How I met my wife

welcome back well in my previous video I

در ویدیوی قبلی ام به خوبی به بازگشت خوش آمدید، من

was talking about possibly getting my

در مورد اینکه احتمالاً

wife to accompany me to join me on the

همسرم را همراهی می کنم تا در برنامه به من ملحق

program and will still see will still

شود و هنوز هم می بینم هنوز هم

see i'm still trying to convince her

خواهم دید من هنوز در حال تلاش برای متقاعد کردن او

we'll see if she decides to come on but

هستم، خواهیم دید که آیا او تصمیم دارد وارد برنامه شود یا خیر.

i thought i would give a little bit of

فکر می‌کردم کمی

taste of how we met

از نحوه‌ی آشنا

so maybe we can talk more about about

شدنمان توضیح بدهم، تا شاید

that if she decides to join me here but

اگر او تصمیم گرفت در اینجا به من ملحق شود، بتوانیم بیشتر در مورد آن صحبت کنیم، اما

this is just a really quick introduction

این فقط یک معرفی سریع

of her and how we met

از او و نحوه‌ی

so when I was a i was living in a small

آشنایی ماست تا زمانی که من بودم. زندگی در یک

town in nagasaki prefecture and

شهر کوچک در استان ناکازاکی و

prefecture is like a state from America

استان مانند ایالتی از آمریکا است،

so i was living in a different city but

بنابراین من در شهر دیگری زندگی می کردم، اما

in nagasaki prefecture still and i would

هنوز در استان

go down in Nagasaki occasionally just

ناکازاکی زندگی می کردم و گاهی اوقات به ناکازاکی می رفتم،

you know too because it was a big city

شما هم می دانید زیرا این شهر بزرگی

to go see a movie or go shopping or

برای دیدن بود. یک فیلم یا رفتن به خرید یا

something like that just to do something

چیزی شبیه به این فقط برای انجام یک کار

interesting and on i think one or two

جالب و فکر می کنم در یکی دو

occasions my wife actually you may know

مورد همسرم در واقع ممکن است بدانید که

she didn't know me at the time but she

او در آن زمان من را نمی شناخت اما او قبلاً

saw me a couple of times down in

من را چند بار در

Nagasaki before actually you know

ناکازاکی دیده بود. شما می دانید

getting introduced to me and I think she

که به من معرفی شده اید و من فکر می کنم او

was sitting one time the one time she

یک بار نشسته بود، زمانی که

really remembers is when she was sitting

واقعاً به یاد می آورد، زمانی است که

in a starbucks and it's a at a mall

در یک استارباکس نشسته بود و در یک مرکز خرید

called us I toe in Nagasaki Japan if

به نام us I toe در ناکازاکی ژاپن است، اگر

you're familiar so you can go there

آشنا هستید، بنابراین می توانید

today and see the starbucks it's got

امروز به آنجا بروید و استارباکس هایی را که

really big windows and if you're sitting

واقعاً دارد ببینید. پنجره‌های بزرگ و اگر

there you can look out there's a fairly

آنجا نشسته‌اید، می‌توانید به بیرون نگاه کنید، یک

large intersection with a few different

تقاطع نسبتاً بزرگ با چند خط عابر مختلف وجود دارد،

crosswalks so she saw me waiting there

بنابراین او من را دید که در آنجا منتظر بودم

and cross the street probably going into

و احتمالاً از خیابان عبور کردم و احتمالاً به

the mall so she didn't say anything but

سمت مرکز خرید می‌رفتم، بنابراین او چیزی نگفت اما

she remembers seeing me there before we

به یاد می‌آورد که من را دیده است. قبل از اینکه ما

actually met so I thought that was

واقعاً ملاقات کنیم، بنابراین من فکر کردم که

pretty cool so she noticed me first yeah

خیلی جالب است، بنابراین او ابتدا متوجه من شد بله،

anyway so maybe not that long after that

بنابراین شاید مدت زیادی بعد از آن اتفاق

I think this is a couple of months after

نیفتد، فکر می کنم این چند ماه بعد از

that I was opening up a restaurant in

آن است که من در حال افتتاح یک رستوران در

omaha with a couple of people and I was

اوماها با چند نفر بودم و من

just like helping to design it and you

دقیقاً مثل کمک به طراحی آن بودم و شما می

know starting to do a little like help

دانید که شروع به انجام کارهای کوچکی شبیه به کمک

like serving and other things like that

مانند خدمت و چیزهای دیگر از این قبیل کردم

and she came to the Christmas party that

و او به جشن کریسمس که

we have there and I thought that was

ما آنجا داریم آمد و من فکر کردم که

like really interesting so she died like

واقعاً جالب بود، بنابراین او برای همین درگذشت.

maybe for no reason but just remember

هیچ مشکلی وجود ندارد پسرم اما فقط به یاد بیاور

how she knew we were having a Christmas

که چگونه او می دانست که ما یک جشن کریسمس

party but we were advertising it

داریم اما ما آن را در جایی تبلیغ می کردیم

somewhere and she came with two of her

و او با دو تا از

friends they were doing all three of

دوستانش آمد که هر سه

them

a local radio show and I remember when

آنها

یک برنامه رادیویی محلی را اجرا می کردند و به یاد دارم

we first met I was talking with her and

وقتی برای اولین بار ملاقات کردیم من با او صحبت می کردم. و

trying to like slightly still so the

سعی می‌کند کمی ثابت بپسندد، بنابراین

word slide just means like kind of

کلمه اسلاید فقط به معنای یک

Tripoli trick tricky kind of sneakily

نوع ترفند طرابلس است

trying to get her phone number because

که سعی می‌کند یواشکی شماره تلفن او را به دست بیاورد، زیرا

her friends the three of them they're

دوستانش سه نفری که دارند

doing the radio show this is about

برنامه رادیویی را انجام می‌دهند این درباره

international topics and international

موضوعات بین‌المللی و غذای بین‌المللی است

food and other things that are related

و چیزهای دیگری که مربوط

to just for income foreign countries are

به کشورهای خارجی فقط برای درآمد است،

people coming from foreign countries so

افرادی هستند که از کشورهای خارجی می آیند،

they would have a radio show where they

بنابراین آنها یک برنامه رادیویی دارند که در آن

would talk about people traveling from a

در مورد افرادی که از یک کشور دیگر سفر می کنند صحبت می کنند

different country and have a person on

و یک نفر در

their program and talking about that so

برنامه خود دارند و در مورد آن صحبت می کنند، بنابراین

they invited me to be on the show

از من دعوت کردند. برای حضور در برنامه

because i had come to japan i was doing

چون به ژاپن آمده

the teaching but i was also teaching

بودم تدریس می کردم اما انگلیسی هم تدریس می

english but i was also coming primarily

کردم اما در اصل

to do japanese garden so I was talking

برای باغ ژاپنی می آمدم بنابراین

with them about that and they were

با آنها صحبت می کردم و آنها

saying you should be on the show I said

می‌گفتند باید در برنامه حضور داشته باشید، من گفتم

fantastic and I was talking to two my-my

فوق‌العاده و با دو نفر از خودم صحبت

then or you know I didn't know we're at

می‌کردم یا می‌دانید که نمی‌دانستم در

that point but I so I was talking with

آن نقطه هستیم، اما من و همسرم داشتم صحبت

my wife and I was saying he what's your

می‌کردم. داشت میگفت اسمت چیه

name and she said Tina and I said wow

و اون گفت تینا و من گفتم وای

that's an interesting name for a

این اسم جالبیه برای یه

Japanese woman I didn't think that was

زن ژاپنی من فکر

like a real name and so I don't know

نمیکردم اسم واقعی باشه و بنابراین نمیدونم

what's your real name what's your real

اسم واقعی شما چیه اسم واقعی شما چیه

name and she said to me so ter um I

و اون به من گفت: خیلی خوب، من

and I thought that was a really cool

و فکر می کردم که این نام واقعاً جالبی بود

name I never heard that name before

که قبلاً این نام را نشنیده بودم،

especially for Japanese people so is

به خصوص برای ژاپنی ها، بنابراین

that all that's a really beautiful name

همه اینها نام بسیار زیبایی هستند

and so I was talking with her but her

و من با او صحبت می کردم، اما

friend was was like hey like let me get

دوستش مانند او بود. اجازه بدهید

your phone number so we can contact with

شماره تلفن شما را بگیرم تا بتوانیم

you about being on the program and kind

در مورد حضور در برنامه با شما تماس بگیریم و به

of like getting in between this

نوعی دوست دارم بین این

conversation that I was having with

مکالمه ای که با

tattoos I call a 24 short so when I was

خالکوبی داشتم با یک 24 کوتاه تماس بگیرم، بنابراین

having this conversation with her and it

وقتی این مکالمه را با او داشتم و

was really funny I was like trying to

واقعاً اینطور بود خنده دار بود من انگار سعی می کردم

talk with her but the other friend was

با او صحبت کنم اما دوست دیگر

like he talk to me talk to me and size

مثل او با من صحبت می کرد k برای من و اندازه

it okay like I'll give you my contact

آن خوب است، مثل اینکه من اطلاعات تماس خود را به شما می دهم،

information but then i was finally able

اما بالاخره توانستم

to contact her because my Japanese is

با او تماس بگیرم، زیرا زبان ژاپنی

not very good at that point and it was

من در آن مرحله خیلی خوب نیست و در

actually pretty funny being on that

واقع حضور در آن برنامه بسیار خنده دار

program because I was really really

بود، زیرا من واقعاً واقعاً بودم

nervous about it so I ended up after the

از این موضوع عصبی بودم، بنابراین من بعد از

meeting or after like that party we had

جلسه یا بعد از آن مهمانی که داشتیم به پایان رسید

I join them on their radio show a couple

، چند هفته بعد در برنامه رادیویی آنها به آنها ملحق شدم

weeks later and

و

I remember after the radio show i turned

یادم می آید بعد از برنامه رادیویی

to her and I said hey do you want to go

به سمت او برگشتم و گفتم هی می خواهی بروی کمی بیاور

get some food

would you like to get something to eat

آیا دوست دارید چیزی برای خوردن داشته باشید

and I think it was maybe like eight or

و فکر می کنم شاید ساعت هشت یا

nine o'clock at night and the radio show

نه شب بود و برنامه رادیویی

went pretty well I was there for about

به خوبی پیش رفت، من حدود

maybe 15 minutes and talk with them

15 دقیقه آنجا بودم و با آنها

about gardening and some of the

در مورد باغبانی و برخی از کارهای

interesting things I had seen about

جالب صحبت کردم. چیزهایی که در ژاپن دیده بودم

Japan like going to a pet store and

مثل رفتن به فروشگاه حیوانات خانگی و

seeing a pet back and I think I like so

دیدن یک حیوان خانگی برگشته و فکر می کنم دوست دارم

the bat was hanging up in a little cage

خفاش در یک قفس کوچک آویزان شده باشد

and I like poked his foot and just

و من دوست دارم پایش را بهم بزنم و

kind of like pet his foot a little bit

فقط کمی پایش را حیوان خانگی کنم

and he peed on me I remember like

و او به من سینه زد

describing that story and I thought that

was really really odd but anyway so

کلاه واقعاً عجیب بود، اما به هر

they're interesting pets in Japan but so

حال آنها حیوانات خانگی جالبی در ژاپن هستند، اما

I asked her hey would you like to get

من از او پرسیدم که آیا می‌خواهی

some food and she said fantastic and

غذا بگیری و او گفت فوق‌العاده است

then of course she tells her other

و البته به دوستان دیگرش می‌گوید

friends like hey drew wanted to get some

مانند هی درو می‌خواست غذا بیاورد

food and I was like oh no like I met you

و انگار نه انگار که دیدم تو

know going out with you so I could go go

می‌دانی با تو بیرون می‌روم تا بتوانم

get some food with you and she thought

بروم با تو غذا بیاورم و او فکر کرد

that was you know a little bit and I

که تو کمی می‌دانی و فکر

guess she didn't really think much of it

می‌کنم او واقعاً به این موضوع فکر نمی‌کرد،

but I was like oh you know so I was

اما من اینطور بودم اوه می دانید پس من

sitting there my Japanese is not very

آنجا نشسته بودم ژاپنی من خیلی

good it's her and her two friends and

خوب نیست، او و دو دوستش

the father of one of them so I don't

و پدر یکی از آنها هستند، بنابراین نمی

know how he came but I think he was

دانم او چگونه آمد، اما فکر می کنم او

picking everyone up and so he came and

همه را جمع می کرد و بنابراین آمد و گرفت

got everyone and we were all sitting

همه و ما همه

there and I was just kind of sitting in

آنجا نشسته بودیم و من فقط یک

the corner and I had no opportunity

گوشه نشسته بودم و

really to talk with to do at that time

واقعاً در آن زمان فرصتی برای صحبت با او نداشتم،

so she was you know enjoy the

بنابراین او بود که می دانید از مکالمه لذت ببرید

conversation and I was just like oh well

و من درست مثل اوه خوب،

all right well maybe I get a chance to

خوب شاید من فرصتی برای

do this another time so I still had her

انجام این کار یک بار دیگر پیدا کردم، بنابراین هنوز

phone number and I remember after going

شماره تلفن او را داشتم و بعد از رفتن به یاد دارم

to the train station this is a little

ایستگاه قطار این

bit embarrassing but I'm going back home

کمی خجالت آور است اما من به خانه برمی

I and so we're riding like in the

گردم و بنابراین ما مانند

car and I get dropped off at the train

ماشین سوار می شویم و من را در ایستگاه قطار پیاده می کنند

station and I'm riding back in the train

و

after she's going home so we're you know

بعد از اینکه او به خانه می رود سوار قطار می شوم. ما می دانی که

she's living near Nagasaki and I have to

او در نزدیکی ناکازاکی زندگی می کند و من باید

take the train all the way back up where

تمام مسیر را با قطار بروم تا جایی که

I was and I remember saying to her like

بودم برگردم و یادم می آید که به او گفتم که انگار

you know I was like hoping to have it

می دانی من امیدوار بودم آن را

like kind of a date you know like

مانند یک قرار ملاقات داشته باشم که می دانید

actually go out and talk with you

واقعاً می خواهید بروید. بیرون رفتم و

personally without having your friends

بدون اینکه دوستانت را در

there and she was like oh I had no idea

آنجا حضور داشته باشی با تو صحبت کنم و او مثل اوه من نمی دانستم

you know so i said and this is like the

شما می دانید، بنابراین گفتم و این مانند

embarrassing thing I mean I felt like I

چیز شرم آور است، یعنی احساس می کردم

don't know why I said it at the time but

که نمی دانم چرا آن زمان آن را گفتم اما

I was typing and I was

داشتم تایپ میکردم و

like why don't you come up to my place

فکر میکردم چرا نمیای سر جای من

and I'll cook you dinner and I'll give

و من برات شام درست میکنم

you a massage and I can't believe i

و ماساژت میدم و باورم نمیشه

wrote that too I was like very forward

اینو هم نوشتم.

about it you know and it's one of those

بدانید و این یکی از آن

things like you don't want to tell your

چیزهایی است که شما نمی خواهید به مادرتان بگویید

mom and here I am like telling the story

و اینجا من مثل این هستم که داستان را

in front of a bunch of people on YouTube

در مقابل یک دسته از مردم در YouTube تعریف کنم.

but anyway like so this is ten years ago

اما به هر حال مثل این ده سال پیش بود

and like I would have done it again

و دوست داشتم دوباره این کار را انجام می دادم،

though you know why not and so I think I

هر چند می دانید چرا که نه و بنابراین فکر می کنم

was feeling very like I was feeling very

confident at the time and I didn't

در آن زمان خیلی احساس اعتماد به نفس داشتم و واقعاً فکر نمی

really think like well if she thought

کردم که او خوب باشد فکر

that was weird or crazy or maybe you're

می‌کردم عجیب یا دیوانه‌کننده است یا شاید شما به آن

looking at that like whoa that's like

نگاه می‌کنید که شبیه ترسناکی است،

kind of creepy you know I didn't really

می‌دانید که من واقعاً

care i was like yeah she's like a nice a

اهمیتی نمی‌دادم،

nice girl i thought but I was like I'm

من فکر می‌کردم او دختر خوبی است، اما فکر می‌کردم که من

just gonna try this anyway and see what

فقط هستم به هر حال این را امتحان خواهم کرد و ببینم چه

happened

اتفاقی افتاده است

and of course she wrote me back she said

و البته او به من پاسخ داد و

you know you sound kind of dangerous i

گفت می‌دانی که خطرناک

don't think so

به

fuck this size like okay well I guess I

blew the opportunity and this is a great

phrase it just means you made a mistake

نظر می‌رسی. یعنی اشتباه

or you mess something up to blow an

کردی یا چیزی را خراب کردی تا فرصتی را از بین

opportunity so I had an opportunity to

ببری، بنابراین من این فرصت را داشتم که

try to take it a little bit more slowly

سعی کنم کمی آهسته تر

but then i blew it so when people talk

از آن استفاده کنم، اما بعد آن را منفجر کردم تا وقتی مردم

about making a mistake or you know

درباره اشتباه کردن صحبت می کنند یا شما می دانید

having some problem like that like I

که چنین مشکلی دارید. مثل من

blew it

آن را منفجر کرد،

I blew it with her so actually a couple

من آن را با او منفجر کردم، بنابراین در واقع چند

days later i got an email from her again

روز بعد یک ایمیل از آن دریافت کردم او دوباره

and i think i was you know spending time

و فکر می کنم من می دانستم که

with a friend of mine and so I got an

با یکی از دوستانم وقت می گذرانید و بنابراین من یک

email from her that said like hey you

ایمیل از او دریافت کردم که می گفت: هی می

know how are you like thanks for the

دانی حالت چطور است بابت برنامه

radio show and was asking if I wanted to

رادیویی ممنون و می پرسید که آیا می خواهم

meet and I said yeah sure where do you

ملاقات کنم و من گفتم بله مطمئناً کجا می

want to meet because i was really

خواهید ملاقات کنید زیرا من واقعاً

surprised i thought when she said I was

تعجب کردم وقتی او گفت که من خطرناک هستم فکر کردم

dangerous that you probably wouldn't

که احتمالاً نمی

want to meet me again so she said okay

خواهید دوباره با من ملاقات کنید بنابراین او گفت: باشه

like can you meet me and my two friends

می توانید من و دو دوستم را

from the radio show they're like they

از برنامه رادیویی آنها ملاقات کنید. انگار

wanted to meet you and hang out with you

می‌خواستند شما را ملاقات کنند و دوباره با شما معاشرت کنند

again and so I thought I said oh no like

و من فکر کردم گفتم اوه نه

this is going to be the same situation

،

from before I understand why she wants

از قبل از این که بفهمم چرا او

to have some friends of hers with her

می‌خواهد چند دوستش را با خودش داشته باشد،

but I said look I'm interested in you

گفتم اوه نه. من به شما علاقه مندم

and like I'm going to be forward about

و مثل اینکه من در مورد

that in the same way I was for about

آن به همان شکلی که برای حدود

eight come to my house and i'll give you

هشت سال پیش بودم، به خانه من بیایید و من شما

a massage or whatever like I actually

را ماساژ می دهم یا هر چیزی شبیه به آنچه که واقعاً

didn't expect her to say yes but I just

انتظار نداشتم او بگوید. بله اما من فقط

wanted to say it you know just to see

می خواستم آن را بگویم شما می دانید فقط برای

what would happen but I was talking with

اینکه ببینم چه اتفاقی می افتد اما من با او صحبت

her

می

I i said if you want to have your

کردم گفتم اگر بله می خواهی

friends come with me i'm not going to

دوستانت با من بیایند، من نمی خواهم

come so I said look you guys go have fun

بیایم، به همین دلیل گفتم شما بچه ها بروید لذت ببرید

do what you want to do like do your

کاری را که می خواهید انجام دهید، مثلاً کارهای خود را انجام دهید

thing and if you want to spend time with

و اگر می خواهید با

me then let's do that but I can't go

من وقت بگذرانید، بیایید این کار را انجام دهیم، اما من نمی توانم

with you and it's just gonna be another

با تو بیایم و این اتفاق می افتد

like I was at the dinner with you and

که من در شام با شما بودم و

then she was like okay fine like you and

بعد او مثل شما خوب بود و

I can just go do something together and

من فقط می توانیم با هم کاری انجام دهیم و

so we actually met up and we had a

بنابراین ما در واقع همدیگر را ملاقات کردیم و یک قرار

fantastic date and we spent like the

فوق العاده داشتیم و ما مانند

whole day traveling around the city and

تمام روز را به سفر در شهر و

doing all kinds of stuff and then the

انجام انواع کارها گذراندیم و سپس

rest is history and maybe we'll get to

بقیه آن تاریخ است و شاید

tell you the rest of that story like

بتوانیم بقیه آن داستان را مانند

four different different parts of it but

چهار قسمت مختلف آن

anyway that's how we met

به شما بگوییم، اما به هر حال اینگونه با هم آشنا شدیم.

so I was working at a restaurant and she

من در یک رستوران کار می کردم و او

came to the restaurant and we had kind

به رستوران آمد و ما به نوعی

of hit it off there and this is another

آن را شکست دادیم و این یک

great expression that just means to

عبارت عالی دیگر است که فقط به معنای

connect with someone to hit it off and

ارتباط با کسی است تا آن را شکست

you can use this in a personal

دهم و شما می توانید از آن در یک

expression with someone or you can use

بیان شخصی با کسی استفاده کنید یا شما می توانید

it in a more professional thing like I

آن را در کارهای حرفه ای تری مانند

hit it off with my colleague at work or

من با همکارم به کار بردم

other situations like that anyway I

به هر حال من

don't want to give you too much

نمی خواهم اطلاعات زیادی به شما بدهم

information but i just thought that was

اما فکر کردم

funny hopefully hopefully you don't

خنده دار بود امیدوارم

think I'm too dangerous or crazy because

فکر نکنید من خیلی خطرناک یا دیوانه

i'm asking this woman are saying he like

هستم زیرا از این زن می پرسم که او دوست دارد

i'll give you a massage it would have

من شما را ماساژ می دهم

been a good massage

ماساژ خوبی بود

I didn't say anything about oils and all

من در مورد روغن ها چیزی نگفتم و

that just you know like a nice friendly

فقط شما می دانید مانند یک ماساژ دوستانه خوب

massage

anyway that's it for this video we'll

به هر حال این برای این ویدیو است ما خواهیم

see where this journey continues but i

دید که این سفر به کجا ادامه می یابد اما

thought i would just tell you a little

فکر کردم من فقط کمی در مورد آن به شما می گویم

bit about that and we'll see if maybe we

و خواهیم دید که آیا ممکن است

can wrangle her get her onto the program

بتوانیم او را با هم درگیر کنیم و او را وارد برنامه

anyway to make a comment down below if

کنیم تا در زیر نظر خود را در زیر بیان کند،

you would like to meet my wife and have

اگر مایل به ملاقات با همسرم هستید و

you know she's a fantastic woman and we

می دانید که او یک زن فوق العاده است و ما

have a lot of fun raising our daughter

از بزرگ کردن دخترمان نیز بسیار لذت می بریم،

as well but hopefully the journey is

اما امیدوارم این سفر

many interesting so far

بسیار جالب باشد تا اینجا به

well that's the end of this video if you

خوبی، این پایان این ویدیو است اگر

have like to do click that like button

دوست دارید این کار را انجام دهید، روی دکمه لایک کلیک کنید

become a subscriber and i will see you

تا مشترک شوید و من شما را

in the next video bye bye

در ویدیوی بعدی می بینم خداحافظ خدا حافظ