Using English Prepositions - Lesson 10: Less Common Uses - Let's learn grammar!

My children and I love chocolate,

من و فرزندانم عاشق شکلات هستیم،

but we don't have much left.

اما چیز زیادی نداریم.

So to be fair, I should divide all of this between the three of us.

بنابراین منصفانه باید همه اینها را بین ما سه نفر تقسیم کنم.

I'll tell you how many pieces each person gets

من به شما می گویم که هر نفر

by the end of this lesson.

تا پایان این درس چند قطعه می گیرد.

What I'd like to do before that

آنچه من می خواهم قبل از آن انجام دهم این

is share six less common but important

است که شش کاربرد کمتر رایج اما مهم

uses of prepositions.

از حروف اضافه را به اشتراک بگذارم.

I talked about dividing the chocolate between the three of us.

من در مورد تقسیم شکلات بین ما سه نفر صحبت کردم. آیا

Can I say that?

می توانم این را بگویم؟

There are three of us,

ما سه نفر هستیم

and I used the preposition "between."

و من از حرف اضافه "بین" استفاده کردم.

BETWEEN usually refers to the distance between two things

BETWEEN معمولاً به فاصله بین دو چیز

in space or time.

در مکان یا زمان اشاره دارد.

But we can also use this preposition

اما ما همچنین می توانیم از این حرف اضافه

to show a shared amount within a group of people.

برای نشان دادن مقدار مشترک در یک گروه از افراد استفاده کنیم.

This is especially common when we refer to equal amounts

این امر به ویژه زمانی رایج است که به مقدار

of work or money. Here are some examples.

کار یا پول مساوی اشاره می کنیم. در اینجا چند نمونه آورده شده است.

So the four men shared the labor.

بنابراین چهار مرد کار را تقسیم کردند.

The four children got equal amounts.

چهار فرزند مقادیر مساوی گرفتند.

So the three of us shared this task.

بنابراین ما سه نفر این وظیفه را به اشتراک گذاشتیم.

Perhaps we each didn't collect the same number of signatures,

شاید هرکدام به اندازه تعداد امضا جمع آوری نکردیم،

but by working together we collected 500.

اما با همکاری 500 امضا جمع آوری کردیم.

Do you know what this is?

آیا می دانید این چیست؟

It's an apple slicer.

برش سیب است.

You push it down over the core

آن را روی هسته فشار دهید

and it slices the apple in eight pieces.

و سیب را به هشت تکه برش دهید.

Neat, huh? Do you have one?

مرتب، ها؟ آیا شما یکی دارید؟

IN often refers to being inside a place

IN اغلب به حضور در یک مکان

or at a certain time, for example, in the summer...in the evening.

یا در یک زمان خاص، به عنوان مثال، در تابستان ... در عصر اشاره دارد.

But we can also use IN to refer to parts of a whole.

اما ما همچنین می توانیم از IN برای اشاره به بخش هایی از یک کل استفاده کنیم.

For example, cutting an apple in half or in eight pieces.

مثلاً یک سیب را نصف یا هشت تکه کنید.

We can say IN or INTO.

می توانیم بگوییم IN یا INTO.

Let's cut it into eight pieces.

آن را به هشت قسمت برش می دهیم.

Let's look at some more examples.

بیایید به چند نمونه دیگر نگاه کنیم.

Now sometimes you have a choice of using IN or INTO.

اکنون گاهی اوقات می توانید از IN یا INTO استفاده کنید.

I believe with "half" and "pairs" IN is a more common word choice.

من معتقدم با "نصف" و "جفت" IN یک انتخاب کلمه رایج تر است.

Sometimes the verb helps us choose.

گاهی اوقات فعل به ما در انتخاب کمک می کند.

For example, I believe it's more common to say something lay in pieces

به عنوان مثال، من معتقدم بیشتر رایج است که چیزی را تکه تکه می گویند

or people sat in groups.

یا افراد در گروه می نشینند.

It's about how things are placed or arranged.

این در مورد نحوه قرار دادن یا چیدمان چیزها است.

Like standing in a line or sitting in a circle.

مانند ایستادن در یک صف یا نشستن در یک دایره.

As for "divide" and "broke," I would choose INTO.

در مورد "تقسیم" و "شکستن"، من INTO را انتخاب می کنم.

You divide people into groups.

شما مردم را به گروه ها تقسیم می کنید.

And we can break up into groups.

و می توانیم به گروه ها تقسیم شویم. آیا

Can you imagine what it would be like to win a million dollars?

می توانید تصور کنید که برنده شدن یک میلیون دلار چگونه خواهد بود؟

I think I would be speechless.

فکر کنم لال میشدم

I would just keep thinking about all of the possibilities.

من فقط به همه احتمالات فکر می کنم.

I'd be beside myself with excitement.

من با هیجان در کنار خودم خواهم بود.

Beside myself with excitement.

کنار خودم با هیجان.

How did I use the preposition there?

چگونه از حرف اضافه در آنجا استفاده کردم؟

BESIDE usually means NEXT TO.

BESIDE معمولاً به معنای NEXT TO است.

Like having a lamp next to your bed.

مثل داشتن یک لامپ در کنار تختتان.

Having a lamp beside your bed.

داشتن یک چراغ در کنار تخت

We can also use BESIDE when we want to express strong emotions.

همچنین زمانی که می خواهیم احساسات قوی را ابراز کنیم می توانیم از BESIDE استفاده کنیم.

Emotions so strong that we have trouble thinking clearly,

احساسات آنقدر قوی است که در فکر کردن به وضوح مشکل داریم،

and it's difficult to control ourselves.

و کنترل خودمان دشوار است.

Let me show you some examples.

بگذارید چند نمونه را به شما نشان دهم.

So far, you've seen examples with positive emotions.

تاکنون نمونه هایی با احساسات مثبت دیده اید.

Sadly, we often use this expression with negative emotions.

متأسفانه، ما اغلب از این عبارت با احساسات منفی استفاده می کنیم.

All three sentences are correct,

هر سه جمله صحیح هستند،

but they do sound rather formal.

اما نسبتاً رسمی به نظر می رسند.

So in everyday, very casual conversation

بنابراین در مکالمات روزمره و بسیار معمولی

we would find other words. For example...

کلمات دیگری پیدا می کنیم. به عنوان مثال...

Another use of BESIDE is "beside the point."

یکی دیگر از کاربردهای BESIDE «در کنار نقطه» است.

"That's beside the point."

"این غیر از اصل است."

This expression means that something is off topic.

این عبارت به این معنی است که چیزی خارج از موضوع است.

Let me show you some examples.

بگذارید چند نمونه را به شما نشان دهم.

We all know that UP and DOWN refer to position.

همه ما می دانیم که بالا و پایین به موقعیت اشاره دارد.

I can climb up a tree.

من می توانم از درختی بالا بروم.

A ball can roll down the stairs.

یک توپ می تواند از پله ها پایین بیاید.

We can also use these prepositions

ما همچنین می توانیم از این حروف اضافه

to show that something is farther along in distance.

برای نشان دادن اینکه چیزی دورتر از فاصله است استفاده کنیم. می‌توانیم

We can be talking about roads, sidewalks, corridors, paths...

در مورد جاده‌ها، پیاده‌روها، راهروها، مسیرها صحبت کنیم...

Let me show you a couple examples.

بگذارید چند نمونه را به شما نشان دهم.

Could I use DOWN here?

آیا می توانم از DOWN در اینجا استفاده کنم؟

Yes. And there might not be any difference.

آره. و ممکن است هیچ تفاوتی وجود نداشته باشد.

But if Nelson lives at 3 Elm Street

اما اگر نلسون در خیابان الم 3 زندگی می کند

and his neighbor lives at 7 Elm Street,

و همسایه اش در خیابان الم 7 زندگی می کند،

I would use UP just because of those numbers.

من فقط به خاطر این اعداد از UP استفاده می کنم.

The student ran down the hallway to her next class.

دانش آموز از راهرو به سمت کلاس بعدی خود دوید.

I'd keep DOWN here.

من DOWN را اینجا نگه می دارم.

I think DOWN is a common choice

فکر می‌کنم

when we want to express a little more distance.

وقتی می‌خواهیم کمی فاصله را بیان کنیم، DOWN یک انتخاب رایج است.

Something being farther along.

چیزی دورتر است

Down the hallway, down the path, down the road.

پایین راهرو، پایین مسیر، پایین جاده.

If I say, "Sh! I'm on the phone."

اگر بگویم "ش! من در حال تلفن هستم."

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Hopefully, you don't picture me standing or sitting on my phone.

امیدوارم من را در حالت ایستاده یا نشسته روی تلفنم تصور نکنید.

ON often refers to placement,

ON اغلب به قرار دادن اشاره دارد،

like putting the phone on my hand.

مانند قرار دادن تلفن روی دستم.

But when I say I'm on the phone,

اما وقتی می گویم با تلفن صحبت می کنم، از

I'm using my phone.

تلفنم استفاده می کنم.

We can use ON to refer to our use of technology.

ما می توانیم از ON برای اشاره به استفاده خود از فناوری استفاده کنیم.

Let's look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

OVER can also refer to use of technology,

OVER همچنین می تواند به استفاده از فناوری اشاره داشته باشد،

but it seems to be more for relaying information.

اما به نظر می رسد بیشتر برای انتقال اطلاعات باشد.

Here are two examples.

در اینجا دو نمونه آورده شده است.

Finally, let's talk about the preposition ABOVE.

در نهایت، بیایید در مورد حرف اضافه ABOVE صحبت کنیم.

It usually refers to a higher position.

معمولاً به موقعیت بالاتر اشاره دارد.

For example, clouds above my head.

مثلا ابرهای بالای سرم.

But we can also use ABOVE

اما

to refer to importance or goodness.

برای اشاره به اهمیت یا خوبی نیز می توانیم از ABOVE استفاده کنیم.

The opposite would be BENEATH.

برعکس آن زیر خواهد بود.

Here's an example.

در اینجا یک مثال است. آیا

Have you ever cleaned a toilet?

تا به حال توالت فرنگی را تمیز کرده اید؟

A public toilet?

توالت عمومی؟

One of my first jobs involved cleaning a public restroom.

یکی از اولین کارهای من تمیز کردن یک سرویس بهداشتی عمومی بود.

So I don't consider that work beneath me,

بنابراین من آن کار را پایین تر از خودم نمی دانم

and I don't put myself above others.

و خودم را بالاتر از دیگران قرار نمی دهم.

All jobs deserve some respect.

همه مشاغل سزاوار احترام هستند.

In other words...

به عبارت دیگر ...

Let's try an exercise.

بیایید یک تمرین را امتحان کنیم.

Choose the right preposition to complete the question.

برای تکمیل سوال حرف اضافه مناسب را انتخاب کنید.

So how many pieces does each person get?

بنابراین هر فرد چند قطعه می گیرد؟

Well, if I'm dividing all the chocolate between the three of us,

خوب، اگر من تمام شکلات ها را بین ما سه نفر تقسیم کنم،

that's four for Alex, four for Natasha,

آن چهار برای الکس، چهار برای ناتاشا،

four for me...There's one left over,

چهار برای من... یک عدد باقی مانده است،

so I'll put that back.

پس آن را برگردانم.

And then it's even. We each get four pieces.

و سپس یکنواخت است. هر کدام چهار قطعه می گیریم.

That's all for now.

فعلاً همین است. با

Thanks for watching and happy studies!

تشکر از تماشای و مطالعات شاد!