🩸IT'S EASTER ! 🥚 / English Addict LIVE chat & Learning / Sunday 17th April 2022

So how was your week?

پس هفته شما چطور بود؟

Was it a good week?

هفته خوبی بود؟

Did you have any exciting moments

آیا

during the week that you would like to share with me?

در طول هفته لحظات هیجان انگیزی داشتید که بخواهید با من به اشتراک بگذارید؟

Do you want me to share some of my interesting moments from this week?

آیا می خواهید من برخی از لحظات جالب خود را در این هفته به اشتراک بگذارم ؟

We might be doing quite a lot of that today.

ممکن است امروز خیلی از این کارها را انجام دهیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Hello from England.

سلام از انگلیس

Very different today.

امروز خیلی متفاوته

Very unusual because we have a special weekend

خیلی غیرمعمول است، زیرا ما یک آخر هفته خاص

it is a long weekend here in the UK

داریم، یک آخر هفته طولانی در اینجا در بریتانیا

and in many parts of the world

و همچنین در بسیاری از نقاط

as well, celebrating a very special festival.

جهان، جشن گرفتن یک جشنواره بسیار خاص است.

In fact, lots of people are celebrating all sorts of festivals this weekend.

در واقع، بسیاری از مردم در حال جشن گرفتن انواع جشنواره ها در این آخر هفته هستند.

I will be talking a little bit more about that later on.

بعداً کمی بیشتر در مورد آن صحبت خواهم کرد.

Meanwhile, hello.

در ضمن سلام.

Welcome.

خوش آمدی.

Yes, as I just gave you a hint towards

بله، همانطور که من به شما اشاره

the thing that is happening this weekend,

کردم به اتفاقی که این آخر هفته در حال وقوع است

it is Easter and this is Easter Sunday.

، عید پاک است و امروز یکشنبه عید پاک است.

Happy Easter to all those who are about

عید پاک را به همه کسانی که در

to eat their Easter eggs.

آستانه خوردن تخم مرغ عید پاک خود هستند تبریک می گویم.

Let the chocolate eating begin

بگذارید شکلات خوری

Here we go again.

شروع شود.

Happy Easter.

To those who are celebrating Easter.

عید پاک مبارک.

برای کسانی که عید پاک را جشن می گیرند.

And even if you're not.

و حتی اگر نباشی

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

Wherever you are in the world,

هر کجای دنیا که هستید

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

Duncan in England.

این آقای

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy I really hope you are feeling happy today.

آیا خوشحال هستید من واقعاً امیدوارم امروز احساس خوشبختی کنید.

I'm back.

من برگشتم

I'm here

من اینجا

live.

زنده ام

And also I'm alive, which is very nice.

و همچنین من زنده هستم، که بسیار خوب است.

So what about your week?

پس در مورد هفته شما چطور؟

Anything good happen this week to you?

این هفته اتفاق خوبی برای شما افتاده است؟

This week I spent most of my time in bed

این هفته بیشتر وقتم را در رختخواب

with coronavirus, which was rather

با ویروس کرونا گذراندم

different, to say the least.

، که دست کم متفاوت بود.

Although you might notice today I am back with you.

اگرچه ممکن است متوجه شوید که امروز با شما برگشتم.

I'm feeling much better.

حالم خیلی بهتره

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I was able to get out of bed this morning.

امروز صبح توانستم از رختخواب بلند شوم.

I went into the bathroom.

رفتم تو حموم

I spent 2 hours in there making myself look presentable.

من 2 ساعت را در آنجا گذراندم تا خودم را خوش ظاهر جلوه دهم.

Do you like it?

آیا آن را دوست دارید؟

Do you like what I've done here?

آیا کاری که من اینجا انجام داده ام را دوست دارید؟

I seem to have my colour back.

انگار رنگم برگشته

Yesterday I looked at myself in the mirror.

دیروز در آینه به خودم نگاه کردم.

In fact, it was last night.

در واقع دیشب بود.

I looked at myself in the mirror.

در آینه به خودم نگاه کردم.

And I looked absolutely awful.

و من کاملاً وحشتناک به نظر می رسیدم.

I looked dreadful last night when I looked in the mirror.

دیشب وقتی در آینه نگاه کردم وحشتناک به نظر می رسیدم .

Fortunately, I think I am looking okay now.

خوشبختانه، فکر می کنم الان خوب به نظر می رسم.

Not too bad, actually.

خیلی بد نیست، در واقع.

I seem to have a little bit more of my colour back.

به نظر می رسد کمی بیشتر از رنگم به عقب برگردد.

And I'm also standing up which is lovely as well.

و همچنین ایستاده ام که دوست داشتنی است.

The only thing I will mention, I seem to have lost my sense of taste and smell.

تنها چیزی که به آن اشاره می کنم، به نظر می رسد که حس چشایی و بویایی خود را از دست داده ام.

Completely.

به صورت کامل.

I can't smell anything which,

من نمی توانم چیزی را حس کنم که،

to be honest with you, living in this house might be a good thing

صادقانه بگویم، زندگی در این خانه ممکن است چیز خوبی باشد،

because then I can't smell all of Mr Steve's

زیرا در این صورت نمی توانم همه چیزهای آقای استیو را استشمام

things going on.

کنم.

I think you know what I mean. There.

فکر می کنم منظورم را می دانید. آنجا.

So it is strange. I've lost my sense of smell and taste.

پس عجیب است. حس بویایی و چشایی ام را از دست داده ام.

I can't smell anything I can still taste sweet things,

من نمی توانم چیزی را حس کنم که هنوز می توانم طعم چیزهای شیرین را بچشم،

so at least I can still taste things that are sweet, which is good.

بنابراین حداقل هنوز می توانم چیزهای شیرین را بچشم، که خوب است.

I'm very pleased about that.

من از این بابت بسیار خوشحالم.

I can still taste sweet things.

من هنوز می توانم طعم چیزهای شیرین را بچشم.

The only problem is I can't taste anything else.

تنها مشکل این است که من نمی توانم طعم دیگری را بچشم.

So all the other food that I'm eating tastes of nothing.

بنابراین همه غذاهای دیگری که من می خورم طعم هیچ چیز را ندارند.

Absolutely nothing.

مطلقا هیچ چیزی.

Another thing to mention today, we are coming to you in wonderful

نکته دیگری که امروز باید به آن اشاره کنیم، با یک شلوار فوق العاده زیبای

ten eight p o fancy pants.

ده هشت نفره به شما می آییم.

So I am trying today.

بنابراین من امروز تلاش می کنم.

I'm trying to well, I'm just experimenting to make sure that I can do it.

من سعی می کنم خوب باشم، فقط دارم آزمایش می کنم تا مطمئن شوم که می توانم آن را انجام دهم.

But we are in glorious, full, high definition today.

اما ما امروز در وضعیت باشکوه، کامل و با کیفیت هستیم.

It's been a very long time since I've done it in high high definition.

خیلی وقت است که این کار را با وضوح بالا انجام نداده ام.

But yes, we are doing that today as well.

اما بله، امروز نیز این کار را انجام می دهیم.

Giving it a try.

امتحان کردن.

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Yes, we have made it all the way to the end of another week

بله، ما آن را تا پایان یک هفته دیگر

and also the end, I suppose, of another weekend.

و همچنین به پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم.

But it's a long weekend for us.

اما برای ما آخر هفته طولانی است.

We have four days holiday this weekend.

این آخر هفته چهار روز تعطیل داریم.

Isn't that nice?

این خوب نیست؟

Although to be honest with you, I have been having a very long holiday

اگرچه صادقانه بگویم

Due to Corona virus, I've had my Corona Virus vacation

، من به دلیل ویروس کرونا تعطیلات بسیار طولانی را سپری کردم، اما تعطیلات خود را برای ویروس کرونا سپری کردم

give. Beep. Beep. Beep. Beep.

. بوق بوق بوق بوق

Beep beep.

بوق بوق.

De de de de de de de de de de de de de de de de de.

de de de de de de de de de de de de de de de.

I'm back.

من برگشتم

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I I find it incredible.

من آن را باور نکردنی می دانم

In fact,

در واقع،

I can't believe I'm here doing this life.

من نمی توانم باور کنم که اینجا هستم و این زندگی را انجام می دهم.

Two days ago, I was lying in bed.

دو روز پیش روی تخت دراز کشیده بودم.

I had a terrible temperature.

دمای وحشتناکی داشتم.

I felt absolutely awful,

من کاملاً وحشتناک بودم،

absolutely

کاملاً

drained.

خسته.

In fact, the phrase I would use is wiped out.

در واقع، عبارتی که من استفاده خواهم کرد پاک شده است.

I felt wiped out.

احساس کردم از بین رفته ام

I couldn't move. I couldn't stand up.

نمی توانستم حرکت کنم. نمی توانستم بایستم.

I couldn't do anything.

من نمی توانستم کاری انجام دهم.

And I was feeling so poorly.

و من خیلی احساس بدی داشتم.

And the strange thing was also, last week, mr.

و نکته عجیب این بود که هفته گذشته آقای.

Steve had the same thing.

استیو هم همین را داشت.

So we were both feeling a little unwell.

بنابراین ما هر دو کمی احساس بدی داشتیم.

We tried to take care of each other as best we could.

سعی کردیم تا جایی که می‌توانیم از هم مراقبت کنیم.

It was rather like having a glimpse

بیشتر شبیه نگاهی اجمالی

or a look into the future.

یا نگاهی به آینده بود.

That's what it felt like.

این چیزی است که احساس می کرد.

So I was imagining us

بنابراین من تصور می‌کردم که

both suffering from coronavirus, but also I was thinking maybe this is what it will be

هر دوی ما از کروناویروس رنج می‌بریم، اما به این فکر می‌کردم که

like when we're old.

شاید وقتی پیر می‌شویم اینطور باشد.

And we're trying to live together when we are really, really old.

و ما سعی می کنیم زمانی که واقعاً پیر شده ایم با هم زندگی کنیم.

So it was.

همینطور بود.

It was a very strange experience, to say the least.

حداقل تجربه بسیار عجیبی بود.

I don't think we've ever been ill at the same time, Mr Steve and myself.

من و آقای استیو فکر نمی‌کنم تا به حال همزمان بیمار شده باشیم .

Normally Steve

به طور معمول استیو

gets ill and then he he gets better.

بیمار می شود و سپس بهتر می شود.

And then in other times, maybe I become ill, but never at the same time.

و سپس در مواقع دیگر، شاید بیمار شوم، اما هرگز در همان زمان.

It's a very wonderful and unusual experience.

این یک تجربه بسیار شگفت انگیز و غیرعادی است.

Did I say wonderful.

گفتم فوق العاده

It. Definitely was not wonderful.

آی تی. قطعا فوق العاده نبود

If some of the things that I say

اگر برخی از چیزهایی که

today make no sense, don't worry

امروز می گویم بی معنی است، نگران نباشید

that's normally what happens, to be honest.

، صادقانه بگویم، معمولاً همین اتفاق می افتد.

So it's Easter Sunday, and I'm here with you and I'm feeling rather nice.

بنابراین یکشنبه عید پاک است، و من اینجا با شما هستم و احساس خوبی دارم.

And we have the live chat as well.

و ما چت زنده را نیز داریم.

Business as usual, looking at words connected to long

تجارت طبق معمول، نگاه کردن به کلمات مرتبط با

and short things that are fast, things that go on for a long time

چیزهای طولانی و کوتاه که سریع هستند، چیزهایی که برای مدت طولانی ادامه دارند

and things that do not, things that do not last

و چیزهایی که انجام نمی دهند، چیزهایی که

for very long.

برای مدت طولانی دوام نمی آورند.

Some people say that the British summer does not last very long.

برخی از مردم می گویند که تابستان بریتانیا زیاد طول نمی کشد.

I don't know what they mean by that, but today we are having the most amazing weather.

نمی دانم منظور آنها از آن چیست، اما امروز ما شگفت انگیزترین آب و هوا را داریم.

Can I just show you the view outside?

آیا می توانم نمای بیرون را به شما نشان دهم؟

You may have seen it at the start of today's live stream, but there it is.

ممکن است آن را در ابتدای پخش زنده امروز دیده باشید ، اما همینطور است.

Look at that.

Isn't that lovely? That is now looking outside

به آن نگاه کنید.

دوست داشتنی نیست؟ که اکنون به بیرون نگاه می کند در

Across the landscape

سراسر منظره

here in Shropshire, a lot of people ask, where are you in England?

اینجا در Shropshire ، بسیاری از مردم می پرسند، شما کجای انگلستان هستید؟

I'm in Shropshire, a small place called much Wenlock, very lovely place.

من در Shropshire هستم، یک مکان کوچک به نام much Wenlock، مکانی بسیار دوست داشتنی.

In fact,

در واقع،

And you can see there are some some blossom.

و شما می توانید ببینید که برخی از شکوفه ها وجود دارد.

There is blossom now coming out on the lavender tree.

اکنون روی درخت اسطوخودوس شکوفه ای بیرون می آید.

So we have some lavender in the garden and you can see it is all starting to come out.

بنابراین ما مقداری اسطوخودوس در باغ داریم و می بینید که همه چیز در حال بیرون آمدن است.

If you look very closely, you can also see some yellow in the distance

اگر خیلی دقیق نگاه کنید، می توانید مقداری زرد نیز در دوردست ببینید

That is the farmer's crop

که محصول کشاورز

growing for for this summer.

برای تابستان امسال است.

I think it's rapeseed.

فکر کنم کلزا باشه

Yes, it is. It's rapeseed growing in the distance.

بله همینطور است. این کلزا در دوردست رشد می کند.

For those who are wondering what the yellow stuff is,

برای کسانی که در تعجب هستند که مواد زرد چیست، به هر حال،

all Some more news for you, by the way.

همه خبرهای بیشتری برای شما وجود دارد.

I'm not sure if this is interesting or not, but I will try my best

مطمئن نیستم جالب است یا نه، اما تمام تلاشم را می‌کنم.

We have

some animals at the back of the house.

چند حیوان در پشت خانه داریم.

They arrive this morning.

امروز صبح می رسند.

I've only seen them briefly because they're a little shy at the moment.

من آنها را فقط برای مدت کوتاهی دیده ام زیرا در حال حاضر کمی خجالتی هستند.

So when they first arrive, they are often quite timid.

بنابراین وقتی برای اولین بار وارد می شوند، اغلب بسیار ترسو هستند.

A bit like me, really. It

یه ذره شبیه منه واقعا

We have some cows at the back of the house.

ما چند گاو در پشت خانه داریم.

I have a feeling they might be bulls.

من احساس می کنم آنها ممکن است گاو نر باشند.

I'm not sure at the moment.

در حال حاضر مطمئن نیستم.

So they are either bulls or cows?

پس آنها یا گاو نر هستند یا گاو؟

I'm not sure because I haven't been able to

مطمئن نیستم چون نتوانسته

have a close look at them.

ام از نزدیک به آنها نگاه کنم.

It's a very strange thing to do in your past time, Mr.

این خیلی عجیب است که در زمان گذشته خود انجام دهید، آقای

Duncan.

دانکن.

Trying to work out what the gender of the livestock at the back of your house is.

سعی کنید بفهمید که جنس دام در پشت خانه شما چیست.

But I think it might be bulls.

اما من فکر می کنم ممکن است گاو نر باشد.

I have a feeling so it's either bulls or cows.

من یک احساسی دارم که یا گاو نر هستند یا گاو.

We will find out when they eventually become brave

وقتی آنها در نهایت شجاع شوند

and reveal themselves to me at the back of the house.

و خودشان را در پشت خانه به من نشان دهند، متوجه خواهیم شد.

I'm feeling so, so happy today.

امروز خیلی خوشحالم

I have to be honest. With you.

من باید صادق باشم. با تو.

There is nothing worse than feeling unwell.

هیچ چیز بدتر از احساس ناخوشی نیست.

Really, there isn't.

واقعاً وجود ندارد.

When you feel sick, when you feel weak,

وقتی احساس بیماری می کنید، زمانی که احساس ضعف می کنید،

when something is making you feel under the weather.

زمانی که چیزی باعث می شود که شما زیر آب و هوا احساس کنید.

But there is also nothing greater.

اما هیچ چیز بزرگتر نیز وجود ندارد.

There is nothing better.

هیچ چیز بهتری وجود ندارد.

Than recovering and feeling better and well and happy about it.

به جای بهبودی و احساس بهتر و خوب و خوشحالی از این بابت.

And that's how I feel at the moment.

و این همان احساسی است که در حال حاضر دارم.

Hello to the live chat Nice to see you here as well.

سلام به چت زنده خوشحالم که شما را در اینجا نیز می بینم.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I am back in one piece, almost

من به یک تکه برگشتم، تقریباً

feeling not 100%.

احساس نمی کنم 100٪.

I have a little bit of something happening here in my chest and in my throat.

من یک اتفاق کوچک اینجا در سینه و گلویم می افتد.

But besides that, not too bad.

اما علاوه بر این، خیلی بد نیست.

And also, I can't taste or smell anything,

و همچنین، من نمی توانم چیزی را بچشم یا بو کنم،

which is a little bit of worry

که کمی

worrying, but I have been told that that will come back I've been told that my sense of smell and taste

نگران کننده است، اما به من گفته شده که باز خواهد گشت، به من گفته شده است که حس بویایی و چشایی من

will return in time.

به مرور زمان برمی گردد.

I hope so, because to be honest with you,

امیدوارم اینطور باشد، زیرا صادقانه بگویم،

eating food and tasting all of the deliciousness of the food that I consume

خوردن غذا و چشیدن طعم لذیذ غذاهایی که مصرف می

is pretty much the only thing keeping me going

کنم تقریباً تنها چیزی است که مرا

in this veil of tears, to be honest.

در این پرده اشک نگه می دارد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Let's say hello, shall we? Right now? Hello to Valentin.

بیایید سلام کنیم، می توانیم؟ همین الان؟ سلام به والنتین

Oh, Valentin.

اوه، والنتین.

Beatrice, and also Vitesse.

بئاتریس و همچنین ویتسه.

Congratulations to all three of you.

به هر سه شما تبریک می گویم.

You were first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید.

Hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm

هوم هوم هوم هوم هوم هوم هوم هوم

hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm.

We also have Olga Hello.

اولگا سلام هم داریم.

Olga.

اولگا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Race is here.

مسابقه اینجاست

Hello. Race or.

سلام. نژاد یا.

Irene.

آیرین

William Also, we have a little.

ویلیام همچنین، ما کمی داریم.

Hello, early ill.

سلام مریض زودرس

We also have Zika.

زیکا هم داریم.

Beatrice

بئاتریس

And, oh, Luis Mendez

و، اوه، لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Luis.

سلام، لوئیس.

You will be pleased to hear that I have almost recovered

شما خوشحال خواهید شد که بشنوید که من تقریباً

from my drama with the dreaded Luigi.

از درام خود با لوئیجی مخوف بهبود یافته ام.

And also, Mr.

و همچنین آقای

Steve who.

استیو که.

Who got it slightly before me.

که کمی قبل از من آن را دریافت کرد.

So he has almost recovered completely,

بنابراین او تقریباً به طور کامل بهبود یافته است،

but I'm still feeling a little fragile.

اما من هنوز کمی شکننده هستم.

And a little weak.

و کمی ضعیف

But all I can say is I am so glad to be here

اما تنها چیزی که می توانم بگویم این است که بسیار خوشحالم که امروز در این یکشنبه عید پاک اینجا هستم و به صورت زنده

standing up talking to you live today on this Easter Sunday.

با شما صحبت می کنم .

Of course, it's worth mentioning.

البته شایان ذکر است.

I suppose I should mention right now that the Easter is

فکر می کنم همین الان باید اشاره کنم که عید پاک

not the only celebration taking place this weekend.

تنها جشنی نیست که این آخر هفته برگزار می شود.

We also have the by Saki Festival

ما همچنین

the Sik Festival of by Saki.

جشنواره توسط ساکی جشنواره سیک از ساکی را داریم.

We also have Easter, as I mentioned.

همانطور که اشاره کردم عید پاک هم داریم.

Happy Easter to everyone.

عید پاک بر همه مبارک.

We also have Happy Passover as well

ما همچنین عید فصح را

for all my Jewish viewers.

برای همه بینندگان یهودی من تبریک داریم.

And we have Ramadan as well this weekend.

و این آخر هفته هم ماه رمضان داریم.

So lots of celebrations all taking place at the same time.

بنابراین بسیاری از جشن ها همه در یک زمان برگزار می شوند.

Apparently, this only happens every three years.

ظاهراً این فقط هر سه سال یکبار اتفاق می افتد.

Then everyone gets to do it at the same time.

سپس همه می توانند آن را همزمان انجام دهند.

And of course, the thing I love about it is

و البته، چیزی که در مورد آن دوست دارم این است که

everyone can come together and they can share their lovely festivals together.

همه می توانند دور هم جمع شوند و جشنواره های دوست داشتنی خود را با هم به اشتراک بگذارند.

In peace and harmony. And

در صلح و هماهنگی. و

what's that? Hmm.

اون چیه؟ هوم

Oh, oh, oh.

اوه اوه اوه.

Oh, OK.

آهان باشه.

Apparently not.

ظاهرا نه.

Oh, well, it was worth a try, wasn't it?

اوه، خوب، ارزش امتحان کردن را داشت، اینطور نیست؟

So happy celebrations to tell you wherever

بنابراین جشن های مبارک به شما بگویم در هر کجای

you are in the world and whatever you are celebrating today.

دنیا که هستید و هر چه را که امروز جشن می گیرید.

I hope you have a good one.

امیدوارم یکی خوب داشته باشی

Hello, Max.

سلام مکس

Max Poe is here as well.

مکس پو هم اینجاست.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

We also have Red. Red.

قرمز هم داریم. قرمز.

We have Ali Abdullah.

علی عبدالله را داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Hello. Rings hello.

سلام. زنگ سلام.

Welcome back.

خوش برگشتی.

Nice to see so many people saying hello.

خوشحالم که می بینم بسیاری از مردم سلام می کنند.

Giovanni asks.

جیوانی می پرسد.

There are eggs and rabbits

تخم مرغ و خرگوش

Why are there eggs and rabbits?

وجود دارد چرا تخم مرغ و خرگوش وجود دارد؟

Well, we often think of Easter

خوب، ما اغلب به عید پاک

as a time

به عنوان

when everything starts to come forward.

زمانی فکر می کنیم که همه چیز شروع به جلو می کند.

And it is the season.

و فصل است.

It is the period of time of rebirth.

دوره زمان تولد دوباره است.

Springtime, you see

در فصل بهار،

lots of rabbits now mating.

خرگوش های زیادی را در حال جفت گیری می بینید.

And we often associate Easter with rabbits

و ما اغلب عید پاک را با خرگوش‌ها

and also eggs, especially Easter eggs

و همچنین تخم‌مرغ‌ها مرتبط می‌کنیم، به خصوص تخم‌مرغ‌های عید پاک

made of chocolate I know what you're going to say, Mr.

که از شکلات ساخته شده‌اند، آقای دانکن، می‌دانم که می‌خواهید چه بگویید

Duncan.

.

Easter is about much more than that.

عید پاک چیزی بیش از این است.

It's other things as well.

چیزای دیگه هم هست

You are right it is also about

شما درست می گویید این هم در

remembering to put the turkey in the oven.

مورد قرار دادن بوقلمون در فر است.

Yes, you are right.

بله حق با شماست.

So it's not just Easter eggs. It's also about remembering

بنابراین فقط تخم مرغ عید پاک نیست . همچنین به یاد داشته باشید

to put that turkey in the oven so you can have your lovely roast dinner later on.

که آن بوقلمون را در فر قرار دهید تا بتوانید بعداً شام کباب دوست داشتنی خود را میل کنید.

You are right.

حق با شماست.

Hello to.

سلام به.

Can I say hello to pharrell?

آیا می توانم به فارل سلام کنم؟

Pharrell. Hello to you as well.

فارل. سلام به شما نیز.

Giovanni is here.

جیووانی اینجاست.

So many people are joining me right now.

در حال حاضر افراد زیادی به من می پیوندند.

I'm just glad I will be honest with you.

من فقط خوشحالم که با شما صادق خواهم بود.

I am just glad to be standing here right now in front of you.

من فقط خوشحالم که همین الان اینجا مقابل شما ایستاده ام.

Feeling well,

احساس خوبی

i'm going to be honest with you.

دارم، من با شما صادق خواهم بود.

I feel quite happy about that.

من از این بابت کاملاً خوشحالم.

If I was honest, i know i'm going to talk about this today.

اگر صادق باشم ، می دانم که امروز در مورد این موضوع صحبت خواهم کرد.

Sorry if I'm going on about it too much,

ببخشید اگر زیاد این موضوع را ادامه می دهم،

but it's very nice to be standing up.

اما ایستادن خیلی خوب است.

And the other thing that made me feel better

و چیز دیگری که باعث شد احساس بهتری داشته باشم

was you all of your lovely messages of support.

، پیام‌های دوست داشتنی شما بود.

I wasn't able to read them all straight away because I was in bed.

چون در رختخواب بودم نتوانستم همه آنها را فوراً بخوانم.

And for most of the time on Tuesday

و بیشتر اوقات در روزهای سه‌شنبه

and Wednesday and Thursday, I spent most of the time asleep feeling really rotten.

و چهارشنبه و پنج‌شنبه، بیشتر اوقات را در خواب سپری می‌کردم که واقعاً پوسیده بودم.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

But I have had a chance to look at some of your messages.

اما من این فرصت را داشتم که به برخی از پیام های شما نگاه کنم.

Thank you very much for your messages.

از پیام های شما بسیار سپاسگزارم.

I do appreciate them very much indeed.

من واقعا از آنها قدردانی می کنم.

Also, we have Hello, Lucky.

همچنین، ما Hello, Lucky را داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Christina says, Hello, Mr.

کریستینا می گوید: سلام آقای

Duncan. Welcome and happy Easter.

دانکن. خوش آمدید و عید پاک مبارک.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I am planning a little bit later on to eat some chocolate.

من قصد دارم بعداً کمی شکلات بخورم.

I have something here I won't show you

من اینجا چیزی دارم که به شما نشان نمی دهم،

But you might be able to guess what it is from the sound.

اما ممکن است بتوانید از روی صدا حدس بزنید که چیست.

Listen carefully.

با دقت گوش کن

Can you hear that?

آیا می توانید آن را بشنوید؟

I will show you what that is.

من به شما نشان خواهم داد که چیست.

Later on. Hello. Also to Christine.

بعد ها. سلام. همچنین به کریستین.

We oh.

ما اوه

Hello, Louis.

سلام، لویی.

I am.

من هستم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

We are talking about Easter as a religious festival.

ما در مورد عید پاک به عنوان یک جشن مذهبی صحبت می کنیم.

Louis says I am not a believer, but I do like the religious festivals.

لویی می گوید من معتقد نیستم، اما جشن های مذهبی را دوست دارم.

I was accustomed to it.

من به آن عادت کرده بودم.

Today, my wife and I had an aperitif

امروز، من و همسرم

Imagine a champagne bottle.

یک نوشیدنی شامپاین را تصور کنید.

Oh, OK.

آهان باشه.

I don't mind that, to be honest.

راستش من از این موضوع مهم نیستم.

The only thing is if you feel unwell quite often, alcohol will make it worse.

تنها چیز این است که اگر اغلب احساس ناخوشی می کنید، الکل آن را بدتر می کند.

But I hope you had a nice time. An aperitif.

ولی امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه یک معطر

Very nice.

بسیار خوب.

Something to get you started.

چیزی برای شروع

For the rest of the day and the rest of the weekend.

برای بقیه روز و بقیه آخر هفته.

So we normally have three days

بنابراین ما معمولاً سه روز

over the weekend at the beginning and the end of the weekend.

در آخر هفته در ابتدا و انتهای آخر هفته داریم.

So we have Friday as a holiday.

بنابراین ما جمعه را به عنوان تعطیلات داریم.

Monday as a holiday.

دوشنبه به عنوان تعطیلات.

And of course, a lot of people take Saturday off as well.

و البته، بسیاری از مردم روز شنبه را نیز مرخصی می گیرند.

And many people naturally have Sunday off.

و بسیاری از مردم به طور طبیعی یکشنبه تعطیل هستند.

So three holidays, but

بنابراین سه تعطیلات، اما

a long weekend consisting of four more days.

یک آخر هفته طولانی شامل چهار روز دیگر.

That's what we're having here this weekend.

این چیزی است که ما این آخر هفته اینجا داریم.

Steve has decided to take some extra time off

استیو تصمیم گرفته است که به هر حال از

something he planned anyway.

چیزی که برنامه ریزی کرده بود، وقت اضافی بگیرد.

But of course, as you know, things have not gone the way we planned.

اما البته همانطور که می دانید همه چیز آنطور که ما برنامه ریزی کرده بودیم پیش نرفته است.

We were going to go away next week and have a couple of days away somewhere.

قرار بود هفته آینده بریم و چند روزی یه جایی دور باشیم.

Unfortunately, I don't think that will be happening now

متأسفانه، فکر نمی‌کنم در حال حاضر چنین اتفاقی بیفتد،

because I have to stay in isolation until I test negative

زیرا باید در انزوا بمانم تا زمانی که آزمایش

for coronavirus.

کرونا منفی شود.

So I have to wait here now.

پس الان باید اینجا صبر کنم.

I have to be very patient indeed.

واقعا باید خیلی صبور باشم

Fortunately, you can not catch it from me through the Internet.

خوشبختانه، شما نمی توانید آن را از طریق اینترنت از من دریافت کنید.

I know there is such a thing as a computer virus but don't worry.

می دانم چیزی به نام ویروس کامپیوتری وجود دارد اما نگران نباشید.

I think we will be OK here today through the glass.

فکر می‌کنم امروز اینجا خوب باشیم.

You see, there is a nice, big, thick piece of glass in between you and me.

می بینید، یک تکه شیشه زیبا، بزرگ و ضخیم بین من و شما وجود دارد.

Hello to is Sam.

سلام به سام.

Hello to Sam.

سلام به سام

Nice to see you here. As well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. همچنین.

In Pakistan, it is Ramadan.

در پاکستان ماه رمضان است.

Yes, I suppose it's fair to say depending on where you are in the world will depend

بله، فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم بسته به اینکه در کجای جهان هستید، بستگی

on what you are actually celebrating.

به جشن واقعی شما دارد.

Hello.

Also to 100 Dobbie who has just joined us today.

سلام.

همچنین به 100 دابی که به تازگی به ما پیوسته است.

Thank you very much for coming on and saying hello as well.

خیلی ممنون که اومدی و سلام کردی

Thank you very much. Nice to see you here.

بسیار از شما متشکرم. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Of course, it would not be spring time.

البته بهار نمی شد.

It wouldn't be spring without having

بدون داشتن

some lamb chops.

چند تکه گوشت گوسفند بهار نمی شود.

Another thing that we often think about

یکی دیگر از چیزهایی که معمولاً

when we talk about Easter and springtime,

وقتی درباره عید پاک و بهار صحبت

we often think of all those lovely little newborn lambs

می کنیم به آن فکر می کنیم، اغلب به آن همه بره های تازه متولد شده دوست داشتنی فکر می کنیم که

running around having fun

در حال تفریح ​​هستند

while they can go go

و می توانند بروند

oh, isn't that lovely?

آه، این دوست داشتنی نیست؟

Some beautiful lambs frolicking around

برخی از بره های زیبا در اطراف جست و خیز می کنند

because yes, it is Easter Sunday.

زیرا بله، یکشنبه عید پاک است.

I could not resist showing them to. You.

من نمی توانستم مقاومت کنم که آنها را به آنها نشان دهم. شما.

Yes, Easter Sunday.

بله، یکشنبه عید پاک.

And this is English addict.

و این معتاد انگلیسی است.

We are back

ما

after my dramatic exit last week.

پس از خروج دراماتیک هفته گذشته برگشتیم.

If you remember, I did a very short live stream on Monday

اگر یادتان باشد، من دوشنبه یک استریم زنده بسیار کوتاه انجام

because I knew at that point that I was unwell and that's it.

دادم زیرا در آن لحظه می دانستم حالم خوب نیست و تمام.

I took the rest of the week off and. But but I'm back.

بقیه هفته را مرخصی گرفتم و. اما من برگشتم

Are you happy to see me here?

آیا از دیدن من در اینجا خوشحال هستید؟

Maybe not.

شاید نه.

I don't know, because I'm not there.

نمی دانم، چون آنجا نیستم.

You see, mr. Steve will be with us in a moment.

ببینید آقای استیو در یک لحظه با ما خواهد بود.

He also is recovering from his brush with covid.

او همچنین در حال بهبودی از مسواک خود با کووید است.

So we will be sharing some of our time

بنابراین تا چند لحظه دیگر بخشی از وقت خود را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت

with you in a few moments from now.

.

Steve will be preparing himself.

استیو خودش را آماده خواهد کرد.

I will be having a drink of water to make sure my throat does not break down.

من یک آب می خورم تا مطمئن شوم گلویم خراب نمی شود.

And we will be back together in a few moments.

و چند لحظه دیگر با هم خواهیم بود.

This now is an excerpt from one of my full English lessons.

این هم اکنون گزیده ای از یکی از درس های کامل انگلیسی من است.

We will have a look at this and then Mr.

ما نگاهی به این خواهیم داشت و سپس آقای

Steve will be here and we will be catching up with all of the gossip

استیو اینجا خواهد بود و ما با همه شایعات

from the world

of Mr.

دنیای آقای

Steve

استیو

Oh, little floater in my eye.

آشنا خواهیم شد.

There you go.

شما بروید.

Floating by.

شناور توسط.

Why do you never stay a while?

چرا هیچ وقت مدتی نمی مانی؟

Always too shy to show your smile.

همیشه برای نشان دادن لبخندت خجالتی هستی.

Oh, a little floater in my peripheral view.

اوه، کمی شناور در نمای جانبی من.

How often?

I've tried to look at you,

چند وقت؟

من سعی کردم به تو نگاه کنم،

but I know that you are very shy.

اما می دانم که تو خیلی خجالتی هستی.

Because when I look your way, you run and hide

چون وقتی به راهت نگاه می کنم، می دوی و پنهان می شوی

Here's a word that when looked at, appears unreal.

اینجا کلمه ای است که وقتی به آن نگاه می شود، غیر واقعی به نظر می رسد.

This word is a real word,

این کلمه یک کلمه واقعی است،

but its appearance seems odd as it contains many consonants.

اما ظاهر آن عجیب به نظر می رسد زیرا دارای صامت های زیادی است.

The word is, unbeknown

کلمه is, unbeknown

This word is a British variation of unbeknown.

این کلمه یک تغییر انگلیسی از unbeknown است.

They both have the same definition, which is to be unaware of certain information

هر دو تعریف یکسانی دارند، یعنی ناآگاهی از اطلاعات خاص

To do something without being seen by anybody.

برای انجام کاری بدون اینکه کسی دیده شود.

An unknown thing is unbeknown or unbeknown

چیز مجهولی ناشناخته است یا ناشناخته

without knowledge, is unbeknown.

بدون علم، ناشناخته است.

An action that has taken place but is not known about

عملی که اتفاق افتاده است اما از آن اطلاعی در دست نیست

is unbeknown to someone.

برای کسی ناشناخته است.

The word itself is a variation of the now archaic

این کلمه به خودی خود گونه‌ای از کلمه قدیمی

and no longer used word be known

است و دیگر مورد استفاده قرار نمی‌گیرد

Whenever we

هر زمان که

talk about the things we have done in the past in English.

در مورد کارهایی که در گذشته انجام داده‌ایم به زبان انگلیسی صحبت می‌کنیم.

There are certain words we must use to show that this is so.

کلمات خاصی وجود دارد که باید از آنها استفاده کنیم تا نشان دهیم که چنین است.

Using past tense may seem confusing,

استفاده از زمان گذشته ممکن است گیج کننده به نظر برسد،

but with practise it is quite easy to master

اما با تمرین تسلط بر آن بسیار آسان

If we are talking about something we did in the past

but no longer do now, then we say used to.

است.

I used to travel by bus.

من با اتوبوس سفر می کردم.

I used to belong to a rock band.

من قبلاً متعلق به یک گروه راک بودم.

I used to trust you.

قبلا بهت اعتماد داشتم

We are clearly showing that something we did

ما به وضوح نشان می دهیم که کاری که

in the past is no longer done.

در گذشته انجام دادیم دیگر انجام نمی شود.

We can also show that something was done in the past for a certain period of time.

ما همچنین می توانیم نشان دهیم که کاری در گذشته برای یک دوره زمانی مشخص انجام شده است.

In this case, we can use did.

در این صورت می توانیم از done استفاده کنیم.

I did yoga for a few months last year.

سال گذشته چند ماه یوگا انجام دادم.

I did some voluntary work last summer.

تابستان گذشته چند کار داوطلبانه انجام دادم.

We use the word wind

when talking about past movement or travel.

وقتی از حرکت یا سفر گذشته صحبت می کنیم از کلمه باد استفاده می کنیم.

I went to Turkey for my holiday.

من برای تعطیلات به ترکیه رفتم.

I went to visit my friends in Scotland.

من به دیدن دوستانم در اسکاتلند رفتم.

Other words include always and have

کلمات دیگر عبارتند از همیشه و

I always stay with my friends at Christmas.

همیشه در کریسمس با دوستانم بمانم.

I have always taken care of myself.

من همیشه مراقب خودم بوده ام.

I have always been keen on nature.

من همیشه به طبیعت علاقه داشتم.

In these sentences, we are showing that the habit is still continuing.

در این جملات نشان می دهیم که این عادت همچنان ادامه دارد.

It is still going on.

هنوز هم ادامه دارد.

You have not stopped doing it.

شما از انجام آن دست برنداشته اید.

He is a good example of an English word

او مثال خوبی از یک کلمه انگلیسی است

that is often used incorrectly

که اغلب به اشتباه استفاده می شود

The word paraphrase is one that is often misused.

.

It is on occasion placed within a sentence by mistake.

گاهی به اشتباه در یک جمله قرار می گیرد.

To paraphrase, something means to change

برای بازنویسی، چیزی به معنای

the wording of a sentence so as to make it clearer

تغییر عبارت جمله به گونه ای است که تأکید بر معنای چیزی واضح تر شود

to emphasise the meaning of something

Might require you to paraphrase.

.

You reword a sentence so as to make it appear more clear.

شما یک جمله را بازنویسی می کنید تا واضح تر به نظر برسد.

Teachers often paraphrase sentences so as to allow their students to recognise

معلمان اغلب جملات را به گونه ای بازنویسی می کنند تا به دانش آموزان خود اجازه دهند تا

the important points of a subject,

نکات مهم یک موضوع

to express something in as clear a way as possible.

را تشخیص دهند و چیزی را به روشن ترین شکل ممکن بیان کنند.

Might require some paraphrasing to take place.

ممکن است برای انجام دادن نیاز به بازنویسی باشد.

Even here in my English lessons, I often paraphrase res

حتی در اینجا در درس‌های انگلیسی‌ام، من اغلب res را بازنویسی می‌کنم

so as to ensure that my explanations come across as clearly as they can.

تا اطمینان حاصل کنم که توضیحاتم تا جایی که می‌توانند واضح باشند.

Many people believe that,

بسیاری از مردم بر این باورند که

to paraphrase is to shorten the sentence.

تعبیر به معنای کوتاه کردن جمله است.

This is not true.

این درست نیست.

To emphasise and clarify a sentence is to paraphrase

تاکید و توضیح یک جمله عبارت است از ترجمه

The word originates from the Greek word para,

این کلمه از کلمه یونانی para گرفته شده است

which means modification and phrasing,

که به معنای اصلاح و عبارت است

which means tell. It.

که به معنای گفتن است. آی تی.

Can you see what I'm doing here?

میتونی ببینی من اینجا چیکار میکنم؟

I'm moving these empty plastic bottles

من دارم این بطری های پلاستیکی خالی را

to the recycling box in the back of my house.

به جعبه بازیافت پشت خانه منتقل می کنم.

They will then be collected by the local recycling plant

سپس آنها توسط کارخانه بازیافت محلی جمع آوری می شوند

and taken to a place where they will be melted down

و به مکانی منتقل می شوند که در آنجا ذوب شده

and reused to recycle.

و برای بازیافت مجدد استفاده می شوند.

Is the process of reusing something over and over these days

آیا فرآیند استفاده مجدد از چیزی این روزها

recycling is carried out all around the world.

بازیافت در سراسر جهان انجام می شود.

Almost anything can be recycled.

تقریباً هر چیزی را می توان بازیافت کرد.

The most commonly recycled materials include

متداول ترین مواد بازیافتی شامل

water, paper and plastic.

آب، کاغذ و پلاستیک است.

Many electrical devices can not be recycled too.

بسیاری از وسایل الکتریکی را نیز نمی توان بازیافت کرد.

Most metallic objects are also recyclable

بیشتر اشیاء فلزی نیز

from discarded cans right up to disused cars.

از قوطی‌های دور ریخته شده تا خودروهای بی‌استفاده قابل بازیافت هستند.

Many things these days can be recycled

امروزه بسیاری از چیزها را می

We often hear the word sustainable used when discussing recycling.

توان بازیافت کرد.

This word refers to the action of maintaining a balance between

این کلمه به عمل حفظ تعادل

the use and replacement of materials needed for the manufacturing of everyday items.

بین استفاده و جایگزینی مواد مورد نیاز برای ساخت اقلام روزمره اشاره دارد.

Sustainable forests and sustainable oceans

جنگل های پایدار و اقیانوس های پایدار

being the two most common places where things such as wood,

دو مکان رایجی هستند که در آن چیزهایی مانند چوب،

gas and oil are found.

گاز و نفت یافت می شود.

In. I haven't mentioned any proverbs for a long time,

که در. من مدتهاست که هیچ ضرب المثلی را ذکر نکرده ام،

so today I would like to put this right

بنابراین امروز می خواهم این را درست اینجا قرار دهم

here is a great proverb.

یک ضرب المثل عالی است.

If it ain't broke, don't fix it.

اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید.

This is a great way of expressing that.

این یک راه عالی برای بیان آن است.

If something works fine and is running smoothly

اگر چیزی خوب کار می کند

with no problems, then don't make any changes to it.

و بدون مشکل کار می کند، هیچ تغییری در آن ایجاد نکنید.

Do not make changes to something if it is already OK.

اگر چیزی از قبل درست است، تغییراتی در آن ایجاد نکنید.

It is very tempting to alter

خیلی وسوسه انگیز است که

something just for the sake of it.

چیزی را فقط به خاطر آن تغییر دهیم.

Just for something to do.

فقط برای انجام کاری

It would appear that the human condition is to always look for problems,

به نظر می رسد که شرایط انسان این است که همیشه به دنبال مشکلات بگردیم،

even when there are none to find.

حتی زمانی که چیزی برای یافتن وجود ندارد.

So if you decide to make changes

بنابراین اگر تصمیم دارید چیزی را تغییر دهید

to something that is already working smoothly, then don't be too surprised

که در حال حاضر به آرامی کار می کند،

if someone approaches you and says, If it ain't broke, don't fix it.

اگر کسی به شما نزدیک شد و گفت، اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید، خیلی تعجب نکنید.

If it works, ok, just leave it alone.

اگر کار می کند، خوب، آن را به حال خود رها کنید.

And there it

و اینجا

was, an excerpt for one of my full English lessons.

بود، گزیده ای از یکی از درس های کامل انگلیسی من.

There are lots of full English lessons on my YouTube channel.

در کانال یوتیوب من تعداد زیادی درس کامل انگلیسی وجود دارد .

They are there for you to watch as many times

آنها آنجا هستند تا هر چند بار

as you want.

که می خواهید تماشا کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

His back.

پشتش

Hello.

Hello, everyone.

سلام.

سلام به همه

Wonderful viewers across the world.

بینندگان شگفت انگیز در سراسر جهان

And Mr. Duncan, hello. Yes.

و آقای دانکن، سلام. آره.

Hi back. Steve, how was your week?

سلام برگشت استیو، هفته شما چطور بود؟

Oh, it's been a wonderful week, Mr. Duncan. Yes.

اوه، هفته فوق العاده ای بود، آقای دانکن. آره.

Well, not really.

خوب، نه واقعا.

We've had a we've had an amazing week together. We.

ما یک هفته شگفت انگیز را با هم سپری کردیم. ما

Oh, it's been such an adventure.

اوه، این چنین ماجراجویی بود.

As Lewis put it.

به قول لوئیس.

We've had the dreaded Luigi. Yes.

ما لوئیجی مخوف را داشتیم. آره.

Yes, the dreaded Luigi. That's a very good phrase.

بله، لوئیجی مخوف. این عبارت بسیار خوبی است.

Thank you for putting that up. It is Lewis.

از شما برای قرار دادن آن متشکرم لوئیس است.

You use that phrase when you catch something that everybody else is getting

وقتی چیزی را می گیرید که دیگران به آن دست می یابند

and you don't

و شما آن را نمی

want it, but eventually you end up getting it.

خواهید، از این عبارت استفاده می کنید، اما در نهایت به آن می رسید.

Which I think is what

من فکر می‌کنم این همان چیزی است که

we've been discussing the why is it almost inevitable

ما درباره آن بحث کرده‌ایم که چرا تقریباً اجتناب‌ناپذیر است،

bearing in mind that we don't have any lockdowns?

با در نظر گرفتن اینکه هیچ قفلی نداریم؟

Everyone's free to get about.

همه آزادند که در این مورد بگردند.

But yes, we've had a few days of, well, I'm to go to bed.

اما بله، ما چند روزی را سپری کردیم، خوب، من باید بخوابم.

And the answer is not very tough for me. Very pleasant. Let's put it this way.

و جواب برای من خیلی سخت نیست. بسیار دلنشین. بیایید آن را اینگونه بیان کنیم.

It's been a lot more debilitating than we both thought it would be.

بسیار ناتوان کننده تر از آن چیزی است که هر دوی ما فکر می کردیم.

You actually made it sound quite nice. Yes.

در واقع صدای آن را بسیار زیبا ساختید. آره.

I mean, you know, not nice.

یعنی میدونی خوب نیست

It was horrible. I don't want to have coronavirus again.

وحشتناک بود. من نمی خواهم دوباره به کرونا مبتلا شوم.

We expected at some point we would get it, but I didn't quite expect

ما انتظار داشتیم در مقطعی به آن برسیم، اما من کاملاً انتظار

that it would have the impact that it did.

نداشتم که تأثیری که داشت داشته باشد.

So it was a little bit of a shock. It's horrible.

بنابراین کمی شوکه کننده بود. این وحشتناک است.

It's horrible.

این وحشتناک است.

Look, I've been hearing about coronavirus for the last two and a half years.

ببینید، من در دو سال و نیم گذشته در مورد کرونا می شنیدم.

I'm thinking that everyone's getting it.

من فکر می کنم که همه آن را دریافت می کنند.

Some people recover very quickly, others not.

برخی افراد خیلی سریع بهبود می یابند، برخی دیگر نه.

And so I was a little worried about getting it because I didn't know what would happen.

و بنابراین من کمی نگران دریافت آن بودم زیرا نمی دانستم چه اتفاقی می افتد.

And now I know exactly what.

و الان دقیقا میدونم چیه

And now I know exactly what happens. You feel like shit.

و الان دقیقا می دانم چه اتفاقی می افتد. حس میکنی چرندی

And I've

been left with a bit of a cough I know lots of other people have had it.

و من

با کمی سرفه باقی مانده ام، می دانم که بسیاری از افراد دیگر آن را داشته اند.

In fact, I think.

در واقع، من فکر می کنم.

Marsha, I haven't.

مارشا، من نداشتم.

You had it.

تو داشتی

Didn't you say a few weeks ago that you'd had it?

مگه چند هفته پیش نگفتی که دوسش داری؟

So hopefully you're fully recovering We've had lovely messages of support from people.

بنابراین امیدواریم که شما به طور کامل بهبود پیدا کنید، ما پیام های حمایتی دوست داشتنی از مردم دریافت کرده ایم.

So I just want to say live, thank you very much for all your lovely messages of support that we've had.

بنابراین من فقط می خواهم بگویم زنده، از شما برای همه پیام های حمایتی دوست داشتنی شما که از ما دریافت کرده ایم بسیار سپاسگزارم.

I haven't read most of them.

بیشترشونو نخوندم

I haven't read them, to be honest. Yes. So I would. Yeah.

راستش من آنها را نخوانده ام. آره. بنابراین من می خواهم. آره

So thank you very much for messages of support, but we're on the mend.

بنابراین از پیام های حمایتی شما بسیار سپاسگزاریم، اما ما در حال بهبود هستیم.

Definitely.

قطعا.

You know, we've beaten it. Well.

می دانی، ما آن را شکست دادیم. خوب.

I'm not sure if we've beaten it.

من مطمئن نیستم که آن را شکست داده ایم یا نه.

I can't smell anything or taste anything.

من نمی توانم چیزی را بو کنم یا چیزی را بچشم.

Oh, you've completely lost all sense of taste or smell.

اوه، شما کاملاً حس چشایی یا بویایی را از دست داده اید.

Which is not good news because it's Easter Sunday and.

که خبر خوبی نیست زیرا یکشنبه عید پاک است و.

Well, fortunately, I can still taste sweet things,

خب، خوشبختانه، من هنوز می توانم طعم شیرینی ها را بچشم،

but everything else has gone I know.

اما همه چیزهای دیگر از بین رفته است.

I mean, you know, mr. Doug could.

منظورم این است که می دانید آقای داگ میتونست

I mean, you could at least wash.

منظورم این است که شما حداقل می توانید بشویید.

I mean, even if you can't smell yourself, you could at least do the decent thing for me.

منظورم این است که حتی اگر نمی توانید بوی خود را استشمام کنید، حداقل می توانید کار شایسته ای را برای من انجام دهید.

You know, the last time you did that, we ended up having a row and you stormed off.

می دانی، آخرین باری که این کار را کردی ، در نهایت با هم دعوا کردیم و تو هجوم آوردی.

Really? Yes.

واقعا؟ آره.

I don't remember that. Probably.

من آن را به خاطر نمی آورم. شاید.

Probably. That's probably a road best.

شاید. این احتمالا بهترین جاده است.

I wouldn't storm. Off.

من طوفان نمی کنم. خاموش

Avoided, but it was just a joke, you know? A joke.

اجتناب شد، اما این فقط یک شوخی بود، می دانید؟ جوک.

I can't smell anything.

من نمی توانم چیزی را بو کنم.

You're fragrant, mr. Duncan fragrance.

شما خوشبو هستید آقای عطر دانکن.

And it works both ways. Like a spring flower.

و به هر دو صورت کار می کند. مثل گل بهاری

I can't smell mr.

من نمیتونم بوی آقا رو حس کنم

Steve's disgusting farts.

گوزهای نفرت انگیز استیو.

So it's a it's a it's a win win situation to be honest.

بنابراین صادقانه بگویم، این یک موقعیت برد برد است.

Yes, it's funny.

بله، خنده دار است.

I mean, i didn't really lose my sense of taste and smell.

یعنی واقعا حس چشایی و بویایی ام را از دست ندادم .

Maybe a little bit, but i've noticed that there are certain things I can't smell like myself.

شاید کمی، اما من متوجه شده ام که چیزهایی وجود دارد که نمی توانم بوی خودم را حس کنم.

You know, you can always smell yourself a bit current.

می‌دانی، همیشه می‌توانی بوی جریان خود را حس کنی.

You're always aware of your own sort of odours.

شما همیشه از نوع بوهای خود آگاه هستید.

I mean, mine obviously are like flowers.

منظورم این است که مال من آشکارا مانند گل است.

The scent of flowers don't.

عطر گلها نیست.

But I'm joking.

اما شوخی می کنم.

But I can't smell that, and I can't smell exhaust fumes.

اما من نمی توانم آن را بو کنم و بوی دود اگزوز را حس نمی کنم.

That's another thing I can't smell because I had to cut the grass yesterday

این چیز دیگری است که من نمی توانم بوی آن را حس کنم زیرا دیروز مجبور شدم علف ها را قطع

because I'd left it for a long time because I didn't feel capable of doing it.

کنم زیرا مدت زیادی آن را ترک کرده بودم زیرا احساس می کردم توانایی انجام آن را ندارم.

And I couldn't smell the fumes from the from the lawn, though I can normally smell the few.

و من بوی دود حاصل از چمن را نمی‌توانستم استشمام کنم، اگرچه معمولاً می‌توانم بوی کمی از آن را حس کنم.

I mean, I'm not I'm not sticking my nose in the exhaust you know,

منظورم این است که من دماغم را در اگزوز فرو نمی‌برم ،

but you can normally smell it, can't you, from a petrol lawnmower.

اما معمولاً از یک ماشین چمن‌زنی بنزینی می‌توانی آن را بو کنی.

And I couldn't smell it, but thankfully I can smell chocolate and everything else.

و من نمی توانستم آن را بو کنم، اما خوشبختانه بوی شکلات و هر چیز دیگری را حس می کنم.

But you've completely lost Well, absolutely.

اما شما کاملاً از دست داده اید خب، کاملاً.

Apart from the sweet thing.

جدا از چیز شیرین.

I've lost all my sense of smell. I can't smell anything.

من تمام حس بویایی ام را از دست داده ام. من نمی توانم چیزی را بو کنم.

I don't know what's going off this phone.

من نمی دانم چه اتفاقی برای این گوشی می افتد.

I'm sure my iPhone is about to die. Because it keeps dying,

من مطمئن هستم که آیفون من در شرف مرگ است. ما فکر می‌کنیم چون مدام می‌میرد

we think.

Very strange thing.

.

خیلی چیز عجیبیه

Maybe it's got coronavirus, Mr Duncan. Yes.

شاید ویروس کرونا گرفته آقای دانکن. آره.

I mean, you know, viruses can get into, uh,

منظورم این است که می‌دانید، ویروس‌ها می‌توانند وارد

computer equipment, obviously a different type of virus, but, yes,

تجهیزات رایانه‌ای شوند، بدیهی است که نوع دیگری از ویروس، اما، بله

thank you very much, everyone, for your lovely messages of support.

، از همه شما برای پیام‌های پشتیبانی دوست‌داشتنی‌تان بسیار متشکرم.

And concern. Yes. Um.

و نگرانی آره. ام

Red, red, red, red, yellow, red, red said

قرمز، قرمز، قرمز، قرمز، زرد، قرمز، قرمز گفت

that were we fearful for ourselves?

که آیا ما برای خود می ترسیم؟

Well, not at first.

خب اولش نه

I felt too bad to care, really.

واقعاً احساس بدی داشتم که به آن اهمیت بدهم.

I literally didn't care what happened to me.

به معنای واقعی کلمه برایم مهم نبود که چه اتفاقی برای من افتاده است.

There's a point where you feel unwell, and then there's a point

یک نقطه ای وجود دارد که شما احساس ناخوشی می کنید، و سپس یک نقطه ای وجود دارد

where you feel so unwell, you just don't care what happens.

که احساس ناخوشایندی دارید، فقط برایتان مهم نیست که چه اتفاقی می افتد.

Yeah, I literally didn't care what happened to me.

آره، به معنای واقعی کلمه برایم مهم نبود که چه اتفاقی برایم افتاده است.

It was at a certain point because I just slept.

در یک نقطه خاص بود زیرا من فقط خوابیده بودم.

I didn't move.

من حرکت نکردم

And I thought, well, this is this is interesting.

و من فکر کردم، خوب، این جالب است.

This is a very interesting experience I'm having.

این یک تجربه بسیار جالب است که من دارم.

Olga Olga said that she's had it, and she said it was worse than flu.

اولگا اولگا گفت که آن را داشته است و او گفت که از آنفولانزا بدتر است.

This is back in February.

این به ماه فوریه برمی گردد.

Uh, so, yes, I mean, we know a lot of people have had it

اوه، بله، منظورم این است که ما می دانیم که بسیاری از مردم به آن مبتلا شده اند،

Christina says maybe you should take vitamins. Yes.

کریستینا می گوید شاید شما باید ویتامین مصرف کنید. آره.

I mean, I do take a lot of vitamins.

منظورم این است که من مقدار زیادی ویتامین مصرف می کنم.

I'm obsessed with that.

من با آن وسواس دارم.

Uh, whether it's help me recover

اوه، آیا این به من کمک می کند تا سریعتر بهبود پیدا

faster, I will never know. But.

کنم، هرگز نمی دانم. ولی.

But thank you for that advice.

اما ممنون از این راهنمایی

Um, I think Marsha said that she'd had it, but, yes.

اوم، من فکر می کنم مارشا گفت که او آن را داشته است، اما، بله.

I will say one thing.

من یک چیز را می گویم.

I think I've done very well virtually recovering from it within a week

فکر می‌کنم عملاً در عرض یک هفته خیلی خوب عمل

because I realised I had it on Monday.

کرده‌ام، زیرا متوجه شدم که روز دوشنبه به آن مبتلا شدم.

And here we are now it's

و الان اینجا هستیم که

Sunday and I'm pretty much over it.

یکشنبه است و من تقریباً از آن گذشته ام.

So I have to say.

پس باید بگویم.

You've recovered quicker than me.

تو زودتر از من خوب شدی

I think I've done quite a good job.

فکر می کنم کار بسیار خوبی انجام داده ام.

But then I didn't have anyone to look after me.

اما بعد کسی را نداشتم که از من مراقبت کند.

Well, no, I.

خوب، نه، من.

What do you mean, no? Did you?

منظورت چیست، نه؟ آیا تو؟

I do. Well, not much.

انجام میدهم. خوب نه زیاد

I mean, as soon as I tested positive, Mr Duncan banned me, I had to.

منظورم این است که به محض اینکه آزمایشم مثبت شد، آقای دانکن مرا محروم کرد، مجبور شدم.

Liz will live in a little room of my own, but not have any contact or support.

لیز در اتاق کوچکی از خودم زندگی خواهد کرد، اما هیچ تماس یا پشتیبانی نخواهد داشت.

Well, that's.

خوب، همین است.

That's what you're supposed to do. I know, I know.

این کاری است که شما قرار است انجام دهید. میدونم میدونم.

I'm joking. But, of course, when Mrs.

من شوخی میکنم. اما، البته، وقتی خانم

Duncan had it, I was able to look after him because I was already positive.

دانکن آن را داشت، من توانستم از او مراقبت کنم، زیرا قبلاً مثبت بودم.

So you had all the lavished all the care and attention on you.

بنابراین شما تمام توجه و مراقبت را به خود اختصاص داده بودید.

But, of course, I had to suffer in silence.

اما، البته، باید در سکوت رنج می بردم.

I'm not sure about that.

مطمئن نیستم.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I'm joking. But we know lots of people have had it.

من شوخی میکنم. اما ما می دانیم که افراد زیادی آن را داشته اند.

We don't want to bore people talking about something which a lot of people have experienced.

ما نمی خواهیم مردم را از صحبت در مورد چیزی که بسیاری از مردم تجربه کرده اند خسته کنیم.

But but it's when you get it yourself, when you hear everyone else

اما این زمانی است که خودتان آن را به دست می آورید ، وقتی می شنوید که

having it, and then you think, I wonder when my turn will be.

دیگران آن را دارند، و بعد فکر می کنید، نمی دانم نوبت من کی می شود.

It's a bit like the lottery.

کمی شبیه قرعه کشی است.

You're waiting for your coronavirus number to be called out.

شما منتظر هستید تا شماره کروناویروس شما اعلام شود.

And there it was this week.

و این هفته بود.

So we're almost over it.

بنابراین ما تقریباً از آن گذشته ایم.

There's a bit of chest illness.

کمی بیماری قفسه سینه وجود دارد.

Yes, I've got a bit of a chest.

بله، من کمی قفسه سینه دارم.

Bit on the chest.

گاز روی سینه.

I began like. That. Hello, Pedro.

من شروع کردم مثل که سلام پدرو

But at least now we don't have to worry.

اما حداقل الان لازم نیست نگران باشیم.

We can just cough, sneeze

ما فقط می توانیم سرفه و

all over each other and it doesn't matter.

عطسه کنیم و این مهم نیست.

We've got a matter to look forward to, of course.

البته ما باید منتظرش باشیم.

Well, a lot of people are going.

خب خیلی ها دارن میرن

Some people are going because they've got family round.

برخی از مردم به این دلیل که دور خانواده هستند می روند.

I think it was Olga, I can't remember said that she was going

فکر می‌کنم اولگا بود، یادم نمی‌آید گفت که می‌رود

maybe it wasn't.

Somebody said they were going because they've got their family around today. OK.

شاید اینطور نباشد.

یکی گفت که می‌روند چون امروز خانواده‌شان را جمع کرده‌اند. خوب.

Celebrating Easter, which of course a lot of people are.

جشن عید پاک، که البته بسیاری از مردم چنین هستند.

If you celebrating that, it's a good time to have friends

اگر آن را جشن می گیرید، زمان خوبی برای داشتن دوستان

and family, particularly family around grandchildren.

و خانواده، به ویژه خانواده در کنار نوه ها است.

Speak for yourself. Relatives.

برای خودت صحبت کن بستگان.

My mother's not very well.

حال مادرم زیاد خوب نیست

She got a sneaky suspicion my mother is coming down with Corona virus.

او مشکوک شد که مادرم به ویروس کرونا مبتلا شده است.

I mean, I.

یعنی من.

Just seems so.

فقط به نظر می رسد.

Should we be talking about this on the live shot?

آیا باید در این مورد در شات زنده صحبت کنیم؟

Very well.

خیلی خوب.

She's got a bad cough today.

امروز سرفه بدی داره

I don't think your mother is going to appreciate us telling the world about this.

فکر نمی‌کنم مادرت قدردان ما از گفتن این موضوع به دنیا باشد.

She's not watching the show.

او نمایش را تماشا نمی کند.

I can assure.

You of that. But we do think that Steve's mother might be coming down with it.

من می توانم اطمینان دهم.

شما از آن. اما ما فکر می کنیم که مادر استیو ممکن است با این موضوع کنار بیاید.

Nothing to do with us, by the way.

اتفاقاً به ما ربطی ندارد.

We didn't go to see her.

ما برای دیدنش نرفتیم

We said it's nothing to do with us.

گفتیم به ما ربطی نداره

We can hold our hands up and say we are not responsible for that.

می‌توانیم دست‌هایمان را بالا بگیریم و بگوییم که ما مسئول آن نیستیم.

Well, my my mother joked with me this morning and said

خب، مامانم امروز صبح با من شوخی کرد و گفت

that I'd given it to her on face time.

که من آن را به او دادم.

I believe that was the joke that you made earlier.

من فکر می کنم این همان شوخی بود که قبلاً کردید.

About she's obviously pick something up from somewhere where she's testing

در مورد اینکه او مشخصاً چیزی را از جایی انتخاب

negative at the moment, we're hoping.

کرده است که در حال حاضر آزمایشش منفی است، ما امیدواریم.

But of course, there is that annoying lag as we discovered

اما مطمئناً همان تأخیر آزاردهنده‌ای وجود دارد که ما کشف کردیم

because I had all the symptoms on the Thursday this week.

زیرا من همه علائم را در پنجشنبه این هفته داشتم.

Last Thursday. I thought we weren't going to talk about. This.

آخرین پنج شنبه. فکر کردم قرار نیست در موردش حرف بزنیم. این.

Yes, but it was took 24 hours for me to test positive and by which time you'd already got it from me.

بله، اما 24 ساعت طول کشید تا آزمایشم مثبت شد و تا آن زمان آن را از من دریافت کرده بودید.

Steve said to me this earlier, he said Before I went on,

استیو این را قبلاً به من گفت، او گفت قبل از اینکه ادامه دهم،

he said, Let's not talk about this for too long.

او گفت، اجازه دهید زیاد در مورد این موضوع صحبت نکنیم.

All we've talked about so far is this.

تمام چیزی که تا به حال در مورد آن صحبت کرده ایم این است.

Yes, well, Lewis,

بله، خوب، لوئیس،

yes, I will have to work over time in the garden.

بله، من باید به مرور زمان در باغ کار کنم.

That is correct.

این صحیح است.

In fact, I did do it yesterday.

در واقع دیروز این کار را کردم.

And I think

و من فکر می کنم

the fumes from the from the low nerve have got into my lungs

بخار ناشی از عصب پایین به ریه های من وارد شده است

because I had a bit of a bad night last night lung wise.

زیرا دیشب از نظر ریه کمی شب بدی داشتم .

Well well, I think all that

خوب، من فکر می کنم همه چیزهایی که

I couldn't smell you know, the fumes from the lawnmower.

نمی توانستم بو کنم، دود ماشین چمن زنی است.

And I think they were getting into my chest, which is obviously a bit sensitive.

و من فکر می کنم که آنها وارد سینه من شده بودند، که مشخصا کمی حساس است.

How were you just told? Is this. Yes.

چطور به شما گفته شد؟ آیا این است. آره.

Am I watching the replay?

آیا دارم پخش مجدد را تماشا می کنم؟

Hello from Czech Republic.

سلام از جمهوری چک

Hello, Trent.

سلام ترنت

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And I will say up. Huh?

و من خواهم گفت. متعجب؟

I love a lot of people have been asking,

خیلی ها را دوست دارم می پرسند،

why is there a rabbit in the corner of your screen?

چرا یک خرگوش در گوشه صفحه نمایش شما وجود دارد؟

It's cleaning itself.

داره خودشو تمیز میکنه

I mean, you noticed well, up there, there's a rabbit.

منظورم این است که شما خوب متوجه شدید، آن بالا، یک خرگوش وجود دارد.

It's been there all the time and it's cleaning its little paws.

همیشه آنجا بوده و دارد پنجه های کوچکش را تمیز می کند.

It's the Easter Bunny.

این اسم حیوان دست اموز عید پاک است.

Yes, it's the it's been there all the time.

بله، این همیشه آنجا بوده است.

Is that the rabbit that has been frequenting our garden? No.

آیا آن خرگوشی است که در باغ ما رفت و آمد داشته است؟ نه.

Why are you talking like like you from the 17th century.

چرا مثل خودت از قرن هفدهم حرف میزنی.

About frequenting if you frequent something, it means you go there a lot.

در مورد رفت و آمد اگر به چیزی مراجعه می کنید، به این معنی است که زیاد به آنجا می روید.

Well, I have. A posh way of saying.

خوب، من دارم. روشی شیک برای گفتن

You know, OK, Steve.

میدونی، باشه، استیو.

I frequent this restaurant quite often.

من اغلب به این رستوران سر می زنم.

Oh, you go there a lot you can say that.

اوه، شما زیاد آنجا می روید و می توانید آن را بگویید.

I might go back.

شاید برگردم

To your. Friend.

به شما دوست

OK, Steve, look, we've got a bunny rabbit.

باشه، استیو، ببین، ما یک خرگوش خرگوش داریم.

It's no ordinary bunny rabbit. It's not like that one.

این یک خرگوش خرگوش معمولی نیست. مثل اون یکی نیست

This one you can actually eat because it's made of chocolate.

این یکی را در واقع می توانید بخورید زیرا از شکلات ساخته شده است.

There it is. Look at that.

ایناهاش. به آن نگاه کنید.

Hello, Mr Bunny Rabbit.

سلام آقای بانی خرگوش.

We are going to eat you a little bit later on.

قراره بعدا یه کم تو رو بخوریم

No, no, not you. You're OK.

نه نه تو نه شما خوب هستید.

But this one definitely.

اما این یکی قطعا

In fact. Oh, my goodness.

در حقیقت. اوه خدای من.

I don't know what's going on here.

من نمی دانم اینجا چه خبر است.

I think they're multiplying. There's two.

من فکر می کنم آنها در حال افزایش هستند. دو تا هست

What have you been doing?

تا الان چه کاری میکردی؟

Have you two been having relations?

آیا شما دوتا رابطه داشته اید؟

Mr Duncan?

If we leave that.

آقای دانکن؟

اگر آن را رها کنیم.

If we leave those two chocolate rabbits together.

اگر آن دو خرگوش شکلاتی را کنار هم بگذاریم.

Yes, in a room.

بله، در یک اتاق.

Maybe we'll come back in a few days and there will be lots and lots of chocolate rabbits.

شاید چند روز دیگر برگردیم و خرگوش های شکلاتی زیادی وجود داشته باشد.

Because you know what rabbits do when they're left together?

چون میدونی وقتی خرگوش ها کنار هم میمونن چیکار میکنن؟

Do, do. Do is one male and one female.

انجام دهید، انجام دهید. دو یک مرد و یک زن است.

I don't know.

من نمی دانم.

I'll have a look.

At chocolate rabbit I'm. Just looking now.

من یک نگاهی خواهم کرد.

در خرگوش شکلاتی من هستم. فقط الان نگاه میکنم

Yeah, I'm not sure, mate.

آره مطمئن نیستم رفیق

I think they're gender fluid.

من فکر می کنم آنها سیال جنسی هستند.

To be.

بودن.

If these two get together, there will be gender fluid everywhere.

اگر این دو با هم جمع شوند، سیال جنسیتی در همه جا وجود خواهد داشت.

But we end up with white chocolate.

اما در نهایت به شکلات سفید می رسیم.

But it's

اما

I don't know if that's a joke or not.

نمی دانم این شوخی است یا نه.

It isn't. But. Yes, but that. You see, that's.

این نیست. ولی. بله، اما این. می بینید، همین است.

Well, there's a story, Mr Duncan, we can share because.

خوب، یک داستان وجود دارد، آقای دانکن، ما می توانیم به اشتراک بگذاریم زیرا.

Because we thought we'd all you know, not be able to go out anywhere because, you

چون فکر می‌کردیم تمام آنچه را که می‌دانید، نمی‌توانیم بیرون برویم، زیرا،

know, testing positive still, which I'm still testing positive, even though it's gone.

می‌دانید، آزمایش هنوز مثبت است، که من هنوز هم تستش مثبت است، حتی اگر از بین رفته باشد.

So I suspect you are.

پس من مشکوکم که هستی

We couldn't go out to the shops to get our usual weekly shopping,

ما نمی توانستیم برای خرید معمول هفتگی خود به مغازه ها برویم،

so I decided to do an online order and have it delivered.

بنابراین تصمیم گرفتم سفارش آنلاین انجام دهم و آن را تحویل بگیرم.

This is so boring. Yes. Ah, yes.

این خیلی کسل کننده است. آره. آه، بله.

But the story was I because I couldn't go out to the shops,

اما داستان این بود که من چون نمی‌توانستم به مغازه‌ها بروم،

I ordered an Easter egg to come with the shopping.

یک تخم مرغ عید پاک سفارش دادم که با خرید بیاید.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

Were out of stock.

موجود نبود.

They had run out of stock.

موجودی آنها تمام شده بود.

I ordered it a week ago. I was curious.

من یک هفته پیش سفارش دادم. من کنجکاو بودم.

But luckily they did have these.

اما خوشبختانه آنها اینها را داشتند.

They had. These. So they had these.

آنها داشتند. اینها. پس اینها را داشتند.

So these are our little rabbits that we will be eating later on.

پس اینها خرگوشهای کوچک ما هستند که بعداً آنها را خواهیم خورد.

And they have little bells

و آنها زنگ های کوچک دارند

yes. Christine, we have been talking about this

بله. کریستین، ما

for two years and we're still talking about it. Yes.

دو سال است که در مورد این موضوع صحبت می کنیم و هنوز هم در مورد آن صحبت می کنیم. آره.

Oh, Pedro, I'm reading a book called The Silk Journey.

اوه، پدرو، دارم کتابی به نام سفر ابریشم می خوانم.

Do you know this book?

آیا این کتاب را می شناسید؟

Oh, about the out switch camp now?

اوه، در مورد کمپ سوئیچ خروجی الان؟

I don't know that book, but it sounds like

من آن کتاب را نمی‌دانم، اما به نظر

something that would be a good education.

می‌رسد که آموزش خوبی باشد.

Is it fictional or is it factual?

آیا تخیلی است یا واقعی است؟

Is it fiction or fact or fiction?

آیا تخیلی است یا واقعیت یا تخیلی؟

Of fact, or is it a combination of the two.

در واقع، یا ترکیبی از این دو است.

Was I was not sure what you were going to say there.

آیا مطمئن نبودم که قرار است در آنجا چه بگویی؟

I will be honest.

من صادق خواهم بود.

I think I was going to say I. Don't know.

فکر می کنم می خواستم بگویم من. نمی دانم.

I've we got a theme to today's

من یک موضوع برای

special Easter Live Stream.

پخش زنده ویژه عید پاک امروز داریم.

Is it all about chocolate?

آیا همه چیز در مورد شکلات است؟

No, it is not.

نه این نیست.

It's very bad for your throat.

برای گلو خیلی بد است.

Chocolate if you've got a bad throat that can make us cough anything.

شکلات اگر گلو بدی دارید که می تواند باعث سرفه ما شود.

If you've got a bad throat, everything is bad for your throat.

اگر گلوی شما بد است، همه چیز برای گلوی شما مضر است.

That's let's face it, it's like saying if you've got a bad leg,

اجازه دهید با آن روبرو شویم، مثل این است که بگوییم اگر پای شما بد است،

everything is bad for your leg because you you have a bad leg.

همه چیز برای پای شما بد است زیرا پای شما بد است.

Olga says she's very talkative.

اولگا می گوید که او بسیار پرحرف است.

Is that because she I think I read earlier you were doing lots of housework

آیا به این دلیل است که فکر می کنم او قبلاً خواندم که شما کارهای خانه زیادی انجام

and now you're sitting down to watch us for a rest? Yes.

می دادید و اکنون برای استراحت به تماشای ما نشسته اید؟ آره.

I'm not sure if this is treatment

من مطمئن نیستم که این درمان است

or pleasure or punishment.

یا لذت یا تنبیه.

I'm not sure. I haven't seen Belarus yet today.

مطمئن نیستم. من امروز بلاروس را ندیده ام.

Claudia.

کلودیا

Claudia a.k.a

کلودیا با نام مستعار

that's what you say.

این چیزی است که شما می گویید.

Someone's got two names.

یکی دو تا اسم داره

We can say Belarus here, a.k.a Claudia. Hmm.

در اینجا می توانیم بلاروس را با نام کلودیا بگوییم. هوم

Which means another words known as doesn't it.

این به معنای کلمه دیگری است که با نام does not آن شناخته می شود.

Also known as.

همچنین به عنوان شناخته شده است.

Yes, that's also known as well.

بله، این نیز شناخته شده است.

It's just as well I'm here.

به همین خوبی من اینجا هستم.

It is just about your hair.

این فقط به موهای شما مربوط می شود.

Yes, but yes.

بله، اما بله.

Because otherwise known as thank you.

زیرا در غیر این صورت به عنوان متشکرم شناخته می شود.

Otherwise known as is a.k.a

در غیر این صورت با نام a.k.a شناخته می شود که اشکالی

that's okay.

ندارد.

Yeah.

آره

You know, I like to construct new, new phrases.

می دانید، من دوست دارم عبارات جدید و جدید بسازم.

You certainly do. Yes. So, yes.

شما قطعا انجام می دهید. آره. درنتیجه بله.

Thank you, Colonel.

ممنون جناب سرهنگ

Mm. There we go.

مم ما میرویم آنجا.

With Glengarry.

با گلنگاری

No, I wanted to find out what Claudia was cooking today on screen.

نه، می‌خواستم بفهمم کلودیا امروز روی صفحه چه چیزی درست می‌کند .

Normally tells me it.

به طور معمول به من می گوید.

Looks like you're shrinking away on the screen.

به نظر می رسد در حال دور شدن از صفحه نمایش هستید.

Right? Yeah, I should imagine.

درست؟ آره باید تصور کنم

Have we heard anything on Tomic today?

آیا امروز چیزی در مورد تومیک شنیده ایم؟

I think I saw a few retracted comments hmm.

فکر کنم چند تا نظر پس گرفته دیدم

I wondered whether.

تعجب کردم که آیا.

Whether Tomic went to see

آیا تومیک

Harry and Meghan today or yesterday, rather.

امروز یا دیروز به دیدن هری و مگان رفته است.

Whether he went to see them.

آیا به دیدن آنها رفته است.

Why? Well, because they were in the Netherlands opening these one of these games.

چرا؟ خوب، چون آنها در هلند بودند و این یکی از این بازی ها را افتتاح کردند.

They were opening some games, weren't they,

آنها در هلند چند بازی را افتتاح می کردند، مگر نه

in the Netherlands?

؟

You were telling me.

I don't know the name of it.

داشتی به من میگفتی

اسمش رو نمیدونم

But they were for some reason and there were lots of Land Rovers there.

اما آنها به دلایلی بودند و تعداد زیادی لندروور در آنجا وجود داشت.

I thought it's some kind of I don't know whether it's something to do with off.

من فکر می کردم این نوعی است که نمی دانم آیا این چیزی است که با خاموش کردن ارتباط دارد یا خیر.

Roading you know, it's nothing to do with off roading.

می‌دانید که جاده‌سازی، ربطی به جاده‌های خارج از جاده ندارد.

Steve what it is.

استیو چی هست

Steve, you please end that sentence before

استیو، لطفاً قبل از

you really do take away any credibility that we have.

اینکه واقعاً اعتباری را که ما داریم از بین ببری، این جمله را تمام کن.

Well, I do.

انجامش می دهم.

This is what I'm going. To tell you.

این چیزی است که من می روم. تا به شما بگویم.

If you just. Go on, then, yes. It's the Invictus Games.

اگر شما فقط. ادامه بده، بله این Invictus Games است.

Victor Games.

Which is all about people who've been it's a sporting event.

بازی های ویکتور

که همه چیز در مورد افرادی است که در آن یک رویداد ورزشی بوده اند.

Helping raising money for people who are injured in military service.

کمک به جمع آوری پول برای افرادی که در خدمت سربازی مجروح می شوند.

And lots of people who take part in these games have been injured themselves.

و بسیاری از افرادی که در این بازی ها شرکت می کنند، خودشان مجروح شده اند.

Whilst taking part in military procedures.

در حالی که در مراحل نظامی شرکت می کند.

Thank you for explaining that.

ممنون میشم توضیح بدید

Not not to do with Land Rovers.

با لندرورها کاری ندارد.

Whether they were in Landrover. Yes.

چه آنها در لندرور بودند. آره.

Well, yes, of course.

خوب، بله، البته.

I don't know why, but they were.

نمی دانم چرا، اما آنها بودند.

Double decker buses have Coca-Cola on the side, but they don't run on them.

اتوبوس‌های دو طبقه کوکاکولا در کنار خود دارند، اما با آن‌ها حرکت نمی‌کنند.

Looks like they were trying to go over some.

به نظر می رسد که آنها سعی داشتند از برخی موارد عبور کنند.

But anyway, it's probably easier.

اما به هر حال، احتمالا راحت تر است.

But I just wonder whether, you know,

اما من فقط نمی دانم که آیا، می دانید،

Tom went to see them to wave and say hi.

تام به دیدن آنها رفت تا دست تکان دهد و سلام کند.

I think Steve might be still delirious.

من فکر می کنم استیو ممکن است هنوز هذیان باشد.

Probably. Yes, I think so.

شاید. بله، من اینطور فکر می کنم.

Almost certainly.

قریب به یقین.

Wow. This is

وای.

I'm not sure I might delete this, so enjoy this.

مطمئن نیستم این را حذف کنم، پس از این لذت ببرید.

I'm deleting this.

اینو حذف میکنم

I don't know what's actually going on today with Steve.

من نمی دانم واقعاً امروز با استیو چه می گذرد.

I'm fine.

من خوبم.

Just I think I'm perfectly normal.

فقط فکر می کنم کاملا عادی هستم.

Yes, actually.

بله، در واقع.

Yes. Come to think of it.

آره. بیا به آن فکر می کنم.

Yes, I think you are. Oh.

بله، من فکر می کنم شما هستید. اوه

Yes, exactly. Yes, I know.

بله دقیقا. بله میدانم.

He's laughing.

داره میخنده

Yes. OK, is it the Mr Stephen Tomic show

آره. خوب، آیا نمایش آقای استفان تومیک

there, are there about another 103 other people on here?

آنجاست، آیا حدود 103 نفر دیگر در اینجا حضور دارند؟

Was it The Hague?

لاهه بود؟

Is that where they went to.

اونجا رفتند

Is that where the, the games were. I think it was

آیا آن جایی که بازی ها بود. من فکر می کنم این بود

I would rather get Cove it says yes.

که ترجیح می دادم Cove را دریافت کنم و می گوید بله.

OK, well based on our experience I might not agree yeah.

خوب، بر اساس تجربه ما ممکن است موافق نباشم بله.

What do you two.

I don't know what you want.

شما دوتا چی؟

من نمی دانم شما چه می خواهید.

I don't know.

من نمی دانم.

I'm completely lost.

من کاملا گم شده ام.

Well, well I said, I just said you know, so.

خوب، من گفتم، من فقط گفتم شما می دانید، بنابراین.

I'm sorry to the other hundred and two people watching that.

برای صد و دو نفر دیگر که آن را تماشا می کنند متاسفم.

Mr Stephen Tomic you're just having a conversation.

آقای استفن تومیک شما فقط در حال گفتگو هستید.

It, it's a general comment because it's not just someone in the Netherlands.

این یک نظر کلی است زیرا فقط فردی در هلند نیست.

What's the problem that what's your problem with Harry and Meghan.

مشکلت چیه که مشکلت با هری و مگان چیه

Not a problem is it's a joke.

مشکلی نیست این یک شوخی است.

You know, they are controversial.

می دانید، آنها بحث برانگیز هستند.

Although why, why are they controversial?

اگرچه چرا، چرا بحث برانگیز هستند؟

Why are you arguing with me, Mr.

چرا با من دعوا می کنی آقای

Duncan? I love I think Meghan and Harry are lovely.

دانکن؟ من عاشقم فکر می کنم مگان و هری دوست داشتنی هستند.

I think Meghan is probably

من فکر می کنم مگان

my most favourite royal of all of them.

احتمالاً محبوب ترین خانواده سلطنتی من در بین همه آنهاست.

I'm hoping one day she will be queen. Queen Meghan.

امیدوارم روزی ملکه شود. ملکه مگان.

I think you're the one, Mr.

من فکر می کنم شما همانی هستید، آقای

Duncan, that has cognitive issues at the moment

دانکن، که در حال حاضر مشکلات شناختی دارید،

because I've never heard you describe

زیرا من هرگز نشنیده ام

how Harry and Meghan in such adorable terms.

که هری و مگان را با این عبارات دوست داشتنی توصیف کنید.

Well, Harry and Meghan, you can actually combine their names.

خوب، هری و مگان، شما در واقع می توانید نام آنها را ترکیب کنید.

It's Hagon Hagon.

هاگون هاگون است.

It sounds like a make of ice cream.

شبیه بستنی به نظر می رسد.

Believe me, Mr. Duncan is not a supporter.

باور کنید آقای دانکن طرفدار نیست.

He's just being.

او فقط هست

I am really into them now.

من الان واقعاً به آنها علاقه دارم.

I hope one day we will get to have a Ginger King.

امیدوارم روزی بتوانیم یک پادشاه زنجبیل داشته باشیم.

A Ginger King? That's what I want.

شاه زنجبیل؟ این همان چیزی است که من می خواهم.

Everything will be alright then.

اونوقت همه چیز درست میشه

So bring Harry back.

پس هری را برگردان.

They'll all get together.

همه با هم جمع خواهند شد

You'll have a lovely get together

with his mother and his grandmother in all of you.

با مادرش و مادربزرگش در همه شما یک ملاقات دوست داشتنی خواهید داشت.

Well, no, not his mother.

خوب، نه، مادرش نیست.

Not yet.

نه هنوز.

Not yet.

Advise that Serena is not a fan of Meghan.

نه هنوز.

توصیه کنید سرنا طرفدار مگان نیست.

Who is? Who is? I'd like to know. A lot of people.

که است؟ که است؟ دوست دارم بدانم. بسیاری از مردم.

So have we got any Harry and Meghan fans on C?

پس آیا ما طرفداران هری و مگان در C داریم؟

Harry likes Meghan Mm. And Meghan like Harry.

هری مگان را دوست دارد. و مگان مثل هری.

That's all you need. Really? Sounds like a film.

این تمام چیزی است که شما نیاز دارید. واقعا؟ به نظر فیلم میاد

It's a bit like us.

کمی شبیه ماست.

No one likes us.

هیچ کس ما را دوست ندارد.

In real life, but we can bear each other.

در زندگی واقعی، اما ما می توانیم یکدیگر را تحمل کنیم.

It's fine.

So that's all that matters.

خوبه.

پس این همه چیز مهم است.

We're here to entertain.

ما اینجا هستیم تا سرگرم شویم.

So right I've.

بنابراین درست است.

We got to any subjects to talk about today, Mr.

امروز به هر موضوعی رسیدیم که در موردش صحبت کنیم، آقای

Duncan?

دانکن؟

Well, the only thing we've talked about so far is your

خوب، تنها چیزی که تا به حال در مورد آن صحبت کرده ایم،

your corona virus.

ویروس کرونای شماست.

And my corona virus and,

و ویروس کرونا من و

um, Meghan and Harry as well.

اوم مگان و هری همینطور.

So lots of annoying viruses going around.

بنابراین بسیاری از ویروس های مزاحم در اطراف هستند.

Cristina born

کریستینا متولد

says walking.

می گوید راه رفتن.

How you walking at the moment?

در حال حاضر چگونه راه می روید؟

I know somebody called Chris Born

من فردی به نام کریس بورن را می شناسم

who's obviously a person that identifies as a man.

که مشخصاً فردی است که خود را به عنوان یک مرد معرفی می کند.

Cristina born.

کریستینا به دنیا آمد.

Interesting. Yes.

جالب هست. آره.

What about you from Cristina

ما از کریستینا چه خبر

we'd like to.

؟

Know who's Chris born.

بدانید کریس کیست

Somebody I know.

کسی که من میشناسم

He identifies as a. Man.

او به عنوان یک. مرد.

I'm just saying that to be politically correct.

من فقط این را می گویم که از نظر سیاسی درست باشد.

But he's a man.

اما او یک مرد است.

Yes. Well, he doesn't need to identify them.

آره. خوب، او نیازی به شناسایی آنها ندارد.

And then if is a man.

و سپس اگر مرد است.

Yes. A lot of these days, I identify as anything.

آره. بسیاری از این روزها، من را به عنوان هر چیزی می شناسم.

Oh, no, my name's Chris, and I'm a man.

اوه، نه، اسم من کریس است و من یک مرد هستم.

I'm just.

Just, you know, there I'm a man.

من فقط.

فقط، می دانید، من یک مرد هستم.

Cristina, if.

کریستینا، اگر.

You need any proof, I'm more than willing to.

شما به هر مدرکی نیاز دارید، من بیشتر از آن حاضرم.

A trousers and a no problem.

یک شلوار و مشکلی نیست.

Melo whereabouts? His Melo

ملو کجاست؟ ملوی او

sounds like a French wine

شبیه یک شراب فرانسوی به نظر می رسد

maybe it is.

شاید اینطور باشد.

Maybe you're in. Maybe. Or in France.

شاید شما وارد شوید. شاید. یا در فرانسه.

Is it a good French wine? Bella?

آیا شراب فرانسوی خوبی است؟ بلا؟

Yes. It's nice and pleasant, I think.

آره. به نظر من خوب و دلنشین است.

I think you have to yeah.

فکر کنم باید آره

Does it have a good nose?

آیا بینی خوبی دارد؟

I don't know.

من نمی دانم.

You know, if you go to a restaurant and say, Oh, I'd like to mellow, you sound very.

می‌دانی، اگر به رستورانی بروی و بگویی، اوه، می‌خواهم دلپذیر شوم، خیلی به نظر می‌رسد.

Posh. Is it?

شیک آیا این است؟

Do you say it like that? Yes.

اینطوری میگی؟ آره.

I would like to mouth to the middle. Uh.

من می خواهم دهان تا وسط. اوه

Like a snooty idiot. Yes.

مثل یک احمق فضول آره.

Of course.

البته.

It's fairly, I think.

عادلانه است، من فکر می کنم.

You know, I think the French people would think it was very unsophisticated

می دانید، من فکر می کنم مردم فرانسه فکر می کنند که سفارش ملو بسیار ساده است

to order mellow

because, of course, they're far more sophisticated than we are. Yes.

، زیرا، البته، آنها بسیار پیچیده تر از ما هستند. آره.

And but they're busy at the moment wondering whether they're going to.

و اما آن‌ها در حال حاضر مشغول این هستند که آیا این کار را می‌کنند یا خیر.

Get a yes.

بله را دریافت کنید.

What are

چی

you talking about?

میگی تو؟

The French elections?

انتخابات فرانسه؟

I don't know. Months?

من نمی دانم. ماه ها؟

I don't know.

من نمی دانم.

I could be talking about anything.

من ممکن است در مورد هر چیزی صحبت کنم.

I could be talking about baguettes.

من می توانم در مورد باگت صحبت کنم.

I might be talking about French baguettes.

من ممکن است در مورد باگت فرانسوی صحبت کنم.

Well, that's that will be.

خوب، همین خواهد بود.

Is it next Sunday, the election?

آیا یکشنبه آینده، انتخابات است؟

I think it is, isn't it?

فکر کنم هست، اینطور نیست؟

It's whenever the next one is.

هر وقت مورد بعدی باشد.

It's the 24th, isn't it.

24 ام است، اینطور نیست.

Next week Milo is in Argentina,

هفته آینده میلو در آرژانتین است،

near my house, in the mountains to the province of San Luis. Hmm.

نزدیک خانه من، در کوه های استان سان لوئیس. هوم

Oh, how lovely.

اوه چقدر دوست داشتنی

Uh, so is that.

اوه، همینطور است.

Where is that where Milo wine comes from, is it? Yes.

شراب میلو از کجا می آید؟ آره.

And maybe it isn't French after all.

و شاید بالاخره فرانسوی نباشد.

Maybe I was speaking incorrectly.

شاید من اشتباه صحبت می کردم.

Oh, my. God,

ای وای. خدایا

please. Steve.

لطفا استیو

Steve, stop talking.

استیو، حرف نزن

Please. Just for a moment.

لطفا. فقط یک لحظه.

Oh, talking of friends, do you remember that time we went to France?

اوه، از دوستان صحبت می کنیم، آن زمانی را که به فرانسه رفتیم، یادت هست؟

You mean about three years ago?

یعنی حدود سه سال پیش؟

Do you remember that time?

آن زمان را به خاطر دارید؟

Do you remember that time we went to France?

یادت هست آن زمان که به فرانسه رفتیم؟

And so we have to say, by the way. Yes?

و بنابراین، اتفاقاً باید بگوییم. آره؟

Do you remember that time we went to France?

یادت هست آن زمان که به فرانسه رفتیم؟

Yes, I've said yes.

بله، گفتم بله.

About three times.

حدود سه بار

And uh, that brings back

و اوه، این

so many wonderful memories.

خیلی خاطرات فوق العاده را زنده می کند.

Memories of when we went to Paris.

خاطرات زمانی که به پاریس رفتیم.

And I was watching my livestream from Monday,

و من از دوشنبه داشتم پخش زنده ام را تماشا می کردم

and I said, something so stupid, I made a stupid mistake.

و گفتم: خیلی احمقانه ، اشتباه احمقانه ای کردم.

I've just done. That.

من به تازگی انجام داده ام. که

You may have noticed that in that video

ممکن است متوجه شده باشید که در آن

there was the mule on the gala which is a very famous place.

ویدیو قاطر در جشن حضور داشت که مکان بسیار معروفی است.

We actually had a meal there, didn't we? Very nice.

ما واقعاً آنجا یک وعده غذایی خوردیم، اینطور نیست؟ بسیار خوب.

Courtesy of the company I worked for. Yes.

با حسن نیت از شرکتی که در آن کار می کردم. آره.

And we had a lovely meal in there, but I stupidly I don't know why, because it must have been

و ما یک غذای دوست‌داشتنی در آنجا خوردیم، اما احمقانه نمی‌دانم چرا، زیرا احتمالاً

the Corona virus, because I don't remember anything about last Monday's live stream.

ویروس کرونا بوده است، زیرا من چیزی از پخش زنده دوشنبه گذشته به خاطر ندارم.

I said it was Monet who painted there, but of course it wasn't.

گفتم مونه بود که آنجا نقاشی کرد، البته اینطور نبود.

It was Renoir, not Monet.

رنوار بود نه مونه.

You Mr. Duncan.

شما آقای دانکن

But I've made a silly mistake as well.

اما من یک اشتباه احمقانه نیز مرتکب شده ام.

Yeah, but my excuse is Corona virus.

بله، اما بهانه من ویروس کرونا است.

What's yours? Uh.

مال شما چیه؟ اوه

Just me.

فقط من.

Yes, yes, of course. And Christine has pointed it out.

بله بله البته. و کریستین به آن اشاره کرده است.

I was wondering how long it would take somebody to spot that.

داشتم فکر می کردم چقدر طول می کشد تا کسی آن را تشخیص دهد.

Well done.

Christine got, of course, the mellow.

آفرین.

کریستین البته دلپذیر بود.

I'm talking about the wine.

من در مورد شراب صحبت می کنم.

Has a tea on the end, whereas the mellow in Argentina

در انتها یک چای دارد، در حالی که ملو در آرژانتین

doesn't have a tea on the end.

در انتهای آن چای ندارد.

The tea makes all the difference.

چای همه چیز را ایجاد می کند.

Yes, just so thank you for pointing that out.

بله، فقط از شما برای اشاره به آن متشکرم.

And I was wondering how long it would take somebody to notice.

و من فکر می کردم چقدر طول می کشد تا کسی متوجه شود.

Yes, you've said that twice, by the way,

بله، اتفاقاً شما دو بار این را گفتید

and both times it did not land. Yes.

و هر دو بار فرود نیامد. آره.

Oh, who do we want to win the French election?

آه، ما می خواهیم چه کسی در انتخابات فرانسه پیروز شود؟

Says Najam.

می گوید نجم.

Well, we couldn't possibly comment on that.

خب، ما نمی توانستیم در مورد آن نظر بدهیم.

That would be interference with it.

این تداخل با آن خواهد بود.

Yes, but you mean you mean our opinion.

بله، اما منظور شما نظر ماست.

It could actually change geopolitics.

در واقع می تواند ژئوپلیتیک را تغییر دهد.

I don't know enough about French politics.

من اطلاعات کافی در مورد سیاست فرانسه ندارم.

All I know is that I think it's quite

تنها چیزی که می‌دانم این است که فکر می‌کنم کاملاً

I think people are stuck between a rock and a hard place.

خوب است، فکر می‌کنم مردم بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده‌اند.

I don't think really.

من فکر نمی کنم واقعا.

I think everyone is.

من فکر می کنم همه هستند.

Just like we are here trying to choose.

درست مثل اینکه ما اینجا داریم سعی می کنیم انتخاب کنیم.

You know, you've got candidates, you probably don't want either of them.

می دانید، شما کاندیداهایی دارید، احتمالاً هیچ یک از آنها را نمی خواهید.

And it's a difficult decision,

و این یک تصمیم دشوار است،

but I think it's going to be quite controversial if Le Pen wins. Yes.

اما من فکر می کنم اگر لوپن برنده شود کاملاً بحث برانگیز خواهد بود. آره.

Because she wants to take France, the founding

زیرا او می خواهد فرانسه،

member of the EU, out of NATO.

عضو موسس اتحادیه اروپا را از ناتو خارج کند.

I mean, at a time when we're on the brink of third world war

منظورم این است که در زمانی که ما در آستانه جنگ جهانی سوم هستیم،

I think that would be rather

فکر می‌کنم که این موضوع بسیار

controversial.

بحث برانگیز است.

Happy Easter, everyone, from Mr.

عید پاک، از طرف آقای

Steve.

استیو به همه مبارک.

Can you imagine it?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

Well, imagine the shock of France coming out of NATO.

خوب، شوک خروج فرانسه از ناتو را تصور کنید.

Can you just imagine that?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

This seems like somebody this seems like the only thing you've actually remembered from the headlines.

به نظر می رسد کسی این تنها چیزی است که شما واقعاً از سرفصل ها به خاطر آورده اید.

Well, what else is what else is B?

خوب، دیگر چه چیزی B است؟

What else is Marie Le Pen standing for?

ماری لوپن برای چه چیز دیگری ایستاده است؟

Well, she she she used to want to come out of the EU,

خوب، او قبلاً می خواست از اتحادیه اروپا خارج شود،

but she dropped that because it's not much of a vote winner.

اما او آن را رها کرد، زیرا آن رای چندانی برنده نیست.

For her at the moment. So she dropped that.

برای او در حال حاضر. بنابراین او آن را رها کرد.

I mean, I don't think the present person in charge is particularly popular.

منظورم این است که فکر نمی کنم مسئول فعلی محبوبیت خاصی داشته باشد.

As I say, I just you know, it would be very

همانطور که می گویم، فقط می دانید، فکر می کنم پوتین تشویق می کند، خیلی

I think Putin would be cheering.

خوب است.

I think if the Le Pen got in, I mean, imagine France coming out of NATO

من فکر می‌کنم اگر لوپن وارد شود، منظورم این است که تصور کنید فرانسه از ناتو خارج می‌شود

this that's just like that's like he's that's like all his Christmas is coming at once.

، مثل این است که او مثل این است که تمام کریسمس او به یکباره فرا می‌رسد.

I would imagine.

من تصور می کنم.

I mean, it's just I

منظورم این است

would split Europe in two.

که اروپا را به دو قسمت تقسیم می کنم.

Anyway, it's

به هر حال، این است

but I fully understand that what.

اما من کاملاً درک می کنم که چیست.

I my fans saying that they that's that's as far as your knowledge of this goes.

من طرفدارانم می گویم که آنها تا آنجا که دانش شما در این مورد می رود، همین است.

Yes. Oh, OK.

آره. آهان باشه.

But I think it would be a major

اما من فکر می کنم این یک شوک بزرگ خواهد بود

shock.

.

It would send shockwaves around

اگر می دانید

certainly around Europe and around the world, if you know.

، مطمئناً در سراسر اروپا و در سراسر جهان موج شوک ایجاد می کند.

But, of course, both candidates, I think, are from what I'm reading,

اما، البته، هر دو نامزد، به نظر من، از مطالبی هستند که من می خوانم،

although it's very difficult for anybody to pick any of them.

اگرچه انتخاب هر یک از آنها برای کسی بسیار دشوار است.

Uh, so what's what's Macron, then?

اوه، پس مکرون چیست؟

Well, I think he's sort of

خوب، من فکر می کنم او به

is he more sort of centre.

نوعی مرکز تر است.

Here in Italy?

اینجا در ایتالیا؟

Well, I think he used to be centre left, but now he's had to move sort of centre

خوب، فکر می‌کنم او قبلاً چپ میانه بود، اما اکنون مجبور شده است به سمت راست حرکت کند

right or so I don't really know enough about it, but I think he's not particularly popular.

یا من واقعاً در مورد آن اطلاعات کافی ندارم، اما فکر می‌کنم که او محبوبیت خاصی ندارد.

Yeah. Yeah.

آره آره

Politics is like our, like politics

سیاست مانند ما است، مانند سیاست

generally like, like us in the UK it's all topsy turvy.

به طور کلی، مانند ما در بریتانیا همه چیز درهم و برهم است.

There aren't these nice sort of left, right,

این احزاب خوب چپ، راست و

easy to choose parties you know, it's

آسان برای انتخاب وجود ندارند که می‌شناسید،

very politics has gone haywire over the last,

over the last few years,

در طول چند سال گذشته سیاست بسیار خراب شده است،

as you know, sort of

همانطور که می‌دانید،

populist parties are rising.

احزاب پوپولیستی در حال ظهور هستند.

And it's also very it's all, it's all, you know, uncertain.

و همچنین کاملاً همه چیز است ، همه چیز، می دانید، نامشخص است.

But I'm interested to see what what

اما من علاقه مندم ببینم

Lewis is take on.

لوئیس چه کاری انجام می دهد.

It probably doesn't you know, we don't want to get too political that, oh.

احتمالاً نمی‌دانید، ما نمی‌خواهیم خیلی سیاسی باشیم، اوه.

You're the one that's talking about this.

این شما هستید که در این مورد صحبت می کنید.

I had no intention of talking about this.

من قصد صحبت در این مورد را نداشتم.

Yeah. Well, anyway, yes.

آره خب، به هر حال، بله.

Yeah. Well, he's that's it is a very tense, uh,

آره خوب، او این است که بسیار پرتنش است، اوه، به

potentially France could come out of NATO, and Finland and Sweden want to join. It

طور بالقوه فرانسه می تواند از ناتو خارج شود، و فنلاند و سوئد می خواهند به آن بپیوندند.

ought to be a little embarrassing, wouldn't it? Mhm.

باید کمی خجالت آور باشد، اینطور نیست؟ مهم

Whether they ever will of course, I don't know.

البته نمی‌دانم که آیا این کار را خواهند کرد یا خیر.

But yeah, it's uncertain times.

اما بله، زمان نامشخصی است.

But anyway, as I keep saying, Mr.

اما به هر حال، همانطور که من مدام می گویم، آقای

Duncan, what are we talking about.

دانکن، ما در مورد چه چیزی صحبت می کنیم.

Oh sure is going now because we're talking about this Oh right. Yes.

اوه مطمئناً در حال حاضر ادامه دارد زیرا ما در مورد این صحبت می کنیم اوه درست است. آره.

Uh, no, I need to finish some stuff at home.

اوه، نه، من باید چیزهایی را در خانه تمام کنم.

You do realise.

شما متوجه می شوید

Okay Steve, we are supposed to be relieved and

خوب استیو، قرار است ما راحت شویم و

the, the crappiness.

این بدبختی.

But also stimulating conversation.

بلکه مکالمه تحریک کننده نیز هست.

But you're not, you're, you're driving everyone away.

اما نیستی، هستی، همه را می راندی.

No one wants to listen to us on the way, you know.

هیچ کس نمی خواهد در راه به ما گوش دهد، می دانید.

No way wants to listen to this, honestly.

صادقانه، هیچ راهی نمی خواهد به این گوش دهد.

Well, I keep asking, Mr.

خوب، من مدام می پرسم آقای

Duncan, have you got anything else that you want to have?

دانکن ، آیا چیز دیگری دارید که می خواهید داشته باشید؟

I keep trying to get round to doing it just anyway.

من به هر حال سعی می کنم به انجام آن برسم.

Yeah, but we'll put the politics aside.

بله، اما ما سیاست را کنار می گذاریم.

We'll we'll talk to Mr.

Steve next week about it again.

هفته آینده دوباره در مورد آن با آقای استیو صحبت خواهیم کرد.

The his is his thoughts on the world situation

افکار او درباره وضعیت جهان

and other things as well.

و چیزهای دیگر است.

At least we've got that to look forward to.

حداقل ما باید منتظر آن باشیم.

Long and short words.

کلمات بلند و کوتاه.

By this I mean long as in the word long

منظورم از این طولانی در کلمه طولانی

and short as in the word short.

و کوتاه مانند کلمه کوتاه است.

So we're not talking about long words and just words.

بنابراین ما در مورد کلمات طولانی و فقط کلمات صحبت نمی کنیم.

We're talking about actual words connected to these words long.

ما در مورد کلمات واقعی مرتبط با این کلمات طولانی صحبت می کنیم.

Oh, right. I.

درسته. I.

Short words connected to long and short.

کلمات کوتاه متصل به بلند و کوتاه.

Yes. Not long and short words I say that's it.

آره. حرف های کوتاه و بلندی نیست که می گویم همین است.

Per say.

Indeed.

در هر گفت و گو.

در واقع.

Per say, indeed. Long.

به هر حال، در واقع. طولانی.

So we have the word long.

بنابراین ما کلمه طولانی داریم.

Something that is extreme in measurement

چیزی که از نظر اندازه گیری یا زمان افراطی است را

or time can be described as long.

می توان طولانی توصیف کرد.

Some thing that is long, something that goes on for a while.

چیزی که طولانی است، چیزی که برای مدتی ادامه دارد.

Something that's lengthy.

چیزی که طولانی است.

Yes. Things that are lengthy.

آره. چیزهایی که طولانی است.

So we can use lengthy to describe

بنابراین می‌توانیم از طولانی‌تر برای

the actual measurement of something

توصیف اندازه‌گیری واقعی چیزی

as in a physical object.

مانند یک جسم فیزیکی استفاده کنیم.

Lengthy.

طولانی.

So a thing that is long is lengthy

بنابراین کاری که طولانی است طولانی است

or something you are doing can also be lengthy.

یا کاری که شما انجام می دهید نیز می تواند طولانی باشد.

A long time spent doing something lengthy.

مدت زمان طولانی صرف انجام کاری طولانی.

It is a long time.

زمان زیادی است.

A lengthy conversation. Oh.

یک گفتگوی طولانی اوه

Somebody that talks for

کسی که برای

a long time goes off on a monologue.

مدت طولانی صحبت می کند، به مونولوگ می پردازد.

You could describe that as a lengthy,

می توانید آن را به عنوان یک مکالمه طولانی،

but more or less talking a lengthy conversation.

اما کم و بیش صحبت کردن، یک مکالمه طولانی توصیف کنید.

That's something that goes on for a long time.

این چیزی است که برای مدت طولانی ادامه دارد.

Maybe too long extended, something extended.

شاید خیلی طولانی شد، چیزی تمدید شد.

You might make something longer than it actually is.

ممکن است چیزی طولانی تر از آنچه که هست بسازید.

So maybe you are having a conversation, maybe you are having a meeting

بنابراین شاید شما در حال گفتگو هستید، شاید در حال برگزاری یک جلسه هستید

and the meeting goes on longer than you expected.

و جلسه بیشتر از آنچه انتظار داشتید ادامه می یابد.

Or longer than it should have.

یا طولانی تر از آنچه باید باشد.

So we say that it has been extended or it is extended.

پس می گوییم تمدید شده یا تمدید شده است.

We are going to extend something.

ما قصد داریم چیزی را تمدید کنیم.

We are going to make something longer.

ما می خواهیم چیزی طولانی تر بسازیم.

So a long thing is long.

بنابراین یک چیز طولانی طولانی است.

If you make it longer than that, it's extended.

اگر آن را طولانی تر کنید، تمدید می شود.

It is made longer than it normally is.

طولانی تر از حد معمول ساخته شده است.

For example, we could extend the live stream

برای مثال، می‌توانیم پخش زنده را

to two and a quarter hours.

به دو ساعت و ربع افزایش دهیم.

Oh, and then someone would say, Oh, Mr.

اوه، و بعد یکی می گفت، اوه، آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steve, they extended their live stream by another 15 minutes.

استیو، آنها پخش زنده خود را 15 دقیقه دیگر تمدید کردند.

Just giving examples of how you use those phrases.

فقط مثال هایی از نحوه استفاده از آن عبارات ارائه دهید.

As a good one.

به عنوان یک خوب.

Thank you.

Something that is drawn out is extended.

متشکرم.

چیزی که کشیده شده است تمدید می شود.

It is made longer, so drawn out.

طولانی تر است، بنابراین کشیده شده است.

If you draw something out, it means you are making it longer.

اگر چیزی را بیرون بکشید، به این معنی است که آن را طولانی تر می کنید.

I suppose in this sense we are talking about phrasal verbs.

من فکر می کنم در این معنا ما در مورد افعال عبارتی صحبت می کنیم.

So we are using this as a way of showing that something is

بنابراین ما از این به عنوان راهی برای نشان دادن اینکه چیزی در

being extended, it is being made longer,

حال تمدید است، طولانی‌تر می‌شود، طولانی‌تر می‌شود، استفاده می‌کنیم،

drawn out maybe a conversation is being drawn out

شاید یک مکالمه در حال کشیده شدن است

because it is going on for a very long time.

زیرا برای مدت بسیار طولانی ادامه دارد.

The negotiations were drawn out over many days.

مذاکرات طی روزهای زیادی به پایان رسید.

So something, a process is being extended

بنابراین چیزی، یک فرآیند

over a long period of time, but it suggests that if you use the phrase drawn out,

در یک دوره زمانی طولانی در حال تمدید است، اما نشان می دهد که اگر از عبارت کشیده شده استفاده کنید،

it suggests that maybe it's it's almost said negatively, isn't it?

نشان می دهد که شاید تقریباً منفی گفته شده است، اینطور نیست؟

It can be, yes. Yes. That

می تواند باشد، بله. آره.

the peace negotiations were drawn out over many days.

که مذاکرات صلح طی روزهای زیادی به پایان رسید.

In other words, probably took longer

به عبارت دیگر، احتمالاً بیشتر

than you would otherwise have liked. Yes.

از آنچه در غیر این صورت دوست داشتید طول کشید. آره.

It went on for too long.

خیلی طولانی شد.

Protracted is another good one, Steve.

Protracted یکی دیگر از موارد خوب است، استیو.

Protracted something long is protracted.

طولانی شدن چیزی طولانی است.

It is made longer. It is stretched.

طولانی تر ساخته می شود. کشیده شده است.

It is protracted.

طولانی شده است.

That word you want, we often think of things that you are drawing or a line.

آن کلمه ای که شما می خواهید، ما اغلب به چیزهایی فکر می کنیم که شما می کشید یا یک خط.

You protract the line.

شما خط را طولانی می کنید.

Maybe you make it longer.

شاید طولانی ترش کنی

You might join one line to another.

ممکن است یک خط را به خط دیگر بپیوندید.

You protract something.

شما چیزی را طولانی می کنید.

A protracted war.

یک جنگ طولانی

If it goes on too long.

اگر خیلی طولانی شود.

Yeah, you could have a protracted conversation, but you probably wouldn't use that in that context.

بله، شما می توانید یک مکالمه طولانی داشته باشید، اما احتمالاً از آن در این زمینه استفاده نمی کنید.

Protracted negotiations, something that, you know.

مذاکرات طولانی، چیزی که می دانید.

Stretched, something that is stretched

کشیده شده، چیزی که کشیده می

is made longer, stretched

شود طولانی تر می شود،

a thing, might be a certain length, but you make it longer

یک چیز کشیده می شود، ممکن است طول خاصی داشته باشد، اما شما آن را کشیده تر می کنید

stretched. Yes.

. آره.

Uh, could you stretch a conversation out?

اوه، می توانید یک مکالمه را طولانی کنید؟

Yes, you could, couldn't you?

بله، شما می توانید، نمی توانید؟

You can you would you could you could stretch a piece of elastic?

آیا می توانید یک تکه کش را بکشید؟

Yes. Stretch AP I mean,

آره. منظورم کشش AP

to extend something beyond where it normally goes.

، گسترش چیزی فراتر از جایی است که معمولاً می رود.

There's the visit the camera over there.

اینجاست که دوربین را آنجا ببینم.

I know.

I'm just imagining I'm stretching something, obviously.

میدانم.

من فقط تصور می کنم دارم چیزی را کش می دهم، واضح است.

Yes. You could stretch chewing gum out of your mouth.

آره. می توانید آدامس را از دهانتان بیرون بکشید.

Yes, you might stretch your arms.

بله، ممکن است دستان خود را دراز کنید.

Oh, yes, extend your arms.

اوه، بله، دستان خود را دراز کنید.

The cat stretches its limbs when it wakes up uh.

گربه وقتی از خواب بیدار می شود دست و پایش را دراز می کند.

Let's see.

اجازه بدید ببینم.

Can you see my elbows?

آیا می توانی آرنج های من را ببینی؟

Saggy skin.

افتادگی پوست.

Mr. Duncan?

آقای دانکن؟

What's that?

آن چیست؟

You're stretching your saggy skin. Look.

شما پوست افتاده خود را کشیده اید. نگاه کن

Look at that. Yes.

به آن نگاه کنید. آره.

Oh, no, that's. That's not good, is it? That's not good.

اوه، نه، همین است. این خوب نیست، درست است؟ این خوب نیست.

Everyone has that. Mr. Duncan.

همه آن را دارند. آقای دانکن

I'm going to go to the, uh, the plastic surgery clinic and have that cut off.

من می روم به کلینیک جراحی پلاستیک و آن را قطع می کنم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Stretched.

کشیده شده است.

You might have your skin stretched.

ممکن است پوستتان کشیده شده باشد.

You might stretch out a conversation

شما ممکن است یک مکالمه را طولانی کنید

because you want somebody to say, for longer, long.

زیرا می خواهید کسی برای مدت طولانی و طولانی صحبت کند.

I'm going to stretch out this conversation.

من این گفتگو را گسترش خواهم داد.

You might think to yourself, yeah.

ممکن است با خود فکر کنید، بله.

So lots of words can be used as synonyms in this respect, can't they, Mr.

بنابراین، بسیاری از کلمات را می توان به عنوان مترادف در این زمینه به کار برد، نمی توانند، آقای

Duncan? Hmm.

دانکن؟ هوم

Yes, I think so. Yes. You can stretch something out.

بله، من اینطور فکر می کنم. آره. شما می توانید چیزی را دراز کنید.

You can make it last longer,

می‌توانید آن را طولانی‌تر کنید،

something elongated, something made longer,

چیزی دراز، چیزی طولانی‌تر،

something stretched an elongated

چیزی طولانی‌تر از

vacation, an elongated object,

تعطیلات طولانی، یک شی دراز،

something that is lung or something that has been made longer.

چیزی که ریه است یا چیزی که طولانی‌تر شده است.

You can have an elongated phrase.

شما می توانید یک عبارت دراز داشته باشید.

Yes. Aren't you, Mr. Duncan? Hmm?

آره. شما نیستید آقای دانکن؟ هوم؟

A phrase that's made longer

عبارتی که به

for some reason over long.

دلایلی طولانی تر شده است.

A lot of people say these live streams are over long.

بسیاری از مردم می گویند که این پخش زنده طولانی شده است.

They say, Mr.

آنها می گویند، آقای

Duncan, you're live streams are over long.

دانکن، پخش زنده شما طولانی شده است.

There's a good one. Germano No.

یکی خوب هست ژرمانو نه

Rosa, thank you very much.

روزا، خیلی ممنون.

You can stretch the truth.

شما می توانید حقیقت را گسترش دهید.

Oh, a lot of people doing that.

اوه، بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند.

These days. Exactly.

این روزها. دقیقا.

So what if somebody stretches the truth, then?

پس اگر کسی حقیقت را بیان کند، چه؟

Would you say they're lying?

آیا می گویید آنها دروغ می گویند؟

They're probably not.

آنها احتمالا نیستند.

Quite lying, but they're exaggerating.

کاملاً دروغ می گویند، اما اغراق می کنند.

Exaggerating the truth, probably making it seem

اغراق در حقیقت، احتمالاً باعث می شود که

slightly different than it actually is.

کمی متفاوت از آنچه هست به نظر برسد.

Stretching the truth. Very good.

کشش حقیقت. خیلی خوب.

Thank you for that, Germano.

از شما متشکرم، آلمانو.

Uh, prolong a contract.

اوه، قرارداد رو تمدید کن

Exactly.

دقیقا.

Yes, a contract could be could be made you could have

بله، ممکن است قراردادی منعقد شود، شما می توانید

a contract, say, a fixed contract for two years. Hmm.

یک قرارداد مثلاً یک قرارداد ثابت برای دو سال داشته باشید. هوم

Thank you, Tomek.

متشکرم تومک

But then you you extend it, you

اما بعد آن را تمدید می کنید،

protract it, you make it a bit longer.

طولانی می کنید، کمی طولانی تر می کنید.

This next one is for Mr.

این مورد بعدی برای آقای

Steve to go on and on

استیو است که

today. Mr.

امروز ادامه دهد. آقای

Steve went on and on.

استیو ادامه داد و ادامه داد.

He went on too long. Long

او خیلی طولانی ادامه داد. خیلی وقته

not really.

نه واقعا

Yes. If you go on and on and on and on.

آره. اگر ادامه دهید و ادامه دهید و ادامه دهید.

Oh, he went on and on and on and on about his illness.

آه، او در مورد بیماری خود و در مورد بیماری خود ادامه داد.

I get bored stiff.

حوصله ام سر می رود.

Maybe if you are sitting in a in a meeting

شاید اگر در یک جلسه نشسته

or you're listening to someone giving a speech,

اید یا به سخنرانی فردی گوش می دهید،

it seems to go on forever.

به نظر می رسد که برای همیشه ادامه دارد.

It seems to go. On. And on.

به نظر می رسد که می رود. بر. و در.

It almost feels like it will never end.

تقریباً به نظر می رسد که هرگز تمام نمی شود.

Yes, you can say that about, you know, it's a hot summer's day

بله، می‌توانید این را بگویید، می‌دانید، یک روز گرم تابستان است

and you're sitting in a classroom and the lessons

و شما در کلاس درس نشسته‌اید و به نظر می‌رسد که درس‌ها ادامه پیدا

seem to go on and on and on.

می‌کنند.

The meeting went on and on and on.

جلسه ادامه داشت و ادامه داشت.

Everyone was talking, putting their own points across.

همه حرف می زدند و نکات خودشان را بیان می کردند.

It went on

far too long.

خیلی طولانی شد

Far too long.

خیلی طولانیه

It seemed like it was never ending, never ending.

به نظر می رسید که هرگز تمام نمی شود، هرگز تمام نمی شود.

It never ended it seemed to go on forever.

هیچ وقت تمام نشد به نظر می رسید برای همیشه ادامه دارد.

Something that is never ending.

چیزی که هیچ وقت تمام نمی شود.

It always reminds me of that wonderful movie.

همیشه من را به یاد آن فیلم فوق العاده می اندازد.

That wonderful movie.

اون فیلم فوق العاده

Do you remember that wonderful movie called Never Ending Story?

آیا آن فیلم فوق العاده به نام داستان بی پایان را به خاطر دارید؟

Oh, and

اوه، و

look what you see.

ببینید چه می بینید.

You sing that

well for fantasy.

برای فانتزی خوب میخونی

Who was that? Mr. Duncan.

که بود؟ آقای دانکن

Do you remember that song?

اون آهنگ رو یادت هست؟

That was I. Do remember the song. But I can't remember who sang it.

این من بودم. آهنگ را به خاطر بسپار. اما یادم نمی آید چه کسی آن را خوانده است.

That was Lemar.

اون لمار بود

All him are from Kajagoogoo.

همه او اهل کجاگوگو هستند.

How do you do anybody remember Kajagoogoo?

چگونه کسی کجاگوگو را به یاد می آورد؟

A long time ago.

مدتها قبل.

Never ending, as in the never ending story.

بی پایان، مانند داستان بی پایان.

Yeah, that's what Christina has as

بله، این همان چیزی است که کریستینا به

as pointed that out as well.

آن اشاره کرده است.

She runs off by Usher in,

او توسط آشر فرار می کند،

uh, cheering.

اوه، تشویق می کند.

Sorry, Ibrahim.

ببخشید ابراهیم

Yes. Never ending. Hmm.

آره. بی پایان. هوم

Without end.

بی پایان.

Something that seems to go on forever.

چیزی که به نظر می رسد برای همیشه ادامه دارد.

You might say.

ممکن است بگویید.

Somebody might somebody might tell you a story, and it goes on and on and on.

ممکن است کسی برای شما داستانی تعریف کند، و این داستان ادامه دارد و ادامه دارد.

The story is never ending

داستان هرگز پایانی

it's usually used in the negative. Yes.

ندارد و معمولا به صورت منفی استفاده می شود. آره.

Uh, not in a positive.

اوه، در مثبت نیست.

And finally, with the long words, eternal, eternal

و در نهایت، با کلمات طولانی، ابدی،

going on forever

ابدی در جریان است

and ever and ever something that is eternal

و همیشه و همیشه چیزی که ابدی

is something that goes on forever or appears to go on forever.

است چیزی است که تا ابد ادامه دارد یا به نظر می رسد برای همیشه ادامه دارد.

Eternal life

زندگی ابدی

a person who believes that they will go to heaven

کسی که باور دارد به بهشت ​​خواهد رفت

and they will have eternal life, they will live forever.

و زندگی جاودانی خواهد داشت، تا ابد زنده خواهد ماند.

I don't like the sound of that, to be honest.

راستش من از صدای آن خوشم نمی آید.

I like my short, brief life.

من زندگی کوتاه و کوتاهم را دوست دارم.

I would prefer it that way. To be honest, I.

من اینطوری ترجیح میدم صادقانه بگویم،

Love is eternal.

عشق ابدی است.

You could write on a car to somebody. Hmm.

می توانید روی ماشین برای کسی بنویسید. هوم

You could say, actually think of a positive way of using the word never ending.

می توانید بگویید، در واقع به یک روش مثبت برای استفاده از کلمه بی پایان فکر کنید.

You could say, our love is never ending. Yes.

می توان گفت عشق ما پایانی ندارد. آره.

That would be a positive way.

این یک راه مثبت خواهد بود.

Eternal love.

عشق ابدی.

Yes. Never, never ending.

آره. هرگز، هرگز تمام نمی شود.

Stomach. Remembers Lima. OK.

معده. لیما را به یاد می آورد. خوب.

Good sting.

نیش خوب

Yeah, I'm pleased to hear that.

بله، من از شنیدن آن خوشحالم.

I'm very, very pleased about that.

از این بابت خیلی خیلی خوشحالم.

Lots of people are celebrating their festival.

بسیاری از مردم جشن خود را جشن می گیرند.

We're shocked that a lots of people are celebrating festival.

ما از اینکه افراد زیادی جشنواره را جشن می گیرند شوکه شده ایم.

Steve Festival.

جشنواره استیو

Not just Easter.

نه فقط عید پاک.

Right. That's mentioned all the other festivals and being celebrated.

درست. این همه جشنواره های دیگر و جشن گرفتن ذکر شده است.

Here we go then is is the first one look at that happy

اینجا که می‌رویم، اولین نگاهی است که ساکی به آن شادمان می‌کند،

by saki

today the faith seek

امروز ایمان به دنبال

right it is a special festival

حق است، این جشن ویژه‌ای است

celebrated in the Sikh religion.

که در مذهب سیک جشن گرفته می‌شود.

It's very similar to I would say

خیلی شبیه به من می توانم بگویم

it's very similar to the new year

که بسیار شبیه به سال نو

happy Easter.

مبارک عید پاک است.

Well, of course we think of happy Easter

خوب، البته ما به عید پاک

don't we don't we, Steve is that what we think about would you say.

فکر می کنیم، نه، استیو همان چیزی است که ما به آن فکر می کنیم، شما بگویید.

All I think about at Easter is chocolate, which is not very religious.

تنها چیزی که در عید پاک به آن فکر می کنم شکلات است که خیلی مذهبی نیست.

So OK then.

پس باشه پس

So we have Easter as well this weekend.

پس این آخر هفته هم عید پاک داریم.

Also, we have Passover this weekend as well.

همچنین، این آخر هفته نیز عید فصح داریم.

You have to make sure that there's nothing leaven in your house.

شما باید مطمئن شوید که در خانه شما چیزی خمیر مایه وجود ندارد.

You can't eat anything.

شما نمی توانید چیزی بخورید.

All has to be flat.

همه باید صاف باشند.

All the bread has to be flat and flavourless.

همه نان ها باید صاف و بدون طعم باشند.

Although would I tell the difference at the moment

اگر چه در حال حاضر تفاوت را می گویم

because everything is flavourless to me happy Passover.

زیرا همه چیز برای من بی مزه است عید پسح مبارک.

Passover celebrated for those in the Jewish faith, of course.

البته عید فصح برای کسانی که با ایمان یهودی هستند جشن گرفته می شود.

And then we have also this weekend we have Ramadan as well.

و پس از آن ما نیز این آخر هفته ما ماه رمضان نیز داریم.

It's a busy one.

این یک شلوغ است.

It's a busy weekend for everyone celebrating their religious festivals.

این یک آخر هفته شلوغ برای همه است که جشن های مذهبی خود را جشن می گیرند.

So it's a big, busy one.

بنابراین یک بزرگ و شلوغ است.

And I think it's safe to say that all of those festivals

و من فکر می کنم به جرات می توان گفت که همه آن جشنواره

share one thing in common, which is food.

ها یک چیز مشترک دارند که غذا است.

There will be lots of food consumed

غذای زیادی مصرف خواهد شد،

although I have a feeling that the Passover food

اگرچه من احساس می کنم که غذای پسح

might not be as appetising,

ممکن است چندان اشتها آور نباشد،

to be honest, because it's all unleavened bread.

صادقانه بگویم، زیرا همه آن نان فطیر است.

So flat maybe somebody can tell us different.

خیلی صاف شاید کسی بتواند به ما متفاوت بگوید.

Lots of cream crackers.

کراکر خامه ای زیاد.

I'm not sure about that.

مطمئن نیستم.

But yes, a food is involved.

اما بله، یک غذا دخیل است.

Then I will go to a celebration definitely.

بعد حتما میرم یه جشن

And didn't you say to me earlier that it's very unusual for all these

و آیا قبلاً به من نگفتید

different religions to be holding their festivals at around the same time?

که برگزاری جشنواره های خود در یک زمان برای همه این ادیان مختلف بسیار غیرعادی است؟

It's just the way everything the phases have have

این دقیقاً همان راهی است که همه مراحل

brought them all together every 33 years.

هر 33 سال همه آنها را گرد هم آورده است.

Apparently this happens.

ظاهرا این اتفاق می افتد.

Masaki in India has been celebrated since Gulu time. Yes.

ماساکی در هند از زمان گولوها جشن گرفته شده است . آره.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

As Mr.

همانطور که آقای

Duncan's just pointed out, of course,

دانکن اشاره کرد، البته،

yeah.

بله.

Well, can we go to all of them?

خوب، آیا می توانیم به همه آنها برویم؟

Can we have some Easter eggs?

آیا می توانیم مقداری تخم مرغ عید پاک بخوریم؟

And then we can go to we can go to all the different festivals

و سپس می‌توانیم به جشنواره‌های مختلف برویم

and sort of invite ourselves

و به نوعی خودمان را دعوت کنیم

and say, you know, don't you know, is from Mr.

و بگوییم، می‌دانی، نمی‌دانی، از

Duncan's English teacher.

معلم انگلیسی آقای دانکن است.

He'll start with, we'll start with Easter.

او با شروع، ما با عید پاک شروع می کنیم.

Then we have Pesach and then we'll go to maybe a little bit of Passover.

سپس ما Pesach و سپس ما به شاید کمی عید پسح.

I like queen crackers, to be honest, with a bit of cheese on top.

راستش من کراکر ملکه را دوست دارم، با کمی پنیر روی آن.

And then there maybe we can have

و سپس شاید بتوانیم

some some some spicy food as well.

مقداری غذای تند نیز بخوریم.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Yes. It's an spicy food, of course.

آره. البته یک غذای تند است.

I mean, I've been to a Muslim wedding

منظورم این است که من به یک عروسی مسلمانان رفته ام

because you have people at work and I've also been to a Sikh wedding.

زیرا شما مردمی در محل کار دارید و من نیز به عروسی سیک ها رفته ام.

And they were both very good.

و هر دو خیلی خوب بودند.

The main difference was you've got lots of alcohol.

تفاوت اصلی این بود که شما مقدار زیادی الکل دارید.

Sikh wedding

عروسی سیک ها

sounds good to me.

به نظر من خوب است.

I couldn't take advantage of it because I was driving.

چون رانندگی می کردم نتونستم ازش استفاده کنم.

All I remember is as soon as we sat down, this is in England, I don't know if it's the same

فقط یادم میاد همین که نشستیم اینجا تو انگلیسه، نمی دونم

anywhere else.

جای دیگه هم همینطوره.

We sat down and bottles of spirits were immediately

نشستیم و بطری های ارواح بلافاصله سر

brought to our table.

میزمان آوردند.

That obviously didn't happen in the Muslim wedding I went to.

بدیهی است که در عروسی مسلمانانی که من رفتم این اتفاق نیفتاد.

But there's a big difference there. Yes.

اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد. آره.

And the food was gorgeous in both of them, I've got to say, because as you well know,

و غذا در هر دوی آنها عالی بود، باید بگویم، زیرا همانطور که می دانید،

I can live on spicy.

من می توانم با تند زندگی کنم.

Food.

غذا.

Right?

درست؟

So, yes, we haven't had an invite to any festivals yet.

بنابراین، بله، ما هنوز برای هیچ جشنواره ای دعوت نشده ایم.

Although we are going to a wedding later this year.

هر چند ما اواخر امسال به عروسی می رویم.

But not.

No, it isn't.

اما نه.

نه، اینطور نیست.

It isn't that one for those wondering.

این برای کسانی که تعجب می کنند نیست.

It is not that wedding.

اون عروسی نیست

Not yet.

نه هنوز.

No. Can't you guess

نه. نمی توانید حدس بزنید

No, obviously not.

نه، بدیهی است که نه.

That silence tells me.

این سکوت به من می گوید.

Obviously not.

بدیهی است که نه.

So we are looking at words

بنابراین ما به کلمات

connected to long and short, so we've had long.

مرتبط با طولانی و کوتاه نگاه می کنیم، بنابراین ما طولانی داشته ایم.

So now I think we will have a look at some short words.

بنابراین اکنون فکر می کنم نگاهی به چند کلمه کوتاه خواهیم داشت.

Short words connected to if I can find it.

کلمات کوتاه مرتبط است اگر بتوانم آن را پیدا کنم.

It's disappeared.

ناپدید شده است

Where's it gone? It's

کجا رفته؟

we could tell, right, that we gave my sources.

درست است که می‌توانیم بگوییم که ما منابعم را دادیم.

I've found it.

من آن را پیدا کرده ام.

It's so I'm not very well, I've just.

به همین دلیل من خیلی خوب نیستم، فقط.

I'm still recovering from Corona virus.

من هنوز در حال بهبودی از ویروس کرونا هستم.

Any excuse?

هر بهانه ای؟

Yes. It's a pretty good excuse, I tell you, it's a very good excuse.

آره. این یک بهانه خیلی خوب است، به شما می گویم، بهانه بسیار خوبی است.

If you need a good excuse for taking it easy

اگر برای چند روز راحت به بهانه خوبی نیاز دارید

for a few days, just just have Corona virus.

، فقط ویروس کرونا داشته باشید.

Hello, Morocco.

سلام مراکش.

Brief.

Something short, something brief, something quick that does not last very long.

مختصر.

چیزی کوتاه، چیزی کوتاه، چیزی سریع که خیلی دوام نمی آورد.

Some people say that our live stream should be brief

برخی می گویند که پخش زنده ما باید مختصر

there was a very famous book

باشد، کتاب بسیار معروفی

written by Professor Stephen Hawking called What Was It called?

نوشته پروفسور استیون هاوکینگ به نام What Was It نوشته شده است؟

A Brief History of Time Brief,

تاریخچه مختصر زمان،

Something Short.

چیزی کوتاه.

Quite often if you want to tell a story, you often shorten the story

اغلب اوقات اگر می خواهید داستانی را تعریف کنید ، اغلب داستان را کوتاه می کنید

or if you want to give lots of information,

یا اگر می خواهید اطلاعات زیادی ارائه دهید

you try to give it as as quickly as possible.

، سعی می کنید در سریع ترین زمان ممکن آن را ارائه دهید.

A brief.

خلاصه.

I think in in the business world, or in the legal world, if you have a brief,

فکر می‌کنم در دنیای تجارت، یا در دنیای حقوقی، اگر مختصری داشته باشید، به

that means it's, you know, it's a sort of a summary of what?

این معنی است که می‌دانید، به نوعی خلاصه‌ای از چیست؟

Of the case. Yes. What you're going to talk about.

از مورد. آره. در مورد چیزی که قرار است صحبت کنید.

It's a very good way of remembering the details of something,

این روش بسیار خوبی برای به خاطر سپردن جزئیات چیزی است،

especially when it's complicated or complex in business and in law.

به خصوص زمانی که در تجارت و قانون پیچیده یا پیچیده باشد.

So you have to have those things

بنابراین شما باید آن چیزها را

either memorised or written down, prepared.

یا حفظ کنید یا یادداشت کنید، آماده کنید.

And we often refer to those as your brief.

و ما اغلب به آنها به عنوان مختصر شما اشاره می کنیم.

But not your briefs, not briefs which is something completely different.

اما نه شورت شما، نه بریف که چیزی کاملاً متفاوت است.

Those are your underpants. Yes. If you put an X on that,

اون شلوارت هست آره. اگر روی آن X قرار دهید،

you've got male underwear. Yes.

لباس زیر مردانه دارید. آره.

And if you put an X on this you have something you will wear on the beach.

و اگر X روی آن قرار دهید، چیزی دارید که در ساحل بپوشید.

Yes. Short, something short.

آره. کوتاه، چیزی کوتاه.

So from brief

بنابراین از مختصر

to short, a short thing

به کوتاه، یک چیز کوتاه است

something that does not last very long.

که خیلی دوام نمی آورد.

A person who is not very tall like Mr Steve.

فردی که قد بلندی مثل آقای استیو ندارد.

I'm above average height for a man in the UK.

قد من برای یک مرد در بریتانیا بالاتر از حد متوسط ​​است.

I can tell you that. Mr Tannock.

من میتونم اونو به شما بگم. آقای تانوک

Lots of people in your family are very small, though I have noticed that actually.

بسیاری از افراد خانواده شما بسیار کوچک هستند، اگرچه من واقعاً متوجه این موضوع شده ام.

I'm sure you come from maybe, maybe your family is is

من مطمئن هستم که شما شاید از آنجا آمده اید، شاید خانواده شما

have to be careful what I'm saying here.

باید مراقب صحبت های من باشند.

Small but perfectly formed.

کوچک اما کاملاً شکل گرفته.

Maybe your family is descended from from leprechauns.

شاید خانواده شما از نسل جذامیان باشند.

Well, my father was five.

خب پدرم پنج سالش بود.

He was taller than me.

او از من بلندتر بود.

He was five, ten, five, seven.

پنج، ده، پنج، هفت سال داشت.

I think my father was or. Or but

فکر کنم پدرم یا بود. یا اما

it's very unkind.

خیلی نامهربان است.

I mean, I'm not, you know, mean, I'm five nearly 510.

یعنی من نیستم، میدونی، یعنی من پنج ساله هستم، تقریباً 510

I'm not, I'm not short, but I'm not sibyl kind of, you know, that way very much.

.

There's not much to me anyway.

به هر حال چیز زیادی برای من وجود ندارد.

Enough about me.

برای من کافیست.

What does De-brief mean?

De-brief به چه معناست؟

Says Tomic, that's a good word. Yes, yes, yes.

تومیک می گوید، این کلمه خوبی است. بله بله بله.

You get the information, you.

شما اطلاعات را دریافت می کنید، شما.

Get the information. Yes, that's it.

اطلاعات را دریافت کنید. آره همینه.

So maybe a person has information, something they've remembered or memorised

بنابراین ممکن است شخصی اطلاعاتی داشته باشد، چیزی را که به خاطر آورده یا به خاطر بسپارد

and then you have to sit down with them and then they will tell you all the things they know.

و سپس شما باید با او بنشینید و سپس همه چیزهایی را که می داند به شما بگوید.

So that is debriefing.

پس این بحث است.

It sounds like you are taking someone's underwear off.

به نظر می رسد که دارید لباس زیر کسی را در می آورید.

It could be that as well.

میتونه همینطور باشه

Say you've been to a meeting, your boss says to you,

بگو که به جلسه ای رفته ای، رئیست به تو می گوید،

I want you to go and meet these new clients

می خواهم بروی و این مشتریان جدید را ملاقات

and then come back and give me a debrief

کنی و بعد برگردی و به من گزارش بده

so he's not going or she's not going with you.

تا او نرود یا او با تو نخواهد رفت.

All, they are not going, but they want you to go in their place and they want to know the information.

همه، آنها نمی روند، اما آنها می خواهند شما به جای آنها بروید و آنها می خواهند اطلاعات را بدانند.

So they come back and you will give a debrief

بنابراین آنها برمی‌گردند

and sort of a summary of what that meeting was about. Yes.

و شما خلاصه‌ای از آنچه در آن جلسه بود را ارائه می‌کنید. آره.

You know, you might go on a mission somewhere

میدونی، ممکنه بری یه جایی یه ماموریتی

and your you come back and your commander

و برگردی و

says, you know, give me the debrief, what's going on?

فرماندهت بگه، میدونی، توضیحات رو به من بده، چه خبره؟

So, yeah, you're right, Mr. Duncan.

خب، آره، حق با شماست، آقای دانکن.

That's why you are giving that information back in a short and way.

به همین دلیل است که شما آن اطلاعات را به صورت مختصر و کوتاه پس می دهید.

That's it

here and then gone here.

اینجا تمام شد و بعد رفتیم اینجا.

Then gone.

بعد رفت.

Something short is here.

یه چیز کوتاه اینجاست

And then gone.

و بعد رفت.

A lot of people say that about life.

بسیاری از مردم این را در مورد زندگی می گویند.

They say you're here and then gone.

آنها می گویند شما اینجا هستید و سپس رفته اید.

It's brief, it's quick.

مختصر است، سریع است.

Enjoy it.

از آن لذت ببرید.

As much as you can.

تا جایی که می توانید.

You're here, then gone.

تو اینجا هستی بعد رفتی

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Blink and you will miss it.

پلک بزنید و آن را از دست خواهید داد.

Something short something that does not last for a long time.

چیزی کوتاه چیزی که برای مدت طولانی دوام نمی آورد.

If you blink,

اگر پلک

you will miss it.

بزنید، آن را از دست خواهید داد.

Yes, blink and you will miss it.

بله، پلک بزنید و آن را از دست خواهید داد.

It will happen but it will happen very quickly.

این اتفاق می افتد اما خیلی سریع اتفاق می افتد.

When would you say that?

And what in what context would you use that?

چه زمانی این را می گویید؟

و در چه زمینه ای از آن استفاده می کنید؟

Maybe you are maybe you are watching some wildlife

شاید شما هستید، شاید در حال تماشای برخی از حیات وحش هستید

and maybe you are waiting for a certain animal to appear.

و شاید منتظر ظاهر شدن یک حیوان خاص هستید.

But the animal is very shy.

اما حیوان بسیار خجالتی است.

It's a shy animal.

حیوان خجالتی است.

It might come out very briefly and then go away again.

ممکن است برای مدت کوتاهی بیرون بیاید و دوباره از بین برود.

You have to make sure you don't blink, because if you blink, you might miss it

شما باید مطمئن شوید که پلک نمی‌زنید، زیرا اگر پلک بزنید، ممکن است آن را از دست بدهید،

because we are saying that that thing will only happen for a short period of time.

زیرا ما می‌گوییم که این اتفاق فقط برای مدت کوتاهی رخ می‌دهد.

They might be looking up at the stars to see any any sort of shooting stars

آنها ممکن است به ستارگان نگاه کنند تا ببینند هر نوع ستاره تیراندازی

go through the sky and you've got to be keep your eyes open.

در آسمان می گذرد و شما باید چشمان خود را باز نگه دارید.

You mustn't blink because if you blink, you might miss it.

شما نباید پلک بزنید زیرا اگر پلک بزنید ممکن است آن را از دست بدهید.

Yeah, that's right. That's that's that's very, very good.

آره درست است. همین که خیلی خیلی خوبه

MR. Doing.

Yes, like debris christine is a different thing.

آقای. در حال انجام.

بله، کریستین مانند زباله چیز دیگری است.

Debbie. Ah, ISIS

دبی آه،

is not the same as debrief debris, debris or debris.

داعش همان آوار، آوار یا آوار نیست.

Debris that once this debris is.

آشغال هایی که یک بار این آشغال است.

Sort of left over. Debris.

به نوعی باقی مانده است. آوار.

Yeah, things left over the building walls to collapse.

آره، چیزهایی که روی دیوارهای ساختمان باقی مانده اند تا فرو بریزند.

You've got you get lots of debris, lots of sort of waste.

شما باید مقدار زیادی زباله، مقدار زیادی زباله دریافت کنید.

Yes. Things that have been left behind.

آره. چیزهایی که پشت سر گذاشته شده است.

Something that is excess, something that is unneeded,

چیزی که زیاده روی است، چیزی که بی نیاز است،

something that was was once new and has now been destroyed.

چیزی که زمانی جدید بود و اکنون از بین رفته است.

What is left is debris.

آنچه باقی می ماند زباله است.

Sharon Stone in Basic Instinct.

شارون استون در Basic Instinct.

I don't remember that film, but was she debriefed in that or is that a different.

من آن فیلم را به خاطر نمی آورم، اما آیا او در آن توضیح داده شده است یا متفاوت است.

Steve. Thing altogether.

استیو کلا چیز

Your lack of knowledge

عدم آگاهی شما

of everything that's ever happened in history?

از هر آنچه که تا به حال در تاریخ اتفاق افتاده است؟

Well, it's a film.

خب این یک فیلم است.

It is a film, yes. Yeah, I know.

این یک فیلم است، بله. آره میدونم

But is that a pun. Well, yes.

اما آیا این یک جناس است خب بله.

Yes, definitely.

بله قطعا.

Because because that that particular movie is

چون چون آن فیلم خاص است

there's no way I'm talking about this.

، به هیچ وجه نمی توانم در مورد آن صحبت کنم.

Yeah. She had her pants were taken off is what you're saying.

آره او که شلوارش را درآورده بود این چیزی است که شما می گویید.

She was wearing no pants, right?

هیچ شلواری نپوشیده بود، درسته؟

She had no pants.

شلوار نداشت

So there's a pun, a play on words.

بنابراین یک جناس وجود دارد، یک بازی با کلمات.

She brief.

او مختصر

She famously crossed her legs.

او به طرز معروفی پاهایش را روی هم گذاشت.

Oh, right.

درسته.

Dean Nichols, you might say.

شاید بگویید دین نیکولز.

But yes, she

اما بله، او

they weren't there. Anyway.

آنجا نبودند. به هر حال.

The briefs are huge.

شورت ها بزرگ هستند.

Yes, it's briefs.

بله، خلاصه است.

Underwear is usually for men.

لباس زیر معمولا برای مردان است.

But yes, that is a very clever pun

اما بله، این یک جناس بسیار هوشمندانه

this term.

Thank you very much for that.

است.

بابت آن بسیار ممنونم.

I need to eat fish.

من باید ماهی بخورم

According to my bar

با توجه به نوار

I Amiga three. Yes.

من من آمیگا سه. آره.

Well, yeah, we do eat fish. Is that mine?

خوب، بله، ما ماهی می خوریم. اون مال منه؟

Is that mine? Yeah. Well, what does this have to do with.

اون مال منه؟ آره خب این چه ربطی داره

I don't know.

من نمی دانم.

A flash in the pan is something that happens briefly.

فلاش در تابه چیزی است که به طور خلاصه اتفاق می افتد.

Maybe there is a certain trend, a certain thing that people are doing.

شاید یک روند خاصی وجود داشته باشد، یک کار خاصی که مردم انجام می دهند.

Maybe they are doing a certain thing on the Internet.

شاید آنها در اینترنت کار خاصی انجام می دهند.

Maybe they are doing a certain type of dance or some activity

شاید آنها نوع خاصی از رقص یا فعالیتی را انجام می دهند

and then a few weeks later,

و چند هفته بعد

everyone forgets all about it.

همه آن را فراموش می کنند.

People will say that that was just a flash in the pan.

مردم خواهند گفت که این فقط یک فلاش در ظرف بود.

So yes, the winner of last year's talent contest

پس بله، برنده مسابقه استعدادیابی سال گذشته

is nowhere to be seen.

هیچ جا دیده نمی شود.

They were just a flash in the pan

آنها فقط یک فلاش در تابه بودند

and the popularity was only very brief yes.

و محبوبیت بسیار مختصری بود بله.

Very good.

Thank you. Yeah.

خیلی خوب.

متشکرم. آره

So obviously if you are cooking and you burn something in your pan,

بنابراین بدیهی است که اگر در حال آشپزی هستید و چیزی را در ماهیتابه خود می

there might be a brief flash of flame.

سوزانید، ممکن است شعله کوتاهی وجود داشته باشد.

So it's that's where that comes from. That's it.

بنابراین این همان جایی است که از آنجا می آید. خودشه.

You think it's just a fast occurrence or for some it that happens.

شما فکر می کنید که این فقط یک اتفاق سریع است یا برای برخی اتفاق می افتد.

Briefly.

به طور خلاصه.

Hello to Jinping.

سلام به جین پینگ.

Hello, Jinping.

سلام جین پینگ

Nice to see you here. Hello.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. سلام.

Please call me Jinping.

لطفا من را جین پینگ صدا کنید.

I will call you Jinping.

من تو را جین پینگ صدا می کنم.

Hello? Jinping.

سلام؟ جین پینگ

There we go. I'm calling you.

ما میرویم آنجا. دارم صدایت میزنم.

Belarus is here. Hello, Belarus.

بلاروس اینجاست سلام بلاروس

Oh, Claudia. Claudia.

اوه، کلودیا. کلودیا

What are you cooking today?

امروز چی میپزی؟

We were asking this earlier. Yes,

ما قبلاً این را می پرسیدیم. بله،

because we were wondering where you were and we were wondering what you were cooking.

چون فکر می‌کردیم شما کجا هستید و فکر می‌کردیم چه می‌پزید.

So if you are cooking, please tell us what is it says 100 DOB.

بنابراین اگر در حال آشپزی هستید، لطفاً به ما بگویید 100 DOB چیست.

Is this your 197

آیا این

episode of English Addict?

قسمت 197 انگلیسی معتاد شماست؟

It is 197.

این 197 است.

Does that mean that very soon,

یعنی خیلی زود،

in a brief period of time, yes,

در یک بازه زمانی کوتاه، بله،

you will have reached a milestone of 200 episode.

شما به نقطه عطف 200 قسمت خواهید رسید.

Two episodes of this.

دو قسمت از این

Wow. Coming up in around about three weeks from now.

وای. در حدود سه هفته دیگر از هم اکنون ارائه می شود.

I bet you can't wait it's.

شرط می بندم که نمی توانید صبر کنید.

Been a long time coming.

یک مدت طولانی در حال آمدن است.

Actually, not that long.

در واقع، نه چندان طولانی.

Did you know that English addicts started not long before

آیا می دانستید که معتادان انگلیسی مدتی قبل

the pandemic began?

از شروع همه گیری شروع به کار کردند؟

A lot of people think it's been going on much longer than that.

بسیاری از مردم فکر می کنند که این خیلی بیشتر از این طول کشیده است.

But we we started the English addict

اما ما معتاد انگلیسی را

not long before the pandemic began.

خیلی زود قبل از شروع همه گیری شروع کردیم.

I think it was late.

2019 when we started doing this.

فکر کنم دیر شد

2019 زمانی که ما این کار را شروع کردیم.

The English addict livestream here today, gone tomorrow.

پخش زنده معتاد انگلیسی امروز اینجاست، فردا رفت.

Something brief, something quick.

چیزی مختصر، چیزی سریع.

It did not last very long.

خیلی طول نکشید.

It was here today.

امروز اینجا بود

And gone tomorrow.

و فردا رفت

The complete opposite of you, Mr. Duncan.

کاملا برعکس شما آقای دانکن.

You've been teaching English for a long time.

شما مدت زیادی است که انگلیسی تدریس می کنید.

Yeah, online.

آره آنلاین

So nobody could say that you are here today.

بنابراین هیچ کس نمی تواند بگوید که شما امروز اینجا هستید.

Gone tomorrow.

فردا رفت

Although this week I thought I would be here today and gone tomorrow.

اگرچه این هفته فکر می کردم امروز اینجا هستم و فردا می روم.

I certainly felt like it.

من مطمئناً آن را دوست داشتم.

This is the school here today.

این مدرسه امروز اینجاست.

Gone tomorrow

فردا

as quick as a flash.

به سرعت مثل یک فلش رفت.

So we had flash in the pan.

بنابراین ما فلاش در تابه داشتیم.

Of course, we can also say as quick as a flash,

البته می‌توان گفت به سرعت یک فلش،

something that did not last very long.

چیزی که دوام زیادی نداشت.

It was as quick as a flash.

مثل یک فلش سریع بود.

You might do something quickly in a hurry.

ممکن است با عجله کاری را سریع انجام دهید.

You do it as quick as a flash.

شما این کار را به سرعت یک فلش انجام می دهید.

Somebody could appear as quick as a flash.

کسی می تواند به سرعت یک فلش ظاهر شود.

In the blink of an eye.

در یک چشم بر هم زدن.

Is very similar. I'm rushing.

بسیار شبیه است. من عجله دارم.

This is a bit stiff because I actually want to go.

این کمی سخت است زیرا من واقعاً می خواهم بروم.

I'm not feeling too well.

حالم خیلی خوب نیست

I've realised that I'm actually starting to feel a little unwell.

من متوجه شدم که در واقع دارم کمی احساس بدی دارم.

So I will keep this short.

بنابراین من این را کوتاه می کنم.

I need to. Look after him.

من نیاز دارم. مراقب او باش

Here we go. Very needy.

در اینجا ما می رویم. خیلی نیازمند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

It was just a blur.

فقط یه تاری بود

Things that are happening around you quickly.

چیزهایی که به سرعت در اطراف شما اتفاق می افتد.

It happened so quickly.

خیلی سریع اتفاق افتاد

It was just a blur.

فقط یه تاری بود

Everything was happening very fast.

همه چیز خیلی سریع اتفاق می افتاد.

It was just a blur.

فقط یه تاری بود

That's a sort of synonym with blink of the eye

این یک جور مترادف با پلک زدن است که

just happened in the blink of an eye, just happened in a blur. Yes.

فقط در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاده است، فقط در یک تاری اتفاق افتاده است. آره.

Everything you're saying happened so quickly. Something happened.

هرچی میگی خیلی سریع اتفاق افتاد اتفاقی افتاد.

Your brain couldn't process it. It just it was like a blur.

مغز شما نتوانست آن را پردازش کند. فقط مثل تاری بود

It just so is particularly traumatic event something happened?

این فقط یک رویداد آسیب زا است که اتفاقی افتاده است؟

Maybe.

شاید.

Maybe you had a car accident or something like that and someone says, what happened?

شاید تصادف رانندگی یا چیزی شبیه آن داشته باشید و یکی بگوید چه اتفاقی افتاده است؟

You saw I can't remember. It was all just a blur.

دیدی یادم نمیاد همه اینها فقط یک تاری بود.

Because you were confused.

چون گیج شدی

Something happens, and it's lots of things going on.

اتفاقی می افتد، و چیزهای زیادی در جریان است.

It confuses your brain.

مغز شما را گیج می کند.

You said it was just a blur. Hmm.

گفتی فقط تاری بود هوم

And finally, something happened for a brief moment.

و بالاخره برای لحظاتی اتفاقی افتاد.

For a brief moment, I thought you were going to say that you wanted to come to my party.

برای یک لحظه فکر کردم می خواهی بگویی که می خواهی به مهمانی من بیایی.

For a brief moment, I thought you were going to say sorry.

برای یک لحظه فکر کردم می خواهید ببخشید.

For a brief moment, I thought you were going to leave me something that happened.

برای لحظه ای کوتاه، فکر کردم قرار است اتفاقی را برای من بگذاری.

Maybe a thought that you have

شاید فکری که می گویید

something that occurs in your mind

چیزی دارید که در ذهن شما رخ می دهد

a thought, but only lasts for a few seconds.

یک فکر است، اما فقط چند ثانیه طول می کشد.

For a brief moment.

برای لحظه ای کوتاه

A brief moment refers to something that happens

یک لحظه کوتاه به چیزی اشاره دارد که

very quickly,

خیلی سریع

and that's it for now.

اتفاق می افتد و فعلا تمام است.

For those long and short.

برای کسانی که بلند و کوتاه هستند.

I'm sure there are many others. I think so.

مطمئنم خیلی های دیگه هم هستن من هم اینچنین فکر میکنم.

We are going to go into this a little bit.

ما قصد داریم کمی به این موضوع بپردازیم.

Sure. I'm not feeling great.

مطمئن. حالم عالی نیست

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Have you eaten anything today, Mr. Duncan? I have.

امروز چیزی خوردی آقای دانکن؟ من دارم.

I've I've eaten some food, but I think I'm still a little.

من مقداری غذا خورده ام، اما فکر می کنم هنوز کمی هستم.

Well, yesterday I was in bed,

خوب، دیروز در رختخواب

and today I'm here presenting a live stream.

بودم و امروز اینجا هستم که یک پخش زنده ارائه می کنم.

The long and short of it, Mr.

طولانی و کوتاه آن، آقای

Duncan, is that you are not fully recovered.

دانکن، این است که شما به طور کامل بهبود نیافته اید.

Now, did you see that?

حالا دیدی؟

I got that phrase in is another phrase the long and short of it.

من این عبارت را در یک عبارت دیگر بلند و کوتاه آن دریافت کردم.

Congratulations. Is what you're effectively saying.

تبریک می گویم. این چیزی است که شما به طور موثر می گویید.

If you say the long and short of it is you are

اگر بلند و کوتاه آن را بگویید این است که به

you are saying in summary, really, aren't you? Yes.

طور خلاصه می گویید، واقعاً اینطور نیست؟ آره.

Uh, what I really mean to say, to cut a long story short,

اوه، منظورم واقعاً این است که بگویم، کوتاه کردن یک داستان

the long and short of it is Mr.

طولانی، این است که آقای

Duncan has not fully recovered.

دانکن به طور کامل بهبود نیافته است.

No, I think it's safe to say that I probably have another three

نه، فکر می‌کنم به جرات می‌توان گفت که احتمالاً سه

or four days before I completely recover those wondering if I'm here tomorrow.

یا چهار روز دیگر فرصت دارم تا آنهایی را که می‌خواهند فردا اینجا باشم یا نه، به طور کامل بهبود دهم.

The answer is no, I'm not here tomorrow

پاسخ منفی است، من فردا اینجا نیستم

because, well, as I just mentioned, I'm not 100%.

زیرا، خوب، همانطور که قبلاً اشاره کردم، من 100٪ نیستم.

Well, I'm hoping to be with you on Tuesday, so I'm going to take the day off tomorrow.

خب، امیدوارم سه شنبه با شما باشم، پس فردا می روم مرخصی.

I won't be here, but I will try to do some extra livestreams

من اینجا نخواهم بود، اما سعی می کنم

as the week goes on.

تا هفته ای که می گذرد، پخش زنده بیشتری انجام دهم.

And of course, Mr.

و البته آقای

Steve is on holiday.

استیو در تعطیلات است.

Yes. Aren't you? Yes, I am.

آره. شما نیستید؟ بله من هستم.

You're having a little break which is I suppose it's

شما کمی استراحت می کنید که فکر می کنم

very fortunate because you can take care of me.

خیلی خوش شانس است زیرا می توانید از من مراقبت کنید.

If I've been ill.

اگر مریض شده ام

I mean, can you do that? We've discussed this.

منظورم این است که آیا می توانی این کار را انجام دهی؟ ما در این مورد بحث کرده ایم.

I've actually taken holiday off.

من در واقع تعطیلات را تعطیل کرده ام.

If you take holiday off and then you are sick,

اگر مرخصی گرفتی و بعد مریض شدی،

can you cancel that holiday and take it off a sick,

می‌توانی آن تعطیلات را لغو کنی و آن را در

sick days so that you don't use it your holiday?

روزهای مریضی برداریم تا از تعطیلاتت استفاده نکنی؟

It's interesting to think you can.

جالب است فکر کنید که می توانید.

So you decide to have some time off from work. Yes.

بنابراین تصمیم می گیرید مدتی از کارتان مرخصی داشته باشید. آره.

So you book the holiday

بنابراین تعطیلات را رزرو می کنید

but then during the holiday, you become ill.

اما در طول تعطیلات، بیمار می شوید.

And the question is,

و سوال این است که

can you change the holiday to sick days?

آیا می توان تعطیلات را به روزهای بیماری تغییر داد؟

Will your work allow you to do that? Since.

آیا کار شما این امکان را به شما می دهد؟ از آنجا که.

You know, I don't think that's ever happened.

می دانی، من فکر نمی کنم که هرگز این اتفاق افتاده باشد.

I've never heard of that ever happening.

من هرگز نشنیده ام که چنین اتفاقی افتاده باشد.

I think it would be controversial.

من فکر می کنم بحث برانگیز خواهد بود.

Yes, I think if you were to do that.

بله، فکر می کنم اگر قرار بود این کار را انجام دهید.

But maybe

اما شاید

some people watching their workplace allows them to do that.

برخی از افراد با تماشای محل کار خود این امکان را به آنها بدهد.

I think that's it.

Steve, I'm going to end the live stream.

فکر می کنم همین است.

استیو، من به پخش زنده پایان می دهم.

We, of course, have these for later.

البته ما اینها را برای بعد داریم.

Now, Mr. Duncan,

اکنون، آقای دانکن،

you are recovering.

شما در حال بهبودی هستید.

You need to eat healthily.

شما باید سالم غذا بخورید.

Well, this is healthy.

خوب این سالم است

And chocolate, high fat and high sugar.

و شکلات، چربی و قند بالا.

Chocolate is not good for your recovery, Mr Duncan.

شکلات برای بهبودی شما خوب نیست، آقای دانکن.

So I'm going to have to take that off you.

بنابراین من باید آن را از شما حذف کنم.

This is fine. This is my bunny. Rabbit.

این خوبه. این خرگوش من است خرگوش.

Oh, that's probably why you're not recovering, because you're eating.

اوه، احتمالاً به همین دلیل است که شما بهبود نمی‌یابید، زیرا دارید غذا می‌خورید.

It's funny, isn't it?

خنده دار است، اینطور نیست؟

Mr. Duncan has got the sweetest tooth

آقای دانکن شیرین ترین دندان را در

of anyone I've ever known.

بین هر کسی که تا به حال می شناسم دارد.

If you say someone's got a sweet tooth, it means they like sweet things.

اگر می گویید کسی شیرینی دارد، به این معنی است که چیزهای شیرین دوست دارد.

They've got an affinity, a love of sweet things.

آنها علاقه ای به چیزهای شیرین دارند.

And so I think that means, you know, the Corona virus has killed off

و بنابراین فکر می‌کنم این بدان معناست که می‌دانید، ویروس کرونا

all your normal senses of salt and sour,

تمام حس‌های طبیعی نمک و ترش را از بین برده است،

but not sugar.

اما شکر را نه.

No, because you've got so many neurones

نه، زیرا شما نورون های زیادی

in your brain that are firing up to for sugar.

در مغز خود دارید که به دنبال قند هستند.

That's even corona virus could knock those. Out

این حتی ویروس کرونا می تواند آنها را از بین ببرد.

no, I think you're right.

نه، فکر می کنم حق با شماست.

It's Ace.

آس است.

You've got me.

تو منو گرفتی.

So you've got this strong nerve that is just sugar.

بنابراین شما این اعصاب قوی را دارید که فقط قند است.

Your most of your tongue is a pure receptor for sugar.

بیشتر زبان شما یک گیرنده خالص برای قند است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So I think that's actually quite interesting.

بنابراین من فکر می کنم که در واقع بسیار جالب است.

I think people have got a sweet tooth who, who love sweet things.

من فکر می کنم مردم شیرینی دارند که عاشق چیزهای شیرین هستند.

They must have more nerve endings on their tongue.

آنها باید انتهای عصبی بیشتری روی زبان خود داشته باشند.

Connected with the pleasure sensation of sugar.

با حس لذت شکر مرتبط است.

So you've still got a few threads of those near

بنابراین شما هنوز چند رشته از کسانی که در نزدیکی

and left, like got

و چپ هستند، مانند got

oh I'll keep it brief MR.

oh من آن را مختصر MR نگه دارید.

Don't you think I'm fine. Keep it brief.

فکر نمیکنی من خوبم مختصر بفرمایید

I'm having a relapse here.

من اینجا دارم عود می کنم

I maybe maybe I should have one of those tongues like a butterfly that rolls out like that.

شاید من باید یکی از آن زبانها را مثل پروانه داشته باشم که آنچنان می پیچد.

Have you ever seen a butterfly with their tongue?

آیا تا به حال پروانه ای را با زبان خود دیده اید؟

It comes out like this.

اینجوری بیرون میاد

It goes by. Can they like sweet things? Maybe.

می گذرد. آیا آنها می توانند چیزهای شیرین را دوست داشته باشند؟ شاید.

Or maybe you were a butterfly in a previous life or a hummingbird.

یا شاید شما یک پروانه در زندگی قبلی یا یک مرغ مگس خوار بودید.

Maybe because they like sweet things. Then they

شاید چون چیزهای شیرین دوست دارند. بعد

OK. Yeah, right. Yes.

اوکی می کنند. بله درسته. آره.

Nittany Tram says that I could take over this week.

Nittany Tram می گوید که من می توانم این هفته مسئولیت را بر عهده بگیرم.

Would you allow me, Mr. Duncan?

اجازه می دهید آقای دانکن؟

I would not.

من نمی خواهم.

I take over.

من بر عهده میگیرم.

I would.

من می خواهم.

I would go round my studio in cut.

من با برش دور استودیویم می رفتم.

Literally cut all of the electrical leads just to stop you from.

به معنای واقعی کلمه تمام سیم های برق را قطع کنید تا شما را از آن باز دارد.

From plugging anything in.

از وصل کردن هر چیزی.

You putting my nose out of joint?

بینی من را از مفصل خارج می کنید؟

I could, of course, just talk about cars or politics

البته می‌توانم فقط در مورد ماشین‌ها یا سیاست صحبت

and you know, it would be you'd come back and there'd be you'd have no viewers left.

کنم و می‌دانی، اگر برمی‌گردی و بیننده‌ای برایت باقی نمی‌ماند.

Only. Only.

فقط. فقط.

But, Stephen, you know something about one of those subjects

اما، استفان، شما چیزی در مورد یکی از آن موضوعات کاملاً می دانید

completely the other

و دیگری

not too shady.

نه چندان مبهم.

Let's see. So.

اجازه بدید ببینم. بنابراین.

Well, we have been here today, but

خب، ما امروز اینجا بودیم، اما

we are truncating. Ou.

داریم کوتاه می‌کنیم. او

Live stream.

پخش زنده.

I feel like I'm truncating down here.

احساس می کنم دارم اینجا را کوتاه می کنم.

Shortening.

کوتاه کردن.

We are keeping today's livestream brief.

ما به طور خلاصه پخش زنده امروز را نگه می داریم.

Well, we're trying to.

خوب، ما سعی می کنیم.

Just trying to use some of your words, Mr.

فقط سعی کردم از برخی از کلمات شما استفاده کنم، آقای

Duncan. Good.

دانکن. خوب

So do you want me to go first?

پس میخوای اول برم؟

I'll put the cattle on the cover after a cup of tea.

بعد از یک فنجان چای، گاوها را روی جلد می گذارم.

We go in together, I think.

فکر کنم با هم وارد میشیم

OK, I'm just so tired. Steve,

باشه من خیلی خسته ام استیو،

you have to know when I'm being very serious.

تو باید بدونی که من خیلی جدی هستم.

I'm a bit tired now.

الان کمی خسته ام

I'm not going to throw up.

من قصد ندارم پرت کنم.

I'm not going to vomit. You've done that. Before.

من قرار نیست استفراغ کنم. شما این کار را کرده اید. قبل از.

Yeah, it's not here, though.

بله، اینجا نیست.

Not in the studio.

نه در استودیو

But I am feeling a little weak.

ولی یه کم احساس ضعف میکنم

Unfortunately, I think it is, because I trying to do this, I should be doing this.

متأسفانه، فکر می‌کنم اینطور است، چون سعی می‌کنم این کار را انجام دهم، باید این کار را انجام دهم.

I should still be resting.

من هنوز باید استراحت کنم

You're standing on your feet.

تو روی پاهایت ایستاده ای

It's very tiring.

خیلی خسته کننده است.

Standing on your feet for a long period of time.

برای مدت طولانی روی پاهای خود بایستید.

If you are recovering. It is. Endless.

اگر در حال بهبودی هستید. این است. بی پایان

It is.

این است.

I agree.

موافقم.

Lovely to be here.

دوست داشتنی اینجا بودن

If only briefly.

اگر فقط به طور خلاصه.

Yesterday I'm not sure if an hour and 15 minutes is brief, but they got brief.

دیروز مطمئن نیستم که یک ساعت و 15 دقیقه کوتاه است یا نه، اما آنها کوتاه شدند.

Of the. Normal. Yes. Anyway.

از. طبیعی. آره. به هر حال.

Love to you.

عشق به تو.

And see you all next week.

و هفته آینده همه شما را می بینم.

And hopefully you'll see Mr.

و امیدواریم که

Mr. Duncan recovered on Monday, Tuesday, Tuesday.

آقای دانکن در روزهای دوشنبه، سه شنبه، سه شنبه بهبود یافته است.

And I won't. Be here tomorrow.

و من نخواهم کرد. فردا اینجا باش

Oh, well.

اوه، خوب

Tomorrow's Monday and that.

فردا دوشنبه و اون.

Yes, it is. Yes, tomorrow is Monday.

بله همینطور است. بله فردا دوشنبه است.

Today is Sunday.

امروز یکشنبه است.

And, well, that's all we need to know.

و خب، این تمام چیزی است که باید بدانیم.

That's all we need to know for now.

این تمام چیزی است که فعلاً باید بدانیم.

Thank you, Steve, and thank you for watching.

متشکرم، استیو، و ممنون که تماشا کردی.

I'm going now and I think I might need to collapse on the bed.

الان می روم و فکر می کنم شاید لازم باشد روی تخت دراز بکشم.

And Mr.

Steve will be mopping my fevered brow

و آقای

استیو در

as I continue my fight against

حالی که به مبارزه ام علیه کمین مخوف ادامه می دهم، پیشانی تب دار مرا پاک می کند

against the dreaded lurk.

.

And, of course, until the next time we meet you know what's coming next?

و البته، تا دفعه بعد که ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

You ready, Steve? I'm ready.

آماده ای استیو؟ من آماده ام.

Ta ta for now.

تا تا فعلا