Are you 'UP' for it? - 'What FLOATS your boat?' / English Addict 235 - 🚨LIVE CHAT🚨 Sun 5th Feb 2023

I know what you're going to say.

میدونم چی میخوای بگی

You're going to say, Mr.

شما می خواهید بگویید آقای

Duncan, you've got the wrong date.

دانکن، تاریخ را اشتباه گرفته اید.

Well, the date is right, but the day of the week was wrong.

خوب، تاریخ درست است، اما روز هفته اشتباه بود.

Anyway, I've corrected it now, So everyone, please calm down.

به هر حال من الان تصحیحش کردم پس همه لطفا آرام باشید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

And I can't believe how beautiful the weather is today.

و من نمی توانم باور کنم که هوا امروز چقدر زیبا است.

I wish I was outside.

کاش بیرون بودم

I wish I was out in the countryside enjoying the lovely sunshine.

ای کاش در حومه شهر بودم و از آفتاب دوست داشتنی لذت می بردم.

But unfortunately I can't because I'm here with you right now.

ولی متاسفانه نمیتونم چون الان اینجا با شما هستم.

This is English addict coming to you live

این معتاد انگلیسی است که

from the birthplace of the English language,

از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be England.

که اتفاقاً انگلستان است به سراغ شما می آید.

And you. Oh,

و شما. اوه،

here we go again.

دوباره می رویم.

We are back once more.

ما یک بار دیگر برگشتیم.

Live, live life as life can be.

زندگی کن، زندگی را همانطور که زندگی می تواند باشد زندگی کن.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

It's a lovely day.

این یک روز دوست داشتنی است.

Here we have sunshine.

اینجا آفتاب داریم

It's a little bit chilly this morning.

امروز صبح هوا کمی سرد است.

We woke up to an early frost.

با یخبندان زود از خواب بیدار شدیم.

It was very frosty, but it's not too bad.

خیلی یخ زده بود ولی خیلی هم بد نیست.

It looks nice.

زیبا به نظر می رسد.

I find that

من متوجه می شوم که

sometimes with British weather it looks nice from in the house.

گاهی اوقات با آب و هوای بریتانیا از داخل خانه خوب به نظر می رسد.

But when you step outside, quite often

اما وقتی بیرون می روید،

it is not as pleasant as it looks.

اغلب آنقدرها که به نظر می رسد خوشایند نیست.

So my name is Mr.

پس اسم من آقای

Duncan and I like English.

دانکن است و انگلیسی را دوست دارم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I love English so much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I hope one day they will allow us

امیدوارم روزی به ما اجازه دهند

to marry the English language.

که با زبان انگلیسی ازدواج کنیم.

I would love.

من دوست دارم.

I would be so proud to walk down the aisle with the English language.

من بسیار مفتخرم که با زبان انگلیسی در راهرو قدم بردارم .

And maybe Mr. Steve could be my best man.

و شاید آقای استیو بهترین مرد من باشد.

Why not?

چرا که نه؟

Hello to you.

Nice to see you Here I am live with you every Sunday.

درود بر تو.

از دیدن شما خوشحالم اینجا من هر یکشنبه با شما زندگی می کنم.

For those wondering Sunday and Wednesday 2 p.m.

برای کسانی که تعجب می کنند یکشنبه و چهارشنبه ساعت 2 بعد از ظهر.

UK time is when I'm here with you.

زمان انگلستان زمانی است که من اینجا با شما هستم.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I had the most amazing sleep last night.

دیشب شگفت انگیزترین خواب را داشتم.

I had a really good sleep.

واقعا خواب خوبی داشتم.

It isn't very often that I have a good sleep.

خیلی اوقات اتفاق نمی افتد که خواب خوبی داشته باشم.

Sometimes I'm restless.

گاهی اوقات بی قرارم.

Do you find that sometimes you go to bed.

آیا متوجه می شوید که گاهی اوقات به رختخواب می روید؟

Even if you feel tired, you end up having a restless night.

حتی اگر احساس خستگی کنید، در نهایت یک شب بی قرار خواهید داشت.

But last night I slept like a baby.

اما دیشب مثل بچه ها خوابیدم.

Thank you.

Also, for those who have been asking about Mr.

متشکرم.

همچنین، برای کسانی که در مورد آقای استیو سوال کرده اند

Steve, he is coming today.

، او امروز می آید.

He is with us.

او با ماست.

We have the camera set up in the dining room.

ما دوربین را در اتاق غذاخوری نصب کرده ایم.

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، نه؟

So this is what we will have for Mr.

پس این چیزی است که بعداً برای آقای

Steve later on. Severities.

استیو خواهیم داشت. شدت.

It looks a bit dull.

کمی کسل کننده به نظر می رسد.

I don't know why it's so, so dark in there.

نمی دانم چرا آن جا انقدر تاریک است.

I will see if I can make it a little bit brighter.

ببینم میتونم کمی روشن ترش کنم یا نه.

But Mr.

اما آقای

Steve will be here a little bit later on.

استیو کمی بعد اینجا خواهد بود.

He's feeling much better.

او احساس بسیار بهتری دارد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

He is getting well.

حالش خوب میشه

I think he is over the worst of it.

من فکر می کنم او از بدترین حالت گذشته است.

For those who don't know, Mr.

برای آن‌هایی که نمی‌دانند، آقای

Steve caught COVID a few days ago,

استیو چند روز پیش مبتلا به کووید شد،

so he has been rather under the weather, to say the least.

بنابراین حداقل می‌توان گفت که در شرایط جوی قرار داشته است.

And because of that, he's he's not being too well, to be honest.

و به همین دلیل ، صادقانه بگویم، حال او خیلی خوب نیست.

But last Wednesday, he did appear on the live stream

اما چهارشنبه گذشته، او در جریان زنده ظاهر شد

and he is here today in his COVID corner.

و امروز اینجا در گوشه COVID خود است.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve will be with us as usual,

استیو طبق معمول،

at around about 2:30 today.

حدود ساعت 2:30 امروز با ما خواهد بود.

So don't go away.

پس نرو

I suppose I should also mention the live chat because that is why we are here.

فکر می کنم باید به چت زنده هم اشاره کنم زیرا به همین دلیل است که ما اینجا هستیم.

The live chat is what it's all about. Yes.

چت زنده چیزی است که در مورد آن است. آره.

For those who don't realise, you can open the live chat

برای کسانی که متوجه نمی شوند، می توانید چت زنده را باز کنید

and you can actually talk live here

و در واقع می توانید اینجا

with other English addicts.

با سایر معتادان انگلیسی به صورت زنده صحبت کنید.

It's true. I am not joking. It is true.

درسته. شوخی نمیکنم. درست است.

So hello to everyone who was first on today's live chat.

پس سلام به همه کسانی که اولین بار در چت زنده امروز بودند.

I wonder.

من تعجب میکنم.

I don't actually know.

من در واقع نمی دانم.

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Pretty easy.

خیلی راحت

Congratulations to you, Beatrice.

به تو تبریک می گویم، بئاتریس.

Once again, you are first in second place.

بار دیگر، شما در رتبه دوم قرار گرفتید.

Of course, we have a chance. Hello, Vitus.

البته ما شانس داریم. سلام ویتوس

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have Florence.

فلورانس هم داریم.

We also have Mazen joining us again today.

مازن نیز امروز دوباره به ما ملحق شده است.

Thank you very much for joining me live on my live

از اینکه هر یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به صورت زنده در چت زنده من به من ملحق شدید بسیار سپاسگزارم.

chat every single Sunday from 2 p.m.

UK time. Can I also say hello to Paolo?

به وقت انگلستان آیا می توانم به پائولو هم سلام کنم؟

Hello Paolo.

سلام پائولو

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Oh, by the way, I have some news for you

اتفاقاً در مورد کانال یوتیوبم برای شما خبری

concerning my YouTube channel.

دارم.

I have been verified again.

دوباره تایید شدم

If you remember a couple of years ago

اگر به یاد داشته باشید چند سال پیش

I actually lost my verification,

من واقعاً تأیید خود را از دست دادم،

my little tick that comes after my name.

تیک کوچکم که بعد از نام من آمده است.

But last week, YouTube.

اما هفته گذشته یوتیوب.

Thank you once again, YouTube. You are so lovely

یک بار دیگر از شما متشکرم، YouTube. تو گاهی خیلی دوست داشتنی هستی

sometimes.

Thank you for verifying my YouTube channel again.

از اینکه دوباره کانال YouTube من را تأیید کردید متشکرم.

So it is official.

پس رسمی است.

This is the only place where you will get Mr.

این تنها جایی است که آقای دانکن را در آن خواهید یافت

Duncan.

.

There are a lot of people pretending to be me.

افراد زیادی هستند که تظاهر به من می کنند.

They are posting my lessons and they are saying that they are me, but they are not.

درس های من را می گذارند و می گویند من هستم، اما نیستند.

If they don't look like this, it's not me.

اگر آنها اینگونه به نظر نمی رسند، من نیستم.

And if they are uploading my old videos

و اگر آنها ویدیوهای قدیمی من را آپلود می کنند

and saying that they are me, I can assure you they are not.

و می گویند که آنها من هستم، می توانم به شما اطمینان دهم که اینطور نیست.

This is the only place where I hang out.

این تنها جایی است که من در آن وقت می گذرانم.

I love hanging out.

من عاشق وقت گذرانی هستم.

I don't know about you, but I love hanging out on YouTube.

من شما را نمی‌دانم، اما من دوست دارم در یوتیوب بنشینم.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Yes, we have made it all the way to the end

بله، ما آن را به

of another weekend and the first week of February.

پایان یک آخر هفته دیگر و هفته اول فوریه رساندیم.

Yes, it is Sunday.

بله، یکشنبه است.

Baby, baby, baby, baby, baby, baby, baby, baby, baby, baby, baby, baby.

عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم، عزیزم.

Due to

به دلیل

sun is here again.

آفتاب دوباره اینجاست.

And I have to say, it is lovely to be back with you.

و باید بگم که برگشتن با شما خیلی خوبه.

It is very nice to be here.

اینجا بودن خیلی خوبه

Yes, Mr. Steve will be with you.

بله، آقای استیو با شما خواهد بود.

Don't worry.

نگران نباشید.

For all those who are worried about where Mr.

برای همه کسانی که نگران این هستند که آقای

Steve is, he is here and he will be

استیو کجاست، او اینجاست و

with us a little bit later on today.

کمی بعد امروز با ما خواهد بود.

We are talking about a certain topic for no particular reason.

ما در مورد یک موضوع خاص بدون دلیل خاصی صحبت می کنیم.

We are talking about up

ما در مورد بالا و شناور صحبت می کنیم

and float.

.

I don't know.

من نمی دانم.

Why do you think there might be a reason why we are doing that?

به نظر شما چرا ممکن است دلیلی برای این کار وجود داشته باشد؟

Well, maybe if you've been watching the news you will know that over the USA

خوب، شاید اگر اخبار را تماشا کرده باشید، بدانید که بر فراز ایالات متحده آمریکا

something has been floating around in the air.

چیزی در هوا شناور بوده است.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

We also have one here as well.

اینجا هم یکی داریم.

It's been floating around above my house.

این اطراف بالای خانه من شناور است.

In fact, I think it's coming over the house

در واقع، من فکر می کنم در حال حاضر به خانه می رسد

right now.

.

Oh, my goodness. What is it?

اوه خدای من. چیست؟

What is it?

چیست؟

It's a strange object.

شیء عجیبی است.

Very strange.

خیلی عجیب.

I don't know what that was.

من نمی دانم آن چه بود.

I will bring a little sharp instrument, like a needle or a pin,

یه وسیله تیز مثل سوزن یا سنجاق میارم

and I will pop the balloon a little bit later on.

و کمی بعد بادکنک رو میزنم.

I don't know what that was all about.

من نمی دانم این موضوع چه بود.

So maybe you've seen that on the news.

بنابراین شاید شما آن را در اخبار دیده باشید.

Maybe you've seen it somewhere on the Internet.

شاید شما آن را در جایی در اینترنت دیده باشید.

A lot of people talking about it.

افراد زیادی در مورد آن صحبت می کنند.

I have never known so many people

من

to to become so obsessed with a balloon.

تا به حال این همه آدم را نشناختم که اینقدر شیفته بادکنک شوند.

To be honest, that's not the only thing that's been happening as well.

صادقانه بگویم، این تنها چیزی نیست که در حال وقوع است.

We've had last week we also had a comet come over the house as well.

هفته گذشته نیز یک ستاره دنباله دار به خانه آمد.

Did you see the comet come over?

دیدی که دنباله دار آمد؟

I think I've got one somewhere here as well. Where is it?

من فکر می کنم من یک جایی اینجا هم دارم. کجاست؟

Oh, here we go.

اوه، ما به اینجا می رویم.

So we've also had a comet fly right past the earth. Flew

بنابراین ما یک دنباله‌دار نیز از کنار زمین پرواز کرده‌ایم. همینطور

like that.

پرواز کرد

You see

شما همه چیز را می بینید

everything.

.

Everything is happening above the planet at the moment.

در حال حاضر همه چیز در بالای سیاره اتفاق می افتد.

You. I thought it was coming again.

شما. فکر کردم دوباره داره میاد

And hello to Angel.

و سلام به فرشته

It's Angeles, The angel.

آنجلس است، فرشته.

Hello, my angel.

سلام فرشته من.

It is nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Maybe today you were not first on the live chat.

شاید امروز شما اولین نفر در چت زنده نبودید.

It doesn't matter as long as you are here and as long as you are okay.

تا زمانی که اینجا هستی و تا زمانی که خوب باشی فرقی نمی کند.

That is the important thing.

نکته مهم همین است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello to who else is here?

سلام به چه کسی دیگر اینجاست؟

Go. Sia is here today.

برو سیا امروز اینجاست.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

We also have Irene.

ما ایرن هم داریم.

We also have.

ما همچنین داریم.

Oh, Luis Mendez

اوه، لوئیس مندز

is here today. Hello, Louis.

امروز اینجاست. سلام، لویی.

Nice to see you here. Tomek says Mr.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. تومک میگه آقای

Duncan, is it on the news or in the news?

دانکن روی خبر هست یا تو خبر؟

Well, to be honest with you, you could use both.

خوب، برای صادق بودن با شما، می توانید از هر دو استفاده کنید.

I saw something on the news last night.

دیشب در اخبار دیدم.

So that means maybe you are watching the television.

پس این بدان معناست که شاید شما در حال تماشای تلویزیون هستید.

You saw it on the news.

تو اخبار دیدی

It was being reported.

گزارش می شد.

You saw it with your eyes.

تو با چشمت دیدی

It is something you see visually.

چیزی است که به صورت بصری می بینید.

But also we can talk generally

اما همچنین می توانیم به طور کلی

about things that are in the news, things

در مورد چیزهایی که در اخبار هستند، چیزهایی

that are being reported generally, so things that are being talked about.

که به طور کلی گزارش می شوند، بنابراین چیزهایی که در مورد آنها صحبت می شود صحبت کنیم.

And of course, at the moment there are many things that people

و البته، در حال حاضر موارد زیادی وجود دارد که مردم

are talking about in the news.

در مورد آنها صحبت می کنند.

You might watch television and you might see

ممکن است تلویزیون تماشا کنید و ممکن است

something on the news.

چیزی در اخبار ببینید.

So there are some slight differences, but you can use both.

بنابراین تفاوت های جزئی وجود دارد، اما می توانید از هر دو استفاده کنید.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Oh, I feel so excited.

اوه، من خیلی هیجان زده هستم.

Do you know why?

میدونی چرا؟

Do you know why I feel excited?

میدونی چرا هیجان دارم؟

Well, two reasons.

خب دو دلیل

First of all, I had a lovely sleep last night.

اول از همه اینکه دیشب خواب خوبی داشتم.

I slept like a baby.

مثل یه بچه خوابیده بودم.

And the other reason is

و دلیل دیگر این است

I am doing something in the studio.

که در استودیو کاری انجام می دهم.

What if I said to you, How would you feel if I said

اگر به شما بگویم چه احساسی خواهید داشت اگر

I am making some new lessons?

بگویم در حال ساختن چند درس جدید هستم؟

Mr. Duncan, is it possible?

آقای دانکن امکانش هست؟

Could it be happening?

ممکنه اتفاق بیفته؟

Yes. In 2023, I have started to make some new lessons,

آره. در سال 2023، من شروع به ساختن چند درس جدید

so I've been busy here in the studio.

کرده‌ام، بنابراین اینجا در استودیو مشغول بودم.

In fact, doing that.

در واقع، انجام این کار.

So to say that my week has been busy is an understatement.

بنابراین اینکه بگویم هفته من شلوغ بوده است، دست کم گرفته شده است.

First of all, I've been taking care of Mr.

اول از همه، من از آقای استیو مراقبت می‌کردم

Steve, keeping him happy and relaxed

و او را خوشحال و آرام

because he's had COVID.

می‌کردم زیرا او کووید داشته است.

I've also been busy writing new lessons,

من همچنین مشغول نوشتن دروس جدید،

filming new lessons, editing

فیلمبرداری دروس جدید، ویرایش

new lessons.

دروس جدید بوده ام.

And also I'm here doing this as well.

و همچنین من اینجا هستم و این کار را انجام می دهم.

So as you can probably imagine, I am quite busy at the moment.

بنابراین همانطور که احتمالاً می توانید تصور کنید، من در حال حاضر کاملاً مشغول هستم.

Hello to Claudia. Hello, Claudia.

سلام به کلودیا سلام، کلودیا.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I suppose I should say

فکر می کنم باید

what I often say to Claudia, I hope you are having a good day.

چیزی را که اغلب به کلودیا می گویم بگویم، امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

And I suppose also I should ask what's cooking?

و من فکر می کنم همچنین باید بپرسم آشپزی چیست؟

Claudia? What have you got in the pot?

کلودیا؟ چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Or Claudia?

یا کلودیا؟

What is in the pot?

در گلدان چیست؟

What?

چی؟

What is in the pot today?

امروز در گلدان چیست؟

Claudia, please let us know on the live chat.

کلودیا، لطفاً در چت زنده به ما اطلاع دهید.

It will be ever so nice. Mr. Steve.

همیشه خیلی خوب خواهد بود آقای استیو

By the way, even though he is feeling unwell, last night, Mr.

به هر حال، با وجود اینکه او احساس ناخوشی می کند، دیشب، آقای

Steve was in the kitchen doing what he does

استیو در آشپزخانه بود و کاری را که بهترین انجامش را انجام می داد، انجام می داد

best, and that was making a lovely meal.

، و این درست کردن یک غذای دوست داشتنی بود.

He made the most amazing meal last night.

او دیشب شگفت انگیزترین غذا را درست کرد.

Now we have over the past month and it has been one month, by the way,

الان در یک ماه گذشته داریم و یک ماه است، اتفاقاً

my new health regime, one month, one month tomorrow

رژیم جدید سلامتی من، فردا یک ماه، یک ماه

since I started my new healthy lifestyle,

از شروع سبک زندگی سالم جدیدم می گذرد،

I have cut out a lot of bad food in my diet, I have to say.

غذاهای بد زیادی را در رژیم غذایی ام حذف کرده ام. من باید بگویم.

So everything in my diet is a little more healthy.

بنابراین همه چیز در رژیم غذایی من کمی سالم تر است.

I'm taking more exercise.

من بیشتر ورزش میکنم

I'm walking a lot and I have lost some weight.

من زیاد راه می روم و مقداری وزن کم کرده ام.

However, Mr.

با این حال، آقای

Steve, last night made the most delicious lentil curry.

استیو، دیشب خوشمزه ترین عدس کاری را درست کرد.

It was

spicy, it had lots of flavour and it was delicious.

تند بود

، طعم زیادی داشت و خوشمزه بود.

Now, normally I don't like eating too much of that type of food

الان معمولا به دلایل مختلف دوست ندارم زیاد از این نوع غذا بخورم

for various reasons, but

it was delicious.

اما خوشمزه بود.

So if Mr.

بنابراین، اگر آقای

Steve is watching at the moment and I have a feeling he might be, he's

استیو در حال حاضر تماشا می‌کند و من احساس می‌کنم ممکن است او باشد

making some notes, you say, to prepare himself.

، شما می‌گویید او یادداشت‌هایی می‌نویسد تا خودش را آماده کند.

But can I say, Mr.

اما می‌توانم بگویم، آقای

Steve, that was absolutely gorgeous.

استیو، واقعاً عالی بود.

That meal last night was so magnifique.

آن غذای دیشب بسیار باشکوه بود.

It was beautiful.

زیبا بود.

All because normally

همه به این دلیل که معمولاً

Mr. Steve's lentil curry

کاری عدس آقای استیو

doesn't have much flavour.

طعم چندانی ندارد.

It's true.

درسته.

But last night he got it perfect. He did it perfectly.

اما دیشب او آن را کامل دریافت کرد. او این کار را کاملاً انجام داد.

I don't know what he was doing last night, but it was the most delicious meal

نمی دانم دیشب داشت چه می کرد، اما این خوشمزه ترین غذایی

I've had in a long time.

بود که در این مدت طولانی خورده ام.

In fact, I described Mr.

در واقع، من

Steve's lentil curry in the past

عدس کاری آقای استیو را در گذشته

as being

bland.

بی مزه توصیف کردم.

It's not a word you ever use,

به هر حال، این کلمه ای نیست

by the way, when you are talking about someone's cooking.

که شما در مورد آشپزی کسی صحبت کنید.

If you ever use the word bland

اگر تا به حال از کلمه بی مزه

to describe someone's cooking, it is always negative.

برای توصیف آشپزی کسی استفاده کنید، همیشه منفی است.

So bland is something that is tasteless.

بنابراین بی مزه چیزی است که بی مزه است.

It has no flavour.

طعم نداره

It it leaves no impression.

هیچ تاثیری بر جای نمی گذارد

It is bland.

بی مزه است.

You might also use the word insipid as well.

شما همچنین می توانید از کلمه insipid نیز استفاده کنید.

So something that is bland, something that has no flavour

بنابراین چیزی که ملایم است، چیزی که هیچ طعمی ندارد

or maybe something that has very little colour

یا شاید چیزی که رنگ بسیار کمی دارد را

can be described as bland.

می توان ملایم توصیف کرد.

It is an interesting,

جالب است

an appealing, not very interesting at all.

، جذاب است، اصلاً جالب نیست.

In fact.

در حقیقت.

Claudia, what are you cooking today?

کلودیا، امروز چی میپزی؟

Oh, today, once again,

آه، امروز، یک بار دیگر،

Claudia is cooking, or should I say,

کلودیا در حال پختن است، یا بهتر است بگویم،

baking some bread in the oven.

کمی نان در فر می پزد.

Very nice.

بسیار خوب.

You know, that's one of the things I would love to be able to do.

می دانید، این یکی از کارهایی است که من دوست دارم بتوانم انجام دهم.

I would.

I would love to be able to make my own bread,

من می خواهم.

من خیلی دوست دارم که نان خودم را درست کنم،

but of course, it takes so much time and so much effort

اما البته، این همه زمان و تلاش زیادی

and I just can't be bothered.

می برد و نمی توانم اذیت شوم.

It's much easier to go to the shop and buy some.

رفتن به مغازه و خرید برخی از آنها بسیار ساده تر است.

There is a type of bread that I want to eat more of,

یک نوع نان هست که من می خواهم بیشتر بخورم،

but it's very hard to get hold of and that is sour dough.

اما گرفتن آن خیلی سخت است و آن خمیر ترش است.

Have you heard of sour dough bread? Sour dough.

آیا در مورد نان خمیر ترش شنیده اید؟ خمیر ترش.

And apparently it is a specific type of bread

و ظاهراً نوع خاصی از نان

that is left for a very long time.

است که برای مدت بسیار طولانی باقی می ماند.

So quite often in modern bread

بنابراین اغلب در تهیه نان مدرن

making, normally they rush the process.

، معمولاً آنها در این فرآیند عجله دارند.

They do it very fast, they do it quickly

آنها این کار را خیلی سریع انجام می دهند، این کار را سریع

so you don't get all of the flavour and all of the taste of the bread.

انجام می دهند تا همه طعم و مزه نان را نگیرید.

However, with sour dough bread

با این حال، با نان خمیر ترش،

they allow all of the fermentation

آنها اجازه می دهند تمام تخمیر

to take place over a longer period of time.

در مدت زمان طولانی تری انجام شود.

However, because of that, sourdough bread is normally expensive,

با این حال، به همین دلیل، نان خمیر ترش معمولاً گران است،

but it is much healthier for you.

اما برای شما بسیار سالم تر است.

It is much better than the

خیلی بهتر

the processed bread that you buy in the supermarket.

از نان فرآوری شده ای است که در سوپرمارکت می خرید.

So it is very hard to to actually get

بنابراین

sour dough bread, but it it does taste rather nice.

تهیه نان خمیر ترش بسیار سخت است، اما طعم نسبتاً خوبی دارد.

Can I say hello to Cairo?

آیا می توانم به قاهره سلام کنم؟

Cairo?

قاهره؟

Santos, who says, Mr.

سانتوس که میگه آقای

Duncan, I love your channel.

دانکن من عاشق کانالت هستم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's very kind of you to say.

این خیلی لطف شماست که می گویید.

Yes, Mr.

بله، آقای

Stevens, cooking last night was amazing.

استیونز، آشپزی دیشب شگفت انگیز بود.

We often make this particular gesture.

ما اغلب این ژست خاص را انجام می دهیم.

We go.

ما میرویم.

It was beautiful.

زیبا بود.

It was delicious.

خوشمزه بود.

It really was so nice.

واقعا خیلی قشنگ بود

So Steve is in COVID corner today.

بنابراین استیو امروز در گوشه کووید است.

Unfortunately, he's still feeling a little unwell.

متأسفانه او هنوز کمی احساس ناراحتی می کند.

We have been testing him.

ما او را آزمایش کرده ایم.

Yesterday, he took a COVID test

دیروز تست کووید داد

and it is still positive,

و هنوز مثبت است

but I think it is slowly going away.

اما فکر می کنم کم کم دارد از بین می رود.

The only thing I can't believe is that I haven't caught it.

تنها چیزی که نمی توانم باور کنم این است که آن را نگرفته ام.

I don't know.

من نمی دانم.

I all I can say is my antibodies must be very strong.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که آنتی بادی های من باید بسیار قوی باشند.

Powerful antibodies, I think so.

آنتی بادی های قوی، من فکر می کنم.

Hello also to I want to say hello to some more people

سلام به چند نفر دیگر هم می‌خواهم سلام

because sometimes I forget, you see, because I'm in a hurry.

کنم، چون گاهی اوقات فراموش می‌کنم، می‌بینی، چون عجله دارم.

Can I say hello to Florence?

آیا می توانم به فلورانس سلام کنم؟

Can I say hello to Lydia?

آیا می توانم به لیدیا سلام کنم؟

Hello to Lydia.

سلام به لیدیا

It's nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Also, I want to say a very special

همچنین، می‌خواهم

thank you to Francesca Altieri.

تشکر ویژه‌ای از فرانچسکا آلتیری داشته باشم.

Hello, Francesca.

سلام فرانچسکا

I hope you are watching today.

امیدوارم امروز تماشا کنید.

And can I say thank you very much for your lovely donation that you sent a couple of days ago.

و می توانم بگویم که از کمک مالی دوست داشتنی شما که چند روز پیش فرستادید بسیار سپاسگزارم.

Thank you. And I do appreciate it.

متشکرم. و من از آن قدردانی می کنم.

Don't forget all of the donations go towards my work.

فراموش نکنید که تمام کمک های مالی به کار من اختصاص می یابد.

So everything I do here to maintain the studio

بنابراین هر کاری که اینجا انجام می دهم تا استودیو را حفظ کنم

and to run everything smoothly, I do it all on my own.

و همه چیز را به خوبی اداره کنم، همه را به تنهایی انجام می دهم.

So thank you to Francesca.

پس از فرانچسکا متشکرم.

And if you want to make a donation as well, you can.

و اگر می خواهید کمک مالی نیز بکنید، می توانید.

You are more than welcome to do so.

شما بیش از آن از انجام این کار خوش آمدید.

Everything that you gave, everything you send will be used to make

همه چیزهایی که دادید، همه چیزهایی که ارسال می کنید برای این کار استفاده می

this,

شود،

to make sure this goes

تا مطمئن شوید که به

smooth easily, which sometimes it does.

راحتی انجام می شود، که گاهی اوقات انجام می شود.

It actually does. Sometimes.

در واقع انجام می دهد. گاهی.

Today we are looking at words and phrases connected to

امروز ما به کلمات و عبارات مرتبط با

floating.

شناور نگاه می کنیم.

And what's the other one up being up?

و دیگری چه خبر است؟

There are many ways of expressing up.

راه های زیادی برای بیان وجود دارد.

There are many ways of using the word up.

راه های زیادی برای استفاده از کلمه up وجود دارد.

And also there are many ways of saying float.

و همچنین راه های زیادی برای گفتن شناور وجود دارد.

I can promise you now that was not my stomach.

حالا می توانم به شما قول بدهم که شکم من نبود.

It wasn't definitely.

قطعا اینطور نبود

Are you ready for Mr. Steve?

آیا برای آقای استیو آماده هستید؟

He will be here in a few moments.

او تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

We are trying something different today with Mr.

ما امروز با آقای استیو چیز متفاوتی را امتحان می کنیم

Steve because last week we had some technical problems.

زیرا هفته گذشته مشکلات فنی داشتیم.

But I'm hoping today there will be no technical problems.

اما امیدوارم امروز مشکل فنی پیش نیاید.

So please, can you keep your fingers crossed that we don't have

پس خواهش می کنم، می توانید انگشتانتان را کنار بگذارید که

any technical problems today?

امروز مشکل فنی نداریم؟

Would you like to have a look at Mr.

آیا می خواهید به

Steve's crazy plant?

گیاه دیوانه آقای استیو نگاهی بیندازید؟

Steve's plant has gone absolutely crazy.

گیاه استیو کاملاً دیوانه شده است.

Here it is. Would you like to see it? Here it is.

ایناهاش. دوست دارید آن را ببینید؟ ایناهاش.

Looking at that.

با نگاه کردن به آن.

It has gone absolutely crazy.

کاملاً دیوانه شده است.

Now, I can never remember the name of this plant, but Mr.

حالا اسم این گیاه را هیچ وقت به خاطر نمی آورم، اما آقای

Steve knows what it's called.

استیو می داند اسم آن چیست.

But look at that.

اما به آن نگاه کنید.

It has gone absolutely crazy.

کاملاً دیوانه شده است.

In fact, it's huge.

در واقع، بزرگ است.

It's starting to take over the kitchen window.

شروع به تسخیر پنجره آشپزخانه می کند.

And you can see now there is a little flower growing in the middle.

و اکنون می توانید ببینید که یک گل کوچک در وسط رشد می کند.

It has come right up.

درست آمده است.

In fact, Mr.

در واقع، آقای

Steve said that it looks like a tiger's dingle tango.

استیو گفت که شبیه تانگوی ببر است.

I don't know how Mr.

من نمی‌دانم آقای

Steve knows about Tiger's dingle tangles, but apparently Mr.

استیو چگونه از پیچ و تاب‌های تایگر می‌داند، اما ظاهراً آقای

Steve said that particular flower looks

استیو گفته است که آن گل خاص

like a tiger's dingle tango.

شبیه تانگوی دانگ ببر است.

I don't know about you, but I don't know about those sorts of things.

من در مورد شما نمی دانم، اما من در مورد این نوع چیزها نمی دانم.

We will see Mr. Steve in a few moments.

چند لحظه دیگر آقای استیو را خواهیم دید.

The live chat is very busy.

چت زنده بسیار شلوغ است.

Sater RINO is here.

Sater RINO اینجاست.

Hello, Catarina, Nice to see you back.

سلام، کاتارینا، خوشحالم که برگشتی.

Ricardo is here as well.

ریکاردو هم اینجاست.

Hello, Ricardo.

سلام ریکاردو

Nice to see you joining us today as well.

خوشحالم که امروز هم به ما ملحق می شوید.

So many people joining in with a live chat.

افراد زیادی با یک چت زنده به آن می پیوندند.

As I said, there are new lessons coming up.

همانطور که گفتم، درس های جدیدی در راه است.

I have been busy in the studio over the past two or three days

من در دو سه روز گذشته در استودیو مشغول

making new lessons and I will start posting them next week.

ساختن درس های جدید بودم و از هفته آینده شروع به ارسال آنها خواهم کرد.

Oh, Mr. Duncan.

اوه، آقای دانکن.

So look out for those.

پس مراقب آنها باشید

They will hopefully pop up on your notifications.

امیدواریم در اعلان های شما ظاهر شوند.

I hope they will

امیدوارم که

Tolmach is talking about the balloon.

تولماچ در مورد بالون صحبت می کند.

Well, we have one here.

خب ما اینجا یکی داریم

You see going over the house.

می بینید که از خانه می روید.

You might see it today once or twice.

ممکن است امروز آن را یک یا دو بار ببینید.

But yes, the one that was going over the United States

اما بله، آن چیزی که بر فراز ایالات متحده می رفت

has now been shot down.

، اکنون سرنگون شده است.

It does seem as if they are maybe

به نظر می رسد که آنها ممکن است

blowing everything out of proportion.

همه چیز را نامتناسب کنند.

Have you ever heard of that phrase?

آیا تا به حال در مورد آن عبارت شنیده اید؟

If you blow something out of proportion,

اگر چیزی را نامتناسب کنید، به

it means you make something seem more important

این معنی است که چیزی را مهم‌تر

or more serious than it actually is.

یا جدی‌تر از آنچه هست جلوه می‌دهید.

You blow something out of proportion.

شما چیزی نامتناسب می زنید.

It is overblown.

بیش از حد پر شده است.

Something that people are talking about

چیزی که مردم درباره آن صحبت

is being exaggerated.

می کنند اغراق شده است.

So a lot of people have got really nervous about this.

بنابراین بسیاری از مردم در مورد این موضوع واقعاً عصبی شده اند.

And of course, as usual, we have lots of conspiracy theories

و البته، طبق معمول، ما تئوری‌های توطئه زیادی در

surrounding the mystery balloon

مورد بالون اسرارآمیز داریم

that would appear to have floated

که به نظر می‌رسد در

all the way from China.

تمام مسیر از چین شناور بوده است.

By the way, that's a very long way.

اتفاقاً این راه بسیار طولانی است.

That is a long way to float through the sky.

این راه طولانی برای شناور شدن در آسمان است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

I hope you will enjoy it.

امیدوارم از آن لذت ببرید.

Mr. Steve is feeling much better and he will be here in a few moments.

آقای استیو خیلی بهتر است و چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

But first I suppose we will take a little break

اما ابتدا فکر می کنم کمی استراحت

and we we will prepare Mr.

کنیم و آقای استیو را آماده کنیم

Steve because he is on his way.

زیرا او در راه است.

Don't don't click that button.

روی آن دکمه کلیک نکنید.

Don't click away.

دور کلیک نکنید.

Stay here.

این جا بمان.

Yes, we are going to go somewhere.

آره قراره بریم یه جایی

We're going to go on holiday.

قراره بریم تعطیلات

Trust me,

به من اعتماد کنید،

I don't know when it will be, but hopefully it will be soon.

نمی دانم چه زمانی خواهد بود، اما امیدوارم به زودی انجام شود.

He is on his way in a moment.

او در یک لحظه در راه است.

Stand by. Mr.

بایستید آقای

Steve is in Covered corner.

استیو در گوشه پوشیده است.

He will be with us in a few moments from now.

او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Okay.

باشه.

And I am.

و من هستم.

The problem with doing this is there is always something to remember and think of.

مشکل انجام این کار این است که همیشه چیزی برای یادآوری و فکر کردن وجود دارد.

So let me just put the live chat on for Mr.

بنابراین اجازه دهید من فقط چت زنده را برای آقای استیو قرار دهم

Steve. He's he's already whispering in my ear.

. او در حال حاضر در گوش من زمزمه می کند.

He's saying, Mr. Duncan, where is the live chat?

او می گوید، آقای دانکن، چت زنده کجاست؟

Okay, then I will I will set that up for Mr.

خوب، پس من آن را برای آقای استیو تنظیم می کنم

Steve.

Now, you have no idea

.

حالا نمی‌دانی

how many things I have to think of when I'm doing this.

وقتی دارم این کار را می‌کنم به چند چیز فکر کنم.

It's.

این است.

It's a little bit crazy, to say the least.

حداقل می توان گفت کمی دیوانه کننده است.

And now that we have lots of ads playing.

و اکنون که تبلیغات زیادی در حال پخش داریم.

Oh, dear, we may

اوه عزیزم ممکنه بریم

go away.

Apps.

برنامه ها

There we go.

ما میرویم آنجا.

Okay, I will give this to Mr.

خوب، من این را

Steve in a moment when he's on camera. So here he comes.

در لحظه ای که آقای استیو جلوی دوربین می رود، می دهم. پس اینجا او می آید.

Now, I hope this works because we are trying something different today.

اکنون، امیدوارم این کار کند، زیرا ما امروز چیز متفاوتی را امتحان می کنیم.

First of all, Mr. Steve, can you hear me?

اول از همه، آقای استیو، صدای من را می شنوید؟

I can.

من میتوانم.

I can hear you loud and clear, Mr. Duncan.

من صدای شما را بلند و واضح می شنوم، آقای دانکن.

Okay. Can you hear me? I think so.

باشه. صدای من را می شنوی؟ من هم اینچنین فکر میکنم.

Keep speaking.

به حرف زدن ادامه بده

Yes, Mr. Duncan.

بله، آقای دانکن.

Here we are on Sunday.

اینجا ما یکشنبه هستیم.

Once again, I live across the world.

بار دیگر، من در سراسر جهان زندگی می کنم.

Okay, here we go. And here he comes.

خوب، ما می رویم. و در اینجا او می آید.

Mr. Steve is now right

آقای استیو الان

here.

اینجاست.

Hello. Hello, everyone.

سلام. سلام به همه

Here I am in covered corner. As Mr.

اینجا من در گوشه ای سرپوشیده هستم. همانطور که آقای

Duncan has said.

دانکن گفته است.

Now I'm for those of you that don't know,

حالا من برای کسانی از شما هستم که نمی دانند

I've unfortunately caught COVID again last week.

، متأسفانه هفته گذشته دوباره به کووید مبتلا شده ام.

Again, the rule is don't mix with other people in large groups.

باز هم، قاعده این است که با افراد دیگر در گروه های بزرگ مخلوط نشوید.

Yes, well, that's what that's what I said now.

بله، خوب، این چیزی است که من الان گفتم.

But anyway, I am feeling much, much better.

اما به هر حال، حالم خیلی خیلی بهتر است.

And I did a test yesterday

و من دیروز یک آزمایش انجام دادم

and it's a very faint line now.

و اکنون یک خط بسیار کمرنگ است.

Mr. Duncan on the on the test.

آقای دانکن در آزمون.

So I think by tomorrow

بنابراین

I will have expelled the vile bug from my system

فکر می‌کنم تا فردا این اشکال شرور را از سیستم خود حذف کرده‌ام

and I will be able to appear on the live streams again

و می‌توانم دوباره در جریان‌های زنده

without having to be in this remote way.

بدون نیاز به این راه دور ظاهر شوم.

Mind you.

حواست بهت باشه

Having said that, you haven't caught it, Mr. Duncan

با این حال، شما آن را نگرفتید، آقای دانکن،

Which is very good because I didn't want you to catch it

که خیلی خوب است، زیرا من نمی خواستم شما آن را بگیرید،

because I didn't want to have to look after you

زیرا نمی خواستم

in any way, shape or form.

به هیچ وجه، شکل یا شکلی از شما مراقبت کنم.

I'm only joking, But no, it's very good you didn't catch it.

من فقط شوخی می کنم، اما نه، خیلی خوب است که متوجه نشدی.

And we didn't even isolate at all.

و ما اصلاً منزوی نشدیم.

I mean, we've isolated for this because I just, you know, I don't be standing up for 2 hours.

منظورم این است که ما برای این منزوی شده ایم، زیرا من فقط، می دانید، من 2 ساعت نمی ایستم.

It's too uncomfortable when I'm getting better.

وقتی بهتر می شوم خیلی ناراحت کننده است.

But luckily you didn't get it and we didn't isolate,

اما خوشبختانه شما آن را دریافت نکردید و ما جدا نشدیم،

which just shows something, actually, because I had a fairly full on infection.

که فقط چیزی را نشان می دهد، در واقع، زیرا من نسبتاً عفونت کامل داشتم.

So I'm surprised you didn't get it.

بنابراین من تعجب می کنم که شما آن را دریافت نکردید.

So I think sometimes it's not always passed on.

بنابراین فکر می کنم گاهی اوقات همیشه منتقل نمی شود.

We just don't know all the full details of how this happens.

ما فقط از تمام جزئیات کامل چگونگی این اتفاق نمی دانیم.

But long story short, I'm much better and I'm glad to be here.

اما خلاصه، من خیلی بهترم و خوشحالم که اینجا هستم.

I was here on Wednesday, but only briefly.

من چهارشنبه اینجا بودم، اما برای مدت کوتاه.

Yes, You seem to have all your energy back now.

بله، به نظر می رسد که شما اکنون تمام انرژی خود را دارید.

While I was out in the garden, Mr.

آقای دانکن، وقتی بیرون از باغ

Duncan, today I did a little bit in the garden.

بودم، امروز کمی در باغ کار کردم.

I thought, I'm going to push myself because I think that helps with the recovery.

فکر کردم، به خودم فشار می‌آورم زیرا فکر می‌کنم این به بهبودی کمک می‌کند.

Just do a little bit of gardening, a little bit of weeding,

فقط کمی باغبانی کنید ، کمی وجین کنید،

because there's those sneaky weeds, even though it's still winter,

زیرا آن علف های هرز یواشکی وجود دارد، حتی اگر هنوز زمستان است،

when there's a little bit of warm weather, those little those weeds that are very sneaky,

وقتی کمی هوا گرم است، آن علف های هرز کوچکی که خیلی یواشکی هستند،

they start growing and then all of a sudden you go out there in spring and you don't notice.

شروع به رشد می کنند و بعد همه ناگهان در بهار بیرون می روید و متوجه نمی شوید.

So I'm I've been getting rid of a lot of weeds, Mr.

بنابراین، من دارم از شر علف های هرز زیادی خلاص می شوم، آقای

Duncan, that are already starting to grow in the garden.

دانکن، که در باغ شروع به رشد کرده اند.

Well, it does feel like spring today.

خوب، امروز مثل بهار است.

It does.

All the bulbs are coming up.

این کار را انجام می دهد.

همه لامپ ها بالا می آیند.

We've got snowdrops in the garden.

ما در باغ گل برف داریم.

And of course, I saw that you've shown the Amaryllis plant.

و البته دیدم که شما گیاه آماریلیس را نشان دادید.

It's gone crazy.

دیوانه شده است.

Crazy?

دیوانه؟

I've never known a plant to grow so fast.

من هرگز گیاهی را نمی شناسم که به این سرعت رشد کند.

I think only bamboo grows quicker than this Amaryllis plant.

من فکر می کنم فقط بامبو سریعتر از این گیاه آماریلیس رشد می کند .

It's a mad plant.

این یک گیاه دیوانه است.

It's absolutely mad.

این کاملا دیوانه است.

I'm going to have to go and show the neighbour that gave it to me for Christmas just how well it's doing.

من باید بروم و به همسایه ای که آن را برای کریسمس به من داده است نشان دهم که چقدر خوب است.

I mean, it must.

It must have grown a centimetre a day

یعنی باید.

اونجا باید روزی یک سانتی متر رشد کرده باشه

there. It is phenomenal.

. فوق العاده است.

Absolutely phenomenal.

کاملاً خارق العاده

Anyway, I'm hoping it has a red flower, a great big red flower.

به هر حال من امیدوارم که یک گل قرمز داشته باشد، یک گل قرمز بزرگ.

If it's white, I'm going to be bitterly disappointed.

اگر سفید باشد، من به شدت ناامید خواهم شد.

Oh dear.

اوه عزیزم.

Because I don't like white flowers.

چون گل سفید دوست ندارم.

I think they're boring.

من فکر می کنم آنها خسته کننده هستند.

So I'm hoping it's going to be pink or red or something like that.

بنابراین امیدوارم که صورتی یا قرمز یا چیزی شبیه آن باشد.

Mr. Duncan, we will have to wait and see. Yes.

آقای دانکن، باید منتظر بمانیم و ببینیم. آره.

So today we have a lot of things to talk about and we are all.

بنابراین امروز ما چیزهای زیادی برای صحبت کردن داریم و همه داریم.

Can I just say again, Steve, we are all so relieved to see you

می‌توانم دوباره بگویم، استیو، همه ما از اینکه می‌بینیم خوب به نظر می‌رسی و رنگت را به دست آورده‌ای، خیلی راحت می‌شویم

looking well and you have got your colour back.

.

You look super duper.

شما فوق العاده احمقانه به نظر می رسید

I'm not sure if I like it or not.

مطمئن نیستم که دوستش دارم یا نه.

Yeah, well, I was getting used to Mr.

آره، خب، راستش من داشتم به

Steve being quiet and unwell, to be honest.

ساکت بودن و ناخوش بودن آقای استیو عادت می کردم.

Yes, I must admit I said this on Wednesday.

بله، باید اعتراف کنم که این را چهارشنبه گفتم.

If you want to avoid COVID, avoid choirs.

اگر می خواهید از کووید جلوگیری کنید، از گروه های کر پرهیز کنید.

Yes, I've twice.

بله، من دو بار.

I've caught it now from going to my choir groups

اکنون از رفتن به گروه های کر خود متوجه این موضوع شده ام

because I think everyone's singing and talking.

زیرا فکر می کنم همه دارند آواز می خوانند و صحبت می کنند.

And if somebody has got COVID, then you're going to pick it up.

و اگر فردی مبتلا به کووید باشد، شما آن را دریافت خواهید کرد.

Well, I can't believe I didn't catch it.

خب باورم نمیشه نگرفتم

I know. I don't know why.

میدانم. نمی دانم چرا.

So you must have a super strong immune system this time

بنابراین باید این بار سیستم ایمنی فوق العاده قوی داشته

because you did catch it last time.

باشید زیرا دفعه قبل آن را گرفتید.

So, I don't know, maybe I'm just weak,

بنابراین، من نمی دانم، شاید من فقط ضعیف هستم،

but then I do.

اما بعد می دانم.

I've always picked up every cold flu bug going all my life.

من همیشه تمام بیماری آنفولانزای سرماخوردگی را که در تمام عمرم وجود داشته است، جمع آوری کرده ام.

I've always been susceptible to that.

من همیشه مستعد آن بوده ام.

It's probably just the shape of my throat on some.

این احتمالا فقط شکل گلوی من است.

Steve I've never mind enough about me, Mr. Steve.

استیو من هرگز به اندازه کافی به خودم اهمیت نمی دهم، آقای استیو.

No. Well, I'm going to talk about you again.

نه خب، من دوباره در مورد شما صحبت می کنم.

I remember when we first met.

یادم می آید اولین باری که همدیگر را دیدیم.

When we first met, I realised one thing about Mr.

وقتی برای اولین بار همدیگر را دیدیم، متوجه یک چیز در مورد آقای

Steve, and that is he catches colds very easily.

استیو شدم و آن اینکه او خیلی راحت سرما می‌خورد.

And I suppose one of the reasons was, was the job that you were doing, because you were,

و من فکر می کنم یکی از دلایل این بود، شغلی که شما انجام می دادید، چون بودید،

you were hanging around sick people quite a lot.

خیلی دور افراد بیمار می گشتید.

So is that maybe that's one of the reasons.

پس شاید یکی از دلایل همین باشد.

But I did realise very early on that that Mr.

اما من خیلی زود متوجه شدم که آقای

Steve is a person who might be getting colds

استیو فردی است که ممکن است اغلب دچار سرماخوردگی

and flu and all sorts of other fevers quite often. And

و آنفولانزا و انواع تب های دیگر شود.

I used to as the child, I always did as a child,

و من از کودکی همیشه همین کار را می کردم

and some years I remember you not going back that long ago.

و چند سالی به یاد می آورم که به این مدت قبل برنگشتی.

I would get like four colds a year

من سالی چهار بار سرما می

and I don't think I was run down or anything, but I just just would catch them.

خورم و فکر نمی کنم حالم بد شود یا چیز دیگری، اما فقط آنها را می گرفتم.

I don't know why I never found out the reason how or how to prevent them.

نمی‌دانم چرا هیچ‌وقت متوجه نشدم که چگونه و چگونه از آنها جلوگیری کنم.

I've tried every alternative therapy there is.

من هر روش درمانی جایگزینی را امتحان کرده ام.

If it's out there, I've tried it.

اگر وجود دارد، من آن را امتحان کرده ام.

None of them work.

هیچ کدام کار نمی کنند.

So I think I've just have to accept that.

بنابراین فکر می کنم فقط باید آن را بپذیرم.

I've got to stay away from people if I want to avoid colds and flu bugs.

اگر می‌خواهم از سرماخوردگی و آنفولانزا جلوگیری کنم، باید از مردم دوری کنم.

So you're going to become like me.

پس تو هم مثل من میشی

Everybody has a weak point in their system somewhere.

هر کسی در جایی نقطه ضعفی در سیستم خود دارد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And that just happens to be mine.

و این اتفاقاً مال من است.

I suppose I shouldn't complain too much. It could be a lot worse.

فکر می کنم نباید زیاد شکایت کنم. میتونه خیلی بدتر باشه

Everyone, every everyone has their own Achilles heel.

هرکسی، هرکسی پاشنه آشیل خودش را دارد.

A weakness, I suppose. Yes.

یک نقطه ضعف، گمان می کنم. آره.

Unless of course.

مگر اینکه البته.

It is actually your Achilles heel. Achilles heel.

در واقع این پاشنه آشیل شماست. پاشنه آشیل.

There's a good phrase, Mr.

یک عبارت خوب وجود دارد، آقای

Duncan, for us to tell people about.

دانکن، که ما در مورد آن به مردم بگوییم.

Well, the other thing I was going to mention very briefly,

خوب ، چیز دیگری که می‌خواستم خیلی کوتاه به آن اشاره کنم،

but was the the use of words

استفاده از کلمات

to do with with catching fevers or

برای تب‌گرفتن یا

or being able to to catch things easily.

یا توانایی گرفتن آسان چیزها بود.

And some people are they are very the word I'm looking for is susceptible.

و برخی از مردم بسیار کلمه ای که من به دنبال آن هستم حساس هستند.

Yes. Oh, there is a good word.

آره. اوه، یک کلمه خوب وجود دارد.

Susceptible.

مستعد.

If a person is susceptible

اگر فردی مستعد

to colds or fever, maybe they catch them quite often.

ابتلا به سرماخوردگی یا تب باشد، ممکن است اغلب به آن مبتلا شود.

And of course, we do have seasons as well, don't we, Steve?

و البته، ما فصل‌هایی هم داریم، اینطور نیست، استیو؟

We have seasons, yes.

ما فصل داریم، بله.

So that weather, as we all know

به طوری که آب و هوا، همانطور که همه ما می دانیم

it is is is a good environ

، محیط

for cold and flu bugs to be transmitted.

مناسبی برای انتقال بیماری های سرماخوردگی و آنفولانزا است.

So is is it still the flu season now? Yes.

پس آیا الان فصل آنفولانزا است؟ آره.

Yes, flu season starts

بله، فصل آنفولانزا

sort of November, December time the peak

از نوامبر شروع می شود، زمان اوج دسامبر

and then goes on to probably end

و سپس احتمالاً

of February, beginning of March until spring.

اواخر فوریه، اوایل مارس تا بهار ادامه می یابد.

I mean, you can get flu any time of the year, but the vast

منظورم این است که شما می توانید در هر زمانی از سال به آنفولانزا مبتلا شوید، اما اکثریت قریب به

majority of the cases tend to be in in this country, in the northern

اتفاق موارد در این کشور است، در شمال

tend to be December, January time.

به زمان دسامبر، ژانویه است.

But yes, I did have a flu jab and I think that does help.

اما بله، من آنفولانزا تزریق کردم و فکر می کنم این کمک می کند.

But I definitely, definitely was cold.

اما من قطعا، قطعا سرد بود.

But anyway, enough about me. Mr. Duncan.

اما به هر حال، در مورد من کافی است. آقای دانکن

Excuse me, I'm coughing away.

ببخشید دارم سرفه میکنم

Grandma, you might be hearing a bit of that today because Mr.

مادربزرگ، ممکن است امروز کمی از آن را بشنوی زیرا آقای

Steve is still under the weather.

استیو هنوز زیر آب و هوا است.

He hasn't completely recovered.

او به طور کامل بهبود نیافته است.

As I mentioned last night.

همانطور که دیشب اشاره کردم.

I did thank you earlier.

من قبلا از شما تشکر کردم

I don't know if you heard me, Steve, but I did compliment your your wonderful cooking last night.

نمی‌دانم استیو، صدایم را شنیدی یا نه، اما من از آشپزی فوق‌العاده‌ات دیشب تعریف کردم.

You made the most amazing lentil curry.

شگفت انگیزترین کاری عدس را درست کردید.

It was absolutely gorgeous.

کاملا زرق و برق دار بود

I think after many, many weeks and months of trial and error,

فکر می‌کنم بعد از هفته‌ها و ماه‌ها آزمون و خطا،

I finally found

the best way to make it stick.

بالاخره بهترین راه را پیدا کردم.

Stick to that particular recipe in future.

در آینده به آن دستور العمل خاص پایبند باشید.

And talking of cooking, I noticed that Claudia is cooking bread.

و در مورد آشپزی صحبت کردم، متوجه شدم که کلودیا در حال پختن نان است.

Yeah.

آره

Which I used to love cooking when I was younger.

در دوران جوانی عاشق آشپزی بودم. وقتی نوجوان یا جوانتر

I used to cook it for my mum when I was a teenager or younger.

بودم برای مادرم درست می کردم.

I can't remember when I started cooking bread, but I used to love cooking bread.

یادم نمی آید از کی شروع به پختن نان کردم، اما قبلاً عاشق پختن نان بودم.

We normally say baking. Baking? Yes, I used to love that.

ما معمولاً می گوییم پخت. پختن؟ بله، من قبلاً آن را دوست داشتم.

I used to like love kneading the dough and watching the

من عاشق ورز دادن خمیر و

the bread rise with the yeast.

تماشای نان بلند شدن با مخمر بودم.

You to stick it in the air and cover it and let it rise up

آن را در هوا بچسبانید و روی آن را بپوشانید

and then need it again and then let it rise up again and then cook.

و بگذارید بالا بیاید و دوباره به آن نیاز داشته باشید و دوباره بگذارید بالا بیاید و سپس بپزید.

You cannot beat home baked bread.

شما نمی توانید نان های خانگی را شکست دهید.

Yes, absolutely Delicious.

بله، کاملاً خوشمزه است.

Well, as I mentioned to you last week, not on the live stream, but away from the live stream.

خوب، همانطور که هفته گذشته به شما اشاره کردم، نه در پخش زنده، بلکه به دور از پخش زنده.

There is a type of practical sourdough bread, but it's very hard to get hold of because

یک نوع نان خمیر مایه کاربردی وجود دارد، اما دستیابی به آن بسیار سخت است، زیرا

apparently it is it is prepared over a very long period of time.

ظاهراً این نان در مدت زمان بسیار طولانی تهیه می شود.

So all of the yeast is allowed to ferment more.

بنابراین همه مخمرها اجازه دارند بیشتر تخمیر شوند.

And because of that, it is actually better for you.

و به همین دلیل، در واقع برای شما بهتر است.

It is actually better for your body.

در واقع برای بدن شما بهتر است.

Less starch, apparently.

ظاهراً نشاسته کمتر.

But but unfortunately, it's not easy to come by.

اما متاسفانه، رسیدن به آن آسان نیست.

Yes, it's become it became very popular in the lockdowns.

بله، در قرنطینه ها بسیار محبوب شده است.

A lot of people were making it at home.

خیلی ها در خانه درست می کردند.

It became a bit of a became a bit of a thing, a bit of a fad

در طول قرنطینه ها کمی به یک چیز تبدیل شد ، کمی مد

during the lockdowns, because during the lockdowns, everyone was doing a lot more cooking at home.

شد، زیرا در طول قرنطینه، همه بیشتر در خانه آشپزی می کردند.

You couldn't buy flour, everyone was doing their own home cooking.

نمی توانستی آرد بخری، هرکس در خانه خودش آشپزی می کرد.

A lot more of it went sour.

خیلی بیشترش ترش شد

Dough became this sort of thing that loads of people were cooking at home.

خمیر به چیزی تبدیل شد که تعداد زیادی از مردم در خانه می پختند.

So I mean, we didn't do it.

بنابراین منظورم این است که ما این کار را نکردیم.

I never did cook bread in the end, but I could have had a go.

من هرگز در نهایت نان نپزیدم، اما می توانستم بروم.

But yes, it's it's a right sandwich.

اما بله، این یک ساندویچ مناسب است.

No, it's fine. It's just it just takes too long to make.

نه، خوب است. فقط درست کردنش خیلی طول میکشه

Well, that's the trouble with if you've got the time to bake bread, fine.

خوب، مشکل این است که اگر وقت دارید نان بپزید، خوب است.

Otherwise you probably need to get yourself one of those bread makers.

در غیر این صورت احتمالاً باید خودتان یکی از آن نان سازها را تهیه کنید.

But then if you buy a bread maker, then you

اما اگر یک دستگاه نان ساز بخرید،

if you don't use it, it's just a waste of money and a large bit of equipment

اگر از آن استفاده نکنید، این فقط هدر دادن پول و مقدار زیادی از تجهیزات است

that sits in the kitchen cupboard somewhere not being new, it just takes too much time to make.

که در کمد آشپزخانه جایی می نشیند که نو نیست، فقط زمان زیادی برای درست کردن آن نیاز است. .

I can't I can't stand around waiting for bread to rise.

نمی توانم بایستم و منتظر بلند شدن نان باشم.

Well, I think if you've got a bread maker, I think that's good.

خوب، من فکر می کنم اگر یک نان ساز دارید، فکر می کنم خوب است.

But it's quite a commitment.

اما این کاملا یک تعهد است.

I would like to get one.

من می خواهم یکی را بگیرم.

Actually.

در حقیقت.

I've thought about getting one because you can experiment

من به این فکر کرده ام که یکی از آنها را بخرم زیرا می توانید

with all different types of bread, but you know, it's £100

انواع مختلف نان را آزمایش کنید، اما می دانید که 100 پوند است

and then the danger is that you buy one and then you never use it.

و بعد خطر این است که شما یکی را بخرید و هرگز از آن استفاده نکنید.

And then or you use it a few times and you become bored with it

و سپس یا چند بار از آن استفاده می کنید و از آن خسته می شوید

and then you stick it in the cupboard and then you end up going out buying bread

و سپس آن را در کمد می چسبانید و سپس برای خرید نان بیرون می روید

because we have seen something in the news this week

زیرا ما در اخبار این هفته دیدیم

about how Shop bought bread is very bad for you.

که چگونه فروشگاه نان خریده است بسیار بد است. برای شما.

Yes, well, this is it.

بله، خوب، همین است.

This is literally what I mentioned earlier, because it's got too much of the raw starch.

این به معنای واقعی کلمه همان چیزی است که قبلاً ذکر کردم، زیرا مقدار زیادی نشاسته خام در آن وجود دارد.

It isn't allowed to ferment.

تخمیر مجاز نیست

And of course, brown bread is another one that a lot of people like.

و البته نان قهوه ای یکی دیگر از مواردی است که بسیاری از مردم آن را دوست دارند.

You can have bread with lots of grain

می توانید نانی با غلات زیاد

or maybe lots of wheat or wheat germ.

یا شاید مقدار زیادی جوانه گندم یا گندم داشته باشید.

So so I suppose there were many different types of bread, but I would love

بنابراین فکر می کنم انواع مختلفی از نان وجود دارد، اما من دوست دارم

to eat more of sour dough bread. So.

بیشتر از نان خمیر ترش بخورم. بنابراین.

So we'll try and find if someone does it, maybe we can ask our next door neighbour

بنابراین ما سعی خواهیم کرد و پیدا کنیم که آیا کسی این کار را انجام می دهد، شاید بتوانیم از همسایه همسایه خود

who who happens to own a bakery.

که اتفاقا صاحب یک نانوایی است، بپرسیم.

Can you believe it?

One of our neighbours who moved to is

می تونی باور کنی؟

یکی از همسایه‌های ما که به آنجا نقل مکان

it was last

year or the year before he actually owns a bakery.

کرد، سال گذشته

یا سال قبل از آن بود که در واقع صاحب یک نانوایی باشد.

And I keep I keep saying to Steve,

و من مدام به استیو می گویم،

we must become very friendly with him because we might get free bread.

ما باید با او خیلی دوست شویم زیرا ممکن است نان مجانی بگیریم.

Yes, well, exactly.

بله، خوب، دقیقا.

We need to get free bread because

ما باید نان مجانی بگیریم زیرا

that would be a way maybe I could do something for him and he could do something for me.

این راهی است که شاید بتوانم کاری برای او انجام دهم و او بتواند کاری برای من انجام دهد.

Oh, in return, I've got to think of something.

اوه، در عوض، باید به چیزی فکر کنم.

I've got to think of something to get that free bread from the neighbour. But

من باید فکری کنم تا آن نان مجانی را از همسایه بگیرم. اما

Claudia's is not the only one cooking because Angeles is and gels.

کلودیا تنها آشپزی نیست زیرا آنجلس است و ژل می کند.

And I'm not sure how you pronounce your name is cooking.

و من مطمئن نیستم که چگونه نام خود را تلفظ می کنید آشپزی است.

Empanadas.

امپاناداس.

Empanadas.

امپاناداس.

Now, I'm not sure what they are, but they sound nice,

حالا، من مطمئن نیستم که آنها چه هستند، اما آنها صدای خوبی دارند،

so I never chicken or something like that.

بنابراین من هرگز جوجه یا چیزی شبیه آن را ندارم.

Never heard of it. Empanadas?

هرگز در مورد آن نشنیده اید. امپاناداس؟

Yes. It sounds

آره.

almost Mexican.

تقریبا مکزیکی به نظر می رسد.

Sort of.

Yeah.

به نوعی

آره

Type of food.

نوع غذا.

So maybe you could tell us what that is,

پس شاید بتوانید به ما بگویید آن چیست،

because whatever it is, it's sounds delicious.

زیرا هر چه که باشد، به نظر خوشمزه می رسد.

It's going to make me hungry.

این منو گرسنه می کنه

My appetite is coming back.

اشتهایم برگشته

By the way, it sounds more Italian to me.

اتفاقا به نظر من ایتالیایی تر است.

And I think if I enchiladas, I think it might be sort of

و من فکر می‌کنم اگر من انچیلادا باشم، فکر می‌کنم ممکن است

Mexican in origin.

منشأ آن مکزیکی باشد.

But maybe you could tell us what that is.

اما شاید بتوانید به ما بگویید این چیست.

Angeles

آنجلس

And people are sort of hinting that about going to Paris.

و مردم به نوعی در مورد رفتن به پاریس اشاره می کنند.

Mr. Duncan I noticed a few comments.

آقای دانکن من متوجه چند نظر شدم.

Oh, Tomek was saying that Rotterdam

اوه، تومک می گفت روتردام

to Paris is only 2 hours on a train.

تا پاریس فقط 2 ساعت با قطار فاصله دارد.

Yeah.

آره

So, yes, we've got to find out, haven't we?

خب، بله، ما باید بفهمیم، اینطور نیست؟

The ideal time to go now.

زمان ایده آل برای رفتن در حال حاضر.

We want to go sort of end of May, June time, but we've got to

ما می‌خواهیم تا آخر ماه می، ژوئن به وقت خود برویم، اما باید

fix up a date.

تاریخ را تعیین کنیم.

Then we're going to go and then ask is this,

سپس می‌رویم و می‌پرسیم

is this something that other people could link in to?

آیا این چیزی است که افراد دیگر می‌توانند به آن پیوند بزنند؟

Yes. Well, the main problem is at the moment as well is we're living

آره. خب، مشکل اصلی در حال حاضر این است که ما

in these crazy times where everyone keeps going on strike.

در این دوران دیوانه‌وار زندگی می‌کنیم که همه همچنان به اعتصاب ادامه می‌دهند.

So we don't know who is going to go on strike next

بنابراین ما نمی دانیم که چه کسی قرار است بعدی اعتصاب کند

because quite often they don't give you much, much warning.

زیرا اغلب آنها به شما هشدار زیادی نمی دهند.

So the worse scenario,

بنابراین سناریوی بدتر

the worst possible scenario would be us arranging something.

، بدترین سناریوی ممکن این است که ما چیزی را ترتیب دهیم.

And then the same weekend or the same week, everyone decides to go on strike.

و سپس در همان آخر هفته یا همان هفته، همه تصمیم می گیرند اعتصاب کنند.

And then and then we have to call it off.

و بعد و بعد باید آن را لغو کنیم.

So so that is the main problem.

بنابراین مشکل اصلی همین است.

That is the one, the one worry that is now at the back of my mind.

این همان نگرانی است که اکنون در پس ذهن من است.

But we will try.

اما ما تلاش خواهیم کرد.

We are determined it will happen.

ما مصمم هستیم که این اتفاق بیفتد.

It might not happen this year, but we are hoping that it will that.

شاید امسال این اتفاق نیفتد، اما امیدواریم که این اتفاق بیفتد.

So now we've got to plan for it.

بنابراین اکنون باید برای آن برنامه ریزی کنیم.

If you don't plan for it, it won't happen.

اگر برای آن برنامه ریزی نکنید، این اتفاق نمی افتد.

Yes. So we've got to we've got to say we can't say.

آره. بنابراین ما باید بگوییم که نمی توانیم بگوییم.

Will it happen?

آیا این اتفاق خواهد افتاد؟

It might happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

We've got to say we've got to pick a date and say

ما باید بگوییم که باید یک تاریخ را انتخاب کنیم و بگوییم که

this is when we're going and and then give a few alternative dates

این زمانی است که می‌رویم و سپس چند تاریخ جایگزین می‌دهیم،

because people might be working on might be difficult to get time off.

زیرا ممکن است افراد در حال کار باشند، ممکن است مرخصی گرفتن دشوار باشد.

People need to be able to plan in advance.

مردم باید بتوانند از قبل برنامه ریزی کنند.

So I think we've got to get on to this.

بنابراین من فکر می کنم که ما باید به این موضوع بپردازیم.

Mr. Duncan, fairly quickly.

آقای دانکن، خیلی سریع.

Say this is when we're planning to come this weekend

بگویید این زمانی است که ما قصد داریم این آخر هفته

or this weekend, which would be better because we're very flexible.

یا این آخر هفته بیایم، که بهتر است زیرا ما بسیار انعطاف پذیر هستیم.

I'm not working now, so I'm very flexible.

من الان کار نمی کنم، بنابراین بسیار انعطاف پذیر هستم.

It's got to be over a weekend.

باید بیش از یک آخر هفته باشد.

It's got to be when there are no school holidays

این باید زمانی باشد که تعطیلات مدرسه وجود نداشته باشد،

because we don't want to be travelling when there's but when all the kids are off school,

زیرا ما نمی‌خواهیم در زمان تعطیلی در سفر باشیم، اما وقتی همه بچه‌ها از مدرسه خارج هستند،

we don't want public holidays, so we've got to find out

ما تعطیلات عمومی نمی‌خواهیم، ​​بنابراین باید بفهمیم

when there are public holidays, particularly in France

که چه زمانی تعطیل است. تعطیلات، به ویژه در فرانسه

and we've got to link in with that.

و ما باید با آن ارتباط برقرار کنیم.

It probably doesn't matter so much in the UK when there's public holidays.

احتمالاً در بریتانیا خیلی مهم نیست که تعطیلات رسمی باشد.

Then mind you, on the other hand,

پس توجه داشته باشید، از سوی دیگر،

if there's going to be a strike, they're going to do it on a public holiday.

اگر قرار است اعتصابی انجام شود، آنها این کار را در تعطیلات رسمی انجام خواهند داد.

So that's why we need to avoid public holidays. Exactly.

بنابراین باید از تعطیلات رسمی خودداری کنیم. دقیقا.

To avoid strikes, Yes.

برای جلوگیری از اعتصاب، بله.

So the strikes in this country, the strikes in France.

بنابراین اعتصابات در این کشور، اعتصابات در فرانسه.

Yeah.

آره

So if we avoid a public holiday, we should be safe.

بنابراین اگر از تعطیلات عمومی اجتناب کنیم، باید در امان باشیم.

And then we've got to decide, are we going to go on Eurostar or are we going to fly?

و سپس باید تصمیم بگیریم، آیا قرار است با یورو استار برویم یا پرواز کنیم؟

Or maybe we can walk, know and get a sponsored

یا شاید بتوانیم پیاده روی کنیم، بدانیم و یک

walk to go to Paris, though maybe a tandem?

پیاده روی حمایت مالی برای رفتن به پاریس داشته باشیم، هرچند ممکن است پشت سر هم؟ صادقانه بگویم،

We could hire a tandem and think this is

می‌توانیم گروهی را استخدام کنیم و فکر کنیم که

this is starting to sound exhausting, to be honest.

این کار خسته‌کننده به نظر می‌رسد.

I'm not going to do that.

من این کار را نمی کنم.

No, that's way I'm doing that, I can tell you now.

نه، من این کار را انجام می دهم، اکنون می توانم به شما بگویم.

So we've got to find out about public holidays. Okay.

بنابراین ما باید در مورد تعطیلات رسمی اطلاعات کسب کنیم. باشه.

Yes. France, you've just literally said that.

آره. فرانسه، شما به معنای واقعی کلمه این را گفتید.

I know. I'm just repeating it.

میدانم. فقط دارم تکرارش میکنم

Anyway, what I was going to mention is my résumé.

به هر حال آنچه می خواستم به آن اشاره کنم رزومه من است.

My regime of being healthy is now one

رژیم سالم بودن من الان

old one month.

یک ماهه است.

I've been doing it.

من آن را انجام داده ام.

And I feel I have to say, Steve, and I know,

و احساس می‌کنم باید بگویم استیو، و می‌دانم،

I know I really put a lot of effort into this.

می‌دانم که واقعاً برای این کار تلاش زیادی کردم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I'm eating porridge in the morning.

من صبح ها فرنی می خورم.

I'm exercising.

دارم ورزش میکنم

Hopefully we will have a walk after we've done

امیدوارم بعد از انجام این کار امروز هم پیاده روی داشته باشیم

this today as well, because the weather is so nice outside.

، زیرا هوا در بیرون بسیار خوب است.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

But it's all because of Mr. Steve as well.

اما همه اینها به خاطر آقای استیو نیز هست.

You say encouraging me as well.

شما هم می گویید مرا تشویق کنید.

So sometimes it's very important to do that.

بنابراین گاهی اوقات انجام این کار بسیار مهم است.

Today we are looking at floating

امروز ما به شناور

and being up.

بودن و بالا بودن نگاه می کنیم.

Can you guess why we're doing that? Mr.

آیا می توانید حدس بزنید چرا ما این کار را انجام می دهیم؟ آقای

Steve, Is it anything to do with that

استیو، آیا ربطی به آن

so-called spy balloon

بالون به اصطلاح جاسوسی دارد

that has been floating over certain American states,

که بر فراز برخی از ایالت های آمریکا شناور بوده است،

which has been all over the news?

که در سراسر اخبار منتشر شده است؟

And we're not quite sure as to the reason why?

و ما کاملاً مطمئن نیستیم که چرا؟

It's that some people seem to think that the Chinese

به نظر می رسد برخی از مردم فکر می کنند که چینی

have done it deliberately, but it sort of backfired a bit

ها عمدا این کار را انجام داده اند، اما به نوعی نتیجه معکوس داشت

because they were supposed to have a visit from the secretary of state,

زیرا قرار بود وزیر امور خارجه با آنها ملاقات کند،

and then it's all sort of gone a bit wrong that's had to be cancelled and. Mr..

و سپس همه چیز کمی اشتباه شده است که باید انجام می شد. لغو شد و. آقای

BLINKEN Yeah, relationships between China

BLINKEN بله، روابط بین چین

and America are at an all time low.

و آمریکا در پایین ترین سطح خود قرار دارد.

I always call him Mr.

من همیشه او را

Blinken instead of.

به جای آقای بلینکن صدا می کنم.

Mr.. BLINKEN Hey, Scott, quite like him.

آقای BLINKEN سلام، اسکات، کاملا شبیه او.

He seemed very measured, very sensible.

او بسیار سنجیده، بسیار معقول به نظر می رسید.

I like Mr. Blinken.

من آقای بلینکن را دوست دارم.

I think he's he looks like somebody you can really trust.

من فکر می کنم او شبیه کسی است که واقعاً می توانید به او اعتماد کنید.

He he his name sounds like a character from a kid's TV show.

او اسمش شبیه شخصیتی از یک برنامه تلویزیونی کودکانه است.

Mr.. BLINKEN Whenever you see him being interviewed, he just seems like the sort of just the sort of person

آقای BLINKEN هر زمان که او را در حال مصاحبه می بینید، به نظر می رسد همان فردی است

you want as a secretary of state and very calm, very measured, very diplomatic.

که شما به عنوان وزیر امور خارجه می خواهید و بسیار آرام، بسیار سنجیده، بسیار دیپلماتیک.

You know,

you just look at him and you just think, yeah, I trust that guy.

میدونی،

تو فقط بهش نگاه میکنی و فقط فکر میکنی، آره، من به اون مرد اعتماد دارم.

Anyway, Steve, I've heard

به هر حال، استیو، من شنیده

that there is a Chinese spy satellite

ام که یک ماهواره جاسوسی چینی وجود دارد

attached to a hot air balloon,

که به یک بالون هوای گرم متصل است

and it's actually going over our house right now.

و در واقع همین الان بالای خانه ما می رود.

Really?

In fact, if you if you look at both, you you might see it going over right now.

واقعا؟

در واقع، اگر به هر دو نگاه کنید ، ممکن است ببینید که در حال حاضر از کار افتاده است.

Oh, my goodness. It's coming. It's here it is. Steve Duncan.

اوه خدای من. داره میاد اینجاست. استیو دانکن

Oh, Oh, I don't know if I'm going the right way.

اوه، اوه، نمی دانم راه درست را می روم یا نه.

Oh, oh,

اوه، آه،

oh, well, no,

اوه، خوب، نه،

I'm not surprised because there is so much to spy on

من تعجب نمی کنم زیرا چیزهای زیادی برای جاسوسی وجود دارد

and so much intelligence that could be gathered from watching your live stream.

و اطلاعات زیادی وجود دارد که می توان از تماشای پخش زنده شما جمع آوری کرد.

Mr. Duncan. Yes.

آقای دانکن آره.

It wouldn't surprise me if people are spying on me now.

اگر الان مردم از من جاسوسی کنند تعجب نمی کنم.

There's somebody maybe lurking in the bushes at the back of the house watching.

ممکن است کسی در پشت خانه در کمین بوته ها باشد و تماشا کند.

Oh, empanada is stuffed pasta from Central America.

اوه، empanada ماکارونی پر شده از آمریکای مرکزی است.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

Sounds very nice. Yes.

به نظر خیلی قشنگه آره.

So obviously, Angela has gone off to to eat these.

بنابراین واضح است که آنجلا برای خوردن اینها به آنجا رفته است.

So it's not it's not it's not bread, then it's pasta.

پس این نیست، نان نیست، پس پاستا است.

Pasta? Yeah, Stuffed pasta.

پاستا؟ آره ماکارونی شکم پر

Oh, sounds lovely.

اوه، دوست داشتنی به نظر می رسد.

Uh, Alexander says you can't avoid strikes if you're in France.

اوه، الکساندر می گوید اگر در فرانسه باشید نمی توانید از اعتصابات جلوگیری کنید.

No, that's true. That is true.

نه، این درست است. این درست است.

I same now in the UK, it's back to sort of 1970s levels of strike.

من الان در بریتانیا هم همینطور، به سطح اعتصابات دهه 1970 بازگشته است .

Does anyone actually go to work in France?

آیا واقعاً کسی برای کار به فرانسه می رود؟

Because they always seem to be on strike

چون به نظر می رسد همیشه

more than we are.

بیشتر از ما در اعتصاب هستند.

Yes. Bamboo for use, as I've just got here.

آره. بامبو برای استفاده، همانطور که من به تازگی به اینجا رسیده ام.

But why aren't we together?

اما چرا ما با هم نیستیم؟

Well, you'll have to look at the comments earlier.

خب، باید زودتر به نظرات نگاه کنید.

It's because I've still got COVID.

به این دلیل است که من هنوز کووید دارم.

And so we're sort of trying

و بنابراین ما به نوعی سعی می کنیم

not to be too close to each other

in case I pass it on, although it's probably unlikely now.

در صورتی که آن را منتقل کنم خیلی به هم نزدیک نباشیم، اگرچه احتمالا اکنون بعید است.

Plus, also, it's just a bit easier for me to sit down as I'm recovering.

بعلاوه، همینطور که در حال بهبودی هستم، نشستن برای من کمی راحت تر است.

You know, I need to recover.

میدونی من باید ریکاوری کنم

Yeah. I think you're enjoying this. Yes.

آره من فکر می کنم شما از این لذت می برید. آره.

I don't mind standing up, but it might.

من از ایستادن مهم نیستم، اما ممکن است.

I'm going to get achy legs, so maybe we can return back to this sort of format.

من پاهایم درد می کند، بنابراین شاید بتوانیم به این نوع قالب برگردیم.

I That's relaxed, Mr. Duncan.

من این آرام است، آقای دانکن.

I could fall asleep here. Please don't. I won't.

میتونستم اینجا بخوابم لطفا این کار را نکنید. من نمی خواهم.

I'll be going to have the word again today, Mr.

امروز دوباره صحبت خواهم کرد، آقای

Duncan.

Not today, because I didn't have time to set it up.

دانکن.

امروز نه، چون وقت نکردم آن را تنظیم کنم.

And also, it's a bit more complicated because you're in the other room,

و همچنین، کمی پیچیده تر است، زیرا شما در اتاق دیگر هستید،

so there is a lot of stuff to that then I have to do.

بنابراین چیزهای زیادی برای آن وجود دارد که من باید انجام دهم.

But let's promise that we'll do it for next week.

اما بیایید قول بدهیم که این کار را برای هفته آینده انجام خواهیم داد.

We'll do it next week.

هفته بعد انجامش میدیم

Hopefully everything will be more normal,

امیدوارم همه چیز عادی تر شود،

whatever, whatever normal is.

هر چه که باشد، هر چه عادی باشد.

I mean, what is normal?

یعنی چی طبیعیه؟

Something Lewis says that be careful that that balloon could take away.

چیزی که لوئیس می گوید مراقب باشید که آن بادکنک می تواند از بین برود.

Yo, yo, yo, yo.

یو، یو، یو، یو.

YouTube golden button.

دکمه طلایی یوتیوب

Yes. Maybe they're spying on me.

آره. شاید از من جاسوسی می کنند.

They want to know what we're really doing.

آنها می خواهند بدانند که ما واقعاً چه می کنیم.

Maybe.

Maybe this whole YouTube channel is just a cover

شاید.

شاید کل این کانال یوتیوب فقط پوششی

for something more salacious.

برای چیزی مهمتر باشد.

Oh, Mr. Duncan.

اوه، آقای دانکن.

Salacious, something salacious, something

سلسیوس، چیزی دلخراش،

going on in the background that maybe

چیزی در پس‌زمینه اتفاق می‌افتد که شاید

people would be offended by

مردم از آن آزرده خاطر شوند

or upset by something salacious, something

یا از چیزی ناراحت شوند، چیزی به

mean something unsavoury.

معنای چیزی ناپسند باشد.

Okay. Maybe.

باشه. شاید.

Now, Steve, you were telling me about your latest

حالا، استیو، تو داشتی به من در مورد

your way of passing the time away during the day.

آخرین روش گذراندن وقتت در روز می‌گفتی.

And apparently what Mr.

و ظاهراً کاری که آقای

Steve likes to do, it's something he's done over the past two or three weeks.

استیو دوست دارد انجام دهد، کاری است که در دو یا سه هفته گذشته انجام داده است.

He started reply lying

او شروع کرد به دروغ گفتن

to news stories on the Internet.

به اخبار در اینترنت.

So we all do it.

بنابراین همه ما این کار را انجام می دهیم.

We all like to have a look at the news stories on the Internet.

همه ما دوست داریم نگاهی به اخبار موجود در اینترنت داشته باشیم.

Maybe there are reports

شاید گزارش‌هایی

in your local area that you want to keep up with, but Steve has started

در منطقه شما وجود داشته باشد که بخواهید با آنها همراه باشید، اما استیو شروع به

writing comments underneath

نوشتن نظرات زیر

these news stories, and sometimes I don't know why

این اخبار کرده است، و گاهی اوقات نمی‌دانم چرا

you do it, Steve, but one of these days someone is going to knock on the door

این کار را می‌کنید، استیو، اما یکی از این روزها قرار است در را بزن

and they're going to say, yeah,

و آنها می خواهند بگویند، بله

I yeah, the guy that wrote that comment.

، بله، مردی که آن نظر را نوشته است.

And then you will have to stand there and explain yourself.

و سپس شما باید آنجا بایستید و خود را توضیح دهید.

So I think a lot of people do this nowadays that neither.

بنابراین من فکر می کنم بسیاری از مردم این روزها این کار را انجام می دهند که هیچ کدام.

Yes, I've got into because I've got time on my hands because I'm not working now.

بله، من وارد کار شدم، زیرا وقت زیادی در اختیار دارم، زیرا اکنون کار نمی کنم.

I've got time on my hands, as they say.

به قول خودشان وقت دارم.

I've got lots of spare time.

من وقت خالی زیادی دارم

I've become a bit hooked on

من کمی درگیر

reading news stories

خواندن داستان های خبری شده ام،

like just become hooked on the news,

مانند اینکه فقط به اخبار وابسته شده ام،

reading stories and then reacting to them.

داستان ها را می خوانم و سپس به آنها واکنش نشان می دهم.

Because in a lot of news stories now posted on the Internet,

زیرا در بسیاری از اخباری که اکنون در اینترنت منتشر می شود

there is a comment section

، یک بخش نظرات وجود دارد که در

where people have made comments.

آن افراد نظر داده اند.

It's not like

it's not like not Tik Tok.

اینطور نیست که مثل تیک توک نیست.

What's that thing that the way you

چه چیزی است که راه شما

that people make lots of comments about what we can't

که مردم نظرات زیادی در مورد آنچه که ما نمی توانیم

possibly just.

فقط.

Duncan tweet, Twitter, Twitter. Yes.

توییت دانکن، توییتر، توییتر. آره.

It's it's it's probably similar to Twitter, but it's the news story itself

احتمالاً شبیه توییتر است، اما خود داستان خبری است

and it has a comment section at the top.

و یک بخش نظر در بالا دارد.

And I I've got into this habit of reading a news story becoming

و من این عادت را دارم که یک خبر را بخوانم و به

excited about it in some way and making comments.

نوعی در مورد آن هیجان زده شوم و نظر بدهم.

And I've got a bit out of control with it.

و من با آن کمی از کنترل خارج شده ام.

So I've got to be careful because I'm not being abusive or anything like that.

پس باید مراقب باشم چون توهین آمیز یا چیزی شبیه آن نیستم.

I'm just putting my point of view across.

من فقط دیدگاه خود را بیان می کنم.

And I have noticed quite a lot of reaction from people

و من متوجه واکنش‌های بسیار زیادی از مردم

where I often take the opposite view

شده‌ام که در آن اغلب دیدگاه مخالفی را دارم

that other people are taking in their comments section.

که دیگران در بخش نظرات خود دارند.

So I'm going to have to be careful that I don't bite off

بنابراین من باید مراقب باشم که

more than I can chew and

بیش از حد توانم گاز نگیرم و

say something that might come back to bite me.

چیزی بگویم که ممکن است دوباره مرا گاز بگیرد.

If you say something that might come back to bite you, you say something and make a comment about something.

اگر چیزی بگویید که ممکن است دوباره شما را گاز بگیرد، چیزی می گویید و در مورد چیزی نظر می دهید.

You think that it's not going to have any repercussions, but then suddenly

شما فکر می کنید که هیچ عواقبی نخواهد داشت، اما ناگهان

at some point somebody knocks on your door and punches you

یک نفر در خانه شما را می زند و با مشت به صورت شما می زند

in the face and something like that could happen.

و ممکن است چیزی شبیه به آن اتفاق بیفتد.

So yes, exactly.

پس بله دقیقا

So it's like people make comments, don't they, from ten years ago

بنابراین مثل این است که مردم از ده سال پیش

when they were teenagers on

که نوجوان بودند در

websites

وب‌سایت‌ها

or on social media somewhere, and then they become famous

یا در شبکه‌های اجتماعی در جایی نظر می‌دهند، و بعد معروف می‌شوند

and then somebody finds a tweet or a post from somewhere years ago

و بعد کسی توییت یا پستی را از جایی پیدا می‌کند که سال‌ها

that they made, and then they try and use that to destroy them in the media.

پیش نوشته‌اند. و سپس سعی می کنند از آن برای تخریب آنها در رسانه ها استفاده کنند.

Yeah, but of course, things you might have said when you've were a teenager,

بله، اما مطمئناً، چیزهایی که ممکن است در دوران نوجوانی گفته باشید،

you might have grown out of that way of thinking now

ممکن است اکنون از آن طرز فکر خارج شده

and you might have a different, completely different way of thinking.

باشید و ممکن است طرز فکر متفاوت و کاملاً متفاوتی داشته باشید.

But then the people have to graphically drop, grovel and and

اما پس از آن مردم باید گرافیکی را رها کنند، غر

take back what they said and apologise.

بزنند و آنچه را که گفته اند پس بگیرند و عذرخواهی کنند.

And you have to get very often looks very unseemly.

و شما باید اغلب به نظر می رسد بسیار نامناسب.

You have to beg for forgiveness.

باید التماس بخشش کنی

Yes, they have to beg for forgiveness because they're out there

بله، آنها باید طلب بخشش کنند، زیرا

instead of standing up and saying, Well, yeah, that's what I said at the time.

به جای اینکه بایستند و بگویند، خوب، بله، این همان چیزی است که من در آن زمان گفتم.

I don't mean now.

منظورم الان نیست

You know, people get so upset now about everything they do.

می دانید، مردم اکنون از هر کاری که انجام می دهند بسیار ناراحت می شوند.

Ridiculous.

مسخره - مضحک.

You know, everyone makes offhanded comments.

میدونی همه کامنتهای توهین آمیز میزارن

So might have said things in conversations to people years ago

بنابراین ممکن است سال‌ها پیش در گفتگو با مردم چیزهایی گفته باشد

that they don't necessarily believe now, but of course they do.

که آنها لزوماً اکنون به آن اعتقاد ندارند، اما مطمئناً اینطور است.

They're long forgotten.

آنها مدتهاست که فراموش شده اند

But if you're a famous person and you and everything you do on the on

اما اگر شما یک فرد مشهور هستید و شما و هر کاری که اکنون در شبکه های اجتماعی انجام می دهید

social media now is there forever, isn't it?

برای همیشه وجود دارد، اینطور نیست؟

Well, you can delete it.

خب میتونی حذفش کنی

You can delete it.

می توانید آن را حذف کنید.

But if you don't, it's there forever. Yes.

اما اگر این کار را نکنید، برای همیشه وجود دارد. آره.

So it's very difficult, isn't it, I think, to say anything now.

بنابراین خیلی سخت است ، فکر می‌کنم الان چیزی گفتن نیست.

I think it is very, very easy to do that, though, if you're sitting behind the keyboard.

من فکر می کنم اگر پشت صفحه کلید نشسته باشید انجام این کار بسیار بسیار آسان است .

And no one knows who you are.

و هیچ کس نمی داند شما کی هستید.

I think that that is one of the things that that does happen a lot these days.

فکر می کنم این یکی از چیزهایی است که این روزها زیاد اتفاق می افتد.

We call these people keyboard warriors

ما به این افراد جنگجوی کیبورد

and they they have lots of lots of courage when they're behind the keyboard.

می گوییم و وقتی پشت کیبورد هستند شجاعت زیادی دارند.

But but in person, if you met them in the street,

اما شخصاً، اگر آنها را در خیابان ملاقات می‌کردید،

they wouldn't express any of those views

هیچ یک از آن دیدگاه‌ها را بیان نمی‌کردند،

because they know in the real world

زیرا می‌دانند در دنیای واقعی

or as they as we call it now, i r l

یا همانطور که ما اکنون آن را می‌نامیم، من به جای اینکه در واقعیت

that's what people say they instead of saying in the real world,

بگویند، این چیزی است که مردم می‌گویند. world،

they just abbreviate it to i r l I didn't know that in the real world,

آنها فقط آن را به i r l مخفف می کنند. من نمی دانستم که در دنیای واقعی،

Telmex says

why he deletes all his comments in real life to cover his tracks.

تلمکس می گوید

که چرا تمام نظرات خود را در زندگی واقعی حذف می کند تا ردیابی های خود را پوشش دهد.

Where we've noticed this is something we've noticed a lot about Tomic, because as we've said

جایی که ما متوجه این موضوع شده‌ایم چیزی است که در مورد تومیک بسیار متوجه شده‌ایم، زیرا همانطور که

before, Steve, we know very little

قبلاً گفته‌ایم، استیو، ما اطلاعات کمی

about all of those people out there watching us.

در مورد همه افرادی که آنجا ما را تماشا می‌کنند، داریم.

So we don't know who could who could be watching, as it could be anyone, any one, anyone.

بنابراین ما نمی‌دانیم چه کسی می‌تواند تماشا کند، زیرا ممکن است هر کسی، هر کسی، هر کسی باشد.

They might be a famous celebrity watching us.

آنها ممکن است یک سلبریتی مشهور در حال تماشای ما باشند.

So maybe Tomic, maybe Tomic is actually someone who's really famous

بنابراین شاید تومیک، شاید تومیک واقعاً کسی باشد که واقعاً مشهور است

and he wants to make sure that he doesn't leave any trail.

و می‌خواهد مطمئن شود که هیچ ردی از خود باقی نمی‌گذارد.

Well, we'll find out when we will meet up in Paris.

خوب، ما متوجه خواهیم شد که چه زمانی در پاریس ملاقات خواهیم کرد.

Yes, it would be amazing if it turned out that Tomic is a famous film star or maybe actor.

بله، شگفت انگیز خواهد بود اگر معلوم شود که تومیک یک ستاره مشهور سینما یا شاید یک بازیگر است.

Wouldn't that be amazing from Poland? Yes.

آیا از لهستان شگفت انگیز نیست؟ آره.

Louis is getting excited, of course, about us all meeting up

البته، لویی از ملاقات همه ما هیجان زده می شود

and is suggesting that we we need to go to Monmouth.

و به ما پیشنهاد می کند که باید به مونموث برویم.

Monmouth, I think you pronounce it Montmartre.

مونموث، فکر می کنم شما آن را Montmartre تلفظ می کنید.

Montmartre.

مونمارتر

Among that which is of I think is is

در میان چیزهایی که فکر می کنم

definitely the nicest place in Paris I've been to. Yes.

قطعاً بهترین مکان در پاریس است که من در آن بوده ام. آره.

The Mountain of the Saints.

کوه مقدسین.

Yes. It's lovely that the church at the top,

آره. خیلی دوست داشتنی است که کلیسای بالای آن،

Abbey Cathedral, whatever it's called at the top, is beautiful.

کلیسای جامع ابی، هر چه در بالای آن نامیده می شود، زیباست.

And then of course you've got all that lovely, all those lovely cafes

و مطمئناً شما تمام آن کافه‌های دوست‌داشتنی

and the, the, the art influence.

و تأثیر هنری را دارید.

You can have your portrait.

شما می توانید پرتره خود را داشته باشید.

That's my favourite part of, of Paris. Yes.

این قسمت مورد علاقه من از پاریس است. آره.

A lot of the artists used to live up there.

بسیاری از هنرمندان قبلاً در آنجا زندگی می کردند.

Renoir, Monet, they all, they were all hanging around there.

رنوار، مونه، همه، همه در آنجا آویزان بودند.

They've got it.

آنها آن را دریافت کرده اند.

So the strange thing is, Steve, that particular area in

بنابراین، چیز عجیب این است، استیو، آن منطقه خاص در

Paris used to be an area of ill repute.

پاریس قبلاً منطقه ای بد شهرت بود.

That's where all the ladies of the night used to hang around.

آنجا بود که همه خانم های شب در آن جا می چرخیدند.

I just think it's very fitting that we'll all be going there. Yes.

فقط فکر می کنم خیلی مناسب است که همه ما به آنجا برویم. آره.

So you can meet me on a street corner in Paris,

بنابراین می توانید من را در گوشه ای از خیابان در پاریس ملاقات کنید،

and and then we can arrange the fee

و سپس می توانیم هزینه را ترتیب دهیم

afterwards.

.

Exactly.

دقیقا.

So today's Steve today.

بنابراین استیو امروز امروز است.

Moving on. We we are talking about today's subject.

در حال حرکت ما در مورد موضوع امروز صحبت می کنیم.

We have a subject which is one that,

ما موضوعی داریم که،

well, maybe, baby, some people like the subject, maybe they don't, but I hope you'll stick around.

خوب، شاید عزیزم، برخی از افراد این موضوع را دوست دارند، شاید هم این موضوع را دوست نداشته باشند، اما امیدوارم که شما به آن ادامه دهید.

Anyway, we are looking at words and phrases connected to up

به هر حال، ما به کلمات و عبارات متصل به بالا

and floating.

و شناور نگاه می کنیم.

You might be surprised to find out just how many words and phrases there are connected to those things.

شاید تعجب کنید که بدانید چند کلمه و عبارات به آن چیزها مرتبط هستند.

Steve

استیو

By the way, can I ask you a question?

به هر حال، می توانم از شما یک سوال بپرسم؟

Steve Yes.

استیو بله.

Do you do it with your left hand or your right hand?

آیا این کار را با دست چپ انجام می دهید یا دست راست؟

Hmm. I can see this is a little this is a rabbit hole.

هوم من می توانم ببینم این یک سوراخ کوچک است، این یک سوراخ خرگوش است.

I've got to be careful not to go down.

باید مواظب باشم پایین نروم

Are you talking about.

آیا شما در مورد آن صحبت می کنید.

No, just.

Just answer the question.

نه فقط.

فقط به سوال پاسخ دهید.

Do you do it with your left hand or right hand?

آیا این کار را با دست چپ انجام می دهید یا دست راست؟

It depends. Usually my right. So.

بستگی دارد. معمولا حق منه بنابراین.

And when do you do it?

و چه زمانی این کار را انجام می دهید؟

Do you do it during the day or night?

آیا این کار را در روز انجام می دهید یا شب؟

Well, I don't know how to answer that, Mr.

خوب، من نمی دانم چگونه به آن پاسخ دهم، آقای

Duncan. Both.

دانکن. هر دو.

Both. You do it during the day and the night.

هر دو. شما این کار را در روز و شب انجام می دهید.

And also you use your right hand.

و همچنین از دست راست خود استفاده می کنید.

Yes. Have you done it recently?

آره. آیا اخیراً آن را انجام داده اید؟

I don't know what you're talking about, Mr. Duncan.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید، آقای دانکن.

I'm assuming it's eating it.

فک کنم داره میخوره

I'm going to I'm going to assume it's something about eating cereal.

من قصد دارم به این فکر کنم که این چیزی در مورد خوردن غلات است.

So I'm going to say this morning.

بنابراین من می خواهم امروز صبح بگویم.

Oh, okay.

اوه، باشه

That this morning.

که امروز صبح

He did it this morning.

او این کار را امروز صبح انجام داد.

Yeah. So you did it this morning with your right hand?

آره پس امروز صبح با دست راستت انجامش دادی؟

Yes. I was holding the spoon and eating my cereal with my right hand.

آره. قاشق را گرفته بودم و با دست راستم غلاتم را می خوردم.

Yeah, that's what I'm thinking that you're talking about.

بله، این چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنید.

Mr. Duncan might not be, though.

اگرچه ممکن است آقای دانکن نباشد.

Would you say

آیا می گویید

that you are good at it?

که در آن خوب هستید؟

Well, I'm good at eating, yes.

خوب، من در غذا خوردن خوب هستم، بله.

I don't miss my mouth.

دلم برای دهنم تنگ نمیشه

There's no answer to that, is what you're talking about, Mr.

هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد، این چیزی است که شما در مورد آن صحبت می کنید، آقای

Duncan.

دانکن.

Well, what am I talking about?

خوب، من در مورد چه صحبت می کنم؟

What do you think I'm talking about, Steve?

فکر می کنی من در مورد چی صحبت می کنم، استیو؟

I don't know. Holding a spoon, holding a knife.

من نمی دانم. یک قاشق در دست گرفتن، یک چاقو در دست.

You use your right hand, you do it during the day and night.

شما از دست راست خود استفاده می کنید، این کار را در روز و شب انجام می دهید.

You did it.

توانجامش دادی.

You did your bottom. You did it this morning.

شما کار خود را انجام دادید. امروز صبح انجامش دادی

Is it wiping your bottom? No, it isn't wiping your bottom.

آیا ته شما را پاک می کند؟ نه، ته شما را پاک نمی کند.

How did it.

Because that's different in different cultures, isn't it, Mr. Steve?

چطور انجام داد.

چون این در فرهنگ های مختلف متفاوت است، اینطور نیست، آقای استیو؟

That's disgusting. How could you say that?

حال به هم زنه. چطور تونستی اینو بگی؟

Oh, of course I'm talking about

اوه، البته من در مورد

writing with a pen.

نوشتن با قلم صحبت می کنم.

Writing with a pen.

نوشتن با قلم.

Oh, because very few people apparently these days,

اوه، چون این روزها ظاهراً تعداد کمی از مردم،

very few people use one of these.

افراد بسیار کمی از یکی از این موارد استفاده می کنند.

They very rarely write anything.

آنها به ندرت چیزی می نویسند.

And if they do, they only do it

و اگر این کار را انجام دهند، فقط

occasionally when they have to.

گهگاه زمانی که مجبور باشند این کار را انجام می دهند.

So most people nowadays and this is something I've mentioned in the past,

بنابراین اکثر مردم امروزه و این چیزی است که در گذشته به آن اشاره کرده‌ام،

I think this is one of those dying actions, something that we used to do all the time.

فکر می‌کنم این یکی از آن اقدامات مرگبار است، کاری که ما همیشه انجام می‌دادیم.

But writing with a pen Now, I don't know about you, Steve, but whenever I do

اما نوشتن با خودکار حالا، من در مورد شما، استیو، نمی دانم، اما هر وقت این کار

it, I find it very hard.

را انجام می دهم، برایم خیلی سخت است.

Yes, I find it hard.

بله، به نظرم سخت است.

I find it really weird when I have to write, especially

وقتی باید بنویسم واقعاً عجیب است، مخصوصاً

if I'm writing something and it's a very long piece, maybe something I want to remind myself of,

اگر چیزی می نویسم و ​​قطعه بسیار طولانی است، شاید چیزی که می خواهم به خودم یادآوری کنم،

maybe some ideas that I have for a future lesson.

شاید ایده هایی که برای درس آینده دارم.

But I find it really hard to actually write it.

اما واقعا نوشتن آن برایم سخت است.

It feels weird.

حس عجیبی داره

And yet, as a child at school, that that's all we ever did.

و با این حال، به عنوان یک کودک در مدرسه، این تنها کاری است که ما انجام داده ایم.

I know if I have to write anything now,

می‌دانم اگر الان باید چیزی بنویسم،

when I look at the writing afterwards, it looks like the writing of a five year old

وقتی به نوشته‌های بعد نگاه می‌کنم، شبیه نوشته‌های یک بچه پنج ساله

and. It

است.

makes you fingers ache. Yes.

باعث درد انگشتان شما می شود. آره.

I don't know.

Maybe teachers do.

من نمی دانم.

شاید معلمان انجام دهند.

Teachers still write a lot, I presume children do.

معلمان هنوز هم زیاد می نویسند، فکر می کنم بچه ها می نویسند.

If they have the children still write essays at school.

اگر بچه ها داشته باشند باز هم در مدرسه انشا بنویسند.

I think.

من فکر می کنم.

I think they do.

They type it on a computer now. I don't know.

من فکر می کنم آنها انجام می دهند.

الان روی کامپیوتر تایپ می کنند. من نمی دانم.

This is the strange thing, though.

هرچند این چیز عجیبی است.

The other day you were talking about classrooms

آن روز در مورد کلاس درس صحبت

and you said that they don't have blackboards anymore.

می کردید و می گفتید که آنها دیگر تخته سیاه ندارند.

They don't have chalkboards, but I don't think they even have whiteboards anymore.

آنها تخته سیاه ندارند، اما فکر نمی کنم حتی دیگر تخته سفید داشته باشند.

I think everything is projected using a computer and a projector.

فکر می کنم همه چیز با استفاده از کامپیوتر و پروژکتور پخش می شود.

So I think everything now is shown on on the wall or on a special surface

بنابراین فکر می‌کنم اکنون همه چیز روی دیوار یا روی یک سطح ویژه

y for the for the lesson to be projected onto.

y برای درس نمایش داده می‌شود.

So I think many schools now actually use computers

بنابراین من فکر می کنم که بسیاری از مدارس در حال حاضر از کامپیوتر

in their in their daily life when they are actually teaching in class.

در زندگی روزمره خود استفاده می کنند، زمانی که آنها واقعاً در کلاس تدریس می کنند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Oh yes, we do.

اوه بله، ما انجام می دهیم.

Don't I mean, certainly writing has reduced in most people's lives that I mean,

منظورم این نیست، مطمئناً نوشتن در زندگی بیشتر مردم کاهش یافته است، منظورم این است که

if I used to when I first started work, all reports

اگر قبلاً کار را شروع کردم، همه گزارش

were written on paper.

ها روی کاغذ نوشته می شد.

I used to have to write sales reports on on paper and send them through.

قبلاً مجبور بودم گزارش های فروش را روی کاغذ بنویسم و ​​آنها را ارسال کنم.

Was I mean, yes, we had I hardly right now

آیا منظورم این است که بله، ما در حال حاضر به سختی

I probably do write something every day

می‌توانستم هر روز چیزی بنویسم،

because I write if I've got to memorise

زیرا اگر مجبور باشم

a script or the lines from a song.

یک فیلمنامه یا خطوط یک آهنگ را حفظ کنم، می‌نویسم.

One of the techniques I've found that works very well is to physically write it down.

یکی از تکنیک هایی که من دریافتم که خیلی خوب کار می کند، نوشتن فیزیکی آن است.

Yes, several times.

بله، چندین بار.

So I do do that because that helps with the memory retention.

بنابراین من این کار را انجام می دهم زیرا به حفظ حافظه کمک می کند.

But actually that almost comes on to what I want to mention about learning English,

اما در واقع این تقریباً به همان چیزی است که می خواهم در مورد یادگیری زبان انگلیسی به آن اشاره کنم،

because this does connect to learning the English language.

زیرا این به یادگیری زبان انگلیسی متصل می شود.

So what I always say and anyone who is finding it

بنابراین آنچه من همیشه می گویم و هرکسی که

difficult to remember words or phrases

به خاطر سپردن کلمات یا عبارات برایشان مشکل است

or maybe they just want to improve their grammar, one of the best ways of doing it is to write.

یا شاید فقط می خواهند دستور زبان خود را بهبود بخشند، یکی از بهترین راه های انجام آن نوشتن است.

Maybe if you find a favourite passage from a book,

شاید اگر یک قطعه مورد علاقه از یک کتاب،

or maybe an essay that you enjoy, write it down, copy it.

یا شاید مقاله ای که از آن لذت می برید پیدا کردید، آن را یادداشت کنید، کپی کنید.

And what you find is when you write with a pen,

و چیزی که پیدا می‌کنید این است که وقتی با خودکار می‌نویسید،

when you use a pen, you are actually using your eyes

وقتی از خودکار استفاده می‌کنید، در واقع از چشم‌ها

and your brain in a rather unique, neat way.

و مغزتان به شیوه‌ای منحصربه‌فرد و منظم استفاده می‌کنید.

It's unique because you are using your hand to do one thing.

این منحصر به فرد است زیرا شما از دست خود برای انجام یک کار استفاده می کنید.

You are looking as you do it, and also

شما همانطور که این کار را انجام می دهید نگاه می کنید، و همچنین

your brain is having to concentrate on what it is you are writing

مغز شما باید روی چیزی که می نویسید تمرکز کند

and those things combined

و این چیزها در کنار هم

create a very unique moment of time for your brain.

یک لحظه بسیار منحصر به فرد از زمان را برای مغز شما ایجاد می کنند.

It it helps things to go into your mind

این کمک می کند که چیزها به ذهن

or into your brain and stay there.

یا مغز شما بروند و در آنجا بمانند.

Definitely.

قطعا.

If I want to remember the lines of a song or I said

اگر بخواهم سطرهای یک آهنگ را به خاطر بسپارم یا

any lines from dialogue, then if I write it,

هر خطی از دیالوگ را گفتم، پس اگر آن را بنویسم،

just physically write it down from it doesn't go in.

فقط از نظر فیزیکی آن را یادداشت کنم، وارد نمی شود.

If I just keep reading it, it goes in very slowly.

اگر فقط به خواندن آن ادامه دهم، خیلی آهسته وارد می شود.

If I literally write it out.

اگر به معنای واقعی کلمه آن را بنویسم.

And apparently the rule is if you do it three times,

و ظاهراً قاعده این است که اگر آن را سه بار انجام دهید،

if you write out something three times,

اگر چیزی را سه بار بنویسید،

it will stay in your brain, because somehow that connection

در مغز شما باقی می‌ماند، زیرا به نحوی این ارتباط

between writing it down and somehow you get a different understanding as well.

بین نوشتن آن و به نوعی درک متفاوتی نیز به دست می‌آورید.

I mean, I can look I can look at the words of a song and sing them from the music

منظورم این است که من می توانم نگاه کنم، می توانم به کلمات یک آهنگ نگاه کنم و آنها را از روی موسیقی بخوانم

or say the lines,

یا خطوط را بگویم،

but when you write them out, suddenly a different and you get a different

اما وقتی آنها را می نویسی، ناگهان متفاوت می شوی و درک متفاوتی

understanding of what it's what it's trying to say.

از آنچه می خواهد بگوید دریافت می کنی. .

Because sometimes it's easy to read something and not really concentrate on what you're reading.

زیرا گاهی اوقات خواندن چیزی آسان است و واقعاً روی چیزی که می خوانید تمرکز نمی کنید.

You can just read the words very easily,

شما فقط می توانید کلمات را خیلی راحت بخوانید،

but You can't necessarily

اما لزوماً نمی

get into your brain what what that actually means.

توانید به معنای واقعی کلمه وارد مغز خود شوید.

But if you write it down, you all right?

اما اگر آن را یادداشت کنید، خوب هستید؟

Oh, that's what they're trying to say.

اوه، این چیزی است که آنها سعی می کنند بگویند.

Somehow there's a different connection, as you say, going on

به نوعی یک ارتباط متفاوت، همانطور که شما می گویید،

in the brain.

در مغز جریان دارد.

A lot of I'm always interested in people that do calligraphy.

بسیاری از من همیشه به افرادی که خوشنویسی می کنند علاقه مند هستم.

I'm always a bit jealous of people who can write nicely

من همیشه به افرادی که می توانند زیبا بنویسند کمی حسادت می

because my

handwriting, to be honest, my handwriting is atrocious.

کنم زیرا

دستخط من، صادقانه بگویم، دستخط من بی رحمانه است.

I always if there's one thing my teacher used to always about in school,

من همیشه اگر معلمم همیشه در مدرسه،

especially my early years, was my awful handwriting.

به خصوص سال‌های ابتدایی‌ام، به یک چیز می‌پرداخت، دستخط افتضاح من بود.

It really did look as if a spider had across the page.

واقعاً به نظر می رسید که یک عنکبوت در سراسر صفحه است.

So I'm always envious.

بنابراین من همیشه حسادت می کنم.

I'm slightly jealous of people who can write very well.

من به افرادی که می توانند خیلی خوب بنویسند کمی حسادت می کنم.

I think sometimes your handwriting, Steve, you would have been a great doctor.

من فکر می کنم گاهی اوقات دست خط شما، استیو، شما یک دکتر عالی می شدید.

Yeah, I think so.

آره، من اینطور فکر می کنم.

I think you would have been a an amazing doctor because

من فکر می کنم شما یک دکتر شگفت انگیز بودید زیرا

I can never read your handwriting.

من هرگز نمی توانم دست خط شما را بخوانم.

I can't read it either.

من هم نمیتونم بخونمش

A lot of people are saying that they do write every day and they do

بسیاری از مردم می گویند که هر روز می

enjoy writing every day. Ha

نویسند و از نوشتن هر روز لذت می برند. ها

ha. No, Virk says.

ها نه، ویرک می گوید.

I write every day with a pen.

هر روز با خودکار می نویسم.

Lots of people have said the same thing.

خیلی ها همین را گفته اند.

Olga says that do so it's not necessarily dying out.

اولگا می گوید که این کار را انجام دهید لزوماً از بین نمی رود.

Tomic says he writes down lists of things to do, like a to do list that does that.

تومیک می‌گوید فهرست‌هایی از کارهایی را که باید انجام شود، یادداشت می‌کند، مانند فهرست کارهایی که این کار را انجام می‌دهد.

But I used to do that a lot at work because I need them when I'm not working.

اما من در محل کار زیاد این کار را انجام می‌دادم، زیرا زمانی که کار نمی‌کنم به آنها نیاز دارم.

Now, if you write things down, you're more likely to do them.

حالا، اگر چیزهایی را یادداشت کنید ، به احتمال زیاد آنها را انجام خواهید داد.

If you have a to do list or list of goals for that day,

اگر لیستی از کارهایی که باید انجام دهید یا فهرستی از اهداف آن روز

you're far more likely to do them if you write them down.

دارید، اگر آنها را یادداشت کنید، به احتمال زیاد آنها را انجام خواهید داد.

It's part of that retention.

این بخشی از حفظ است.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

But there is a good exercise.

اما یک تمرین خوب وجود دارد.

So if you want to improve your your word power or your ability

بنابراین اگر می‌خواهید قدرت کلام یا توانایی خود در

to remember words, a very good thing to do is to write them down physically.

به خاطر سپردن کلمات را بهبود ببخشید، کار بسیار خوب این است که آنها را به صورت فیزیکی یادداشت کنید.

Do it instead of just typing with a computer.

به جای اینکه فقط با کامپیوتر تایپ کنید، این کار را انجام دهید.

It isn't the same thing.

این یک چیز نیست

If you write it, it is it is using your brain in a very special way.

اگر آن را بنویسید، این است که از مغز شما به روشی بسیار خاص استفاده می کند.

And I think it is a good way of of improving your word power, your grammar,

و فکر می‌کنم این راه خوبی برای بهبود قدرت کلمات، گرامر،

and I suppose also your handwriting as well.

و همچنین دستخط شماست.

I think Francesca says I write notes from your past lessons. Oh

فکر می کنم فرانچسکا می گوید من یادداشت هایی از درس های گذشته شما می نویسم. آه

yes. That's it.

بله. خودشه.

Sort of key learning points. Hmm.

انواع نکات کلیدی یادگیری هوم

And if you write it down.

و اگر آن را یادداشت کنید.

It's the information is going to be retained in your brain much better

این اطلاعات در مغز شما بسیار بهتر

than if you just watch something.

از این است که فقط چیزی را تماشا کنید.

I mean, they say they do say that, don't they?

یعنی می گویند این را می گویند، اینطور نیست؟

The experts in sort of retention of information

متخصصان به نوعی حفظ اطلاعات

say that the more senses you can be involved, you can get involved,

می گویند که هر چه حواس بیشتری را درگیر کنید، می توانید درگیر آن شوید

the more likely you are to retain it.

، احتمال حفظ آن بیشتر است.

So visual

بنابراین

hearing and then also writing it down, another one

شنیدن بصری و سپس نوشتن آن، یکی دیگر

to help your brain retain information

برای کمک به مغز شما در حفظ اطلاعات

or have some impact.

یا تأثیرگذاری.

Yeah, a lot of people are saying that they

بله، بسیاری از مردم می گویند

they still write a lot and they enjoy doing it.

که هنوز هم زیاد می نویسند و از انجام آن لذت می برند.

And Olga says that she does a writer to do list as well.

و اولگا می‌گوید که او نیز فهرستی از کارهای نویسنده را انجام می‌دهد.

That's probably the only things she writes, but at least she's doing it.

این احتمالاً تنها چیزهایی است که او می نویسد، اما حداقل دارد آن را انجام می دهد.

And Cristina says, I'm always writing down from your lessons.

و کریستینا می گوید، من همیشه از درس های شما یادداشت می کنم.

From your lessons as well.

از درس های شما نیز.

So that's another person is taking notes from the lesson, which is presumably why,

بنابراین این شخص دیگری است که از درس یادداشت برداری می کند ، احتمالاً به همین دلیل است،

I mean, if you watch a television programme, if I watch a television programme

منظورم این است که اگر شما یک برنامه تلویزیونی را تماشا می کنید، اگر من برنامه تلویزیونی را تماشا می کنم

that's trying to give me information, you don't retain that much of it

که سعی دارد اطلاعاتی به من بدهد، شما آنقدر از آن را حفظ نمی کنید

because it's only the visual you're getting, isn't it?

زیرا این فقط تصویری که دریافت می کنید، اینطور نیست؟

You're only getting the visual and the hearing, but you're not getting that

شما فقط بصری و شنوایی را دریافت می کنید، اما این

connection, which is that writing it down that slowly.

ارتباط را دریافت نمی کنید، یعنی به آرامی آن را یادداشت می کنید.

I don't know how it works, but it does.

من نمی دانم چگونه کار می کند، اما این کار را انجام می دهد.

But it's a very good tip for.

اما نکته بسیار خوبی برای

Those who are having difficulty remembering words and also learning grammar.

کسانی که در به خاطر سپردن کلمات و همچنین یادگیری گرامر مشکل دارند.

Listening, of course, is another one.

البته گوش دادن یک چیز دیگر است.

A lot of people these days are choosing of reading.

این روزها بسیاری از مردم مطالعه را انتخاب می کنند.

They are choosing to listen to audiobooks,

آنها برای گوش دادن به کتاب‌های صوتی انتخاب می‌کنند،

and I suppose that is one of the strengths of doing this.

و فکر می‌کنم این یکی از نقاط قوت انجام این کار است.

Listening to this because you are listening to conversation

گوش دادن به این به این دلیل است که به مکالمه‌ای

taking place and also it's live as well.

که در حال انجام است گوش می‌دهید و همچنین به صورت زنده است.

So this is not prepared.

بنابراین این آماده نیست.

In fact, Mr.

در واقع، آقای

Steve sat down today in front of that camera

استیو امروز جلوی آن دوربین نشست

and he had no idea what we were actually going to talk about.

و اصلاً نمی‌دانست که ما واقعاً قرار است در مورد چه چیزی صحبت کنیم .

And yet here we are

و با این حال ما

at 3:15 on a Sunday afternoon.

ساعت 3:15 بعدازظهر یکشنبه هستیم.

So today's topic, Steve, we are going to have a look in a moment at words

بنابراین موضوع امروز، استیو، در یک لحظه نگاهی به کلمات

and phrases connected to well, we are looking at things that are up

و عبارات مرتبط با چاه می اندازیم، ما به چیزهایی که بالا هستند

and also things that sometimes float

و همچنین چیزهایی که گاهی اوقات

well to

به خوبی شناور می شوند

look at it

نگاه می کنیم

and apparently, Steve, we had a hot mic.

و ظاهراً استیو، ما داشتیم. یک میکروفون داغ

I left the microphone over.

میکروفون را کنار گذاشتم.

We were just we were just admiring the little bird in the garden at the moment.

ما فقط در حال تحسین پرنده کوچک در باغ در آن لحظه بودیم.

There is a lovely bird in the garden

یک پرنده دوست داشتنی در باغ وجود دارد

and it is a regular visitor.

و بازدید کننده همیشگی آن است.

Unfortunately, it's injured itself.

متاسفانه خودش زخمی شده

So it's so Steve was really surprised to see it.

بنابراین استیو از دیدن آن واقعا شگفت زده شد.

And you may have heard Steve say, Oh, look, well, that's just Mr.

و شاید شنیده باشید که استیو می گوید، اوه، ببین، خوب، این فقط آقای

Duncan. That could have been very embarrassing.

دانکن است. این می توانست بسیار شرم آور باشد.

We could have said something that we didn't want other people to hear.

ما می توانستیم چیزی بگوییم که نمی خواستیم دیگران بشنوند.

Yes, I'm glad we didn't say anything rude.

بله، خوشحالم که حرف بی ادبانه ای نزدیم.

Well, I

had a suspicion that you might not have switched my microphone down.

خوب، من

شک داشتم که شما ممکن است میکروفون من را خاموش نکرده باشید.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

So we're not a suspicion, but it's a good job.

بنابراین ما مشکوک نیستیم، اما کار خوبی است.

We didn't say anything bad about people on the live stream, isn't it?

ما در پخش زنده در مورد مردم چیز بدی نگفتیم، اینطور نیست؟

Well, we never do anyway.

خوب، ما هرگز به هر حال انجام نمی دهیم.

But that's the thing we do.

اما این کاری است که ما انجام می دهیم.

Sometimes we won't mention any names.

گاهی اوقات ما هیچ نامی را ذکر نمی کنیم.

As I always say, what you see is what you get.

همانطور که همیشه می گویم، آنچه می بینید همان چیزی است که به دست می آورید.

This is it.

این است.

But you know, certain people sometimes say things that hurt us offenders.

اما می دانید، برخی از افراد گاهی اوقات چیزهایی می گویند که به ما متخلفان آسیب می رساند.

And, you know, we could have said something off camera, so to speak.

و، می دانید، ما می توانستیم چیزی را خارج از دوربین بگوییم.

I mean, how many politicians have been caught out?

منظورم این است که چند سیاستمدار دستگیر شده اند؟

Yes. In the past we're thinking that their microphones are switched off.

آره. در گذشته ما فکر می کردیم که میکروفون آنها خاموش است.

They call it a hot mic and they say things that get them

آنها به آن می گویند میکروفون داغ و چیزهایی می گویند که آنها را

into a lot of trouble. Mm.

به دردسر زیادی می اندازد. مم

We could have come back and everyone could have left because we could have said something nasty

ما می‌توانستیم برگردیم و همه می‌توانستند بروند زیرا می‌توانستیم در مورد کسی چیز بدی

about somebody, but we didn't know we wouldn't do that anyway.

بگوییم، اما نمی‌دانستیم که به هر حال این کار را نمی‌کنیم.

I Exactly.

من دقیقا

We love everybody on the, on the live chat.

ما همه را در چت زنده دوست داریم.

So today we are looking at words and phrases connected to up and we will do that right now.

بنابراین امروز ما به کلمات و عبارات مرتبط با بالا نگاه می کنیم و همین الان این کار را انجام خواهیم داد.

And you may notice something on the screen as well.

و همچنین ممکن است متوجه چیزی روی صفحه شوید.

Oh, there it is.

Look so up and float words and phrases.

اوه، آنجاست.

به بالا نگاه کنید و کلمات و عبارات را شناور کنید.

And Mr.

Steve is also on the screen as well, so you can join in.

و آقای

استیو نیز روی صفحه نمایش است، بنابراین شما می توانید به آن ملحق شوید.

So I hope you can see me clearly.

بنابراین امیدوارم بتوانید من را به وضوح ببینید.

I can can see it.

من می توانم آن را ببینم.

Good.

خوب

Just checking because I've got a screen here.

فقط چک می کنم چون اینجا صفحه ای دارم.

Mr. Duncan, this is very carefully set up screens.

آقای دانکن، این صفحه نمایش با دقت زیادی تنظیم شده است.

I've got the screens, I've got the live chat.

من صفحه نمایش را دارم، چت زنده را دارم.

Yes, I can see everything.

بله، همه چیز را می بینم.

Yes and no.

بله و خیر.

We didn't badmouthed anybody.

ما به کسی بدگویی نکردیم

We did. We didn't say anything rude about anyone.

ما انجام دادیم. ما در مورد کسی حرف زشتی نزدیم.

I mean, we normally do as soon as the microphones are finally badmouthing everybody.

منظورم این است که ما معمولاً به محض اینکه میکروفون ها بالاخره همه را بدگویی می کنند، این کار را انجام می دهیم.

No, we joke. We're not. Of course, we love you all.

نه شوخی میکنیم نبود. البته ما همه شما را دوست داریم.

As I said, if I have something to say about someone, I will say it.

همانطور که گفتم، اگر در مورد کسی حرفی برای گفتن داشته باشم، می گویم.

Anyway.

به هر حال.

Here we go again, Steve So we're looking at some words

ما دوباره به اینجا می‌رویم، استیو، بنابراین، ما به چند کلمه

and phrases it's just a little bit of an

و عبارات نگاه می‌کنیم، فقط کمی

we don't have enough fun and words float.

سرگرمی کافی نداریم و کلمات شناور هستند.

We don't have enough fun in the world at the moment.

ما در حال حاضر در دنیا به اندازه کافی تفریح ​​نداریم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

So here's one. Steve do you want to read it out

بنابراین در اینجا یکی است. استیو می‌خواهی آن را بخوانی

to go up in the world?

تا در دنیا بالا برود؟

Oh, yeah, go up in the world. So,

اوه، آره، در دنیا برو بالا. بنابراین،

yes, a lot of people want to go up in the world.

بله، بسیاری از مردم می خواهند در جهان بالا بروند.

It means that you move to a higher level in society

به این معنی است که شما به یک سطح بالاتر در جامعه

or in your job.

یا در شغل خود حرکت می کنید.

Maybe you go up in the world, you might get a promotion to become a manager

ممکن است در دنیا بالا بروید ، ممکن است یک ترفیع بگیرید تا مدیر شوید

and people will say, Ooh, you've gone up in the world,

و مردم بگویند، اوه، شما در دنیا بالا رفته اید،

so you're now move ing in different

بنابراین اکنون در حلقه های مختلف حرکت می

circles, people that might be

کنید، افرادی که ممکن است

very ambitious, people who are successful.

بسیار جاه طلب باشند. ، افرادی که موفق هستند.

You're moving up in the world.

تو در دنیا بالا می روی.

You could marry into a rich family

شما می توانید با یک خانواده ثروتمند

or marry into royalty or something like that,

ازدواج کنید یا با افراد سلطنتی یا چیزی شبیه به آن ازدواج کنید،

and people might say, Oh, you've gone up in the world

و مردم ممکن است بگویند، اوه، شما در دنیا بالا رفته اید،

because the perception is that you are now

زیرا تصور این است که شما اکنون

moving in different circles, in higher circles.

در حلقه های مختلف، در حلقه های بالاتر حرکت می کنید.

But yes,

اما بله،

it's a phrase that's often used,

این عبارتی است که اغلب استفاده می شود،

and most people aspire to

و بیشتر مردم

to do better in their lives. Yes.

آرزوی بهتری در زندگی خود دارند. آره.

And move up in the world

و در دنیا پیشرفت کنند

or move on move to a higher level in society, to a higher level in their job.

یا به سطح بالاتری در جامعه حرکت کنند، به سطح بالاتری در شغل خود.

I suppose the word I want to use is status.

فکر می کنم کلمه ای که می خواهم استفاده کنم وضعیت است.

Yes, status.

بله، وضعیت.

A person's status goes up.

وضعیت یک فرد بالا می رود.

So maybe it is promotion at work.

بنابراین شاید ارتقاء در محل کار باشد.

Maybe you get promoted in your job, maybe you are

شاید شما در شغل خود ارتقا پیدا کنید، شاید شما

just the supervisor and then maybe they promote you.

فقط سرپرست هستید و سپس ممکن است شما را ارتقا دهند.

You go up in the world, your status goes up, you are promoted.

تو دنیا می روی، مقامت بالا می رود، ترفیع می گیری.

Maybe you become the assistant manager or.

شاید دستیار مدیر شوید یا.

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

Very nice. Yes, of that.

بسیار خوب. بله، از آن.

Yes. Somebody that. Exactly.

آره. کسی که دقیقا.

If you.

اگر شما.

Because then suddenly you probably

از آنجا که پس از آن ناگهان شما احتمالاً

because you move to a different I mean if you if you were

به دلیل اینکه به سمت دیگری حرکت می کنید، منظورم این است که اگر شما بودید،

I'd say you suddenly

می گفتم که

became a manager or a director at your work.

ناگهان مدیر یا مدیر کار خود شده اید.

You've been working for years to do that.

شما سال ها برای این کار تلاش کرده اید.

But we've all seen people who we've worked on a level

اما همه ما افرادی را دیده‌ایم که در سطحی کار کرده‌ایم

that has moved into management

که وارد مدیریت شده‌اند

and then you dumped you, then your contact with that person

و بعد شما شما را کنار گذاشته‌اید، سپس تماس شما با آن

becomes less and less because they haven't got they can't spend all that time with you anymore.

شخص کمتر و کمتر می‌شود، زیرا آنها این کار را نکرده‌اند و نمی‌توانند آن همه زمان را صرف کنند. با تو دیگر

They can't.

آنها نمی توانند.

That's true. Yes.

درست است. آره.

And then that plus they also might think some people might think that they've somehow

و پس از آن، آنها همچنین ممکن است فکر کنند که برخی از مردم ممکن است فکر

better than you now that they've got a promotion or that they are now moving in

کنند که اکنون که ارتقاء یافته اند یا اینکه اکنون در حال نقل مکان

and they this is this lovely new world they're in and they don't want to talk to people.

هستند و این دنیای جدید و دوست داشتنی است که در آن هستند و انجام می دهند، به نوعی بهتر از شما هستند. نمی خواهم با مردم صحبت کنم

Now they see everybody else is below them

اکنون آنها می بینند که همه افراد زیر آنها هستند

and that can happen.

و ممکن است این اتفاق بیفتد.

Of course, it's sad when that happens, but of course it does.

البته وقتی این اتفاق می افتد ناراحت کننده است، اما مطمئناً اینطور است.

You often lose friends because they suddenly go into management

شما اغلب دوستان خود را از دست می دهید زیرا آنها به طور ناگهانی وارد مدیریت می

or become a director and then they they're they suddenly think that better than everybody else.

شوند یا مدیر می شوند و سپس آنها به طور ناگهانی فکر می کنند که بهتر از دیگران هستند.

But yes, to move up in the world.

اما بله، برای بالا رفتن در جهان.

And I suppose the other one, of course,

و من گمان می کنم دیگری، البته،

is the one we haven't mentioned is if you start earning more money as well.

چیزی است که ما به آن اشاره نکردیم ، اگر شما نیز شروع به کسب درآمد بیشتری کنید.

So maybe your your lifestyle will change.

بنابراین شاید سبک زندگی شما تغییر کند.

Maybe you can move to a bigger house or have a larger car or maybe two cars.

شاید بتوانید به یک خانه بزرگتر نقل مکان کنید یا یک ماشین بزرگتر یا شاید دو ماشین داشته باشید.

So moving up in the world can also refer

بنابراین بالا رفتن در جهان می تواند

to your your social status as well.

به موقعیت اجتماعی شما نیز اشاره داشته باشد.

So a good a good phrase there.

بنابراین یک عبارت خوب وجود دارد.

And it is used quite a lot, as you said, Steve, quite often it's used sarcastically.

و بسیار استفاده می شود، همانطور که شما گفتید استیو، اغلب به طعنه استفاده می شود.

Oh, oh you're you're going up in the world.

اوه، اوه تو داری میری تو دنیا

Oh you're moving up in the world.

اوه تو در جهان بالا می روی.

Oh yes.

آه بله.

Particularly if you are suddenly driving

به خصوص اگر به طور ناگهانی در حال رانندگی با

an obviously better car. Yes.

یک ماشین آشکارا بهتر هستید. آره.

So say you were driving around in a Volkswagen Golf

بنابراین بگویید که شما سال‌ها با یک فولکس واگن گلف رانندگی می‌کردید

for many years and then suddenly you're in,

و بعد ناگهان وارد

I don't know, a top end Audi. Yes.

یک آئودی می‌شوید، نمی‌دانم. آره.

Or Mercedes or BMW.

یا مرسدس یا بی ام و.

Not that there's anything wrong with a Volkswagen Golf.

نه اینکه مشکلی در فولکس واگن گلف وجود داشته باشد.

And a lot of people will, even if they've got lots of money, you will carry on driving a car like that.

و بسیاری از مردم، حتی اگر پول زیادی داشته باشند، شما به رانندگی با چنین ماشینی ادامه خواهید داد.

But if suddenly, suddenly you were driving a Volkswagen Golf or a Ford Escort,

اما اگر ناگهان، ناگهان در حال رانندگی فولکس واگن گلف یا فورد اسکورت

focus one day and then suddenly you came home in,

بودید، یک روز تمرکز کنید و ناگهان با

I don't know, an S-Class Mercedes, or you

یک مرسدس کلاس S به خانه آمدید، وگرنه شما

people will say, Oh, you're going up in the world because they, you know, because obviously

مردم خواهید گفت، اوه، شما هستید. می‌دانی که آنها در دنیا بالا می‌روند، زیرا بدیهی است که

to afford a much better car like that, then you must

برای خرید خودروی بسیار بهتری مانند آن،

have got a promotion or a better job or something.

باید ترفیع یا شغل بهتری داشته باشی.

And, and you will also feel as though

و همچنین احساس خواهید کرد که

you are going up in the world yourself.

انگار خودتان در حال بالا رفتن از جهان هستید.

You will feel as though you are achieving something.

احساس می کنید که به چیزی دست می یابید.

I mean, if that's your goal in life, fine.

منظورم این است که اگر هدف شما در زندگی این باشد، خوب است.

And if you get it brilliant.

و اگر شما آن را درخشان دریافت کنید.

But yes, people will often

اما بله، مردم

associate particularly a car

اغلب یک خودرو را

with as a status symbol as going up in the world.

به عنوان یک نماد وضعیت به عنوان بالا رفتن در جهان مرتبط می دانند.

Like if you move house,

مثلاً اگر خانه را جابه‌جا می‌کنید،

sometimes just getting a a slightly better car or just a new car

گاهی اوقات فقط یک ماشین کمی بهتر یا فقط یک ماشین جدید

of the same sort of level.

در همان سطح می‌گیرید.

So say you had a six year old Volkswagen Golf.

بنابراین بگویید شما یک فولکس واگن گلف شش ساله داشتید.

I'm not picking on Volkswagen Golf, but the golf is like an average car, isn't it?

من فولکس واگن گلف را انتخاب نمی کنم، اما گلف مانند یک ماشین متوسط ​​است، اینطور نیست؟

Anyway, I think I think that's the point made. Yes.

به هر حال، فکر می‌کنم این نکته مطرح شده است. آره.

But if you get a new golf

اما اگر یک توپ گلف جدید دریافت کنید

ball, the point I'm making is, hey, if you just go buy a new golf or a new car

، نکته ای که من به آن اشاره می کنم این است، هی، اگر می روید یک گلف جدید یا یک ماشین جدید

on that same people that that that could be keeping up appearances.

برای همان افراد بخرید، این می تواند ظاهر را حفظ کند.

You just try but if you get something that's substantially better,

شما فقط تلاش می‌کنید، اما اگر چیزی به‌طور قابل ملاحظه‌ای بهتر به

then you have obviously done something and you're moving up in the world.

دست آورید، مشخصاً کاری انجام داده‌اید و در حال پیشرفت در جهان هستید.

Yeah.

آره

To to a new level of status.

به سطح جدیدی از وضعیت.

Anyway, we'll move on.

به هر حال ما ادامه می دهیم.

Here's another one. Steve.

اینم یکی دیگه استیو

Oh, Steve, are you up for it?

اوه، استیو، حاضری؟

I'm always up for it.

من همیشه برای آن هستم.

Mr. Juncker really

آقای یونکر واقعاً

depends on the time of the month.

به زمان ماه بستگی دارد.

Of course.

البته.

Are you up for it?

پایش هستی؟

Are you willing do something?

آیا حاضرید کاری انجام دهید؟

Yeah.

آره

Yes, you might say that.

بله، ممکن است این را بگویید.

You said that to me this morning.

امروز صبح به من گفتی

Mr. Duncan, you haven't been feeling very. You said to me.

آقای دانکن، شما خیلی احساس نداشتید. تو به من گفتی.

Oh, you're not sure whether I was going to be able

اوه، مطمئن نیستید که امروز بتوانم

to appear on the live stream today because I haven't been very well.

در جریان مستقیم ظاهر شوم، زیرا حالم خیلی خوب نیست.

Are you up for it, Mr. Steve?

آیا آماده آن هستید، آقای استیو؟

Why, you didn't call me Mr. Steve.

چرا، تو من را آقای استیو صدا نکردی.

But are you afraid?

اما می ترسی؟

Yes. We're having a we're having a meet up in Paris

آره. ما در پاریس

with all our dear friends from Mr.

با دوستان عزیزمان از

Duncan's live stream.

جریان زنده آقای دانکن ملاقاتی داریم.

Are you up for it?

پایش هستی؟

Who is up for it? Yes.

چه کسی برای آن آماده است؟ آره.

So are you willing to do that particular thing?

پس آیا حاضرید آن کار خاص را انجام دهید؟

Are you up for it?

پایش هستی؟

I'm not saying that as a question.

من این را به عنوان یک سوال نمی گویم.

Well, we don't think you are.

خوب، ما فکر نمی کنیم شما هستید.

That's an example of the use of the phrase.

این نمونه ای از استفاده از عبارت است.

Are you up for it?

پایش هستی؟

I'm going to have a party next.

بعد میرم یه مهمونی بگیرم

Do you want to come? Are you up for it?

آیا می خواهید بیایید؟ پایش هستی؟

Let's go away for the weekend

برای آخر هفته برویم

and invite our friends.

و دوستانمان را دعوت کنیم.

We'll call up and say, Are you up for it? Okay.

ما زنگ می زنیم و می گوییم، آیا برای آن آماده اید؟ باشه.

Do you want to do it? Good.

آیا می خواهید آن را انجام دهید؟ خوب

Of course.

The other the other one that you just said is up.

البته.

دیگری آن دیگری که شما گفتید بالاست.

Are you up to it?

آیا با آن موافقی؟

Up to it? Do you feel up to it?

تا آن را؟ آیا شما به آن احساس می کنید؟

So that means are you able to do it?

بنابراین این بدان معناست که آیا شما قادر به انجام آن هستید؟

Do you feel well enough? Do you feel strong enough?

آیا به اندازه کافی احساس خوبی دارید؟ آیا به اندازه کافی قوی هستید؟

Are you up for it or are you up to it? Yes.

آیا برای آن آماده هستید یا در حال انجام آن هستید؟ آره.

So can you do it?

بنابراین می توانید آن را انجام دهید؟

Do you think your your up to it? Can you do it?

آیا فکر می کنید به آن علاقه دارید؟ آیا میتوانید آن را انجام دهید؟

Are you able to do it?

آیا شما قادر به انجام آن هستید؟

So to be willing to be willing to do something is for it.

بنابراین تمایل به انجام کاری برای آن است.

You are up for something.

شما برای چیزی آماده اید.

If you feel as if you can do it, do something.

اگر احساس می کنید که می توانید آن را انجام دهید، کاری انجام دهید.

You are up to it.

شما تا آن را.

I feel up to it.

من احساس می کنم به آن.

Yes, I have my strength back.

بله، من قدرتم را پس گرفته ام.

I am up to it. Yes, I can do it.

من در آن هستم. بله، من می توانم آن را انجام دهم.

Or somebody might somebody might say to you, you know, do you want to do you want to run a marathon?

یا ممکن است کسی به شما بگوید، می دانید، آیا می خواهید یک ماراتن بدید؟

Are you up to it?

آیا با آن موافقی؟

In other words, are you fit enough to be able to do it?

به عبارت دیگر، آیا به اندازه کافی تناسب اندام دارید که بتوانید آن را انجام دهید؟

You might be up for it.

شما ممکن است برای آن آماده باشید.

Yeah. In other words, you might want to do it.

آره به عبارت دیگر، ممکن است بخواهید این کار را انجام دهید.

But are you up to it?

اما آیا شما در حال انجام آن هستید؟

Have you got the ability to actually do it?

آیا واقعاً توانایی انجام آن را دارید؟

Are you fit enough? Yes.

آیا به اندازه کافی تناسب اندام دارید؟ آره.

You might be going for promotion at work

شما ممکن است برای ارتقاء در محل کار بروید

and you might say your part that somebody might see.

و ممکن است قسمت خود را بگویید که ممکن است کسی ببیند.

You might say, Well, I want to go for that job.

ممکن است بگویید، خوب، من می خواهم برای آن کار بروم.

And but are you up to it?

و اما آیا شما در حال انجام آن هستید؟

In other words, have you got the skills and qualifications required to be able to do it?

به عبارت دیگر، آیا شما مهارت ها و صلاحیت های لازم برای انجام آن را دارید؟

You might be up for it.

شما ممکن است برای آن آماده باشید.

Another word, you might want to do it.

یک کلمه دیگر، ممکن است بخواهید آن را انجام دهید.

If you're up for something, that means you want to do it,

اگر مشتاق کاری هستید، به این معنی است که می خواهید آن را انجام دهید،

but have you got the skills, the abilities to do it?

اما آیا مهارت و توانایی انجام آن را دارید؟

Are you up to it.

آیا با آن موافقی.

So if you want to become a

بنابراین اگر می‌خواهید

manager, you've got to go on all sorts of training programmes

مدیر شوید، باید انواع برنامه‌های آموزشی

to be able to do that job well or to get to the next level.

را انجام دهید تا بتوانید آن کار را به خوبی انجام دهید یا به سطح بعدی برسید.

So if there is you're right there, there is a subtle difference between those two phrases.

بنابراین اگر وجود داشته باشد، شما همانجا هستید، تفاوت ظریفی بین این دو عبارت وجود دارد.

Yes, being up for something means you want to do it.

بله، آماده بودن برای کاری به این معنی است که می خواهید آن را انجام دهید.

Being up to something means that you've got the skills

آماده بودن به چیزی به این معنی است که شما مهارت های

necessary to do it or you feel as if you can do it

لازم برای انجام آن را دارید یا احساس می کنید به هر حال می توانید آن را انجام دهید

anyway, moving on, we've got a few of these to look at over the next half an hour.

، ادامه دهید، ما چند مورد از این موارد را در نیم ساعت آینده داریم که باید بررسی کنیم.

Oh, here's another one, Steve.

اوه، اینم یکی دیگه، استیو.

And yes, you can do this if you want

و بله، شما می توانید این کار را انجام دهید اگر می خواهید

to be upfront about something I was going to say.

در مورد چیزی که من می خواستم بگویم صحبت کنید.

The other thing is are you up for it is often used in

نکته دیگر این است که آیا شما آماده اید زیرا اغلب در

sort of relationships as well, isn't it? Yes.

نوعی از روابط نیز استفاده می شود، اینطور نیست؟ آره.

Are you up for it?

پایش هستی؟

Okay, we're doing this one, Steve.

خوب، ما این کار را انجام می دهیم، استیو.

Yeah. Okay.

آره باشه.

Be upfront about something to be open and honest.

در مورد چیزی که باز و صادق باشد، پیشاپیش باشید.

To be upfront about something.

پیشاپیش بودن در مورد چیزی

It means you, you tell everybody.

یعنی تو به همه میگی

You tell the person you're talking to everything that they need to know.

همه چیزهایی را که او باید بداند به او می گویید که با او صحبت می کنید.

You not holding anything back and not hiding any information.

شما هیچ چیزی را عقب نگه نمی دارید و هیچ اطلاعاتی را پنهان نمی کنید.

Isn't that right? Mr. Good?

این درست نیست؟ آقای خوبی؟

That's that is right, yes.

درست است، بله.

You've just thrown these at me.

اینها را به من پرتاب کردی

I haven't I haven't prepared anything

من هیچ چیزی آماده نکردم

because I didn't know you were going to do me upfront about something so.

زیرا نمی دانستم که قرار است در مورد چیزی از قبل من را انجام دهید .

Well it's, it's actually.

خوب این است، در واقع همینطور است.

Well, the definitions on the screen.

خوب، تعاریف روی صفحه نمایش.

Yes, I Know, but I'm just joking around.

بله، می دانم، اما من فقط شوخی می کنم.

I've said that you have to be open and honest about something.

من گفته ام که باید در مورد چیزی باز و صادق باشید.

So yes, now I'll be completely upfront with you.

بنابراین بله، اکنون من کاملاً با شما صحبت خواهم کرد.

That is a phrase people often use.

این عبارتی است که مردم اغلب استفاده می کنند.

Yes. You're not hiding anything.

آره. شما چیزی را پنهان نمی کنید

A salesperson might say that if you're going to buy a car from a second hand

یک فروشنده ممکن است بگوید که اگر می خواهید از یک فروشنده ماشین دست دوم ماشین بخرید

car dealer, he might say, Well, look, I'll be upfront with you.

، ممکن است بگوید، خوب، ببینید، من از قبل با شما خواهم بود.

You know, this car has done 100,000 miles.

می دانید، این ماشین 100000 مایل را طی کرده است.

Yes, I do love how all of your analogies include cars.

بله، من عاشق این هستم که همه قیاس های شما شامل ماشین ها می شود.

Well, I'll have to say yes, I'll be upfront.

خوب، من باید بگویم بله، من پیشاپیش خواهم بود.

Sometimes it's used in a bit of a fake way.

گاهی اوقات از آن به شکلی جعلی استفاده می شود.

Or you might say to somebody, somebody might be telling you something and you might say,

یا ممکن است به کسی بگویید، ممکن است کسی چیزی به شما بگوید و ممکن است بگویید

are you being completely upfront with me?

، آیا کاملاً با من پیش رو هستید؟

In other words, you're saying to them, have you told everything

به عبارت دیگر، شما به آنها می گویید، آیا هر آنچه

I need to know about this particular thing that you're telling me?

را که لازم است در مورد این چیز خاصی که به من می گویید، گفته اید؟

You might find it hard to find people.

شاید پیدا کردن افراد برای شما سخت باشد.

You might find it difficult to find someone who is willing to be upfront.

ممکن است پیدا کردن فردی که مایل به پیشروی باشد برایتان سخت باشد.

A lot of people accuse politicians of not being upfront,

بسیاری از مردم سیاستمداران را متهم می‌کنند که پیشگام نبوده‌اند،

so maybe they make promises and in the long run

بنابراین شاید آنها قول‌هایی می‌دهند و در درازمدت

or in the future they won't keep to those promises.

یا در آینده به آن وعده‌ها عمل نکنند.

So you're not being completely open and completely honest about your intentions as well.

بنابراین شما در مورد اهداف خود کاملاً باز و کاملاً صادق نیستید.

Yes, You're not being completely upfront.

بله، شما کاملاً پیشرو نیستید.

You're holding some information back or if you are being very upfront with somebody,

شما برخی از اطلاعات را عقب نگه می دارید یا اگر با کسی خیلی رودررو برخورد

you're telling them everything, even if some of those things that you're saying

می کنید، همه چیز را به او می گویید، حتی اگر برخی از آن چیزهایی که می گویید

might be unpalatable or maybe they don't want to hear those things,

ممکن است ناخوشایند باشد یا شاید آنها نمی خواهند آن چیزها را بشنوند،

but you're telling them anyway so as not to hide anything.

اما شما به هر حال به آنها می گویید تا چیزی را پنهان نکنید.

Can I can I say can I say hello to Chris Chanu?

آیا می توانم بگویم می توانم به کریس چانو سلام کنم؟

Hello, Chris Chanu, who says, What are you up to?

سلام، کریس چانو، که می گوید، شما چه کار می کنید؟

What you up to?

چه کاری انجام می دهید؟

What are you up to?

چه کاره ای؟

Is that correct? English.

درسته؟ انگلیسی.

Well, in British English we often say that what you up to?

خوب، در انگلیسی بریتانیایی ما اغلب می گوییم که چه کاری انجام می دهید؟

What you up to?

چه کاری انجام می دهید؟

What's you up to or what's up or what are you up to?

چه کاره ای یا چه خبره یا چه کاره ای؟

So you are asking a person, What are they doing?

بنابراین شما از یک نفر می‌پرسید که آنها چه کار می‌کنند؟

What are you doing?

چه کار می کنی؟

What are you up to?

چه کاره ای؟

Often say that in a text to friends.

اغلب این را در یک متن به دوستان بگویید.

If you haven't spoken to a friend for a while, you might say Hi, what are you up to?

اگر مدتی است با یکی از دوستانتان صحبت نکرده اید، ممکن است بگویید سلام، چه کار می کنید؟

Oh, what's going on?

آه، چه خبر است؟

Yeah, it's just a general

بله، این فقط یک ژنرال است

was said that way.

که اینطور گفته شده است.

What are you up to?

چه کاره ای؟

It's just it's just a sort of a general conversation starter.

این فقط یک نوع شروع کننده کلی مکالمه است.

And then somebody might reply, Well, I'm busy at work,

و سپس کسی ممکن است پاسخ دهد، خوب، من سر کار هستم،

you know, my girlfriend's not being very nice to me.

می دانید، دوست دخترم با من خیلی خوب نیست.

My mother is not very, well, just a general sort of conversation piece.

مادر من خیلی خوب نیست، فقط یک نوع کلی مکالمه است.

That's it.

But if you say it, you can say it in a different way.

خودشه.

اما اگر آن را بگویید، می توانید آن را به شکل دیگری بیان کنید.

What are you up to?

چه کاره ای؟

Can't you?

If you think if you find somebody doing something suspicious. So.

نمی تونی؟

اگر فکر می کنید اگر کسی را پیدا کردید که کار مشکوکی انجام می دهد . بنابراین.

So say say you found that you came home and you found somebody

بنابراین بگویید متوجه شدید که به خانه آمدید و متوجه شدید که

sort of lurking around your house

شخصی در اطراف خانه شما کمین کرده است

or maybe trying to open the front door,

یا شاید سعی می کند در ورودی را باز کند

you might shout at them, What are you up to? Yes.

، ممکن است به او فریاد بزنید، چه کار دارید؟ آره.

So it can be used

بنابراین می توان از

in a challenging way as well.

آن به شیوه ای چالش برانگیز نیز استفاده کرد.

Maybe you walk into your office and somebody is going through your files.

شاید وارد دفتر خود شوید و کسی در حال بررسی پرونده های شما باشد.

What are you up to?

چه کاره ای؟

Or you find a child something

یا برای بچه ای چیزی پیدا می کنید که

a smoking weed in

علف های هرز دود می کند

the back of a woods or something.

در پشت جنگل یا چیز دیگری.

Oh, that's a teacher might say, What are you up to?

اوه، این یک معلم است که ممکن است بگوید، شما چه کار می کنید؟

So, yes, I have to say, you have very adventurous days.

بنابراین، بله، باید بگویم، روزهای بسیار پرماجرا دارید.

Yes. If somebody is doing something

آره. اگر کسی کار مشکوکی انجام می‌دهد

suspicious, you can shout at them like that.

، می‌توانید چنین فریاد بزنید.

What are you up to?

چه کاره ای؟

What are you up to?

چه کاره ای؟

What are you up to? What do you think you're doing?

چه کاره ای؟ فکر میکنی داری چیکار میکنی؟

So you think that other person is holding a secret or keeping something from you?

پس شما فکر می کنید که شخص دیگری رازی را در اختیار دارد یا چیزی را از شما پنهان می کند؟

Maybe they're doing something behind your back and you don't know what it is.

شاید آنها پشت سر شما کاری انجام می دهند و شما نمی دانید آن چیست.

And they can.

و آنها می توانند.

They might ask, What are you up to? Yes.

آنها ممکن است بپرسند، شما چه کار می کنید؟ آره.

So say, for example, I went out

مثلاً بگو،

and didn't come back until 3:00 in the morning

من بیرون رفتم و تا ساعت 3 صبح

because, yes, I've gone to a rehearsal and

برنگشتم، زیرا، بله، به تمرین رفته‌ام و

I'm back for sort of 1030 or something,

برای یک جورهایی 1030 یا چیزی دیگر

but I don't come back till 230 in the morning.

برگشتم، اما نمی‌توانم تا ساعت 230 صبح برگردید

You might be very suspicious and I might come into the house

ممکنه خیلی مشکوک بشی و من بیام تو خونه

and you might say, Steve, what are you up to?

و بگی، استیو، چیکار داری؟

What have you been up to?

چه کار کرده ای؟

Where have you been?

کجا بودی؟

You know, the implication that I've been, you know, seeing somebody on the side

می‌دانی، مفهومی که من بوده‌ام، می‌دانی، با دیدن یک نفر در کناری

who is if that would ever happen,

که اگر چنین اتفاقی بیفتد،

it's it's as if anyone would want you

انگار کسی تو را می‌خواهد

or here's another way of putting it.

یا راه دیگری برای بیان آن وجود دارد.

As Tomek has said, kids are up to no good to no good.

همانطور که تومک گفته است، بچه ها از هیچ خوب تا بی فایده هستند.

So, yes, that's a good phrase.

بنابراین، بله، این عبارت خوبی است.

Yes, it means that they're doing bad thing.

بله، به این معنی است که آنها کار بدی انجام می دهند.

That's a good they're not doing good things, which of course, children are always doing.

این خوب است که آنها کارهای خوبی انجام نمی دهند، که البته بچه ها همیشه انجام می دهند.

So we are looking

بنابراین ما

at words and phrases connected to up and float.

به کلمات و عبارات متصل به بالا و شناور نگاه می کنیم.

Here's another one, Steve, to be one up on someone.

در اینجا یکی دیگر است، استیو، به یکی از کسی.

If you are one up on a person,

اگر نسبت به یک شخص موافق هستید،

this means that you have a slight advantage over a person.

این بدان معنی است که شما نسبت به یک شخص برتری جزئی دارید.

You are slightly better or maybe you are

شما کمی بهتر هستید یا شاید در چیزی

slightly further ahead in something than the other person.

کمی جلوتر از طرف مقابل هستید.

And again, this is very similar to to maybe something happening in a social situation

و دوباره، این بسیار شبیه به اتفاقی است که در یک موقعیت اجتماعی رخ می دهد

where one person is trying to get ahead of someone else.

که در آن یک نفر سعی می کند از دیگری جلوتر باشد.

So you might you might be one up on someone.

بنابراین ممکن است شما یکی از افراد دیگر باشید.

It means you have a slight advantage.

یعنی شما یک مزیت جزئی دارید.

You are slightly further ahead

شما کمی جلوتر هستید

or maybe you have something better than someone else.

یا شاید چیزی بهتر از دیگری دارید.

So it's an interesting phrase to be one up.

بنابراین این یک عبارت جالب است که یک نفر بالا باشد.

Some people try, don't they, Steve?

برخی از مردم تلاش می کنند، نه، استیو؟

They try to be one up on another person.

آنها سعی می کنند در مقابل شخص دیگری قرار بگیرند.

Yes. Particularly in the work workplace.

آره. به خصوص در محل کار.

There might be a lot of competition, particularly here.

ممکن است رقابت زیادی وجود داشته باشد، به خصوص در اینجا.

Sales. That was the phrase we used

حراجی. این عبارتی بود که ما زیاد

to use a lot.

You know, you might say, gee, I want to get one up on on him.

استفاده می کردیم.

میدونی، ممکنه بگی، هی، من میخوام بهش بگم.

I want to get one up on him.

من می خواهم یکی از او را بالا ببرم.

So it means that you want you want to get it you want to get some

بنابراین به این معنی است که شما می خواهید آن را به دست آورید، می خواهید

better sales or something.

فروش بهتری داشته باشید یا چیزی مشابه.

In a competitive environment, you often want to get one up on somebody.

در یک محیط رقابتی، شما اغلب می خواهید یکی را در مقابل کسی قرار دهید.

I mean, it can be used.

یعنی میشه ازش استفاده کرد

It can be not very nice as well.

می تواند خیلی هم زیبا نباشد.

It can be used in a not very nice way.

می توان از آن به روشی نه چندان زیبا استفاده کرد.

You might use methods

شما ممکن است از روش هایی استفاده

to get one up on somebody that might be questionable method.

کنید تا کسی را مورد بحث قرار دهید که ممکن است روشی مشکوک باشد.

Yeah.

آره

So you might lie about somebody in order

بنابراین ممکن است در مورد کسی دروغ بگویید

to give a perception that you're better than that person to try and get one up on them.

تا این تصور را ایجاد کنید که بهتر از آن شخص هستید و سعی کنید به او اعتماد کنید.

I think human nature is often like that.

من فکر می کنم طبیعت انسان اغلب چنین است.

Yes, people

بله، مردم

try to to score points over another person.

سعی می کنند نسبت به شخص دیگری امتیاز بگیرند.

So we use that phrase figuratively

بنابراین ما از این عبارت به صورت مجازی استفاده می کنیم

to mean that you are trying to beat that other person in some way.

به این معنی که شما سعی می کنید به طریقی آن شخص را کتک بزنید.

You are trying to be better than them.

شما سعی می کنید بهتر از آنها باشید.

You want to be one up on another person.

شما می خواهید یکی از افراد دیگر باشید.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

That's a good one.

Moving on.

این یکی خوب است.

در حال حرکت

Oh, now this is quite a good one, actually.

اوه، در واقع این بسیار خوب است.

This is one that we we were all we were almost talking about this earlier,

این همان چیزی است که ما قبلاً در مورد آن صحبت می کردیم،

something that is up in the air,

چیزی که در هوا وجود دارد،

something that has not been decided or approved

چیزی که تصمیم گیری یا تأیید نشده است،

so I suppose you can think of a good example of that, Steve.

بنابراین فکر می کنم شما می توانید مثال خوبی برای آن فکر کنید، استیو.

Yes, something that's not been on is something

بله، چیزی که انجام نشده است چیزی است

that you're not sure how what the outcome is going to be.

که شما مطمئن نیستید که نتیجه آن چگونه خواهد بود.

It's up in the air.

در هوا است.

So at the moment

بنابراین در حال حاضر

us all meeting up in Paris is up in the air.

همه ما در پاریس که با هم ملاقات می کنیم در هوا است.

We haven't made any fixed plans yet.

ما هنوز هیچ برنامه ثابتی انجام نداده ایم.

It's sort of floating around.

به نوعی در اطراف شناور است.

But when when we get some definite plans, we'll be able to say that something is definitely happening.

اما زمانی که برنامه‌های مشخصی دریافت کنیم، می‌توانیم بگوییم که قطعاً چیزی در حال رخ دادن است.

So are you going on holiday?

پس تعطیلات میری؟

I'm not sure. It's up in the air at the moment.

مطمئن نیستم. در حال حاضر در هوا است.

It depends.

بستگی دارد.

If you say up in the air, it means that

اگر در هوا بگویید، به این معنی است

the outcome depends on a number of things

که نتیجه بستگی به

happening, a number of outcomes coming together.

اتفاقات متعددی دارد، تعدادی از نتایج کنار هم قرار می گیرند.

So you might say, I'm going on, are you going on holiday?

بنابراین ممکن است بگویید، من ادامه می دهم، آیا شما به تعطیلات می روید؟

It's up in the air at the moment and my mother's not very well.

در حال حاضر در هوا است و حال مادرم خیلی خوب نیست.

I'm not sure if I can get the time off work.

مطمئن نیستم بتوانم مرخصی کار را بگیرم یا نه.

So it depends on the number of things coming for

بنابراین بستگی به تعداد چیزهایی دارد که برای

that particular thing that you want to do to happen.

آن چیز خاصی که می خواهید انجام دهید اتفاق بیفتد.

Yes, I'll be going to have a recession this year.

بله، امسال دچار رکود خواهم شد.

It's up in the air.

در هوا است.

Nobody Really knows.

هیچ کس واقعا نمی داند.

It may happen. It may not.

ممکن است اتفاق بیفتد. ممکن است نباشد.

It depends in that situation.

در آن شرایط بستگی دارد.

It depends on the circumstances.

این به شرایط بستگی دارد.

That's right. It depends on.

درست است. بستگی دارد به.

If something's up in the air, it means it's not decided upon

اگر چیزی در هوا وجود دارد، به این معنی است که درباره آن تصمیم گیری نشده است،

because a number of a number of factors

زیرا تعدادی از عوامل

have to have to happen

باید اتفاق بیفتد

for that particular outcome to either go favourably or not favour.

تا آن نتیجه خاص یا مطلوب باشد یا به نفع نباشد.

So Louis has just said a trip to Paris.

بنابراین لویی به تازگی گفته است که یک سفر به پاریس دارد.

The trip to Paris that we are hoping to do. Mr.

سفر به پاریس که امیدواریم انجامش دهیم. آقای

Steve and myself, we are hoping to

استیو و من، ما امیدواریم که

to go to Paris and meet up with you

به پاریس برویم و

both the moment it is up in the air.

در لحظه ای که در هوا است، با شما ملاقات کنیم.

We haven't made any firm decision.

ما هیچ تصمیم قطعی نگرفته ایم.

We haven't made any decisions as to when we will do it.

ما هیچ تصمیمی برای اینکه چه زمانی این کار را انجام خواهیم داد، نگرفته ایم.

I think the decision to go has been made, but

من فکر می کنم تصمیم برای رفتن گرفته شده است، اما

the exact circumstances around

شرایط دقیق در مورد

when it's exactly going to happen is going to not.

زمانی که دقیقاً قرار است اتفاق بیفتد، نخواهد بود.

Thomas retracted his statement, but I've already read it.

توماس اظهارات خود را پس گرفت، اما من قبلاً آن را خوانده بودم.

So for the record

بنابراین برای رکورد

to make has said

ساخته شده است

that, well, we're going anyway, whether you're coming or not.

که، خوب، ما به هر حال می رویم، چه تو بیایی یا نه.

Yes. Well, I suppose that's one way of putting it up in the air. Yes.

آره. خب، من فکر می کنم این یکی از راه های قرار دادن آن در هوا باشد. آره.

Well, that's one way of looking at it.

خوب، این یکی از راه های نگاه کردن به آن است.

So even if we're not there, I suppose other people could still meet up.

بنابراین حتی اگر ما آنجا نباشیم، فکر می‌کنم افراد دیگر هنوز هم می‌توانند ملاقات کنند.

So even if we don't make it because everyone decides to go on strike,

بنابراین، حتی اگر به این دلیل که همه تصمیم به اعتصاب دارند، موفق نشیم،

so we will see what happens if is all up in the air.

پس خواهیم دید که اگر همه چیز در هوا باشد، چه اتفاقی می‌افتد.

Yes. Well, we have says nature says, will we ever go to Mars?

آره. خوب، ما گفته‌ایم که طبیعت می‌گوید آیا ما هرگز به مریخ خواهیم رفت؟

It's up the air.

هواست

Yes, it's undecided

بله، بلاتکلیف است

or not yet approved.

یا هنوز تایید نشده است.

V Vitus said something else

V Vitus گفت چیز دیگری

does.

انجام می دهد.

What are you up to?

چه کاره ای؟

Is that the same as what did you think?

آیا این همان چیزی است که شما فکر می کردید؟

Am not quite that.

من کاملا آن نیستم.

Don't think that's quite the same Now what are you up to means?

فکر نکنید که کاملاً یکسان است.

What are you doing?

چه کار می کنی؟

And the other one? Steve, What did you think?

و دیگری؟ استیو، چی فکر کردی؟

What did you think?

چی فکر کردی؟

What did you think means?

فکر کردی یعنی چی؟

What is your opinion on that particular thing?

نظر شما در مورد آن مورد خاص چیست؟

What did you think of the show last night?

نظر شما در مورد نمایش دیشب چیست؟

What did you think of the performance that we went to see?

نظر شما در مورد اجرایی که به دیدنش رفتیم چیست؟

Was it good or not? So what did you think?

خوب بود یا نه؟ در نتیجه شما چه فکر کردید؟

What do you think is is really asking for a person's opinion?

به نظر شما واقعاً نظرخواهی از یک فرد چیست؟

Yes, something varies.

بله، چیزی متفاوت است.

What are you up to is asking, well, what are you doing?

چیکار داری میپرسی خب چیکار میکنی؟

It's a non-specific question.

این یک سوال غیر اختصاصی است.

It's Non-specific or what are you up to?

این غیر اختصاصی است یا شما چه کار می کنید؟

Is is an accusation that you're doing something wrong? Yes.

آیا این اتهام است که شما کار اشتباهی انجام می دهید؟ آره.

So they are different. So thanks for the question.

بنابراین آنها متفاوت هستند. پس ممنون بابت سوال

You know, this is what we want to know how to clarify that.

می دانید، این چیزی است که ما می خواهیم بدانیم چگونه آن را روشن کنیم.

The understanding for you. Good.

درک برای شما خوب

So here's another one, Steve.

پس اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, now this is something we can all we can all understand this one.

اوه، اکنون این چیزی است که همه ما می توانیم این یکی را درک کنیم.

Now, I think this is one of

حالا، من فکر می کنم این یکی

the saddest things that can happen in a person's life

از غم انگیزترین چیزهایی است که می تواند در زندگی یک فرد اتفاق بیفتد،

where you you give up, you give up.

جایی که شما تسلیم می شوید، تسلیم می شوید.

And we can use this in many ways to quit,

و ما می توانیم از این به طرق مختلف برای ترک،

to lose hope, or, of course, to surrender.

از دست دادن امید یا البته تسلیم استفاده کنیم.

You can give up.

می توانید تسلیم شوید.

You can give yourself up to the police.

می توانید خود را به پلیس بسپارید.

So you are allowing the police to come and arrest

بنابراین شما به پلیس اجازه می دهید بیاید و

you or to quit you.

شما را دستگیر کند یا شما را ترک کند.

Maybe you're trying to do something. Steve.

شاید شما در حال تلاش برای انجام کاری هستید. استیو

You are trying to become a really good teacher on YouTube.

شما در حال تلاش برای تبدیل شدن به یک معلم واقعا خوب در YouTube هستید.

But sadly, the YouTube

اما متأسفانه،

algorithms are against you for a very, very specific example. Mr.

الگوریتم های یوتیوب برای یک مثال بسیار بسیار خاص علیه شما هستند. آقای

Duncan Yes, it might may or may not concern me.

دانکن بله، ممکن است به من مربوط باشد یا نباشد.

It may or may not concern me.

ممکن است به من مربوط باشد یا نباشد.

And then, of course, you you become so, so down and depressed about it.

و پس از آن، مطمئناً، شما به خاطر آن بسیار، بسیار افسرده و افسرده می شوید.

You decide to give.

شما تصمیم می گیرید که بدهید.

I am giving up.

من تسلیم می شوم.

I will give up doing my YouTube lessons.

از انجام دروس یوتیوب منصرف خواهم شد.

I will give them up to quit to lose hope.

من آنها را رها خواهم کرد تا امید را از دست بدهم.

Maybe you decide that you don't want to do it anymore

شاید تصمیم بگیرید که دیگر نمی خواهید این کار را انجام دهید

because you feel that that it isn't worth it.

زیرا احساس می کنید که ارزشش را ندارد.

So too, to give up.

همینطور، تسلیم شدن.

And I'm sure we've all done this, haven't we, Steve?

و من مطمئن هستم که همه ما این کار را انجام داده ایم، اینطور نیست، استیو؟

We've all done this sometimes.

همه ما گاهی این کار را کرده ایم.

Sometimes you try to do something for a long time.

گاهی اوقات شما سعی می کنید کاری را برای مدت طولانی انجام دهید.

You put a lot of effort in and it might be the right time.

شما تلاش زیادی کرده اید و ممکن است زمان مناسبی باشد.

You might be able to do it in five years time, but you just think I'm just going to give up.

ممکن است بتوانید در مدت پنج سال این کار را انجام دهید، اما فقط فکر می کنید که من فقط می خواهم تسلیم شوم.

Sometimes the right thing to do is to give up

گاهی اوقات کار درست این است که تسلیم شوید

because you can keep on doing something and trying to do something.

زیرا می توانید به انجام کاری و تلاش برای انجام کاری ادامه دهید.

And if it's not working, then you probably need to give up at least

و اگر کار نمی کند ، احتمالاً باید حداقل

for a period of time and reassess what you're doing

برای مدتی تسلیم شوید و کاری را که انجام می دهید دوباره ارزیابی کنید

and maybe try again later on in the future.

و شاید بعداً در آینده دوباره تلاش کنید.

For example, You know,

به عنوان مثال، می دانید،

well, I mean, there's loads of examples for giving up, isn't there?

خوب، منظورم این است که نمونه های زیادی برای تسلیم شدن وجود دارد، اینطور نیست؟

You might want to form a relationship with a particular person.

ممکن است بخواهید با یک فرد خاص رابطه برقرار کنید .

You might be, you know, you might have attractions for a certain,

می‌دانی ، ممکن است برای معینی جاذبه‌هایی داشته باشی،

but you keep trying, but they keep rejecting you.

اما به تلاش ادامه می‌دهی، اما آنها مدام تو را رد می‌کنند.

And in the end you just say, Oh, I just give up.

و در پایان شما فقط می گویید، اوه، من فقط تسلیم شدم.

What's the point? Yeah.

چه فایده ای دارد؟ آره

And sometimes giving up isn't negative.

و گاهی اوقات تسلیم شدن منفی نیست.

Sometimes giving up is a realisation that,

گاهی اوقات تسلیم شدن به معنای درک این موضوع است که

you know, your efforts aren't going to be worth

می دانید، تلاش های شما ارزشی نخواهد داشت

and also worth you doing something also.

و همچنین ارزش انجام کاری را نیز دارد.

So you have to look at reality and decide whether,

بنابراین باید به واقعیت نگاه کنید و تصمیم بگیرید که آیا،

you know, giving up isn't necessarily a negative thing.

می دانید، تسلیم شدن لزوماً یک چیز منفی نیست.

It can be

ممکن

that you just realised that it's something is never going to work,

است شما به تازگی متوجه شده باشید که این چیزی است که هرگز به نتیجه نمی رسد،

so there's no point in you carrying on putting all this effort in all the time.

بنابراین هیچ فایده ای ندارد که این همه تلاش را همیشه انجام دهید.

Also, and to to give up something because it's bad for you.

همچنین، و اینکه چیزی را رها کنید زیرا برای شما بد است.

Yes, you give up, you give up smoking, you give up drinking, you give up

بله، شما آن را رها می کنید، سیگار را ترک می کنید، نوشیدن الکل را کنار می گذارید، از

having lots of.

داشتن مقدار زیاد دست می کشید.

No, I'm not going to say that. Yeah.

نه، من این را نمی گویم. آره

So giving up can be positive. Yes.

بنابراین تسلیم شدن می تواند مثبت باشد. آره.

So give up can be.

بنابراین تسلیم شدن می تواند باشد.

I'm giving up alcohol for four January.

من الکل را برای چهار ژانویه ترک می کنم.

It can be positive.

می تواند مثبت باشد.

Yeah it's a positive.

آره مثبته

So you know you give up food for Lent.

بنابراین می دانید که برای روزه غذا را کنار می گذارید.

Yeah. It can be positive.

آره می تواند مثبت باشد.

It doesn't necessarily have to be negative as often seen as negative.

لزوماً نباید منفی باشد و اغلب منفی است.

Now I give up, but sometimes you have to give up

حالا من تسلیم می‌شوم، اما گاهی باید تسلیم شوید،

because sometimes you put a lot of effort in and you don't get anywhere.

زیرا گاهی اوقات تلاش زیادی می‌کنید و به جایی نمی‌رسید.

You can't carry on putting that effort in.

شما نمی توانید این تلاش را ادامه دهید.

And in fact, if you carry on doing it, you could be seen as a bit deranged. Yes.

و در واقع، اگر به انجام آن ادامه دهید ، ممکن است کمی دیوانه دیده شوید. آره.

I mean, if you're pursuing somebody that you're attracted to

منظورم این است که اگر ماه‌ها و سال‌ها به دنبال کسی هستید که مجذوب او

for months and years and they're still rejecting you, then at some point you have to

شده‌اید و او همچنان شما را رد می‌کند ، در یک مقطع

you have to give up because your whole life will disappear.

زمانی باید تسلیم شوید زیرا تمام زندگی‌تان از بین می‌رود.

In this disappointment, as Einstein

در این ناامیدی، همانطور که انیشتین

once said, the definition of insanity

زمانی گفت، تعریف دیوانگی

is doing the same thing over and over

این است که یک کار را بارها و بارها انجام دهید

and expecting different results. Yes.

و انتظار نتایج متفاوت را داشته باشید. آره.

And that is literally insane.

و این به معنای واقعی کلمه دیوانه کننده است.

It is.

So sometimes you have to know when to give up.

این است.

بنابراین گاهی اوقات باید بدانید چه زمانی باید تسلیم شوید.

You have to know the moment that it should.

باید لحظه ای را که باید بدانی.

Sometimes, if you really believe in something

گاهی اوقات، اگر واقعاً به چیزی

and in your heart, you know, something can work.

و در قلب خود اعتقاد داشته باشید، می دانید، چیزی می تواند کار کند.

Sometimes you can give up just at the wrong point.

گاهی اوقات می توانید فقط در نقطه اشتباهی تسلیم شوید.

Just when you've nearly

درست زمانی که

got to success.

تقریباً به موفقیت رسیده اید.

So some things you might, you know,

بنابراین برخی از چیزهایی که ممکن است، می دانید،

you just need to keep, you know, reflecting on what you're doing

فقط باید حفظ کنید، می دانید، در مورد کاری که انجام می دهید فکر کنید

and maybe you need to talk to other people and get an assessment of what they think as well.

و شاید لازم باشد با افراد دیگر صحبت کنید و از آنچه آنها فکر می کنند نیز ارزیابی کنید.

Because sometimes you can get bogged down in your own thinking and you can't really see clearly.

زیرا گاهی اوقات ممکن است در افکار خود غرق شوید و واقعاً نتوانید به وضوح ببینید.

You can't see the wood for the trees as well.

شما نمی توانید چوب درختان را نیز ببینید.

So you can't make

بنابراین شما نمی توانید

a very good analysis of your own situation.

تحلیل خیلی خوبی از وضعیت خود داشته باشید.

Sometimes you need other people to help you out with that. Yes.

گاهی اوقات نیاز دارید که افراد دیگری در این زمینه به شما کمک کنند. آره.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

I think I think there are moments in your life where it is good.

فکر می کنم لحظاتی در زندگی شما وجود دارد که در آنها خوب است.

It is the right thing to give up.

تسلیم شدن کار درستی است.

But but my advice is always if you are trying to learn something

اما توصیه من همیشه این است که اگر سعی می کنید چیزی یاد بگیرید

or improve your life in some way, then then don't give up,

یا زندگی خود را به نحوی بهبود بخشید، پس تسلیم نشوید،

even if that thing seems sometimes

حتی اگر آن کار گاهی اوقات

difficult or too hard. But.

دشوار یا خیلی سخت به نظر می رسد. ولی.

But don't give up. Please

اما تسلیم نشو لطفا

give up.

Planning the meeting in Paris.

تسلیم شوید.

برنامه ریزی جلسه در پاریس.

Francesca, We will not give up. Yes.

فرانچسکا، ما تسلیم نخواهیم شد. آره.

Got to thinking about that this week in my in my sort of fevered.

این هفته در حالی که تب دارم باید به آن فکر کنم.

We need to.

ما نیاز داریم.

We need to fix a date and or at least give some alternative dates

ما باید یک تاریخ را تعیین کنیم و یا حداقل تاریخ های جایگزینی را تعیین کنیم

and then you've got something to work to if you don't fix a date, then it'll just.

و اگر تاریخ را تعیین نکردید باید کاری انجام دهید.

It won't happen. You're right.

این اتفاق نخواهد افتاد. حق با شماست.

So here's another one, Steve.

پس اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, I'm not going to read that out. Mr.

اوه، من قصد ندارم آن را بخوانم. آقای

B Up your own arse. Yes.

B آرسه خودت را بالا ببر. آره.

A piece of Europe, your own.

تکه ای از اروپا، مال خودت.

Are you arrogant?

آیا شما مغرور هستید؟

Yeah. And self-obsessed. Yeah.

آره و خود شیفته. آره

We all know someone like this that way.

همه ما چنین کسی را می شناسیم.

Oh, yes, Yes.

اوه، بله، بله.

I think you have a few, maybe a few of your colleagues

من فکر می‌کنم شما چند تا، شاید هم چند تا از همکارانتان

in your amateur dramatic society

در جامعه دراماتیک آماتور خود دارید

who are definitely up their own arses. Yes.

که قطعاً در حال پیشرفت هستند. آره.

It means that they're basically always talking themselves aren't they.

این بدان معناست که آنها اساساً همیشه خودشان صحبت می کنند، اینطور نیست.

Sort of self-obsessed of the people that

به نوعی خود شیفته افرادی هستند که

like to

دوست دارند

show off about themselves and talk about themselves a lot

خود را نشان دهند و همچنین در مورد خود زیاد

as well.

صحبت کنند.

So where does that phrase come from, Mr. Duncan, is it.

پس این عبارت از کجا آمده است، آقای دانکن.

Well, I think I think it's just well, it's it's figurative,

خوب، فکر می‌کنم خوب است، تصویری است،

but better explain why arses haven't worked.

اما بهتر است توضیح دهید که چرا الاغ‌ها کار نکرده‌اند.

Well arse is your bum. Yes.

خوب الاغ ادم شماست آره.

I think most people know that it's either arse in British English or as in American English,

من فکر می‌کنم بیشتر مردم می‌دانند که این یا در انگلیسی بریتانیایی یا در انگلیسی آمریکایی است،

but it's a person who's so obsessed with themselves that.

اما این فردی است که آنقدر با خودش وسواس دارد.

Imagine their head is pushed up their own bottom and that's it.

تصور کنید سرشان به سمت پایین بالا رفته است و تمام.

You see, they love themselves so much they'd be even willing to do that.

ببینید، آنها آنقدر خودشان را دوست دارند که حتی حاضرند این کار را انجام دهند.

Yes, I think. Is that where that phrase comes from?

بله فکر می کنم. آیا این عبارت از آنجا آمده است؟

Because you wouldn't willingly go near that part of your body normally.

زیرا شما نمی خواهید به طور معمول به آن قسمت از بدن خود نزدیک شوید.

But if you say that somebody is up their own arse, it means they love themselves so much,

اما اگر می گویید که یک نفر بالای سر خودش است، به این معنی است که آنقدر خودش را دوست دارد،

they're even willing to stick their own head up their own bottom.

حتی حاضر است سر خودش را بالا بکشد.

That's it.

I said that they're self-obsessed. Yes, that's right.

خودشه.

گفتم که آنها خود شیفته هستند. بله درست است.

So I think that's that's a good one, even even though it's a bit rude.

بنابراین من فکر می کنم که این یکی خوب است، حتی اگر کمی بی ادبانه باشد.

But people do say that that is a very common phrase.

اما مردم می گویند که این یک عبارت بسیار رایج است.

If somebody is constantly

اگر کسی مدام

talking about themselves and saying, well, you know what?

در مورد خودش صحبت می کند و می گوید، خوب، می دانید چیست؟

What it's you know, somebody people often

چیزی که می دانی، یکی از مردم اغلب

will say tried to give you or something, Oh, no, I think you're wrong.

می گویند که سعی کرده به شما بدهد یا چیزی، اوه، نه، فکر می کنم اشتباه می کنی.

And what you need to do is this what I what I always do is, you know, and they're constantly

و کاری که شما باید انجام دهید این است که من کاری که من همیشه انجام می دهم همین است، می دانید، و آنها دائماً

talking about themselves all the time and saying how wonderful they are.

در مورد خودشان صحبت می کنند و می گویند که چقدر عالی هستند.

They're arrogant.

آنها مغرور هستند

They're arrogant. Yes.

آنها مغرور هستند آره.

And self-obsessed is another one, Steve.

و خود شیفته یکی دیگر است، استیو.

Not anybody on this channel, of course.

البته نه کسی در این کانال.

Definitely not. And definitely not me.

قطعا نه. و قطعا من نه

Here's another one

در اینجا یکی دیگر

to know this.

برای دانستن این است.

This is one that I'm sure you have some suggestions for.

این یکی از مواردی است که مطمئنم پیشنهاداتی برای آن دارید.

Steve already

استیو قبلاً

to put a put up with something. Yes.

چیزی را تحمل کرده است. آره. تحمل

To put up with something you be forced to endure or tolerate something mean.

کردن چیزی که مجبور می شوید چیزی را تحمل کنید یا تحمل کنید.

Yes. You could put up with

آره. می

a partner that you don't like to use.

توانید شریکی را که دوست ندارید از آن استفاده کنید، تحمل کنید.

You could put up with a job you don't like because

شما می توانید شغلی را که دوست ندارید تحمل کنید

you've got to earn money.

زیرا باید درآمد کسب کنید.

You can put it with abuse from somebody.

شما می توانید آن را با سوء استفاده از کسی قرار دهید.

It means it's something that you you endure something for whatever reason,

یعنی چیزی است که شما چیزی را به هر دلیلی تحمل می کنید،

but you decide that you're going to to endure, to put up with it.

اما تصمیم می گیرید که تحمل کنید، تحمل کنید.

You might get to a point when you think enough's enough

ممکن است به جایی برسید که به اندازه کافی فکر کنید

and you do something about it.

و کاری در مورد آن انجام دهید.

But quite often you might just be willing to put up with something

اما اغلب اوقات ممکن است بخواهید چیزی را تحمل

because you're getting other things which are beneficial.

کنید زیرا چیزهای مفید دیگری را دریافت می کنید.

So putting up with a job you don't like is a good example because you don't like the job.

بنابراین تحمل کاری که دوست ندارید مثال خوبی است زیرا آن شغل را دوست ندارید.

You might not like your boss or the customers or the something you do or your work colleagues,

ممکن است رئیس یا مشتریان یا کاری که انجام می دهید یا همکاران کاری خود را دوست

but you're getting money to pay for your bills.

نداشته باشید، اما برای پرداخت صورت حساب های خود پول دریافت می کنید.

So you put up with the stuff

بنابراین چیزهایی را

you don't like in order to get the stuff you want. Yes.

که دوست ندارید تحمل می کنید تا به چیزهایی که می خواهید برسید. آره.

So you want the

بنابراین شما می خواهید

money to pay for your bills, but so you're willing to put up

پول برای پرداخت صورتحساب های خود داشته باشید، اما بنابراین می خواهید

with some bad work practices or something you don't like about work.

برخی از شیوه های کاری بد یا چیزی را که در کار دوست ندارید تحمل کنید.

But the the wages is enough compensation for the bad things that you don't like.

اما دستمزد به اندازه کافی برای چیزهای بدی است که دوست ندارید.

So you put up with it. Yes. That's one example.

پس تحملش کردی آره. این یک مثال است.

So you're in a position where you are being forced to

بنابراین شما در موقعیتی هستید که مجبور به

endure or tolerate something.

تحمل یا تحمل چیزی هستید.

Maybe a neighbour. Steve, our neighbour.

شاید همسایه استیو، همسایه ما

Yes, maybe there is a neighbour who has, I don't know,

بله، شاید همسایه ای باشد که، نمی دانم

just random suggestion here.

، اینجا پیشنهاد تصادفی دارد.

Maybe they have a dog that barks quite a lot.

شاید سگی دارند که خیلی پارس می کند.

Maybe they have something that they do that's really annoying and you have to put up with it.

شاید آنها کاری دارند که انجام می دهند که واقعا آزاردهنده است و شما باید آن را تحمل کنید.

You have to put up with something.

باید یه چیزی رو تحمل کنی

Of course some people don't want to put up with it.

البته برخی از مردم نمی خواهند آن را تحمل کنند.

They will object, they will protest, they will say,

اعتراض می کنند، اعتراض می کنند، می گویند

We will not put up with your bad behaviour.

ما رفتار بد شما را تحمل نمی کنیم.

So that means we don't want to endure it, we don't want to tolerate it.

بنابراین این بدان معناست که ما نمی خواهیم آن را تحمل کنیم، ما نمی خواهیم آن را تحمل کنیم.

And yes, we won't.

و بله، نخواهیم کرد.

So that phrase can be used in two ways. Hmm.

بنابراین این عبارت را می توان به دو صورت استفاده کرد. هوم

You might be willing to put up with certain things

ممکن است بخواهید چیزهای خاصی را تحمل

to get something else, but then when you've had enough you that you

کنید تا چیز دیگری به دست آورید، اما پس از آن که به اندازه کافی از شما سیر

then say, I'm not putting up with this any more, I'm leaving you.

شد و بگویید، من دیگر این موضوع را تحمل نمی کنم، شما را ترک می کنم.

Yes, I'm not talking to you, Mr. Duncan By the way.

بله، من با شما صحبت نمی کنم، آقای دانکن اتفاقا.

Oh, okay.

اوه، باشه

I'm not putting up with your womanising any more.

من دیگر با زنانگی شما تحمل نمی کنم.

I'm leaving you.

من تو را ترک می کنم.

You might have put up with it for years because you maybe your husband was,

شاید سالها تحملش کرده باشید چون شاید شوهرتان با پول و پول

you know, providing a good life for you with the money and.

زندگی خوبی برای شما فراهم کرده است.

And you maybe you were bringing up children,

و شاید داشتی بچه بزرگ می کردی،

but then eventually you shout out, I'm not putting up with this behaviour any longer.

اما بالاخره فریاد زدی، من دیگر این رفتار را تحمل نمی کنم.

I'm leaving you and you pack your bags and go.

من تو را ترک می کنم و تو چمدان هایت را ببندی و برو.

Or it could be the job,

یا ممکن است کار باشد،

it could be the other way round.

ممکن است برعکس باشد.

Of course, I'm not just saying that men cheat on their partners.

البته من فقط نمی گویم که مردان به شریک زندگی خود خیانت می کنند.

It happens.

اتفاق می افتد.

The other round as well as we all know.

دور دیگر و همچنین همه ما می دانیم.

But your boss might be constantly getting on your nerves at work.

اما ممکن است رئیس شما در محل کار دائماً اعصاب شما را به هم می زند.

Or give me.

Yes, you could have a you could have somebody at work that's always being rude to you and you've had enough.

یا به من بده

بله، شما می توانید کسی را در محل کار داشته باشید که همیشه با شما بداخلاقی می کند و شما به اندازه کافی نوش جان کرده اید.

And eventually you say, I'm not putting up with this behaviour any more.

و در نهایت می گویید من دیگر این رفتار را تحمل نمی کنم.

I'm going to report you to h.r.

من شما را به h.r گزارش می کنم.

Yeah. So it can be used in both ways.

آره بنابراین می توان از هر دو روش استفاده کرد.

You put up with something and you don't saying the thing or you then

شما چیزی را تحمل می کنید و آن چیزی را نمی گویید یا بعد

say, ah, no, I'm not going to put up with this anymore.

می گویید آه، نه، من دیگر این را تحمل نمی کنم.

To endure or tolerate to say you're not going to tolerate it anymore.

تحمل کردن یا تحمل گفتن اینکه دیگر تحملش نمی کنی.

Here we go. Steve Here's another one.

در اینجا ما می رویم. استیو اینجا یکی دیگر است.

We only have 8 minutes, 8 minutes left.

فقط 8 دقیقه، 8 دقیقه فرصت داریم.

And here's one.

و در اینجا یکی است.

I said, I'm sure you know this one, Steve,

گفتم، مطمئنم این یکی را می‌شناسی استیو،

to float a company, a business. Yes.

برای راه‌اندازی یک شرکت، یک تجارت. آره.

To allow shares to be bought in a company. Yes.

امکان خرید سهام در یک شرکت. آره.

So often you might start a business

بنابراین اغلب شما ممکن است یک کسب و کار راه اندازی کنید

and it's a you know, you've set it up yourself like you, Mr.

و آن را می دانید، شما خودتان آن را مانند شما راه اندازی کرده اید، آقای

Duncan, but you might start a business

دانکن، اما ممکن است کسب و کاری را راه اندازی کنید

that is manufacturing something

که در حال تولید چیزی باشد که

could be anything.

می تواند هر چیزی باشد.

And it's just owned and run by you and maybe a couple of other people.

و فقط متعلق به شما و شاید چند نفر دیگر است.

And it becomes more and more successful.

و بیشتر و بیشتر موفق می شود.

And then you decide that you want to sell shares in that company

و سپس تصمیم می گیرید که می خواهید سهام آن شرکت را بفروشید

and you want to float it on the stock market.

و می خواهید آن را در بازار سهام شناور کنید.

And that makes you a lot of money.

و این باعث می شود شما پول زیادی کسب کنید.

And then you can retire with your millions.

و سپس می توانید با میلیون ها خود بازنشسته شوید.

Yes. It just means that the company is is now going to you're going to sell shares

آره. فقط به این معنی است که شرکت در حال حاضر به سمت شما می رود که سهام را بفروشید

and it's going to be listed on the stock market.

و در بازار سهام عرضه می شود.

So which is

بنابراین

obviously something we're going to do with your channel one day.

مشخصاً کاری است که ما یک روز با کانال شما انجام خواهیم داد .

We're going to sell it, float it, and ask everybody, buy shares in it.

می‌خواهیم آن را بفروشیم، شناور کنیم، و از همه بخواهیم، سهام آن را بخریم.

I think it's fair to say that you need a certain amount of success before you do that.

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم قبل از انجام این کار به مقدار مشخصی موفقیت نیاز دارید.

But it's interesting in this country how some of main now,

اما در این کشور جالب است که چگونه برخی از شرکت های اصلی اکنون

I suppose we think of electricity and the railways

فکر می کنم، فکر می کنم به برق و راه آهن

and the rail tracks

و خطوط ریلی

that have to be maintained, how some of those companies over

که باید حفظ شوند، چگونه برخی از آن شرکت ها در

the years have been sold off to private companies,

طول سال ها به شرکت های خصوصی فروخته شده اند،

but then they've been bought again by the government and being nationalised.

اما بعد آنها دوباره توسط دولت خریداری شده و ملی شده است.

So there are quite a few that seem to swap backwards and forwards because I remember

بنابراین تعداد کمی وجود دارند که به نظر می رسد به عقب و جلو مبادله می شوند زیرا به یاد

way back was in the 1980s when when they sold,

دارم که در دهه 1980 زمانی که آنها فروختند

was it British Telecom didn't?

، آیا British Telecom این کار را نمی کرد؟

Yes, they made it private and you could buy shares

بله، آنها آن را خصوصی کردند و می‌توانستید سهام

in British Telecom, the telephone company.

شرکت مخابراتی British Telecom را بخرید.

Yes, it was.

آره اینجوری بود.

It was. It was it was run by the government.

بود. این بود که توسط دولت اداره می شد.

It was it was a it was a national company, but used to belong to the post office, didn't it?

این یک شرکت ملی بود، اما قبلا متعلق به اداره پست بود، اینطور نیست؟

Yes, that's right. And then they. Exactly.

بله درست است. و سپس آنها. دقیقا.

So it was it was then they then they sold it off the government.

پس از آن بود که آنها آن را به دولت فروختند.

So it was very exciting at the time.

بنابراین در آن زمان بسیار هیجان انگیز بود.

It was the first think it was the first company

این اولین شرکتی بود که فکر می کرد اولین شرکتی

that had been because Margaret Thatcher wasn't.

بود که به این دلیل بود که مارگارت تاچر چنین نبود.

It was during Margaret Thatcher's, it was when she was

در زمان مارگارت تاچر بود، زمانی بود که او

selling off a lot of these companies

بسیاری از این شرکت‌ها را می‌فروخت

that were costing the government a lot of money to run.

که برای اداره آن هزینه‌های زیادی به دولت تحمیل می‌شد.

And the idea was that it would it would force competition in the market

و ایده این بود که باعث رقابت در بازار می شود

and make everything more efficient.

و همه چیز را کارآمدتر می کند.

And of course, a lot of people I bought some I bought some British Telecom shares that everybody did.

و البته، بسیاری از افرادی که برخی از آنها را خریدم، برخی از سهام British Telecom را خریدم که همه آن را انجام دادند.

Everyone was quite excited that you could buy these shares

همه بسیار هیجان زده بودند که می توانید این سهام را بخرید

and then they would all go up in value and you could make a lot of money out of them.

و سپس ارزش همه آنها افزایش می یابد و می توانید از آنها پول زیادی به دست آورید.

I think if you.

من فکر می کنم اگر شما.

Yeah.

So yes, it's it's a it's a

آره

بنابراین بله، این یک

yeah. You can float Publicly owned companies

بله است. می‌توانید شرکت‌های

and governments have done a lot of that over the over the last few decades.

دولتی و دولت‌ها بسیاری از این کارها را در طول چند دهه اخیر انجام داده‌اند.

But yeah, it can be just a private company

اما بله، این می تواند فقط یک شرکت خصوصی باشد

that you've run for years that then becomes very successful

که شما سال ها آن را اداره کرده اید و سپس بسیار موفق شود

and you sell the shares

و سهام را بفروشید

and then you use that money to make the to, to.

و سپس از آن پول برای ساختن آن استفاده کنید.

Often it's used because a company wants to grow, it wants to get

اغلب به این دلیل استفاده می‌شود که یک شرکت می‌خواهد رشد کند ، می‌خواهد به دست بیاورد

and the the way to get funds to grow bigger,

و راه برای به دست آوردن سرمایه برای بزرگ‌تر شدن

you might want to build a new facility somewhere is to sell these shares.

، ممکن است بخواهید یک مرکز جدید در جایی بسازید این است که این سهام را بفروشید.

People lots of thousands of people buy shares in the company.

مردم هزاران نفر سهام شرکت را خریداری می کنند.

You use that money to grow the company and then you give out a dividend

شما از آن پول برای رشد شرکت استفاده می‌کنید و سپس

to the people that own the shares so that they then

به افرادی که سهام دارند سود تقسیم می‌کنید تا آنها

get money for for helping you out.

برای کمک به شما پول دریافت کنند.

You speak another one, another one they sold off with, with gas as well.

شما یکی دیگر صحبت می کنید، یکی دیگر را که با آن فروختند، با گاز هم.

Remember that when they sold off, that was heavily publicised wasn't it.

به یاد داشته باشید که وقتی آنها فروختند، این طور نیست.

I remember that they, they used to have a campaign on television.

یادم هست که آنها قبلاً در تلویزیون کمپین داشتند.

If you tell said

اگر گفتید

don't forget to tell said

گفت فراموش نکنید که

about the gas.

در مورد گاز بگویید.

Right. Yes.

درست. آره.

I guess shares when when they were doing that.

حدس می‌زنم زمانی که این کار را انجام می‌دادند، به اشتراک می‌گذارد.

Anyway we have another one coming up so float a company

به هر حال ما یک شرکت دیگر داریم، بنابراین یک شرکت

or float a business to allow shares

را شناور کنید یا یک تجارت را شناور کنید تا امکان خرید سهام

to be bought in a company.

در یک شرکت فراهم شود.

Oh, you are floating on a cloud or a lot of people say this, Steve,

اوه، شما روی ابر شناور هستید یا بسیاری از مردم این را می گویند، استیو،

when they watch us on the live stream, they say they do it.

وقتی ما را در پخش زنده تماشا می کنند، می گویند که این کار را انجام می دهد.

We are all floating on a cloud because it's so lovely.

همه ما روی یک ابر شناوریم چون خیلی دوست داشتنی است.

The experience.

تجربه.

That's right.

درست است.

Mr. Duncan, you're feeling so I feel like I'm floating on a cloud.

آقای دانکن، شما احساس می کنید، بنابراین من احساس می کنم که روی ابر شناور هستم.

You're feeling just very happy, overjoyed.

شما خیلی خوشحال هستید، خیلی خوشحال هستید.

Something's happened that's made you feel really nice.

اتفاقی افتاده که باعث شده شما احساس خوبی داشته باشید.

And you feel all the weight of the world.

و تمام سنگینی دنیا را حس می کنی.

All the problems have been taken away from you.

تمام مشکلات از شما برداشته شده است.

And You're just floating in this lovely way, and you just feel very good.

و شما فقط در این راه دوست داشتنی شناور هستید، و فقط احساس بسیار خوبی دارید.

Maybe

when you go on holiday, you might feel like you're floating in a cloud

شاید

وقتی به تعطیلات می روید، ممکن است احساس کنید که در ابر شناور هستید،

because all your troubles have been taken away. Yes.

زیرا تمام مشکلات شما از بین رفته است. آره.

Or somebody might sweep you off your feet

یا ممکن است کسی شما را از روی پاهایتان جارو کند

and ask you out.

و از شما بخواهد بیرون بروید.

The person that you've admired for a long time, loved from afar,

فردی که مدت‌هاست او را تحسین کرده‌اید و از دور دوستش داشته‌اید،

suddenly asks you out on a date

ناگهان از شما می‌خواهد که قرار ملاقات بگذارید

and you feel like you're floating on a cloud.

و احساس می‌کنید که روی ابر شناور هستید.

You're it's an emotional response, isn't it, to something pleasant that's happened.

شما این یک واکنش احساسی است ، اینطور نیست، به اتفاق خوشایندی که روی داده است.

That's it.

خودشه.

If you are in love, it can be love it.

اگر عاشق هستید، ممکن است عاشق آن باشید.

Quite often it is, but it might be something else.

اغلب اینطور است، اما ممکن است چیز دیگری باشد.

You know, You might have got a promotion

می دانید، ممکن است ارتقا پیدا کرده

or you might have won a lot of money or something like that.

باشید یا ممکن است پول زیادی یا چیزی شبیه به آن برده باشید.

But but yes, it's quite often used in relationships.

اما بله، اغلب در روابط استفاده می شود.

You are floating on a cloud. Oh, I like that one.

روی ابر شناور هستید. اوه من اون یکی رو دوست دارم

If something floats your boat,

اگر چیزی در قایق شما شناور است،

does something, floats your boat

کاری انجام می دهد، قایق شما را شناور می کند

to derive pleasure

تا

from a certain activity, maybe something you enjoy doing.

از یک فعالیت خاص لذت ببرید، شاید کاری که از انجام آن لذت می برید.

Maybe it's something that other people don't normally

شاید کاری باشد که دیگران معمولاً

enjoy doing, but something that floats your boat

از انجام آن لذت نمی برند، اما کاری که در قایق شما شناور می

is something that gives that person enjoyment or pleasure.

شود چیزی است که به آن شخص لذت یا لذت می دهد.

So maybe as a certain pastime,

بنابراین شاید به عنوان یک سرگرمی خاص،

maybe a certain thing that you like doing

شاید یک کار خاصی که دوست دارید

in a particular situation, we can say that it floats your boat,

در یک موقعیت خاص انجام دهید، می توانیم بگوییم که قایق شما را شناور می کند، به

it means that is it is giving pleasure, something you get pleasure

این معنی است که لذت می بخشد، چیزی که

or excitement from an activity quite often

از یک فعالیت اغلب اوقات چیزی لذت یا هیجان می گیرید.

something you are actually doing.

شما در واقع انجام می دهید.

Yes, we sometimes use that phrase.

بله، ما گاهی از این عبارت استفاده می کنیم.

Does it float you back?

آیا شما را به عقب برمی گرداند؟

I mean, yeah, that's quite a specific phrase that people will use.

منظورم این است که بله، این یک عبارت کاملا مشخص است که مردم از آن استفاده خواهند کرد.

It's often used in

این اغلب در روابط استفاده می شود

relationships, isn't it.

، اینطور نیست.

I think it's often called anything.

من فکر می کنم اغلب به آن هر چیزی می گویند.

Anything. Yes. Anything, anything.

هر چیزی. آره. هر چیزی، هر چیزی.

You can do it if you could use that to you.

اگر بتوانید از آن برای خود استفاده کنید، می توانید این کار را انجام دهید.

Do you want to go

میخوای

horse riding.

بری اسب سواری

Does that float your boat? Hmm?

آیا آن قایق شما را شناور می کند؟ هوم؟

Yes. Do you want to go skydiving?

آره. آیا می خواهید به چتربازی بروید؟

Does that float your boat?

آیا آن قایق شما را شناور می کند؟

Did you want to do. Yes, you can.

آیا می خواستید انجام دهید. بله، تو میتونی.

It's a phrase you can use.

این عبارتی است که می توانید استفاده کنید.

It's always something that brings pleasure or excitement or excitement.

همیشه چیزی است که باعث لذت یا هیجان یا هیجان می شود.

Yes. Here's another one.

آره. اینم یکی دیگه

So maybe I remember from my time

بنابراین شاید به یاد داشته باشم

working in retail many years ago,

که سال‌ها پیش در خرده‌فروشی کار می‌کردم

we always used to have a cash float.

، همیشه یک سهام شناور نقدی داشتیم.

A cash float.

یک شناور نقدی

So cash float refers to an actual thing, and it's normally the reserve money

بنابراین شناور نقدی به یک چیز واقعی اشاره دارد و معمولاً این پول ذخیره

that is kept in a cash register.

است که در صندوق ذخیره می شود.

So when you open up your shop in the morning, you normally have to have some money in your cash

بنابراین، وقتی صبح مغازه خود را باز می کنید ، معمولاً باید مقداری پول در صندوق خود داشته باشید تا پول خرد

register already ready to give change or exchange,

یا تعویض را ارائه دهید،

whatever they are giving you to pay for an item.

هر چه که برای پرداخت یک کالا به شما می دهند.

So quite often you will have to have a small amount of money

بنابراین اغلب اوقات قبل از شروع معاملات صبح، باید مقدار کمی

in your cash register before you start trading in the morning.

پول در صندوق خود داشته باشید.

It's reserved money that is kept in a cash register and then there would always be the same amount.

این پول رزرو شده است که در صندوق ذخیره می شود و سپس همیشه همان مقدار وجود دارد.

The float in your cash register

مقدار شناور در صندوق شما

would quite often be the same amount every day.

اغلب هر روز یکسان است.

So you need that, don't you?

پس شما به آن نیاز دارید، نه؟

Because if somebody comes into the shop to buy something and you want to get them change,

زیرا اگر کسی برای خرید چیزی به مغازه می‌آید و شما می‌خواهید پول او را تحویل بگیرید

you have to have set this this float in the till.

، باید این را در تالار قرار دهید.

Otherwise, if there was nothing in there, you wouldn't be able to get them any change.

در غیر این صورت، اگر چیزی در آن وجود نداشت، نمی‌توانید تغییری در آنها ایجاد کنید.

Can I just address a question?

آیا می توانم فقط به یک سوال بپردازم؟

Francesca Bovey Okay, who says to me, Ask me a question?

فرانچسکا بووی خوب، چه کسی به من می گوید، از من یک سوال بپرس؟

I know I often use the phrase that's it, that's it.

می دانم که اغلب از عبارت همین است، همین است استفاده می کنم.

And you are correct.

و شما درست می گویید.

It does mean exactly the same as exactly.

دقیقاً به معنای دقیقاً همان است.

That's it.

خودشه.

I'm saying yes you got it right.

من می گویم بله درست متوجه شدید.

That's it.

خودشه.

So thank you for that question, because that that is, you know,

بنابراین از شما برای این سوال متشکرم ، زیرا می دانید که

they are interchangeable phrases.

آنها عباراتی قابل تعویض هستند.

Exactly.

دقیقا.

That's it. Yeah.

خودشه. آره

It means that you you agree with somebody on on something.

به این معنی است که شما در مورد چیزی با کسی موافق هستید.

So yeah, that's a good question Francesca thank you for that.

پس بله، این سوال خوبی است فرانچسکا از شما بابت آن متشکرم.

That is, that's very good. I like that one.

یعنی خیلی خوبه من آن را دوست دارم.

So we have, we have, I think we have one more and then we're going,

پس داریم، داریم، فکر می‌کنم یکی دیگر داریم و بعد می‌رویم،

oh Inaki says you're like strange float my boat

اوه ایناکی می‌گوید هر بار که آنها را تماشا می‌کنم مثل عجیبی قایق من را شناور کن

every time I watch them.

.

But yeah, it's often used.

اما بله، اغلب استفاده می شود.

Float my boat as well is often used in let's say certain

شناور قایق من نیز اغلب در مورد استفاده قرار می گیرد

if you ask somebody about certain sexual practices.

اگر از کسی در مورد برخی از اعمال جنسی سوال کنید.

Oh okay.

اوه باشه

You might say, does that float your boat?

ممکن است بگویید، آیا آن قایق شما را شناور می کند؟

We won't go into the exact things, but you know, please, you might you

ما وارد مسائل دقیق نمی‌شویم، اما می‌دانید، لطفاً، ممکن است به شما این امکان را بدهید،

because it's a way of sort of addressing problem without being too direct about it.

زیرا این راهی است برای رسیدگی به مشکل بدون اینکه خیلی مستقیم در مورد آن صحبت کنید.

Yes. Addressing the issue.

آره. پرداختن به موضوع.

Yes. Something that

آره. چیزی که

you get a lot of pleasure from might be something that floats your boat is

از آن لذت زیادی می برید ممکن است چیزی باشد که در قایق شما شناور باشد،

do you do you want to do you do you want to have an orgy?

آیا می خواهید انجام دهید آیا می خواهید عیاشی داشته باشید؟

Does that float?

آیا آن شناور است؟

Okay, Steve, stay.

باشه، استیو، بمون.

That's that's I'm just giving an example.

این است که من فقط یک مثال می زنم.

Okay, then we've got one more before

خوب، پس ما یک مورد دیگر داریم قبل از

we get taken off to float by.

اینکه برای شناور شدن از زمین خارج شویم.

Oh, maybe a person comes in the room and they walk by.

آه، شاید یک نفر بیاید در اتاق و از آنجا رد شود.

They walk past you, but they walk past very casually.

آنها از کنار شما عبور می کنند، اما خیلی معمولی از کنار شما رد می شوند.

They do it in a certain way.

آنها این کار را به روش خاصی انجام می دهند.

They float by, they float by.

آنها در کنار، شناور هستند.

It almost appears as if that person is floating on air,

تقریباً به نظر می رسد که آن شخص روی هوا شناور است،

quite often with a woman or a young lady.

اغلب با یک زن یا یک خانم جوان.

She moves by.

او حرکت می کند.

She floats by.

او شناور است.

Yes. In a very in a very poised and

آره. در یک حرکت بسیار متین و

almost professional sort of moving with grace.

تقریباً حرفه ای با مهربانی.

Hmm. To be to to do something casually.

هوم بودن برای انجام کاری اتفاقی.

Yes. Yes.

آره. آره.

You move by, you do something with leisurely time.

شما حرکت می کنید، کاری را با اوقات فراغت انجام می دهید.

You float by something goes by gently

شما شناور می شوید چیزی به آرامی می گذرد

or with, as you said, Grace, I like that word. So.

یا همانطور که گفتید گریس، من آن کلمه را دوست دارم. بنابراین.

So you casually move as if you are floating?

بنابراین شما به طور اتفاقی طوری حرکت می کنید که انگار شناور هستید؟

Yes. You're not obviously, you know, you're just sort of moving in a nice,

آره. معلوم است که نیستی، می‌دانی، فقط به نوعی به شیوه‌ای خوب،

serene, graceful way.

آرام و برازنده حرکت می‌کنی.

Ballerinas probably walk like that, don't they?

بالرین ها احتمالاً همینطور راه می روند، اینطور نیست؟

Yeah, they just they just glide by.

بله، آنها فقط از کنار آنها عبور می کنند.

And sometimes when I remember when women

و گاهی اوقات وقتی به یاد می‌آورم که

to wear very long dresses or things that went almost down to the floor

خانم‌ها لباس‌های خیلی بلند می‌پوشیدند یا چیزهایی که هنگام حرکت تقریباً به زمین می‌رفتند

when they were moving, it almost looked as if they were floating.

، تقریباً به نظر می‌رسید که شناور هستند.

Looks like they were.

به نظر می رسد آنها بودند.

They are actually floating.

آنها در واقع شناور هستند.

Very nice. Very good.

بسیار خوب. خیلی خوب.

Anyway, we are about to disappear.

به هر حال ما در شرف ناپدید شدن هستیم.

Steve. That is it.

استیو همین است.

I was going to float off.

قرار بود شناور شوم

Now, Mr.

حالا، آقای

Duncan, it is time to sign off, as they say.

دانکن، به قول خودشان وقت آن است که امضا کنیم.

So it's almost time for us to go back on Wednesday.

بنابراین تقریباً وقت آن است که چهارشنبه برگردیم.

There is a new English lesson appearing as well.

یک درس انگلیسی جدید نیز ظاهر می شود.

I have been.

من بوده ام.

I've been very busy, Mr.

من خیلی سرم شلوغ بود، آقای

Steve in the studio.

استیو در استودیو.

I haven't seen much of you this week.

این هفته زیاد شما را ندیدم

It's been useful because we haven't been isolating, but it's but it's given you the opportunity

این مفید بوده است زیرا ما منزوی نشده‌ایم، اما به شما این فرصت

to sit in your little what your other average sized studio

را می‌دهد که در استودیوی کوچک

and and

your generously sized studio and create some new lessons. Yes.

خود با اندازه متوسط ​​و استودیوی سخاوتمندانه خود بنشینید و درس‌های جدیدی خلق کنید. آره.

Well, you know what they say size is not important.

خوب، می دانید آنچه می گویند اندازه مهم نیست.

It's how you use it.

این نحوه استفاده شما از آن است.

That's true.

درست است.

Anyway, Steve, I'm back on Wednesday.

به هر حال استیو، من چهارشنبه برگشتم.

Hopefully Steve will be here as well.

امیدوارم استیو نیز اینجا باشد.

Unless, of course, he's had a relapse.

البته مگر اینکه عود کرده باشد.

I won't be having a relapse. Good.

من عود نخواهم داشت خوب

My voice is almost back to normal.

صدای من تقریبا به حالت عادی برگشته است.

I did some singing last night that went well.

دیشب چند آواز خواندم که خوب پیش رفت.

So yeah, all I want is a negative test tomorrow.

پس آره، تنها چیزی که میخوام فردا تست منفیه.

Then I can go to start going back to rehearsals.

سپس می توانم بروم و شروع به بازگشت به تمرین کنم.

So I might do one later tonight, actually.

بنابراین ممکن است یکی را بعداً امشب انجام دهم.

Anyway, lovely to be here. Lovely to.

به هر حال، اینجا بودن دوست داشتنی است. دوست داشتنی به.

See you all.

همه شما را می بینم.

Hope that you've enjoyed today's lesson.

امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید.

I hope it floats your boat and I look forward to seeing you all again on Wednesday. Yes.

امیدوارم در قایق شما شناور باشد و مشتاقانه منتظر دیدار دوباره شما در روز چهارشنبه هستم. آره.

And as I said, on behalf of everyone here today,

و همانطور که گفتم، از طرف همه امروز اینجا،

we're all glad to see that you are once again fighting fit.

همه ما خوشحالیم که می بینیم شما یک بار دیگر در حال مبارزه با تناسب اندام هستید.

And it is somebody asked me earlier, was it like was it like flu?

و قبلاً کسی از من پرسید که آیا آنفولانزا بود؟

It was the first time I had it.

اولین بار بود که داشتمش.

It was definitely like flu.

قطعا شبیه آنفولانزا بود.

This time it was more like a just a very bad cold

این بار بیشتر شبیه یک سرماخوردگی بسیار شدید

but and it's only lasted a week.

بود اما فقط یک هفته طول کشید.

So good, I think.

خیلی خوبه به نظر من

I think I'm quite pleased about that.

فکر می کنم از این بابت کاملاً راضی هستم.

So yes, thank you for asking.

پس بله، ممنون که پرسیدید.

And again hopefully see you all on Wednesday.

و دوباره امیدوارم همه شما را در چهارشنبه ببینم.

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

And that was Mr.

و این آقای

Steve by

استیو بود

and that is all

و این تمام

we have time for today.

وقت ما برای امروز است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

It's been interesting.

جالب بوده

I hope something that we said or something that we did

امیدوارم چیزی که ما گفتیم یا کاری که انجام دادیم

brought a smile to your face.

لبخند بر لبان شما آورده باشد.

It's time to go away.

وقت رفتن است.

It's time to disappear.

زمان ناپدید شدن است.

And I will see you very soon.

و خیلی زود میبینمت

In fact, on Wednesday, I'm back with you.

در واقع، چهارشنبه، من با شما برگشتم.

And also I will be with you

و همچنین من با شما خواهم بود

not live, but recorded as well.

نه زنده، بلکه ضبط شده.

Look out for my new English lessons

مراقب درس‌های انگلیسی جدید من

that will be posted over the next few weeks.

باشید که در چند هفته آینده پست خواهند شد.

That is it. I hope you enjoy the rest of your Sunday.

همین است. امیدوارم از بقیه یکشنبه خود لذت ببرید.

Enjoy the rest of your weekend and I will see you on Wednesday from 2 p.m.

از بقیه تعطیلات آخر هفته خود لذت ببرید و من شما را چهارشنبه از ساعت 14 می بینم.

UK time.

به وقت انگلستان

This is Mr. Duncan.

این آقای دانکن است.

On behalf of Mr.

از طرف آقای

Steve, who is now feeling much better, saying Thanks for watching.

استیو، که اکنون احساس بسیار بهتری دارد، گفت: ممنون که تماشا کردید.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Enjoy the rest of your day.

از باقی روز لذت ببر.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.