FULL ENGLISH lesson (28) : Pinch of Salt / Negotiate / Teeth idioms / it or it's? and much more...

Surprise – surprise! It’s me. Were you expecting me, or did you think someone else

سورپرایز - تعجب! منم. آیا انتظار من را داشتید یا فکر می کردید شخص

would pop up on your screen? Welcome to another Full English lesson. Coming to you from the

دیگری روی صفحه نمایش شما ظاهر شود؟ به یک درس کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید. از

birthplace of… Rod Stewart, Frasier’s Dad, Benjamin Britten, Rod Temperton.

زادگاه... راد استوارت، پدر فریزر، بنجامین بریتن، راد تمپرتون به سراغ شما می آییم.

What! You don’t know who Rod Temperton was? He only wrote some of the biggest songs in popular

چی! شما نمی دانید راد تمپرتون کی بود؟ او تنها تعدادی از بزرگ‌ترین آهنگ‌های تاریخ موسیقی محبوب را

music history, the most successful of which was ‘Thriller’ by Michael Jackson.

نوشت که موفق‌ترین آن‌ها «Thriller» اثر مایکل جکسون بود.

But I digress. So without any more musical chit-chat and song writing shenanigans, let’s get

اما من پرت می شوم. بنابراین، بدون هیچ گونه شیطنت‌های موسیقیایی و آهنگ‌نویسی، بیایید همین

on with today’s Full English lesson right…

الان به درس کامل انگلیسی امروز بپردازیم

now!

!

Do you ever take things with ‘a pinch of salt’? This expression is used when you

آیا تا به حال چیزهایی را با "کمی نمک" مصرف می کنید؟ این عبارت زمانی به کار می رود

are doubtful of the truth of something you’ve heard. A much talked about news story or a

که در صحت چیزی که شنیده اید شک دارید . ممکن است یک خبر پر صحبت یا یک

piece of local gossip from a neighbour might be taken with a pinch of salt. The story seems

شایعه محلی از یک همسایه با کمی نمک گرفته شود. داستان

made up, fabricated, and fake. You take what you’ve been told with a pinch of salt.

ساختگی، ساختگی و ساختگی به نظر می رسد. آنچه را که به شما گفته اند با کمی نمک می گیرید.

"I have heard that Misterduncan is getting married, although I’m inclined to take it with a pinch of salt."

"شنیده ام که میستردونکن در حال ازدواج است، اگرچه من تمایل دارم آن را با کمی نمک مصرف کنم."

This expression is used when you want to show that you disbelieve

این عبارت زمانی استفاده می شود که می خواهید نشان دهید که

something you’ve heard. Don’t’ believe everything you hear. Sometimes you must take

چیزی را که شنیده اید باور ندارید. هر چیزی را که می شنوید باور نکنید گاهی اوقات باید

what you hear or read with a pinch of salt. The origins of the phrase are unclear, however

آنچه را که می شنوید یا می خوانید با کمی نمک مصرف کنید. منشأ این عبارت نامشخص است، با این حال

many believe that the expression comes from the similarity between the Latin word for

بسیاری معتقدند که این عبارت از شباهت بین کلمه لاتین برای

‘wit’ and the word for ‘salt’. To doubt or distrust what you hear with a pinch

"شوخ طبعی" و کلمه "نمک" ناشی می شود. شک کردن یا بی اعتمادی به آنچه می شنوید با مقداری

of ‘wit’ (or humour), becomes a pinch of salt.

شوخ طبعی (یا شوخ طبعی)، تبدیل به یک ذره نمک می شود.

The English language can be very confusing, especially when it comes to grammar and punctuation.

زبان انگلیسی می تواند بسیار گیج کننده باشد، به خصوص وقتی صحبت از دستور زبان و نقطه گذاری می شود.

Here's a good example of that confusion. For what reason do you use an apostrophe in the word 'its'?

در اینجا یک مثال خوب از این سردرگمی است. به چه دلیل در کلمه "its" از آپستروف استفاده می کنید؟

This particular confusion occurs with native speakers, as well

این سردرگمی خاص با زبان مادری و

as those learning it as a second language. The two types of uses are contraction and

همچنین کسانی که آن را به عنوان زبان دوم یاد می گیرند، رخ می دهد. دو نوع استفاده انقباضی و

possessive. As a contraction, there is an apostrophe added to the sentence, which shows

تملکی است. به صورت انقباض، آپستروفی به جمله اضافه می شود که نشان

that the sentence in question has been shortened. Instead of ‘it is’, you put ‘it’s’.

می دهد جمله مورد نظر کوتاه شده است. به جای "آن هست"، "آن است" را قرار می دهید.

Without the apostrophe the word becomes possessive.

بدون آپستروف، کلمه ملکی می شود.

To clearly show that the thing in question belongs to the subject being discussed, as in...

برای اینکه به وضوح نشان دهیم که مورد مورد بحث متعلق به موضوع مورد بحث است، مانند ...

So there is a definite difference between these two uses. As I already mentioned, it is common

پس بین این دو کاربرد تفاوت قطعی وجود دارد . همانطور که قبلاً اشاره کردم،

for those who use English natively to make mistakes. So the next time you make a small

برای کسانی که به صورت بومی انگلیسی استفاده می کنند مرتکب اشتباه می شوند. بنابراین دفعه بعد

error whilst speaking English, you can reassure yourself by remembering this phrase…

که در حین صحبت کردن به زبان انگلیسی مرتکب خطای کوچکی شدید، می توانید با به خاطر سپردن این عبارت به خود آرامش دهید...

Whether you use English every day or if you’re only just starting to learn how to say,

چه هر روز از انگلیسی استفاده کنید و چه تازه شروع به یادگیری نحوه گفتن کرده اید،

mistakes are common and they happen either way.

اشتباهات رایج هستند و در هر صورت اتفاق می افتد. .

Enjoy English!

از انگلیسی لذت ببر!

I love receiving your questions, so today I would like to answer one of them.

من عاشق دریافت سوالات شما هستم، بنابراین امروز می خواهم به یکی از آنها پاسخ دهم.

This question comes from one of my regular viewers, Bielorrusia, who asks-

این سوال از سوی یکی از بینندگان همیشگی من، Bielorrusia، مطرح می شود که می پرسد-

This phrase is often used as a way of expressing the action of calming

این عبارت اغلب به عنوان راهی برای بیان عمل آرام

down after an emotional outburst. To regain your composure is to ‘pull yourself together’.

شدن پس از یک طغیان عاطفی استفاده می شود. برای به دست آوردن آرامش خود، «خود را جمع و جور کنید».

You collect yourself and calm down. “I cried for a few minutes, but I managed to pull myself

خودت را جمع می کنی و آرام می شوی. " چند دقیقه گریه کردم، اما

together before they arrived.’’ You calm yourself down by taking deep breaths.

قبل از رسیدن آنها توانستم خودم را جمع و جور کنم." شما با نفس های عمیق خود را آرام می کنید.

You pull yourself together. You might tell someone who is in an emotional state –

تو خودت را جمع کن ممکن است به کسی که در حالت عاطفی است بگویید:

"Oh for goodness sake, pull yourself together!’’ There is a well-known joke about a man who

"اوه به خدا، خودت را جمع کن! " یک جوک معروف در مورد مردی وجود دارد

goes to the doctor, believing that he is a pair of curtains and the doctor replies by

که به دکتر مراجعه می کند و معتقد است که او یک جفت پرده و دکتر است. با

saying ‘pull yourself together’. It is a phrase that is used a lot as a way of calming

گفتن "خودت را جمع کن" پاسخ می دهد. این عبارتی است که به عنوان راهی برای آرام

a person down. Thanks for your question Bielorrusia, it’s always nice to hear from you with your

کردن افراد استفاده می شود. با تشکر از سوال شما Bielorrusia ، همیشه خوشحالم که از شما با

questions and comments. You can write to me at this address…

سوالات و نظرات خود می شنوم. می توانید به من در این آدرس...

It’s time now to take a look at another buzzword. A buzzword is a word or sentence

اکنون وقت آن است که نگاهی به کلمه کلیدی دیگری بیندازیم.

that is popular during a certain period of time, or is used often.

Today's buzzword is…

The word negotiate is a verb that means to obtain

به دست آوردن یا به دست

or bring something about by discussion. To make something happen by formally discussing

آوردن چیزی از طریق گفتگو. انجام چیزی با بحث رسمی درباره

the important points where there is disagreement is to negotiate.

نکات مهمی که در آن اختلاف نظر وجود دارد، مذاکره است.

"They had to negotiate a new pay deal for the employees.'' ''Some market traders are willing to negotiate the price with you."

در مورد قیمت با شما مذاکره کنید."

To share disagreements with a view to making compromises and changes is

برای به اشتراک گذاشتن اختلاف با هدف ایجاد مصالحه و تغییرات،

to negotiate. Sometimes it is necessary to discuss the disagreements that two or more groups have.

مذاکره است. گاهی لازم است در مورد اختلاف نظرهایی که دو یا چند گروه دارند بحث شود.

so they must be negotiated. To find a way through or over something,

بنابراین باید با آنها مذاکره کرد. یافتن راهی برای عبور از چیزی،

such as an obstacle or a difficult route is to negotiate.

مانند یک مانع یا یک مسیر دشوار، مذاکره است.

To transfer a cheque or bill with its benefits

انتقال چک یا صورتحساب همراه با مزایای آن

to another person is to negotiate. To convert a cheque into cash or notes is to negotiate.

به شخص دیگری مذاکره است. تبدیل چک به پول نقد یا اسکناس به معنای مذاکره است.

The noun 'negotiation' is the actual discussion where people negotiate a plan or a deal.

اسم "مذاکره" بحث واقعی است که در آن افراد در مورد یک طرح یا معامله مذاکره می کنند.

The word negotiate originated in Latin and

کلمه مذاکره از لاتین سرچشمه گرفته و

meant ''done in the course of business''. Synonyms of negotiate include - talk - discuss

به معنای "انجام در جریان تجارت" است. مترادف های مذاکره عبارتند از - گفتگو - بحث

- barter - confer - bargain - parley – settle. You negotiate.

- مبادله - معاوضه - معامله - مذاکره - حل و فصل. شما مذاکره کنید

There is nothing more pleasing than seeing someone smile. A smile can go a long way.

هیچ چیز خوشایندتر از دیدن لبخند کسی نیست. یک لبخند می تواند راه درازی داشته باشد.

I love smiling as it gives me a chance to show off my lovely teeth. Isn’t it strange

من لبخند زدن را دوست دارم زیرا به من فرصتی می دهد تا دندان های دوست داشتنی ام را به نمایش بگذارم. عجیب نیست که

how we take our teeth for granted? We only really appreciate them after they’ve gone.

چگونه دندان های خود را بدیهی می گیریم؟ ما فقط بعد از رفتن آنها واقعاً از آنها قدردانی می کنیم.

There are many idioms relating to ‘teeth’, for example… You can ‘get your teeth into

اصطلاحات زیادی در رابطه با "دندان" وجود دارد، به عنوان مثال ... شما می توانید "دندان های خود را به

something’. To do something with enthusiasm and passion is to get your teeth into something.

چیزی وارد کنید". انجام کاری با اشتیاق و اشتیاق به این معناست که دندان های خود را به چیزی نزدیک کنید.

If something is rare or uncommon,

اگر چیزی نادر یا غیر معمول باشد

then we can say that it is like ‘hen’s teeth’. “The honesty of a politician is

، می‌توان گفت که مانند « دندان مرغ» است. صداقت یک سیاستمدار

as common as ‘hen’s teeth’.” The meaning being that a hen has no teeth. To be annoyed

به اندازه «دندان مرغ» رایج است.» منظور این است که مرغ دندان ندارد. آزرده شدن

by something, to the point where you cannot take it anymore. You can be ‘sick to your

از چیزی، تا جایی که دیگر طاقت آن را ندارید. شما می توانید "تا

back teeth’. “Your constant complaining is making me sick to my back teeth.’’

دندان های عقبی خود بیمار باشید". «شکایت دائمی شما باعث می‌شود تا دندان‌های عقبم بیمار شوم.»

To start out as a newcomer, or to learn as you go along is to ‘cut your teeth’.

شروع کردن به عنوان یک تازه‌وارد، یا یادگیری در طول مسیر، «دندان‌هایتان را کوتاه کنید».

"I spent 5 years in the justice department, cutting my teeth as a lawyer.’’

"من 5 سال را در بخش دادگستری گذراندم و دندان هایم را به عنوان وکیل بریدم."

Teeth can be described as ‘gnashers’ – ‘choppers’ – ‘ivories’ – ‘pearly whites’ - ‘chompers’.

دندان ها را می توان به عنوان "خراش دهنده" - "خردکن" - "عاج" - "سفید مرواریدی" - "چامپر" توصیف کرد.

If a person has big teeth, then we might describe them as looking like ‘tombstones’.

اگر فردی بزرگ باشد. دندان‌ها، پس ممکن است آن‌ها را شبیه به «سنگ قبر» توصیف کنیم.

Look after your teeth, you’ll miss them when they’re gone.

مراقب دندان‌هایتان باشید، وقتی از بین رفتند دلتان

Oh! …how can this be? We have come to the end of another Full English lesson, but don’t

برایشان تنگ خواهد شد. اوه! ... چطور ممکن است؟ اما

worry, do not fear because I will be back again with another video lesson very soon.

نگران نباشید، نترسید زیرا به زودی دوباره با یک درس ویدیویی دیگر برمی گردم.

Don’t forget to subscribe and activate the notification so you will never miss out on

فراموش نکنید که مشترک شوید و اعلان را فعال کنید تا هرگز درس دیگری را از دست ندهید

another lesson, be it live or recorded. This is Misterduncan in the birthplace of English,

، چه زنده و چه ضبط شده . Misterduncan در زادگاه انگلیسی،

that is of course England, saying thanks for watching, stay happy and of course…

که البته انگلستان است، می‌گوید از تماشای شما تشکر می‌کنم ، خوشحال بمانید و البته

ta ta for now.

فعلا…