Advanced English Listening And Vocabulary For Real Conversations - Speak Fluent English Confidently

Our first word is goer. Goer. Now, this is taking a word like go and just putting -er

اولین کلمه ما رفتن است. گور. حالا، این در حال گرفتن کلمه ای مانند go و قرار دادن -er

on the end of it like teach and teacher or play and player. Now, a goer, we usually use

در انتهای آن است مانند آموزش و معلم یا بازی و پخش. در حال حاضر، یک برو، ما معمولا از این استفاده می

this, and we add this to the end of some other thing like a partygoer. Or, in the case of

کنیم، و این را به پایان چیزهای دیگری مانند مهمانی اضافه می کنیم. یا در

the conversation, you'll hear a churchgoer. So, someone who goes to church. Someone who

مورد مکالمه، صدای یک کلیسا را ​​خواهید شنید. بنابراین، کسی که به کلیسا می رود. کسی

goes to parties. Or again, this is just a more casual, conversational way of talking

که به مهمانی می رود. یا دوباره، این فقط یک روش معمولی تر و محاوره ای برای صحبت

about a person who goes to a particular thing. So, uh, if you don't want to say, uh, like,

در مورد شخصی است که به سراغ یک چیز خاص می رود. بنابراین، اوه، اگر نمی‌خواهید بگویید، آه، لایک،

teacher or player, like, we don't really have those, uh, words specifically for going to

معلم یا بازیکن، مثلاً، ما واقعاً آن کلمات مخصوصاً برای رفتن به

a particular event. But we do say goer. So, I am a concertgoer. So, I'm a person who goes

یک رویداد خاص را نداریم. اما ما می گوییم برو. بنابراین، من یک کنسرت هستم. پس من آدمی هستم که

to concerts.

به کنسرت می روم.

Next, y'all, y'all. Now, this isn't really something you should learn and use yourself

بعد، شما، همه شما. حالا، این واقعا چیزی نیست که باید خودتان یاد بگیرید و از آن استفاده کنید،

unless you're living in the southern part of the United States and really want to sound

مگر اینکه در قسمت جنوبی ایالات متحده زندگی کنید و واقعاً بخواهید

like a, uh, like, a yo, a local. Uh, but this is something actually I use. I say y'all,

شبیه یک، اوه، شبیه یک یو، یک محلی به نظر برسید. اوه، اما این چیزی است که من واقعا استفاده می کنم. من به شما می گویم،

and I have maybe just a very relaxed way of speaking, especially when I'm communicating

و شاید روشی بسیار آرام برای صحبت کردن داشته باشم، به خصوص زمانی که

conversationally with friends and family. Uh, but it just means you all. So, it's talking

با دوستان و خانواده به صورت مکالمه ارتباط برقرار می کنم. اوه، اما این فقط به معنای همه شماست. بنابراین، در

about everyone. Uh, so instead of saying you, and we can use you as for, uh, one person,

مورد همه صحبت می کند. اوه، بنابراین به جای اینکه شما را بگوییم، و می توانیم از شما به عنوان یک نفر استفاده کنیم،

or we can talk about a group of people.

یا می توانیم در مورد گروهی از افراد صحبت کنیم.

So, uh, I want to go with you to the party. Meaning I want to go with, excuse me, I wanted

پس، اوه، من می خواهم با شما به مهمانی بروم. یعنی می خواهم با

to go with, uh, this group of people to a party. What I can also say, you all. I want

این گروه بروم، ببخشید، می خواستم با این گروه از مردم به مهمانی بروم. آنچه من همچنین می توانم بگویم، همه شما. من می

to go with you all to the party. So, it's the same thing, saying you or you all, but

خواهم با همه شما به مهمانی بروم. بنابراین، این یک چیز است، گفتن شما یا شما همه، اما

you will hear this, and that's why I'm teaching it to you. Y'all. Y'all.

شما این را خواهید شنید، و به همین دلیل آن را به شما آموزش می دهم. همه همه

Next, just very quickly, you'll hear a little bit about a Southern accent. Now, this is

بعد، خیلی سریع، کمی در مورد لهجه جنوبی خواهید شنید. اکنون این

talking about the southern part of the eastern United States. The West is a little bit different.

در مورد بخش جنوبی شرق ایالات متحده صحبت می کند. غرب کمی متفاوت است.

But usually from maybe the top of Florida over across the southern states, uh, like,

اما معمولاً از بالای فلوریدا در سراسر ایالت‌های جنوبی، مثلاً

up to North Carolina. It's kind of like the, really the south, the southeastern fourth

تا کارولینای شمالی. این به نوعی شبیه به جنوب، یک چهارم جنوب

of the United States. So, Florida doesn't really have this. Uh, some people do speak

شرقی ایالات متحده است. بنابراین، فلوریدا واقعاً این را ندارد. اوه، برخی از مردم اینطور صحبت

that way. But really, it's more this kind of middle, middle area above Florida along

می کنند. اما در واقع، بیشتر این نوع منطقه میانی و میانی بالای فلوریدا در

the coast. Uh, and these are called the southern states.

امتداد ساحل است. اوه، و به اینها ایالت های جنوبی می گویند.

So again, the southern part of the United States, this is talking more about from United

بنابراین، دوباره، بخش جنوبی ایالات متحده، این بیشتر در مورد تاریخ ایالات متحده صحبت می کند،

States history where we have the Civil War with the North versus the South. And the United

جایی که ما جنگ داخلی با شمال در مقابل جنوب داریم. و ایالات

States really wasn't, like, an entire country at that point. So, we had, uh, or at least

متحده واقعاً در آن مقطع یک کشور کامل نبود . بنابراین، ما، اوه، یا حداقل

it, it didn't go all the way to the, the western United States. So, we didn't have a line that

آن را داشتیم، تا به غرب ایالات متحده نمی رسید. بنابراین، ما خطی نداشتیم

goes all the way across. Uh, it's really more just talking about the, the local bottom area

که تمام مسیر را طی کند. اوه، این واقعاً بیشتر فقط در مورد منطقه پایین محلی صحبت می‌کند،

like over to Texas, uh, that part.

مثل تگزاس، اوه، آن قسمت.

So, that area where people are talking about having a Southern accent, uh, you'll just

بنابراین، آن منطقه ای که مردم در مورد داشتن لهجه جنوبی صحبت می کنند، اوه، شما فقط خواهید

hear how, uh, Kate is speaking in the conversation. You can hear how she sounds. So, she's going

شنید که اوه، کیت چگونه در مکالمه صحبت می کند. می توانید صدای او را بشنوید. بنابراین، او

to give you some great examples of Southern accent, uh, and you'll hear us kind of joking

چند نمونه عالی از لهجه جنوبی را به شما می‌دهد، اوه، و شما

about that in the conversation as well.

می‌شنوید که در این گفتگو به نوعی شوخی می‌کنیم.

So, when you hear people talking about a Southern accent, that's the area in the United States

بنابراین، وقتی می شنوید که مردم در مورد لهجه جنوبی صحبت می کنند، این منطقه ای در ایالات متحده است

where we're talking about. So, it's not talking about uh, someone maybe from Texas that's

که ما در مورد آن صحبت می کنیم. بنابراین، صحبت از کسی نیست، شاید از تگزاس

almost a particular kind of accent by itself, uh, or even the western United States. So,

که به خودی خود نوعی لهجه خاص دارد، اوه، یا حتی غرب ایالات متحده. بنابراین،

there are different places you'll hear different accents or different dialects, uh, but these

مکان‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید لهجه‌های مختلف یا لهجه‌های مختلف را بشنوید، اما این‌ها

are just different ways of pronouncing the same things. Occasionally, you will hear different

روش‌های متفاوتی برای تلفظ یک چیز هستند. گاهی اوقات، کلمات مختلفی را

words for particular things, like you might say soda in one part of the country or pop,

برای چیزهای خاص می شنوید، مثلاً ممکن است در یک نقطه از کشور، نوشابه یا پاپ،

uh, for another. So, this is for a drink like, uh, Pepsi or Coca-Cola.

اوه، برای دیگری بگویید. بنابراین، این برای نوشیدنی مانند پپسی یا کوکاکولا است.

Next, this is an interesting word that appears as part of a phrase, and it's a commonly heard

در مرحله بعد، این یک کلمه جالب است که به عنوان بخشی از یک عبارت ظاهر می شود، و این چیزی است که معمولاً در مکالمات شنیده می شود

thing in conversations, especially when it seems like you're speaking to an audience

، به خصوص وقتی به نظر می رسد که شما با مخاطبانی

like we are in the conversation. So, the conversation Kate and I are having, uh, just between the

مانند ما در گفتگو صحبت می کنید. بنابراین، گفتگوی من و کیت، فقط بین

two of us. We're also speaking to you. So, you can hear the, the kind of way we speak

ما دو نفر است. ما نیز با شما صحبت می کنیم. بنابراین، شما می توانید نوع صحبت ما را بشنوید

and also listen to the words, uh, when we're describing something to everyone in the audience.

و همچنین به کلمات گوش دهید، اوه، زمانی که ما چیزی را برای همه مخاطبان توصیف می کنیم.

So, she'll say something like, uh, the thing about it is, people. And that “people”

بنابراین، او چیزی شبیه به، اوه، چیزی که در مورد آن است، مردم می گوید. و آن "مردم"

on the end is talking about the audience. So, you'll hear that sometimes.

در پایان در مورد مخاطب صحبت می کنند. بنابراین، گاهی اوقات آن را خواهید شنید.

Uh, I believe in a previous lesson set, I was talking about, like, all the people or

اوه، من به مجموعه درسی قبلی اعتقاد دارم، من درباره همه مردم یا

to the people out there in some particular area. So, this is a way that maybe television

با مردم آنجا در یک منطقه خاص صحبت می کردم. بنابراین، این راهی است که شاید

stations or, uh, programs or radio would also do the same thing where they're speaking out

ایستگاه‌های تلویزیونی یا برنامه‌ها یا رادیو نیز در جایی که با مخاطب خاصی صحبت می‌کنند، همین کار را انجام

to a particular audience. So, if you hear “people”, so a sentence, like, coming

دهند. بنابراین، اگر "مردم" را می شنوید، یک جمله، مانند،

from the conversation. Uh, well, the thing about it is, people, I'm talking to you. So,

از مکالمه آمده است. اوه، خوب، موضوع این است که مردم، من با شما صحبت می کنم. بنابراین،

I'm explaining to you something, but there, there's nothing about having people in that

من چیزی را برای شما توضیح می‌دهم، اما هیچ چیزی در مورد داشتن افرادی در آن

situation or in that sentence that has anything to do with the sentence itself. It's just

موقعیت یا در آن جمله وجود ندارد که ربطی به خود جمله داشته باشد. این فقط

addressing the audience.

مخاطب است.

Next, a great word, designate, designate. This is a more advanced word, but you will

بعد، یک کلمه عالی، تعیین، تعیین. این کلمه پیشرفته تری است، اما

hear it very often, especially in situations where we want one person specifically, or

اغلب آن را می شنوید، مخصوصاً در شرایطی که می خواهیم یک فرد خاص

one group of people, to do something. So, to designate just means to make someone responsible

یا گروهی از افراد کاری را انجام دهند. پس تعیین فقط به معنای مسئول ساختن شخصی

or some group responsible.

یا گروهی است.

A very common example is the designated driver. Also known as a DD in casual conversations.

یک مثال بسیار رایج درایور تعیین شده است. همچنین به عنوان DD در مکالمات معمولی شناخته می شود.

So, a designated driver is someone, maybe you're going to a group, uh, or it’s a group

بنابراین، راننده تعیین‌شده کسی است، شاید شما به یک گروه می‌روید، اوه، یا گروهی

of people going, uh, to a bar and going drinking. One person does not drink because they are

از مردم هستند که به یک بار می‌روند و می‌روند نوشیدنی. یک نفر مشروب نمی‌نوشد، زیرا

the one who will be driving. So, this is the designated driver. So, when you designate

همان کسی است که رانندگی می‌کند. بنابراین، این راننده تعیین شده است. بنابراین، وقتی

someone, it just means you're giving that person responsibility for something. Designate,

شخصی را تعیین می‌کنید، فقط به این معنی است که مسئولیت چیزی را به آن شخص می‌دهید. تعیین کردن،

designate.

تعیین کردن.

Next, amused. Amused. Amused is when you find something pretty funny, you can say something

بعد، سرگرم شده است. سرگرم شده. سرگرمی زمانی است که چیزی خیلی خنده دار می بینید، می توانید بگویید

is very amusing. So, something, uh, it could be funny or amusing or really funny or hilarious.

چیزی بسیار سرگرم کننده است. بنابراین، چیزی، اوه، می تواند خنده دار یا سرگرم کننده یا واقعا خنده دار یا خنده دار باشد.

Wow, that was really hilarious. So, you're laughing at something. Uh, but amusing is

وای واقعا خنده دار بود بنابراین، شما به چیزی می خندید. اوه، اما

kind of in the middle. So, it's funny.

سرگرم کننده در وسط است. بنابراین، خنده دار است.

Uh, and it also can mean not just funny, but it can mean interesting. So, you're not laughing

اوه، و همچنین می تواند نه تنها به معنای خنده دار باشد، بلکه می تواند به معنای جالب نیز باشد. بنابراین، شما به چیزی نمی

at something, but you can say, “I find it amusing that, uh, my friend doesn't want me

خندید، اما می توانید بگویید: "من این را سرگرم کننده می دانم که دوستم نمی خواهد من

to do something, but he does it himself.” So, I'm just saying I find it interesting.

کاری انجام دهم، اما خودش این کار را می کند." بنابراین، من فقط می گویم که به نظرم جالب است.

I'm kind of smiling about that, so I might not be laughing about it. Again, amusing is

من به نوعی در مورد آن لبخند می زنم، بنابراین ممکن است در مورد آن نخندم. باز هم، سرگرم کننده

kind of in the middle, uh, or, like, kind of a lower, lower level of maybe just kind

نوعی در وسط است، اوه، یا، مانند ، یک سطح پایین تر، شاید فقط

of smiling or thinking something is a little bit funny or interesting. Amusing, amusing.

نوعی لبخند زدن یا فکر کردن به چیزی کمی خنده دار یا جالب است. سرگرم کننده، سرگرم کننده.

Next, you'll hear a word that's actually incorrectly used in the conversation. And I wanted to

بعد، کلمه ای را می شنوید که در واقع به اشتباه در مکالمه استفاده شده است. و من می

make sure you understand it. And this is the word indentation. Indentation. Now an indentation

خواستم مطمئن شوم که شما آن را درک می کنید. و این کلمه تورفتگی است. تورفتگی. حالا یک تورفتگی

like if I have this, uh, board behind me and I punch it. It leaves a mark or an actual

مانند اگر من این را داشته باشم، اوه، پشتم تخته شود و من آن را مشت کنم. این یک اثر یا یک اثر واقعی

impression in the, uh, in the board itself. So, that creates an indentation. Or, we just

در خود تابلو به جا می گذارد. بنابراین، این یک تورفتگی ایجاد می کند. یا

call that also a dent. But, uh, Kate was actually using this word incorrectly, calling it an

فقط آن را یک فرورفتگی می نامیم. اما، اوه، کیت در واقع از این کلمه به اشتباه استفاده می کرد و آن را

indention. Indention. Uh, when she's talking about the little spaces or the little holes

تورفتگی می نامید. تورفتگی. اوه، وقتی او در مورد فضاهای کوچک یا سوراخ های کوچک

inside of, uh, a part of the guitar.

داخل، آه، بخشی از گیتار صحبت می کند.

Now, this happens sometimes in conversations and there's nothing bad that she'd said that.

در حال حاضر، این گاهی اوقات در گفتگوها اتفاق می افتد و هیچ چیز بدی وجود ندارد که او این را گفته است.

We all do this, or maybe it's the same thing when we're trying to sing a song and we say

همه ما این کار را انجام می دهیم، یا شاید زمانی که می خواهیم آهنگی بخوانیم و کلمات را اشتباه می گوییم، همین کار را انجام می دهیم

the words incorrectly. Uh, but most of the time in conversations, this is a mistake,

. اوه، اما بیشتر اوقات در مکالمات، این یک اشتباه است،

well, where the native speakers you're speaking with, so maybe your friends or family or coworkers,

خوب، در جایی که زبان مادری شما با آنها صحبت می کنید، بنابراین شاید دوستان یا خانواده یا همکاران

they understand what you're saying. So, you don't really have to worry about that. Uh,

شما بفهمند که شما چه می گویید. بنابراین، شما واقعاً نیازی به نگرانی در مورد آن ندارید. اوه،

and this is one of those lesser mistakes. So, it's not very important. It's OK if you

و این یکی از آن اشتباهات کوچکتر است. بنابراین، خیلی مهم نیست.

make a mistake like this.

اگر چنین اشتباهی مرتکب شوید اشکالی ندارد.

This is much better than actually making, uh, a very large, uh, big error with basic

این خیلی بهتر از ایجاد یک خطای بسیار بزرگ، اوه، بزرگ در

grammar or something like that. So, I just wanted to make sure you understand that, so

گرامر اولیه یا چیزی شبیه به آن است. بنابراین، من فقط می‌خواستم مطمئن شوم که شما آن را درک می‌کنید،

you hear it when it comes up in the conversation. So, not indention, but indentation. Indentation.

بنابراین وقتی در مکالمه مطرح می‌شود، آن را می‌شنوید. بنابراین، نه تورفتگی، بلکه تورفتگی. تورفتگی.

Next, a really fun word that hopefully, you start using. This is to crash something. To

بعد، یک کلمه واقعا سرگرم کننده است که امیدوارم شروع به استفاده از آن کنید. این برای خراب کردن چیزی است. برای

crash a party. Now, listen for this in the conversation, but just crashing something

خراب کردن یک مهمانی حالا، این را در مکالمه گوش کنید ، اما فقط خراب کردن چیزی

means to go into something uninvited. So, you can think about, like, crashing a car

به معنای وارد شدن به چیزی ناخوانده است. بنابراین، می‌توانید به این فکر کنید که مثلاً با ماشینی

through a wall, and then you appear and say, “Hey, it's me. I'm here at the party.”

از دیوار برخورد کنید، و سپس ظاهر شوید و بگویید: «هی، من هستم. من اینجا در مهمانی هستم.»

So, this is kind of a, a typical thing people talk about when they talk about, uh, crashing

بنابراین، این یک چیز معمولی است که مردم وقتی در مورد خراب کردن یک عروسی صحبت می کنند، درباره آن صحبت می کنند

a wedding.

.

There's even a movie called The Wedding Crashers where these two guys, they just go to different

حتی یک فیلم به نام The Wedding Crashers وجود دارد که در آن این دو پسر، آنها فقط به عروسی های مختلف می روند

weddings because it's a great place to meet women and, uh, drink for free and all these

زیرا این مکان عالی برای ملاقات با زنان و نوشیدن رایگان و همه

other things. So, wedding crashers. Uh, it's actually a pretty funny movie. But, uh, again,

چیزهای دیگر است. بنابراین، crashers عروسی. اوه، در واقع یک فیلم خنده دار است. اما، دوباره،

this idea of just crashing something, to crash a party. Typically, uh, crash is used for

این ایده فقط خراب کردن چیزی، برای خراب کردن یک مهمانی. به طور معمول، کرش برای

talking about parties. But it just means going somewhere where you haven't been invited.

صحبت در مورد مهمانی ها استفاده می شود. اما این فقط به معنای رفتن به جایی است که در آن دعوت نشده اید.

Usually, some kind of party. To crash something. Crash.

معمولاً نوعی مهمانی. خراب کردن چیزی تصادف در.

Next, and everything. And everything. Now, this is used typically after a list of words

بعد، و همه چیز. و همه چیز. اکنون، این معمولاً بعد از فهرستی از کلمات

or phrases where you're describing something, and you have to say, “Uh, well I had to

یا عباراتی استفاده می‌شود که در آن شما چیزی را توصیف می‌کنید، و باید بگویید، "اوه، خب من مجبور بودم

do this and that and everything,” or, and everything else. So, you can use both of those.

این کار و آن و همه چیز را انجام دهم" یا، و هر چیز دیگری. بنابراین، شما می توانید از هر دو مورد استفاده کنید.

But it's a very casual conversational way of describing this where you have a list of

اما این یک روش مکالمه ای بسیار معمولی برای توصیف این است که در آن فهرستی از

things, and you don't want to say all of them. But you want to imply, or show, that you're

چیزها دارید و نمی خواهید همه آنها را بگویید. اما شما می خواهید به این نکته اشاره کنید، یا نشان دهید که

talking about many things that you have to do or that you had to do. So, uh, I had to

در مورد چیزهای زیادی صحبت می کنید که باید انجام دهید یا باید انجام می دادید. بنابراین، اوه، مجبور شدم درس

study and take a test and practice and everything.

بخوانم و تست بزنم و تمرین کنم و همه چیز.

So, even if you didn't have any other things that you needed to do, it makes it sound like

بنابراین، حتی اگر هیچ کار دیگری نداشته باشید که باید انجام دهید، این کار باعث می‌شود که

a lot more, usually because you're very busy. And it's just a better way to describe that.

خیلی بیشتر به نظر برسد، معمولاً به این دلیل که خیلی شلوغ هستید. و این فقط یک راه بهتر برای توصیف آن است.

And everything. And everything.

و همه چیز. و همه چیز.

Now, listen carefully how this blends when you're saying it after the end of some kind

حالا، به دقت گوش کنید که وقتی شما آن را بعد از پایان

of list because it becomes more ‘n everything. Like, this and that and that ‘n everything.

نوعی لیست می‌گویید، چگونه ترکیب می‌شود، زیرا بیشتر به همه چیز تبدیل می‌شود. مثل، این و آن و آن همه چیز.

‘N everything. It's more of just the, the ‘n’ sound. But people understand you're

'ن همه چیز. این بیشتر فقط صدای "n" است. اما مردم می فهمند که شما می

saying and. ‘N everything. N’ everything. I had to go here and there and buy this and

گویید و. 'ن همه چیز. نه همه چیز مجبور شدم اینجا و آنجا بروم و این و

everything. And everything.

همه چیز را بخرم. و همه چیز.

Next, ages ago. Ages ago. Now, ages ago just talks about a long time ago. When we talk

بعد، قرون پیش. سالها قبل. اکنون، اعصار پیش فقط درباره ی مدت ها پیش صحبت می کند. وقتی در

about something like an age, we really mean maybe 100 years or a thousand years, something

مورد چیزی مانند یک سن صحبت می کنیم، واقعاً منظورمان شاید 100 سال یا هزار سال است، چیزی

like that. But often, in conversations with natives, we, we kind of blow things up. We

شبیه به آن. اما اغلب، در گفتگو با بومیان، ما چیزهایی را منفجر می کنیم. ما

exaggerate. And this just means making something seem bigger or larger or more important than

اغراق می کنیم. و این فقط به این معنی است که چیزی بزرگتر یا بزرگتر یا مهمتر از

it actually is.

آنچه هست به نظر برسد.

So, I might say, “Oh, I haven't been to that party, oh, in ages.” So, it just means…

بنابراین، ممکن است بگویم، "اوه، من مدت هاست به آن مهمانی نرفته ام." بنابراین، این فقط به این معنی است که…

Or, I haven't done something in ages. Maybe that's five years or ten years or something

یا، من چند سالی است که کاری انجام نداده ام. شاید این پنج سال یا ده سال یا چیزی

like that. But at least, you know, older than a few years. So, you can say, “I haven't

شبیه به آن باشد. اما حداقل، شما می دانید، قدیمی تر از چند سال است. بنابراین، می‌توانید بگویید: «من

done something in ages,” or ages ago where you're talking about some past time period.

کاری در طول سال‌ها انجام نداده‌ام» یا سال‌ها پیش که در مورد دوره زمانی گذشته صحبت می‌کنید.

Ages ago. Ages ago.

سالها قبل. سالها قبل.

Next, fruitful. Fruitful. Now, if you just think about a lot of fruit, it's, uh, the

بعد، پربار. مفید. حالا، اگر فقط به میوه های زیاد فکر می کنید،

same thing as saying a reward for something. So, something was very fruitful. I had a very

همان چیزی است که برای چیزی جایزه بدهید. بنابراین، چیزی بسیار پربار بود.

fruitful discussion with a friend of mine. It means it was valuable to me, rewarding

با یکی از دوستانم بحث بسیار پرباری داشتم. این بدان معناست که برای من ارزشمند بود، برای من پاداش

to me. I benefited in some way from that thing. So, if an exercise, like, I'm, uh, doing some

. من به نوعی از آن چیز سود بردم. بنابراین، اگر تمرینی، مانند، من، اوه، در حال انجام یک

meeting or talk at work and it was very fruitful for the other people listening, then they,

جلسه یا صحبت در محل کار هستم و برای سایر افراد که گوش می‌دهند بسیار مثمر ثمر بود،

they got some good information from that. It was very fruitful. Fruitful.

آن‌ها اطلاعات خوبی از آن کسب کردند. بسیار پربار بود. مفید.

And one final thing here, we've got there's when we're talking about a plural collection

و آخرین چیز در اینجا، زمانی که ما در مورد مجموعه ای

of thing, uh, or things. So, typically in conversations, uh, native speakers will try

از چیزها، آه، یا چیزها صحبت می کنیم، به آن دست پیدا می کنیم. بنابراین، معمولاً در مکالمات، گویشوران بومی سعی می‌کنند

to shorten things as much as possible. We will say things like going to, uh, but we

تا حد امکان مطالب را کوتاه کنند. ما چیزهایی مانند رفتن به، اوه، می گوییم،

will say it faster as gonna. Or, want to becomes wanna. Uh, and any time we can shorten this,

اما سریعتر آن را می گوییم. یا، میل به خواستن می شود . اوه، و هر زمان که بتوانیم این را کوتاه کنیم،

just like we're talking about, like, there is a chair over there. So, there is one chair

درست مثل این که در مورد آن صحبت می کنیم، مثلاً یک صندلی آنجاست. بنابراین، یک

over there. We would shorten that to, “There's a chair over there.”

صندلی وجود دارد. ما آن را کوتاه می کنیم: « یک صندلی آنجاست.»

But, often in conversations, because we can't, we can't shorten there are, it, it doesn't

اما، اغلب در مکالمات، چون نمی‌توانیم ، نمی‌توانیم کوتاه کنیم، وجود دارد،

really work that way. There’re, there’re. We don't have a contraction for this. We often

واقعاً اینطور کار نمی‌کند. وجود دارد، وجود دارد. ما برای این موضوع انقباض نداریم. ما اغلب

use there’s even though people understand what we say. But this is just a casual way

از وجود دارد استفاده می کنیم حتی اگر مردم آنچه را که می گوییم می فهمند. اما این فقط یک روش معمولی برای

of describing this. So, we can say, uh, “There's two cats over there.” There's two cats over

توصیف این است. بنابراین، می توانیم بگوییم، اوه، " دو گربه آنجا هستند." دو گربه

there. Now, if you say it quickly people will really think you're sounding native, even

اونجا هستن حالا، اگر سریع آن را بگویید، مردم واقعاً فکر می‌کنند که به نظر بومی می‌آیید،

though you're actually speaking incorrectly. Isn't that funny? But this is a common way

حتی اگر واقعاً اشتباه صحبت می‌کنید. خنده دار نیست؟ اما این یک روش معمولی است

that we speak, and you'll hear this in the conversation. There's, there's.

که ما صحبت می کنیم، و شما این را در مکالمه خواهید شنید . وجود دارد، وجود دارد.

Now, let's move on to the longer phrases and expressions from this month's conversation.

حالا بیایید به عبارات و عبارات طولانی تر گفتگوی این ماه بپردازیم.

The first one is like I said. Like I said. Now, you'll hear just generally in the conversation

اولی همونطوری که گفتم همانطور که گفتم. اکنون، به طور کلی در مکالمه

things like, you know, and this is part way of giving yourself some time to think. But

چیزهایی مانند، می دانید، می شنوید، و این بخشی از راه دادن به خود برای فکر کردن است. اما

also, just asking for a connection, making sure the other person is listening and understanding

همچنین، فقط درخواست ارتباط، مطمئن شوید که طرف مقابل به آنچه شما می گویید گوش می دهد و می فهمد

what you're saying. Or, even just, uh, like empaf, um, like, like empathizing with you.

. یا، حتی، آه، مثل امپاف، امم، مثل همدردی با شما.

And again, that just means you're connecting with the other person. Like, they, like, you're

و دوباره، این فقط به این معنی است که شما با شخص مقابل ارتباط برقرار می کنید. مثلاً، آنها، دوست دارند، شما از

complaining about something. Like, yeah, it was really busy at work, and we have these

چیزی شاکی هستید. مثلاً، بله، سر کار واقعاً شلوغ بود، و ما این

problems, you know. So, I'm asking the other person, like, yeah, do you understand? Do

مشکلات را داریم، می دانید. بنابراین، من از طرف مقابل می پرسم ، بله، متوجه می شوید؟

you feel what I'm saying?

حس میکنی چی میگم؟

Uh, but when people are talking about these things, often they are also just, you know,

اوه، اما وقتی مردم در مورد این چیزها صحبت می کنند، اغلب آنها نیز فقط هستند، می دانید

again, here I am saying, you know, right there. I just, I put in, you know, in that example,

، دوباره اینجا می گویم، می دانید، همان جا. من فقط، در آن مثال قرار دادم،

just asking if you know what I'm saying. So, it's part filler word, but also, uh, asking

فقط می‌پرسم آیا می‌دانید چه می‌گویم. بنابراین، این یک کلمه پرکننده بخش است، اما همچنین، اوه،

for clarification or kind of making a connection with the other person. Uh, but, like I said

درخواست توضیح یا نوعی ایجاد ارتباط با شخص دیگر. اوه، اما، همانطور که

is also a similar way. It's like a filler word or a filler phrase. But you're trying

گفتم نیز راه مشابهی است. این مانند یک کلمه پرکننده یا یک عبارت پرکننده است. اما شما سعی

to return back to something you said previously.

می کنید به چیزی که قبلا گفتید برگردید.

So, if I'm describing something, and then maybe I talk about something a little bit

بنابراین، اگر من چیزی را توصیف می کنم، و سپس ممکن است در مورد چیزی کمی متفاوت صحبت کنم

different, and then I say, “Well, like I said…” Then I, I kind of come back to

، و سپس می گویم، "خب، همانطور که گفتم..." سپس من، به نوعی به

that first thing and explain that a little bit more. So, I could be giving, uh, an example

آن اولین چیز برمی گردم و توضیح می دهم که کمی بیشتر بنابراین، من می‌توانم مثالی

or I'm giving a lecture. And I explained something, and maybe a person has a question, and I say,

بزنم یا سخنرانی کنم. و من چیزی را توضیح دادم، و شاید یک نفر سوالی داشته باشد، و من می گویم:

“Well, like I said, we're going to do this.” And I, I explain that same thing again. Usually,

"خب، همانطور که گفتم، ما این کار را انجام می دهیم." و من، دوباره همان را توضیح می دهم. معمولاً

in some kind of simple way. Like I said. Like I said.

به روشی ساده. همانطور که گفتم. همانطور که گفتم.

Next, one of the many great phrasal verbs that we will be covering, uh, in this lesson

در مرحله بعد، یکی از افعال عباراتی بسیار عالی که ما در این مجموعه درس خواهیم پرداخت

set as well as you'll see in the conversation. This is to bleed through. To bleed through.

و همچنین در مکالمه خواهید دید. این برای خونریزی است. برای خونریزی از طریق.

Now, if you think about regular blood just coming through, you have a cut on your arm

حالا، اگر به خون معمولی فکر می کنید که تازه وارد می شود، در جایی بر روی بازو

or your body somewhere, and the blood is coming through. When we talk about something bleeding

یا بدن خود بریدگی دارید و خون در حال عبور است. وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که خونریزی

through, we also use this idea of kind of a thicker thing. Uh, it could be water or

دارد، از این ایده که نوعی چیز ضخیم تر است نیز استفاده می کنیم. اوه، ممکن است آب یا

something like blood or oil or something like that. But usually, it's coming through something

چیزی شبیه خون یا روغن یا چیزی شبیه به آن باشد. اما معمولاً از طریق چیزی

like paper or some cloth or, you know, some other fabric, something like that.

مانند کاغذ یا پارچه یا، می‌دانید، از پارچه دیگری، چیزی شبیه به آن عبور می‌کند.

So, something that bleeds through, this is the physical idea of, I have something like

بنابراین، چیزی که خونریزی دارد، این ایده فیزیکی است، من چیزی شبیه

maybe, uh, a piece of paper. And then I have, uh, like some blood or something on this side.

شاید، اوه، یک تکه کاغذ دارم. و سپس من، اوه، مانند مقداری خون یا چیزی در این طرف دارم.

And it slowly comes through. It bleeds through the paper so that it shows up on the other

و کم کم از راه میرسه از طریق کاغذ خون می ریزد به طوری که در طرف دیگر خود را نشان می دهد

side. So, I might have, um, you know, some, again, it's a physical thing where I have,

. بنابراین، ممکن است، اوم، می دانید، دوباره، این یک چیز فیزیکی است که در آن

like, a liquid or something like that. And it comes through, like, on the top. And it

مایعی یا چیزی شبیه آن دارم. و آن را از طریق، مانند، در بالا می آید. و

slowly bleeds through. And then you can see it on the bottom as well.

به آرامی خونریزی می کند. و سپس می توانید آن را در پایین نیز ببینید.

But remember with phrasal verbs, we begin with this figure or we, excuse me, we begin

اما به یاد داشته باشید که با افعال عبارتی، ما با این شکل شروع می کنیم یا، ببخشید،

with the physical idea of something bleeding through. But we also can take that and then

با ایده فیزیکی چیزی شروع می کنیم که خونریزی دارد. اما ما همچنین می‌توانیم آن را بگیریم و

have the more figurative kind of, uh, a metaphor. An idea of something where we're not physically

سپس نوع مجازی‌تر، اوه، یک استعاره را داشته باشیم. تصوری از چیزی که در آن ما از نظر فیزیکی

bleeding through anything, but the idea is the same.

خونریزی نداریم، اما ایده یکسان است.

So, you can talk about, uh, like my, my patriotism bleeds through. So, I'm, like, maybe, uh,

بنابراین، شما می توانید در مورد میهن پرستی من صحبت کنید، مثل من . بنابراین، من، شاید، اوه،

you can really see that I care a lot about my country. Or, I sing the national anthem,

واقعاً می توانید ببینید که من به کشورم اهمیت زیادی می دهم. یا، من سرود ملی را می خوانم،

so that's, like, my country's song, a lot. Uh, but the, these things kind of bleed through.

بنابراین، مانند آهنگ کشور من، زیاد است. اوه، اما این چیزها به نوعی از بین می روند.

So, maybe even talking about one generation to the next, where your parents do something,

بنابراین، حتی ممکن است در مورد یک نسل به نسل دیگر صحبت کنید ، جایی که والدین شما کاری انجام می دهند،

and those ideas kind of bleed through to the next generations as well. So, the same idea

و این ایده ها به نوعی به نسل های بعدی نیز سرایت می کند. بنابراین، همان ایده

as passing something down from one generation to the next. But this is a really great way

انتقال چیزی از نسلی به نسل دیگر. اما این یک روش واقعا عالی برای

of talking about this. To bleed through. Bleed through.

صحبت در مورد این است. برای خونریزی از طریق. خونریزی از طریق.

Next, to whip something out. To whip something out. Now, if you think about a whip, this

بعد، شلاق زدن چیزی. تازیانه زدن چیزی حالا، اگر به یک شلاق فکر می کنید،

is like a long chain or string and you crack it like Indiana Jones does. And he's got his

این مانند یک زنجیر یا ریسمان بلند است و آن را مانند ایندیانا جونز می شکند. و او تازیانه اش را در دست دارد

whip, and he's trying to swing from something like that.

، و سعی می کند از چیزی شبیه به آن تاب بخورد.

When you whip something out, it means you pull something out very quickly, just like

وقتی چیزی را با شلاق بیرون می آورید، به این معنی است که چیزی را خیلی سریع بیرون می آورید، درست

a whip. So, if I whip out my credit card if I'm really excited, wow! I go to the store

مثل شلاق. بنابراین، اگر من واقعاً هیجان زده هستم، کارت اعتباری خود را بیرون بیاورم ، وای! من به فروشگاه می روم

and see some new pair of shoes, and I really love to buy shoes, and I'm so excited. I don't

و چند جفت کفش جدید می بینم و من واقعاً عاشق خرید کفش هستم و بسیار هیجان زده هستم. من

just take out, which is another fr, uh, great phrasal verb, to take out my credit card.

فقط برای بیرون آوردن کارت اعتباری خود، که یکی دیگر از فعل های عبارتی عالی است ، خارج نمی کنم.

I whip out my credit card. To whip out. It's almost like a whip. So, whip. So, I whip out

کارت اعتباری ام را می گیرم شلاق زدن. تقریباً شبیه شلاق است. پس شلاق بزنید. بنابراین،

my credit card, or I whip out something. And again, this just means you're taking something

من کارت اعتباری خود را حذف می کنم، یا چیزی را حذف می کنم. و دوباره، این فقط به این معنی است که شما خیلی سریع چیزی را

out or moving it or showing it to people very quickly. To whip something out.

بیرون می آورید یا انتقال می دهید یا به مردم نشان می دهید . تازیانه زدن چیزی

Next, I'm not gonna touch that. So, to touch something. I'm not gonna touch that. Now,

بعد، من به آن دست نمی زنم. بنابراین، برای لمس چیزی. من به آن دست نمی زنم. در حال حاضر،

here again, we have that shortened going to becomes gonna. I'm not gonna touch that. I'm

در اینجا دوباره، ما کوتاه شده رفتن به gonna می شود. من به آن دست نمی زنم. من

not going to touch that. Now, to touch something, again, we have this physical idea of touching

قرار نیست به آن دست بزنم. اکنون، برای لمس چیزی، دوباره، این ایده فیزیکی از لمس

something. And also, the figurative idea about talking about something or, um, you know,

چیزی را داریم. و همچنین، ایده مجازی در مورد صحبت کردن در مورد چیزی یا، اوم، می دانید،

having something, some connection in some way to a particular thing.

داشتن چیزی، ارتباطی به نوعی با یک چیز خاص.

So, I'm not gonna touch something. Like, a friend of mine, uh, maybe he's having a political

بنابراین، من نمی خواهم چیزی را لمس کنم. مثلاً، یکی از دوستان من، اوه، شاید او در حال بحث سیاسی است

discussion and it's getting, maybe people are starting to get very excited and very

و این موضوع در حال افزایش است، شاید مردم شروع به هیجان زده شدن و

emotional. I say, “I'm not gonna touch that discussion.” So, I'm not gonna touch that

احساساتی شدن کنند. من می گویم: "من به آن بحث دست نمی زنم ." بنابراین، من به آن موضوع دست نمی زنم

topic. It means I'm not going to speak about that or join that conversation because I don't

. این بدان معناست که من در مورد آن صحبت نمی‌کنم یا به آن مکالمه نمی‌پیوندم زیرا

want any trouble.

نمی‌خواهم مشکلی ایجاد شود.

So, I'm not gonna touch that. Or, if you have even some physical thing, like there's some,

بنابراین، من نمی خواهم آن را لمس کنم. یا، اگر حتی یک چیز فیزیکی

uh, some, like, sharp thing on the ground. Well, I'm not gonna touch that. So, that's

دارید، مثلاً یک چیز تیز روی زمین وجود دارد. خوب، من به آن دست نمی زنم. بنابراین، این

a physical idea of not wanting to touch something. But again, the more figurative use that you'll

یک ایده فیزیکی از عدم تمایل به لمس چیزی است. اما باز هم، کاربرد مجازی‌تری که

hear in the conversation is, I'm not gonna touch that thing. So again, like, I don't

در مکالمه می‌شنوید این است که من به آن چیز دست نمی‌زنم. بنابراین باز هم می‌گویم، من نمی‌خواهم ارتباطی داشته باشم

want to have a connection or to be involved in that in some way.

یا به نوعی درگیر آن باشم.

Next, related to this is I'm losing my touch. So, to lose your touch, like, he loses his

بعد، مربوط به این است که من تماسم را از دست می دهم. بنابراین، برای از دست دادن تماس شما، مانند، او تماس خود را از دست می

touch, or she loses her touch. Or, you can also hear to lose your mojo. Now, mojo isn't

دهد، یا او تماس خود را از دست می دهد. یا، شما همچنین می توانید بشنوید که موجو خود را از دست بدهید. حال، موجو

in the conversation, but it basically means the same thing. Your mojo is like your life

در گفتگو نیست، اما اساساً به همان معنی است. موجو شما مانند

force or your energy, or your skill with being able to do something.

نیروی زندگی یا انرژی شما یا مهارت شما در توانایی انجام کاری است.

This was really popularized by Austin Powers in a, like, a mo, like, movie quite a while

این واقعاً توسط آستین پاورز در یک فیلم، مانند، یک ماه، مانند، مدتی

ago. But, uh, I think he lost his mojo, and they, they took that as, like, a physical

پیش محبوب شد. اما، اوه، من فکر می کنم او موجو خود را از دست داد، و آنها آن را به عنوان یک ایده فیزیکی در

idea. Like, he lost his, his power with women and his, uh, you know, creativity and all

نظر گرفتند. مثلاً او قدرت خود را در مورد زنان و خلاقیت خود و همه

these other things. And he became very, very weak. And, uh, he lost all of his confidence

این چیزهای دیگر را از دست داد. و او بسیار بسیار ضعیف شد. و اوه،

when he lost his mojo. So, he had to find his mojo again.

وقتی موجو خود را از دست داد، تمام اعتماد به نفس خود را از دست داد. بنابراین، او مجبور شد دوباره موجو خود را پیدا کند.

But, uh, to lose your, to lose touch or, uh, like, to, to lose your mojo is something,

اما، اوه، از دست دادن، از دست دادن تماس یا، مانند، از دست دادن موجو چیزی است،

just means you’re, you're losing a connection with something. Like, you don't have that

فقط به این معنی است که شما در حال از دست دادن ارتباط با چیزی هستید. مثل اینکه، شما دیگر آن را

anymore. So, you've lost touch, uh, like, to, again, you, you have that physical touch.

ندارید. بنابراین، شما تماس خود را از دست داده اید، اوه، مانند ، دوباره، شما، شما آن تماس فیزیکی را دارید.

But we're talking about the figurative idea of not being able to do something very well

اما ما در مورد این ایده فیگوراتیو صحبت می کنیم که دیگر قادر به انجام کاری نیستیم

anymore. So, I don't have the ability like I, I don't play the guitar anymore. So, I've

. پس من مثل خودم توانایی ندارم، دیگر گیتار نمیزنم. بنابراین،

lost my mojo. I've lost my touch with something.

من موجو خود را از دست داده ام. من ارتباطم را با چیزی از دست داده ام

Next, another great phrasal verb, to move up to something better. So, to move up, to

بعد، یک فعل عبارتی عالی دیگر، برای حرکت به سمت چیزی بهتر. بنابراین، برای حرکت به سمت بالا، برای

move up. Again, we have the physical idea of going higher, moving to some higher location.

حرکت به سمت بالا. باز هم، ما این ایده فیزیکی را داریم که به سمت بالاتر برویم و به مکان بالاتری برویم.

But we also have the idea of graduating. So, we're figuratively graduating from one thing

اما فکر فارغ التحصیلی هم داریم. بنابراین، ما به طور مجازی از یک چیز

to usually something better.

به چیزی بهتر فارغ می شویم.

So, maybe, uh, a young child, if they're playing, uh, an instrument, they might begin even as

بنابراین، شاید، اوه، یک کودک خردسال، اگر در حال نواختن یک ساز باشد، ممکن است حتی

a young baby with some kind of plastic instrument, like a plastic piano or a plastic trumpet

در کودکی با نوعی ساز پلاستیکی، مانند پیانو پلاستیکی یا ترومپت پلاستیکی

or something. And then they move up to an actual real one. It might not be the, the

یا چیزی دیگر، شروع کند. و سپس آنها به سمت یک واقعی واقعی حرکت می کنند. ممکن است

best or the most high quality. But they are moving up to a particular thing.

بهترین، یا باکیفیت ترین نباشد. اما آنها به سمت یک چیز خاص حرکت می کنند.

So, you might move up to, uh, a higher-level thing just like you move up through, you know,

بنابراین، شما ممکن است به یک چیز سطح بالاتر بروید، درست مانند آنچه که می دانید،

your regular learning and education. So, you move up from high school to college, uh, or

یادگیری و آموزش معمولی خود را ارتقا می دهید. بنابراین، شما از دبیرستان به کالج می روید، یا

you move up through a company. We talk about people moving up through the ranks. So, a

از طریق یک شرکت بالا می روید. ما در مورد افرادی صحبت می کنیم که در رتبه های بالاتر حرکت می کنند. بنابراین، یک

rank is like your level, uh, moving up through the ranks in a particular company or organization.

رتبه مانند سطح شما است، اوه، بالا رفتن از طریق رتبه های یک شرکت یا سازمان خاص.

Next, we've got the music capital of America. The music capital of America. Kate is talking

بعد، ما پایتخت موسیقی آمریکا را داریم. پایتخت موسیقی آمریکا. کیت در

about Nashville, Tennessee. In the, uh, yeah, Nashville, Tennessee, I believe, uh, in the

مورد نشویل، تنسی صحبت می کند. در، اوه، آره، نشویل، تنسی، من معتقدم، اوه، در

conversation. And when she's describing, uh, Nashville, she's saying it's, like, the music

گفتگو. و وقتی او نشویل را توصیف می‌کند، می‌گوید این پایتخت موسیقی

capital of America. Now, there are obviously lots of different kinds of music in America,

آمریکاست. اکنون، بدیهی است که انواع مختلفی از موسیقی در آمریکا وجود دارد

hip-hop and, uh, rhythm and blues or also called R&B, or we have jazz or classical music,

، هیپ هاپ و ریتم اند بلوز یا R&B، یا ما موسیقی جاز یا کلاسیک داریم،

lots of different kinds of music. But kind of the, like, older, maybe folk music or especially

انواع مختلف موسیقی. اما نوعی، مانند موسیقی قدیمی‌تر، شاید محلی یا مخصوصاً

country music, uh, this is really coming from the, the southern part of the United States

موسیقی کانتری، اوه، این واقعاً از بخش جنوبی ایالات متحده

and Nashville specifically.

و به طور خاص نشویل می آید.

So, it's like, uh, we can call that, uh, like, the music capital of the United States. But

بنابراین، مانند، اوه، می‌توانیم آن را پایتخت موسیقی ایالات متحده بنامیم. اما

this idea of, like, the X capital of Y, you can use that as anything. If your local neighborhood,

این ایده، مانند X سرمایه Y، می توانید از آن به عنوان هر چیزی استفاده کنید. اگر محله محلی شما،

uh, or your town or your city is really famous or known for a particular thing. Even if that's

اوه، یا شهر یا شهر شما واقعاً به یک چیز خاص معروف است یا شناخته شده است. حتی اگر به

not maybe publicly, like, people don't use that term. Like, the music capital of the

صورت عمومی نباشد، مردم از آن اصطلاح استفاده نمی کنند . مانند، پایتخت موسیقی

United States is something that's, it’s fairly, fairly well known as a phrase for

ایالات متحده چیزی است که تقریباً به عنوان عبارتی برای

talking about Nashville. Uh, but the, uh, the United States, again, you can have that

صحبت در مورد نشویل شناخته می شود. اوه، اما، اوه ، ایالات متحده، دوباره، شما می توانید آن

example for music, but you can do it with anything else.

مثال را برای موسیقی داشته باشید، اما می توانید آن را با هر چیز دیگری انجام دهید.

So, I might say, like, Chicago is, like, the pizza capital of the United States. Or, this

بنابراین، ممکن است بگویم، مانند، شیکاگو، پایتخت پیتزا ایالات متحده است. یا

restaurant is, you know, whatever, or this area, typically, it's like an area or something.

، می دانید، این رستوران، هر چیزی است، یا این منطقه، معمولاً مانند یک منطقه یا چیزی است.

Uh, this is, like, the, I don’t know, like, the furniture capital of, you know, this particular

اوه، این، مانند، نمی دانم، پایتخت مبلمان، می دانید، این شهر خاص است

city, something like that.

، چیزی شبیه به آن.

But you can, again, describe that thing when you're talking about this place is known for

اما می‌توانید وقتی در مورد این مکان صحبت می‌کنید، دوباره توصیف کنید که این مکان برای

a certain thing. But if you want to say that more like a native speaker, you can talk about

یک چیز خاص شناخته شده است. اما اگر می خواهید بگویید که بیشتر شبیه یک زبان مادری است، می توانید در

the capital of something else. So, like, Washington DC is the actual capital of the United States,

مورد سرمایه چیز دیگری صحبت کنید. بنابراین، مانند، واشنگتن دی سی پایتخت واقعی ایالات متحده است،

or, Tokyo is the actual capital of Japan. You can talk about, uh, again, like, some

یا، توکیو پایتخت واقعی ژاپن است. شما می توانید در مورد برخی از

local food or some music or something like that is the capital of a particular place.

غذاهای محلی یا موسیقی یا چیزی شبیه به آن که پایتخت یک مکان خاص است صحبت کنید.

Next, another great phrase you can use in a conversation. Whether you want to just give

بعد، یک عبارت عالی دیگر که می توانید در مکالمه استفاده کنید . چه بخواهید فقط کمی به

yourself a little bit of time to think or you actually want some help, you can say,

خود فرصت دهید تا فکر کنید یا واقعاً کمک می خواهید، می توانید بگویید،

correct me or somebody correct me. Because you'll see in the conversation, again, Kate

من را اصلاح کنید یا کسی مرا اصلاح کند. چون در مکالمه خواهید دید، باز

and I are speaking, but we also have an audience watching us. So, she says somebody correct

هم من و کیت داریم صحبت می کنیم، اما مخاطبانی هم داریم که ما را تماشا می کنند. بنابراین، او می‌گوید یکی

me, even though you can't really do anything. You’re just watching the video. Uh, but

مرا اصلاح کند، حتی اگر واقعاً نمی‌توانی کاری انجام دهی. شما فقط در حال تماشای ویدیو هستید. اوه، اما

that kind of idea of somebody correct me. Or, if you're speaking with somebody directly,

چنین تصوری از کسی من را تصحیح کند. یا اگر مستقیماً با کسی صحبت می‌کنید،

you can say, “Correct me if I'm wrong.”

می‌توانید بگویید: «اگر اشتباه می‌کنم، مرا تصحیح کن».

So, correct me if I'm wrong, but… And then you go on to explain something. So, correct

بنابراین، اگر اشتباه می کنم، مرا تصحیح کنید، اما... و سپس به توضیح چیزی بروید. بنابراین،

me if I'm wrong, Nashville is in Tennessee. Now, now, maybe it's someplace else. I'm pretty

اگر اشتباه می کنم، مرا تصحیح کنید، نشویل در تنسی است. حالا، حالا، شاید جای دیگری باشد. من کاملا

sure Nashville is in Tennessee. But, maybe I'm wrong. Maybe it's in someplace else. But,

مطمئن هستم که نشویل در تنسی است. اما، شاید من اشتباه می کنم. شاید جای دیگری باشد اما،

uh, anyway, you can use that as a way of maybe you're saying something but you're not so

به هر حال، می توانید از آن به عنوان راهی برای گفتن چیزی استفاده کنید، اما در

confident about what it is.

مورد آن چیزی که هست مطمئن نیستید.

Uh, so you might, maybe you don't know the correct, uh, word for something in English.

اوه، پس ممکن است، شاید کلمه درست، اوه، چیزی را در انگلیسی نمی دانید.

And you can say, “Correct me if I'm wrong, but this is called a something.” So, the,

و می توانید بگویید: "اگر اشتباه می کنم، مرا تصحیح کنید، اما به این می گویند یک چیزی." بنابراین

the correct me if I'm wrong phrase actually makes you sound native. So, if you just practice

، اگر من اشتباه می کنم عبارت من را تصحیح کنید در واقع شما را بومی می کند. بنابراین، اگر فقط

that and then you make a mistake or use a different or incorrect word after that, it's

آن را تمرین کنید و سپس اشتباه کنید یا بعد از آن از یک کلمه متفاوت یا نادرست استفاده کنید،

still OK. Correct me if I'm wrong. Correct me if I'm wrong.

باز هم مشکلی ندارد. اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید. اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید.

Next, another great phrasal verb, to switch around. Switch around. Now, switch around

در مرحله بعد، یک فعل عبارتی عالی دیگر، برای جابجایی. جابجا شوید. در حال حاضر، تغییر در اطراف

can mean two things that are replacing their positions in some physical thing. Like, I

می تواند به معنای دو چیز باشد که در حال جایگزینی موقعیت آنها در یک چیز فیزیکی است. مثلاً

have one chair here and one chair here, uh, and I'm going to switch them. Like, I have

من یک صندلی اینجا و یک صندلی اینجا دارم، اوه، و می خواهم آنها را عوض کنم. مثلاً، من

maybe one person sitting here, and I want to have him switch with this other person,

شاید یک نفر اینجا نشسته باشد، و می‌خواهم او را با این شخص

to switch them around.

دیگر عوض کنم تا آنها را عوض کند.

Or, it could mean, uh, it can mean to have a group of things where you're switching them

یا، می‌تواند به این معنا باشد، اوه، می‌تواند به معنای داشتن گروهی از چیزها باشد که در آن همه چیز را تغییر می‌دهید

all around. So, if I'm planning a wedding, and I have all of these different tables at

. بنابراین، اگر من در حال برنامه ریزی برای عروسی هستم، و همه این میزهای مختلف را در

the wedding party after the wedding. I want to switch around the tables or switch around

جشن عروسی بعد از عروسی داشته باشم. می‌خواهم دور میزها جابه‌جا شوم یا بین

the people. So, I'm moving lots of different things. But this is just a casual way of talking

مردم جابجا شوم. بنابراین، من چیزهای مختلف زیادی را جابجا می کنم . اما این فقط یک روش معمولی برای صحبت

about either reversing something or moving or mixing something in a different way. To

در مورد معکوس کردن چیزی یا حرکت دادن یا مخلوط کردن چیزی به روشی دیگر است. برای

switch around.

جابجایی.

Next, you'd think that and one would think. Now, this is an interesting way where we're

بعد، شما فکر می کنید و یکی فکر می کند. اکنون، این یک روش جالب است که در آن

describing something as a native speaker, but we find it interesting or we’re confused

چیزی را به عنوان یک زبان مادری توصیف می‌کنیم، اما آن را جالب می‌دانیم یا

by it. We’re puzzled by that thing. So, I could say “Well, like, one would think

با آن گیج می‌شویم. ما از آن چیز گیج شده ایم. بنابراین، می‌توانم بگویم: «خب، یکی فکر می‌کند

you shouldn't eat donuts for breakfast, but a lot of people do.” So, maybe I think,

نباید برای صبحانه دونات بخورید، اما بسیاری از مردم این کار را می‌کنند.» بنابراین، شاید

uh, it's like a bad thing for your health to eat donuts. You should have something healthier

فکر کنم، اوه، خوردن دونات برای سلامتی شما مضر است. برای صبحانه باید چیزی سالم تر

for breakfast. So, one would think. So, it just means one would think. This is another

بخورید. بنابراین، یکی فکر می کند. بنابراین، این فقط به این معنی است که یک نفر فکر می کند. این

way of saying it's common sense, or hopefully, most people understand that you should be

روش دیگری برای گفتن عقل سلیم است، یا امیدواریم که اکثر مردم بفهمند که شما باید

doing something or not doing something.

کاری را انجام دهید یا کاری را انجام ندهید.

But, I'm really just sharing my opinion and trying to make it stronger. So, I'm trying

اما، من واقعاً فقط نظرم را به اشتراک می‌گذارم و سعی می‌کنم آن را قوی‌تر کنم. بنابراین، من سعی

to say, like, “You shouldn't eat donuts for breakfast because maybe it's bad for your

می‌کنم بگویم، "شما نباید برای صبحانه دونات بخورید، زیرا ممکن است برای

health.” But I can say, to make it sound a bit more advanced and educated and more

سلامتی شما مضر باشد." اما می‌توانم بگویم، برای اینکه کمی پیشرفته‌تر و تحصیل‌کرده‌تر به نظر برسد و بیشتر

like a native speaker, I can say, “One would think you shouldn't eat donuts for breakfast.”

شبیه یک زبان مادری باشد، می‌توانم بگویم: «کسی فکر می‌کند نباید برای صبحانه دونات بخورید».

So, one would think. So, like, if I, if I see something like, why do they do that? That's

بنابراین، یکی فکر می کند. بنابراین، اگر من، اگر چیزی شبیه به آن را می بینم، چرا آنها این کار را می کنند؟ این

really interesting. One would think you wouldn't want to do that.

واقعا جالب است. یکی فکر می کند شما نمی خواهید این کار را انجام دهید.

So, I'm almost not saying it's my opinion. I'm kind of saying it's, like, the general

بنابراین، من تقریباً نمی گویم که این نظر من است. من به نوعی می گویم که این نظر عمومی

opinion, uh, but I'm giving it. So, it's kind of a sneaky way of describing an opinion but

است، اوه، اما من آن را ارائه می کنم. بنابراین، این به نوعی روشی یواشکی برای توصیف یک عقیده است، اما می

saying maybe a lot of people share the same opinion. So, you might think or one might

گوییم شاید بسیاری از مردم همین عقیده را داشته باشند. بنابراین، شما ممکن است فکر کنید یا ممکن است

think that, uh, you should do a particular thing, or you should not do a particular thing.

فکر کنید که، اوه، شما باید کار خاصی را انجام دهید یا نباید کار خاصی را انجام دهید.

Next, another great phrasal verb, to get away with something. To get away with something.

بعد، یک فعل عبارتی عالی دیگر، برای فرار از چیزی. برای فرار از چیزی.

Now, listen as I blend this together because this is how it sounds in any conversation.

حالا، وقتی این را با هم ترکیب می‌کنم، گوش کنید، زیرا در هر مکالمه‌ای اینطور به نظر می‌رسد.

To geda way, geda way, geda way. To get away with something, we have the get and then we're

به راه گدا، راه گدا، راه گدا. برای رهایی از چیزی، ما این اختیار را داریم و سپس در

moving away. Usually we, we’re taking something or just by ourselves. We are removing ourselves,

حال دور شدن هستیم. معمولاً ما چیزی را می گیریم یا فقط به تنهایی. ما در حال حذف خودمان،

um, ourselves or myself from a particular scene.

امم، خود یا خودم از یک صحنه خاص هستیم .

So, like, a person who's robbing a bank. I go to a bank and I say, “Give me your money.”

بنابراین، مانند شخصی که در حال سرقت از یک بانک است. به بانک می روم و می گویم پولت را بده.

And I take all the money, and then I get away. So, I, I'm trying to get away, me personally,

و من تمام پول را می گیرم و سپس فرار می کنم. بنابراین، من، من، شخصاً، سعی می کنم با پول فرار کنم

with the money. So, I'm getting away. Or, if I tried to steal something, even if I maybe

. بنابراین، من دارم دور می شوم. یا اگر سعی کردم چیزی را بدزدم، حتی اگر

drop that thing, I don't want to be caught by the police. So, I run away. I'm trying

آن چیز را رها کنم، نمی‌خواهم توسط پلیس دستگیر شوم. بنابراین، من فرار می کنم. دارم سعی

to get away.

میکنم دور بشم

We even have a getaway car. So, get away becomes a, uh, a phrasal noun and to get away. Uh,

ما حتی یک ماشین فرار داریم. بنابراین، دور شدن تبدیل به یک اسم عبارتی و دور شدن می شود. اوه،

we have a getaway car when someone is driving away, and that's the car we use, you know,

ما یک ماشین فرار داریم وقتی کسی در حال رانندگی است، و این همان ماشینی است که ما از آن استفاده می کنیم، می دانید،

after I robbed the bank. I get in the getaway car, so I can get away. So, I can get away.

بعد از اینکه من از بانک سرقت کردم. سوار ماشین فرار می شوم تا بتوانم فرار کنم. بنابراین، من می توانم فرار کنم.

But listen to the pronunciation again, geda way. The ‘t’ becomes more of a ‘d’

اما دوباره به تلفظ گوش کن، گدا راه. "t" بیشتر به "d" تبدیل می شود

and it's blended together. Get away, get away.

و با هم ترکیب می شود. دور شو، دور شو

When you get away with something, it's, uh, a form of cheating, or again, you're leaving,

وقتی از چیزی فرار می کنید، این نوعی تقلب است، یا دوباره، دارید می روید،

something like that. So, I might be able to get away with, and not in a really bad sense,

چیزی شبیه به آن. بنابراین، ممکن است بتوانم از دستم فرار کنم، و نه به معنای خیلی بد،

like I'm cheating. Uh, but a friend of mine, if he says, “Hey, can you play, um, in my

مثل اینکه دارم خیانت می کنم. اوه، اما یکی از دوستانم، اگر بگوید، "هی، می‌توانی امشب در گروه من بنوازی،

band tonight because a friend of mine can't join me.” He can't play the guitar. He's

زیرا یکی از دوستانم نمی‌تواند به من بپیوندد." او نمی تواند گیتار بزند. او

sick or something. So, I say, “Well, I can't really play the guitar. But maybe I can get

مریض است یا چیزی. بنابراین، من می گویم، "خب، من واقعا نمی توانم گیتار بزنم. اما شاید

away with playing just a few chords or something I know how to do.” So, if you play some

بتوانم با نواختن چند آکورد یا کاری که می دانم چگونه انجام دهم، از این کار خلاص شوم." بنابراین، اگر کمی

simple music, I can probably help you.

موسیقی ساده پخش کنید، احتمالاً می توانم به شما کمک کنم.

So, in that sense, you're getting away with something, just meaning you're, you’re not

بنابراین، از این نظر، شما از چیزی دور می‌شوید ، فقط به این معنا که هستید،

really doing it exactly how it should be done or in the best way. But it's still doable.

واقعاً آن را دقیقاً آنطور که باید یا به بهترین شکل انجام نمی‌دهید، انجام نمی‌دهید. اما هنوز هم شدنی است

It's something that's possible. To get away with something.

این چیزی است که ممکن است. برای فرار از چیزی.

Next, to come by something. So, to come by something means to, uh, to obtain it, to possess

بعد، آمدن به چیزی. بنابراین، آمدن از چیزی به معنای به دست آوردن آن،

it in some way. We don't really know how you come by something. Maybe someone gave it to

به نوعی تصاحب آن است. ما واقعاً نمی دانیم که شما چگونه به چیزی رسیده اید. شاید کسی آن را به

you or you bought it. That's not really important. But the idea of coming by something means

شما داده یا شما آن را خریده اید. این واقعاً مهم نیست. اما تصور آمدن از چیزی به معنای

receiving that thing. So, now you have it.

دریافت آن چیز است. بنابراین، اکنون آن را دارید.

But often you'll hear in conversations, as you'll hear in this conversation, that something

اما اغلب در مکالمات، همانطور که در این مکالمه می شنوید، می شنوید که

is hard to come by. Hard to come by. So, it just means it's difficult to get some kind

دستیابی به چیزی سخت است. سخت به دست آمدن بنابراین، فقط به این معنی است که به دست آوردن چیزی دشوار

of thing. So, it's hard to come by. Maybe, uh, like, a, a particular guitar, like, a

است. بنابراین، رسیدن به آن سخت است. شاید، اوه، مانند، یک گیتار خاص، مانند یک

left-handed guitar. That's very rare. So, left-handed guitars are hard to come by in

گیتار چپ دست. این خیلی نادر است. بنابراین، یافتن گیتارهای چپ دست در

my area. They're hard to come by in my area. So, anything where it's difficult to find

منطقه من سخت است. یافتن آنها در منطقه من سخت است. بنابراین، هر چیزی که در آن یافتن

that thing or get that thing somehow, it's hard to come by. Hard to come by.

آن چیز یا به دست آوردن آن چیز به نحوی دشوار باشد، به سختی به دست می آید. سخت به دست آمدن

Next, some more great phrasal verbs, to let things go or to get rid of something. Now,

بعد، چند افعال عبارتی عالی دیگر، برای رها کردن چیزها یا خلاص شدن از شر چیزی. اکنون،

you’ll hear let something go, and it can mean when you physically have something in

می‌شنوید که چیزی را رها کنید، و این می‌تواند به این معنا باشد که از نظر فیزیکی چیزی

your hand. This is the physical idea of you open your hand and it falls out. To let something

در دست دارید. این ایده فیزیکی است که شما دست خود را باز می کنید و می افتد. برای رها کردن

go. Let it go. Just like the song. Let it go. You know, I think I've sung that song

چیزی. رهایش کن. درست مثل آهنگ. رهایش کن. می دانید، فکر می کنم آن آهنگ

a couple of times or tried to sing it in these lessons. Anyway, uh, I'm not the best singer,

را چند بار خوانده ام یا سعی کرده ام آن را در این درس ها بخوانم . به هر حال، اوه، من بهترین خواننده

so I, I will let it go. I will let that, let that, uh, ability go.

نیستم، بنابراین، آن را رها خواهم کرد. من آن را رها می‌کنم، بگذار آن، اوه، توانایی برود.

So, when you lets, let something go, maybe you have to, uh, move from your house into

بنابراین، وقتی اجازه می دهید، چیزی را رها کنید، شاید مجبور شوید، اوه، از خانه خود به

a smaller house. And you have lots of stuff, you have to give to other people or to throw

خانه کوچکتری بروید. و شما چیزهای زیادی دارید، باید به دیگران بدهید یا

away, uh, to remove that stuff because you can't bring it with you. Some things you have

دور بیندازید، اوه، آن چیزها را بردارید زیرا نمی توانید آن را با خود بیاورید. بعضی چیزها را

to let them go, so it just means you're, you're holding onto something. Uh, physically holding

باید رها کنید، پس فقط به این معنی است که دارید، چیزی را نگه دارید. اوه، از نظر فیزیکی آن را نگه می‌دارم،

it but also emotionally, mentally holding onto that.

بلکه از نظر احساسی، ذهنی آن را نگه می‌داریم.

So, maybe you have some artwork that your, your young child drew when they were, uh,

بنابراین، شاید شما چند اثر هنری داشته باشید که کودک کوچکتان زمانی که او، اوه،

like, a little kid. And now, they are 20 years old, and you don't know what to do. Uh, should

بچه کوچکی بود، کشیده است. و حالا، آنها 20 ساله هستند، و شما نمی دانید چه کار کنید. اوه، آیا

I, should I throw away this, this art, or should I keep it, or something like that?

باید این، این هنر را دور بریزم، یا باید نگهش دارم، یا چیزی شبیه به آن؟

So, if you let it go, maybe you, you give it, give it away or you put it in the trash

بنابراین، اگر آن را رها کنید، شاید شما، آن را می دهید، می بخشید یا آن را در سطل زباله

or something like that.

یا چیزی شبیه آن می گذارید.

So, you can give something, uh, like, give something up in the same way. You can say,

بنابراین، شما می توانید چیزی را بدهید، اوه، مانند، چیزی را به همان روش رها کنید. شما می توانید بگویید،

well, I don't, I don't need this object anymore, uh, or this thing. So, I'm going to let someone

خوب، من دیگر نیازی به این شیء، اوه، یا این چیز ندارم. بنابراین، من به شخص دیگری اجازه می

else have it or just put it in the trash.

دهم آن را داشته باشد یا فقط آن را در سطل زباله بگذارم.

Next, another great phrasal verb, to mess around with something. Now, mess around, this

بعد، یک فعل عبارتی عالی دیگر، به هم ریختن چیزی. حالا، به هم ریخته، این

just means where you're not really being serious about something or you're experimenting, you're

فقط به این معنی است که در جایی که واقعاً در مورد چیزی جدی نیستید یا در حال آزمایش هستید،

playing with it in some way.

به نوعی با آن بازی می کنید.

So, I'm on the computer and I'm typing in some code, or I'm trying to just draw some

بنابراین، من روی رایانه هستم و کدی را تایپ می کنم، یا سعی می کنم فقط چند

pictures and think about maybe get some ideas going. Maybe I want to make a game or some

تصویر بکشم و به این فکر کنم که شاید بتوانم ایده هایی را اجرا کنم. شاید بخواهم یک بازی یا

new kind of music or something. So, I'm messing around. I'm just, you know, trying different

نوع جدیدی از موسیقی یا چیزی بسازم. بنابراین، من در حال گند زدن هستم. می‌دانی، من فقط کلیدهای مختلف را امتحان می‌کنم

keys or, uh, listening to different notes and trying to, trying to find something where

یا به نت‌های مختلف گوش می‌دهم و سعی می‌کنم چیزی پیدا کنم که

maybe I don't have a good idea. I'm just messing around right now.

شاید ایده خوبی نداشته باشم. فعلا دارم قاطی میکنم

But it also means just to play. Like, if you have a child and you want them to sit, sit

اما همچنین به معنای فقط بازی کردن است. مثلاً اگر بچه دارید و می خواهید بنشیند، آرام

still. So, don't move and try to focus on something. I say, “Hey, stop messing around

بنشینید. بنابراین، حرکت نکنید و سعی کنید روی چیزی تمرکز کنید. من می گویم: "هی، دست از سرگردانی بردارید

and focus.” So, children are moving around and playing and doing lots of things, but

و تمرکز کنید." بنابراین، کودکان در حال حرکت هستند، بازی می‌کنند و کارهای زیادی انجام می‌دهند، اما

they can't just sit still and listen. So, sit down, uh, sit still and stop messing around.

نمی‌توانند آرام بنشینند و گوش دهند. پس ، بنشین، آرام بنشین و دست از آشفتگی بردار.

And finally, I’ll be the first to say. I'll be the first to say. Now, this is another

و در نهایت، من اولین نفری هستم که می گویم. من اولین نفری خواهم بود که بگویم. حال، این یک

great phrase that you should remember as a phrase like this. Uh, when you're admitting

عبارت عالی دیگر است که باید به عنوان عبارتی مانند این به خاطر بسپارید. اوه، وقتی چیزی را اعتراف می

something, or you want to show, um, maybe something isn't really the best idea. Uh,

کنید، یا می خواهید نشان دهید، امم، شاید چیزی واقعاً بهترین ایده نباشد. اوه،

so I might say like, I'm, I'm, like, I built a company like this. So, I'm, I'm, I, like,

پس من می توانم بگویم، من، من، مانند، من یک شرکت مانند این ساخته شده است. بنابراین، من، من، من، مثل

I did this thing and then that thing and it was actually really complicated. I probably

این کار و سپس آن کار را انجام دادم و در واقع واقعاً پیچیده بود. من احتمالاً

wouldn't recommend other people do that. So, I'll begin explaining that by saying, uh,

این کار را به دیگران توصیه نمی کنم. بنابراین، توضیح آن را با گفتن این جمله آغاز می‌کنم،

“I'll be the first to say that it's probably not a good idea.”

«اوّلین کسی خواهم بود که بگویم احتمالاً ایده خوبی نیست.»

So, I’m, it's, it's, it’s kind of like you're admitting maybe it's not so good or

بنابراین، من هستم، این است، این است که به نوعی اعتراف می کنید که شاید آنقدرها خوب نیست یا

you're trying to just, just, uh, have, uh, show other people that they should be cautious

سعی می کنید، فقط، آه، داشته باشید، اوه، به دیگران نشان دهید که باید

about what you're saying. So, I'll be the first to say that something like this. So,

در مورد چیزی که شما دارید محتاط باشند. می گویند. بنابراین، من اولین کسی خواهم بود که چنین چیزی را بگویم. بنابراین،

I'll be the first to say it wasn't a good idea. Uh, or I'm admitting, like, maybe I

من اولین کسی خواهم بود که بگویم ایده خوبی نبود. اوه، یا من اعتراف می کنم، شاید

did something wrong. So, I was, uh, recommending that people do this, and I'll be, like, and

کار اشتباهی انجام داده ام. بنابراین، اوه، به مردم توصیه کردم که این کار را انجام دهند، و خواهم بود، و

I'll say, well, uh, I'll be the first to say it probably wasn't a good idea. But, uh, in

خواهم گفت، خوب، اوه، من اولین کسی خواهم بود که بگویم احتمالاً ایده خوبی نبوده است. اما، اوه،

the end, it did work for some people. I'll be the first to say. So, it just means all

در نهایت، برای برخی از افراد موثر بود. من اولین نفری خواهم بود که بگویم. بنابراین، این فقط به معنای تمام

I can get something.

چیزی است که می توانم چیزی به دست بیاورم.

Well, that's it for this lesson. Hope you have enjoyed it. Remember not just to watch

خوب، برای این درس تمام شد. امیدوارم از آن لذت برده باشید. به یاد داشته باشید که فقط

it or listen to it one time. But try writing down these things actually with a pencil and

یک بار آن را تماشا یا گوش نکنید. اما سعی کنید این موارد را در واقع با مداد و

paper or a pen and paper. Go back and actually listen. Take a few days with this lesson,

کاغذ یا خودکار و کاغذ بنویسید. برگرد و در واقع گوش کن. چند روز با این درس

really practice it. Go back and review everything, and you really will start seeing, uh, this

وقت بگذارید، واقعاً آن را تمرین کنید. به عقب برگردید و همه چیز را مرور کنید، و واقعاً شروع به دیدن این

vocabulary appearing in your conversations. I look forward to seeing you in the Fluency

واژگان در مکالمات خود خواهید کرد. من مشتاقانه منتظر دیدار شما در

Corner lesson coming up next. And until then... 1. Click on this link to subscribe to my YouTube

درس گوشه تسلط بعدی هستم. و تا آن زمان... 1. برای اشتراک در کانال یوتیوب من

channel for over 500 free videos. 2. Click on this link to download my #1 eBook

برای بیش از 500 ویدیو رایگان روی این لینک کلیک کنید. 2. برای دانلود راهنمای کتاب الکترونیکی شماره 1 من

guide to fast fluency, FREE! And… 3. Click here to watch the most popular video

برای تسلط سریع، رایگان، روی این لینک کلیک کنید! و... 3. برای تماشای محبوب ترین ویدیو

on English fluency here on YouTube!

در مورد تسلط به زبان انگلیسی اینجا در یوتیوب اینجا را کلیک کنید!