Learning the Queen's English / English Addict live chat & learning / Sunday 5th JUNE 2022

Hello.

سلام.

My loyal subjects.

سوژه های وفادار من

It is very nice.

این بسیار خوب است.

To see you here today.

تا امروز اینجا ببینمت

Once more. Here we go again.

یکبار دیگر. دوباره شروع کنیم.

It is another English addict

این یکی دیگر از پخش زنده معتاد انگلیسی است

live stream coming to you from.

که از آن برای شما ارسال می شود.

Well, you know where it's coming from.

خب میدونی از کجا میاد

Do you really need me to tell you?

واقعا نیاز داری که بهت بگم؟

I think you know already.

فکر کنم از قبل میدونی

Coming to you live from the birthplace of the English language, which just happens to be.

آمدن به شما زندگی می کنند از زادگاه زبان انگلیسی، که اتفاقا می باشد.

Oh, my goodness, it's England.

خدای من، اینجا انگلیس است.

Mm hmm.

مم هوم

Mm hmm.

مم هوم

Whoa.

اوه

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Just like the queen

درست مثل ملکه

right here.

همین جا.

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

Here we go again. Yes, we are back together.

دوباره شروع کنیم. بله، ما دوباره با هم هستیم.

And you may have noticed that something very special is happening here

و ممکن است متوجه شده باشید که

in the U.K., across England, Wales, Northern Ireland,

در بریتانیا، در سراسر انگلستان، ولز، ایرلند شمالی

and also Scotland as well.

و همچنین اسکاتلند اتفاق بسیار خاصی در حال رخ دادن است.

It is the Jubilee Weekend.

آخر هفته جوبیلی است.

In fact, Thursday, Friday, Saturday, and also today,

در واقع، پنج شنبه، جمعه، شنبه و همچنین امروز،

lots of things happening as a way of celebrating

اتفاقات زیادی برای تجلیل از

this lady being on the throne

این بانوی بر تخت سلطنت

for 70 years.

70 سال رخ می دهد.

17, count them all.

17، همه آنها را بشمار.

And she has been a constant presence

و او در طول

through many people's lives, including my own.

زندگی بسیاری از مردم از جمله زندگی من حضور ثابتی داشته است.

I suppose as a child I would always wave to the Queen on television.

فکر می کنم در کودکی همیشه در تلویزیون برای ملکه دست تکان می دادم.

I would always say, Oh, there's the Queen of England.

من همیشه می گفتم، اوه، ملکه انگلیس هست.

There she is.

او آنجاست.

I have seen the Queen once only once.

من فقط یک بار ملکه را دیدم.

I saw her when I was in London and she was visiting a local hospital

زمانی که در لندن بودم او را دیدم و در حال بازدید از یک بیمارستان محلی بود

and I saw her walk out of the hospital and she got in the car and went by.

و دیدم که از بیمارستان خارج شد و او سوار ماشین شد و رفت.

And I think for a moment she did wave at me.

و من فکر می کنم برای یک لحظه او برای من دست تکان داد.

I think so we we saw each other our eyes met

من فکر می کنم پس ما همدیگر را دیدیم که

through her Bullet-Proof glass.

چشمانمان از شیشه ضد گلوله او به هم رسید.

It was such a wonderful moment.

این لحظه فوق العاده ای بود.

So the queen is celebrating her 70 years on the throne,

بنابراین ملکه هفتاد سالگی خود را بر تخت سلطنت

and I suppose I can be celebrating as well.

جشن می گیرد و فکر می کنم من نیز می توانم جشن بگیرم.

Would you mind if I steal some of the Queen's limelight?

آیا برایتان مهم نیست که من کمی از توجه ملکه را بدزدم؟

Because I.

چون I.

I'm approaching my 1,000,000th subscriber.

دارم به 1000000 مشترکم نزدیک می شوم.

Does it mean anything special?

معنی خاصی داره؟

Will my life change in an amazing way?

آیا زندگی من به طرز شگفت انگیزی تغییر خواهد کرد؟

No, not really.

نه، نه واقعا.

Things will carry on as normal.

همه چیز طبق روال عادی پیش خواهد رفت.

However, for this lady things have been anything

با این حال، برای این خانم همه چیز

but normal over the past few days because we have been celebrating.

در طول چند روز گذشته غیر از عادی بوده است، زیرا ما جشن گرفته ایم.

We had street parties.

مهمانی های خیابانی داشتیم.

We had celebrations, we had aeroplanes flying over.

جشن می گرفتیم، هواپیماهایی که بر فراز آن پرواز می کردند.

We had lots of celebrations.

ما جشن های زیادی داشتیم.

We had the concert last night outside Buckingham Palace.

دیشب کنسرت را بیرون کاخ باکینگهام داشتیم.

And I'm going to be honest with you.

و من با شما صادق خواهم بود.

Can I just be honest? I did not recognise

آیا می توانم فقط صادق باشم؟ من

most of the people singing.

اکثر مردم را که آواز می خوانند نمی شناسم.

I had no idea who they were.

من نمی دانستم آنها چه کسانی هستند.

So just in case you were watching last night

بنابراین اگر دیشب تماشا

and you were thinking, I have no idea who most of these people are.

می کردید و فکر می کردید، نمی دانم بیشتر این افراد چه کسانی هستند.

Can I just say that I was thinking the same thing and many people as well across the U.K.

می‌توانم فقط بگویم که من هم به همین فکر می‌کردم و بسیاری از مردم در سراسر بریتانیا

were wondering who those people

نیز متعجب بودند که آن افراد چه کسانی

were taking part in the celebration.

در جشن شرکت می‌کنند.

Even Elton John couldn't be bothered to go there

حتی التون جان هم حوصله رفتن به آنجا را نداشت،

he just made a video

او فقط یک ویدیو ساخت

and they they projected the video onto the wall,

و آنها فیلم را روی دیوار،

onto the front facade of Buckingham Palace.

روی نمای جلویی کاخ باکینگهام پخش کردند.

So it has been a rather busy four days.

بنابراین چهار روز نسبتاً شلوغ بوده است.

Today, everything comes to a climax.

امروز همه چیز به اوج خود می رسد.

Sorry for saying that.

متاسفم که اینو گفتم

I hope you're not offended, my dear.

امیدوارم ناراحت نشده باشی عزیزم

Everything comes to an end today.

همه چیز امروز به پایان می رسد.

We have a big pageant taking place in London.

ما یک مسابقه بزرگ در لندن داریم.

Lots of people, hundreds of thousands of people all lining the streets.

بسیاری از مردم، صدها هزار نفر همه در خیابان ها صف کشیده اند.

And they're just the ones sleeping rough, to be honest.

و صادقانه بگویم آنها فقط کسانی هستند که خشن می خوابند.

That's all I'm saying about that.

این تمام چیزی است که من در مورد آن می گویم.

Here we go, then we have made it all the way to the weekend.

ما به اینجا می رویم، سپس ما آن را به آخر هفته رساندیم.

A very busy weekend here.

یک آخر هفته بسیار شلوغ اینجاست.

Mr. Steve was very happy, of course, because he was able

البته آقای استیو بسیار خوشحال بود، زیرا توانست

to have some extra holiday.

تعطیلات بیشتری داشته باشد.

So two extra days off for Mr.

پس دو روز مرخصی اضافی برای آقای

Steve.

استیو.

So he was feeling rather happy about that, to say the least, as you can imagine.

بنابراین او از این بابت احساس خوشحالی می کرد، حداقل آنطور که می توانید تصور کنید.

We also had some lovely weather.

هوای خوبی هم داشتیم.

So Steve and myself, we decided to have some lovely long walks

بنابراین من و استیو تصمیم گرفتیم

on Thursday, Friday and Saturday.

در روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه پیاده روی طولانی و دوست داشتنی داشته باشیم.

So we did have quite a nice time.

بنابراین ما زمان بسیار خوبی را سپری کردیم.

And we did also watch some of the celebrations taking place as well.

و همچنین برخی از جشن‌ها را که برگزار می‌شد تماشا کردیم.

By the way, if you're wondering who I am. Hello,

به هر حال، اگر تعجب می کنید که من کی هستم. سلام،

my name is Duncan.

اسم من دانکن است.

And I broadcast to you live from the United Kingdom today.

و من امروز از بریتانیا به طور زنده برای شما پخش می کنم .

Can you see a lot of flag waving today going on?

آیا می توانید ببینید که امروز تعداد زیادی پرچم در حال اهتزاز است؟

I hope you don't mind.

امیدوارم مشکلی نداشته باشی

And I talk about the English language.

و من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

Normally, I talk about verbs, adjectives,

به طور معمول، من در مورد افعال، صفت ها،

phrases, sentences,

عبارات، جملات،

maybe words that you've never heard of before.

شاید کلماتی صحبت می کنم که قبلاً هرگز نام آنها را نشنیده اید.

Normally that's what I do.

به طور معمول این کاری است که من انجام می دهم.

But today we're talking about all sorts of other things as well.

اما امروز ما در مورد انواع چیزهای دیگر نیز صحبت می کنیم.

The queen of England and of course,

ملکه انگلستان و

the queen of English

البته ملکه انگلیسی

Yes. Don't forget that.

بله. این را فراموش نکنید.

So now we know who I am.

بنابراین اکنون می دانیم که من کی هستم.

I can safely say that we have made it

به جرات می توانم بگویم که

to the end of another weekend.

به آخر هفته دیگر رسیده ایم.

And another week.

و یک هفته دیگر

Yes. It's Sunday.

آره. امروز یکشنبه است.

Welcome, everyone.

همگی خوش آمدید.

BP de de de de

BP de de de de

de de de de de de de de de de de de de de de

de de de de de de de de de de de de de de de de de

Sun has returned and everything is rather nice.

سان برگشته است و همه چیز نسبتاً خوب است.

It's OK, I suppose.

اشکالی ندارد، فکر می کنم.

For those wondering, Mr.

برای کسانی که تعجب می کنند، آقای

Steve will be here as well, helping us all

استیو نیز اینجا خواهد بود و به همه ما کمک می کند

to celebrate

تا

the Queen's Platinum Jubilee.

جشن پلاتینیوم ملکه را جشن بگیریم.

And maybe you're wondering why we are getting so excited about this.

و شاید تعجب کنید که چرا ما اینقدر در مورد این موضوع هیجان زده شده ایم.

Well, first of all, we will never see another platinum jubilee.

خوب، اول از همه، ما هرگز شاهد جشن پلاتین دیگری نخواهیم بود.

It will probably never happen in our lifetimes

احتمالاً هرگز در طول زندگی ما

or maybe even our children's lives.

یا شاید حتی در زندگی فرزندانمان اتفاق نخواهد افتاد.

So that's one of the reasons why this particular

بنابراین این یکی از دلایلی است که چرا این

jubilee has been celebrated so much and is seen as special,

جشن خاص تا این حد جشن گرفته شده و خاص دیده می شود،

because it's the first time ever that we've had

زیرا این اولین بار است که ما

a monarch on the throne for 70 years.

یک پادشاه را به مدت 70 سال بر تاج و تخت داریم.

So it is a big thing, I suppose.

بنابراین فکر می کنم این یک چیز بزرگ است.

Sadly, the Queen, a little bit under the weather.

متأسفانه، ملکه، کمی زیر آب و هوا.

She is 96.

او 96 ساله

After all.

When you get to 96, you find that you can't do the things that you used to do.

است.

وقتی به سال 96 می رسید، متوجه می شوید که نمی توانید کارهایی را که قبلا انجام می دادید انجام دهید.

Like stand up and walk

مانند ایستادن و راه رفتن

and not fall over all the time.

و عدم زمین خوردن همیشه.

So we can forgive the Queen for not being there.

بنابراین می‌توانیم ملکه را به خاطر نبودنشان ببخشیم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Coming up today, we are looking at things that people believe

امروز در حال بررسی مواردی هستیم که مردم بر

the British are like British stereotypes

این باورند که بریتانیایی ها

when we talk about stereotypes.

زمانی که از کلیشه ها صحبت می کنیم مانند کلیشه های بریتانیایی هستند.

We are talking about the things that people assume

ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که مردم

about certain groups or certain individuals.

در مورد گروه های خاص یا افراد خاصی فرض می کنند.

We make assumptions.

ما فرضیات می کنیم.

You assume something.

شما چیزی را فرض می کنید.

So when you see a certain person,

بنابراین وقتی فرد خاصی را می بینید،

maybe there are characteristics of that person that you

شاید ویژگی هایی در آن شخص وجود داشته باشد

that you make judgements about,

که درباره آنها قضاوت کنید،

maybe the way they look, maybe the way they dress

شاید ظاهر او، شاید لباس پوشیدن

or maybe the shape of their body

یا شاید فرم بدن

or maybe the colour of their skin.

یا شاید رنگ پوستش.

You see stereotypes.

کلیشه ها را می بینید.

So today we are talking about stereotypes

بنابراین امروز ما در مورد کلیشه هایی صحبت می کنیم

that people have of British people.

که مردم از مردم بریتانیا دارند.

And that's what we're looking at today.

و این چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم.

Another thing we're looking at, of course, is the live chat.

نکته دیگری که ما به آن توجه می کنیم ، البته چت زنده است.

Hello, live chatters.

سلام چت کننده های زنده

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I know that we have some people absent today.

می دانم که امروز چند نفر غایب هستیم.

We have a few people absent.

چند نفر غایب داریم.

I don't think Lewis is here.

من فکر نمی کنم لوئیس اینجا باشد.

So there is no Lewis today.

بنابراین امروز لوئیس وجود ندارد.

I don't know who else isn't here.

نمی دانم چه کسی دیگر اینجا نیست.

I don't think Claudia is not here today either.

فکر نمی کنم کلودیا هم امروز اینجا نباشد.

So I received a lovely email from Claudia saying, Mr.

بنابراین من یک ایمیل دوست داشتنی از کلودیا دریافت کردم که می گفت، آقای

Duncan, I will not be here today.

دانکن، من امروز اینجا نخواهم بود.

So we do have a few people missing. However,

بنابراین ما چند نفر را گم کرده ایم. با این حال

Who was first on today's live chat, I wonder?

، نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Hello, Olga.

سلام، اولگا.

Congratulations to you from myself

من و همچنین ملکه انگلیس به شما تبریک می گویم

and also the Queen of England.

.

Well done.

آفرین.

You did a very good job of that.

خیلی خوب کار کردی

Well done, Olga.

آفرین، اولگا.

You are first on today's live chat

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید

and I think between now

و فکر می کنم از این به بعد

well done.

کار خوبی کرده اید.

Well done.

آفرین.

You did a very, very good job of that.

خیلی خیلی خوب کار کردی

I have to say,

باید بگویم،

talking of Old Queen's we have Mr.

در مورد Old Queen's صحبت می کنیم که آقای

Steve coming up at around about 2:30 today with some fun

استیو حدود ساعت 2:30 امروز با کمی سرگرمی

and maybe some nonsense as well.

و شاید هم مزخرف به میدان می آید.

Talking about all sorts of things I'm sure Mr.

من مطمئن هستم که آقای استیو می خواهد در مورد همه چیز صحبت کند

Steve will want to mention, and I think he will mention the Jubilee.

، و فکر می کنم او به Jubilee اشاره خواهد کرد.

I have a feeling he is going to mention it.

من احساس می کنم که او به آن اشاره خواهد کرد.

So we all are doing a little bit of that today.

بنابراین همه ما امروز کمی از این کار را انجام می دهیم.

I hope it doesn't put you off, but it's never going to happen again.

امیدوارم شما را ناامید نکند، اما دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.

This is the only time I'm ever

این تنها باری

that we will be able to celebrate a platinum jubilee.

است که می‌توانیم یک جشن پلاتینیوم را جشن بگیریم.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

I remember way back in, I think it was 1977 when we had the Silver Jubilee,

من خیلی به یاد دارم، فکر می کنم سال 1977 بود که جشن نقره ای داشتیم،

when the Queen was celebrating, I think it was 25 years on the throne

زمانی که ملکه جشن می گرفت، فکر می کنم 25 سال بر تاج و تخت بود

and I remember that because we had lots of parties,

و به خاطر دارم که چون مهمانی های زیادی داشتیم،

lots of street parties, including

مهمانی های خیابانی زیادی از جمله

where I used to live.

جایی که قبلا زندگی می کردم

So my family and many of my neighbours, we all had a big meal outside in the streets,

بنابراین خانواده من و بسیاری از همسایه‌های من، همه ما یک وعده غذایی بزرگ بیرون در خیابان‌ها صرف کردیم،

especially for the Queen's silver jubilee,

به‌ویژه برای جشن نقره‌ای ملکه،

which was in 1977.

که در سال 1977 بود.

And today a lot of people having an exciting time

و امروز بسیاری از مردم اوقات هیجان‌انگیزی را سپری

as they celebrate with a pageant.

می‌کنند که با یک مراسم نمایشی جشن می‌گیرند.

Pageant.

مسابقه.

I love that word pageant.

من عاشق این مسابقه کلمه هستم.

A celebration where people come together quite often there will be attraction

جشنی که در آن مردم اغلب دور هم جمع می‌شوند، جذابیت‌ها

and things to look at, things to watch.

و چیزهایی برای تماشا، چیزهایی برای تماشا وجود دارد.

A pageant is normally a type of march

مراسم نمایش معمولاً نوعی راهپیمایی است

where lots of people will march along the streets and it is often done

که در آن افراد زیادی در خیابان ها راهپیمایی می کنند و اغلب

as a celebration for something, something special.

به عنوان جشنی برای چیزی، چیزی خاص انجام می شود.

So there is a big pageant taking place in London.

بنابراین یک مسابقه بزرگ در لندن برگزار می شود.

Mr. Steve at the moment is sitting in front of the television watching it.

آقای استیو در حال حاضر جلوی تلویزیون نشسته و آن را تماشا می کند.

I'm not

من نیستم من تو را

I am watching you Congratulations once again, Olga.

تماشا می کنم. یک بار دیگر تبریک می گویم، اولگا.

We also have Paolo here today.

امروز هم پائولو را اینجا داریم.

Hello, Paolo.

سلام، پائولو.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lovely. Lovely. Also, we have.

دوست داشتني. دوست داشتني. همچنین، ما داریم.

Oh, we have a marijuana.

اوه، ما یک ماری جوانا داریم.

Marijuana.

ماری جوانا.

Welcome to you tomorrow.

فردا به شما خوش آمدید

Hello, marijuana.

سلام ماری جوانا

Also, we have the Mariel

همچنین، ما ماریل

or Mariel hello to you.

یا ماریل را به شما سلام می کنیم.

Also, Yusuf is here as well, since Zika is also here.

همچنین یوسف نیز اینجاست، زیرا زیکا نیز اینجاست.

Also, we have Vitus.

ویتوس هم داریم.

Hello, Vitus.

سلام ویتوس

Not today.

امروز نه.

Today was not your day for having a fast finger.

امروز روز شما برای داشتن انگشت تند نبود.

Maybe you were distracted.

شاید حواستون پرت شد

Maybe you were distracted by the television.

شاید تلویزیون حواس شما را پرت کرده است.

Or perhaps you are watching all the wonderful excitement

یا شاید شما در حال تماشای تمام هیجان فوق العاده ای هستید

that's happening at the moment in London.

که در حال حاضر در لندن اتفاق می افتد.

It is exciting.

هیجان انگیزه.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello.

Also to Sandra Gonzalez.

سلام.

همچنین به ساندرا گونزالس.

A mood is here as well.

حال و هوای اینجا نیز هست.

Samantha Sidhu is also here Hello to all of you today.

سامانتا سیدو نیز اینجاست سلام به همه شما امروز.

I suppose I should mention the fact that I am with you

فکر می کنم باید به این نکته اشاره کنم که

not only on Sunday, but also Wednesday.

نه تنها یکشنبه، بلکه چهارشنبه نیز با شما هستم.

So you can catch me here on YouTube

بنابراین می‌توانید

twice a week, Sunday and Wednesday.

هفته‌ای دو بار، یکشنبه و چهارشنبه، من را اینجا در YouTube ببینید.

Eugene is here Also, we have

یوجین اینجاست همچنین ما

Marcia.

مارسیا را داریم.

Hello, Marcia.

سلام مارسیا

Nice to see you here as well, a.k.a.

خوشحالم که شما را در اینجا می بینم، با

Jameis is here Hello to you as well.

نام مستعار جامیس اینجاست سلام به شما نیز.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Also, we have set a Reno.

همچنین، ما یک Reno را تنظیم کرده ایم.

Hello, Senator Reno. Nice to see you back.

سلام، سناتور رینو. خوشحالم می بینم برگشتی.

I know that sometimes it is not easy for you

من می دانم که گاهی اوقات

to join the live chat, but it's nice to see you here.

پیوستن به چت زنده برای شما آسان نیست، اما خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have Cohen.

ما کوهن را هم داریم.

You win, who I believe is watching in Vietnam.

تو برنده ای، که به اعتقاد من در ویتنام تماشا می کند.

Thank you very much for joining us on this special Sunday, because the queen of England

از اینکه در این یکشنبه ویژه به ما ملحق شدید بسیار متشکریم ، زیرا ملکه

is getting very excited and it's not very often that she gets excited these days,

انگلیس بسیار هیجان زده می شود و این روزها خیلی اتفاق نمی افتد که هیجان زده می شود،

but she has a lot to be excited about at the moment.

اما در حال حاضر چیزهای زیادی برای هیجان زده شدن دارد.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Oh, hello, Claudia.

اوه، سلام، کلودیا.

Thank you for joining us very quickly. Hello, Mr. Duncan.

از اینکه خیلی سریع به ما ملحق شدید متشکرم. سلام آقای دانکن

I have a guest in my house.

من در خانه ام یک مهمان دارم.

I will not be with you if you are interested I will have fish

اگر علاقه دارید با شما نخواهم بود

with broccoli today in the pots.

امروز در قابلمه ها ماهی با کلم بروکلی می خورم.

Oh, so now we know what is cooking.

اوه، پس اکنون می دانیم که پختن چیست.

Claudia, thank you very much for letting us know about that.

کلودیا، بسیار متشکرم که به ما اطلاع دادید.

Christina is here.

کریستینا اینجاست

William is also here, joining in today beyond awake.

ویلیام نیز اینجاست و امروز فراتر از بیداری به آن می پیوندد.

I wish I was.

ایکاش بودم.

I wish I was feeling beyond awake today.

کاش امروز بیش از حد بیداری احساس می کردم.

I am feeling a little bit little bit sleepy.

کمی احساس خواب آلودگی دارم

Hello, fatty.

سلام چاق

Why 70?

چرا 70؟

Why is it special?

چرا خاص است؟

Well, the queen of England, this lady here.

خوب، ملکه انگلیس، این خانم اینجاست.

Hello. Hello? Hello.

سلام. سلام؟ سلام.

She's not very tall.

قدش زیاد نیست

You may have heard this. The queen is not very tall.

شاید این را شنیده باشید. ملکه خیلی بلند نیست.

So there she is.

پس او آنجاست.

That is how tall the Queen of England actually is in real life.

قد ملکه انگلیس در زندگی واقعی اینگونه است.

She's very small.

او خیلی کوچک است.

She's very tiny.

او خیلی کوچک است

In fact, sometimes

در واقع، گاهی اوقات

her servants carry her

خادمان او را

around Buckingham Palace in a little tiny bag strapped to their back.

در یک کیسه کوچک کوچک که به پشت آنها بسته شده است، در اطراف کاخ باکینگهام حمل می کنند.

So the queen of England is celebrating 70 years

بنابراین ملکه انگلیس 70 سالگی را

as the queen of England.

به عنوان ملکه انگلیس جشن می گیرد.

It's as simple as that, I suppose, really, when you think about it.

به همین سادگی است، فکر می کنم واقعاً وقتی به آن فکر می کنید.

Victoria? Hello, Victoria. 100.

ویکتوریا؟ سلام ویکتوریا 100.

I have some lovely photographs.

من چند عکس دوست داشتنی دارم.

To show you.

I've received some pictures.

برای نشان دادن شما.

من چند عکس دریافت کرده ام

Would you like to have a look at some photographs

آیا می خواهید به چند عکسی

that I've been sent?

که برای من ارسال شده است نگاهی بیندازید؟

Thank you very much to Amara

خیلی ممنون از آمارا

Walker, who I just said hello to.

واکر که همین الان بهش سلام کردم.

Hello, Morawa.

سلام، موروا.

Thank you very much for your lovely photograph that you sent of your twin daughters.

خیلی ممنون از عکس زیبایتان که از دختران دوقلویتان فرستادید.

Twins?

دوقلوها؟

I have a question.

من یک سوال دارم.

Do you ever get confused over which one is which

آیا تا به حال گیج می شوید که کدامیک کدام است،

Especially in the photograph, because I notice in the photograph

مخصوصاً در عکس، زیرا در عکس متوجه می شوم

they are both wearing the same clothes.

که هر دو یک لباس به تن دارند.

Do you ever get confused Do you ever mix up

آیا تا به حال گیج می شوید آیا تا به حال

your twins?

دوقلوهای خود را با هم مخلوط می کنید؟

I think it must happen.

من فکر می کنم باید اتفاق بیفتد.

I would imagine if I had a twin

تصور می‌کنم اگر یک دوقلو

if I had someone who looked like me,

داشتم، اگر کسی شبیه خودم را

I would often play tricks on other people.

داشتم، اغلب با دیگران حقه بازی می‌کردم.

I would definitely.

من قطعا.

Thank you.

متشکرم.

While for your photograph.

در حالی که برای عکس شما.

Also, we have one from new in t d. N.

همچنین، ما یکی از جدید در t d داریم. ن.

Hello to you as well.

سلام به شما هم.

Thank you very much for your lovely photograph of you standing

از عکس دوست داشتنی شما بسیار سپاسگزارم از شما که ایستاده اید

looking out into the distance,

به دوردست ها نگاه می کنید،

into the distance, looking over the sea and also in the distance,

به دوردست ها، به دریا نگاه می کنید و همچنین در دوردست،

you have the horizon as well.

شما افق را نیز دارید.

It's a lovely photograph.

عکس دوست داشتنی است

And I like I like everything about that photograph, the scenery

و من دوست دارم همه چیز را در مورد آن عکس، مناظر،

even the clothing that you're wearing, it looks really, really nice.

حتی لباسی که می پوشید، دوست دارم، واقعاً بسیار زیبا به نظر می رسد.

Dreamy.

رویایی.

It looks like a place where you can escape to and have a very nice time.

به نظر مکانی است که می توانید به آنجا فرار کنید و اوقات بسیار خوبی را سپری کنید.

I think so. Thank you very much. Marois.

من هم اینچنین فکر میکنم. بسیار از شما متشکرم. مارویس.

And also new in t the n

و همچنین جدید در t the n

for your nice photographs.

برای عکس های خوب شما.

I always like hearing from you and seeing things that you've sent to me.

من همیشه دوست دارم از شما بشنوم و چیزهایی را ببینم که برای من فرستاده اید.

If you want to send something or if you want to say hello to me, you can.

اگر می خواهید چیزی بفرستید یا اگر می خواهید به من سلام کنید، می توانید.

Here is my email address.

اینجا آدرس ایمیل من است.

It is on the screen right now.

در حال حاضر روی صفحه است.

If you want to send a message, if you want to say hello.

اگر می خواهید پیام بدهید، اگر می خواهید سلام کنید.

If you want to send a photograph, you can send anything you want.

اگر می خواهید عکس بفرستید، می توانید هر چیزی را که می خواهید ارسال کنید.

Really? Within reason.

واقعا؟ در حد عقل.

Maybe you

are celebrating the queen's jubilee today.

شاید شما

امروز سالگرد ملکه را جشن می گیرید.

Maybe you are sitting in front of your computer.

شاید شما جلوی کامپیوترتان نشسته اید.

Or maybe your television and you are watching the Queen of England do her thing.

یا شاید تلویزیون شما و شما در حال تماشای ملکه انگلیس هستید که کارش را انجام می دهد.

Well, almost.

خب تقریبا

It is strange that we've been celebrating the queen, but for most of the time

عجیب است که ما از ملکه جشن گرفته ایم، اما

she has not been at the celebrations because she is elderly.

او بیشتر اوقات به دلیل مسن بودن در جشن ها حضور نداشته است.

She's getting on a little bit.

او کمی در حال گرفتن است.

She is getting on slightly.

او کمی در حال حرکت است.

She's becoming older, as we all are.

او مثل همه ما پیرتر می شود.

I have days sometimes where I feel

راستش را بخواهید گاهی روزهایی دارم

as if I am 96, to be honest.

که انگار 96 سال دارم.

Although the problem with me is I don't have any servants.

اگرچه مشکل من این است که هیچ خدمتکاری ندارم.

I do have Mr. Steve. Of course, Steve.

من آقای استیو را دارم. البته استیو.

Sometimes I like to pretend that Steve is my butler.

گاهی اوقات دوست دارم وانمود کنم که استیو ساقی من است.

I like to think that Mr.

من دوست دارم گاهی اوقات فکر کنم که آقای

Steve is my servant sometimes, and it always makes me rather happy, to be honest.

استیو نوکر من است و صادقانه بگویم همیشه خوشحالم می کند.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve will be coming very soon and we will be saying hello.

استیو خیلی زود می آید و ما سلام خواهیم کرد.

To a few more people on the live chat as well.

به چند نفر دیگر نیز در چت زنده.

The weather today is wet, so I couldn't resist

هوای امروز مرطوب است، بنابراین من نمی‌توانستم در برابر

sharing some of the scenery some of the wet scenery with Mr.

به اشتراک گذاشتن برخی از مناظر برخی از مناظر مرطوب با آقای

Steve and also myself dancing in the puddle

استیو و همچنین خودم در حال رقصیدن در گودال

English addicts live on a special day.

معتاد انگلیسی در یک روز خاص مقاومت نکنم.

It is the Queen's Jubilee.

جشن ملکه است.

70 years.

70 سال.

Also this year, there is another celebration taking place.

امسال نیز جشن دیگری برگزار می شود.

Well, there's two

خوب، دو مورد

to personal celebrations.

برای جشن های شخصی وجود دارد.

There is my 16th year on YouTube.

شانزدهمین سال حضور من در یوتیوب است.

Can you believe it? Six years.

می تونی باور کنی؟ شش سال.

I will be celebrating my anniversary on the 31st of October,

من سالگرد خود را در 31 اکتبر جشن خواهم گرفت،

but also very soon we are going to hit

اما همچنین به زودی به

1 million subscribers.

1 میلیون مشترک خواهیم رسید.

So I am watching my subscriber

بنابراین من

count very closely as we slowly approach

تعداد مشترکانم را از نزدیک تماشا می‌کنم که به آرامی به

the magic 1 million subscriber point

نقطه جادویی 1 میلیون مشترک نزدیک می‌شویم

I can't wait, to be honest.

، صادقانه بگویم، نمی‌توانم صبر کنم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello to everyone. Hello, Marsha.

سلام به همگی. سلام مارشا

Hello also, Beatrice.

همچنین سلام، بئاتریس.

Thank you. Beatrice, for joining us today as well.

متشکرم. بئاتریس، برای پیوستن به ما امروز نیز.

We have been out and about over the past couple of days, Mr.

ما در چند روز گذشته، آقای

Steve and myself, because we've been enjoying

استیو و من، بیرون رفته بودیم، زیرا از

some of the sights and also some of the sounds of the countryside.

برخی مناظر و همچنین برخی از صداهای حومه شهر لذت می بردیم.

We've had a lovely time In fact,

ما اوقات خوشی را سپری کردیم در واقع،

we took some video of Mr.

ما از آقای

Steve

استیو در

taking a walk,

حال پیاده روی ویدیو گرفتیم،

but it would appear that Steve

اما به نظر می رسد که استیو

was feeling a little bit tired at this point.

در این لحظه کمی احساس خستگی می کند.

We did do some very long walks.

ما چند پیاده روی طولانی انجام دادیم.

And as you can see in this video, you're about to watch.

و همانطور که در این ویدیو می بینید، در شرف تماشا هستید.

You can see that Mr.

می بینید که آقای

Steve is feeling a little worn out

استیو کمی احساس فرسودگی می کند

Poor Mr.

آقای

Steve. Don't worry, Mr. Steve.

استیو بیچاره. نگران نباشید، آقای استیو.

You can have a little rest.

می توانید کمی استراحت کنید.

Just lie down and have a sleep.

فقط دراز بکش و بخواب.

Don't worry about this.

نگران این نباش

There is something else coming in a few moments.

چند لحظه دیگر چیز دیگری در راه است.

Another video of us out walking over the weekend.

ویدیوی دیگری از پیاده روی ما در آخر هفته.

And we had some lovely weather even though the weather today is really horrible.

و ما هوای خوبی داشتیم با وجود اینکه امروز هوا واقعا وحشتناک است.

We are having some terrible weather at the moment,

در حال حاضر هوای بدی

but we've had some nice weather over the past couple of days.

داریم، اما در چند روز گذشته هوای خوبی داشتیم.

And Mr.

و من و آقای

Steve and myself, we decided to go out for a lovely walk

استیو تصمیم گرفتیم برای یک پیاده روی دوست داشتنی بیرون برویم

and I couldn't resist doing a little bit of filming.

و من نتوانستم در مقابل کمی فیلمبرداری مقاومت کنم.

So here is something really nice to watch.

بنابراین اینجا چیزی است که واقعاً تماشای آن خوب است.

And also, we have the cows coming up in a few moments as well.

و همچنین، ما گاوها را نیز در چند لحظه آینده داریم.

Then after that, yes, he is back. Mr.

بعد از آن، بله، او بازگشته است. آقای

Steve will be with us, helping us all to celebrate

استیو با ما خواهد بود و به همه ما کمک می کند تا همه چیز را جشن بگیریم

everything,

،

including life here

از جمله زندگی در اینجا،

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Some nice scenery from the garden

چند مناظر زیبا از باغ

and also on the walks that we've had over the past couple of days.

و همچنین پیاده روی هایی که در چند روز گذشته داشته ایم.

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است.

And yes, here it is the moment you've been waiting for Mm.

و بله، این لحظه ای است که شما منتظر Mm بودید.

Welcome to our royal event with myself

به مراسم سلطنتی ما با خودم

and also my lovely son

و همچنین پسر دوست داشتنی

and heir to the throne, Prince Charles.

و وارث تاج و تختم، شاهزاده چارلز خوش آمدید.

Hilarious. Thank you, Mother. Thank you very much.

خنده دار. ممنونم مادر بسیار از شما متشکرم.

Oh, it's so nice.

اوه خیلی خوبه

To be here, isn't it?

اینجا بودن، اینطور نیست؟

It's not really them.

واقعاً آنها نیستند.

It's this. It's us. It's only. Yes.

این است. این ما هستیم. این فقط است. آره.

My eyes are quite close together.

چشمام کاملا به هم نزدیکه

OK, Charles is OK that I have been mistaken for royalty.

خوب، چارلز خوب است که من را با خانواده سلطنتی اشتباه گرفته اند .

Hello?

سلام؟

Well, we are.

خب ما هستیم

We are talking about the Queen, of course, because she is 96.

ما در مورد ملکه صحبت می کنیم، البته، زیرا او

Talking of Old Queen's We also have Mr.

Steve here as well.

96 سال دارد.

Thanks for that, Mr. Duncan.

از این بابت متشکرم، آقای دانکن.

I suppose I should give you a special welcome.

فکر می کنم باید از شما استقبال ویژه ای کنم.

I'm going to give you a special Boris Johnson.

من به شما یک بوریس جانسون خاص می دهم.

Welcome today.

امروز خوش آمدید

Yes, that was quite funny.

بله، این کاملا خنده دار بود.

That was funny, wasn't it?

خنده دار بود، نه؟

Did anyone see Boris Johnson when he arrived at St Paul's

آیا کسی بوریس جانسون را هنگام ورود به سنت پل

to attend the Special Commemoration Service for the Queen?

برای شرکت در مراسم بزرگداشت ویژه ملکه دید؟

And everyone started making booing noises.

و همه شروع کردند به صدا زدن.

They were not happy to be honest.

آنها از صادق بودن راضی نبودند.

No, he's is.

نه، او هست

He got let's just let's just be generous and call it a mixed reception, okay?

او گفت اجازه دهید فقط سخاوتمند باشیم و آن را یک پذیرایی مختلط بنامیم، باشه؟

In other words, some people were cheering other people were booing.

به عبارت دیگر، عده‌ای تشویق می‌کردند، دیگران هو می‌کردند.

I think the boos outweighed the cheering, but of course, nobody else got any boos.

من فکر می‌کنم که هوی‌ها بیشتر از تشویق‌ها بود، اما البته، هیچ کس دیگری هیچ هوی‌گری نکرد.

Only him.

فقط اون

I think I think actually, I think I'm not sure

فکر می‌کنم در واقع فکر می‌کنم، فکر می‌کنم مطمئن نیستم که

this is not official, but I think Prince Harry

این رسمی نباشد، اما فکر می‌کنم شاهزاده هری

and Meghan also got a few

و مگان نیز چند بار

boos as well.

هوی‌کردند.

Hey, I didn't hear that one.

هی من اون یکی رو نشنیدم

Certainly got cheers, but they got boos as well.

قطعا تشویق شد، اما آنها نیز تشویق شدند.

So we have the queen with us today.

بنابراین ما امروز ملکه را با خود داریم.

She's she's our special guest.

او مهمان ویژه ماست

This is how tall she is. And also Prince Charles.

قدش اینه و همچنین شاهزاده چارلز.

Mr. Steve, does the worst impression of Prince

آقای استیو، آیا بدترین برداشتی که از شاهزاده

tell me Prince Charles is is it's sort of like this.

به من می‌دهد این است که پرنس چارلز اینگونه است.

Hello.

سلام.

Yeah.

آره

One is very pleased to be here today.

یکی از اینکه امروز اینجاست بسیار خوشحال است.

That's how Prince Charles speaks.

پرنس چارلز اینگونه صحبت می کند.

Very cultured, as are all the royal family, but apparently

بسیار بافرهنگ، مانند همه خانواده سلطنتی، اما

also very down to earth and lovely when they meet people.

ظاهراً بسیار ساده و دوست داشتنی هنگام ملاقات با مردم.

Because I've been watching we've been watching the television today.

چون من تماشا می‌کردم ، امروز تلویزیون تماشا می‌کردیم.

People who have met royalty in the past and over the last few days.

افرادی که در گذشته و در چند روز گذشته با خانواده سلطنتی ملاقات کرده اند .

And they're just amazed at how down to earth they are.

و آنها فقط از اینکه چقدر زمینی هستند شگفت زده می شوند.

When you come to speak to them, they know who they are.

وقتی می آیید با آنها صحبت کنید، آنها می دانند که چه کسانی هستند.

And they've been quite humbled by that of them.

و آنها نسبت به آنها کاملا متواضع شده اند.

They're not they're not standoffish. They're not snooty,

آنها نیستند، آنها ایستاده نیستند. آنها واقعاً فضول نیستند

unapproachable, really.

، غیرقابل دسترس هستند.

Royal family.

خانواده سلطنتی

Now, according to

اکنون، طبق

what people have been saying today, according to other millionaires

آنچه امروز مردم می گویند، طبق گفته میلیونرهای دیگر

who've all just been giving awards.

که همگی جوایز می دادند.

They're all saying really nice things.

همه آنها واقعاً چیزهای خوبی می گویند.

They're not going to say otherwise, are they, really, when you think about it.

آنها قصد ندارند چیز دیگری بگویند، آیا واقعاً وقتی به آن فکر می کنید.

So we're busy today on the live chat.

بنابراین ما امروز در چت زنده مشغول هستیم.

Anything to report Mr.

هر چیزی برای گزارش آقای

Steve Let's have a look. Yes. Well,

استیو بیایید نگاهی بیندازیم. آره. خب،

Christina says she's watching the pageant on YouTube,

کریستینا می‌گوید که در حال تماشای این مسابقه در یوتیوب است،

or at least it will be watching events of the Jubilee on YouTube.

یا حداقل در یوتیوب شاهد تماشای رویدادهای Jubilee خواهد بود .

And she's watching it right now whilst watching us at the same time.

و او در حال تماشای آن است و در عین حال ما را تماشا می کند.

So you've got three old queens to watch.

بنابراین شما باید سه ملکه قدیمی را تماشا کنید.

That's right.

درست است.

Which, of course, we we we're quite accepting of the fact that people come and watch us

که البته، ما کاملاً این واقعیت را می پذیریم که مردم می آیند و ما را تماشا

and they're performing other tasks at the same time, cooking

می کنند و همزمان کارهای دیگری را انجام می دهند

which, by

، که اتفاقاً

the way, Claudia is cooking fish with broccoli tonight.

کلودیا امشب در حال پختن ماهی با کلم بروکلی است.

She's not on because she's got a guest at the house.

او روشن نیست چون در خانه مهمان دارد.

Maybe somebody, you know, maybe royalty maybe royalty.

شاید کسی، می‌دانی، شاید حق‌الامتیاز، شاید حق‌الامتیاز.

Do they have a team?

آیا آنها تیم دارند؟

Do they have the royal family in Argentina?

آیا آنها خانواده سلطنتی در آرژانتین دارند؟

I might not, actually.

من ممکن است نه، در واقع.

Well, whoever it is, Gloria, I'm sure they are very special.

خوب، گلوریا، هر که باشد، مطمئنم که آنها بسیار خاص هستند.

We also don't have Louis Mendez today.

لویی مندز را هم امروز نداریم.

He's not here either.

اون هم اینجا نیست

Is he in the pageant?

آیا او در مسابقه است؟

He's not in the pageant.

او در مسابقه نیست.

I thought he might be in the pageant.

فکر کردم شاید در مسابقه حضور داشته باشد.

He is also entertaining some important guests.

او همچنین از مهمانان مهم پذیرایی می کند.

And yes, I know we'll find out about that.

و بله، من می دانم که ما در مورد آن پی خواهیم برد.

Maybe as the week goes on and we can report it next week. Yes.

شاید با گذشت هفته و هفته آینده بتوانیم آن را گزارش کنیم . آره.

Interest, interestingly enough,

جالب است که به اندازه کافی جالب است، با

aka Hello Anchor asks,

نام مستعار Hello Anchor می پرسد

what is the meaning I heard you talking about the meaning of pageant.

، معنایی که شنیدم شما در مورد معنای مسابقه صحبت می کنید چیست؟

But I can

ask what is the meaning of Ju of Jubilee or what is a jubilee? Hmm.

اما می توانم

بپرسم منظور از جوی ژوبیل چیست یا ژوبیل چیست؟ هوم

The word jubilee refers to a celebration

کلمه jubilee به جشنی

at a point of time where something is commemorated.

در نقطه ای از زمان اشاره دارد که در آن چیزی به یادگار گذاشته می شود.

So quite often after ten years or maybe 20 years,

بنابراین اغلب پس از ده سال یا شاید 20 سال،

or maybe 25 years and then 50 years.

یا شاید 25 سال و سپس 50 سال.

And then, of course, is we are watching

و پس از آن، البته، ما در حال تماشای

this weekend 70 years.

این آخر هفته 70 سال هستیم.

So the Jubilee is a special point in time

بنابراین جشن جشن یک نقطه خاص در زمان است

where things are celebrated normally historical, something that has happened in the past

که در آن چیزها به طور معمول تاریخی جشن می گیرند، چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است

and is being celebrated in a joyous and happy way.

و به شکلی شاد و شاد جشن گرفته می شود.

Jubilant. Yes.

شادی بخش آره.

Jubilation. Yes.

شادی آره.

Yes. A celebration.

آره. جشن.

Sorry about those. Words are obviously connected. Yeah.

متاسفم بابت اونها کلمات به وضوح به هم مرتبط هستند. آره

So thank you for asking that question.

بنابراین از شما برای پرسیدن این سوال متشکرم.

AKA Maria or Marsha.

آکا ماریا یا مارشا.

Sorry, and Palmira.

متاسفم و پالمیرا

Hello to both of you.

سلام به هر دوی شما

Asked both asked the same sort of question.

پرسیده شد هر دو یک نوع سوال پرسیدند.

You know, Elton John was there, but he wasn't alive.

می دانید، التون جان آنجا بود، اما او زنده نبود.

He was. He did a video.

او بود. او یک ویدیو ساخت.

He did a video.

او یک ویدیو ساخت.

And how lazy.

و چقدر تنبل

Well, we were questioning as well.

خب ما هم سوال می کردیم.

I think a lot of the artists last night were actually miming.

من فکر می کنم بسیاری از هنرمندان دیشب در واقع تقلید می کردند.

I don't think they were all performing like they weren't including Diana Ross.

فکر نمی‌کنم همه آنها مانند دایانا راس اجرا کنند.

There were some very suspicious sort of

یک چاه بسیار مشکوک وجود

well, at one point she was

داشت، در یک نقطه او

trying to talk, and then the singing came in as she was doing and it was a bit suspicious.

سعی می کرد صحبت کند، و سپس آواز همانطور که او انجام می داد وارد شد و کمی مشکوک بود.

Well, this is how this is how talented

خوب، این است که چگونه این چگونه با استعداد

this is how talented.

این چقدر با استعداد است.

Diana Ross says she can actually talk and sing at the same time.

دایانا راس می گوید که در واقع می تواند همزمان صحبت کند و آواز بخواند.

Well, that's it.

خب همین.

That's why she's been around since the sixties and said earlier

به همین دلیل است که او از دهه شصت وجود داشته است و قبلاً گفته بود

I suppose we have to make allowances for certain people.

فکر می کنم ما باید برای افراد خاصی کمک هزینه کنیم .

But I mean, she is.

اما منظورم این است که او هست.

How old is Diana Ross?

دایانا راس چند سال دارد؟

She's I think she's 78 or 70.

او فکر می‌کنم 78 یا 70 سال دارد.

78 or 79.

78 یا 79 سال است.

But I don't think there is any excuse

اما فکر نمی‌کنم

if you are performing as certainly as the headliner,

بهانه‌ای وجود داشته باشد که شما به همان اندازه که تیتر اصلی بازی می‌کنید، هیچ بهانه‌ای وجود ندارد.

if you are the top person at the performance, I would

I would expect you to actually be singing live

زنده آواز بخوانید

and not just opening and closing your mouth.

نه اینکه فقط دهان خود را باز و بسته کنید.

Yes, I think it was partly live and partly,

بله، من فکر می کنم بخشی از آن زنده بود و بخشی،

you know, recorded.

می دانید، ضبط شده است.

I got I got the impression that some of it she was singing and some of it she wasn't.

متوجه شدم این تصور را داشتم که برخی از آن‌ها را او می‌خواند و برخی را او نه.

But anyway, But yes, we were quite surprised.

اما به هر حال، اما بله، ما کاملا شگفت زده شدیم.

Weren't the people who weren't performing last night.

کسانی که دیشب اجرا نداشتند، نبودند.

Well well, first of all, I didn't know any of the performers

خب، اولاً، من هیچ یک از مجریان را

most of the performers at last night's Jubilee concert.

که اکثر مجریان کنسرت جوبیلی دیشب بودند، نمی شناختم.

We both sat watching and we had no idea who they are.

هر دو نشسته بودیم و نمی دانستیم آنها کی هستند.

That's why we know why that is, Mr.

به همین دلیل است که می دانیم، آقای

Dimka, because we have lost touch with what young people

دیمکا، زیرا ارتباط ما با آنچه که جوانان

like to like to watch and what is popular at the moment.

دوست دارند تماشا کنند و آنچه در حال حاضر محبوب است، از دست داده ایم.

You see. And that's what happens as you get older.

می بینید. و این همان چیزی است که با افزایش سن اتفاق می افتد.

I can't imagine anyone in the royal family enjoying most of what they listened to last night.

من نمی توانم تصور کنم که کسی در خانواده سلطنتی از بیشتر آنچه که دیشب به آنها گوش می داد لذت ببرد.

It was awful.

Even even the my favourite must have been the kids digital areas.

خیلی بد بود.

حتی قسمت مورد علاقه من هم باید حوزه دیجیتال بچه ها باشد.

Did anyone see the prince, the little Prince George?

آیا کسی شاهزاده، شاهزاده جورج کوچولو را دیده است؟

Is it Prince George?

آیا این شاهزاده جورج است؟

He looked so bored He looked.

او خیلی خسته به نظر می رسید او نگاه می کرد.

He did have a certain expression which Palmero describes as heroic.

او بیان خاصی داشت که پالمرو آن را قهرمانانه توصیف می کند.

I'm not sure if I remember.

مطمئن نیستم یادم می آید یا نه.

He said the royal children were heroic. Yes.

او گفت فرزندان سلطنتی قهرمان بودند. آره.

To last through what was a very long concert.

برای ماندگاری در یک کنسرت بسیار طولانی.

Can you believe the BBC were actually blamed

آیا می‌توانید باور کنید که بی‌بی‌سی واقعاً به

for showing the royal children looking bored?

خاطر نشان دادن کسل‌شدگی فرزندان سلطنتی سرزنش شده است؟

I don't know how.

من نمی دانم چگونه.

How can the BBC be blamed for that?

چگونه می توان بی بی سی را برای آن مقصر دانست؟

I do know that the my mother didn't see any of that.

من می دانم که مادرم هیچ کدام از اینها را ندیده است.

I said, or we were laughing at the princes.

گفتم یا داشتیم به شاهزاده ها می خندیدیم.

Of course, certain generations don't have anything set against the royal family.

البته، برخی از نسل‌ها چیزی علیه خانواده سلطنتی ندارند.

And of course, I mean, I'm a very much a supporter of the royal family myself.

و البته منظورم این است که من خودم از طرفداران خانواده سلطنتی هستم.

But it was it was interesting.

ولی جالب بود

I spoke to my mother.

با مادرم صحبت کردم.

I certainly didn't didn't George and I don't know who's who's the who's the other?

من مطمئناً جورج این کار را نکردم و نمی دانم که آن دیگری کیست؟

The Princess Louise?

پرنسس لوئیز؟

I don't know Princess. I was, too.

من پرنسس رو نمیشناسم من هم بودم.

I can't remember now what you know what?

الان یادم نمیاد چی میدونی چیه؟

They looked a bit bored by that.

آنها از این موضوع کمی خسته به نظر می رسیدند.

They were waving their flags. No, no.

پرچم هایشان را تکان می دادند. نه نه.

What made me laugh then, Steve, was

آن موقع من را به خنده انداخت، استیو، این بود

you just said you are a royalist and you can't even name the royal children.

که گفتی سلطنت طلب هستی و حتی نمی توانی اسم بچه های سلطنتی را ببری.

Well, that doesn't.

خوب، اینطور نیست.

Just because you can't name the children doesn't mean that, you know.

فقط به این دلیل که نمی توانید نام بچه ها را نام ببرید به این معنی نیست.

Anyway, I said you know, supporter.

به هر حال گفتم می دانی حامی.

Yes, I'm not against.

بله مخالف نیستم

OK, well, we're not talking about that today.

خوب، خوب، امروز در مورد آن صحبت نمی کنیم.

I never know.

من هرگز نمی دانم.

But yes.

اما بله.

All I know is it was George wasn't that he's the one who looked at it, but

تنها چیزی که می دانم این است که جورج این بود که او کسی نبود که به آن نگاه می کرد، اما

he's the one that looked bored all the time.

او کسی بود که همیشه خسته به نظر می رسید.

Whatever was happening, even when the aeroplanes came over, he didn't like that.

هر اتفاقی که می افتاد، حتی وقتی هواپیماها می آمدند، او آن را دوست نداشت.

He looked he looked a little bit bored and also shocked.

او به نظر می رسید که کمی خسته به نظر می رسید و همچنین شوکه شده بود.

And then the queen went inside.

و سپس ملکه به داخل رفت.

She disappeared into the palace and was never seen again

او در قصر ناپدید شد و دیگر هرگز دیده نشد

until the next night when she had to press the button to turn on that awful Christmas tree.

تا اینکه شب بعد مجبور شد دکمه را فشار دهد تا آن درخت کریسمس وحشتناک را روشن کند.

Did anyone see that? Well, I thought

کسی آن را دید؟ خب فکر

it was dreadful.

کردم وحشتناکه

It looked like something that some children had put together.

شبیه چیزی بود که بعضی از بچه ها کنار هم گذاشته بودند.

It's what it represents, though. What did it represent?

هر چند این همان چیزی است که نشان می دهد. چه چیزی را نشان می داد؟

Well, it represents all the indigenous trees

خوب، این نشان دهنده تمام درختان بومی

in the UK, and each one of those was a tree

در بریتانیا است، و هر یک از آنها یک درخت بود

and that they're going to be taken down and planted in different parts of the country.

و قرار است آنها را از بین ببرند و در نقاط مختلف کشور کاشته شوند.

Because, of course, this is what we do in Jubilee

زیرا، البته، این کاری است که ما در سال های جوبیلی انجام می دهیم

years, is that we in the UK, we plant trees everywhere.

، این است که ما در بریتانیا، همه جا درخت می کاریم.

I think everybody does that.

فکر می کنم همه این کار را می کنند.

And we and we But you mean everybody?

و ما و ما اما منظورت همه است؟

Well, everyone plants trees.

خب همه درخت میکارن

I know, but that that's the tradition. Yeah.

می دانم، اما این سنت است. آره

The Jubilee, I mean, we plant lots of trees is what I'm saying in the UK.

منظورم این است که جشن جوبیلی، ما درختان زیادی می کاریم، چیزی است که در بریتانیا می گویم.

And we bury we bury boxes with things

و جعبه‌هایی را با چیزهایی

in that we can dig up 25 years later and see what was in there, like Prince Philip

دفن می‌کنیم که 25 سال بعد می‌توانیم آن‌ها را حفر کنیم و ببینیم در آنجا چه چیزی وجود دارد، مانند شاهزاده فیلیپ

Well, anyway.

خب، به هر حال.

Yes, so.

بله بنابراین.

Yes. So that's what that represents.

آره. پس این چیزی است که نشان می دهد.

The tradition, the tradition of planting trees, OK.

سنت، سنت درختکاری، خوب.

And Jubilee years, there were some really, really bad moments.

و در سالهای جوبیلی ، لحظات واقعاً بسیار بدی وجود داشت.

Now a lot of people were getting excited because Queen the pop group,

اکنون بسیاری از مردم هیجان زده شده بودند زیرا گروه Queen the pop،

not not Queen the queen, but Queen, the pop group were playing.

نه Queen the Queen، بلکه Queen، گروه پاپ بازی می کردند.

But I have to say, can I just say something?

اما باید بگویم، آیا می توانم فقط چیزی بگویم؟

I always miss Freddie.

من همیشه دلتنگ فردی هستم.

I'm sorry.

Queen without Freddie is not queen, whoever it is.

متاسفم.

ملکه بدون فردی ملکه نیست، هر که باشد.

And I did. I don't like the new guy.

و من انجام دادم. من پسر جدید را دوست ندارم.

I really I'm sorry.

واقعا متاسفم

I don't I don't think anyone should try to stand in for Freddie.

فکر نمی‌کنم کسی سعی کند از فردی حمایت کند.

There's only one Freddie.

فقط یک فردی وجود دارد.

And sadly, Freddie is not here right away with Shirley Bassey.

و متأسفانه، فردی بلافاصله با شرلی باسی اینجا نیست.

Where was where was Tom Jones?

تام جونز کجا بود؟

Yeah, where was Tom Jones?

آره، تام جونز کجا بود؟ تا آنجا که من می دانم

Nobody from Wales was there performing, as far as I know.

هیچ کس از ولز در آنجا اجرا نداشت .

There was no.

وجود نداشت.

No Shirley Bassey, no Cliff Richard,

بدون شرلی بیسی، بدون کلیف ریچارد،

Cliff Richard's, Richard, Cliff Richard without an.

کلیف ریچارد، ریچارد، کلیف ریچارد بدون.

That's it.

But he but he's taking part today in the pageant.

خودشه.

اما او اما او امروز در مسابقه شرکت می کند.

Apparently, he's sitting on the bus. That's right.

ظاهراً او در اتوبوس نشسته است. درست است.

So he's probably feeling a little miffed miffed.

بنابراین او احتمالاً کمی ناراحت است.

If you're miffed, you're a little annoyed

اگر ناراحت

that you weren't part of that.

هستید، از این که بخشی از آن نبوده اید کمی آزرده می شوید.

Mind you, they were part of the last one, the 60th one.

توجه داشته باشید، آنها بخشی از آخرین، 60مین بودند.

Yeah.

آره

Went back, which was the last jubilee that was quite notorious for various reasons, because

برگشت، که آخرین جشنی بود که به دلایل مختلف کاملاً بدنام بود، زیرا

one or two of them, one or two of the performers ended up in prison about a year later.

یکی دو نفر از آنها، یکی دو نفر از اجراکنندگان حدود یک سال بعد به زندان افتادند.

It's true for various charges.

برای اتهامات مختلف درست است.

And that so talking of which, of course, we have we have another member of the royal family

و در مورد آن صحبت می کنیم، البته، ما یکی دیگر از اعضای خانواده سلطنتی را داریم

who wasn't present he wasn't there, Prince Andrew.

که در آنجا حضور نداشت، شاهزاده اندرو.

Conveniently, he caught COVID.

به راحتی، او کووید را گرفت.

It would appear to be the the excuse now

if you can't attend a certain

اگر نمی توانید در جشن یا مهمانی خاصی شرکت کنید، به نظر می رسد که اکنون بهانه است

celebration or a party, just say you've got the cove.

، فقط بگویید که یارو دارید.

It's brilliant. It's brilliant.

فوقالعادهست. فوقالعادهست.

If I don't want to go to rehearsals, I can't go.

اگر نخواهم سر تمرین بروم، نمی توانم بروم.

I'm sorry. I've got I've got cold. That's OK, David.

متاسفم. من دارم سرما خورده ام اشکالی نداره دیوید

It's David.

دیوید است.

It's brilliant way of getting out of things work.

این روشی عالی برای بیرون آمدن از کار است.

There was

something I've read about recently about the number of people

اخیراً چیزی در

مورد تعداد افرادی

who are getting out of going to work by claiming that they've got cold feet.

که با ادعای سرماخوردگی از سر کار خارج می شوند، خوانده ام.

How many times they haven't?

چند بار که نکرده اند؟

How many times can you catch it, though?

با این حال، چند بار می توانید آن را بگیرید؟

Well, you know, if you if you're having coffee at about once

خوب، می دانید، اگر هر شش هفته یک بار قهوه می نوشید

every six weeks, then they might become a little bit suspicious.

، ممکن است کمی مشکوک شوند.

Yes. So, yes, we're all in.

آره. خب، بله، همه ما آماده ایم.

OK, mood of celebration, aren't we?

خوب، حال و هوای جشن، اینطور نیست؟

We're all feeling we're all feeling very patriotic,

همه ما احساس می کنیم که همه احساس میهن پرستی داریم،

some of us this weekend and sort of,

برخی از ما در این آخر هفته و به نوعی،

you know, it's nice to be feel proud of your of your country just now.

می دانید، خوب است که همین الان به کشور خود احساس غرور کنید.

And then, by the way, there is a royal family in Argentina.

و بعد، اتفاقا ، یک خانواده سلطنتی در آرژانتین وجود دارد.

Oh, okay. Good.

اوه، باشه خوب

According to I just I just saw somebody post something on there.

با توجه به اینکه من فقط دیدم کسی چیزی در آنجا پست کرده است.

I think it was Angel

فکر می کنم آنجل

saying that there is a royal family in Argentina. So.

بود که می گفت یک خانواده سلطنتی در آرژانتین وجود دارد. بنابراین.

Yeah, that's good.

آره خوبه

It's and they are present in different countries, but they're very sort of

این است و آنها در کشورهای مختلف حضور دارند، اما آنها بسیار شبیه به آنها هستند که

you don't really hear about them, do you know so much?

شما واقعاً در مورد آنها چیزی نمی شنوید، آیا اینقدر می دانید؟

Obviously, there isn't one in France, clearly.

واضح است که در فرانسه چنین چیزی وجود ندارد.

Well, it's funny you should mention that, Steve, because today is the special anniversary.

خوب، خنده دار است که باید به آن اشاره کنید، استیو، زیرا امروز سالگرد ویژه است.

You probably don't know this, but I'm going to say it anyway.

شما احتمالاً این را نمی دانید، اما به هر حال من آن را می گویم.

Today is a special anniversary on this day in 1832

امروز یک سالگرد ویژه است در چنین روزی در سال 1832،

anti-monarchy ists in Paris launched an uprising to topple the French king,

مخالفان سلطنت در پاریس قیامی را برای سرنگونی پادشاه فرانسه به راه انداختند

the so-called June rebellion, which is quickly put down.

، به اصطلاح شورش ژوئن، که به سرعت سرکوب شد.

By that, it means the rebellion

به این معنی که

was was crushed by the French

شورش توسط فرانسوی ها سرکوب شد

and apparently that particular

و ظاهراً این

rebellion inspired Victor Hugo

شورش خاص ویکتور هوگو را

to write Les Miserables.

برای نوشتن «بدبختان» الهام کرد.

So that is a celebration Well, I'm not sure who's

پس این یک جشن است خوب، من مطمئن نیستم که چه کسی

celebrating it, but maybe in France some people are commemorating it.

آن را جشن می گیرد، اما شاید در فرانسه برخی از مردم آن را گرامی می دارند.

But that's it.

اما همین.

So that's what on this day 18th But isn't that strange?

پس این همان چیزی است که در این روز 18 رخ داد، اما آیا این عجیب نیست؟

1832 that happened. That

1832 اتفاق افتاد.

is quite a coincidence.

این کاملاً تصادفی است.

The Miserables. Yes.

بینوایان. آره.

Yes. I've never fancied going to a musical

آره. من هرگز دوست نداشتم به یک موزیکال

with the title The Miserables. Yes.

با عنوان The Miserables بروم. آره.

But I haven't actually seen it.

اما من در واقع آن را ندیده ام.

People people do rave about that music.

مردم در مورد آن موسیقی تحسین می کنند.

I don't think it's not it's not cheerful.

من فکر نمی کنم این نیست که شاد نیست.

It's in.

I think he's an upbeat I think in the sense of Les Miserables.

من فکر می‌کنم او در معنای Les Miserables یک آدم خوش‌بین است .

I think it's actually the downtrodden.

من فکر می کنم در واقع این مستضعفان است.

Yes. So I think it's referring to those who are downtrodden

آره. بنابراین من فکر می کنم منظور آن کسانی است که

by the aristocracy.

توسط اشرافیت مورد سرکوب قرار گرفته اند.

Thankfully, we do not feel downtrodden

خوشبختانه،

by our our aristocracy. No.

ما از اشرافیت خودمان سرکوب نمی‌شویم. نه.

Unless, of course, you live in one of the the other parts of the world where we

مگر اینکه شما در یکی از نقاط دیگر دنیا زندگی می کنید که

we invaded you and we took you over and we put some people into slavery.

ما به شما حمله کردیم و شما را تحویل گرفتیم و عده ای را به بردگی گرفتیم.

But but besides that, it's pretty good.

اما علاوه بر این، بسیار خوب است.

Everyone was doing it well in those days.

آن روزها همه به خوبی این کار را انجام می دادند.

Hundreds of years ago, if you were invading another country

صدها سال پیش، اگر به کشور دیگری حمله می‌کردید

that everybody did it with, nobody did it like nobody did it like us.

که همه با آن این کار را انجام می‌دادند، هیچ‌کس مثل ما این کار را نکرد.

Anybody.

هر شخصی.

Mr. Duncan, I know it's tough talking about that, but it's pretty good.

آقای دانکن، می دانم که صحبت کردن در مورد آن سخت است، اما خیلی خوب است.

No, it's part of it. I don't think you can talk about

نه، بخشی از آن است. من فکر نمی‌کنم

the monarchy without talking about the commonwealth.

بدون صحبت در مورد کشورهای مشترک المنافع بتوان در مورد سلطنت صحبت کرد.

The parts of the world that were that we we settled in

بخش‌هایی از جهان که در آن ساکن شدیم

and at one point we ruled quite a huge part of the world.

و در یک مقطع بر بخش بزرگی از جهان حکومت می‌کردیم.

Isn't that amazing?

آیا این شگفت انگیز نیست؟

And a lot of people could not wait

و بسیاری از مردم نمی‌توانستند صبر کنند

to get rid of us, to kick us out, including the United States.

تا از شر ما خلاص شوند و ما را بیرون کنند، از جمله ایالات متحده.

Even they couldn't stand us. Steve?

حتی آنها هم نتوانستند ما را تحمل کنند. استیو؟

Well, I don't think they I don't think we can we can blame the queen for that.

خوب، من فکر نمی کنم آنها من فکر نمی کنم که ما می توانیم ملکه را برای آن مقصر بدانیم.

Well, I'm not I'm not blaming the queen for that.

خوب، من نیستم، من ملکه را به خاطر آن سرزنش نمی کنم.

I'm blaming the monarchy for that.

من سلطنت را برای آن مقصر می دانم.

There's a big difference.

تفاوت زیادی وجود دارد

Christina says, I have to be honest.

کریستینا می گوید، باید صادق باشم.

The platinum jubilee was stunning and grand.

جشن پلاتین خیره کننده و باشکوه بود.

Well, spectacle.

خب تماشایی

Yes, I think it was.

بله، من فکر می کنم این بود.

700 drones

700 هواپیمای بدون سرنشین

created some lovely sights

above Buckingham Palace last night during the concert, including the royal corgi

شب گذشته در طول کنسرت، مناظر دوست‌داشتنی بر فراز کاخ باکینگهام خلق کردند، از جمله کورگی سلطنتی

with a bone Yes, the queen's handbag.

با یک استخوان بله، کیف دستی ملکه.

And also, I think what else was there was a cup of tea being poured as well.

و همچنین، من فکر می کنم چه چیز دیگری در آنجا بود، یک فنجان چای نیز ریخته شد.

But that was all done with drones. However,

اما همه اینها با هواپیماهای بدون سرنشین انجام شد. با این حال،

I have to say they stole the idea from the Chinese.

باید بگویم که آنها این ایده را از چینی ها دزدیدند.

The Chinese did that first.

چینی ها اول این کار را کردند.

Unfortunately, when they had the opening

متأسفانه، زمانی که آنها

ceremony of the Olympics last year,

مراسم افتتاحیه المپیک را در سال گذشته برگزار

they have the big drones going over

کردند، پهپادهای بزرگی

and it was creating all these lovely pictures in the sky.

را در دست داشتند و همه این تصاویر دوست داشتنی را در آسمان ایجاد کردند.

So I believe it was the Chinese who did that first.

بنابراین من معتقدم این چینی ها بودند که اولین بار این کار را کردند.

But it was still impressive.

اما باز هم تاثیرگذار بود.

Still amazing, still wonderful.

هنوز هم شگفت انگیز است، هنوز هم فوق العاده است.

Please don't complain.

لطفا شکایت نکنید

Don't come round and push a custard pie into my face,

دور نشوید و یک کیک کاسترد را به صورت من فشار ندهید،

please.

لطفا.

So what were you doing today then, Mr. Duncan?

پس امروز چه کار می کردی، آقای دانکن؟

Well, basically, what we have been doing.

خوب، اساساً، کاری که ما انجام داده ایم.

But can I just say, there is something special happening

اما می توانم فقط بگویم،

this weekend as well here and much Wenlock,

این آخر هفته نیز اتفاق خاصی در اینجا و بسیاری از Wenlock رخ می دهد،

and it's not connected to the Jubilee.

و به Jubilee مرتبط نیست.

There is a special festival taking place.

جشنواره ویژه ای در حال برگزاری است.

It takes place, in fact, every year.

در واقع هر سال اتفاق می افتد.

So the much Wenlock Festival has kicked off this weekend and there are lots of performances.

بنابراین جشنواره Wenlock بسیار این آخر هفته آغاز شده است و اجراهای زیادی وجود دارد.

So this is all about art and performance,

بنابراین همه چیز در مورد هنر و اجراست،

something that I think Steve might be interested in.

چیزی که به نظر من ممکن است استیو به آن علاقه مند باشد.

And we have celebrations of all sorts of different types

و ما جشن هایی از انواع

of art and expression, including music, acting,

مختلف هنر و بیان داریم، از جمله موسیقی، بازیگری،

And there is even an appearance

و حتی ظاهری وجود دارد

that is happening right now by that well known hostage, Terry Waite.

که در حال حاضر اتفاق می افتد. توسط آن گروگان معروف، تری ویت.

Terry Waite at the moment, is sitting on much Wenlock Green

تری ویت در حال حاضر روی ونلاک گرین نشسته است و در

talking about his well his life and also the time he was taken hostage

مورد زندگی خود و همچنین زمانی که او به گروگان گرفته شده

There he is.

Look at 230.

است صحبت می کند.

به 230 نگاه کنید.

We also have some songs of praise for the Salvation Army.

ما همچنین چند آهنگ مداحی برای ارتش رستگاری داریم.

There's a bit of Hamlet on the seventh. Mr.

قسمتی از هملت در هفتم وجود دارد. آقای

Steve Hamlet in the habit of acting.

استیو هملت در عادت بازیگری.

So maybe we can go go along and watch that

پس شاید بتوانیم همراهی کنیم و

Anything else that catches your eye?

هر چیز دیگری را که توجه شما را جلب کند تماشا کنیم؟

Well, they had

خوب،

they had a Proms concert last night,

آنها دیشب یک کنسرت Proms داشتند،

which we saw and heard some of the rehearsals

که ما برخی از تمرینات را دیدیم و شنیدیم،

for when we went in for our cup of coffee

زمانی که برای

and the local tea shop

نوشیدن فنجان قهوه و چای‌فروشی محلی

and we could hear them practising

رفتیم و می‌توانستیم آنها را در حال تمرین

Land of Hope and Glory and various other

سرزمین امید و شکوه و موارد دیگر بشنویم.

bits of music that they usually play on the last night of the prom,

بیت هایی از موسیقی که معمولا در شب آخر جشن می نوازند

they played God Save the Queen about 50 times.

، حدود 50 بار God Save the Queen را پخش کردند.

It did seem to be over practising.

به نظر می رسید بیش از حد تمرین شده است.

We were thinking of going to it, but

ما در فکر رفتن به آن بودیم، اما

it would have been a bit of a rush.

ممکن بود کمی عجله داشته باشیم.

Plus, I'm always slightly disappointed when I go to see

به علاوه، من همیشه وقتی برای دیدن ارکسترها و نوازندگان محلی می روم کمی ناامید می شوم زیرا همیشه کمی ناامید

local orchestras and performers

because I'm always a bit.

هستم.

I'm not being snooty.

من فضول نیستم

No, I'm not being snooty.

نه من فضول نیستم

They're not as good as you that well.

آنها به خوبی شما نیستند.

When you've seen, you know, good orchestras

وقتی دیدید، می دانید، ارکسترهای خوبی اجرا می

perform, I suppose you ought to go along and support them.

کنند، فکر می کنم باید همراهی کنید و از آنها حمایت کنید.

But I'm always a bit disappointed when I go and see that.

اما من همیشه وقتی می روم و آن را می بینم کمی ناامید می شوم.

It's like, I like being in amateur dramatic.

مثل این است که من دوست دارم در دراماتیک آماتور باشم.

I mean I'm part of the AM DRAM scene,

منظورم این است که من بخشی از صحنه AM DRAM

I perform in it, but I hate going to watch it

هستم، در آن اجرا می‌کنم، اما از تماشای آن متنفرم،

because I think, Oh, this is awful and yet I'm in them so I won't do

زیرا فکر می‌کنم، اوه، این افتضاح است و با این حال من در آن‌ها هستم، بنابراین من این کار را انجام

oh, people are thinking about me performing in them, but I don't like going to see them

نمی‌دهم، آه، مردم به این فکر می کنم که در آنها اجرا کنم، اما دوست ندارم آنها را

because I, well, I end up laughing in all the wrong places.

ببینم، زیرا در نهایت در همه جاهای اشتباه می خندم.

And yet I'm in it and part of it.

و با این حال من در آن و بخشی از آن هستم.

So I'd rather just not watch it and just be in it and then I can't see how bad it really is.

بنابراین ترجیح می‌دهم آن را تماشا نکنم و فقط در آن باشم و بعد نتوانم ببینم واقعا چقدر بد است.

It's, it Anyway, I thought that sounded quite good.

این است، به هر حال، من فکر می کردم که بسیار خوب به نظر می رسد.

I suppose that's one way of looking at it.

فکر می کنم این یکی از راه های نگاه کردن به آن باشد.

Yeah, I suppose.

بله، فکر می کنم.

We're going to take a quick break because I need to drink some water

ما می‌خواهیم یک استراحت سریع داشته باشیم زیرا باید کمی آب بنوشم

and then we will be back right after this.

و بلافاصله بعد از آن برمی‌گردیم.

Enjoy the lovely cattle

از گاوهای دوست داشتنی لذت ببرید

It is English addicts.

این معتاد انگلیسی است.

And there we saw the cows, the lovely cows

و آنجا گاوها را دیدیم، گاوهای دوست داشتنی

at the back of the house.

پشت خانه.

Mm. We are fine.

مم ما خوبیم.

Mr. Steve.

آقای استیو

Yeah, this is I'm calling this my pageant tie,

آره، من به این می‌گویم کراوات مسابقه من،

because unlike you, you've got a union jack tie.

چون برخلاف شما، شما یک کراوات جک دارید.

I'm flying the flag.

من پرچم را به اهتزاز در می آورم.

I haven't got one of those.

من یکی از آن ها را ندارم.

I haven't got anything in red, white and blue.

من چیزی به رنگ قرمز، سفید و آبی ندارم.

So I thought I'd wear this, which looked sort of a bit pageantry. Hmm.

بنابراین فکر کردم این را بپوشم که کمی مجلل به نظر می رسید. هوم

It looks like it looks like going to a celebration.

به نظر می رسد رفتن به یک جشن است.

Exactly.

دقیقا.

And I thought I'd wear black as you were wearing white.

و من فکر کردم که سیاه می پوشم همانطور که تو سفید پوشیده ای.

Do you always wear this tie every week?

آیا همیشه این کراوات را هر هفته می پوشید؟

I remember I have my purple tie normally.

یادم می آید که کراوات بنفش را به طور معمول دارم.

You do?

Yes, my purple one.

شما انجام می دهید؟

آره بنفش من

But today I thought I would become a little bit patriotic.

اما امروز فکر می کردم کمی میهن پرست خواهم شد.

A lot of people are patriotic, I suppose.

فکر می کنم بسیاری از مردم میهن پرست هستند.

In this country, we always seem to go

در این کشور به نظر می رسد که ما همیشه

all the way with our celebrations.

با جشن هایمان تمام راه را طی می کنیم.

Lots of people were walking around the streets of London dressed in clothing.

افراد زیادی با لباس پوشیدن در خیابان های لندن قدم می زدند.

Some of them were dressed like the queen.

برخی از آنها مانند ملکه لباس پوشیده بودند.

And some of them were dressed like Queen's as well.

و برخی از آنها نیز مانند ملکه لباس پوشیده بودند.

Because, of course, it's Pride Month as well.

چون البته ماه پراید هم هست.

That's correct. Pride Month. Everyone.

این درست است. ماه افتخار. هر کس.

Everyone is to the games this month

همه در این ماه

just for June and the next month.

فقط برای ژوئن و ماه بعد به بازی‌ها می‌روند.

They couldn't care less, but this month it's it's Pride Month

آنها نمی توانند اهمیتی بدهند، اما این ماه، ماه پراید است

and a lot of people are celebrating that as well.

و بسیاری از مردم آن را جشن می گیرند.

So I suppose you could say that June is a busy month.

بنابراین من فکر می کنم می توانید بگویید که ژوئن یک ماه شلوغ است.

Catarina asks

کاتارینا

at the Much Wenlock Festival.

در جشنواره Much Wenlock می پرسد.

Do they have traditional countryside games and competitions?

آیا بازی ها و مسابقات روستایی سنتی دارند؟

No, they don't.

نه، این کار را نمی کنند.

But we do have the Olympic Games.

اما ما بازی های المپیک را داریم.

Yes, the local Olympic Games here in much Wenlock,

بله، بازی‌های المپیک محلی اینجا در ونلاک،

which was the inspiration for the modern Olympic Games.

که الهام‌بخش بازی‌های المپیک مدرن بود.

So that is the one thing that much Wenlock.

بنابراین این تنها چیزی است که ونلاک بسیار زیاد است.

The place we live in is famous for being the inspiration for the modern Olympic Games.

مکانی که ما در آن زندگی می کنیم به دلیل الهام بخشیدن به بازی های المپیک مدرن مشهور است.

And Christina says something like a sack race.

و کریستینا چیزی شبیه مسابقه گونی می گوید.

Yes, they might do that in the school

بله، آنها ممکن است این کار را در مدرسه انجام دهند

and sometimes they have them at parents evenings.

و گاهی اوقات آنها را در شب های والدین دارند.

But no, the much Wenlock Festival really is about music and art, isn't it?

اما نه، جشنواره بسیار ونلاک واقعاً درباره موسیقی و هنر است، اینطور نیست؟

Really means it's a bit more high brow for months performances.

واقعاً به این معنی است که برای اجرای ماه‌ها ابرویی کمی بالاتر است .

You have to pay to go to them.

برای رفتن به آنها باید پول پرداخت کنید.

Most of them are in the evening and you have to pay to go and it's sort of yeah, as Mr.

اکثر آنها عصر هستند و برای رفتن باید پول پرداخت کنید و بله، همانطور که آقای

Duncan showed, there are people giving talks, famous people

دانکن نشان داد، افرادی هستند که سخنرانی می کنند، افراد مشهوری

giving talks about their lives, choirs, local performers,

در مورد زندگی خود صحبت می کنند، گروه های کر، مجریان محلی،

artists, that sort of thing. Hmm.

هنرمندان، و ... چیز. هوم

And like last night there was a local orchestra

و مثل دیشب یک ارکستر محلی بود

playing Aboriginal

که

symphony Tony.

سمفونی بومی تونی را می نواخت.

I think that. Cool. Let's look that up.

من فکر می کنم که. سرد. بیایید آن را بررسی کنیم.

We're playing last night, so there are sort of local

ما دیشب داریم می‌نوازیم، بنابراین

orchestral groups

گروه‌های ارکستر محلی وجود دارد

and Bridgenorth, which isn't too far from here,

و بریج‌نورث، که خیلی دور از اینجا نیست

is quite famous for its sort of art and music. Hmm.

، به‌خاطر نوع هنر و موسیقی‌اش کاملاً معروف است. هوم

And somebody

once said to me years ago, if you want to join a very good quality

و

سال‌ها پیش یکی به من گفت، اگر می‌خواهی به یک جامعه موسیقی با کیفیت بسیار خوب

sort of musical society, join the one in Bridgenorth.

بپیوندی، به انجمنی در بریج نورث بپیوند.

It's supposed to be one of the best ones in the area.

قرار است یکی از بهترین های منطقه باشد.

It's also a very beautiful place to visit because they have they have two towns.

همچنین مکان بسیار زیبایی برای بازدید است زیرا آنها دو شهر دارند.

They have two towns.

آنها دو شهر دارند.

They have the low town and the high town.

آنها شهر پست و شهر بالا را دارند.

And you go up to the high town in this little railway that goes up the side of the hill

و در این راه آهن کوچک که از کنار تپه بالا می رود

to the high town of Bridgenorth, a very nice place.

تا شهر مرتفع بریج نورث، مکانی بسیار زیبا، به شهر مرتفع بروید.

In fact, Palmira said that they have

در واقع پالمیرا گفت که

Klaipeda.

کلایپدا دارند.

I'm not sure if I pronounce that correctly.

مطمئن نیستم که درست تلفظ کنم یا نه.

A big folk festival.

یک جشنواره بزرگ مردمی

Folk bands from all over Europe will be going.

گروه‌های فولک از سراسر اروپا خواهند رفت.

We have something not too far from here.

ما چیزی نه چندان دور از اینجا داریم.

Don't win in town for every year.

برای هر سال در شهر برنده نشوید.

There's one of these sort of open air events,

یکی از این نوع رویدادهای فضای باز وجود دارد،

um, what I call them via this band playing.

اوم، چیزی که من آنها را از طریق این گروه می‌نامم.

And people still stay overnight in tents and sleep in tents.

و مردم هنوز یک شب در چادر می مانند و در چادر می خوابند.

Lots of drugs.

مواد مخدر زیاد.

Like a festival.

مثل یک جشنواره

Yes, a festival. That's the word I was looking for.

بله جشنواره این کلمه ای است که من دنبال آن بودم.

They had come about.

It's called the one they have here locally.

آمده بودند.

به آن چیزی که در اینجا به صورت محلی دارند می گویند.

They have them all over the country.

آنها آنها را در سراسر کشور دارند.

These sort of festivals where you sort of

این جور فستیوال ها که

stay for two or three nights, don't wash take a tent.

یه جورایی دو سه شب می مونی، چادر نگیری.

It's always going to be raining and muddy, and then you get to to listen to

همیشه باران و گل آلود خواهد بود، و سپس می‌توانید به

what could be quite famous bands coming to play the famous one,

گروه‌های مشهوری گوش دهید که می‌توانند آهنگ معروف را اجرا کنند

of course, is at Stonehenge every year.

، البته هر سال در استون هنج است.

They have one of those.

آنها یکی از آن ها را دارند.

But that's a festival, not a pageant, is it?

اما این یک جشنواره است، نه یک مسابقه، درست است؟

Stonehenge, they have it.

استون هنج، آنها آن را دارند.

I think it's near there. Isn't it?

فکر کنم همین نزدیکی باشه اینطور نیست؟

It's not far from there.

از آنجا دور نیست.

Why do you think it is then?

به نظر شما چرا آن وقت است؟

I'm not going to say, but

من نمی خواهم بگویم، اما

they have a big they have a big festival in a farm.

آنها یک جشنواره بزرگ دارند، آنها یک جشنواره بزرگ در یک مزرعه دارند.

That's right.

درست است.

I thought it was near Stonehenge, though.

من فکر می کردم نزدیک استون هنج است.

Glastonbury, you see.

گلاستونبری، می بینید.

That's it. Glastonbury, I think it's down.

خودشه. گلاستونبری، فکر کنم خراب شده است.

I think it is nearby.

فکر کنم همین نزدیکی باشه

It is the same sort of area.

این همان منطقه است.

Sounds like sort of King Arthur's sort of territory.

به نظر می رسد نوعی قلمرو پادشاه آرتور باشد.

Hmm. It's. Well, there's lots of mounds.

هوم این است. خوب، تپه های زیادی وجود دارد.

Lots of ancient mounds.

تعداد زیادی تپه باستانی

Where people were buried

جایی که مردم در آن دفن شدند

So here we go.

پس ما به اینجا می رویم.

We're looking at a few things today, Steve.

ما امروز در حال بررسی چند چیز هستیم، استیو.

We are looking at

ما به

stereotypes of the British person

کلیشه های فرد بریتانیایی نگاه می کنیم

because we are talking about britain today.

زیرا امروز در مورد بریتانیا صحبت می کنیم.

The celebration for the queen.

جشن برای ملکه

Yesterday, Mr Steve was busy cooking a lovely meal.

دیروز، آقای استیو مشغول پختن یک غذای خوشمزه بود.

We had Chilli Con Khan yesterday.

دیروز چیلی کان خان داشتیم.

However, last week, steve also made something else

با این حال، هفته گذشته، استیو چیز دیگری نیز

in one of the most amazing things that exists, our lovely slow cooker.

در یکی از شگفت انگیزترین چیزهایی که وجود دارد، آهسته پز دوست داشتنی ما ساخت.

And there it is.

و آنجاست.

So that's what we had last week is this lentil daal

پس این چیزی است که ما هفته گذشته داشتیم، این دال

it looks like vomit,

عدس شبیه استفراغ است،

but yes, it is lentil daal.

اما بله، دال عدس است.

Yes, it's I'm using red lentils.

بله، من از عدس قرمز استفاده می کنم.

And I've put a lot of vegetables in with it.

و من سبزیجات زیادی با آن ریخته ام.

A vegetable stock cubed, some carrots in there, as you can see, some celery.

یک آب سبزی مکعبی، مقداری هویج در آنجا، همانطور که می بینید، مقداری کرفس.

I think I put a pepper in there as well.

فکر کنم فلفل هم داخلش ریختم.

And some curry powder

و مقداری پودر کاری

and some ginger and some garlic

و مقداری زنجبیل و مقداری سیر

and yes, the magical slow cook

و بله، آهسته‌پز جادویی

has done everything in it in, throw it all in, have it in

همه چیز را در آن انجام داده است، همه را در آن

or bung it in and leave it for a few hours, come back.

بریزید، آن را در آن بنوشید یا آن را بپزید و بگذارید چند ساعت بماند، برگرد.

And if you've got a lovely meal, it's amazing.

و اگر یک غذای دوست داشتنی داشته باشید، شگفت انگیز است.

And we love this now, don't we? Yes.

و ما الان این را دوست داریم، اینطور نیست؟ آره.

And there's enough in there for two days.

و به اندازه کافی در آنجا برای دو روز وجود دارد.

And if you you know, if you're feeling a bit

و اگر می‌دانید، اگر کمی احساس انسداد می‌کنید، اگر کمی

blocked up, I'd have bit of constipation if you're a bit backed up.

پشتیبان باشید، کمی یبوست دارم.

OK, have some of my lentil down within 24 hours.

خوب، ظرف 24 ساعت مقداری از عدس من را کم کنید.

I can guarantee you yes.

من می توانم به شما تضمین بدهم که بله.

You would have had a good clearing. Good.

تسویه حساب خوبی داشتی خوب

I can't get the image of vomit out of my head now.

حالا نمی توانم تصویر استفراغ را از سرم بیرون کنم.

You should not have said that, Steve.

تو نباید این را می گفتی استیو.

And what we have it with is rice

و چیزی که ما با آن داریم برنج است

and I usually

و من

have some cook some sweet potatoes with it as well.

معمولاً مقداری سیب زمینی شیرین نیز با آن می پزم.

Angela says in Holland, we also have the best

آنجلا می گوید در هلند بهترین

fancy clothes and accessories on Kings Day.

لباس ها و اکسسوری های فانتزی را در روز پادشاهان نیز داریم.

Everything is in red white and blue and orange orange

because of the former King of Holland, William of Orange or William of Orange.

به خاطر پادشاه سابق هلند، ویلیام نارنجی یا ویلیام نارنجی، همه چیز به رنگ قرمز سفید و آبی و نارنجی نارنجی است.

A very well known, very famous historic figure.

یک شخصیت تاریخی بسیار شناخته شده و بسیار مشهور.

That's right.

درست است.

Maybe you could maybe give us a little summary

شاید بتوانید خلاصه‌ای

of why he was so famous William of Orange.

از دلیل معروف بودن او به ویلیام اورنج به ما بدهید.

Well, he was the King of Holland.

خب، او پادشاه هلند بود.

Yes, I know that.

بله، من این را می دانم.

He was the ruler and particularly famous.

او حاکم و شهرت خاصی بود.

No one missed no one messed around with William of Orange.

هیچ کس از دست نداده بود، هیچکس با ویلیام اورنج قاطی نکرد.

He would he would come at you with his big sword.

او می خواهد با شمشیر بزرگش به سمت شما بیاید.

Christina. Yes.

کریستینا آره.

Royal family is a major tourist attraction.

خانواده سلطنتی یکی از جاذبه های اصلی گردشگری است.

And you associate that particularly with the UK.

و شما آن را به ویژه با بریتانیا مرتبط می کنید.

And this is often the argument that people make.

و این اغلب استدلالی است که مردم مطرح می کنند.

Yes, the queen does

بله، ملکه

use up a certain amount of taxpayers money,

مقدار معینی از پول مالیات دهندگان را مصرف می کند،

but the people that would argue against that would say that

اما افرادی که مخالف آن هستند می گویند که

that's more than made up for in the revenue that's brought into the country

این مبلغ بیش از درآمدی است که از

by things like tourism.

طریق چیزهایی مانند گردشگری به کشور وارد می شود.

Yeah, attracts people here.

آره، اینجا مردم را جذب می کند.

I don't know whether that is the case, but I don't know the figures.

نمی دانم اینطور است یا نه، اما ارقام را نمی دانم.

But certainly people do come here specifically to go

اما مطمئناً مردم به طور خاص به اینجا می آیند تا بروند

and look around the you can visit Buckingham Palace, can't you?

و اطراف را نگاه کنند که می توانید از کاخ باکینگهام دیدن کنید، اینطور نیست؟

Certain parts of it are open to the public only a certain time.

بخش‌های خاصی از آن فقط در زمان معینی برای عموم باز است.

But but, but, but the most popular well,

اما اما، اما، اما محبوب ترین چاه،

one of the most popular cities, of course, is Paris.

یکی از محبوب ترین شهرها، البته، پاریس است.

And Paris doesn't have a monarchy.

و پاریس سلطنتی ندارد.

Quite the opposite, in fact.

در واقع، کاملا برعکس.

And also, what about the United States?

و همچنین، در مورد ایالات متحده چطور؟

A republic?

یک جمهوری؟

They don't have any any royalty.

آنها هیچ حق امتیازی ندارند.

So maybe that argument works to a certain degree.

بنابراین شاید آن استدلال تا حدی کار کند.

But I think there are some people who just don't like the idea

اما من فکر می کنم برخی از افراد هستند که

of having a ruler or one person in charge.

ایده داشتن یک حاکم یا یک نفر مسئول را دوست ندارند.

Although in fairness, Steve,

اگرچه انصافاً استیو

it is ceremonial,

تشریفاتی است،

most of the queen's duties are ceremonial.

اما بیشتر وظایف ملکه تشریفاتی است.

So she can't send anyone

بنابراین او نمی تواند کسی را

to the Tower of London or have their heads chopped off.

به برج لندن بفرستد یا سرش را بریده باشد.

So she can't do any of that.

بنابراین او نمی تواند هیچ یک از این کارها را انجام دهد.

Now, in the past, other kings of England used to love doing that.

اکنون، در گذشته، دیگر پادشاهان انگلیس عادت داشتند این کار را انجام دهند.

It was their thing and they became quite well known for it.

این کار آنها بود و به خاطر آن کاملاً شناخته شده شدند.

Well, maybe she maybe she can have a quiet word

خب، شاید او بتواند

with people in the background you know, people she doesn't like.

با افرادی که در پس‌زمینه حضور دارند صحبت کند، افرادی که دوستشان ندارد.

Maybe, you know, bit of that goes on

شاید، می دانید، مقداری از آن ادامه دارد،

but of course, she she lives she is now living

اما البته، او زندگی می کند و اکنون

in where she living.

در جایی که زندگی می کند زندگی می کند.

She's not living in Buckingham Palace anymore, is she?

او دیگر در کاخ باکینگهام زندگی نمی کند، درست است؟

She has a castle. She's in Windsor.

او یک قلعه دارد. او در ویندزور است.

So it's where she was last night, as far away as possible

بنابراین همان جایی است که او دیشب بود، تا آنجا که ممکن است

from all the noise of the singers and singers.

از همه سر و صدای خواننده ها و خوانندگان دور باشد.

I use that term very loosely.

من از این اصطلاح خیلی کم استفاده می کنم.

It's fun.

خوش می گذرد.

Wasn't it just a bit something different to you?

این فقط برای شما کمی متفاوت نبود؟

It was.

You were shouting at the television, so I liked it at first.

بود.

تو داشتی سر تلویزیون فریاد می زدی، پس اول ازش خوشم اومد.

Are these people I don't know who they are at first I thought, OK, yes, this is all right.

آیا این افرادی هستند که من نمی دانم چه کسانی هستند در ابتدا فکر کردم، خوب، بله، همه چیز درست است.

And then it sort of went downhill.

و سپس به نوعی به سراشیبی رفت.

Then I went upstairs to do something else and I came back again and hadn't got much better.

بعد رفتم بالا تا یه کار دیگه انجام بدم و دوباره برگشتم و خیلی بهتر نشده بودم.

But then I think that just shows that we are a bit over the hill, a bit old, you know?

اما بعد فکر می کنم این فقط نشان می دهد که ما کمی بالای تپه هستیم، کمی پیر شده ایم، می دانید؟

Well, Diana Ross was singing well.

خوب، دایانا راس خوب می خواند.

She was she was miming not really singing.

او داشت تقلید می کرد و واقعاً آواز نمی خواند.

And I love the fact that she didn't really move either.

و من عاشق این واقعیت هستم که او واقعاً حرکت نمی کند.

She just stood there in the middle of the stage like a giant blancmange.

او فقط در وسط صحنه مانند یک بلانمانژ غول پیکر ایستاده بود.

Yes, it was misty.

بله مه آلود بود

I mean, they didn't.

یعنی نداشتند.

Yes, she was trying to get up and down the steps.

بله، او سعی می کرد از پله ها بالا و پایین برود.

And at the very end, my point is, I'm not against Diana Ross

و در نهایت، منظور من این است که من با دایانا راس مخالف نیستم

before anyone says anything to you against Diana Ross.

قبل از اینکه کسی به شما چیزی علیه دایانا راس بگوید.

She's an icon.

او یک نماد است.

I'm not saying that.

من این را نمی گویم.

But I'm sure there must have been many British people that you could have had to close the ceremony,

اما من مطمئن هستم که تعداد زیادی از بریتانیایی‌ها می‌توانستند مراسم را تعطیل کنند،

maybe queen could have come back

شاید ملکه می‌توانست

to do an amazing rendition of God Save the Queen.

برای اجرای شگفت‌انگیز God Save the Queen برگردد.

Brian May could be twang ding his guitar

برایان

in the only way he knows how.

می تنها راهی که می داند می تواند گیتار خود را بنوازد.

So but I just thought it was a bit odd.

بنابراین، اما من فقط فکر کردم که کمی عجیب است.

It's a bit strange at all.

اصلا کمی عجیب است.

It all fell flat, I think.

فکر می کنم همه چیز خراب شد.

Well, that's yes, that's our impression.

خب، بله، این برداشت ماست.

But I think it's a lot of people don't think she's very hard you can't really, you know,

اما فکر می‌کنم خیلی‌ها فکر نمی‌کنند که او خیلی سخت است، شما واقعاً نمی‌توانید،

just going to go on Twitter and nobody seemed to enjoy the celebrations last night.

فقط می‌خواهید در توییتر بروید و به نظر می‌رسید هیچ‌کس از جشن‌های دیشب لذت نمی‌برد.

A lot of people asking why did they choose Diana Ross when she's she's American

بسیاری از مردم می پرسند که چرا دایانا راس را انتخاب کردند وقتی او آمریکایی است

and also nearly 80

و همچنین تقریباً 80 سال

it must have been somebody else they could have closed with

دارد، باید شخص دیگری بوده باشد که می توانستند با

maybe maybe Adele's someone who had a bit of a yeah Adele

شاید کسی ادل است که کمی ادل آره داشت،

I know a lot of these performers are you know what we would say over the hill

من می دانم که بسیاری از این اجراکنندگان هستند می‌دانید که ما در بالای تپه چه می‌گوییم،

what about one direction they could have one direction forming

در مورد یک جهت آنها می‌توانستند یک جهت داشته باشند که

reforming and doing a performance

اصلاحات و اجرا را انجام دهند،

apparently they had Jason Donovan on last night as well that's how desperate they were

ظاهراً آنها دیشب جیسون دونووان را نیز در آن حضور داشتند، به همین دلیل است که

yeah.

I mean I think she's a popular with the royals isn't she?

بله.

منظورم این است که من فکر می کنم او محبوب خانواده سلطنتی است، اینطور نیست؟

I think she apparently Diana Ross is I thought Prince chose like the three degrees

من فکر می کنم او ظاهرا دایانا راس است من فکر می کردم پرنس مانند سه درجه را انتخاب کرد که

apparently Diana Ross is quite popular with the royal family.

ظاهرا دایانا راس در بین خانواده سلطنتی بسیار محبوب است.

So that's probably got something to do with why she was chosen.

بنابراین این احتمالاً به دلیل انتخاب او مربوط می شود.

I would have preferred Shirley Bassey.

من شرلی باسی را ترجیح می دادم.

But, you know, it is a mystery it is a mystery. Yes.

اما، می دانید، این یک راز است، یک راز است. آره.

I'm sure they did a better job than we could have done.

من مطمئن هستم که آنها کارشان را بهتر از ما انجام دادند.

Well, and I can mine to a song and certainly

خوب، و من می‌توانم به یک آهنگ و مطمئناً تمام آهنگ‌هایی

all the all the

what would you call the light show?

که شما اسمش را نمایش نور می‌گذارید، داشته باشم؟

And everything was was pretty fantastic.

و همه چیز بسیار عالی بود.

And all the production of it was excellent.

و تمام تولید آن عالی بود.

I don't any and of course, a lot of production issues, a lot of people were talking

من هیچ و البته بسیاری از مسائل تولید ، بسیاری از مردم در

about the little bit with Paddington Bear as well, putting

مورد کمی با خرس پدینگتون نیز صحبت می کردند، قرار دادن

Paddington Bear in the Queen and did you see it?

خرس پدینگتون در ملکه و آیا آن را دیدید؟

I've got a little steal from it.

من یک دزدی کوچک از آن دارم.

I can't show too much of it because I will be flagged

من نمی توانم خیلی از آن را نشان دهم زیرا برای کپی رایت پرچم گذاری خواهم شد

for copyright because you know that that's what everyone likes to do.

زیرا می دانید که این کاری است که همه دوست دارند انجام دهند.

So so there it is on the screen now.

بنابراین در حال حاضر روی صفحه نمایش وجود دارد.

So there is the Queen and there is Paddington

بنابراین ملکه و خرس پدینگتون وجود دارد

Bear and a lot of people were quite impressed with the special effects,

و بسیاری از مردم کاملاً تحت تأثیر جلوه‌های ویژه قرار گرفتند

the the lovely way

، روشی دوست‌داشتنی

in which they made the animal look look real.

که در آن حیوان واقعی به نظر برسد.

It was it was quite surprising and yeah, it's quite delightful.

این کاملاً غافلگیرکننده بود و بله، بسیار لذت بخش است.

Yeah. It's CGI, you see, although I also have a feeling

آره می بینید که CGI است، اگرچه من همچنین احساس

that the Queen was CGI as well,

می کنم که ملکه نیز CGI بود،

because there is no way that the Queen was doing all of that.

زیرا هیچ راهی وجود ندارد که ملکه همه این کارها را انجام دهد.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

I don't question it. I think no, I'm not questioning it.

من آن را زیر سوال نمی برم. فکر می کنم نه، من آن را زیر سوال نمی برم.

You are allowed to do these things.

شما مجاز به انجام این کارها هستید.

One of the things about living in a free country is you can say these things.

یکی از چیزهایی که در مورد زندگی در یک کشور آزاد وجود دارد این است که می توانید این چیزها را بگویید.

You can walk down the road with a sign

می توانید با تابلویی

that says The Queen of England smells and no one can stop you.

که روی آن نوشته شده است ملکه انگلیس بو می دهد و هیچ کس نمی تواند جلوی شما را بگیرد، در جاده قدم بزنید.

So that's the beautiful thing.

پس چیز زیبا همین است.

So if you don't like something, we can say it.

بنابراین اگر چیزی را دوست ندارید، می توانیم آن را بگوییم.

You see, I won't be locked up as far as I know.

می بینی، تا جایی که می دانم زندانی نمی شوم.

Anyway,

به هر حال،

you certainly won't be getting an OBE either.

شما مطمئناً OBE نیز دریافت نخواهید کرد.

I don't want one.

I want an honour.

من یکی را نمی خواهم.

من یک افتخار می خواهم

I think it's the biggest Sell-Out ever

من فکر می کنم که به هر حال این بزرگترین فروش است

anyway.

.

You want one of your services to teaching English?

آیا یکی از خدمات خود را برای آموزش زبان انگلیسی می خواهید؟

No, I don't want I don't want an OBE.

نه، من نمی خواهم، من یک OBE نمی خواهم.

I don't want an mba. I don't want any of those things.

من mba نمیخوام من هیچ یک از این چیزها را نمی خواهم.

A little play button from YouTube would be nice for my millionth subscriber.

یک دکمه پخش کوچک از YouTube برای میلیونمین مشترک من خوب است.

Well, when I reach it, Angela says yes.

خوب، وقتی به آن رسیدم، آنجلا می گوید بله.

Angela venders and and I love that name.

آنجلا وندرز و من این نام را دوست دارم.

Shirley Bassey used to be my favourite singer. Yes.

شرلی باسی خواننده مورد علاقه من بود. آره.

Well, we expected at least Shirley

خب، ما انتظار داشتیم حداقل شرلی

Bassey or Tom Jones to be there, but neither of them were there.

باسی یا تام جونز آنجا باشند، اما هیچکدام آنجا نبودند.

No, they could have done a duet. Yes. Instead they had.

نه، آنها می توانستند یک دونفره انجام دهند. آره. در عوض داشتند.

They had Rod Stewart, who was just screaming at the top of his voice.

آنها راد استوارت را داشتند که با تمام صدایش فقط فریاد می زد.

Yeah.

Somebody said, was he actually singing in the right key?

آره

یکی گفت ، آیا او واقعاً با کلید درست می خواند؟

And then somebody else commented that it was a different version of the song.

و سپس شخص دیگری نظر داد که این یک نسخه متفاوت از آهنگ است.

I think it was. I think it was a different universe.

من فکر می کنم این بود. فکر می کنم جهان متفاوتی بود.

I didn't actually see that performance.

من واقعاً آن اجرا را ندیدم.

That particular performance wasn't very good,

آن اجرای خاص خیلی خوب نبود،

although most of it wasn't very good.

اگرچه بیشتر آن خیلی خوب نبود.

The only bit I liked was the rendition of Nessun Dorma by Andre Bocelli.

تنها چیزی که دوست داشتم، اجرای Nessun Dorma توسط آندره بوچلی بود.

Did you watch that then? He's brilliant.

اونوقت تماشا کردی؟ او درخشان است.

Yes, he's amazing.

بله، او شگفت انگیز است.

And a close friend of Nile Rodgers, apparently.

و ظاهراً یکی از دوستان نزدیک نیل راجرز.

OK, as I discovered today, listening

خوب، همانطور که امروز کشف کردم، گوش دادن

to an interview with Nile Rodgers was also there.

به مصاحبه با نیل راجرز نیز در آنجا بود.

Seems to know everyone. Yes.

انگار همه رو میشناسه آره.

Nile Rodgers is is a guy who who

نیل راجرز مردی است

created the disco sound of the late 1970s.

که صدای دیسکو اواخر دهه 1970 را خلق کرد.

He was one of those who made a certain type of music popular.

او یکی از کسانی بود که نوع خاصی از موسیقی را رواج داد.

And of course he was he was big in in the seventies with with his group wasn't it.

و البته او در دهه هفتاد با گروهش بزرگ بود.

Yes, that's right. Yes, he was.

بله درست است. بله او بود.

Yes. That iconic sound.

آره. آن صدای نمادین

That's Chic by the way.

اتفاقاً شیک است.

Chic was who he played with and of course he's done lots of other things as well.

شیک کسی بود که با او بازی می کرد و البته کارهای دیگری نیز انجام داده است.

And that's the reason why he was on with Duran Duran last night

و به همین دلیل است که او دیشب با Duran Duran همراه بود

because he did produce some of their later music

زیرا او برخی از موسیقی های بعدی آنها را تولید کرد.

Mr. Duncan, you are so knowledgeable.

آقای دانکن، شما بسیار آگاه هستید.

Luca,

لوکا،

Luca, Harriet Variety says Hello, Mr.

لوکا، هریت ورایتی می گوید سلام، آقای

Duncan and Mr.

دانکن و آقای

Steed finally I've got to see you live.

استید بالاخره باید شما را زنده ببینم.

We are live. We are very live. Yes.

ما زنده هستیم - ما زندگی میکنیم. ما خیلی زنده ایم آره.

And that is Mr.

و این است که آقای

Duncan is very festive.

دانکن بسیار جشن است.

There we are at the top of the of the mail room

آنجا ما در بالای اتاق پست

looking down on live on Buckingham Palace. Yes.

هستیم که به طور زنده به کاخ باکینگهام نگاه می کنیم. آره.

And we've got our own float. Yeah.

و ما شناور خودمان را داریم. آره

And we will be part of the pageant later on.

و بعداً بخشی از مسابقه خواهیم بود.

I think we're near towards the back, aren't we?

فکر می کنم ما به پشت نزدیک هستیم، نه؟

As we finish this live stream, today will be straight off onto our float yeah. OK.

همانطور که ما این پخش زنده را به پایان می رسانیم، امروز مستقیماً روی شناور ما خواهد بود، بله. خوب.

And we'll be going straight down the mile.

و ما مستقیماً به پایین مایل خواهیم رفت.

Of course, the queen is here as well.

البته ملکه هم اینجاست.

There she is. She's she's not very tall.

او آنجاست. او قدش زیاد نیست

She's expecting to make another appearance

او انتظار دارد

on the famous balcony really later on. Yes.

بعداً دوباره در بالکن معروف ظاهر شود. آره.

Did you know that that balcony was added on later

آیا می دانستید که آن بالکن بعداً به آن اضافه شد

did did you know that the the front of Buckingham

آیا می دانستید که جلوی کاخ باکینگهام

Palace did not have the balcony?

بالکن ندارد؟

It was added later when the royal family decided that now and again

بعداً وقتی خانواده سلطنتی تصمیم گرفتند که

they could come out the front and wave to all the peasants.

می توانند از جبهه بیرون بیایند و برای همه دهقانان دست تکان دهند، اضافه شد.

And that's the reason why it was put there.

و به همین دلیل است که در آنجا قرار داده شده است.

But a good idea there is the queen.

اما یک ایده خوب ملکه است.

Hello, I'm the queen of England, but I've been on the throne

سلام من ملکه انگلیس هستم اما 70 سال است که بر تخت سلطنت نشسته ام

for 70 years.

.

When I say on the throne I don't mean on the toilet,

وقتی می گویم روی عرش منظورم روی توالت نیست،

because on the throne can also mean on the toilet.

زیرا روی تخت می تواند به معنای روی توالت نیز باشد.

Angela, not angle I just want me to pronounce it in the German.

آنجلا، نه زاویه، فقط می‌خواهم آن را به آلمانی تلفظ کنم.

I know.

I don't know why you did well, because often it is pronounced that way.

میدانم.

نمی دانم چرا خوب عمل کردی، چون اغلب اینطور تلفظ می شود.

So apologies, Angela.

پس معذرت میخوام، آنجلا.

You don't want to be pregnant.

شما نمی خواهید باردار شوید.

You don't want to be called Angela as in as, like, Angela Merkel.

شما نمی خواهید آنجلا را مانند آنگلا مرکل خطاب کنید.

But she will keep repeating it and saying it again and again

اما او آن را تکرار می‌کند و بارها و بارها می‌گوید

oh, I thought you were going to do a Prince Charles then.

آه، من فکر می‌کردم آن موقع می‌خواهی شاهزاده چارلز را انجام دهی .

No, no.

نه نه.

And then

و سپس

I will do it instead. Hello?

به جای آن این کار را انجام خواهم داد. سلام؟

Hello. This is.

سلام. این هست.

This is Prince Charles. Yeah.

این شاهزاده چارلز است. آره

I hope you're enjoying today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

It is very, very good.

خیلی خیلی خوبه

And please, tomorrow, when you go out for a walk can you please

و لطفا، فردا، وقتی برای پیاده روی بیرون می روید، آیا می توانید

hug a tree just for me?

یک درخت را فقط برای من بغل کنید؟

Thank you.

Oh, hmm.

متشکرم.

اوه، هوم

Yes. Lucas says the queen

آره. لوکاس می گوید ملکه

will soon be 100 and we'll have another celebration.

به زودی 100 ساله می شود و ما جشن دیگری خواهیم داشت.

Yes, we look forward to that.

بله، ما مشتاقانه منتظر آن هستیم.

My highlight was the ring.

برجسته من حلقه بود.

The cross study.

مطالعه متقابل.

Fingers crossed.

انگشتان ضربدری.

Yes, yes, exactly. Long may she rain and all that

بله، بله، دقیقا. باشد که باران ببارد و همه چیزهایی که

not r a i n

we're talking about the other type of which is.

ما در مورد نوع دیگری از آن صحبت می کنیم.

Well, you're the English teacher

خوب، شما معلم انگلیسی هستید که در را

you open the door.

باز می کنید.

Well, no, I didn't.

خوب، نه، من این کار را نکردم.

Ah, I g

آه، من

correct and correct.

درست و درست می کنم.

Rain, rain.

باران، باران.

To rule over a language, to rule over a land is to rain.

فرمانروایی بر یک زبان، حکومت بر یک سرزمین، باران است.

You rain, not rain fall

تو بارون می‌باری، نه بارون،

but rain over you rain over the land.

بلکه بر تو بارون می‌باره بر زمین.

The people

the peasants like us

مردم دهقانان ما را دوست

so what are we talking about, Mr.

دارند، پس در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، آقای

Duncan?

What we're talking about what we're talking about now,

دانکن؟

چیزی که ما در مورد آن صحبت می کنیم، چیزی که اکنون در مورد آن صحبت می کنیم،

which is the Britain British people,

یعنی مردم بریتانیا بریتانیا

the royal family, the royal wave.

، خانواده سلطنتی، موج سلطنتی.

Would you like to see the queen?

آیا دوست دارید ملکه را ببینید؟

The queen is now going to wave her hand

ملکه حالا قرار است دستش را تکان دهد

here we go.

This is the queen waving her hand.

.

این ملکه است که دستش را تکان می دهد.

Hello. Hello.

سلام. سلام.

If you want name.

اگه اسم میخوای

And that doesn't look like a very feminine hand.

و این دست خیلی زنانه به نظر نمی رسد.

Please give peace.

لطفا آرامش بدهید

Give me money. I like money.

پول را به من بدهد. من پول را دوست دارم.

Please give me money.

لطفا به من پول بدهید.

That's not very nice, Mr. Duncan.

این خیلی خوب نیست، آقای دانکن.

And anyway, the queen would be wearing a glove

و به هر حال، ملکه واقعاً دستکش می پوشد

really?

Wouldn't you see that?

؟

آیا شما آن را نمی بینید؟

A leather glove.

یک دستکش چرمی

Oh, a nice white cotton glove. Yes.

اوه، یک دستکش نخی سفید خوب. آره.

Or maybe it's made of leather.

یا شاید از چرم ساخته شده باشد.

I don't know if

من نمی دانم اگر

yes. What is the name of the Queen?

بله. نام ملکه چیست؟

The surname of the Queen?

نام خانوادگی ملکه؟

Yes, it's a very good question, but it depends. Depends.

بله، سوال بسیار خوبی است، اما بستگی دارد. بستگی دارد.

If we are talking about her

اگر در مورد

history or her

تاریخچه یا

changed name.

تغییر نام او صحبت می کنیم.

Windsor.

ویندزور

But it wasn't originally Windsor.

اما در اصل ویندزور نبود.

I can't remember exactly what it was.

دقیقا یادم نیست چی بود

What was the.

چی بود

It would probably been a German name.

احتمالاً یک نام آلمانی خواهد بود.

Yeah, I think I'm trying to remember now, but.

آره، فکر می کنم الان دارم سعی می کنم به یاد بیاورم، اما.

But the original name of the royal family was not was not Windsor.

اما نام اصلی خانواده سلطنتی ویندزور نبود.

It was changed.

عوض شد.

So it would sound more British, but it wasn't.

بنابراین بیشتر انگلیسی به نظر می رسید، اما اینطور نبود.

It was originally German.

در اصل آلمانی بود.

You see, they come from German stock, as they say.

ببینید، آنها به قول خودشان از سهام آلمان می آیند.

And of course, all these kings and queens used to marry each other in different countries around Europe.

و البته همه این پادشاهان و ملکه ها در کشورهای مختلف اروپا با یکدیگر ازدواج می کردند.

Yeah, very common hundreds of years ago, marrying somebody else's cousin or niece.

بله، صدها سال پیش بسیار رایج بود، ازدواج با پسر عمو یا خواهرزاده شخص دیگری.

And quite often when they were children as well.

و اغلب زمانی که آنها کودک بودند نیز.

Did you know that a lot of royal marriages were agreed to

آیا می دانستید زمانی که افراد درگیر هنوز کودک بودند، با بسیاری از ازدواج های سلطنتی موافقت

when the people involved were still children?

شد؟

Yes, they were arranged marriages in effect,

بله، آنها در واقع ازدواج های ترتیب داده شده بودند،

which you know, we often

که می دانید، ما

criticise that today, but it still goes on in many cultures

امروزه اغلب از آن انتقاد می کنیم، اما هنوز هم در بسیاری از فرهنگ ها

and certainly within the royal family, but not so much now, I don't think,

و مطمئناً در خانواده سلطنتی ادامه دارد، اما اکنون نه چندان، فکر نمی کنم،

certainly not in our royal family, but maybe in other parts of the world.

مطمئناً در ما وجود ندارد. خانواده سلطنتی، اما شاید در سایر نقاط جهان.

Benedito Benedetto asks, Have you seen the Queen?

بندیتو بندتو می پرسد، آیا ملکه را دیده ای؟

I have seen the Queen in real life.

من ملکه را در زندگی واقعی دیده ام.

I saw her when I was staying down in London in a in a place called Hackney,

زمانی که در لندن در مکانی به نام هاکنی اقامت داشتم، او را دیدم ،

which is one of the roughest awfulest worst places

که یکی از بدترین بدترین

in the world to stay.

مکان‌های دنیا برای اقامت است.

But she was visiting a hospital nearby called

اما او در حال بازدید از بیمارستانی در آن نزدیکی به نام

Home, often home at an hospital, and I saw her come out and she waved

هوم بود، اغلب خانه در یک بیمارستان، و من او را دیدم که بیرون آمد و دست تکان داد

and she got into her big glass Rolls-Royce

و او به رولزرویس شیشه ای بزرگش سوار شد

and we made eye contact for a moment.

و ما برای لحظه ای تماس چشمی برقرار کردیم.

I looked and she looked at me and we made eye contact.

من نگاه کردم و او به من نگاه کرد و ما تماس چشمی برقرار کردیم.

There was a moment, a little moment.

یک لحظه بود، یک لحظه کوچک.

She stared at me through her Bullet-Proof glass.

از پشت شیشه ضد گلوله اش به من خیره شد.

It was it was a touching moment and one I will never forget.

لحظه‌ای بود که من هرگز فراموش نمی‌کنم.

And I'm sure she will never forget either.

و من مطمئن هستم که او هرگز فراموش نخواهد کرد.

Especially because I was naked at the time.

مخصوصاً چون در آن زمان برهنه بودم.

Next,

بعد،

when I was in London, I had a nice

زمانی که در لندن بودم،

it had a nice impact on me with the British people.

تأثیر خوبی بر من با مردم بریتانیا گذاشت.

They are kind and polite.

آنها مهربان و مودب هستند.

We'll be talking about this in a moment.

یک لحظه دیگر در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد.

By the way, unlike some people around here, which who shall remain nameless, OK, that's good,

در ضمن، بر خلاف بعضی از آدم‌های اطراف، که بی‌نام می‌مانند، خوب، خوب،

kind, polite, even though I know I can't generalise,

مهربان، مؤدب است، با اینکه می‌دانم نمی‌توانم تعمیم بدهم،

but there are good and bad people, good and bad people all over the world.

اما آدم‌های خوب و بد، آدم‌های خوب و بد در همه جا هستند. جهان

Yes, we are talking about that in a few moments.

بله، چند لحظه دیگر در مورد آن صحبت می کنیم.

Steve, the the idea that certain

استیو، این ایده که

nations or people that live in a certain country have a certain characteristic

ملت‌ها یا مردم خاصی که در یک کشور زندگی می‌کنند ویژگی

or things that you often associate with them.

یا چیزهایی دارند که اغلب با آنها مرتبط می‌شوید.

So that's what we are looking at a little bit yes.

بنابراین این چیزی است که ما کمی به آن نگاه می کنیم بله.

You sort of typecast people. Hmm.

شما به نوعی از مردم تایپ می کنید. هوم

We all do it.

همه ما این کار را انجام می دهیم.

I'm sure. I'm sure you do it.

من مطمئن هستم. من مطمئن هستم که شما این کار را انجام می دهید.

You got an idea, a generalised Asian of what British people might be like.

شما یک ایده دارید، یک آسیایی تعمیم یافته درباره اینکه مردم بریتانیا چگونه ممکن است باشند.

We've got that same thing for French people or Italian people

ما همین موضوع را برای فرانسوی‌ها یا ایتالیایی‌ها

or German people.

یا آلمانی‌ها داریم.

If we like to sort of

اگر

have these characters in our mind

بخواهیم این شخصیت‌ها را در ذهن خود داشته

about what people are like, of course that probably is true,

باشیم که مردم چگونه هستند ، مطمئناً این احتمالاً درست است،

but within that there's going to be a lot of variants

اما در این میان انواع مختلفی وجود خواهد داشت،

so yes, you might think that British people kind and polite,

بنابراین بله ، ممکن است فکر کنید که مردم بریتانیا مهربان و مؤدب هستند،

and I think probably that is a good generalisation.

و من فکر می کنم احتمالاً این یک تعمیم خوب است.

But of course within that that's all reflects going on to be people

اما مطمئناً در درون آن، همه اینها نشان می دهد که افراد

very sort of rude people.

بسیار بی ادبی هستند.

Yeah, and they'll be ultra polite people.

بله، و آنها افراد بسیار مودبی خواهند بود.

I'd say probably but yes, I'd be interested to see what

احتمالاً می گویم، اما بله، من علاقه مند هستم

you've got as characteristics of those people

ببینم شما چه ویژگی هایی برای آن افراد دارید

because there's one of them that there are a few actually.

زیرا یکی از آنها وجود دارد که در واقع تعداد کمی وجود دارد.

There are quite a few. Well, yes. And please tell us.

تعداد کمی وجود دارد. خب بله. و لطفا به ما بگویید.

I know.

What do you you know, when you think of British people,

میدانم.

چه می دانید، وقتی به مردم بریتانیا فکر می کنید، به

what do you think of especially if you're using us

چه چیزی فکر می کنید، به خصوص اگر از ما استفاده می کنید،

so maybe you've never seen British people before and maybe we are the first British people

بنابراین شاید قبلاً مردم بریتانیا را ندیده باشید و شاید ما اولین بریتانیایی هستیم

that you've seen and you're thinking

که شما و شما دیده اید. آیا فکر

are they all as mad as these two?

می کنید آیا همه آنها به اندازه این دو دیوانه هستند؟

We all want a bit bonkers.

همه ما قدری دلخراش می خواهیم.

We all we are slightly bonkers.

همه ما کمی گیج هستیم.

Anyway, let's don't give too much away.

به هر حال بیایید زیاد تقدیم نکنیم.

Vytas asks Mr Duncan, Does the Queen have a passport?

ویتاس از آقای دانکن می پرسد، آیا ملکه پاسپورت دارد؟

I don't think she does.

من فکر نمی کنم او انجام دهد.

I don't think the Queen does have a passport.

فکر نمی کنم ملکه پاسپورت داشته باشد.

She also never carries money.

او همچنین هرگز پول حمل نمی کند.

It's a well in fact, that the Queen never carries money, ever.

در واقع این یک چاه است که ملکه هرگز پول حمل نمی کند.

She never.

او هرگز.

Other people pay for everything, nor to say

دیگران برای همه چیز پول می پردازند، نه اینکه بگویند

nobody is paying for it.

هیچ کس هزینه آن را نمی پردازد.

But I don't think the Queen does have a passport.

اما من فکر نمی کنم ملکه پاسپورت داشته باشد.

I don't think she does.

من فکر نمی کنم او انجام دهد.

There's no which say she doesn't need one.

هیچ کسی وجود ندارد که بگوید او به یکی نیاز ندارد.

She's the queen. Everyone recognises her face.

او ملکه است همه چهره او را می شناسند.

She's on everything.

او در همه چیز است.

Stamps money all around the world.

تمبر پول در سراسر جهان.

Australia. Her face is on the money

استرالیا. چهره او روی پول

New Zealand.

نیوزیلند است.

Her face is on the money.

صورتش روی پول است.

I think certain parts of Africa as well.

من فکر می کنم بخش های خاصی از آفریقا نیز.

Some African states, I think they still have the Queen on their money.

برخی از کشورهای آفریقایی، فکر می کنم هنوز ملکه را روی پول خود دارند.

Commonwealth country.

کشور مشترک المنافع.

So the Queen of England is everywhere, her face.

بنابراین ملکه انگلیس همه جا است، چهره او.

So no, I don't think she does have a passport

پس نه، فکر نمی‌کنم او پاسپورت

what's next, Mr Duncan?

داشته باشد، آقای دانکن؟

Oh, OK.

آهان باشه.

Is this your new catchphrase?

آیا این عبارت جدید شماست؟

Mr Steve is working on a new catchphrase.

آقای استیو در حال کار بر روی یک عبارت جدید است.

What's next, Mr. Duncan?

بعدش چی میشه آقای دانکن؟

Next. Well, let's have a look, shall we?

بعد. خوب، بیایید نگاهی بیندازیم، درست است؟

Shall we have a look at the stereotypes, the things that people think

آیا می‌خواهیم نگاهی به کلیشه‌ها بیندازیم ، چیزهایی که مردم

when they think of British people and that's what we're talking about for the next few minutes.

وقتی به انگلیسی‌ها فکر می‌کنند فکر می‌کنند و این همان چیزی است که در چند دقیقه آینده درباره آن صحبت می‌کنیم.

And I suppose it is a very interesting thing when we talk about stereotypes

و فکر می‌کنم وقتی در مورد کلیشه‌ها صحبت می‌کنیم چیز بسیار جالبی است،

because it can very easily become prejudice.

زیرا به راحتی می‌تواند به تعصب تبدیل شود.

It's very interesting, don't

خیلی جالب است، آیا متوجه نمی

you find that there is a very fine line

شوید که مرز بسیار باریکی

between stereotypes of individuals or types of people and prejudice.

بین کلیشه های افراد یا انواع افراد و تعصب وجود دارد.

Sometimes those two things can merge together.

گاهی اوقات این دو چیز می توانند با هم ادغام شوند.

However, we are not talking about that.

با این حال، ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

We are looking at stereotypes of the British.

ما به کلیشه های انگلیسی ها نگاه می کنیم.

That's us, by the way. We are British.

اتفاقا این ما هستیم. ما انگلیسی هستیم

A lot of people ask where we're from and we are British.

بسیاری از مردم می پرسند ما اهل کجا هستیم و بریتانیایی هستیم.

I'm British with a little bit of French, of course,

من بریتانیایی هستم و کمی فرانسوی دارم، البته

I have a little bit of French in me, as it were.

کمی فرانسوی هم در خودم دارم.

But Mr.

Steve is 100%, 110% British right?

اما آقای

استیو 100٪، 110٪ بریتانیایی درست است؟

Depends on how far back you go.

بستگی داره چقدر به عقب برگردی

Of course.

I don't really know for all I know.

البته.

من واقعا نمی دانم تا آن چیزی که می دانم.

Yeah, my great great great grandfather could have been Chinese I don't know. Yes.

بله، پدربزرگ بزرگ من می توانست چینی باشد، نمی دانم. آره.

But we often think your father looked a little bit Chinese.

اما ما اغلب فکر می کنیم پدر شما کمی چینی به نظر می رسید .

Well, Oriental.

خب شرقی

My father had a blood group, a B,

پدر من یک گروه خونی B داشت

and if you've got a B blood group, that means that you it's

و اگر شما یک گروه خونی B دارید، به این معنی است که

not a normal blood group to get in.

شما یک گروه خونی معمولی نیستید که وارد شوید.

In the UK, so that would indicate that

bit of ancestry there is coming from other parts of the world.

از سایر نقاط جهان

So it is interesting.

پس جالب است.

It is interesting if you, if you check back

جالب است که

in your on your family history

اگر تاریخچه خانوادگی

or your lineage, as we call it, you never know what you're going to find.

یا اصل و نسب خود را که ما آن را می نامیم بررسی کنید ، هرگز نمی دانید که قرار است چه چیزی پیدا کنید.

You might find out that your great great grandfather was an Eskimo who lived in an igloo

ممکن است متوجه شوید که پدربزرگ بزرگ شما یک اسکیمو بوده که در یک ایگلو

and used to live on whale blubber and seal meat

زندگی می‌کرده و از گوشت نهنگ و گوشت

and penguin as I was

فوک و پنگوئن

who knows?

زندگی می‌کرده است.

Yes. So what do you think

آره. بنابراین فکر

are stereotypes of British people?

می کنید کلیشه های مردم بریتانیا چیست؟

Please, please give us your your thoughts on that.

لطفا، لطفا نظر خود را در این مورد به ما بگویید.

So we're going to do it now.

بنابراین ما اکنون آن را انجام می دهیم.

Just words that you associate, you know, characteristics

فقط کلماتی که شما به آنها مربوط می‌شوید، می‌دانید، ویژگی‌هایی

that you might associate with, not us in particular,

که ممکن است با آنها مرتبط باشید، نه به طور خاص ما،

but British people in general.

بلکه به طور کلی مردم بریتانیا.

There are plenty of words you could use to describe us, most of them

کلمات زیادی وجود دارد که می توانید برای توصیف ما از آنها استفاده کنید، اکثر آنها

pretty rude and so here we go.

بسیار بی ادبانه هستند و به همین دلیل به این موضوع می پردازیم.

Let's have a look at some of the stereotypes.

بیایید نگاهی به برخی از کلیشه ها بیندازیم.

When people think of British people, British subjects like us,

وقتی مردم به انگلیسی‌ها فکر می‌کنند، رژه‌های بریتانیایی مثل ما که

well mannered is the first one.

خوش اخلاق هستند، اولین مورد است.

I suppose.

گمان میکنم.

So it is interesting.

پس جالب است.

It is interesting that quite often

جالب است که

we often think of British people, especially English people.

ما اغلب به انگلیسی ها، به خصوص انگلیسی ها فکر می کنیم.

And of course it is worth mentioning that when we talk about British we are talking about

و البته قابل ذکر است که وقتی در مورد بریتانیا صحبت می کنیم در مورد افرادی صحبت می کنیم

people who live in England, Scotland, Wales

که در انگلستان، اسکاتلند، ولز

and a little part of Ireland as well, Northern Ireland.

و همچنین قسمت کوچکی از ایرلند، ایرلند شمالی زندگی می کنند.

So British normally covers all of those things, all of those people,

بنابراین بریتیش معمولاً همه آن چیزها، همه آن افراد را پوشش می‌دهد،

but I think also

اما من فکر می‌کنم وقتی در مورد انگلیسی‌ها صحبت می‌کنیم

well Mannered is often used when we talk about English people.

، از Good Mannered نیز استفاده می‌شود .

English like talking about football fans here.

انگلیسی دوست دارد اینجا در مورد هواداران فوتبال صحبت کند.

No, well, leave them out of it.

نه، خوب، آنها را کنار بگذارید.

Because they're obviously

زیرا آنها بدیهی

have their own reputation around the world.

است که شهرت خاص خود را در سراسر جهان دارند.

British

football supporters that go to visit other countries

هواداران فوتبال بریتانیایی که برای بازدید از کشورهای دیگر

have there have, which of course might be a stereotype of British people.

به آنجا می‌روند، به آنجا رفته‌اند، که البته ممکن است کلیشه‌ای از مردم بریتانیا باشد.

Maybe another stereotype is that we're all bad mannered

شاید یک کلیشه دیگر این باشد که همه ما بداخلاق

and because we like fighting,

هستیم و چون جنگیدن،

fighting and a bit rough and like last week, of course, different takes in Paris.

دعوا کردن و کمی خشن را دوست داریم و مانند هفته گذشته ، البته در پاریس برداشت های متفاوتی داریم.

It happened last week. Yes.

هفته گذشته اتفاق افتاد. آره.

There was the big football match taking place.

آنجا مسابقه بزرگ فوتبال برگزار می شد.

Lots of men kicking a ball around a field.

تعداد زیادی از مردان در حال لگد زدن به یک توپ در اطراف زمین هستند.

And there was a little bit of trouble before the match started

و قبل از شروع مسابقه

with people from this country.

با مردم این کشور کمی مشکل وجود داشت.

And the French police certainly

و پلیس فرانسه مطمئناً

acted in an appropriate manner.

به شیوه ای مناسب عمل کرد.

The French, although they had to apologise, the French police do not mess around.

فرانسوی‌ها، اگرچه مجبور بودند عذرخواهی کنند، پلیس فرانسه در این مورد کار نمی‌کند.

You may have noticed they do not mess around.

ممکن است متوجه شده باشید که آنها به هم نمی ریزند.

They do not they get straight in there and do the job well mannered.

آنها مستقیما وارد آنجا نمی شوند و کار را به خوبی انجام می دهند.

So I suppose when people come in contact with British people,

بنابراین فکر می‌کنم وقتی مردم با مردم بریتانیا در تماس هستند،

they probably first of all see people in movies like Hugh Grant.

احتمالاً اول از همه افرادی را در فیلم‌هایی مانند هیو گرانت می‌بینند.

So Hugh Grant is quite often

بنابراین هیو گرانت اغلب

seen as the typical British person, but I don't think he is really.

به عنوان یک فرد معمولی بریتانیایی دیده می‌شود، اما من فکر نمی‌کنم که او واقعاً چنین باشد.

Oh, we're getting thank you very much.

اوه، ما از شما بسیار سپاسگزاریم.

We're getting some lovely suggestions here.

ما در اینجا چند پیشنهاد دوست داشتنی دریافت می کنیم.

Tab says that, of course, there is this common belief

تب می گوید که البته این باور رایج وجود دارد

that British food is bad. Yes.

که غذای بریتانیایی بد است. آره.

In fact, it is true.

در واقع درست است.

It is a stereotype, but definitely.

این یک کلیشه است، اما قطعا.

So that would be you know, people just think of fish and chips

بنابراین می دانید، مردم فقط به ماهی و چیپس

and sort of fatty pies and things like that.

و انواع پای های چرب و چیزهایی از این قبیل فکر می کنند.

They don't think of French

آنها به

haute cuisine, eggs, bacon, chips.

غذاهای فرانسوی، تخم مرغ، بیکن، چیپس فکر نمی کنند.

Yeah.

They think of everything is fried, unhealthy food.

آره

آنها فکر می کنند همه چیز سرخ شده و غذای ناسالم است.

When it comes to British food, we don't really have,

وقتی صحبت از غذای بریتانیایی به میان می‌آید، ما واقعاً نداریم،

you know, fish and chips is probably our national dish,

می‌دانید، ماهی و چیپس احتمالاً غذای ملی ما است،

which isn't, you know, exactly the height of cuisine.

که دقیقاً به اندازه غذا نیست.

Yeah. Yeah.

آره آره

So having said that, let's not be too judgemental

پس با گفتن این حرف، بیایید خیلی قضاوت

because of course we do have our lovely roast dinner

نکنیم، زیرا البته ما شام کباب دوست داشتنی خود

as well with all of the vegetables,

را نیز با همه سبزیجات می خوریم،

maybe a little bit of chicken, little bit of beef.

شاید کمی مرغ، کمی گوشت گاو.

So something like that, maybe lamb chops.

بنابراین چیزی شبیه به آن، شاید گوشت بره.

So quite often on Sunday people will have their traditional meal.

بنابراین اغلب در روز یکشنبه مردم غذای سنتی خود را می خورند.

But it is true, isn't it, Steve?

اما درست است، اینطور نیست، استیو؟

That we have borrowed the the ingredients

این که ما مواد

and the recipes from most countries around the world because let's face it,

و دستور العمل ها را از اکثر کشورهای جهان قرض گرفته ایم، زیرا اجازه دهید با آن روبرو شویم

a lot of our food is crap.

، بسیاری از غذاهای ما مزخرف هستند.

Well,

خب

of course we are very multicultural society now. Yes.

، البته ما در حال حاضر جامعه بسیار چند فرهنگی هستیم. آره.

And that's wonderful in that

و این فوق‌العاده است، زیرا

we get to sample food from all around the world. Yes.

ما می‌توانیم از سراسر جهان از غذاها استفاده کنیم. آره.

I mean, Indian restaurants are just everywhere.

منظورم این است که رستوران های هندی همه جا هستند.

Indian, Chinese, do with our Indian restaurants.

هندی، چینی، با رستوران های هندی ما کار کنید.

Chinese restaurants. That would be.

رستوران های چینی که می شود.

Yes. So, yes, a roast beef fish and chips

آره. بنابراین، بله، ماهی و چیپس

and roast beef is is what the British

رست بیف و رست بیف همان چیزی است که بریتانیایی

are commonly associated, roast beef and Yorkshire pudding.

ها معمولاً به آن مربوط می شوند، رست بیف و پودینگ یورکشایر.

So I think yes, definitely not having the best food in the world.

بنابراین فکر می کنم بله، قطعا بهترین غذای دنیا را ندارم.

Is would be something that people would often associate

آیا چیزی است که مردم اغلب

with British people, which probably links in with another characteristic

با مردم بریتانیا ارتباط دارند، که احتمالاً با ویژگی دیگری مرتبط است

which could be connected to the bad food.

که می تواند به غذای بد مرتبط باشد.

OK, which I'm sure you've probably got coming

خوب، مطمئنم که شما احتمالاً به آن اشاره کرده

up, which somebody has already mentioned as well.

اید، که قبلاً هم کسی به آن اشاره کرده است.

Okay. Here's an add on Steve.

باشه. در اینجا یک افزودنی در مورد استیو است.

We've got to move on a little bit

فکر می کنم باید کمی

patriotic, I think.

میهن پرستانه پیش برویم.

I think this is a good one, especially over the past four days.

من فکر می کنم این اتفاق خوبی است، به خصوص در چهار روز گذشته.

We've seen a lot of people waving their flags

ما افراد زیادی را دیده‌ایم که

waving their flags, waving anything that they've got nearby.

پرچم‌هایشان را تکان می‌دهند و هر چیزی را که نزدیک دارند تکان می‌دهند.

They've been waving to the queen.

آنها برای ملکه دست تکان می دادند.

A lot of people went to London they all went there.

افراد زیادی به لندن رفتند و همه به آنجا رفتند.

They stood and watched all of the performances.

آنها ایستاده بودند و تمام اجراها را تماشا می کردند.

They waved at the Queen when she came out for 38 seconds and then went back in.

وقتی ملکه بیرون آمد، آنها برای 38 ثانیه برای ملکه دست تکان دادند و سپس به داخل برگشتند.

She was bored.

او حوصله اش سر رفته بود.

I think she was bored.

فکر کنم حوصله اش سر رفته بود

She looked a bit bored, to be honest.

راستش او کمی خسته به نظر می رسید.

She was thinking, oh, not again.

او فکر می کرد، اوه، دوباره نه.

Not again.

All these people have turned up outside my house and

دوباره نه.

همه این افراد بیرون از خانه من آمده اند و

I just want to have a rest

من فقط

we're getting some some very, very amusing bonds.

می خواهم استراحت کنم.

People in say, Do you want me to read some of them out?

مردم می گویند، آیا می خواهید برخی از آنها را بخوانم؟

Yes, please.

بله لطفا.

People drink tea at five

مردم در ساعت پنج چای می‌نوشند

says Victoria was certainly drinking tea, but normally it's 3:00.

می‌گویند که ویکتوریا مطمئناً چای می‌نوشید، اما معمولاً ساعت 3:00 است.

Drinking tea is definitely something

نوشیدن چای قطعا چیزی است

that the British are associated with, although

که بریتانیایی ها با آن در ارتباط هستند، اگرچه

apparently coffee is now more popular than tea in the UK.

ظاهرا قهوه در حال حاضر محبوب تر از چای در بریتانیا است.

But traditional tea in a China Tea Cup, with your finger

اما چای سنتی در یک فنجان چای چین، با انگشت خود را

giving up like that, maybe a little cake or maybe a scotch one.

به همین ترتیب، شاید یک کیک کوچک و یا شاید یک اسکاچ.

Yes, scone or scone.

بله، قلع و قمع.

Tea shops.

چای فروشی ها

Cake shops are very popular

کیک فروشی ها خیلی طرفدار دارند

and Vittoria also says and Marzia says, yes, punctuality.

و ویتوریا هم می گوید و مرضیا می گوید بله وقت شناسی.

Oh, never heard of this one.

اوه، این یکی را نشنیده ام.

That does not repeat does not apply to Steve.

تکرار نشدن در مورد استیو صدق نمی کند.

People talk about British punctuality.

مردم در مورد وقت شناسی بریتانیا صحبت می کنند.

Well, I'm not sure that's. Mm.

خوب، من مطمئن نیستم که اینطور باشد. مم

I would always think of German people as very punctual

من همیشه مردم آلمان را بسیار وقت شناس

and being on time and very precise.

و به موقع و بسیار دقیق فکر می کنم.

In fact, I went to a sales conference years ago

در واقع، من سال ها پیش به یک کنفرانس فروش

to Germany and everything was timed to the minute

به آلمان رفتم و همه چیز به همان دقیقه زمان بندی شده بود

I mean, we were sort of

، منظورم این بود که

not laughing, but we were sort of quite surprised at

ما به نوعی نمی خندیدیم، اما از

when we had the itinerary about what we were going to do during the day.

زمانی که برنامه سفری را که قرار بود انجام دهیم داشتیم، کاملاً شگفت زده شدیم. در طول روز.

It was, you know, normally it would be things like sort of 845.

می دانید، به طور معمول چیزهایی مانند 845 بود.

You'd normally have things timed to maybe 15 minutes around the hours,

شما به طور معمول زمان بندی کارها را به 15 دقیقه در حدود ساعت

the hour, maybe sort of 50 minutes past the hour or 30 minutes.

، ساعت، شاید 50 دقیقه قبل از ساعت یا 30 دقیقه دارید.

But a lot of the itinerary we were getting from the German company

اما بسیاری از برنامه‌های سفری که از شرکت آلمانی دریافت

we went to visit with sort of 852 and 906, very precise.

می‌کردیم، با شماره‌های 852 و 906، بسیار دقیق، بازدید کردیم.

It was very odd times and it was literally two.

زمان های بسیار عجیبی بود و به معنای واقعی کلمه دو بود.

So I wouldn't say that we are particularly punctual.

بنابراین من نمی گویم که ما به خصوص وقت شناس هستیم.

I don't think we are.

من فکر نمی کنم ما باشیم.

I think we like to be fashionably late, fashionably late.

من فکر می کنم ما دوست داریم مد روز دیر، مد روز دیر شود.

So, so all habit would actually not to be on time

بنابراین، بنابراین، همه عادت ها در واقع این است که سر وقت نشوید

and to be a little bit late because if you're going to a party or a gathering

و کمی دیر بیایید، زیرا اگر اغلب به یک مهمانی یا یک

quite often it's good to be a little late because then everyone's arrived and you can make a grand entrance.

جمع می روید، خوب است که کمی دیر کنید، زیرا در این صورت همه آمده اند و می توانید یک جشن بزرگ ایجاد کنید. ورود.

So I think it's actually the opposite.

بنابراین من فکر می کنم در واقع برعکس است.

I think we are very good at being late to places because we always like to arrive a little late.

من فکر می کنم ما در دیر رسیدن به مکان ها بسیار خوب هستیم زیرا همیشه دوست داریم کمی دیر به مکان ها برسیم.

So everyone will see us when we walk

بنابراین همه ما را وقتی

through the door reasonably because we would there so

از در عبور می کنیم به طور منطقی می بینند، زیرا ما آنجا را می بینیم، بنابراین

we would tend to associate certain countries with being,

ما تمایل داریم کشورهای خاصی را با شرایطی مرتبط

you know, more sort of

کنیم

flexible with their times certainly than us.

که مطمئناً نسبت به ما انعطاف پذیرتر هستند.

But yeah, we're reasonably punctual, but

اما بله، ما به طور معقولی وقت شناس هستیم، اما

not yeah, I think we are reasonably functional.

نه، من فکر می کنم ما به طور معقولی کارآمد هستیم.

Have you ever caught a train if you've caught a train in this country,

آیا تا به حال سوار قطار شده اید اگر در این کشور

you will know that trains are never, ever on time.

سوار قطار شده اید، می دانید که قطارها هرگز و هرگز به موقع نیستند.

And they were always late.

و همیشه دیر می آمدند.

Always late or cancelled. Yeah. So yes, yeah.

همیشه دیر یا کنسل می شود. آره پس بله، بله.

By is if you go to, you know, other parts of Europe, there was very much on time.

اگر به جاهای دیگر اروپا بروید ، خیلی به موقع بود.

I tell you who is a fantastic Japanese if you want to see

من به شما می گویم که چه کسی یک ژاپنی فوق العاده است، اگر می خواهید

punctuality, go to Japan.

وقت شناسی را ببینید، به ژاپن بروید.

Everything, the trains, they actually have a guy who stands on the platform

همه چیز، قطارها، آنها در واقع یک پسر دارند که روی سکو می ایستد

and for every minute that that train is late,

و به ازای هر دقیقه که آن قطار دیر می آید

the driver of the train

، راننده

has money taken out of his salary harsh.

قطار پولی از حقوقش خارج می کند.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

So if the people who are controlling the trains and making sure they are on time

بنابراین اگر افرادی که قطارها را کنترل می کنند و مطمئن می شوند به موقع

in Japan, if they are late, they all have money taken from them.

در ژاپن هستند، اگر دیر بیایند، همه از آنها پول گرفته شده است.

What happens if they really was the same thing?

چه اتفاقی می افتد اگر آنها واقعاً یکسان باشند؟

It's well, I have money added I suppose.

خوب است، من فکر می کنم پول اضافه شده است.

I suppose punctuality means arriving at the right time.

من فکر می کنم وقت شناسی یعنی رسیدن در زمان مناسب.

So maybe early is just as bad.

بنابراین شاید اوایل به همان اندازه بد باشد.

Just as bad they will go.

به همان اندازه بد خواهند رفت.

Vitoria says don't show their emotions

ویتوریا می گوید احساسات خود را نشان ندهید

and have protruding teeth mm hmm.

و دندان های بیرون زده داشته باشید.

Don't show that.

اینو نشون نده

Yeah. What we are renowned for are stiff upper lip,

آره آنچه که ما به آن مشهور هستیم سفت شدن لب بالایی است،

you know that, you know, don't show emotion, keep everything inside.

می دانید که، می دانید، احساسات خود را نشان ندهید، همه چیز را درون خود نگه دارید.

We are known for that.

ما برای آن شناخته شده ایم.

But it was a bit of a shock to people who observed

اما زمانی که پرنسس دایانا درگذشت، برای افرادی که جامعه و فرهنگ را به طور کلی مشاهده می کردند، کمی شوکه کننده بود

sort of society and culture in general when Princess Diana died.

.

Yeah, because there was this massive public outpouring of grief and at the time

بله، چون این طغیان عمومی غم و اندوه وجود داشت و در آن زمان

it was seen as being not very British.

به نظر می رسید که خیلی بریتانیایی نیست.

You know, you don't show your emotions in public.

می دانید، شما احساسات خود را در ملاء عام نشان نمی دهید.

You keep it all to yourself.

شما همه چیز را برای خود نگه دارید.

So I think that has changed a lot yes.

بنابراین من فکر می کنم که خیلی تغییر کرده است بله.

Certainly when

مطمئناً وقتی

my parents grew up and probably

پدر و مادرم بزرگ شدند و احتمالاً

when I grew up, it was that was you didn't show your emotions.

وقتی من بزرگ شدم، این بود که شما احساسات خود را نشان ندادید.

You know, you children were seen and not heard.

می دانید، شما بچه ها دیده می شد و شنیده نمی شد.

I like that one. Yes.

من آن را دوست دارم. آره.

Yeah.

Children were seen and not heard was a common expression.

آره

کودکان دیده می شدند و شنیده نمی شدند یک عبارت رایج بود.

I always heard when I was growing up the good old days when you could you could give the child a

من همیشه می شنیدم که وقتی بزرگ می شدم، روزهای خوب قدیم را می شنیدم که می توانستی به

a belt round the air and they would never do anything wrong again

کودک کمربند بزنی و او به هر حال دیگر هیچ کار اشتباهی انجام ندهد

anyway. Yes.

. آره.

Yeah.

I think we were British people were associated with that.

آره

فکر می‌کنم ما بریتانیایی‌ها با آن ارتباط داشتند.

And there are lots of films, war films and things of the sort of stiff upper lip.

و بسیاری از فیلم ها، فیلم های جنگی و چیزهایی از نوع سفت لب بالایی وجود دارد.

OK, you know, even if everything's chaos around you, you remain calm and serene.

خوب، می دانید، حتی اگر همه چیز در اطراف شما هرج و مرج باشد، شما آرام و بی سر و صدا می مانید.

Yeah.

آره

Throughout that is a popular probably a misconception of us.

در سراسر این یک تصور رایج است که احتمالاً یک تصور اشتباه از ما است.

I don't think it applies anymore.

من فکر نمی کنم دیگر اعمال شود.

The British spirit is is to keep going that

روحیه بریتانیا این است که به راه خود ادامه دهید که

whatever is happening, you carry on regard

هر اتفاقی که می افتد، شما با توجه به

loss of all of the bad stuff, all of the difficulty.

از دست دادن همه چیزهای بد، همه سختی ها ادامه می دهید.

You just keep going.

تو فقط ادامه بده

You keep going on and on and on.

شما همچنان ادامه می دهید و ادامه می دهید.

Vittoria Yes.

ویتوریا بله.

And I'm sure Duncan's going to mention this, Mr Duncan, I should say,

و من مطمئنم که دانکن به این موضوع اشاره خواهد کرد، آقای دانکن، باید بگویم،

about protruding teeth or bad teeth in general.

در مورد دندان های بیرون زده یا دندان های بد به طور کلی.

British people

مردم بریتانیا

say I play any associated with having bad, crooked protruding.

می گویند من بازی می کنم که مرتبط با بیرون زدگی بد و کج است.

I blame teeth.

من دندان ها را مقصر می دانم.

I blame the Americans for that because it is them.

من آمریکایی ها را به خاطر آن مقصر می دانم.

It is the people in the United States who started that stereotype.

این مردم در ایالات متحده هستند که این کلیشه را شروع کردند.

They always portray people, British people, as having horrible teeth.

آنها همیشه مردم، مردم بریتانیا را با دندان های وحشتناک به تصویر می کشند.

But I don't think that's true.

اما من فکر نمی کنم این درست باشد.

I think that but we often laugh.

من فکر می کنم اما ما اغلب می خندیم.

We often see sort of newsreels and films from four years ago,

ما اغلب فیلم‌های خبری و فیلم‌های چهار سال پیش را می‌بینیم،

and the British people have got these crooked, awful teeth yet.

و مردم بریتانیا هنوز این دندان‌های کج و افتضاح را به دست آورده‌اند .

Sometimes they haven't.

گاهی اوقات آنها این کار را نکرده اند.

But it is funny, whenever you watch depictions,

اما خنده‌دار است، هرگاه تصاویری را تماشا می‌کنید،

certainly by American television or British people, it's rather taking the mickey out of British people.

قطعاً از تلویزیون آمریکایی یا مردم بریتانیا، به جای میکی از مردم بریتانیا خارج می‌شود.

They always show them with crooked, bad teeth, which is always makes us laugh.

آنها همیشه آنها را با دندان های کج و بد نشان می دهند که همیشه باعث خنده ما می شود.

And I think it's and of course. But didn't didn't

و من فکر می کنم این است و البته. اما آیا

the queen's mother have a of appalling teeth?

مادر ملکه دندان های وحشتناکی نداشت؟

She had these sort of crooked, bad teeth.

او چنین دندان های کج و بدی داشت.

The queen of well, the queen mother had yellow teeth. Yes.

ملکه چاه ، ملکه مادر دندان های زرد داشت. آره.

A lot of people used to joke that her her teeth were the same colour as British Royal.

بسیاری از مردم به شوخی می گفتند که دندان های او همرنگ رویال بریتانیا است.

The British royal logo which was also yellow.

لوگوی سلطنتی بریتانیا که زرد هم بود.

And they used to say that her teeth were the same colour.

و می گفتند دندان هایش هم رنگ است.

But I think that's that's very nice.

اما به نظر من این خیلی خوب است.

But I think, of course in America, everybody has their teeth done so I mean, their teeth

اما من فکر می‌کنم، البته در آمریکا، همه دندان‌هایشان را انجام می‌دهند، بنابراین منظورم این است

probably would be crooked and bent, but they just can't be bothered to have our teeth corrected.

که احتمالاً دندان‌هایشان کج و خمیده می‌شود، اما آنها نمی‌توانند برای اصلاح دندان‌های ما زحمت بکشند.

They look all plastic and artificial, but a lot of people here now, a lot of celebrities

آنها تماماً پلاستیکی و مصنوعی به نظر می رسند، اما بسیاری از مردم اکنون اینجا هستند، بسیاری از افراد مشهور

are having their teeth straightened and whitened and it just looks comical today.

در حال صاف کردن و سفید کردن دندان های خود هستند و امروز به نظر خنده دار می رسد.

Well, it's not even their real teeth.

خوب، این حتی دندان واقعی آنها نیست.

They know they have new new teeth put in and then they're far too white

آن‌ها می‌دانند که دندان‌های جدیدی گذاشته‌اند و بعد خیلی سفید شده‌اند

and it just looks ridiculous to me.

و به نظر من مسخره می‌آید.

Anyway, I've got a list to get through.

به هر حال من یک لیست دارم که باید از آن عبور کنم.

Yes, here we go. Another one.

بله، در اینجا ما می رویم. یکی دیگه.

British people self-deprecating.

مردم بریتانیا خود را تحقیر می کنند.

Yeah. I think we are very good at that.

آره من فکر می کنم ما در آن خیلی خوب هستیم.

So it's a it's an interesting word as well.

بنابراین این یک کلمه جالب نیز است.

If you deprecate someone, it means you insult or criticise.

اگر کسی را تحقیر می کنید، به معنای توهین یا انتقاد است.

You put that person down and we all very good, not us.

تو آن شخص را زمین گذاشتی و ما همه خیلی خوبیم، نه ما.

Well, maybe we do it as well, but the British people are very good

خوب، شاید ما هم این کار را می کنیم، اما مردم بریتانیا

at being self-deprecating and that is to make insults about ourselves.

در تحقیر خود بسیار خوب هستند و آن توهین به خودمان است.

We make fun of our own faults and idiosyncrasies.

ما عیب و ایرادات خودمان را مسخره می کنیم.

So when you have a fault or something you don't do very well

بنابراین هنگامی که شما عیب یا کاری دارید که خیلی خوب انجام نمی دهید

or maybe a mannerism, you will often make fun of it yourself.

یا شاید یک رفتار، اغلب خودتان آن را مسخره می کنید.

Self deprecating.

خود تحقیر کننده.

You can't boast about your own achievements.

شما نمی توانید به دستاوردهای خود ببالید.

That's part of it as far as I'm concerned.

تا جایی که به من مربوط می شود این بخشی از آن است.

You know, if if you've achieved something, you won't sort of make a big thing of it

می دانید، اگر به چیزی دست یافته اید، یک چیز بزرگ از آن

and boast about it, you're more likely to point out something that you haven't done very well.

نسازید و به آن افتخار نکنید، به احتمال زیاد به چیزی اشاره می کنید که خیلی خوب انجام نداده اید.

It's a lack of modesty and a sort of intense modesty in a way,

این یک فقدان حیا و نوعی فروتنی شدید است،

although I'm not I'm not sure if British people are modest.

اگرچه مطمئن نیستم که آیا مردم بریتانیا متواضع هستند یا خیر.

I think I think there is a certain arrogance as well.

فکر می‌کنم تکبر خاصی هم وجود دارد.

I wish I had included that arrogance.

ای کاش آن غرور را هم شامل می شدم.

So I think sometimes British can be can be quite arrogant, quite snobby and snooty

بنابراین فکر می‌کنم گاهی بریتانیایی‌ها می‌توانند کاملا مغرور، کاملاً فضول و فضول

and have a feeling of superiority sometimes.

باشند و گاهی اوقات احساس برتری داشته باشند.

Oh, yes, yes, yes.

اوه، بله، بله، بله.

That is a feeling that British people had as a hangover from Empire Day is

این احساسی است که مردم بریتانیا به عنوان خماری از روز امپراتوری داشتند این است

that we're still sort of ruling the world in a way.

که ما هنوز به نوعی بر جهان حکومت می کنیم.

And a lot of people do still sort of carry

و بسیاری از مردم هنوز

that feeling in their heads, particularly the older generations.

این احساس را در سر خود حمل می کنند، به خصوص نسل های قدیمی تر.

But yes, here's another one.

اما بله، اینجا یکی دیگر است.

Drink too much alcohol, says Christine.

کریستین می گوید بیش از حد الکل بنوشید.

And Melrose has spent a lot of time in pubs.

و ملروز زمان زیادی را در میخانه ها گذرانده است.

Yes, we did.

بله ما انجام دادیم.

If there's one thing British people enjoy doing, and I think you have a very good point there,

اگر یک چیز وجود دارد که مردم بریتانیا از انجام آن لذت می برند، و فکر می کنم شما یک نکته بسیار خوبی در آنجا

we like drinking beer alcohol generally.

دارید، ما به طور کلی نوشیدن الکل آبجو را دوست داریم.

A lot of people.

Well, people, you know, your friends, we won't say who, but

بسیاری از مردم.

خوب، مردم، می دانید، دوستان شما، ما نمی گوییم چه کسی،

but Steve has friends who sit down every night and they can drink maybe one or two bottles of wine.

اما استیو دوستانی دارد که هر شب می نشینند و می توانند یک یا دو بطری شراب بنوشند.

I think what the British people are associated with with alcohol is that they

من فکر می کنم آنچه مردم بریتانیا با الکل مرتبط هستند این است که

they don't just drink alcohol and stay quiet.

آنها فقط الکل نمی نوشند و ساکت می مانند.

They drink alcohol and become very loud and boisterous,

آنها مشروبات الکلی می نوشند و مانند یک هوادار فوتبال در خارج از کشور بسیار پر سر و صدا و پر سر و صدا می شوند

like like a sort of a football fan abroad.

.

It's not it's not a it's almost like we can't handle our alcohol.

اینطور نیست، تقریباً مثل این است که ما نمی توانیم الکل خود را کنترل کنیم.

Yeah.

آره

And that that's quite a common perception, I think.

و من فکر می کنم که این یک تصور رایج است.

Whereas, you know, French people who drink that wine and just stay very sociable and calm, that's

در حالی که، می دانید، فرانسوی هایی که آن شراب را می نوشند و بسیار اجتماعی و آرام می مانند، این

what we associate French people with sophistication,

چیزی است که ما فرانسوی ها را با پختگی،

drinking wine and and not going to excess with it.

نوشیدن شراب و عدم افراط در آن مرتبط می کنیم.

Whereas British people when they drink, they don't just have one or two drinks.

در حالی که مردم بریتانیا وقتی مشروب می خورند، فقط یک یا دو نوشیدنی نمی نوشند.

They, they have ten pints of beer or three bottles of wine.

آنها، ده پیمانه آبجو یا سه بطری شراب دارند.

Then it's all taken to excess.

سپس همه چیز بیش از حد گرفته می شود.

I don't know why that is, but we actually we're not very good at holding or handling alcohol.

نمی دانم چرا اینطور است، اما ما در واقع در نگه داشتن یا دست زدن به الکل خیلی خوب نیستیم.

We do get a little we don't know when to stop.

ما کمی احساس می کنیم که نمی دانیم چه زمانی متوقف شویم.

No, it's a bit like us, really.

نه، واقعاً کمی شبیه ماست.

We don't know when to stop.

نمی دانیم چه زمانی متوقف شویم.

Yes. Steve, another one.

آره. استیو، یکی دیگر.

I think this is a good one coming up, by the way.

اتفاقاً فکر می‌کنم این یک اتفاق خوب در راه است.

This is a really good one.

این یکی واقعا خوب است.

Eccentric.

عجیب و غریب.

Yes, eccentric.

بله، عجیب و غریب.

Well, a person who is eccentric is a person

خب، فردی که عجیب و غریب است، فردی است

who might have odd behaviour strange habits

که ممکن است رفتارهای عجیب و غریبی داشته باشد یا عادات عجیب

or maybe peculiar in a certain way.

و غریبی داشته باشد.

And I think this is true. I, I agree with this one.

و من فکر می کنم این درست است. من با این یکی موافقم

Not conforming to social norms.

عدم انطباق با هنجارهای اجتماعی

Yes, there are people in Britain,

بله، در

British people, English people who believe

بریتانیا افرادی هستند، انگلیسی ها، انگلیسی ها که معتقدند

that you should behave in a certain way.

شما باید به گونه ای رفتار کنید.

However, there are many people

با این حال، افراد زیادی هستند

who go against that convention.

که مخالف آن کنوانسیون هستند.

They decide that they want to do the opposite to everything you might describe us.

آن‌ها تصمیم می‌گیرند که می‌خواهند برخلاف هر چیزی که ممکن است ما را توصیف کنید، عمل کنند.

I think one of the things, one of the words people often use

من فکر می کنم یکی از چیزها، یکی از کلماتی که مردم اغلب برای من استفاده می کنند

for me is definitely eccentric.

، قطعا عجیب و غریب است.

I think one of your work colleagues once said that.

فکر می کنم یک بار یکی از همکاران شما این را گفته است.

They said you're not you're Duncan.

گفتند تو نیستی تو دانکن هستی.

He's he's quite eccentric.

او کاملاً عجیب و غریب است.

Yes. It just means if you

آره. این فقط به این معنی است که اگر شما

are not conforming to what people

با آنچه مردم

perceive as social norms, the normal way of behaving

به عنوان هنجارهای اجتماعی درک می کنند مطابقت ندارید، روش عادی رفتار در

when you're in public or when you're with with.

هنگام حضور در جمع یا زمانی که با هم هستید.

Yeah. In groups. In social situations.

آره در گروه. در موقعیت های اجتماعی.

Yeah.

آره

It might be that you don't necessarily

ممکن است لزوماً

you say things that might offend people even though you don't necessarily mean to offend.

چیزهایی را بیان نکنید که ممکن است باعث آزار مردم شود، حتی اگر لزوماً قصد توهین نداشته باشید.

You might dress in a non-conformist way.

ممکن است به شیوه ای غیر سازگارانه لباس بپوشید.

But you know, something that lends you

اما می دانید، چیزی که به شما کمک می کند

to look or act in a way that isn't

به گونه ای نگاه کنید یا رفتار کنید

what's perceived as normal by today's standards.

که مطابق با استانداردهای امروزی عادی تلقی نمی شود.

It's a word that people don't like using anymore.

این کلمه ای است که مردم دیگر دوست ندارند از آن استفاده کنند.

We often don't use the word normal.

ما اغلب از کلمه عادی استفاده نمی کنیم.

In fact, you don't hear it very often at all.

در واقع، شما اغلب آن را نمی شنوید.

But when we talk about British people, we often look at certain

اما وقتی درباره مردم بریتانیا صحبت می‌کنیم، اغلب به

eccentricities, certain odd

عجیب‌وغریب‌ها، ویژگی‌های عجیب و

characteristics of that individual person.

غریب آن شخص نگاه می‌کنیم.

And I think that that that comes with with the way we are.

و من فکر می‌کنم که این با وضعیت ما همراه است.

I think I think that is part

فکر می‌کنم این بخشی

of our heritage

از میراث ماست،

I think it's part of the way we've developed

فکر می‌کنم بخشی از راهی است که در

over the years to almost

طول سال‌ها توسعه داده‌ایم تا تقریباً

not take ourselves too seriously and that's something I'm going to mention later.

خودمان را خیلی جدی نگیریم و این چیزی است که بعداً به آن اشاره خواهم کرد.

I suppose humour is also very, very significant

فکر می‌کنم

when we talk about British people, British humour, the type of humour,

وقتی درباره مردم بریتانیا صحبت می‌کنیم، طنز بریتانیایی ، نوع طنز،

very dry, very subtle,

بسیار خشک، بسیار ظریف،

but also quite odd and maybe crazy as well.

اما همچنین کاملاً عجیب و شاید دیوانه‌کننده، طنز نیز بسیار بسیار مهم است.

So I think, I think the eccentricity of the British person is something that,

بنابراین من فکر می کنم، من فکر می کنم عجیب و غریب بودن یک فرد بریتانیایی چیزی است که،

well I like to embrace it, if I was honest, Steve,

خوب من دوست دارم آن را در آغوش بگیرم، اگر صادقانه بگویم، استیو،

because I do believe that I am slightly eccentric

زیرا معتقدم که من کمی عجیب

and I'm pretty sure everyone around here who lives

و غریب هستم و تقریبا مطمئن هستم که همه کسانی که در اینجا زندگی می کنند.

near us also think the same way.

در نزدیکی ما نیز همین طور فکر می کنم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And, and as I just mentioned, unique humoured.

و همانطور که اشاره کردم طنز بی نظیری داشت.

Our humour I think is quite unique, very very unusual,

طنز ما به نظر من کاملاً منحصر به فرد، بسیار بسیار غیرمعمول

it is quite dry, very subtle humour,

است، طنزی کاملاً خشک و بسیار ظریف است،

but also I think our humour can be a little,

اما همچنین فکر می کنم طنز ما می تواند کمی،

as Steve said, quite rightly, distasteful.

همانطور که استیو گفت، کاملاً ناپسند باشد.

We can sometimes say things that are offensive, but because we're British

گاهی اوقات می‌توانیم چیزهایی بگوییم که توهین‌آمیز است، اما چون بریتانیایی

and because we're saying it in a British accent, it doesn't sound so bad.

هستیم و آن را با لهجه بریتانیایی می‌گوییم، چندان بد به نظر نمی‌رسد.

Sense of humour. Yes, that's it. We are hours.

حس شوخ طبعی. آره همینه. ما ساعت ها هستیم

A lot of people have said as well, a lot of people said they associate punctuality with British people.

بسیاری از مردم نیز گفته اند، بسیاری از مردم گفته اند که وقت شناسی را با مردم بریتانیا مرتبط می دانند.

I never really thought of that as a British characteristic, maybe compared with

من هرگز واقعاً به آن به عنوان یک ویژگی بریتانیا فکر نمی کردم، شاید در مقایسه با

or to other countries maybe.

یا شاید با کشورهای دیگر.

Maybe we are,

شاید ما هستیم،

maybe we are

شاید

compared to some countries, but certainly as somebody else has already pointed out,

با برخی کشورها مقایسه می‌شویم، اما مطمئناً همانطور که قبلاً شخص دیگری اشاره کرده است،

here, that they think

در اینجا، آنها فکر

the German people are particularly punctual.

می‌کنند مردم آلمان به‌ویژه وقت شناس هستند.

And I would agree with that based on my own experiences as well,

و من هم با توجه به تجربیات خودم با آن موافق هستم،

because there's nothing wrong with being punctual. Yes,

زیرا وقت شناس بودن ایرادی ندارد. بله،

but yes, Beatrice says that as well.

اما بله، بئاتریس هم همین را می گوید.

It's a very common common perception

این یک تصور رایج رایج است که

Angela says it as well, a sense of humour.

آنجلا نیز می گوید، حس شوخ طبعی.

Can I just point out another comment?

آیا می توانم فقط به یک نظر دیگر اشاره کنم؟

If I just use the screen, I relate the UK with Shakespeare,

اگر من فقط از صفحه نمایش استفاده کنم، بریتانیا را با شکسپیر،

Rolls-Royce, Jaguar, James Bond

رولزرویس، جگوار، جیمز باند

and also the nice flag that you can see quite a lot of today.

و همچنین پرچم خوبی که امروزه می توانید بسیار مشاهده کنید، مرتبط می کنم .

So I suppose so yes.

بنابراین من فکر می کنم بله.

So people think of things like, well, I suppose

بنابراین مردم به چیزهایی فکر می کنند مانند، خوب، من فکر می کنم

Shakespeare is always seen literature.

شکسپیر همیشه ادبیات دیده می شود.

The. Yes, the father of modern literature.

. بله، پدر ادبیات مدرن.

Certainly when we come to the subject of English,

مطمئناً وقتی به موضوع انگلیسی می‌رسیم،

when we think of English, the language, the writing of English expression,

وقتی به انگلیسی فکر می‌کنیم، زبان ، نوشتن بیان انگلیسی،

I would say that Shakespeare is, is up there near the top

می‌توانم بگویم که شکسپیر نزدیک به اوج است،

because he really did change the way the language was used.

زیرا او واقعاً نحوه استفاده از زبان را تغییر داد.

He made English popular.

او زبان انگلیسی را محبوب کرد.

And from that point of view, I mean from speaking English

و از این منظر، منظورم از مکالمه انگلیسی است،

but also reading English books started to be published.

اما کتاب‌های انگلیسی خواندن نیز شروع به انتشار کردند.

More and more people back then were generally

بیشتر و بیشتر مردم در آن زمان عموماً

ignorant and illiterate, and it's true.

نادان و بی سواد بودند و این درست است.

So I think Shakespeare is seen as

بنابراین من فکر می‌کنم شکسپیر

as a person who revolutionised the way

را فردی

people learn and also express themselves.

می‌دانند که شیوه‌ی یادگیری و بیان خود را متحول کرد.

If you look at that mass, it says here that in Brazil,

اگر به آن دسته جمعی نگاه کنید، اینجا می گوید که در برزیل،

when a person is punctual,

وقتی یک نفر وقت شناس است،

meaning they're on time for something,

یعنی به موقع برای کاری است،

we say British punctuality isn't that strange?

ما می گوییم وقت شناسی بریتانیا آنقدرها عجیب نیست؟

It is strange.

عجیب است.

That's very odd for us to understand that that may be that's a hangover

این برای ما بسیار عجیب است که بفهمیم این ممکن است خماری

from sort of colonial, colonial times when things probably were

از نوعی دوران استعماری و استعماری باشد، زمانی که همه چیز احتمالاً

when probably time was introduced

زمانی بود که احتمالاً زمان

in a way in a more precise way into other countries.

به روشی دقیق‌تر به کشورهای دیگر معرفی شده بود.

Maybe that's where that comes from, because I would imagine

شاید از همین جا می آید، زیرا تصور می کنم

we were very punctual

در

compared to other countries, you know, hundreds of years ago.

مقایسه با کشورهای دیگر، صدها سال پیش، بسیار وقت شناس بودیم.

But now we're probably somewhere in the middle.

اما اکنون احتمالاً جایی در وسط هستیم.

So, yes, it's probably a hangover from.

بنابراین، بله، احتمالاً این یک خماری است.

Yes, I really don't think these days we are we are too worried about being punctual.

بله، من واقعاً فکر نمی کنم این روزها که ما خیلی نگران وقت شناس بودن هستیم.

Certainly.

I mean, the sad thing is Amelio talking about Rolls-Royce

قطعا.

منظورم این است که نکته غم انگیز این است که آملیو در مورد رولزرویس

and Jaguar, they are no longer British companies here.

و جگوار صحبت می کند، آنها دیگر شرکت های انگلیسی اینجا نیستند.

Rolls-Royce is, I think, owned by Volkswagen,

رولزرویس فکر می کنم متعلق به فولکس واگن است

and Jaguar is owned by Tata, which is

و جگوار متعلق به تاتا است که

an Indian company. In fact, Land Rover.

یک شرکت هندی است. در واقع لندرور.

I look that up.

من آن را نگاه می کنم.

It's also Jaguar.

جگوار هم هست

Land Rover was owned.

لندرور مالکیت داشت.

Ford bought them, but then Ford sold them to Tata,

فورد آنها را خرید، اما بعد فورد آنها را به تاتا،

which is an Indian company, I think started off in steel, I think.

که یک شرکت هندی است، فروخت ، فکر می کنم کار خود را در فولاد شروع کرد.

Yes, I think they did steel and then moved into other other areas.

بله، فکر می کنم آنها فولاد کار کردند و سپس به مناطق دیگر رفتند.

But it is strange. Yes.

اما عجیب است. آره.

So the other day when when all the royal family were arriving

بنابراین، روزی دیگر، هنگامی که تمام خانواده سلطنتی

at St Paul's, there were all driving Ford

به سنت پل می‌رسیدند، همه اکتشافات فورد

discoveries or Bentleys or Rolls-Royces.

یا بنتلی یا رولز رویس بودند.

Yes, just they were.

بله، فقط آنها بودند.

Yeah.

آره

Land Rovers we noticed a huge I mean, sales for Land

لندروورها متوجه شدیم که فروش

Rovers will that will no doubt increase after that.

لندرورها بسیار زیاد است که بدون شک پس از آن افزایش خواهد یافت.

Yeah. That's why people buy

آره به همین دلیل است که مردم

what I would call these ridiculous four by four

چیزی را می خرند که من به هر حال این مسخره های چهار در چهار را

anyway, SUV, let's not get me down because they say because the royals drive them every week.

می خرند، SUV، بیایید من را ناامید نکنیم زیرا می گویند چون خانواده های سلطنتی هر هفته با آنها رانندگی می کنند.

We talk about this royals all drive around in Land Rover.

ما در مورد این خانواده سلطنتی صحبت می کنیم که همه در لندرور رانندگی می کنند.

So that's why people buy them because they think it makes them feel like they're somehow upper class.

بنابراین به همین دلیل است که مردم آنها را می خرند زیرا فکر می کنند این باعث می شود احساس کنند به نوعی از طبقه بالاتر هستند.

That's the only reason they sell because they're anywhere.

این تنها دلیلی است که آنها می فروشند زیرا در هر جایی هستند.

That's not bad.

But it's not British.

این بد نیست.

اما بریتانیایی نیست.

Not anymore. No, that's very strange.

دیگر نه. نه، این خیلی عجیب است.

Very interesting.

بسیار جالب.

Here's another one, Steve, because we all arrogance has come off a lot.

اینم یکی دیگه، استیو، چون همه ی ما غرور زیاد از بین رفته.

Cold blooded. Yes. Yes.

خون سرد. آره. آره.

I think arrogant. Unemotional.

به نظرم مغرور بی احساس.

Yes. Well, if you've noticed, Steve, over the years,

آره. خب، اگر دقت کرده باشید، استیو، در طول سال‌ها،

I always I know I've said this before in the past,

همیشه می‌دانم که این را قبلاً در گذشته گفته‌ام

the best villains

، بهترین شرورها

or the the best evil person

یا بهترین افراد شرور

should always have a British accent, always in film.

همیشه باید لهجه بریتانیایی داشته باشند، همیشه در فیلم.

They yes, that's what I just said.

آنها بله، این همان چیزی است که من گفتم.

In films and American films, any film,

در فیلم ها و فیلم های آمریکایی، هر فیلمی

the head of the evil person is always British.

، سر آدم شیطانی همیشه بریتانیایی است.

It is because of British accent, because it's brilliant.

این به خاطر لهجه بریتانیایی است، زیرا درخشان است.

It is the best because that that accent belies

این بهترین است زیرا آن لهجه رد می کند

that their evil character it's very strange.

که شخصیت شیطانی آنها بسیار عجیب است.

I think one of the what the one I always think about is

فکر می‌کنم یکی از چیزهایی که همیشه به آن فکر می‌کنم این است

I think Jeremy Irons in one of the Die

که جرمی آیرونز در یکی از فیلم‌های Die

Hard films, I think it was the third one, and he had a very posh British accent and also

Hard، فکر می‌کنم سومین فیلم بود، و او لهجه بریتانیایی بسیار شیک داشت و همچنین

I suppose Alan Rickman as well in the original Die

فکر می‌کنم آلن ریکمن نیز در فیلم اورجینال Die

Hard, he I think he had a British accent.

Hard، فکر می کنم لهجه بریتانیایی داشت.

So if you have a British accent and you are evil and wicked

بنابراین اگر لهجه بریتانیایی دارید و به دلایلی شرور و شرور هستید

for some reason, it works better because you don't expect his.

، بهتر عمل می کند زیرا از او انتظار ندارید.

It's cold, unemotional.

سرد است، بی احساس.

It's very easy for British people to talk because the

صحبت کردن برای مردم بریتانیا بسیار آسان است

the language itself can be very cold and unemotional.

زیرا خود زبان می تواند بسیار سرد و بی احساس باشد.

Whereas if you are Italian or French, it's impossible

در حالی که اگر ایتالیایی یا فرانسوی باشید،

in such colourful languages you can't imagine

در چنین زبان های رنگارنگی غیرممکن است که نتوانید کسی را تصور کنید

anyone.

.

They said colourful language.

گفتند زبان رنگارنگ.

It doesn't lend itself to that sort of cold, unemotional

این نوع صحبت کردن سرد و بی عاطفه نمی تواند خودش را بپذیرد

way of talking, whereas the British accent can lend itself very,

، در حالی که لهجه بریتانیایی می تواند خیلی

very well to that sort of cold, unemotional or almost evil, arrogant sort of way.

خیلی خوب خودش را به آن نوع روش سرد، بی عاطفه یا تقریباً شیطانی و متکبرانه برساند.

But you can't imagine replacing Jeremy Irons with somebody,

اما نمی‌توانید تصور کنید که جای جرمی آیرونز را با شخصی

for example, from you know, Spain

، مثلاً از کشورتان، جایگزین کنید، اسپانیا

or Italy because of the colourful language in the expression would, would, wouldn't

یا ایتالیا به دلیل زبان رنگارنگ در بیان،

be suitable for that cold hearted killer of a character you need.

برای آن قاتل خونسرد شخصیتی که به آن نیاز دارید، مناسب نخواهد بود.

And you've clearly never seen The Godfather.

و به وضوح هرگز پدرخوانده را ندیده اید.

I know.

But again, you know, it's that sort of way of, you know what I'm you know what I'm saying?

میدانم.

اما بازم، میدونی، این یه جورایی هست، میدونی من چی هستم، میدونی چی میگم؟

No, what you're saying, I'm just being awkward because that's another thing

نه، چیزی که شما می گویید، من فقط بی دست و پا هستم، زیرا این یکی دیگر از چیزهایی است

that the British are very good at is being awkward.

که انگلیسی ها در آن خیلی خوب هستند، بی دست و پا بودن است.

We are we love he was some ones I've got to add to my list.

ما دوست داریم او کسانی بود که باید به لیستم اضافه کنم.

Awkward complaining.

شاکی ناجور

We are. We love to complain. We love to complain.

ما هستیم. ما عاشق شکایت هستیم. ما عاشق شکایت هستیم.

If there's one thing the British love doing above

اگر کاری باشد که بریتانیایی ها بیش از هر چیز دوست دارند انجام دهند

everything else, whatever it is

، هر چیزی که از آن

complaining about thing.

شکایت می کند.

Oh, here we go, Victoria.

اوه، ما برویم، ویکتوریا.

Hey, Steve, the weather talking about the weather a lot.

هی، استیو ، آب و هوا در مورد آب و هوا زیاد صحبت می کند.

We talk about the weather.

ما در مورد آب و هوا صحبت می کنیم.

We have a talk about moaning about the weather.

ما یک صحبت در مورد ناله در مورد آب و هوا داریم.

Although

اگرچه

today we haven't really talked about it, even though it's been raining all day.

امروز ما واقعاً در مورد آن صحبت نکرده ایم، حتی اگر تمام روز باران می بارید.

The reason we talk about it a lot is because the weather is very changeable in the UK.

دلیل اینکه ما زیاد در مورد آن صحبت می کنیم این است که آب و هوا در انگلستان بسیار متغیر است.

It is always changing you know, one day could be hot,

همیشه در حال تغییر است، می دانید، یک روز می تواند گرم،

sunny, the next day it could be rainy like.

آفتابی باشد، روز دیگر ممکن است بارانی باشد.

And then, you know, it changes from one hour to the next.

و سپس، می دانید، از یک ساعت به ساعت دیگر تغییر می کند.

And that's why we talk about it a lot.

و به همین دلیل است که ما در مورد آن زیاد صحبت می کنیم.

It's a great talking point, but generally we're always moaning about it.

این یک بحث عالی است، اما به طور کلی ما همیشه در مورد آن ناله می کنیم.

If it's raining, we moan about it even though we want rain for the gardens

اگر باران می بارد، ما در مورد آن ناله می کنیم، اگرچه برای باغ ها و کشاورزی باران می خواهیم

and the agriculture and the next day Sandy was always too hot.

و روز بعد شنی همیشه خیلی گرم بود.

It's too hot, it's far too hot.

خیلی گرم است، خیلی گرم است.

Bitches complain. We're always moaning about the weather. Yes.

عوضی ها شکایت می کنند ما همیشه از آب و هوا ناله می کنیم. آره.

Oh, another one, of course, is queuing

اوه، یکی دیگر، البته، در

queuing, standing in a line.

صف است، در یک صف ایستاده است.

If you ever see a line of people waiting to do something or go somewhere

اگر تا به حال یک صف از مردم را ببینید که منتظر انجام کاری یا رفتن به

you are probably in Britain.

جایی هستند، احتمالاً در بریتانیا هستید.

Yeah, exactly.

We love to queue.

بله دقیقا.

ما عاشق صف کشیدن هستیم

We love it where it is a queue.

ما آن را در جایی که یک صف است دوست داریم.

People would join it just to see what's at the end of it.

مردم به آن ملحق می‌شوند تا ببینند در انتهای آن چیست.

If there isn't one someone, somewhere will start one.

اگر کسی نباشد، یکی از جایی شروع خواهد شد.

That's maybe where that politeness comes from.

شاید این ادب از همین جا سرچشمه می گیرد.

Now, in some countries, if there's a bus, the people

حالا، در برخی کشورها، اگر اتوبوس باشد، مردم

waiting for a bus, everyone will just pile on.

منتظر اتوبوس باشند، همه فقط روی هم انباشته می شوند.

But in the UK, if you're with the first person at that bus stop,

اما در انگلستان، اگر با نفر اول در آن ایستگاه اتوبوس باشید

the next person will be behind you and so on.

، نفر بعدی پشت سر شما خواهد بود و غیره.

There will be a queue and order.

صف و سفارش خواهد بود.

And that's a kind of respect in a way, isn't it?

و این یک نوع احترام است، اینطور نیست؟

That is still that is still there very much.

این هنوز هم هست که هنوز خیلی وجود دارد.

I mean there would be a riot if you try to jump a queue. Yes.

منظورم این است که اگر بخواهید از صف بپرید شورش به پا می شود. آره.

In a shop.

در یک فروشگاه.

OK, we're running out of time, Steve.

باشه، زمان ما رو به اتمام است، استیو.

Then people complain, you know, you cannot get away with I suppose being a kid. Yes.

بعد مردم شکایت می‌کنند، می‌دانی، فکر می‌کنم بچه بودن نمی‌توانی از پسش بر بیای. آره.

Well, it's like what we started with politeness.

خوب، مثل کاری است که ما با ادب شروع کردیم.

We often think of politeness.

ما اغلب به ادب فکر می کنیم.

A gentleman will, will open the door for a lady.

یک آقا در را برای یک خانم باز می کند.

So that sort of politeness

از آن نوع ادب

where a gentleman will walk down the road and he will see a woman

که یک آقا در جاده راه می رود و خانمی را می بیند

and he will lift his hat and say, good morning, good morning,

و کلاهش را برمی دارد و می گوید صبح بخیر، صبح بخیر،

something like that.

یک همچین چیزی.

It doesn't happen anymore, unfortunately.

متأسفانه دیگر این اتفاق نمی افتد.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Iran creative. Oh, yeah.

ایران خلاق اوه، آره

Yes. What's yes, we are.

آره. بله، ما هستیم.

Music.

موسیقی.

Music, yes. Music.

موسیقی، بله موسیقی.

Yeah. Well, that's creative.

آره خب، این خلاقانه است.

Isn't it?

اینطور نیست؟

It is good. Yeah, yeah. Creative.

خوب است. آره آره. خلاق.

You think of music immediately, people will say

شما بلافاصله به موسیقی فکر می کنید، مردم می گویند

Beatles, The Beatles, British, Rolling Stones,

بیتلز، بیتلز، بریتانیا، رولینگ استونز

a lot of famous bands.

، بسیاری از گروه های معروف.

Not quite British, but but, you know, classical music.

نه کاملا بریتانیایی، اما، می دانید، موسیقی کلاسیک.

A queen alga queen.

یک ملکه جلبک ملکه.

We saw Queen last night performing Queen British

ما شب گذشته کوئین را دیدیم که در حال اجرای

Elgar Al Gore.

الگار ال گور ملکه بریتانیا بود.

Edward Al Gore.

ادوارد ال گور.

He came from Worcestershire.

او از Worcestershire آمد.

Was that right? Molson Molson?

درست بود؟ مولسون مولسون؟

Yes, I think it's in Worcestershire. And I.

بله، من فکر می کنم آن را در Worcestershire است. و من.

Oh, gosh, Sir Edward Elgar, music art as well. Art.

اوه، سر ادوارد الگار، هنر موسیقی نیز. هنر

There were a lot of famous artists.

هنرمندان مشهور زیادی بودند.

John Constable

جان پاسبان

we have David Hockney.

ما دیوید هاکنی را داریم.

He's he's British. He's an artist.

او انگلیسی است او یک هنرمند است.

So we do have a lot of artists.

بنابراین ما هنرمندان زیادی داریم.

Modern art, Treacy, Inman, who

هنر مدرن، تریسی، اینمن،

who is a well known artist, female artist.

که هنرمند شناخته شده ای است، هنرمند زن.

Of course, we have people in the sports world,

البته، ما افرادی در دنیای ورزش داریم،

footballers we're famous for football and cricket, of course,

فوتبالیست‌هایی که به فوتبال و کریکت معروفیم، البته

navigation, cricket, everything everyone says the British with cricket,

ناوبری، کریکت، همه چیزهایی که همه انگلیسی‌ها با کریکت،

golf, as well, but certainly cricket.

گلف می‌گویند، اما مطمئناً کریکت.

Yes, I suppose football and cricket are probably the,

بله، فکر می کنم فوتبال و کریکت

the games that people think of most of all tennis, Wimbledon, yes, tennis.

احتمالاً بازی هایی هستند که مردم بیشتر از همه به آن فکر می کنند تنیس، ویمبلدون، بله، تنیس.

I think we invented tennis.

فکر می کنم ما تنیس را اختراع کردیم.

We invented football.

ما فوتبال را اختراع کردیم.

I think we invented rugby.

فکر می کنم ما راگبی را اختراع کردیم.

Jemmy look what Jim is done. How kind.

جمی ببین جیم چیکار کرده چقدر مهربون

Jemmy from Hong Kong, thank you very much for your donation on the super chap.

جمی از هنگ کنگ، از کمک مالی شما به سوپر قهرمان بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much. That's very kind of you.

بسیار از شما متشکرم. این خیلی از شما مهربان است.

Also a lovely message talking about stereotypes

همچنین یک پیام دوست داشتنی که در مورد کلیشه

of the British subtle mannerisms.

های رفتارهای ظریف انگلیسی صحبت می کند.

God save the Queen, Wimbledon fish, chips

خدا ملکه، ماهی ویمبلدون، چیپس

and puddings, all of those things.

و پودینگ، همه این چیزها را حفظ کند.

Are exactly what you think of.

دقیقا همان چیزی هستند که شما به آن فکر می کنید.

You are right when you think about British people.

وقتی به مردم بریتانیا فکر می کنید حق با شماست.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

And this is interesting.

و این جالب است.

Well, we're talking about this all we typical British people.

خوب، ما در مورد این صحبت می کنیم همه ما مردم عادی بریتانیا.

I don't know.

من نمی دانم.

Oh, we all we typical human beings.

آه، همه ما انسان های معمولی هستیم.

I went are we setting a good example for British people?

رفتم آیا ما الگوی خوبی برای مردم بریتانیا هستیم؟

Oh, that's a good one. Are we?

اوه، این یکی خوب است. ما هستیم؟

You know, we like to we don't want to, you know, detract from British.

می دانید، ما دوست داریم که نمی خواهیم، ​​می دانید، از انگلیسی ها کم کنیم.

Yes. Are we do you see us as typically British people?

آره. آیا شما ما را مردمی معمولی بریتانیایی می بینید؟

Are we a good are we a good representation of

آیا ما خوب هستیم آیا نماینده خوبی

of the British person or are we the worst?

از فرد بریتانیایی هستیم یا بدترین هستیم؟

To be honest, it's OK.

صادقانه بگویم، اشکالی ندارد.

I can take it.

من می توانم آن را بگیرم.

I can take it.

I've been on YouTube for many years.

من می توانم آن را بگیرم.

من سالها در یوتیوب هستم.

I can take it on the chin, as they say.

به قول خودشان می توانم آن را روی چانه بگیرم.

So creativity?

پس خلاقیت؟

I think so, yes.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

Well, we often think of the film industry as well.

خوب، ما اغلب به صنعت فیلم نیز فکر می کنیم.

A lot of big film studios still exist for various reasons.

بسیاری از استودیوهای بزرگ فیلم هنوز به دلایل مختلف وجود دارند.

You think of James Bond, they are made here in this country.

شما به جیمز باند فکر می کنید، آنها در اینجا در این کشور ساخته شده اند.

Star Wars, the original Star Wars films were produced in England, in London.

جنگ ستارگان، فیلم های اصلی جنگ ستارگان در انگلستان، در لندن تولید شدند.

So all of the studio work was done at a place called L Street

بنابراین تمام کارهای استودیویی در مکانی به نام L Street

L Street Studios in London, and it's still used now.

L Street Studios در لندن انجام شد و هنوز هم از آن استفاده می شود.

In fact, the BBC also films a lot of the

در واقع، بی‌بی‌سی همچنین بسیاری از

dramas at L Street Studio in

درام‌ها را در استودیو ال استریت

the same place where the same place where

در همان جایی که همان جایی که

Star Wars was made

جنگ ستارگان ساخته شد،

James Bond, of course, is not I think James

جیمز باند را فیلم‌برداری می‌کند، البته فکر نمی‌کنم جیمز

Bond was made it Pinewood Studios.

باند را در استودیو پاین‌وود ساخته‌اند.

Fascinating. That's the difference, though.

شگفت انگیز. هر چند این تفاوت است.

It is fascinating, though, because it's creativity.

با این حال، جذاب است، زیرا خلاقیت است.

Yes. Here we go, Sylvia.

آره. ما به اینجا می رویم، سیلویا.

British, British people don't kiss and hug each other very often here in Brazil.

مردم بریتانیا و بریتانیا در اینجا در برزیل زیاد یکدیگر را نمی بوسند و در آغوش نمی گیرند.

We do it all the time.

ما این کار را همیشه انجام می دهیم.

That is very true.

این بسیار درست است.

When you greet somebody in the UK,

وقتی در بریتانیا به کسی سلام می کنید،

it is not typical to hug them or kiss them.

بغل کردن یا بوسیدن او معمولی نیست.

We do not like body contact although that is changing

ما از تماس بدنی خوشمان نمی‌آید، اگرچه این در حال تغییر است،

because when I greet work colleagues now,

زیرا در حال حاضر وقتی با همکارانم احوالپرسی می‌کنم،

I've noticed over the last sort of particularly five or ten years, people always want to greet you

به خصوص در پنج یا ده سال گذشته متوجه شده‌ام، مردم همیشه می‌خواهند

with a hug more and more now than they used

با در آغوش گرفتن شما بیشتر از گذشته به استقبال شما بروند.

to, a little maybe a little pat on the bottom.

، کمی شاید کمی به پایین ضربه بزنید.

I mean, typically you would greet somebody with with a handshake I'm doing.

منظورم این است که معمولاً شما با دست دادنی که من انجام می دهم با کسی احوالپرسی می کنید.

At the same time. I wondered what you were going to say then.

همزمان. من تعجب کردم که در آن زمان چه می خواهید بگویید؟

I was going to say that is very friendly and a handshake is

می خواستم بگویم که بسیار دوستانه است و دست

the would be the typical way still today.

دادن روشی معمولی است که هنوز هم وجود دارد.

I mean, obviously not since coded but cloak over it

منظورم این است که بدیهی است که از زمانی که کدگذاری نشده بود، اما شنل روی آن

did it sort of ruin the handshake and the high five as well.

باعث شد تا دست دادن و پنج بالا را نیز خراب کند.

But that's a good thing.

اما این چیز خوبی است.

If there is one good thing about Cove COVID,

اگر یک چیز خوب در مورد کووید کووید وجود داشته باشد،

it stopped people from from doing high fives.

این امر باعث می‌شود که افراد از انجام پنج‌شنبه‌های بالا جلوگیری کنند.

I didn't we didn't do that very often.

من این کار را نکردم ما اغلب این کار را انجام ندادیم.

No, we don't know.

But generally generally people who do it.

نه، ما نمی دانیم.

اما عموماً افرادی که این کار را انجام می دهند.

But it's annoying when you see people do it.

اما وقتی می بینید مردم این کار را می کنند آزار دهنده است.

A nice, good, firm handshake.

یک دست دادن خوب، خوب و محکم.

Nice to meet you.

از ملاقات شما خوشبختم.

Or maybe a little slap on the shoulder or maybe just a handshake.

یا شاید یک سیلی کوچک روی شانه یا شاید فقط یک دست دادن.

Handshake, pinch their bottoms just a little bit.

دست بدهید، ته آنها را کمی نیشگون بگیرید.

Well, somebody did mention early that British people like to show their bottoms.

خوب، یک نفر اوایل اشاره کرد که مردم بریتانیا دوست دارند ته خود را نشان دهند.

I think that's not generally the case.

فکر می کنم به طور کلی اینطور نیست.

It is. No, it is true.

این است. نه، درست است.

Especially teenagers, teenage lads, they will get in the car,

مخصوصاً نوجوانان، پسرهای نوجوان، سوار ماشین می‌شوند

they will drive, they will have some beers and then they will drive down the road

، رانندگی می‌کنند، مقداری آبجو می‌خورند و بعد در جاده رانندگی می‌کنند

and the lads in the back will pull their pants and trousers down and show their bare.

و بچه‌های پشتی شلوار و شلوارشان را پایین می‌کشند و برهنه‌شان را نشان می‌دهند.

I've never seen that.

من هرگز آن را ندیده ام.

Their buttocks.

باسنشون

I've obviously missed that it's called mooning.

واضح است که من آن را از دست داده ام که به آن ماه می گویند.

Everyone knows what mooning.

همه می دانند چه قمر.

I don't think it's necessarily associated with British people.

من فکر نمی کنم لزوماً با مردم بریتانیا مرتبط باشد.

We we do it. Hold it. Yes. We don't do it all the time.

ما آن را انجام می دهیم. نگهش دار آره. ما همیشه این کار را انجام نمی دهیم.

Mooning, mooning, mooning is British

Mooning, Mooning, Mooning انگلیسی است

as it's as British as Yorkshire puddings.

همانطور که به اندازه پودینگ های یورکشایر بریتانیایی است.

In fact, some people's some people's bottoms

در واقع، برخی از مردم

listen to rhubarb doesn't think that we're particularly typically British people. So

به ریواس گوش می دهند، فکر نمی کنند که ما به طور خاص مردم بریتانیا هستیم. بنابراین

I would say rhubarb to that

من می گویم ریواس که

I won't explain that.

من آن را توضیح نمی دهم.

That joke. That joke. Yes.

اون جوک اون جوک آره.

Somebody mentioned something else.

یکی به چیز دیگری اشاره کرد.

I was going to read Harry Potter yes.

من قصد داشتم هری پاتر را بخوانم بله.

That's very British. Harry Potter, J.K. Rowling.

این خیلی بریتانیایی است. هری پاتر، جی.کی. رولینگ.

I can never, never work out how to say it.

من هرگز، هرگز نمی توانم بفهمم چگونه آن را بگویم.

J.K. Rowling or J.K. Rowling.

J.K. رولینگ یا جی.کی. رولینگ.

Of course, I have to ask.

البته باید بپرسم.

She's not very popular at the moment for various reasons.

او در حال حاضر به دلایل مختلف چندان محبوب نیست.

He's the final one.

او آخرین نفر است.

Steve, British people are

استیو، مردم بریتانیا

animal lovers. Yes.

عاشق حیوانات هستند. آره.

Nobody's mentioned that. No.

کسی به آن اشاره نکرده است نه.

We are well known for taking care of our dumb animals.

ما به خاطر مراقبت از حیوانات گنگ خود معروفیم.

Animal lovers, dogs, cats, fish,

دوستداران حیوانات، سگ، گربه، ماهی،

rabbits, guinea pigs.

خرگوش، خوکچه هندی.

Mr. Steve, he's he's my pet.

آقای استیو، او حیوان خانگی من است.

I just wish he would stop doing his poops on the carpet.

فقط ای کاش از مدفوع کردنش روی فرش دست می کشید.

Yes. British people are very well known for having

آره. مردم بریتانیا به داشتن

pets, dogs in particular cats.

حیوانات خانگی، سگ به ویژه گربه بسیار معروف هستند.

But jury gardens, not so much now, but certainly they used to be popular

اما باغ‌های هیئت منصفه، اکنون نه چندان زیاد، اما مطمئناً قبلاً محبوب بودند

yes, we do.

، بله، ما داریم.

And it's gone bananas.

و موز از بین رفت.

It's gone mad.

دیوانه شده است.

During COVID, everyone seems to own a pet now.

در طول کووید، به نظر می‌رسد همه در حال حاضر یک حیوان خانگی دارند.

A dog around here.

یه سگ اینجا

Everyone has a dog we are the only people now

همه سگ دارند ما تنها مردمی هستیم

who live in the small village where we live.

که در روستای کوچکی که در آن زندگی می کنیم زندگی می کنیم.

We are the only people that don't have a dog. We are.

ما تنها مردمی هستیم که سگ نداریم. ما هستیم.

We're the only people that don't have a dog. Everyone else has a dog.

ما تنها مردمی هستیم که سگ نداریم. بقیه سگ دارند.

Yes, we do drink tea quite often.

بله، ما اغلب چای می نوشیم.

We have at least two cups a day.

حداقل روزی دو فنجان می خوریم.

We will be having one in a few moments.

تا چند لحظه دیگر یکی خواهیم داشت.

We will most match British people.

ما بیشتر با مردم بریتانیا مطابقت خواهیم داشت.

I mean, coffee's probably more popular than tea now.

منظورم این است که قهوه احتمالاً در حال حاضر محبوب تر از چای است.

In fact, they're certainly equally popular.

در واقع، آنها مطمئناً به همان اندازه محبوب هستند.

I think a few years ago, coffee became slightly more popular

فکر می‌کنم چند سال پیش، قهوه کمی محبوب‌تر شد،

because of course, the American influence well, probably Continental as well.

زیرا البته نفوذ آمریکایی‌ها به خوبی، احتمالاً قاره‌ای نیز وجود داشت.

But we do like still like our tea.

اما ما هنوز چای خود را دوست داریم.

It's still a very popular drink. Hooligans as fatal.

هنوز هم یک نوشیدنی بسیار محبوب است. هولیگان ها به عنوان کشنده

Yes. Football hooligans.

آره. هولیگان های فوتبال

Yes, we are. We've mentioned that one earlier on.

بله ما هستیم. قبلاً به آن یکی اشاره کردیم.

We are quite run now.

ما الان کاملاً دویده ایم.

We can say hooligan or yob yob

می توانیم بگوییم هولیگان یا یوب یوب ای

y obi is an aggressive young person.

اوبی یک جوان پرخاشگر است.

Quite often we associate it with a violent, aggressive person.

اغلب ما آن را با یک فرد خشن و پرخاشگر مرتبط می کنیم.

Quite often when they've had a lot to drink,

اغلب اوقات وقتی نوشیدنی زیادی خورده اند،

maybe after a football match and maybe their team has lost.

شاید بعد از یک مسابقه فوتبال و شاید تیمشان شکست خورده باشد.

And then they go out into the street and they they fight

و بعد به خیابان می روند و

with the opposite team fans

با هواداران تیم مقابل

and they go, You think you're better than me?

دعوا می کنند و می روند، فکر می کنی از من بهتری؟

They go, Oh, you're better than me.

اونا میرن آه تو از من بهتری

And then they have a fight and they throw chairs at each other.

و بعد با هم دعوا می کنند و به طرف هم صندلی پرتاب می کنند.

And then later on, later on, they're all lying in the street, aren't they drunk?

و بعداً، بعداً، همه آنها در خیابان دراز کشیده اند، آیا مست نیستند؟

And they can't remember anything some of them wake up in bed together

و آنها نمی توانند چیزی را به خاطر بیاورند که برخی از آنها در رختخواب با هم بیدار می شوند

because they've had far too much to drink, and they go, What have we done?

زیرا نوشیدنی های زیادی خورده اند و می روند، ما چه کرده ایم؟

Well, Mr.

Been somebody mentioned as well good. What about Mr.

خوب، آقای

Been کسی به خوبی اشاره کرد. آقای بین

Bain? Says Jemmy, British and Beyond Awake

چطور؟ می گوید جمی، بریتیش و فراتر از بیدار

also mentioned Mr.

هم به آقای بین

Bain, which is typical of a British comedy.

اشاره کردند که نمونه ای از یک کمدی بریتانیایی است.

Really very eccentric.

واقعا خیلی عجیبه

An eccentric character. Yes.

یک شخصیت عجیب و غریب. آره.

Although ironically, ironically,

اگرچه از قضا، از قضا،

he is actually based on a French character.

او در واقع بر اساس یک شخصیت فرانسوی ساخته شده است.

Mr. B, right? Yeah.

آقای ب درسته؟ آره

A French character made famous by Tati.

یک شخصیت فرانسوی که توسط تاتی به شهرت رسید.

Did you know that you did not?

میدونستی که نکردی؟

Well, now you do.

خوب، حالا شما انجام دهید.

Yes. So many things people associate British people with, but.

آره. بسیاری از چیزهایی که مردم مردم بریتانیا را با آنها مرتبط می کنند ، اما.

Yes, so yeah.

بله، پس بله.

We've had a fun time, haven't we? Yes.

به ما خوش گذشت، نه؟ آره.

I have enjoyed this.

من از این کار لذت برده ام.

You have made our Jubilee more special by being there.

شما با حضور در آنجا جشن ما را خاص تر کردید.

Joining us, joining you on today's special.

به ما بپیوندید، در ویژه امروز به شما ملحق شوید.

We're now going to do something very British.

ما اکنون می‌خواهیم کاری بسیار بریتانیایی انجام دهیم.

I'm going to make some tea and we're going to have a tea cake.

من می روم یک چای درست می کنم و یک کیک چای می خوریم.

Yeah, it's well, I'm not because they're horrible.

بله، خوب است، من به این دلیل نیستم که آنها وحشتناک هستند.

OK, I'll have two tickets. No, you won't.

باشه، دو تا بلیط دارم. نه، شما نمی خواهید.

You'll have one because I gave one to the birds this morning

شما یکی خواهید داشت چون امروز صبح یکی را به پرنده ها

and I'll sit down and watch what is left of the pageant.

دادم و می نشینم و آنچه از مسابقه باقی مانده را تماشا می کنم.

I'm sure we've missed the best bits.

مطمئنم که بهترین قسمت ها را از دست داده ایم.

I'm sure we've missed that.

من مطمئنم که ما آن را از دست داده ایم.

I want to watch it because, you know, it's something that we won't see again.

من می خواهم آن را تماشا کنم زیرا، می دانید، این چیزی است که ما دیگر نخواهیم دید.

Possibly ever.

احتمالا همیشه.

No. Well, there won't be another 70 year anniversary.

نه. خب، 70 سال دیگر نخواهد بود.

Will the Benny Hill have anything? Marshmallows?

آیا بنی هیل چیزی خواهد داشت؟ مارشمالو؟

Oh, without that all coming through.

اوه، بدون اینکه همه چیز از راه برسد.

Monty Python since Tom here. Yes.

مونتی پایتون از زمان تام اینجاست. آره.

Hello. Topic?

سلام. موضوع؟

Yes. Eccentric British humour at its best.

آره. طنز عجیب بریتانیایی در بهترین حالت خود.

Probably

احتمالا

Monty Python.

مونتی پایتون.

Yeah. So anyway, it was lovely to be here.

آره بنابراین به هر حال، حضور در اینجا بسیار دوست داشتنی بود.

Even Charlie Chaplin.

حتی چارلی چاپلین.

Charlie Chaplin as well. British

چارلی چاپلین هم همینطور.

lot people forget that

بسیاری از مردم بریتانیا فراموش می کنند که

Stan Laurel from Laurel and Hardy, British.

استن لورل از لورل و هاردی بریتانیایی است.

He came from Yorkshire almost, and I think

او تقریباً از یورکشایر آمده بود و فکر می کنم

was the town where he lived.

شهری بود که در آن زندگی می کرد.

So there you

پس به

it's time to say goodbye, I think.

نظر من وقت خداحافظی فرا رسیده است.

I wonder if Tomic's been here all along, but just has been silent, very polite, very British.

تعجب می کنم که آیا تومیک تمام مدت اینجا بوده است، اما فقط ساکت بوده، بسیار مودب، بسیار بریتانیایی.

I think and in that behaviour, just remaining in the background,

فکر می‌کنم و در این رفتار، فکر می‌کنم فقط در پس‌زمینه باقی

I suppose, before we go, Palmyra says Winston Churchill I think so.

می‌مانم، قبل از رفتن، پالمیرا می‌گوید وینستون چرچیل فکر می‌کنم همین‌طور است.

I think when we think of the British spirit, the bulldog spirit, yes,

من فکر می کنم وقتی به روح بریتانیایی، روح بولداگ

we often think of Winston Churchill.

فکر می کنیم، بله، اغلب به وینستون چرچیل فکر می کنیم.

Of course, a person who became very prominent

البته فردی که از

during the Second World War, ironically.

قضا در جنگ جهانی دوم بسیار مطرح شد.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Ironically, he he helped defeat the Nazis

از قضا، او با رواقی گری و روحیه بولداگ بریتانیایی خود به شکست نازی ها

during the Second World War with his stoicism and his British bulldog spirit.

در طول جنگ جهانی دوم کمک کرد .

However, we kicked him out afterwards.

با این حال، پس از آن او را بیرون انداختیم.

We actually voted him out,

ما در واقع به او رای دادیم،

which doesn't seem very nice, really doesn't seem very grateful.

که خیلی خوب به نظر نمی رسد، واقعاً خیلی ممنون به نظر نمی رسد.

However, when the country hits

با این حال، زمانی که کشور با

lots of other problems, everyone voted him back in.

بسیاری از مشکلات دیگر مواجه شد، همه به او رای دادند.

So he's one of the few people to be voted out and voted back into power.

بنابراین، او یکی از معدود افرادی است که رای گرفته و دوباره به قدرت بازمی گردد.

Winston Churchill. Right.

وینستون چرچیل. درست.

OK, interesting, right?

خوب، جالب است، درست است؟

Yes. Well, it's been lovely being here and trying to be

آره. خوب، اینجا بودن و تلاش برای بریتانیایی بودن بسیار دوست داشتنی است

British.

.

Tom, I was watching the tennis. Hmm.

تام، داشتم تنیس تماشا می کردم. هوم

Interesting. Yes.

جالب هست. آره.

I think he wants to forgive you.

من فکر می کنم او می خواهد شما را ببخشد.

It's Rafael Nadal playing.

این رافائل نادال بازی می کند.

I think so. Yes. He has lovely legs. Sexy Rafael.

من هم اینچنین فکر میکنم. آره. او پاهای دوست داشتنی دارد. رافائل سکسی.

He has lovely legs.

او پاهای دوست داشتنی دارد.

I wish my legs looked like Nadal like I don't care about anything else.

ای کاش پاهایم شبیه نادال می شد که به هیچ چیز دیگری اهمیت نمی دادم.

Just just I think Pedro looks a bit like the down

فقط من فکر می کنم پدرو کمی شبیه به پایین است

really?

واقعا؟

Oh, well, anyway, I think Pedro was on earlier, wasn't he?

اوه، خوب، به هر حال، فکر می کنم پدرو زودتر روشن بود، اینطور نیست؟

I think so, yes. For a few moments.

من فکر می کنم اینطور است، بله. برای چند لحظه

All right, well, lovely to be here and see you again next week.

بسیار خوب، خوب، دوست دارم اینجا باشم و هفته آینده دوباره شما را ببینم .

After the pageant and everything's calmed down from all this Britishness.

بعد از مسابقه و همه چیز از این همه بریتانیایی آرام شد.

And I will be back with you on Wednesday as well.

و من هم چهارشنبه با شما خواهم بود.

I should mention that quickly before, because I'm sure a lot of people will leave

قبلاً باید سریع به آن اشاره کنم، زیرا مطمئن هستم که بسیاری از مردم

now because people only come to see you.

اکنون خواهند رفت زیرا مردم فقط برای دیدن شما می آیند.

They only come to see Steve.

آنها فقط برای دیدن استیو می آیند.

They don't come to see me.

آنها به دیدن من نمی آیند.

They say, no, no, we don't want to see him.

می گویند نه، نه، ما نمی خواهیم او را ببینیم.

That silly man with the glasses.

اون مرد احمق با عینک

We want to see the the sexy guy with the prominent features.

ما می خواهیم پسر سکسی را با ویژگی های برجسته ببینیم.

And that's you of course.

و البته این شما هستید.

It's OK.

مشکلی نیست.

I can take it.

If you want to ignore me and push me aside, it's OK.

من می توانم آن را بگیرم.

اگر می خواهید مرا نادیده بگیرید و من را کنار بزنید، اشکالی ندارد.

My you want my British licence? Yes.

من مجوز انگلیس من را می خواهید؟ آره.

Give me your, your, your best British pose

before I fade you away.

قبل از اینکه تو را محو کنم، بهترین ژست بریتانیایی خودت را به من بده.

Very nice.

بسیار خوب.

We will see Mr Steve next week.

هفته آینده آقای استیو را خواهیم دید.

Looking very regal and royal.

بسیار سلطنتی و سلطنتی به نظر می رسد.

And I will see you on Wednesday.

و من شما را چهارشنبه می بینم.

I there he goes.

من آنجا او می رود.

Mr Steve has left the studio.

آقای استیو استودیو را ترک کرده است.

He's now going to watch the rest of the jubilee pageant.

او اکنون به تماشای بقیه مسابقات جشن می رود.

There isn't much time left on that one.

زمان زیادی برای آن یکی باقی نمانده است.

I think it ends.

فکر کنم تموم میشه

No, actually, I think it ends at about 5:00.

نه، در واقع، فکر می کنم حدود ساعت 5:00 تمام می شود.

6:00, maybe.

6:00، شاید

So we've got about another hour, maybe 2 hours

بنابراین ما حدود یک ساعت دیگر، شاید 2 ساعت

of the royal pageant still to go.

دیگر از مسابقه سلطنتی باقی مانده است.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am also going to have a cup of tea with my finger pointed out like that

من هم می‌خواهم یک فنجان چای بنوشم که انگشتم را نشان داده باشد، به این صورت که

you always have your little finger pointed outwards

when you drink your tea like a British person.

وقتی مثل یک انگلیسی‌ها چای خود را می‌نوشید، همیشه انگشت کوچکتان به سمت بیرون است.

You also sip, you don't slurp.

جرعه جرعه هم می زنی، چرت و پرت نمی کنی.

Remember that you sit your tea, you don't

یادت باشد که

slurp.

چایت را می نشینی، غر نمی زنی.

Never, never, ever.

هرگز، هرگز، هرگز.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you also for your donation on the live chat as well.

همچنین از کمک مالی شما در چت زنده نیز سپاسگزاریم .

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Jemmy in Hong Kong, it's very kind of you.

جمی در هنگ کنگ، از شما خیلی مهربان است.

Thanks for joining me today and I hope you've enjoyed all of this.

از اینکه امروز به من پیوستید متشکرم و امیدوارم از همه اینها لذت برده باشید.

I'm going to leave you with the video

من قصد دارم ویدیویی را

that I showed earlier taken during our walk.

که قبلاً در طول پیاده‌روی ما گرفته شده بود، به شما واگذار کنم.

A lot of people said how much they enjoyed it.

خیلی ها گفتند که چقدر از آن لذت می برند.

And so I'm going to play it again.

و بنابراین من می خواهم آن را دوباره بازی کنم.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

I'm back on Wednesday from 2 p.m.

من چهارشنبه از ساعت 14 برگشتم.

UK time, and hopefully you will be there as well.

به وقت انگلستان، و امیدوارم شما نیز آنجا باشید.

This is Mr.

این آقای

Duncan on a very special royal day

دانکن در یک روز سلطنتی بسیار خاص

here in England saying,

اینجا در انگلیس است که می گوید،

I hope you've enjoyed this I hope we have managed to bring some of the festive cheer your way

امیدوارم از این کار لذت برده باشید، امیدوارم که ما توانسته باشیم بخشی از شادی های جشن را به راه شما بیاوریم

and of course, until the next time we meet right here on YouTube.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم یوتیوب.

You know what's coming next. Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه بله، شما انجام می دهید.

Enjoy the rest of your day.

از باقی روز لذت ببر.

And I suppose...

و فکر می کنم...

thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

It has been lots and lots of fun...

فعلاً بسیار سرگرم کننده بوده است

ta ta for now.

.