How to write professional emails in English

Oh, there's free cake in the staff room?

اوه، کیک رایگان در اتاق کارکنان وجود دارد؟

Thanks for letting me know.

متشکرم از اینکه مرا مطلع کردید.

See you there.

آنجا میبینمت.

Yeah, free cake.

آره کیک مجانی

All right.

خیلی خوب.

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on writing a business or professional email

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد نوشتن یک ایمیل تجاری یا حرفه ای

in English.

به زبان انگلیسی خوش آمدید.

Now, this is useful for those of you who are just starting a corporate job, or if you are

اکنون، این برای کسانی از شما که به تازگی یک کار شرکتی را شروع کرده‌اید، یا اگر

looking to work in an English environment where emails are constant.

به دنبال کار در یک محیط انگلیسی هستید که ایمیل‌ها ثابت هستند، مفید است.

So, I use my email every day.

بنابراین، من هر روز از ایمیل خود استفاده می کنم.

I can tell you 100% that I have used all of these at one point or another in my emailing

می‌توانم 100% به شما بگویم که من از همه اینها در یک مقطع زمانی در حرفه ایمیل‌نویسی‌ام استفاده کرده‌ام

career, we'll say.

.

So, I've sent thousands of emails, and I've used all of these.

بنابراین، من هزاران ایمیل فرستاده ام و از همه اینها استفاده کرده ام.

So, these are phrases that you can use in internal emails between yourself and your

بنابراین، این‌ها عباراتی هستند که می‌توانید در ایمیل‌های داخلی بین خود و

colleagues, or between yourself and someone who works with your company.

همکارانتان یا بین خودتان و شخصی که با شرکت شما کار می‌کند استفاده کنید.

So, maybe you know someone who is selling, you know, technology to your company, like

بنابراین، شاید کسی را بشناسید که، می دانید، فناوری را به شرکت شما می فروشد، مانند

printers or computers; maybe there's someone who supplies paper for your company and you

چاپگرها یا رایانه ها. شاید کسی وجود داشته باشد که برای شرکت شما کاغذ تهیه می کند و شما

have to interact with them, so you can use these phrases and expressions with them.

باید با آنها تعامل داشته باشید، بنابراین می توانید از این عبارات و عبارات با آنها استفاده کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So, first we'll start with the greeting.

بنابراین، ابتدا با تبریک شروع می کنیم.

We have: "Hello", "Hi", "Hey, Steve".

ما داریم: "سلام"، "سلام"، "هی، استیو".

Steve - these are all for Steve.

استیو - همه اینها برای استیو است.

So, you notice...

بنابراین، متوجه می شوید...

If you're wondering: "Why didn't you put 'Dear'?

اگر تعجب می کنید: "چرا "عزیز

Why didn't you put 'To whom it may concern'?"

" را قرار ندادی؟

You could still use those.

شما هنوز هم می توانید از آنها استفاده کنید.

I guess it depends on your own personal comfort with formality.

من حدس می زنم این بستگی به راحتی شخصی شما با رسمی دارد.

Having worked, like, you know, in Canada and exchanging emails with people in the United

پس از کار کردن، مانند، می دانید، در کانادا و تبادل ایمیل با افراد در ایالات

States, most people are comfortable with a "Hello" or a "Hi".

متحده، اکثر مردم با یک "سلام" یا "سلام" راحت هستند.

Only use a "Hey" for someone you know.

فقط برای کسی که می‌شناسید از «سلام» استفاده کنید.

So, these are in level of formality.

بنابراین، اینها در سطح رسمی هستند.

Of these three, "Hello" would be the most formal; "Hi" would be very neutral; and "Hey"

از بین این سه، «سلام» رسمی ترین است . "سلام" بسیار خنثی خواهد بود. و "هی

is a very familiar, very informal, so only use this with people you know well or that

" بسیار آشنا و غیررسمی است، بنابراین فقط با افرادی استفاده کنید که خوب می شناسید یا با آنها

you have a good professional relationship with.

رابطه حرفه ای خوبی دارید .

Next...

بعد... بسیار

All right, so one thing you might do in an email is to introduce a new topic or to inform

خوب، بنابراین یکی از کارهایی که ممکن است در ایمیل انجام دهید این است که موضوع جدیدی را معرفی کنید یا به

someone of something; maybe not just one person, maybe a group of people, maybe a whole department.

کسی از چیزی اطلاع دهید. شاید نه فقط یک نفر، شاید یک گروه از مردم، شاید یک بخش کامل.

So, for example: "This is to inform you that..."

مثلاً: «این برای اطلاع شماست که...»

Very general.

خیلی کلی.

So, maybe someone has received a promotion in your company.

بنابراین، ممکن است شخصی در شرکت شما ارتقاء یابد.

This is something you might see from your boss; or if you are a boss or a manager,

این چیزی است که ممکن است از رئیس خود ببینید . یا اگر رئیس یا مدیر

you might send this to your team.

هستید، ممکن است این را برای تیم خود ارسال کنید.

"This is to inform you that", you know...

"این برای اطلاع شماست که"، می دانید...

Let's say Rosa; you have an employee named Rosa.

بیایید بگوییم رزا; شما یک کارمند به نام رزا دارید.

"This is to inform you that Rosa has been promoted to the position of..."

"این به شما اطلاع می دهد که رزا به مقام ... ارتقا یافته است"

Okay?

خوب؟

So you're giving information to your team.

بنابراین شما در حال ارائه اطلاعات به تیم خود هستید.

This one: "Just to let you know"...

این یکی: "فقط برای اطلاع شما"...

Now, this is very informal.

حالا این خیلی غیر رسمی است.

So, only send this to people you know well, people within your company, maybe a friend

بنابراین، این را فقط برای افرادی بفرستید که خوب می شناسید، افرادی که در شرکت شما هستند، شاید یک دوست

in the company.

در شرکت.

So: "Just to let you know" is a much more informal, casual way that you can use in an email,

بنابراین: "فقط برای اطلاع شما" روشی غیررسمی و غیررسمی است که می توانید از آن در ایمیل استفاده کنید،

instead of: "This is to inform you that..."

به جای: "این برای اطلاع شماست که..."

Okay?

باشه؟

So, for example: "Hey.

بنابراین، برای مثال: "هی.

Just to let you know, I'm not here on Friday.

فقط برای اطلاع شما، من جمعه اینجا نیستم.

Please see me if you need anything from me before Friday."

لطفاً اگر چیزی از من نیاز دارید قبل از جمعه به من مراجعه کنید."

Okay?

باشه؟

Also, you're introducing a topic, or informing your company, or someone of something, so:

همچنین، شما در حال معرفی موضوعی هستید، یا شرکت خود یا کسی را از چیزی مطلع می کنید، بنابراین:

"Hey, Steve.

"هی، استیو.

Good news!", "Hey, Steve.

خبر خوب!"، "هی، استیو.

Bad news.", "Hey, Steve.

خبر بد."، "هی، استیو.

I've got good news.", "I've got bad news."

من دارم خبر خوب."، "خبر بدی دارم."

Now, you notice, here, I used an exclamation after "Good news", you know, it's a good idea

حالا متوجه شدید، اینجا، من بعد از "خبر خوب" از تعجب استفاده کردم، می دانید، ایده خوبی

to make it seem exciting, so: "Good news!

است که آن را هیجان انگیز جلوه دهید، بنابراین: "خبر خوب!

You know, I just got promoted."

می دانید، من تازه ترفیع گرفتم."

Okay?

باشه؟

Or: "Good news!

یا: "خبر خوب!

I'm getting a raise."

من در حال افزایش حقوق هستم."

Okay?

باشه؟

Something like this.

چیزی مثل این.

"Bad news.

"خبر بد.

We're not getting pizza for free today.", "Bad news.

ما امروز پیتزا رایگان نمی گیریم."، "خبر بد.

I can't make lunch, sorry."

من نمی توانم ناهار درست کنم، ببخشید."

Okay?

باشه؟

"I can't make lunch."

"نمیتونم ناهار درست کنم."

It doesn't mean you're creating lunch, you're making lunch; it means: "I can't go to lunch

این بدان معنا نیست که شما در حال ایجاد ناهار هستید، شما در حال درست کردن ناهار هستید. این به این معنی است: "من نمی توانم با شما برای ناهار بروم

with you."

."

Okay?

باشه؟

So, you have: "This is to inform you that...", "Just to let you know...", "Good news!", "Bad news.",

بنابراین، شما باید: "این برای اطلاع شماست که..."، "فقط برای اطلاع شما..."، "خبر خوب!"، "خبر بد."،

"I've got good news.", "I've got bad news."

"خبر خوب دارم."، " خبر بدی دارم."

Okay?

باشه؟

Next, if you are following up on a previous discussion, a previous email...

بعد، اگر بحث قبلی، ایمیل قبلی را دنبال می‌کنید...

Now, "following up" means you had a conversation about a topic before, maybe in person, maybe

حالا «پیگیری» به این معناست که قبلاً درباره موضوعی صحبت کرده‌اید، شاید حضوری،

in email, maybe by carrier pigeon-I don't know-and you want to follow up on that email.

شاید ایمیلی، شاید با کبوتر حامل - من نمی‌کنم نمی دانید و می خواهید آن ایمیل را پیگیری کنید.

A carrier pigeon is a bird who brings a letter.

کبوتر حامل پرنده ای است که نامه می آورد.

So, you can say: "Hey, Steve.

بنابراین، می توانید بگویید: "هی، استیو.

As we discussed,..." or "As discussed,..."

همانطور که بحث کردیم،..." یا "همانطور که بحث شد،..."

You can obviously add to this: "As discussed yesterday,...", "As discussed at the meeting,...",

بدیهی است که می توانید به این اضافه کنید: "همانطور که دیروز بحث شد ،..."، "همانطور که در جلسه،...»،

"As discussed this morning, please remove your shoes when you enter"-I don't know-

«همانطور که امروز صبح مطرح شد، لطفاً هنگام ورود کفش های خود را درآورید» - نمی دانم -

"my office"?

«دفتر من»؟

It's a strange thing, maybe.

چیز عجیبی است، شاید.

I don't know, it depends where you are in the world, perhaps.

من نمی دانم، بستگی دارد که شما در کجای دنیا باشید، شاید.

So, next, instead of saying: "As discussed,..." you can also say: "To follow up on our meeting,...",

بنابراین، در مرحله بعد، به جای گفتن: "همانطور که بحث شد، ..." می توانید بگویید: "برای پیگیری جلسه ما، ..."،

"To follow up on our discussion,..."

"برای پیگیری بحث ما،..."

This is the same thing.

این همان است. چیز.

You know, "As we discussed,..." or "To follow up,...", "To give an update on the information

می دانید، "همانطور که بحث کردیم،..." یا "برای پیگیری،..."، "برای ارائه به روز رسانی در مورد اطلاعاتی

we discussed,..."

که بحث کردیم،..."

You can say, you know: "please come to work on time".

می توانید بگویید، می دانید: "لطفا سر کار بیایید. به موقع".

Okay?

باشه؟

Or: "don't leave your lunch in the fridge for five days."

یا: «پنج روز ناهار را در یخچال نگذارید ».

Other people use the fridge, Steve.

افراد دیگر از یخچال استفاده می کنند، استیو.

So, next: "Regarding", or "In regards to..."

بنابراین، بعدی: "در رابطه"، یا "در رابطه با..."

Now, you can use either one of these.

اکنون، می توانید از یکی از اینها استفاده کنید.

Okay?

باشه؟

So, it just depends how you feel in the moment.

بنابراین، این فقط به احساس شما در لحظه بستگی دارد.

So, you know, let's see...

بنابراین، می دانید، بیایید ببینیم...

What else has Steve done lately?

استیو اخیراً چه کارهای دیگری انجام داده است؟

Regarding...

با توجه به...

Hmm.

هوم.

Sure.

مطمئن.

"Regarding the quality of your deodorant, please change it soon; everyone can notice.

"با توجه به کیفیت دئودورانت، لطفا زودتر آن را عوض کنید، همه متوجه می شوند.

Everyone notices."

همه متوجه می شوند."

Okay?

باشه؟

So: "in regards to", maybe Steve wears strong cologne or strong deodorant and it smells

بنابراین: "در رابطه با"، شاید استیو ادکلن قوی یا دئودورانت قوی می پوشد و بوی

very strong, so, you know, you're just having fun with Steve in an email.

بسیار قوی می دهد، بنابراین، می دانید، شما فقط در یک ایمیل با استیو سرگرم می شوید.

Okay.

باشه.

"As far as _______ goes,..."

«تا آنجا که _______ می‌رود،...»

So, this is similar to saying: "Regarding/In regards to", but you put the topic here.

بنابراین، این شبیه به این است که بگوییم: «با توجه به/ با توجه به»، اما شما موضوع را اینجا قرار می‌دهید.

So, if you are sending an email about your company budget: "As far as the budget goes,

بنابراین، اگر در مورد بودجه شرکت خود ایمیلی ارسال می کنید : "تا آنجایی که بودجه پیش می رود،

please be careful with your spending."

لطفا مراقب هزینه های خود باشید."

Okay?

باشه؟

"As far as, you know, this weekend's tour goes, it's going to begin at 11 o'clock."

"تا جایی که می دانید، تور آخر هفته این هفته از ساعت 11 آغاز می شود."

Okay?

باشه؟

Same here: "On the topic of _______", and you follow up.

همین جا: "در موضوع _______"، و شما پیگیری کنید.

Okay?

باشه؟

Next, if you want to ask for something, if you want to request something - many, many,

بعد، اگر می‌خواهید چیزی بخواهید، اگر می‌خواهید چیزی درخواست کنید - گزینه‌های بسیار، بسیار،

many, many options.

بسیار، بسیار.

All right?

خیلی خوب؟

So: "I'd like to know if/when/how/who", okay?

بنابراین: "من می خواهم بدانم اگر / چه زمانی / چگونه / چه کسی"، خوب؟

Any question you can think of.

هر سوالی که فکرش را بکنید

"I'd like to know when the meeting ends.", "I'd like to know if I should bring anything."

"من می خواهم بدانم جلسه چه زمانی به پایان می رسد."، "می خواهم بدانم آیا باید چیزی بیاورم."

Okay?

باشه؟

Next, instead of saying: "I'd like to know", you can also just say: "Hey.

در مرحله بعد، به جای گفتن: "من می خواهم بدانم"، می توانید فقط بگویید: "هی.

Could you let me know if/when/how", etc.

آیا می توانی به من اطلاع بدهی اگر/چه زمانی/چگونه"، و غیره.

Maybe you're collecting money because it's Rosa's birthday, you know, in the department,

شاید به خاطر تولد روزا پول جمع می کنی، می‌دانید، در بخش،

and you could say: "Hey.

و می‌توانید بگویید: "هی.

Could you let me know how much money I should contribute?"

می‌توانی به من اطلاع بدهی که چقدر باید کمک کنم؟"

You know, for Rosa's present or for Rosa's gift card, or whatever.

میدونی برای هدیه روزا یا برای کارت هدیه روزا یا هر چیز دیگه.

All right?

خیلی خوب؟

Next, a little more serious: "Could you confirm", right?

بعد، کمی جدی تر: "می توانید تایید کنید، درست است؟"

"Could you, like, 100% let me know (confirm) if/when/how", etc.

"آیا می توانید 100٪ به من اطلاع دهید (تأیید کنید) اگر/چه زمانی/چگونه" و غیره.

So, this is probably a more serious topic; although you could use it to be funny, because

بنابراین، این احتمالاً موضوع جدی تری است. اگرچه می توانید از آن برای خنده دار بودن استفاده کنید، زیرا

it's a more formal expression.

این یک بیان رسمی تر است.

You know: "Could you confirm how much money I should give or how much money I should contribute?",

می دانید: "آیا می توانید تأیید کنید که چقدر پول باید بدهم یا چقدر پول باید کمک کنم؟"،

"Could you confirm if we're getting paid today?"

"آیا می توانید تأیید کنید که آیا امروز حقوق می گیریم؟"

You know, just I want to make sure we're getting paid.

می‌دانی، فقط می‌خواهم مطمئن شوم که حقوق می‌گیریم.

Next: "Do you know if/when/how", etc.

بعدی: "آیا می دانید اگر/چه زمانی/چگونه"، و غیره.

Okay?

باشه؟

So: "Do you know...?"

بنابراین: "آیا می دانید ...؟"

Okay?

باشه؟

So: "Do you know when...?

پس: "میدونی کی...؟

When the money will be in my account?"

کی پول تو حسابم میاد؟"

Okay?

باشه؟

"Do you know if the printer needs more ink?"

آیا می دانید چاپگر به جوهر بیشتری نیاز دارد؟

Okay?

باشه؟

"Do you have any details/any update on a topic?"

"آیا در مورد یک موضوع جزئیات یا به روز رسانی دارید؟"

Okay?

باشه؟

So, if you're ordering promotional material for your company from another company, and

بنابراین، اگر در حال سفارش مواد تبلیغاتی برای شرکت خود از شرکت دیگری هستید، و

you've been waiting for a long time, maybe one week, two weeks, which is a long time

مدت زیادی منتظر بودید، شاید یک هفته، دو هفته، که

in most businesses, so: "Hey.

در بیشتر مشاغل زمان زیادی است، بنابراین: "هی

Do you have any update on the promotional material?

. آیا به روز رسانی در مورد مواد تبلیغاتی دارید؟

Do you have any details or any new details on the promotional material?"

آیا جزئیات یا جزئیات جدیدی در مورد مواد تبلیغاتی دارید؟"

And another way to say this...

و راه دیگری برای گفتن این ...

Right?

درست است؟

"Hey.

"هی.

Could you give me an update?

آیا می توانی به من یک به روز رسانی بدهی؟

Could you give me a quote or an estimate?"

آیا می توانی به من قیمت یا تخمینی بدهی؟"

So, a "quote" is if you are in charge of, you know, dealing with some of the upper-end

بنابراین، یک «نقل قول» این است که اگر شما مسئول، می‌دانید، با برخی از بخش‌های رده بالای

parts in your company where you're dealing with other companies, and you want to know:

شرکت خود سر و کار دارید، جایی که با شرکت‌های دیگر سر و کار دارید، و می‌خواهید بدانید:

"Hey.

«هی،

How much money does it cost for you to print this promotional material for us?"

چقدر پول آیا چاپ این مطالب تبلیغاتی برای ما هزینه دارد؟"

Or: "How much money does it cost for five new computers?

یا: "هزینه آن برای پنج کامپیوتر جدید چقدر است؟

Could you give me a quote?"

می توانید یک قیمت به من بدهید؟"

Basically...

اساساً ...

Usually a PDF or, you know, maybe some companies send a physical paper with the breakdown of

معمولاً یک PDF یا می دانید، شاید برخی از شرکت ها یک کاغذ فیزیکی با تفکیک

everything.

همه چیز ارسال می کنند.

"Could you let me know how much it costs?"

"میشه به من اطلاع بدید چقدر هزینه داره؟"

"Could you give me an estimate?"

"میشه تخمینی به من بدی؟"

Okay?

باشه؟

This means an idea of how much money things are going to cost.

این به معنای ایده ای است که هزینه چیزها چقدر است .

All right, so, so far we've said: "Hey, Steve", we've introduced a topic, maybe we have followed

بسیار خوب، بنابراین، تا اینجا گفتیم: "هی، استیو"، موضوعی را معرفی کرده ایم، شاید

up on a previous discussion, we've asked some things, requested some things.

بحث قبلی را پیگیری کرده ایم ، چیزهایی را پرسیده ایم، چیزهایی را درخواست کرده ایم.

And, well, let's see what's next.

و خوب، بیایید ببینیم که در ادامه چه می‌شود.

Stay tuned.

گوش به زنگ باشید.

Come on.

بیا دیگه.

Okay, so next we have saying: "Thanks".

خوب، پس در ادامه باید بگوییم: "متشکرم".

So, you can write: "Hey.

بنابراین، می توانید بنویسید: "هی

Thanks for getting back to me."

. از اینکه به من سر زدی متشکرم."

So, you sent an email, they sent an email back and they answered a question for you,

بنابراین، شما یک ایمیل فرستادید، آنها یک ایمیل برگشتند و یک سوال برای شما پاسخ دادند،

and you want to send another email...

و شما می خواهید یک ایمیل دیگر بفرستید ...

This is, like, the third email in the chain, so you would say: "Hey.

این سومین ایمیل در زنجیره است، بنابراین می گویید: "هی.

Thanks for getting back to me."

ممنون که به من سر زدی."

This means: "Thanks for writing back.

این به این معنی است: "از اینکه

Thanks for answering my question."

پاسخ دادید متشکرم. از پاسخگویی به سوال من متشکرم."

Okay?

باشه؟

And then you can use one of the other phrases: "Regarding this question,..."

و سپس می توانید از یکی از عبارات دیگر استفاده کنید: "در رابطه با این سوال، ..."

Right?

درست است؟

Okay.

باشه.

"Thanks for the info".

"سپاس گذارم برای اطلاعات".

"Thanks for the information", if you want to be more formal.

اگر می خواهید رسمی تر باشید، "از اطلاعات متشکرم" .

Again, if you are in a company where you know the people well: "Thanks for the info" is

باز هم، اگر در شرکتی هستید که مردم را به خوبی می‌شناسید: «متشکرم برای اطلاعات»

pretty casual, pretty informal; only really use it with people you know well.

بسیار معمولی، بسیار غیررسمی است. فقط با افرادی که به خوبی می شناسید از آن استفاده کنید.

"...the information", if it's, like, the owner of the company - probably "...the information"

"...اطلاعات"، اگر مانند صاحب شرکت باشد - احتمالا "...اطلاعات

is better.

" بهتر است.

"Thanks for the heads up."

"ممنون بابت راهنمایی."

So, this is a little more informal as well.

بنابراین، این نیز کمی غیر رسمی تر است.

So, "Thanks for the heads up" is usually: Thanks for the warning, thanks for the update.

بنابراین، "Thanks for the heads up" معمولاً به این صورت است: با تشکر از هشدار، متشکرم برای به روز رسانی.

So, for example, if someone sends you an email and they say: "Hey.

بنابراین، برای مثال، اگر شخصی برای شما ایمیلی بفرستد و او بگوید: "هی

There's going to be a new position opening next week.

. هفته آینده یک موقعیت جدید باز خواهد شد.

Why don't you, you know, update your resume and get ready?

می دانید چرا رزومه خود را به روز نمی کنید و آماده نمی شوید؟

Because I think you would be good for this job."

زیرا فکر می کنم شما این کار را انجام می دهید. برای این کار خوب باش."

So, you could say: "Oh, there's going to be a new position opening in the company.

بنابراین، می توانید بگویید: "اوه، یک موقعیت جدید در شرکت باز خواهد شد.

Thanks for the heads up."

با تشکر از توجه شما."

Right?

درست؟

"Thanks for the warning", so I know before other people.

"متشکرم برای هشدار"، بنابراین من قبل از دیگران می دانم.

So, think of "heads up", oh, you can...

بنابراین، به "سرهای بالا" فکر کنید، اوه، شما می توانید...

You can see the information that's in the future.

شما می توانید اطلاعاتی را که در آینده است ببینید.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

"Thanks for the update.", "Thanks for the email."

"متشکرم برای به روز رسانی."، "متشکرم برای ایمیل."

Very general.

خیلی کلی

"Hey.

"هی.

Thanks for following up on..." or "Thanks for following up with..."

متشکرم برای پیگیری..." یا "ممنون از پیگیری..."

Thanks for, basically, you know, keeping up to date or getting new information from this

با تشکر از اینکه، اساساً می دانید، به روز هستید یا اطلاعات جدیدی از این

person or on this topic.

شخص یا در مورد این موضوع دریافت می کنید.

So: "Hey.

بنابراین: "هی.

Thanks for following up with the accounting department.", "Thanks for following up on

با تشکر از پیگیری با بخش حسابداری ."، "از پیگیری

our contract."

قرارداد ما متشکرم."

Okay?

باشه؟

"...our contract discussion", something like that.

"... بحث قرارداد ما"، چیزی شبیه به آن.

"Thanks for your help.", "Thanks for your help with" something.

"از کمک شما متشکرم."، "از کمک شما در مورد" چیزی متشکرم.

"Hey.

"هی.

Thanks for looking into this, into that."

ممنون که به این موضوع نگاه کردی."

If you look into something, it means you, you know...

اگر به چیزی نگاه کنی، یعنی خودت، می‌دانی... در

You research it, you take a deeper look.

آن تحقیق می‌کنی، عمیق‌تر نگاه می‌کنی.

So, if a colleague asks you to look into something, they're asking you to get the details of a

بنابراین، اگر یک همکار از شما بخواهد به چیزی نگاه کنید، آنها از شما می خواهند که جزئیات یک

situation or get the details of something.

موقعیت را دریافت کنید یا جزئیات چیزی را دریافت کنید.

And if they look into something and they send you the information, say: "Hey.

و اگر آنها چیزی را بررسی کردند و اطلاعات را برای شما ارسال کردند، بگویید: "هی.

I got the information.

من اطلاعات را دریافت کردم

The cost of this is $224."

. هزینه این کار 224 دلار است."

It's like: "Oh, $224.

مانند: "اوه، 224 دلار

Thanks for looking into this.

. از اینکه به این

This cost changes everything."

موضوع توجه کردید متشکرم. این هزینه همه چیز را تغییر می دهد."

Okay?

باشه؟

So, many ways to say thanks; many things to be thankful for.

بنابراین، راه های زیادی برای تشکر کردن؛ چیزهای زیادی برای شکرگزاری

And finally, closing your email; the ending, you can say: "All right.

و در نهایت، بستن ایمیل خود؛ در پایان، می توانید بگویید: "خیلی خب.

I'll get back to you as soon as I can."

به محض اینکه بتوانم به شما پاسخ خواهم داد."

So, this is if someone has asked you for something, has made a request, and, you know, you send

بنابراین، اگر کسی چیزی از شما خواسته باشد، درخواستی کرده باشد، و می دانید،

them some information, you respond, and you can just end with: "Okay.

اطلاعاتی را برای آنها ارسال کنید، پاسخ دهید، و فقط می توانید با این جمله پایان دهید: "باشه.

I'll get back to you."

من به شما پاسخ خواهم داد."

Or, if you want to, you know, be extra polite and say: "Hey.

یا اگر می خواهید، می دانید، بیش از حد مؤدب باشید و بگویید: "هی،

I'm going to do this": "I'll get back to you as soon as I can."

من این کار را می کنم": " به محض اینکه بتوانم به شما پاسخ خواهم داد."

This is very similar to: "I'll let you know as soon as I can."

این بسیار شبیه به این است: " به محض اینکه بتوانم به شما اطلاع خواهم داد."

Okay?

باشه؟

So, this one, very, very common.

بنابراین، این یکی، بسیار، بسیار رایج است.

Okay?

باشه؟

"I will let you know.

"بهت خبر میدم.

When I know"-okay?-"I'll let you know".

وقتی بدونم" - باشه؟ - "بهت خبر میدم".

"I'll keep you posted."

"به شما خبر خواهم داد."

This means: If I have new information, I will send the information to you.

یعنی: اگر اطلاعات جدیدی داشته باشم ، اطلاعات را برای شما ارسال خواهم کرد.

Okay?

باشه؟

"I will give you an update when I know something."

"وقتی چیزی بدانم به شما اطلاع خواهم داد."

Okay?

باشه؟

And then next, here, you're asking for, you know...

و بعد، در اینجا، شما می‌پرسید، می‌دانید...

You've asked a question and you want a response, so you end it with: "Please let me know" or

شما یک سؤال پرسیده‌اید و می‌خواهید پاسخ دهید، بنابراین آن را با: "لطفاً به من اطلاع دهید" یا

just: "Let me know".

فقط: "به من اطلاع دهید" پایان می‌دهید.

Add a "please" if you want to be extra polite.

اگر می‌خواهید مودب باشید، یک «لطفا» اضافه کنید.

"Please keep me posted".

"لطفاً مرا در جریان بگذارید".

"I'll keep you posted.", "Keep me posted."

"من شما را در جریان خواهم گذاشت."، "من را در جریان بگذارید."

Keep me updated.

مرا به روز نگه دار

If there's any new information, tell me.

اگر اطلاعات جدیدی دارید به من بگویید.

Okay?

باشه؟

Send me an email if there's any new information on the topic we have discussed.

اگر اطلاعات جدیدی در مورد موضوع مورد بحث ما وجود دارد برای من ایمیل بفرستید.

And, you know, there's a lot of talk about: How should you end your email?

و، می دانید، صحبت های زیادی در مورد این موضوع وجود دارد: چگونه باید ایمیل خود را پایان دهید؟

What's too formal?

چه چیزی خیلی رسمی است؟

What's not formal enough?

چه چیزی به اندازه کافی رسمی نیست؟

Do people still use "Sincerely"?

آیا مردم هنوز از "صادقانه" استفاده می کنند؟

I really only use "Sincerely" on, like, government documents, things that are official from the

من واقعاً فقط در مورد اسناد دولتی، چیزهایی که رسمی از طرف بانک هستند، از "ارادتمند" استفاده می کنم

bank.

.

If you, you know, have a complaint letter to a landlord where you're renting, you know,

اگر می‌دانید، نامه‌ای شکایت به صاحبخانه‌ای که در آن اجاره می‌دهید دارید، می‌دانید

your apartment: "Sincerely" works for those official situations.

، آپارتمانتان: «با احترام» برای آن موقعیت‌های رسمی کار می‌کند.

In most internal company emails, I usually end mine with: "Thanks".

در اکثر ایمیل‌های داخلی شرکت، من معمولا ایمیلم را با این جمله خاتمه می‌دهم: «متشکرم».

You could say: "Regards", you could say: "All the best".

می توانید بگویید: "با احترام"، می توانید بگویید: "با بهترین ها".

So: "Thanks" works for internal, "Thanks" works for somebody you're working with outside

بنابراین: "متشکرم" برای داخلی کار می کند، "متشکرم " برای کسی که خارج از شرکت با او کار می کنید کار می کند

the company.

.

"Sincerely" I would just keep it to more official, official, official situations where you're

"با احترام" من فقط آن را به موقعیت های رسمی تر ، رسمی تر، که در آن شما

dealing with government, or banks, or bigger companies.

با دولت، یا بانک ها، یا شرکت های بزرگتر سر و کار دارید، نگه می دارم .

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

Whew, that's it, guys.

وای، همین، بچه ها.

So, to test your understanding of this material, as always, you can check out the quiz on www.engvid.com.

بنابراین، برای آزمایش درک خود از این مطالب، مانند همیشه، می‌توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

And what I want to see from you guys is in the comments write me an email.

و آنچه من می خواهم از شما بچه ها ببینم این است که در نظرات برای من یک ایمیل بنویسید.

Use, like, as many of these phrases as you can, and just send a sample email to me in

تا جایی که می توانید از این عبارات استفاده کنید، و فقط یک ایمیل نمونه برای من

the comments that I can read, and, you know, I can...

در نظرات بفرستید تا بخوانم، و، می دانید، من می

I can see how you guys are doing.

توانم... من می توانم وضعیت شما را ببینم.

All this stuff that I gave you today, except for the ending, it doesn't have to go in this

همه این مطالبی که امروز به شما دادم، به جز پایان، لازم نیست به این

order.

ترتیب پیش برود.

Okay?

باشه؟

Like, you might just start an email, saying: "Hey, Steve.

مثلاً، ممکن است فقط یک ایمیل شروع کنید و بگویید: "هی، استیو.

Hey, Rosa.

هی، رزا

Thanks for getting back to me."

. از اینکه با من تماس گرفتی متشکرم."

This could be the first thing; it doesn't have to be the introductory part that I did

این می تواند اولین چیزی باشد. لازم نیست این قسمت مقدماتی باشد که

in the previous board.

در تابلوی قبلی انجام دادم.

It depends what the email is about, of course, and what you want to stress.

البته بستگی به این دارد که ایمیل درباره چه چیزی باشد و چه چیزی را می خواهید بر آن تاکید کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So, write me in the comments, and do the quiz, which I already said.

بنابراین، در نظرات برای من بنویسید و آزمونی را که قبلاً گفتم انجام دهید.

And then after you do the quiz, after you, you know, check the comments and all that

و بعد از اینکه مسابقه را انجام دادید، بعد از اینکه متوجه شدید، نظرات و همه این

stuff, go to YouTube, tell your friends.

موارد را بررسی کنید، به YouTube بروید، به دوستان خود بگویید.

Say: "Hey.

بگو: "هی.

I like this video by Alex.

من این ویدیوی الکس را

Subscribe to his channel.

دوست دارم. در کانال او مشترک شوید.

Hey.

هی.

Who's this person?

این شخص کیست

Huh?

؟ ها؟ آدام؟

Adam?

Yeah?

آره؟

Ronnie?

رونی؟

Okay?

باشه؟

Emma, yeah, I like these people.

اما، آره، من این افراد را

I like these people.

دوست دارم. من این افراد را دوست دارم.

Yeah, they have lots of good information over here."

آره، آنها اطلاعات خوب زیادی در اینجا دارید."

So, subscribe to them, check us all out on engVid, and check me out on Facebook, check

بنابراین، مشترک آنها شوید، همه ما را در engVid بررسی کنید، و من را در فیس بوک بررسی کنید،

me out on Twitter...

من را در توییتر بررسی کنید...

I'm talking way too much and promoting too much, so one more thing: If you want to support

من خیلی زیاد صحبت می کنم و بیش از حد تبلیغ می کنم، بنابراین یک چیز دیگر: اگر می خواهید حمایت کنید

what we do, check out the "Support" link on engVid, and you can donate and help us do

کاری که ما انجام می دهیم، پیوند "پشتیبانی" را در engVid بررسی کنید، و می توانید کمک مالی کنید و به ما در انجام

this for a long, long, long, long time.

این کار برای مدت طولانی، طولانی، طولانی و طولانی کمک کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So, thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

Til next time, thanks for clicking.

تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.

And I'm going to go have that cake.

و من می روم آن کیک را بخورم.

Cake.

کیک.

Cake.

کیک.

Cake.

کیک.

Cake.

کیک.

Cake.

کیک.

Cake.

کیک.