English Learner vs Native Speaker: Real Phrases for Everyday Conversations

Let's see if you know these native phrases. English learners and native English speakers

بیایید ببینیم آیا این عبارات بومی را می شناسید یا خیر. زبان آموزان انگلیسی و انگلیسی زبانان بومی

use different vocabulary because they learn different vocabulary. In classroom, English

از واژگان متفاوتی استفاده می کنند زیرا واژگان متفاوتی را یاد می گیرند . در کلاس درس،

learners are usually learning more formal, textbook English, but native speakers are

زبان‌آموزان انگلیسی معمولاً انگلیسی رسمی‌تر و کتاب‌های درسی را یاد می‌گیرند، اما زبان‌آموزان بومی در حال

learning the casual conversational speech that you really find in movies and TV shows.

یادگیری گفتار محاوره‌ای معمولی هستند که واقعاً در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی پیدا می‌کنید.

So let's take a look at some things that learners say and compare these to what natives actually

بنابراین بیایید نگاهی به برخی از چیزهایی که زبان آموزان می گویند بیندازیم و آنها را با آنچه که بومی ها در مکالمات می گویند مقایسه کنیم

say in conversations. The first one is, "I agree." Now, this is

. اولین مورد این است: "من موافقم." اکنون،

perfectly fine to use in a conversation, but if you want to sound much more natural and

استفاده از این در مکالمه کاملاً خوب است، اما اگر می‌خواهید بسیار طبیعی‌تر و

expressive, you can say, "You can say that again." You can say that again. So we're agreeing

گویاتر به نظر برسید، می‌توانید بگویید: «می‌توانی دوباره این را بگو ». میتونی دوباره بگی. بنابراین ما

with someone, but we're saying we agree so much that we want that person to actually

با کسی موافقیم، اما می‌گوییم آنقدر موافقیم که می‌خواهیم آن شخص واقعاً

repeat themselves. So as an example, I might be in a room with a friend of mine and he

خودش را تکرار کند. بنابراین به عنوان مثال، ممکن است با یکی از دوستانم در اتاقی باشم و او

says, "Wow, it's really hot in here." I could say, "Yes, I agree." Or he says, "Wow, it's

بگوید: "وای، اینجا واقعاً گرم است." می‌توانم بگویم: «بله، موافقم». یا میگه وای

really hot in here." I say, "You could say that again." You could say that again. Here's

اینجا خیلی گرمه. من می گویم: "می توانید دوباره این را بگویید." شما می توانید این را دوباره بگویید. در اینجا

some other native examples. This place was in the time of Jesus. Brother,

چند نمونه بومی دیگر آورده شده است. این مکان در زمان حضرت عیسی بود. داداش

you can say that again, Dennis! The RNA World Hypothesis is extremely unlikely.

بازم می تونی بگی دنیس! فرضیه جهانی RNA بسیار بعید است.

Yeah, you can say that again! She’s a witch. A real with, isn’t she?

بله، شما می توانید دوباره این را بگویید! او یک جادوگر است یک با واقعی، نه؟

Yeah, you can say that again. Next, an English learner might say something

بله، می توانید دوباره این را بگویید. در مرحله بعد، یک زبان آموز انگلیسی ممکن است چیزی

like, "I have one more to do," and this is something you would use in a situation where

مانند "من یک کار دیگر انجام دهم" را بگوید، و این چیزی است که شما در موقعیتی استفاده می کنید که

you're building something, making something, have a project where you're doing a few things.

در حال ساختن چیزی، ساختن چیزی، داشتن پروژه ای که در آن چند کار را انجام می دهید. .

As an example, maybe you are making doors in your house, so you have to make five doors,

به عنوان مثال، شاید شما در حال ساختن درهای خانه خود هستید، بنابراین باید پنج در بسازید

and you have already made four, and you have one more left to make. But a very simple way

، و قبلاً چهار در ساخته اید و یک درب دیگر برای ساختن دارید. اما یک راه بسیار ساده

that natives use, and we can use this in slightly different ways depending on the numbers, is,

که بومیان از آن استفاده می‌کنند و ما می‌توانیم بسته به اعداد از آن به روش‌های کمی متفاوت استفاده کنیم،

"One down, one to go." As an example with the doors, maybe I have four down, one to

«یکی پایین، یکی برای رفتن» است. به عنوان مثال در مورد درها، شاید من چهار تا پایین داشته باشم، یکی برای

go. So when you finish something, you have some kind of project or you're building many

رفتن. بنابراین وقتی کاری را به پایان می رسانید، نوعی پروژه دارید یا در حال ساخت بسیاری

of the same thing. If I'm making shirts in my office, I might say, "Four shirts down,

از همان چیزها هستید. اگر من در دفترم پیراهن درست می‌کنم، ممکن است بگویم: "چهار پیراهن پایین،

one to go." So down, meaning you finished that thing. So one down, one to go. One down,

یکی برای رفتن." پس پایین، یعنی آن کار را تمام کردی. بنابراین یکی پایین، یکی برای رفتن. یکی پایین،

one finished, and one left to do. Here's some more native examples.

یکی تمام شده، و یکی مانده به انجام. در اینجا چند نمونه بومی دیگر آورده شده است.

OK. One down, one to go. One dream down, one to go.

خوب. یکی پایین، یکی برای رفتن. یک رویا پایین، یکی برای رفتن.

Two down, one to go. One down, a couple thousand to go.

دو تا انجام شد، یکی مونده. یکی پایین، چند هزار تا دیگر.

Next, a non-native might say that's rare, unusual, weird or surprising, but a more interesting

بعد، یک غیر بومی ممکن است بگوید که نادر، غیرمعمول، عجیب یا غافلگیرکننده است، اما یک

native way of saying this is, "That's something you don't see every day." That's something

روش بومی جالب تر برای گفتن این است: "این چیزی است که شما هر روز نمی بینید." این چیزی است که

you don't see every day. Now, you'll hear this as "That's something you don't see every

شما هر روز نمی بینید. اکنون، این را به صورت «چیزی است که هر

day" or, "There's something you don't see every day." So if I see a horse walking down

روز نمی‌بینید» یا «چیزی هست که هر روز نمی‌بینید» را می‌شنوید. بنابراین اگر اسبی را ببینم که

the street on just two legs and he goes into a coffee store, I'm very surprised by that.

در خیابان تنها با دو پا راه می‌رود و او به یک قهوه‌فروشی می‌رود، از این موضوع بسیار تعجب می‌کنم.

I say, "Wow, that's something you don't see every day." That's something you don't see

می گویم وای این چیزی است که هر روز نمی بینی. این چیزی است که شما هر روز نمی بینید

every day. Now, you will hear this used sarcastically

. در حال حاضر، شما می شنوید که این مورد به طعنه

by natives as well. So, as an example, if my child usually doesn't clean up their room

توسط بومیان نیز استفاده می شود. بنابراین، به عنوان مثال، اگر فرزند من معمولا اتاقش را تمیز نمی کند

and one day they do clean it up, I might say, "Oh, well, that's something you don't see

و یک روز آن را تمیز می کند، ممکن است بگویم: "اوه، خوب، این چیزی است که شما هر روز نمی بینید

every day." So I'm being a little bit sarcastic. I'm actually happy that my child cleaned up

." بنابراین من کمی طعنه آمیز هستم. من واقعا خوشحالم که فرزندم

their room. But again, it's something we say when it's rare or surprising. Here are some

اتاقش را تمیز کرد. اما باز هم، این چیزی است که وقتی نادر یا غافلگیرکننده است می گوییم. در اینجا چند

more native examples. It goes without saying that this is something

نمونه بومی دیگر آورده شده است. ناگفته نماند که این چیزی است که

you don’t see every day. It’s real interesting to see. It’s something

هر روز نمی بینید. واقعا دیدنش جالبه این چیزی است که

you don’t see every day. Even footage from his PhD viva, which is something

شما هر روز نمی بینید. حتی فیلم‌هایی از دوره دکترای وی، چیزی

you don’t see every day. Now there’s something you don’t see every

که هر روز نمی‌بینید. حالا چیزی هست که هر روز نمی بینید

day. This next one is really interesting, and this

. این مورد بعدی واقعا جالب است، و

is when you were talking about something that you are known for or that you are proud of,

این زمانی است که شما در مورد چیزی صحبت می‌کنید که به آن معروف هستید یا به آن افتخار می‌کنید،

usually something that you make. In the English way of describing this is, "This is my famous

معمولا چیزی که خودتان می‌سازید. به روش انگلیسی برای توصیف این، "این فلان معروف من

such-and-such," so whatever that is. So you'll hear this often used with food. If I'm going

است"، پس هر چه که باشد. بنابراین می شنوید که این اغلب با غذا استفاده می شود. اگر

to a party and I meet other people there, and each person is bringing some special food

به یک مهمانی می روم و با افراد دیگری در آنجا ملاقات می کنم و هر نفر غذای خاصی را

that they make, where they're known for, I can say, "This is my famous potato salad,"

که درست می کند، جایی که به آن معروف است می آورد، می توانم بگویم: "این سالاد سیب زمینی معروف من

or, "This is my mom's famous bread something." So whatever that thing happens to be, you'll

است" یا این هم نان معروف مامانم است.» بنابراین هر چیزی که اتفاق بیفتد،

see a lot of examples. I'll share some with you now, but the point is instead of saying

نمونه های زیادی را خواهید دید. من اکنون مقداری را با شما به اشتراک می‌گذارم ، اما نکته اینجاست که به جای گفتن

something like this is a dish that my mother made when I was growing up. So something that's

چیزی شبیه به این، غذایی است که مادرم وقتی بزرگ شدم درست می‌کرد. بنابراین چیزی که گفتن آن

a little bit longer and more difficult to say, you can more easily express yourself

کمی طولانی‌تر و دشوارتر است،

if you just say, "This is my famous something," or "This is my mother's famous, or my friend's

اگر فقط بگویید: "این چیزی معروف من است" یا "این معروف مادر من است یا چیزی معروف دوست من است

famous something." Let's look at a few examples. We're right on schedule for my famous party

." بیایید به چند نمونه نگاه کنیم. ما دقیقاً طبق برنامه برای ترفند مهمانی معروف من هستیم

trick. And, of course, my famous 1982 book Negotiating

. و البته کتاب معروف من در سال 1982 مذاکره

the Curriculum. This is my famous Egyptian-inspired table

در مورد برنامه درسی. این میز معروف من با الهام از مصر

here. Next, you could say help, like if you are

است. در مرحله بعد، می‌توانید بگویید کمک کنید، مثلاً اگر

going to help someone, but a more native and conversational way to say this, especially

قرار است به کسی کمک کنید، اما یک روش بومی‌تر و محاوره‌ای‌تر برای گفتن این، به‌خصوص

if you're talking about a group of people is, "to pitch in." Now this is a phrasal verb

اگر در مورد گروهی از افراد صحبت می‌کنید، این است: «تقویت کردن». اکنون این یک فعل عبارتی است

that just means to help, but we're just saying it in a more expressive and natural way. So

که فقط به معنای کمک کردن است، اما ما فقط آن را به روشی گویاتر و طبیعی تر بیان می کنیم. بنابراین،

if I'm working with a group of people, maybe we are all cleaning up the neighborhood, some

اگر من با یک گروه از مردم کار می کنم، شاید همه ما در حال تمیز کردن محله هستیم، برخی از

people come over and I say, "Hey, can you pitch in for a little bit?"

افراد می آیند و من می گویم: "هی، می توانی کمی وارد محله شوی؟"

Pitch in can also be used for talking about money. So if you have a group of people who

Pitch in همچنین می تواند برای صحبت در مورد پول استفاده شود. بنابراین اگر گروهی از مردم دارید که

want to buy a birthday gift for someone, "We all pitched in to buy this for you." So each

می‌خواهند برای کسی هدیه تولد بخرند، "همه ما حاضر شدیم این را برای شما بخریم." بنابراین، هر

one of us put in a little bit of money to purchase something, to pitch in. Here are

یک از ما مقدار کمی پول برای خرید چیزی صرف می‌کنیم. در اینجا

some examples. We pitch in and we help out.

چند نمونه آورده شده است. ما وارد می شویم و کمک می کنیم.

America only succeeds when we all pitch in and pull together.

آمریکا تنها زمانی موفق می شود که همه ما وارد میدان شویم و با هم متحد شویم.

People were very willing to pitch in and help each other out. They were very proud of what

مردم بسیار مایل بودند که وارد میدان شوند و به یکدیگر کمک کنند. آنها به چیزی که

they were about to establish. Next, here is a very common situation. A non-native

می خواستند تأسیس کنند بسیار افتخار می کردند. بعد، در اینجا یک وضعیت بسیار رایج است. یک غیر بومی

might say something like, "Now I will try something difficult." And an example might

ممکن است چیزی شبیه این بگوید: "حالا من کاری سخت را امتحان خواهم کرد ." و یک مثال ممکن است این

be, you are learning a magic trick or some other difficult thing like how to play basketball.

باشد که شما در حال یادگیری یک ترفند جادویی یا چیزهای دشوار دیگری مانند نحوه بازی بسکتبال هستید.

Someone is teaching you how to do this and then it's your turn to try it. Now, people

کسی به شما یاد می دهد که چگونه این کار را انجام دهید و سپس نوبت شماست که آن را امتحان کنید. در حال حاضر، مردم

usually say something like, "Okay, I'm going to try this now," or "Wish me luck," or something

معمولا چیزی مانند، "باشه، من این را امتحان می کنم" یا "برای من آرزوی موفقیت کن" یا چیزی

like that, because we usually know we're not going to do it well. So, as a way of protecting

شبیه به آن، می گویند، زیرا ما معمولا می دانیم که این کار را به خوبی انجام نمی دهیم. بنابراین، به عنوان راهی برای محافظت از

yourself and just making it seem that you're not so embarrassed to make a mistake as you're

خود و این که اینطور به نظر برسد که از اشتباه کردن آنقدر خجالت نمی‌کشید که در حال

doing something, you might say instead, this is what an English speaker would say, "Here

انجام کاری هستید، ممکن است به جای آن بگویید، این همان چیزی است که یک انگلیسی‌زبان می‌گوید: «

goes nothing!" Here goes nothing. Here goes nothing. So this means, I'm going to try something

هیچ چیز نمی‌شود! " اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. بنابراین این بدان معناست که من

right now and I will probably fail. But it's kind of my way of protecting myself and again

در حال حاضر چیزی را امتحان خواهم کرد و احتمالاً شکست خواهم خورد. اما این به نوعی راه من برای محافظت از خودم و

saving myself from a little embarrassment. I know I'm not going to do that thing very

نجات دادن خودم از کمی خجالت است. می دانم که این کار را خیلی

well, but I'm going to try it anywhere. Here goes nothing. Here goes nothing. Let's look

خوب انجام نمی دهم، اما در هر جایی آن را امتحان خواهم کرد. اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. بیایید به

at some more examples. All right! Here goes nothing!

چند نمونه دیگر نگاه کنیم. خیلی خوب! اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد!

So, here goes nothing! All right! Here goes nothing! Oh! Jesus Christ!

بنابراین، در اینجا چیزی نمی شود! خیلی خوب! اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد! اوه! عیسی مسیح!

All right! Here goes nothing! 3, 2, 1… And the last one, this is a very simple thing,

خیلی خوب! اینجا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد! 3، 2، 1... و مورد آخر، این یک چیز بسیار ساده است،

and you will hear the word "hi" from native speakers, but often, in much more casual situations

و شما کلمه "سلام" را از زبان مادری می شنوید ، اما اغلب، در موقعیت های بسیار معمولی

and even some professional situations, people will greet each other with, "Hey." So a non-native

و حتی برخی موقعیت های حرفه ای، مردم به یکدیگر سلام می کنند. با "هی" بنابراین یک

speaker is usually using more something like hi or hello, a little bit more formal English,

گوینده غیر بومی معمولاً بیشتر از چیزی مانند سلام یا سلام استفاده می‌کند، کمی انگلیسی رسمی‌تر،

but very casually, even in professional situations you'll hear native saying, "Hey." Hey, Hey.

اما خیلی معمولی، حتی در موقعیت‌های حرفه‌ای شما می‌شنوید که بومی می‌گویند: «هی». هی، هی

Here are a few great examples. Hey, Stephen. Hey. How's it going? Good.

در اینجا چند نمونه عالی آورده شده است. هی، استفان سلام. اوضاع چطوره؟ خوب

Hey! It's good to see you! Hey, Marie. I'm at the stage in my life and

سلام! از دیدنت خوشحالم! هی، ماری من در مرحله ای از زندگی و حرفه ام هستم

career where networking is super important. Hey, Larry!

که شبکه سازی بسیار مهم است. هی، لری!

Well, I hope you enjoyed this lesson. I just wanted to share a few of these, and if you

خب امیدوارم از این درس لذت برده باشید. من فقط می خواستم چند مورد از اینها را به اشتراک بگذارم و اگر

like, I can make some more. So do let me know. Post a comment down below this video and let

دوست داشتید می توانم تعدادی دیگر را نیز بسازم. پس به من خبر بده در زیر این ویدیو نظر خود را ارسال کنید و به

me know which one of these you didn't know and which of these you enjoyed the most.

من بگویید که کدام یک از این ها را نمی دانستید و از کدام یک بیشتر لذت بردید.

If you didn't know some of these, it's because most English lessons don't teach spoken English.

اگر برخی از این ها را نمی دانستید، به این دلیل است که در بیشتر درس های زبان انگلیسی، انگلیسی گفتاری آموزش داده نمی شود.

They don't teach the way natives really speak. And this is why many learners often struggle

آنها روشی را که بومیان واقعاً صحبت می کنند آموزش نمی دهند. و به همین دلیل است که بسیاری از زبان آموزان اغلب

to understand the casual vocabulary and the fast speech and accents of natives in movies,

برای درک واژگان معمولی و گفتار و لهجه های سریع بومیان در فیلم ها،

TV shows and conversations. So if you want to learn real, spoken English

برنامه های تلویزیونی و مکالمات دچار مشکل می شوند. بنابراین اگر می‌خواهید انگلیسی واقعی، گفتاری را یاد بگیرید

and become a fluent speaker, click on the link in the upper right of this video or on

و به یک سخنران مسلط تبدیل شوید، روی لینک سمت راست بالای این ویدیو یا

the link in the description below this video to get my complete fluency training program.

روی لینک در توضیحات زیر این ویدیو کلیک کنید تا برنامه کامل آموزش تسلط من را دریافت کنید.

It will teach you over 2000 useful words, phrases, phrasal verbs, slang, idioms, proverbs,

بیش از 2000 کلمه، عبارات، افعال عباراتی، عامیانه، اصطلاحات، ضرب المثل ها

expressions, and much more, and help you learn them step by step, so you learn to use them

، عبارات و موارد دیگر را به شما آموزش می دهد و به شما کمک می کند تا آنها را گام به گام یاد بگیرید، بنابراین یاد می گیرید که آنها را

fluently and confidently in your conversations. So, click on the link in the description or

روان و با اطمینان در مکالمات خود استفاده کنید. بنابراین، اگر می‌خواهید بیشتر بدانید، روی پیوند در توضیحات یا

on the link in the top right of this video if you'd like to learn more. To continue learning,

روی پیوند در سمت راست بالای این ویدیو کلیک کنید. برای ادامه یادگیری،

just do these three simple things right now.

فقط همین سه کار ساده را انجام دهید.

1. Click on this link to subscribe to my YouTube channel for over 500 free videos.

1. روی این پیوند کلیک کنید تا در کانال یوتیوب من برای بیش از 500 ویدیو رایگان مشترک شوید.

2. Click on this link to download my #1 eBook guide to fast fluency, FREE! And…

2. برای دانلود راهنمای کتاب الکترونیکی شماره 1 من برای تسلط سریع، رایگان، روی این لینک کلیک کنید! و...

3. Click here to watch the most popular video on English fluency here on YouTube!

3. برای تماشای محبوب ترین ویدیو در مورد تسلط به زبان انگلیسی اینجا در یوتیوب اینجا را کلیک کنید!