✋🏽 'SLAP and TICKLE' 😻 / English Addict LIVE chat & Learning / Sunday 3rd April 2022

Mm. Here we go.

مم در اینجا ما می رویم.

Okay.

باشه.

I have to say, my daffodils

باید بگویم که نرگس های من

are looking a little lifeless.

کمی بی جان به نظر می رسند.

I think the daffodils are starting to shrivel up.

فکر می کنم نرگس ها شروع به چروک شدن کرده اند.

They look a little bit droopy.

کمی آویزان به نظر می رسند.

I know the feeling.

من احساس را می دانم.

Here we go, then. Yes.

پس ما اینجا می رویم. آره.

Welcome. Once again.

خوش آمدی. یک بار دیگر.

We are now live from the birthplace of the English language.

ما اکنون از زادگاه زبان انگلیسی زندگی می کنیم.

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است.

It really is.

واقعا هست.

Honestly, I'm not joking.

راستش شوخی نمی کنم.

Look out the window.

از پنجره بیرون را نگاه کن.

Now you can see me there I am waving to you.

اکنون می توانید مرا در آنجا ببینید که برای شما دست تکان می دهم.

Can you see me?

میتونی منو ببینی؟

I hope so.

امیدوارم.

Here we are, then. Yes, it is.

پس ما اینجا هستیم. بله همینطور است.

Another live stream

یه پخش زنده

I want to say that the weather is good,

دیگه میخوام بگم هوا خوبه

but unfortunately today, the weather can't make up its mind.

ولی متاسفانه امروز هوا نمیتونه تصمیمشو بگیره.

It can't decide whether to be sunny or cloudy.

نمی تواند تصمیم بگیرد که آفتابی باشد یا ابری.

Hmm. Hmm.

هوم هوم

Hmm. Hmm.

هوم هوم

De. De. De. De. De de. De de.

د د د د د د. د د.

De de.

د د.

De de.

د د.

De de de de de de.

د د د د د د د د د .

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy I really hope you are feeling good today.

آیا خوشحال هستید من واقعاً امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید.

Yes, it is myself.

بله، خودم هستم.

Mr. Duncan here with you today.

آقای دانکن امروز اینجا با شماست.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

I really do.

من حتما انجام میدم.

Do you like this?

آیا این را دوست دارید؟

This is my big hand.

این دست بزرگ من است.

You might give someone a big hand

ممکن است برای نشان دادن قدردانی خود دست بزرگی به کسی بدهید

as a way of showing your appreciation.

.

By that, I mean applause.

منظور من از تشویق است.

If you give applause, you clap your hands.

اگر تشویق می کنید، دست هایتان را کف می زنید.

You give a big hand.

شما دست بزرگی می دهید.

Of course, there is another phrase we can use. We?

البته عبارت دیگری هم هست که می توانیم استفاده کنیم. ما؟

You can know something like the back of your hand.

شما می توانید چیزی شبیه به پشت دست خود را بدانید.

Something you are very familiar with.

چیزی که خیلی با آن آشنا هستید.

We can say that you know it like the back of your hand.

می توانیم بگوییم که شما آن را مثل کف دست خود می شناسید.

We will be seeing more of this later on.

در ادامه بیشتر از اینها خواهیم دید.

So I hope you're feeling good today.

پس امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Yes. My name is Duncan. And yours isn't.

آره. اسم من دانکن است. و مال شما نیست.

And we are now here live

و ما اکنون به صورت زنده

from the birthplace of the English language.

از زادگاه زبان انگلیسی اینجا هستیم.

This is where it all started.

اینجا جاییست که همه چیز شروع شد.

A thousand years ago, someone was walking down the road and they said,

هزار سال پیش یکی در جاده راه می‌رفت و می‌گفت،

I know what,

می‌دانم چیست،

I'm going to make a new language and I'm going to call it English.

می‌خواهم زبان جدیدی بسازم و اسمش را انگلیسی بگذارم.

And I will steal all the best bits from the other languages.

و من بهترین بیت ها را از زبان های دیگر خواهم دزدید.

And I will create my new language.

و زبان جدیدم را خواهم ساخت.

And I will call it English.

و من آن را انگلیسی می نامم.

And here we are today, enjoying it right now across the world.

و ما امروز اینجا هستیم و همین الان در سراسر جهان از آن لذت می بریم .

Why webinar?

چرا وبینار؟

It is myself, Mr. Duncan.

من خودم آقای دانکن هستم.

I talk about English, by the way, if you are wondering what I do here,

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم، به هر حال، اگر شما تعجب می کنید که من اینجا چه کار می کنم،

besides looking absolutely gorgeous,

علاوه بر اینکه کاملاً زیبا به نظر می رسم

I also talk about the English language as well.

، در مورد زبان انگلیسی نیز صحبت می کنم.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

Yes. We have made it

آره. ما

all the way to the end of another week and also the end of another weekend.

آن را به پایان یک هفته دیگر و همچنین پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم.

Don't forget, there is something special

فراموش نکنید، اتفاق خاصی در

happening this month.

این ماه می افتد.

More about that in a few moments time.

بیشتر در مورد آن در چند لحظه زمان.

Yes, it's Sunday we

بله، یکشنبه است که ما

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Typically, Peter, Peter, Peter to doo doo doo doo doo

به طور معمول ، پیتر ، پیتر ، پیتر به Doo Doo Doo Doo Doo

drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip.

Drip ، قطره ، قطره ، قطره قطره ، قطره قطره ، قطره قطره ، قطره ، قطره قطره ، قطره ، قطره ، قطره ، قطره ، قطره قطره.

Okay, Duncan, that's enough.

باشه، دانکن، بس است.

No more of that. Yes,

دیگر از آن خبری نیست. بله،

I hope you are feeling good on this Sunday.

امیدوارم در این یکشنبه احساس خوبی داشته باشید.

We have weather.

آب و هوا داریم

Yes, we do have weather.

بله، ما آب و هوا داریم.

Not great weather. It is very cold again.

هوا عالی نیست بازم خیلی سرده

I don't know what happened last week, but we have glorious weather.

نمی دانم هفته گذشته چه اتفاقی افتاد، اما هوای باشکوهی داریم.

We have loads of sunshine, and then suddenly everything went back to how it was.

ما انبوهی از آفتاب داریم، و سپس ناگهان همه چیز به حالت قبل برگشت.

In fact, we had some snow last week.

در واقع هفته گذشته مقداری برف داشتیم.

Would you like to have a look at the snow? Here it is.

دوست داری نگاهی به برف بیاندازی؟ ایناهاش.

Somewhere, if I can find it.

یه جایی اگه بتونم پیداش کنم

Here is the snow

اینجا برفی است

that was on some of the local mountains in the area where I happen to live.

که روی برخی از کوه های محلی منطقه ای که اتفاقاً من در آن زندگی می کنم، آمده است.

And there you can see now this.

و اکنون می توانید این را ببینید.

Believe it or not, this was taken from the window

باور کنید یا نه، این از

at the top of my stairs in the house

پنجره بالای پله های من در خانه گرفته شده است

and you can see

و می توانید

a large mountain.

یک کوه بزرگ را ببینید.

This is a famous mountain in this area called Corridor

این یک کوه معروف در این منطقه است به نام کریدور

and it is over towards a place called

و به سمت مکانی به نام

Church Stretton, which is a place I've been to many times.

چرچ استرتون است که من بارها به آنجا رفته ام.

In fact, I think I've showed you this place as well.

در واقع، فکر می کنم این مکان را نیز به شما نشان داده ام.

So there you can see the snow that fell three days ago.

بنابراین در آنجا می توانید برفی را که سه روز پیش باریده بود ببینید.

We had the snow.

برف داشتیم

And there you can see another view

و در آنجا می توانید منظره دیگری را ببینید

looking out towards the Long Meadow.

که به سمت لانگ میادو نگاه می کند.

So that's mountain, that hilly area that you can see.

پس این کوه است، آن منطقه تپه ای که می توانید ببینید.

It's called the Long Wind.

به آن باد طولانی می گویند.

It is a huge area where you can go walking, you can stroll,

این منطقه بزرگی است که می توانید در آن پیاده روی کنید، می توانید قدم بزنید،

you can enjoy all of the beautiful sights of the area.

می توانید از تمام مناظر زیبای منطقه لذت ببرید.

Although I have to be honest,

اگرچه باید صادقانه بگویم،

it isn't a very nice place to go during the winter.

در طول زمستان مکان خیلی خوبی برای رفتن نیست.

It can be a little

just a little

unpleasant if you go up the long mind

اگر در طول زمستان به فکر طولانی باشید، ممکن است کمی ناخوشایند باشد

during the winter.

.

We also had a visitor in the garden this week.

این هفته یک بازدیدکننده هم در باغ داشتیم.

I do like to show you the wild life.

من دوست دارم زندگی وحشی را به شما نشان دهم.

We have a lot of animal lovers here today.

ما امروز اینجا خیلی از حیوانات دوست داریم.

And here is our little kids.

و اینجا بچه های کوچک ما هستند.

This is a very

این همان

it was again in the garden this week, the little bunny rabbit

چیزی است که این هفته دوباره در باغ بود ، خرگوش اسم حیوان دست اموز کوچولو

running around eating the grass Mr.

در حال دویدن به اطراف در حال خوردن علف ها، آقای

Steve does not mind because it helps him to keep the garden

استیو اهمیتی نمی دهد زیرا به او کمک می کند تا باغ

looking neat and tidy.

را مرتب و مرتب نگه دارد.

Hello there.

سلام.

If you've just clicked on my face.

اگر فقط روی صورت من کلیک کرده باشید.

Hello, everybody.

سلام به همه.

Hello to you.

درود بر تو.

Wherever you are watching in the world, it is nice to see you here today.

در هر کجای دنیا که تماشا می کنید ، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

It is not a hare.

خرگوش نیست.

It is actually a rabbit, a little rabbit, a regular viewer.

این در واقع یک خرگوش است، یک خرگوش کوچک، یک بیننده معمولی.

Yes, it's true.

بله این درست است.

Did you know that that rabbit actually watches

آیا می دانستید که آن خرگوش در واقع

my live stream through the window of my studio?

پخش زنده من را از پنجره استودیو من تماشا می کند؟

It does, honestly. Hello to the live chat.

صادقانه انجام می دهد. سلام به چت زنده

Of course, it would not be the live stream without you on the live chat.

البته، بدون شما در چت زنده، پخش زنده نخواهد بود.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Oh, we have a very interesting

اوه، ما امروز یک رقابت بسیار جالب

competition taking place today here on the live chat.

در چت زنده داریم.

We have a lot of people who arrived at the same time.

ما افراد زیادی داریم که همزمان وارد شدند.

And this is something I'm doing now to be fair

و این کاری است که من اکنون انجام می دهم

to those who arrive at the same time.

تا با کسانی که در همان زمان وارد می شوند منصف باشم.

As other people.

به عنوان افراد دیگر.

So if you are first today,

بنابراین اگر امروز اولین هستید، به

that means you arrived at the same time

این معنی است که همزمان

as the first people on the live chat.

با اولین افراد در چت زنده وارد شده اید.

So congratulations, Valentin.

بنابراین تبریک می گویم، والنتین.

Thank you, Valentin. Vitesse.

متشکرم، والنتین. ویتسه

Maria also said Sica

ماریا همچنین گفت سیکا

we also have Nelly and Willian.

ما نلی و ویلیان را هم داریم.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

You are all first on today's live chat.

همه شما در چت زنده امروز اولین هستید.

A round of applause for everyone. Yes.

یک دور تشویق برای همه. آره.

Congratulations to those who were first on today's live chat.

به کسانی که اولین بار در چت زنده امروز بودند تبریک می گویم.

It is a rather nice day.

روز نسبتا خوبی است.

It is looking colourful outside.

بیرون رنگارنگ به نظر می رسد.

Can I just say it is looking rather nice outside.

فقط می توانم بگویم بیرون نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

It's not sunny, but you can see there is a little bit of blue sky.

آفتابی نیست، اما می توانید ببینید که کمی آسمان آبی وجود دارد.

The blue sky is trying trying to break through

آسمان آبی در تلاش است تا از آن عبور کند،

although it is freezing cold outside at the moment.

اگرچه در حال حاضر بیرون سرد است.

It's not very warm at all.

اصلا خیلی گرم نیست

It is around six maybe five or six

امروز حدود شش تا پنج یا شش

degrees Celsius today.

درجه سانتیگراد است.

It's not very warm at all.

اصلا خیلی گرم نیست

And if you take a close look behind me, you will notice.

و اگر از نزدیک پشت سر من را نگاه کنید متوجه خواهید شد.

Can you see down there?

میتونی اون پایین رو ببینی؟

There is a little bit of yellow

کمی رنگ زرد

in the distance.

در دوردست وجود دارد.

And yes, you can already see that some of the farmer's crops

و بله، شما از قبل می توانید ببینید که برخی از محصولات کشاورز

are now starting to grow so that they're the yellow that you can see on the screen.

اکنون شروع به رشد کرده اند به طوری که به رنگ زردی هستند که می توانید روی صفحه ببینید.

There is actually

در واقع

grape seed coming through already.

دانه انگور در حال حاضر وجود دارد.

So because we had a few days of warm weather

بنابراین از آنجایی که هفته گذشته چند روز هوای گرم داشتیم

last week, a lot of the crop

، بسیاری از محصول

and a lot of the flowers have all suddenly come out.

و تعداد زیادی گل ناگهان بیرون آمدند.

They've come into bloom very, very quickly, in fact.

آنها در واقع خیلی خیلی سریع شکوفا شده اند.

Can I say hello to Francesco Sandro

آیا می توانم به فرانچسکو ساندرو نیز سلام کنم

also 100 Dobby Also we have Usama,

100 دابی همچنین ما اوساما را داریم

who says Ramadan, Mubarak, everyone.

که می گوید رمضان، مبارک، همه.

Yes, it is Ramadan for those who are celebrating that season.

بله، برای کسانی که آن فصل را جشن می گیرند، ماه رمضان است.

I hope you have a superduper time.

امیدوارم اوقات فوق العاده ای داشته باشید.

And of course, I hope you have

و البته امیدوارم

lots of food after you've finished your fasting.

بعد از اتمام روزه تان غذای زیادی داشته باشید.

Of course.

البته.

Hello also to Gulu.

سلام به گولو هم.

We also have maths and physics here today.

ما امروز اینجا ریاضی و فیزیک داریم.

And we also have who else is here today?

و همچنین داریم که چه کسی امروز اینجاست؟

Oh, we have Satori now.

اوه، ما اکنون ساتوری داریم.

Hello, Santa Reno.

سلام، سانتا رنو.

We also have Dave Hello, Dave.

ما همچنین دیو سلام، دیو را داریم.

Dave Ngugi.

دیو نگگی.

I hope I pronounce your name right.

امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

We have some photographs to show you as well.

چند عکس هم داریم که به شما نشان می دهیم.

So many things to get through.

چیزهای زیادی برای گذراندن

I haven't even told you what we're talking about today.

من حتی به شما نگفتم که امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنیم.

We are talking about

ما در مورد

an interesting subject

موضوع جالبی صحبت

Some people might say that it is a subject that is very topical.

می کنیم شاید برخی بگویند موضوعی است که بسیار موضوعی است.

And I would say that, yes, maybe

و من می گویم که، بله،

maybe it is a little bit topical.

شاید کمی موضوعی باشد.

Today.

امروز.

We are talking all about the word

ما در مورد کلمه سیلی صحبت می کنیم

slap. Oh,

. اوه،

that is what we are talking about today.

این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

The word is slap. Oh,

کلمه سیلی است. اوه،

That's what we're looking at today.

این چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم.

That's the reason why I have my big hand, you see, just in case

به همین دلیل است که من دست بزرگم را دارم، می بینید، فقط در صورتی

I have to do some slapping of my own.

که مجبور باشم یک سیلی از خودم انجام دهم.

You know, you never know.

میدونی هیچوقت نمیدونی

You see, I might have to get my big hand

می بینید، اگر کسی بد رفتاری یا بداخلاقی داشته باشد، ممکن است مجبور شوم دست بزرگم را

if someone is misbehaving

or being naughty, I might have to

بگیرم، ممکن است مجبور باشم

give you a slap as well.

به شما سیلی هم بزنم.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Hello?

Also to Inaki.

سلام؟

همچنین به ایناکی.

Where is Lewis?

لوئیس کجاست؟

I haven't seen Lewis today.

من امروز لوئیس را ندیده ام.

Has anyone seen Lewis spend days Hello, Olga.

آیا کسی دیده است که لوئیس روزها را سپری کند سلام، اولگا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots of people joining in with a live chat today.

بسیاری از افراد امروز با یک چت زنده به آن می پیوندند.

Yes, we all live.

بله، همه ما زندگی می کنیم.

And don't forget, every one is welcome.

و فراموش نکنید، همه خوش آمدید.

Golu says in India, we are celebrating the Navratri

گولو می گوید در هند، جشنواره ناوراتری یا ناوراتری را جشن می گیریم

or Navratri festival.

.

Yes, a lot of festivals taking place.

بله، جشنواره های زیادی برگزار می شود.

And of course, this month there is also Easter coming up as well.

و البته در این ماه عید پاک نیز در راه است.

So a lot of people celebrating all sorts of festivals during the month of April.

بنابراین بسیاری از مردم انواع جشنواره ها را در ماه آوریل جشن می گیرند.

Quite a busy month, in fact, you might say.

ممکن است بگویید در واقع یک ماه بسیار شلوغ است.

We do have Steve here today.

ما امروز استیو را اینجا داریم.

Mr. Steve will be coming up for those wondering where he is.

آقای استیو برای کسانی که نمی‌دانند کجاست می‌آید.

He will be here and around

او اینجا خواهد بود و حدود

12 minutes from now.

12 دقیقه دیگر.

Photographs. Yes.

عکس ها آره.

I have some lovely photographs sent to me during the week.

من چند عکس دوست داشتنی در طول هفته برایم فرستاده ام.

And can I say hello to Claudia?

و آیا می توانم به کلودیا سلام کنم؟

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Claudia has sent me a very interesting

کلودیا یک عکس بسیار جالب

photograph of her dog

از سگش برای من فرستاده است

But this is no ordinary dog.

اما این یک سگ معمولی نیست. ظاهراً

This is a dog, apparently, that has lots of different names.

این سگی است که نام های مختلفی دارد.

So everyone in Claudia's family

بنابراین همه افراد خانواده کلودیا

give this dog its own name.

به این سگ نام خود را می دهند.

And to help us, along with this story,

و برای کمک به ما، در کنار این داستان،

Claudia has actually explained what happened.

کلودیا در واقع آنچه اتفاق افتاده را توضیح داده است.

Mr. Duncan talking about pets.

آقای دانکن در مورد حیوانات خانگی صحبت می کند.

Here is my dog.

اینجا سگ من است.

It was a present for my mother.

این هدیه برای مادرم بود.

My niece called him Jared,

خواهرزاده‌ام او را جرد صدا می‌کرد،

but then decided to call him Norberto.

اما بعد تصمیم گرفت او را نوربرتو صدا کند.

My mother called him Taquito, and that means little.

مادرم او را تاکیتو صدا می‌کرد و این یعنی کم.

My father called him Biko.

پدرم او را بیکو صدا می کرد.

And that means Bug.

و این یعنی باگ.

I call him Pedro or Pedrito.

من به او پدرو یا پدریتو می گویم.

That means dog or little dog.

یعنی سگ یا سگ کوچولو.

That's all today. Total for now.

امروز همه همین است. در حال حاضر مجموع

Mr. Duncan, thank you, Claudia. And

آقای دانکن، متشکرم، کلودیا. و

thank you also for the photograph

همچنین از شما برای

of your dog, who apparently is called Jared.

عکس سگ خود که ظاهراً جارد نام دارد سپاسگزارم.

Norberto Chiquito

نوربرتو چیکیتو

Beco Pedro Burrito.

بکو پدرو بوریتو.

Or, as I like to say,

یا همانطور که دوست دارم

the little dog.

بگویم سگ کوچولو.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

And also, thank you for the photograph of your new computer.

و همچنین، بابت عکس کامپیوتر جدیدتان متشکرم.

And look, look who it is.

و نگاه کن ببین کیه

Claudia, I can see that you are watching

کلودیا، می بینم که شما در حال تماشای

one of our live streams on your new computer.

یکی از پخش زنده ما در رایانه جدید خود هستید.

Very nice.

بسیار خوب.

But all I can say is I don't think that photograph makes me look very good.

اما تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که فکر نمی‌کنم آن عکس من را خیلی خوب نشان دهد.

Mr. Steve looks lovely, but I look terrible.

آقای استیو دوست داشتنی به نظر می رسد، اما من وحشتناک به نظر می رسم.

I don't know why

نمی

I don't look very good in that photograph.

دانم چرا در آن عکس خیلی خوب به نظر نمی رسم.

I look like I'm falling asleep.

انگار دارم خوابم میبره

Thank you, Claudia, for your photos.

با تشکر از شما، کلودیا، برای عکس های شما.

We also have some other photographs to look at as well.

همچنین تعدادی عکس دیگر نیز برای مشاهده داریم.

And we have a lovely email as well.

و ما یک ایمیل دوست داشتنی نیز داریم.

Sent in during the week.

در طول هفته ارسال شد.

Hello to Mom, Marjo or Maria?

سلام به مامان، مارجو یا ماریا؟

I think it's actually Maria.

من فکر می کنم در واقع ماریا است.

Maria I don't want to hide, so I will introduce myself, Mr.

ماریا من نمی خواهم پنهان کنم، پس خودم را معرفی می کنم، آقای

Duncan.

دانکن.

I'm a 58 year old woman from the north of Finland.

من یک زن 58 ساله از شمال فنلاند هستم.

I have watched your channel since COVID 19 started.

من از زمانی که کووید 19 شروع شده کانال شما را تماشا کرده ام.

I know I have a lot of new viewers

می دانم که بینندگان جدید زیادی دارم

that joined me during the lockdown around the world.

که در طول قرنطینه در سراسر جهان به من پیوستند.

I really enjoy your company.

من واقعا از همراهی شما لذت می برم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you. Maria. Or merger.

متشکرم. ماریا یا ادغام.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Very nice.

بسیار خوب.

Do we have any more photographs?

آیا عکس دیگری داریم؟

Oh, yes, I do.

اوه، بله، دارم.

I have another photograph from Louis.

من یک عکس دیگر از لویی دارم.

Or should I say Louis?

یا باید بگم لویی؟

Mendez has sent a photograph

مندز عکسی فرستاده است

looking out of the window towards.

که از پنجره به سمت بیرون نگاه می کند.

Oh, I can see that you have some lovely blossom on the tree outside your window.

اوه، من می توانم ببینم که شما چند شکوفه دوست داشتنی روی درخت بیرون پنجره خود دارید.

All I can say is I'm jealous because you have a very nice view

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که حسادت می کنم زیرا شما منظره بسیار زیبایی

of the cherry blossom right outside.

از شکوفه های گیلاس درست بیرون دارید.

You don't even have to go outside to see.

حتی لازم نیست برای دیدن بیرون بروید.

It's very lovely, in fact.

در واقع خیلی دوست داشتنی است

Can I also say hello to all those watching in Japan?

آیا می توانم به همه کسانی که در ژاپن تماشا می کنند سلام کنم؟

Because today is a special day for those in Japan.

زیرا امروز یک روز ویژه برای کسانی است که در ژاپن هستند.

Today in Tokyo, it is peak NAMI.

امروز در توکیو اوج NAMI است.

The annual ritual of cherry blossom viewing the flowers

مراسم سالانه شکوفه‌های گیلاس با مشاهده گل‌ها

reach full bloom in Tokyo, on Sunday, which is today

در روز یکشنبه در توکیو به شکوفه می‌رسد، که امروز

four days earlier than average,

چهار روز زودتر از میانگین،

but five days later than last year.

اما پنج روز دیرتر از سال گذشته است.

And the reason for this is apparently

و دلیل این امر ظاهراً

it's all relating to the temperature.

همه به دما مربوط می شود.

So as soon as the temperature changes,

بنابراین به محض تغییر دما،

whether it becomes warmer or cooler,

گرمتر یا سردتر شدن آن،

it depends on how fast the cherry blossom actually comes out.

بستگی به سرعت بیرون آمدن شکوفه های گیلاس دارد.

So as I understand it, the warm weather

بنابراین همانطور که من درک می کنم، هوای گرم

will bring out the cherry blossom

باعث بیرون آمدن شکوفه های گیلاس می شود

and then the cold weather will delay the cherry blossoms coming out.

و سپس هوای سرد بیرون آمدن شکوفه های گیلاس را به تاخیر می اندازد.

So I think that's the reason why they are very sensitive

بنابراین فکر می کنم به همین دلیل است که آنها

to the environment and the temperature.

به محیط و دما بسیار حساس هستند.

So whether or not it is warm or cold, will decide

بنابراین گرم یا سرد بودن آن تعیین می کند

how quickly they come out.

که چقدر سریع بیرون بیایند.

Here's an interesting question that I want to ask today as well.

در اینجا یک سوال جالب است که می خواهم امروز نیز بپرسم.

Because I like to ask questions.

چون دوست دارم سوال بپرسم.

It's not all about videos and rabbits

همه چیز در مورد فیلم ها و خرگوش ها

and snow

capped mountains There are other things to talk about as well.

و کوه های پوشیده از برف نیست

، چیزهای دیگری نیز وجود دارد که می توان در مورد آنها صحبت کرد.

I was looking at my computer this morning.

امروز صبح داشتم به کامپیوترم نگاه می کردم.

The computer that I built myself a fancy pants

کامپیوتری که برای خودم یک شلوار فانتزی

and I was looking at some of my programmes that I have running.

ساختم و داشتم به برخی از برنامه هایم که در حال اجرا هستند نگاه می کردم.

So when I talk about programmes, I mean the things that help you to do

بنابراین وقتی در مورد برنامه‌ها صحبت می‌کنم، منظورم چیزهایی است که به شما کمک می‌کند تا

all of those necessary jobs like typing

همه آن کارهای ضروری مانند تایپ کردن،

and writing and saving things, video editing.

نوشتن و ذخیره چیزها، ویرایش ویدیو را انجام دهید.

So inside my computer, I have lots of different types of software.

بنابراین در داخل کامپیوترم، انواع مختلفی از نرم افزارها را دارم.

And I was wondering what the oldest software is that you have.

و من تعجب کردم که قدیمی ترین نرم افزاری که دارید چیست؟

There are people nowadays still. Can you believe it?

این روزها هنوز افرادی هستند. می تونی باور کنی؟

There are still people running Windows XP.

هنوز افرادی هستند که از ویندوز XP استفاده می کنند.

I was around many years ago, but there are some people

من سال ها پیش در آنجا بودم، اما برخی از افراد

still running the Windows operating system.

هنوز هم از سیستم عامل ویندوز استفاده می کنند.

The XP version which was around in the late 1990s.

نسخه XP که در اواخر دهه 1990 عرضه شد.

I think I remember XP.

فکر کنم XP یادمه.

I always thought that that was a very good version of the operating system.

من همیشه فکر می کردم که این یک نسخه بسیار خوب از سیستم عامل است.

But I also noticed this morning that I still have the old version

اما امروز صبح متوجه شدم که هنوز نسخه

of Microsoft Left Office Word, and my version

قدیمی Microsoft Left Office Word را دارم و نسخه من

is from 2007,

مربوط به سال 2007 است

and it still works perfectly

و هنوز هم عالی

It still works very smoothly, in fact.

کار می کند و در واقع هنوز هم بسیار روان کار می کند.

So what is the oldest software that you are using?

بنابراین قدیمی ترین نرم افزاری که استفاده می کنید چیست؟

Maybe you are using an old operating system in your computer,

شاید از یک سیستم عامل قدیمی در رایانه خود استفاده می کنید،

maybe something you haven't used

شاید چیزی که

for a long time, but you still have it inside your computer.

مدت زیادی است از آن استفاده نکرده اید، اما هنوز آن را در رایانه خود دارید.

So is there something, maybe a piece of software?

بنابراین چیزی وجود دارد، شاید یک نرم افزار؟

For example, I have Microsoft Office word, 2007.

به عنوان مثال، من مایکروسافت آفیس word، 2007 را

I still have it and I still use it

دارم. من هنوز آن را دارم و هنوز هم از آن استفاده می کنم

and it works perfectly.

و کاملاً کار می کند.

But what about you?

اما شما چطور؟

Do you have some software, maybe your operating system?

آیا نرم افزاری دارید، شاید سیستم عامل شما؟

Of course.

البته.

There were many versions

نسخه های زیادی

of Windows, the operating system,

از ویندوز وجود داشت، سیستم عامل،

which I believe is still the most popular operating system.

که به اعتقاد من هنوز هم محبوب ترین سیستم عامل است.

So PCs,

بنابراین رایانه های شخصی،

laptops.

لپ تاپ ها.

Many people still use the old versions of those operating systems.

بسیاری از مردم هنوز از نسخه های قدیمی آن سیستم عامل ها استفاده می کنند.

Some people still use Windows XP,

برخی از مردم همچنان از ویندوز XP استفاده می کنند،

as I said, and also Windows Vista

همانطور که گفتم، و همچنین ویندوز ویستا

Windows Vista I think

ویندوز ویستا فکر می کنم

was my favourite one.

مورد علاقه من بود.

I always loved Windows Vista

من همیشه ویندوز ویستا را دوست

Am I pronouncing it right?

داشتم آیا آن را درست تلفظ می کنم؟

Windows Vista.

ویندوز ویستا.

I love that one.

من آن یکی را دوست دارم.

Oh, Rafael says I run Windows seven on my PC.

اوه، رافائل می گوید من ویندوز هفت را روی رایانه شخصی خود اجرا می کنم.

Oh, yes, of course.

اوه، بله، البته.

Windows seven was also very popular.

ویندوز هفت نیز بسیار محبوب بود.

In fact, there are many people still running Windows

در واقع، افراد زیادی هستند که هنوز ویندوز

seven on their computers, even though these days,

هفت را روی رایانه های خود اجرا می کنند، حتی اگر این روزها،

as I understand it, you can't get any updates

همانطور که می فهمم، نمی توانید هیچ به روز رسانی دریافت کنید

And of course, now we have Windows 11,

و البته، اکنون ما ویندوز 11 را داریم

which many people have found

که بسیاری از افراد دریافته اند

that they can't use or they are not able to update

که می توانند استفاده نمی کنند یا نمی توانند به روز شوند

because their computer is not powerful enough.

زیرا رایانه آنها به اندازه کافی قدرتمند نیست.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

So what Windows have done?

پس ویندوز چه کرده است؟

They've made their operating system much better and more powerful.

آنها سیستم عامل خود را بسیار بهتر و قدرتمندتر کرده اند.

But the only problem is most computers that people have

اما تنها مشکل این است که اکثر رایانه‌هایی که

nowadays are not powerful enough to actually run Windows

امروزه مردم دارند به اندازه کافی قدرتمند نیستند که بتوانند ویندوز

11 on them, which I find rather strange.

11 را روی آنها اجرا کنند، که به نظر من بسیار عجیب است.

So I think for the time being I am going to continue using Windows Ten.

بنابراین فکر می کنم فعلاً به استفاده از ویندوز ده ادامه خواهم داد.

So that's what I use for those wondering.

بنابراین این چیزی است که من برای کسانی که تعجب می کنند استفاده می کنم.

I use Windows ten professional

من از ویندوز ده حرفه ای

on my computer to operate everything

بر روی کامپیوترم استفاده می کنم تا همه چیزهایی را

I owned my

office 2000 at that time. Yes.

که در آن زمان دفتر 2000 داشتم، اجرا کنم. آره.

I think that is also quite an old version.

من فکر می کنم که آن نیز یک نسخه کاملا قدیمی است.

2000.

2000.

That's going back quite a long way, isn't it?

این به گذشته بسیار دور برمی گردد، اینطور نیست؟

Sandra says my PC is made by Dell.

ساندرا می گوید کامپیوتر من ساخت دل است.

Do you remember when Dell?

یادت هست دل کی بود؟

Dell used to be everywhere.

دل قبلا همه جا بود.

They used to be one of the biggest sellers of PCs.

آنها قبلا یکی از بزرگترین فروشندگان رایانه های شخصی بودند.

Many years ago, who remembers Dell?

سال ها پیش، چه کسی دل را به خاطر می آورد؟

But I think these days, not many people even know that Dell still exists.

اما من فکر می کنم این روزها ، بسیاری از مردم حتی نمی دانند که Dell هنوز وجود دارد.

But yes, you are right.

اما بله حق با شماست.

Very good computers is what they made.

کامپیوترهای بسیار خوب همان چیزی است که آنها ساخته اند. ساندرا می گوید،

They were actually very good

آنها در واقع بسیار خوب بودند.

My computer is from

کامپیوتر من متعلق به

2011, says Sandra.

سال 2011 است.

And it is running Windows seven

و ویندوز هفت را اجرا

Oussama says Windows 11 sucks.

می کند. اوساما می گوید ویندوز 11 بد است.

It makes yes, it is forcing people to buy a new computer.

این باعث می شود بله، مردم را مجبور به خرید یک کامپیوتر جدید می کند.

Thank you for saying that because I think you're right.

ممنون که گفتی چون فکر می کنم حق با توست.

I don't agree.

من موافق نیستم

When a new operating system comes along

وقتی یک سیستم عامل جدید به وجود می آید

and lots of people are forced,

و افراد زیادی مجبور می شوند،

they are forced to buy a new computer.

مجبور می شوند یک کامپیوتر جدید بخرند.

I don't quite agree with that.

من کاملا با آن موافق نیستم.

I think that is very naughty, in fact, to do that.

من فکر می کنم که انجام این کار بسیار شیطنت آمیز است.

Willian says my

ویلیان می گوید

personal laptop is a positive Evo.

لپ تاپ شخصی من یک Evo مثبت است.

It is a Brazilian computer industry

این یک صنعت کامپیوتر برزیل است

or it is a Brazilian computer product.

یا یک محصول کامپیوتری برزیل است.

And the software that I'm running is Windows Ten.

و نرم افزاری که من اجرا می کنم ویندوز ده است.

Yes, a lot of people would appear to be enjoying Windows Ten nowadays, including myself.

بله، به نظر می رسد بسیاری از مردم ، از جمله من، امروزه از ویندوز ده لذت می برند.

I think it is probably probably the best operating system

فکر می‌کنم احتمالاً بهترین سیستم عاملی است

that I've used for many years.

که سال‌ها از آن استفاده کرده‌ام.

It works very well with all of the things that I run in my computer.

با همه چیزهایی که من در رایانه خود اجرا می کنم بسیار خوب کار می کند.

So yes, I do like Windows Ten.

بنابراین بله، من ویندوز ده را دوست دارم.

I think it works very well

من فکر می کنم خیلی خوب کار می کند

Olga says, I have Dell monitors.

اولگا می گوید، من مانیتور Dell دارم.

Yes, I used to get correspondence all the time.

بله، من همیشه نامه نگاری می کردم.

From Dell.

از دل

Dell Computers.

کامپیوترهای دل

Although over the years I think they've they've had difficulty keeping up with the market.

اگرچه در طول سال‌ها فکر می‌کنم آنها برای همگام شدن با بازار مشکل داشته‌اند.

I think that's one of the reasons why, you see, I think it is

فکر می‌کنم این یکی از دلایلی است که می‌بینید، فکر می‌کنم

Mr. Steve is going to be with us in a few moments

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با

and well, we will be talking about words,

ما خواهد بود و خوب، ما در مورد کلمات،

phrases connected to the word

عبارات مرتبط با کلمه

slap.

سیلی صحبت خواهیم کرد.

That's what we are doing today.

این کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

However, before that before Mr.

با این حال، قبل از اینکه آقای

Steve arrives, we are going to have a look at one of my English lessons.

استیو بیاید، می‌خواهیم نگاهی به یکی از درس‌های انگلیسی من بیندازیم.

This is an excerpt taken from one of my full English lessons

این گزیده ای است که از یکی از درس های کامل انگلیسی من گرفته شده است

And this is actually full English number six.

و این در واقع شماره شش کامل انگلیسی است.

And then after this,

و بعد از این،

he will be here in the studio line here.

او در خط استودیو اینجا خواهد بود.

Oh, almost.

اوه، تقریبا.

It's Mr. Steve.

این آقای استیو است.

He's on his way

او در راه است

There are words in English that have been formed

در زبان انگلیسی کلماتی هستند که از به هم

by joining one or more separate words together.

پیوستن یک یا چند کلمه مجزا به یکدیگر تشکیل شده اند.

These are called compound words.

به این کلمات مرکب می گویند.

To compound is to push and mix more than one thing together

مرکب کردن یعنی فشار دادن و مخلوط کردن بیش از یک چیز با هم

to form something new.

تا چیزی جدید تشکیل شود.

A compound word is the result of joining two or more words together.

کلمه مرکب حاصل به هم پیوستن دو یا چند کلمه به یکدیگر است.

Many other

بسیاری از

languages besides English have compound words in them.

زبان های دیگر به جز انگلیسی دارای کلمات مرکب هستند.

There are many compound words in English.

در زبان انگلیسی کلمات مرکب زیادی وجود دارد.

Commonly used.

معمولا استفاده می شود.

Compound words include.

کلمات مرکب شامل.

Inside.

داخل.

Upon in. To.

پس از ورود به.

Because another cannot without

از آنجا که دیگری

a noun can perfectly describe

بدون اسم نمی تواند

the use of something as a compound word

کاملاً استفاده از چیزی را به عنوان یک کلمه ترکیبی به عنوان یک کلمه مرکب

doghouse birdcage

fishbowl or towboat

dishcloth work top screwdriver.

توصیف کند.

A compound word can be formed by using more than two words.

یک کلمه مرکب را می توان با استفاده از بیش از دو کلمه تشکیل داد.

Examples include in so much notwithstanding

به عنوان مثال می توان به موارد زیادی اشاره کرد که در

counterclockwise is plain clothed, smart, aforementioned

خلاف جهت عقربه های ساعت لباس ساده، هوشمند، فوق الذکر

and so forth.

و غیره است.

Nevertheless,

با این وجود،

it would be fair to say that compound words are commonplace in English.

منصفانه است که بگوییم کلمات مرکب در زبان انگلیسی رایج هستند.

You might even say that they are everywhere

حتی ممکن است بگویید که آنها همه جا هستند

You may have noticed that many words

شاید متوجه شده باشید که بسیاری از کلمات

in English have more than one meaning or use.

در انگلیسی بیش از یک معنا یا کاربرد دارند.

A good example of this is the word sense

یک مثال خوب برای این کلمه کلمه حس است

At first glance, this seems like a simple basic word,

در نگاه اول، این یک کلمه ساده به نظر می رسد،

but in fact sense has many connotations.

اما در واقع معنا دارای معانی زیادی است.

We can make sense of something which means to understand it.

ما می توانیم چیزی را معنا کنیم که به معنای درک آن است.

We can sense that something is wrong, which means to feel

ما می توانیم احساس کنیم که چیزی اشتباه است، به این معنی که

or perceive an approaching danger or event.

خطر یا رویدادی را که در حال نزدیک شدن است احساس یا درک کنیم.

We can be senseless or do something senseless.

ما می توانیم بی احساس باشیم یا کاری بیهوده انجام دهیم.

This means that the action has no motive or justification

این بدان معناست که عمل هیچ

A senseless act is an action

that is irrational and unreasonable.

انگیزه و توجیهی ندارد.

To say that something makes no sense is to express

گفتن اینکه چیزی معنا ندارد، بیان

bewilderment and confusion.

سرگشتگی و سردرگمی است.

None of this makes any sense to me.

هیچ کدام از اینها برای من معنی ندارد.

Then, of course, we can express the opposite

سپس، البته، می توانیم برعکس را بیان کنیم

and say that something makes perfect sense.

و بگوییم که چیزی کاملاً منطقی است.

That action is justified.

آن اقدام موجه است.

It all makes perfect sense to me.

همه چیز برای من کاملاً منطقی است.

Can you see what I am playing with here?

میبینی اینجا با چی بازی میکنم؟

These are foxes.

اینها روباه هستند.

Well, in fact, they are just models.

خوب، در واقع، آنها فقط یک مدل هستند.

But I really like the way they have been made.

اما من واقعاً طرز ساخت آنها را دوست دارم.

The person who made them has really captured

کسی که آنها را ساخته است واقعاً

the character

شخصیت را تسخیر کرده است

Can you see what I'm carrying here?

آیا می توانید ببینید من اینجا چه چیزی را حمل می کنم؟

I have an arm full of logs.

من یک بازوی پر از کنده دارم.

These are for the wood burner in my house.

اینها برای هیزم سوز خانه من است.

I burn these logs in a log burner.

من این سیاههها را در یک سوزن سوزن می سوزانم.

The word log can be used in many ways.

کلمه log را می توان به طرق مختلف به کار برد.

As a verb, it means to record the details of something.

به عنوان فعل به معنای ثبت جزئیات چیزی است.

Normally, in writing, you write down the details

به طور معمول، در نوشتن،

of something you log it.

جزئیات چیزی را که آن را ثبت می کنید، یادداشت می کنید.

A journal can be described as a log

ژورنال را می‌توان به‌عنوان سیاهه‌ای توصیف کرد که

to chop down trees on a large scale

درخت‌ها را در مقیاس بزرگ خرد می‌کند

and then sell the wood is logging to sign in or enter your password on a computer

و سپس چوب را برای ورود به سیستم می‌فروشد یا رمز عبور خود را در رایانه

is to log in or log on.

وارد می‌کند، برای ورود یا ورود به سیستم.

Then there is the noun that describes the pieces of wood that have been chopped up

سپس اسمی وجود دارد که تکه‌های چوبی را توصیف می‌کند که

a single log,

یک کنده،

a log pile, or an armful of logs

یک انبوه کنده یا یک بغل از کنده‌های چوب خرد شده‌اند و

all ready to go on the log burner.

همه آماده هستند تا روی مشعل چوب بروند.

So as to keep me nice and warm during this cold spell.

تا در این دوره سرد من را خوب و گرم نگه دارد.

If you are a regular viewer,

اگر بیننده دائمی باشید،

then you will know that I love food.

پس می دانید که من عاشق غذا هستم.

Can you guess what my most favourite snack is?

آیا می توانید حدس بزنید مورد علاقه ترین میان وعده من چیست؟

The thing I like to nibble on the most.

چیزی که بیشتر از همه دوست دارم بهش بخورم

The one food I often get a craving for.

غذایی که من اغلب هوسش می کنم.

Okay.

باشه.

I will tell you my most favourite snack is

من به شما می گویم که محبوب ترین میان وعده من

cheese.

پنیر است.

Yes, it is true.

بله این درست است.

I love

من دوست دارم

to nibble on cheese.

پنیر بخورم.

There are many reasons why I love cheese.

دلایل زیادی وجود دارد که چرا من عاشق پنیر هستم.

Firstly, there are so many varieties

اولاً، انواع بسیار زیادی وجود دارد،

so many flavours of cheese

بنابراین طعم‌های بسیاری از پنیر

from mild to extra mature

از پنیرهای ملایم تا بسیار بالغ

cheeses can vary in shape and colour to some

می‌تواند از نظر شکل و رنگ متفاوت باشد تا برخی

all round and white, while others can be square and red.

کاملاً مدور و سفید، در حالی که بقیه می‌توانند مربع و قرمز باشند.

Some cheeses have a strong odour

برخی از پنیرها بوی قوی

who are

دارند که

cheese is made from the milk of a cow or goat.

پنیر از شیر گاو یا بز تهیه می شود.

Each type of cheese has its own name.

هر نوع پنیر نام خاص خود را دارد.

This name normally relates to where it was originally produced.

این نام معمولاً مربوط به جایی است که در ابتدا تولید شده است.

For example, cheddar cheese was first made in cheddar

به عنوان مثال، پنیر چدار برای اولین بار در چدار

Somerset, which is in the UK.

سامرست، که در انگلستان است، ساخته شد.

Red List.

لیست قرمز.

The cheese was first made in Leicestershire and is red in colour

این پنیر برای اولین بار در لسترشر ساخته شد و به رنگ قرمز است

One of the smelliest cheeses

must be the variety known as stinking bishop.

.

This cheese is also produced here in the UK

این پنیر نیز در اینجا در

in the county of Gloucestershire.

انگلستان در شهرستان گلوسسترشر تولید می شود.

Each country has its own famous cheese.

هر کشوری پنیر معروف خود را دارد.

France has its camembert cheese.

فرانسه پنیر کامبرت خود را دارد.

Greece has its feta cheese, which is made from goat's milk.

یونان پنیر فتا خود را دارد که از شیر بز تهیه می شود.

Italy has its parmesan cheese,

ایتالیا پنیر پارمزان خود را دارد

which is normally grated and sprinkled onto pasta.

که معمولاً رنده شده و روی پاستا می پاشند.

Or you could try some mozzarella cheese, which is used to make pizza topping.

یا می توانید مقداری پنیر موزارلا را امتحان کنید که از آن برای تهیه رویه پیتزا استفاده می شود.

There are many hundreds of varieties of cheese around the world,

صدها نوع پنیر در سراسر جهان وجود

all of which I would love to try.

دارد که من دوست دارم همه آنها را امتحان کنم.

But sadly, I cannot, as I would

اما متأسفانه، نمی‌توانم، چون

put on weight and get very, very fat

وقتی مردم از دوستان و خانواده‌شان عکس می‌گیرند، چاق می‌شوم و خیلی خیلی چاق می‌شوم

when people take photographs of their friends and family.

.

They normally ask the subjects to say cheese as it encourages

آنها معمولاً از سوژه‌ها می‌خواهند که پنیر را بگویند، زیرا

everyone being photographed to smile cheese.

همه کسانی که از آنها عکس می‌گیرند تشویق می‌کنند تا پنیر لبخند بزنند.

I must say all this talk of cheese is making me feel

باید بگویم همه این صحبت ها در مورد پنیر باعث می شود من

quite hungry.

کاملاً گرسنه باشم.

It was one of my many YouTube video lessons

این یکی از چندین درس ویدیویی من در یوتیوب بود

and there are quite a few now that you can watch because I've been doing this for ever such a long time.

و اکنون تعداد کمی وجود دارد که می توانید آنها را تماشا کنید زیرا من مدت زیادی است که این کار را انجام داده ام.

Over 15 years.

بیش از 15 سال.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Well, I can't Hmm.

خوب، من نمی توانم هوم.

Here he is.

او اینجا است.

Here he comes.

اینجا او می آید.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello. Wonderful viewers across the globe.

سلام. بینندگان شگفت انگیز در سراسر جهان.

If you are having a lovely time today with Mr.

اگر امروز اوقات خوبی را با آقای

Duncan, and I hope it gets even better now I'm here.

دانکن سپری می کنید، و امیدوارم اکنون بهتر شود، من اینجا هستم.

Yes, I want an ego.

بله، من یک نفس می خواهم.

All I can say is I think the quality of this show will improve a lot.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که فکر می کنم کیفیت این نمایش خیلی بهتر خواهد شد.

Now, you'll hear.

حالا، خواهی شنید

I doubt that, Mr. Duncan, but you never know.

من شک دارم، آقای دانکن، اما شما هرگز نمی دانید.

I've been out in the garden it's lovely weather, Mr.

من در باغ رفته ام، هوای خوبی است، آقای

Duncan.

دانکن.

I've been out there working hard, physically,

من در آنجا به سختی کار می‌کردم، از نظر فیزیکی،

building up my muscles while you've been here, sitting down,

در حالی که شما اینجا بودید، عضلاتم را تقویت می‌کردم، نشسته‌ام

sort of typing away and preparing things for today's lesson.

، تایپ می‌کردم و چیزهایی را برای درس امروز آماده می‌کردم.

I think it's quite an interesting one today.

من فکر می کنم امروز بسیار جالب است.

Is it very topical?

آیا خیلی موضوعی است؟

Yes, very topical.

بله خیلی موضوعی

It is very topical today. Yes.

امروز خیلی موضوعی است. آره.

Because today we are talking about

چون امروز صحبت

the word slap.

از کلمه سیلی است.

And apparently a lot of people are very interested in this word at the moment.

و ظاهراً در حال حاضر افراد زیادی به این کلمه علاقه مند هستند.

For various reasons.

به دلایل مختلف.

Yes. So that's the reason why I have my big hand just in case I have to slap somebody.

آره. پس به همین دلیل است که من دست بزرگم را فقط در صورتی که مجبور باشم به کسی سیلی بزنم، است.

Maybe someone will insult Mr.

شاید کسی به آقای

Steve about his hair.

استیو درباره موهایش توهین کند.

I will have to march over

and I will have to give you a good slap.

من باید راهپیمایی کنم و باید یک سیلی خوب به تو بزنم.

All right.

خیلی خوب.

Well, it may be may be all insult to you, Mr. Duncan.

خوب، ممکن است همه چیز به شما توهین باشد، آقای دانکن.

Oh, I see.

And you'll have to slap me.

اوه می فهمم.

و تو باید به من سیلی بزنی

But where would you slap me?

اما کجا به من سیلی میزنی؟

The question.

سوال.

You mean like this? Oh,

منظورت اینجوریه؟ اوه،

like that.

همینطور.

That didn't look like a certain

که شبیه یک

film star.

ستاره خاص سینما نبود.

That was what he's talking about.

این چیزی بود که او در مورد آن صحبت می کرد.

I'm referring to the incident.

من به حادثه اشاره می کنم.

Yeah, that was it.

آره همین بود

That was a re-enactment.

این یک اجرای مجدد بود.

That was a re-enactment.

این یک اجرای مجدد بود.

Yes. It's just very quickly again. Oh,

آره. دوباره خیلی سریع است. اوه،

that's what happened.

همین اتفاق افتاد.

Bob, we don't want any slapping here.

باب، ما اینجا سیلی نمی‌خواهیم.

Oh, don't tell me it wants to be slapped.

اوه، به من نگو ​​که می خواهد سیلی بخورد.

Oh, well, that's not surprising, really.

اوه، خوب، واقعاً تعجب آور نیست.

Well, joking, of course.

خب، البته، شوخی.

Well, we will be getting deep, very deep into that later.

خوب، ما بعداً عمیقاً بسیار عمیق خواهیم شد.

Thank you for the compliments on my shirt.

از شما برای تعریف و تمجید از پیراهن من سپاسگزارم.

I have worn this before.

من قبلا این را پوشیده ام.

Many times.

چندین بار.

Many, many times.

But do you still nice to get compliments.

بارها و بارها.

اما آیا شما هنوز هم از دریافت تعریف و تمجید خوشتان می آید.

Do you have any other shirts?

آیا پیراهن دیگری دارید؟

I'm starting to think I'm running out.

کم کم دارم فکر می کنم دارم تمام می شوم.

You buy anything out?

چیزی میخری؟

You only have three shirts.

شما فقط سه پیراهن دارید.

Uh oh. Right.

اوه اوه درست.

Oussama says I was my friend. Oh,

اوساما می گوید من دوستم بودم. اوه،

I think it's cultural.

فکر می کنم فرهنگی است.

You can probably get away with it in certain countries and certain cultures.

شما احتمالاً می توانید در برخی کشورها و فرهنگ های خاص از آن دور شوید.

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know either. So best not to say that.

من هم نمی دانم. پس بهتر است این را نگوییم.

Hello.

Also, can I say hello to Angelo?

سلام.

همچنین، آیا می توانم به آنجلو سلام کنم؟

Angelo Lopez, who says I am studying English in London.

آنجلو لوپز که می گوید من در لندن انگلیسی می خوانم.

London is central stick.

لندن چوب مرکزی است.

Well, it is. It's a busy place.

خوب، این است. جای شلوغی است

Lots of people, lots of noise, lots of places to go

جمعیت زیاد، سر و صدای زیاد، مکان های زیادی برای

to, lots of beautiful places and also places to have a good time.

رفتن، مکان های بسیار زیبا و همچنین مکان هایی برای گذراندن اوقات خوش.

You might even be able to find somewhere

حتی ممکن است بتوانید جایی پیدا کنید

to get slapped

که هر

as much as you want.

چقدر که می خواهید سیلی بخورید.

Well, it could become the new thing if anybody

خوب، اگر کسی به کسی در خانواده شما توهین کند، می تواند چیز جدیدی باشد

insults somebody in your family.

.

Uh, maybe your spouse or your partner.

اوه، شاید همسرت یا شریک زندگیت.

Maybe that's going to be the thing.

شاید موضوع همین باشد.

Everybody doesn't get up, and they select the person that said that.

همه بلند نمی شوند و شخصی را که این را گفته است انتخاب می کنند.

So there is Mr. Steve encouraging Let me just you.

بنابراین آقای استیو تشویق می‌کند اجازه بدهید فقط شما را تشویق کنم.

You have to stop, Steve.

باید بایستی استیو.

Do I have to keep explaining this?

آیا باید به توضیح این موضوع ادامه دهم؟

Well, I don't think I'd actually finished.

خوب، فکر نمی کنم واقعاً تمام کرده باشم.

So you interrupted me.

پس حرفم را قطع کردی

I never know when you're going to finish. That's the verb

من هرگز نمی دانم چه زمانی می خواهید تمام کنید. این فعل است

So there is Steve encouraging domestic violence, not me.

بنابراین استیو خشونت خانگی را تشویق می کند، نه من.

I am against slapping unless it is consensual.

من با سیلی زدن مخالفم مگر اینکه اجماعی باشد.

The Prince of Bel-Air has been banned from the US.

شاهزاده بل ایر از ورود به آمریکا محروم شد.

Well, I think he resigned, but I think he was going to be pushed aside.

خوب، من فکر می کنم او استعفا داد، اما فکر می کنم او قرار بود کنار گذاشته شود.

Yeah, so, I mean, what's.

آره پس منظورم چیه

What's so incredible is that all people are talking about.

چیزی که خیلی باورنکردنی است این است که همه مردم در مورد آن صحبت می کنند.

I mean, there's so much going on in the world, and yet it has consumed

منظورم این است که در دنیا خیلی اتفاق می افتد و با این حال

the media for the last two or three days.

در دو سه روز گذشته رسانه ها را درگیر کرده است.

Who Will Smith's that?

ویل اسمیت کیست؟

That's all people have been, you know?

این تمام چیزی است که مردم بوده اند، می دانید؟

And so that was the most important thing that's going on in the world. Yes.

و بنابراین این مهمترین چیزی بود که در دنیا در حال وقوع است. آره.

The Oscars is just fantasy world for a few rich celebrities

اسکار فقط دنیای فانتزی است برای چند سلبریتی

who are living in this little bubble that is not reality in any way, shape or form.

ثروتمند که در این حباب کوچک زندگی می کنند که به هیچ وجه، شکل و شکل واقعیت ندارد.

And somehow it takes over

و به

the whole of the media, which is ridiculous, really, isn't it?

نوعی کل رسانه را در اختیار می گیرد، که واقعاً مضحک است، اینطور نیست؟

It's what we call a happening.

این چیزی است که ما آن را یک اتفاق می نامیم.

Hmm. No, that's what it's actually called many years ago.

هوم نه، این همان چیزی است که سال ها پیش در واقع به آن می گویند.

There's a very famous happening that happened.

یک اتفاق بسیار معروف وجود دارد که اتفاق افتاده است.

And a happening is when something quite spectacular

و یک اتفاق زمانی است که یک اتفاق کاملاً دیدنی

or unexpected occurs and lots of people witness it.

یا غیرمنتظره رخ می دهد و افراد زیادی شاهد آن هستند.

And that's what we call a happening.

و این چیزی است که ما آن را یک اتفاق می نامیم.

Many years ago, there was a programme I think it was called Fridays.

سال ها پیش برنامه ای بود که فکر می کنم به نام جمعه ها بود.

Very famously, there was a huge fight

بسیار معروف، دعوای بزرگی بود

that broke out during a sketch between

که در طول طرحی بین

I think it was Andy Kaufman and Michael Richards from Seinfeld.

فکر می کنم اندی کافمن و مایکل ریچاردز از سینفلد درگرفت.

And they got into a fight

و آنها در طول یک طرح زنده با هم درگیر

during a

شدند

live sketch and I think it was it was a show called Fridays.

و فکر می کنم این یک برنامه بود به نام جمعه ها.

And they describe that as a happening.

و آنها آن را به عنوان یک اتفاق توصیف می کنند.

So something that happens spontaneously or live in

بنابراین چیزی که خود به خود اتفاق می افتد یا در

front of many people is a happening.

مقابل بسیاری از مردم زندگی می کند یک اتفاق است.

And that's what it was.

و همین بود.

And I think that's the reason why it captured the imaginations of so many people.

و فکر می‌کنم به همین دلیل است که تخیل بسیاری از مردم را جذب کرده است.

Because it was unusual also, the fact that this year

چون این هم غیرعادی بود، اینکه

they were saying that no one is going to watch the Oscars.

امسال می‌گفتند هیچ‌کس قرار نیست اسکار را تماشا کند.

So maybe in a strange way

بنابراین شاید به طرز عجیبی

that the slap

این سیلی

actually has probably helped more people

در واقع به افراد بیشتری کمک کرده است

watch and become more interested in the Oscar ceremony.

که مراسم اسکار را تماشا کنند و بیشتر به آن علاقه مند شوند.

And of course, we have the Grammys coming up.

و البته، ما مراسم گرمی را در پیش داریم.

No one cares, by the way, about these awards ceremonies.

اتفاقاً هیچ کس به این مراسم جوایز اهمیت نمی دهد.

No one actually cares about only the people.

هیچ کس در واقع فقط به فکر مردم نیست.

See, this is the trouble that society now is obsessed with with celebrity.

ببینید، این همان دردسری است که جامعه اکنون درگیر سلبریتی شده است.

And you know what?

میدونی چیه؟

Rich people are doing what the stars are doing.

افراد ثروتمند همان کاری را انجام می دهند که ستاره ها انجام می دهند.

But because it's fantasy world, it's not reality.

اما چون دنیای خیالی است، واقعیت ندارد.

And we put these people on pedestals

و ما این افراد را روی پایه

and we follow them every move they make.

می گذاریم و هر حرکتی که انجام می دهند دنبالشان می کنیم.

And their ego gets bigger and bigger and bigger.

و نفس آنها بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر می شود.

And we should just forget about it all and just get on with our lives.

و ما باید همه چیز را فراموش کنیم و فقط به زندگی خود ادامه دهیم.

So what about Shirley Bassey?

پس شرلی باسی چطور؟

Oh, well, I couldn't say anything bad about Shirley Bassey,

اوه، خوب، من نمی توانستم چیز بدی در مورد شرلی باسی بگویم،

but isn't she the type of person you've just literally talked about?

اما آیا او از آن دسته افرادی نیست که شما به معنای واقعی کلمه درباره آن صحبت کردید؟

A person whose ego is large and this is the problem? Yes.

فردی که نفسش بزرگ است و مشکل این است؟ آره.

Yeah, they are.

بله، آنها هستند.

All these celebrities are massive egos with they're paid vast sums of money

همه این سلبریتی‌ها شخصیت‌های بزرگی هستند که به آنها مبالغ هنگفتی پرداخت می‌شود که

some of them have got talent.

برخی از آنها استعداد دارند.

Others don't have very much talent.

دیگران استعداد زیادی ندارند.

I mean, they've all you know, but I mean, it's

منظورم این است که آنها همه آنچه را که شما می دانید دارند، اما منظورم این است که

you know, we pay too much attention to what is a fantasy world.

شما می دانید، ما بیش از حد به دنیای فانتزی توجه می کنیم.

That's my opinion.

این نظر من است.

You know, films are a fantasy world.

می دانید، فیلم ها دنیای فانتزی هستند.

I mean, you know, they're nice for entertainment.

منظورم این است که می دانید، آنها برای سرگرمی خوب هستند.

It's like football.

مثل فوتبال است.

Here we go.

Touching on a sports play, you get paid huge amounts of money to kick footballs.

در اینجا ما می رویم.

با لمس یک بازی ورزشی ، پول هنگفتی برای ضربه زدن به فوتبال دریافت می کنید.

I watched football light films.

من فیلم های سبک فوتبال را تماشا کردم.

Well, it's celebrity celebrities. And that's going to mean

خب، این افراد مشهور هستند. و این بدان معناست

it maybe won't happen so much now in the UK.

که شاید در حال حاضر در بریتانیا چندان اتفاق نیفتد.

I mean, you know, without these sort of rich oligarchs

منظورم این است که می‌دانید، بدون این که این نوع الیگارش‌های ثروتمند

financing British

بودجه باشگاه‌های فوتبال بریتانیا را تامین کنند

football clubs, maybe, you know, these people will get paid so much.

، شاید، می‌دانید، این افراد حقوق زیادی دریافت کنند.

I'm already aware that you are straying into an area.

من قبلاً می دانم که شما در یک منطقه سرگردان هستید.

You know nothing about football. Well, all I.

تو هیچی از فوتبال نمیدونی خوب، همه من.

Well, Mr.

خب، آقای

Duncan, I think. All right, that's it.

دانکن، فکر می کنم. خیلی خب، همین.

I'm stopping you Mr.

من جلوی شما را می گیرم آقای

Duncan.

دانکن.

Because if you slap him on both cheeks.

زیرا اگر به هر دو گونه او سیلی بزنید.

Isn't that didn't that wasn't traditionally a sort of if you go up to somebody with a glove

آیا این طور نیست که اگر شما با دستکش به سراغ کسی بروید

and slapped them on both cheeks, that that means you want a Jew.

و به هر دو گونه او سیلی بزنید، این به این معنی است که شما یک یهودی می خواهید.

Yes. It's it's not so much it's it's a challenge to challenge. Yes.

آره. این آنقدر نیست که چالشی است. آره.

And that's your challenging someone.

و این همان کسی است که شما را به چالش می کشد.

I don't think we do it nowadays because we don't have Jules anymore.

فکر نمی‌کنم امروز این کار را انجام دهیم، زیرا دیگر جولز را نداریم.

I don't think anyone Jules anymore.

من فکر نمی کنم هیچ کس دیگر جولز.

It's sunrise is we and we're not standing there

طلوع آفتاب است، ما و

in the morning to you with with our flute looks in our hands.

ما با نگاه های فلوت در دستانمان، صبح در کنار شما نمی ایستیم .

Yes. Lots of comments going on here. Oh, good.

آره. نظرات زیادی در اینجا وجود دارد. خوب است.

Yes, it was.

آره اینجوری بود.

Yeah.

Yes, that's a good one.

آره

بله، این یکی خوب است.

That one. Yeah.

آن یکی. آره

There's this earth now.

اکنون این زمین وجود دارد.

I was just lots of comments.

من فقط نظرات زیادی داشتم.

I think most people are in agreement with what we have, what we are,

من فکر می‌کنم اکثر مردم با آنچه که ما داریم، آنچه که هستیم،

what we are basically saying that you know, the thing is most people's lives are very humdrum.

چیزی که اساساً می‌گوییم موافق هستند که می‌دانید ، مسئله این است که زندگی اکثر مردم بسیار پر از افتضاح است.

So we like to.

پس ما دوست داریم.

I still never quite figured out why people follow Star

من هنوز کاملاً متوجه نشدم که چرا مردم

so much and actors and actresses.

اینقدر ستاره و بازیگران و هنرپیشه ها را دنبال می کنند.

And I think it's just because it's a fantasy.

و من فکر می کنم این فقط به این دلیل است که یک فانتزی است.

And and, you know, we want to be we think we want to be part of that.

و، می دانید، ما می خواهیم باشیم، فکر می کنیم که می خواهیم بخشی از آن باشیم.

Our lives are so boring and humdrum. No, they're not.

زندگی ما خیلی کسل کننده و هولناک است. نه، آنها نیستند.

Well, I think that well, compared to what we think some stars are arguing with Mr.

خوب، من فکر می کنم خوب است، در مقایسه با آنچه که ما فکر می کنیم برخی از ستاره ها با آقای دانکن بحث می کنند

Duncan, as usual, you depressing me, not depressing you alive.

، طبق معمول، شما من را افسرده می کنید، نه اینکه زنده شما را افسرده می کنید.

Well, your life isn't boring.

خوب، زندگی شما خسته کننده نیست.

I here, you know, and neither are the people watching as wonderful people for watching,

من اینجا هستم، می دانید، و نه مردمی که تماشا می کنند به عنوان افرادی فوق العاده برای تماشا نیستند،

right?

درست است؟

Maybe.

Well, do you think we're the stars then?

شاید.

خوب، فکر می کنی ما ستاره ها هستیم؟

People come to we aren't you?

مردم به ما می آیند شما نیستید؟

We are definitely not stars.

ما قطعا ستاره نیستیم.

In any in any universe.

در هر کیهانی.

I don't have an ego. It doesn't exist.

من نفس ندارم وجود ندارد.

You, on the other hand, you have gets bigger and bigger every day.

از سوی دیگر، شما هر روز بزرگتر و بزرگتر می شوید.

I I am I am the most down-to-earth,

من هستم من زمینی ترین،

humble, shy person that exists beside Steve.

فروتن ترین، خجالتی ترین فردی هستم که در کنار استیو وجود دارد.

I think Steve is even more humble sometimes.

من فکر می کنم استیو حتی گاهی اوقات فروتن تر است.

Too humble.

خیلی متواضع

You can be too modest in this world.

شما می توانید در این دنیا بیش از حد متواضع باشید.

I think Will Smith is the absolute opposite of us.

فکر می کنم ویل اسمیت برعکس ماست.

Completely the opposite.

کاملا برعکس.

Well, and as you know, I can I just say, by the way, I'm not a fan of Will Smith.

خوب، و همانطور که می دانید، می توانم فقط بگویم، اتفاقاً من طرفدار ویل اسمیت نیستم.

I never have been.

من هرگز نبودم.

And I've said it many times and lots of people have accused me

و من بارها این را گفته ام و بسیاری از مردم مرا به تعصب متهم کرده

of being prejudiced, but I just don't like you.

اند، اما من فقط شما را دوست ندارم.

I just don't like his movies and I don't like him. That's it.

من فقط فیلم های او را دوست ندارم و او را دوست ندارم. خودشه.

And I feel now as if

و من اکنون احساس می کنم که

all all of those comments from the past have been justified.

همه آن نظرات گذشته توجیه شده است.

So thank you very much for that.

پس از این بابت بسیار متشکرم.

And it's nothing to do with his race.

و این ربطی به نژاد او ندارد.

Please, because I hate James Corden as well.

لطفا، چون از جیمز کوردن هم متنفرم.

And he he's not black.

و او سیاه پوست نیست.

He's he's just very, very large and not black.

او فقط بسیار بسیار بزرگ است و سیاه پوست نیست.

But I don't like him either.

اما من هم او را دوست ندارم.

So, yeah, you say you can always be accused of something

بنابراین، بله، شما می گویید که همیشه می توانید به چیزی که مشکل است متهم شوید

that's the trouble. Yeah.

. آره

Anyway, right.

We were never going to be delving into very controversial subjects.

به هر حال درسته

ما هرگز قرار نبود به موضوعات بسیار بحث برانگیز بپردازیم.

Oh, no, it's not controversial.

اوه، نه، بحث برانگیز نیست.

Well, I feel as though I could get.

خوب، احساس می کنم می توانم به دست بیاورم.

Do you know what I'm like?

میدونی من چه جوری هستم؟

I could get involved into a discussion with something that

من می‌توانم با چیزی وارد بحث شوم

then it might end up saying something I could regret. Yes.

که ممکن است در نهایت چیزی بگوید که بتوانم پشیمان شوم. آره.

Or you know what happens with me when my tongue runs away with me?

یا می دانی وقتی زبانم با من فرار می کند چه اتفاقی برای من می افتد ؟

Well, that's why I keep cutting you off.

خوب، به همین دلیل است که من به شما قطع می کنم.

That is a lot of people ask, why do you keep picking on Steve?

این است که بسیاری از مردم می پرسند، چرا شما به انتخاب استیو ادامه می دهید؟

I don't pick on Steve.

من استیو را انتخاب نمی کنم.

I just stop him.

من فقط او را متوقف می کنم.

Before he said something, well, at least I now realise that

قبل از اینکه او چیزی بگوید، خوب، حداقل اکنون متوجه شدم

there is the possibility that I could end up going down a rabbit hole.

که این احتمال وجود دارد که در نهایت از سوراخ خرگوش فرو بروم.

Yes. If you go down a rabbit hole, it means you're sort of out of control.

آره. اگر از سوراخ خرگوش پایین می روید، به این معنی است که از کنترل خارج شده اید.

And going into areas that maybe you shouldn't do because

و رفتن به حوزه‌هایی که شاید نباید انجام دهید، زیرا

you could make

controversial comments on the subject might be something you don't know very much about.

می‌توانید

نظرات بحث‌برانگیزی در مورد این موضوع بدهید، ممکن است چیزی باشد که خیلی درباره آن نمی‌دانید.

It, and then people can accuse you of things later.

بعداً مردم می توانند شما را به مواردی متهم کنند.

Okay.

باشه.

But anyway, yes, let's change the subject.

اما به هر حال بله، بحث را عوض کنیم.

I don't think it's a rabbit hole. You go down.

فکر نمی کنم سوراخ خرگوش باشد. تو برو پایین

I think it's a black hole.

فکر کنم سیاهچاله باشه

I think I think you delve so deeply.

فکر می کنم فکر می کنم شما خیلی عمیق کاوش می کنید.

You go into another universe. I'm thinking of space.

شما به جهان دیگری می روید. من به فضا فکر می کنم.

They found the star that is Sunday night.

ستاره ای را پیدا کردند که یکشنبه شب است.

Nearly 14 billion light years away.

نزدیک به 14 میلیارد سال نوری از ما فاصله دارد.

Okay.

باشه.

13 point something, which is the oldest star.

13 نقطه چیزی، که قدیمی ترین ستاره است.

They've ever found. 13 point something.

آنها همیشه پیدا کرده اند. 13 نقطه چیزی.

Yeah, I think it's 13.6 billion light years away.

بله، من فکر می کنم 13.6 میلیارد سال نوری از ما فاصله دارد.

Okay. Hatch in that.

باشه. در آن هچ کنید.

Is it the first that ever existed?

آیا این اولین موردی است که وجود داشته است؟

After the Big Bang?

بعد از انفجار بزرگ؟

Assuming that ever existed

با فرض اینکه همیشه وجود داشته باشد

Is that it?

آیا همین است؟

Yeah. Then our questioning, the Big Bang.

آره سپس پرسش ما، انفجار بزرگ.

Oh, they.

اوه، آنها

Why? What is it done?

چرا؟ چه کاری انجام شده است؟

Well, they're just sort of questioning it because, I mean,

خوب، آنها فقط به نوعی آن را زیر سوال می برند، زیرا منظورم

they found this star that shouldn't be that old.

این است که آنها این ستاره را پیدا کردند که نباید آنقدر قدیمی باشد.

But, you know, that's.

اما، می دانید، همین است.

I mean, what else are they going to find?

یعنی چه چیز دیگری قرار است پیدا کنند؟

Because, I mean, they thought the universe is about 13 and a half billion years old.

چون منظورم این است که آنها فکر می کردند جهان حدود 13 و نیم میلیارد سال قدمت دارد.

Light years of years old, but now they're beginning to doubt it.

سال نوری است، اما اکنون آنها شروع به شک کرده اند.

But anyway, let's not get into that because I don't know enough about and clearly

اما به هر حال، اجازه دهید وارد این موضوع نشویم زیرا من به اندازه کافی در مورد آن اطلاعات ندارم و به وضوح

we have noticed by the way football

متوجه دو چیز فوتبال

and astrophysics two things that Steve on the moon about astrophysics

و اخترفیزیک شده ایم که استیو روی ماه در مورد اخترفیزیک است.

I know nothing about football apart from the all the players are overpaid okay

and the fans are poor fans have to pay for

و هواداران فقیری هستند که هواداران باید هزینه آن را بپردازند،

although believe how much they pay the fans for tickets to go and watch football matches

اگرچه باور کنید که چقدر به هواداران برای بلیط رفتن و تماشای مسابقات فوتبال

they pay the fans to see it now the how much the fans pay to go and see football matches now

می پردازند، آنها به هواداران می پردازند تا آن را ببینند حالا چقدر هواداران برای رفتن و دیدن مسابقات فوتبال می پردازند

and they're paying for these players to be paid

و آن ها. پرداخت مجدد برای این بازیکنان که

something like £1,000,000 a week or something like that

چیزی در حدود 1,000,000 پوند در هفته یا چیزی شبیه به آن

they only want or to only one or two earn that.

را فقط می خواهند یا فقط یک یا دو نفر آن را دریافت می کنند.

Well, a lot of the ones in the

خوب، بسیاری از بازیکنان

Premier

League and all of that, that we're learning huge sums of most, most, most top league

لیگ برتر و همه اینها، که ما در حال یادگیری مبالغ هنگفتی هستیم که اکثر، اکثر بازیکنان برتر لیگ

football players only earn around three,

فوتبال فقط حدود سه،

three or 400,000 a month.

سه یا 400000 در ماه درآمد دارند.

Oh, it's nothing that they can't afford a Bentley.

اوه، چیزی نیست که آنها نتوانند بنتلی بخرند.

They can't have that gold bathtubs.

آنها نمی توانند آن وان های طلا را داشته باشند.

Bentley wouldn't exist. That company wouldn't exist.

بنتلی وجود نخواهد داشت. آن شرکت وجود نخواهد داشت.

If it wasn't for premier footballers.

اگر فوتبالیست های برتر نبودند.

It was literally created or reborn

این به معنای واقعی کلمه

just just to make cars for rich footballers.

فقط برای ساختن ماشین برای فوتبالیست های ثروتمند ایجاد شد یا دوباره متولد شد.

And they've only got it because you're laughing

و آنها فقط به این دلیل هستند که شما به

anyway.

هر حال می خندید.

We are, you know, I can feel myself, I can feel a rant.

ما هستیم، می‌دانی، من می‌توانم خودم را احساس کنم، می‌توانم احساس ناله کنم.

I'm allowed to rant every week on site.

من اجازه دارم هر هفته در سایت غر بزنم.

You say I'm allowed one minute rant.

شما می گویید من اجازه دارم یک دقیقه فحش بدهم.

I think you've gone on for far more than one minute in more than one minute today.

من فکر می کنم امروز خیلی بیشتر از یک دقیقه در بیش از یک دقیقه ادامه دادی.

So what are we talking about?

پس در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟

Well, I've already told you I'm just giving you the opportunity

خوب، من قبلاً به شما گفته ام که فقط به شما این فرصت

to repeat it to people who may have just joined us.

را می دهم که آن را برای افرادی که ممکن است به تازگی به ما ملحق شده اند تکرار کنید.

Two people are joining, as you see as we speak today, we are talking about, oh,

دو نفر به هم می پیوندند، همانطور که می بینید امروز که صحبت می کنیم، در مورد

slapping, slap

سیلی زدن، سیلی زدن،

words and phrases connected to slap.

کلمات و عبارات مرتبط با سیلی صحبت می کنیم.

We were talking about computer programmers

قبلاً در مورد برنامه نویسان رایانه صحبت می

earlier and software and lots of people

کردیم و نرم افزارها و افراد زیادی از

were mentioning the operating systems.

سیستم عامل ها نام می بردند.

And I use Windows Ten professional, which now.

و من از ویندوز ده حرفه ای استفاده می کنم که الان.

Well, I think

خب فکر کنم

we went, oh, I know many jobs well, why I don't understand.

رفتیم آخه من خیلی کارها رو خوب بلدم چرا نمیفهمم.

Lots of I think most of the planet uses Windows Ten.

من فکر می کنم بسیاری از این سیاره از ویندوز ده استفاده می کنند.

Look, I'm already I've got black fingers, some fiddling with this pen and under the desk.

ببین، من الان انگشتان سیاهی دارم، بعضی ها با این خودکار و زیر میز دست و پا می زنند.

Okay.

باشه.

Yes. Well it's alright.

آره. خب اشکالی نداره

I'm on my own tomorrow by the way.

اتفاقا من فردا تنهام.

Oh, tomorrow I'm back with you tomorrow because I'm doing 25 live streams

آه، فردا فردا با شما برمی گردم زیرا در 25 آوریل 25 پخش زنده انجام می دهم

during the month of April 25.

.

So I'm with you tomorrow as well from 2 p.m.

پس فردا نیز از ساعت 14 با شما هستم.

UK time but it will just be me.

زمان انگلستان اما فقط من خواهم بود.

Steve won't be here.

استیو اینجا نخواهد بود

What a shame.

So, so it will make more sense.

چه شرم آور.

بنابراین، بنابراین منطقی تر خواهد بود.

You might get a few views.

ممکن است چند بازدید داشته باشید.

Rosa says that she's put a notice early.

رزا می‌گوید که زودتر اعلامیه داده است.

Hello, Rosa.

سلام رزا

That she's put windows 11 on and it sucks. Yes.

اینکه او ویندوز 11 را روی آن قرار داده و بد است. آره.

When it's not like windows 11, windows

وقتی مانند ویندوز 11 نیست، ویندوز

11 there is a big problem with Windows 11.

11 یک مشکل بزرگ با ویندوز

It doesn't work on most computers that exist.

11 وجود دارد. روی اکثر رایانه های موجود کار نمی کند.

You have to go out and buy a new computer if you want to run Windows 11.

اگر می‌خواهید ویندوز 11 را اجرا کنید

Yes, she said I think she was saying it's slowed everything up. Yes.

، باید بیرون بروید و یک کامپیوتر جدید بخرید. آره.

Because it's too, it's too powerful.

چون هم هست، خیلی قدرتمند است.

So, so it's just the way I believe that this is just a way,

بنابراین، من فکر می‌کنم که این فقط راهی است،

just a very cynical way of getting everyone to buy a new computer, I think.

فقط یک راه بدبینانه برای وادار کردن همه به خرید یک کامپیوتر جدید، فکر می‌کنم.

So I keep being prompted to upgrade to Windows 11.

بنابراین مدام از من خواسته می شود که به ویندوز 11 ارتقاء دهم.

Yes, but you have to test your computer first to see if it will run.

بله، اما ابتدا باید رایانه خود را تست کنید تا ببینید آیا اجرا می شود یا خیر.

And most computers won't

و اکثر کامپیوترها

run Windows 11 It's crazy.

ویندوز 11 را اجرا نمی کنند این دیوانه کننده است.

This is the world we're living in there. It's.

این دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم. این است.

It's all upside down.

همش وارونه

If it ain't broke, don't fix it.

اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید.

Yeah, there's something's working.

آره، یه چیزی داره کار میکنه

Why change On the other hand, some people like Nara, for example.

چرا تغییر از سوی دیگر، برخی از افراد مثلاً نارا را دوست دارند.

I let one. No, sorry.

یکی را گذاشتم نه متاسفم

Nor likes the new versions of everything.

نسخه های جدید همه چیز را دوست ندارد.

And you're a bit like that.

و تو کمی اینطوری

Whereas I tend to find something that works, and then I never change it for ages.

در حالی که من تمایل دارم چیزی را پیدا کنم که کار می کند، و سپس آن را برای چندین سال تغییر نمی دهم.

Like cars.

مثل ماشین ها

Well, there are certain things you have to do with computer programmes.

خوب، چیزهای خاصی وجود دارد که باید با برنامه های کامپیوتری انجام دهید.

You do have to update them, but else they stop working on your computer.

شما باید آنها را به روز کنید، اما در غیر این صورت آنها در رایانه شما کار نمی کنند.

So that is one of the other things you have to bear in mind with certain things

بنابراین این یکی از موارد دیگری است که باید در مورد موارد خاصی

they do have to be updated and upgraded or else they won't function on your computer.

که باید به‌روزرسانی و ارتقاء داده شوند، در نظر داشته باشید وگرنه روی رایانه شما کار نمی‌کنند.

So that is very important, Sandra says.

ساندرا می گوید پس این بسیار مهم است.

Mr. Steve, what is your recommendation for a PC?

آقای استیو توصیه شما برای کامپیوتر چیست؟

Well, look, he's laughing so tight.

خب ببین خیلی محکم میخنده

Don't ask him.

از او نپرس.

Yes, he's laughing because he knows

بله، او می خندد زیرا می داند

I know virtually nothing about computers and it's true.

که من تقریباً هیچ چیز در مورد رایانه نمی دانم و این درست است.

So I would not be the person to ask.

بنابراین من کسی نیستم که بپرسم.

Although like Power Mirror, I have a Lenovo

البته من هم مثل پاور میرر یک لپ

laptop Chinese, by the way, and that's a Chinese company.

تاپ چینی لنوو دارم و آن هم یک شرکت چینی است.

Yes, I know that. Probably.

بله، من این را می دانم. شاید.

I'm probably being hacked into.

احتمالا هک شده ام

Yes, all the time.

بله همیشه.

A lot of people don't realise, though, Lenovo is actually a Chinese company.

بسیاری از مردم نمی دانند، اگرچه لنوو در واقع یک شرکت چینی است.

When I was living in China, they were Lenovo

زمانی که من در چین زندگی می کردم، آنها در

computers everywhere, but nowhere else in the world.

همه جا رایانه های لنوو بودند، اما هیچ کجای دنیا.

But then they went, they bought IBM

اما بعد رفتند، آی‌بی‌ام خریدند

and now IBM computers are made as Lenovo.

و حالا کامپیوترهای آی‌بی‌ام به‌عنوان لنوو ساخته می‌شوند.

I've never had any problems with it.

من هرگز با آن مشکلی نداشتم.

It's very reliable.

بسیار قابل اعتماد است.

So no complaints of that.

بنابراین هیچ شکایتی از آن وجود ندارد.

Although if I have had to upgrade it, I probably wouldn't buy some.

اگرچه اگر مجبور بودم آن را ارتقا دهم، احتمالاً برخی از آنها را نمی خریدم.

I wouldn't, you know, knowing what's going on around the world now, I would buy

نمی‌دانم ، می‌دانم که اکنون در سرتاسر جهان چه می‌گذرد،

one that maybe is made in the UK or in America.

یکی را نمی‌خرم که شاید در بریتانیا یا آمریکا ساخته شده باشد.

Can you buy computers that are made in the UK now or in Europe anywhere?

آیا می توانید کامپیوترهایی را بخرید که اکنون در انگلستان ساخته شده اند یا در هر کجای اروپا در اروپا ساخته می شوند؟

You cannot

شما نمی توانید

That's sad, isn't it?

این غم انگیز است، اینطور نیست؟

They are.

They are mainly made in China or I think you can still get them

آن ها هستند.

آنها عمدتاً در چین ساخته می شوند یا فکر می کنم هنوز می توانید آنها

made in Japan and also Korea as well.

را در ژاپن و همچنین کره تهیه کنید.

I think there are some made in Korea, so mostly Asian countries, but you will find

من فکر می کنم برخی از آنها در کره ساخته می شوند، بنابراین بیشتر کشورهای آسیایی هستند، اما خواهید دید که

China is still the place that makes most electronics,

چین هنوز هم مکانی است که بیشتر لوازم الکترونیکی را تولید می کند،

although there are other countries, Taiwan as well produces

اگرچه کشورهای دیگری نیز وجود دارند، تایوان

a lot of internal bits and pieces like motherboards.

نیز قطعات داخلی زیادی مانند مادربرد تولید می کند.

The motherboard in this computer is actually made in Taiwan

مادربرد در این کامپیوتر در واقع در تایوان

by things from countries that are

توسط چیزهایی از کشورهای

your allies is going to be my rule of thumb.

متحد شما ساخته شده است که قانون سرانگشتی من خواهد بود.

And at least then, you know, I will probably be a little bit safer.

و حداقل در آن صورت، می دانید، من احتمالاً کمی امن تر خواهم بود.

I to it's not much safer, probably not

به نظر من خیلی امن تر نیست، احتمالاً

from your own government.

از طرف دولت خود شما نیست.

Yes. Made in China,

آره. پالمیرا می‌گوید ساخت چین

the three most popular words around the world, says Palmira.

، سه کلمه محبوب در سراسر جهان است .

I think so. Yeah, that's right.

من هم اینچنین فکر میکنم. آره درست است.

Yeah, it is.

آره آن است.

I mean, literally it's very difficult to get anything that isn't made in China.

منظورم این است که به معنای واقعی کلمه به دست آوردن چیزی که در چین ساخته نشده است بسیار دشوار است.

Then that is our fault.

پس تقصیر ماست

We made that happen by wanting cheap things

ما آن را با خواستن چیزهای ارزان انجام

we want cheap things made cheaply.

دادیم، ما می خواهیم چیزهای ارزان قیمت ارزانی داشته باشیم.

So everything now is made in China so we can pay very little money.

بنابراین همه چیز در حال حاضر در چین ساخته شده است، بنابراین ما می توانیم پول بسیار کمی بپردازیم.

And you said earlier about buying things made in the UK,

و قبلاً در مورد خرید کالاهای ساخت انگلستان

you asked me this morning where we were having a chat before the live stream and us.

گفتید، امروز صبح از من پرسیدید که قبل از پخش زنده و ما در کجا چت می‌کردیم.

Is there anything made in the UK?

آیا چیزی ساخت انگلستان وجود دارد؟

And I said, no. I said, no components.

و من گفتم نه گفتم هیچ جزء.

Very few things are made for computers in the UK

چیزهای بسیار کمی برای کامپیوترها در بریتانیا ساخته

because they would be very expensive eye wateringly.

می شوند زیرا بسیار گران قیمت هستند.

I can't say that.

من نمی توانم این را بگویم.

Eye wateringly expensive.

چشم به شدت گران است

Yes. And, and one of the reasons I was reading recently

آره. و یکی از دلایلی که اخیراً می‌خواندم

as to why everything is made in China or abroad

چرا همه چیز در چین یا خارج از کشور ساخته

is because it makes people feel as though they're wealthier than they actually are.

می‌شود این است که باعث می‌شود مردم احساس کنند ثروتمندتر از آنچه هستند هستند.

Because when goods are made in a, in a country where they're cheaper to produce,

از آنجایی که وقتی کالاها در کشوری ساخته می‌شوند که تولیدشان ارزان‌تر است،

it looks like your, your overall wealth, you still feel quite wealthy

به نظر ثروت کلی شماست، شما هنوز کاملاً ثروتمند

because you can buy something cheaper than you could do and it was made in your own country.

هستید زیرا می‌توانید چیزی ارزان‌تر از آنچه می‌توانید بخرید و آن را خودتان ساخته‌اید، بخرید. کشور.

But of course, what's really happening is the inflation

اما البته، آنچه واقعاً اتفاق می‌افتد این است که تورم

is, is eating into your purchase in power over the years.

این است که در طول سال‌ها قدرت خرید شما را کاهش می‌دهد.

But it appears that everything's alright.

اما به نظر می رسد که همه چیز خوب است.

But I mean so you could never make these products back in your own country.

اما منظورم این است که شما هرگز نمی توانید این محصولات را به کشور خود بازگردانید.

We could never make computers. No.

ما هرگز نتوانستیم کامپیوتر بسازیم. نه.

Back in the UK or anything or anything because the economy would collapse

بازگشت به بریتانیا یا هر چیز یا هر چیز دیگری، زیرا اقتصاد فرو می‌پاشد

because no one could afford to buy these goods, because the cost of producing them is so much more

زیرا هیچ‌کس توان خرید این کالاها را نداشت، زیرا هزینه تولید آن‌ها

in our own country, because we have to pay people so much in terms of wages.

در کشور خودمان بسیار بیشتر است، زیرا ما مجبوریم به مردم از لحاظ حقوقی بسیار زیاد بپردازیم. از دستمزد.

So I'm often accused of criticising other countries, but there is one country

بنابراین من اغلب به انتقاد از کشورهای دیگر متهم می شوم، اما یک کشور وجود دارد

that I am always willing to criticise and that's this one.

که من همیشه حاضرم از آن انتقاد کنم و آن یکی است.

We make nothing here anymore.

ما اینجا دیگر چیزی درست نمی کنیم.

We don't have any industry.

ما هیچ صنعتی نداریم

We used to have steel industry, we used to have a coal industry cars

ما قبلاً صنعت فولاد داشتیم، قبلاً ماشین‌های صنعت زغال

which we used to have where we technically we still have a car industry.

سنگ داشتیم که قبلاً در آنجا بودیم که از نظر فنی هنوز صنعت خودرو داریم.

It's just everyone else's car industry from around the world.

این فقط صنعت خودروی دیگران از سراسر جهان است.

So they're built here, but we don't have British car

بنابراین آنها در اینجا ساخته شده اند، اما ما خودروسازی بریتانیایی نداریم

manufacturing.

.

It's all done on behalf of other people.

همه اینها به نمایندگی از افراد دیگر انجام می شود.

So, so we don't make anything.

بنابراین، بنابراین ما چیزی نمی سازیم.

I don't.

Well, if you ask me what does England make

من این کار را نمی کنم.

خوب، اگر از من بپرسید که انگلستان چه چیزی را

and sell around the world,

در سراسر جهان می‌سازد و می‌فروشد،

I would have absolutely no idea what it was.

من مطلقاً نمی‌دانم این چیست.

We just don't do anything.

ما فقط هیچ کاری نمی کنیم.

We, I think we provide service.

ما، من فکر می کنم ما خدمات ارائه می دهیم.

It's a service led industry.

این صنعت رهبری خدمات است.

Yes, so a lot of the service industries, consulting offices,

بله، بنابراین بسیاری از صنایع خدماتی، دفاتر مشاوره،

shop while you shop were restaurants.

در حالی که شما خرید می‌کنید، به خرید می‌پردازند.

They were restaurants everywhere.

همه جا رستوران بودند.

Yeah.

آره

So finance, financial industries, that sort of thing.

بنابراین امور مالی، صنایع مالی، این جور چیزها.

Talking of food, we had something very nice yesterday, Steve, to eat, didn't way? Yes.

صحبت از غذا شد، دیروز یک چیز خیلی خوب داشتیم، استیو، درست نشد؟ آره.

We went into much Wenlock yesterday and we had something rather

ما دیروز به ونلاک زیادی رفتیم و چیزی نسبتاً

nice to eat, something a little sophisticated.

خوب برای خوردن داشتیم، چیزی کمی پیچیده.

I thought we had.

فکر کردم داشتیم

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Oh, I want to eat that now.

اوه الان میخوام بخورمش

I'm was nice. I'm hungry.

من خوب بودم من گرسنه ام

I'm very hungry.

من خیلی گرسنه ام.

Steve, we had some tacos.

استیو، ما مقداری تاکو خوردیم.

Now I know what you're going to say, Mr. Duncan.

حالا میدونم چی میخوای بگی آقای دانکن.

Well, that is not English food.

خب، این غذای انگلیسی نیست.

It is not your right South America, I would say South American food.

این حق شما آمریکای جنوبی نیست، من می گویم غذای آمریکای جنوبی.

You put a lot of lovely, delicious things into it, into the middle of it.

شما چیزهای دوست داشتنی و خوشمزه زیادی را در آن قرار می دهید، وسط آن.

Looks like a pita bread.

شبیه نان پیتا است.

I think it's a yes, it's I think it's a pita bread with some black bean black beans in there.

من فکر می کنم این یک بله است، من فکر می کنم این یک نان پیتا با مقداری لوبیا سیاه است.

Yes. It's probably sort of Mexican. Yes.

آره. احتمالا یه جورایی مکزیکیه آره.

Breakfast taco is called. Ooh.

تاکو صبحانه نامیده می شود. اوه

And can I just say can I just say it was absolutely gorgeous.

و می توانم فقط بگویم می توانم فقط بگویم که کاملاً زیبا بود.

Here's another view. Look at this.

در اینجا یک دیدگاه دیگر وجود دارد. به این نگاه کن

Oh, well, you get three of those for £6.

اوه، خوب، شما سه تا از آن ها را با 6 پوند دریافت می کنید.

Whereas if you buy one cake, it costs you £3.

در حالی که اگر یک کیک بخرید 3 پوند برای شما هزینه دارد.

20 So tell me what's better value

20 پس به من بگو چه ارزشی بهتر است

one little scone for £3 something or three tacos for

یک اسکون کوچک برای چیزی 3 پوند یا سه تاکو

I think it was £6.20 so, you know, good bye.

با قیمت 6.20 پوند داشته باشد، بنابراین، می دانید، خداحافظ.

Kate's that's somewhat overcharged for Kate.

کیت تا حدودی برای کیت هزینه زیادی دارد.

So I'm going to have these from now on and say it's good and I probably better for you as well.

بنابراین من از این به بعد اینها را خواهم داشت و می گویم خوب است و احتمالاً برای شما هم بهتر است.

So that's what we had yesterday.

پس این چیزی است که ما دیروز داشتیم.

A vegetarian meal, by the way.

اتفاقا یک غذای گیاهی.

No French, no meat in that whatsoever.

بدون فرانسوی، بدون گوشت در آن هیچ.

And here is one last look.

و در اینجا آخرین نگاه است.

I can almost smell that food thing right now.

تقریباً همین الان بوی آن غذا را حس می کنم.

So they are good value for money.

بنابراین ارزش پولی خوبی دارند.

They were delicious, I must be honest with you.

خوشمزه بودند، باید با شما صادق باشم.

So that's what we had for our for our Saturday lunch yesterday.

پس این چیزی است که ما برای ناهار شنبه دیروزمان داشتیم.

We had some delicious tacos.

تاکوهای خوشمزه ای خوردیم.

Oussama, thank you for your comments again.

اوساما، باز هم از نظرات شما متشکرم.

Says R.I.P.

می گوید R.I.P.

to TVR Yes.

به TVR بله.

Rest in peace.

روحش شاد.

I'm very, very I'm very impressed that you know about a British car company called TVR

من بسیار بسیار متاثر هستم که شما در مورد یک شرکت خودروسازی بریتانیایی به نام TVR

I didn't know they had ceased trading.

می‌دانید که نمی‌دانستم آنها تجارت را متوقف کرده‌اند.

Have they have they stopped making cars?

آیا آنها ساخت خودرو را متوقف کرده اند؟

I used to be quite a fan of TVA's

من قبلاً کاملاً از طرفداران TVA

but they always had a bit of a reputation of being not very reliable.

بودم، اما آنها همیشه شهرت کمی داشتند که چندان قابل اعتماد نیستند.

And the bodies were made of plastic, not metal.

و بدنه ها از پلاستیک ساخته شده بودند نه فلز.

So I always thought they were rather overpriced.

بنابراین من همیشه فکر می کردم که آنها نسبتاً گران هستند.

They were nice cars,

آنها ماشین های خوبی بودند،

but they had lovely big V8 engines.

اما موتورهای V8 بزرگ و دوست داشتنی داشتند.

But I have they stopped producing them, in which case that is quite sad.

اما من آنها تولید آنها را متوقف کردند، در این صورت این بسیار ناراحت کننده است.

I mean, we still got Morgan, but these are all small niche companies yes.

منظورم این است که ما هنوز مورگان را داریم، اما اینها همه شرکت های کوچک هستند بله.

Which very few people would buy.

که افراد بسیار کمی می خریدند.

But in terms of mainstream car production, we've got nothing.

اما از نظر تولید خودروهای اصلی، ما چیزی نداریم.

A whisky from Scotland,

یک ویسکی از اسکاتلند،

Scots whisky I did say England, but by UK, UK

ویسکی اسکاتلندی من گفتم انگلستان، اما توسط بریتانیا، بریتانیا،

then if we're talking about the UK, there are some things, but not many things.

پس اگر در مورد بریتانیا صحبت می کنیم، چیزهایی وجود دارد، اما چیزهای زیادی نیست.

I remember because we're very old, Mr.

یادم می آید چون من و آقای

Steve and I. We're very old. We are ancient.

استیو خیلی پیر هستیم. ما قدیمی هستیم.

Well, our birthdays are actually in Roman numerals.

خب، تولد ما در واقع با اعداد رومی است.

That's that's how old we are.

ما همین چند ساله هستیم

I remember in the 1970s, British Leyland,

به یاد دارم در دهه 1970، بریتیش لیلاند،

British Leyland was a car company

بریتیش لیلاند یک شرکت خودروسازی بود که

British owned and they made some of the worst cars ever.

مالک آن بریتانیا بود و آنها برخی از بدترین خودروهای تاریخ را ساختند.

What would I be fair saying that they were poor quality

چه منصفانه ای می توانم بگویم که آنها بی کیفیت بودند

the company was besieged

و شرکت

with with, with, with problems with unions.

با آن، با مشکلات اتحادیه ها محاصره شد.

People were always strikes, they were always going on strike

مردم همیشه اعتصاب می‌کردند، همیشه اعتصاب می‌کردند

and yeah unfortunately

و بله، متأسفانه

I think it was state owned wasn't it at one point. Yes,

من فکر می‌کنم که دولتی بود، در مقطعی اینطور نبود. بله،

but suffered in a way

اما

in this in a similar way to sort of have Renault suffered

در این مورد به گونه ای آسیب دیده است، به گونه ای که رنو

sort of in the eighties and nineties and

در دهه هشتاد و نود و

Renault and Citroen because State funded

رنو و سیتروئن آسیب دیده اند، زیرا

companies tend to be very inefficient

شرکت های دارای بودجه دولتی بسیار ناکارآمد هستند

and the cars don't tend to be particularly

و خودروها تمایلی به این ندارند.

as a result of that reliability is something that always suffers.

نتیجه این قابلیت اطمینان چیزی است که همیشه آسیب می بیند.

But yeah.

ولی آره.

So yeah, that's gone unfortunately. Yes.

پس بله، متاسفانه از بین رفت. آره.

So we don't we don't really have any big industry anymore in this country and that's that's my point.

بنابراین ما واقعاً دیگر هیچ صنعت بزرگی در این کشور نداریم و هدف من این است.

You say that's my fault.

تو میگی تقصیر منه

I don't know what we do.

من نمی دانم چه کار می کنیم.

I don't know. Nobody nobody can think of anything.

من نمی دانم. هیچ کس هیچ کس نمی تواند به چیزی فکر کند.

Everyone's racking wrecking their brains, but trying to work out

همه دارند مغزشان را خراب می کنند، اما تلاش می کنند بفهمند

what we actually do in this country, what we make.

که ما در این کشور چه می کنیم، چه می سازیم.

What's the last thing that I bought that said Made in the UK?

آخرین چیزی که خریدم و نوشته ساخت انگلستان چیست؟

I can't think of anything.

من نمی توانم به چیزی فکر کنم.

It's a bit sad isn't has anyone purchased anything from the UK?

این کمی غم انگیز است آیا کسی چیزی از بریتانیا خریداری نکرده است؟

It says Made in the UK on it.

روی آن نوشته Made in UK.

Please tell us because

لطفاً به ما بگویید زیرا

we'd like to know what it is that we're actually actually here in Germany.

مایلیم بدانیم که واقعاً اینجا در آلمان هستیم.

Then Germany manufactures loads of things.

سپس آلمان کالاهای زیادی تولید می کند.

Cars, of course.

البته ماشین ها

But there is that thing everybody knows about.

اما چیزی وجود دارد که همه در مورد آن می دانند.

But they have a huge manufacturing base in Germany.

اما آنها پایگاه تولیدی عظیمی در آلمان دارند.

Yes, but we don't pay.

بله، اما ما پول نمی دهیم.

That's it is a very interesting I we will have to try and find something.

این خیلی جالب است که باید تلاش کنیم و چیزی پیدا کنیم.

I will try and find something that we make here

من سعی خواهم کرد چیزی را پیدا کنم که اینجا

in England that is made here

در انگلیس درست می کنیم و در اینجا ساخته می

and exported around the world because at the moment I can't think of a can't think of anything.

شود و به سراسر جهان صادر می شود زیرا در حال حاضر نمی توانم به چیزی فکر کنم که نمی توانم فکر کنم.

There must be there are companies, I think the small companies that make

حتماً شرکت‌هایی وجود دارند، به نظر من شرکت‌های کوچکی

things aren't what about JCB or J.C.?

که چیزهایی می‌سازند، در مورد JCB یا J.C. نیستند؟

What about what about those? Do they make those here?

در مورد آن ها چطور؟ اینا رو اینجا درست میکنن؟

Well, they are made here, but as I understand it, they are also not built in China.

خوب، آنها در اینجا ساخته می شوند، اما همانطور که من فهمیدم، آنها همچنین در چین ساخته نشده اند.

Right.

درست.

Because they moved a lot of their production overseas and I think it has gone to China JCB.

زیرا آنها بسیاری از تولیدات خود را به خارج از کشور منتقل کردند و فکر می کنم به JCB چین رفته است.

So that's gone.

پس این از بین رفته است.

So JCB, there are those big yellow things

بنابراین JCB، چیزهای زرد بزرگی هستند

that you often see digging holes in the road.

که اغلب در حال حفر چاله در جاده ها می بینید.

Oh, Victoria says, I've got

اوه، ویکتوریا می‌گوید، من

a jacket, which is English and it's indestructible.

یک ژاکت دارم که انگلیسی است و خراب‌ناپذیر است.

Good, good.

خوب، خوب

And no, please tell us the make because

و نه، لطفاً به ما بگویید زیرا

we have mining and coal mines.

ما معدن و معادن زغال سنگ داریم.

Well, in our yes, we used to mine lots of coal, but they were all closed down.

خوب، در بله، ما قبلاً مقدار زیادی زغال سنگ استخراج می کردیم، اما همه آنها تعطیل شده بودند.

Yeah, we don't do it anymore.

آره دیگه این کارو نمیکنیم

We've got a single coal mine that's open any anymore.

ما یک معدن زغال سنگ داریم که دیگر باز است.

Do you want to hear some really funny here's something that is funny

آیا می خواهید واقعاً خنده دار بشنوید در اینجا چیزی است که خنده دار است

but also sad at the same time.

اما در عین حال غم انگیز است.

We used to have an amazing

ما قبلاً یک

coal industry we used to have mines all over the place and we still have millions

صنعت شگفت‌انگیز زغال‌سنگ داشتیم، قبلاً در همه جا معادن داشتیم و هنوز میلیون‌ها

and millions of tonnes of coal

و میلیون‌ها تن زغال‌سنگ

beneath the ground here in the UK.

در زیر زمین اینجا در بریتانیا داریم.

And in England.

و در انگلستان.

So I suppose I'm talking about England here, but yeah, but okay.

بنابراین فکر می‌کنم اینجا در مورد انگلیس صحبت می‌کنم، اما بله، اما خوب.

But what I'm going to say is we've slowly

اما چیزی که می خواهم بگویم این است که ما به آرامی

stopped using coal as a way of producing energy.

استفاده از زغال سنگ را به عنوان راهی برای تولید انرژی متوقف کرده ایم.

Not only that, we have to demolished,

نه تنها این،

we have destroyed most of the power stations

ما باید تخریب کنیم، بلکه اکثر نیروگاه

that produce the electricity they've gone.

هایی را که برق مصرف شده را تولید می کنند، نابود کرده ایم.

And now

و اکنون

we find ourselves in a very awkward position where energy,

ما خود را در موقعیت بسیار ناخوشایندی می یابیم که انرژی،

where you get your energy from

جایی که انرژی خود را از آن دریافت می کنید

has become a little bit of a problem for certain reasons.

، به دلایل خاصی کمی مشکل ساز شده است.

Africa, apparently we might be getting all of our gas in the future from Africa.

آفریقا، ظاهراً ممکن است در آینده تمام گاز خود را از آفریقا دریافت کنیم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Well, you see, we stopped doing exploration in the North Sea

خوب، می بینید، ما اکتشاف در دریای شمال را متوقف

because we've got lots of oil and gas out there.

کردیم زیرا نفت و گاز زیادی در آنجا داریم.

Well, we stopped all that because of this.

خوب، ما به خاطر این همه اینها را متوقف کردیم.

You know,

می دانید،

rush to net zero in 2050 whenever it is.

هر زمان که شد به سمت صفر خالص در سال 2050 بشتابید.

So, yes, everyone now in Europe is

بنابراین، بله، اکنون همه در اروپا

is desperately seeking alternative ways of getting gas

به شدت به دنبال راه‌های جایگزین برای دریافت گاز

and energy

و انرژی

in order to stop being reliant on Russia

هستند تا دیگر وابستگی زیادی به روسیه

so much but my point was we have no power stations now.

نداشته باشند، اما منظور من این بود که اکنون نیروگاهی نداریم.

So if we suddenly have no one to deliver all our energy

بنابراین اگر ما ناگهان کسی را نداشته باشیم که تمام انرژی ما را

to this country, we can't even open our power stations because we've actually blown them up.

به این کشور برساند، حتی نمی‌توانیم نیروگاه‌های خود را باز کنیم، زیرا در واقع آنها را منفجر کرده‌ایم.

We yes. Demolished most of this one up the road.

ما بله. بیشتر این یکی را در جاده تخریب کرد.

We had a coal fired power station and it was demolished just just very close to where we live, not far away.

ما یک نیروگاه زغال‌سنگ داشتیم که خیلی نزدیک به محل زندگی‌مان، نه چندان دور، تخریب شد.

But Germany closed the load of its nuclear reactors and they didn't have to close them

اما آلمان بار راکتورهای هسته‌ای خود را بست و به

because of all this

دلیل این همه

desperate rush for going for net zero carbon. Yes.

عجله ناامیدانه برای رسیدن به کربن خالص صفر مجبور به بستن آنها نشد. آره.

Which is going to cost us all a fortune, but we're going to pay for that energy Bill.

که برای همه ما هزینه زیادی خواهد داشت، اما ما برای آن قبض انرژی خواهیم پرداخت.

What I love is they keep pushing the date further and further back.

چیزی که من دوست دارم این است که آنها تاریخ را بیشتر و بیشتر به عقب می برند.

Yes, it used to be 20, 25 and then it was 2030, and now it's 2050.

بله، قبلاً 20، 25 بود و سپس 2030 بود، و اکنون 2050 است.

And now they're talking about 2008.

و اکنون آنها در مورد 2008 صحبت می کنند.

Amelia? Yes.

آملیا؟ آره.

Amelia Lopez says Jaguar cars are made in the UK.

آملیا لوپز می گوید خودروهای جگوار در بریتانیا ساخته می شوند.

That is true.

They are, but Jaguar is now owned by, I think it's Ford.

این درست است.

آنها هستند، اما جگوار اکنون متعلق به فورد است.

It's not an independent company anymore.

این دیگر یک شرکت مستقل نیست.

And all they're really producing is big, heavy SUV. Yes.

و تمام چیزی که آنها واقعاً تولید می کنند، شاسی بلند بزرگ و سنگین است. آره.

And don't get me started on that subject.

و من را در مورد این موضوع شروع نکنید.

It's definitely the trend now to build the the heaviest,

در حال حاضر، قطعاً ساختن سنگین‌ترین

the blackest, ugliest car you can.

، سیاه‌ترین و زشت‌ترین خودرویی که می‌توانید، روند رو به رشدی دارد.

Oh, I don't know why it seems to be a new contest between car manufacturers.

اوه، من نمی دانم چرا به نظر می رسد یک مسابقه جدید بین خودروسازان است.

Well, I think people I think maybe people will start switching away from SUV's

خب، من فکر می‌کنم افرادی که فکر می‌کنم شاید مردم شروع به کنار گذاشتن خودروهای شاسی‌بلند کنند،

because because is the cost of fuel going up and they use about 20% more fuel than an equivalent

زیرا هزینه سوخت بالا می‌رود و آنها حدود 20 درصد سوخت بیشتری نسبت به

sort of hatchback that they're based on, maybe people will, you know, stop buying them.

نوع هاچ‌بکی که بر اساس آن ساخته شده‌اند مصرف می‌کنند ، شاید مردم این کار را انجام دهند. بدانید، خرید آنها را متوقف کنید.

Probably not I think the dream of everyone driving around

احتمالاً نه، من فکر می‌کنم رویای هرکسی که

in electric cars before the end of the 2020s

قبل از پایان دهه 2020 با خودروهای برقی تردد کند

is not going to happen.

، محقق نخواهد شد.

I really don't think so.

من واقعا اینطور فکر نمی کنم.

That's all we're saying about that anyway. Steve.

به هر حال این تمام چیزی است که ما در مورد آن می گوییم. استیو

Yes. Rolls-Royce says Abdul. Yes.

آره. رولزرویس می گوید عبدل. آره.

Well, again, Rolls-Royce is owned by I think it's

خوب، دوباره، رولزرویس متعلق به

Volkswagen, so it's German.

فولکس واگن است، پس آلمانی است.

It's definitely owned by German company.

قطعاً متعلق به شرکت آلمانی است.

So even Rolls-Royce, the cars that everyone thinks of think it's owned by VW.

بنابراین حتی رولزرویس، خودروهایی که همه فکر می کنند متعلق به فولکس واگن هستند.

So yeah, Jaguar owned by Ford

بنابراین بله، جگوار متعلق به فورد

Rolls-Royce, I believe is owned by Volkswagen.

رولزرویس است، من معتقدم که متعلق به فولکس واگن است.

Somebody can look that up and correct me

کسی می تواند آن را بررسی کند و

if I'm wrong, but it's certainly not British owned anymore.

اگر اشتباه می کنم، من را اصلاح کند، اما مطمئناً دیگر متعلق به بریتانیا نیست.

But they go, but people aren't buying Jaguars because

اما آنها می روند، اما مردم جگوار نمی خرند، زیرا

anyway, let's not go into that.

به هر حال، اجازه دهید وارد این موضوع نشویم.

Yeah. To talk about slapping him away.

آره صحبت کردن در مورد سیلی زدن او.

And we we will be we'll be talking about that in a few moments.

و ما خواهیم بود و تا چند لحظه دیگر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So that's what we're doing today.

پس این کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

We are talking about slapping.

ما در مورد سیلی زدن صحبت می کنیم.

By the way, I did mention much Wenlock.

به هر حال، من خیلی به ونلاک اشاره کردم.

That's the place I live. We have the new,

این جایی است که من زندگی می کنم. ما جدید

the fresh.

، تازه را داریم.

This is you can actually smell the print.

این است که شما واقعا می توانید بوی چاپ را بو کنید.

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

Beautiful, hot off the press.

زیبا، داغ از مطبوعات.

And this is much better than last month.

و این خیلی بهتر از ماه گذشته است.

I don't know what happened last month.

من نمی دانم ماه گذشته چه اتفاقی افتاد.

I'm very pleased to see that they've bought some new ink for their printer

من بسیار خوشحالم که می بینم آنها مقداری جوهر جدید برای چاپگر خود خریداری کرده اند

because this month we can actually read

زیرا در این ماه ما واقعاً می توانیم

what is in there.

آنچه در آنجا وجود دارد را بخوانیم.

You see you can actually see what they print oh, we did complain.

می بینید که واقعاً می توانید ببینید چه چیزی را چاپ می کنند ، اوه، ما شکایت کردیم.

I did complain.

من شکایت کردم

I said, look, please get this right.

گفتم ببین لطفا درستش کن

A lot of people have said, of course, that we do export a lot of good music.

البته خیلی ها گفته اند که ما موسیقی خوب زیادی صادر می کنیم.

That is true.

این درست است.

So much better.

خیلی بهتر.

I can actually read the prayer of the month

من واقعاً می توانم دعای ماه را بخوانم،

are you mentioned in there is a special prayer for Mr.

اگر شما ذکر کردید، دعای خاصی برای آقای

Duncan

دانکن وجود دارد

I could do with some blessings.

که می توانم با برخی برکات انجام دهم.

Definitely, yes.

قطعا بله.

Jemmy, we are chatting about cars again.

جمی، ما دوباره در مورد ماشین ها چت می کنیم.

It's very easy to you know, I can I can

می‌دانی خیلی آسان است، من می‌توانم

whatever the subject is we're talking about, I can always bring it into cars.

هر موضوعی که در مورد آن صحبت می‌کنیم، می‌توانم، همیشه می‌توانم آن را در ماشین‌ها بیاورم.

Yeah.

Lots of people have mentioned as well about the music that we have exported around the world.

آره

افراد زیادی در مورد موسیقی که ما به سراسر جهان صادر کرده ایم نیز اشاره کرده اند.

Lots of original music there.

بسیاری از موسیقی اصلی وجود دارد.

I'm not sure whether that's still happening, but not not much.

من مطمئن نیستم که آیا هنوز هم اتفاق می افتد، اما نه خیلی.

I mean, lots of these groups like Queen David, very Eurhythmics,

منظورم این است که بسیاری از این گروه ها مانند Queen David، very Eurhythmics و

etc., you know, these are all bands and this.

غیره، می دانید، اینها همه گروه هستند و اینها.

Right is aren't they? Yes.

درست است اینطور نیست؟ آره.

I can't think of any, but they're also deceased, which

من نمی توانم به هیچ کدام فکر کنم، اما آنها نیز فوت کرده اند، که

just tend to put a stop to your career.

فقط باعث می شود کار شما متوقف شود.

You may have noticed this once you tie, your career normally goes with it.

ممکن است زمانی که گره می زنید متوجه این موضوع شده باشید، شغل شما معمولاً با آن پیش می رود.

Unfortunately, unless of course people want to buy your your back catalogue, in which case, good.

متأسفانه، مگر اینکه مردم بخواهند کاتالوگ پشتی شما را بخرند، در این صورت، خوب است.

Good for you.

خوش به حالت.

Oh, I was.

اوه من بودم

Well, musicians, they don't make money anymore at all.

خب نوازنده ها دیگه اصلا پول در نمیارن.

They have to do that.

آنها باید این کار را انجام دهند.

The only way they make money now is to do a concert

تنها راه کسب درآمد آنها در حال حاضر این است که کنسرت برگزار کنند،

because they make

زیرا آنها بادام زمینی درست می کنند

peanuts, virtually nothing from online streaming,

، تقریباً هیچ چیز از پخش آنلاین نیست،

because the companies that like Sony or whoever

زیرا شرکت هایی که دوست دارند سونی یا هرکس

take most of the revenue for that as reading about musicians.

دیگری بیشتر درآمد آن را مطالعه در مورد نوازندگان می دانند.

Now, if you're a musician now and you write a song or an album,

حالا اگر نوازنده هستید و آهنگ یا آلبومی می نویسید،

forget about selling it anywhere, because if you put it online, you'll get nothing for it.

فروش آن را در هر جایی فراموش کنید، زیرا اگر آن را آنلاین قرار دهید، چیزی بابت آن به دست نمی آورید.

The only way to make money now for a musician is to do live concerts.

اکنون تنها راه کسب درآمد برای یک نوازنده اجرای کنسرت های زنده است.

And of course, for the people

و البته

for the past two years, that hasn't been happening.

برای مردم در دو سال گذشته این اتفاق نیفتاده است.

So there must be a lot of poor musicians at the moment.

بنابراین در حال حاضر باید تعداد زیادی نوازنده ضعیف وجود داشته باشد.

There must be, which is presumably why there's no let's not get into that.

باید وجود داشته باشد، احتمالاً به همین دلیل است که اجازه ورود به آن را نداریم.

Let's not get into that because I'm not you know, you start saying things and then we we get in to do some.

اجازه دهید وارد این موضوع نشویم، زیرا من نمی دانم، شما شروع به گفتن چیزهایی می کنید و سپس ما وارد می شویم تا برخی کارها را انجام دهیم.

Ah, yes.

Well, there we go. I've got car fans on here.

آه، بله.

خوب، ما می رویم. من اینجا طرفدار ماشین دارم

Yes, of course. Yes.

بله حتما. آره.

I won't mention my favourite car, but anyway, I said, okay, Steve,

من به ماشین مورد علاقه ام اشاره نمی کنم، اما به هر حال، گفتم، باشه، استیو،

you say you're not going to do it, then you carry on doing it.

تو می گویی که این کار را نمی کنی، سپس به انجامش ادامه می دهی.

We're talking

ما امروز در

about one, a very interesting subject today, a subject

مورد یک موضوع بسیار جالب صحبت می کنیم، موضوعی

that a lot of people have been discussing over the past few days.

که افراد زیادی در چند روز گذشته درباره آن بحث کرده اند .

Oh, slapping.

اوه سیلی زدن

We are getting happy with the Slappy

ما در چند لحظه دیگر با Slappy خوشحال می شویم

in a few moments time, so please whatever you do,

، بنابراین لطفاً هر کاری که می کنید،

don't go away.

دور نشوید.

You you and

I, we are back.

من و تو، ما برگشتیم

Yes. Welcome back, everyone.

آره. همگی خوش آمدید

It is English addict.

معتاد انگلیسی است.

And today is Sunday.

و امروز یکشنبه است.

I like to mention the day of the week

من دوست دارم روز هفته

I always like to mention the day of the week

را ذکر کنم من همیشه دوست دارم روز هفته را

for those who have just woken up because it is Sunday, some people are just waking up in their bed.

برای کسانی که تازه از خواب بیدار شده اند ذکر کنم زیرا یکشنبه است، برخی افراد تازه در رختخواب خود بیدار می شوند.

Bella Russia has just woken up.

بلا روسیه به تازگی بیدار شده است.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Usually cooking around this time.

معمولاً در این زمان آشپزی می کنند.

So we know me here.

Some delicious.

بنابراین ما من را اینجا می شناسیم.

مقداری خوشمزه

It was meat and potatoes last week, if memory serves me right.

گوشت و سیب زمینی هفته پیش بود، اگه خاطره منو فراموش کنه.

So, you know, a lot of people actually late in today

بنابراین، می دانید، بسیاری از مردم واقعاً امروز دیر می آیند،

because I've been sleeping in because it's Sunday.

زیرا من خوابیده ام چون یکشنبه است.

It's Sunday.

امروز یکشنبه است.

A lot of people a lot of people like to stay in bed.

بسیاری از مردم بسیاری از افراد دوست دارند در رختخواب بمانند.

By the way, Claudia, thank you very much for the picture of your dog that has many names.

در ضمن، کلودیا، خیلی ممنون از عکس سگت که نام های زیادی دارد.

We looked at that earlier on. Very nice.

ما قبلاً به آن نگاه کردیم. بسیار خوب.

So today we are talking about a subject, something that is

بنابراین امروز ما در مورد یک موضوع صحبت می کنیم، چیزی که

maybe a little bit topical, maybe something that is a

شاید کمی موضوعی باشد، شاید چیزی که یک

hot topic.

موضوع داغ است.

A hot topic. A hot topic.

یک موضوع داغ یک موضوع داغ

Something that people like to talk about or they are discussing during the period of time.

چیزی که مردم دوست دارند درباره آن صحبت کنند یا در طول زمان در حال بحث هستند.

And today we are looking at the word slop

و امروز ما به کلمه slop نگاه می

that's why I have my extra big hand.

کنیم به همین دلیل است که من دست بزرگ خود را دارم.

I love this.

من عاشق اینم.

I spent 2 hours yesterday completing this and it's building this.

من دیروز 2 ساعت وقت گذاشتم تا این را تکمیل کنم و در حال ساختن آن است.

2 hours. That's actually my hand.

2 ساعت. این در واقع دست من است.

This is Mr. Stevens.

این آقای استیونز است.

Put your hand up

همینطور دستت را از طرف دیگر بالا

the other way like that.

بیاور.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Is that so?

آیا اینطور است؟

You can see so this is actually Mr.

می توانید ببینید که این در واقع

Steve's hand, except that one looks old and knobbly.

دست آقای استیو است، با این تفاوت که یکی از آنها پیر و شنگول به نظر می رسد.

It looks like an old hand.

به نظر یک دست قدیمی است.

Trust me, the real one does as well.

به من اعتماد کنید، واقعی نیز همینطور است.

Anyway, if anyone can read palms, what do you make of that?

به هر حال، اگر کسی بتواند نخل بخواند، نظر شما از آن چیست؟

Yes, this is Steve Palm read as watching.

بله، این استیو پالم است که در حال تماشا خوانده شده است.

This is Steve's love line. And there is that.

این خط عشق استیو است. و آن وجود دارد.

I think that's your lifeline and that's your that's the lifeline.

من فکر می کنم که این راه نجات شماست و این راه نجات شماست.

It goes down there. That's happiness.

آنجا پایین می رود. این خوشبختی است.

Mine just doesn't end

مال من تمام نمی شود

oh, yes.

اوه، بله.

There used to be a cartoon series.

قبلا سریال کارتونی بود

I wonder if anyone that can kind of do this quickly.

نمی دانم آیا کسی می تواند این کار را به سرعت انجام دهد؟

When I was growing up in the 19 seven, I know what you're going to say.

وقتی در 197 سالگی بزرگ می شدم، می دانم که شما چه خواهید گفت.

I know there was a cartoon programme from I think it was from Russia or somewhere like that.

من می دانم که یک برنامه کارتونی از روسیه بود و فکر می کنم از روسیه یا جایی شبیه به آن بود.

It's somewhere

جایی

in in the east as we describe say here in the UK

در شرق است، همانطور که ما توضیح می‌دهیم اینجا در بریتانیا

called Slip and Slip, Norwich, Slip and Slap.

به نام‌های Slip and Slip، Norwich، Slip and Slap.

Maybe it was, it was made in Norwich because that's in the east now.

شاید اینطور بود، در نورویچ ساخته شده بود، زیرا اکنون در شرق است.

It was black and white and it was,

سیاه و سفید بود و همینطور بود،

I've searched for it on the internet.

من آن را در اینترنت جستجو کردم.

I put slip and slap into the internet.

من لغزش و سیلی را در اینترنت قرار دادم.

You got many other things.

خیلی چیزای دیگه هم داری

I mean, I got many other suggestions.

منظورم این است که من پیشنهادهای زیادی داشتم.

Steve's got many of the photographs and things that came up when he searched

استیو بسیاری از عکس‌ها و چیزهایی را که هنگام

for slip and slap but I mean, obviously this is the we call it slip and slap.

جستجوی لغزش و سیلی به دست می‌آورد، دارد، اما منظورم این است که واضح است که ما آن را لغزش و سیلی می‌نامیم.

When I grew up, there was a cartoon series from it was from Russia.

وقتی بزرگ شدم، یک سریال کارتونی از روسیه بود.

You just said this coincidence yeah.

شما فقط این را تصادفی گفتید بله.

Well, I'm repeating it.

خب دارم تکرار میکنم

You know, if anyone knows about this, please let me know.

میدونی اگه کسی در این مورد میدونه لطفا به من هم بگه.

I've got the music to it that I recorded of a tape recorder and I was very young.

من موسیقی آن را دارم که از یک ضبط صوت ضبط کردم و خیلی جوان بودم.

Anyway, that's it.

به هر حال همین.

Move on, Mr.

ادامه بده، آقای

Duncan.

I feel as if that's added nothing, absolutely nothing to my live stream.

دانکن.

احساس می‌کنم که هیچ چیز، مطلقاً چیزی به جریان زنده من اضافه نشده است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

This is talking about a cow.

این در مورد یک گاو صحبت می کند.

Is that what you're having to eat?

آیا این چیزی است که شما باید بخورید؟

Claudia, that's Claudia.

کلودیا، این کلودیا است.

I know, but it says when you say when you say Belarus, you people think it's the country

می دانم، اما وقتی می گویید بلاروس می گویید، شما مردم فکر می کنید این

that's Belarus.

کشور بلاروس است.

Yes. Yes. Anyway,

آره. آره. به هر حال

okay.

Right.

باشه

درست.

Oh, I just have this pain in my head.

آه، من فقط این درد را در سرم دارم.

Mary says, once upon a time, there was teachers could slap their pupils.

مری می گوید روزی روزگاری معلمان می توانستند به دانش آموزانشان سیلی بزنند.

Yes, some of them still do. There's a guy in China.

بله، برخی از آنها هنوز هم دارند. یه پسر تو چین هست

Did you see the the news stories here in the week by the teacher in China

آیا اخباری را که در این هفته توسط معلمی در چین در اینجا منتشر شده بود، دیدید

that that slapped his student

که به شاگردش سیلی

many, many times to the point where his face bled

های زیادی زده بود، به حدی که صورتش خونریزی کرد،

can you

می توانید

imagine being slapped in the face so many times that you actually bleed?

تصور کنید آنقدر سیلی به صورت شما زده شود که واقعاً خونریزی کنید؟

And what happened?

و چه اتفاقی افتاد؟

Well well, as you can probably imagine,

خوب، همانطور که احتمالاً می توانید تصور کنید

the teacher lost their job.

، معلم شغل خود را از دست داد.

Beating up your students is never a good idea.

کتک زدن دانش آموزان هرگز ایده خوبی نیست.

I always find this on your first day of teaching.

من همیشه این را در اولین روز تدریس شما پیدا می کنم.

It's normally one of the pieces of advice that you're given.

این معمولاً یکی از توصیه هایی است که به شما می شود.

Don't beat up the beat up your students.

دانش آموزان خود را کتک نزنید.

It never ends well.

هیچ وقت خوب تمام نمی شود.

Corporal punishment that used to be the mainstay of discipline in school

تنبیه بدنی که پایه اصلی نظم و انضباط در مدرسه

were being caned or a teacher whacking you across the.

بود، چوب زدن یا کتک زدن معلم به شما بود.

Yeah. Across your hand. If you'd been bad.

آره در سراسر دست شما. اگه بد بودی

Bending you over and caning you on your bottom.

شما را خم می کند و به پایین می کشد.

I do get caned once.

من یک بار عصا می گیرم

Did you ever get cane?

تا حالا عصا گرفتی؟

I did. I did. One get slapped.

من کردم. من کردم. یکی سیلی بخوره

Something naughty.

یه چیز شیطونی

I got slapped by the head teacher in school

من در مدرسه توسط معلم سیلی خوردم

for. Well, they

. خوب می

said that I broke a tree, but I didn't break it.

گفتند من درختی را شکستم اما آن را نشکستم.

I was falsely accused. Can you believe it?

به دروغ متهم شدم می تونی باور کنی؟

It was a miscarriage of justice at infant school,

این یک خطای عدالت در مدرسه شیرخوارگان بود،

and I was slapped for it, and I didn't actually do the thing.

و من به خاطر آن سیلی خوردم، و در واقع این کار را انجام ندادم.

So that's how I started off in life when I was about six years old.

بنابراین من در حدود شش سالگی زندگی را اینگونه شروع کردم .

And so this is.

و همینطور است.

This is it.

You see all the scars that I have to carry with me.

این است.

تمام زخم هایی را که باید با خود حمل کنم را می بینی.

Anyway, Steve.

به هر حال استیو.

Here we go.

Yes, Bruno.

در اینجا ما می رویم.

بله برونو

Today the students slap an insult.

امروز دانش آموزان یک سیلی توهین می کنند.

The teachers. Exactly.

معلم ها. دقیقا.

That is true. I think they do more than that.

این درست است. من فکر می کنم آنها بیشتر از این کار می کنند.

I think they I think they stabbed the teachers and the parents stand up for them.

من فکر می کنم آنها فکر می کنم معلمان را با چاقو زدند و والدین از آنها دفاع می کنند.

Yes, very.

بله بسیار.

In the old days, if you've been naughty at school

در قدیم، اگر در مدرسه شیطنت می کردید

and the parents, your parents found out about it,

و والدینتان، والدینتان متوجه این موضوع می شدند،

you get another thump or you'd be away from you, from your parents.

یک ضربه دیگر می خورید وگرنه از شما، از والدینتان دور می شوید.

But now the parents go up to the school and demand to see the teacher there.

اما اکنون والدین به مدرسه می روند و خواستار دیدن معلم در آنجا می شوند.

Why did you shout at my child, Bob?

چرا سر فرزندم فریاد زدی باب؟

Anyway, right. Well, what you do is slap.

به هر حال درسته خوب، کاری که شما انجام می دهید سیلی است.

Yes, it's it's great. This

بله، عالی است. این

I'm so glad I tuned in.

من خیلی خوشحالم که تنظیم

Here we go, then. Yes.

کردم. آره.

Today's subject is the word slap. Oh,

موضوع امروز کلمه سیلی است. اوه،

and here we go.

We have some lovely words.

و ما به اینجا می رویم.

حرف های قشنگی داریم

We have some ways of expressing slap.

ما راه هایی برای بیان سیلی داریم.

We've had some already on the high street.

ما قبلاً تعدادی را در خیابان بزرگ داشته ایم.

I have my big slap hand there,

من سیلی بزرگم را آنجا دارم،

just in case Mr.

فقط در صورتی که آقای

Steve misbehaves.

استیو بد رفتاری کند.

So here we go away.

بنابراین در اینجا ما دور می شویم.

We're getting straight into it now.

ما اکنون مستقیماً وارد آن می شویم.

Steve, no dillydallying slap.

استیو، نه سیلی دلخراش.

So the meaning of slap is strike a person

پس منظور از سیلی زدن، ضربه زدن به شخص

using the open, flat surface of one's hand so that is it.

با استفاده از سطح باز و صاف دست است تا همینطور باشد.

You tend to slap someone

شما معمولاً به کسی

with the flat surface quite often.

که سطح صافی دارد سیلی می زنید.

The palm.

کف دست.

You're giving us instructions, Mr.

شما به ما دستور می دهید، آقای

Dingle, on how to slap somebody.

دینگل، چگونه به کسی سیلی بزنیم.

Well, I don't think you need me to teach you.

خب، فکر نمی کنم نیازی به آموزش من داشته باشی.

You could do a backhand slap. Yes. Okay, Steve.

شما می توانید یک سیلی پشت سر هم انجام دهید. آره. باشه، استیو.

And if you've got a ring on that'll cause problems.

و اگر یک حلقه داشته باشید، مشکل ایجاد می کند.

In fact, in an episode of Columbo,

در واقع، در یک قسمت از Columbo،

uh, somebody, that's how one of them was caught

اوه، یک نفر، اینطوری یکی از آنها گرفتار شد،

because he slapped the woman who fell over and hit a head on a marble

زیرا به زنی که افتاد و سرش را به سنگ مرمری کوبید، سیلی زد

piece of rock and died, by the way, that the rain made a mark in her face.

و مرد، اتفاقاً، باران باعث شد علامت گذاری در صورت او

And that's how she was.

و او اینگونه بود.

How how he was found out to be guilty.

چگونه معلوم شد که او مقصر است.

Oh, but anyway, yes, backhand with a ring that was so succinct.

اوه، اما به هر حال، بله، بک هند با حلقه ای که خیلی مختصر بود.

The way you explain that, I think people understand

طوری که شما توضیح می دهید، فکر می کنم مردم می فهمند

for example, Steve,

، مثلاً، استیو به صورت

she slapped him in the face, so a lady might slap

او سیلی زد، بنابراین یک خانم ممکن است

a man if he's being inappropriate.

اگر مردی نامناسب باشد، سیلی بزند.

I always think that slapping is something that a woman does.

من همیشه فکر می کنم که سیلی زدن کاری است که یک زن انجام می دهد.

Men don't slap.

مردها سیلی نمی زنند

Well, that's what that's what was.

خب، همین چیزی بود که بود.

So that's girly about who men don't slap.

پس این دخترانه است که مردها به چه کسی سیلی نمی زنند.

Yeah, man.

آره مرد.

Oh, I'm going to slap you.

اوه، من به شما سیلی می زنم.

I know. Will Smith, he slapped.

میدانم. ویل اسمیت، سیلی زد.

It was a bloke's name, rock or something.

این نام یک بلوک بود، سنگ یا چیزی.

He was the other chap.

اون پسر دیگه بود

It was the one he slapped.

همونی بود که سیلی زد

What was his name?

اسمش چی بود؟

The Rock. Was it not something Rock?

صخره. چیزی راک نبود؟

I don't know. I don't know. I need these celebrities

من نمی دانم. من نمی دانم. من به این افراد مشهور نیاز دارم

yeah.

بله

I mean, slapping of even punched him.

یعنی سیلی حتی مشت به او زد.

Oh, yeah.

اوه، آره

You know, that's a manly thing to do.

می دانید، این کار مردانه ای است.

And don't slap.

و سیلی نزن

No, no, no other men no.

نه، نه، هیچ مرد دیگری نه.

It was a hard slap, Steve.

سیلی سختی بود استیو.

It. Steve, it wasn't the rock.

آی تی. استیو، این سنگ نبود.

It was Chris Rock. Chris Rock.

کریس راک بود. کریس راک.

I knew rock was in there somewhere.

من می دانستم که راک در جایی وجود دارد.

Yeah, but the very different things yes.

بله، اما چیزهای بسیار متفاوت بله.

Exactly.

دقیقا. محمد

What's the difference, says

می گوید چه تفاوتی

Muhammed, between an Englishman and a British person.

بین یک انگلیسی و یک انگلیسی وجود دارد.

I haven't got time to explain all that yes.

من وقت ندارم همه اینها را توضیح دهم بله.

I think an Englishman is somebody just from England.

من فکر می کنم یک انگلیسی کسی است که فقط اهل انگلیس است.

An English person is an English person from England.

یک فرد انگلیسی یک فرد انگلیسی اهل انگلستان است.

A British person is someone who comes from Britain.

انگلیسی کسی است که از بریتانیا آمده است.

Which is includes Scotland and Wales. Yes.

که شامل اسکاتلند و ولز می شود. آره.

A Northern Ireland or.

یک ایرلند شمالی یا.

No, I don't think it does.

نه، فکر نمی کنم اینطور باشد.

That's the problem. It confuses us.

مشکل همینه ما را گیج می کند.

If you think you're confused, very confused as well.

اگر فکر می کنید گیج شده اید، بسیار گیج نیز هستید.

Was there any need to slap me?

آیا نیازی به سیلی زدن به من بود؟

So uses of the word slap.

بنابراین استفاده از کلمه سیلی.

Please let me do this, Steve.

لطفا اجازه دهید این کار را انجام دهم، استیو.

Yeah, well, because I spent all morning preparing this,

بله، خوب، چون تمام صبح را صرف تهیه این

I used to get slapped as a child.

غذا کردم، در کودکی سیلی می خوردم.

And this is not just

و این فقط نیست

this is not just here.

این فقط اینجا نیست.

It's real.

I used to get slapped as a child.

این واقعی است.

من از بچگی سیلی می خوردم.

We all did. Yes.

همه ما انجام دادیم. آره.

This was it. Your parents I would.

این بود پدر و مادرت را می خواهم.

I would imagine.

من تصور می کنم.

What?

چی؟

I'm joking.

من شوخی میکنم.

I don't understand what that means.

من نمی فهمم این یعنی چه

Hoo hoo hoo hoo.

هو هو هو هو.

Are you saying this slapping me then? Well, I don't know.

اونوقت اینو میگی به من سیلی میزنی؟ خوب، من نمی دانم.

I was asking you. I was asking you.

داشتم ازت میپرسیدم داشتم ازت میپرسیدم

I don't. I don't understand.

من این کار را نمی کنم. من نمی فهمم.

He enjoys being slapped on the bum.

او از سیلی خوردن روی ادم لذت می برد.

Controversial. It's not controversial.

بحث برانگیز. بحث برانگیز نیست

In no time like that. So, yes, it does.

در هیچ زمانی مانند آن. بنابراین، بله، این کار را می کند.

It is out. Yes. A lot of people enjoy

بیرون است. آره. بسیاری از مردم لذت می

a lot of people enjoy being slapped on the bum.

برند بسیاری از مردم لذت بردن از سیلی بر روی تنبل.

So it is a thing that some people pay good money.

بنابراین این موضوعی است که برخی افراد پول خوبی می پردازند.

You you can pay a lot of money, go down to London and you

شما می توانید پول زیادی بپردازید، به لندن بروید و

you will find someone who will be willing to slap your bum.

کسی را پیدا کنید که حاضر باشد به شما سیلی بزند.

How much will you have to pay for that?

چقدر باید برای آن بپردازید؟

I take no, probably £100 maybe.

من نمی پذیرم، احتمالاً 100 پوند.

Does anyone know? I'm sure there are, you know,

کسی میدونه؟ مطمئنم

S&M places where you can have to pay to get this done.

مکان‌های S&M وجود دارد که می‌توانید برای انجام این کار باید پول بپردازید.

Not that I would know anything about that if you were in the next room

نه اینکه من چیزی در مورد آن بدانم اگر شما در اتاق بعدی

you might see that there was a slapping sound coming from the bedroom.

بودید، ممکن بود ببینید که صدای سیلی از اتاق خواب می آید.

A slapping sound.

صدای سیلی.

So we are talking sort of

پس ما داریم با هم حرف میزنیم

it didn't take long for you to take me.

که خیلی طول نکشید که منو بردی.

It could be anything, though.

هر چند ممکن است هر چیزی باشد.

Yes, it could be some applause.

بله، ممکن است کمی تشویق باشد.

Maybe people are watching a good TV show and they're applauding in the bedroom.

شاید مردم در حال تماشای یک برنامه تلویزیونی خوب هستند و در اتاق خواب تشویق می کنند.

So maybe that sound

بنابراین شاید آن

is people applauding.

صدا از تشویق مردم باشد.

They are.

آن ها هستند.

They are.

People applaud in bedrooms.

آن ها هستند.

مردم در اتاق خواب کف می زنند.

Do they do if you especially if you perform well,

آیا آنها این کار را انجام می دهند، به خصوص اگر عملکرد خوبی

you might get a standing ovation

داشته باشید، ممکن است

to do something ghastly as punishment can also be slap.

برای انجام یک کار وحشتناک مورد تشویق قرار بگیرید زیرا مجازات نیز می تواند سیلی باشد.

He was slapped with a parking fine

او با جریمه پارکینگ سیلی خورد

so you can suddenly be punished for something

تا شما به طور ناگهانی برای چیزی مجازات

you can be slapped for something.

شوید که ممکن است برای چیزی سیلی بخورید.

You receive something a punishment harshly.

شما چیزی را به شدت مجازات می کنید.

He was slapped with a parking fine.

او با جریمه پارک سیلی خورد.

Yeah, he did something wrong and he was slapped with that punishment.

بله، او کار اشتباهی انجام داد و با آن مجازات سیلی خورد.

The court slapped an injunction on me.

دادگاه برای من حکم صادر کرد.

By that they mean they banned me or prevented me from doing something

منظورشان این است که من را تحریم کردند یا از انجام کاری

so when we say injunction, it is something in legal terms that means to be banned.

منع کردند، بنابراین وقتی می گوییم دستور ، در اصطلاح حقوقی به معنای ممنوعیت است.

It was stopped from doing some by using the word slapped

با استفاده از کلمه slapped

in a sentence like that slapped me with a fine.

در جمله ای مانند آن سیلی به من با جریمه نقدی منع شد.

It means it's quite harsh.

یعنی خیلی خشن است

Yes, painful.

بله دردناک

The suggestion is that what's happened is painful.

پیشنهاد این است که آنچه اتفاق افتاده دردناک است.

So that fine slapped me with a heavy fine.

به طوری که آن جریمه با جریمه سنگینی به من سیلی زد.

You know, adding the words slapped in there

می‌دانید، افزودن کلماتی که در آنجا سیلی زده‌اند،

gives it more meaning gives it more sort of what's the word I'm looking for?

معنای بیشتری به آن می‌دهد، به این معناست که کلمه‌ای که من به دنبال چیست؟

Well, the harshness, yes.

خوب، سختی، بله.

It sort of gives an impression of the level of harshness

این به نوعی تصوری از میزان سختگیری

that is implied by whatever it is that you're doing, like giving somebody a fine. Yes.

می دهد که هر کاری که انجام می دهید نشان می دهد، مانند جریمه دادن به کسی. آره.

Next one.

بعدی.

They are willing to slap you with a ban

حاضرند به شما سیلی منع کنند

or slap a ban on you.

یا به شما سیلی منع کنند.

So, again, you are being harshly punished for doing something.

پس باز هم به خاطر انجام کاری به شدت تنبیه می شوید.

Oh, here's a good one, Steve.

اوه، اینم یکی خوبه، استیو.

Slap up meal.

سیلی خوردن غذا

You might have a slap up meal, slap up meal,

شما ممکن است یک وعده غذایی سیلی بخورید،

a lavish meal consisting of large portions of delicious food.

یک وعده غذایی مجلل که شامل بخش های زیادی از غذاهای خوشمزه است.

So we will often describe a big meal.

بنابراین ما اغلب یک وعده غذایی بزرگ را توصیف می کنیم.

We have lots of lovely food as a slap up meal.

ما مقدار زیادی غذای دوست داشتنی به عنوان یک وعده غذایی داریم.

Claudia will be making a slap up

کلودیا

meal for her family later today.

بعداً امروز برای خانواده اش یک غذای سیلی درست می کند.

A big cow in the oven is what we seem to think is happening.

یک گاو بزرگ در تنور همان چیزی است که ما فکر می کنیم در حال وقوع است.

Oh, a big cow

آه، یک گاو بزرگ،

I would like to see the size of your oven.

من می خواهم اندازه تنور شما را ببینم.

Well, that's what somebody commented on.

خوب، این چیزی است که یک نفر در مورد آن نظر داده است.

But we went out for a slap up meal.

اما ما برای یک غذای سیلی بیرون رفتیم.

We went out for a slap up meal. Yeah.

رفتیم بیرون تا یه سیلی بخوریم آره

So we went out and we had a big meal, maybe an expensive meal.

بنابراین ما بیرون رفتیم و یک غذای بزرگ، شاید یک غذای گران قیمت خوردیم.

A meal that was lavish. Yeah.

غذایی که تجملاتی بود. آره

The first prise is a slap up meal for two.

جایزه اول یک وعده غذای دو نفره است.

So maybe the prise will be that a free meal.

بنابراین شاید جایزه آن یک وعده غذایی رایگان باشد.

It's a nice place where you can go and sample some food.

جای خوبی است که می توانید به آنجا بروید و مقداری غذا امتحان کنید.

He treated me to a slap up meal at the Ritz.

او از من در ریتز با یک غذای سیلی پذیرایی کرد.

Very nice, very fancy.

خیلی قشنگه خیلی شیک

Just suggest that the meal is, as you say, quite

فقط پیشنهاد کنید که غذا، همانطور که می گویید، بسیار

expensive

گران

and obviously quite lavish.

و واضح است که بسیار تجملاتی است.

Lots to it.

مقدار زیادی به آن.

Lots of be in a nice restaurant somewhere, lots of delicious food

at your meal when you go for your afternoon tea.

زمانی که برای صرف چای بعد از ظهر خود می روید، در یک رستوران خوب در جایی زیاد باشید، غذاهای خوشمزه زیادی در وعده غذایی خود داشته باشید.

Or maybe you go for your evening dinner at the Ritz

یا شاید برای شام عصرانه خود به ریتز بروید

to sleep on.

تا بخوابید.

So this is quite you often used as a verb

بنابراین اغلب از این به عنوان فعل

slap on to hurriedly applies something to a surface.

slap on استفاده می کنید تا با عجله چیزی را روی یک سطح اعمال کنید.

You slap on something, you slap on something, one thing you slap on to something else.

به چیزی سیلی می زنی، به چیزی سیلی می زنی، یک چیزی به چیز دیگری سیلی می زنی.

Paint for example, she slaps on some makeup before going out.

مثلاً نقاشی کنید، قبل از بیرون رفتن کمی آرایش می کند.

So she did it very quickly in a hurry because she knew she was going out in a few moments.

بنابراین او این کار را خیلی سریع با عجله انجام داد زیرا می دانست که چند لحظه دیگر بیرون می رود.

So she put some makeup on very quickly before going out.

بنابراین قبل از بیرون رفتن خیلی سریع آرایش کرد.

She slapped oh, you can also say to put on some slap.

او سیلی زد، شما همچنین می توانید بگویید یک سیلی بزن.

Yes. Which means to put on makeup.

آره. یعنی آرایش کردن.

So that can be used in a different way as well.

بنابراین می توان از آن به روشی متفاوت نیز استفاده کرد.

That that's a noun.

که این یک اسم است.

So, yeah, so if you put on some slap that is being used as a noun.

بنابراین، بله، پس اگر سیلی بزنید که به عنوان اسم استفاده می شود.

Yeah.

آره

In this case, it's being used as verbally to slap on

در این مورد، از آن به عنوان سیلی زدن برای

just showing the good things yes. Yes.

نشان دادن چیزهای خوب بله استفاده می شود. آره.

If you slap on some paint,

اگر روی مقداری رنگ می زنید،

you can do that in if you're decorating, I'm going to slap on some paint

اگر در حال تزئین هستید، می توانید این کار را انجام دهید، من روی مقداری رنگ می زنم،

but it gives the impression that you're not going to be very careful in the way that you're doing it.

اما این تصور را ایجاد می کند که در روشی که انجام می دهید خیلی مراقب نباشید. آی تی.

Just as in your example, they're putting on the makeup,

درست همانطور که در مثال شما، آنها آرایش می کنند،

just not really putting that much effort

فقط واقعاً آنقدر تلاش نمی

in, just sort of making it look a bit better.

کنند، فقط به نوعی آن را کمی بهتر نشان می دهند.

Yeah, it's doing it quickly.

بله، این کار را به سرعت انجام می دهد.

It's if it's slapping on some paint. Yes.

اگر روی مقداری رنگ می خورد. آره.

You just sort of know you making it look better but not that much better.

شما فقط به نوعی می دانید که آن را بهتر جلوه می دهید اما نه آنقدر بهتر.

I Steve just said

من استیو فقط گفتم

he slapped the paint on as there was little time left.

چون زمان کمی باقی مانده بود رنگ را زد.

He slapped the paint on

او رنگ را زد،

do we need the sound effect, Mr.

آیا ما به جلوه صوتی نیاز داریم، آقای

Duncan? Yes, we do. We need the sound effect, definitely.

دانکن؟ بله ما انجام میدهیم. ما قطعا به جلوه صوتی نیاز داریم.

He slapped the paint on as there was little time left.

چون زمان کمی مانده بود، رنگ را زد.

But you are doing it in a hurry.

اما شما این کار را با عجله انجام می دهید.

She slapped the icing onto the cake before the guests arrived.

قبل از آمدن میهمانان، مایه کیک را روی کیک زد.

So she was finishing the cake and she had to put the icing on the surface of the cake.

بنابراین او داشت کیک را تمام می کرد و مجبور شد مایه کیک را روی سطح کیک بگذارد.

She had to do it very quickly.

او مجبور شد این کار را خیلی سریع انجام دهد.

To carelessly do something is to slap something on.

بی دقتی کاری را سیلی زدن به چیزی است.

You are doing it carelessly? Yes.

آیا این کار را با بی دقتی انجام می دهید؟ آره.

To be slapdash.

بدقولی بودن.

Oh, I like this one. Slapdash.

اوه من این یکی را دوست دارم Slapdash.

This is a word we often use when we are unhappy

این کلمه ای است که اغلب وقتی از کیفیت کار کسی ناراضی هستیم استفاده می کنیم

with the quality of someone's work.

.

So we use the word slapdash.

بنابراین ما از کلمه slapdash استفاده می کنیم.

To be slapdash about something is to be clumsy

بداخلاقی در مورد چیزی به معنای دست و پا چلفتی

or careless over something.

یا بی توجهی نسبت به چیزی است.

You are not being careful.

تو مراقب نیستی

You are doing something in a slapdash way.

تو داری یه کاری رو به شکلی سرسری انجام میدی

A poorly done job

یک کار ضعیف

or shoddy quality can be described as slapdash.

یا کیفیت نامناسب را می توان به عنوان slapdash توصیف کرد.

So maybe you some work that you had done,

بنابراین ممکن است شما برخی از کارهایی که انجام داده بودید،

something that a person has done for you.

کاری که شخصی برای شما انجام داده است.

He did a slapdash job of painting my walls.

او به سختی دیوارهای من را رنگ آمیزی کرد.

He did not take any care.

او هیچ مراقبتی نکرد.

He did it too fast.

خیلی سریع این کار را کرد.

He was not professional in his work.

او در کارش حرفه ای نبود.

He made a slapdash job

او با

of painting my walls the giving is nonsense.

رنگ آمیزی دیوارهای من کار بیهوده ای انجام داد.

You have come to those later.

شما بعداً سراغ آن‌ها آمده‌اید.

Your work here recently has been very slapdash.

کار شما در اینجا اخیراً بسیار بی‌معنا بوده است.

You haven't taken any care.

هیچ مراقبتی نکردی

You've done it too fast. You're fired.

خیلی سریع انجامش دادی تو اخراجی.

I warned you before.

قبلا بهت هشدار دادم

Your work is slapdash.

کار شما بیهوده است.

Goodbye.

خداحافظ.

You're fired.

تو اخراجی.

Slap and tickle, Mr.

سیلی بزن و قلقلک بده، آقای

Steve. Slap and tickle.

استیو. سیلی و قلقلک دادن.

I trust you to come up with that one.

من به شما اعتماد دارم که به آن یکی برسید.

Well, it's use a slap so

خوب، این استفاده از یک سیلی است، بنابراین

it wasn't me that came up with it.

این من نبودم که به آن فکر کردم.

It was the Oxford English Dictionary.

این دیکشنری انگلیسی آکسفورد بود.

Blame them slap and tickle to playfully kiss and cuddle

آنها را سرزنش کنید، سیلی و قلقلک می دهند تا بازیگوشانه ببوسند و در آغوش بگیرند

often used as a euphemism for

که اغلب به عنوان یک تعبیر برای آنها

as well.

نیز استفاده می شود.

A little bit of slap and tickle in the afternoon. Yes.

کمی سیلی و قلقلک بعد از ظهر. آره.

The couple sat in the car park

زن و شوهر در پارکینگ نشستند

having a little bit of slap and tickle.

و کمی سیلی و قلقلک دادند.

It is used informally and quite often in British English

به‌طور غیررسمی استفاده می‌شود و اغلب در انگلیسی بریتانیایی،

we use it to mean some playful, playful kissing and cuddling,

ما از آن به معنای بوسیدن و نوازش بازیگوش،

sex and

رابطه جنسی

and some sometimes more

و برخی اوقات بیشتر

I wasn't sure about using this one,

but then I thought, well, it's it's there.

استفاده می‌کنیم.

It's in the dictionary.

در فرهنگ لغت موجود است.

It's written down in bold font in the dictionary. So.

با فونت پررنگ در فرهنگ لغت نوشته شده است. بنابراین.

So yes, it has to be included.

بنابراین بله، باید گنجانده شود.

Slapper, a slapper,

Slapper، یک slapper،

an offensive word for a promiscuous

یک کلمه توهین آمیز برای یک زن فحشا،

woman was a woman

زنی بود

who likes to go around and she likes to share her

که دوست دارد دور بزند و دوست دارد

her time with lots of different men.

وقت خود را با مردان مختلف تقسیم کند.

Yes. If you want to be unkind to a woman

آره. اگر می خواهید نسبت به یک زن نامهربان

then, you know, you could call her a slapper.

باشید، می دانید، می توانید او را یک سیلی زن خطاب کنید.

Oh, you slapper. But normally it's a reason.

اوه ای سیلی. اما به طور معمول این یک دلیل است.

Yes. If she if she is promiscuous, she likes to have lots of different partners.

آره. اگر او نابخردان باشد ، دوست دارد شرکای مختلف زیادی داشته باشد.

But even if she doesn't, if you were to say that,

اما حتی اگر او این کار را نکند، اگر شما بخواهید این را بگویید،

that would be an offensive words to suggest that they were.

این کلمات توهین آمیزی خواهد بود که نشان می دهد آنها چنین بوده اند.

Yes, you could call somebody a slapper if you didn't like them or if you knew about.

بله، اگر کسی را دوست ندارید یا می‌دانید، می‌توانید او را یک سیلی‌زن خطاب کنید.

Yeah. Oh, she's a slapper.

آره اوه، او یک سیلی زن است.

She is good.

او خوب است.

Is it a similar word for men?

آیا این کلمه برای مردان مشابه است؟

None called a man a snapper.

هیچ‌کدام به مردی لقب قاچ نگفتند.

No, there isn't.

نه، وجود ندارد.

Yes. Because it's always sort of for some reason, when a man does it, it's great.

آره. چون همیشه به دلایلی اینطور است، وقتی مردی این کار را انجام می دهد، عالی است.

But when a woman does it, it's shameful.

اما وقتی یک زن این کار را می کند، شرم آور است.

Yeah. I by the way, that's not what I think.

آره من اتفاقاً این چیزی نیست که من فکر می کنم.

Before any women come round to my house to slap me,

قبل از اینکه زنی به خانه ام بیاید تا به من سیلی بزند،

it's not what I think.

این چیزی نیست که من فکر می کنم.

But yes, it does appear to be slightly unfair and unequal.

اما بله، به نظر کمی ناعادلانه و نابرابر است.

Yes. Inaki. Yes, you're correct.

آره. ایناکی. بله، شما درست می گویید.

SAP and tickle is a euphemism for sex.

SAP و غلغلک یک تعبیر برای رابطه جنسی است.

We've said that already.

قبلاً گفته ایم.

I never. I'm just just.

من هرگز. من فقط هستم.

Yeah, okay.

آره باشه

Clarifying that because you were beating around the bush.

روشن کردن این که چون داشتی دور بوته می زدی.

Really?

واقعا؟

Well, if I was teeth, that's another euphemism.

خوب، اگر من دندان بودم، این تعبیر دیگری است.

Yes, it's been a start there.

بله، این یک شروع بوده است.

It's been a while since I beat around the bush or anywhere.

مدتی است که دور بوته یا هر جای دیگری می زنم.

She is known as a slapper.

او به یک سیلی زن معروف است.

Her around here. Yes.

او در اینجا آره.

We'll get through this quickly here.

ما اینجا به سرعت از این موضوع عبور خواهیم کرد.

She has the reputation as a bit of a slapper.

او شهرت کمی سیلی زن را دارد.

Yeah.

آره

So maybe a person who normally a woman,

بنابراین شاید فردی که به طور معمول یک زن است،

but I think maybe it is a little unfair.

اما من فکر می کنم شاید کمی بی انصافی باشد.

There's no slappers on our live stream today.

امروز در پخش زنده ما هیچ کتک زدنی وجود ندارد.

Speak for yourself

برای

to get a slap on the wrist.

ضربه زدن به مچ دست خود صحبت کنید.

But not literally.

اما نه به معنای واقعی کلمه.

No, but there if you just

نه، اما اگر شما فقط

I have I have all of this ready to explain.

من داشته باشید، همه اینها را آماده توضیح هستم.

Steve,

استیو،

to get a slap on the wrist

سیلی زدن به مچ دست

is to receive punishment as a warning

به منزله دریافت تنبیه به عنوان یک هشدار است

so you can physically get a slap on the wrist.

تا بتوانید از نظر فیزیکی به مچ دست سیلی بزنید.

If you're a child, if you've been naughty,

اگر کودک هستید، اگر شیطنت کرده اید

the teacher or your parent will

، معلم یا

slap your wrist as punishment.

والدینتان به عنوان تنبیه مچ شما را می زنند.

But also you can use it figuratively as well to use it figuratively.

اما همچنین می توانید از آن به صورت مجازی و همچنین برای استفاده مجازی از آن استفاده کنید .

A slap on the wrist is to receive punishment.

سیلی بر مچ دست برای مجازات است.

So any punishment normally given as a warning?

بنابراین هر مجازاتی معمولاً به عنوان اخطار داده می شود؟

Yes. Something that is given quickly, for example,

آره. چیزی که به سرعت داده می شود، مثلاً

if you work is poor.

اگر کار می کنید ضعیف است.

So maybe you're always

بنابراین شاید شما همیشه

too late getting your expenses

خیلی دیر برای پرداخت هزینه‌هایتان دیر می‌کنید

in and your boss is very upset about it because it means he's got to

و رئیستان از این موضوع بسیار ناراحت است، زیرا این بدان معناست که او

to work at times when he doesn't want to.

مجبور است در مواقعی که نمی‌خواهد کار کند.

And you keep repeatedly doing it, he'll give you a slap on the wrist

و شما به طور مکرر این کار را انجام می دهید، او

by saying, right, I'm not going to do those expenses.

با گفتن این جمله، درست است، من آن هزینه ها را انجام نمی دهم.

That's it. You're not getting them this month.

خودشه. این ماه آنها را دریافت نمی کنید.

So it's a small punishment as a warning

بنابراین این یک تنبیه کوچک به عنوان یک هشدار

to prevent to try and modify your behaviour

برای جلوگیری از تلاش و اصلاح رفتارتان

in some way you can be given

به نحوی است که می‌توانید به شما داده

it's often said, for example, if someone commits a crime,

شود، اغلب گفته می‌شود، برای مثال، اگر کسی مرتکب جرمی شود،

but they get off lightly, you could say,

اما او به راحتی کنار می‌آید، می‌توانید بگویید،

or they've just been given a slap on the wrist, it can be used as well the other way around content.

یا به تازگی به مچ دست زده شده است ، می توان از آن برعکس محتوا نیز استفاده کرد.

So if somebody was caught shoplifting, for example,

بنابراین، اگر کسی برای مثال در حال دزدی از مغازه دستگیر شود،

and the punishment could be that

و مجازات ممکن است این باشد که

they're sent to prison, but in fact they just get a telling off by the judge,

او را به زندان بفرستند، اما در واقع آنها فقط از قاضی صحبت می کنند،

you could say, oh, all they've had is a slap on the wrist.

می توانید بگویید، اوه، تمام چیزی که آنها داشته اند یک سیلی بوده است. روی مچ دست

That is to say that the punishment was seen as being lenient.

یعنی مجازات را ملایم تلقی می کردند.

Yes, too lenient.

بله، خیلی ملایم است.

It was not it was not harsh it was not harsh enough.

خشن نبود به اندازه کافی خشن نبود.

And quite often people complain these days about people who commit crimes,

و اغلب مردم این روزها از افرادی که مرتکب جنایت می شوند شکایت می کنند،

but they only get very short sentences

اما فقط احکام بسیار کوتاهی دریافت می کنند

and it would appear that they are often getting

و به نظر می رسد که اغلب

just a slap on the wrist. Yes.

فقط یک سیلی به مچ دستشان می زند. آره.

So it's a warning, but people often interpret it as being not

بنابراین این یک هشدار است، اما مردم اغلب آن را به عنوان

a serious enough punishment.

مجازاتی به اندازه کافی جدی تعبیر نمی کنند.

Here we go. Another one to get a slap on the back.

در اینجا ما می رویم. یکی دیگر برای زدن سیلی به پشت.

So not all words and phrases are negative.

بنابراین همه کلمات و عبارات منفی نیستند.

If you get a slap on the back, it is to receive warm congratulations.

اگر سیلی به کمرتان خورد ، برای تبریک گرم است.

So you get a slap on the back.

بنابراین یک سیلی به پشت می خورید.

It means you are being given warm congratulations.

به این معنی است که به شما تبریک می گویند.

You are being honoured.

شما در حال تجلیل هستید.

You are being honoured for your your excellent work people are saying, oh, Mr.

به خاطر کار عالی تان از شما تجلیل می شود، مردم می گویند، اوه، آقای

Duncan, can I give you a slap on the back for your amazing 15 years?

دانکن، آیا می توانم یک سیلی به پشت شما برای 15 سال شگفت انگیزتان بزنم؟

I was about to do that.

داشتم این کار را می کردم.

I was going to say congratulations, Mr.

میخواستم بهت تبریک بگم آقای

Duncan, slap on the back 15 years as a teacher.

دانکن 15 سال معلمی به پشتش بزن.

And you do.

And that sometimes can be a literal slap on the back and that's it.

و شما انجام می دهید.

و این گاهی اوقات می تواند یک سیلی واقعی به پشت باشد و بس.

But if you get a slap on the back, it means congratulations for something you've done.

اما اگر سیلی به پشتتان خورد، به این معنی است که به خاطر کاری که انجام داده اید تبریک می گویم.

Well, yes.

خب بله.

So that is how we use that particular phrase.

بنابراین نحوه استفاده ما از آن عبارت خاص است.

There isn't one slap on the neck.

یک سیلی بر گردن نیست

Somebody asked Inaki says, Can you get a slap on the neck?

یکی از ایناکی پرسید: می‌توانی سیلی به گردنت بزنی؟

Well, I've never heard of that one.

خوب، من هرگز در مورد آن یکی نشنیده ام.

Know he might be in other countries of course,

مطمئن باشید که او ممکن است در کشورهای دیگر باشد، البته

if you are verbally assaulting someone

اگر شما به کسی تجاوز کلامی می کنید

or maybe if you are physically assaulting them, you can slap someone anywhere.

یا شاید اگر به او تجاوز فیزیکی می کنید، می توانید به کسی در هر جایی سیلی بزنید.

You can slap their face, their neck, you can slap

می توانی به صورتشان، گردنشان، سیلی به

their arm, their hand.

بازویشان، دستشان بزنی.

I'm not going any lower

before we get before we get into trouble, a slap on the wrist is just

قبل از اینکه به دردسر بیفتیم پایین تر نمی روم، سیلی به مچ دست

is a phrase used to describe somebody who gets a punishment.

فقط عبارتی است که برای توصیف کسی که مجازات می شود استفاده می شود.

But it's not really the punishment probably doesn't match.

اما این واقعاً این نیست که مجازات احتمالاً مطابقت ندارد.

The crime is probably too lenient.

جنایت احتمالاً خیلی ملایم است.

Yes. Well, it's that's only when it's used negatively.

آره. خوب، این تنها زمانی است که از آن به صورت منفی استفاده شود.

But yes, it is just generally punishment that's given out as a warning.

اما بله، این فقط به طور کلی مجازات است که به عنوان یک هشدار داده می شود.

That's right.

درست است.

Here we go.

Next one to receive a slap in the face.

در اینجا ما می رویم.

بعدی برای دریافت سیلی به صورت.

Now, again, this can be something that's done

اکنون، دوباره، این می تواند کاری باشد که به صورت

physically or figuratively.

فیزیکی یا مجازی انجام می شود.

So this can be a figure of speech, a phrase to mean

بنابراین این می تواند یک شکل گفتار باشد، عبارتی

to be insulted or put down something that, oh, you feel

به معنای توهین یا زمین گذاشتن چیزی که، اوه، احساس می کنید

so you are not being slapped in the face.

که به صورت شما سیلی نمی زند.

But it feels like it it's it's a painful thing.

اما به نظر می رسد که این یک چیز دردناک است.

It's happened to you. Yes.

برای شما اتفاق افتاده است. آره.

You might have worked hard all year.

ممکن است تمام سال سخت کار کرده باشید.

And then your boss at your appraisal says to you, I'm

و سپس رئیس شما در ارزیابی شما به شما می گوید،

going to give you a 1% pay rise and you might be insulted by that.

من به شما 1٪ افزایش حقوق می دهم و ممکن است از این بابت به شما توهین شود.

But all the hard work I've done all year,

اما تمام کارهای سختی که در طول سال انجام داده ام،

that feels like a slap in the face.

مانند یک سیلی به صورتم است.

You know,

می دانید،

I've done all this work, and all I get is 1%.

من تمام این کارها را انجام داده ام و تنها چیزی که به دست می آورم 1٪ است.

That's a slap in the faces.

این یک سیلی است.

They are really upset because you in some way

آنها واقعا ناراحت هستند زیرا به نوعی به

you've been insulted by that, but just an insult.

شما توهین شده است، اما فقط یک توهین.

1% pay rise yes.

1% افزایش حقوق بله

You feel you feel insulted.

احساس می کنید به شما توهین شده است.

Yes. By it would be an example of why you would use that phrase.

آره. با این کار مثالی از این خواهد بود که چرا از آن عبارت استفاده می کنید.

So that is a good way of using that as an expression.

بنابراین این روش خوبی برای استفاده از آن به عنوان یک بیان است.

She did not get the job offer, which must be a bit of a slap in the face for her.

او پیشنهاد شغلی را دریافت نکرد، که باید برای او سیلی باشد.

Yeah, there we go.

آره، ما می رویم.

So she worked hard.

بنابراین او سخت کار کرد.

Apply for this new position.

برای این موقعیت جدید درخواست دهید.

Other people applied may be as well.

افراد دیگری نیز ممکن است درخواست دهند.

And but she felt as though she'd done the best job, done the most work, but she didn't get it.

و اما او احساس می کرد که بهترین کار را انجام داده است، بیشترین کار را انجام داده است، اما به آن نرسید.

So it felt like a slap in the face because probably people had been encouraging her.

بنابراین مانند یک سیلی به صورتش بود زیرا احتمالاً مردم او را تشویق می کردند.

Her boss might have been encouraging.

رئیس او ممکن است دلگرم کننده باشد.

We get this a lot at work when that when you get people

زمانی که افرادی را دریافت می‌کنید

who are being promoted internally

که در داخل ارتقا می‌یابند

and then people who come from another company

و سپس افرادی که از شرکت دیگری می‌آیند

and they promote and they're given the job that you want.

و تبلیغ می‌کنند و شغل مورد نظر شما به آنها داده می‌شود، ما این را بسیار در کار دریافت می‌کنیم.

So you might have worked hard in that company for ages

بنابراین ممکن است شما برای چندین سال در آن شرکت سخت کار کرده باشید

and then they recruit somebody from another company outside the company.

و سپس آنها فردی را از شرکت دیگری خارج از شرکت استخدام کنند.

You might think that's a slap in the face.

شاید فکر کنید که این یک سیلی است.

All the hard work I've done that's to be shunned

تمام کارهای سختی که انجام داده ام، یعنی دوری جستن

or to be rejected can be a slap in the face

یا طرد شدن، می تواند سیلی

to slap can be described as spank

به سیلی باشد،

if the slapping is being done on the buttocks

اگر سیلی به باسن انجام شود

or as Forrest Gump says, the barracks,

یا همانطور که فارست گامپ می گوید، پادگان،

I don't know why he says it like that.

من نمی کنم. نمیدونم چرا اینطوری میگه

It's American.

It's very weird, but yes, on the buttocks.

آمریکایی است.

خیلی عجیب است، اما بله، روی باسن.

So if you slap someone on the bottom,

بنابراین، اگر به کسی سیلی بزنید،

we call it Spank, Spank again, you can be paid for this.

ما به آن می گوییم اسپانک، دوباره اسپانک، می توان برای این کار پول پرداخت کرد.

You can be pay, you can get paid a lot of money for spanking someone.

شما می توانید پول دریافت کنید، می توانید برای کتک زدن یک نفر پول زیادی دریافت کنید.

Or rather, you've got to pay to have it done to you that are people that sort of like this sort of thing.

یا بهتر است بگوییم، باید پولی بپردازید تا این کار را با شما انجام دهند که افرادی هستند که چنین چیزهایی را دوست دارند.

Yes, that's what I that's how I understand it.

بله، من همین را می فهمم.

To slap can be described as spanking if the slapping is being done on the buttocks

سیلی زدن را می توان به عنوان کتک زدن توصیف کرد اگر سیلی توسط والدین شما به باسن انجام

by your parents, I mean, again, they don't do that now because you can't it's called child abuse.

شود، منظورم این است که آنها اکنون این کار را نمی کنند زیرا شما نمی توانید به آن کودک آزاری می گویند.

But, you know, parents would spank you.

اما، می دانید، والدین شما را کتک می زنند.

I'm going to spank you on the bottom.

من می خواهم شما را از ته کتک بزنم.

You're being a naughty boy or a girl.

داری پسر یا دختر شیطون میشی

You'll get a spank

اگر به این شیوه رفتار کنید، یک تنبیه

if you carry on behaving in that way.

خواهید گرفت.

But now if you say to somebody

اما حالا اگر به کسی

who's been at work, oh, you've been naughty, I'll give you a spank and now it's all really.

که سر کار بوده است بگویی، اوه، تو شیطنت کردی، من به تو ضربه می زنم و حالا واقعاً همه چیز تمام شده است.

Ooh, yes.

Well, it's all sort of use now to sort of

اوه، بله.

خوب، این همه نوع استفاده در حال حاضر برای مرتب کردن

in almost a friendly way, isn't it?

به روشی تقریبا دوستانه، اینطور نیست؟

Because it's not you're not meaning again to do it deliberately.

چون این نیست که شما قصد ندارید دوباره آن را عمدا انجام دهید .

Somebody says to you,

stop being so naughty, I'll give you a spank.

یکی بهت میگه دست از این شیطنت بردار، من بهت میزنم.

You would your reaction these days,

شما این روزها عکس العمل خود را نشان می دهید،

if you're an adult would be oh, chance would be a fine thing.

اگر بزرگسال هستید، اوه، شانس چیز خوبی خواهد بود.

Oh, well, I didn't know you're into that.

اوه، خوب، من نمی دانستم که شما به آن علاقه دارید.

That's not what goes on in your company.

این چیزی نیست که در شرکت شما می گذرد.

I think it's just generally I'm starting to while spanking is associated with sort of,

فکر می‌کنم به طور کلی من شروع به این می‌کنم در حالی که کتک زدن با نوعی مرتبط است،

uh, let's just say sort of

اوه، اجازه دهید بگوییم

what's the phrase I'm looking for.

که عبارتی که به دنبال آن هستم چیست.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

Well, in the area of, you know, sexual relations

خوب، می دانید، در زمینه روابط

sake, spanking is seen as your obsession.

جنسی، کتک زدن به عنوان وسواس شما در نظر گرفته می شود.

I'm not that's I'm just trying to explain.

من این نیستم که فقط سعی می کنم توضیح بدهم.

You've put the word up there, Mr.

شما این کلمه را همانجا گذاشته اید، آقای

Duncan, it's, let's just say a sort of a fetish post, isn't it?

دانکن ، این یک پست طلسم است، اینطور نیست؟

What happens on your Zoom calls?

در تماس‌های Zoom شما چه اتفاقی می‌افتد؟

No wonder you keep the door closed.

تعجبی ندارد که در را بسته نگه دارید.

And to do with book, that's just, you know, a spanking is associated with sort of fetish behaviour.

و در رابطه با کتاب، فقط می دانید، کتک زدن با نوعی رفتار طلسم همراه است.

Just being naughty.

فقط شیطون بودن

Yeah. Let's just leave it at that shower.

آره بگذار آن را در آن دوش بگذاریم.

A mother might spank her naughty child.

یک مادر ممکن است فرزند شیطان خود را بکوبد.

Did your mother ever spank you?

مادرت تا به حال تو را کتک زده است؟

No, she didn't. My father did.

نه، او این کار را نکرد. پدرم انجام داد.

Oh, I saw falling into the rose bushes.

آه، افتادم توی بوته های رز.

Okay,

باشه

but didn't you say did you break his greenhouse once? Yes.

ولی نگفتی گلخانه اش را یک بار شکستی؟ آره.

And the and again, for the greenhouse, he's.

و دوباره، برای گلخانه، او است.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Oh, definitely. I'm starting to my room.

اوه، قطعا. دارم به سمت اتاقم شروع می کنم.

I'm starting to think that Steve did this on purpose.

من کم کم دارم فکر می کنم که استیو عمدا این کار را کرد.

Just so his father would spanking.

فقط برای اینکه پدرش کتک بزند.

This explains a lot.

این خیلی توضیح می دهد.

I'm not into that.

من در آن نیستم.

But yes, I mean, you

اما بله، منظورم این است که شما

parents are busy and can't do that anymore, because if a neighbour

والدین سرتان شلوغ است و دیگر نمی توانید این کار را انجام دهید، چون اگر همسایه

if I would think, wow, I think it's serious, you can't spank your children anymore.

فکر کند، وای، فکر کنم جدی است، دیگر نمی توانید بچه هایتان را بکوبید.

I don't think that's allowed.

فکر نمی کنم این کار مجاز باشد.

But it's strange actually, isn't it?

اما در واقع عجیب است، اینطور نیست؟

Because they say that

چون می

a lot of people who hit their child or spank their children

گویند خیلی ها که بچه شان را می زنند یا بچه شان را می

who are parents who say that it doesn't have any

زنند که پدر و مادری هستند که می گویند هیچ

lasting effects, it gives you a red bum.

اثر ماندگاری ندارد، آدم را قرمز می کند.

But you do remember it's the I remember it.

اما تو یادت هست که من آن را به یاد دارم.

This is when I was a child.

این زمانی است که من بچه بودم.

These are my earliest memories being spanked by my father for,

اینها اولین خاطرات من هستند که توسط پدرم به

you know, damaging his rosebushes or breaking pane of glass in his greenhouse.

خاطر آسیب رساندن به بوته های گل رز یا شکستن شیشه در گلخانه اش ضرب و شتم شد.

So obviously but I don't it's not like it scarred me for life,

بنابراین واضح است، اما من اینطور نیست که من را برای زندگی زخمی کند،

but it just shows you do remember these these because

اما فقط نشان می دهد که شما اینها را به خاطر دارید زیرا

it's been quite traumatic at the time for me.

در آن زمان برای من بسیار آسیب زا بود.

I would imagine Steve has many, many deeper and darker things to scar himself with.

تصور می‌کنم استیو چیزهای بسیار عمیق‌تر و تاریک‌تری دارد که می‌تواند خود را با آن‌ها زخمی کند.

That is nothing.

این چیزی نیست.

But I can't imagine your mum spanking you now.

اما من نمی توانم تصور کنم که مادرت الان تو را کتک بزند.

My mother never laid a finger on me.

مادرم هیچ وقت روی من انگشت نمی گذاشت.

My mum did. My mum slapped me.

مامانم انجام داد مامانم به من سیلی زد

I can imagine your mum now and again to burn you with cigarette ends.

می توانم تصور کنم مادرت بارها و بارها تو را با نخ سیگار بسوزاند.

No, she never did that.

نه، او هرگز این کار را نکرد.

Right?

درست؟

Yeah.

آره

Anyway,

به هر حال،

whatever you do, you know, behind

هر کاری که می‌کنید، می‌دانید، پشت

closed doors, is your own affair

درهای بسته،

matter how disgusting it is. Yes.

هر چقدر هم که منزجر کننده باشد، کار خودتان است. آره.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

A mother or a father? Of course that's.

مادر یا پدر؟ البته همینطوره

That's not. Let's not be sexist.

آن نیست. بیایید جنسیت گرا نباشیم

Fathers can also spank their child as well.

پدران نیز می توانند فرزند خود را بکوبند.

You will find that the spanking will be much harder and more ferocious.

متوجه خواهید شد که کتک زدن بسیار سخت تر و وحشیانه تر خواهد بود.

So this explains why Mr.

بنابراین این توضیح می دهد که چرا آقای

Steve Bottom is always right.

استیو باتم همیشه حق دارد.

When he sits down. Here we go. Is it?

وقتی می نشیند. در اینجا ما می رویم. آیا این است؟

Is another one. We are going in 7 minutes.

یکی دیگر است. 7 دقیقه دیگه میریم

Synonyms of slap.

مترادف کلمه سیلی.

Who would have thought that there would be so many words and phrases?

چه کسی فکرش را می کرد که این همه کلمه و عبارات وجود داشته باشد؟

Synonyms of slap?

مترادف کلمه سیلی؟

Include smack, smack, smack, smack,

شامل smack، smack، smack، smack

smack, smack, smack, smack, smack,

، smack، smack،

wallop.

smack.

You help somebody, you. Yes.

شما به کسی کمک می کنید، شما آره.

You're hitting them with your hand.

داری با دستت بهشون میزنی

You think of a very hard slap.

به یک سیلی بسیار سخت فکر می کنید.

I would say yes. Smack, bang, wallop. Yes.

من می گویم بله. اسمک، بنگ، والوپ. آره.

So wallop is another one.

پس والوپ یکی دیگر است.

You wallop someone, you strike them or

شما به کسی دست می زنید، او را می کوبید یا به او

you slap them, you wallop them.

سیلی می زنید، به او می کوبید.

What about whack?

در مورد ضربت زدن چطور؟

Don't you say anything?

هیچی نمیگی؟

I'm saying nothing.

هیچی نمیگم

I'm saying nothing.

هیچی نمیگم

Can everyone just

آیا همه می

raving on clear their minds of anything they want to say?

توانند ذهن خود را از هر چیزی که می خواهند بگویند پاک کنند؟

I'm going to whack you in a minute.

من یک دقیقه دیگر می خواهم تو را بزنم.

Whack?

If you carry on behaving that I'm going to give you a whack.

ضربت خوردن؟

اگر به رفتارت ادامه بدهی من بهت ضربه می زنم.

The headmaster often whacked

مدیر مدرسه اغلب

after the TV show your other.

بعد از نمایش تلویزیونی دیگری کتک می زد.

And these sentences Mr. Drunken.

و این جملات آقای مست.

He used to

he used to whack his students in it

او عادت داشت در دفترش شاگردانش را در آن

in his office.

بکوبد.

The next one bloke, Catholic priest, is to

جوان بعدی، کشیش کاتولیک،

the next for this bloke who oh, yes.

برای این جوان که اوه، بله.

Give somebody a blow.

به کسی ضربه بزن

Yes, yes.

بله بله.

You blow them.

شما آنها را منفجر کنید.

Yeah, give them a blow of that.

آره، به آنها ضربه ای بزن.

That means a fist, doesn't it?

یعنی یک مشت، نه؟

But you can be striking with anything yes.

اما شما می توانید با هر چیزی خیره کننده باشید بله.

You can blow

شما می توانید

inflict a blow.

ضربه ای وارد کنید.

Yes, Victoria, a smack is a strong case.

بله، ویکتوریا، smack یک مورد قوی است.

Yes, that's right.

بله درست است.

If you smack somebody on the lips,

اگر به لب‌های کسی می‌زنید، به

it means you're giving them a very strong case.

این معنی است که یک قاب بسیار محکم به او می‌دهید.

Yes, it's true.

بله این درست است.

So they demonstrate it on the top of your head.

بنابراین آنها آن را در بالای سر شما نشان می دهند.

Yes. It would normally create you don't have a loud noise.

آره. به طور معمول باعث می شود که صدای بلندی نداشته باشید.

Well, let's just do it on the back of your hand.

خوب، بیایید این کار را پشت دست خود انجام دهیم.

On top of your head

بالای

at how, man?

سرت چطوری مرد؟

That's a smacker, huh?

این یک دوغ است، ها؟

That's probably.

احتمالا همینطوره

How have you done?

چگونه انجام داده اید؟

It's probably weedkiller.

احتمالا علف کش است

It's something I've been spraying around the garden.

این چیزی است که من در اطراف باغ اسپری کرده ام.

Some of it's going to my smells. Disgusting.

مقداری از آن به بوهای من می رود. چندش آور.

Yes. So then you would you would that you would have to have that sound.

آره. بنابراین شما دوست دارید که باید آن صدا را داشته باشید.

If it was a smacker, you would have to have that sound as you were doing it.

اگر آن یک smacker بود، شما باید آن صدا را در حالی که آن را انجام می‌دادید داشته باشید.

So you have to be the sound along with the kiss.

پس باید در کنار بوسه صدا هم باشی.

God, we are really getting into things I didn't think we were going to get into today. Mr.

خدایا ما واقعاً داریم وارد چیزهایی می شویم که فکر نمی کردم امروز وارد آن شویم. آقای

Duncan? Yes, this is it.

دانکن؟ بله، همین است.

So you can have smack, wallop,

بنابراین شما می توانید ضربه زدن، ضربه زدن، ضربه زدن، ضربه زدن داشته باشید

whack, blow

clout.

.

Never you leather someone.

هرگز کسی را چرم نمی کنی

My Aunty Doreen, who's who technically wasn't my auntie,

عمه دورین من، که از نظر فنی خاله من نبود،

but we used to sometimes go and stay with my auntie Doreen

اما ما گاهی می‌رفتیم و پیش خاله‌ام دورین می‌ماندیم

and she was, she was quite violent and quite always threatening to leather us.

و او بود، او کاملاً خشن بود و همیشه تهدید می‌کرد که ما را چرم کند.

If you don't calm down.

اگر آرام نشوید.

If you don't settle down, I'm going to levy you because whips are made of leather.

اگر آرام نشوید، من از شما پول می گیرم زیرا شلاق ها از چرم هستند.

So that's what that refers to, giving you a

بنابراین این همان چیزی است که به آن اشاره می کند، به شما یک

giving you a nasty

a nasty strike with the.

ضربه تند و زننده با آن می دهد.

Yeah, a whip makes leather.

آره شلاق چرم درست میکنه

Yeah.

So so you you leather someone you are using that as a verb

آره

بنابراین شما کسی را که از آن به عنوان فعل استفاده می‌کنید

to say that you are smacking someone, you are punishing the and you can claim you clout.

برای گفتن اینکه دارید به کسی ضربه می‌زنید چرم می‌کنید، او را تنبیه می‌کنید و می‌توانید ادعا کنید که قدرت دارید.

Some of it means you give them a bit of a hit.

برخی از آن به این معنی است که شما کمی به آنها ضربه می زنید.

Yes. And clap you if you don't behave, I'm going to give you a clout clout.

آره. و اگر رفتار نکردی برایت کف بزنم، من به تو نفوذ می کنم.

Same ways. I'm going to give you a wallop.

راه های مشابه من می خواهم به شما یک والوپ بدهم.

And of course, our old friend, Mr.

و البته، دوست قدیمی ما، آقای

Spank, we've had that one already.

اسپنک، ما قبلاً آن را داشته ایم.

Yes, but I'm just oh, this is just the list of synonyms.

بله، اما من فقط اوه، این فقط لیست مترادف هاست.

Yes. Oh, my God.

آره. اوه خدای من.

Fortunately, Steve is not here tomorrow.

خوشبختانه استیو فردا اینجا نیست.

It's just me.

فقط منم.

The word slap by the way, do you want to know why we have the word slap?

اتفاقاً کلمه سیلی، آیا می خواهید بدانید چرا کلمه سیلی را داریم؟

No, the word slap is imitative.

نه، کلمه سیلی تقلیدی است.

The word mimics the actual sound.

این کلمه صدای واقعی را تقلید می کند.

So the sound of the word slap

بنابراین صدای کلمه

is basically the sound that you make when we demonstrate.

سیلی اساساً صدایی است که شما هنگام نمایش ما در می آورید.

It's not the top of my head.

این بالای سر من نیست.

Well, we know what we know.

خوب، ما می دانیم آنچه می دانیم.

What the sound. Well, I can do it now, Mr. Duncan. Mr. Who?

چه صدایی خب، الان می توانم این کار را انجام دهم، آقای دانکن. آقای کی؟

I'll do it to myself. Yes. Well, we don't need to. Steve.

با خودم انجامش میدم آره. خب ما نیازی نداریم استیو

Steve, just calm.

استیو، فقط آرام باش

Calm down like this. Oh,

اینجوری آروم باش اوه،

that's it.

همین.

What's the.

Oh, noise?

چیست؟

اوه، سر و صدا؟

That's not the sound of a well, as a person.

این صدای چاه نیست، به عنوان یک شخص.

Well, it's the slapping sound and the person going out.

خوب، این صدای سیلی و فردی است که بیرون می رود.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

What have you.

چی داری

Well, I can't really see clearly.

خوب، من واقعا نمی توانم به وضوح ببینم.

Mr. Steve has never been slapped ever, ever in his life.

آقای استیو هرگز در عمرش سیلی نخورده است .

I've never been kissed either. Or either.

من هم هرگز نبوسیده ام یا هر دو.

Okay, fascinating.

خوب، جذاب

So that's it? That.

پس همین؟ که

That is everything.

همه چیز همین است.

That is all you need to know about slapping.

این تنها چیزی است که باید در مورد سیلی زدن بدانید.

We've got one more from Jemmy.

ما یکی دیگر از جیمی داریم.

Jemmy from Hong Kong. Okay.

جیمی از هنگ کنگ. باشه.

Slapstick comedy.

کمدی اسلپ استیک.

Oh, yes. Thank you for that, Jemmy.

آه بله. ازت ممنونم، جمی.

But do you know why Why?

اما آیا می دانید چرا چرا؟

Why is it called slapstick?

چرا به آن اسلپ استیک می گویند؟

Because to make the sound of someone's slapping, there was a piece of equipment

چون برای درآوردن صدای سیلی یک نفر یک وسیله

with two pieces of wood, and they would move it like that, Steve.

با دو تکه چوب بود و همینطور حرکت می دادند استیو.

They would move it like that, and the two pieces of wood would slept together.

همینطور جابه جا می کردند و آن دو تکه چوب با هم می خوابیدند.

And that is a slapstick

و این یک slapstick است،

a slapstick is a thing that makes the sound of the

یک slapstick چیزی است که صدای

sort of physical comedy, isn't it? Yes.

نوعی کمدی فیزیکی را ایجاد می کند، اینطور نیست؟ آره.

So when a custard pie goes into someone's face, they would go

بنابراین وقتی یک کیک کاستارد به صورت کسی می رود، آن ها

with their slapstick.

با اسلپ استیک خود می روند.

And that's why we say slapstick.

و به همین دلیل است که می گوییم slapstick.

Slapstick comedy, custard pies,

کمدی اسلپ استیک، کیک های کاستارد،

people falling over the.

افتادن مردم بر روی.

Oh, I do a Laurel,

اوه، من یک لورل،

Laurel and Hardy that was very slapstick comedy.

لورل و هاردی می‌کنم که کمدی بسیار شلوغی بود.

Very, very.

خیلی خیلی.

And also the House of Commons as well.

و همچنین مجلس عوام.

The House of Commons in London.

مجلس عوام در لندن.

Yes, there's a lot of slapstick going on in comedy. Yes.

بله، در کمدی اهمال کاری زیادی وجود دارد . آره.

As opposed to something like up comedy where you just, you know,

برخلاف چیزی شبیه کمدی که در آن شما فقط، می دانید،

a Stand-Up comedian is just standing there telling jokes.

یک کمدین استندآپ فقط در آنجا ایستاده و جوک می گوید.

Slapstick is lots of physical things going on. Yes.

Slapstick چیزهای فیزیکی زیادی است که در حال وقوع است. آره.

Normally messy. Yes.

به طور معمول آشفته است. آره.

Messy people falling over, getting things for that.

آدم‌های کثیف می‌افتند و برای آن چیزهایی می‌گیرند.

Jemmy. Yes.

جمی. آره.

Thank you very much. And that is it.

بسیار از شما متشکرم. و همین است.

We are going on time.

به موقع می رویم.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

We have one minute left.

یک دقیقه فرصت داریم

We're going on time, Steve. We're going on time.

ما به موقع می رویم استیو. به موقع می رویم

We were leaving.

داشتیم می رفتیم.

Now I feel like staying on. Well, guess what?

حالا احساس می کنم می خواهم ادامه دهم. خوب حدس بزن چی؟

I don't because I'm here tomorrow.

نه چون فردا اینجا هستم

Oh, yes, of course.

اوه، بله، البته.

I have a busy week.

هفته شلوغی دارم

I'm here tomorrow.

من فردا اینجا هستم

Tuesday, Wednesday, Thursday

سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه

and Friday.

و جمعه.

Fridays.

Well, yeah, I'm here every weekday and also Sunday

جمعه ها

خوب، بله، من هر روز هفته و همچنین یکشنبه

during April 20 already to this

در 20 آوریل اینجا هستم و در حال حاضر در این

25 live streams during the month of April.

25 پخش زنده در ماه آوریل هستم.

So I am back with you tomorrow.

پس من فردا پیش شما هستم.

Same time.

همان زمان.

2 p.m.. Yes, it's always 2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر. بله، همیشه ساعت 2 بعد از ظهر است.

just checking, you know, whatever it is, whatever I'm doing, it is always 2 p.m.

فقط چک می کنم، می دانی، هر چه هست، هر کاری که انجام می دهم، همیشه ساعت 2 بعد از ظهر است.

UK time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگشتم.

Hey, drivers. Hey, by the way.

هی رانندگان هی، اتفاقا

Okay, but you normally go don't do this a certain rhyme.

خوب، اما شما معمولاً می روید، این کار را با قافیه خاصی انجام ندهید.

Why you say it?

چرا میگی؟

I go Pedro Berman's

من میرم پدرو برمن

is here today.

امروز اینجاست.

Well, it's great being here, Mr. Duncan.

خوب، اینجا بودن خیلی خوب است، آقای دانکن.

It was great.

عالی بود.

I think.

I'm not sure I will watch the replay later, and then I will decide

من فکر می کنم.

مطمئن نیستم که بعداً پخش مجدد را ببینم و سپس تصمیم خواهم گرفت

whether I delete this or keep it forever.

که آیا این را حذف کنم یا برای همیشه نگه دارم.

We've done a bit of slapstick comedy today, haven't we?

ما امروز کمی کمدی اسلپ استیک انجام داده ایم، اینطور نیست؟

Halfway, I think, sir. I don't recall. Right.

در نیمه راه، فکر می کنم، قربان. یادم نیست درست.

I'm going to have some pieces of bread because I feel a bit hungry.

من می روم چند تکه نان بخورم چون کمی احساس گرسنگی می کنم.

Fantastic.

خارق العاده.

And I'll look forward to seeing you all next week.

و من مشتاقانه منتظر دیدار همه شما در هفته آینده هستم.

Have fun with Mr. Duncan this week. You never know.

این هفته با آقای دانکن خوش بگذرانید. شما هرگز نمی دانید.

I might make a surprise appearance.

ممکن است غافلگیر کننده ظاهر شوم.

Well,

خب، اتفاقا

he won't, by the way. I might.

او این کار را نخواهد کرد. من ممکن است.

He won't.

او نمی خواهد.

Oh, he's difficult because I'm technically supposed to be at work.

اوه، او سخت است زیرا من از نظر فنی قرار است سر کار باشم.

Well, that's the reason why during two to 3 p.m.

خوب، به همین دلیل است که در ساعت دو تا سه بعد از ظهر.

UK time.

So if I did appear, my boss might say What's he doing there?

به وقت انگلستان

بنابراین اگر من ظاهر شوم، رئیسم ممکن است بگوید او آنجا چه می‌کند؟

Not working, I might get a slap on the wrist

کار نمی کنم، ممکن است به مچ دستم سیلی بخورد

or being naughty at work.

یا در محل کار شیطنت کنم.

It's not everyone is taking you nearly 4 minutes to say goodbye.

این نیست که همه شما را نزدیک به 4 دقیقه برای خداحافظی وقت بگذارند.

See you next week. See you next week. Steve

هفته آینده می بینمت. هفته آینده می بینمت. استیو

and that is almost that for today.

و این تقریباً برای امروز است.

It's almost time to go

تقریباً زمان رفتن

it's almost time to say goodbye.

است، تقریباً زمان خداحافظی است.

It's almost time to wave

تقریباً زمان

farewell.

خداحافظی فرا رسیده است.

That moment is coming

آن لحظه فرا می رسد،

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed everything we've talked about today.

امیدوارم از همه چیزهایی که امروز در موردش صحبت کردیم لذت برده باشید.

A very busy one.

یکی خیلی شلوغه

In fact, I have to say, we've we've done a lot today.

در واقع، باید بگویم، ما امروز کارهای زیادی انجام داده ایم.

We've talked about all sorts of things.

ما در مورد همه چیز صحبت کرده ایم.

Old computer software, for example, slapping.

نرم افزارهای کامپیوتری قدیمی، به عنوان مثال، سیلی زدن.

We've talked about car industries

ما در مورد صنایع خودرو

we've talked about manufacturing in England,

صحبت کرده‌ایم، در مورد تولید در انگلستان صحبت کرده‌ایم،

even though we can't think of anything that's made in this country.

اگرچه نمی‌توانیم به چیزی که در این کشور ساخته می‌شود فکر کنیم.

It's been interesting.

جالب بوده

I hope you've enjoyed this.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

See you tomorrow.

فردا می بینمت.

Yes, I am back with you tomorrow from 2 p.m.

بله، من فردا از ساعت 2 بعد از ظهر پیش شما هستم.

UK time and

به وقت انگلستان و

I can't believe I'm here again tomorrow

من نمی توانم باور کنم که فردا دوباره اینجا هستم

doing it once more.

و یک بار دیگر این کار را انجام می دهم.

See you tomorrow if you can make it.

اگر بتونی فردا ببینمت

This is Mr.

این آقای

Duncan saying thanks for watching.

دانکن است که می گوید از تماشای شما تشکر می کنم.

See you very soon.

خیلی زود میبینمت

Very soon, in fact.

در واقع خیلی زود

And until the next time we meet here, you know what's coming next.

و تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

Yes, you do. Take can

بله، شما انجام می دهید.

keep that smile upon your face

as you walk amongst the human race.

وقتی در میان نسل بشر راه می روید، می تواند آن لبخند را بر لبان شما نگه دارد.

And of course,

و البته،

you know what's coming next.

شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Ta ta, for now,

تا تا، در حال حاضر،