Learn British English in 90 Minutes - ALL the Idioms You Need (with free EBOOK) (+ Free PDF & Quiz)

(bright music)

(موسیقی روشن)

- Hello lovely students,

- سلام دانش آموزان دوست داشتنی،

and welcome back to English With Lucy.

و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today I am going to teach you 100 idioms.

امروز قصد دارم 100 اصطلاح را به شما آموزش دهم.

It's going to be epic.

قرار است حماسی باشد.

You are going to walk away from this video

شما با دانش بسیار بیشتر از این ویدیو دور می شوید

with so much more knowledge.

.

And the best part is I have a free ebook for you

و بهترین بخش این است که من یک کتاب الکترونیکی رایگان برای شما

to go alongside this video, I know you can thank me later.

دارم که می توانید در کنار این ویدیو قرار دهید، می دانم که می توانید بعداً از من تشکر کنید.

It is very generous of me.

این از من بسیار سخاوتمند است.

This ebook contains every idiom

این کتاب الکترونیکی شامل هر اصطلاحی است

that we're going to talk about today,

که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد،

and it has some extra exercise questions as well.

و همچنین دارای چند سوال تمرینی اضافی نیز می باشد.

So you can put what you earned into practise

بنابراین می توانید آنچه را که به دست آورده اید در عمل

and test your understanding.

پیاده کنید و درک خود را آزمایش کنید.

If you want the 100 idioms ebook

اگر کتاب الکترونیکی 100 اصطلاحی را

and you want to take the exercises,

می‌خواهید و می‌خواهید تمرین‌ها را انجام دهید،

download it now because soon it will disappear.

اکنون آن را دانلود کنید زیرا به زودی ناپدید می‌شود.

I'm not sure how long I will keep it

مطمئن نیستم تا چه زمانی آن را نگه

up and available for you for free.

دارم و به صورت رایگان در دسترس شما باشم.

If you'd like to download it,

اگر می‌خواهید آن را دانلود کنید،

just click on the link in the description box,

کافیست روی پیوند موجود در کادر توضیحات کلیک کنید،

you enter your name and your email address,

نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید

and the ebook will come directly to your inbox.

و کتاب الکترونیکی مستقیماً به صندوق ورودی شما می‌آید.

After that, you will automatically receive

پس از آن، شما به طور خودکار

all of my weekly lesson PDFs

تمام PDF های درس هفتگی من

and any eBooks in the future,

و هر کتاب الکترونیکی در آینده،

plus all of my news, course updates and offers.

به علاوه همه اخبار، به روز رسانی های دوره و پیشنهادات من را دریافت خواهید کرد.

It's a free service and you can unsubscribe at any time.

این یک سرویس رایگان است و می توانید هر زمان که بخواهید اشتراک خود را لغو کنید.

Before we get started with this epic idioms lesson,

قبل از شروع با این درس اصطلاحات حماسی،

I like to thank the sponsor of today's video, NordVPN.

مایلم از حامی مالی ویدیوی امروز، NordVPN تشکر کنم.

You are here because you want to improve

شما اینجا هستید زیرا می خواهید

your English skills.

مهارت های انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

And the thing that I always recommend to my students

و چیزی که من همیشه به دانش آموزانم توصیه می کنم

is watching English TV shows and English movies.

تماشای برنامه های تلویزیونی انگلیسی و فیلم های انگلیسی است.

It's an amazing English learning tool.

این یک ابزار شگفت انگیز یادگیری زبان انگلیسی است.

A really frustrating and annoying situation

یک موقعیت واقعا ناامید کننده و

is when you finally find that perfect TV show or film

آزاردهنده زمانی است که در نهایت آن برنامه تلویزیونی یا فیلم عالی را پیدا کنید

that will help you to learn English

که به شما در یادگیری زبان انگلیسی کمک می

and it's unavailable in your country.

کند و در کشور شما در دسترس نیست.

I highly recommend NordVPN, I use it myself,

من NordVPN را به شدت توصیه می کنم، من خودم از آن استفاده می کنم،

it's the perfect solution, it hides your location.

این راه حل عالی است، مکان شما را پنهان می کند.

So not only does it improve your security,

بنابراین نه تنها امنیت شما را بهبود می بخشد

it also helps you to overcome geographical restrictions.

، بلکه به شما کمک می کند تا بر محدودیت های جغرافیایی غلبه کنید.

It allows you to unlock access

این به شما امکان می دهد قفل دسترسی

to those entertainment providers

به ارائه دهندگان سرگرمی را

that you can't usually access from your country.

که معمولاً از کشور خود نمی توانید به آنها دسترسی داشته باشید، باز کنید.

It just takes a click.

فقط یک کلیک طول می کشد.

You open the map, you click on a location

نقشه را باز می کنید، روی یک مکان کلیک می کنید

and you'll be connected in seconds.

و در عرض چند ثانیه متصل می شوید.

There also won't be any annoying delays

همچنین هیچ تاخیر آزاردهنده ای وجود نخواهد داشت

because speed tests have confirmed that NordVPN

زیرا تست های سرعت تایید کرده اند که

is the fastest VPN out there.

NordVPN سریع ترین VPN موجود است.

The team at NordVPN have given me

تیم NordVPN به

a special offer to pass onto you,

من پیشنهاد ویژه ای داده است تا به شما منتقل کنم،

go to nordvpn.com/Lucy to get a two year plan

به nordvpn.com/Lucy بروید تا یک برنامه دو ساله

plus one additional month with a huge discount.

به اضافه یک ماه دیگر با تخفیف بزرگ دریافت کنید.

If you don't like the product,

اگر محصول را دوست ندارید،

NordVPN provides a 30 day money back guarantee.

NordVPN 30 روز ضمانت بازگشت پول را ارائه می دهد.

So it's risk free to try it out.

بنابراین امتحان کردن آن بدون خطر است.

The link is in the description box as well.

لینک در جعبه توضیحات نیز موجود است.

Right, let's get started with the idioms.

درست است، بیایید با اصطلاحات شروع کنیم.

(bright music)

(موسیقی روشن)

Hello everyone and welcome back to English With Lucy,

سلام به همه و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید،

today I have an idioms video for you.

امروز یک ویدیوی اصطلاحات برای شما دارم.

I'm sure that you'll agree with me

من مطمئن هستم که شما با من موافق خواهید بود

that English is sometimes quite ridiculous.

که انگلیسی گاهی اوقات کاملاً مضحک است.

So today I have compiled 15 of the funniest idioms,

بنابراین امروز من 15 مورد از خنده دارترین اصطلاحات را گردآوری کرده ام

along with examples of course,

، البته

these are idioms that you can use in real life situations,

اینها اصطلاحاتی هستند که می توانید در موقعیت های واقعی از آنها استفاده کنید،

but they are also idioms that have funny meanings,

اما آنها همچنین اصطلاحاتی هستند که معانی خنده دار دارند،

are just a bit strange or tickle me in some way.

فقط کمی عجیب هستند یا به نوعی مرا قلقلک می دهند. .

If something tickles you, it makes you laugh.

اگر چیزی شما را قلقلک دهد، باعث خنده شما می شود.

You can download the free PDF worksheet for this class,

شما می توانید کاربرگ PDF رایگان این کلاس را دانلود کنید، این کاربرگ

it's got all of the idioms plus extra examples.

دارای تمام اصطلاحات و مثال های اضافی است.

I always like my students

من همیشه دوست دارم دانش‌آموزانم

to have nice worksheets to keep with them,

برگه‌های کاری خوبی داشته باشند تا همراه خود داشته باشند،

just click on the link in the description box,

فقط روی پیوند در جعبه توضیحات کلیک کنید، در

sign up to my mailing list

لیست پستی من ثبت نام کنید

and it'll come directly to your inbox.

و مستقیماً به صندوق ورودی شما می‌آید.

Right, let's get start with the first idiom.

درست است، بیایید با اصطلاح اول شروع کنیم.

The first idiom is a lovely one, as are all of them really.

اولین اصطلاح دوست داشتنی است، همانطور که همه آنها واقعاً هستند.

It is a storm in a teacup, a storm in a teacup.

طوفان در فنجان چای ، طوفان در فنجان چای.

And interestingly in American English,

و جالب است که در انگلیسی آمریکایی،

they say it in a slightly different way,

آن را کمی متفاوت

they say a tempest in a teapot.

می گویند، آنها می گویند طوفان در یک قوری.

So it's still tea related.

بنابراین هنوز هم مربوط به چای است.

Now this means a lot of unnecessary anger and worry or drama

حالا این به معنای عصبانیت و نگرانی بی مورد یا نمایش

about a matter that is not important.

در مورد موضوعی است که مهم نیست.

Unnecessary drama.

درام غیر ضروری

For example, she's made an official complaint to the CEO

به عنوان مثال، او یک شکایت رسمی از مدیر عامل شرکت

about the type of cheese

در مورد نوع پنیر

in the cheese sandwiches at the canteen.

موجود در ساندویچ های پنیر در غذاخوری کرده است.

This seems to me to be a storm in a teacup.

به نظر من این یک طوفان در یک فنجان چای است.

A lot of unnecessary worry and anger

نگرانی و عصبانیت بی

about something that just isn't that important.

مورد زیاد در مورد چیزی که خیلی مهم نیست.

Number two, this is one that I have mentioned before

شماره دو، این موردی است که من قبلاً

many years ago, but it's so important,

چندین سال پیش به آن اشاره کردم، اما آنقدر مهم است

and so widely used that I feel comfortable saying it again.

و آنقدر پرکاربرد است که احساس راحتی می کنم دوباره آن را بگویم.

It is, Bob's your uncle, Bob's your uncle, very important.

این، باب عموی شماست، باب عموی شما، بسیار مهم است.

This is a phrase that we say

این عبارتی است که

when we have reached the end of a set of instructions,

وقتی به پایان مجموعه ای از دستورالعمل ها

or when we've reached a result,

رسیدیم، یا زمانی که به نتیجه ای رسیدیم، می گوییم، به

it translates as, and there it is, or there you have it.

این صورت ترجمه می شود، وجود دارد، یا شما آن را دارید.

So an example would be to make a cup of minty,

بنابراین یک مثال می تواند این باشد که یک فنجان نعناع درست کنید

boil a kettle, add a teabag,

، یک کتری را بجوشانید، یک کیسه چای را اضافه

wait two minutes and Bob's your uncle, there you have it.

کنید، دو دقیقه صبر کنید تا باب عموی شما باشد، آن را دارید.

Now number three is slightly morbid,

حالا شماره سه کمی بیمار است

it is as dead as a doornail and this means very very dead.

، مثل میخ در مرده است و این یعنی خیلی خیلی مرده.

You couldn't be more dead than a doornail I guess.

حدس می‌زنم تو نمی‌توانی مرده‌تر از یک میخ در باشی.

An example would be,

به عنوان مثال،

I tried to save the mouse that my cat brought in,

من سعی کردم موشی را که گربه ام آورده بود نجات دهم،

but it was as dead as a doornail.

اما به اندازه یک میخ در مرده بود.

Similarly, along the same lines, we also have number four,

به همین ترتیب، در همین راستا، عدد چهار را نیز داریم،

which is to kick the bucket, to kick the bucket.

یعنی لگد زدن به سطل، لگد زدن به سطل.

Now this is a verb and it means to die, to die,

حالا این فعل است و به معنای مردن، مردن

to kick the bucket to die.

، لگد زدن به سطل برای مردن است.

I dunno why I'm saying die in such a die,

نمی دانم چرا می گویم در چنین مرگی بمیر،

I just can't help it, die.

فقط نمی توانم جلوی آن را بگیرم، بمیر.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Now the origins of this phrase are quite interesting.

اکنون ریشه این عبارت بسیار جالب است.

It's because when people died by hanging,

به این دلیل است که وقتی مردم با حلق آویز کردن جان خود را از دست می دادند،

they would stand on a bucket and then kick the bucket away.

روی یک سطل می ایستادند و سپس سطل را با لگد دور می کردند.

And that's where to kick the bucket comes from.

و این جایی است که لگد زدن به سطل از آنجا می آید.

An example unfortunately,

یک مثال متأسفانه،

our favourite neighbour kicked the bucket three years ago,

همسایه محبوب ما سه سال پیش لگد به سطل زد،

but we still feel her presence in the neighbourhood.

اما ما هنوز حضور او را در محله احساس می کنیم.

And that's true, my absolute favourite neighbour

و این درست است، فکر می کنم همسایه محبوب مطلق من

died at the ripe age of 93, I think,

در سن 93 سالگی فوت کرد،

but every time I go home to visit my parents,

اما هر بار که برای دیدن والدینم به خانه می روم،

I always expect to see her.

همیشه انتظار دارم او را ببینم.

And then I realise she's not there, we miss her a lot,

و بعد متوجه شدم که او آنجا نیست، ما خیلی دلتنگ او هستیم،

but she had a fantastic life.

اما او زندگی فوق العاده ای داشت.

Number five is everything but the kitchen sink,

شماره پنج همه چیز است جز سینک آشپزخانه،

everything but the kitchen sink.

همه چیز به جز سینک آشپزخانه.

Now, if you've never heard this idiom before,

حالا، اگر قبلاً این اصطلاح را نشنیده‌اید،

I would love to know what you think it might mean

دوست دارم بدانم در بخش نظرات ممکن است معنی آن را بدانم

in the comment section and then let's see if you're right.

و سپس ببینیم درست می‌گویید یا خیر.

So pause now and write that.

پس اکنون مکث کنید و آن را بنویسید.

Okay, I'm starting it means everything imaginable.

خوب، من شروع می کنم، این یعنی همه چیز قابل تصور.

This phrase became popular in World War II,

این عبارت در جنگ جهانی دوم رایج شد،

when newspapers would report

زمانی که روزنامه ها گزارش دادند

that everything but the kitchen sink

که همه چیز به جز سینک آشپزخانه

was thrown at the enemy.

به سمت دشمن پرتاب شده است.

Everything imaginable.

همه چیز قابل تصور

An example, Will packs lightly for travel,

به عنوان مثال، ویل برای مسافرت چمدان‌های سبکی را جمع می‌کند،

but I throw everything

اما من همه چیز را به

but the kitchen sink into my suitcase, says plural.

جز سینک آشپزخانه در چمدانم می‌اندازم، جمع می‌گوید.

I'm one of those.

من یکی از آن ها هستم.

Number six, oh, I love this one.

شماره شش، اوه، من این یکی را دوست دارم.

It's so expressive, it's hilarious.

خیلی رسا است، خنده دار است.

It is, the lights are on, but no one's home.

این است، چراغ ها روشن است، اما هیچ کس خانه نیست.

I think I mentioned this one in my seven polite ways

فکر می‌کنم این یکی را در هفت راه مودبانه‌ام

to call someone stupid video,

برای احمق خطاب کردن یک نفر از ویدیوها،

where I went through the seven ways

که در آن هفت راه

in which I had been an idiot throughout my life.

را که در طول زندگی‌ام احمق بودم، طی کردم، ذکر کردم.

If you would like to see

اگر می‌خواهید

some serious serious self deprecation,

یک تحقیر جدی از خود ببینید،

then do watch that video.

آن ویدیو را تماشا کنید.

This is used to say that somebody is stupid,

این برای گفتن این که کسی احمق است، استفاده می شود،

even though they may appear normal.

حتی اگر ممکن است عادی به نظر برسد.

What's a lovely phrase.

چه عبارت دوست داشتنی ای

An example, Jennifer has a degree in interior design,

به عنوان مثال، جنیفر دارای مدرک طراحی داخلی است،

but the lights are on and no one's home.

اما چراغ ها روشن هستند و هیچ کس در خانه نیست.

Number seven is donkey's years, donkey's years.

شماره هفت سالهای الاغ است، سالهای الاغ.

This is used to describe an action

این برای توصیف عملی استفاده

that has continued on for a very long time.

می شود که برای مدت طولانی ادامه داشته است.

And supposedly this originates from rhyming slang,

و ظاهراً این از قافیه‌های عامیانه سرچشمه می‌گیرد،

donkey's years used to mean years,

سال‌های الاغ قبلاً به معنای سال بودند،

but now they've just joined together

اما اکنون آنها به هم پیوسته‌اند

to become donkey's years.

تا سال‌های الاغی شوند.

An example, Will has lived in the countryside

به عنوان مثال، ویل سال ها در حومه شهر زندگی

for donkey's years,

کرده است،

he just wouldn't survive in the city.

او فقط در شهر زنده نمی ماند.

He's lived in the countryside for years.

او سال ها در روستا زندگی می کند.

Number eight is to do a runner, to do a runner.

شماره هشت برای انجام یک دونده، انجام یک دونده است.

And this means to leave a place hastily, quickly,

و این بدان معنی است که

in order to avoid an unpleasant situation

برای جلوگیری از یک موقعیت ناخوشایند

or to avoid paying.

یا اجتناب از پرداخت، یک مکان را با عجله، سریع ترک کنید.

An example, they ordered the caviar and the lobster,

به عنوان مثال، آنها خاویار و خرچنگ را سفارش دادند،

but when the bill arrived, they did a runner.

اما وقتی صورتحساب رسید، آنها رانر انجام دادند.

They left hastily to avoid paying.

آنها برای اجتناب از پرداخت با عجله رفتند.

Number nine, nothing to write home about,

شماره نه، چیزی برای نوشتن در خانه،

nothing to write home about.

چیزی برای نوشتن در خانه نیست.

If something or someone is nothing to write home about,

اگر چیزی یا کسی چیزی برای نوشتن نیست، به

it means they are not very exciting or not very special.

این معنی است که آنها خیلی هیجان انگیز یا خیلی خاص نیستند.

An example, I met a boy at the ice rink,

به عنوان مثال، من با پسری در پیست یخ آشنا شدم،

but he's nothing to write home about.

اما او چیزی برای نوشتن در خانه نیست.

He's not that special,

او آنقدرها خاص نیست،

I'm not that excited about him.

من آنقدرها هم هیجان زده نیستم.

Or the meal was nice,

یا غذا خوب بود،

but it was nothing to write home about,

اما چیزی برای نوشتن در خانه نبود،

it was nothing extraordinary.

چیز خارق العاده ای نبود.

Number 10, this is one of my mother's favourite phrases,

شماره 10، این یکی از جملات مورد علاقه مادر من است،

she has a lot,

او چیزهای زیادی دارد،

it is keep your eyes peeled, keep your eyes peeled.

این است که چشمانتان را پاک کنید، چشمانتان را پاک کنید.

And this means keep your eyes open or be vigilant,

و این به این معنی است که چشمان خود را باز نگه دارید یا هوشیار باشید، مراقب باشید

keep on the watch.

.

And it's not because she's worried about my security,

و این به این دلیل نیست که او نگران امنیت من است،

she actually uses this phrase.

او در واقع از این عبارت استفاده می کند.

If she's looking to buy something and we're in a shop,

اگر او به دنبال خرید چیزی است و ما در یک مغازه هستیم

she says, keep your eyes peeled for green scarves,

، می‌گوید، چشمتان را برای روسری‌های سبز بپوشانید

or keep your eyes peeled for any calendars

یا برای تقویم‌هایی

with chickens on them.

که جوجه‌ها روی آن‌ها هستند، چشم‌هایتان را بپوشانید.

It's a very good phrase, I recommend you use it.

جمله بسیار خوبی است ، توصیه می کنم از آن استفاده کنید.

Keep your eyes peeled.

چشمان خود را پوست کنده نگه دارید.

Number 11 is to pick someone's brain,

شماره 11 این است که مغز

to pick someone's brain.

کسی را انتخاب کنید، مغز کسی را انتخاب کنید.

And this is very weird sounding isn't it?

و این خیلی عجیب به نظر می رسد، اینطور نیست؟

To pick at somebody's brain to look for information,

انتخاب کردن مغز کسی برای جستجوی اطلاعات،

but that basically is what it means in a way.

اما اساساً به نوعی معنایش همین است.

It means to obtain information by questioning somebody

این به معنای به دست آوردن اطلاعات از طریق سؤال از شخصی است

who is well informed on a subject.

که به خوبی در مورد موضوعی آگاه است.

So it's something you hear in business a lot,

بنابراین این چیزی است که در تجارت زیاد می شنوید

and it's a really annoying question.

و واقعاً یک سوال آزاردهنده است.

Can I pick your brain for a minute?

آیا می توانم برای یک دقیقه مغز شما را انتخاب کنم؟

It basically means can I ask you

این اساساً به این معنی است که آیا می توانم از شما سؤالات

loads and loads of questions about something

زیادی در مورد چیزی بپرسم

that you know lots about and offer you nothing in return.

که شما در مورد آن اطلاعات زیادی دارید و در ازای آن چیزی به شما پیشنهاد نمی دهم.

An example, Colin,

به عنوان مثال، کالین،

can I pick your brain about that new project?

آیا می توانم ذهن شما را در مورد آن پروژه جدید انتخاب کنم؟

And undoubtedly Colin would rolling his eyes inside.

و بدون شک کالین چشمانش را به درون می چرخاند.

Yes, you can pick my brain.

بله، شما می توانید مغز من را انتخاب کنید.

Number 12 is to put feelers out

شماره 12 برای بیرون گذاشتن احساس کننده ها است

or sometimes we say put the feelers out.

یا گاهی اوقات می گوییم احساس کننده ها را بیرون بگذارید.

And this means to make informal suggestions,

و این به معنای ارائه پیشنهادات غیررسمی است

so as to test a concept before any final decisions are made.

تا قبل از تصمیم گیری نهایی، یک مفهوم را آزمایش کنیم .

So it's basically to test an idea

بنابراین اساساً این است که یک ایده را

by asking people's opinions before they commit to something.

با پرسیدن نظرات مردم قبل از اینکه آنها به کاری متعهد شوند، آزمایش کنید.

An example, can I suggest that we put the feelers out

به عنوان مثال، آیا می‌توانم پیشنهاد کنم که حسگرها را بیرون بگذاریم

to see if the employees

تا ببینیم آیا کارمندان

actually want a Zoom Christmas party this year?

واقعاً می‌خواهند جشن کریسمس زوم امسال برگزار کنند؟

I honestly cannot imagine anything worse

من صادقانه نمی توانم چیزی بدتر

than a Christmas party on Zoom.

از یک جشن کریسمس در زوم تصور کنم.

I'm sorry if you've just organised one,

متاسفم اگر شما فقط یکی را سازماندهی کرده اید،

but that sounds like hell.

اما به نظر جهنمی می رسد.

Oh number 13, this is a great one,

اوه شماره 13، این یکی عالی است،

but they're all great because I chose them.

اما همه آنها عالی هستند زیرا من آنها را انتخاب کردم.

It is the best thing since sliced bread.

این بهترین چیز از نان ورقه شده است.

This means that something is the best

این بدان معناست که چیزی بهترین

and most useful innovation or invention of recent times.

و مفیدترین ابداع یا اختراع دوران اخیر است.

It means that something is a good invention.

یعنی چیزی اختراع خوبی است.

Now you might be asking why sliced bread?

حالا ممکن است بپرسید چرا نان ورقه شده؟

Well, I asked myself that question and I did the research.

خب من این سوال را از خودم پرسیدم و تحقیق کردم.

When sliced bread was first brought to market in 1928,

زمانی که نان تکه شده برای اولین بار در سال 1928 به بازار عرضه شد،

it was a massive deal.

معامله بزرگی بود.

There were huge marketing campaigns about sliced bread,

کمپین های بازاریابی بزرگی در مورد نان برش داده شده بود،

it was marketed as the greatest step forward

این نان به عنوان بزرگترین گام رو به جلو

in baking innovation since bread was wrapped.

در نوآوری پخت از زمان بسته بندی نان به بازار عرضه شد.

An example, when flip phones came out,

به عنوان مثال، وقتی تلفن های تاشو بیرون آمدند،

I thought that they were the best thing since sliced.

من فکر کردم که آنها بهترین چیز از زمان برش هستند.

I miss hanging up so sassily.

دلم برای قطع کردن تلفن تنگ شده است.

Number 14 is take a chill pill, take a chill pill.

شماره 14 یک قرص سرماخوردگی بخور، یک قرص سرماخوردگی بخور.

And this is a slightly patronising way to tell somebody

و این یک راه کمی حمایت کننده برای گفتن به کسی است

to calm down or to relax.

که آرام شود یا آرام شود.

It never fails to enrage me

وقتی کسی به من می‌گوید قرص سرماخوردگی بخورم، هرگز باعث عصبانیت من نمی‌شود

when someone tells me to take a chill pill.

.

To be honest, it enrages me

راستش را بخواهید

when someone tells me to calm down.

وقتی کسی به من می گوید آرام باشم عصبانی می شوم.

If someone is angry,

اگر کسی عصبانی است،

telling them to calm down often makes it worse.

گفتن به او آرام شود اغلب اوضاع را بدتر می کند.

An example at the picnic,

به عنوان مثال در پیک نیک،

I told Mary to take a chill pill

به مری گفتم که یک

'cause she was freaking out about a wasp.

قرص سرماخوردگی بخورد، زیرا او از یک زنبور عصبانی شده بود.

And number 15 is I'll show myself out,

و شماره 15 این است که خودم را نشان خواهم داد،

I'll show myself out.

خودم را نشان خواهم داد.

And this is used when you have disgraced yourself,

و این وقتی استفاده می شود که خودت را رسوا کردی

it means I'll leave, you don't have to show me the door,

، یعنی من می روم، لازم نیست در را به من نشان بدهی،

I will leave by choice.

من با اختیار می روم.

Nowadays it is almost always used after telling a bad joke.

امروزه تقریباً همیشه بعد از گفتن یک جوک بد استفاده می شود.

You tell the joke, the reaction is awful and you just say,

شما جوک را بگویید، واکنش افتضاح است و فقط می گویید،

I'll show myself out, bye bye thank you everyone.

من خودم را نشان می دهم، خداحافظ از همه متشکرم.

I've got a joke let's try it.

یه جوک دارم بیا امتحانش کنیم

What's the difference between snowmen and snowwomen?

فرق آدم برفی با زن برفی چیست؟

Snowballs, snowballs.

گلوله های برفی، گلوله های برفی.

I'll show myself out.

خودمو نشون میدم

Right, that is it for today's lesson,

درست است، برای درس امروز،

those were our 15 funny idioms.

این 15 اصطلاح خنده دار ما بود.

Extra homework is to let me know of any ridiculous,

تکلیف اضافی این است که هر

hilarious idioms that you have in your language,

اصطلاح مضحک و خنده‌داری را که در زبان خود

that don't translate well to English.

دارید و به خوبی به انگلیسی ترجمه نمی‌شوند به من اطلاع دهید.

I would love to know the random quirks of your language.

من دوست دارم ویژگی های تصادفی زبان شما را بدانم.

Please put them in the comment section down below.

لطفاً آنها را در بخش نظرات در زیر قرار دهید.

Today I'm going to talk to you about seven idioms

امروز قصد دارم در مورد هفت اصطلاح با شما صحبت کنم

that you can use to politely tell somebody

که شما می توانید با استفاده از آنها مودبانه به دیگران بگویید

that they are an idiot.

که آنها یک احمق هستند.

So in simple terms, idioms for describing stupidity.

بنابراین به زبان ساده، اصطلاحاتی برای توصیف حماقت.

"We Brits" like to beat around the bush

"ما بریتانیایی ها" دوست داریم دور بوته بکوبیم

to avoid talking about something

تا از صحبت در مورد چیزهای

unpleasant or uncomfortable.

ناخوشایند یا ناراحت کننده خودداری کنیم.

Many of us live in constant of offending people.

بسیاری از ما دائماً در حال توهین به مردم زندگی می کنیم.

However, that does not mean that we won't throw in

با این حال، این بدان معنا نیست که وقتی فکر می‌کنیم که شما در حال بداخلاقی هستید

and under the table insult,

، توهین را

disguised as a seemingly harmless idiomatic phrase

که به عنوان یک عبارت اصطلاحی به ظاهر بی‌ضرر مبدل شده است، به داخل و زیر میز

when we think that you are being a total buffoon.

نمی‌اندازیم.

So today I'm going to teach you seven ways

بنابراین امروز هفت راه را به شما آموزش می‌دهم

to tell someone that they are a total idiot

تا به کسی بگویید که یک احمق است

without seeming too offensive, right?

بدون اینکه خیلی توهین‌آمیز به نظر برسد، درست است؟

Let's get on with this stupid lesson.

بیایید به این درس احمقانه ادامه دهیم.

Number one, he's not the sharpest tool in the shed.

شماره یک، او تیزترین ابزار در آلونک نیست.

If somebody is not the sharpest tool in the shed,

اگر کسی تیزترین ابزار آلونک نباشد

they're a little bit stupid,

، کمی احمق است،

they're not the cleverest person.

باهوش ترین فرد نیست.

It could have been said about me actually,

در واقع می شد درباره من گفت،

when I was invited

وقتی روز گذشته

on a YouTube trip to Berlin the other day,

به یک سفر یوتیوب به برلین دعوت شدم، در یک

we were in a lovely porch hotel and I noticed

هتل ایوان دوست داشتنی بودیم و متوجه

that my hair dryer wasn't working.

شدم که سشوارم کار نمی کند.

So I called up room service and I said,

بنابراین من با سرویس اتاق تماس گرفتم و گفتم،

please, can I have a new hair dryer?

لطفا، آیا می توانم یک سشوار جدید داشته باشم؟

They immediately came up and gave me a new one,

بلافاصله آمدند و یک سشوار جدید به من دادند،

I plugged the new one in,

من نو را به برق وصل کردم

and that one wasn't working either,

و آن یکی هم کار نمی کرد، برای

so I called up room service said, look,

همین زنگ زدم به روم سرویس گفتم ببین،

dunno what's wrong with your hair drier is here,

نمی دانم چه مشکلی با سشوار شما اینجاست،

but it's not working,

اما نیست. کار می کنم،

and I am really really soaking wet.

و من واقعاً خیس شده ام.

So they brought up a third one,

بنابراین آنها مورد سوم را مطرح کردند

and at that point they realised

و در آن لحظه متوجه شدند

that I hadn't put the key card in the door.

که من کارت کلید را در در نگذاشته بودم.

So none of the electricity was working

بنابراین هیچ یک از برق

including the lights at night time.

از جمله چراغ ها در شب کار نمی کرد.

Not the sharpest tool in the shed.

تیزترین ابزار در سوله نیست.

Number two, she's one sandwich short of a picnic.

شماره دو، او یک ساندویچ کمتر از یک پیک نیک است.

This means that somebody is not quite of full intelligence.

این بدان معنی است که کسی کاملاً از هوش کامل برخوردار نیست.

It could have been used to describe me actually,

می‌توانست برای توصیف من استفاده شود،

when I invited a plumber over to fit in a dishwasher.

زمانی که یک لوله‌کش را دعوت کردم تا در ماشین ظرفشویی جا بگیرد.

He texted me beforehand to ask for some photos

او از قبل به من پیام داد تا چند عکس بخواهم

and he asked me if there was a trap under my sink.

و از من پرسید که آیا زیر سینک من تله ای وجود دارد؟

So I opened the sink and I look inside and to my amazement,

بنابراین سینک را باز کردم و به داخل نگاه کردم و در کمال تعجب

there is a mouse trap with a lovely bright logo

، یک تله موش با یک لوگوی درخشان و دوست داشتنی وجود دارد

saying the words, the big cheese on it.

که کلمات را بیان می کند، پنیر بزرگ روی آن.

And I remember thinking to myself, how did he know that?

و به یاد می‌آورم که با خودم فکر می‌کردم، او از کجا این را می‌دانست؟

But anyway, I thought, whatever,

اما به هر حال، فکر کردم، هر چه بود

took a picture, sent it to the plumber

، یک عکس گرفتم، آن را برای لوله کش فرستادم

and he just came back with like a million laughing faces,

و او فقط با یک میلیون چهره خندان برگشت

and he said, no Lucy,

و گفت، نه لوسی

the trap that I'm asking about

، تله ای که می

is a type of pipe, a water pipe.

پرسم یک نوع لوله است. یک لوله آب

Can I have a picture of that please?

میشه یه عکس ازش بذارم لطفا؟

So yes, I can sometimes be one sandwich short of a picnic.

بنابراین بله، گاهی اوقات می توانم یک ساندویچ کمتر از یک پیک نیک باشم.

Also I think in America they might say

همچنین من فکر می‌کنم در آمریکا ممکن است بگویند

one French fry short of a happy meal

یک سرخ‌کرده فرانسوی کوتاه‌تر از یک غذای شاد

or one fry short of a happy meal,

یا یک سرخ‌کرده کوتاه از یک غذای شاد،

that's a McDonald's reference.

این مرجع مک‌دونالد است.

If they're any Americans watching this,

اگر آمریکایی‌هایی هستند که این را تماشا می‌کنند،

please comment down below and confirm that to me.

لطفاً در زیر نظر دهید و آن را برای من تأیید کنید.

Number three means almost

شماره سه یعنی تقریباً

exactly the same as the previous one,

دقیقاً همان شماره قبلی است،

it is to not be the full ticket.

یعنی بلیط کامل نباشد.

If somebody isn't the full ticket,

اگر کسی بلیط کامل را نداشته باشد، به

it means they're not clinically sane.

این معنی است که از نظر بالینی عاقل نیست.

So be careful when using it,

بنابراین هنگام استفاده از آن مراقب باشید،

make sure that you don't offend anyone.

مطمئن شوید که به کسی توهین نکنید.

It could have been used to describe me actually,

در واقع می‌توانست برای توصیف من از آن استفاده شود ،

I think my mother thought that I wasn't the full ticket

فکر می‌کنم مادرم فکر می‌کرد که من بلیط کامل

on one holiday at my grandparents holiday home in Portugal,

یک تعطیلات در خانه تعطیلات پدربزرگ و مادربزرگم در پرتغال را

I walked through the mosquito nets on the door

نداشتم، من

no less than three times,

کمتر از سه بار از پشه‌بندهای روی در عبور کردم،

and they had to put up special stickers for me,

و آنها مجبور شدند برای من برچسب های خاصی بچسبانند

which remained there to this day.

که تا به امروز در آنجا باقی مانده است.

So there are special stickers for Lucy

بنابراین برچسب های خاصی برای لوسی وجود دارد

because she's not clever enough

زیرا او به اندازه کافی باهوش

to just use a mosquito net properly.

نیست که فقط از پشه بند به درستی استفاده کند.

So yes, not the full ticket.

بنابراین بله، بلیط کامل نیست.

Number four, there's not much between the ears.

شماره چهار، بین گوش ها زیاد نیست.

And if you say that there's not much between the ears,

و اگر می گویید بین گوش ها زیاد نیست، به

it means that somebody hasn't got much of a brain.

این معنی است که کسی مغز زیادی ندارد.

This could have been said about me actually,

این را می شد در واقع در مورد من گفت،

when I was forced to go to a week long violin camp.

زمانی که مجبور شدم به اردوی یک هفته ای ویولن بروم.

(violin music)

(موسیقی ویولن)

Violin camp, on day two I couldn't go on any longer,

کمپ ویولن، روز دوم دیگر نتوانستم ادامه دهم،

I had to leave.

مجبور شدم بروم.

So I devised a plan.

بنابراین من یک برنامه طراحی کردم.

I would gently maim or injure myself, but how would I do it?

من به آرامی خود را معلول یا مجروح می کنم، اما چگونه این کار را انجام دهم؟

Ah, the bathroom door was particularly aggressive,

آه، درب حمام بسیار تهاجمی بود، و

swinging both ways at a 180 degree angle.

در هر دو طرف با زاویه 180 درجه می چرخید.

I planned to gently catch my finger in that door,

من قصد داشتم به آرامی انگشتم را در آن در بگیرم،

exaggerate the pain,

درد را مبالغه کنم،

so I was no longer able to play my violin

بنابراین دیگر قادر به نواختن ویولنم نبودم

and therefore be sent at home.

و بنابراین به خانه فرستاده شدم.

As I got my finger ready near the door,

وقتی انگشتم را نزدیک در آماده کردم، یک نفر

somebody else needed the loo and they came through

دیگر به دستشویی نیاز داشت و آنها وارد

and they injured my finger so badly

شدند و انگشتم را چنان زخمی کردند

that I had to go to hospital,

که مجبور شدم به بیمارستان بروم

and to this day I have a messed up fingernail,

و تا به امروز ناخن دستم به هم ریخته است،

but like break, it's just not right.

اما مثل شکستن، فقط درست نیست

So yes, not much in between the ears.

پس بله، زیاد بین گوش ها نیست.

Number five, the light is on, but nobody's home.

شماره پنج، چراغ روشن است، اما هیچ کس خانه نیست.

This means they look normal, but really they're very stupid.

این بدان معناست که آنها عادی به نظر می رسند، اما واقعاً آنها بسیار احمق هستند.

This could have been said about me actually

این را می‌توانست در مورد من گفته شود

when age nine and showing off

که نه ساله بودم و

in front of a group of younger children,

در مقابل گروهی از بچه‌های کوچکتر

jumped off the top of a wooden castle in a playground,

خودنمایی می‌کردم، از بالای یک قلعه چوبی در زمین بازی پریدم

got the back of my jumper,

، پشت جامپرم را گرفتم،

stuck on one of the spikes and was left there dangling

روی یکی از میخ‌ها گیر کردم و آنجا را آویزان ترک کردم

until one of those annoying little children

تا اینکه یکی از آن بچه های کوچک مزاحم

ran to call my dad.

دوید تا پدرم را صدا کند.

Oh, it was so embarrassing and so stupid.

اوه، خیلی شرم آور و خیلی احمقانه بود.

The lights are on, but nobody's home.

چراغ ها روشن است، اما هیچ کس خانه نیست.

Number six, it's a saying

شماره شش، این یک ضرب المثل است

someone's village is missing their idiot.

که روستای کسی دلش برای احمقش تنگ شده است.

And this one comes from the term, the village idiot,

و این یکی از اصطلاح "احمق روستا" گرفته شده

which is used to describe someone

است که برای توصیف کسی

known locally for their stupidity.

که در محلی به دلیل حماقتش شناخته می شود استفاده می شود.

Could have been used to describe me actually,

در واقع می‌توانست برای توصیف من استفاده شود،

two days after passing my driving test,

دو روز پس از قبولی در آزمون رانندگی، من

I went into a nearby city to buy my beloved

برای خرید

new shiny orange mini Cooper,

مینی کوپر نارنجی براق جدید محبوبم به یک شهر نزدیک رفتم

and when I drove out of the dealership

و زمانی که برای اولین بار از نمایندگی خارج شدم

for the very first time, after just 100 metres,

، تنها پس از 100 سال. متر

I stalled at a roundabout, put the gear stick into reverse

، در یک دوربرگردان ایستادم، چوب دنده را به عقب گذاشتم

and shut back at full force into the car behind me,

و با تمام قدرت به ماشین پشت سرم

obliterating his licence plate.

بستم و پلاک او را از بین بردم.

It was dreadful, the police came,

وحشتناک بود، پلیس آمد،

I had to be escorted away,

من باید اسکورت می

but luckily my mother was two cars behind me because,

شدم، اما خوشبختانه مادرم دو ماشین پشت سرم بود، چون

oh my God, if she'd have been in that car behind me,

خدای من، اگر او پشت سر من سوار آن ماشین

there would've been trouble.

می شد، مشکلی پیش می آمد.

So yes, on that day,

پس بله، آن

the village was missing their idiot, the idiot being me.

روز روستا دلش برای احمقشان تنگ شده بود، احمقی که من بودم.

Number seven, the last idiom to describe stupidity

شماره هفت، آخرین اصطلاح برای توصیف

is as thick as a plank and if you are as thick as a plank,

حماقت به ضخامت یک تخته است و اگر به ضخامت تخته

you're really stupid.

باشید، واقعاً احمق هستید.

This could have been used to describe me actually,

این را می‌توان برای توصیف من استفاده کرد،

when on the school bus aged about 12 to 13,

وقتی در اتوبوس مدرسه حدوداً 12 تا 13 ساله،

I found a mobile phone and I opened the mobile phone

یک تلفن همراه پیدا کردم و تلفن همراه را باز کردم و

and I found some very inappropriate images

تصاویر بسیار نامناسبی

of the owner of the phone, images and videos shall we say,

از صاحب تلفن پیدا کردم، تصاویر و فیلم‌ها باید ما می گوییم،

it was a man, I'd never seen anything like that before.

این یک مرد بود، من تا به حال چنین چیزی ندیده بودم.

So I did what any schoolgirl would do,

بنابراین من کاری را انجام دادم که هر دختر مدرسه ای انجام می دهد،

and I took the videos and I sent them

و فیلم ها را گرفتم و آنها را

directly from the phone to my best friend Felicity.

مستقیماً از طریق تلفن برای بهترین دوستم فلیسیتی فرستادم.

It was a hilarious joke.

شوخی بامزه ای بود

I went into school and I acted like

من به مدرسه رفتم و

I knew nothing to Felicity, she was really scared.

طوری رفتار کردم که انگار هیچ چیز برای فلیسیتی نمی دانم، او واقعاً ترسیده بود.

Brilliant I thought, my cheeky prank has worked.

عالی فکر کردم، شوخی گستاخانه من جواب داده است.

She then told me that she'd gone

او سپس به من گفت که

to the headmistress of the school and the school

پیش مدیر مدرسه رفته بود و مدرسه

had called the police and they were on their way in

با پلیس تماس گرفته بود و آنها در راه بودند

to interview everyone.

تا با همه مصاحبه کنند.

I knew what I had to do.

می دانستم باید چه کار کنم.

I ran in my little tar and kilt to the headmistress

با تار و کت و شلوار کوچکم دویدم به سمت مدیر مدرسه

and said, no, it was me.

و گفتم: نه، من بودم.

I then had to spend the rest of the day with the police

سپس مجبور شدم بقیه روز را با پلیس بگذرانم و

explaining what I'd done, why I'd done it,

توضیح بدهم که چه کاری انجام داده ام، چرا این کار را انجام داده ام،

and having them explain to me why it was so awful,

و از آنها بخواهم به من توضیح دهند که چرا اینقدر وحشتناک است، در

all the while I was begging them not to tell my parents

تمام مدتی که از آنها التماس می کردم که به من نگویند. والدین

and in the end they didn't, which I really appreciated,

و در نهایت این کار را نکردند، که من واقعاً قدردانی کردم،

and I actually told my parents about it

و در واقع در

on my 21st birthday dinner that yeah,

شام تولد 21 سالگیم در مورد آن به پدر و مادرم گفتم که بله،

I thought it was gonna be hilarious,

فکر می‌کردم خنده‌دار خواهد بود،

but the police just

اما پلیس

didn't have any sort of sense of humour, right?

هیچ چیز نداشت. حس شوخ طبعی، درست است؟

That's it for today's lesson,

این برای درس امروز است،

I hope you enjoyed it, I hope you learned something.

امیدوارم از آن لذت برده باشید، امیدوارم چیزی یاد گرفته باشید.

Please if you now doubt my intelligence,

لطفاً اگر اکنون به هوش من شک

you can unsubscribe, you really are welcome to,

دارید، می توانید اشتراک را لغو کنید، واقعاً خوش آمدید،

I would too, and I invite you to comment below

من نیز همین کار را می کنم، و از شما دعوت می کنم در مورد

with any embarrassing situations that have happened to you

شرایط شرم آور که برای شما اتفاق افتاده

or any other idioms that you know of,

یا هر اصطلاح دیگری که می دانید،

that means stupid in English.

این به معنای احمقانه است، در زیر نظر دهید. به انگلیسی.

You could also let me know about idioms in your own language

شما همچنین می توانید در مورد اصطلاحات زبان خود به من اطلاع دهید

and translate them into English,

و آنها را به انگلیسی ترجمه کنید،

'cause some of them are so funny.

زیرا برخی از آنها بسیار خنده دار هستند.

I mean a sandwich short of a picnic,

منظورم یک ساندویچ کوتاه از یک پیک نیک است

that particularly tickles.

که مخصوصا قلقلک می دهد.

Hello everyone and welcome back to English With Lucy.

سلام به همه و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

I am in a really good mood today,

امروز حالم واقعاً خوب است،

so I decided to make a video about expressions,

بنابراین تصمیم گرفتم یک ویدیو در مورد عبارات،

English expressions related to happiness.

اصطلاحات انگلیسی مرتبط با شادی بسازم.

Now, if you're wondering why I'm so happy,

حالا، اگر تعجب می کنید که چرا من اینقدر خوشحالم،

honestly, there's no single reason,

صادقانه بگویم، هیچ دلیل واحدی وجود

it's just, life is really fun right now.

ندارد، فقط زندگی در حال حاضر واقعاً سرگرم کننده است.

The channel's going well,

کانال به خوبی پیش می‌رود،

I think we're just about to hit 300,000 subscribers,

فکر می‌کنم ما به 300000 مشترک نزدیک می‌شویم،

which is amazing.

که شگفت‌انگیز است.

I'm moving house soon, the sun is coming out,

من به زودی خانه را عوض می کنم ، خورشید در حال طلوع است

the days are gonna start getting longer, just really happy.

، روزها بلندتر می شوند، فقط واقعا خوشحالم.

So those are the reasons I'm happy.

پس اینها دلایل خوشحالی من هستند.

When you've finished watching this video,

وقتی تماشای این ویدیو را تمام کردید،

please do comment below and tell me something

لطفاً در زیر نظر دهید و چیزی را به من بگویید

that's made you happy recently.

که اخیراً شما را خوشحال کرده است.

And if you want to use one of these expressions,

و اگر می خواهید از یکی از این عبارات استفاده کنید،

you are more than welcome.

بیشتر از شما خوش آمدید.

Right, let's get started with the video.

درست است، بیایید با ویدیو شروع کنیم.

The first expression relating to happiness

اولین تعبیر مربوط به شادی

is to be over the moon and to be over the moon

این است که بالای ماه باشید و بالای ماه

means to be really really happy believe it or not.

بودن به معنای واقعاً خوشحال بودن است که باور کنید یا نه.

So I can say that last Thursday,

بنابراین می توانم بگویم که پنج شنبه گذشته،

I passed my driving test and I was over the moon

من امتحان رانندگی ام را قبول کردم و در ماه

because I had to try three times.

بودم زیرا باید سه بار تلاش می کردم.

Yes, that was my third test.

بله، این سومین آزمایش من بود.

Yeah I was completely over the moon because

بله، من کاملاً روی ماه بودم، زیرا

driving is not something that has come naturally to me,

رانندگی چیزی نیست که به طور طبیعی برای من اتفاق بیفتد،

and it really bothered me for a long time

و واقعاً برای مدت طولانی آزارم می داد

that I couldn't drive but now I can,

که نمی توانستم رانندگی کنم، اما اکنون می توانم،

so I'm over the moon.

بنابراین روی ماه هستم.

The next expression related to happiness is

تعبیر بعدی مربوط به خوشبختی

to have a whale of a time and to have a whale of a time,

داشتن نهنگ یک زمان و داشتن یک نهنگ زمان است،

well you guess what this one means.

خوب حدس بزنید این یکی یعنی چه.

Let me use this one in an example

بگذارید از این مورد در یک مثال استفاده کنم

and see if you can guess what it means.

و ببینم آیا می توانید معنی آن را حدس بزنید.

Just a clue, it has nothing to do with whales.

فقط یک سرنخ، ربطی به نهنگ ها ندارد.

So I went to a ball on Saturday and a ball is a push party,

بنابراین من شنبه به یک رقص رفتم و یک توپ یک مهمانی هل است،

you normally have dinner and then you can dance.

شما معمولا شام می خورید و سپس می توانید برقصید.

I went to a ball on Saturday with a group of friends

من روز شنبه با یک گروه از دوستانم به یک توپ

and I had a whale of a time.

رفتم و یک نهنگ وقت گذراندم.

Okay, so to have a whale of a time

خوب، پس داشتن یک نهنگ از یک زمان

means to have a fantastic time,

به معنای داشتن یک زمان فوق العاده است،

nothing to do with whales.

هیچ ربطی به نهنگ ها ندارد.

Now the next one number three

حالا عدد سه بعدی

is actually a slang expression.

در واقع یک عبارت عامیانه است.

But I think it's really important

اما من فکر می کنم واقعاً مهم است

that you guys know this one,

که شما این یکی را بدانید،

we definitely use it a lot in England.

ما قطعاً در انگلیس از آن بسیار استفاده می کنیم.

It is to be buzzing.

این است که وزوز باشد.

Now, if you say, oh, I'm buzzing,

حالا، اگر بگویید، اوه، من وزوز می کنم، به

it means I'm really exhilarated, really enthusiastic,

این معنی است که من واقعاً هیجان زده هستم، واقعاً مشتاق

really happy, really excited about something.

هستم، واقعاً خوشحالم، واقعاً در مورد چیزی هیجان زده هستم.

So it means I've got positive emotions in my body

بنابراین به این معنی است که من احساسات مثبتی در بدنم دارم

and it is a good feeling, okay.

و این احساس خوبی است، خوب.

So I could say I've just booked my tickets

بنابراین می‌توانم بگویم که فقط بلیط‌هایم را

for (speaks foreign), which I seem to mention all the time,

برای (خارجی صحبت می‌کند) رزرو کرده‌ام، که به نظر می‌رسد همیشه به آن اشاره

but I am buzzing, I cannot wait to go.

می‌کنم، اما غوغا می‌کنم، نمی‌توانم صبر کنم تا بروم.

So that is a perfect situation,

بنابراین این یک موقعیت عالی است،

a perfect example of the word buzzing,

یک مثال کامل از کلمه وزوز،

because I literally am buzzing.

زیرا من به معنای واقعی کلمه دارم وزوز می کنم.

Can't believe I just did that.

باورم نمیشه همین الان اینکارو کردم

Okay number four.

باشه شماره چهار

Okay, number four is to be happy as Larry.

خوب، شماره چهار این است که مثل لری خوشحال باشید.

Who is Larry?

لری کیست؟

It doesn't matter 'cause it's not relevant.

مهم نیست چون ربطی نداره

I don't know who Larry is.

من نمی دانم لری کیست.

I'm sure one of you will Google

من مطمئن هستم که یکی از

the etymology of happy as Larry and find out,

شما ریشه شناسی شاد به عنوان لری را در گوگل جستجو می کند و متوجه می شود،

but to be happy as Larry means to be really really happy.

اما شاد بودن به عنوان لری به معنای واقعاً خوشحال بودن است.

So I might ask, you know, does John like his new job?

بنابراین ممکن است بپرسم، می دانید، آیا جان کار جدیدش را دوست دارد؟

And you could reply saying, yes, he is happy as Larry.

و شما می توانید پاسخ دهید، بله، او به عنوان لری خوشحال است.

He is as happy as Larry, meaning he is as happy as can be.

او به اندازه لری خوشحال است، یعنی تا آنجا که می تواند خوشحال است.

The final expression relating to happiness

آخرین تعبیر مربوط به خوشبختی

is to be on top of the world, to be on top of the world.

این است که بر فراز دنیا، بالای سر دنیا بودن.

And to be on top of the world means you guessed it guys,

و بالای دنیا بودن یعنی حدس زدید بچه ها

it means to be really really happy,

، یعنی واقعاً خوشحال

to be just elated, so delighted, so happy.

باشید، فقط خوشحال باشید، خیلی خوشحال باشید، خیلی خوشحال باشید.

Yeah, so I would say when I found out

بله، پس می گویم وقتی فهمیدم

that I graduated from university with a first class degree,

با مدرک درجه یک از دانشگاه فارغ التحصیل شده

I was on top of the world,

ام، در اوج دنیا

I was really really amazed, happy and just buzzing.

بودم، واقعاً شگفت زده، خوشحال و فقط غوغا کردم.

Right guys that is it for today's lesson,

بچه ها درست برای درس امروز،

I hope it brought a little bit of happiness into your life.

امیدوارم کمی شادی به زندگی شما بیاورد.

And as I said before,

و همانطور که قبلاً

I would love to hear about something

گفتم، دوست دارم در مورد چیزی بشنوم

that made you happy recently,

که اخیراً شما را خوشحال کرده است،

maybe using one of the expressions that we discussed today,

شاید با استفاده از یکی از عباراتی که امروز بحث کردیم

put it in the comments, I really am keen to hear about that.

، آن را در نظرات قرار دهید، من واقعا مشتاق شنیدن در مورد آن هستم.

Hello everyone and welcome back to English With Lucy.

سلام به همه و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today, I am bringing you loads of idioms

امروز، من تعداد زیادی از اصطلاحات

related to sickness, illness and health.

مربوط به بیماری، بیماری و سلامتی را برای شما آورده ام.

So it's really going to help you

بنابراین واقعاً به شما کمک می کند تا

improve your English vocabulary

دایره لغات انگلیسی خود را بهبود ببخشید

and it's going to help you sound more like a native.

و به شما کمک می کند که بیشتر شبیه یک بومی به نظر برسید.

The first idiom is actually one used to say,

اولین اصطلاح در واقع اصطلاحی است که می‌گویند،

you don't feel unwell, you feel very good,

احساس بدی نمی‌کنی، احساس خیلی خوبی داری،

it is to feel as fit as a fiddle.

این است که به اندازه کمانچه احساس تناسب داشته باشی.

And a fiddle is another word for a violin.

و کمانچه کلمه دیگری برای ویولن است.

So if you feel as fit as a fiddle, you feel great.

بنابراین اگر به اندازه یک کمانچه احساس تناسب داشته باشید، احساس خوبی خواهید داشت.

I right now feel as fit as a fiddle.

من در حال حاضر به اندازه یک کمانچه احساس آمادگی می کنم.

Another one is to be a picture of health.

یکی دیگر این است که تصویر سلامتی باشد.

If you are a picture of health,

اگر تصویری از سلامتی

you are a great example of good health.

هستید، نمونه خوبی از سلامتی هستید.

You could say my friend was struggling with an illness,

می توان گفت دوست من با یک بیماری دست و پنجه نرم می کرد،

but now she is a picture of health,

اما اکنون او تصویر سلامتی است،

she is really really healthy.

او واقعاً سالم است.

Now the next one is negative and this is

حالا بعدی منفی است و این

to have a splitting headache.

برای داشتن سردرد تقسیم است.

And to have a splitting headache

و داشتن یک سردرد تقسیم‌کننده

is to have a really really bad headache.

، داشتن یک سردرد واقعاً بد است.

Can you imagine it, to split your head?

آیا می توانید آن را تصور کنید، که سر خود را از هم جدا کنید؟

Very painful.

خیلی دردناکه

Anyone who has suffered with a migraine

هر کسی که از میگرن رنج می برد این

will understand that.

را درک خواهد کرد.

I've only had one in my life,

من فقط یک مورد را در زندگی ام داشته ام،

but it was a very very bad couple of days.

اما آن دو روز خیلی خیلی بد بود.

The next is one you have probably heard before,

مورد بعدی یکی است که احتمالا قبلاً شنیده اید،

because when I ask for examples of idioms from my students,

زیرا وقتی از دانش آموزانم مثال هایی از اصطلاحات می پرسم،

they always say this one or it's raining cats and dogs,

آنها همیشه می گویند این یا باران گربه و سگ می بارد،

which is an idiom we don't use very frequently,

این اصطلاحی است که ما زیاد از آن استفاده نمی کنیم،

but the one I want to talk about

اما اصطلاحی است که من می خواهم در مورد

is to be, look or feel under the weather.

آن صحبت کنم، بودن، نگاه کردن یا احساس کردن در زیر آب و هوا است.

I normally use it with look, I might say,

من معمولاً از آن با نگاه استفاده می کنم، ممکن است بگویم،

oh, you look a bit under the weather,

اوه، شما کمی زیر آب و هوا نگاه می کنید،

and then the person could reply,

و سپس فرد می تواند پاسخ دهد،

yes, I am feeling a bit under the weather.

بله، من کمی زیر آب و هوا احساس می کنم.

And this means to look, feel, or be unwell.

و این به معنای نگاه کردن ، احساس کردن یا ناخوش بودن است.

It's quite a nice way of saying it

این یک روش بسیار خوب برای گفتن آن است

because you don't want to say to someone, you look dreadful.

زیرا نمی خواهید به کسی بگویید، شما وحشتناک به نظر می رسید.

You want to say, you look a little bit under the weather.

میخوای بگی یه ذره زیر آب و هوا نگاه میکنی.

Are you unwell?

حالتون خوب نیست؟

Are you feeling okay?

آیا شما احساس خوبی دارید؟

The next one is another negative one,

بعدی یک منفی دیگر است،

it is to take a turn for the worse.

این است که به سمت بدتر شدن حرکت کنید.

If you take a turn for the worse,

اگر بدتر شوید، به

it means you are iller or sicker than you were before.

این معنی است که بیمار یا بیمارتر از قبل هستید.

So I could say I had a cold,

بنابراین می توانم بگویم سرما خورده بودم،

but then I took a turn for the worse

اما بعد بدتر

and I had to go to hospital.

شدم و مجبور شدم به بیمارستان بروم.

So I was quite ill,

بنابراین من کاملاً بیمار بودم،

but then I got really ill and I had to go to hospital.

اما بعد واقعاً بیمار شدم و مجبور شدم به بیمارستان بروم.

You can use it in a positive way,

شما می توانید آن را در یک راه مثبت استفاده کنید،

you can say to take a turn for the better,

می توانید بگویید برای بهتر شدن حرکت کنید،

but it's not as common.

اما آنقدرها هم رایج نیست.

The next one is to be black and blue.

مورد بعدی این است که مشکی و آبی باشد.

I wonder if you can guess what this one might be,

نمی‌دانم می‌توانید حدس بزنید که این یکی،

black and blue.

سیاه و آبی چیست؟

If you are black and blue,

اگر سیاه و آبی هستید به

it means that you have quite a few bruises.

این معنی است که کبودی های زیادی دارید.

So the marks you get after you've been hit.

بنابراین نمرات شما پس از ضربه خوردن.

So if you are very bruised,

بنابراین اگر خیلی کبود هستید،

then you could say that you are black and blue.

می توانید بگویید که سیاه و آبی هستید.

This relates to the one because the next one

این به یکی مربوط می‌شود، زیرا مورد

is to take a tumble.

بعدی قرار گرفتن در یک چرخش است.

If you have taken a tumble, it means you have fallen over.

اگر یک غلت خورده اید، به این معنی است که شما زمین خورده اید.

So if you fall over and you get bruises, you can say,

پس اگر زمین خوردی و کبود شدی، می‌توانی بگویی،

oh, I've taken a tumble and I'm black and blue.

اوه، من یک غلت زدم و من سیاه و آبی هستم.

See if your English teacher understands you

ببینید آیا معلم انگلیسی شما

when you say that.

وقتی این را می گویید شما را درک می کند یا خیر.

The next one is to go under the knife.

مورد بعدی رفتن زیر چاقو است.

This means to have an operation,

این به معنای انجام عمل است،

but it also can refer to cosmetic surgery.

اما می تواند به جراحی زیبایی نیز اشاره داشته باشد.

So if somebody says she's been under the knife,

بنابراین اگر کسی بگوید او زیر چاقو بوده است، به

it means she's had cosmetic surgery.

این معنی است که او جراحی زیبایی داشته است.

But if I said I had a really sore leg,

اما اگر گفتم واقعاً پایم درد می کند

but I went under the knife, it means I had a sore leg,

اما زیر چاقو رفتم یعنی پایم درد می کرد

but now I've had an operation.

اما الان عمل کردم.

Now the next one is to be on one's last legs.

حالا نفر بعدی این است که روی آخرین پاهای خود باشد.

And this means that somebody is very close to exhaustion,

و این بدان معنی است که کسی بسیار نزدیک به فرسودگی

to being very very tired and collapsing or even death.

، بسیار بسیار خسته و فروپاشی یا حتی مرگ است.

So if somebody says, I think they're on their last legs,

بنابراین، اگر کسی بگوید، من فکر می‌کنم که آنها در آخرین قدم‌های خود هستند، به

it means I don't think they're going to live very long,

این معنی است که فکر نمی‌کنم خیلی طولانی زندگی کنند،

which is obviously very very very sad.

که بدیهی است که بسیار بسیار ناراحت‌کننده است.

But in Britain, especially,

اما در بریتانیا، به خصوص،

we like to use a lot of idiomatic phrases

ما دوست داریم از عبارات اصطلاحی

around very serious situations.

زیادی در مورد موقعیت های بسیار جدی استفاده کنیم.

So instead of to die, we say to pop one's clogs,

بنابراین به جای مردن، می گوییم

you've popped your clogs.

پاپوش های خود را پاك كنید، شما پاپوش های خود را پاك كرده اید.

It's just a way of dealing with something quite serious.

این فقط راهی برای مقابله با چیزی کاملا جدی است.

So if someone's on their last legs,

بنابراین اگر کسی در آخرین مراحل خود قرار دارد،

we're not trying to be funny, we're not joking,

ما سعی نمی کنیم شوخی کنیم، شوخی نمی

we're just, that's how we deal

کنیم، فقط اینطور است که

with a really difficult, sad situation.

با یک موقعیت واقعا سخت و غم انگیز برخورد می کنیم.

Another one that's quite similar

یکی دیگر از موارد مشابه

is to be hanging by a thread.

این است که با نخ آویزان شود.

It means you are very close,

این بدان معناست که شما بسیار نزدیک هستید

it means you're very close

، یعنی شما بسیار نزدیک هستید

to either the situation becoming very serious

که یا وضعیت بسیار جدی شود

or even to death.

یا حتی به مرگ.

The last one is actually my favourite health related idiom,

آخرین مورد در واقع اصطلاح مورد علاقه من در رابطه با سلامتی است،

because it's so funny, I find it really funny.

زیرا بسیار خنده دار است، به نظر من واقعا خنده دار است.

It is to feel like or to look like death warmed up.

این است که احساس کنید یا به نظر برسید که مرگ گرم شده است.

Again this is an idiom I would love to know

باز هم این اصطلاحی است که من دوست دارم بدانم

if you have an example of this in your own language,

اگر نمونه ای از آن را در زبان خودتان دارید،

if somebody looks just dreadful, so ill, so unwell, pale,

اگر کسی به نظر می رسد وحشتناک، خیلی بیمار، خیلی بد، رنگ پریده،

grey, big bags under their eyes, you could tell them,

خاکستری، کیسه های بزرگ زیر چشمانش است، می توانید به او بگویید

they look like death warmed up.

، او انگار مرگ گرم شده است

It's just such a funny phrase.

این فقط یک عبارت خنده دار است.

You cannot smile when somebody says that to you,

وقتی کسی این حرف را به شما می‌زند نمی‌توانید لبخند بزنید،

unless you're feeling like death warmed up of course.

مگر اینکه احساس کنید مرگ گرم شده است.

So, yeah see if you can use that

بنابراین، بله، ببینید آیا می‌توانید از آن

in conversation with a native,

در مکالمه با یک بومی استفاده کنید،

because I think they will really find that quite funny.

زیرا فکر می‌کنم آنها واقعاً آن را خنده‌دار خواهند یافت.

Hello everyone and welcome back to English With Lucy.

سلام به همه و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today we are going to discuss body idioms

امروز قصد داریم در مورد اصطلاحات بدن

and there are a lot of them.

صحبت کنیم که تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

Today we are going to talk about

امروز قصد داریم در مورد

25 of the most commonly used idioms

25 مورد از رایج ترین اصطلاحات

relating to the human body.

مربوط به بدن انسان صحبت کنیم.

I haven't done an idioms video in so long

من مدت زیادی است که ویدیوی اصطلاحات را انجام نداده‌ام

and I've had quite a lot of requests for them,

و درخواست‌های زیادی برای آن‌ها داشته‌ام،

so I think this is a really really

بنابراین فکر می‌کنم این موضوع واقعاً

good topic to come back with.

خوبی برای بازگشت است.

As always, I have created a free PDF

مثل همیشه، من یک PDF رایگان ایجاد کردم

that goes with this lesson.

که با این درس همراه است.

It contains everything we'll speak about today plus a quiz.

این شامل همه چیزهایی است که امروز درباره آن صحبت خواهیم کرد به اضافه یک مسابقه.

If you'd like to download that free PDF,

اگر می‌خواهید آن PDF رایگان را دانلود کنید،

just click on the link in the description box,

فقط روی پیوند موجود در کادر توضیحات کلیک کنید،

you enter your name and your email address,

نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید،

you sign up to my mailing list

در لیست پستی من ثبت نام کنید

and then the PDF will arrive automatically in your inbox,

و سپس PDF به طور خودکار در صندوق ورودی شما می‌رسد

and then every week after that,

و سپس هر هفته پس از آن،

you automatically receive my lesson PDFs

شما به طور خودکار PDF های درس من را به

along with my news updates and offers.

همراه اخبار و پیشنهادات من دریافت می کنید.

Right we're going to go through these in alphabetical order.

درست است که اینها را به ترتیب حروف الفبا مرور می کنیم.

Number one is all ears, all ears,

شماره یک همه گوش‌ها، همه گوش‌ها است،

and I hope you can see and appreciate my toast,

و امیدوارم امروز بتوانید نان تست من،

my butter toast earrings today.

گوشواره‌های نان تست کره‌ای من را ببینید و قدردانی کنید.

I just thought they went quite well.

فقط فکر می کردم که آنها خیلی خوب پیش رفتند.

If you are all ears,

اگر همه گوش هستید،

then it means you are fully listening.

به این معنی است که کاملاً گوش می دهید.

Let me finish hanging out the washing

اجازه دهید تا زمان شستشو

and then I'll be all ears, I'll be fully listening to you.

را تمام کنم و سپس تمام گوشم باشد، کاملاً به شما گوش خواهم داد.

It's a nice way of saying I can't concentrate right now

این یک راه خوب برای گفتن است که من نمی توانم در حال حاضر تمرکز

because I'm busy but in a second, I'll be fully listening,

کنم زیرا سرم شلوغ است، اما در یک ثانیه، کاملاً گوش

I'll be all ears.

می دهم، تمام گوش خواهم بود.

Number two, you might know this one,

شماره دو، شاید این یکی را بشناسید،

this is normally one of the first idioms that people learn

این معمولاً یکی از اولین اصطلاحاتی است که مردم

apart from its raining cats and dogs, which we never say,

جدا از باران گربه ها و سگ های آن یاد می گیرند، که ما هرگز نمی گوییم،

it is break a leg, break a leg.

پا شکستن، پا شکستن است.

And this means good luck.

و این یعنی موفق باشید.

It's most commonly used for actors or musicians

بیشتر برای بازیگران یا نوازندگانی

that are going to perform on stage.

که قرار است روی صحنه اجرا کنند استفاده می شود.

An example, I forgot you were on stage tonight! Break a leg.

مثلا یادم رفت امشب روی صحنه بودی! یک پا بشکن

Number three, moving on to teeth.

شماره سه، حرکت به سمت دندان.

This one is by the skin of one's teeth.

این یکی از پوست دندان است.

And this means only just or barely the skin

و این بدان معنی است که فقط یا به سختی پوست

or the enamel on your teeth is so thin,

یا مینای دندان شما آنقدر نازک است که

you only just did something.

شما فقط کاری انجام دادید.

This example is true.

این مثال درست است.

I passed my driving test by the skin of my teeth,

من امتحان رانندگی ام را به پوستم دادم،

I really did one more mistake and I wouldn't have passed.

واقعاً یک اشتباه دیگر انجام دادم و قبول نمی شدم.

This is interesting actually, fun fact.

این در واقع جالب است، واقعیت سرگرم کننده است.

I turned up to my driving test four times,

من چهار بار در آزمون رانندگی شرکت کردم،

but I only failed twice because one time I turned up

اما فقط دو بار مردود شدم زیرا یک بار شرکت

and I hadn't click to confirm when booking in my test.

کردم و هنگام رزرو در آزمونم برای تأیید کلیک نکرده بودم.

So I was a little nervous waiting there,

بنابراین من کمی عصبی بودم که آنجا منتظر بودم،

turns out I didn't have a test that day,

معلوم شد آن روز آزمایشی نداشتم،

had to wait another month.

باید یک ماه دیگر صبر می کردم.

Number four, moving down to feet,

شماره چهار، حرکت به سمت پا،

cold feet, to have cold feet.

پاهای سرد، برای داشتن پاهای سرد.

If you get cold feet or you have cold feet,

اگر سرما خورده اید یا پاهایتان سرد است، به

it means you suddenly feel nervous about something,

این معنی است که ناگهان نسبت به چیزی عصبی می شوید،

something usually important that you plan to do,

چیزی که معمولاً مهم است که قصد

and it's often used before weddings.

انجام آن را دارید و اغلب قبل از عروسی استفاده می شود.

If somebody suddenly thinks,

اگر کسی ناگهان فکر کند،

ah, is this actually what I want?

آه، آیا واقعاً این همان چیزی است که من می خواهم؟

It means they're getting cold feet,

یعنی سرد می

they're suddenly doubting

شوند، ناگهان شک

whether they want to do something or not,

می کنند که می خواهند کاری انجام دهند یا نه،

they're getting nervous.

عصبی می شوند.

An example I hope he doesn't get cold feet

یک مثال امیدوارم

before the wedding.

قبل از عروسی سردش نشود.

Number five, moving on to arms,

شماره پنج، حرکت به سمت بازوها،

but still involving the legs, to cost an arm and a leg.

اما همچنان پاها را درگیر می کند، به قیمت یک دست و یک پا.

If something costs an arm and a leg,

اگر چیزی یک دست و یک پا

then it is very expensive.

قیمت داشته باشد، بسیار گران است.

An example, I bet that coat cost her an arm and a leg,

به عنوان مثال، شرط می‌بندم که آن کت برای او یک دست و یک پا تمام شده است،

I bet that coat was so expensive.

شرط می‌بندم که آن کت بسیار گران است.

Number six, eyes or heart, to cry your eyes out

شماره شش، چشم یا قلب، برای گریه کردن چشمان خود

or to cry your heart out.

یا برای گریه کردن قلب خود.

I would say in British English to cry your eyes out

من می‌توانم بگویم در انگلیسی بریتانیایی to cry your eyes

is more commonly used.

out بیشتر استفاده می‌شود.

I wonder in American English,

من تعجب می کنم که در انگلیسی آمریکایی،

if any speakers of American English are watching,

اگر کسی از سخنرانان انگلیسی آمریکایی در حال تماشا است،

please let me know in the comment section.

لطفاً در بخش نظرات به من اطلاع دهید.

This means to cry a lot.

این یعنی خیلی گریه کردن.

She was crying her eyes out, she was crying so much.

چشماش گریه میکرد، خیلی گریه میکرد.

An example, she cried her eyes out when she lost her cat.

به عنوان مثال، او هنگامی که گربه خود را از دست داد، چشمانش را گریه کرد.

Number seven, moving on to chest,

شماره هفت، به سمت سینه حرکت

to get something off your chest.

می کند تا چیزی از سینه شما خارج شود.

This means to tell someone what's been on your mind

این به این معنی است که آنچه را که در ذهن

or to tell someone one of your problems,

خود به کسی می گذرانید یا یکی از مشکلات خود را به کسی بگویید،

it's a heavy load on your chest and you get it off.

بار سنگینی بر روی سینه شما است و آن را پیاده می کنید.

An example, I need to get it off my chest

به عنوان مثال، باید آن را از روی سینه ام

and tell my boss that I'm unhappy.

بردارم و به رئیسم بگویم که ناراضی هستم.

Number eight, hands, to give a hand or to lend a hand.

شماره هشت، دست ها، دست دادن یا دست دادن.

This means to help,

این به معنای کمک کردن است،

and I would say lend is possibly

و من می‌توانم بگویم که قرض دادن احتمالاً

more common in British English, can you gimme a hand?

در انگلیسی بریتانیایی رایج‌تر است ، آیا می‌توانید یک دست بدهید؟

Can you lend me a hand?

آیا می توانی به من دست بدهی؟

Gimme or lend me, lend me?

به من بده یا قرض بده، به من قرض بده؟

Can you lend me a hand?

آیا می توانی به من دست بدهی؟

An example, if you need any help with moving,

به عنوان مثال، اگر برای جابجایی نیاز به کمک دارید،

I can lend you a hand.

می توانم به شما کمک کنم.

Number nine, head, to have one's head in the clouds.

شماره نه، سر ، سر در ابرها باشد.

This means to be unaware

این به معنای ناآگاه بودن

or unrealistic about something, to be naive.

یا غیرواقعی بودن در مورد چیزی، ساده لوح بودن است.

An example, he has his head in the clouds

به عنوان مثال،

if he thinks he's getting a pay rise in this economy.

او اگر فکر می‌کند در این اقتصاد حقوقش را افزایش می‌دهد، سرش در ابرها است.

Number 10, head and feet here, we have head over heels,

شماره 10، سر و پا در اینجا، ما سر از پاشنه داریم،

head over heels,

to fall head over heels in love with somebody,

سر به پا،

سر به پا عاشق کسی شدن،

head over heels means deeply or completely in love.

سر از پاشنه به معنای عمیق یا کامل عاشق شدن است.

An example, she is head over heels with her new puppy,

به عنوان مثال، او با توله سگ جدید خود سر به سر است،

she's completely in love with her new puppy.

او کاملاً عاشق توله سگ جدیدش است.

Number 11, head again, in over one's head,

شماره 11، دوباره سر، در بالای سر،

to be in over one's head.

به بالای سر.

This means that you're taking on a task

این به این معنی است که شما وظیفه ای را بر عهده

that you can't handle.

می گیرید که نمی توانید از عهده آن برآیید.

An example, I am completely in over my head

به عنوان مثال، من در

in my new teaching position.

موقعیت تدریس جدیدم کاملاً در بالای سرم هستم.

Number 12 is eyes, to keep an eye on,

شماره 12 چشم است، چشم

to keep an eye on something or someone.

نگه داشتن، مراقب چیزی یا کسی.

This means to watch or monitor,

این به معنای تماشا یا نظارت است،

normally in a protective way to keep something safe.

معمولاً به روشی محافظتی برای ایمن نگه داشتن چیزی.

An example, can you keep an eye on my bike

به عنوان مثال، آیا می توانید در

whilst I nip into the post office?

حین ورود به اداره پست مراقب دوچرخه من باشید؟

To nip somewhere is to go somewhere very briefly.

نیش زدن به جایی یعنی رفتن به جایی خیلی کوتاه.

To nip into, to go into very briefly.

به طور خلاصه وارد شدن به آن.

I'm just going to nip to the shops,

من فقط می روم به مغازه ها،

I'm just going to very quickly go to the shops.

فقط می خواهم خیلی سریع به مغازه ها بروم.

Number 13, chin, to keep one's chin up,

شماره 13، چانه، چانه بالا

to keep one's chin up.

نگه داشتن، چانه بالا نگه داشتن.

This means to try to be cheerful

این به معنای تلاش برای شاد بودن

or to try to avoid being sad.

یا تلاش برای جلوگیری از غمگین شدن است.

An example, keep your chin up!

به عنوان مثال، چانه خود را بالا نگه دارید!

Exam season will be over soon.

فصل امتحانات به زودی تموم میشه

Number 14 is to learn or to know off by heart.

شماره 14 برای یادگیری یا دانستن از روی قلب است.

You don't always have to include the off,

شما همیشه مجبور نیستید خاموش را بگنجانید،

that's quite common in British English, to learn by heart,

این در انگلیسی بریتانیایی کاملاً رایج است ، یادگیری از روی قلب

to know off by heart.

، دانستن از روی قلب.

This means to memorise.

این به معنای حفظ کردن است.

An example, I know the Harry Potter books off by heart,

به عنوان مثال، من کتاب‌های هری پاتر را بی‌درنگ می‌شناسم،

all seven of them.

هر هفت تای آنها.

Number 15, we're onto hair,

شماره 15، ما روی مو هستیم،

this is to let one's hair down, to let one's hair down,

این است که موهای خود را پایین بیاوریم، موهای خود را پایین بیاوریم،

which means to relax or to have fun.

که به معنای استراحت یا تفریح ​​است.

Let your hair down, relax, have fun, enjoy yourself.

موهایتان را رها کنید، استراحت کنید، لذت ببرید، از خودتان لذت ببرید.

This is usually said to somebody

این معمولاً به کسی گفته می شود

who's a little more serious.

که کمی جدی تر است.

An example, she needs to let her hair down,

به عنوان مثال، او باید موهایش را پایین بیاورد،

she is always so stressed.

او همیشه استرس دارد.

Number 16 lips, my lips are sealed,

شماره 16 لب، لبم مهر شده،

my lips are sealed and this means

لبم مهر شده و این

your secret is safe with me.

یعنی راز تو نزد من محفوظ است.

An example, my lips are sealed,

به عنوان مثال، لب های من مهر و موم شده است،

I have no idea how much your dress cost.

من نمی دانم هزینه لباس شما چقدر است.

Number 17 blood, I dunno where to point,

خون شماره 17، نمی دانم به کجا اشاره

all over my body hopefully, it is makes my blood boil.

کنم، امیدوارم تمام بدنم را به جوش بیاورم.

If something makes your blood boil,

اگر چیزی خون شما را به جوش آورد،

it makes you really really angry.

واقعاً شما را عصبانی می کند.

An example, the way that they have underpaid you

یک مثال، این که در این سال‌ها به شما دستمزد کمتری داده‌اند

and mistreated you over all these years makes my blood boil.

و با شما بدرفتاری کرده‌اند ، خون من را به جوش می‌آورد.

Number 18, the body as a whole, over my dead body,

شماره 18، بدن به عنوان یک کل، بر روی بدن مرده من،

over my dead body.

بر روی بدن مرده من.

This is something that's said

این چیزی است که

when you want to say, you cannot do that until I am dead,

وقتی می خواهی بگوئی می گویند، تا زمانی که من نمردم نمی توانی این کار را انجام دهی

and then I can't stop you.

و بعد من نمی توانم جلوی تو را بگیرم.

An example, over my dead body,

به عنوان مثال، روی جسد

I will never let you drive my car.

من هرگز به شما اجازه نمی‌دهم ماشینم را برانید.

You have to wait until I die before you can drive my car.

شما باید صبر کنید تا من بمیرم تا بتوانید ماشین من را برانید.

Number 19 back, a pat on the back, a pat on the back.

شماره 19 پشت، یک ضربه به پشت، یک ضربه به پشت.

And this means a thank you or recognition.

و این به معنای تشکر یا قدردانی است.

An example, I think I deserve a pat on the back

به عنوان مثال، فکر می‌کنم پس از تمام تلاش‌های امروزم مستحق ضربه زدن به پشت

after all of my hard work today.

هستم.

You will often see people doing a little,

شما اغلب می بینید که مردم کمی کار می کنند،

meaning oh pat on the back, I've done really well,

به این معنی که اوه به پشت دست بزنید، من واقعاً

well done me.

خوب کار کردم، آفرین به من.

Number 20 back to those wonderful ears again,

شماره 20 دوباره به آن گوش های فوق العاده برمی گردیم،

to play something by ear.

تا چیزی با گوش بازی کنیم.

This means to do something without a plan.

این به معنای انجام کاری بدون برنامه است.

An example, I don't know

به عنوان مثال، من نمی دانم که

if the weather will be dry enough for a picnic.

آیا هوا به اندازه کافی برای یک پیک نیک خشک خواهد شد یا خیر.

Let's play it by ear, let's not have a plan.

بیا با گوش بازی کنیم، برنامه نداشته باشیم.

We'll just decide if it's nice weather later on today,

ما فقط تصمیم می گیریم بعداً امروز هوا خوب است،

we'll have the picnic, if not,

پیک نیک خواهیم داشت، اگر نه،

and then we'll have the picnic inside

و سپس پیک نیک را در داخل خواهیم داشت

and living in Britain with very unpredictable weather,

و در بریتانیا با آب و هوای بسیار غیرقابل پیش بینی زندگی می کنیم،

I have had many picnic inside before.

من قبلاً پیک نیک زیادی در داخل داشته ام.

Number 21, back to legs,

شماره 21، پشت به پاها

it is to pull one's leg, to pull someone's leg.

، کشیدن پا ، کشیدن پای کسی است.

This means to joke or to tease someone.

این به معنای شوخی کردن یا مسخره کردن کسی است.

For example, are you pulling my leg?

مثلا پای من را می کشی؟

Are you really moving away?

واقعا داری دور میشی؟

Don't pull my leg.

پایم را نکش

Is she putting my leg?

آیا او پای من را می گذارد؟

Number 22, thumb, the rule of thumb or a rule of thumb.

شماره 22، انگشت شست، قانون سرانگشتی یا قاعده سرانگشتی.

This means a general basic rule that's not always true,

این به معنای یک قانون اساسی کلی است که همیشه درست نیست،

but it's generally true.

اما به طور کلی درست است.

An example, as a rule of thumb,

به عنوان مثال، به عنوان یک قانون کلی،

a cup of coffee generally contains

یک فنجان قهوه به طور کلی حاوی

80 milligrammes of caffeine.

80 میلی گرم کافئین است.

Number 23 eyes, to see eye to eye, to see eye to eye.

شماره 23 چشم، برای دیدن چشم در چشم، برای دیدن چشم در چشم.

This means to agree on something.

این به معنای توافق بر سر چیزی است.

So if you say we don't see eye to eye, we don't agree.

بنابراین اگر بگویید ما چشم به چشم نمی بینیم، ما موافق نیستیم.

For example, her parents

به عنوان مثال،

didn't see eye to eye on her education.

والدینش به تحصیل او توجهی نداشتند.

Number 24, back to teeth, we have sweet tooth,

شماره 24، برگشت به دندان، ما شیرینی داریم،

a sweet tooth, and this means a love of sweet things.

شیرینی، و این یعنی عشق به چیزهای شیرین.

Can you tell me if that's the same in your language?

آیا می توانید به من بگویید که آیا در زبان شما هم همینطور است؟

If English isn't your first language,

اگر انگلیسی زبان اول شما نیست،

I'll be very interested.

من بسیار علاقه مند خواهم شد.

Do you have a sweet tooth

آیا

direct translation or something different?

ترجمه مستقیم یا چیز دیگری دارید؟

My grandma has the biggest sweet tooth on earth.

مادربزرگ من بزرگترین شیرینی روی زمین را دارد.

And here is your example,

و این مثال شماست،

my grandma once requested a birthday meal

مادربزرگ من یک بار درخواست یک وعده غذایی تولد

consisting of just puddings.

شامل فقط پودینگ کرد.

She has such a sweet tooth!

او چنین دندان شیرینی دارد!

And number 25 back to hands,

و عدد 25 برگشت به دست،

it is to wash one's hands of something,

دست شستن از چیزی

to wash your hands of something.

، شستن از چیزی است.

And this means to stop dealing with an issue or a problem.

و این به معنای توقف پرداختن به یک موضوع یا مشکل است.

I'm going to wash my hands of it,

من می‌روم دست‌هایم را از آن بشورم، دیگر

I'm not gonna deal with it anymore, not my problem.

با آن کار نمی‌کنم، نه مشکلم.

An example, I'm going to wash my hands of him,

به عنوان مثال، من می خواهم دست هایم را از او بشورم،

he causes too many problems.

او باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود.

Right that is it for today's lesson, I hope you enjoyed it,

درست است برای درس امروز، امیدوارم از آن لذت برده باشید،

I hope you learned something.

امیدوارم چیزی یاد گرفته باشید.

Don't forget to complete the quiz.

فراموش نکنید که آزمون را کامل کنید.

Remember you click on the link in the description box

به یاد داشته باشید که برای ادعای آن PDF روی پیوند موجود در کادر توضیحات کلیک کنید

to claim that PDF.

.

You just sign up for my mailing list

شما فقط در لیست پستی من ثبت نام کنید

and it goes straight to you.

و مستقیماً به شما می رسد.

For homework I would like you to include

برای انجام تکالیف از شما می خواهم که

five of these idioms,

پنج مورد از این اصطلاحات را وارد

pick your five favourite and use them in the comment section,

کنید، پنج مورد مورد علاقه خود را انتخاب کرده و در بخش نظرات استفاده کنید،

and I will try to see as many as I possibly can

و من سعی می کنم تا جایی که می توانم تعداد بیشتری از این اصطلاحات را ببینم

and give you some feedback.

و به شما بازخورد بدهم.

Welcome back to English With Lucy.

به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Spring has almost sprung in England.

تقریباً بهار در انگلیس شروع شده است.

We've had some very very sunny days,

ما روزهای بسیار آفتابی را گذرانده‌ایم،

we've had a couple of rainy days

چند روز بارانی داشته‌ایم

that I've been enjoying lots of dog walks

که من

and lots of runs in the countryside

از سگ‌گردی و دویدن زیاد در حومه شهر لذت برده‌ام،

as you might have seen on my Instagram.

همانطور که ممکن است در اینستاگرام من دیده باشید.

I have been feeling so excited about spring,

من در مورد بهار بسیار هیجان زده شده

I cannot wait to see leaves on the trees, grass everywhere,

ام، نمی توانم صبر کنم تا برگ ها را روی درختان، علف ها همه جا،

flowers everywhere and in the spirit of spring,

گل ها را در همه جا ببینم و در روح بهار،

I've decided to make a flower idioms video for you.

تصمیم گرفتم یک ویدیوی اصطلاحات گل برای شما بسازم.

A lesson, all about floral expressions

یک درس، همه چیز در مورد عبارات گل

that we use in British English and in American English.

که ما در انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی استفاده می کنیم.

This lesson is going to be really good

این درس

for building your vocabulary,

برای ساختن دایره لغات شما بسیار خوب

that will help with your reading,

خواهد بود، که به خواندن

it help you with your writing,

شما کمک می کند، به شما در نوشتن کمک می کند

it will also help with your speaking and your listening

، همچنین به صحبت کردن و گوش دادن

because you'll be able to understand what natives mean

شما کمک می کند زیرا می توانید منظور بومی ها را درک کنید.

when they say these idioms.

این اصطلاحات را بگو

Right, idiom number one is to come up or out

درست است، اصطلاح شماره یک این است که با بوی گل رز بالا بیایید یا بیرون

smelling of roses, to come up smelling of roses

بیایید، بوی گل رز را

or to come out smelling of roses.

بگیرید یا با بوی گل رز بیرون بیایید.

If somebody comes up smelling of roses,

اگر کسی با بوی گل رز بیاید، به

it means they emerge from a situation

این معنی است که از موقعیتی خارج

with their reputation undamaged.

شده و شهرت خود را آسیب نرسانده است.

So it's to have people believe that you are good and honest

پس این است که مردم باور کنند که شما خوب و صادق هستید

after a situation that could have made you

پس از موقعیتی که ممکن است شما

look bad and dishonest.

را بد و ناصادق جلوه دهد.

For example, the scandal could have ruined her reputation,

به عنوان مثال، این رسوایی می توانست اعتبار او را از بین

but she came up smelling of roses.

ببرد، اما او با بوی گل رز ظاهر شد.

Number two, to go to seed, to go to seed.

شماره دو، رفتن به دانه، رفتن به دانه.

This is slightly negative, be careful who you say this to.

این کمی منفی است، مراقب باشید به چه کسی این را می گویید.

If somebody goes to seed,

اگر کسی سراغ بذر رفت، به

it means their quality or appearance has declined.

این معنی است که کیفیت یا ظاهرش افت کرده است.

A flower is really really beautiful,

یک گل واقعاً زیباست

and then it goes to seed and it doesn't look so good.

و بعد به دانه می‌رود و آنقدرها هم خوب به نظر نمی‌رسد.

It might mean that they look older or worse than they did.

ممکن است به این معنی باشد که آنها پیرتر یا بدتر از قبل به نظر می رسند.

For example, after having children,

مثلاً بعد از بچه دار شدن

he started to go to seed.

شروع به بذر رفتن کرد.

He didn't look so good anymore.

او دیگر چندان خوب به نظر نمی رسید.

That's a really nasty phrase.

واقعاً عبارت زشتی است.

Let's move on to something more positive.

بیایید به چیزهای مثبت تر برویم.

Okay number three, as fresh as a daisy, as fresh as a daisy,

خوب شماره سه، تازه مثل دیزی، تازه مثل دیزی،

much nicer than the previous one.

خیلی زیباتر از قبلی.

If you are as fresh as a daisy,

اگر مثل گل مروارید سرحال هستید، به

it means you are healthy and full of energy.

این معنی است که سالم و پر انرژی هستید.

For example, I thought I'd have a hangover,

مثلاً فکر می‌کردم خماری

but I've woken up as fresh as a daisy, said no one ever.

می‌کنم، اما مثل یک گل مروارید سرحال از خواب بیدار شدم ، گفت هیچ‌کس هرگز.

Number four, a late bloomer, a late bloomer.

شماره چهار، یک دیر شکوفه، یک دیر شکوفه.

A late bloomer is somebody who develops later on in life,

دیرشکفته کسی است که در مراحل بعدی زندگی،

either physically or mentally.

چه از نظر جسمی و چه از نظر ذهنی، رشد می کند.

So it could mean that they hit puberty at a later age,

بنابراین می‌تواند به این معنا باشد که آنها در سنین بالاتر به بلوغ رسیده‌اند،

or it could mean that they got a job settled down,

یا می‌تواند به این معنی باشد که

got married, had children

at a much later age than is considered normal.

در سنین بسیار بالاتری نسبت به آنچه که در نظر گرفته می‌شود، شغلی را حل کرده‌اند، ازدواج کرده‌اند، بچه‌دار شده‌اند.

For example, Colonel Sanders,

به عنوان مثال، سرهنگ سندرز

the founder of KFC was a late bloomer.

، بنیانگذار KFC، دیر شکوفا شده بود.

He founded KFC at 65 and then he became a multimillionaire.

او KFC را در 65 سالگی تأسیس کرد و سپس تبدیل به یک مولتی میلیونر شد.

Congratulations late bloomer.

تبریک میگم دیر شکوفه.

Number five, no bed of roses, no bed of roses.

شماره پنج، نه تخت گل رز، نه تخت گل رز.

If something is no bed of roses, it means it's difficult,

اگر چیزی تخت گل رز نیست، یعنی سخت است،

it's not easy.

آسان نیست.

For example, gaining a UK citizenship is no better roses,

به عنوان مثال، به دست آوردن تابعیت بریتانیا بهتر از

it's very very difficult.

این نیست، بسیار بسیار دشوار است.

We also have number six, pushing up the daisies,

ما همچنین شماره شش را داریم، هل دادن به بالا،

pushing up the daisies.

هل دادن به دیزی ها.

This is a slightly morbid one.

این یک بیماری کمی بیمارگونه است.

If you are up the daisies, it means you are dead.

اگر از گل های مروارید بالا هستید، به این معنی است که مرده اید.

You are underground

شما زیرزمینی

and you are helping the daisies to bloom.

هستید و به گل های بابونه کمک می کنید.

For example, my late uncle Malcolm

به عنوان مثال، عموی فقید من

is pushing up the daisies, it's very sad.

مالکوم دارد گل های مروارید را بالا می برد، این بسیار ناراحت کننده است.

Number seven, we have oops a daisy! Oops a daisy!

شماره هفت، ما یک دیزی داریم! اوه دیزی!

And this isn't really an idiom, it's more of an exclamation.

و این واقعاً یک اصطلاح نیست ، بیشتر یک تعجب است.

It's an expression used to indicate surprise.

این عبارتی است که برای نشان دادن تعجب استفاده می شود.

It's like silly me!

مثل من احمقانه است!

Oh no! Oops a daisy!

وای نه! اوه دیزی!

We can just shorten it down to oops!

ما فقط می توانیم آن را به اوه کوتاه کنیم!

It is quite frequently used with children.

اغلب برای کودکان استفاده می شود.

So for example, when Will says to me,

به عنوان مثال، وقتی ویل به من می‌گوید،

"Lucy, you left the front door on locked again".

"لوسی، درب ورودی را دوباره قفل کردی".

I might say, "Oops a daisy! Silly me! Oops!

من ممکن است بگویم: "اوه یک گل مروارید! احمق من! اوه

The next one is a shrinking violet, a shrinking violet.

! نفر بعدی یک بنفشه در حال کوچک شدن است ، یک بنفشه در حال کوچک شدن است.

A shrinking violet is somebody who is very very very shy.

یک بنفشه کوچک شده کسی است که خیلی خیلی خجالتی است.

Somebody who doesn't like to express

کسی که دوست ندارد

their views and their opinions.

نظرات و دیدگاه های خود را بیان کند.

For example, I am no shrinking violet

به عنوان مثال،

when it comes to expressing my opinions,

وقتی صحبت از بیان نظراتم می‌شود، من بنفش کوچک نمی‌شوم،

that's a lie, sometimes I am,

این یک دروغ است، گاهی هستم،

sometimes I'm not, depends who I'm with,

گاهی نیستم، بستگی دارد با چه کسی هستم،

don't ask me about Brexit.

در مورد برگزیت از من نپرسید

And the next one, this is a really good one,

. یکی، این واقعاً خوب است،

I use this a lot, to nip something in the bud,

من از این بسیار استفاده می‌کنم، برای کشیدن چیزی در

to nip something in the bud.

جوانه، کشیدن چیزی در جوانه.

This means to stop something at an early stage.

این به معنای متوقف کردن چیزی در مراحل اولیه است.

For example, if you see yourself developing a bad habit,

برای مثال، اگر می‌بینید در حال ایجاد یک عادت بد هستید.

try and nip it in the bud,

سعی کنید

before it becomes ingrained in your brain.

قبل از اینکه در مغزتان جا بیفتد آن را در غنچه بچکانید.

I try to do this, but I'm not always success.

من سعی می کنم این کار را انجام دهم، اما همیشه موفق نمی شوم.

And the last one, the final floral idiom

is to smell the roses, to smell the roses.

This means to appreciate what is often ignored.

این به معنای قدردانی از چیزی است که اغلب نادیده گرفته می شود.

We sometimes say to stop and smell the roses

ما گاهی اوقات می گوییم متوقف شوید و گل رز را بو کنید

or to wake up and smell the roses,

یا از خواب بیدار شوید و گل رز را بو کنید

and in general it means to take time of your busy schedule,

و در کل به معنای وقت گذاشتن برای یو است. برنامه شلوغ شما

to stop and appreciate what is often ignored,

، توقف و قدردانی از آنچه اغلب نادیده گرفته می شود،

like nature and the beauty of life.

مانند طبیعت و زیبایی زندگی.

So I might say every morning,

بنابراین ممکن است بگویم هر روز صبح،

I like to stop and smell the roses

دوست دارم بایستم و گل رز را بو

and take my dog on a walk.

کنم و سگم را به پیاده روی ببرم.

There are no roses on the walk,

هیچ گل رز در پیاده روی وجود ندارد،

but I just like to take a moment

اما من فقط دوست دارم لحظه ای وقت بگذارم

and enjoy the beauty that is around me.

و از زیبایی اطرافم لذت ببرم.

Right, that's it for today's lesson, I hope you enjoyed it,

درست است، برای درس امروز همین است ، امیدوارم از آن لذت برده باشید،

and I hope you learned something.

و امیدوارم چیزی یاد گرفته باشید.

Hello everyone,

سلام به همه،

and welcome back to English With Lucy.

و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today I've got a spring in my step.

امروز من یک فنر در قدم دارم.

It feels like spring is finally arriving.

انگار بالاخره بهار از راه رسید.

So today I have got five spring related idioms for you.

بنابراین امروز پنج اصطلاح مربوط به بهار را برای شما آماده کرده ام.

Now their first idiom is no spring chicken.

حالا اولین اصطلاح آنها مرغ بهاری نیست.

And if you describe somebody as no spring chicken,

و اگر کسی را بدون مرغ بهاری توصیف کنید، به

it means that they are no longer young.

این معنی است که او دیگر جوان نیست.

It comes from when farmers could charge

این از زمانی می‌آید که کشاورزان می‌توانستند

much higher prices for chickens born in the spring

قیمت‌های بسیار بالاتری را برای جوجه‌هایی که در بهار متولد

because they were fresher

می‌شوند، تعیین کنند، زیرا آنها تازه‌تر بودند

and they hadn't had to live through all the winter months.

و مجبور نبودند در تمام ماه‌های زمستان زندگی کنند.

So it's not a particularly nice thing to say about somebody,

بنابراین، گفتن در مورد کسی خیلی خوب نیست،

if somebody described me as no spring chicken,

اگر کسی مرا به عنوان مرغ بهاری توصیف کند،

I would be a little bit offended.

کمی آزرده می شوم.

Now the next one is

حالا مورد بعدی این است

the grass is always greener on the other side.

که چمن آن طرف همیشه سبزتر است.

And I actually included this in a video that I made

و من در واقع این را در ویدیویی که

about Proverbs, because it's quite good one to live by,

درباره ضرب المثل ها ساخته ام گنجانده ام، زیرا زندگی با آن بسیار خوب است،

but it's an expression that we say all the time,

اما این تعبیری است که همیشه می گوییم

the grass is always greener, the grass is greener.

، علف همیشه سبزتر است ، علف سبزتر است.

The full version of this is the grass is always greener

نسخه کامل این است که چمن

on the other side of the fence,

در طرف دیگر حصار همیشه سبزتر است،

and it means your neighbor's grass

و به این معنی است که چمن همسایه شما

always looks greener than your grass.

همیشه سبزتر از چمن شما به نظر می رسد.

So you always tend to envy what other people have

بنابراین شما همیشه تمایل به حسادت به چیزهایی دارید که دیگران دارند

and you don't actually appreciate

و در واقع قدر

how good what you have really is.

آنچه واقعاً دارید خوب نیستید.

So from your perspective,

بنابراین از دیدگاه شما،

it might look like they have a perfect life,

ممکن است به نظر برسد که آنها یک زندگی عالی دارند،

but once you change to their side of the fence,

اما هنگامی که به سمت آنها از حصار تغییر می کنید

they might think that you have a perfect life.

، ممکن است فکر کنند که شما یک زندگی عالی دارید.

Now the next spring idiom is lovely.

حالا اصطلاح بهار بعدی دوست داشتنی است.

This one is a ray of sunshine

این یک پرتوی از آفتاب است

and this is a really lovely way of describing somebody

و این یک روش واقعاً دوست داشتنی برای توصیف

who is like the sun.

کسی است که مانند خورشید است.

They make things grow,

آنها باعث رشد چیزها می شوند،

they make you feel happy, they're warm.

آنها باعث می شوند احساس خوشحالی کنید، آنها گرم هستند.

It's just a really nice way of describing a warm,

این فقط یک روش واقعاً خوب برای توصیف یک فرد خونگرم،

friendly, happy, positive person.

دوستانه، شاد و مثبت است.

So I would say that my mom is a ray of sunshine,

بنابراین می توانم بگویم که مادرم یک پرتو آفتاب است،

she always makes me feel better

او همیشه حال من را بهتر می کند

and people just enjoy being around her.

و مردم فقط از بودن در کنار او لذت می برند.

Now number four is spring fever

حالا شماره چهار تب بهاری است

and spring fever is that feeling of restlessness

و تب بهاری آن احساس بی قراری

just before summer,

درست قبل از تابستان است،

when the weather is starting to get nicer,

وقتی هوا شروع به خوب شدن می کند،

flowers are coming out,

گل ها بیرون می آیند،

you want to go outside and be active

می خواهید بروید بیرون و فعال

and you get a bit energetic.

باشید و کمی پرانرژی می شوید.

It doesn't just have to be used in spring though,

فقط لازم نیست در بهار استفاده شود

it can be used to describe

، بلکه می توان از آن برای

the feeling that you have in spring.

توصیف احساسی که در بهار دارید استفاده کرد.

I definitely get spring fever.

حتما تب بهاری گرفتم

Although I have met a few people

اگرچه من چند نفر را ملاقات کرده ام

that seem to get spring fatigue

که به نظر می رسد

when they suddenly get really tired just before summer,

وقتی قبل از تابستان ناگهان واقعاً خسته می شوند دچار خستگی بهاری می شوند ،

but the idiom is spring fever.

اما اصطلاح آن تب بهاری است.

The final idiom, a really lovely one again,

آخرین اصطلاح، دوباره واقعاً دوست داشتنی،

is to be full of the joys of spring.

این است که سرشار از شادی های بهار باشید.

Spring is supposedly one of the most joyful months,

ظاهراً بهار یکی از شادترین ماه‌هاست،

there are lambs flowers,

گل‌های بره وجود دارد،

you know, it's a very quick and drastic shift

می‌دانید، این یک تغییر بسیار سریع و شدید

from very cold, harsh weather

از هوای بسیار سرد و خشن

to suddenly everything's sunny and green.

به یک‌باره همه چیز آفتابی و سبز است.

So if somebody is a very happy and enthusiastic person,

بنابراین اگر فردی بسیار شاد و مشتاق است،

you can describe them as being full of the joys of spring.

می توانید او را سرشار از شادی های بهاری توصیف کنید.

So if somebody is constantly happy, enthusiastic, positive,

پس اگر کسی دائماً شاد، مشتاق، مثبت،

smiling, laughing, then they are full of the joys of spring.

خندان، خندان است، آنگاه سرشار از شادی های بهاری است.

Welcome back to English With Lucy.

به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today I'm going to show you 20 idioms

امروز قصد دارم 20 اصطلاح را به شما نشان دهم

that you can use to sound like a native English speaker.

که می توانید از آنها برای صدایی شبیه به انگلیسی زبان مادری استفاده کنید.

Idiom number one is a drop in the ocean,

اصطلاح شماره یک قطره ای در اقیانوس است

a drop in the ocean.

، قطره ای در اقیانوس.

I think that's a song called a drop in the ocean,

فکر می کنم این آهنگی است به نام قطره ای در اقیانوس،

I used to really like that when I was at school.

زمانی که در مدرسه بودم آن را خیلی دوست داشتم.

A drop in the ocean means a very small

قطره در اقیانوس به معنای بخش بسیار کوچک

or insignificant part of something big or whole.

یا ناچیز یک چیز بزرگ یا کامل است.

For example, the government's pledge

به عنوان مثال، تعهد دولت مبنی

to increase health funding by 100 million

بر افزایش ۱۰۰ میلیونی بودجه سلامت

is a drop in the ocean compared

در مقایسه با میلیاردها دلاری که باید هزینه شود، قطره ای در

to the billions that need to be spent.

دریاست.

Number two is a lovely one,

شماره دو دوست داشتنی است،

I think that all lovely actually,

من فکر می کنم که همه در واقع دوست داشتنی هستند،

because I chose them myself for you,

زیرا من خودم آنها را برای شما انتخاب کردم،

number two is actions speak louder than words,

شماره دو این است که اعمال بلندتر از کلمات

actions speak louder than words.

صحبت می کنند، اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند.

This means that it's better to actually do something

این بدان معناست که بهتر است به

rather than just talk about it.

جای صحبت کردن در مورد آن، واقعاً کاری را انجام دهید.

For example, stop apologising to me

به عنوان مثال، از من عذرخواهی نکنید

and prove to me that I can trust you,

و به من ثابت کنید که می توانم به شما اعتماد کنم،

actions speak louder than words.

اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند.

That's a good one to use in your next fight

این یک روش خوب برای استفاده در مبارزه بعدی

with someone who has lost your trust.

با کسی است که اعتماد شما را از دست داده است.

Number three is to add fuel to the fire,

شماره سه

to add fuel to the fire.

برای افزودن هیزم به آتش است.

This simply means to make a problem worse,

این به سادگی به معنای بدتر کردن یک مشکل

to exacerbate a problem.

، تشدید یک مشکل است.

We learned exacerbate in another class,

ما تشدید را در کلاس دیگری یاد گرفتیم،

didn't we recently, comment down below

آیا اخیراً یاد گرفتیم،

if you remember which it was.

اگر به خاطر دارید در زیر نظر دهید.

For example, don't tell her about the delays,

به عنوان مثال، در مورد تاخیرها به او نگویید،

you'll just be adding fuel to the fire.

فقط به آتش سوخت می‌افزایید.

Number four is the ball is in your court,

شماره چهار توپ در زمین شماست

the ball is in your court.

، توپ در زمین شماست.

This means that it's your turn

این بدان معناست که نوبت شماست

to make the next step or decision.

که قدم یا تصمیم بعدی را بگیرید.

For example, I've done all I can do,

به عنوان مثال، من تمام تلاشم را انجام داده ام

the ball is in your court now.

، اکنون توپ در زمین شماست.

Number five is to bend over backwards,

شماره پنج خم شدن به عقب

to bend over backwards.

، خم شدن به عقب است.

This means to do whatever it takes to help someone.

این بدان معنی است که هر کاری که لازم است برای کمک به کسی انجام دهید.

For example, our company is bending over backwards

به عنوان مثال، شرکت ما

to satisfy our customers.

برای جلب رضایت مشتریان خود به عقب خم می شود.

Sometimes it can mean that you've helped too much,

گاهی اوقات ممکن است به این معنی باشد که شما خیلی کمک کرده اید،

you've put in too much effort.

تلاش زیادی کرده اید.

Oh, I've been bending over backwards

اوه، من به عقب خم شده ام و

trying to solve his problems

سعی کرده ام مشکلات او را حل کنم

and he hasn't given me the time of day.

و او به من وقت روز را نداده است.

To give someone the time of day

دادن وقت

is to give someone proper attention.

روز به کسی، توجه درست به کسی است.

Number six, to bite off more than you can chew,

شماره شش، گاز گرفتن بیشتر از چیزی که بتوانید بجوید

to bite off more than you can chew.

، گاز گرفتن بیشتر از چیزی که بتوانید بجوید.

This means to take on a task that is too big.

این به این معنی است که کاری را انجام دهید که خیلی بزرگ است.

For example, I think I've bitten off

برای مثال، فکر می‌کنم

more than I can chew with this project.

با این پروژه بیشتر از چیزی که بتوانم بجوم، گاز گرفته‌ام.

This is something I said

این چیزی است که در

all the way through my university degree,

تمام طول تحصیلات دانشگاهی

I was working, I had a YouTube channel,

ام گفته بودم، کار می کردم، کانال یوتیوب

I was doing projects, I had taken on extra work,

داشتم، پروژه ها را انجام می دادم ، کارهای اضافی انجام می

I bit off more than I could chew

دادم، بیشتر از آن که می توانستم بجوم گاز

and I suffered the consequences,

گرفتم و عواقب آن را متحمل شدم،

but it was worth it, I'm okay now.

اما ارزشش را داشت الان خوبم

Actually homework here,

در واقع تکلیف اینجاست

have you ever bitten off more than you could chew?

، آیا تا به حال بیش از آن چیزی که بجوید گاز گرفته اید؟

Let me know about the situation

به من در مورد وضعیت

in the comment section down below.

در بخش نظرات پایین اطلاع دهید.

Maybe you were studying and working at the same time,

شاید همزمان درس می‌خواندید و کار

maybe you were trying

می‌کردید، شاید در حین کارآموزی سعی می‌کردید

to maintain a long distance relationship

رابطه‌ای از راه دور را حفظ کنید

whilst doing an internship, I don't know, let me know.

، نمی‌دانم، به من اطلاع دهید.

Oh, number seven is a good one,

اوه، شماره هفت خوب است،

this is one my mom uses a lot,

این یکی است که مامان من زیاد استفاده می کند

it's by the skin of one's teeth, by the skin of your teeth.

، به پوست دندان یکی، به پوست دندان شماست.

This means to only just succeed something

این بدان معناست که فقط

by a very narrow margin, by the enamel on your teeth,

با یک حاشیه بسیار باریک، با مینای دندان‌هایتان موفق شوید،

but we say skin,

اما ما می‌گوییم پوست،

we don't normally say skin of teeth,

معمولاً پوست دندان را نمی‌گوییم،

but for this particular saying we do.

اما برای این ضرب‌المثل خاص می‌گوییم.

An example, I think I might have passed that exam

به عنوان مثال، من فکر می کنم من ممکن است آن امتحان را

by the skin of my teeth, only just.

با پوست دندان هایم پشت سر گذاشته باشم، فقط.

Number eight is derived from a fable I think,

شماره هشت برگرفته از یک افسانه است به نظر من،

or a childhood story, it's to cry wolf, to cry wolf.

یا یک داستان کودکی، آن را به گریه گرگ، به گریه گرگ.

This means to call for help when you don't need it.

این به این معنی است که در مواقعی که به کمک نیاز ندارید تماس بگیرید.

And I think the story is,

و من فکر می کنم داستان این

I wonder if you have this in your own country and culture,

است که اگر شما این را در کشور و فرهنگ خود دارید

a boy kept pretending that there was a wolf

، پسری مدام وانمود می کرد که یک گرگ

so that people would come,

وجود دارد تا مردم بیایند،

and in the end when a Wolf did actually come,

و در پایان وقتی یک گرگ واقعاً آمد،

he called for help and no one came

او کمک خواست. و هیچ کس

'cause they always thought that he was crying for help

نیامد، زیرا آنها همیشه فکر می کردند که او برای کمک گریه می کند در

when he didn't actually need it.

حالی که واقعاً به آن نیاز ندارد.

An example, my new flatmate is always crying wolf.

به عنوان مثال، همشهری جدید من همیشه گرگ گریان است.

Number nine is to cut somebody some slack,

شماره نه این است که کسی را کمی سست کردن،

to cut somebody some slack.

کسی را کمی سست کردن.

This means to give someone a break,

این به این معنی است که به کسی استراحت بدهید

to stop judging them so hard.

، از قضاوت سخت او دست بردارید.

For example, you need to cut the interns some slack,

به عنوان مثال، شما باید کارآموزان را کمی سست کنید،

they are still learning.

آنها هنوز در حال یادگیری هستند.

Number 10 is to cut to the chase, to cut to the chase.

شماره 10 برای تعقیب و گریز، بریدن به تعقیب است.

This means to leave out all of the unnecessary details

این بدان معناست که تمام جزئیات غیر ضروری را کنار بگذارید

and just get to the point.

و فقط به اصل مطلب برسید.

An example, to cut to the chase,

به عنوان مثال، برای تعقیب و گریز،

I'm not comfortable working alongside John anymore.

من دیگر راحت نیستم در کنار جان کار کنم.

Number 11, to get one's head around something,

شماره 11، سر خود را در اطراف چیزی،

to get your head around something.

به سر خود را در اطراف چیزی.

This means to come to understand something,

این یعنی چیزی را فهمیدن

to work to understand something.

، کار کردن برای فهمیدن چیزی.

For example, I'm going to spend tonight

به عنوان مثال، من قصد دارم امشب را صرف

trying to get my head around this new legislation.

این قانون جدید کنم.

Number 12 is to hear on the grapevine,

شماره 12 شنیدن روی درخت انگور است

to hear on the grapevine.

، شنیدن روی درخت انگور.

This means to hear a rumour or an unconfirmed story.

این به معنای شنیدن یک شایعه یا یک داستان تایید نشده است.

For example, I heard on the grapevine

به عنوان مثال، من در درخت انگور شنیدم که مسئول

that our receptionist will be leaving us soon.

پذیرش ما به زودی ما را ترک خواهد کرد.

Number 13, a personal favourite,

شماره 13، مورد علاقه شخصی

it takes two to tango, it takes two to tango.

، دو نفر برای تانگو ، دو نفر برای تانگو لازم است.

You've got to be comfortable with the take sound

برای گفتن این جمله باید با صدای take راحت

to say that, it takes two to tango.

باشید، برای تانگو دو نفر لازم است.

This means that actions or communications

این بدان معناست که اقدامات یا ارتباطات

need more than one person.

به بیش از یک نفر نیاز دارند.

For example, don't just blame him for the affair,

به عنوان مثال، او را به خاطر این رابطه سرزنش

it takes two to tango.

نکنید، برای تانگو دو نفر لازم است.

Two parties were involved in that bad behaviour.

دو طرف در آن رفتار بد دست داشتند.

Number 14 is to miss the boat, to miss the boat.

شماره 14 برای از دست دادن قایق، از دست دادن قایق است.

This means to miss the opportunity to do something.

این به معنای از دست دادن فرصت برای انجام کاری است.

For example, I think you've missed the boat

به عنوان مثال، من فکر می کنم شما قایق را در آن برنامه از دست داده اید

on that application,

،

they've already started interviewing candidates.

آنها قبلاً شروع به مصاحبه با نامزدها کرده اند.

Number 15 is a lovely one, it is a piece of cake,

شماره 15 دوست داشتنی است ، یک تکه کیک است،

a piece of cake.

یک تکه کیک است.

This means really easy.

این یعنی واقعا آسان.

That pop quiz was a piece of cake.

آن مسابقه پاپ یک تکه کیک بود.

Number 16 is pull yourself together, pull yourself together.

شماره 16 خودت را جمع کن، خودت را جمع کن.

This means calm down and act normally.

این یعنی آرام باشید و به طور عادی عمل کنید.

It's normally said when somebody is stressing out.

معمولاً زمانی گفته می شود که کسی استرس دارد.

For example, I think you need to pull yourself together

به عنوان مثال، من فکر می کنم باید خود را جمع

and stop stressing about the presentation.

و جور کنید و از استرس در مورد ارائه خودداری کنید.

Number 17 is to sit or to be on the fence,

شماره 17 نشستن یا روی حصار بودن،

to sit on the fence, to be on the fence.

روی حصار نشستن، روی حصار بودن است.

This means to stay neutral and to not take sides.

این به معنای بی طرف ماندن و عدم جانبداری است.

For example, I'm sitting on the fence on this one,

مثلا من روی حصار این یکی نشسته ام،

I don't want to offend anyone.

نمی خواهم به کسی توهین کنم.

Number 18 is to step up one's game, to step up your game.

شماره 18 این است که بازی خود را تقویت کنید، بازی خود را افزایش دهید.

This means to start performing better.

این به این معنی است که شروع به عملکرد بهتر کنید.

For example, if you really want to get this promotion,

برای مثال، اگر واقعاً می‌خواهید این تبلیغ را دریافت کنید

you'll need to step up your game.

، باید بازی خود را تقویت کنید.

Number 19 is to sell someone out, to sell someone out.

شماره 19 این است که کسی را بفروشی، کسی را بفروشی.

This means to snitch on someone or to let their secret out.

این به این معنی است که کسی را دزدید یا راز او را فاش کرد.

For example, I asked you

به عنوان مثال، من از شما

to keep that information to your yourself.

خواستم که این اطلاعات را برای خودتان نگه دارید.

I can't believe you sold me out like that.

باورم نمیشه اینطوری منو فروختی

And number 20 is your guess is as good as mine,

و شماره 20 این است که حدس شما به خوبی حدس من است،

your guess is as good as mine.

حدس شما به خوبی حدس من است.

This means I don't know or I have no idea.

این به این معنی است که من نمی دانم یا اطلاعی ندارم.

For example, we just don't have enough data.

به عنوان مثال، ما فقط داده های کافی نداریم.

Your guess is as good as mine.

حدس شما به خوبی حدس من است.

Right, those were are 20 idioms that you can use

درست است، اینها 20 اصطلاحی هستند که می‌توانید از آنها

to sound like a native speaker.

برای شبیه‌سازی یک زبان مادری استفاده کنید.

I've got some more homework for you,

من چند تکلیف دیگر برای شما دارم،

this is the official homework,

این تکلیف رسمی است،

the other homework was just spur of the moment home homework

تکلیف دیگر فقط یک

spur of the moment means on impulse

تکلیف در لحظه بود که به معنای آنی

or without advanced planning.

یا بدون برنامه ریزی پیشرفته است.

The real homework is to write in the comment section

تکلیف واقعی این است که در بخش نظرات

five sentences using five of your favourite idioms

پنج جمله با استفاده از پنج اصطلاح مورد علاقه خود

that we have talked about today.

که امروز در مورد آنها صحبت کردیم بنویسید.

If you'd like to add some sentences with additional idioms

اگر مایلید جملاتی را با اصطلاحات اضافی اضافه

that you have heard native speaker say.

کنید که شنیده اید زبان مادری می گوید.

And feel free to do so and we can all learn from each other.

و با خیال راحت این کار را انجام دهید و همه ما می توانیم از یکدیگر یاد بگیریم.

Right, that is it for today's lesson,

درست است، این برای درس امروز است،

don't forget to connect with me on all of my social media.

فراموش نکنید که در تمام رسانه های اجتماعی من با من ارتباط برقرار کنید.

I've got my Facebook, I've got my Instagram,

من فیس بوک خود را دارم، اینستاگرام خود را

my personal one, Lucy, my English page, English With Lucy.

، شخصی، لوسی، صفحه انگلیسی من، انگلیسی با لوسی را دارم.

I've also got my website englishwithlucy.co.uk,

من همچنین وب سایت خود را به زبان englishwithlucy.co.uk دارم،

and on there I have got

و در آنجا ابزارهای تلفظ

an awesome interactive pronunciation tools.

تعاملی عالی را دارم .

So you can click on the phonemes and hear me

بنابراین می‌توانید روی واج‌ها کلیک کنید و از من

say those phonemes and say words

بشنوید که آن واج‌ها را می‌گویم و کلماتی را

that contain those phonemes, it's awesome.

که حاوی آن واج‌ها هستند، می‌گویم، عالی است.

Finally, you can check out my personal channel,

در نهایت، می‌توانید از کانال شخصی من،

Lucy Bella, where we vlog our lives here

لوسی بلا، دیدن کنید، جایی که ما زندگی‌مان را

in the English countryside and all of the vlogs

در حومه‌های انگلیسی ولوگ می‌کنیم و همه وبلاگ‌ها

are fully subtitled,

کاملاً زیرنویس هستند،

so you can use them for vocabulary practise

بنابراین می‌توانید از آنها برای تمرین واژگان

and to improve your listening skills.

و بهبود مهارت‌های شنیداری خود استفاده کنید.

I will see you soon for another lesson.

به زودی برای یک درس دیگر می بینمت.

Bye.

خدا حافظ.

(kissing)

(بوسیدن)

(bright music)

(موسیقی روشن)