PLEASE... CUT IT OUT !! / English Addict LIVE chat & Learning / Sunday 10th April 2022

It's going to be a weird one today.

امروز یک اتفاق عجیب خواهد بود.

A very strange one.

یکی خیلی عجیب

In fact,

در واقع

for various reasons, which I will explain later on.

به دلایل مختلفی که در ادامه توضیح خواهم داد.

Here we are then.

پس ما اینجا هستیم.

Yes, we are back together once more.

بله، ما یک بار دیگر با هم هستیم.

It is English addict coming to you like live

این معتاد انگلیسی است که

from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً به صورت زنده به سراغ شما می آید.

Oh, fancy pants.

اوه شلوار فانتزی

It's England. And

انگلستان است. و

hi, everybody.

سلام به همه

This is Mr.

Duncan in England.

این آقای

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you really, really happy?

آیا واقعاً، واقعاً خوشحال هستید؟

Do you have one of these on your face at the moment?

آیا در حال حاضر یکی از این موارد را روی صورت خود دارید؟

I really hope you do.

من واقعا امیدوارم که شما انجام دهید.

I need your smiles.

من به لبخندهایت نیاز دارم

I need your positive vibes today.

امروز به حالات مثبت شما نیاز دارم.

And yes, we are back together.

و بله، ما دوباره با هم هستیم.

Despite a crazy week.

با وجود یک هفته دیوانه کننده.

Let's just say that so far, April has been very eventful.

بیایید بگوییم که تا کنون، آوریل بسیار پر حادثه بوده است.

Things have happened.

اتفاقاتی افتاده است.

It's been a busy month. Not.

این یک ماه شلوغ بود. نه.

Not just because of the fact that I'm here for 25 days during April

نه فقط به خاطر این واقعیت که من 25 روز در ماه آوریل اینجا هستم،

but other things as well, which I will explain later on.

بلکه موارد دیگری نیز وجود دارد که بعداً توضیح خواهم داد.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am an English addict.

شاید بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم.

One of those, in fact, up there.

یکی از اونها، در واقع، اون بالا.

And I have a feeling maybe you are one of those as well.

و من این احساس را دارم که شاید شما هم یکی از آن ها باشید.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

A very strange one.

یکی خیلی عجیب

It's been an unusual month because I've been doing my special

این یک ماه غیرعادی بود زیرا من

live streams six days a week.

شش روز در هفته پخش زنده ویژه خود را انجام می دادم.

I'm with you at the moment during the month of April,

من در حال حاضر در ماه آوریل با شما هستم

and I was hoping

و امیدوارم

that everything would go smoothly.

همه چیز به خوبی پیش برود.

I didn't want any problems.

نمیخواستم مشکلی پیش بیاد

I didn't want any difficulties.

من هیچ مشکلی نمی خواستم.

I certainly did not want any

من مطمئناً هیچ

nasty surprises.

سورپرایز بدی نمی خواستم.

However, we have had a little surprise for those who follow me on Facebook.

با این حال، ما برای کسانی که من را در فیس بوک دنبال می کنند یک سورپرایز کوچک داشتیم.

You know, you will know what I'm talking about. Exactly.

میدونی، میفهمی که دارم راجع به چی حرف میزنم. دقیقا.

You will definitely know what I'm referring to.

قطعاً متوجه خواهید شد که به چه چیزی اشاره می کنم.

But we will talk about that a little bit later on.

اما کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

I'm feeling good

من احساس خوبی

I'm the only person in this house

دارم من تنها کسی هستم که در این

who is feeling good

خانه احساس خوبی

I know there's only two of us, but the other one

دارم می دانم که ما فقط دو نفر هستیم، اما

is not feeling so good.

دیگری آنقدرها احساس خوبی ندارد.

All will be explained a little bit later on.

همه چیز کمی بعد توضیح داده خواهد شد.

Yes, we are here again.

بله، ما دوباره اینجا هستیم.

And yes, we have made it

و بله، ما

all the way to the end of another week and also the end of another weekend.

آن را به پایان یک هفته دیگر و همچنین پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم.

Without blowing ourselves up,

بدون اینکه خودمان را منفجر کنیم،

which is always a good thing when you think about it.

که همیشه وقتی به آن فکر می‌کنید چیز خوبی است.

Yes, it's Sunday

بله، یکشنبه است

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Do you keep it in jeopardy?

آیا آن را در خطر نگه می دارید؟

PDP Deputy

معاون PDP

Yes, we are back and I hope you are feeling good today.

بله، ما برگشتیم و امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید.

The weekend. How was your weekend?

آخر هفته. آخر هفته ات چطور بود؟

Was it a good one?

خوب بود؟

I hope so.

امیدوارم.

I hope you had a really lovely weekend.

امیدوارم آخر هفته واقعاً خوبی را سپری کرده باشید.

Mine was strange, slightly hectic.

مال من عجیب بود، کمی گیج کننده.

So very unusual moments of time occurring here in the Mr.

بنابراین لحظات بسیار غیرمعمولی از زمان در اینجا در خانواده آقای

Duncan and Mr. Steve household.

دانکن و آقای استیو رخ می دهد.

I have to say some very interesting things going on.

چیزهای خیلی جالبی رو باید بگم.

Can I say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Yes, I want to say hello to you, first of all, because

بله، اول از همه می خواهم به شما سلام کنم، زیرا

many of you have sent lovely messages to my Facebook page.

بسیاری از شما پیام های دوست داشتنی به صفحه فیس بوک من ارسال کرده اید.

Thank you very much for those.

از آنها بسیار سپاسگزارم.

Can I say congratulations to Bruno?

آیا می توانم به برونو تبریک بگویم؟

Bruno to five who says bonjour or a big hello to you?

برونو به پنج نفر که به شما می گوید بنجور یا یک سلام بزرگ؟

Of course.

البته.

Speaking of French and France, it is the big election this weekend.

صحبت از فرانسه و فرانسه ، انتخابات بزرگ این آخر هفته است.

Who will be the new president of France?

رئیس جمهور جدید فرانسه چه کسی خواهد بود؟

There are not many people

افراد زیادی نیستند

who who might be elected.

که ممکن است انتخاب شوند.

I think most people seem to

فکر می کنم اکثر مردم

think that Macron will be the president again.

فکر می کنند که ماکرون دوباره رئیس جمهور خواهد شد.

However, there are some contenders every time.

با این حال، هر بار چند مدعی وجود دارد.

Every time there is a French election,

هر بار که انتخابات فرانسه برگزار می شود،

they always talk about Marine Le Pen as well.

همیشه در مورد مارین لوپن صحبت می کنند.

I don't know why, but the media becomes

نمی‌دانم چرا، اما

almost insane whenever there is a French election.

هر زمان که انتخابات فرانسه برگزار می‌شود، رسانه‌ها تقریباً دیوانه می‌شوند.

They always seem to say things like Marine

به نظر می رسد آنها همیشه چیزهایی می گویند مانند مارین

Le Pen is getting a lot of support, as if somehow

لوپن که از حمایت زیادی برخوردار است، گویی که به نوعی

that will scare people into doing something else.

باعث ترس مردم از انجام کار دیگری می شود.

So I suppose I suppose

بنابراین

it would be fair to say the election won't be close.

فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم انتخابات نزدیک نخواهد بود.

I don't think it will be close.

فکر نکنم نزدیک باشه

I think when people go to actually vote, I think they will make the decision.

فکر می‌کنم وقتی مردم واقعاً برای رای دادن می‌روند، فکر می‌کنم تصمیم خواهند گرفت.

That seems the most sensible

این معقول ترین به نظر می رسد،

So I know sometimes human beings

بنابراین می دانم که گاهی انسان ها

can react with their emotions.

می توانند با احساسات خود واکنش نشان دهند.

I have to be honest, I am feeling rather emotional today.

باید صادقانه بگویم، امروز نسبتاً احساسی هستم.

Doing this for various reasons, but I think it does happen.

انجام این کار به دلایل مختلف، اما من فکر می کنم این اتفاق می افتد.

Sometimes people do vote with their emotions.

گاهی اوقات مردم با احساسات خود رای می دهند.

However, if you are thinking that your country

با این حال، اگر فکر می کنید که کشور شما

is going to be run by a certain person with certain ideas or views,

قرار است توسط شخص خاصی با ایده ها یا دیدگاه های خاص اداره شود

then maybe that will be the thing that you make your decision on.

، شاید این همان چیزی باشد که شما در مورد آن تصمیم بگیرید.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

So it will either be decided today or this weekend,

بنابراین یا امروز یا این آخر هفته تصمیم گیری می شود،

or it will have run on for another vote.

یا برای رای گیری دیگر برگزار می شود.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

I haven't seen the news today, so I'm not sure

من امروز اخبار را ندیده ام، بنابراین مطمئن نیستم

what they are saying about it on the news.

که آنها در مورد آن در اخبار چه می گویند.

Hello to Bruno to five.

سلام به برونو تا پنج.

Anyway, a big bonjour to you.

به هر حال، یک افتخار بزرگ برای شما.

Also, we have Olga as well, arriving at the same time,

همچنین، ما اولگا را نیز داریم که در همان زمان

and we also have Vitesse

می‌آییم، و همچنین ویتسه را داریم

and also arriving at the same time.

و همچنین همزمان می‌رسیم.

Luis Mendez

لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Maria was here as well.

ماریا هم اینجا بود.

Lucas In fact, a lot of people arrived at the same time.

لوکاس در واقع، تعداد زیادی از مردم در همان زمان وارد شدند.

Isn't that strange? Very interesting.

این عجیب نیست؟ بسیار جالب.

We have Beatriz as well.

ما Beatriz را هم داریم.

Also, we have pal Mira, who also arrived at the same time.

همچنین، ما رفیق میرا را داریم که او نیز در همان زمان وارد شد.

So congratulations to all of you.

پس به همه شما تبریک می گویم.

You were you were all first

شما که

here on the live chat

در چت زنده اینجا اولین

Thank you for your good wishes and your prayers

بودید از آرزوهای خوب و دعاهایتان

and all of the other warm wishes.

و همه آرزوهای گرمتان متشکرم.

That have been sent concerning Mr. Steve.

که در مورد آقای استیو ارسال شده است. کمی بعد در

We will be talking more about that a little bit later on.

مورد آن بیشتر صحبت خواهیم کرد .

Also, we have Maria, Maria who

همچنین، ما ماریا، ماریا را

so had Hello, Souad Chocolate,

داریم که Hello را هم داشت، سواد شکلات،

who says, I love the music that plays

که می‌گوید، من عاشق موسیقی‌ای هستم که

when you are counting down to your live stream beginning.

وقتی برای شروع پخش زنده‌تان شمارش معکوس می‌شمارید پخش می‌شود .

Oh, yes.

آه بله.

It is a nice piece of music.

یک قطعه موسیقی زیباست.

I've been using that for a very long time.

من خیلی وقته ازش استفاده میکنم

I think maybe two years up in using that piece of music.

فکر می کنم شاید دو سال دیگر از آن قطعه موسیقی استفاده کنم.

When I'm doing the countdown for my Sunday

وقتی شمارش معکوس را برای

live streams, I do like that sort of music Latin American,

پخش‌های زنده یکشنبه‌ام انجام می‌دهم، از آن نوع موسیقی آمریکای لاتین خوشم می‌آید

a little bit of salsa to

، کمی سالسا

Congratulations to all those who were first on the live chat.

به همه کسانی که اولین بار در چت زنده حضور داشتند، تبریک می‌گویم.

I suppose that deserves offensive pants

من فکر می کنم که سزاوار شلوار توهین آمیز است

That's enough.

We can't have too much excitement.

، کافی است.

ما نمی توانیم هیجان زیادی داشته باشیم.

I have to save my energy

من باید انرژی خود را

for the rest of this live stream.

برای بقیه این پخش زنده ذخیره کنم.

Today we are talking about words and phrases

امروز ما در مورد کلمات و عبارات

connected to cut c u t cut.

مرتبط با cut c u t cut صحبت می کنیم.

It is a word that can be used in many ways.

این کلمه ای است که می توان از آن به طرق مختلف استفاده کرد.

It can also be used as a noun or a verb as well.

همچنین می توان از آن به عنوان اسم یا فعل نیز استفاده کرد.

And we will be talking about that a little bit later on.

و ما کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد .

I suppose I should mention the thing

فکر می کنم باید به چیزی

that I did mention a couple of times earlier, Mr.

که قبلاً چند بار اشاره کردم اشاره کنم، آقای

Steve is not here today

استیو امروز

presenting here in the studio with me.

اینجا در استودیو با من نیست.

However, we will have Mr.

با این حال، ما آقای

Steve live

استیو را

at around about 2:30.

در حدود ساعت 2:30 زنده خواهیم داشت.

So he will be here with us, but not here in person.

بنابراین او اینجا با ما خواهد بود، اما نه شخصاً.

More about that a little bit later on.

بیشتر در مورد آن کمی بعد.

Also, hello to you.

ضمنا سلام به شما

Who else is here today, Marcy?

چه کسی امروز اینجاست، مارسی؟

Hello, Marcia.

سلام مارسیا

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

So for those watching in France, how have you been voting?

بنابراین برای کسانی که در فرانسه تماشا می کنند، چگونه رای داده اید؟

Have you put your cross

صلیب خود را

on the ballot paper?

روی برگه رای گذاشته اید؟

Have you made your choice?

آیا شما انتخاب خود را انجام داده اید؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

I'm just having a look now at the live chat.

من الان فقط نگاهی به چت زنده دارم.

Oh, hello. Also, Claude here.

اوه سلام. همچنین، کلود اینجاست.

Thank you very much, Claudia, for your lovely message as well concerning Mr.

از شما بسیار سپاسگزارم، کلودیا، برای پیام دوست داشتنی شما در مورد آقای

Steve.

استیو.

Hello to Marty. Hello, Martin.

سلام به مارتی سلام مارتین

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for your message yesterday as well concerning Mr.

از پیام دیروز شما نیز در مورد آقای

Steve and his

استیو

his drama at the moment.

و نمایشنامه‌اش در حال حاضر بسیار متشکرم.

The one thing I do like is no one is asking about me.

تنها چیزی که دوست دارم این است که هیچ کس در مورد من سؤال نمی کند.

Everyone is concerned about Steve,

همه نگران استیو هستند،

but no one has asked if I'm okay.

اما هیچ کس نپرسید که آیا حال من خوب است.

They've all been going.

همه آنها رفته اند.

I hope Mr.

امیدوارم آقای

Steve is feeling better. Get well soon, Mr. Steve.

استیو حالش بهتر شده باشد. زود خوب شو، آقای استیو.

But now no one is asking me if I'm okay.

اما الان هیچ کس از من نمی پرسد که آیا حالم خوب است؟

Of course I'm okay because I'm here

البته من خوبم چون اینجا هستم امروز خیلی

It is a strange one today.

عجیب است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Things might be a little weird, and I might seem

همه چیز ممکن است کمی عجیب و غریب باشد، و ممکن

a little bit distracted today.

است امروز کمی حواسم پرت شود.

For which I hope you will forgive me.

که امیدوارم مرا ببخشید.

Hello. Also to.

سلام. همچنین به.

Hello. Sandra Gonzalez.

سلام. ساندرا گونزالس.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

They can't ask me now.

الان نمی توانند از من بپرسند.

It's too late now.

الان خیلی دیر است.

Don't ask me how I am now.

از من نپرس الان چطورم

After.

بعد از.

After I've actually mentioned it.

بعد از اینکه واقعاً به آن اشاره کردم.

You don't.

You don't say thank you to someone after they've complained

شما این کار را نمی کنید.

بعد از اینکه کسی شکایت کرد

that no one said thank you.

که کسی تشکر نکرده است، از او تشکر نمی کنید.

It is too late now.

الان خیلی دیر است.

You had your chance

شما شانس خود را داشتید

Yes, I am.

بله، من هستم.

Okay. Sometimes you have no choice.

باشه. گاهی اوقات چاره ای ندارید.

One of us

یکی از

has to continue

ما باید ادامه دهد

Unfortunately, that person is me.

متاسفانه آن شخص من هستم.

Probably not the best qualified person

احتمالاً بهترین فرد واجد شرایط

to continue running the house and everything else.

برای ادامه اداره خانه و هر چیز دیگری نیست.

But I will try my best.

اما تمام تلاشم را خواهم کرد.

Thank you, Beatrice. Mr.

متشکرم، بئاتریس. آقای

Duncan, all of us wish the best for you.

دانکن، همه ما بهترین ها را برای شما آرزو می کنیم.

As well.

همچنین.

That's nice. Thank you very much for that.

خوبه. بابت آن بسیار ممنونم.

I do appreciate it.

من از آن قدردانی می کنم.

It is very nice to be thought of

خیلی خوب است که به آن فکر کنیم،

so your warm wishes have been gladly received.

بنابراین آرزوهای گرم شما با کمال میل پذیرفته شده است.

Finally,

در نهایت

the view outside is rather nice.

، منظره بیرون نسبتاً خوب است.

Today. It's.

امروز. این است.

Well, we had sunshine earlier, but now the sun has disappeared

خوب، ما قبلاً آفتاب داشتیم، اما اکنون خورشید ناپدید شده است

and there are just grey clouds hanging overhead.

و فقط ابرهای خاکستری بالای سرمان آویزان است.

So there is the view today looking rather nice.

بنابراین منظره امروزی نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

It doesn't feel like spring

انگار بهار

because it is rather chilly today.

نیست چون امروز نسبتاً سرد است.

I don't know why the weather has been very strange.

نمی دانم چرا هوا خیلی عجیب بوده است.

Certainly the temperature has been quite low.

مطمئنا دما بسیار پایین بوده است.

I believe it's it's lower than it normally is at this time of year.

من معتقدم در این فصل از سال کمتر از حد معمول است.

So normally it is getting warmer this time of year.

بنابراین به طور معمول در این زمان از سال گرمتر می شود.

But today it just feel cold.

اما امروز فقط احساس سرما می کنم.

It feels a little bit like a winter, to be honest with you.

با شما صادقانه بگویم، کمی شبیه زمستان است.

English adequate for a Sunday afternoon.

انگلیسی برای بعد از ظهر یکشنبه کافی است.

I hope your sun is going well.

امیدوارم آفتابت خوب باشه

I really do.

من حتما انجام میدم.

Well, Mira says.

خوب، میرا می گوید.

I wonder whether Mr.

من نمی دانم که آیا آقای

Steve is fully paid for his company during the disease in my country.

استیو برای شرکت خود در طول بیماری در کشور من به طور کامل دستمزد می گیرد؟

If you have it, you are paid 100%.

اگر آن را داشته باشید، 100٪ حقوق دریافت می کنید.

Well, Steve will, of course, have sick pay.

خوب، استیو، البته، دستمزد بیماری خواهد داشت.

So even if Steve can't go to work next week,

بنابراین حتی اگر استیو نتواند هفته آینده سر کار برود،

which I don't think he can

که فکر نمی‌کنم بتواند سر کار برود،

I have a feeling that Mr.

من این احساس را دارم که آقای

Steve will not be going to work because now he has to stay

استیو سر کار نخواهد رفت، زیرا اکنون او باید

in quarantine.

در قرنطینه بماند.

And he has to stay in isolation for a few days.

و او باید چند روز در انزوا بماند.

So he has to take some more tests.

بنابراین او باید چند آزمایش دیگر بدهد.

And then when

و وقتی

when the little red line is just one red line,

که خط قرمز کوچک فقط یک خط قرمز است

then he should be okay.

، او باید خوب باشد.

But we will see what happens.

اما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

But yes, Mr.

Steve will be all right.

اما بله، آقای

استیو خوب خواهد شد.

He will be receiving some some payment

او

even whilst he's lying in his sick bed.

حتی زمانی که در تخت بیمار خود دراز کشیده است مقداری پول دریافت خواهد کرد.

Talking of which, we will be chatting to Mr.

در مورد آن صحبت می کنیم، ما با آقای استیو گپ می زنیم

Steve and around about 10 minutes from now,

و حدود 10 دقیقه دیگر،

Claudia says, Mr.

کلودیا می گوید، آقای

Duncan, you are mistaken.

دانکن، شما اشتباه می کنید.

I also wished you well on Facebook.

من هم در فیس بوک برای شما آرزوی موفقیت کردم.

Okay. I stand corrected.

باشه. من درست ایستاده ام

I stand corrected.

من درست ایستاده ام

As the man with his newly fitted back Brace said.

همان‌طور که مردی که بریس کمرش را به‌روز کرده بود، گفت.

I stand corrected

من تصحیح شده ام

Sorry about that.

با عرض پوزش از این بابت.

Hello to Poland.

سلام به لهستان

My roots is here as well, watching in Poland.

ریشه های من نیز اینجاست و در لهستان تماشا می کنم.

I hope you are okay today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Yes, we do have a little photograph of Mr. Steve.

بله، ما یک عکس کوچک از آقای استیو داریم.

There he is. So Mr.

او آنجاست. بنابراین

Steve might not be here physically in the studio,

ممکن است آقای استیو از نظر فیزیکی اینجا در استودیو نباشد،

but we do have a little photograph of Mr.

اما ما یک عکس کوچک از آقای

Steve there.

استیو در آنجا داریم.

Can you see his smiling face?

آیا می توانید چهره خندان او را ببینید؟

Can you see how happy he looks?

می بینید چقدر خوشحال به نظر می رسد؟

That is one of those rare occasions when Mr.

این یکی از موارد نادری است که آقای

Steve actually looked happy.

استیو واقعا خوشحال به نظر می رسید.

It doesn't happen very often, but I was lucky enough

خیلی اوقات این اتفاق نمی افتد، اما من به اندازه کافی خوش شانس بودم که

to capture a photograph of Mr.

از آقای

Steve smiling

استیو عکسی بگیرم که لبخند می زند.

It's a little bit like David Attenborough when he goes into the jungle

این کمی شبیه دیوید آتنبرو است که وقتی به جنگل می رود

and he's trying to find that rare animal

و در حال تلاش برای یافتن آن حیوان کمیاب

here in the wilderness.

اینجا در بیابان است.

We are in search of the smiling Mr.

ما در جستجوی آقای استیو خندان هستیم

Steve, a very rare and elusive creature.

، موجودی بسیار نادر و گریزان.

He is shy

او خجالتی است

and quite often hard to spot

و اغلب به سختی قابل تشخیص است،

But fortunately, I managed

اما خوشبختانه، من

to get my photograph of the smiling Mr.

موفق شدم عکسم از آقای

Steve

استیو

Hello also to Christine.

هلو خندان را نیز به کریستین برسانم.

Hello to Christina.

سلام به کریستینا

Oh, hello, Tomic.

اوه، سلام، تومیک.

Oh, okay then.

اوه خوب پس.

Speaking of cut, says Tomic, you cut me off, Mr.

تومیک می‌گوید که در مورد کات صحبت می‌کنیم، شما حرف من را قطع کردید، آقای

Duncan.

دانکن.

Oh, okay. Did I?

اوه، باشه آیا من؟

I don't remember cutting you off.

یادم نمیاد حرفتو قطع کرده باشم

I'm not sure if I did or not.

مطمئن نیستم انجام دادم یا نه.

I would not.

من نمی خواهم.

I would never do that.

هرگز چنین نمی کنم.

Never never, ever.

هرگز هرگز، هرگز.

Hello, Sarina.

سلام سارینا

Oh, so that arena is cooking.

اوه، پس آن عرصه در حال پختن است.

I'm just wondering what you are cooking.

من فقط تعجب می کنم که شما چه چیزی درست می کنید.

I don't know about you, but I'm a little bit hungry.

من شما را نمی دانم، اما من کمی گرسنه هستم.

Oh, today after the live stream,

اوه، امروز بعد از پخش زنده،

I will be having a hot cross buns

من یک نان کراس داغ می خورم،

because as you no doubt know, this month is April,

زیرا همانطور که بدون شک می دانید، این ماه آوریل است

and we have Easter coming this month.

و ما در این ماه عید پاک داریم.

In fact, I think

در واقع، فکر می

it's not next week.

کنم هفته آینده نیست.

I think it is the week after next week, Sunday.

فکر کنم یک هفته بعد از هفته بعد، یکشنبه باشد.

So I think it's two weeks from now.

بنابراین فکر می کنم دو هفته دیگر است.

It will be Easter Sunday, and I will be standing here

یکشنبه عید پاک است و من

in front of the camera, and hopefully Mr.

اینجا جلوی دوربین می ایستم و امیدوارم آقای

Steve will be here as well in two weeks

استیو نیز تا دو هفته دیگر

and we will be eating as much chocolate as we can.

اینجا باشد و تا جایی که بتوانیم شکلات خواهیم خورد.

I think that will be happening definitely

من فکر می کنم که قطعا اتفاق خواهد افتاد

Hello to all.

سلام به همه.

Male. Hello, all male.

نر. سلام به همه مرد

Hello.

A big hello from friends or two friends.

سلام.

یک سلام بزرگ از دوستان یا دو دوست.

Oh, from hello.

اوه، از سلام.

It's a big weekend in friend as lots of people are going

این یک آخر هفته بزرگ برای دوستان است زیرا افراد زیادی

to vote for their new president.

به رئیس جمهور جدید خود رای می دهند.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

We will have to see.

ما مجبوریم که ببینیم.

It may be may may be in the news or on the news.

ممکن است ممکن است در اخبار یا در اخبار باشد.

Maybe they've already made a decision.

شاید قبلاً تصمیمی گرفته باشند.

Maybe that maybe that's it. Maybe it's all over.

شاید همین شاید همین باشد. شاید همه چیز تمام شده باشد.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

So if you know what's happening at the moment with the French election, please let me know.

بنابراین اگر می‌دانید در حال حاضر در مورد انتخابات فرانسه چه خبر است، لطفاً به من اطلاع دهید.

Talking of France, I don't know why.

از فرانسه صحبت می کنم، نمی دانم چرا.

I was looking through some of my old videos and I will be honest with you.

من در حال بررسی برخی از ویدیوهای قدیمی خود بودم و با شما صادق خواهم بود.

I do like looking at some of my my videos of my

من دوست دارم به برخی از ویدیوهایم از

my trips in the past and also

سفرهایم در گذشته و همچنین

those funny moments that happened.

لحظات خنده‌داری که رخ داده نگاه کنم.

Sometimes they happen without being recorded

گاهی بدون ضبط اتفاق می‌افتند

and sometimes they are captured on camera.

و گاهی در دوربین شکار می‌شوند.

For example, moments like this

مثلاً لحظاتی از این دست

he will be with us in a few moments.

او چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Mr. Steve will be joining us not here in the studio, but he will be somewhere

آقای استیو نه اینجا در استودیو به ما ملحق خواهد شد، بلکه جایی

very, very nearby, but not too close for various reasons.

بسیار بسیار نزدیک خواهد بود، اما به دلایل مختلف نه خیلی نزدیک.

I think you know what the reasons are, but I'm hoping that Mr.

فکر می کنم می دانید دلایل چیست، اما امیدوارم که آقای

Steve will give us all the information

استیو همه اطلاعات را در اختیار ما قرار دهد

and tell us what is going on with him.

و به ما بگوید که چه اتفاقی برای او می افتد.

Causing so many people

so much worry over the past 48 hours.

در 48 ساعت گذشته باعث نگرانی بسیاری از مردم شده است.

How dare he?

چطور جرات میکنه؟

So Mr.

Steve will be here in a few moments.

بنابراین آقای

استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

Today we are looking at the subject of cut

امروز به بررسی موضوع cut

c u t cut.

c u t cut می پردازیم.

It can be used in in many ways.

می توان آن را در بسیاری از موارد استفاده کرد.

It can be used as a phrasal verb as well.

می توان از آن به عنوان فعل عبارتی نیز استفاده کرد.

Sometimes you can use it as a phrasal verb.

گاهی اوقات می توانید از آن به عنوان فعل عبارتی استفاده کنید.

So Steve will be here in a few moments.

بنابراین استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

And he will be telling us what is going on in his life

و او به ما خواهد گفت که در زندگی او چه می گذرد

and let's just say

و

it's rather dramatic, to say the least.

بیایید بگوییم که حداقل دراماتیک است.

So he will be here in a moment.

بنابراین او در یک لحظه اینجا خواهد بود.

And I think because of today's subject, I think it would be a good opportunity

و من فکر می کنم به دلیل موضوع امروز، فکر می کنم فرصت خوبی باشد

to take a look at the time.

تا نگاهی به آن زمان بیندازیم.

Mr. Steve decided to cut down

آقای استیو تصمیم گرفت

one of the large plants in our garden.

یکی از گیاهان بزرگ باغ ما را قطع کند.

So after this he will be here almost.

بنابراین پس از این او تقریباً اینجا خواهد بود.

Mr. Steve his on his way

آقای استیو در راه است

Oh, hello, Mr.

اوه، سلام آقای

Steve.

استیو.

Hello there, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن.

And hello everyone watching out there in YouTube.

و سلام به همه کسانی که در یوتیوب تماشا می کنند.

And we are out in the garden.

و ما در باغ هستیم.

It's a beautiful evening.

عصر زیبایی است.

It's a little bit chilly, but we are out here for a special reason because we are going to cut down

هوا کمی سرد است، اما ما به یک دلیل خاص اینجا هستیم زیرا می‌خواهیم

the Duncan Lewis, the big dunk Willis

دانکن لوئیس، دانک بزرگ ویلیس را

that is growing at the moment in the garden.

که در حال رشد در باغ است، قطع کنیم.

So what are we going to do, Mr. Steve?

پس چه کنیم، آقای استیو؟

Well, the full name of the plant is a car.

خوب، نام کامل کارخانه یک ماشین است.

Don't kill us.

ما را نکش

And of course, we bought this particular plant

و البته، ما این گیاه خاص را خریدیم

because it's got a mention of your name.

زیرا نام شما ذکر شده است.

In it, so don't kill us.

در آن، پس ما را نکشید.

Sounds like Duncan, which is, of course, your first name.

به نظر می رسد مانند دانکن ، که البته نام کوچک شماست.

So I actually spotted this plant in the shop I said to Mr.

بنابراین من در واقع این گیاه را در مغازه دیدم که به آقای

Steve, I said, Look, Mr.

استیو گفتم، گفتم، آقای

Steve, this plant is called called don't kill us.

استیو، این گیاه به نام ما را نکش.

And my name is Duncan.

و اسم من دانکن است.

So I couldn't resist.

پس نتونستم مقاومت کنم

I said to Mr.

به آقای

Steve, I said, Let's buy one, and then we can have

استیو گفتم، بیایید یکی بخریم، سپس

a dozen killers growing in the garden. Yes.

می‌توانیم دوجین قاتل در باغ داشته باشیم. آره.

Mr. Duncan, you wanted to have a plant in the garden that sounded like it was named after you.

آقای دانکن، شما می خواستید گیاهی در باغ داشته باشید که به نظر می رسید به نام شما باشد.

What an ego.

چه منیتی

Of course, I couldn't resist buying it.

البته نتونستم از خریدنش مقاومت کنم.

Because it's called Karl. Don't Kill US.

چون اسمش کارل است. ما را نکش

And my name is Duncan.

و اسم من دانکن است.

Mr. Steve is busy

آقای استیو مشغول

pulling up the sticks that have been holding up

بالا کشیدن چوب‌هایی است که مدت‌هاست

the don't kill us for so long

ما را نکشید،

Come on, Mr. Steve.

بیا، آقای استیو.

Give it a good pull.

به آن کشش خوبی بدهید.

There it goes.

اینم از این.

You're very good at this.

تو در این کار خیلی خوب هستی

You can see Mr.

می بینید که آقای

Steve is thinking about it.

استیو به آن فکر می کند.

Will he be able to carry out this huge task?

آیا او قادر به انجام این وظیفه بزرگ خواهد بود؟

Because, of course, this is a very big plant.

زیرا، البته، این یک گیاه بسیار بزرگ است.

Look at the size of it.

به اندازه آن نگاه کنید.

So what do you think, Mr. Steve? Do you think you'll be able to do it?

پس نظر شما چیست، آقای استیو؟ آیا فکر می کنید بتوانید آن را انجام دهید؟

Yes. This plant needs it chopping down

آره. این گیاه نیاز به

because it's dies off in the winter.

خرد کردن دارد زیرا در زمستان از بین می رود.

And therefore, if we leave it out

و بنابراین، اگر آن را کنار بگذاریم

it won't look very nice because you can see the one behind is already dying off.

، خیلی خوب به نظر نمی رسد زیرا می توانید ببینید که یکی از پشت سر در حال از بین رفتن است.

This is what you call a perennial plant

این همان چیزی است که شما به آن گیاه چند ساله می گویید

which means that it dies off

به این معنی که

during the winter months and comes back again in the spring.

در ماه های زمستان از بین می رود و در بهار دوباره برمی گردد.

So so this plant will kind of regenerate itself. Yes.

بنابراین این گیاه به نوعی خود را بازسازی می کند. آره.

So so this plant here will die off.

بنابراین این گیاه در اینجا از بین خواهد رفت.

So we will cut it away.

بنابراین ما آن را قطع می کنیم.

And then next year, a new plant will reappear as if by magic It's grown

و سپس در سال آینده، یک گیاه جدید دوباره ظاهر می شود که گویی با سحر و جادو در

this height in one growing season,

این ارتفاع در یک فصل رشد رشد کرده است،

and the new baby plants are already present at the base.

و بچه گیاهان جدید از قبل در پایه وجود دارند.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

Can you see this particular thing here, Mr.

آیا می توانید این چیز خاص را اینجا ببینید، آقای

Steve?

استیو؟

It is called a capitalism or

به آن سرمایه داری یا

as it's more commonly known, a flower head

همان طور که بیشتر معروف است، سر گل

Careful, Mr.

مراقب باشید، آقای

Steve.

We wouldn't want that big plant to fall on your head.

استیو می گویند.

ما نمی خواهیم آن گیاه بزرگ روی سر شما بیفتد.

And so Mr.

و بنابراین آقای

Steve will now put all of the bits of the ten kilos

استیو اکنون تمام تکه های ده کیلو

into the wheelie bin.

را در سطل زباله می گذارد.

I must admit,

باید اعتراف کنم،

this is turning out to be a very busy evening.

این یک شب بسیار شلوغ است.

Job done.

کار انجام شد.

And there it is already.

و آن را در حال حاضر وجود دارد.

You can see next year's card. Don't kill us growing.

می توانید کارت سال آینده را ببینید. در حال رشد ما را نکش

And a year from now, we'll be cutting this one down.

و یک سال بعد، ما این یکی را کاهش خواهیم داد.

So there was Mr.

بنابراین آقای

Steve in the garden with myself, and that was in 2017 And here is Mr.

استیو در باغ با من بود، و این در سال 2017 بود و در اینجا آقای

Steve again cutting some bushes in the garden

استیو دوباره چند بوته در باغ

did anything.

را برید و هر کاری کرد.

So there was Mr.

بنابراین آقای

Steve doing a lot of work in the garden.

استیو بود که کارهای زیادی در باغ انجام می داد.

Unfortunately, today he isn't doing much work

متأسفانه امروز او کار زیادی انجام نمی دهد

because he's not feeling very well and well.

زیرا حالش خیلی خوب و خوب نیست.

Hopefully in a few moments, Mr.

امیدواریم تا چند لحظه دیگر، آقای

Steve will explain why

استیو توضیح

did it occur to

دهد که چرا این موضوع به

Here we go then. Mr.

اینجا رسید. آقای

Steve is not here in the studio.

استیو اینجا در استودیو نیست.

However, we do have Mr.

با این حال، ما آقای

Steve

استیو را

through the wonders of modern technology.

از طریق شگفتی های تکنولوژی مدرن داریم.

He is on my little line and

او در خط کوچک من و

on the line right now.

در حال حاضر در خط است.

I will say hello. Hello.

من سلام خواهم کرد. سلام.

Mr. Steve, can you hear me?

آقای استیو، صدای من را می شنوید؟

Hello, Mr.

سلام آقا

How are you?

حالتون چطوره؟

I was getting it.

داشتم میگرفتمش

My phone just started playing strange tunes.

گوشی من تازه شروع به پخش آهنگ های عجیب کرده است.

I don't know why that was.

نمی دانم چرا اینطور بود.

That was my live stream from yesterday, I think.

فکر می کنم پخش زنده دیروز من همین بود.

Oh, right. Okay. That's probably the problem then.

درسته. باشه. اون موقع احتمالا مشکل همینه

From Friday.

از جمعه

So. Hello, Mr. Steve.

بنابراین. سلام آقای استیو.

Okay, put your phone down, obviously.

باشه، معلومه که گوشیتو بذار زمین

Obviously, we're not going to do that.

بدیهی است که ما این کار را نمی کنیم.

What I was trying to do, Mr.

کاری که من سعی داشتم انجام دهم، آقای

Duncan, was to be able to see the live stream and the comments,

دانکن، این بود که بتوانم پخش زنده و نظرات را

but I can't get it to work on my phone, which is no surprise.

ببینم، اما نمی توانم آن را روی تلفنم کار کنم، که جای تعجب نیست.

No, no.

نه نه.

There is nobody knows me, knows that I'm not very good at this sort of technical stuff. Yes.

هیچ کس مرا نمی شناسد، می داند که من در این نوع مسائل فنی خیلی خوب نیستم. آره.

But anyway, it's good to be here. I won't be here for long, Mr.

اما به هر حال، اینجا بودن خوب است. من برای مدت طولانی اینجا نخواهم بود، آقای

Duncan. But

دانکن. اما

I just wanted to say hello to everybody.

من فقط می خواستم به همه سلام کنم.

Well, first of all, what's happened to you?

خب اول از همه چی برات اومده؟

Well.

خوب.

Well, I thought I got a cold on to cut a long story short.

خوب، فکر کردم سرما خوردم تا یک داستان طولانی را کوتاه کنم.

And if my sister's listening, do not tell my mother

و اگر خواهرم گوش می دهد، به مادرم نگو

because she thinks I've just got a cold.

زیرا فکر می کند من تازه سرما خورده ام.

I thought I'd just got a cold on Thursday,

فکر می‌کردم پنج‌شنبه سرما خورده‌ام

and I was testing myself and everything was alright.

و داشتم خودم را آزمایش می‌کردم و همه چیز درست بود.

But then.

اما بعد.

Then on Friday, I still,

سپس روز جمعه، من هنوز،

you know, I thought, oh, this is going to be an annoying cold.

می دانید، فکر کردم، اوه، این یک سرماخوردگی آزار دهنده خواهد بود.

And then suddenly I thought, Well, our test is off again.

و ناگهان فکر کردم، خب، آزمون ما دوباره خاموش شد.

And it came up positive.

و مثبت شد

So positive you know, just goes to show those tests in the early stages.

بنابراین می دانید که مثبت است، فقط می توانید آن آزمایش ها را در مراحل اولیه نشان دهید.

Don't necessarily tell you, give you a positive result even though you have got the dreaded

لزوماً به شما نگو، با وجود اینکه C مخوف دریافت کرده اید، نتیجه مثبت به شما می دهد

C, sorry, you can't say COVID.

، متاسفم، نمی توانید بگویید COVID.

Yeah, well, I know so. Yes, so I was fell ill.

آره خب من میدونم بله، پس من بیمار شدم.

I've got symptoms and everything that it tested negative.

من علائم دارم و همه چیزهایی که آزمایشش منفی است.

It took, you know, like a day for it to test positive.

می دانید، یک روز طول کشید تا آزمایش آن مثبت شود.

So so Mr.

بنابراین آقای

Steve now has as corona virus he has to go into isolation

استیو اکنون به دلیل ابتلا به ویروس کرونا ، باید در انزوا قرار گیرد

and that's the reason why he's not here with us in person.

و به همین دلیل است که او شخصاً در اینجا با ما نیست.

However, he is like like a voice from above.

با این حال، او مانند صدایی از بالاست.

He is with us.

او با ماست.

I'm not a pretty sight at the moment, Mr. Duncan.

آقای دانکن، من در حال حاضر آدم زیبایی نیستم.

That is true.

این درست است.

That is another good reason for you.

این یک دلیل خوب دیگر برای شماست.

Not being here on camera.

اینجا جلوی دوربین نبودن

And obviously, I don't want people to see me.

و بدیهی است که من نمی خواهم مردم مرا ببینند.

They used to see me in my beautiful best.

آنها من را در بهترین حالت زیبای خود می دیدند.

And, you know, today I'm unshaven.

و، می دانید، امروز من اصلاح نشده ام.

And I've got a red nose

و من یک بینی قرمز دارم

probably set of red eyes.

احتمالا مجموعه ای از چشمان قرمز.

It probably looks as though I've been had a night on the binge.

احتمالاً به نظر می رسد که من یک شب پرخوری داشته ام.

A night on the binge is when you go out and you get drunk and you drink a lot of alcohol.

شب پرخوری زمانی است که بیرون می روید و مست می شوید و الکل زیادی می نوشید.

But I can assure you it is not that so.

اما من می توانم به شما اطمینان دهم که اینطور نیست.

So I wanted to be sure everybody I'm quite well, but when I say quite well,

بنابراین می‌خواستم مطمئن باشم که حالم کاملاً خوب است، اما وقتی می‌گویم کاملاً خوب هستم،

it's just felt like I've had a very, very heavy cold.

احساس می‌کنم که سرماخوردگی بسیار بسیار شدیدی داشته‌ام.

I was going to say, what are the symptoms then?

میخواستم بگم علائمش چیه؟

Well, it feels like a combination of somewhere between a bad cold and flu.

خوب، این احساس ترکیبی بین یک سرماخوردگی بد و آنفولانزا است.

And, you know, it's

و، می دانید،

I've been so careful and it's very annoying.

من بسیار مراقب بوده ام و بسیار آزاردهنده است.

I suppose it's only a matter of time seeing as it's everywhere.

فکر می‌کنم فقط مسئله زمان است که همه جا هست.

I've never known so many people to be getting cold at the moment.

من هرگز نمی‌دانستم این همه آدم در حال حاضر سرد می‌شوند.

I don't know what it's like in other countries, but in the UK

من نمی دانم در کشورهای دیگر چگونه است، اما در بریتانیا

it seems to be everywhere and everyone's getting it.

به نظر می رسد همه جا وجود دارد و همه آن را دریافت می کنند.

Half the people at work have got it.

نیمی از افرادی که در محل کار هستند آن را دریافت کرده اند.

Yeah, well, last month, Steve, last month

بله، خوب، ماه گذشته استیو، ماه گذشته

in the UK, it was, it was over 5 million people,

در بریتانیا، بیش از 5 میلیون نفر بود

the highest ever so far.

، بالاترین تا کنون.

Yes, I can believe it because, you know, even during the height of the pandemic, people weren't

بله، من می‌توانم آن را باور کنم، زیرا، می‌دانید، حتی در دوران اوج همه‌گیری، مردم به اندازه

getting it as much as they are now, but they all seem

الان آن را دریافت نمی‌کردند، اما به نظر می‌رسد همه آنها نتایج

to be reporting the same

یکسانی را گزارش

outcomes i.e.

heavy, cold, somewhere between flu and

می‌کنند، یعنی شدید، سرما، جایی بین آنفولانزا. و

and and a bad cold.

و و سرماخوردگی بد.

But I feel a lot better.

اما احساس خیلی بهتری دارم.

I don't want to have known because I'm sure lots of people around the world are also getting it.

من نمی‌خواهم بدانم زیرا مطمئن هستم که افراد زیادی در سراسر جهان به آن مبتلا هستند.

It's not like this is the trouble.

مشکل این نیست

Now, you don't get any sympathy for getting COVID now

اکنون، شما در حال حاضر برای ابتلا به کووید دلسوزی ندارید

because it's you know, we're over two years into it

زیرا می دانید، ما بیش از دو سال از ابتلا به آن گذشته ایم

and, you know, it's just people are just treating it.

و، می دانید، فقط مردم آن را درمان می کنند.

Certainly in our country.

قطعا در کشور ما.

They're just treating it a bit like a bad cold.

آنها فقط با آن کمی مانند سرماخوردگی رفتار می کنند.

Well, I suppose one of the big changes that has occurred over

خب، من فکر می کنم یکی از تغییرات بزرگی که در چند سال گذشته رخ داده

the past couple of years is is the introduction of the vaccines.

است، معرفی واکسن ها است.

And I suppose that is something that is helping people, not necessarily

و من فکر می‌کنم این چیزی است که به مردم کمک می‌کند، نه

see to to be free of it and not get it,

لزوماً به دنبال رهایی از آن و نگرفتن آن،

but at least if, if people get it, such as you stave

اما حداقل اگر، اگر مردم آن را دریافت کنند، مانند شما

the the effects are not as bad.

، تأثیرات بدی ندارد.

So so you are you are standing up at the moment

بنابراین شما هستید، در حال حاضر ایستاده اید

doing this and and you.

و این کار را انجام می دهید و و شما.

Well, maybe Steve is slightly

خوب، شاید استیو کمی

swaying from side to side. But

از این طرف به آن طرف می چرخد.

but at least you're here.

اما حداقل تو اینجایی

I'm here yes. Exactly.

من اینجا هستم بله دقیقا.

So I presume it's the Omicron variant that I've got.

بنابراین من تصور می کنم که این نوع Omicron است که من دارم.

That's true.

درست است.

I think the predominant strain in the UK at the moment I presume it's that one.

من فکر می‌کنم در حال حاضر نوع غالب در بریتانیا همین است.

But as you say, Mr.

اما همانطور که شما می گویید، آقای

Duncan, as you just pointed out there, I wouldn't have liked to have had it.

دانکن، همانطور که در آنجا اشاره کردید، من دوست نداشتم آن را داشته باشم.

I know this.

من این را می دانم.

What if this is what it's like with vaccines?

چه می شود اگر واکسن ها اینگونه هستند؟

I hate to think what it would have been like without them.

من از این که فکر کنم بدون آنها چگونه بود متنفرم .

I'm assuming they've they are working

من فرض می‌کنم که آنها کار می‌کنند

and I think that's why there are sort of so many cases in the UK, but not so many people going into hospital.

و فکر می‌کنم به همین دلیل است که موارد بسیار زیادی در بریتانیا وجود دارد، اما افراد زیادی به بیمارستان نمی‌روند.

And because, you know, as you pointed out, we're all quite well vaccinated.

و چون می دانید، همانطور که اشاره کردید، همه ما کاملاً واکسینه شده ایم.

So that presumably is protecting us.

بنابراین احتمالاً از ما محافظت می کند.

But then of course the end, the current strain isn't supposed to be quite as deadly now.

اما مطمئناً در پایان، فشار فعلی قرار نیست اکنون به این اندازه مرگبار باشد.

So, you know, we won't know whether it's that or whether it's the vaccines that are working.

بنابراین، می دانید، ما نمی دانیم که آیا این واکسن ها هستند که کار می کنند.

But either way, I'm not alone.

اما در هر صورت، من تنها نیستم.

The country's getting it,

کشور در حال گرفتن آن است،

but we're just sort of

اما ما به نوعی

that's the stage we've reached in the UK now where we're just getting on

به این مرحله رسیده‌ایم که اکنون در بریتانیا به آن رسیده‌ایم، جایی که به تازگی وارد آن

and we just sort of accept it like a bit of a cold.

شده‌ایم و به نوعی آن را مانند سرماخوردگی می‌پذیریم.

So I'm not going to get any sympathy.

بنابراین من هیچ همدردی نمی کنم.

No, I know that from where

نه، من می دانم که اتفاقاً از

by the way, just to let let your viewers

کجا، فقط برای اطلاع بینندگان

know, I can't I cannot see the live

شما، نمی توانم زندگی های زنده

lives.

را ببینم.

I can't see the comments today

من امروز نمی توانم نظرات را

because I can't get it to work on my phone.

ببینم زیرا نمی توانم آن را روی تلفنم کار کنم.

I wish you could have seen Mr.

ای کاش می توانستید آقای

Steve trying to get YouTube to open on his phone.

استیو را ببینید که سعی می کند یوتیوب را روی تلفنش باز کند.

It was a bit funny.

کمی خنده دار بود.

Well, I wish you'd told me before.

خب کاش قبلا بهم میگفتی

You know, I didn't think about doing that.

میدونی من به این کار فکر نکردم

You see, I just I just assumed

می بینید، من فقط حدس زدم

what are you showing at the moment?

که در حال حاضر چه چیزی را نشان می دهید؟

You see, I don't know whether I'm clicking on today's or last week,

ببینید، من نمی‌دانم که روی امروز کلیک می‌کنم یا هفته گذشته،

so I just I'm still desperately trying to open it.

بنابراین هنوز ناامیدانه سعی می‌کنم آن را باز کنم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Well, I can't help you, you see, because you are.

خوب، من نمی توانم به شما کمک کنم، می بینید، زیرا شما هستید.

You are quarantined.

تو قرنطینه شدی

You are Mr. Steve in a bubble.

شما آقای استیو در یک حباب هستید.

Yeah, that. Well, yes.

آره، اون خب بله.

You see, this is, of course, what I've been trying to organise for for many, many years.

می بینید، البته این چیزی است که من برای سال های بسیار زیادی سعی در سازماندهی آن داشته ام.

Some excuse for is not to spend very much time together.

برخی از بهانه ها این است که زمان زیادی را با هم سپری نکنید.

I'm only joking of course.

البته من فقط شوخی میکنم

Yes, well, listen, I'm sure you're enjoying it secretly.

بله، خوب، گوش کن، من مطمئن هستم که شما مخفیانه از آن لذت می برید .

It's been weird, though, because we can't actually see each other.

با این حال، عجیب بود، زیرا ما واقعاً نمی توانیم یکدیگر را ببینیم.

We can't.

We can't get close together. We can't chat face to face.

ما نمی توانیم.

ما نمی توانیم به هم نزدیک شویم. ما نمی توانیم رو در رو چت کنیم.

We have to always have have a big distance between us.

ما باید همیشه فاصله زیادی بین خود داشته باشیم.

I am secretly enjoying it,

من مخفیانه از آن لذت می

but I know that after two or three more days,

برم، اما می دانم که بعد از دو یا سه روز دیگر

I might start to feel a little.

، ممکن است کمی احساس کنم.

And no one's asking about me.

و هیچ کس در مورد من نمی پرسد.

No one seemed to have asked.

به نظر نمی رسید کسی نپرسیده باشد.

Oh, Mr. Duncan, by the way, how are you, though?

اوه، آقای دانکن، به هر حال، شما چطور؟

Have you have you tested yourself?

خودت رو تست کردی؟

And I have tested myself and I'm still negative, so I haven't got it.

و من خودم آزمایش دادم و هنوز منفی هستم پس نگرفتم.

I don't have coronavirus.

من کرونا ندارم

However, Mr.

با این حال، آقای

Steve at the moment does.

استیو در حال حاضر این کار را می کند.

So that's the situation as it stands.

بنابراین وضعیت به همین شکل است.

Well, you see, this is this is my this is the big worry now that,

خوب، می بینید، این همان نگرانی من است، اکنون که،

you know, there's about four day

می دانید، حدود چهار روز

isn't the four or five day lag or the incubation period there is.

است که تاخیر چهار یا پنج روزه یا دوره کمون وجود ندارد.

There is a period of time, isn't there, between actually catching it

یک دوره زمانی وجود دارد، نه، بین در واقع ابتلا به آن

and the symptoms showing that's it.

و علائم نشان دهنده آن است.

So with this Omicron they, they,

بنابراین با این Omicron آنها، آنها، آنها،

they believe it's sort of somewhere between three and five days.

آنها معتقدند که چیزی بین سه تا پنج روز است.

So we won't know if you're clear until Monday or Tuesday.

بنابراین ما نمی دانیم که آیا شما تا دوشنبه یا سه شنبه روشن هستید.

So for me, it's a waiting game.

بنابراین برای من، این یک بازی انتظار است.

So it's a bit of a waiting game.

بنابراین کمی بازی انتظار است.

And that because the problem is,

و چون مشکل اینجاست،

you know, we were spending obviously we were together on the Thursday

می‌دانید، ما در حال گذراندن بدیهی است که روز پنج‌شنبه

when I was testing negative, even though I had symptoms

با هم بودیم که آزمایشم منفی بود، با وجود اینکه علائم خوبی داشتم،

well but can I just mention the story on Friday?

اما آیا می‌توانم فقط به داستان روز جمعه اشاره کنم؟

I did my live stream on Friday and

من پخش زنده ام را در روز جمعه انجام

and this is this is how it turned out yeah.

دادم و اینگونه شد بله.

I was talking on the live stream about Mr.

من در پخش زنده در

Steve being unwell.

مورد ناخوشی آقای استیو صحبت می کردم.

And I said, don't worry everyone.

و من گفتم: همه نگران نباشید.

It's nothing serious.

چیز جدی نیست

It isn't COVID.

این کووید نیست.

But at the same time, Steve

اما در همان زمان،

was in another room in the house giving himself a test,

استیو در اتاق دیگری در خانه بود و خودش را آزمایش می‌کرد،

and that's when he found out he did have it.

و آنجا بود که متوجه شد آن را انجام داده است.

So the irony of me standing

بنابراین کنایه از ایستادن من

here on Friday reassuring everyone that Steve was alright,

در روز جمعه به همه اطمینان داد که استیو خوب است،

while at the same time Steve was in another room

در حالی که در همان زمان استیو در اتاق دیگری بود و

finding out that he did have it.

متوجه می شد که آن را دارد.

So that was I remember your face, Steve,

پس من چهره تو را به یاد می‌آورم، استیو،

when you came down and you said to me,

وقتی پایین آمدی و به من

I I, I've got Corona.

گفتی، من، من کرونا دارم.

Well, I've got it.

خوب، من آن را دریافت کردم.

I've tested positive and I thought, Oh, here we go.

من آزمایشم مثبت شد و فکر کردم، اوه، ما می رویم.

It was quite a shock, you know, because I've done lots of those tests

کاملاً شوکه کننده بود، می دانید، زیرا من بسیاری از آن آزمایش ها را انجام داده

and I've never seen two lines on it.

ام و هرگز دو خط روی آن ندیده ام.

And you suddenly looked at as anyone that's watching

و شما ناگهان نگاه کردید که هر کسی که تماشا می‌کند

will know if they've ever, ever done those lateral flow tests

می‌داند آیا تا به حال آن آزمایش‌های جریان جانبی را انجام داده‌اند

and they've done a few of them, and you just see one line.

و چند مورد از آنها را انجام داده‌اند، و شما فقط یک خط را می‌بینید.

And then when you see if you do and if you see two lines, you think

و بعد وقتی می بینی که آیا می کنی و اگر دو خط می بینی، فکر می کنی

oh my goodness.

خدای من.

Yes. It's a bit like probably it's a bit like the pregnancy test.

آره. شاید کمی شبیه تست بارداری باشد.

If you think you might

اگر فکر می کنید ممکن

be pregnant and then you do the test,

است باردار باشید و سپس آزمایش را انجام دهید

you put a little bit of you wee wee on something and then it turns turns a certain colour.

، کمی از خود را روی چیزی قرار می دهید و سپس رنگ خاصی پیدا می کند.

I think it turns blue I've never taken a pregnancy test, to be honest.

من فکر می کنم آبی می شود ، صادقانه بگویم، هرگز تست بارداری ندادم.

I've never I've never had to think about that

من هرگز به دلایل مختلف مجبور نبودم به این موضوع فکر کنم

for various reasons.

.

But but it must be a little bit like that.

اما باید کمی اینطور باشد.

So maybe if you want your baby or if you are excited about maybe being pregnant.

بنابراین شاید اگر فرزندتان را می‌خواهید یا در مورد باردار بودن هیجان‌زده هستید.

However, if you're not then it must be the same feeling

با این حال، اگر اینطور نیستید، باید احساسی مشابه با

as seeing your your two little red lines

دیدن دو خط قرمز کوچک

on your COVID test.

خود در آزمایش کووید داشته باشید.

I guess yes.

حدس میزنم بله.

So wherever you know where I'm fine,

پس هر جا که بدانی حالم خوب است،

I I don't think it's going to get any worse.

فکر نمی‌کنم بدتر شود.

I feel a lot better today. Good.

امروز احساس خیلی بهتری دارم خوب

And hopefully be back with you all again next week.

و امیدوارم هفته آینده دوباره با همه شما برگردم.

Yeah, I can't see the the

بله، من نمی توانم آن

I keep saying this, but if I have to look at the comments afterwards, I can't see them

چیزی را که مدام این را می گویم ببینم، اما اگر بعد از آن مجبور باشم به نظرات نگاه کنم، نمی توانم آنها را

because I'm just standing here and I can't get it to work on my phone, so I can't see any comments.

ببینم زیرا فقط اینجا ایستاده ام و نمی توانم آن را روی تلفنم کار کنم ، بنابراین من نمی توانم نظری را ببینم.

You know, obviously, I'm hoping that they're people

می دانید، بدیهی است، من امیدوار هستم که آنها

making those comments.

افرادی باشند که این نظرات را بیان می کنند.

I'm only joking.

من فقط شوخی می کنم.

I will be honest with you, Steve.

من با شما صادق خواهم بود، استیو.

Most people are talking about other things.

بیشتر مردم در مورد چیزهای دیگری صحبت می کنند.

Oh, typical.

اوه، معمولی.

Well, what are you talking about today, Mr.

خوب، امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنید، آقای

Duncan?

دانکن؟

Well, a lot of people are talking about voting because it's

خب، بسیاری از مردم در مورد رای دادن صحبت می کنند زیرا

the French presidential election this weekend.

این آخر هفته انتخابات ریاست جمهوری فرانسه است.

And yes, as you know, we have a lot of you is a lot of followers in France.

و بله، همانطور که می دانید، ما تعداد زیادی از شما پیروان زیادی در فرانسه داریم.

So there has been a discussion already on the live chat about that.

بنابراین قبلاً در چت زنده در مورد آن بحثی وجود داشته است.

Apparently, it is a glorious sunny day in France.

ظاهراً یک روز آفتابی باشکوه در فرانسه است.

It's quite nice here.

اینجا خیلی خوبه

Yes, it's cold, but it's nice. Yes.

آره سرده ولی خوبه آره.

It's it's going to be you know, interesting

می دانید، جالب است

that the way it's being reported here is that, uh,

که نحوه گزارش آن در اینجا این است که، اوه،

uh, Marie Le Pen

اوه، ماری لوپن

or Marilyn,

یا مرلین،

I can't remember how you pronounce the name, but she might, you know, she stands a chance of getting

من نمی توانم به خاطر بیاورم که اسم را چگونه تلفظ می کنید، اما او ممکن است، می دانید، او بایستد شانس

in, which would be a huge shock that they're reporting that I don't know how close in reality really is.

ورود، که شوک بزرگی است که آنها گزارش می دهند که من نمی دانم واقعاً چقدر به واقعیت نزدیک است.

No. Well, you know, they do this every time.

نه، خوب، می دانید، آنها هر بار این کار را انجام می دهند.

Every time they have the French election.

هر بار که انتخابات فرانسه دارند.

They always say that the far right might, might,

آنها همیشه می گویند که راست افراطی ممکن است،

might take the election, but it never happens.

ممکن است در انتخابات شرکت کند، اما هرگز اتفاق نمی افتد.

And I think they do that just to scare people

و من فکر می کنم آنها این کار را فقط برای ترساندن مردم

into voting.

The other way.

به رأی دادن انجام می دهند.

راه دیگر.

Wow. That's well, that's why.

وای. خوب است، به همین دلیل است.

When do we get the result there, Mr. Duncan?

اونجا کی نتیجه میگیریم آقای دانکن؟

What are people saying? Well, I think they're coming through today.

مردم چه می گویند؟ خوب، من فکر می کنم که آنها از امروز عبور می کنند.

But also, if there isn't a clear winner

اما همچنین، اگر یک برنده مشخص وجود

then it will go through to a second round.

نداشته باشد، به دور دوم خواهد رفت.

All right.

So we could get the result tonight.

خیلی خوب.

بنابراین می توانیم امشب نتیجه را بگیریم.

Then we it could happen if if there is a clear majority

اگر اکثریت واضح وجود داشته باشد، ممکن است اتفاق بیفتد،

but if not, then it will go through to a next round.

اما اگر نه، آنگاه به دور بعدی می‌رود.

The the elections in France of a little different from ours.

انتخابات فرانسه کمی متفاوت از انتخابات ماست.

We just have one election and then whoever gets first

ما فقط یک انتخابات داریم و بعد هرکسی که اول

to a certain point, a majority, then they win and that's it.

به یک نقطه خاص یعنی اکثریت برسد، بعد پیروز می شود و تمام.

But I think it's slightly different with the French election.

اما فکر می کنم با انتخابات فرانسه کمی متفاوت است.

Slightly different anyway.

به هر حال کمی متفاوت است.

Mr. Steve, I will not keep you too long because I know you are feeling poorly.

آقای استیو، من شما را برای مدت طولانی نگه نمی دارم زیرا می دانم که شما احساس بدی دارید.

You have the dreaded CV 19

شما CV 19 مخوف را دارید

well, enjoy everybody the rest of Mr.

، از بقیه

Duncan's lesson and I look forward to to seeing you

درس آقای دانکن برای همه لذت ببرید و من مشتاقانه منتظر دیدار شما

hopefully back to full health next week. Yes.

هستم که امیدوارم هفته آینده به سلامت کامل برگردید. آره.

We all hope that Mr.

همه ما امیدواریم که آقای

Steve will be back next week.

استیو هفته آینده برگردد.

It will be very nice to see you here in this studio next week, Steve.

بسیار خوشحالم که هفته آینده شما را اینجا در این استودیو می بینم ، استیو.

Well, you know, you're I've been trying desperately to try to figure out where I caught it,

خوب، می دانید، من شدیداً تلاش می کردم تا بفهمم کجا آن را گرفتم،

and I can't work it out

و نمی توانم آن را حل کنم

because literally in the last ten days at an event two places,

زیرا به معنای واقعی کلمه در ده روز گذشته در یک رویداد در دو مکان،

we'd only been to the shops, I think it was last Saturday.

ما فقط رفته بودیم. به مغازه ها، فکر کنم شنبه گذشته بود.

Mr. Duncan. I must have picked it up when we went into town.

آقای دانکن حتما وقتی به شهر رفتیم آن را برداشتم.

Yeah, I just did a little bit of shopping.

بله، من فقط کمی خرید کردم.

Yes, because that's literally the only place I've been. Yes.

بله، چون به معنای واقعی کلمه تنها جایی است که من بوده ام. آره.

And I suppose it's worth mentioning as well that all the restrictions have gone.

و من فکر می کنم لازم به ذکر است که تمام محدودیت ها از بین رفته است.

So we can walk around now, can't we?

پس الان می توانیم راه برویم، نه؟

Everywhere.

هر کجا.

Well, this is it.

خوب، این است.

So I think

بنابراین فکر می‌کنم

just spending 5 minutes

فقط با صرف 5 دقیقه

in a supermarket, it was where I got it.

در یک سوپرمارکت، آنجا بود که آن را به دست آوردم.

So it just shows you how infectious it is.

بنابراین فقط به شما نشان می دهد که چقدر مسری است.

Anyway, I'm sure I'm boring people talking about this

به هر حال، من مطمئن هستم که مردم را خسته می کنم که در مورد این خبر بسیار قدیمی صحبت می کنند،

very old news we just want to make sure you're okay.

ما فقط می خواهیم مطمئن شویم که حال شما خوب است.

A lot of people are concerned.

بسیاری از مردم نگران هستند.

Well, thank you very much for your concern.

خوب، از نگرانی شما بسیار سپاسگزارم.

And as I say, I look forward to seeing you

و همانطور که می گویم، من مشتاقانه منتظر دیدار شما

next week and I shall see you in.

در هفته آینده هستم و شما را در آنجا خواهم دید

About how long do you think, Mr. Duncan?

. فکر می کنید تا چه زمانی آقای دانکن؟

Another hour for a cup of tea in a week.

یک ساعت دیگر برای یک فنجان چای در هفته.

If you do have a hot cross bun today we are having hot cross buns, so I will make one for you, Mr.

اگر امروز یک نان کراس داغ دارید، ما یک نان کراس داغ می خوریم، بنابراین من یکی برای شما درست می کنم، آقای

Steve, and I will push it through the little hatch that we have.

استیو، و آن را از دریچه کوچکی که داریم عبور می دهم.

So I can't give Mr. Steve anything directly.

بنابراین من نمی توانم مستقیماً چیزی به آقای استیو بدهم.

We have a little hatch, a little hole that I have to pass everything through and I have to wear

ما یک دریچه کوچک داریم، یک سوراخ کوچک که باید همه چیز را از آن رد کنم و باید

all of this special clothing and a large mask before I can go anywhere near anything.

تمام این لباس های خاص و یک ماسک بزرگ را بپوشم تا بتوانم به هر جایی نزدیک شوم.

You're joking, Mr. Duncan.

داری شوخی میکنی آقای دانکن

And that's the that's the reason why Mr.

و به همین دلیل است که آقای

Steve could not get onto the live chat, because he had to use it himself.

استیو نتوانست وارد چت زنده شود، زیرا مجبور بود خودش از آن استفاده کند.

And as we know, Mr.

و همانطور که می دانیم، آقای

Steve is not very good with technology

استیو

to say the least.

حداقل از نظر فناوری خیلی خوب نیست.

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

Anyway, going have a rest.

به هر حال برو استراحت کن

I will. And I will see you soon.

من خواهم. و به زودی شما را خواهم دید.

I'll tell you something, Mr. Duncan.

من چیزی به شما می گویم، آقای دانکن.

I spent more time watching things on the Internet

زمان بیشتری را صرف تماشای چیزها در اینترنت کردم

than probably my entire life.

تا احتمالاً کل زندگی ام.

I've probably I probably spent more time sitting in front of the computer watching videos

احتمالاً بیشتر از زمانی که در اینترنت فشرده شده بودم، زمان بیشتری را صرف نشستن جلوی کامپیوتر برای تماشای

than I've compressed,

فیلم‌ها کرده‌ام،

like, one month's entire time

مثلاً کل زمان حضور یک ماهه

on the Internet into about two days

در اینترنت را به دو روز تبدیل

because I've been isolated in my little room upstairs.

کرده‌ام، زیرا در اتاق کوچکم در طبقه بالا منزوی شده‌ام.

I have a feeling you're going to be doing that for the next few days.

من احساس می کنم که شما این کار را برای چند روز آینده انجام خواهید داد.

I know it's not very nice.

میدونم خیلی قشنگ نیست

Anyway,

به هر حال

keep all of you on and see you next week.

، همه شما را ادامه دهید و هفته آینده شما را می بینیم.

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

And on behalf of everyone here, get

و از طرف همه اینجا،

well soon.

زود خوب شو.

There was Mr.

آقای

Steve in his slightly more healthy day he's

استیو در روز کمی

oh, it is one of those days

سالم‌ترش بود، اوه، یکی از آن روزهایی

you might even say it's one of those months.

است که حتی ممکن است بگویید یکی از آن ماه‌هاست.

We're having a really weird month.

ماه عجیبی را سپری می کنیم.

And can you believe it?

و آیا می توانید آن را باور کنید؟

I know

می دانم

when I decided

وقتی

that I was going to do a special month of live streams,

تصمیم گرفتم یک ماه ویژه پخش زنده داشته

one of the first things I thought was I hope Mr.

باشم، یکی از اولین چیزهایی که فکر کردم این بود که امیدوارم آقای

Steve does not catch a cold and then give it to me.

استیو سرما نخورد و آن را به من بدهد.

Oh, no, no, no.

اوه، نه، نه، نه.

Steve hasn't caught a cold.

استیو سرما نخورده است.

He's only gone and caught coronavirus

او فقط در تمام ماه ها رفته و به کرونا مبتلا شده است

of all the months to do that.

تا این کار را انجام دهد.

How inconsiderate. That's all I can say.

چقدر بی ملاحظه این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

Thank you very much for your lovely comments. Today.

از نظرات زیبای شما بسیار سپاسگزارم. امروز.

Isn't it nice we're looking at words and phrases connected to the

آیا خوب نیست که ما به کلمات و عبارات مرتبط با

to the actual word cut, and I thought we would do that quickly.

برش کلمه واقعی نگاه می کنیم، و فکر می کردم که این کار را به سرعت انجام دهیم.

This will not be a full length

به دلایل مختلف این یک پخش زنده کامل نخواهد بود

live stream for various reasons.

.

I have to go and make sure Mr. Steve is okay.

من باید بروم و مطمئن شوم که آقای استیو خوب است.

I think that is the most he's done talking to you

فکر می کنم این بیشترین کاری است که او از هفته گذشته با شما صحبت

since last week.

کرده است.

But yes, he's okay.

اما بله، او خوب است.

He's he's well, when I say well, I mean, he's not lying down in bed.

او خوب است، وقتی می گویم خوب، یعنی در رختخواب دراز نمی کشد.

He's not unwell in that sense.

از این نظر حالش خوب نیست

But he he is frail he is weak.

اما او ضعیف است او ضعیف است.

He is

او

well, everything, everything else.

خوب است، همه چیز، همه چیز دیگر.

But he's not in bed.

اما او در رختخواب نیست.

So for those who are concerned,

بنابراین برای کسانی که نگران هستند،

he's okay and I'm okay as well.

او خوب است و من هم خوب هستم.

Thank you very much for asking

خیلی ممنون که

at the moment.

در حال حاضر پرسیدید.

I'm not

with the bug, fortunately,

خوشبختانه من با این اشکال همراه نیستم،

so hopefully I will be back with you tomorrow

بنابراین امیدوارم فردا

with another one of my special live streams

با یکی دیگر از پخش زنده ویژه خود

that I am doing during the month of April.

که در ماه آوریل انجام می دهم، با شما برگردم.

Every day almost

هر روز تقریباً

I'm with you.

Almost every day.

با شما هستم.

تقریبا هر روز.

Not quite.

نه کاملا.

Almost.

تقریبا.

Thank you very much for your lovely messages today.

از پیام های زیبای امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I do appreciate it and it has cheered me up ever such a lot.

من واقعاً از آن قدردانی می کنم و این من را همیشه بسیار خوشحال کرده است.

We are looking at words and phrases connected to cut

ما در حال بررسی کلمات و عبارات مرتبط با قطع هستیم

now the reason why I'm doing this is because of Lewis Mendez.

که دلیل اینکه چرا من این کار را انجام می دهم به دلیل لوئیس مندز است.

Lewis wrote to me and asked a question about the word

لوئیس برای من نامه نوشت و در مورد کلمه

cut to cut out or to cut off.

cut to cut out یا to cut off سوالی پرسید.

Is there a difference and what are the differences?

آیا تفاوتی وجود دارد و چه تفاوت هایی دارد؟

So we are looking at that and many of uses of the word cut for.

بنابراین ما به آن و بسیاری از کاربردهای کلمه برش نگاه می کنیم.

First of all, the word cut can be used in many ways.

اول از همه، کلمه برش را می توان در بسیاری از موارد به کار برد.

So there are many uses.

بنابراین کاربردهای زیادی دارد.

You often find in English the shortest words.

شما اغلب در انگلیسی کوتاه ترین کلمات را پیدا می کنید.

The words with the least amount of letters quite often

کلماتی که کمترین حروف را دارند اغلب

can be the most interesting, and that's what I've noticed anyway.

می توانند جالب ترین باشند، و به هر حال این چیزی است که من متوجه شده ام.

But what do I know

اما من چه چیزی را

as a verb?

به عنوان فعل می دانم؟

Cut means to use a sharp object

برش به معنای استفاده از یک جسم نوک تیز

to dig into something so as to make an incision.

برای کندن چیزی است تا برش ایجاد کند.

So you cut something as a verb, you are actually doing

بنابراین شما چیزی را به عنوان یک فعل برش می دهید، در واقع آن کار را

the thing, you are creating the cut.

انجام می دهید، شما در حال ایجاد برش هستید.

We often use the word incision,

ما اغلب از کلمه برش استفاده می کنیم

and incision is the result of cutting into something.

و برش نتیجه بریدن چیزی است.

So the incision is what is left.

بنابراین برش همان چیزی است که باقی مانده است.

When you cut into something, you make an incision

وقتی چیزی را برش می دهید، برشی ایجاد می کنید،

maybe if you are having surgery on a certain part of your body,

شاید اگر قسمت خاصی از بدن خود را جراحی می کنید،

maybe you are having something fixed,

شاید چیزی را ثابت می کنید،

maybe you are having something removed.

شاید در حال برداشتن چیزی هستید.

It can be anything.

می تواند هر چیزی باشد.

I suppose you can have something removed from your body.

من فکر می کنم شما می توانید چیزی را از بدن خود حذف کنید.

Can you think of anything?

آیا می توانید به چیزی فکر کنید؟

Maybe your appendix there was a woman last week

شاید آپاندیس شما هفته گذشته زنی

who was rushed to hospital

بود که سریع به بیمارستان منتقل

It's true.

شده بود درست است.

I'm not making this up.

من این را نمی سازم

There was a woman last week who was rushed to hospital

هفته گذشته زنی بود که

after trying desperately to hold in her

پس از تلاش مذبوحانه برای نگه داشتن در

home.

خانه اش به سرعت به بیمارستان منتقل شد.

She was trying to hold them in

او سعی می کرد آنها را نگه دارد

and because of all of the gas

و به دلیل تمام گازهایی

that was building up inside her body, her appendix

که در بدنش جمع شده بود، آپاندیس

became swollen and burst and she was rushed to hospital

او متورم شد و ترکید و او را به بیمارستان منتقل کردند

just because she tried to hold in her thoughts.

فقط به این دلیل که سعی کرد در افکارش نگه دارد.

So I think that is a lesson for all of us.

بنابراین من فکر می کنم این یک درس برای همه ما است.

Do not hold in the wind

در باد نگه

or else you might end up in hospital

ندارید وگرنه ممکن است در بیمارستان بستری شوید

and incision is the result of cutting into something.

و برش در نتیجه بریدن چیزی است.

You make an incision.

شما یک برش ایجاد می کنید.

The incision is what is left

برش همان چیزی است که بریدگی باقی می ماند

a cut is the damage caused.

آسیب ناشی از آن است.

And this is being used as a noun.

و این به عنوان اسم استفاده می شود.

So as a noun, the cut is the thing.

بنابراین به عنوان یک اسم، برش چیز است.

The thing is a cut.

موضوع یک برش است.

You cut and you leave

می برید و می

or you make a cut.

روید یا برش می دهید.

That is what is left on the skin

این همان چیزی است که روی پوست

or on the body or on anything you can cut anything

یا بدن یا روی هر چیزی باقی می‌ماند که می‌توانید هر چیزی را برش دهید،

maybe you can cut into an apple

شاید بتوان آن را به شکل سیب درآورید

or cut into some material.

یا به مقداری مواد برش دهید.

You can cut into something and you leave a cut

شما می توانید چیزی را برش دهید و

to remove part of something.

برای برداشتن بخشی از چیزی یک برش می گذارید.

Using a sharp instrument is cut.

با استفاده از ابزار تیز برش داده می شود.

As I mentioned a few moments ago, you might go into a hospital

همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم ، ممکن است

to have some surgery, to have part of your body chopped off

برای انجام یک عمل جراحی به بیمارستان بروید، تا بخشی از بدن خود را بریده

or removed to remove part of something

یا بردارید تا بخشی از چیزی را

using a sharp instrument it is cut

با استفاده از ابزار نوک تیز

to cut into something.

برش دهید.

So is to remove it.

حذف آن نیز همینطور است.

So you might cut into something so you can remove it.

بنابراین ممکن است چیزی را برش دهید تا بتوانید آن را حذف کنید.

You want to take it off.

شما می خواهید آن را بردارید.

Maybe you cut an apple from a tree, you cut

شاید سیبی را از درخت می برید،

part of the stem and you take the apple

قسمتی از ساقه را می برید و سیب را می

to cut into something so as to remove it.

برید تا به شکلی در بیاورید تا آن را جدا کنید.

To remove something is to cut off,

برداشتن چیزی به معنای بریدن

to remove, to sever,

، برداشتن،

to chop off, to split.

بریدن، بریدن، شکافتن است.

So to cut something quite often involves

بنابراین، بریدن چیزی اغلب شامل

dividing things or opening something up.

تقسیم چیزها یا باز کردن چیزی است.

So you can remove sever.

بنابراین شما می توانید سرور را حذف کنید.

You might, you might sever your finger like that.

شما ممکن است، شما ممکن است انگشت خود را به این صورت قطع کنید.

One of our friends lost his finger.

یکی از دوستان ما انگشتش را گم کرد.

He severed his finger by

او انگشت خود را به خوبی قطع کرد

well, he was actually a freak accident.

، او در واقع یک تصادف عجیب بود.

He was playing tennis and he caught his finger

او داشت تنیس بازی می کرد و انگشتش را

on part of the net

روی قسمتی از تور

and it ripped it ripped his finger off, basically

گرفت و انگشتش را پاره کرد و انگشتش را پاره کرد.

sever you sever something, you chop something off,

you cut something to make

small slices it is to cut into pieces,

for example, a slice of bread or a slice of cake,

، یک تکه نان یا یک تکه کیک،

which is something I want to eat right now.

چیزی است که من می خواهم همین الان بخورم.

To be honest, I really do.

صادقانه بگویم، من واقعاً این کار را می کنم.

I want to eat a slice of cake.

من می خواهم یک تکه کیک بخورم.

So you make small slices by cutting them.

بنابراین با برش آنها برش های کوچکی درست می کنید.

You cut something into small pieces or into slices.

شما چیزی را به قطعات کوچک یا ورقه برش می دهید.

Quite often bread you can cut bread into slices.

اغلب اوقات می توانید نان را به صورت ورقه ای برش دهید.

So you slice the bread as a verb

بنابراین شما نان را به عنوان یک فعل

and what you leave are slices

برش می دهید و چیزی که باقی می گذارید تکه هایی

the result, you have lots of slices

در نتیجه است، شما تکه های نان زیادی دارید

of bread.

.

So slice can be used as a verb and the now

بنابراین slice را می توان به عنوان فعل و now استفاده کرد

and it is possible to use it both ways to slice.

و امکان استفاده از آن به هر دو صورت برای slice وجود دارد.

And you have a slice

و شما یک برش دارید

a cutter is

یک کاتر

something that can make slices.

چیزی است که می تواند برش درست کند.

For example, a cutting machine

به عنوان مثال، یک دستگاه برش

is often described as a cutter cutter.

اغلب به عنوان کاتر کاتر توصیف می شود.

So that is the purpose of the machine.

پس هدف دستگاه همین است.

The machine is there to cut.

دستگاه برای برش وجود دارد.

It creates slices

برش هایی برای قطع ایجاد می کند

to cut off

که

can be used to describe the removal of a service or supply.

می توان از آن برای توصیف حذف یک سرویس یا عرضه استفاده کرد.

For example, they have cut off the gas supply,

مثلا گاز

they have cut off the funding

را قطع کرده اند،

for the project to cut off something

بودجه پروژه را قطع کرده اند تا فلان چیز را

maybe you cut off the water,

قطع کنند، شاید آب را قطع کرده اید،

maybe you didn't pay your bill.

شاید صورت حسابتان را پرداخت نکرده اید.

And then the water company, they decide

و بعد شرکت آب، تصمیم می گیرند

to cut off your water.

آب شما را قطع کنند.

Or maybe if you don't pay your electricity

یا شاید اگر

bill, you will cut be cut off.

قبض برق خود را نپردازید قطع می شوید.

You cut off something,

شما چیزی را قطع می کنید

the removal of a service

، حذف یک سرویس

or supply of something

یا عرضه چیزی که

a person might cut off someone by excluding them

یک فرد ممکن است با کنار گذاشتن یا نادیده گرفتن کسی، او را قطع

or ignoring them.

کند.

He has cut off all contact with his father

او برای قطع ارتباط با پدرش تمام

to cut off contact.

ارتباطش را قطع کرده است.

Or maybe you cut off a person, you are removing them,

یا شاید شما یک نفر را قطع می کنید، او را

you are excluding them, you are pushing that person out of your life.

حذف می کنید، حذفش می کنید، آن شخص را از زندگی خود بیرون می کنید.

You are pushing them away.

شما آنها را دور می کنید.

You cut them out

شما آنها را

to be trapped or locked away from the outside world

برای به دام افتادن یا قفل شدن دور از دنیای بیرون می‌برید،

can be described as being cut off.

می‌توان آن‌ها را قطع کرد.

For example, if you live in the countryside,

به عنوان مثال، اگر شما در حومه شهر زندگی می کنید،

like I do, if the weather is bad,

مانند من، اگر هوا بد باشد

you might find that you are cut off.

، ممکن است متوجه شوید که ارتباط شما قطع شده است.

People are often cut off from the local town during winter.

مردم اغلب در طول زمستان از شهر محلی قطع می شوند .

Maybe the weather is bad, maybe the snow falls and the roads are blocked.

شاید هوا بد باشد، شاید برف ببارد و جاده ها مسدود شده باشند.

You become cut off, you are isolated from everyone else

شما قطع می‌شوید، از دیگران جدا می‌شوید،

because the way of getting into town,

زیرا راه ورود به شهر،

or maybe the route that you normally take

یا شاید مسیری که معمولاً طی می‌کنید،

by that I mean the road

منظورم این است که

is blocked,

جاده مسدود است،

it is cut off, and you are also cut off.

قطع شده است، و شما نیز قطع شده‌اید.

You are isolated

شما منزوی شده اید

to interrupt or stop a person

تا حرف شخصی را قطع یا متوقف کنید

whilst they are speaking is cut off.

در حالی که صحبتش قطع شده است.

He cut me off in mid-sentence.

او در وسط جمله مرا قطع کرد.

I was talking and then he interrupted me.

داشتم حرف می زدم و بعد حرفم را قطع کرد.

A lot of people say that I do that to Mr.

بسیاری از مردم می گویند که من این کار را با آقای استیو انجام می دهم

Steve.

.

When we are together on the live chat, they often say, Mr.

وقتی در چت زنده با هم هستیم ، اغلب می گویند، آقای

Duncan, you always cut off Mr.

دانکن، شما همیشه

Steve when he's trying to explain something

وقتی آقای استیو می خواهد چیزی را توضیح دهد

it is true I do that.

، حرفش را قطع می کنید، درست است که من این کار را می کنم.

Yes, it is. It is a habit of mine.

بله همینطور است. این یک عادت من است.

He cut me off in mid-sentence whilst I was speaking

او در وسط جمله من را قطع کرد، در حالی که من صحبت می کردم،

let me speak and please don't cut me off.

اجازه دهید من صحبت کنم و لطفاً مرا قطع نکنید.

Don't stop me from talking

من را از حرف زدن منصرف نکن

to prevent someone from passing by is to cut off.

تا کسی از آنجا عبور نکند، قطع رابطه است.

You have cut off their escape route.

راه فرار آنها را قطع کرده اید.

They cannot get by as you've cut them off

آنها نمی توانند از پس آنها برآیند همانطور که شما آنها را بریده اید

so you can block a person's way.

تا بتوانید راه یک نفر را مسدود کنید.

And when you do that, we can say that you cut them off.

و وقتی این کار را انجام می دهید، می توانیم بگوییم که آنها را قطع کرده اید.

To cut up something is to

بریدن چیزی به معنای

damage or destroy using a sharp tool.

آسیب رساندن یا تخریب با استفاده از ابزار تیز است.

So maybe you damage something maybe there is a priceless painting

بنابراین ممکن است به چیزی آسیب بزنید، شاید یک تابلوی گرانبها

hanging in the gallery

در گالری آویزان باشد

and you go up to it with a knife and you cut it up.

و با یک چاقو به سمت آن بروید و آن را برش دهید.

You cut it up.

شما آن را قطع کنید.

We often use the word slash slash.

ما اغلب از کلمه اسلش اسلش استفاده می کنیم.

So maybe you slash something

بنابراین ممکن است چیزی

you make cuts to something quite often, something flat

را که اغلب بر روی چیزی انجام می دهید، برش دهید، چیزی صاف

or something delicate, like a piece of paper or material

یا چیزی ظریف، مانند یک تکه کاغذ یا ماده ای

you slash or cut to cut up

که برای بریدن چیزی بریده یا بریده

something is to damage or destroy using a sharp tool

اید، با استفاده از یک ابزار تیز برای بریدن چیزی برای بریدن یا از بین

to cut out

something is to remove a particular part of something, usually with care.

بردن آن است. بخش خاصی از چیزی، معمولاً با دقت.

So if you cut out something,

بنابراین اگر چیزی را قطع کردید، به

it means you are doing something practical.

این معنی است که شما یک کار عملی انجام می دهید.

Maybe, for example, if I have to

شاید مثلاً اگر مجبور شوم

if I have to cut Mr.

Steve's face out of this or off

صورت آقای استیو را از این

or from this piece of paper, so I will cut around Mr.

یا از روی این تکه کاغذ برش دهم، پس با احتیاط دور صورت آقای استیو را قطع کنم

Steve's face very carefully.

.

And this is to cut out

و این برای این است که به

normally you will take a pair of scissors

طور معمول یک قیچی

and you will slowly

بردارید و آرام

comes out.

آرام بیرون بیایید.

Mr. Steve's face

چهره آقای استیو

you are carefully removing something

شما با دقت چیزی را حذف می کنید

whilst cutting to two to

در حالی که به دو برش می دهید تا

like this, you see.

این را دوست داشته باشید.

So this is a photograph of Mr.

بنابراین این عکسی از آقای

Steve

استیو است

and what I want to demonstrate here is

و چیزی که من می خواهم در اینجا نشان دهم

what is left behind afterwards.

چیزی است که پس از آن باقی مانده است.

So after you cut something out

بنابراین پس از اینکه به

normally

طور معمول

there will be a space

چیزی را قطع کردید،

left behind you.

فضایی پشت سر شما باقی می ماند.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

There is Mr. Steve's face.

صورت آقای استیو وجود دارد.

I have cut that out like that.

من آن را همینطور قطع کرده ام.

And behind I have left

و پشت سر من فضا را ترک کرده ام

the space.

.

There it is.

ایناهاش.

So that means I have cut out Mr.

پس این یعنی من صورت آقای استیو را بریده ام

Steve's face. I have removed it carefully.

. با دقت حذفش کردم

By cutting around it.

با بریدن دور آن.

So that is why we have the word

بنابراین به همین دلیل است که ما کلمه

cut or the phrase cut. Out.

cut یا عبارت cut را داریم. بیرون.

You are cutting something out quite often.

شما اغلب چیزی را حذف می کنید.

If you are making something, you are creating something, using craft,

اگر در حال ساختن چیزی هستید، در حال خلق چیزی، با استفاده از صنایع دستی،

using a certain type of material.

با استفاده از نوع خاصی از مواد هستید.

Quite often you will have to cut out something

اغلب اوقات مجبور می شوید

you cut out some photographs

چیزی را که چند عکس را

from a newspaper to keep

از روزنامه جدا می کنید بردارید تا نگه دارید،

then we have some phrases, some lovely phrases we can use.

سپس عباراتی داریم، عبارات دوست داشتنی که می توانیم استفاده کنیم.

For example, you can cut out the middleman.

به عنوان مثال، می توانید واسطه را حذف کنید.

So quite often in business.

بنابراین اغلب در تجارت.

So if you are buying something, sometimes there is a person

بنابراین اگر در حال خرید چیزی هستید، گاهی اوقات شخصی وجود دارد

who represents both sides.

که نماینده هر دو طرف است.

The person selling and the person buying, and that person in the middle

شخص فروشنده و خریدار، و آن شخص در

is often described as the middle man.

وسط اغلب به عنوان مرد میانی توصیف می شود.

So it isn't really referring to male or female.

بنابراین واقعاً به مرد یا زن اشاره نمی کند.

It is just saying the person in the middle of the process

این فقط گفتن شخص در وسط فرآیند است

and we can use the expression, cut out the middleman

و می‌توانیم از عبارت «قطع واسطه»

to remove the intermediate part of a process,

برای حذف قسمت میانی یک فرآیند استفاده کنیم،

for example, for a quick sale we often cut out the middleman.

به عنوان مثال، برای فروش سریع اغلب واسطه را قطع می‌کنیم.

Maybe if you are purchasing something

شاید اگر

quite often you can buy something much cheaper.

اغلب چیزی را خریداری می کنید، بتوانید چیزی بسیار ارزان تر بخرید.

If you cut out the middleman,

اگر واسطه را کنار

you are going straight to the supplier

بگذارید، مستقیماً به سراغ تأمین‌کننده می‌روید،

so you don't have to pay anyone in between

بنابراین مجبور نیستید در این بین به کسی پول بدهید

and if you do that quite often, you can get things much cheaper.

و اگر این کار را اغلب انجام دهید، می‌توانید چیزها را بسیار ارزان‌تر دریافت کنید.

You can get things much cheaper.

شما می توانید چیزها را بسیار ارزان تر تهیه کنید.

If you cut out the middleman

اگر دلال را کنار

you might want someone

بگذارید، ممکن است بخواهید کسی

to cut to the chase.

به تعقیب آن دست بزند.

If you want a person to cut to the chase, it means you want to reach

اگر می خواهید یک نفر به تعقیب و گریز دست پیدا کند، به این معنی است که می خواهید برسید

or you want a person to reach their main point

یا می خواهید شخصی در

as fast as possible when explaining something

هنگام توضیح چیزی با بیشترین سرعت ممکن به نقطه اصلی خود برسد،

so maybe I am trying to explain something to you,

بنابراین شاید من می خواهم چیزی را برای شما توضیح دهم،

and I don't want to spend very much time doing it.

و نمی کنم. می خواهم زمان زیادی را صرف انجام آن کنم.

I want to cut to the chase we are getting

من می خواهم از تعقیب و گریز ما

very quickly to the important part.

خیلی سریع به بخش مهم آن بکاهم.

Please cut to the chase.

لطفا دست به کار شوید.

Just tell me the important things

فقط چیزهای مهم را به من بگویید که

do not spend a long time explaining things to me.

زمان زیادی را صرف توضیح دادن چیزها به من نکنید.

Please cut to the chase.

لطفا دست به کار شوید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Using the word cut, you might be a cut

با استفاده از کلمه cut, you may be a cut

above the rest

above the rest

to be a cut

to be a cut

above the rest means to appear better or of higher quality

above the rest به معنای بهتر یا کیفیت بالاتر ظاهر شدن

when compared to other things, a place

در مقایسه با چیزهای دیگر است، یک مکان

maybe a place can be a cut above the rest.

شاید یک مکان می تواند یک برش بالاتر از بقیه باشد.

Maybe you go to a very posh hotel to stay

شاید برای اقامت به یک هتل بسیار شیک بروید

and you might say, Oh yes, the hotel was very nice.

و بگویید، اوه بله، هتل خیلی خوب بود.

You might say that it was a cut above the rest.

ممکن است بگویید که این یک برش بالاتر از بقیه بود.

Much better. Very high quality,

خیلی بهتر. بسیار با کیفیت،

very fancy

actually.

در واقع بسیار فانتزی.

Another one using the word cut

یکی دیگر از کلمه cut استفاده

to feel cut up about something.

می کند تا احساس کند در مورد چیزی دلگیر است.

The feeling of devastation or extreme shock, something that shocks you,

احساس ویرانی یا شوک شدید، چیزی که شما را شوکه می کند،

something that makes you feel upset deeply,

چیزی که شما را عمیقاً ناراحت می کند،

something that affects you and makes you feel unhappy or sad.

چیزی که شما را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود احساس ناراحتی یا ناراحتی کنید.

You can feel cut up, maybe disappointed.

شما می توانید احساس ناراحتی کنید، شاید ناامید شوید.

Disappointment is also a thing that can be very traumatic

ناامیدی نیز چیزی است که می تواند بسیار آسیب زا

maybe something you were hoping for and then you feel disappointed.

باشد، شاید چیزی که انتظارش را داشتید و سپس احساس ناامیدی کنید.

Deep disappointment.

ناامیدی عمیق

You feel cut up

شما به

because of it

خاطر آن احساس ناراحتی می

here's one.

کنید اینجا یکی است.

If you ever come to this country,

اگر روزی به این کشور آمدید،

if you ever come to England, here is a piece of advice

اگر زمانی به انگلیس آمدید، این یک توصیه است

never ever

که هرگز

cut in line, never cut in front.

در صف قرار نگیرید، هرگز جلوی خود را نگیرید.

Of people if they are waiting, if they are in a queue

از مردم اگر منتظر هستند، اگر

at a supermarket or maybe going into the cinema

در یک سوپرمارکت در صف هستند یا شاید به سینما می روند

and there are lots of people queuing,

و تعداد زیادی از مردم در صف هستند،

never cut in front of other people.

هرگز جلوی افراد دیگر قطع نکنید.

It is the worst scene.

بدترین صحنه است

It really is people will get very angry

این واقعاً این است که

if you cut in line

اگر شما

to push into a queue ahead of others.

در صف جلوتر از دیگران به صف فشار بیاورید، مردم بسیار عصبانی خواهند شد.

So maybe there are 100 people waiting to go into the cinema

بنابراین شاید 100 نفر منتظر ورود به سینما هستند

and you want to go in straight away.

و شما می خواهید بلافاصله وارد سینما شوید.

You might try to cut in

ممکن است سعی کنید

to the line or cut in to the queue.

به خط برید یا به صف برید.

We often say jump the queue as well.

اغلب می گوییم از صف هم بپر.

If a person jumps the queue, it means they are getting ahead of everyone else,

اگر شخصی از صف بپرد، به این معنی است که از دیگران جلوتر است،

which I suppose is unfair.

که به نظر من ناعادلانه است.

It is.

این است.

So here in England we do not like people who cut in line.

بنابراین در اینجا در انگلستان، ما از افرادی که در صف کوتاه هستند، خوشمان نمی آید.

We get rather angry about it to be honest.

صادقانه بگویم ما نسبت به آن عصبانی می شویم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

A rough cut.

یک برش خشن.

When we describe something as a rough cut,

وقتی چیزی را به‌عنوان راف برش توصیف می‌کنیم،

we often mean an early draught or version of something.

اغلب منظورمان پیش‌نویس یا نسخه اولیه چیزی است.

For example, he showed me a rough cut of the movie.

به عنوان مثال، او یک قطعه راف از فیلم را به من نشان داد.

So a rough cut is something that gives you an idea,

بنابراین راف برش چیزی است که به شما ایده می‌دهد،

or maybe the first rendering

یا شاید اولین رندر

or the first version

یا اولین نسخه

of something when you first create it.

از چیزی که برای اولین بار آن را ایجاد می‌کنید.

I often create rough cuts when I'm making my videos,

من اغلب هنگام ساختن ویدیوهایم، برش‌های ناهموار ایجاد می‌کنم،

so quite often I will have lots of video clips and then I will cut them,

بنابراین اغلب کلیپ‌های ویدیویی زیادی دارم و سپس آنها را برش می‌دهم، آنها را برش می‌دهم،

I will cut them, I will find the parts of the video that I want to use,

قسمت‌هایی از ویدیو را که می‌خواهم استفاده کنم، پیدا می‌کنم،

and then those rough cuts become

و سپس آن برش های خشن

the first version of the video.

تبدیل به اولین نسخه ویدیو می شود.

And then later on I will edit the video again.

و بعداً دوباره ویدیو را ویرایش خواهم کرد.

I will make it shorter, or sometimes I will make it longer.

کوتاه ترش می کنم یا گاهی طولانی ترش می کنم.

So it depends.

بنابراین بستگی دارد.

So a rough cut is an early draught or version of something,

بنابراین راف برش پیش‌نویس یا نسخه اولیه چیزی است،

something you've created and

چیزی که شما ایجاد کرده‌اید

and you want to show people the first version of it.

و می‌خواهید اولین نسخه آن را به مردم نشان دهید.

So it's not the final version.

پس نسخه نهایی نیست.

It is a rough cut

این یک برش خشن

here's one that's often used in

است که در اینجا اغلب در تجارت استفاده می شود

business.

.

A company might decide to cut out the data,

ممکن است یک شرکت تصمیم بگیرد داده ها را قطع کند،

but if you cut out the dead word,

اما اگر کلمه مرده را حذف کنید، به

it means you are removing the useless

این معنی است که شما در حال حذف قسمت های بی فایده

or ineffective parts of something

یا بی اثر چیزی هستید،

so imagine in your company, maybe you have some workers

بنابراین در شرکت خود تصور کنید، شاید تعدادی

who are lazy and they don't do their job very well.

کارگر تنبل داشته باشید و آنها این کار را انجام نمی دهند. کارشان را خیلی خوب انجام دهند

Maybe they often skip work,

شاید آنها اغلب از کار می گذرند،

maybe they call in sick, maybe they are not very productive.

شاید مریض تماس می گیرند، شاید خیلی مولد نیستند.

We often say that you have to cut out the dead wood,

ما اغلب می گوییم که باید چوب های مرده

the things that are not working well or the things that are not performing

، چیزهایی که خوب کار نمی کنند یا چیزهایی که آن طور که باید عمل نمی

as they should to remove the useless

کنند را برش دهید تا قسمت های بی فایده

or ineffective parts of something.

یا بی اثر چیزی را حذف کنید.

We say that you cut out the dead wood,

ما می گوییم که شما چوب مرده را

you are removing the things that are useless

می برید، چیزهایی را که بی فایده هستند حذف می کنید.

Quite often we use it in business

اغلب اوقات ما از آن در تجارت استفاده می

when we want to get rid or we want to fire or

کنیم، زمانی که می خواهیم خلاص شویم یا می خواهیم اعضای بی فایده یا غیرمولد کارکنان را اخراج کنیم یا از کار بیرون بیاوریم.

sack useless or

unproductive members of staff

a short cut,

a short cut, a quick and convenient route.

برش، یک مسیر سریع و راحت.

You are trying to get somewhere quickly we

شما سعی می کنید سریع به جایی برسید که

you can go along the long road

می توانید در امتداد جاده طولانی بروید

or you can take a short cut across the field.

یا می توانید یک مسیر کوتاه در سراسر میدان طی کنید.

So we often describe a short cut

بنابراین ما اغلب یک میانبر را

as a more convenient way of getting somewhere,

به عنوان یک راه راحت‌تر برای رسیدن به جایی توصیف می‌کنیم،

quite often as a way of saving time

اغلب به عنوان راهی برای صرفه‌جویی در زمان

a short cut on computers.

یک برش کوتاه در رایانه‌ها.

We often have short cuts.

ما اغلب راه های کوتاه داریم.

Maybe there is a key that you press

شاید کلیدی وجود داشته باشد که شما آن را فشار می دهید

and it will allow you to perform a function on your computer much quickly or quicker

و به شما اجازه می دهد تا عملکردی را در رایانه خود بسیار سریع یا سریعتر انجام دهید،

so you can do something very fast by pressing

بنابراین می توانید با فشار دادن

a short cut on your keyboard.

یک میانبر روی صفحه کلید خود کاری را بسیار سریع انجام دهید.

So there are many ways of using the word cut.

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از کلمه cut وجود دارد.

Here's another 10, now this is something we all know about

در اینجا 10 مورد دیگر وجود دارد، اکنون این چیزی است که همه ما در مورد

cut back.

کاهش آن می دانیم.

If you cut back, you

اگر کم کنید،

reduce the size or amount of something

اندازه یا مقدار چیزی را که کم

you cut back maybe you have to cut back on the amount of money

می‌کنید کاهش می‌دهید، شاید مجبور شوید مقدار پولی را

you spend every month because maybe

که هر ماه خرج می‌کنید کاهش دهید، زیرا شاید

your salary is also being cut back.

حقوق شما نیز کاهش می‌یابد.

So as your salary is cut back,

بنابراین همانطور که حقوق شما کاهش می یابد

your spending also has to be cut back

، هزینه های شما نیز

you cut back, you reduce the size

باید کاهش یابد، شما حجم

or the amount of something you cut back.

یا مقدار چیزی را که کاهش می دهید کاهش می دهید.

He will cut back the bushes tomorrow.

او فردا بوته ها را خواهد برید.

As we saw earlier, we saw Mr.

همانطور که قبلاً دیدیم، آقای

Steve in the video that I showed earlier,

استیو را در ویدیویی که قبلاً نشان دادم دیدیم که

cutting the Bushes

بوش ها را

that's what he was doing.

می برید این کاری بود که او انجام می داد.

We need to make cutbacks to save money.

ما باید برای صرفه جویی در هزینه ها کاهش دهیم.

It often happens.

اغلب اتفاق می افتد.

It often happens.

اغلب اتفاق می افتد.

When there is not much money around.

وقتی پول زیادی در اطراف نیست.

Quite often people have to make cutbacks.

اغلب مردم مجبور به کاهش هزینه هستند.

Finally,

در نهایت،

words we can use as well as cut.

کلماتی که می توانیم استفاده کنیم و همچنین برش داریم.

We can say slice, hack, chop,

می توانیم بگوییم برش، هک، خرد کردن،

incites, us, quarter school and scratch.

تحریک کردن، ما، ربع مدرسه و خراش.

So there they are, some words, some phrases, connected

بنابراین آنها وجود دارند، برخی از کلمات، برخی از عبارات، متصل

to today's featured word, which is cut

به کلمه برجسته امروز، که برش

to the

به

it is true,

درست است

the word cut has many, many meanings.

، کلمه برش دارای معانی بسیار بسیار زیادی است.

I hope you enjoyed that and I hope you've enjoyed

امیدوارم از آن لذت برده باشید و امیدوارم از

today's live stream

پخش زنده

A little different today.

امروز کمی متفاوت امروز لذت برده باشید.

Circumstances have changed a little bit.

شرایط کمی تغییر کرده است.

This week we've had Mr.

این هفته ما آقای

Steve, unfortunately, he has come down

استیو را داشتیم، متأسفانه او

with the dreaded Luigi.

با لوئیجی مخوف همراه شد.

I think you know what I'm talking about.

فکر می کنم می دانید در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

The thing that is going around everywhere at the moment and sadly, Mr.

چیزی که در حال حاضر در همه جا می چرخد و متأسفانه، آقای

Steve has now come down with it.

استیو اکنون با آن کنار آمده است.

I was going to show you some some mystery idioms today.

امروز قصد داشتم چند اصطلاح اسرارآمیز را به شما نشان دهم.

I forgot to do it.

یادم رفت انجامش بدم

I completely forgot I did.

من کاملا فراموش کردم که انجام دادم.

So maybe the next time we talk about words connected to cut,

بنابراین شاید دفعه بعد که در مورد کلمات مرتبط با برش صحبت می کنیم،

maybe I can show you the mystery idioms.

شاید بتوانم اصطلاحات اسرارآمیز را به شما نشان دهم.

Then I will be going in a moment.

سپس من یک لحظه دیگر می روم.

A little shorter than usual and the reason for that is I have to take care of Steve.

کمی کوتاهتر از حد معمول و دلیل آن این است که باید از استیو مراقبت کنم.

And also I'm going to have a cup of tea.

و همچنین قرار است یک فنجان چای بخورم.

I will make one for his lordship

من یکی را برای ارباب او

I will be doing my impersonation

خواهم ساخت.

of Florence Nightingale again today, but I will be back with you tomorrow.

امروز دوباره جعل هویت فلورانس نایتینگل را انجام خواهم داد، اما فردا با شما بازخواهم گشت.

Oh, now you are interested.

اوه، حالا شما علاقه مندید.

You see you. If you were thinking.

شما را می بینید. اگه فکر میکردی

Don't go, Mr. Duncan.

نرو آقای دانکن.

But guess what?

اما حدس بزنید چی؟

I am back tomorrow from 2 p.m.

من فردا از ساعت 14 برمیگردم

UK time.

به وقت انگلستان

So we are doing this all over again tomorrow.

پس فردا این کار را دوباره انجام می دهیم.

The only thing that will be different is there will not be Mr.

تنها چیزی که متفاوت خواهد بود این است که آقای

Steve talking about his illness.

استیو در مورد بیماری خود صحبت نخواهد کرد.

Although I have a feeling he will be somewhere in the house,

اگر چه احساس می کنم او جایی در خانه خواهد بود،

but not nearby Unfortunately, we have to keep our distance.

اما نه در نزدیکی متأسفانه، ما باید فاصله خود را حفظ کنیم.

Sadly.

با ناراحتی.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this a little different and not quite the same

امیدوارم از این کار کمی متفاوت لذت برده باشید و نه کاملاً

as it usually is, but I hope you've enjoyed it anyway.

مثل همیشه، اما امیدوارم به هر حال از آن لذت برده باشید.

I hope it has been useful and maybe even entertaining

امیدوارم مفید بوده باشد و شاید حتی

I'm really being brave

by saying that it may have actually been entertaining.

سرگرم کننده باشد.

I imagine that goodness me.

من آن خوبی را من تصور می کنم.

Thanks a lot for your company.

با تشکر فراوان از شرکت شما

I hope you've enjoyed it. You can watch this again later.

امیدوارم از آن لذت برده باشید. می توانید بعداً دوباره این را تماشا کنید.

You can enjoy Mr.

می توانید از

Steve explaining his current situation,

توضیح آقای استیو در مورد وضعیت فعلی خود لذت ببرید

which is not very good, unfortunately.

که متاسفانه خیلی خوب نیست.

Fernando says Florence Nightingale was a woman who took care.

فرناندو می گوید فلورانس نایتینگل زنی بود که مراقبت می کرد.

Yes, she took care of injured soldiers.

بله، او از سربازان مجروح مراقبت می کرد.

She did. You are right.

او انجام داد. حق با شماست.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am going in a moment.

من یه لحظه میرم

Tomek asks Mr. Duncan.

تومک از آقای دانکن می پرسد.

What about cut corners?

گوشه های برش خورده چطور؟

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

You can cut corners if you cut corners,

اگر گوشه ها را برش دهید، می توانید گوشه ها را برش دهید، به

it means you do something in a more easier way.

این معنی است که کاری را به روشی ساده تر انجام می دهید.

However, you also do something that might cause that thing

با این حال، شما همچنین کاری انجام می دهید که ممکن است باعث

to be dangerous or unstable.

خطرناک یا ناپایدار شدن آن چیز شود.

So quite often if you are constructing

بنابراین اغلب اگر در حال ساخت

something, it is never a good idea.

چیزی هستید، هرگز ایده خوبی نیست.

To cut corners,

برای بریدن،

even if it makes that thing easier

حتی اگر انجام آن کار را آسان‌تر

or that thing quicker to do.

یا سریع‌تر کند.

Quite often cutting corners and can be dangerous.

اغلب گوشه ها را بریده و می تواند خطرناک باشد.

And we have heard and seen incidents

و ما حوادثی را شنیده و دیده‌ایم

where people have cut corners

که در آن مردم

especially when building something, constructing a building or some sort of structure,

به ویژه هنگام ساختن چیزی، ساختن یک ساختمان یا نوعی سازه،

and they cut corners, they try to save money by doing things cheaper.

گوشه‌ها را بریده‌اند، و گوشه‌ها را بریده‌اند، سعی می‌کنند با انجام کارها ارزان‌تر در هزینه‌های خود صرفه‌جویی کنند.

But of course,

اما مطمئناً،

if you cut corners, quite often

اگر گوشه ها را کوتاه کنید، اغلب اوقات

things will go wrong

همه چیز اشتباه می شود

Thank you very much for joining us today.

از اینکه امروز به ما ملحق شدید بسیار متشکریم.

I hope Mr. Steve will be better soon. Thank you, William.

امیدوارم آقای استیو به زودی بهتر شود. ممنون ویلیام

That's very kind of you to say.

این خیلی لطف شماست که می گویید.

I hope so as well.

امیدوارم همینطور باشه

I hope he will be feeling better.

امیدوارم حالش بهتر شود.

It will be a few days before he is 100%

چند روزی می گذرد تا او 100 درصد شود

but I hope he will be with us next weekend and I hope he will be feeling much better.

اما امیدوارم آخر هفته آینده با ما باشد و امیدوارم حالش خیلی بهتر شود.

The other thing I hope

چیز دیگری که

I know this sounds selfish

امیدوارم بدانم این خودخواهانه به نظر می رسد،

I'm also hoping that I don't get it

همچنین امیدوارم که آن را دریافت نکنم،

because if I get it, then

زیرا اگر آن را دریافت کنم،

my special month of life

streams will probably be cancelled.

احتمالاً پخش جریانی ماه ویژه زندگی من لغو خواهد شد.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Thanks a lot. I'm going now.

خیلی ممنون. الان دارم میرم

See you soon.

به زودی میبینمت.

This is Mr.

این آقای

Duncan. That's me.

دانکن است. منم.

By the way, saying thanks for watching.

به هر حال، تشکر از تماشا کردن.

Enjoy the rest of your Sunday.

از بقیه یکشنبه خود لذت ببرید.

Enjoy the rest of your week.

از بقیه هفته خود لذت ببرید.

Unless, of course, you catch me on my live streams.

مگر اینکه، البته، شما مرا در جریان های زنده من گیر بیاورید.

From Monday to Friday, from tomorrow to the end of the week.

از دوشنبه تا جمعه، از فردا تا آخر هفته.

Oh, by the way, it is Easter next Sunday.

اوه، اتفاقا، یکشنبه آینده عید پاک است.

So I really do hope that Mr.

بنابراین من واقعاً امیدوارم که آقای

Steve is well and fit next Sunday, because it's.

استیو یکشنبه آینده خوب باشد و تناسب اندام داشته باشد، زیرا اینطور است.

It's Easter Sunday next week.

هفته آینده یکشنبه عید پاک است.

There will be lots of chocolate consumed.

مقدار زیادی شکلات مصرف خواهد شد.

That's all I can say until the next time we meet here.

این تنها چیزی است که می توانم بگویم تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Thank you very much for your company

از همراهی

and all of your best wishes and kind words for Mr.

شما و بهترین آرزوها و کلمات محبت آمیز شما برای آقای

Steve. And of course, you know what's coming next.

استیو بسیار سپاسگزارم. و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.