It's TIME to RHYME - English Addict / ep 245 - Join the LIVE CHAT - Sunday 16th April 2023

Well, hello there.

همچنین درود.

Here we are all together once again.

اینجا دوباره همه با هم هستیم.

As spring gathers momentum here in England.

همانطور که بهار در اینجا در انگلستان شتاب می گیرد.

By the way, the word momentum means movement, the force of movement.

در ضمن کلمه تکانه به معنای حرکت، نیروی حرکت است. هر

The more momentum something has, the further

چه چیزی شتاب بیشتری داشته باشد، جلوتر

or the faster it will go.

یا سریعتر خواهد رفت.

Coming up today, we have lots of things to talk about.

امروز در راه است، ما چیزهای زیادی برای صحبت کردن داریم.

We are talking about words in the English language that rhyme.

ما در مورد کلماتی در زبان انگلیسی صحبت می کنیم که قافیه هستند.

They go together with the sound that they make.

با صدایی که می سازند با هم می روند.

We also have fill in the blanks as well.

جاهای خالی را نیز پر کرده ایم.

And we are going to talk all about words and phrases connected to who.

و ما قصد داریم همه چیز را در مورد کلمات و عبارات مرتبط با چه کسی صحبت کنیم.

And and we are not talking about Mr.

و ما

Steve Stomach in this case.

در این مورد در مورد آقای استیو استوماچ صحبت نمی کنیم.

We are talking about the weather condition.

ما در مورد وضعیت آب و هوا صحبت می کنیم.

Lots of words and phrases connected to that particular thing

بسیاری از کلمات و عبارات مرتبط با آن چیز خاص هستند،

because we've had a lot of wind here in the UK over the past few days.

زیرا ما در چند روز گذشته اینجا در بریتانیا باد زیادی داشتیم.

We are also going to talk to you on the live chat as well.

همچنین قرار است در چت زنده با شما صحبت کنیم.

So I hope you will join us here today.

بنابراین امیدوارم امروز در اینجا به ما بپیوندید.

We have lots of things to come.

ما چیزهای زیادی در پیش داریم.

Your way.

راه تو - مسیر تو.

Please stay.

لطفا بمان.

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of English, which just happens to be.

آمدن به شما زندگی می کنند از زادگاه انگلیسی، که اتفاقا می باشد.

Oh, my goodness. It's England.

اوه خدای من. انگلستان است.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

Live from England in my little studio.

زنده از انگلستان در استودیوی کوچک من.

Can you see me waving? Hello?

آیا می بینی که من دست تکان می دهم؟ سلام؟

Wherever they can you see me?

هر جا که بتونن منو ببینی؟

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

We are back once more.

ما یک بار دیگر برگشتیم.

It's ever so nice to be here with you today.

خیلی خوب است که امروز اینجا با شما هستم.

I hope you are feeling good as well.

امیدوارم شما هم حالتون خوب باشه

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. All you feeling happy?

امیدوارم. همه شما احساس خوشبختی می کنید؟

Is there a smile on your face?

آیا لبخند بر لبان شماست؟

I want your smiles today.

من امروز لبخندهایت را میخواهم

I need them.

من به آنها نیاز دارم.

So if we can all join together with one big

بنابراین اگر بتوانیم همه با یک لبخند شاد بزرگ به هم بپیوندیم

happy smile, I will be ever so pleased.

، من همیشه خوشحال خواهم شد.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I like English ever so much.

من همیشه انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I hope one day it will become legal

امیدوارم روزی

to marry the English language.

ازدواج با زبان انگلیسی قانونی شود.

I can just see myself now walking through

اکنون می‌توانم خودم را ببینم که از

the church towards the front

کلیسا به سمت جلو می‌روم،

where all of the crowd are waiting to see myself

جایی که همه جمعیت منتظرند تا خودم

and the English language joined together forever.

و زبان انگلیسی را برای همیشه به هم متصل کنند.

Come to think of it, I don't really need that because I have it anyway.

فکرش را بکنید، من واقعاً به آن نیاز ندارم زیرا به هر حال آن را دارم.

I also have you as well.

من هم تو را دارم

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

A very strange week for me.

یک هفته خیلی عجیب برای من

I won't talk too much about it, but yes, it has not been

من زیاد در مورد آن صحبت نمی کنم، اما بله،

a great week for me.

هفته خوبی برای من نبود.

One particular moment, not very nice,

یک لحظه خاص، نه خیلی خوب،

but hopefully today we will be here to cheer each other up.

اما امیدوارم امروز اینجا باشیم تا یکدیگر را تشویق کنیم.

Yes, you.

بله تو.

You might not realise this, but you also have the power to cheer me up.

شما ممکن است متوجه این موضوع نشوید، اما همچنین این قدرت را دارید که مرا تشویق کنید.

A lot of people say, Mr.

خیلی ها می گویند آقای

Duncan, you always make us very happy.

دانکن، شما همیشه ما را خیلی خوشحال می کنید.

But sometimes maybe I need you to cheer me up as well.

اما گاهی ممکن است نیاز داشته باشم که به من هم روحیه بدهی. هر

It does happen from time to time.

از گاهی این اتفاق می افتد.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Anyway, It's been a week since we were last here.

به هر حال از آخرین باری که اینجا بودیم یک هفته می گذرد.

A very busy week, I'm sure, for everyone.

یک هفته بسیار شلوغ، مطمئنم، برای همه.

If you look behind me, you can see the beautiful scenery.

اگر به پشت سر من نگاه کنید، می توانید مناظر زیبایی را ببینید.

Now, Spring has definitely arrived.

حالا قطعاً بهار از راه رسیده است.

I think it is safe to say that we now have spring in the air.

من فکر می کنم به جرات می توان گفت که ما اکنون بهار را در هوا داریم. می

You can see there is lots of blossom on the trees.

توانید ببینید که روی درختان شکوفه های زیادی وجود دارد.

We have the leaves coming out and also behind me you can also see the crop.

ما برگها را بیرون می آوریم و همچنین در پشت من نیز می توانید محصول را ببینید.

Some of the first crops of this year

برخی از اولین محصولات این سال در

already appearing behind me

حال حاضر پشت سر من

on the farm as land in the distance.

در مزرعه به عنوان زمین در دور ظاهر شده اند.

So lots of things going on.

بنابراین چیزهای زیادی در جریان است.

It is a busy time of year as many people start to enjoy the spring weather.

این یک زمان شلوغ از سال است زیرا بسیاری از مردم شروع به لذت بردن از آب و هوای بهاری می کنند.

I have to be honest, it's been a very strange few days because we had sunshine

باید صادقانه بگویم، چند روز خیلی عجیب بود، زیرا آفتاب داشتیم

and we've also had lots of wind and rain,

و همچنین باد و باران زیادی داشتیم،

which is something we are going to talk about today.

این چیزی است که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

We are going to look at the subject of wind

ما قصد داریم موضوع باد را بررسی کنیم

and we are not talking about Mr.

و در مورد آقای

Steve Stomach.

استیو استوماچ صحبت نمی کنیم.

We are talking about wind that blows around in the open.

ما در مورد بادی صحبت می کنیم که در فضای باز می وزد.

Come to think of it, that could be Mr.

اگر فکرش را بکنید، این می تواند

Steves stomach.

معده آقای استیو باشد.

Nice to see you all here today.

خوشحالم که امروز همه شما را اینجا می بینم.

Yes, we have made it to the end of another week

بله، ما به پایان یک هفته دیگر

and almost at the end of another weekend.

و تقریباً در پایان یک آخر هفته دیگر رسیدیم.

We are halfway through April as well.

نیمه های فروردین را هم داریم.

Yes, it's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Do, do do do do.

انجام بده، انجام بده، انجام بده.

Do do do do do.

آیا انجام دهید انجام دهید.

Do do do do do do do do.

آیا انجام دهید انجام دهید انجام دهید انجام دهید.

Mm. I hope you are having a good day today.

مم امیدوارم امروز روز خوبی را سپری کرده باشید.

It's not too bad.

خیلی هم بد نیست.

The weather is a little gloomy, but

هوا کمی تاریک است، اما

I hope

امیدوارم

we can all cheer each other up.

همه بتوانیم همدیگر را شاد کنیم.

If you have a problem in your life, I hope this will allow you to forget all about it.

اگر مشکلی در زندگی دارید، امیدوارم این به شما اجازه دهد که همه چیز را فراموش کنید.

We are here today for 2 hours, by the way.

اتفاقا امروز 2 ساعت اینجا هستیم.

Yes, to I was

بله، من بودم

so you can relax, you can lie back.

تا بتوانید آرام باشید، می توانید دراز بکشید.

You can enjoy all of this.

می توانید از همه اینها لذت ببرید.

We also have Mr. Steve.

آقای استیو را هم داریم.

He will be here at around about 2:30 with lots of things.

او حدود ساعت 2:30 اینجا خواهد بود و چیزهای زیادی دارد.

He is in the kitchen at the moment.

او در حال حاضر در آشپزخانه است.

I've never seen

من هرگز ندیده ام

or I can't remember the last time I saw Steve so excited

یا نمی توانم به یاد بیاورم آخرین باری که استیو را چنین هیجان زده

about anything.

از چیزی دیدم.

So for those who have been watching over the past couple of weeks, you will know that Mr.

بنابراین برای کسانی که در چند هفته گذشته تماشا کرده‌اند، می‌دانند که آقای

Steve has purchased

استیو

a bread maker and today

یک نان‌ساز خریده است و امروز در

he's been experimenting with something rather unusual.

حال آزمایش چیزی نسبتاً غیرعادی است.

So I'm hoping

بنابراین امیدوارم که

I can't smell burning.

بوی سوختگی را حس نکنم.

So I have a feeling it might be successful.

بنابراین من احساس می کنم ممکن است موفق باشد.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

So Steve at the moment is in the kitchen.

بنابراین استیو در حال حاضر در آشپزخانه است.

He's preparing something that he's made

او در حال آماده سازی چیزی است که

already in the bread maker.

قبلاً در نان ساز درست کرده است.

This morning.

امروز صبح.

And all I can say

و تنها چیزی که می توانم بگویم

is there is a beautiful smell, a lovely aroma

این است که بویی زیبا، رایحه ای دوست داشتنی

coming in to the studio, not odour,

به استودیو می آید، نه بو،

because when we use the word odour, that often refers to a bad smell.

زیرا وقتی از کلمه بو استفاده می کنیم، اغلب به بوی بد اشاره می کند.

So when we say there is an odour, we often mean something that does not smell nice.

بنابراین وقتی می گوییم یک بو وجود دارد، اغلب منظور چیزی است که بوی خوبی ندارد. با

However, when we say aroma,

این حال، وقتی می گوییم عطر،

we mean something that smells pleasant like a flower.

چیزی است که بوی خوشی مانند گل می دهد.

Or maybe the latest creation inside Mr.

یا شاید آخرین ساخته داخل

Stevens bread maker.

نان ساز آقای استیونز.

We will find out what that is all about later on as well.

ما بعداً متوجه خواهیم شد که همه چیز در مورد چیست .

Oh, hello to the live chat.

اوه، سلام به چت زنده.

Yes, we do have the live chat here as well.

بله، ما چت زنده را در اینجا نیز داریم.

Nice to see you all joining me live today.

خوشحالم که همه شما را می بینم که امروز به صورت زنده به من ملحق می شوید.

It's lovely to spend my Sunday with you.

دوست داشتنی است که یکشنبه ام را با شما بگذرانم.

And I hope you are enjoying the same feeling as well.

و امیدوارم شما هم از همین حس لذت ببرید.

I wonder who was first on today's live chat?

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

I haven't looked yet.

من هنوز نگاه نکردم

Oh, very interested ing.

اوه، خیلی جالبه

Congratulations to OGA.

به OGA تبریک می گویم.

Well done.

آفرین.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Well done.

I will go first.

آفرین.

من اول میرم

And we also have Tomic.

و همچنین تومیک را داریم.

Hello Tomic, how are you today. Are you okay?

سلام تومیک، امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Also we have v times.

همچنین ما v بار داریم.

Who should I

چه کسی باید به

have you noticed I pronounce your name correctly today because I do.

شما توجه کند که من امروز نام شما را درست تلفظ می کنم زیرا این کار را انجام می دهم.

I do. Often this does happen quite often.

انجام میدهم. اغلب این اتفاق اغلب رخ می دهد.

I do mispronounce people's names.

من اسم افراد را اشتباه تلفظ می کنم

Sometimes I don't get the pronunciation correct.

گاهی اوقات تلفظ را درست نمی فهمم.

But now I will say Hirsch ID

اما حالا من می گویم شناسه هیرش

because that is how I say your name.

چون اسم شما را اینگونه می گویم.

Even though I have been misprint bouncing it over the past few weeks.

حتی اگر در چند هفته گذشته آن را اشتباه چاپ کرده ام.

Mohsen is here.

محسن اینجاست.

Hello Mohsen, I hope you are okay.

سلام محسن امیدوارم حالتون خوب باشه

Are you doing Ramadan?

ماه رمضان می کنی؟

I wonder? Please let me know.

من تعجب میکنم؟ لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

Also to Palmira we have Beatrice.

همچنین به پالمیرا ما بئاتریس را داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس آیا

Have you returned from your holiday yet?

هنوز از تعطیلات خود برگشته اید؟

Or are you still in the mountains?

یا هنوز در کوه هستید؟

Enjoying the view?

لذت بردن از منظره؟

We're really looking forward to seeing you, by the way, in June.

ما واقعا مشتاق دیدار شما هستیم، اتفاقاً در ماه ژوئن.

More about that later on.

بیشتر در مورد آن بعدا.

Roser is here.

روزر اینجاست

We also have oh, I suppose I should say,

ما همچنین اوه، فکر می کنم باید بگویم، امروز

a big welcome to Luis Mendez

یک استقبال بزرگ از لوئیس مندز

is here today.

است.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

Also, we have Patricia.

همچنین، ما پاتریشیا را داریم.

Patricia Marion.

پاتریشیا ماریون.

Oh, hello.

اوه سلام.

I don't recognise your name. Is that your first time?

من اسم شما را نمی شناسم اولین بار است؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

We also have Claudia. Hello, Claudia.

ما کلودیا را هم داریم. سلام، کلودیا.

Well, already I have told you what is cooking in my kitchen.

خوب، قبلاً به شما گفته ام که در آشپزخانه من چه چیزی پخته می شود.

Because Mr.

Steve is busy in there making some bread.

چون آقای

استیو در آنجا مشغول درست کردن نان است.

Hopefully we will get to see it later on.

امیدواریم بعداً آن را ببینیم.

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

We have some lovely messages coming through again.

ما دوباره پیام های دوست داشتنی داریم.

We have Inaki. Hello, Inaki.

ما ایناکی داریم. سلام، ایناکی.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

So many people are joining in.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

I always like to say hello to as many people as possible.

من همیشه دوست دارم به هر چه بیشتر مردم سلام کنم.

If I don't say your name, please don't shout at me, please,

اگر اسم شما را نمی گویم، لطفاً سر من فریاد نزنید،

because I get very, very, very upset when people shout at me.

زیرا وقتی مردم سر من فریاد می زنند، خیلی خیلی خیلی ناراحت می شوم.

Paloma says, Mr.

پالوما می گوید، آقای

Duncan, you look brown.

دانکن، شما قهوه ای به نظر می رسید.

Do I?

آیا من؟

Well, I have been out in the sun,

خوب، من زیر نور آفتاب بودم،

although to be honest with you,

هرچند که با شما صادقانه بگویم،

we haven't had much sunshine over the past few days.

در چند روز گذشته آفتاب زیادی نداشتیم. هوا

It's been very wet and windy, which is the reason why we are talking about

بسیار مرطوب و باد بوده است، به همین دلیل است که ما کمی بعد در مورد

words and phrases connected to wind a little bit later on.

کلمات و عبارات مرتبط با باد صحبت می کنیم.

Another thing we are looking at and I think this is a very interesting thing to actually talk about.

موضوع دیگری که ما به آن نگاه می کنیم و فکر می کنم این موضوع بسیار جالبی است که می توان در مورد آن صحبت کرد.

I don't think I've ever done it before on any of my lessons.

فکر نمی کنم قبلاً در هیچ یک از درس هایم این کار را انجام داده باشم.

Rhyming words, words that sound similar,

کلمات قافیه، کلماتی که شبیه به هم هستند،

not exactly the same, but they do have similar sounds.

دقیقاً یکسان نیستند، اما صداهای مشابهی دارند.

We are looking at that later on.

ما بعداً در حال بررسی آن هستیم. به

I remember when I started learning English many years ago as a child,

یاد می‌آورم وقتی سال‌ها پیش در کودکی شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردم،

one of the first things they gave us to learn

یکی از اولین چیزهایی که به ما برای

as a way of helping us to learn the language

یادگیری زبان کمک کردند،

was nursery rhymes

قافیه‌ها

and poems and words that rhyme or words that sound similar.

و شعرهای مهد کودک و کلماتی بود که قافیه یا کلماتی شبیه به هم هستند.

So it is common if you are teaching young children

بنابراین، اگر به کودکان خردسال

children a new language or their native language,

یک زبان جدید یا زبان مادری آنها را آموزش دهید،

you will often find that rhymes.

معمولاً آن قافیه ها را خواهید یافت.

Words that sound similar are often used as a way of teaching the language,

کلماتی که شبیه به نظر می رسند اغلب به عنوان روشی برای آموزش زبان استفاده می شوند،

but it's also a very good way of remembering words as well.

اما همچنین روش بسیار خوبی برای به خاطر سپردن کلمات است.

So we are looking at words that rhyme, that sound similar,

بنابراین ما به دنبال کلماتی هستیم که هم قافیه هستند، هم به نظر می رسند،

and you might find also in songs

و ممکن است در ترانه ها

or in poetry, quite often certain

یا در شعر نیز بیابید، اغلب

words are used together

کلمات خاصی با هم برای هم

to rhyme, to create the rhyme,

قافیه کردن، ایجاد قافیه،

or maybe to create the flow of a song or a poem.

یا شاید برای ایجاد جریان یک آهنگ یا یک آهنگ استفاده می شوند. شعر

So to be honest with you, I do like writing poems.

بنابراین صادقانه بگویم، من عاشق نوشتن شعر هستم.

It is something that is very good for your brain.

این چیزی است که برای مغز شما بسیار خوب است.

I don't know why whenever I write a poem, I always feel

نمی دانم چرا هر وقت شعری می نویسم، همیشه احساس می

as if my brain is working slightly better than it normally does.

کنم مغزم کمی بهتر از حالت عادی کار می کند.

Very strange, but we will be talking about that later on.

خیلی عجیب است، اما بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Also, of course, we have fill in the blanks.

البته جاهای خالی را هم پر کرده ایم.

Fill in.

The blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks

جاهای خالی

coming up as well.

بعدی را نیز پر کنید.

We will be filling in those blanks later on. Oh.

بعداً آن جاهای خالی را پر خواهیم کرد. اوه کارهای

So much to do today.

زیادی برای انجام امروز.

Hello to Jonathan.

سلام به جاناتان

Hello, Jonathan Caraballo, Nice to see you here as well.

سلام، جاناتان کارابالو، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have Sue Ah, Lee.

سو آه، لی هم داریم.

Oh, here comes the sun. Mr.

اوه، اینجا خورشید می آید. آقای

Duncan, I hope all is well today for you.

دانکن، امیدوارم امروز همه چیز برای شما خوب باشد.

Thank you very much. That's very kind of you to say.

بسیار از شما متشکرم. این خیلی لطف شماست که می گویید.

Who else is here? Paula? Hello, Paula.

کی دیگه اینجاست؟ پائولا؟ سلام، پائولا.

Who is in the kitchen making carrots?

چه کسی در آشپزخانه هویج درست می کند؟

Oh, carrot cake.

اوه کیک هویج

Carrot cake.

کیک هویج.

Do you know what I know?

آیا می دانید من چه می دانم؟

I know. I'm going to seem very ignorant here.

میدانم. من در اینجا بسیار نادان به نظر می رسم.

You're going to say, Mr. Duncan, you're so ignorant.

میخوای بگی آقای دانکن خیلی نادانی.

You should know these things.

شما باید این چیزها را بدانید.

I don't know how you make carrot cake.

نمیدونم چطوری کیک هویج درست میکنی

Is carrot cake

کیک هویج

made with carrots?

با هویج درست میشه؟

I know a lot of people now

من می دانم که بسیاری از مردم اکنون

are going to be so upset because I don't know this as a fact,

بسیار ناراحت خواهند شد زیرا من این را به عنوان یک واقعیت نمی دانم،

whether it's true or not, or is it just the fact that it looks yellow or orange?

خواه درست باشد یا نه، یا فقط این واقعیت است که زرد یا نارنجی به نظر می رسد؟

Is that the reason why?

آیا به همین دلیل است؟

Or do you actually put carrots in carrot cake?

یا در واقع هویج را در کیک هویج قرار می دهید؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

Whatever is happen, whatever is happening.

هر چه هست، هر اتفاقی که می افتد.

We have Paula who is making carrot cake today.

ما پائولا را داریم که امروز کیک هویج درست می کند.

But to be honest with you, I don't know how to make it.

اما راستش را بخواهم، من نمی دانم چگونه آن را درست کنم.

Beatriz is back.

بئاتریز برگشت.

I have just returned to Buenos Aires.

من تازه به بوئنوس آیرس برگشتم.

I am back home.

من به خانه برگشتم.

I hope you had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

Hello. Also to intelligent.

سلام. همچنین به باهوش.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Lovely.

دوست داشتني.

Who else is here? Adele.

کی دیگه اینجاست؟ ادل.

Adele.

ادل.

Sorry, I miss pronounce your name.

با عرض پوزش، من از تلفظ نام شما غافل شدم.

You see, I deal.

می بینید، من معامله می کنم.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have one more.

یک مورد دیگر هم داریم.

I'm going to say hello to one more person and then we must move on.

من می خواهم به یک نفر دیگر سلام کنم و سپس باید ادامه دهیم.

Oh, we have my roots.

اوه، ما ریشه های من را داریم.

My roots.

ریشه های من

Nice to see you watching in

خوشحالم که شما را در حال تماشای

Poland.

لهستان می بینم.

Hello to you. Nice to see you here as well.

درود بر تو. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

A lot of people are joining in now.

در حال حاضر افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

If it is your first time joining us live, please let me know.

اگر اولین بار است که به ما ملحق می شوید، لطفاً به من اطلاع دهید.

You can tell me, Mr.

می توانید به من بگویید، آقای

Duncan, It is my first time I've never appeared on your live chat before.

دانکن، این اولین بار است که قبلاً هرگز در چت زنده شما ظاهر نشده ام.

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

So lots of things coming up today, many things to talk about.

خیلی چیزها امروز در راه است، چیزهای زیادی برای صحبت کردن.

Olga says, I've heard about carrot cake,

اولگا می‌گوید، من در مورد کیک هویج شنیده‌ام،

but I've never tried it or made it myself.

اما هرگز آن را امتحان نکردم و خودم درست نکردم.

I think it should be something delicious.

فکر کنم باید یه چیز خوشمزه باشه

I've never tried it.

من هرگز آن را امتحان نکرده ام.

There are many types of food.

انواع مختلفی از غذا وجود دارد.

You might not believe this, and I know a lot of people are not going to believe

شما ممکن است این را باور نکنید، و من می دانم که بسیاری از مردم آنچه را که می خواهم بگویم باور نخواهند کرد،

what I'm about to say because I do like eating food a lot.

زیرا من خیلی دوست دارم غذا بخورم.

There are certain types of food

انواع خاصی از غذا وجود دارد که

I've never tried in my whole life.

من هرگز در تمام عمرم امتحان نکرده ام.

One of them is carrot cake.

یکی از آنها کیک هویج است.

I've never tried it.

I've seen it for sale in cake shops,

من هرگز آن را امتحان نکرده ام.

من آن را برای فروش در مغازه های کیک فروشی دیده ام،

but I've never actually tried carrot cake.

اما در واقع هرگز کیک هویج را امتحان نکرده ام.

Is it nice?

خوبه؟

Please let me know if you have tried it.

لطفا اگر آن را امتحان کردید به من اطلاع دهید.

Hello, PA. Well, hi, Mr. Duncan.

سلام، PA. خوب، سلام، آقای دانکن.

I was watching you when I was a teenager.

وقتی نوجوان بودم تو را تماشا می کردم.

Why do I feel as if that was a long time ago?

چرا احساس می‌کنم این مدت‌ها پیش است؟

Do you realise there are people who were not born?

آیا می دانید افرادی هستند که به دنیا نیامده اند؟

They were not born when I started this YouTube channel.

زمانی که من این کانال یوتیوب را راه اندازی کردم، آنها متولد نشده بودند.

And now they are viewers watching me.

و اکنون آنها بینندگانی هستند که مرا تماشا می کنند.

But they.

اما آنها.

They weren't even alive.

آنها حتی زنده نبودند.

They weren't even born when I started this YouTube channel.

زمانی که من این کانال یوتیوب را راه اندازی کردم، آنها حتی متولد نشده بودند.

And now I do feel very old.

و الان احساس میکنم خیلی پیر شدم

It's nice to see you.

از دیدنت خوشحالم

How are you doing after all these years?

بعد از این همه سال چطوری؟

Thank you.

POWELL Very nice to say hello to you.

متشکرم.

پاول خیلی خوشحالم که به شما سلام می کنم.

And I'm just wondering when did you start watching me?

و من فقط به این فکر می کنم که از کی شروع به تماشای من کردی؟

I have a feeling it

might be a long, long time ago, but yes, I am still here.

من احساس می کنم

ممکن است خیلی وقت پیش باشد، اما بله، من هنوز اینجا هستم.

Hello, Jeff.

سلام جف

Her Hello, Jeff.

سلام، جف.

Her Jeff,

جف او،

I think may be all you in China.

من فکر می کنم ممکن است همه شما در چین باشید.

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

Don't be offended if I'm wrong.

اگر اشتباه می کنم ناراحت نشو

Maybe you are somewhere else.

شاید شما جای دیگری هستید.

Maybe Hong Kong,

شاید هنگ کنگ،

maybe Taiwan.

شاید تایوان.

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

Han Duong is here as well.

هان دوونگ هم اینجاست.

We have Vietnam watching.

ما ویتنام داریم تماشا می کنیم.

Hello to Vietnam.

سلام به ویتنام

Hello, Vietnam.

سلام ویتنام

Tsingtao to you.

Tsingtao به شما.

Hello also to Doris.

همچنین به دوریس سلام.

Doris Fikri.

دوریس فکری.

That's an interesting name, by the way.

اتفاقاً اسم جالبی است.

I love your name, Doris.

من عاشق نام تو هستم، دوریس.

It's very nice.

خیلی خوبه.

Carrot cake might be mouthwatering.

کیک هویج ممکن است مزه دار باشد.

Yes, I might try it because I know there is a cake shop

بله، من ممکن است آن را امتحان کنم، زیرا می دانم که یک مغازه کیک فروشی

here in much Wenlock and they sell lots of nice cakes.

در اینجا در ونلاک بسیار وجود دارد و آنها کیک های زیادی می فروشند.

And there are also some small tea rooms.

و همچنین چند اتاق چای کوچک وجود دارد. آیا

Have you ever been to an English tea room?

تا به حال به چایخانه انگلیسی رفته اید؟

Many small

towns and villages have tea rooms,

بسیاری از

شهرهای کوچک و روستاها اتاق های چای دارند،

so they are often places where you can have a cup of tea or maybe a cake.

بنابراین اغلب مکان هایی هستند که می توانید یک فنجان چای یا شاید یک کیک میل کنید.

And you might also see

و همچنین ممکن است

carrot cake on sale.

کیک هویج را در فروش ببینید.

So I'm going to do that next week.

بنابراین من می خواهم این کار را هفته آینده انجام دهم.

If I see carrot cake for sale,

اگر کیک هویج را برای فروش ببینم،

I might actually have some next week.

ممکن است هفته آینده مقداری از آن را داشته باشم.

So I will look I will look out next week for carrot cake

بنابراین، من به دنبال کیک هویج خواهم بود،

because apparently

زیرا ظاهراً

next week the weather here in England

هفته آینده هوای اینجا در انگلیس

is going to be amazing.

شگفت انگیز خواهد بود.

It's going to be warm and sunny next week.

هفته آینده هوا گرم و آفتابی خواهد بود.

So I'm really looking forward to that.

بنابراین من واقعا مشتاقانه منتظر آن هستم.

What is an English tea room like?

اتاق چای انگلیسی چگونه است؟

Well, they're often friendly places.

خوب، آنها اغلب مکان های دوستانه ای هستند.

They're normally quite small.

آنها معمولاً بسیار کوچک هستند.

They are places where you can sit down at a table, you can enjoy an afternoon cup of tea

آنها جاهایی هستند که می توانید پشت یک میز بنشینید، می توانید یک فنجان چای بعد از ظهر

or maybe a cream cake with your friends or sometimes on your own.

یا شاید یک کیک خامه ای را با دوستان خود یا گاهی اوقات به تنهایی میل کنید.

So quite often in places where tourists might visit,

بنابراین اغلب در مکان هایی که گردشگران ممکن است از آن بازدید کنند،

you will often find tea rooms.

اغلب اتاق های چای پیدا می کنید.

And now

و حالا

I feel as if I want to have a cup of tea and a piece of cake.

احساس می کنم که می خواهم یک فنجان چای و یک تکه کیک بخورم.

To be honest, it is very similar to a cafe, very similar.

راستش خیلی شبیه کافه است، خیلی شبیه.

But we normally find a tea room

اما ما معمولاً پیدا می کنیم که یک اتاق چای

is a little bit more what's the word?

کمی بیشتر است کلمه چیست؟

Quaint.

عجیب و غریب

I like that word quaint.

من این کلمه عجیب را دوست دارم

So a lot of people like to come to the UK.

بنابراین بسیاری از مردم دوست دارند به بریتانیا بیایند.

They might visit England and they might go to an English tea room.

آنها ممکن است از انگلستان دیدن کنند و ممکن است به یک اتاق چای انگلیسی بروند.

So quite often a tea room is a small place

بنابراین اغلب یک اتاق چای مکانی کوچک است

where people will go to have an afternoon drink or a cake

که مردم برای صرف یک نوشیدنی بعد از ظهر یا یک کیک

and have a nice time.

و اوقات خوشی به آنجا می روند.

Paula says.

پائولا می گوید.

I can send you a slice of carrot cake.

من می توانم یک تکه کیک هویج برای شما بفرستم.

You can if you want.

اگه بخوای میتونی.

I don't think in my life I have ever refused cake ever.

من فکر نمی کنم در زندگی ام تا به حال از کیک امتناع کرده باشم.

Even though at the moment I am on a diet.

با اینکه در حال حاضر رژیم دارم.

Do you like it? Do you like this?

آیا آن را دوست دارید؟ آیا این را دوست دارید؟

I have lost a little bit of weight once more in the last week,

من یک بار دیگر در هفته گذشته کمی وزن کم کردم،

so I'm trying to just get a little bit healthier

بنابراین سعی می‌کنم کمی سالم‌تر شوم،

because I've become very aware

زیرا متوجه شده‌ام

that I'm not as young as I used to be, you see.

که مانند گذشته جوان نیستم.

So that's the reason why

پس به همین دلیل است که

Mr. Steve has been busy in the kitchen.

آقای استیو در آشپزخانه مشغول بوده است.

I can smell something right now. I can.

همین الان بوی چیزی را حس می کنم. من میتوانم.

And I really want to try it.

و من واقعاً می خواهم آن را امتحان کنم.

So we will see what happens when Mr. Steve arrives.

پس خواهیم دید که وقتی آقای استیو بیاید چه اتفاقی می افتد.

He will be with us in a few moments from now.

او تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

I hope you will stay with me.

امیدوارم با من بمونی

Oh, by the way, did you see the lovely video that I played at the beginning in the garden?

اوه، راستی، ویدیوی دوست داشتنی که من در ابتدا در باغ پخش کردم را دیدی؟

At the moment, all of the plants are coming to life.

در حال حاضر همه گیاهان در حال زنده شدن هستند. می

You can see there there is a beautiful lavender bush

توانید ببینید که در آنجا یک بوته زیبای اسطوخودوس وجود دارد

and you can see there are lots of small bees at the moment.

و می توانید ببینید که تعداد زیادی زنبور کوچک در حال حاضر وجود دارد.

Collecting the pollen

جمع آوری گرده ها

is not beautiful.

زیبا نیست.

In fact, this is a type of heather,

در واقع، این یک نوع هدر است،

so we often describe this particular Bush as Heather.

بنابراین ما اغلب این بوش خاص را به عنوان هدر توصیف می کنیم.

And you can see there are lots of small bees.

و می توانید ببینید که تعداد زیادی زنبور کوچک وجود دارد.

So I think these are a certain type of bee.

بنابراین من فکر می کنم اینها نوع خاصی از زنبورها هستند.

So they don't look like the sort of bee that you often recognise.

بنابراین آنها شبیه زنبوری نیستند که اغلب آنها را می شناسید.

Normally they're much larger, they're normally quite round,

به طور معمول آنها بسیار بزرگتر هستند، آنها معمولاً کاملاً گرد هستند،

but these particular bees are quite small, they're very small bees

اما این زنبورهای خاص بسیار کوچک هستند، آنها زنبورهای بسیار کوچکی هستند

and they are busy at the moment collecting all of the pollen

و در حال حاضر مشغول جمع آوری گرده

from the plants.

گیاهان هستند.

I think this particular type of bee is called a solo bee.

من فکر می کنم این نوع خاص از زنبور عسل یک زنبور انفرادی نامیده می شود.

I think it is, yes, I

فکر می کنم همینطور است، بله،

look it up now.

اکنون آن را بررسی می کنم.

Go to Google Solo Bee.

به Google Solo Bee بروید.

They are bees that often

آنها زنبورهایی هستند که اغلب

fly around on their own, just like that one is.

خودشان به اطراف پرواز می کنند، درست مانند زنبور.

Mr. Steve will be here in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

Inaki says Beetroot cake.

ایناکی می گوید کیک چغندر.

I'm not sure if I like the sound of beetroot cake.

مطمئن نیستم که صدای کیک چغندر را دوست دارم یا نه.

I'm not a big fan of beetroot, to be honest.

راستش من خیلی طرفدار چغندر نیستم.

I don't like the taste and I don't like the smell of beetroot.

نه طعمش را دوست دارم و نه بوی چغندر را دوست دارم.

So no, I might not be having that one.

بنابراین نه، من ممکن است آن را نداشته باشم.

Yes, Mr.

Steve has made a very special loaf of bread today.

بله، آقای

استیو امروز یک نان بسیار خاص درست کرده است.

Something very unusual.

یه چیز خیلی غیرعادی

What about you? Are you busy in the kitchen?

تو چطور؟ آیا در آشپزخانه مشغول هستید؟

What about you, Claudia?

تو چطور، کلودیا؟

What are you cooking?

چی می پزی؟

What is in your pot today?

امروز در گلدان شما چیست؟

Please let me know on the live chat.

لطفا در چت زنده به من اطلاع دهید.

So Mr.

بنابراین آقای

Steve will be with us in a few moments.

استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

I'm going to show you some lovely views.

من می خواهم چند نماهای دوست داشتنی را به شما نشان دهم.

We're going to have a little bit of spring time.

کمی بهار را خواهیم داشت.

We're going to have a little

قرار است

bit of sunrise and also sunset as well.

کمی طلوع و همچنین غروب خورشید داشته باشیم.

And then after that, Mr.

و بعد از آن، آقای

Steve will be here live in the studio.

استیو اینجا به صورت زنده در استودیو خواهد بود.

Don't go.

Away.

نرو

دور.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Wasn't that beautiful? I hope you enjoyed that.

زیبا نبود؟ امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Some lovely scenes from around the area in which I live.

چند صحنه دوست داشتنی از اطراف منطقه ای که در آن زندگی می کنم.

I'm often asked about it.

اغلب از من در مورد آن سوال می شود.

Many people ask, Where do you live, Mr.

بسیاری از مردم می پرسند، آقای دانکن کجا زندگی می کنید

Duncan, and tell us more about it.

، و در مورد آن بیشتر به ما بگویید.

Well, maybe I might show you one of the videos that I made

خوب، شاید یکی از ویدیوهایی را که در مکانی که زندگی می کنم ساخته ام به شما نشان دهم

in the place I live.

.

Here he comes.

اینجا او می آید.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

Don't go away, please.

نرو لطفا

We are back...

ما برگشتیم...

Hello, everyone.

سلام به همگی.

Oh, Oh, Oh, yes. Mr.

اوه، اوه، بله. آقای

Steve is sending you kisses.

استیو برایت بوسه می فرستد.

I hope you received them.

امیدوارم آنها را دریافت کرده باشید.

And I hope they weren't too wet.

و امیدوارم خیلی خیس نبوده باشند.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

And we are back once more with Mr.

و ما یک بار دیگر با آقای

Steve.

استیو برگشتیم.

Here he is.

او اینجا است.

Oh, isn't it nice to be back?

اوه، خوب نیست که برگشتی؟

That's all right.

مشکلی نیست.

It's. It's okay.

این است. مشکلی نیست.

What if you weren't doing this now?

اگه الان این کارو نمیکردی چی؟

If you weren't here with me now, what would you be doing?

اگه الان اینجا با من نبودی چیکار میکردی؟

Probably I might be in the garden.

احتمالاً من در باغ هستم.

I might be preparing for a job interview.

ممکن است برای مصاحبه شغلی آماده شوم.

Oh, yes.

آه بله.

Yes, I have been doing that this morning.

بله، امروز صبح این کار را انجام داده ام.

Yes, I could be doing.

بله، من می توانستم انجام دهم.

I could be just watching pointless videos

من ممکن است فقط ویدیوهای بیهوده ای را

on YouTube about Ford Mustang.

در مورد فورد موستانگ در یوتیوب تماشا کنم.

Okay.

باشه.

Reading off about financial matters some other way.

مطالعه در مورد مسائل مالی به روشی دیگر.

Nothing on YouTube is pointless.

هیچ چیز در یوتیوب بی معنی نیست.

It's all useful.

این همه مفید است.

Or I could be commenting

یا ممکن است

like an old man on

مانند یک پیرمرد در مورد

various news items that appear on the internet.

اخبار مختلفی که در اینترنت ظاهر می شود نظر بدهم.

But instead of. Doing action.

اما به جای. انجام عمل.

Instead of doing those stupid, boring things, you are actually here with us having fun

به جای انجام آن کارهای احمقانه و خسته کننده، شما در واقع اینجا با ما هستید و به صورت

live on YouTube and it's English addict on a Sunday and it is Mr.

زنده در یوتیوب سرگرم می شوید و این یک یکشنبه معتاد انگلیسی است و آقای

Steve and myself, Mr. Duncan.

استیو و من، آقای دانکن هستیم.

And we have lots of things to look at today.

و ما امروز چیزهای زیادی برای بررسی داریم.

We have the live chat.

ما چت زنده را داریم.

Can I just say a very busy one today?

میتونم بگم امروز خیلی شلوغه؟

You're not going to let me go off on a tangent today?

نمی‌خواهی امروز به من اجازه بدهی روی یک مماس بروم؟

Go off on a tangent.

روی یک مماس برو.

That means, you know, you go off the subject and start talking about something else.

یعنی می دانید، از موضوع خارج می شوید و شروع به صحبت در مورد چیز دیگری می کنید.

You go off at an angle or at a tangent. Yeah.

شما در یک زاویه یا در یک مماس خاموش می شوید. آره

And then waste time by talking about something that is not relevant

و سپس با صحبت در مورد چیزی که مربوط

to the topic of conversation and something I do a lot.

به موضوع گفتگو نیست و کاری که من زیاد انجام می دهم وقت خود را تلف کنم.

Yeah, but you've got a busy packed show today.

بله، اما شما امروز یک نمایش شلوغ و شلوغ دارید.

We've got so many things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت کردن داریم.

We are looking at rhymes, things that rhyme,

ما به قافیه ها نگاه می کنیم، چیزهایی که قافیه هستند،

some words that sound similar to each other.

برخی از کلماتی که شبیه یکدیگر هستند.

And you might find also in life, especially

و همچنین ممکن است در زندگی پیدا کنید، به خصوص

when we are talking about the creative areas of maybe literature, poetry,

وقتی در مورد زمینه های خلاقانه شاید ادبیات، شعر،

maybe songwriting, you often find that

شاید ترانه سرایی صحبت می کنیم، اغلب متوجه می شوید که

rhyming words that sound similar are often used.

کلمات قافیه ای که شبیه به هم هستند اغلب استفاده می شوند.

And I've never talked about this before, and I can't believe I haven't.

و من هرگز قبلاً در این مورد صحبت نکرده ام و نمی توانم باور کنم که صحبت نکرده ام.

When you learn a new language, this is something

وقتی یک زبان جدید یاد می گیرید، این چیزی است

that I did advise my students.

که من به دانش آموزانم توصیه کردم.

I used to teach all ages and I would always say,

من در تمام سنین درس می دادم و همیشه می گفتم،

If you want to teach children a language, make it interesting, make it fun.

اگر می خواهی به بچه ها زبانی یاد بدهی ، جالبش کن، سرگرمش کن.

And one of the best ways doing that is to make words rhyme because you can have fun.

و یکی از بهترین راه ها برای انجام این کار این است که کلمات را قافیه کنید زیرا می توانید از آن لذت ببرید.

It's also a great way of remembering words as well, because you remember one word

همچنین یک راه عالی برای به خاطر سپردن کلمات است، زیرا شما یک کلمه را به خاطر می آورید

and then you remember the other word that rhymes with it.

و سپس کلمه دیگری را که با آن قافیه است به یاد می آورید.

They sound similar and they are much easy

آنها شبیه به هم هستند و

or easier to remember.

به خاطر سپردن آنها بسیار آسان یا آسان تر است.

So that's what we're talking about.

پس این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

Also wind.

همچنین باد.

Oh, yes. We're talking about wind, but we aren't.

آه بله. ما در مورد باد صحبت می کنیم، اما اینطور نیست.

We are not talking about Mr.

ما در مورد

Stevens stomach problems.

مشکلات معده آقای استیونز صحبت نمی کنیم.

But we do have a lot of wind.

اما ما باد زیادی داریم.

We've had a lot of wind over the past few days.

در چند روز گذشته باد زیادی داشتیم.

So we have that to look forward to.

بنابراین ما باید منتظر آن باشیم.

Also, we are playing fill in the blanks.

همچنین، ما در حال بازی پر کردن جاهای خالی هستیم.

Fill in the blanks. Fill in the blanks. Yes.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید. آره.

So that should bring certain people in.

بنابراین این باید افراد خاصی را وارد کند.

Okay.

Into the show, you've been you must have been talking a lot about making cakes or breads.

در این نمایش، حتماً در مورد تهیه کیک یا نان زیاد صحبت کرده اید.

Well, there is a lot of comment.

خوب، نظرات زیادی وجود دارد.

There was a good reason for this because you have been in the kitchen.

دلیل خوبی برای این وجود داشت زیرا شما در آشپزخانه بوده اید.

Shall we reveal what Mr.

آیا می‌خواهیم آنچه را که آقای

Steve has been making this morning in his wonderful new contraption,

استیو امروز صبح در دستگاه فوق‌العاده جدیدش درست می‌کند، فاش کنیم،

his wonderful device which makes fresh bread,

دستگاه فوق‌العاده‌اش که نان تازه درست می‌کند،

but not not just one type of bread.

اما نه فقط یک نوع نان.

You can make all sorts of bread.

می توانید انواع نان درست کنید.

And here is one particular one.

و اینجا یک مورد خاص است.

So this is what Mr.

بنابراین این چیزی است که آقای

Steve has actually made this morning in the kitchen.

استیو در واقع امروز صبح در آشپزخانه درست کرده است.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Now, can you describe this to us, Mr. Steve?

حالا می توانید این را برای ما توضیح دهید، آقای استیو؟

Well, you know that we both like hot cross buns

خوب، می دانید که ما هر دو نان های کراس داغ دوست داریم

and we talk about those a lot and it's

و در مورد آن ها زیاد صحبت می کنیم و

basically a, you know, a bun that's got raisins in it and spices

اساساً یک نان است که در آن کشمش و ادویه و کره

and butter and and sugar and we've shown them before

و شکر است و قبلاً آنها را نشان داده ایم.

and we've put pressure on them and we've probably eaten them alive.

به آنها فشار آورده ایم و احتمالاً آنها را زنده خورده ایم.

But you can't buy hot cross buns anymore because Easter's over.

اما دیگر نمی توانید نان کراس داغ بخرید زیرا عید پاک تمام شده است.

But you can make a hot cross buns loaf.

اما می توانید یک نان نان متقاطع داغ درست کنید.

So it's the same ingredients

بنابراین این همان موادی است

that makes a whole big loaf and then you just slice it off like bread. Hmm.

که یک نان کامل را درست می کند و سپس آن را مانند نان برش می دهید. هوم

So we're hoping to I'm hoping to replicate the same flavour as a hot cross buns.

بنابراین ما امیدواریم که من امیدواریم همان طعم نان متقاطع داغ را تکرار کنم.

Well, so far, I can say that you.

خوب، تا اینجا، می توانم بگویم که شما.

It definitely smells.

حتما بو میده

So the beautiful aroma coming through into my studio.

بنابراین عطر زیبا به استودیوی من می آید.

It just smell like hot cross buns.

فقط بوی نان های صلیب داغ می دهد.

Yes. So the secret ingredient

آره. بنابراین، ماده مخفی

for a hot cross buns is base is bread.

برای نان های کراس داغ، پایه نان است.

But in that you add lemon

اما در آن شما

zest or orange zest, which some of them is making it orange cake.

پوست لیمو یا پوست پرتقال را اضافه می کنید که برخی از آنها کیک پرتقالی را درست می کنند.

I think it was Claudia earlier.

فکر کنم اوایل کلادیا بود.

So she's been probably scraping the zest of the oranges,

بنابراین او احتمالاً پوست پرتقال‌ها را می‌تراشد،

bits of dried fruit peeled, but we haven't added those because we don't like that.

تکه‌هایی از میوه‌های خشک پوست کنده، اما ما آن‌ها را اضافه نکرده‌ایم زیرا این کار را دوست نداریم.

But butter and egg and also spices.

اما کره و تخم مرغ و همچنین ادویه جات.

So cinnamon, little bit of ginger, nutmeg,

بنابراین دارچین، کمی زنجبیل، جوز هندی،

mixed spice, as we call it here, which is used for baking cakes

ادویه مخلوط، که ما در اینجا به آن می گوییم، که برای پخت کیک استفاده می شود

and it's got all sorts of and it just gives it a bit of flavour,

و انواع مختلفی دارد و فقط کمی به آن طعم می دهد،

mixed spice that you would put in a cake,

ادویه مخلوطی که می توانید در کیک قرار دهید.

which includes cinnamon and nutmeg.

که شامل دارچین و جوز هندی است.

Yes. So we've put that in that gives us that special flavour.

آره. بنابراین ما آن را در آن قرار داده ایم که به ما طعم خاصی می دهد.

And of course the raisins or the currants that you can add

و البته کشمش یا مویز که می توانید اضافه کنید

and then you have it warmed with butter.

و سپس آن را با کره گرم کنید.

I know, I know. You've got to, you've got to have butter.

میدونم میدونم. باید، باید کره داشته باشی.

You can't have anything else in there.

شما نمی توانید چیز دیگری در آنجا داشته باشید.

It is a close view.

نمای نزدیک است.

And you can see you can almost see where where the the

و شما می توانید ببینید که تقریباً می توانید ببینید که

the bread has risen as it, as it's been baking and it's a.

نان در کجا بالا آمده است، همانطور که در حال پخت است و آن یک است.

Sweet bread as well.

نان شیرین هم همینطور.

So you add more sugar than you would to make normal bread.

بنابراین برای درست کردن نان معمولی، بیشتر از آنچه که می خواهید شکر اضافه می کنید .

So it's it's kind of imagine a cake,

بنابراین این یک کیک است،

so cake and bread mixed together.

بنابراین کیک و نان با هم مخلوط می شوند.

It's, it's a mixture between the two I would say.

این است، مخلوطی است بین این دو که می‌توانم بگویم.

And well if we've got time

و خوب اگر وقت داشته باشیم، می‌توانم

I can nip in towards the end of the show and cut a couple of slices off

تا پایان نمایش وارد شوم و چند تکه از آن را قطع کنم

and we can maybe show everybody what it looks like.

و شاید بتوانیم به همه نشان دهیم که چگونه به نظر می‌رسد.

Yeah, it's the people are cooking.

آره، این مردم در حال آشپزی هستند.

Cody is cooking it orange cake.

کودی در حال پختن کیک پرتقالی است.

Paul I think has been doing that as well.

من فکر می کنم پل این کار را نیز انجام داده است.

A carrot cake, yes.

یک کیک هویج، بله.

Now you're an expert on this, Steve.

حالا تو در این مورد متخصص هستی، استیو.

Yes, maybe you're an expert.

بله، شاید شما یک متخصص هستید.

What is carrot cake made with carrots? Yes.

کیک هویج با هویج چی درست میشه؟ آره.

Oh, okay.

اوه، باشه

Yeah, You put carrots in it?

آره، تو هویج ریختی توش؟

Definitely.

قطعا.

I've never tried carrot cake. Hence the name.

من هرگز کیک هویج را امتحان نکردم. از این رو نام.

Yeah. Yeah. You just.

آره آره تو فقط

You put that in with a cake mix.

شما آن را با مخلوط کیک قرار دهید.

You, you, you, you get the carrot and you shred them.

شما، شما، شما، هویج را می گیرید و آنها را خرد می کنید.

So. Great, Great. The carrots.

بنابراین. عالی عالی. هویج.

Not. You were great.

نه. عالی بودی

And that goes into it.

و این به آن وارد می شود.

It's supposed to be healthy. Of course it's.

قراره سالم باشه البته که هست.

Oh carrots are healthy.

اوه هویج سالم است.

We are not getting much carrot when you're eating a piece of carrot cake.

وقتی شما یک تکه کیک هویج می خورید، هویج زیادی دریافت نمی کنیم.

So people think it's healthy, but it isn't really because you're just eating properly

بنابراین مردم فکر می کنند که سالم است، اما واقعاً به این دلیل نیست که شما فقط به درستی

equivalent of a little small bite of carrots.

معادل یک لقمه کوچک هویج می خورید.

The rest of it is still the sugar and the fat.

بقیه آن هنوز شکر و چربی است.

You don't often flour.

شما اغلب آرد نمی کنید.

You don't often think of cake being healthy, I don't think, Is there a type of cake that is healthy?

شما اغلب به سالم بودن کیک فکر نمی کنید، من فکر نمی کنم، آیا نوعی کیک وجود دارد که سالم باشد؟

Wow, I don't think so.

وای من اینطور فکر نمی کنم.

Intelligent Was baking a vegetable or has baked a vegetable cake.

هوشمند در حال پختن سبزیجات بود یا کیک سبزیجات پخته بود.

I noticed that she said a vegetable cake.

متوجه شدم کیک سبزیجات گفت.

So that could be interesting.

بنابراین می تواند جالب باشد.

But no carrot cake is definitely not healthy.

اما هیچ کیک هویجی قطعا سالم نیست.

It's just as fattening as normal cake.

به اندازه کیک معمولی چاق کننده است.

Yeah, I presume you can adjust the recipe, but

بله، من فرض می کنم می توانید دستور غذا را تنظیم کنید، اما به

it seems healthy because it's got carrots in it.

نظر سالم می رسد زیرا هویج در آن وجود دارد.

In reality, there's not that much carrots, I guess.

در واقعیت، حدس می‌زنم که هویج زیاد نباشد.

You mean the thing you just said.

منظورت همونیه که گفتی

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

Oh, Tom made scones this week.

اوه، تام این هفته اسکون ساخت.

Oh, I've made scones.

اوه، من اسکون درست کردم.

See, I'm wondering.

ببینید، من تعجب می کنم.

I wonder if it's because of us.

نمی دانم به خاطر ماست.

So have you started experimenting with food out there because of us?

پس آیا به خاطر ما شروع به آزمایش با غذا کرده اید ؟

So I would like to think sometimes we do

بنابراین من می خواهم فکر کنم که گاهی اوقات ما بر

influence the outside world.

دنیای بیرون تأثیر می گذاریم.

I know we don't do it very much because. Well,

من می دانم که ما این کار را زیاد انجام نمی دهیم زیرا. خب،

I won't go into that, but there is a reason for it.

من وارد این موضوع نمی شوم، اما دلیلی برای آن وجود دارد.

But we do try to influence in a good way, in a positive way.

اما ما سعی می کنیم به شیوه ای خوب و به شیوه ای مثبت تأثیر بگذاریم.

We try our best.

ما تمام تلاش خود را می کنیم.

Oh, there we go.

اوه، ما می رویم.

So, yeah, Scones. Yes.

بنابراین، آره، اسکونز. آره.

It's going to a good to make.

درست کردنش خیلی خوبه

You can just shove them in the oven and

شما فقط می توانید آنها را در فر قرار دهید

and you've got lovely hot scones which

و اسکون های داغ دوست داشتنی دارید که

they're not too difficult to make but you've got to get it right

درست کردن آنها خیلی سخت نیست، اما باید آن را درست انجام دهید

otherwise they get all hardened and horrible.

در غیر این صورت همه آنها سخت و وحشتناک می شوند.

I said I don't normally like scones with fruit so I only have cheese.

گفتم من معمولا اسکون با میوه دوست ندارم پس فقط پنیر دارم.

Scones which are gorgeous, but

اسکون هایی که زیبا هستند، اما

also incredibly unhealthy.

همچنین فوق العاده ناسالم هستند.

Hello one.

سلام یکی.

But now from Peru. Hello.

اما الان از پرو. سلام.

Hello, Peru. I know Peru.

سلام پرو من پرو را می شناسم.

I hope your Peruvian day is going as

امیدوارم روز پرو شما هم

well as are they here in England.

مثل آنها در انگلیس خوب پیش برود.

I hope so.

امیدوارم.

That bread, by the way, people are asking, that takes 4 hours in the bread maker to make,

اتفاقاً، مردم می پرسند، آن نان 4 ساعت طول می کشد تا در نان ساز درست شود،

which is probably about the same time

که احتمالاً همان زمانی است که

as it would take if you were to make it yourself and need it all by hand.

اگر خودتان آن را درست کنید و همه آن را با دست نیاز داشتید، طول می کشید.

Yes, I think a lot of people would find 4 hours too long.

بله، من فکر می کنم بسیاری از مردم 4 ساعت را خیلی طولانی می دانند.

And so you have to be patient.

و بنابراین باید صبور باشید.

I think the one thing I would say, if you are thinking of making your own bread,

من فکر می کنم یک چیزی که می توانم بگویم، این است که اگر به فکر تهیه نان خود هستید،

you have to have a lot of patience

باید صبر زیادی داشته باشید

because you have to wait such a long time and I wouldn't be able to.

زیرا باید مدت زیادی صبر کنید و من نمی توانم.

So I always forget about it.

بنابراین من همیشه آن را فراموش می کنم.

Mr. Steve is the one who takes care of the bread making.

آقای استیو کسی است که از تهیه نان مراقبت می کند .

Well, it's easy in the red, Mike.

خوب، در قرمز آسان است، مایک.

You just throw everything in,

شما فقط همه چیز را در آن بیندازید،

select the right program and leave it.

برنامه مناسب را انتخاب کنید و آن را رها کنید.

Wait for the beeps and come back 4 hours later and you've got a lovely loaf of bread.

منتظر بوق ها باشید و 4 ساعت بعد برگردید و یک قرص نان دوست داشتنی دارید.

What I didn't realise, and I'm quite fascinated by,

چیزی که من متوجه نشدم و کاملا مجذوب آن هستم، این

is the fact you can make jam

واقعیت است که شما می توانید مربا را

in the bread maker.

در نان ساز درست کنید.

Apparently you couldn't make very much.

ظاهراً نتوانستید زیاد بسازید.

No, just a little bit of jam.

نه، فقط کمی مربا.

Because it doesn't hold that much.

چون زیاد نگه نمیداره

I don't think I'd want to be very messy.

فکر نمی کنم بخواهم خیلی بی نظم باشم.

I mean, making jam is very messy and I wouldn't like to do that inside.

یعنی درست کردن مربا خیلی بهم ریخته است و من دوست ندارم در داخل این کار را انجام دهم.

The bread maker would prefer to do that on the top of the stove

نان‌ساز ترجیح می‌دهد این کار را در بالای اجاق گاز انجام دهد

and you can make much, much more because yeah, exactly.

و شما می‌توانید خیلی، خیلی بیشتر درست کنید، زیرا بله، دقیقاً.

But also pizza bread as well.

و همچنین نان پیتزا.

So, so you can make the base of a pizza so you can make it in the machine.

بنابراین، بنابراین می توانید پایه پیتزا را درست کنید تا بتوانید آن را در دستگاه درست کنید.

It will mix everything together and then you take it out

همه چیز را با هم مخلوط می کند و سپس آن را بیرون می آورید

and then you can make a pizza base as well.

و سپس می توانید یک پایه پیتزا نیز درست کنید.

So I think this this particular machine and we met someone, didn't we,

بنابراین فکر می‌کنم این دستگاه خاص است و ما

during the week who also has a bread maker and an air fryer.

در طول هفته با کسی آشنا شدیم که نان‌ساز و سرخ‌کن هم دارد.

So I've noticed over the past few months, Steve, we've started

بنابراین، طی چند ماه گذشته متوجه شده‌ام، استیو، ما شروع به

getting these these devices, these things

تهیه این دستگاه‌ها کرده‌ایم، این چیزهایی

that are supposedly labour saving and this is it.

که ظاهراً باعث صرفه‌جویی در کار می‌شوند و این تمام است.

You see, living in this wonderful modern age means that quite often

ببینید، زندگی در این عصر مدرن شگفت‌انگیز به این معنی است که اغلب

we don't have to put so much effort into making things, including bread.

ما مجبور نیستیم برای تهیه چیزهایی از جمله نان تلاش زیادی کنیم.

Maybe it'll make you could bring some of your scones to Paris.

شاید این باعث شود که بتوانید تعدادی از اسکون های خود را به پاریس بیاورید.

Oh, yes.

آه بله.

And maybe you could, you know, put some special ingredients into these scones.

و شاید بتوانید، می دانید، مواد خاصی را در این اسکون ها قرار دهید.

Nudge, nudge, wink, wink. Yes, Probably joking.

تلنگر، تلنگر، چشمک، چشمک. بله، احتمالا شوخی کردم.

Yes, I know. But, you know. Okay, Steve,

بله میدانم. اما میدونی. بسیار خوب، استیو،

when you said about going off on things, illegal drugs.

وقتی در مورد مصرف مواد مخدر غیرقانونی گفتی. آیا می

You know what you can put into it anyway?

دانید به هر حال چه چیزی می توانید در آن قرار دهید؟

Talking of Paris.

صحبت از پاریس

Yes, we are planning to meet up.

بله، ما در حال برنامه ریزی برای ملاقات هستیم.

We have a short list of people who are, for some reason,

ما فهرست کوتاهی از افرادی داریم که به دلایلی

interested in meeting us in real life.

علاقه مند به ملاقات با ما در زندگی واقعی هستند.

And we are doing it in early June in Paris.

و ما این کار را در اوایل ژوئن در پاریس انجام می دهیم.

A very romantic place.

یه جای خیلی رمانتیک

Apparently I didn't realise this, but Paris

ظاهراً من متوجه این موضوع نبودم، اما پاریس

is literally the most popular place in the world

به معنای واقعی کلمه محبوب‌ترین مکان در جهان

for people from other countries to group and meet together.

برای گروه‌بندی و ملاقات مردمی از کشورهای دیگر است .

So I think it's quite suitable for us to be having our big meet up in Paris.

بنابراین فکر می‌کنم این برای ما کاملاً مناسب است که ملاقات بزرگ خود را در پاریس داشته باشیم.

Well, let's hope those of you who do, we're very much looking forward to aren't bitterly disappointed

خوب، امیدواریم کسانی از شما که این کار را انجام می دهند، ما بسیار مشتاقیم که از ملاقات حضوری با ما به شدت ناامید نشوند،

when you meet us in person because they know there's a saying, isn't it?

زیرا می دانند ضرب المثلی وجود دارد، اینطور نیست؟

You should never meet your or you should never meet your heroes.

شما هرگز نباید قهرمانان خود را ملاقات کنید یا هرگز نباید قهرمانان خود را ملاقات کنید.

But we're not heroes.

اما ما قهرمان نیستیم می

You know, they say you should never meet people that you've seen on television because they're always

دانید، آنها می گویند هرگز نباید افرادی را که در تلویزیون دیده اید ملاقات کنید زیرا آنها همیشه

a big disappointment in real life.

در زندگی واقعی یک ناامیدی بزرگ هستند.

Never meet somebody famous,

هرگز با شخص مشهور ملاقات نکنید،

although

اگرچه

fortunately, we're not famous, so you don't have to worry about it.

خوشبختانه ما مشهور نیستیم، بنابراین لازم نیست نگران آن باشید.

So we have a list at the moment.

بنابراین ما یک لیست در حال حاضر داریم.

I'm going to create a WhatsApp group

من قصد دارم یک گروه واتس اپ ایجاد کنم

and if you have a WhatsApp number, you can out,

و اگر شماره واتس اپ دارید، می توانید از آن خارج شوید،

you can join the group as well.

می توانید به گروه نیز بپیوندید.

So that's something I'm planning on doing now

بنابراین این چیزی است که من اکنون قصد انجام آن را دارم،

that we've got all of my personal stuff out the way

زیرا همه چیزهای شخصی ام را به پایان رسانده ایم،

because we have had a little bit of a sad week for various reasons.

زیرا به دلایل مختلف هفته کمی غم انگیز را سپری کرده ایم .

I won't go too much into it, so I am going to get back

من زیاد وارد آن نمی‌شوم، بنابراین می‌خواهم به

to sorting out our big get together.

جمع‌آوری دور هم بزرگ‌مان برگردم.

I'm going to call it the English Rendezvous. Ooh.

قرار است اسم آن را بگذارم قرار ملاقات انگلیسی. اوه

Which I think is pretty good.

که به نظرم خیلی خوبه

That a French in there. Yes.

اون یه فرانسوی اونجا آره.

So the English Rendezvous 2023 with Mr.

بنابراین قرار ملاقات انگلیسی 2023 با آقای

Steve and Mr. Duncan and maybe you as well.

استیو و آقای دانکن و شاید شما نیز همینطور.

Isn't it exciting?

هیجان انگیز نیست؟

Imagine lyricist Rice just made some strawberry jam,

تصور کنید رایس، ترانه سرا، کمی مربای توت فرنگی درست کرده است،

and the strawberries are quite cheap.

و توت فرنگی ها بسیار ارزان هستند.

Maybe they've just come into season or something.

شاید آنها به تازگی وارد فصل یا چیزی شده اند.

Lewis admits that he's not very good in the kitchen, by the way. Oh.

لوئیس اعتراف می کند که اتفاقاً در آشپزخانه خیلی خوب نیست. اوه

So he leaves all the cooking to his wife, which is fine

بنابراین او تمام کار پخت و پز را به همسرش می سپارد، که خوب است

because you must have other skills which are useful in the relationship.

زیرا شما باید مهارت های دیگری داشته باشید که در رابطه مفید باشد.

And that's what a successful relationship is. All about.

و این همان چیزی است که یک رابطه موفق است. تماما در مورد.

Alexandra Mr.

الکساندرا آقای

Duncan, I sent an email to you, but you didn't receive it.

دانکن، من یک ایمیل برای شما فرستادم، اما شما آن را دریافت نکردید.

I don't know why I have replied to your email.

نمی دانم چرا به ایمیل شما پاسخ دادم.

Alessandra I have actually replied to it,

الساندرا من در واقع به آن پاسخ داده ام،

so I did receive it, I did read it

بنابراین آن را دریافت کردم، آن را خواندم

and I have replied to your email, so I did send it.

و به ایمیل شما پاسخ دادم، بنابراین آن را ارسال کردم.

So check your check your junk mail or your spam.

بنابراین نامه های ناخواسته یا هرزنامه خود را بررسی کنید.

It might be in there.

ممکنه اونجا باشه

That wouldn't surprise.

این تعجب نخواهد کرد.

And that's normally why I always end up in the junk mail.

و معمولاً به همین دلیل است که من همیشه در پست‌های ناخواسته قرار می‌گیرم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

It's almost as if people's computers know that's

تقریباً انگار رایانه‌های مردم می‌دانند که

where I belong.

من به آنجا تعلق دارم.

So there you go.

بنابراین شما بروید.

Today we have some interesting subjects.

امروز موضوعات جالبی داریم.

It's been windy over the past few days.

در چند روز گذشته باد می آمد.

We've had a lot of wind in the air.

باد زیادی در هوا داشتیم.

And I thought it'd be interesting for a moment or two to take a look at some words

و فکر کردم برای یک یا دو لحظه جالب است که نگاهی به برخی کلمات

and phrases connected to that very subject, wind, words and phrases.

و عبارات مرتبط با همان موضوع، باد، کلمات و عبارات بیاندازم.

Can you see that blowing mean?

آیا می توانید آن وسیله دمیدن را ببینید؟

Yes, the wind is blowing.

بله، باد می وزد. می

You see, it's either that or that cloud is vomiting.

بینید، یا آن است یا آن ابر استفراغ می کند.

I'm not sure, but I think it is the wind blowing from the cloud and nothing else.

مطمئن نیستم، اما فکر می کنم باد از ابر می وزد نه چیز دیگری.

Not not last night's alcoholic

نه شب الکلی دیشب

night on the town in the pubs.

در شهر در میخانه ها.

Too many beans on toast.

لوبیا زیاد روی نان تست.

Too many beans on toast.

لوبیا زیاد روی نان تست.

So wind, words and phrases.

بنابراین باد، کلمات و عبارات.

We're going to go through this briefly and this should take us

ما به طور خلاصه این را مرور خواهیم کرد و باید

nicely up to 3:00.

تا ساعت 3:00 ما را به خوبی ببرد.

And then later on we are playing fill in the blanks.

و بعداً در حال بازی پر کردن جاهای خالی هستیم.

Definitely for definite. So don't go anywhere.

قطعا برای قطعی. پس جایی نرو

Don't go anywhere, don't disappear.

جایی نرو، ناپدید نشو.

I have definitely got them here ready to show you.

من قطعا آنها را در اینجا آماده کرده ام تا به شما نشان دهم.

And we are also looking at words that rhyme, words

و همچنین به کلماتی که قافیه هستند نگاه می کنیم، کلماتی

that are often used in poetry and also in music.

که اغلب در شعر و همچنین در موسیقی به کار می روند.

And maybe you can come up with your own poetry later on.

و شاید بتوانید بعداً شعر خودتان را بیاورید.

Oh, how about that?

اوه، چطور؟

Oh, what do you think about that? Yes. Here we go then.

اوه، نظر شما در مورد آن چیست؟ آره. پس ما اینجا می رویم. در

Here are some words and phrases

اینجا چند کلمه و عباراتی

that we can use with the word wind

که می توانیم با کلمه باد

and also words connected to wind and ill wind.

و همچنین کلمات مرتبط با باد و باد بد استفاده کنیم آورده شده است.

This way.

بدین ترتیب.

Blow is.

ضربه است.

An ill wind.

یک باد بد

Yes. Is in the air.

آره. در هوا است.

Yes. One ill wind blows this way blowing.

آره. یک باد بد از این طریق می وزد.

So an ill wind means perhaps something bad

بنابراین یک باد بد به این معنی است که ممکن است اتفاق بدی

is about to happen or may happen.

رخ دهد یا ممکن است اتفاق بیفتد.

Or maybe you have a feeling that something bad is occurring.

یا شاید شما احساس می کنید که اتفاق بدی در حال رخ دادن است.

Yes, you might say there is an ill wind.

بله، ممکن است بگویید باد بدی وجود دارد.

There's an ill wind blowing.

باد بدی می وزد

You sense some things going to happen.

حس می کنید که بعضی چیزها قرار است اتفاق بیفتد.

Your intuition

شهود شما

is is working and somehow

کار می کند و به نوعی به

telling you that something bad might be about to happen.

شما می گوید که ممکن است اتفاق بدی بیفتد.

People it could be a premonition or it could be

مردم، این می تواند یک پیش بینی باشد یا می تواند

something not quite so dramatic as that.

چیزی نه چندان دراماتیک باشد.

But you do sometimes feel, don't you, that

اما شما گاهی اوقات احساس می کنید، نه، می

you know something bad might be that to happen.

دانید که ممکن است اتفاق بدی بیفتد.

And certainly when you I mean, this does come from the weather.

و مطمئناً وقتی منظور شماست، این از آب و هوا ناشی می شود. به هر حال

This saying does literally come from

این ضرب المثل به معنای واقعی کلمه از هواشناسی می آید

meteorology anyway, because people used to look at the sky,

، زیرا مردم قبلاً به آسمان نگاه می کردند،

you look at the clouds and you get a feel for what the weather was going to be

شما به ابرها نگاه می کنید و احساس می کنید

this hundreds of years ago when didn't have nice houses

صدها سال پیش در شرایطی که خانه های خوبی

to live in and nice warm places to live.

برای زندگی نداشتند، هوا چه می شد. در و مکان های گرم و زیبا برای زندگی.

They were afraid of the weather and they would

آن‌ها از آب و هوا می‌ترسیدند و می‌دانید،

be, you know, constantly on the lookout for a wind in a certain direction,

دائماً منتظر باد در جهت خاصی بودند،

which might tell them a storm was on the way or something.

که ممکن است به آنها بگوید طوفانی در راه است یا چیزی دیگر.

So, yes, this is a sort of a modern adaptation

بنابراین، بله، این یک نوع اقتباس مدرن

for things that concern

برای چیزهایی است که مربوط به

the wind or the weather, which when we do it, we don't mean the weather.

باد یا آب و هوا هستند، که وقتی این کار را انجام می‌دهیم، منظورمان آب و هوا نیست.

With this, we're talking about other bad things happening.

با این، ما در مورد اتفاقات بد دیگری صحبت می کنیم.

So an ill wind.

پس باد بدی

My goodness.

That went on so long, by the way. Yes.

خدای من.

اتفاقا این خیلی طول کشید. آره.

And ill wind.

و باد بد

Something bad, maybe something you feel.

یک چیز بد، شاید چیزی که شما احساس می کنید.

Maybe there is tension in the air.

شاید تنش در هوا باشد.

Yes. Yes.

آره. آره.

So maybe there is some conflict that may happen

بنابراین ممکن است درگیری

in the future, perhaps in your neighbourhood.

در آینده رخ دهد، شاید در همسایگی شما.

Maybe some neighbours are starting to annoy you in some way.

شاید برخی از همسایه ها به نوعی شروع به آزار شما کنند .

You might say there is an ill wind because you feel that there is tension in the air.

ممکن است بگویید باد بدی می آید زیرا احساس می کنید که در هوا تنش وجود دارد.

Something bad might be occurring.

ممکن است اتفاق بدی در حال رخ دادن باشد.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

So this is connected to wind.

بنابراین این به باد متصل است.

Gentle wind.

باد ملایم.

We we often describe as breeze.

ما اغلب به عنوان نسیم توصیف می کنیم.

Breeze. Yes, gentle. Wind.

نسیم. بله، ملایم. باد.

Soft, warm breeze in the summer, maybe.

نسیم نرم و گرم در تابستان، شاید.

That's so an interesting phrase we use is shoot the breeze.

این عبارت جالبی است که ما استفاده می کنیم این است که به نسیم شلیک کن.

If you shoot the breeze, it means you have a moment

اگر به نسیم شلیک کنید، به این معنی است که یک لحظه

of idle general chat.

چت عمومی بیکار دارید.

Maybe you sit down with your friends on a nice sunny afternoon

شاید در یک بعدازظهر آفتابی خوب با دوستان خود بنشینید

and you're just talking genuinely about things in your life.

و فقط در مورد چیزهای زندگی خود صادقانه صحبت کنید.

Nothing too heavy, nothing that might cause an argument

هیچ چیز خیلی سنگین، چیزی که ممکن است باعث دعوا

or maybe a fight, nothing like that.

یا دعوا شود، چیزی شبیه به آن.

So you shoot the breeze.

بنابراین شما به نسیم شلیک می کنید.

It means you just chat genuinely about things.

این بدان معناست که شما فقط در مورد چیزها صادقانه چت می کنید.

Maybe things that are new in your life.

شاید چیزهایی که در زندگی شما جدید باشد.

You shoot the breeze.

شما به نسیم شلیک می کنید.

You could be having a drink with friends. Uh.

شما می توانید با دوستان یک نوشیدنی بنوشید. اوه

Friends come round and you just decide to go outside

دوستان می آیند و شما فقط تصمیم می گیرید بیرون بروید

and sit down and is an American phrase I think, isn't it.

و بنشینید و به نظر من یک عبارت آمریکایی است ، اینطور نیست.

Shoot the. Breeze.

شلیک کنید. نسیم.

Yes, it's often used in American English, but I think you will find it's often used here

بله، اغلب در انگلیسی آمریکایی استفاده می‌شود، اما فکر می‌کنم متوجه خواهید شد که اغلب در اینجا استفاده می‌شود و

as well as many American phrases and ways of

همچنین بسیاری از عبارات آمریکایی و روش‌های

using the English language start to too.

استفاده از زبان انگلیسی نیز شروع می‌شوند.

They've started to be introduced into the English language here, into British English.

آنها شروع کرده اند به زبان انگلیسی در اینجا، به انگلیسی بریتانیایی.

So yes, shoot the breeze.

پس بله، به نسیم شلیک کنید.

You might say have a chinwag in the UK, mightn't they?

ممکن است بگویید در بریتانیا چانه زنی داشته باشید، اینطور نیست؟

Something similar to that.

چیزی شبیه به آن.

A chance to sit down and just talk about anything.

فرصتی برای نشستن و صحبت کردن در مورد هر چیزی.

You have a natter.

شما یک ناتر دارید.

Yes. You have a chit chat. Yes.

آره. شما یک چت چت دارید. آره.

So that's a good one. I like that one. Here's another one.

پس این یکی خوب است. من آن را دوست دارم. اینم یکی دیگه

Oh yeah.

اوه بله.

Maybe, maybe, maybe you work in an office

شاید، شاید، شاید شما در یک اداره کار می کنید

and maybe there is a couple a couple of people who have started to see each other

و شاید یک زن و شوهر وجود داشته باشند که شروع به دیدن

romantically. Oh,

عاشقانه یکدیگر کرده اند. اوه،

and their relationship

و رابطه آنها

develops very quickly, and suddenly they fall in love.

خیلی سریع توسعه می یابد و ناگهان عاشق می شوند.

And they are.

They are really, really deeply, deeply devoted to each other.

و انها هستند.

آنها واقعاً، واقعاً عمیقاً، عمیقاً به یکدیگر اختصاص دارند.

They can't stop seeing each other and then suddenly they get married.

آنها نمی توانند از دیدن یکدیگر دست بردارند و سپس ناگهان ازدواج می کنند.

It's a whirlwind romance.

این یک عاشقانه طوفانی است.

So when we talk about whirlwind,

بنابراین وقتی در مورد گردباد صحبت می کنیم،

it is a fast current of wind, which often swirl

جریان سریع باد است که اغلب به

around and around a whirlwind.

دور و اطراف یک گردباد می چرخد.

And quite often things are or may be hectic or chaotic.

و اغلب اوقات همه چیز گیج کننده یا آشفته است یا ممکن است باشد.

Maybe other people are affected around you at the same time is doing other people.

شاید افراد دیگری در اطراف شما تحت تاثیر قرار می گیرند در همان زمان که دیگران انجام می دهند.

There may be you know, when we go to Paris, Mr.

ممکن است بدانید، وقتی به پاریس می رویم، آقای

Duncan, there may be the odd whirlwind romance that occurs there.

دانکن، ممکن است یک طوفان عاشقانه عجیب و غریب در آنجا رخ دهد.

You never know.

شما هرگز نمی دانید.

A whirlwind romance, a relationship develops fast.

یک عاشقانه طوفانی، یک رابطه به سرعت توسعه می یابد.

And I think it does happen in life.

و من فکر می کنم در زندگی اتفاق می افتد.

Maybe two people meet, they meet one day, may be in a crowded place, their eyes meet,

شاید دو نفر ملاقات کنند، یک روز ملاقات کنند، ممکن است در یک مکان شلوغ باشند، چشمانشان به هم برسند

and then they immediately feel as if have

و بلافاصله احساس کنند که با هم

a connection, something they have in common.

ارتباط دارند، چیزی که مشترک هستند.

And then everything begins.

و سپس همه چیز شروع می شود.

But it might start very quickly and it might develop very quickly.

اما ممکن است خیلی سریع شروع شود و ممکن است خیلی سریع توسعه یابد.

You can describe it as a whirlwind romance.

می توانید آن را به عنوان یک عاشقانه طوفانی توصیف کنید.

Oh one Ben Howard says, I had a whirlwind romance with my girlfriend

اوه یکی بن هاوارد می گوید، من فقط در یک روز با دوست دخترم عاشقانه طوفانی داشتم

in just one day and now we've been together for four years.

و اکنون چهار سال است که با هم هستیم.

I don't want to know what happened.

من نمی خواهم بدانم چه اتفاقی افتاده است.

Well,

خوب،

yeah, that's it. So people meet.

بله، همین است. بنابراین مردم ملاقات می کنند.

They instantly fall in love or attracted to each other for whatever reason.

آنها فوراً به هر دلیلی عاشق یکدیگر می شوند یا جذب یکدیگر می شوند.

Yes. And

آره. و

going out for meals

بیرون رفتن برای صرف غذا

and seeing each other in the evening, then going away on holiday together.

و دیدن یکدیگر در عصر، سپس رفتن به تعطیلات با هم.

And then before you know it, they're getting married. Yes.

و قبل از اینکه متوجه شوید، آنها در حال ازدواج هستند. آره.

Or living together or something like that in a much shorter time than you would normally expect.

یا زندگی مشترک یا چیزی شبیه به آن در زمانی بسیار کوتاهتر از آنچه که معمولاً انتظار دارید.

They even do it with the lights on.

حتی با چراغ روشن هم این کار را می کنند.

A whirlwind romance, a relationship that develops fast.

یک عاشقانه گردباد، رابطه ای که به سرعت توسعه می یابد.

So it's nice to hear a bit of bit of positive news from Juan.

بنابراین شنیدن کمی اخبار مثبت از خوان خوشحال است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

And you have now been together for four years.

و اکنون چهار سال است که با هم هستید.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

Wait until you get to 35 years.

صبر کنید تا به 35 سالگی برسید.

We're not far from not always 35 years.

ما خیلی دور نیستیم که همیشه 35 سال نیستیم.

It's 34 years at the moment and 34 years at the moment.

در حال حاضر 34 سال و در حال حاضر 34 سال است.

But but the next year it'll be 35 years.

اما سال بعد 35 سال می شود.

Can you believe it? Oh.

می تونی باور کنی؟ اوه

Yes. A whirlwind romance.

آره. یک عاشقانه طوفانی

Here's another. One.

I make it already decided that he's having a whirlwind romance with Alessandra.

اینم یکی دیگه یکی

من از قبل تصمیم گرفتم که او با الساندرا عاشقانه طوفانی داشته باشد.

Oh, okay.

اوه، باشه

There you go.

شما بروید.

Well, yeah, we're just having fun. We're just having fun.

خب، بله، ما فقط داریم خوش می گذرانیم. ما فقط داریم خوش میگذرونیم

And how interesting.

و چقدر جالب

Who knows?

We might all meet in Paris, and maybe

چه کسی می داند؟

ممکن است همه ما در پاریس ملاقات کنیم و

one or two people might might suddenly fall in love.

ممکن است یک یا دو نفر ناگهان عاشق شوند.

And that's what I said.

و این همان چیزی است که من گفتم.

We might be responsive.

ممکن است پاسخگو باشیم

All four people being joined together forever.

هر چهار نفر برای همیشه به هم پیوستند.

I said, that might have a world.

گفتم شاید یه دنیا داشته باشه

What a place to have a whirlwind, a whirlwind romance.

چه جایی برای داشتن یک گردباد، یک عاشقانه گردباد.

The sort of

نوعی

love capital of the world.

پایتخت عشق جهان.

Yes, One of the most romantic places.

بله، یکی از رمانتیک ترین مکان ها.

Although events at the moment.

اگرچه اتفاقات در حال حاضر.

At the moment it's probably not so romantic.

در حال حاضر احتمالاً چندان رمانتیک نیست.

Unless, of course, you like

مگر اینکه، البته،

burning wheelie bins

سوزاندن سطل های چرخ دار

and cars on fire, in which case it's the perfect place to go

و اتومبیل های در آتش را دوست داشته باشید، در این صورت، مکان مناسبی برای رفتن،

to, to breeze in or breeze by.

وزیدن به داخل یا نسیم در کنار آن است.

So we often say this If a person does something casually

بنابراین ما اغلب این را می گوییم اگر شخصی با تلاش بسیار کم کاری را انجام دهد

with with very little

effort, you can breeze in.

، شما می توانید نسیم وارد کنید.

He breezed into the room.

او به داخل اتاق رفت.

He came in casually or maybe something you do

او به طور اتفاقی وارد شد یا شاید کاری که شما انجام می دهید

that's observed.

مشاهده شده است.

Maybe they breeze by.

شاید آنها نسیم می کنند.

Yes, he breezed by the window.

بله، او از کنار پنجره نسیم می کرد.

He walked by casually in a.

او به طور اتفاقی در یک راه می رفت. یه

Cool sort of way.

جورایی باحال

Somebody said breezes by that cool.

یکی گفت نسیم با این خنکی.

They've got an easy flowing, confident manner about them.

آنها روشی روان و مطمئن در مورد آنها دارند.

They just breeze.

آنها فقط نسیم می کنند.

Or you could just breeze through life.

یا فقط می توانید از طریق زندگی نسیم بگذرانید.

Some people do.

They breeze through life.

برخی از مردم انجام می دهند.

آنها در طول زندگی نسیم می کنند.

It means they everything seems to go right for them.

این بدان معناست که به نظر می رسد همه چیز برای آنها درست پیش می رود. به

They don't seem to have any obstacles or any problems.

نظر می رسد که آنها هیچ مانع یا مشکلی ندارند.

Oh, it's all right for you.

اوه، همه چیز برای شما خوب است.

You just seem to breeze through life.

به نظر می رسد که شما فقط از طریق زندگی نسیم می کنید.

Nothing ever goes wrong for you.

هیچ وقت هیچ چیز برای شما اشتباه نمی شود.

Some some people are like that.

بعضیا بعضیا اینطورن

They never have any problems.

آنها هرگز مشکلی ندارند. به

They never seem to have any difficulties.

نظر می رسد که آنها هرگز هیچ مشکلی ندارند.

They never have any tragedies.

آنها هرگز هیچ تراژدی ندارند. به

They just seem to go through life without ever

نظر می رسد که آنها زندگی را بدون

having any real problems or difficulties.

هیچ مشکل یا مشکل واقعی طی می کنند.

You might also describe something as a breeze, if it's easy to do.

همچنین ممکن است چیزی را به عنوان نسیم توصیف کنید، اگر انجام آن آسان باشد.

Yeah, that's right.

آره درست است.

Yes, something easy to do.

بله، کاری آسان است.

Yes. You've you've got a project to do at work.

آره. شما پروژه ای دارید که باید در محل کار انجام دهید.

There's always a project at work and somebody says, How are you getting over that project.

همیشه یک پروژه در کار است و یکی می گوید، چطور از پس آن پروژه برمی آیی؟

And so it's a breeze just means it's very easy.

و بنابراین این یک نسیم است فقط به این معنی است که بسیار آسان است.

Just like a nice, slow moving cool breeze.

درست مثل یک نسیم خنک خوب و آرام.

It's easy. It's not

آسان است. این

stressing you in any way, shape or form.

به هیچ وجه، شکل یا شکل شما را تحت فشار قرار نمی دهد.

But there are people like that, aren't there?

اما چنین افرادی وجود دارند، اینطور نیست؟

Some people going through life and everything goes wrong for them.

برخی از افراد زندگی را پشت سر می گذارند و همه چیز برای آنها خراب می شود.

Relationships break up, they lose their job, they have tragedy,

روابط از هم می پاشند، شغل خود را از دست می دهند، تراژدی می بینند،

and then other people just seem to just sort

و بعد از آن به نظر می رسد که افراد دیگر فقط

go through life and nothing really bad happens.

به زندگی خود ادامه می دهند و واقعاً هیچ اتفاق بدی نمی افتد.

And you know, that is yeah, some people like that.

و می دانید، بله، برخی از مردم آن را دوست دارند.

So yeah, it's very strange through life.

بنابراین بله، در زندگی بسیار عجیب است.

Well, I've had a breeze of a day where everything just goes well,

خوب، من روزی را پشت سر گذاشته ام که همه چیز به خوبی پیش می رود،

according to plan, no stress.

طبق برنامه، بدون استرس.

I wonder that feels like this is another one.

تعجب می کنم که احساس می کنم این یکی دیگر است.

Steve.

استیو

Oh, now I don't want any rude comments from anyone.

اوه، حالا من از کسی نظر بی ادبانه نمی خواهم.

Blow, blow.

ضربه، ضربه.

Of course it is the force of the wind, the forcing of the air.

البته این نیروی باد است، نیروی هوا.

The wind blows.

باد می وزد.

And there is a phrase in English we often use.

و یک عبارت در انگلیسی وجود دارد که ما اغلب استفاده می کنیم.

If a person likes to maybe show off, they like to

اگر کسی دوست دارد خودنمایی کند، دوست دارد

blow their own trumpet.

خودش را در شیپور بزند.

Oh, yes.

آه بله.

A person who blows their own trumpet.

کسی که خودش را در شیپور می زند.

You might blow your own trumpet.

شما ممکن است بوق خود را بزنید.

You are showing off to show off to boast

شما در حال خودنمایی برای خودنمایی هستید تا

or brag about something you are showing off.

در مورد چیزی که خودنمایی می کنید به خود ببالید یا لاف بزنید.

This is something that that happens a lot now in modern life and modern society.

این چیزی است که اکنون در زندگی مدرن و جامعه مدرن بسیار اتفاق می افتد.

Everyone is always trying to get something

هر کس همیشه در تلاش است چیزی به دست آورد

or have something that's slightly better than everyone else.

یا چیزی داشته باشد که کمی بهتر از بقیه باشد.

The opposite of that would be to be modest

متضاد آن این است که متواضع باشیم،

some modest person doesn't talk

برخی افراد متواضع

very much about his or hers or their

زیاد در مورد دستاوردهای خود یا خود صحبت نمی کنند

achievements.

.

There is a phrase to hide your light under a bushel.

عبارتی وجود دارد که نور خود را زیر یک بوته پنهان می کند.

Yes, you just modest.

بله، شما فقط متواضع هستید.

You don't show off. So it's the opposite.

خودنمایی نمی کنی پس برعکس است.

So a person who shows off and brags.

پس فردی که خودنمایی می کند و لاف می زند.

Oh. I've got the best car in the neighbourhood.

اوه من بهترین ماشین محله را دارم.

And we get that a lot around here.

و ما این را در اینجا بسیار درک می کنیم. به اندازه

Strangely enough, when you meet people, yes, they're very quick

کافی عجیب، وقتی با مردم ملاقات می کنید، بله، آنها خیلی سریع

to tell you all their achievements and what their children are doing.

تمام دستاوردهای خود و کارهایی که فرزندانشان انجام می دهند را به شما می گویند.

You haven't asked ask them at all.

اصلا نپرسیدی ازشون بپرس

And I don't like it when I meet people.

و وقتی با مردم ملاقات می کنم دوست ندارم.

And straightaway they're telling me about

و بلافاصله به من می گویند که

they're trying to give me a picture of their lives.

می خواهند تصویری از زندگی خود به من بدهند.

They're trying to buy by effectively showing off the blowing their own trumpets.

آنها سعی می کنند با به نمایش گذاشتن دمیدن در شیپور خود، خرید کنند.

And my son my son works in London.

و پسرم پسرم در لندن کار می کند.

Yes, that is common Again. He works in London.

بله، دوباره رایج است. او در لندن کار می کند.

I don't know why, but a lot of the people seem to think if you work in London, it's

نمی دانم چرا، اما به نظر می رسد بسیاری از مردم فکر می کنند اگر در لندن کار می کنید، این

something that's above everything else, trust me.

چیزی است که بالاتر از هر چیز دیگری است، به من اعتماد کنید.

Oh, you know, and of course, a lot of it in the world of theatre that a lot of people are always

اوه، می دانید، و البته خیلی از آن در دنیای تئاتر که افراد زیادی همیشه در حال

blowing their own trumpet.

دمیدن در شیپور خودشان هستند.

I of course, I've played this part. I've played that role.

من البته این قسمت را بازی کرده ام. من آن نقش را بازی کرده ام

I was brilliant when I was when I was blah, blah, blah part in whatever the play.

زمانی که بودم درخشان بودم، در هر بازی که بازی می‌کردم.

Was when you was the king or when you were Scrooge or when you were faking.

زمانی که شما پادشاه بودید یا زمانی که اسکروج بودید یا زمانی که جعل می کردید.

Yes, of course.

بله حتما.

I've played all those parts, so that really I was brilliant.

من تمام آن قسمت ها را بازی کرده ام، بنابراین واقعاً فوق العاده بودم.

You were, you know, and yes, you've got the word brag there to boast.

تو بودی، می‌دانی، و بله، کلمه لاف زدن را در آنجا برای فخرفروشی یافتی.

To brag.

به لاف زدن.

Of course, it's acceptable.

البته قابل قبوله

For example, when you go for a job interview,

به عنوان مثال، وقتی برای مصاحبه شغلی می روید،

you do need to blow your own trumpet.

باید بوق خود را بزنید.

You do need to brag and boast about yourself

as long as you can back it up with evidence. Yes,

تا زمانی که بتوانید با شواهد و مدارک از آن حمایت کنید، باید به خود ببالید و به خود ببالید. بله،

because you want to get the job.

چون می خواهید شغل را بدست آورید.

So that's one place where it is acceptable to blow your own trumpet.

بنابراین این جایی است که در آن دمیدن در شیپور خود قابل قبول است. آیا

Would be in a job interview? Yes, I think so.

در یک مصاحبه شغلی حضور خواهید داشت؟ بله، من اینطور فکر می کنم.

It's a very good point.

نکته بسیار خوبی است.

I'm going to have to do that this week.

من باید این هفته این کار را انجام دهم.

So there are lots of words and phrases connected to the wind.

بنابراین کلمات و عبارات زیادی در ارتباط با باد وجود دارد.

We had a it's a good. One, So it's from Francesca.

ما خوب است. یکی، پس از فرانچسکا است.

Okay, That's Song

بسیار خوب، این آهنگ

blows me over.

من را غافلگیر می کند.

Oh, okay.

اوه، باشه

So something that impresses you or something

بنابراین چیزی که شما را تحت تاثیر قرار می دهد یا چیزی

that leaves a very strong impression on you

که تاثیر بسیار قوی روی شما می گذارد

might blow you over.

ممکن است شما را غافلگیر کند.

Yeah. So blow you. Away? Yes.

آره پس منفجرت کن دور؟ آره.

I'm blown away by Mr.

من از

Duncan's teaching style.

سبک تدریس آقای دانکن شگفت زده شدم.

That that performance I saw last night in the theatre, it just blew me away

اجرای آن نمایشی که دیشب در تئاتر دیدم، من را به

a just so

شدت تحت

impressed by it that is blown you away.

تاثیر قرار داد که شما را متحیر کرد.

So some things in life can blow you away.

بنابراین برخی چیزها در زندگی می توانند شما را غافلگیر کنند.

You may be something that you were really impressed by.

شما ممکن است چیزی باشید که واقعاً تحت تأثیر آن قرار گرفته اید.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I was blown away by the performance.

من از اجرا غافلگیر شدم.

So there are many ways of using the word wind

بنابراین راه های زیادی برای استفاده از کلمه باد

and also lots of words associated with it.

و همچنین کلمات زیادی در ارتباط با آن وجود دارد.

We are going to look at something else in a few moments.

قرار است چند لحظه دیگر به چیز دیگری نگاه کنیم .

Words that rhyme and maybe

کلماتی که قافیه هستند و شاید

if you want to show me something on the live chat,

اگر می خواهید چیزی را در چت زنده به من نشان دهید،

maybe using words that rhyme or go together

شاید با استفاده از کلماتی که هم قافیه هستند یا با هم همخوانی دارند،

because I am a very big fan of poetry, I love writing little poems.

زیرا من از طرفداران بسیار زیادی شعر هستم، من عاشق نوشتن شعرهای کوچک هستم.

I even wrote one for my mother's funeral on Wednesday.

حتی برای مراسم خاکسپاری مادرم چهارشنبه یکی نوشتم.

I wrote a little poem and read it out during the funeral service.

شعر کوچکی نوشتم و در مراسم خاکسپاری آن را خواندم.

So it is it is a nice way of showing

بنابراین این یک راه خوب برای نشان دادن

your feelings or your emotions.

احساسات یا عواطف شماست.

So poetry, words that are often used in poetry or in songs

بنابراین شعر، کلماتی که اغلب در شعر یا در آهنگ هایی

that rhyme or they go together.

که قافیه می شوند یا با هم می آیند به کار می روند.

I mean, I think intelligence made a compassionate comment about people who blow their own trumpet.

منظورم این است که فکر می‌کنم هوش در مورد افرادی که بوق خودشان را می‌زنند، اظهار نظر دلسوزانه‌ای کرده است.

Okay.

باشه.

And of course, intelligence, as we know, is is not about psychology.

و البته، همانطور که می دانیم، هوش مربوط به روانشناسی نیست.

Well,

خوب،

intelligent is

هوشمند

actually an English teacher and also a psychologist.

در واقع یک معلم انگلیسی و همچنین یک روانشناس است.

So we have to be careful.

پس باید مراقب باشیم.

Well, I have so much compassion for people who blow their own trumpet.

خوب، من برای افرادی که خودشان در شیپور می‌زنند، بسیار دلسوزی می‌کنم.

They go to great lengths to impress you.

آنها تمام تلاش خود را می کنند تا شما را تحت تاثیر قرار دهند.

And the reason is more often than not, that they feel small and insignificant in size.

و دلیل آن اغلب این است که اندازه آنها کوچک و ناچیز است.

Yes, probably be insecure quite often they are insecure

بله، احتمالاً اغلب اوقات ناامن هستند، آنها افرادی ناامن هستند

people who have to try and bolster their egos.

که باید سعی کنند نفس خود را تقویت کنند.

And as intelligence says, you have to have compassion

و همانطور که هوش می گوید، شما باید دلسوزی داشته باشید،

because if somebody feels insecure, then maybe you just have to let them,

زیرا اگر کسی احساس ناامنی کرد، شاید فقط باید به او اجازه دهید، می

you know, just let them just make themselves feel better

دانید، فقط اجازه دهید

for a while because it doesn't really

برای مدتی احساس بهتری داشته باشد زیرا واقعا نمی

you know, if you're confident in yourself anyway,

دانید، اگر شما می دانید به هر حال به خودتان اطمینان دارید،

you shouldn't feel the need to have to try and compete

نباید احساس کنید که نیازی به تلاش و رقابت کنید

or to make yourself seem better than that person.

یا اینکه خودتان را بهتر از آن شخص جلوه دهید.

It's true.

درسته.

Because that

زیرا این

would be a sign of insecurity on your own part.

نشانه ناامنی از جانب شما خواهد بود.

So just let them tell you what they want to tell you.

پس فقط اجازه دهید آنچه را که می خواهند به شما بگویند.

And if they feel better from having some contact with you.

و اگر از برقراری تماس با شما احساس بهتری دارند.

Good. Yeah.

خوب آره

Well, what I always say quite often when you see people driving around in big cars,

خوب، چیزی که من همیشه وقتی می‌بینید مردم با ماشین‌های بزرگ در حال رانندگی هستند می‌گویم،

you might find that that's all they have is their car.

ممکن است متوجه شوید که تنها چیزی که آنها دارند ماشینشان است.

So maybe they don't have much else.

پس شاید چیز دیگری نداشته باشند.

So when they get in the car and drive around and people see them,

بنابراین وقتی سوار ماشین می‌شوند و در اطراف رانندگی می‌کنند و مردم آن‌ها را می‌بینند،

they feel as if they are a much better person.

احساس می‌کنند که آدم خیلی بهتری هستند.

It elevates their status

موقعیت آنها را بالا می برد

or it makes them feel better about themselves.

یا باعث می شود احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند.

This does happen quite often.

این اغلب اتفاق می افتد.

We're going to have a little break, Steve. Okay.

ما یک استراحت کوچک خواهیم داشت، استیو. باشه.

I want to drink some water

من می خواهم

before my throat completely dries up like an old piece of sandpaper.

قبل از اینکه گلویم کاملاً خشک شود مانند یک تکه سنباده قدیمی کمی آب بنوشم.

And we'll be right back with some rhyming words and also fill in the blanks.

و ما بلافاصله با چند کلمه قافیه و همچنین جاهای خالی را پر خواهیم کرد.

Don't go away.

نرو در چند روز

We've had a lot of rain and wind over the past few days.

گذشته بارندگی و باد زیادی داشتیم .

Okay. Mr. Steve is back from the kitchen.

باشه. آقای استیو از آشپزخانه برگشته است.

Oh, something very interesting is happening now.

اوه، یک اتفاق بسیار جالب در حال رخ دادن است.

Oh, Steve is back from the kitchen.

اوه، استیو از آشپزخانه برگشت.

And look what we have.

و ببین چی داریم

Look what we have here.

نگاه کن که ما اینجا چی داریم.

We have. Hmm.

ما داریم. هوم

We have Mr.

ما

Steve's creation that he made all by himself.

ساخته آقای استیو را داریم که خودش آن را ساخته است.

Well, I want to say by himself, but he didn't make it by himself.

خوب، من می خواهم به تنهایی بگویم، اما او به تنهایی موفق نشد.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

So there it is. Mr. Steve's magic.

بنابراین وجود دارد. جادوی آقای استیو.

So this is this is like hot cross burn.

بنابراین این مانند سوختگی متقاطع داغ است.

But instead of it being a small bone

اما به جای اینکه یک استخوان

or roll, it is actually a piece of bread.

یا رول کوچک باشد، در واقع یک تکه نان است.

So we're going to try this. Now, I.

بنابراین ما قصد داریم این را امتحان کنیم. حالا، من.

Have I've got the recipe right. Here we go.

آیا من دستور درست را دریافت کرده ام. در اینجا ما می رویم.

Let's have a try a lot of people will complain.

بیایید امتحان کنیم بسیاری از مردم شکایت خواهند کرد.

They will complain.

شکایت خواهند کرد.

You will say, Mr.

Duncan, you should not eat on the live chat.

شما خواهید گفت، آقای

دانکن، شما نباید در چت زنده غذا بخورید.

Hmm. Well, my God.

هوم خب خدای من

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Oh, some fail.

اوه، برخی شکست می خورند.

Hmm. It's not bad.

هوم بد نیست.

Mr. Smith. Mm.

آقای اسمیت. مم

Thank you.

متشکرم.

Bread maker.

نانوا.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Think it needs a little bit more chicken?

فکر می کنید به کمی مرغ بیشتر نیاز دارد؟

There may be. No, no.

ممکن است وجود داشته باشد. نه نه.

That's perfect.

این کامل است.

There's one egg in this you have to bear with us.

در این یک تخم مرغ وجود دارد که باید با ما تحمل کنید.

Oh, my goodness. Now,

اوه خدای من. حالا،

this isn't going to help your diet, Mr.

این به رژیم غذایی شما کمکی نمی کند، آقای

Duncan.

دانکن.

One little bit.

یه ذره

Love is

عشق

incredible.

باور نکردنی است.

I was worth £99.

من 99 پوند ارزش داشتم.

I'll tell you

just for that.

فقط برای همین بهت میگم

Oh, Mr. Duncan.

اوه، آقای دانکن.

Well, already Steve has made loads of loaves.

خوب، استیو قبلاً تعداد زیادی نان درست کرده است.

We made French bread last week. Mm.

هفته پیش نان فرانسوی درست کردیم. مم

Levis.

لویس.

We made some French bread.

مقداری نان فرانسوی درست کردیم.

I know you're not French, but we made some.

من می دانم که شما فرانسوی نیستید، اما ما تعدادی درست کردیم.

And it was.

Lovely.

و این بود.

دوست داشتني.

Right back to the show.

درست برگشت به نمایش

Can you put on another video and I'll just go and get some more with you.

می تونی یه ویدیو دیگه بذاری و من برم و یه ویدیو دیگه باهات بگیرم.

Can you put on a ten minute video, Mr.

میشه یه ویدیو ده دقیقه ای بذارید آقای

Duncan. I can do some more

دانکن. من می توانم کارهای بیشتری انجام دهم

and come back.

و برگردم.

No. In front. Of them.

نه جلو از آنها.

Sue, I li if you're still there, Sue Ali, I said earlier

سو علی، اگر هنوز هستی، سو علی، قبلاً گفتم

because that would go very well with T of course, which we will be doing later.

چون البته با T خیلی خوب می شود، که بعداً انجام خواهیم داد. از شما

Asked what type of T do you like?

پرسیده شد که چه نوع T را دوست دارید؟

Well, I like sort of English breakfast tea.

خوب، من یک نوع چای صبحانه انگلیسی را دوست دارم.

Mr. Duncan. Like some Earl Grey.

آقای دانکن مثل بعضی از ارل گری.

I do like Earl Grey.

من ارل گری را دوست دارم.

I also like Azzam as well all the way from India.

من همچنین Azzam را از هند دوست دارم.

So I do, I do like a nice fresh, strong cup of tea.

بنابراین، من یک فنجان چای تازه و قوی را دوست دارم.

That, that is pretty good. Steve.

این خیلی خوب است. استیو

I didn't put too many raisins in because you don't like too many raisins.

من زیاد کشمش نگذاشتم چون شما زیاد کشمش دوست ندارید.

No, Mr. Duncan.

Well, I think that's a mistake a lot of a lot of places make when they make cakes.

نه، آقای دانکن.

خوب، من فکر می کنم این اشتباهی است که بسیاری از مکان ها هنگام تهیه کیک مرتکب می شوند.

They always put too much or too

همیشه

many raisins and currants into it. Yes, sir.

کشمش و مویز زیاد یا زیاد داخل آن می‌ریزند. بله قربان.

Francesco, that was the same recipe that you would use

فرانچسکو، این همان دستور العملی بود که

for hot cross buns, but baked into a loaf.

برای نان های کراس داغ استفاده می کردید، اما در قالب نان پخته شده بود.

Absolutely gorgeous.

کاملا زرق و برق دار

You could look it up, hot cross burn loaf recipe

شما می توانید آن را نگاه کنید، دستور پخت نان متقاطع داغ

and you will.

و خواهید کرد.

But you can fight.

اما شما می توانید مبارزه کنید.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

No, I'm definitely having some more of that after.

نه، مطمئناً بعد از آن مقداری دیگر از آن را می‌خورم.

So not stone stones are a bit different right?

پس سنگ های سنگی کمی متفاوت نیستند درست است؟

Oh my goodness.

اوه خدای من.

I am so distracted by that. Now.

من از این موضوع خیلی حواسم پرت شده است. اکنون. در

What were we talking about? Mr. Stingo?

مورد چه چیزی صحبت می کردیم؟ آقای استینگو؟

What are we doing here? What is this?

ما اینجا چه کار می کنیم؟ این چیه؟

Something about English? Wasn't it?

چیزی در مورد انگلیسی؟ اینطور نبود؟

Why is there a camera over there?

چرا دوربین اونجا هست؟

What's going on? What's happening?

چه خبر است؟ چه اتفاقی می افتد؟

I'm so.

من اینطور هستم.

I'm in a dream state.

من در حالت رویایی هستم.

Hello.

سلام.

Has got to be good for you.

باید برات خوب باشه

That Mr. Duncan.

اون آقای دانکن

I think we ought to just consume the rest of the loaf over.

من فکر می کنم ما باید فقط بقیه نان را مصرف کنیم .

Over this evening.

در طول این عصر

Hmm. That is. Amazing.

هوم به این معنا که. حیرت آور. برای رسیدن

You need to walk a long way to it.

به آن باید راه طولانی را طی کنید.

To to to burn off that particular loaf.

برای سوزاندن آن نان خاص.

Roser is complaining.

روزر شاکی است.

Mr. Duncan, don't do that.

آقای دانکن، این کار را نکن.

You eat delicious bread, and I want to taste it as well.

شما نان خوشمزه می خورید من هم می خواهم آن را بچشم.

I'm sure a lot of people do.

من مطمئن هستم که بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند.

But you can make your own.

اما شما می توانید خود را بسازید.

Of course, a lot of people these days, they do make their own bread

البته این روزها خیلی ها خودشان نان درست می کنند

because bread well, first of all, two things about bread.

چون نان خوب است، اول از همه دو چیز در مورد نان.

If you buy it in the supermarket, it's not as good as bread that you make yourself.

اگر آن را از سوپرمارکت بخرید، به خوبی نانی که خودتان درست می کنید نیست.

But also it's become very expensive bread, maybe three.

اما همچنین نان بسیار گران شده است، شاید سه.

Pounds.

پوند.

For a loaf of bread nowadays because the price of everything has gone up.

برای یک قرص نان این روزها چون قیمت همه چیز بالا رفته است.

So I think it is cheaper if you just buy some flour and make it yourself.

بنابراین فکر می کنم اگر کمی آرد بخرید و خودتان درست کنید ارزان تر است.

But probably not if you use an oven.

اما اگر از اجاق استفاده می کنید احتمالاً نه.

But I've worked out it's costing us £1 to make a loaf. Hmm.

اما من فهمیدم که برای ما یک نان هزینه دارد. هوم

I've worked that out.

من آن را کار کرده ام.

Mr. Denton.

آقای دنتون

With the flour

با

using 500 grams of flour per loaf,

استفاده از آرد 500 گرم در هر نان،

that's about that's about $0.80.

این حدود 0.80 دلار است.

And then the electricity, I reckon, is about $0.20.

و سپس برق، به نظر من، حدود 0.20 دلار است.

So around a pound, whereas a loaf of bread

بنابراین حدود یک پوند، در حالی که یک قرص نان

is at least £2 for the sort of cheapest loaf here now.

حداقل 2 پوند برای ارزان ترین قرص در اینجا است.

And with the £3 for some.

و با 3 پوند برای برخی.

Okay. Yeah.

باشه. آره

It's going to pay for itself talking.

صحبت کردن برای خودش هزینه دارد.

You talking.

میگفتی.

Okay. We're going to move on Steve.

باشه. ما به سمت استیو حرکت می کنیم.

Right. Okay.

So it costs

درست. باشه.

بنابراین قیمت آن

a pound.

یک پوند است.

Those two words rhyme.

این دو کلمه قافیه هستند.

They go together very well, which is, which is quite good because today

آنها خیلی خوب با هم هماهنگ می شوند، که بسیار خوب است، زیرا امروز

we are looking at words and phrases that rhyme, things that often rhyme, words

ما به کلمات و عباراتی نگاه می کنیم که قافیه هستند، چیزهایی که اغلب قافیه هستند، کلماتی

that go together ever so well because they sound similar.

که همیشه به خوبی با هم ترکیب می شوند زیرا به نظر شبیه هستند.

It's time to rhyme.

وقت قافیه است.

I feel as if I should have a piece of music for this, but I don't.

احساس می کنم باید یک قطعه موسیقی برای این کار داشته باشم، اما ندارم.

And that's two words that rhyme.

و این دو کلمه هم قافیه است.

Yes, it's time to rhyme.

بله، وقت قافیه است.

These words go together because Mr.

این حرف ها به هم می خورد چون آقای

Duncan is very

دانکن خیلی

good.

خوب است.

What's

do you want a word that rhymes with time and rhyme? No.

کلمه ای که با زمان و قافیه هم قافیه باشد چیست؟ نه.

You weren't listening to me.

تو به من گوش نمی دادی.

Go on.

Then I was reading the live chat.

ادامه دادن.

سپس داشتم چت زنده را می خواندم.

You say these two words, they go together.

شما این دو کلمه را بگویید، با هم می روند.

Mr. Duncan is very

آقای دانکن خیلی

weathered.

هوازده است.

No, that doesn't even rhyme. Weathered?

نه، این حتی قافیه هم نیست. هوازده؟

A clever, clever is what I'm looking at.

یک باهوش، باهوش چیزی است که من به آن نگاه می کنم.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

Oh, right. Yes.

درسته. آره.

All right. You see, I'm still sort of, you know.

خیلی خوب. می بینید، من هنوز یک جورهایی هستم، می دانید.

This might this might take a while.

این ممکن است مدتی طول بکشد.

By the way, it's time to rhyme.

به هر حال، زمان قافیه است.

So we are going to look at some words and I'm going to show you words that I have in my hand.

بنابراین ما به برخی از کلمات نگاه می کنیم و من کلماتی را که در دست دارم به شما نشان می دهم.

I have a list of words here. Ooh.

من یک لیست از کلمات اینجا دارم. اوه

And I want you to join in as well and try to come up with some words

و من از شما می خواهم که به آن ملحق شوید و سعی کنید کلماتی پیدا کنید

that rhyme with those words or the words that I have here in my hand.

که با آن کلمات یا کلماتی که من اینجا در دست دارم قافیه باشد.

I will show you one of these and then you can type

من یکی از اینها را به شما نشان خواهم داد و سپس می توانید

anything, any word that you think rhymes with that word.

هر کلمه ای را تایپ کنید، هر کلمه ای که فکر می کنید با آن کلمه هم قافیه است.

Oh, so this is almost like fill in the blanks, but something you know.

اوه، پس این تقریباً مانند پر کردن جاهای خالی است، اما چیزی که شما می دانید.

Well, it's not. Fill in the blank. It's not filling the blank.

خوب، اینطور نیست. جای خالی را پر کنید. جای خالی را پر نمی کند.

Yeah, but it's a it's a game. It's a. Game.

بله، اما این یک بازی است. این یک. بازی.

It's a game. So we can play this together.

این یک بازی است. بنابراین ما می توانیم این را با هم بازی کنیم.

And quite often, if you're teaching children

و اغلب، اگر به کودکان

a language, you will often use rhyming

زبانی آموزش می دهید، اغلب از قافیه

as a way of helping them to remember words

به عنوان راهی برای کمک به آنها برای به خاطر سپردن کلمات

and also improve the vocabulary.

و همچنین بهبود واژگان استفاده می کنید.

So yes, so what we want you to do is type

بنابراین بله، بنابراین کاری که ما می خواهیم انجام دهید این است که

the live chat words that rhyme with the ones that Mr.

کلمات چت زنده را که با کلماتی که آقای

Duncan are going to put up.

دانکن قرار است قرار دهد همخوانی دارند تایپ کنید.

See if you get the idea what is what is it?

ببینید آیا متوجه شدید که چیست؟

What is a rhyme, anyway? Mr. Duncan.

به هر حال قافیه چیست؟ آقای دانکن

A rhyme?

Yes What do we mean when when we say words that rhyme.

یک قافیه؟

بله وقتی کلماتی را که قافیه می‌گویند، منظورمان چیست.

We mean words that have similar sounds.

منظور ما کلماتی است که صداهای مشابهی دارند.

All right?

So they don't sound exactly the same because that's that's a homophone.

خیلی خوب؟

بنابراین صدای آنها دقیقاً یکسان نیست زیرا این یک همفون است. ما

We know a few homophones, don't we?

چند همفون می شناسیم، نه؟

Do. Yes. But.

انجام دادن. آره. ولی.

Right.

Rhyming words. Words that have similar sounds.

درست.

کلمات قافیه. کلماتی که صداهای مشابهی دارند.

So when you say them they sound similar

بنابراین وقتی آنها را می گویید آنها شبیه

to each other, for example, bell

به یکدیگر هستند، به عنوان مثال، زنگ

and smell.

و بو.

They sound similar.

صداشون شبیه هم هست

They sound so I mean completely different things of course.

آنها صدا می کنند بنابراین منظور من چیزهای کاملاً متفاوتی است .

And I suppose also you might say common

و من فکر می کنم همچنین می توانید بگویید که

rhyming words are used in songs, in poetry, as I said earlier.

کلمات قافیه رایج در آهنگ ها، در شعر، همانطور که قبلاً گفتم، استفاده می شود.

So whenever you hear a song quite often you will hear words that rhyme.

بنابراین هر زمان که آهنگی را اغلب می شنوید، کلماتی را خواهید شنید که قافیه هستند.

And also they often choose words

و همچنین آنها اغلب کلماتی را انتخاب می کنند

that that go together very well in the rhyme.

که در قافیه به خوبی با هم همخوانی دارند.

Yes, because it's when when words are used and there's a pattern to how you use that.

بله، زیرا زمانی است که از کلمات استفاده می شود و الگویی برای نحوه استفاده از آن وجود دارد.

Isn't that hmm.

این نیست هوم

You only have one line with the word at the end and then you say line.

شما فقط یک خط با کلمه در پایان دارید و سپس می گویید خط.

And then the third line has has has the word on the end.

و سپس خط سوم دارای کلمه در پایان است.

That rhymes is the one from the first one.

آن قافیه یکی از قافیه های اول است.

That's it, isn't it is that cut is a pattern to, to two rhymes.

همین است، مگر نه این است که برش الگویی به دو قافیه است.

Poetry. We refer to them as stanzas.

شعر. ما از آنها به عنوان بند یاد می کنیم.

Right. That's it.

درست. خودشه.

So yeah, but we're not doing that now, so.

بنابراین بله، اما ما اکنون این کار را انجام نمی دهیم، بنابراین.

Yeah, here you go. It's a bit like rhyme in the blank.

آره، شما برو. کمی شبیه قافیه در جای خالی است.

It is.

Yo, yo, yo. Right.

این است.

هی هی هی. درست.

Anyway, let's get on with it, because we're all running out of time now.

به هر حال، بیایید کار را ادامه دهیم، زیرا اکنون زمان همه ما در حال اتمام است.

We've got to place it in the blanks.

باید آن را در جاهای خالی قرار دهیم.

Fill in the blanks. Coming later.

جاهای خالی را پر کنید. بعدا میاد

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So here's the first word,

پس اولین کلمه اینجاست،

love.

عشق.

Love.

عشق.

There it is. So tell us what rhymes with love?

ایناهاش. پس به ما بگو با عشق چه قافیه ای دارد؟

Love doesn't have to mean the same thing.

عشق نباید به همین معنا باشد.

It's just a word that rhymes. That's it.

این فقط یک کلمه است که قافیه می شود. خودشه.

So think of love songs.

پس به آهنگ های عاشقانه فکر کنید.

Think of love poems.

به شعرهای عاشقانه فکر کن

Think of.

در فکر.

Well, just anything that rhymes with love It, as I said, be related to love to say no.

خوب، فقط هر چیزی که با عشق هم قافیه باشد، همانطور که گفتم، نه گفتن با عشق مرتبط است.

But quite often

اما اغلب

I've just explained all of this.

من فقط همه اینها را توضیح داده ام.

It can be something that's used in a song or something you've heard,

این می تواند چیزی باشد که در یک آهنگ استفاده می شود یا چیزی که شما شنیده اید،

so it doesn't have to be random.

بنابراین لازم نیست تصادفی باشد.

It can be something maybe from a song that you know very well, words that rhyme.

ممکن است چیزی از آهنگی باشد که شما به خوبی می دانید، کلماتی که قافیه هستند.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

The first one is love.

اولین مورد عشق است.

There we go well, there we go. Intelligent, says Dove.

آنجا خوب پیش می رویم، آنجا می رویم. داو می گوید باهوش است.

Francesca says Dove Valentine, Says dove.

فرانچسکا می گوید کبوتر ولنتاین، می گوید کبوتر.

One says above.

یکی بالا میگه

Oh, yes above.

اوه، بله بالا.

And so does intelligent one as well.

و همینطور فرد باهوش.

Yeah.

Love dove love above

آره

عشق کبوتر عشق بالاتر از

shove would be another one.

shove یکی دیگر از این خواهد بود.

So shove

پس هل بده

what else?

چی دیگه؟

What about?

Well, the one I've got that's very popular is love.

در مورد چی؟

خوب، چیزی که من دارم که بسیار محبوب است عشق است.

And above,

و در بالا،

quite often in poetry or in songs, love

اغلب در شعر یا آهنگ، عشق

and above are often used together or as a rhyming word.

و بالاتر اغلب با هم یا به عنوان یک کلمه قافیه استفاده می شود.

Ooh, glove.

اوه، دستکش

So they.

پس آنها.

Okay, so they go together quite well.

خوب، پس آنها به خوبی با هم پیش می روند.

Certain words.

کلمات معین

So I could imagine in a poem or in a song,

بنابراین من می توانم در یک شعر یا در یک آهنگ تصور کنم،

you might say that your love is a magic thing

شما ممکن است بگویید که عشق شما یک چیز جادویی است

that seems to have come from above.

که به نظر می رسد از بالا آمده است.

Something That's magic.

چیزی که جادو است.

You say my love is something magic.

تو می گویی عشق من یک چیز جادویی است.

It came from above.

از بالا آمد.

So you can get the idea of the the actual game now.

بنابراین اکنون می توانید ایده بازی واقعی را دریافت کنید.

So you might think of of songs, love songs, for example.

بنابراین ممکن است به عنوان مثال به آهنگ ها فکر کنید، آهنگ های عاشقانه.

Quite often love is mentioned in songs and.

اغلب عشق در آهنگ ها ذکر شده است.

Quite often you will find the word above

اغلب می بینید که کلمه بالا

is also used as the rhyming word.

به عنوان کلمه قافیه نیز استفاده می شود.

Oh, are you? Oh, glove.

اوه، شما؟ اوه، دستکش

Yes. So I'm not sure.

آره. بنابراین مطمئن نیستم.

So I love you the way I love my glove.

پس من تو را همان طور که دستکشم را دوست دارم دوست دارم.

I again, that's a love.

من دوباره، این یک عشق است.

Song is what

آهنگ چیزی است که

all our love fits like a glove.

همه عشق ما مانند یک دستکش جا می شود.

Oh, he's

اوه، او

the smart one, is he?

باهوش است، او؟

You say? Yes, that's where it is. Yeah. So this is interesting.

تو بگو؟ بله، همان جاست. آره پس این جالب است.

So some people have put some words that look like they might rhyme. Hmm.

بنابراین برخی از افراد کلماتی را قرار داده اند که به نظر می رسد ممکن است قافیه باشند. هوم

But they're not pronounced

اما آنها

necessarily the way that you imagine they are based on here.

لزوماً به شکلی که شما تصور می کنید بر اساس آنها در اینجا تلفظ می شوند، تلفظ نمی شوند.

So we've got somebody suggested I won't name any names

بنابراین، ما به کسی پیشنهاد دادیم که نام هیچ نامی را نبرم

PR ovie. Hmm.

. هوم

Which is isn't pronounced prov

این که isn't pronounced prov

it's pronounced proof isn't it.

این تلفظ تلفظ می شود اینطور نیست.

That said, prove it.

گفت: ثابت کن

So that one doesn't work because this strange quirk in English,

به طوری که یکی کار نمی کند به دلیل این دمدمی مزاجی در انگلیسی،

just because a word is similarly spelt, another one doesn't mean it's pronounced the same.

فقط به این دلیل که یک کلمه به طور مشابه نوشته شده است، یکی دیگر به این معنی نیست که تلفظ آن یکسان است.

And quite often that's because of the place where it originates.

و اغلب این به دلیل محلی است که از آن سرچشمه می گیرد.

So as you know, the English language is not a pure language,

بنابراین همانطور که می دانید، زبان انگلیسی یک زبان خالص نیست، بلکه

it is a language that has borrowed from many other languages.

زبانی است که از بسیاری از زبان های دیگر وام گرفته است.

So quite often you will find the the pronunciation

بنابراین اغلب متوجه می‌شوید که تلفظ

of certain words changes, even though they are spelt in a similar way, and.

برخی از کلمات تغییر می‌کند، حتی اگر املای آنها به روشی مشابه باشد، و.

That's another st0ve.

این یک st0ve دیگر است.

We would pronounce stove, not stove.

ما stove را تلفظ می کنیم، نه stove.

Okay. Stove. Something you cook on.

باشه. اجاق گاز. چیزی که روی آن غذا می پزی

So let's concentrate on words that do rhyme.

پس بیایید روی کلماتی که قافیه هستند تمرکز کنیم.

Let me go, Steve.

Here's another one.

بگذار بروم استیو.

اینم یکی دیگه

So this is often used in poetry.

بنابراین این اغلب در شعر استفاده می شود.

Uh, Hart.

اوه، هارت

Hart again, use you will see here.

هارت دوباره استفاده کنید اینجا خواهید دید.

Yes, there is. There is something going.

بله وجود دارد. چیزی در حال انجام است.

So we often think of poetry or songwriting

بنابراین ما اغلب به شعر یا ترانه سرایی فکر می کنیم

or maybe if we are just thinking of words that rhyme,

یا شاید اگر فقط به کلماتی فکر می کنیم که قافیه هستند،

we often use our own emotions

اغلب از احساسات خود

to come up with the rhyming words.

برای به دست آوردن کلمات قافیه استفاده می کنیم.

So yes. Hart

درنتیجه بله. هارت

Covi doesn't rhyme with L-O-V-E.

کووی با L-O-V-E هم قافیه نمی شود.

Okay, well, you know, I'm going to do it.

خوب، خوب، می دانید، من این کار را انجام می دهم.

Okay, Steve, we've got to move on. That would be love in the cold.

باشه، استیو، باید ادامه بدیم. این عشق در سرما خواهد بود.

Okay, So, Hart

خوب، پس، هارت

Hart, now intelligent, says fart.

هارت که اکنون باهوش است، می گوید گوز.

Yes. Well, some people might, Some people might.

آره. خوب، برخی از مردم ممکن است، برخی از مردم ممکن است.

Cheska says smart.

چسکا می گوید باهوش.

Smart. Yeah,

هوشمندانه. آره،

smart and Hart go to well together.

اسمارت و هارت با هم خوب میشن.

Chart.

چارت سازمانی.

Chart? Yes.

چارت سازمانی؟ آره.

As intelligent yes.

به عنوان باهوش بله.

Hello, mates. Oh, no, that's.

سلام رفقا اوه، نه، همین است.

She's just saying Hello, Fernando.

او فقط می گوید سلام، فرناندو.

Hello, Fernando.

سلام فرناندو

Art. Art Hart. And Art.

هنر آرت هارت و هنر.

Yes. Or

آره. یا

dark?

تاریک؟

Well, it nearly does.

خوب، تقریباً انجام می شود.

Hart And dark.

هارت و تاریک.

Yeah, it is dark. Yeah.

آره هوا تاریکه آره

You have a dark Hart. Yeah, that does rhyme. Yeah.

شما هارت تاریکی دارید. بله، این قافیه است. آره

So it doesn't have to end on the same letter for it to rhyme.

بنابراین لازم نیست که به یک حرف ختم شود تا قافیه شود.

So that would be that would be suitable in a song or a poem.

بنابراین در یک آهنگ یا یک شعر مناسب خواهد بود.

If you're, if your heart is dark.

اگر هستی، اگر دلت تاریک است.

I hate dark. Hart

من از تاریکی متنفرم جناس هارت هارت

Hart puns.

.

Apart from Francesca.

به غیر از فرانچسکا.

Yes. So the one I have here quite often

آره. بنابراین یکی که من اینجا دارم اغلب

used in love songs or songs apart.

در آهنگ های عاشقانه یا آهنگ های جدا از هم استفاده می کنم.

So When you are apart, you have a pain in your heart because you are missing that person.

پس وقتی دور از هم هستید، دردی در دل دارید چون دلتان برای آن شخص تنگ شده است.

So quite often in poetry you will hear word heart and apart.

بنابراین اغلب در شعر کلمه قلب و جدا را می شنوید.

Your cruel heart tears me apart.

قلب بی رحم تو مرا از هم می پاشد.

Yes, that's it. Says Intelligent, sir.

آره همینه. می گوید هوشمند، آقا.

Thank you for that. That a well,

بابت آن تشکر می کنم. این یک چاه،

that's well use of those two particular word sense.

استفاده از آن دو معنای خاص کلمه است.

So you can see what I'm doing now.

بنابراین می توانید ببینید که من الان دارم چه کار می کنم.

I'm coming up with rhyming words that often joined or used

من دارم با کلمات قافیه ای که اغلب به هم می پیوندند یا

when we are creating a piece of poetry, or maybe the lyrics for a song dressed.

زمانی که در حال ساختن یک قطعه شعر هستیم، یا شاید اشعار یک آهنگ با لباس استفاده می کنیم.

As Yes, Hart rhymes with card. Yes.

همانطور که بله، هارت با کارت هم قافیه می شود. آره.

Not necessarily one that you would put in a in a poem in a poem,

نه لزوماً آن چیزی که در یک شعر در یک شعر قرار دهید،

but you might do.

اما ممکن است انجام دهید.

Yeah, you could say,

بله، می توانید بگویید،

Here's my heart.

اینجا قلب من است.

I put it in a card.

گذاشتم تو کارت

Oh, that's a very creative idea.

اوه، این یک ایده بسیار خلاقانه است.

Well, I'm just saying, you know,

خب من فقط میگم میدونی

the next one says pleasure. Yes.

بعدی میگه لذت. آره.

Well, then.

خب پس

When he has Come on, Pedro, I have to have some patience. Yes.

وقتی او آمد، پدرو، من باید کمی صبر داشته باشم. آره.

In other words,

به عبارت دیگر

cry. Yes. Cry.

گریه کن. آره. گریه کردن.

I always think this word looks strange when you see it written down.

من همیشه فکر می کنم که این کلمه وقتی یادداشت می شود عجیب به نظر می رسد . به

It doesn't look like a real word. It looks like

نظر نمی رسد یک کلمه واقعی باشد. به نظر می رسد

it looks like Welsh.

شبیه به ولز است.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

So you might find a lot of Welsh words.

بنابراین ممکن است کلمات ولزی زیادی پیدا کنید.

Start with c, r, or c0y.

با c، r یا c0y شروع کنید.

It's very strange that.

خیلی عجیبه که

So if you ever see any Welsh language written down,

بنابراین، اگر یک زبان ولزی را یادداشت کنید،

you might often see these three words

ممکن است اغلب این سه کلمه

or these three letters together cry

یا این سه حرف را با هم ببینید که

often used in sad songs, love songs.

اغلب در آهنگ‌های غمگین، آهنگ‌های عاشقانه استفاده می‌شوند.

So maybe you cry.

پس شاید گریه کنی

Of course, Cry is not necessarily a negative thing

البته، گریه لزوماً یک چیز منفی نیست،

because you might cry for joy you might cry in pleasure.

زیرا ممکن است از خوشحالی گریه کنید، ممکن است در لذت گریه کنید.

Ly says y.

لی می گوید y.

Oh yes, yes.

اوه بله، بله.

If you lie, you will make me cry.

اگه دروغ بگی منو گریه میکنی

Says Mm.

می گوید Mm.

Goodbye.

خداحافظ.

Says intelligent, Yes, which presumably means you're not going when it's an answer to that.

باهوش می‌گوید، بله، که احتمالاً به این معنی است که وقتی پاسخی به آن باشد، نمی‌روید.

When I waved goodbye, I started to cry. Dry.

وقتی برای خداحافظی دست تکان دادم شروع کردم به گریه کردن. خشک.

Dry? Yes.

خشک؟ آره.

Don't cry.

گریه نکن

I will give you something to make your eyes dry

من چیزی به شما می دهم تا چشمانتان

A tissue.

دستمال کاغذی خشک شود.

Bless you, she says.

او می گوید: مبارکت باشد.

V tests.

تست های V

Yeah. Yeah.

آره آره

So what I have here quite often

بنابراین آنچه من اینجا دارم اغلب

die Lovely. Mm.

دوست داشتنی است. مم

So I put that one on anyway.

بنابراین به هر حال آن را گذاشتم.

Right?

درست؟

I don't know what you mean.

من نمی دانم منظور شما چیست.

Yeah. Die. Well, why do you think I put it on.

آره بمیر خوب، به نظر شما چرا آن را پوشیدم.

I actually looks at it looks at the first three letters of the car

من در واقع به آن نگاه می کنم به سه حرف اول

registration c r y in English

ثبت نام خودرو c r y در انگلیسی نگاه می کنم، به

it looks like the first three letters, a

نظر می رسد سه حرف اول، یک

registration of aciy7, six, five.

ثبت نام aciy7، شش، پنج.

Why couldn't you just say that about any three letters?

چرا نمی‌توانی در مورد هر سه حرف این حرف را بزنی؟

Oh, look, this is three random letters,

اوه، ببینید، این سه حرف تصادفی است،

but a number plate has just random letters, doesn't it?

اما یک پلاک فقط حروف تصادفی دارد، اینطور نیست؟

Even though some people like to have personalised.

حتی اگر برخی افراد دوست دارند شخصی سازی کنند.

Try, says Beatrice. Try.

بئاتریس می گوید، تلاش کن. تلاش كردن.

Yes, try, try and try.

بله، تلاش کنید، تلاش کنید و تلاش کنید.

Yes, yes,

بله، بله،

please try to cry.

لطفا سعی کنید گریه کنید.

But no, please. However, please try not.

اما نه، لطفا با این حال، لطفا سعی نکنید.

Please try not to cry.

لطفا سعی کن گریه نکنی

It's dry.

خشک است.

Don't cry or else I will die of sadness.

گریه نکن وگرنه از غم میمیرم

There A fry for me was used the word here rye w r y.

در آنجا برای من از کلمه rye w r y استفاده شد.

That's that's good.

همین که خوبه

Knowledge of the English language.

دانش زبان انگلیسی.

To use the word rye or fry says Dress fry.

برای استفاده از کلمه چاودار یا سرخ می گوید Dress fry.

Dress fry. Yeah, exactly.

لباس سرخ کردنی. بله دقیقا.

So if you are, this is actually useful if you are learning English, but it's also very useful

بنابراین اگر هستید، اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، این در واقع مفید است، اما

if you are a young person learning English, or maybe you are teaching English

اگر جوانی هستید که انگلیسی را یاد می‌گیرید، یا ممکن است

to one of your children, or maybe another,

به یکی از فرزندان خود انگلیسی آموزش دهید، یا شاید دیگری،

or maybe you are a teacher in a nursery school.

یا شاید هم بسیار مفید است. معلم در یک مهد کودک

So quite often rhyming is used a lot.

بنابراین اغلب از قافیه بسیار استفاده می شود.

Yeah.

آره

Hey, we have we brought Thomas says by yes. Hmm.

هی، ما آورده ایم توماس می گوید بله. هوم

If you say bye, you will make me cry. Yes.

اگه خداحافظی کنی منو گریه میکنی آره.

Please don't say bye

لطفا نگو

bye. It will make me cry.

خداحافظ من را به گریه خواهد انداخت.

Here's another one Why the baby don't stay, okay?

اینم یکی دیگه چرا بچه نمیمونه، باشه؟

We can't be leaving on. A lone. Thigh.

ما نمی توانیم ادامه دهیم. تنها. ران

Alone, alone, alone.

تنها، تنها، تنها.

Think of alone.

به تنهایی فکر کن اتفاقا

There is a very famous song, by the way, that uses this word with another word.

آهنگ بسیار معروفی هست که این کلمه را با کلمه دیگری به کار می برد.

I might.

من ممکن است.

I might tell you what it is.

شاید بگم چیه

In a few moments, I might even sing it for you.

چند لحظه دیگر حتی ممکن است آن را برای شما بخوانم.

What a treat. It.

چه لذتی. آی تی.

Alone, alone.

تنهای تنها.

Alone, alone.

تنهای تنها.

Nevertheless, you know, slightly more tricky. Wrong. Yes.

با این وجود، می دانید، کمی مشکل تر است. اشتباه. آره.

Although there are.

اگرچه وجود دارد.

There are one or two words that do rhyme.

یکی دو کلمه هستند که قافیه می کنند.

Stone says French. Stone.

استون می گوید فرانسوی. سنگ.

Stone.

سنگ.

Yeah.

آره

Or stone?

یا سنگ؟

Stone. We've had scans already.

سنگ. ما قبلا اسکن کرده ایم.

I will.

من خواهم.

I'm going to sit alone and eat my delicious stone. Yes.

من تنها می نشینم و سنگ خوشمزه ام را می خورم. آره. به

Tell me.

I should have come up with that one or I'm going to

من بگو.

باید به آن یکی می رسیدم وگرنه

sit alone and,

تنها می نشینم و

Throw a stone.

سنگ می اندازم.

I'm not trying to be a poetic here.

من در اینجا سعی نمی کنم شاعر باشم.

Intelligence is. Drone. We have noticed.

هوش است. پهپاد ما متوجه شده ایم.

Yes, I.

بله، من.

I all the time.

من همیشه.

Drone And because of that, I am now alone. Yes.

پهپاد و به همین دلیل، من اکنون تنها هستم. آره.

If you drone, it means you're talking in a boring monotone way.

اگر هواپیمای بدون سرنشین داشته باشید، به این معنی است که یکنواخت خسته کننده صحبت می کنید .

Yeah, that's people interested in.

بله، مردم به آن علاقه دارند.

And that's a very good example. Steve.

و این یک مثال بسیار خوب است. استیو

Yes, a bone. A bone.

بله، یک استخوان. یک استخوان.

Is that a word?

این یک کلمه است؟

A bone, A B, a bone.

یک استخوان، A B، یک استخوان.

A bone?

یک استخوان؟

No It may be maybe above, but that doesn't match. Yes.

نه ممکن است در بالا باشد، اما مطابقت ندارد. آره.

And here we go again.

و باز دوباره شروع شد!

Where

جایی که به

it's easy to get a word

راحتی می توان کلمه ای را به دست آورد

that looks like it could rhyme because of its spelling,

که به نظر می رسد به دلیل املای آن می تواند قافیه باشد،

but in fact, is pronounced differently in English because there aren't any rules.

اما در واقع در انگلیسی متفاوت تلفظ می شود زیرا هیچ قاعده ای وجود ندارد.

So Giovanni

بنابراین جیووانی

is gone, pronounced gone, not gone.

رفته است، گفته می شود رفته، رفته است.

So this is the reason why English can be confusing.

بنابراین این دلیلی است که انگلیسی می تواند گیج کننده باشد.

Yes. So this is what I have, Steve moving on a bone.

آره. پس این چیزی است که من دارم، استیو روی استخوان حرکت می کند.

I've got bone as well. Bone?

من هم استخوان دارم استخوان؟

Really? Yeah.

واقعا؟ آره

And it doesn't show.

و نشان نمی دهد.

But I hope your stone is not as hard as stone, so that's a good one.

اما امیدوارم سنگ شما به سختی سنگ نباشد، پس سنگ خوبی است.

Oh, thank you.

اوه، متشکرم.

Anyway, this is the one that I have, Steve.

به هر حال، این همان چیزی است که من دارم، استیو.

Statistics.

آمار.

Okay, That's Gary.

باشه، اون گریه.

Presumably moving on alone and phone.

احتمالاً به تنهایی و تلفن ادامه می‌دهیم.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

There is a famous song called All Out of Love by Air Supply.

آهنگ معروفی هست به نام All Out of Love توسط Air Supply.

I'm lying alone with my head by the phone thinking of you.

تنها دراز کشیده ام و سرم کنار گوشی به تو فکر می کنم.

To it says I'm all out of love

به آن می‌گوید که من تماماً از عشق

and so lost with that which

و عاشقی غرق شده‌ام که

I never wrote believe in for so long.

برای مدت طولانی هرگز ننوشتم به آن باور داشته باشم.

I'm all.

من همه هستم.

Alone.

تنها.

But the phone at the start.

اما تلفن در ابتدا.

Okay.

باشه.

Intelligent is so alone.

باهوش خیلی تنهاست

I'm lying alone with my head by, the phone.

تنها دراز کشیده ام و سرم کنار گوشی است.

Or I'm so alone with my trombone.

یا من با ترومبونم خیلی تنهام.

That's a good one.

If you have a trombone and you keep playing it, I think it's safe to say that will end up alone.

این یکی خوب است.

اگر ترومبون دارید و به نواختن آن ادامه می دهید، فکر می کنم می توان گفت که در نهایت تنها می شود.

Thrown.

پرتاب شد.

Francesc That's a good one, because often you can say that

فرانچسک این خوب است، زیرا اغلب می توان گفت که

there's a king or a queen feels very alone.

یک پادشاه یا یک ملکه احساس تنهایی می کند.

Their throne.

تاج و تخت آنها

Pedro says.

پدرو می گوید.

Mr. Duncan, do you remember landmarks of the world?

آقای دانکن، آیا نقاط دیدنی جهان را به خاطر دارید؟

I think we did it twice.

فکر می کنم دو بار این کار را کردیم.

Landmarks of the. World to remember you.

نقاط دیدنی از. دنیا به یاد توست

You were in front of a famous building.

شما جلوی یک ساختمان معروف بودید.

That's right. And we only did it twice.

درست است. و ما فقط دو بار این کار را انجام دادیم.

And yet, for some reason, Pedro remembers that very clearly.

و با این حال، بنا به دلایلی، پدرو این را به وضوح به یاد می آورد.

And it's something we did twice out of over a thousand lives, remember?

و این کاری است که ما دو بار از بیش از هزار زندگی انجام دادیم، یادتان هست؟

That's very.

این خیلی

Pedro, you do remember these these things quite.

پدرو، شما این چیزها را کاملاً به خاطر دارید.

I think I think Pedro wants us to do it again.

فکر می کنم فکر می کنم پدرو از ما می خواهد که دوباره این کار را انجام دهیم. از

That's why.

همین رو.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

This is we will have to make this the last one, unfortunately, because you've got.

این است که ما باید این آخرین مورد را بسازیم، متأسفانه، زیرا شما دارید.

To fit in in the blanks.

برای جا افتادن در جاهای خالی.

Oh, this is a kind of fill in the.

اوه، این یک نوع پر کردن است.

Blanks, although it isn't.

خالی است، اگرچه اینطور نیست.

Well, it sort of is. There are no blanks being filled in.

خب، این طور است. هیچ جای خالی در حال پر شدن نیست.

We're asking for suggestions to where it's.

ما پیشنهاداتی را در مورد جایی که هست می خواهیم.

Okay to just keep arguing.

باشه فقط به بحث ادامه بدی

Sad, bad.

غمگین، بد

Well, have you given the answer there?

خب جواب رو اونجا دادی؟

But I'm just looking at this one.

اما من فقط به این یکی نگاه می کنم.

Well, if we're going to do this quickly now. Okay.

خوب، اگر بخواهیم اکنون این کار را سریع انجام دهیم. باشه.

So we have sad and bad quite often again.

بنابراین ما اغلب دوباره غمگین و بد داریم.

So you might feel sad because a person has been bad.

بنابراین ممکن است غمگین شوید زیرا فردی بد بوده است.

So again, you will find quite often rhyming words

بنابراین، شما اغلب به دلایلی کلمات قافیه ای پیدا خواهید کرد،

for some reason, words that rhyme

کلماتی که قافیه

match very well, sad and bad.

بسیار خوب، غمگین و بد مطابقت دارند.

Groan. Yes.

ناله آره.

Anyway, okay, so

به هر حال، باشه، پس

try and goodbye.

تلاش کن و خداحافظ.

Right.

درست.

However much I try, I can never get used to saying goodbye.

هر چقدر هم که تلاش می کنم، هرگز نمی توانم به خداحافظی عادت کنم.

Try, goodbye.

تلاش کن، خداحافظ

However much I try I can never learn how to fry.

هر چقدر هم که تلاش می کنم هرگز نمی توانم سرخ کردنی را یاد بگیرم.

Yes, except for that's goodbye.

بله، به جز خداحافظی.

I know.

میدانم.

I know.

I'm just joking.

میدانم.

من فقط شوخی می کنم.

It's just a little joke that you just live.

این فقط یک شوخی کوچک است که شما فقط زندگی می کنید.

Just a just a joke. The. The joke that you.

فقط یه شوخیه . شوخی که تو.

What about what about words that you can't rhyme with?

در مورد کلماتی که نمی توانید با آنها قافیه بسازید چطور؟

Oh, there are words that you don't rhyme with anything is I'm suggesting that's what.

اوه، کلماتی هستند که شما با هیچ چیز قافیه نمی کنید، من پیشنهاد می کنم که همین است.

I'm suggesting. Yes.

من پیشنهاد می کنم آره.

In my own. Words that don't rhyme with anything.

در مال خودم. کلماتی که با هیچ چیز همخوانی ندارند.

Right. Okay.

درست. باشه.

Hard to rhyme words World.

قافیه کردن کلمات جهان سخت است.

O right. World.

ای راست جهان.

There are very, very few words that rhyme with world.

کلمات بسیار بسیار کمی وجود دارند که با جهان همخوانی داشته باشند.

Are there any.

آیا وجود دارد.

That.

Well, that's what that's why it's on this list.

که

خوب، به همین دلیل است که در این لیست قرار دارد.

Because there aren't any.

چون هیچی وجود نداره

There are very few words that rhyme with world.

کلمات بسیار کمی وجود دارند که با جهان همخوانی داشته باشند.

You said not the only few, so there must be some.

شما گفتید که تنها چند نفر نیستند، پس باید تعدادی نیز وجود داشته باشند.

Well, I suppose the only one I can find or think of is unfurled.

خب، فکر می‌کنم تنها چیزی که می‌توانم پیدا کنم یا به آن فکر کنم، باز شده است.

If you unfurl something, it means you open it. You.

اگر چیزی را باز کنید، به این معنی است که آن را باز می کنید. شما.

You expose something. Maybe you.

شما چیزی را افشا می کنید. شاید تو.

You unfold something.

شما چیزی را آشکار می کنید.

So that's the only one I can think of.

پس این تنها چیزی است که می توانم به آن فکر کنم.

We also have rubbish.

آشغال هم داریم.

Ride's. Rubbish.

سواری. آشغال.

There's no word.

حرفی نیست

You think of one word that rhymes with rubbish. Um,

شما به یک کلمه فکر می کنید که با زباله هم قافیه است. ام،

no, no.

نه، نه

Orange.

نارنجی.

Orange.

نارنجی.

You would think something was wrong with orange, wouldn't you?

ممکن است فکر کنید با رنگ نارنجی مشکلی وجود دارد، اینطور نیست؟

Orange?

نارنجی؟

There's no word that rhymes with orange.

هیچ کلمه ای وجود ندارد که با نارنجی هم قافیه باشد.

Right. Okay.

درست. باشه.

How about that?

در مورد آن چطور؟

And generous.

و سخاوتمند.

Generous.

سخاوتمندانه

There are no words that rhyme with generous.

هیچ کلمه ای وجود ندارد که با سخاوتمندی قافیه شود.

Sea world and bold don't rhyme.

دنیای دریا و پررنگ قافیه نیست.

Unfortunately, world.

متاسفانه دنیا

You'd have to have a to have to an R in there.

شما باید به یک R در آنجا داشته باشید.

Some unfortunate thing.

یه چیز تاسف بار

Thanks for trying, though. Yes.

با این حال از تلاش شما متشکرم. آره.

So you can see there are certain words that don't

بنابراین می توانید ببینید که کلمات خاصی وجود دارند که

unfortunately go together

متأسفانه

as rhyming words because there aren't any words that rhyme with them.

به عنوان کلمات قافیه با هم نیستند زیرا هیچ کلمه ای وجود ندارد که با آنها هم قافیه باشد.

Well, finish and rubbish sort of.

خب تمومش کن و یه جورایی آشغال.

That's good but what it would have come in.

این خوب است، اما باید وارد شود.

Yes, it has to have more than one one connection in the syllable.

بله، باید بیش از یک اتصال در هجا داشته باشد.

So a rhyme can only really be a rhyme

بنابراین یک قافیه تنها زمانی می تواند واقعاً یک قافیه باشد

if more than one syllable matches the other word.

که بیش از یک هجا با کلمه دیگر مطابقت داشته باشد.

So that's the general rule for a rhyme.

بنابراین این قانون کلی برای یک قافیه است.

It's a very good attempt, though. It's good. It's very good.

هرچند تلاش بسیار خوبی است. خوبه. خیلی خوبه

Certainly. Get away with that in a song. Hmm.

قطعا. در یک آهنگ از آن دور شوید. هوم

Because it would be sung quite quickly and people wouldn't.

چون خیلی سریع خوانده می شد و مردم نمی خواندند.

Wouldn't really.

واقعا نمی شود.

Wouldn't, uh.

نه، اوه

Gender is. Dangerous.

جنسیت است. خطرناک.

Is there an end to that sentence?

آیا این جمله پایانی دارد؟

Generous and dangerous. Note.

سخاوتمندانه و خطرناک. توجه داشته باشید.

Generous. Dangerous rhymes.

سخاوتمندانه قافیه های خطرناک

They have exactly the same ending.

آنها دقیقاً پایان یکسانی دارند.

The syllable is rhyming.

هجا قافیه است.

Words must must sound similar, but not be exactly the same.

کلمات باید شبیه به هم به نظر برسند، اما دقیقاً یکسان نباشند.

Okay.

It's still not that.

باشه.

هنوز این نیست.

Anyway,

به هر حال،

on that high note on this furnish.

در آن نت بالا در این مبلمان.

Yeah, that rhymes. Hmm.

آره، این قافیه است. هوم

It should finish.

باید تمام شود.

Yeah.

آره

Tourists.

گردشگران

Tourists.

گردشگران

Again, those two words have have the same final syllable, which means they can't be used as a rhyme.

باز هم، این دو کلمه دارای هجای پایانی یکسانی هستند ، به این معنی که نمی توان از آنها به عنوان قافیه استفاده کرد.

So if you're.

بنابراین اگر شما هستید.

If you're rhyming something in poetry, you don't have the syllable matching.

اگر چیزی را در شعر قافیه می کنید، تطابق هجا ندارید.

Exactly.

It has to be something that rhymes, but is not exactly the same.

دقیقا. باید

چیزی باشد که قافیه باشد، اما دقیقاً یکسان نیست.

But that's all I'm just giving out.

اما این تنها چیزی است که من می گویم.

And I'm just giving you the definition, that's all.

و من فقط تعریف را به شما می دهم، فقط همین.

Anyway, right? Yes.

به هر حال، درست است؟ آره.

Sad and bad is okay because you have words that that have

غمگین و بد اشکالی ندارد، زیرا شما کلماتی دارید که

similar meanings so poetically that would go together.

معانی مشابهی دارند، آنقدر شاعرانه که با هم همخوانی دارند.

You said to me, not so finish and rubbish.

تو به من گفتی، نه چندان تموم و آشغال.

Don't really go. Together.

واقعا نرو با یکدیگر.

Well, this

خوب، آیا

can we have landmarks once a month?

ما می توانیم هر ماه یک بار مکان های دیدنی داشته باشیم؟

We did it twice.

ما دو بار این کار را انجام دادیم.

I find it amazing that you remember that we only did it twice and I.

برایم شگفت‌انگیز است که شما به یاد دارید که ما فقط دو بار این کار را انجام دادیم و من

I didn't do it any more after that because it was just too much trouble to set up.

.

We had to make a whole new greenscreen for Mr.

ما مجبور شدیم یک صفحه سبز کاملاً جدید برای آقای

Steve that we just didn't do it.

استیو بسازیم که این کار را نکردیم.

We'll think about it, Pedro.

ما در مورد آن فکر می کنیم، پدرو.

I promise that we will think about it. Consider it.

قول می دهم در مورد آن فکر کنیم. در نظر بگیر.

Have a meeting. We'll meet.

یک جلسه برگزار کنید. می بینمت.

We'll have a meeting about it.

ما یک جلسه در مورد آن خواهیم داشت.

Anybody else want us to do?

کس دیگری می خواهد ما انجام دهیم؟

No, I'm not going to ask that because some people might anyway.

نه، من نمی خواهم این را بپرسم زیرا ممکن است برخی افراد به هر حال.

I don't know what you're talking about. Now, Steve.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید. حالا استیو

I know what pictures

من می دانم که

Gary wants to talk about, and that's Flags of the World.

گری می خواهد درباره چه عکس هایی صحبت کند و آن پرچم های جهان است.

Oh, there may be, you know, without flags the world.

اوه، می دانید، ممکن است جهان بدون پرچم وجود داشته باشد.

But yeah, we have.

اما بله، ما داریم.

We could do that. Oh, my goodness.

ما می توانستیم این کار را انجام دهیم. اوه خدای من.

So this. Is this is the ten.

پس این آیا این ده است.

Or 20 minutes.

یا 20 دقیقه

Right. Steve, let me just get. Back on track now. Yes.

درست. استیو، اجازه بده من بگیرم اکنون به مسیر برگشت. آره.

We're not, though, because.

ما نیستیم، هر چند، زیرا.

Well, well I want to another 5 minutes anyway.

خب، به هر حال من می خواهم 5 دقیقه دیگر.

Steve, Steve, for

استیو، استیو، برای

the love of everything that's pure and natural, I've.

عشق به هر چیزی که خالص و طبیعی است، من دارم.

Been very, very focussed today.

امروز خیلی خیلی متمرکز بودم

Mr. Duncan. Yes.

آقای دانکن آره.

Overcast, as you would say in as a French

ابری، همانطور که شما می گویید به قول یک فرانسوی

person would say, who pronounce the word focussed.

که کلمه متمرکز را تلفظ می کند.

That always used to make us laugh. Yes. And you.

که همیشه باعث خنده ما می شد. آره. و شما.

I won't go into that. Yes.

من وارد آن نمی شوم. آره.

Don't please don't say that again. What you just said.

لطفا دیگه اینو نگو همونی که گفتی

We had a well, I won't say, but I'll just say we had

نمی گویم چاهی داشتیم، اما فقط می گویم که

we had a French lady who worked for our company

ما یک خانم فرانسوی داشتیم که برای شرکت ما کار می کرد

and she kept telling us that we had to be very focussed in our work

و او مدام به ما می گفت که ما باید در کارمان تمرکز زیادی داشته باشیم

that because of the way French people pronounce the word focussed,

که به دلیل روش فرانسوی مردم کلمه متمرکز را تلفظ می کنند،

it came across as a very rude word and would always make us laugh in meetings.

این کلمه بسیار بی ادبانه به نظر می رسد و همیشه ما را در جلسات می خنداند.

Oh, do.

اوه، انجام دهید.

You get me?

گرفتی من رو؟

Do you get me

آیا شما مرا

to understand what I'm saying?

متوجه می شوید که چه می گویم؟

So we would take you anyway.

پس به هر حال شما را می بریم.

Steve Duncan refused suggestion.

استیو دانکن پیشنهاد را رد کرد.

No, we're not refusing it. We will consider it.

نه، ما آن را رد نمی کنیم. آن را در نظر خواهیم گرفت.

We will consider it, I will consider it, and I will try to influence Mr.

ما آن را در نظر خواهیم گرفت، آن را در نظر خواهم گرفت و سعی خواهم کرد بر آقای

Duncan.

دانکن تأثیر بگذارم.

And now we are down to 18.

و اکنون به 18 رسیده ایم.

Steve and.

Steve.

استیو و.

استیو

Steve, can I just say some please, please,

استیو، می توانم فقط کمی بگویم لطفا،

please stop talking if we can.

لطفاً اگر می توانیم صحبت نکن.

It's time.

وقتشه.

I don't like it when you say that to me.

وقتی به من این را می گویی خوشم نمی آید.

Look, that is a polite way of saying yes.

ببینید، این یک روش مودبانه برای بله گفتن است.

Just.

فقط

Just be careful, because I might not be so polite next time.

فقط مراقب باش، چون ممکن است دفعه بعد آنقدر مودب نباشم.

It's time to play. Fill in the blanks.

وقت بازی است. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks, Fill in the.

جاهای خالی را پر کنید، جای خالی را پر کنید.

Blanks to. Do and fill in the blanks.

خالی به. انجام دهید و جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

To. Fill in the blanks.

به. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks

جاهای خالی را پر کنید

to fill in the blanks.

تا جاهای خالی پر شود.

Anarchy has suggested.

آنارشی پیشنهاد کرده است.

That Steve, Steve, Steve, Steve, Steve, Steve.

آن استیو، استیو، استیو، استیو، استیو، استیو.

Yes, Steve.

بله، استیو.

I'm just wondering, you know.

من فقط تعجب می کنم، می دانید.

Here we go. It's time to play.

در اینجا ما می رویم. وقت بازی است.

Fill in the blanks as we move on to the next thing that we're doing.

جاهای خالی را پر کنید و به کار بعدی که در حال انجام آن هستیم می رویم.

On today's live stream,

در پخش زنده امروز،

Fill in the blanks.

All you have to do is well, as the name suggests,

جاهای خالی را پر کنید.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که همانطور که از

as the name suggests.

نامش پیداست خوب باشد.

Why do you want to see me pinch, Mr.

آقای استیو چرا میخوای منو نیشگون بگیری

Steve?

؟

Because it's going to happen soon.

چون قراره به زودی این اتفاق بیفته

He won't do that, you mean? Yeah.

او این کار را نمی کند، یعنی؟ آره

Now I do. When the camera is off. Normally.

حالا انجام میدهم. وقتی دوربین خاموش است. به طور معمول.

Here we, go.

اینجا ما برو.

Then fill in the blanks that the.

سپس جاهای خالی را پر کنید.

Well, it explains itself.

خب خودش توضیح میده

Really, When you think about it, all you have to do is fill in the blanks.

در واقع، وقتی به آن فکر می کنید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که جاهای خالی را پر کنید.

Do the words to rhyme.

کلمات را با قافیه انجام دهید.

No. Okay.

نه. باشه.

Although if they did, we will be very impressed.

اگرچه اگر آنها این کار را انجام دهند، ما بسیار تحت تأثیر قرار خواهیم گرفت.

If the if they did rhyme, I would probably

اگر قافیه می‌کردند، احتمالاً

get the next plane to wherever you are and give you a giant kiss.

هواپیمای بعدی را به هر کجا که هستید می‌بردم و یک بوسه بزرگ به شما می‌دادم.

If you can get it to rhyme, then we would be very impressed.

اگر بتوانید آن را به قافیه برسانید، ما بسیار تحت تأثیر قرار خواهیم گرفت.

But you don't have to. Don't have. To.

اما شما مجبور نیستید. ندارد. به.

But don't confuse everything, Steve.

اما همه چیز را با هم اشتباه نگیرید، استیو.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

All you have to do is fill in the blank.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که جای خالی را پر کنید.

To the sentence.

به جمله. از نظر

That is grammatically correct. Yes.

گرامری درست است. آره.

Or just try Anyway.

یا فقط سعی کنید به هر حال.

There are no losers in this game unless we say so.

هیچ بازنده ای در این بازی وجود ندارد مگر اینکه این را بگوییم.

I was or something.

من بودم یا چیزی

Try trying to something.

سعی کن برای چیزی تلاش کنی

My homework.

تکالیفم.

We're really getting people to use their brains today. Mr..

ما واقعاً امروز مردم را وادار می کنیم که از مغز خود استفاده کنند . آقا..

Don't think. So.

فکر نکن. بنابراین.

If you could start doing that, Steve.

اگر می توانستی این کار را شروع کنی، استیو.

I was something old,

من یک چیز قدیمی بودم،

something trying to something my homework.

چیزی در تلاش برای انجام تکالیفم.

So all you have to do, all you have to do. Is.

بنابراین تمام کاری که باید انجام دهید، تمام کاری که باید انجام دهید. است.

As busy.

همانطور که مشغول است. جای

Fill in the blank.

خالی را پر کنید.

I was busy

من

all the time trying to.

تمام مدت مشغول تلاش بودم.

Francesca, you're very close.

فرانچسکا، تو خیلی نزدیکی.

The the doesn't work, though.

با این حال، کار نمی کند.

We have Maria as well.

ما ماریا را هم داریم.

So Maria is using occupied.

بنابراین ماریا از اشغال شده استفاده می کند.

I was occupied all day.

تمام روز مشغول بودم.

Trying to do my homework.

سعی می کنم تکالیفم را انجام دهم.

Yes, that's it. You are occupied.

آره همینه. شما مشغول هستید.

So in that sense, occupied means busy.

بنابراین از این نظر، اشغال به معنای مشغول است.

You are busy doing some things so you can't do the other thing

شما مشغول انجام بعضی کارها هستید بنابراین نمی توانید کار دیگری را انجام دهید

because you have something to do.

زیرا کاری برای انجام دادن دارید.

You were occupied, you were already doing something

شما مشغول بودید، قبلاً کاری را انجام می دادید

so you could do the other thing, which in this case is your homework.

تا بتوانید کار دیگری را انجام دهید، که در این مورد تکلیف شماست.

And Francesca has suggested I was alone

و فرانچسکا به من پیشنهاد کرده است که

all morning trying to do my homework. Yes.

تمام صبح تنها بودم و سعی کردم تکالیفم را انجام دهم. آره. می

You know, the of the blanks.

دانی، از جاهای خالی.

No, it doesn't make any difference.

نه فرقی نمیکنه آیا

Is that representative of the size of the word?

این نماینده اندازه کلمه است؟

Well, there are many, many choices of words.

خوب، گزینه های زیادی برای کلمات وجود دارد.

I know, but are you saying that?

میدونم ولی تو اینو میگی؟

Not if it's a large blank. It should be a large boy.

اگر یک جای خالی بزرگ باشد نه. باید یه پسر بزرگ باشه لازم

It doesn't have to be. No.

نیست که باشد. نه.

Okay, that's fine. Then. Just.

باشه، خوبه. سپس. فقط

Just put in whatever you want.

فقط هر چی میخوای بذار.

Just slip it right in there and don't think of the consequences.

فقط آن را در همان جا بلغزید و به عواقب آن فکر نکنید.

I was something old, something trying to.

من یک چیز قدیمی بودم، چیزی در تلاش بودم.

Something my homework.

چیزی تکلیف من

Hello, Duke. Who?

سلام، دوک. سازمان بهداشت جهانی؟

Duke who?

دوک کی؟

English. Hughes.

انگلیسی. هیوز.

I was you s all efforts

من تمام تلاش تو بودم

to finish my homework.

تا تکالیفم را تمام کنم.

So the last one is good.

پس آخری خوبه

Finish my homework with the first two are not grammatically correct.

تکالیفم را با دو مورد اول تمام کن از نظر گرامری درست نیست.

So something you are.

پس چیزی که هستی

What are you.

تو چی هستی

What are you doing?

چه کار می کنی؟

You are something you must do by a certain time.

شما کاری هستید که باید تا زمان مشخصی انجام دهید.

Or maybe you only have a short time left like we do today.

یا شاید مثل امروز زمان کمی برای شما باقی مانده است .

So we are what we are.

پس ما همانی هستیم که هستیم.

Are? Yes.

هستند؟ آره.

Hazy. He's a good two from Inaki and Valentyn.

مه آلود او دو نفر خوب از Inaki و Valentyn است.

See, Inaki, you've nearly got that right.

ببین، ایناکی، تقریباً درست متوجه شدی.

It's just the English isn't quite right.

فقط انگلیسی درست نیست.

You can't say I was spending all nights.

نمی توان گفت من تمام شب ها را می گذراندم. می‌توانی بگوییم

I spent all night

تمام شب را صرف کردم

you could say, but you can't say I was spending.

، اما نمی‌توان گفت که من خرج می‌کردم.

But you could say I spent all night because that's the past tense

اما می توان گفت من تمام شب را صرف کردم زیرا این زمان گذشته است و

trying to finish my homework.

سعی می کنم تکالیفم را تمام کنم.

So that was that bit was correct.

پس این کمی درست بود.

Valentino suggestion.

پیشنهاد والنتینو

I was awake all night

تمام شب بیدار بودم و

trying to finish my homework.

سعی می کردم تکالیفم را تمام کنم.

Yes. Systematically correct.

آره. به طور سیستماتیک درست است.

I said you could be up all night,

گفتم می توانی تمام شب را بیدار باشی، می

you could be awake all night.

توانی تمام شب را بیدار باشی.

So we are saying that something was being disturbed.

بنابراین ما می گوییم که چیزی مختل شده است.

So basically what this sentence is saying,

بنابراین اساساً آنچه این جمله می گوید،

you had to do something at a very inconvenient time.

شما باید کاری را در زمان بسیار ناخوشایندی انجام دهید.

Yeah. So.

آره بنابراین.

Yeah. Okay. Yes. Thomas fits as well.

آره باشه. آره. توماس هم مناسب است.

I was studying all day trying to comprehend my homework.

تمام روز مشغول مطالعه بودم تا تکالیفم را بفهمم.

Yeah, that fits.

بله، مناسب است.

Here's another good one as well. We have make

در اینجا یک خوب دیگر نیز وجود دارد. ما

I was studying all day.

تمام روز در حال مطالعه بودم.

I've just said. That. Oh.

من فقط گفتم که اوه

Whether it's the next one if we go I was out Z seeker.

این که آیا آن یکی بعدی است اگر ما برویم من از Z جستجوگر بودم.

Sorry it's Zika.

ببخشید زیکا هست

I was out all day trying to avoid my homework.

تمام روز بیرون بودم و سعی می کردم از تکالیفم دوری کنم.

That's good.

خوبه.

That's good.

خوبه.

So they obviously flipped it.

بنابراین آنها به وضوح آن را ورق زدند.

Yeah.

آره

Flipped it into a totally different meaning.

آن را به معنایی کاملاً متفاوت تبدیل کرد.

So instead of being up all night doing it,

بنابراین به جای اینکه تمام شب بیدار باشید و این کار را انجام دهید،

you were out all day trying. To

تمام روز بیرون بودید و سعی می کردید. برای

avoid my homework.

فرار از تکالیفم

Trying not to do it.

تلاش برای انجام ندادن آن.

Is very clever.

It's very good.

خیلی باهوشه

خیلی خوبه

We are very clever. We have some clever cookies on here.

ما خیلی باهوشیم. ما در اینجا چند کوکی هوشمند داریم.

We really, really we do.

ما واقعاً، واقعاً انجام می دهیم.

We do.

ما انجام می دهیم.

I was there all night trying to finish my homework.

تمام شب آنجا بودم و سعی می کردم تکالیفم را تمام کنم.

Yes, We've had quite a lot of you.

بله، ما تعداد زیادی از شما را داشته ایم.

Similar suggestion to that one and Mr.

پیشنهادی مشابه آن یکی و آقای

Duncan will have his own suggestion.

دانکن هم پیشنهاد خودش را خواهد داشت.

Uh, I know.

اوه، من می دانم.

Spending,

خرج کردن، می

you see? Yeah.

بینید؟ آره

You can't say I was spending.

نمیشه گفت خرج میکردم

I We've had that one ready. I spent,

من آن را آماده کرده ایم. خرج کردم

you could say.

میشه گفت

But if it's the past tense.

اما اگر زمان گذشته باشد.

But you.

اما شما. از

It's not grammatically correct to say I was spending all day.

نظر گرامری درست نیست که بگوییم تمام روز را صرف کردم.

Well, you can say I was spending.

خوب، می توان گفت من خرج می کردم.

Well, in that context. Yes, I was spending.

خوب، در آن زمینه. بله خرج می کردم.

I was spending.

خرج می کردم.

You could say I was spending all my money.

می توان گفت تمام پولم را خرج می کردم.

Yeah.

In this in this particular instance, I.

آره

در این مورد، در این مورد خاص، I.

Was spending all. Night. Night?

همه را خرج می کردم. شب شب؟

Yes, I was spending all night.

بله، تمام شب را می گذراندم.

I spent all night. Yes.

تمام شب را گذراندم. آره.

I yes.

If there was no was you would say spent.

من بله.

اگر وجود نداشت می گفتید خرج شده است.

That's what I mean. Yeah.

منظورم همین است. آره

But in this case you can say spending.

اما در این مورد می توان گفت خرج کردن.

I was spending because you were, you were doing that thing.

من خرج می کردم چون تو بودی، تو این کار را می کردی.

It works in that sentence I was spending.

در آن جمله ای که خرج می کردم کار می کند.

Yes. It's not quite right.

آره. این کاملا درست نیست.

What's so. Sorry was.

چه خبره متاسفم بود

I spent all night? Yes. How?

تمام شب را گذراندم؟ آره. چگونه؟

You wouldn't say I spending all night? Yes.

شما نمی گویید من تمام شب را می گذرانم؟ آره.

You can't say that.

شما نمی توانید این را بگویید.

I'm not sure about that, Mr.

من در مورد آن مطمئن نیستم، آقای

Right.

درست.

Who? What? Okay.

سازمان بهداشت جهانی؟ چی؟ باشه.

I was visiting all parties trying to forget my home. Yes.

من به همه مهمانی ها سر می زدم و سعی می کردم خانه ام را فراموش کنم. آره.

I live being under eyes.

من در زیر چشم زندگی می کنم.

I didn't dividing here.

من اینجا تقسیم نکردم

I was spending.

خرج می کردم.

I was spending all my time to trust me.

تمام وقتم را صرف اعتماد کردن به من می کردم.

You can say I was spending.

می توان گفت خرج می کردم.

Well, you can say I was spending. Yeah.

خوب، می توان گفت من خرج می کردم. آره

You know, all.

می دانید، همه.

Yes, that's. That's fine. You can use spending.

بله همینطور است. خوبه. می توانید از خرج کردن استفاده کنید. به

Trust me.

Steve, please.

من اعتماد کن.

استیو، لطفا

Let's have the answer.

بیایید پاسخ را داشته باشیم.

Or the one.

یا اون یکی

The answer I have.

جوابی که من دارم

I was worried all day trying to understand my home.

تمام روز در تلاش برای درک خانه ام نگران بودم.

Yes, Beatrice. That's a good one as well.

بله، بئاتریس. اون هم خوبه

I can't.

I can't believe Steve just did that.

من نمی توانم.

من نمی توانم باور کنم که استیو این کار را انجام داد.

No, no, you're wrong, Mr.

نه، نه، شما اشتباه می کنید، آقای

Duncan. No, that's. That's not right.

دانکن. نه، همین است. درست نیست.

It's not the way I was used. But anyway, it doesn't matter.

این طوری نیست که از من استفاده کردند. اما به هر حال مهم نیست.

That's nothing to go by.

این چیزی برای رفتن نیست.

I was awake

all night trying to finish my homework.

تمام شب بیدار بودم و سعی می کردم تکالیفم را تمام کنم.

Of course, you could say I was up all night

البته، می توان گفت من تمام شب بیدار بودم و

trying to complete my homework.

سعی کردم تکالیفم را کامل کنم.

Was intelligent, Said I was there all night trying to finish my homework.

باهوش بود، گفت من تمام شب آنجا بودم و سعی می کردم تکالیفم را تمام کنم.

Uh, well, I was busy all night.

اوه، من تمام شب مشغول بودم.

I was busy all day.

تمام روز مشغول بودم.

Doesn't have to be night.

لازم نیست شب باشه

I Busy all afternoon? Yes.

من تمام بعدازظهر مشغولم؟ آره.

Many suggestions you can put in there.

پیشنهادات زیادی را می توانید در آنجا قرار دهید.

We have 10 minutes.

10 دقیقه وقت داریم

10 minutes left of today's.

10 دقیقه مانده به امروز

Was focussed day trying to decode my homework.

روزی که سعی کردم تکالیفم را رمزگشایی کنم متمرکز شده بودم.

You probably wouldn't use the word decode.

احتمالاً از کلمه رمزگشایی استفاده نمی کنید.

Or you can say finish.

یا می توانید بگویید تمام کنید.

Decode my homework.

تکالیف من را رمزگشایی کنید.

Okay, Steve, we've got next one.

باشه، استیو، ما بعدی رو داریم.

Move on. Steve.

حرکت کن. استیو

I can't.

من نمی توانم.

Some something the last something I something you.

برخی چیزی آخرین چیزی من چیزی شما.

Nothing rude. Please.

هیچ چیز بی ادبانه ای نیست. لطفا.

No, we won't. Rude ones as well.

نه، نخواهیم کرد. بی ادب ها هم همینطور

No rude ones because we have to be very careful.

نه بی ادب چون باید خیلی مراقب باشیم.

I would like to continue being here on YouTube for at least another week or two.

من می خواهم حداقل برای یک یا دو هفته دیگر اینجا در YouTube باشم.

I understand.

من میفهمم.

Be a better word to use rather than decode know.

کلمه بهتری برای استفاده باشید تا رمزگشایی بدانید.

I'm just trying to teach him.

فقط دارم سعی میکنم بهش یاد بدم

I know we've only got 9 minutes.

می دانم که فقط 9 دقیقه فرصت داریم.

Well, we've got to wait for people to bring up suggestions so filling in the time to get Caesar.

خوب، ما باید منتظر بمانیم تا مردم پیشنهاداتی را ارائه دهند تا زمان را برای گرفتن سزار پر کنند.

What I said, I'm filling in the time it takes for people

آنچه گفتم،

to give us suggestions by teaching correct grammar.

با آموزش گرامر صحیح، زمانی را که مردم به ما پیشنهاد می دهند پر می کنم.

You see?

می بینی؟

What would you do without me, Mr. Duncan?

آقای دانکن بدون من چه کار می کنی؟

Yes. Instead of the word decode, you would understand.

آره. به جای کلمه رمزگشایی، می فهمید.

Would be better you decoder.

بهتر است رمزگشایی کنید.

Yeah, right.

بله درسته.

I can't remember the last time I saw you, says Sue Ali.

سو علی می گوید آخرین باری که تو را دیدم یادم نمی آید.

Yeah, I can't remember the last time I saw you.

آره یادم نمیاد آخرین باری که دیدمت

Either or either. Yes.

یا یا یکی. آره.

Lillian says, Forget time.

لیلیان می گوید، زمان را فراموش کن.

So I can't forget.

پس نمی توانم فراموش کنم.

So you can use the opposite.

بنابراین می توانید برعکس استفاده کنید.

You say, Yeah, I can't remember.

تو میگی آره یادم نمیاد

I can't forget.

من نمی توانم فراموش کنم.

So I can't remember.

پس نمی توانم به خاطر بیاورم.

I can't forget. I can't forget.

من نمی توانم فراموش کنم. من نمی توانم فراموش کنم.

The last time I saw you.

آخرین باری که دیدمت به این

Meaning it was very memorable experience that you had.

معنی که تجربه بسیار خاطره انگیزی بود که داشتید.

I can't.

من نمی توانم.

How can I forget?

چگونه میتوانم فراموش کنم؟

I can't forget the last time I saw you.

نمی توانم آخرین باری که تو را دیدم فراموش کنم.

You'd have to put certain intonation on that for it to be understandable.

برای اینکه قابل درک باشد، باید لحن خاصی روی آن قرار دهید .

Oh, I can't forget the last time I saw you.

آه، نمی توانم آخرین باری که تو را دیدم فراموش کنم.

Valentine wants to say something very rude.

ولنتاین میخواهد یک چیز بسیار بی ادبانه بگوید.

Please don't.

لطفا این کار را نکنید.

But I know where you're going with this.

اما من می دانم با این به کجا می روید.

Is that because we are all adults here?

آیا این به این دلیل است که همه ما اینجا بزرگسال هستیم؟

I can't repeat the last words I said to you.

نمی توانم آخرین کلماتی را که به تو گفتم تکرار کنم.

I said, You.

You see, that's unfortunately, that's not quite grammatically correct.

بهت گفتم.

ببینید، متأسفانه این درست است، از نظر گرامری کاملاً درست نیست.

I thought that was going to be somewhat rude, but I misunderstood.

فکر می کردم تا حدودی بی ادبانه باشد، اما اشتباه متوجه شدم.

I can't

نمی توانم

eat the last slice

آخرین تکه ای را که

I left you.

برایت گذاشتم بخورم.

I can't eat the last slice I left you.

نمی توانم آخرین تکه ای را که برایت گذاشتم بخورم.

I can't eat the last slice.

من نمی توانم آخرین تکه را بخورم.

Yeah,

آره،

I know what you're trying to do.

میدونم داری سعی میکنی چیکار کنی

Yes, that's a little bit mixed up, because maybe, maybe the person

بله، این کمی قاطی شده است، زیرا ممکن است شخصی

who who is giving you something might be the thing that you can't actually finish.

که چیزی به شما می دهد ممکن است چیزی باشد که در واقع نتوانید آن را تمام کنید.

But normally you don't give something to yourself.

اما به طور معمول شما چیزی به خودتان نمی دهید.

So I can't.

پس من نمی توانم.

The last slice I gave you.

آخرین برشی که بهت دادم

Normally

معمولا به

you gave me.

من دادی

Maybe maybe you could say it in response.

شاید در پاسخ بتوانید آن را بگویید.

Maybe if the other person can't eat it and maybe they say, Would you like it?

شاید اگر طرف مقابل نتواند آن را بخورد و شاید بگوید دوست داری؟

And I might say, I can't finish the last piece I gave you.

و ممکن است بگویم، نمی توانم آخرین قطعه ای را که به شما دادم تمام کنم.

So That might be said

بنابراین ممکن است

in return to something that is said.

در مقابل چیزی که گفته می شود گفته شود.

So it's a little bit more involved, that one cold day.

پس این یک روز سرد کمی بیشتر درگیر است.

And so have we had that already?

و بنابراین آیا قبلاً آن را داشته ایم؟

Uh, no, that is different.

اوه، نه، این متفاوت است.

Yeah. Turmeric says. I can't recall the last

آره زردچوبه می گوید. نمی توانم آخرین

day I saw you all the last time.

روزی را که آخرین بار دیدمت را به یاد بیاورم.

I saw you. That's good.

دیدمت. خوبه.

I can't recall.

I can't remember.

من نمی توانم به یاد بیاورم.

من نمی توانم به یاد بیاورم. مترادف ها را

Remember and recall

به خاطر بسپارید و به خاطر بیاورید

synonyms.

.

Recall.

به خاطر آوردن.

I withdraw the last feedback I gave you.

آخرین بازخوردی را که به شما دادم پس می گیرم.

I can't remember the last book I gave you. Mm.

آخرین کتابی که بهت دادم یادم نمیاد مم

Yes. Good.

آره. خوب

So some good answers there.

بنابراین چند پاسخ خوب وجود دارد.

Here's what I've got, Steve.

این چیزی است که من دارم، استیو.

Okay, as a suggestion.

باشه به عنوان یه پیشنهاد

We'll see.

خواهیم دید.

We'll see.

خواهیم دید.

Didn't get any rude ones. I'm quite disappointed.

هیچ بی ادبی نگرفتم من کاملا ناامید هستم.

I can't remember.

من نمی توانم به یاد بیاورم.

I can't remember the last time I met you.

آخرین باری که با شما ملاقات کردم یادم نمی آید.

Yeah.

آره

I can't remember the last time I met you.

آخرین باری که با شما ملاقات کردم یادم نمی آید.

Dress.

لباس پوشیدن.

Just put that on as you did it.

فقط آن را همانطور که انجام دادید بپوشید.

Oh. At the same time as you were suggesting it.

اوه همزمان با پیشنهاد شما.

Oh, it would have been because there's a slight delay.

اوه، به این دلیل بود که کمی تاخیر وجود دارد.

The dress actually put that on before you put it up.

این لباس در واقع قبل از پوشیدن آن را پوشیده است.

But I can't. But I put forget, I put remember.

اما من نمی توانم. اما فراموش کردم، گذاشتم به خاطر بسپار.

Yes, but you could just as is

بله، اما شما می توانید همان طور که

the way I can't forget the last time I met you.

من نمی توانم آخرین باری را که با شما ملاقات کردم فراموش کنم.

Meaning it was a very nice experience.

یعنی تجربه بسیار خوبی بود.

But the way Mr.

Duncan's put it, I can't remember the last time.

اما به قول آقای

دانکن، آخرین بار را به خاطر نمی‌آورم.

I can't remember the last time I met you.

آخرین باری که با شما ملاقات کردم یادم نمی آید. چه

When was it?

I can't remember.

زمانی بود؟

من نمی توانم به یاد بیاورم.

I can't recall.

من نمی توانم به یاد بیاورم.

Yes. Yeah, I can't remember when.

آره. آره یادم نمیاد کی

I can't forget the last time I met you.

نمی توانم آخرین باری را که با شما ملاقات کردم فراموش کنم.

It's How you would have to say that.

این طوری است که شما باید آن را بگویید.

That's good.

خوبه.

But we've had some fun with that.

اما ما کمی با آن سرگرم شده ایم.

We have had some fun with that. Yes.

ما با آن سرگرم شده ایم. آره.

You've had some fun with that? Well, yes.

شما تا به حال کمی با آن سرگرم شده است؟ خب بله.

As I say, we we've we've been we've demanded a lot of you today. Yes.

همانطور که می گویم، ما که بوده ایم، امروز خیلی از شما خواسته ایم. آره.

It's been a busy one.

یکم شلوغ بوده

It's been a busy one. Yes.

یکم شلوغ بوده آره.

But you've had to use your brain cells today.

اما امروز مجبور شدی از سلول های مغزت استفاده کنی.

But just like everything in this world, just like everything,

اما درست مثل همه چیز در این دنیا، درست مثل همه چیز،

all good things must sometimes come to an end.

همه چیزهای خوب گاهی اوقات باید به پایان برسند.

It's almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

But we will be back with you next Sunday.

اما ما یکشنبه آینده با شما خواهیم بود.

Mr. Steve will be here. Unless, of course, he gets a job.

آقای استیو اینجا خواهد بود. البته مگر اینکه شغلی پیدا کند.

This is something we didn't even talk about today.

این چیزی است که ما حتی امروز در مورد آن صحبت نکردیم.

By the way.

I've got a few minutes.

راستی.

من چند دقیقه وقت دارم

Steve is looking for a job he wants to do a little bit.

استیو به دنبال شغلی است که می خواهد کمی انجام دهد.

I think he's getting bored being here with me, to be honest with you.

من فکر می کنم او از بودن در اینجا با من خسته شده است، صادقانه با شما.

I think.

I think he's getting really bored being in my company all the time.

من فکر می کنم.

فکر می‌کنم او از بودن همیشه در شرکت من خسته می‌شود .

So he wants to do something to get away from me.

بنابراین او می خواهد کاری کند که از من دور شود.

I think that's what it is.

فکر می کنم همین است.

Yes, I'm going to work abroad, Mr. Duncan.

بله، من برای کار در خارج از کشور، آقای دانکن.

I tell you now, I've got a job in Mongolia.

اکنون به شما می گویم، من در مغولستان کار پیدا کرده ام.

Mongolia?

مغولستان؟

So this is the best random country in South Africa.

بنابراین این بهترین کشور تصادفی در آفریقای جنوبی است.

Okay, That's South America.

خوب، آن آمریکای جنوبی است.

That's a. Bit.

این یک بیت.

I've got a job in Brazil. Pedro, I'm coming to see you.

من در برزیل کار دارم. پدرو من میام ببینمت

I've got a job there, and I need new employees.

من آنجا کار دارم و به کارمندان جدید نیاز دارم.

So get your CV ready.

پس CV خود را آماده کنید.

Doesn't have to be much content in it.

لازم نیست خیلی در آن قناعت کنید.

Really?

واقعا؟

What a joke.

چه شوخی.

Yeah, that's it. So, yeah.

آره همینه. پس آره.

No, I am.

نه من هستم.

I am. Yes.

I'm going for a job interview on Thursday, so wish me luck.

من هستم. آره.

من پنجشنبه میرم برای مصاحبه کاری پس برام آرزوی موفقیت کن. برای

Wish me luck.

من آرزوی موفقیت کن

Fingers crossed.

انگشتان ضربدری.

I've got to go to an assessment centre.

من باید به مرکز ارزیابی بروم.

No one knows what those are. Yeah.

هیچ کس نمی داند آن ها چیست. آره

So you have to work out whether whether Steve is is suitable as an employee

بنابراین باید بررسی کنید که آیا استیو به عنوان یک کارمند مناسب است یا خیر

and I could save them a lot of time

و من می توانم زمان زیادی را برای آنها صرفه جویی کنم

until the bit he probably isn't.

تا زمانی که احتمالاً نیست.

I know it's better for a job interview 2016.

من می دانم که برای مصاحبه شغلی 2016 بهتر است

Would you if this. Is going to be interesting would.

. جالب خواهد بود.

You give this man a job Would you employ this person.

شما به این مرد شغل می دهید آیا این شخص را استخدام می کنید؟

Yeah. Yes. You your doubts?

آره آره. شما شک دارید؟

I can. I can.

من میتوانم. من میتوانم. می‌شنوم که

I can hear you scratching your head thinking, well, probably not.

سرت را می‌خرانی و فکر می‌کنی، خوب، احتمالاً نه.

Anyway, it's time to.

به هر حال وقت آن رسیده است.

Thank you. Thank you. Right. Nice to be here. Mr. Duncan.

متشکرم. متشکرم. درست. خوشحالم که اینجا هستم آقای دانکن

Well, guess what we're going to do now?

خوب، حدس بزنید حالا قرار است چه کار کنیم؟

We're going have a cup of tea and another slice of hot cross buns loaf.

ما می‌رویم یک فنجان چای و یک تکه نان نان نان متقاطع داغ بخوریم.

Yes. Oh, I tell you something, Steve, You've done it there.

آره. اوه، من چیزی به شما می گویم، استیو، شما آن را در آنجا انجام دادید.

That. That is amazing.

که شگفت آوره.

You'll be getting larger, not smaller.

شما بزرگتر می شوید، نه کوچکتر.

Right.

درست.

Goodbye, everybody.

خداحافظ همگی.

Nice to see you. And see you all again next week.

از دیدن شما خوشحالم. و هفته آینده دوباره همه شما را می بینم.

And learning English this week.

و یادگیری زبان انگلیسی در این هفته.

If you're going to do that, whatever you're doing, enjoy it.

اگر قرار است این کار را انجام دهید، هر کاری که انجام می دهید، از آن لذت ببرید.

Have fun.

خوش بگذره.

Keep a smile on your face.

خنده رو باش.

I know. And remember, keep one foot on the floor.

میدانم. و به یاد داشته باشید، یک پا را روی زمین نگه دارید.

Always This is Mr.

همیشه این آقای

Duncan. And Mr. Steve.

دانکن است. و آقای استیو

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

See you next Sunday, 2 p.m. UK time.

یکشنبه آینده، ساعت 2 بعد از ظهر می بینمت. به وقت انگلستان از

Enjoy your week.

هفته خود لذت ببرید.

Stay safe and happy.

سالم و شاد باشید.

And of course, until the next time we meet.

و البته تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم.

You know what's coming next. Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه بله، شما انجام می دهید.

Are you ready?

اماده ای؟

I'm ready.

من آماده ام.

ta ta for now.

تا تا فعلا