوجه شدم که برخی از افراد ممکن است آنها را به دلایل تزئینی نگه دارند ، اما این اعتقاد نیز وجود دارد

belief that if you put them in strategic locations around your home, they will attract wealth

که اگر آنها را در مکان های استراتژیک اطراف خانه خود قرار دهید، ثروت

into your home.

را به خانه شما جذب می کنند.

These are some examples.

این چند نمونه است.

Do you have any lucky charms?

آیا طلسم شانسی دارید؟

No, not really.

نه، نه واقعا.

I find them to be a little superstitious for my taste.

به نظر من آنها برای سلیقه من کمی خرافاتی هستند .

Not that I’m being judgmental of people that believe in them; maybe they work, maybe

نه اینکه من در مورد افرادی که به آنها اعتقاد دارند قضاوت می کنم. شاید آنها کار می کنند، شاید

they don’t, I don’t know.

آنها کار نمی کنند، من نمی دانم.

It’s just that I personally have a different theory as to how luck works.

فقط این است که من شخصاً نظریه متفاوتی در مورد نحوه عملکرد شانس دارم.

You know, there’s a saying that luck is what happens when preparation meets opportunity.

می دانید، ضرب المثلی وجود دارد که می گوید شانس چیزی است که وقتی آماده سازی با فرصت روبرو می شود اتفاق می افتد.

I always thought that saying had a nice ring to it.

من همیشه فکر می‌کردم که این جمله صدای خوبی دارد.

Because the idea that it expresses is that when opportunities come your way, and maybe

زیرا ایده ای که بیان می کند این است که وقتی فرصت ها به سراغ شما می آیند، و شاید

that’s something you can’t control.

این چیزی است که نمی توانید کنترل کنید.

Because fortune comes knocking on your door when it does.

چون بخت وقتی در خانه شما را می زند.

But when opportunities do come to you, you need to have put in the work, ahead of time,

اما زمانی که فرصت‌ها به سراغ شما می‌آیند ، باید زودتر از موعد کار را انجام داده باشید تا

to be in a position where you can make the most of those opportunities.

در موقعیتی قرار بگیرید که بتوانید از آن فرصت‌ها نهایت استفاده را ببرید .

Otherwise, they will simply pass you by.

در غیر این صورت آنها به سادگی از کنار شما عبور خواهند کرد.

I find this to be a much more productive attitude in taking on life’s challenges than counting

به نظر من این نگرش بسیار سازنده‌تر در مواجهه با چالش‌های زندگی است تا

on something we can’t control like luck.

روی چیزی که نمی‌توانیم آن را کنترل کنیم، مانند شانس.

Is it always true that preparation makes us more lucky?

آیا همیشه درست است که آمادگی ما را خوش شانس تر می کند؟

I’m not saying that- you know what, I think the comparative form of lucky is luckier and

من این را نمی گویم - می دانید چیست، من فکر می کنم شکل مقایسه ای خوش شانس خوش شانس تر است و

not more lucky.

خوش شانس تر نیست.

But in any case, I’m not saying that preparation makes us luckier; just that it’s no use

اما در هر صورت، من نمی گویم که آمادگی ما را خوش شانس تر می کند. فقط

having all the opportunities in the world if you’re not willing to do your part because

اینکه اگر مایل به انجام وظایف خود نباشید، داشتن تمام فرصت های دنیا فایده ای ندارد، زیرا

it’s on you to do what it takes to take advantage of your opportunities.

این وظیفه شماست که کارهایی را که برای استفاده از فرصت هایتان لازم است انجام دهید.

And besides, if you buy a lottery ticket or you play a game of pure chance like you play

و علاوه بر این، اگر یک بلیط بخت آزمایی بخرید یا یک بازی شانسی خالص انجام دهید، مثل اینکه یک ماشین بازی بازی می کنید

a slot machine, I’m not sure that there’s any amount of preparation that can do you

، مطمئن نیستم که هیچ مقدار آمادگی وجود داشته باشد که بتواند برای شما مفید

any good.

باشد.

You know, and since we’re talking about preparation, it’s quite common for a lot

می دانید، و از آنجایی که ما در مورد آمادگی صحبت می کنیم، برای بسیاری

of successful people like businessmen or sportspeople, who we know, must have gotten to where they

از افراد موفق مانند بازرگانان یا ورزشکاران، که می دانیم، باید

are by virtue of their own hard work and dedication; it’s quite common to hear them attribute

به دلیل تلاش و فداکاری خود به جایی که هستند، کاملاً عادی است. بسیار معمول است که از آنها بشنویم که

their success in good part to luck by saying that they happened to be in the right place

موفقیت خود را تا حد زیادی به شانس نسبت می دهند و می گویند که در زمان مناسب در مکان مناسب قرار

at the right time to have the opportunities that they did.

گرفته اند تا فرصت هایی را داشته باشند.

You mentioned sportspeople.

شما به ورزشکاران اشاره کردید.

Do you think luck is important in sport?

به نظر شما شانس در ورزش مهم است؟

No, I don’t believe so.

نه، من اینطور اعتقاد ندارم.

In fact, sports are an area where we see most clearly the importance of preparation as opposed

در واقع، ورزش حوزه ای است که ما به وضوح اهمیت آمادگی را در

to luck.

مقابل شانس می بینیم.

In pretty much any sport, whether it’s an individual or team sport, the outcome of the

تقریباً در هر ورزشی، چه ورزشی انفرادی یا گروهی، نتیجه

contest is almost always determined by which side is the better prepared.

مسابقه تقریباً همیشه با توجه به اینکه کدام طرف آمادگی بهتری دارد تعیین می شود.

The better prepared player or team is the one that comes out victorious.

بازیکن یا تیمی که آمادگی بهتری دارد، تیمی است که پیروز بیرون می آید.

I don’t think luck has very much to do with it.

فکر نمی کنم شانس خیلی با آن ارتباط داشته باشد.

I mean sure, it’s true some people just happen to be born gifted athletes, so maybe

منظورم این است که این درست است که برخی افراد به‌طور تصادفی ورزشکاران با استعدادی به دنیا می‌آیند، بنابراین

there’s some element of chance involved there, but I don’t think luck has any role

شاید برخی از عناصر شانس در آن دخیل باشند، اما من فکر نمی‌کنم شانس

to play in the competitive aspect of sport.

نقشی در جنبه رقابتی ورزش داشته باشد.

You know, although I have heard that plenty of successful athletes are apparently highly

می دانید، اگرچه من شنیده ام که بسیاری از ورزشکاران موفق ظاهراً بسیار

superstitious.

خرافاتی هستند.

Why?

چرا؟

What do they do?

چه کار می کنند؟

I’ve heard that many of them have like a particular piece of clothing, like a lucky

من شنیده ام که بسیاری از آنها لباس خاصی دارند، مانند یک

pair of shorts or socks that they wear to every single game or match that they play.

جفت شورت یا جوراب خوش شانسی که در هر بازی یا مسابقه ای که بازی می کنند می پوشند.

Some athletes apparently perform certain rituals or have to eat a certain piece of food or

برخی از ورزشکاران ظاهراً مراسم خاصی را انجام می دهند یا باید هر بار قبل از اینکه وارد زمین بازی شوند، یک تکه غذا بخورند یا

listen to a particular song before they step out onto the playing field every single time.

به آهنگ خاصی گوش دهند .

And they don’t believe that they can go out and perform to the best of their ability

و آنها باور ندارند که می توانند بیرون بروند و بهترین عملکرد را

unless they do that thing.

داشته باشند مگر اینکه این کار را انجام دهند.

Why do you think they believe that?

به نظر شما چرا آنها این را باور دارند؟

Well, most likely because they must have done something once as a matter of course prior

خوب، به احتمال زیاد به این دلیل که آنها باید یک بار قبل

to a game and then subsequently had a good performance.

از یک بازی کاری را انجام داده باشند و سپس عملکرد خوبی داشته باشند .

So, they come to associate their success with the thing that they did.

بنابراین، آنها می آیند تا موفقیت خود را با کاری که انجام داده اند مرتبط کنند.

Like if I’m an athlete and I don’t particularly listen to music as part of my preparation

مثلاً اگر من یک ورزشکار هستم و به‌عنوان بخشی از آماده‌سازی‌ام برای یک بازی به طور خاص به موسیقی گوش نمی‌دهم

for a game, but one time I just happen to listen to a certain song in the locker room,

، اما یک بار اتفاقاً در رختکن به آهنگ خاصی گوش می‌دهم

and then for whatever reason I go out and hit it out of the park, I’m going to think

و بعد به هر دلیلی بیرون می‌روم. و آن را از پارک بیرون بیاورم، من فکر می کنم

that listening to the song had to have something to do with my performance because that’s

که گوش دادن به آهنگ باید با اجرای من ارتباط داشته باشد زیرا

the thing that stands out.

این چیزی است که برجسته می شود.

That’s the only thing I did differently from what I usually do.

این تنها کاری است که من با آنچه معمولا انجام می دهم متفاوت است.

So, from now on I’m going to make sure to always listen to that lucky song before every

بنابراین، از این به بعد مطمئن خواهم شد که همیشه قبل از هر بازی به آن آهنگ خوش شانس گوش می دهم

game.

.

And so, over time, that evolves into a ritual that the athlete just can’t do without.

و بنابراین، با گذشت زمان، این امر به آیینی تبدیل می شود که ورزشکار نمی تواند بدون آن انجام دهد.

So, these are just superstitions?

پس اینها فقط خرافات هستند؟

Well, they are superstitions, but I wouldn’t say that they’re just superstitions.

خوب، آنها خرافات هستند، اما من نمی گویم که آنها فقط خرافات هستند.

Because I do think they can certainly serve a useful function.

زیرا من فکر می کنم آنها مطمئناً می توانند عملکرد مفیدی داشته باشند.

If an athlete gets into the habit of doing a particular ritual before every match or

اگر یک ورزشکار عادت به انجام یک مراسم خاص قبل از هر مسابقه یا

game, then that can help them to get in the right frame of mind.

بازی پیدا کند، این می تواند به او کمک کند تا در چارچوب ذهنی درستی قرار بگیرد.

It can help calm their nerves by reminding them that they’re on familiar territory;

این می تواند با یادآوری اینکه در یک منطقه آشنا هستند به آرام کردن اعصاب آنها کمک کند .

there’s nothing to fear; they’ve done this before.

چیزی برای ترس وجود ندارد آنها قبلا این کار را انجام داده اند

Even if it doesn’t do anything to contribute directly to what happens on the field, it

حتی اگر کاری برای کمک مستقیم به اتفاقاتی که در زمین رخ می دهد انجام ندهد،

can give them a boost of confidence.

می تواند اعتماد به نفس آنها را افزایش دهد.

So, it’s not useless.

بنابراین، بی فایده نیست.

OK.

خوب.

What can you say in conclusion?

در نتیجه چه می توانید بگویید؟

In conclusion, I would like to reiterate that the goddess of luck can be capricious and

در خاتمه، مجدداً تأکید می‌کنم که الهه شانس می‌تواند دمدمی مزاج باشد و

that we are better served relying on what we can control instead, and that is our own

با تکیه بر آنچه که می‌توانیم کنترل کنیم، بهتر خدمت می‌کنیم و این

effort and application.

تلاش و کاربرد خود ماست.

And that is what allows us to capitalize on the opportunities that life brings us.

و این همان چیزی است که به ما امکان می دهد از فرصت هایی که زندگی برای ما به ارمغان می آورد استفاده کنیم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you.

متشکرم.

okay that is the end of the conversation let's now go on and learn some useful vocabulary

خوب این پایان مکالمه است، بیایید ادامه دهیم و لغات مفیدی را

from the conversation okay here we are after you've finished watching the lesson you can

از مکالمه یاد بگیریم، پس از اتمام تماشای درس، اینجا هستیم، می توانید

go and download this document from the link in the description along with the vocabulary

بروید و این سند را از لینک موجود در توضیحات به همراه واژگان دانلود کنید.

that you see here the document will also contain the complete transcript of the conversation

در اینجا می بینید که سند حاوی متن کامل مکالمه نیز خواهد بود

that you heard okay number one is from time to time this expression means occasionally

که شنیده اید خوب شماره یک گهگاهی این عبارت به این معنی است که گهگاه

here's the sentence from the conversation from time to time we do hear people say things

این جمله از مکالمه است که گهگاه می شنویم که مردم چیزهایی می گویند

like I got lucky that is occasionally we hear people say these kinds of things number two

مانند من خوش شانس بودم که گاهی اوقات می شنویم که می گویند این جور چیزها شماره دو

is improbable this word means not likely to happen that is the likelihood or the probability

غیر محتمل است این کلمه به معنی عدم احتمال وقوع است که احتمال یا احتمال

of an event happening are very low so we don't expect it to happen we can't deny that improbable

وقوع یک رویداد بسیار کم است بنابراین ما انتظار وقوع آن را نداریم و نمی توانیم آن را انکار کنیم.

events do happen to people in the world and as we can't deny that some events happen in

اتفاقات غیرمحتمل برای مردم دنیا رخ می دهد و ما نمی توانیم انکار کنیم که برخی از اتفاقات

people's lives that are unexpected okay number three is miraculous miraculous means very

غیرمنتظره در زندگی مردم رخ می

surprising like a miracle a miracle is basically an act of God the sentence is when someone

دهد. مثل یک معجزه بخوان معجزه اساساً یک عمل خداست. جمله این است که وقتی شخصی به

miraculously survives a car accident that should have been fatal fatal means that that

طور معجزه آسایی از یک تصادف رانندگی که باید کشنده

person could have died in the accident so their escape to us seems miraculous that is

باشد جان سالم به در می برد، به این معنی است که آن شخص ممکن است در تصادف بمیرد، بنابراین فرار او برای ما معجزه آسا به نظر می رسد،

as if God had intervened to save that person from dying in the accident number four is

گویی خدا برای نجات آن فرد از مرگ در تصادف شماره چهار مداخله کرده بود.

mope around this is an idiom and it means to waste time doing nothing due to being depressed

Mope در اطراف این یک اصطلاح است و به معنای هدر دادن زمان برای انجام هیچ کاری به دلیل افسرده

or unhappy in the conversation we saw the sentence in the context of a student who thought

یا ناراضی بودن در مکالمه این جمله را در زمینه دانش آموزی دیدیم که فکر

that he or she was going to fail an exam you might see the moping around for a while thinking

می کرد که او قصد داشت در امتحانی مردود شود، شما ممکن است مدتی در حال رد شدن از این امتحان

about it that is because they fear that they're going to fail the exam that student is seen

باشید، زیرا آنها می ترسند در امتحان مردود شوند که دانش آموز در حال

moping around that is they appear depressed lacking energy not being interested in anything

پاک کردن آن است، یعنی افسرده به نظر می رسند و انرژی ندارند. علاقه مند به هر چیزی

okay let's move on to number five number five is take off now in this use take off is not

خوب است، بیایید به شماره پنج برویم، شماره پنج ، اکنون برخاستن است، در این استفاده، برخاستن به هواپیما مربوط نمی شود،

related to airplanes it means to suddenly become very successful someone starts up a

به این معنی است که ناگهان بسیار موفق شوید شخصی که

small business and then that takes off that is that business becomes very successful and

یک کسب و کار کوچک راه اندازی می کند. d پس از آن این اتفاق می افتد که کسب و کار بسیار موفق

makes that person rich beyond their wildest dreams beyond their wildest dreams is number

می شود و آن شخص را فراتر از رویاهای وحشیانه خود ثروتمند می کند.

six and it means to succeed in an unexpected way that is we're saying that that small business

in an unexpected way becomes successful that as it takes off and makes that person rich

راه موفق می شود که وقتی بلند می شود و آن شخص را به گونه ای ثروتمند

in a way that even that person may not have imagined or dreamt that's why it makes that

می کند که حتی آن شخص ممکن است تصور یا خوابش را هم نداشته باشد، به همین دلیل است که آن

person rich beyond their wildest dreams okay number seven is dodged a bullet dodged a bullet

شخص را فراتر از رویاهای وحشیانه اش ثروتمند می کند.

means to narrowly escape a dangerous situation think of this idiom like what you might see

فرار از موقعیت خطرناک به این اصطلاح فکر کنید مانند آنچه ممکن است

in an action movie where a bad guy shoots a gun at a hero but then the hero moves away

در یک فیلم اکشن ببینید که در آن یک مرد بد با اسلحه به سمت یک قهرمان شلیک می کند اما قهرمان به موقع دور

you know just in time to avoid getting hit with that bullet the example or the sentence

می شود تا از اصابت گلوله به عنوان مثال یا جمله جلوگیری کند.

from the conversation is these these meaning lucky events right these can be the getting

از مکالمه، اینها به معنای رویدادهای خوش شانس هستند، درست اینها می توانند ثروتمند شدن در

rich overnight variety that's one kind of lucky event or they can be the few I dodged

طول شب باشد که یک نوع رویداد خوش شانس است یا می توانند معدود مواردی باشند که من از یک گلوله طفره رفتم.

a bullet there kind of experience that is the kind of experience where someone manages

این نوعی از تجربه است که در آن کسی موفق می شود

to narrowly avoid some negative results okay number eight is to have a hand in this means

به طور محدود از برخی نتایج منفی اجتناب کند، خوب شماره هشت این است که دستی در این

to be involved in creating something when an event happens that seems improbable to

کار داشته باشد به این معنی است که در ایجاد چیزی در زمان وقوع رویدادی که غیرممکن به نظر می رسد

say that something supernatural must have had a hand in bringing that about to bring

بگوییم چیزی فراطبیعی باید در آن نقش داشته باشد، مشارکت داشته باشد. آوردن آن

something about means to cause something so we're saying here that one way of defining

چیزی به معنای ایجاد چیزی است، بنابراین ما در اینجا می گوییم که یکی از راه های تعریف

luck is to say that something supernatural must have been involved in that's what we

شانس این است که بگوییم چیزی فراطبیعی باید در آن دخیل

mean by had a hand I should make this bold as well so to say that something supernatural

بوده باشد. اینکه بگوییم چیزی ماوراءالطبیعه

must have had a hand in bringing that about must have been involved in causing that to

باید در ایجاد آن نقش داشته باشد، باید در ایجاد آن دخیل بوده باشد،

happen okay number nine is judgmental and you see that there are two spellings here

شماره نه بسیار خوب است، قضاوتی است و می بینید که در اینجا دو املای

of judgmental one with an E between the G and the M and one without that E this is the

قضاوتی وجود دارد که یک E بین G و M وجود دارد. یکی بدون آن E

American spelling this is the one with the E is the British spelling the word judgmental

این املای آمریکایی است این یکی با E است املای بریتانیایی است.

means criticizing people unnecessarily or too quickly not that I'm being judgmental

of people that believe in Lucky Charms I'm saying I'm only expressing my own preference

تعداد افرادی که به Charms اعتقاد دارند من می گویم من فقط ترجیحات خودم را بیان

I'm not being critical I'm not criticizing people who believe in them okay number ten

می کنم. انتقادی نیستم از افرادی که به آنها اعتقاد دارند

is make the most of to make the most of something means to use something as much as possible

انتقاد نمی کنم. به معنای استفاده از چیزی تا حد امکان

when opportunities do come to you you need to have put in the work ahead of time and

وقتی فرصت‌ها به سراغ شما می‌آیند، باید کار را زودتر از موعد انجام داده باشید و

ahead of time means in advance so you need to put in the work in advance to be in a position

قبل از زمان یعنی از قبل، بنابراین باید از قبل کار را انجام دهید تا در موقعیتی قرار بگیرید

where you can make the most of those opportunities where you can use the opportunities that come

که بتوانید از فرصت‌هایی که می‌توانید تا حد امکان از فرصت‌هایی که برایتان پیش می‌آیند نهایت استفاده

to you as much as possible okay number eleven is count on to count on means to depend on

را ببرید، شماره یازده باید روی آن حساب کرد، یعنی باید روی

or to rely on I find this to be a much more productive attitude in taking on life's challenges

آن‌ها تکیه کرد یا به آن‌ها تکیه کرد. چالش‌های زندگی

than counting on something we can't control like luck that is I don't want to rely on

از حساب کردن روی چیزی که نمی‌توانیم آن را کنترل کنیم، مثل شانس.

something like luck which I can't control instead I want to rely on my own effort and

my own hard work number twelve is by virtue of by virtue of means as a result of businessman

به موجب وسیله در نتیجه تاجر

or sports people who we know must have gotten to where they are that is we know that most

یا sp افرادی که می دانیم باید به جایی رسیده باشند که هستند، یعنی می دانیم که

of these people are in the place that they are are as successful as they are by virtue

اکثر این افراد به

of their own hard work and dedication that is as a result of their own hard work and

دلیل سخت کوشی و فداکاری که در نتیجه تلاش هایشان است در جایی هستند که هستند به همان اندازه موفق هستند. کار سخت و

dedication rather than luck okay number thirteen is pretty much pretty much means almost entirely

فداکاری خودتان به جای شانس، شماره سیزده تقریباً تقریباً به معنای تقریباً کامل است و تقریباً به معنای

and pretty much any sport whether it's an individual or team sport and I went on to

هر ورزشی است، چه یک ورزش انفرادی یا گروهی، و من ادامه دادم

say that it's the better prepared side that usually comes out victorious so what I'm saying

که این طرف آماده‌تر است که معمولاً پیروز می‌شود. من می

is in almost any sport it's the better prepared side that wins okay number fourteen is as

گویم تقریباً در هر رشته ورزشی، طرفی که آمادگی بیشتری دارد، شماره چهارده را برد، به

a matter of course as a matter of course means as part of a routine or normal procedure the

عنوان یک امر طبیعی به عنوان بخشی از یک روال معمول یا عادی است،

question in the conversation was why sports people tend to be superstitious and the answer

سؤالی که در مکالمه مطرح شد این بود که چرا ورزشکاران تمایل دارند خرافاتی باشند و پاسخ

is most likely because they must have done something once as a matter of course just

به احتمال زیاد به این دلیل است که آنها باید یک بار کاری را به

as part of their routine without really thinking about it prior to a game and then subsequently

عنوان بخشی از کارهای روزمره خود انجام داده باشند بدون اینکه واقعاً قبل از بازی به آن فکر کنند و سپس

had a good performance all right on to our last three items number 16 is frame of my

عملکرد خوبی داشته باشند. در مورد سه آیتم آخر ما، شماره 16 چارچوب من است،

this means mood or mindset if an athlete gets into the habit of doing a particular ritual

این به معنای خلق و خوی یا طرز فکر است اگر ورزشکار عادت به انجام یک مراسم خاص

before every match or game and that can help them to get in the right frame of mind that

قبل از هر مسابقه یا بازی داشته باشد و این می تواند به او کمک کند تا در چارچوب ذهنی درستی قرار بگیرد. این

is that can help them to get in the right mood or mindset to go out there and perform

است که می تواند به آنها کمک کند تا روحیه یا طرز فکر مناسبی پیدا کنند تا بیرون بروند و

to the best of their ability number 17 is capricious capricious capricious means changing

بهترین عملکرد را

one's mind often and unexpectedly a person who is capricious is unpredictable the goddess

داشته باشند.

of luck can be capricious that is the goddess of luck is unpredictable we cannot say when

می تواند دمدمی مزاج باشد که الهه شانس غیرقابل پیش بینی است، ما نمی توانیم بگوییم چه زمانی

she will knock on our door when she will grace us with her blessing so my idea there was

در خانه ما را خواهد زد، چه زمانی با برکت خود ما را به ارمغان خواهد آورد، بنابراین ایده من آنجا بود

we shouldn't rely on luck instead we should focus on our own hard work the word the expression

که ما نباید به شانس تکیه کنیم در عوض باید روی کار سخت خود تمرکز کنیم کلمه

capitalized on means to use a situation for your benefit and that that here means effort

سرمایه گذاری شده به معنای استفاده از موقعیت به نفع شماست و در اینجا به معنای تلاش

and hard work and preparedness that is what allows us to capitalize on the opportunities

و سخت کوشی و آمادگی است که به ما امکان می دهد از فرصت هایی

that life brings us it's by way of being prepared that we are able to use our opportunities

که زندگی برای ما به ارمغان می آورد استفاده کنیم. اگر آماده باشید که می توانیم از فرصت های خود

to improve our lot in life okay that brings us to the end of this lesson I suggest that

برای بهبود وضعیت زندگی خود استفاده کنیم، این امر ما را به پایان این درس می رساند، پیشنهاد می

you now go back and re-listen to that conversation because now you will notice all of this vocabulary

کنم اکنون به عقب برگردید و دوباره به آن مکالمه گوش دهید زیرا اکنون متوجه همه این واژگان خواهید شد.

that you've now learned when it comes up in the conversation your ears will perk up and

که اکنون آموخته‌اید که وقتی در مکالمه مطرح می‌شود، گوش‌های شما به هوش می‌آیند و

notice them and you'll also see that there are more words and phrases that are underlined

متوجه آن‌ها می‌شوند و همچنین خواهید دید که کلمات و عبارات بیشتری

that I have I have not covered here beyond these 18 items and so I invite you to go and

وجود دارد که زیر آن‌ها تاکید شده است. بنابراین از شما دعوت می‌کنم که بروید و

if there's anything any words or phrases that you come across in the conversation that you

اگر کلمه یا عبارتی در مکالمه پیدا

don't understand go and google them go look them up in a dictionary that will really help

کردید که متوجه نشدید، بروید و آن‌ها را در گوگل جستجو کنید، آن‌ها را در یک فرهنگ لغت جستجو کنید که واقعاً به شما کمک می‌کند

you to maximize the amount of learning that you get from this lesson alright if you like

تا میزان یادگیری را به حداکثر برسانید. اگر این ویدیو را دوست داشتید از این درس خوب می

this video give it a thumbs up by hitting the like button also remember to subscribe

گیرید، با زدن دکمه لایک به آن پاسخ مثبت دهید، همچنین به یاد داشته باشید که

to this channel if you haven't done so already as always happy learning I will see you in

اگر قبلاً این کار را انجام نداده اید در این کانال مشترک شوید، مثل همیشه خوشحالم که یاد می گیرید من شما را در

the next advanced spoken English soon

زبان انگلیسی گفتاری پیشرفته بعدی می بینم به زودی