How to Think In English So You Speak Without Translating - Use On & IN Like A Native

Here’s a lesson about English fluency you won’t learn in school.

در اینجا یک درس در مورد تسلط به زبان انگلیسی است که در مدرسه یاد نخواهید گرفت.

Fluency means how well you can communicate using what you know.

تسلط به این معناست که چقدر می توانید با استفاده از آنچه می دانید ارتباط برقرار کنید.

It means being able to speak smoothly and correctly, without hesitating or translating.

به این معناست که بدون تردید و ترجمه صحیح و روان صحبت کنید.

Fluency does NOT mean knowing a lot of words.

تسلط به معنای دانستن کلمات زیاد نیست.

And this is why children who are only a few years old can speak more fluently than many

و به همین دلیل است که کودکانی که فقط چند سال دارند می توانند روان تر از بسیاری از

adult English learners who have much larger vocabularies.

زبان آموزان بزرگسال انگلیسی که دایره لغات بسیار بزرگتری دارند صحبت کنند .

So how do you get fluent?

پس چگونه می توانید مسلط شوید؟

By spending more time reviewing FEWER words!

با صرف زمان بیشتر برای مرور کلمات کمتر!

I know it’s fun to learn new words, because most of us get bored of reviewing the same

من می دانم که یادگیری کلمات جدید سرگرم کننده است، زیرا اکثر ما از مرور

thing again and again.

دوباره و دوباره یک چیز خسته می شویم.

But if you learn the right way, you can develop a great understanding of English, and very

اما اگر راه درست را یاد بگیرید، حتی با دایره لغات بسیار محدود می توانید درک عالی از زبان انگلیسی و

strong fluency, even with a very limited vocabulary.

تسلط بسیار قوی داشته باشید.

Let me show you how with the prepositions in and on.

اجازه دهید به شما نشان دهم که چگونه با حروف اضافه in and on.

I’ll go from beginning uses to more advanced, so you see how valuable this kind of learning

من از ابتدا به موارد پیشرفته تر خواهم رفت، بنابراین می بینید که این نوع یادگیری واقعا چقدر می تواند ارزشمند

really can be.

باشد.

You probably know in means inside and on means on top of that thing.

شما احتمالاً می دانید in mean inside و on معنی بالای آن چیز.

These are basic uses of these words that you can learn visually.

اینها کاربردهای اساسی این کلمات هستند که می توانید به صورت بصری یاد بگیرید.

Someone’s in the room.

یک نفر در اتاق است

Someone’s on a bike.

کسی سوار دوچرخه است

But you’ll notice that natives will often use both of these, even with slightly different

اما متوجه خواهید شد که بومیان اغلب از هر دوی اینها استفاده می کنند، حتی با معانی کمی متفاوت

meanings, in the same situation.

، در یک موقعیت.

Understanding THESE differences is what helps you think and communicate more like a native.

درک این تفاوت ها چیزی است که به شما کمک می کند بیشتر شبیه یک بومی فکر کنید و ارتباط برقرار کنید.

Watch as this training develops your fluency, even with a limited vocabulary.

تماشا کنید که این آموزش تسلط شما را حتی با دایره لغات محدود توسعه می دهد.

The marker is on my hand.

نشانگر روی دستم است.

The marker is in my hand.

نشانگر در دست من است.

Really, I could say either, though the meaning would be slightly different.

در واقع، من می توانم هر دو را بگویم، اگرچه معنی کمی متفاوت خواهد بود.

But native listeners understand what I’m talking about.

اما شنوندگان بومی متوجه می شوند که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

I can also sit on a chair, or sit in a chair.

همچنین می توانم روی صندلی بنشینم یا روی صندلی بنشینم.

If I say “on,” I really mean I’m on the flat surface of the chair.

اگر بگویم «روشن»، واقعاً منظورم این است که روی سطح صاف صندلی هستم.

If I say “in,” I’m talking about being “inside” the 3D space provided by the

اگر می‌گویم «در»، منظورم این است که «داخل» فضای سه‌بعدی ارائه‌شده توسط

seat, back and armrests.

صندلی، پشتی و دسته‌های دستی است.

Now, what about a bed?

حالا تخت چی؟

If I’m “on” a bed, I’m probably sitting on top of the covers.

اگر "روی" تخت باشم، احتمالاً بالای روکش ها می نشینم.

But while I’m “in” bed, I’m probably under the covers.

اما در حالی که "در" رختخواب هستم، احتمالاً زیر پوشش هستم.

See how there’s this idea of being on top of or inside something?

ببینید چگونه این تصور وجود دارد که در بالای چیزی یا درون چیزی قرار بگیرید؟

Here’s another example: What’s the difference between being on time

در اینجا مثال دیگری وجود دارد : تفاوت بین به موقع

and being in time?

بودن و به موقع بودن چیست؟

Conversationally, they mean basically the same thing.

به طور مکالمه، آنها اساساً به همین معنا هستند.

But if you think like a native, you understand the simple difference between these two expressions.

اما اگر مانند یک بومی فکر می کنید، تفاوت ساده بین این دو عبارت را درک می کنید.

If you imagine a span of time you get to take a test, like from 3 o’clock to 5 o’clock,

اگر مدت زمانی را تصور کنید که می‌توانید در آزمون شرکت کنید، مثلاً از ساعت 3 تا 5 بعد از ظهر،

then you are inside this time period if you finish the test IN time.

اگر آزمون را در ساعت IN به پایان برسانید، در این بازه زمانی هستید.

Think of in as WITHIN time, like within a time period.

به عنوان WITHIN زمان فکر کنید، مانند یک دوره زمانی.

I finished within time.

به مرور زمان تموم کردم

I finished in time.

به موقع تموم کردم

But when we’re talking about being ON time for something, this is usually at the start

اما وقتی در مورد زمان روشن بودن برای چیزی صحبت می کنیم، این معمولاً در

of something, or at a certain moment.

شروع کاری یا در یک لحظه خاص است.

The meeting started at 7 o’clock, and I was there at 6:59.

جلسه ساعت 7 شروع شد و من ساعت 6:59 آنجا بودم.

So I was on time for the meeting, meaning I was arriving about when the meeting started.

بنابراین من به موقع برای جلسه بودم، یعنی داشتم می رسیدم که جلسه شروع شد.

Of course, you will also hear natives say they were IN time for the same situation.

البته، شما همچنین می شنوید که بومیان می گویند که در زمان مشابه برای همین وضعیت بودند.

But what they mean is they were INSIDE the SHORT SPAN of time from a bit before the meeting

اما منظور آنها این است که از اندکی قبل از جلسه

to when the meeting started.

تا شروع جلسه در داخل فاصله زمانی کوتاهی بودند.

If you arrive to a 3 o’clock meeting at 1 o’clock, you wouldn’t really say you’re

اگر ساعت 1 به جلسه ساعت 3 بعدازظهر برسید، واقعاً نمی گویید که

in time for the meeting.

به موقع برای جلسه رسیده اید.

You’d just say you’re EARLY for the meeting because it’s not really very close to when

شما فقط می‌گویید که برای جلسه زودهنگام هستید، زیرا واقعاً به زمانی

the meeting actually starts.

که جلسه واقعاً شروع می‌شود، نزدیک نیست.

Again, the point isn’t to use one or the other, because natives will use BOTH in the

باز هم، نکته استفاده از یکی یا دیگری نیست، زیرا بومی ها از هر دو در

same situations.

موقعیت های یکسان استفاده می کنند.

The point is to understand what ON and IN really mean so you can use them like natives

نکته این است که بفهمید ON و IN واقعاً به چه معنا هستند تا بتوانید مانند بومیان از آنها استفاده کنید

do.

.

Makes sense?

منطقی است؟

If you’re getting this, and you’re feeling more confident about using these words, be

اگر این را دریافت می‌کنید، و در مورد استفاده از این کلمات احساس اطمینان بیشتری می‌کنید،

sure to subscribe for more, and click the bell icon so you’re notified about new videos.

حتماً برای اطلاعات بیشتر مشترک شوید و روی نماد زنگ کلیک کنید تا از ویدیوهای جدید مطلع شوید.

Finally, here’s another even more advanced example.

در نهایت، در اینجا یک مثال حتی پیشرفته تر است .

Ever heard of the expressions to work on a business or to work in a business?

آیا تا به حال در مورد عبارات کار در یک تجارت یا کار در یک تجارت شنیده اید؟

Let me know in the comments if you have.

اگر دارید در نظرات به من اطلاع دهید.

Most learners know to work on something.

بیشتر زبان آموزان می دانند که روی چیزی کار کنند.

This is a phrasal verb meaning to build, design, create, learn, study or improve something,

این یک فعل عبارتی به معنای ساختن، طراحی، ایجاد، یادگیری، مطالعه یا بهبود چیزی است،

like a project or a paper you’re writing for school.

مانند پروژه یا مقاله ای که برای مدرسه می نویسید.

I’m working on a book means I’m writing a book.

من روی کتاب کار می کنم یعنی دارم کتاب می نویسم.

She’s working on her tan at the beach.

او روی برنزه شدنش در ساحل کار می کند.

But what’s it mean when someone says a business owner is working IN their business rather

اما وقتی کسی می گوید که یک صاحب کسب و کار در کسب و کار او کار می کند

than ON it?

نه در آن، به چه معناست؟

Well, working IN a business means to be doing the physical work.

خوب، کار در یک تجارت به معنای انجام کار فیزیکی است.

An owner of an ice cream shop who makes and serves the ice cream is working IN their business.

صاحب یک بستنی فروشی که بستنی را درست می کند و سرو می کند در تجارت خود کار می کند.

But if that same person is building systems for other employees to make and serve the

اما اگر همان شخص در حال ساختن سیستم هایی برای سایر کارمندان برای تهیه و سرو

ice cream, the person is working ON their business.

بستنی باشد، آن شخص در حال کار روی تجارت خود است .

See the difference?

تفاوت را ببین؟

It’s the same idea as a project or paper, but you’re thinking about the “big picture”

این همان ایده یک پروژه یا مقاله است، اما شما به جای کار روزمره به «تصویر بزرگ

of the business and its future, rather than the day-to-day work.

» کسب و کار و آینده آن فکر می کنید .

Wasn’t that cool?

باحال نبود؟

See how you really CAN spend time studying the same thing, but DEEPLY to really develop

ببینید واقعاً چگونه می توانید زمان خود را صرف مطالعه همان موضوع کنید، اما عمیقاً

your speaking confidence and fluency?

اعتماد به نفس و روان صحبت کردن خود را تقویت کنید؟

Do you now feel more confident about USING these words in your everyday conversations?

آیا اکنون در مورد استفاده از این کلمات در مکالمات روزمره خود احساس اطمینان بیشتری می کنید؟

Let me know what you thought of the video, and if you’d like to see more these kinds

نظر خود را در مورد این ویدیو به من بگویید و اگر مایلید این نوع درس‌ها را بیشتر ببینید

of lessons, in the comments below.

، در نظرات زیر به من بگویید.

Also, write some sentences and practice using these different examples of in and on.

همچنین چند جمله بنویسید و با استفاده از این مثال های مختلف in و on تمرین کنید.

I’m Drew Badger, the founder of EnglishAnyone.com, and thanks so much for joining me in this

من درو بادگر هستم، بنیانگذار EnglishAnyone.com، و از اینکه امروز در این ویدیو به من

video today!

پیوستید بسیار سپاسگزارم!

To discover hundreds more great ways to sound like a native, improve your confidence and

برای کشف صدها روش عالی دیگر برای اینکه شبیه یک بومی به نظر برسید، اعتماد به نفس خود را بهبود ببخشید و سریع تسلط خود را افزایش دهید

build fluency fast, just do these three simple things, RIGHT NOW:

، فقط همین حالا این سه کار ساده را انجام دهید: