15 Funny English Idioms (make people laugh!) (+ Free PDF & Quiz)

- Hello everyone,

- سلام به همه،

and welcome back to "English with Lucy."

و به «انگلیسی با لوسی» خوش آمدید.

Today, I have an idioms video for you.

امروز یک ویدیوی اصطلاحات برای شما دارم.

I'm sure that you will agree with me

مطمئنم که شما هم با من موافق هستید

that English is sometimes quite ridiculous.

که انگلیسی گاهی اوقات کاملا مضحک است.

So today I have compiled 15 of the funniest idioms,

بنابراین امروز 15 مورد از خنده دارترین اصطلاحات را

along with examples, of course.

همراه با مثال جمع آوری کرده ام.

These are idioms that you can use in real-life situations,

این‌ها اصطلاحاتی هستند که می‌توانید در موقعیت‌های واقعی استفاده کنید،

but they are also idioms that have funny meanings,

اما اصطلاحاتی هم هستند که معانی خنده‌داری دارند

are just a bit strange, or tickle me in some way.

، فقط کمی عجیب هستند یا به نوعی مرا قلقلک می‌دهند.

If something tickles you, it makes you laugh.

اگر چیزی شما را قلقلک دهد، باعث خنده شما می شود.

You can download the free PDF worksheet for this class,

شما می توانید کاربرگ PDF رایگان این کلاس را دانلود کنید، این کاربرگ

it's got all of the idioms plus extra examples.

دارای تمام اصطلاحات و مثال های اضافی است.

I always like my students to have nice worksheets

من همیشه دوست دارم دانش آموزانم برگه های خوبی داشته

to keep with them.

باشند تا همراه خود داشته باشند.

Just click on the link in the description box,

فقط روی پیوند در جعبه توضیحات کلیک کنید، در

sign up to my mailing list,

لیست پستی من ثبت نام کنید

and it will come directly to your inbox.

و مستقیماً به صندوق ورودی شما می آید.

And I must say thank you to the sponsor of today's video,

و باید از اسپانسر ویدیوی امروز تشکر کنم،

it is Lingoda, with their Team Challenge.

لینگودا است، با چالش تیمی آنها.

You can join or create a team,

می‌توانید به یک تیم ملحق شوید یا یک تیم ایجاد کنید،

work together to win some amazing prizes,

برای برنده شدن جوایز شگفت‌انگیز با هم کار کنید،

and donate classes for a good cause.

و کلاس‌هایی را برای یک هدف خوب اهدا کنید.

You can learn English, French,

شما می توانید انگلیسی، فرانسوی،

German, Spanish, and business English,

آلمانی، اسپانیایی و انگلیسی تجاری را

in intimate, 60-minute classes with qualified teachers.

در کلاس های صمیمی و 60 دقیقه ای با معلمان واجد شرایط یاد بگیرید.

You can choose from two options,

شما می توانید از بین دو گزینه

the Regular Challenge or the Super Challenge.

، چالش منظم یا چالش فوق العاده، یکی را انتخاب کنید.

You can join as an individual,

شما می توانید به عنوان یک فرد ملحق شوید،

but I highly recommend that you join as a group

اما من به شدت توصیه می کنم که به عنوان یک

of two to 12 participants

گروه دو تا ۱۲ نفره بپیوندید

because it's so motivating to work together.

زیرا کار کردن با یکدیگر بسیار انگیزه دهنده است .

If you finish all of your classes,

اگر تمام کلاس های خود را به پایان برسانید،

Lingoda will donate 20% of those classes to those in need,

لینگودا 20 درصد از آن کلاس ها را

via the Lingoda Language Scholarship Programme.

از طریق برنامه بورسیه زبان لینگودا به نیازمندان اهدا می کند.

So what are the prizes?

پس جوایز چیه؟

Well, the top 10 teams win prizes

خوب، 10 تیم برتر جوایز را دریافت می کنند

and first prize is a weekend trip to London,

و جایزه اول یک سفر آخر هفته به لندن،

Paris, Vienna, or Madrid.

پاریس، وین یا مادرید است.

For a team to qualify, there are some conditions.

برای اینکه یک تیم جواز حضور داشته باشد، شرایطی وجود دارد.

All teams meeting these three conditions

تمامی تیم هایی که این سه شرط

will be entered into a prize draw

را داشته باشند در قرعه کشی جوایزی شرکت

that will rank them from 1st to 10th place.

خواهند کرد که آنها را از رتبه اول تا دهم رتبه بندی می کند.

If you sign up with me, using my name, Lucy,

اگر با من ثبت نام کنید، با استفاده از نام من، لوسی،

in the registration form,

در فرم ثبت نام،

you get 10 euros cash back for every friend you refer.

به ازای هر دوستی که معرفی می کنید، 10 یورو پول نقد دریافت می کنید.

If you don't have your own team,

اگر تیم خود را ندارید،

you can find teammates in the comment section of this video,

می توانید هم تیمی های خود را در بخش نظرات این ویدیو پیدا کنید

or you can look at the Lingoda Team Challenge Facebook page.

یا می توانید به صفحه فیس بوک چالش تیم Linguda نگاه کنید.

All team members must sign up by the 1st of November

همه اعضای تیم باید تا اول نوامبر ثبت نام کنند

and complete the seven-week challenge

و چالش هفت هفته ای را

within 63 days of purchase before the end of the year.

در 63 روز پس از خرید قبل از پایان سال تکمیل کنند.

So are you up for the Lingoda Team Challenge?

پس برای چالش تیم Linguda آماده هستید؟

Sign up using the link in the description box

با استفاده از پیوند موجود در کادر توضیحات ثبت نام

and enter my name, Lucy,

کنید و نام من، لوسی، را

in the registration form

در فرم ثبت نام

for your 10 euro friend-referral cash back.

برای بازگشت نقدی 10 یورویی خود به دوستان خود وارد کنید .

Make sure to familiarise yourself

مطمئن شوید که

with all of the terms and conditions

با تمام شرایط و ضوابط آشنا هستید

to ensure you have the best experience possible.

تا مطمئن شوید که بهترین تجربه ممکن را دارید.

This is an amazing opportunity to join

این یک فرصت شگفت انگیز برای پیوستن

with other like-minded learners

به سایر فراگیران همفکر

and win some amazing prizes.

و برنده شدن جوایز شگفت انگیز است.

Right, let's get started with the first idiom.

درست است، بیایید با اصطلاح اول شروع کنیم.

The first idiom is a lovely one, as are all of them, really.

اصطلاح اول مانند همه آنها واقعاً دوست داشتنی است.

It is, a storm in a teacup, a storm in a teacup.

این است، طوفان در فنجان چای ، طوفان در فنجان چای.

And interestingly, in American English,

و جالب اینجاست که در انگلیسی آمریکایی،

they say it in a slightly different way,

آن را کمی متفاوت می گویند،

they say a tempest in a teapot, so it's still tea-related.

می گویند طوفان در قوری، پس هنوز هم مربوط به چای است.

Now this means lots of unnecessary anger and worry,

حالا این به معنای خشم و نگرانی غیر ضروری زیاد است،

or drama about a matter that is not important.

یا درام در مورد موضوعی که مهم نیست.

Unnecessary drama.

درام غیر ضروری

For example,

به عنوان مثال،

"She's made an official complaint to the CEO

"او از مدیرعامل

about the type of cheese in the cheese sandwiches

در مورد نوع پنیر موجود در ساندویچ های پنیر

at the canteen."

در غذاخوری شکایت رسمی کرده است."

This seems to me to be a storm in a teacup,

به نظر من این یک طوفان در یک فنجان چای است،

a lot of unnecessary worry and anger

نگرانی و عصبانیت بی

about something that just isn't that important.

مورد زیاد در مورد چیزی که آنقدرها هم مهم نیست.

Number two, this is one that I have mentioned before,

شماره دو، این موردی است که قبلاً

many years ago, but it's so important, and so widely used,

چندین سال پیش به آن اشاره کردم، اما آنقدر مهم و بسیار پرکاربرد است

that I feel comfortable saying it again.

که احساس راحتی می کنم دوباره آن را بگویم.

It is, Bob's your uncle, Bob's your uncle, very important.

این، باب عموی شماست، باب عموی شما، بسیار مهم است.

This is a phrase that we say

این عبارتی است که

when we have reached the end of a set of instructions,

وقتی به پایان مجموعه ای از دستورالعمل ها

or when we've reached a result.

رسیدیم یا وقتی به نتیجه ای رسیدیم می گوییم.

It translates as, "And there it is," or "There you have it."

به این صورت ترجمه می‌شود: «و آنجا هست» یا «آن‌جا هست».

So an example would be,

به عنوان مثال،

"To make a cup of mint tea,

"برای تهیه یک فنجان چای نعناع،

boil a kettle, add a teabag, wait two minutes,

یک کتری را بجوشانید، یک کیسه چای را اضافه کنید، دو دقیقه صبر کنید،

and Bob's your uncle.

و باب عموی شماست.

There you have it."

Now, number three is slightly morbid.

حالا شماره سه کمی بیمارگونه است.

It is, as dead as a doornail.

مثل میخ در مرده است.

And this means very, very dead.

و این یعنی خیلی خیلی مرده.

You couldn't be more dead than a doornail, I guess.

حدس می‌زنم نمی‌توانی مرده‌تر از میخ در باشی.

An example would be,

به عنوان مثال،

"I tried to save the mouse that my cat brought in,

"من سعی کردم موشی را که گربه ام آورده بود نجات دهم،

but it was as dead as a doornail."

اما به اندازه میخ در مرده بود."

Similarly, along the same lines,

به همین ترتیب، در همین راستا،

we also have number four,

عدد چهار را نیز داریم

which is, to kick the bucket, to kick the bucket.

، یعنی لگد زدن به سطل، لگد زدن به سطل.

Now this is a verb and it means to die.

حالا این فعل است و به معنای مردن است.

To die, to kick the bucket, to die.

مردن، لگد زدن به سطل، مردن.

I don't know why I'm saying die in such a, die,

نمی دانم چرا می گویم در چنین شرایطی بمیر، بمیر،

I just can't help it, die.

فقط نمی توانم کمکش کنم، بمیر.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Now the origins of this phrase are quite interesting.

اکنون ریشه این عبارت بسیار جالب است.

It's because when people died by hanging,

به این دلیل است که وقتی مردم با حلق آویز کردن جان خود را از دست می دادند،

they would stand on a bucket and then kick the bucket away,

روی یک سطل می ایستادند و سپس سطل را با لگد دور می کردند،

and that's where to kick the bucket comes from.

و لگد زدن به سطل از آنجا می آید.

An example, "Unfortunately,

به عنوان مثال، "متاسفانه،

our favourite neighbour kicked the bucket three years ago

همسایه مورد علاقه ما سه سال پیش سطل را لگد زد،

but we still feel her presence in the neighbourhood."

اما ما هنوز حضور او را در محله احساس می کنیم ."

And that's true,

و این درست است، فکر می

my absolute favourite neighbour died

کنم همسایه محبوب مطلق من

at the ripe age of 93, I think.

در سن 93 سالگی درگذشت.

But every time I go home to visit my parents

اما هر بار که برای دیدن والدینم به خانه

I always expect to see her,

می روم، همیشه انتظار دارم او را ببینم،

and then I realise she's not there.

و بعد متوجه می شوم که او آنجا نیست.

We miss her a lot but she had a fantastic life.

ما خیلی دلتنگ او هستیم اما او زندگی فوق العاده ای داشت.

Number five is, everything but the kitchen sink,

شماره پنج، همه چیز به جز سینک آشپزخانه،

everything but the kitchen sink.

همه چیز به جز سینک آشپزخانه است.

Now if you've never heard this idiom before,

حالا اگر قبلاً این اصطلاح را نشنیده اید،

I would love to know what you think it might mean

دوست دارم در بخش نظرات بدانم که ممکن است معنی آن چیست

in the comments section,

and then let's see if you're right.

و سپس ببینیم که آیا شما درست می گویید یا خیر.

So pause now and write that.

پس اکنون مکث کنید و آن را بنویسید.

Okay, I'm starting, it means everything imaginable.

خوب، من شروع می کنم، این یعنی همه چیز قابل تصور.

This phrase became popular in World War II

این عبارت در جنگ جهانی دوم زمانی رایج شد

when newspapers would report

که روزنامه ها گزارش دادند

that everything but the kitchen sink

که همه چیز به جز سینک آشپزخانه

was thrown at the enemy, everything imaginable.

به سمت دشمن پرتاب شده است، هر چیزی که قابل تصور است.

An example, "Will packs lightly for travel,

به عنوان مثال، "ویل برای مسافرت چمدان هایش را کم می کند،

but I throw everything but the kitchen sink

اما من همه چیز را به جز سینک آشپزخانه

into my suitcase" -ses, plural.

در چمدانم می اندازم" -ses، جمع.

I'm one of those.

من یکی از آن ها هستم.

Number six, oh, I love this one.

شماره شش، اوه، من این یکی را دوست دارم.

It's so expressive, it's hilarious.

خیلی رسا است، خنده دار است.

It is, the lights are on, but no one's home.

این است، چراغ ها روشن است، اما هیچ کس خانه نیست.

I think I mentioned this one in my,

فکر می‌کنم این یکی را در ویدیوی خود،

"Seven Polite Ways to Call Someone Stupid" video,

«هفت روش مودبانه برای احمق صدا زدن»،

where I went through the seven ways

که در آن هفت راه را

in which I had been an idiot throughout my life.

طی کردم که در طول زندگی‌ام احمق بودم، ذکر کردم.

If you would like to see some serious,

اگر می‌خواهید یک تحقیر جدی و

serious self-deprecation, then do watch that video.

جدی خود را ببینید، آن ویدیو را تماشا کنید.

This is used to say that somebody is stupid,

از این برای گفتن اینکه یک نفر احمق است استفاده می شود،

even though they may appear normal,

حتی اگر ممکن است عادی به نظر برسد،

what a lovely phrase.

چه عبارت دوست داشتنی ای.

An example,

به عنوان مثال،

"Jennifer has a degree in interior design,

"جنیفر دارای مدرک طراحی داخلی است،

but the lights are on and no one's home."

اما چراغ ها روشن هستند و هیچ کس در خانه نیست."

Number seven is, donkey's years, donkey's years.

شماره هفت، سالهای الاغ، سالهای الاغ است.

This is used to describe an action

این برای توصیف عملی استفاده

that has continued on for a very long time.

می شود که برای مدت طولانی ادامه داشته است.

And supposedly this originates from rhyming slang,

و ظاهراً این از قافیه‌های عامیانه سرچشمه می‌گیرد،

donkey's ears used to mean years

گوش‌های الاغ قبلاً به معنای سال‌ها بود،

but now they've just joined together

اما اکنون آنها به هم پیوسته‌اند

to become donkey's years.

تا به سال‌های الاغ تبدیل شوند.

An example, "Will has lived in the countryside

به عنوان مثال، "ویل سال ها در روستا زندگی می کند

for donkey's years.

.

He just wouldn't survive in the city,

او فقط در شهر زنده نمی ماند،

he's lived in the countryside for years."

او سال ها در روستا زندگی می کند."

Number eight is, to do a runner, to do a runner.

عدد هشت عبارت است از انجام یک دونده، انجام یک دونده.

And this means to leave a place hastily, quickly,

و این بدان معنی است که

in order to avoid an unpleasant situation

برای جلوگیری از یک موقعیت ناخوشایند

or to avoid paying.

یا اجتناب از پرداخت، یک مکان را با عجله، سریع ترک کنید.

An example,

به عنوان مثال،

"They ordered the caviar and the lobster,

"خاویار و خرچنگ را سفارش دادند،

but when the bill arrived, they did a runner.

اما وقتی صورتحساب رسید، آنها رانر کردند.

They left hastily to avoid paying."

آنها برای اجتناب از پرداخت با عجله رفتند."

Number nine, nothing to write home about,

شماره نه، چیزی برای نوشتن در خانه،

nothing to write home about.

چیزی برای نوشتن در خانه نیست.

If something or someone is nothing to write home about,

اگر چیزی یا کسی چیزی برای نوشتن نیست، به

it means they are not very exciting or not very special.

این معنی است که آنها خیلی هیجان انگیز یا خیلی خاص نیستند.

An example,

به عنوان مثال،

"I met a boy at the ice rink,

"من با پسری در پیست یخ ملاقات کردم،

but he's nothing to write home about.

اما او چیزی نیست که در خانه درباره اش بنویسم.

He's not that special, I'm not that excited about him."

او آنقدرها خاص نیست، من آنقدرها هم در مورد او هیجان زده نیستم."

Or, "The meal was nice,

یا، "غذا خوب بود،

but it was nothing to write home about,

اما چیزی برای نوشتن در خانه نبود،

it was nothing extraordinary."

چیز خارق العاده ای نبود."

Number 10, this is one of my mother's favourite phrases,

شماره 10، این یکی از جملات مورد علاقه مادرم است،

she has a lot.

او بسیار دارد.

It is, keep your eyes peeled, keep your eyes peeled.

این است، چشمان خود را پوست بگیرید، چشمان خود را پوست بگیرید.

And this means keep your eyes open, or be vigilant,

و این بدان معنی است که چشمان خود را باز نگه دارید، یا هوشیار باشید، مراقب باشید

keep on the watch.

.

And it's not because she's worried about my security,

و این به این دلیل نیست که او نگران امنیت من است،

she actually uses this phrase if she's looking

او در واقع از این عبارت استفاده می کند اگر به دنبال

to buy something and we're in a shop.

خرید چیزی است و ما در یک مغازه هستیم.

She says, "Keep your eyes peeled for green scarves,"

او می‌گوید: «چشم‌هایت را برای روسری‌های سبز

or, "Keep your eyes peeled for any calendars

نگه دار» یا «چشم‌هایت را برای هر تقویمی

with chickens on them."

که جوجه‌ها روی آن‌ها وجود دارد، نگاه کن».

It's a very good phrase, I recommend you use it.

جمله بسیار خوبی است ، توصیه می کنم از آن استفاده کنید.

Keep your eyes peeled.

چشمان خود را پوست کنده نگه دارید.

Number 11 is, to pick someone's brain,

شماره 11 این است که مغز کسی را انتخاب کنید،

to pick someone's brain,

مغز کسی را انتخاب کنید،

and this is very weird sounding, isn't it?

و این به نظر بسیار عجیب است، اینطور نیست؟

To pick at somebody's brain, to look for information,

مغز کسی را انتخاب کنید، به دنبال اطلاعات بگردید،

but that basically is what it means, in a way.

اما اساساً به نوعی معنایش همین است.

It means to obtain information by questioning somebody

این به معنای به دست آوردن اطلاعات از طریق سؤال از شخصی است

who is well-informed on a subject.

که در مورد موضوعی به خوبی آگاه است.

So it's something you hear in business a lot,

بنابراین این چیزی است که در تجارت زیاد می شنوید

and it's a really annoying question.

و واقعاً یک سوال آزاردهنده است.

"Can I pick your brain for a minute?"

"میتونم یه دقیقه مغزت رو انتخاب کنم؟"

It basically means,

اساساً به این معنی است که

can I ask you loads and loads of questions

آیا می توانم از شما سؤالات زیادی در

about something that you know lots about

مورد چیزی بپرسم که در مورد آن چیزهای زیادی می دانید

and offer you nothing in return.

و در ازای آن چیزی به شما پیشنهاد نمی دهم.

An example,

به عنوان مثال،

"Colin, can I pick your brain about that new project?"

"کالین، می توانم مغز شما را در مورد آن پروژه جدید انتخاب کنم؟"

And undoubtedly, Colin would be rolling his eyes inside.

و بدون شک، کالین چشمانش را به درون می چرخاند.

"Yes, you can pick my brain."

"بله، شما می توانید مغز من را انتخاب کنید."

Number 12 is, to put feelers out,

شماره 12 این است که احساس کننده ها را بیرون بیاورید

or sometimes we say put the feelers out.

یا گاهی اوقات می گوییم احساس کننده ها را بیرون بگذارید.

And this means to make informal suggestions,

و این به معنای ارائه پیشنهادات غیررسمی است

so as to test a concept before any final decisions are made.

تا قبل از تصمیم گیری نهایی، یک مفهوم را آزمایش کنیم .

So it's basically to test an idea

بنابراین اساساً این است که یک ایده را

by asking people's opinions before they commit to something.

با پرسیدن نظرات مردم قبل از اینکه آنها به کاری متعهد شوند، آزمایش کنید.

An example,

به عنوان مثال،

"Can I suggest that we put the feelers out

"آیا می توانم پیشنهاد کنم که حسگرها را بیرون بگذاریم

to see if the employees actually want

تا ببینیم آیا کارمندان واقعاً

a Zoom Christmas party this year?"

امسال جشن کریسمس Zoom می خواهند؟"

I honestly cannot imagine anything worse than

من صادقانه نمی توانم چیزی بدتر از

a Christmas party on Zoom.

یک جشن کریسمس در زوم تصور کنم.

I'm sorry if you've just organised one,

متاسفم اگر شما فقط یکی را سازماندهی کرده اید،

but that sounds like hell.

اما به نظر جهنمی می رسد.

Oh, number 13, this is a great one,

اوه، شماره 13، این یکی عالی است،

but they're all great 'cause I chose them.

اما همه آنها عالی هستند، زیرا من آنها را انتخاب کردم.

It is, the best thing since sliced bread.

این بهترین چیز از زمان تکه تکه شدن نان است.

This means that something is the best

این بدان معناست که چیزی بهترین

and most useful innovation or invention of recent times.

و مفیدترین ابداع یا اختراع دوران اخیر است.

It means that something is a good invention.

یعنی چیزی اختراع خوبی است.

Now you might be asking, "Why sliced bread?"

حالا ممکن است بپرسید "چرا نان ورقه شده؟"

Well, I asked myself that question

خب من این سوال را از خودم

and I did the research.

پرسیدم و تحقیق کردم.

When sliced bread was first brought to market in 1928,

زمانی که نان تکه شده برای اولین بار در سال 1928 به بازار عرضه شد،

it was a massive deal.

معامله بزرگی بود.

There were huge marketing campaigns about sliced bread.

کمپین های بازاریابی بزرگی در مورد نان برش داده شده بود.

It was marketed as the greatest step forward

این به عنوان بزرگترین گام رو به جلو

in baking innovation since bread was wrapped.

در نوآوری پخت از زمان بسته بندی نان به بازار عرضه شد.

An example, "When flip phones came out,

یک مثال، "وقتی تلفن های تاشو بیرون آمدند،

I thought that they were the best thing since sliced bread.

فکر کردم که آنها بهترین چیز از زمان برش نان هستند.

I miss hanging up so sassily."

دلم برای قطع کردن تلفن تنگ شده است."

Number 14 is, take a chill pill, take a chill pill.

شماره 14 این است که یک قرص سرماخوردگی بخور، یک قرص سرماخوردگی بخور.

And this is a slightly patronising way

و این یک راه کمی حمایت کننده

to tell somebody to calm down or to relax.

برای گفتن به کسی است که آرام شود یا آرام شود.

It never fails to enrage me when someone tells me

وقتی کسی به من می‌گوید قرص سرماخوردگی بخورم، هرگز باعث عصبانیت من نمی‌شود

to take a chill pill.

.

To be honest, it enrages me when someone tells me

راستش را بخواهید وقتی کسی به من می گوید آرام باشم عصبانی می شوم

to calm down.

.

If someone is angry,

اگر کسی عصبانی است،

telling them to calm down often makes it worse.

گفتن به او آرام شود اغلب اوضاع را بدتر می کند.

An example, "At the picnic,

به عنوان مثال، "در پیک نیک،

I told Mary to take a chill pill

به مری گفتم که یک

'cause she was freaking out about a wasp."

قرص سرماخوردگی بخورد، زیرا او از یک زنبور ترسیده بود."

And number 15 is, I'll show myself out,

و شماره 15 این است، من خودم را نشان خواهم داد،

I'll show myself out.

خودم را نشان خواهم داد.

And this is used when you have disgraced yourself.

و این زمانی استفاده می شود که خود را رسوا کرده باشید.

It means, "I'll leave, you don't have to show me the door,

یعنی من می روم، لازم نیست در را به من نشان بدهی،

I will leave by choice."

من با اختیار می روم.

Nowadays, it is almost always used after telling a bad joke.

امروزه تقریباً همیشه بعد از گفتن یک جوک بد استفاده می شود.

You tell the joke, the reaction is awful,

جوک را می گویی، عکس العمل افتضاح است

and you just say, "I'll show myself out.

و فقط می گویی: "خودم را نشان می دهم.

Bye-bye, thank you, everyone."

خداحافظ، ممنون از همه."

I've got a joke, let's try it.

من یک شوخی دارم، بیایید آن را امتحان کنیم.

What's the difference between snowmen and snow women?

فرق آدم برفی با زنان برفی چیست؟

Snowballs, snowballs.

گلوله های برفی، گلوله های برفی.

I'll show myself out.

خودمو نشون میدم

Right, that is it for today's lesson,

درست است، برای درس امروز،

those were our 15 funny idioms.

این 15 اصطلاح خنده دار ما بود.

Extra homework is to let me know of any ridiculous,

تکلیف اضافی این است که هر

hilarious idioms that you have in your language

اصطلاح مضحک و خنده‌داری را که در زبان خود

that don't translate well to English.

دارید و به خوبی به انگلیسی ترجمه نمی‌شوند، به من اطلاع دهید.

I would love to know the random quirks of your language.

من دوست دارم ویژگی های تصادفی زبان شما را بدانم.

Please put them in the comments section down below.

لطفا آنها را در بخش نظرات در زیر قرار دهید.

Don't forget to check out the Lingoda Team Challenge,

فراموش نکنید که چالش تیم Linguda را بررسی کنید

the link to sign up is in the description box.

، لینک ثبت نام در کادر توضیحات موجود است.

You can also get the free PDF worksheet

همچنین می توانید کاربرگ PDF رایگانی را

that I have lovingly created for you.

که من عاشقانه برای شما ایجاد کرده ام دریافت کنید.

The link for that is also in the description box.

لینک آن نیز در کادر توضیحات موجود است.

Don't forget to connect with me on all of my social media.

فراموش نکنید که در تمام شبکه های اجتماعی من با من در ارتباط باشید.

I've got my Facebook, my Instagram, and my mailing list.

من فیسبوک ، اینستاگرام و لیست پستی ام را دارم.

I've also got my personal channel

من همچنین کانال شخصی خود را دارم

where I show our life on an English farm

که در آن زندگی خود را در یک مزرعه انگلیسی نشان می‌دهم

and all of the videos are subtitled

و همه ویدیوها زیرنویس هستند

so you can use them for listening practise.

تا بتوانید از آنها برای تمرین گوش دادن استفاده کنید.

I will see you soon for another lesson.

به زودی برای یک درس دیگر می بینمت.

Mwah.

مواه

(upbeat music)

(موسیقی شاد)